[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : نوآوری و شکوفایی
کلیدواژه(ها) : نوآوری و شکوفایی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
یک دسته‌ی دیگر هم که به اینها ندانسته کمک می‌کنند، کسانی هستند که تا مفهوم آزادی مطرح می‌شود، فورا مرعوب می‌شوند، احساس وحشت می‌کنند و فریاد می‌کشند که آقا! دین از دست رفت! نه؛ دین بزرگترین پیام‌آور آزادی است. چرا دین از دست برود؟! آزادی درست و آزادی معقول، مهمترین هدیه‌ی دین به یک ملت و به یک جامعه است. به برکت آزادی است که اندیشه‌ها رشد پیدا می‌کند و استعدادها شکوفا می‌شود. استبداد، ضد استعداد است. هر جا استبداد باشد، شکوفایی استعداد نیست. اسلام، شکوفایی انسانها را می‌خواهد. منابع عظیم انسانی بایستی مثل منابع طبیعی استخراج شوند، تا بتوانند دنیا را آباد کنند. بدون آزادی مگر ممکن است؟ با امر و نهی مگر ممکن است؟ بنابراین، این فکر هم غلط است که کسانی این‌گونه فکر کنند. این دو دسته‌ی غربگرایان و احتیاطکنان - این‌طوری اسمشان را بگذاریم - در واقع بدون این‌که خودشان بدانند، با هم همدستی می‌کنند تا مفهوم «آزادی» را کاملا از حوزه‌ی اسلامی خارج کنند؛ در حالی که چنین چیزی نیست و مفهوم «آزادی» یک مفهوم اسلامی است.


مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : نوآوری و شکوفایی
کلیدواژه(ها) : نوآوری و شکوفایی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
امیدوارم که ان‌شاءالله خدای متعال توفیقی دهد، تا بتوانیم آنچه را که موجب شکوفایی این نظام و ان‌شاءالله توفیقات هرچه بیشتر این ملت بزرگ و خوب و عزیز است، در کشورمان شاهد باشیم. شما عزیزان دانشگاهی، بخصوص جوانانتان - که آینده و امیدها متعلق به شماست - در این شکوفایی و توفیقات، نقش فراوانی خواهید داشت.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : تهاجم فرهنگی
کلیدواژه(ها) : تهاجم فرهنگی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
بنده یک وقت، شش، هفت سال قبل از این، بحث «تهاجم فرهنگی» را مطرح کردم که بحث‌برانگیز شد و بعضیها درباره‌اش حرف زدند؛ شاید بعضی از شما یادتان باشد. همان وقت در تلویزیون جمهوری اسلامی میز گردی دراین‌باره تشکیل دادند که سه، چهار نفر آن‌جا بودند. یک نفر با آن نظری که بنده ابراز کرده بودم، موافق بود و حمایت می‌کرد؛ چند نفر دیگر هم به‌کلی آن را رد می‌کردند که «نه آقا! اینها خیالات است، اینها باطل است!» بنابراین می‌بینید که کسی متعرض کسی نمی‌شود.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : روشنفکری
کلیدواژه(ها) : روشنفکری
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
برادران و خواهران عزیز! من فقط یک جمله در این زمینه به شما عرض کنم و آن این است که امروز نسل روشن‏فکر دانشگاهی، یک مسئولیت ویژه دارد. امروز کشور شما و انقلاب شما و نظام اسلامی و پُرافتخار شما دورانی را می‏گذراند که همه‏ی کسانی که صاحب‏فکر و اندیشه هستند، باید برای پُربار کردن این نظام و فکرها و دستهای گرداننده‏ی آن تلاش و همکاری کنند. ما دوره‏های سختی را پشت سر گذاشته‏ایم؛ دوران جنگ را، دوران بعد از جنگ را که آن هم مشکلات و دشواریهای زیادی داشت.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : روشنفکری
کلیدواژه(ها) : روشنفکری
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
بایستی کشور را به آن پایه‏ای که لازم است، برسانید. این، مسئولیتِ عظیمِ نسلِ جوانِ روشن‏فکرِ تحصیل‏کرده‏ی این کشور است و شما برادران و خواهرانی که در این دانشگاه تحصیل کرده‏اید، تصوّر من این است که در این زمینه بار سنگین‏تری بر دوش دارید و إن شاء اللّه توفیقات بیشتری هم خواهید داشت.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : انحصار علمی
کلیدواژه(ها) : انحصار علمی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
در غرب، حدّ آزادی را منافع مادّی تشکیل می‏دهد. ابتدا برای آزادیهای اجتماعی و فردی، محدودیتهایی را معیّن کردند؛ این یکی از آن‏هاست. آن وقتی‏که منافع مادّی به خطر بیفتد، آزادی را محدود می‏کنند. منافع مادّی، مثل عظمت این کشورها و سلطه‏ی علمی این کشورها. تعلیم و تربیت، یکی از مقولاتی است که آزادی در آن، جزو مسلّمترین حقوق انسان‏هاست. انسانها حق دارند یاد بگیرند؛ اما همین «آزادی» در دانشگاههای بزرگ دنیای غربی محدود می‏شود! دانش و فناوری والا به قول خودشان CET HGIH قابل انتقال نیست! انتقال فناوری به کشورهای معیّنی ممنوع است! چرا؟ چون اگر این دانش و این علم انتقال داده شد، از انحصار این قدرت خارج شده است و این قدرت مادّی و این سلطه، به حال خود باقی نخواهد ماند. آزادی مرز پیدا می‏کند؛ یعنی استاد حق ندارد که فرضاً به شاگرد کشور جهان سومی شاگرد ایرانی، یا دانش‏پژوه چینی فلان راز علمی را بیاموزد!

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استوارت میل، جان
کلیدواژه(ها) : استوارت میل، جان
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
«آزادی اجتماعی» به همین معنایی که امروز در فرهنگ سیاسی دنیا ترجمه می‏شود، یک چنین ریشه قرآنی دارد. هیچ لزومی ندارد که ما به لیبرالیسم قرن هجدهم اروپا مراجعه کنیم و دنبال این باشیم که «کانت» و «جان استوارت میل» و دیگران چه گفته‏اند! ما خودمان حرف و منطق داریم....کسانی هستند که در کلماتشان، مرتّب از گفته‌های فلاسفه‌ی دو، سه قرن اخیر غربی برای مسأله‌ی «آزادی» شاهد می‌آورند: فلان‌کس این‌طور گفته است، فلان کس آن‌طور گفته است. البته اینها نجیبها هستند که اسم این فلاسفه را می‌آورند؛ اما بعضی فیلسوف‌نماهای مطبوعاتی هم هستند که حرف «جان استوارت میل» و حرف فلان فیلسوف فرانسوی یا آلمانی یا امریکایی را می‌آورند، ولی اسمش را نمی‌آورند؛ به نام خودشان می‌گویند! اینها هم تقلّب می‌کنند، لیکن باز هم به این‌که این فکر به وجود آید که تفکّر آزادی و مفهوم آزادی اجتماعی، یک فکر غربی و یک هدیه از سوی غرب برای ماست، کمک می‌کنند!

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : جورج جرداق
کلیدواژه(ها) : جورج جرداق
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
آقای "جورج جرداق" نویسنده‌ی کتاب نامدار "صوت‌العدالة" که درباره‌ی امیرالمؤمنین علیه‌الصلاةوالسلام است، بین دو جمله که یکی از امیرالمؤمنین صادر شده است و یکی هم از جناب عمر- خلیفه‌ی دوم- مقایسه‌ای می‌کند. یک‌وقت چند نفر از استانداران یا ولات زمان جناب عمر پیش ایشان آمده بودند؛ و چون گزارشی علیه آن‌ها آمده بود، خلیفه را خشمگین کرده بود. خلیفه خطاب به آن‌ها جمله‌ی ماندگاری را گفته است: "إستعبدتم‌الناس و قد خلقهم‌الله أحراراً؟" مردم را به بردگی گرفته‌اید؛ در حالی که خدا مردم را آزاد آفریده است؟ جمله‌ی دیگری امیرالمؤمنین علیه‌الصلاة والسلام فرموده است که در نهج‌البلاغه آمده و آن این است: "لاتکن عبد غیرک و قد خلقک‌الله حراً" بنده‌ی غیرخودت مباش؛ خدا تو را آزاد آفریده است. جورج جرداق بین این دو جمله مقایسه می‌کند و می‌گوید جمله‌ی امیرالمؤمنین به مراتب برتر از جمله‌ی عمر است؛ زیرا عمر به کسانی این خطاب را می‌کرد که آزادی و حریت، در دست آن‌ها هیچ تضمینی نداشت؛ چون خود آن‌ها کسانی بودند که عمر می‌گفت: "إستعبدتم‌الناس"؛ مردم را به بردگی گرفته‌اید. مردم را به بردگی گرفته‌اید؛ حالا به آن‌ها آزادی بدهید. این یک‌طور حرف زدن است؛ یک‌طور دیگر آن است که امیرالمؤمنین به خود آن مردم خطاب می‌کند و در حقیقت ضمانت اجرا را در خود کلام می‌آورد: "لاتکن عبد غیرک و قد خلقک‌الله حرا"؛ بنده‌ی غیر خودت مباش، خدا تو را آزاد آفریده است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : امانوئل کانت
کلیدواژه(ها) : امانوئل کانت
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
«آزادی اجتماعی» به همین معنایی که امروز در فرهنگ سیاسی دنیا ترجمه می‏شود، یک چنین ریشه قرآنی دارد. هیچ لزومی ندارد که ما به لیبرالیسم قرن هجدهم اروپا مراجعه کنیم و دنبال این باشیم که «کانت» و «جان استوارت میل» و دیگران چه گفته‏اند! ما خودمان حرف و منطق داریم.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : نقاط ضعف جمهوری اسلامی
کلیدواژه(ها) : نقاط ضعف جمهوری اسلامی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
عدّه‏ای بودند که پرونده‏هایشان ناپاک بود، دست‏هایشان آلوده بود و می‏ترسیدند وارد میدان شوند و چیزی بگویند. اگر آن‏ها هم چیزی می‏گفتند، کسی کارشان نداشت. همان حرفی که امروز می‏زنند، اگر آن روز هم می‏گفتند، کسی کارشان نداشت؛ اما خودشان می‏ترسیدند؛ چون پرونده‏های بدی داشتند. کینه‏ی آن‏ها با انقلاب، با امام و با تفکّر اسلامی امامی، از قدیم معلوم شده بود. این‏ها خودشان جرأت نمی‏کردند وارد میدان شوند. بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، بر اساس تحلیل غلطی که از انتخابات کردند، جرأت پیدا کردند! تحلیل غلط آن‏ها این بود که خیال کردند مردم سی میلیون رأی علیه نظام دادند! این‏ها خوشحال شدند؛ در حالی که مردم سی میلیون رأی برای تثبیت نظام داده بودند. یکی از افتخارات نظام اسلامی این است که بعد از گذشت هجده سال از پیروزی انقلاب، در یک انتخابات، سی میلیون از جمعیتِ سی‏ودومیلیونیِ حق‏رأی‏دار حدود نوددرصد وارد میدان انتخابات می‏شوند. این‏ها نقطه‏ی قوّت نظام را نقطه‏ی ضعف تلقّی کرده بودند! البته ابتدا رادیوهای بیگانه، همان روزهای اوّلِ انتخابات، مرتّب داد و فریاد می‏کردند برای اینکه به کسانی که آماده و مستعد به این انحراف و اشتباه هستند، خطّ و جهت بدهند که بله؛ سی میلیون نفر اظهار نارضایی از نظام کردند! خواستند نقطه‏ی قوّت نظام را نقطه‏ی ضعف نظام وانمود و قلمداد کنند. این بیچاره‏ها هم یا باور کردند، یا خودشان را فریب دادند؛ خیال کردند که حالا در کشوری که نظام سی میلیون نفر مخالف دارد، پس ما هم بیاییم حرف بزنیم! حالا جرأت پیدا کرده‏اند، حرف می‏زنند؛ در حالی که فرقی نکرده، آن وقت هم اگر تخلّفی می‏کردند، حدود و مرزهای منطقی را می‏زدند و تحت تعقیب قانونی بودند، امروز هم همان‏طور است؛ هیچ فرقی نکرده است. امروز هم اگر کسانی اضلال کنند، افساد کنند، ارجاف کنند، باز همان‏گونه است؛ فرقی نکرده است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : نقاط قوت جمهوری اسلامی
کلیدواژه(ها) : نقاط قوت جمهوری اسلامی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
عدّه‏ای بودند که پرونده‏هایشان ناپاک بود، دست‏هایشان آلوده بود و می‏ترسیدند وارد میدان شوند و چیزی بگویند. اگر آن‏ها هم چیزی می‏گفتند، کسی کارشان نداشت. همان حرفی که امروز می‏زنند، اگر آن روز هم می‏گفتند، کسی کارشان نداشت؛ اما خودشان می‏ترسیدند؛ چون پرونده‏های بدی داشتند. کینه‏ی آن‏ها با انقلاب، با امام و با تفکّر اسلامی امامی، از قدیم معلوم شده بود. این‏ها خودشان جرأت نمی‏کردند وارد میدان شوند. بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، بر اساس تحلیل غلطی که از انتخابات کردند، جرأت پیدا کردند! تحلیل غلط آن‏ها این بود که خیال کردند مردم سی میلیون رأی علیه نظام دادند! این‏ها خوشحال شدند؛ در حالی که مردم سی میلیون رأی برای تثبیت نظام داده بودند. یکی از افتخارات نظام اسلامی این است که بعد از گذشت هجده سال از پیروزی انقلاب، در یک انتخابات، سی میلیون از جمعیتِ سی‏ودومیلیونیِ حق‏رأی‏دار حدود نوددرصد وارد میدان انتخابات می‏شوند. این‏ها نقطه‏ی قوّت نظام را نقطه‏ی ضعف تلقّی کرده بودند! البته ابتدا رادیوهای بیگانه، همان روزهای اوّلِ انتخابات، مرتّب داد و فریاد می‏کردند برای اینکه به کسانی که آماده و مستعد به این انحراف و اشتباه هستند، خطّ و جهت بدهند که بله؛ سی میلیون نفر اظهار نارضایی از نظام کردند! خواستند نقطه‏ی قوّت نظام را نقطه‏ی ضعف نظام وانمود و قلمداد کنند. این بیچاره‏ها هم یا باور کردند، یا خودشان را فریب دادند؛ خیال کردند که حالا در کشوری که نظام سی میلیون نفر مخالف دارد، پس ما هم بیاییم حرف بزنیم! حالا جرأت پیدا کرده‏اند، حرف می‏زنند؛ در حالی که فرقی نکرده، آن وقت هم اگر تخلّفی می‏کردند، حدود و مرزهای منطقی را می‏زدند و تحت تعقیب قانونی بودند، امروز هم همان‏طور است؛ هیچ فرقی نکرده است. امروز هم اگر کسانی اضلال کنند، افساد کنند، ارجاف کنند، باز همان‏گونه است؛ فرقی نکرده است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : پیشرفت علمی ایران
کلیدواژه(ها) : پیشرفت علمی ایران
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
این دانشگاه، با امیدهای زیادی بنیان‏گذاری شد. البته دانشگاههای کشور، همه حقّ عظیمی بر انقلاب و نظام و پیشرفت‏ جریان علم‏ و فرهنگ در کشور دارند؛ ولی این دانشگاه، دانشگاهی بود که انقلاب آن را تأسیس کرده بود؛ با این هدف که بتواند برای دانشگاههای سراسر کشور، نیروهای علمی و اساتید پرداخته‏ی دست انقلاب فراهم کند. شاید امروز که بحمد اللّه در دانشگاههای کشور، جوانان مؤمن و متخرّجان انقلابی فراوانند، این حرف برای بعضیها چندان مفهوم نباشد؛ لیکن در سالهای اوّل دهه‏ی شصت، این حرف خیلی معنا داشت. آن زمان که برخی از اساتید ترجیح می‏دادند به دانشگاهها نیایند و با انقلاب همکاری نکنند، بعضی به خارج از کشور می‏رفتند، بعضی مورد شکایت دانشجویان بودند که مکرّر به ما مراجعه می‏کردند و می‏گفتند از آن‏ها دلسوزی دیده نمی‏شود البته بعضی هم مؤمنانه و مخلصانه در خدمت دانشگاهها بودند توسعه‏ی دانشگاههای کشور، احتیاج به یک فکر اساسی داشت. آن فکر اساسی، تشکیل این دانشگاه بود. امروز بنده نگاه می‏کنم، می‏بینم که چند هزار نفر فارغ‏التّحصیلان و متخرّجان این دانشگاه از بانوان و آقایان بحمد اللّه حضور دارند. این برای ما خیلی شیرین و خاطره و تجربه‏ی ماندگاری است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : جوان, جوان امروز انقلاب اسلامی, آبادانی کشور, سازندگی کشور, جوانِ تحصیلکرده‌ی پرانرژیِ پرانگیزه
کلیدواژه(ها) : جوان, جوان امروز انقلاب اسلامی, آبادانی کشور, سازندگی کشور, جوانِ تحصیلکرده‌ی پرانرژیِ پرانگیزه
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
مسؤولیتِ عظیمِ شما نسلِ جوانِ روشنفکرِ تحصیلکرده‌ی این کشوراین است که کشور را به آن پایه‌ای که لازم است، برسانید.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : قدرت تحلیل سیاسی
کلیدواژه(ها) : قدرت تحلیل سیاسی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
این حرف را نباید مرتّب تكرار كرد كه «آزادیِ تازه‌به‌دست‌آمده!» می‌بینم كه بعضی از مسؤولان خطاب به مطبوعات مكرّر می‌گویند كه از آزادیها زیاد استفاده نكنید، تا مبادا اصل آزادی به خطر بیفتد! این چه حرفی است؟! از آزادی هرچه بیشتر استفاده كنند، بهتر است؛ منتها خارج از مرز نباشد. هرچه افراد بیشتر از حقِ‌ّ خدا داده استفاده كنند، نظام اسلامی به هدفهای خودش بیشتر رسیده است. ما همیشه گله‌مان از نویسنده‌ها این بوده كه چرا نمی‌نویسند، چرا تحقیق نمی‌كنند، چرا تحلیل نمی‌كنند.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : غرب, لیبرالیسم, آزادی
کلیدواژه(ها) : غرب, لیبرالیسم, آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در مكتب غربی لیبرالیسم، آزادی انسان، منهای حقیقتی به نام دین و خداست.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : غرب, آزادی, لیبرالیسم
کلیدواژه(ها) : غرب, آزادی, لیبرالیسم
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در لیبرالیسم غربی چون حقیقت و ارزشهای اخلاقی نسبی است، لذا «آزادی» نامحدود است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : غرب, آزادی, لیبرالیسم
کلیدواژه(ها) : غرب, آزادی, لیبرالیسم
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در غرب، حد آزادی را منافع مادی تشكیل می‌دهد.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : غرب, لیبرالیسم, فرهنگ غرب, حق و تکلیف
کلیدواژه(ها) : غرب, لیبرالیسم, فرهنگ غرب, حق و تکلیف
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در غرب، در نفی «تكلیف» تا جایی پیش رفته‌اند كه نه تنها تفكرات دینی را، حتی تفكرات غیر دینی و كل ایدئولوژیها را كه در آنها تكلیف هست، واجب و حرام هست، باید و نباید هست، نفی می‌كنند.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آموزش و پرورش, آزادی
کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش, آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
تعلیم و تربیت، یكی از مقولاتی است كه آزادی در آن، جزو مسلمترین حقوق انسانهاست.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : تقلیدگرایی
کلیدواژه(ها) : تقلیدگرایی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
انسان از تفكرات دیگران، برای تشریح ذهن و یافتن نقطه‌های روشن استفاده می‌كند؛ نه برای تقلید كردن. اگر پای تقلید به میان آمد، ضرر بزرگ خواهد بود.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : عبودیت, خلقت الهی
کلیدواژه(ها) : عبودیت, خلقت الهی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
خداوند جن و انس را آفریده، براى رسیدن به مرتبه‌ى عبودیت او که مرتبه‌ى بسیار والایى است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آزادى هم مثل حق‌ حیات است؛ مقدمه‌اى براى عبودیت.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : عدالت, نظام جمهوری اسلامی ایران
کلیدواژه(ها) : عدالت, نظام جمهوری اسلامی ایران
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
نظام جمهورى اسلامى مبنایش بر عدالت است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : ولی فقیه, نظارت بر رهبری
کلیدواژه(ها) : ولی فقیه, نظارت بر رهبری
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر مقام رهبرى از عدالت بیفتد، به طور خودکار و بدون این‌که هیچ عامل دیگرى لازم باشد، از رهبرى مى‌افتد.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش :تبیین حدود آزادی در غرب
کلیدواژه(ها) : دیویدی‌ها, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, تاریخ استعمار و عملکرد استعمارگران, آزادی جنسی در غرب, آزادی مطبوعات, لیبرالیسم, آزادی در آمریکا, حقوق بشر آمریکایی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در غرب، حدّ آزادى را منافع مادّى تشکیل مى‌دهد. ابتدا براى آزادیهاى اجتماعى و فردى، محدودیتهایى را معیّن کردند؛ این یکى از آنهاست. آن وقتى که منافع مادّى به خطر بیفتد، آزادى را محدود مى‌کنند. منافع مادّى، مثل عظمت این کشورها و سلطه علمى این کشورها. تعلیم و تربیت، یکى از مقولاتى است که آزادى در آن، جزو مسلّمترین حقوق انسانهاست. انسانها حق دارند یاد بگیرند؛ اما همین «آزادى» در دانشگاههاى بزرگ دنیاى غربى محدود مى‌شود! دانش و فنآورى والا - به قول خودشان HIGH TEC - قابل انتقال نیست! انتقال فنآورى به کشورهاى معیّنى ممنوع است! چرا؟ چون اگر این دانش و این علم انتقال داده شد، از انحصار این قدرت خارج شده است و این قدرت مادّى و این سلطه، به حال خود باقى نخواهد ماند. آزادى مرز پیدا مى‌کند؛ یعنى استاد حق ندارد که فرضاً به شاگرد کشور جهان سومى - شاگرد ایرانى، یا دانش‌پژوه چینى - فلان راز علمى را بیاموزد!
آزادى انتقال اطّلاعات و اخبار هم این‌گونه است. امروز همه جنجال دنیا، براى آزادى اطّلاعات و اخبار است؛ بگذارید مردم باخبر شوند؛ بگذارید مردم بدانند. ترویج آزادى در غرب، یکى از مصادیق و مصرعهاى بلندش این است؛ اما در حمله امریکا به عراق - در زمان ریاست جمهورى بوش - براى مدّت یک هفته یا بیشتر، رسماً همه اطلاعات سانسور شد. افتخار هم کردند و گفتند که هیچ خبرنگارى حق ندارد یک عکس یا یک خبر از حمله امریکا به عراق منتقل و منتشر کند! همه مى‌دانستند که حمله شده؛ خود امریکاییها هم خبر دادند؛ اما از جزئیات آن هیچ‌کس مطّلع نبود؛ چون مدّعى بودند که این کار، امنیت نظامى را به خطر مى‌اندازد! پس، امنیت نظامى، حقّ آزادى را محدود کرد؛ یعنى یک مرز مادّى و یک دیوار مادّى.
استحکام پایه‌هاى این حکومت هم، مرز دیگر است. چند سال قبل از این - حدود چهار، پنج سال پیش - در امریکا گروهى پیدا شدند، که خبرش را هم همه کسانى که اهل روزنامه‌اند، خوانده‌اند. البته بنده همان وقت تفاصیل بیشترى را از آن اطّلاع پیدا کردم؛ لیکن همه در روزنامه‌هاى ما هم نوشتند و گفتند. گروهى پیدا شدند که اینها با گرایش مذهبى خاصى علیه حکومت فعلى امریکا - زمان همین آقاى کلینتون - اقدام کردند. علیه آنها مقدارى کارهاى امنیتى و انتظامى شد، اما فایده‌اى نبخشید. خانه‌اى را که آنها در آن جمع شده بودند، محاصره کردند و آتش زدند که حدود هشتاد نفر در آتش سوختند! عکسهایش را هم منتشر کردند و همه دنیا هم دیدند. در میان این هشتاد نفر، زن هم بود، کودک هم بود، شاید یک نفرشان هم نظامى نبود. ببینید؛ آزادى زنده ماندن، آزادى عقیده، آزادى مبارزه سیاسى، به این حد محدود مى‌شود. بنابراین، آزادى در دنیاى مادّى غرب هم حدود و مرزهایى دارد؛ منتها این مرزها، مرزهاى مادّى است.
ارزشهاى اخلاقى در آن‌جا، هیچ مانعى براى آزادى نیستند. مثلاً نهضت همجنس‌بازى در امریکا، یکى از نهضتهاى رایج است! افتخار هم مى‌کنند؛ در خیابانها تظاهرات هم راه مى‌اندازند؛ در مجلّه‌ها عکسهایشان را هم چاپ مى‌کنند؛ با افتخار هم ذکر مى‌کنند که فلان تاجر و فلان رجل سیاسى جزو این گروه است؛ هیچ کس هم خجالت نمى‌کشد و انکار نمى‌کند! بالاتر از این، بعضى از اشخاصى که با این نهضت مخالف مى‌کنند، مورد تهاجم شدید بعضى از مطبوعات و روزنامه‌ها واقع مى‌شوند که ایشان با نهضت همجنس‌بازى مخالف است! یعنى ارزش اخلاقى، مطلقاً حدّ و مرزى براى آزادى معیّن نمى‌کند.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : اصول انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : اصول انقلاب اسلامی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
امروز بحث «آزادی» در مطبوعات کشور و در بین افراد صاحب‌نظر، بحث رایجی است. این پدیده مبارکی است. این که مباحث اصولی و اساسی انقلاب مورد تبادل نظر قرار گیرد و کسانی وادار شوند درباره آنها فکر کنند و بگویند، چیزی است که همیشه انتظار آن را داشته‌ایم و کم و بیش درباره مقولات مختلف هم بوده است. امروز هم این مسأله مطرح است؛ بنده هم کم و بیش آنچه را که نوشته میشود و گفته میشود، نگاه میکنم، مطالعه میکنم و بعضاً از آنچه که مینویسند و میگویند، استفاده میکنم. آراء هم متضارب است؛ یعنی همه در یک جهت نمینویسند. نظرات متخالفی هست؛ در هر دو طرفِ تخالف هم حرفهای درست و حق مشاهده میشود. ادامه این بحثها هم خوب است. ای کاش صاحب‌نظران ما برای طرح بحثهای اصولی در مطبوعات برانگیخته شوند؛ مطبوعات را از حالت کم‌محتوا خارج کنند و به بحثهای تأمّل برانگیز و ارشادکننده برای مردم بکشانند. همیشه ما توصیه میکنیم که فرهنگ انقلاب را تعمیق کنید. عمق بخشیدن، لازمه‌اش همین بحثهاست.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی بیان
کلیدواژه(ها) : آزادی بیان
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
مثال دیگر در کشورهای اروپایی است. مثلاً آزادی بیان را، تبلیغات به نفع فاشیسم محدود میکند، که امر مادّی و حکومتی است؛ اما تبلیغات عریانگری - که آن هم یک حرکتی است - محدود نمیکند! یعنی مرزهای آزادی در لیبرالیسم غربی، با آن  فلسفه و با آن ریشه فلسفی و با آن نگرش، مرزهای مادّی است؛ مرزهای اخلاقی نیست. اما در اسلام، مرزهای اخلاقی وجود دارد. در اسلام، آزادی، علاوه بر آن حدود مادّی، مرزهای معنوی هم دارد.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : عزت اسلامی
کلیدواژه(ها) : عزت اسلامی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
امروز وظیفه شماست که تلاش کنید و هدف این تلاش هم عبارت است از عزّت بخشیدن به اسلام و استقلال بخشیدن به ایران اسلامی

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : تعلیم و تربیت
کلیدواژه(ها) : تعلیم و تربیت
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
تعلیم و تربیت، یکی از مقولاتی است که آزادی در آن، جزو مسلّمترین حقوق انسانهاست. انسانها حق دارند یاد بگیرند

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : ولایت فقیه
کلیدواژه(ها) : ولایت فقیه
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
نظام جمهوری اسلامی مبنایش بر عدالت است. یعنی اگر مقام رهبری از عدالت بیفتد، به طور خودکار و بدون این‌که هیچ عامل دیگری لازم باشد، از رهبری میافتد

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
توصیه من به این کسانی که مینویسند و بحث میکنند، این است که در فهم مفهوم آزادی، مستقل باشیم، مستقل بیندیشیم و وابسته نباشیم. توصیه دوم این است که از آزادی سوء استفاده نشود

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
حریّت جزو فطرت انسانی است

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
مقوله «آزادی» را اسلامی بدانید

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
دین بزرگترین پیام‌آور آزادی است

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
دو دسته غربگرایان و احتیاط کنان بدون این‌که خودشان بدانند، با هم همدستی میکنند تا مفهوم «آزادی» را کاملاً از حوزه‌ی اسلامی خارج کنند

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
مفهوم «آزادی» یک مفهوم اسلامی است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آزادىِ درست و آزادىِ معقول، مهمترین هدیه دین به یک ملت و به یک جامعه است

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
به برکت آزادی است که اندیشه‌ها رشد پیدا میکند و استعدادها شکوفا میشود

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در اسلام، برای آزادی اجتماعی امتیاز بیشتری قائل شده‌اند، تا در مکاتب غربی.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اسلام آزادی را امر فطری انسان میداند.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آزادی یک حقّ است، اما حقّی برتر از سایر حقوق

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
این فکر غلط است که تصوّر کنید تفکّر آزادی اجتماعی، تفکّری است که غرب به ما هدیه کرده است

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در مکتب غربی لیبرالیسم، آزادی انسان، منهای حقیقتی به نام دین و خداست

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در مکتب غربی لیبرالیسم، ریشه آزادی را هرگز خدادادگی نمیدانند

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
بنابر منطق اسلام، حرکت علیه آزادی، حرکت علیه یک پدیده الهی است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در تفکّر اسلامی، مبارزه برای آزادی، یک تکلیف است؛ چون مبارزه برای یک امر الهی است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در لیبرالیسم غربی چون حقیقت و ارزشهای اخلاقی نسبی است، لذا «آزادی» نامحدود است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در لیبرالیسم غربی از لحاظ معنوی و اخلاقی، هیچ حدّی وجود ندارد. منطقاً «آزادی» نامحدود است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در اسلام «آزادی» محدود به حقیقت و محدود به ارزشهاست.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در غرب، حدّ آزادی را منافع مادّی تشکیل میدهد.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
تعلیم و تربیت، یکی از مقولاتی است که آزادی در آن، جزو مسلّمترین حقوق انسانهاست.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آزادی در دنیای مادّی غرب هم حدود و مرزهایی دارد؛ منتها این مرزها، مرزهای مادّی است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
مرزهای آزادی در لیبرالیسم غربی ، مرزهای مادّی است؛ مرزهای اخلاقی نیست.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در اسلام، برای آزادی مرزهای اخلاقی وجود دارد.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در اسلام، آزادی، علاوه بر حدود مادّی، مرزهای معنوی هم دارد.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آزادی در تفکّر لیبرالیسم غربی، با «تکلیف» منافات دارد

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آزادی در تفکّر لیبرالیسم غربی، یعنی آزادی از تکلیف.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در اسلام، آزادی آن روی سکّه «تکلیف» است. اصلاً انسانها آزادند، چون مکلّفند

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آزادی در اسلام با این ارزش، برای تکامل است

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آزادی مثل حقِ‌ّ حیات؛ مقدمه‌ای برای عبودیّت است

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
تفکّر آزاد غربی، با اصل «باید و نباید» و با اصل ایدئولوژی مخالف است!

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اسلام، «آزادی» را همراه با «تکلیف» برای انسان دانسته که انسان بتواند با این آزادی، تکالیف را صحیح انجام دهد و بتواند به تکامل برسد

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در فهم مفهوم آزادی، مستقل باشیم، مستقل بیندیشیم.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
مسأله «آزادی» یکی از مقولاتی است که در قرآن کریم و در کلمات ائمّه علیهم‌السّلام به‌طور مؤکّد و مکرّر روی آن تأکید شده است. البته تعبیری که در این‌جا از آزادی میکنیم، مرادمان آزادی مطلق نیست که هیچ طرفداری در دنیا ندارد. فکر نمیکنم کسی در دنیا باشد که به آزادی مطلق دعوت کند. مرادمان آزادی معنوی هم که در اسلام و بخصوص در سطوح راقی معارف اسلامی هست، نیست؛ آن محلّ بحث ما نیست. آزادی معنوی چیزی است که همه کسانی که معتقد به معنویاتند، آن را قبول دارند؛ محلّ رد و قبول نیست. منظور از «آزادی» که در این‌جا بحث میکنیم «آزادی اجتماعی» است؛ آزادی به مثابه یک حقّ انسانی برای اندیشیدن، گفتن، انتخاب کردن و از این قبیل. همین مقوله، در کتاب و سنّت مورد تجلیل قرار گرفته است. آیه شریفه 157 سوره «اعراف» میفرماید: «الّذین یتبّعون الرّسول النّبىّ الامّىّ الّذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التّوریة والانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتی کانت علیهم». خداوند یکی از خصوصیات پیامبر را این قرار میدهد که غل و زنجیرها را از گردن انسانها بر میدارد و «اصر» یعنی تعهّدات تحمیلی بر انسانها را از آنها میگیرد. مفهوم خیلی عجیب و وسیعی است. اگر وضع جوامع دینی و غیردینی در آن دوره را در نظر داشته باشید، میدانید که این «اصر» - این تعهّدات و پیمانهای تحمیلی بر انسانها - شامل بسیاری از عقاید باطل و خرافی و بسیاری از قیود اجتماعی غلطی که دستهای استبداد یا تحریف یا تحمیق بر مردم تحمیل کرده بود، میشود. «اغلال» هم که غل و زنجیرهاست، معلوم است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
آقای «جورج جرداق» نویسنده کتاب نامدار «صوت العداله» - که درباره امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام است - بین دو جمله که یکی از امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة والسّلام صادر شده است و یکی هم از جناب عمر - خلیفه دوم - مقایسه‌ای میکند. یک وقت چند نفر از استانداران یا ولات زمان جناب عمر پیش ایشان آمده بودند، و چون گزارشی علیه آنها آمده بود، خلیفه را خشمگین کرده بود. خلیفه خطاب به آنها جمله ماندگاری را گفته است: «استعبدتم النّاس و قد خلقهم اللَّه احرارا؟»؛ مردم را به بردگی گرفته‌اید؛ در حالی که خدا مردم را آزاد آفریده است؟ جمله دیگری امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة والسّلام فرموده است که در نهج‌البلاغه آمده است و آن این است: «لاتکن عبد غیرک وقد خلقک اللَّه حراً»؛ بنده غیرخودت مباش؛ خدا تو را آزاد آفریده‌است. «جورج جرداق» بین این دو جمله مقایسه میکند و میگوید جمله امیرالمؤمنین به مراتب برتر از جمله عمر است؛ زیرا عمر به کسانی این خطاب را میکرد که آزادی و حریّت، در دست آنها هیچ تضمینی نداشت؛ چون خود آنها کسانی بودند که عمر میگفت: «استعبدتم النّاس»؛ مردم را به بردگی گرفته‌اید. مردم را به بردگی گرفته‌اید؛ حالا به آنها آزادی بدهید. این یک طور حرف زدن است؛ یک طور دیگر آن است که امیرالمؤمنین به خود آن مردم خطاب میکند و در حقیقت ضمانت اجرا را در خود کلام میآورد: «لاتکن عبد غیرک و قد خلقک اللَّه حراً»؛ بنده غیر خودت مباش، خدا تو را آزاد آفریده است. در این هر دو کلام، دو خصوصیت برای «آزادی» هست که البته کلام امیرالمؤمنین این برجستگی و امتیاز را داراست که ضمانت اجرایی هم دارد. یکی از آن دو خصوصیت، همین است که حریّت جزو فطرت انسانی است «وقد خلقک اللَّه حراً».

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
«آزادی اجتماعی» به همین معنایی که امروز در فرهنگ سیاسی دنیا ترجمه میشود، یک چنین ریشه قرآنی دارد. هیچ لزومی ندارد که ما به لیبرالیسم قرن هجدهم اروپا مراجعه کنیم و دنبال این باشیم که «کانت» و «جان استوارت میل» و دیگران چه گفته‌اند! ما خودمان حرف و منطق داریم. خواهم گفت که آن حرفها به دلایلی نمیتواند برای ما راهگشا باشد. مقوله «آزادی» را اسلامی بدانید. البته به نظر من، دو گروه هستند که بر ضدّ اسلامی کردن و بومی کردن و خودی کردن مقوله «آزادی» با هم همکاری میکنند:
یک گروه کسانی هستند که در کلماتشان، مرتّب از گفته‌های فلاسفه دو، سه قرن اخیر غربی برای مسأله «آزادی» شاهد می‌آورند: فلان‌کس این‌طور گفته است، فلان کس آن‌طور گفته است. البته اینها نجیبها هستند که اسم این فلاسفه را می‌آورند؛ اما بعضی فیلسوف‌نماهای مطبوعاتی هم هستند که حرف «جان استوارت میل» و حرف فلان فیلسوف فرانسوی یا آلمانی یا امریکایی را می‌آورند، ولی اسمش را نمی‌آورند؛ به نام خودشان میگویند! اینها هم تقلّب میکنند، لیکن باز هم به این که این فکر به وجود آید که تفکّر آزادی و مفهوم آزادی اجتماعی، یک فکر غربی و یک هدیه از سوی غرب برای ماست، کمک میکنند!
یک دسته دیگر هم که به اینها ندانسته کمک میکنند، کسانی هستند که تا مفهوم آزادی مطرح میشود، فوراً مرعوب میشوند، احساس وحشت میکنند و فریاد میکشند که آقا! دین از دست رفت! نه؛ دین بزرگترین پیام‌آور آزادی است. چرا دین از دست برود؟!
... این دو دسته غربگرایان و احتیاطکنان - این‌طوری اسمشان را بگذاریم - در واقع بدون این‌که خودشان بدانند، با هم همدستی میکنند تا مفهوم «آزادی» را کاملاً از حوزه‌ی اسلامی خارج کنند؛ در حالی که چنین چیزی نیست و مفهوم «آزادی» یک مفهوم اسلامی است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
کسانی هستند که تا مفهوم آزادی مطرح میشود، فوراً مرعوب میشوند، احساس وحشت میکنند و فریاد میکشند که آقا! دین از دست رفت! نه؛ دین بزرگترین پیام‌آور آزادی است. چرا دین از دست برود؟! آزادىِ درست و آزادىِ معقول، مهمترین هدیه دین به یک ملت و به یک جامعه است. به برکت آزادی است که اندیشه‌ها رشد پیدا میکند و استعدادها شکوفا میشود. استبداد، ضدّ استعداد است. هر جا استبداد باشد، شکوفایی استعداد نیست. اسلام، شکوفایی انسانها را میخواهد. منابع عظیم انسانی بایستی مثل منابع طبیعی استخراج شوند، تا بتوانند دنیا را آباد کنند. بدون آزادی مگر ممکن است؟ با امر و نهی مگر ممکن است؟ بنابراین، این فکر هم غلط است که کسانی این‌گونه فکر کنند.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در اسلام، برای... آزادی اجتماعی امتیاز بیشتری قائل شده‌اند، تا در مکاتب غربی. البته تفاسیر لیبرالیسم خیلی متعدّد است. یعنی از وقتی که بعد از رنسانس، تفکّر لیبرالیسم در فرانسه و در اروپا و بعد در همه‌جای دنیا رشد پیدا کرد و بعد هم به انقلاب فرانسه منتهی شد و بعد هم به شکل تحریف شده‌ای در جنگهای استقلال امریکا به کار گرفته شد و آن منشور امریکایی به‌وجود آمد - که همه این بحثها فرصتهای بیشتری را برای گفتن میطلبد - تا کنون دهها تفسیر از لیبرالیسم ارائه شده است؛ بخصوص در این اواخر. این اواخر، نظریه‌پردازان و به اصطلاح ایدئولوگهای امریکایی یا پیشکرده امریکا، مرتّب در این زمینه قلم میزنند.
این را هم به شما بگویم که خیلی از این متفکّرانی که حتّی امریکایی نیستند، به سفارش دستگاههای امریکایی، در همین زمینه بخصوصِ «لیبرالیزم» مطلب مینویسند! کتابهایشان ممکن است در اتریش یا آلمان یا فرانسه نوشته شده باشد؛ اما در نیویورک چاپ میشود! سفارش، سفارش امریکایی است؛ منشأ هم اهداف امریکایی است که خودِ این هم داستان مفصّلی است. لیکن سرجمع همه این حرفها، با وجود همه این تفاسیر گوناگونی که وجود دارد، دیدگاه اسلامی، یک دیدگاه راقی است.
آنها برای این‌که برای «آزادی» فلسفه‌ای ارائه دهند، دچار مشکلند. فلسفه آزادی چیست؟ چرا باید بشر آزاد باشد؟ لازم است استدلال و ریشه فلسفی داشته باشد. حرفهای گوناگونی زده شده است: فایده، خیرجمعی، لذّت جمعی، لذّت فردی و حدّاکثر حقّی از حقوق مدنی. همه اینها هم قابل خدشه است؛ خود آنها هم خدشه کرده‌اند.
اگر به نوشتجاتی که در زمینه مقوله لیبرالیسم در همین سالهای اخیر منتشر شده، نگاه کنید، خواهید دید که چقدر حرفهای وقتگیر و بیثمر و بی‌فایده و شبیه مباحثات دوران قرون وسطی را در مقوله آزادی گفته‌اند. این یکی حرفی زده است، آن یکی جواب داده است؛ دوباره جواب او را پاسخ داده است! واقعاً برای روشنفکران جهان سوم، بد سرگرمیای نیست! یکی طرفدار این نظریه بشود، یکی طرفدار آن نظریه بشود؛ یکی استدلال این را قبول کند، یکی حاشیه‌ای به استدلال آن بزند؛ یکی نظریه را به نام خودش به دیگری بدهد.
حداکثر این است که منشأ و فلسفه آزادی، یک حقّ انسانی است. اسلام، بالاتر از این گفته است. اسلام... آزادی را امر فطری انسان میداند.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
اسلام... آزادی را امر فطری انسان میداند. بله؛ یک حقّ است، اما حقّی برتر از سایر حقوق؛ مثل حقِ‌ّ حیات، حقِ‌ّ زندگی کردن. همچنان که حقِ‌ّ زندگی کردن را نمیشود در ردیف حقِ‌ّ مسکن و حقِ‌ّ انتخاب و ... گذاشت - برتر از این حرفهاست، زمینه همه اینهاست - آزادی هم همین‌طور است. این، نظر اسلام است.
البته استثناهایی وجود دارد. این حق را در مواردی میتوان سلب کرد؛ مثل حقّ حیات. یک نفر کسی را میکُشد، قصاصش میکنند. یک نفر فساد میکند، قصاصش میکنند. در مقوله حقّ آزادی هم این‌گونه است؛ منتها اینها استثناء است. این، دیدگاه اسلام است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
این فکر غلط است که تصوّر کنید تفکّر آزادی اجتماعی، تفکّری است که غرب به ما هدیه کرده است؛ هر وقت هم خواستیم حرف شیرین و جالبی در این زمینه بزنیم، حتماً کتاب فلان کس را آدرس بدهیم؛ نام فلان‌کس را که در غرب نشسته برای خودش فکر کرده و نوشته، ذکر کنیم؛ نه. باید مستقل فکر کرد؛ باید به منابع خودی و به منابع اسلامی مراجعه کرد. انسان از تفکّرات دیگران، برای تشریح ذهن و یافتن نقطه‌های روشن استفاده میکند؛ نه برای تقلید کردن.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در مکتب غربی لیبرالیسم، آزادی انسان، منهای حقیقتی به نام دین و خداست. لذا ریشه آزادی را هرگز خدادادگی نمیدانند. هیچکدام نمیگویند که آزادی را خدا به انسان داده است؛ دنبال یک منشأ و ریشه فلسفی برایش هستند... ریشه‌هایی هم ذکر کرده‌اند و تفسیرهای گوناگونی در این زمینه دارند. در اسلام، «آزادی» ریشه الهی دارد. خودِ این، یک تفاوت اساسی است و منشأ بسیاری از تفاوتهای دیگر میشود. بنابر منطق اسلام، حرکت علیه آزادی، حرکت علیه یک پدیده الهی است؛ یعنی در طرف مقابل، یک تکلیف دینی به وجود میآورد. اما در غرب چنین چیزی نیست؛ یعنی مبارزات اجتماعی که در دنیا برای آزادی انجام میگیرد، بنابر تفکّر لیبرالیسم غربی، هیچ منطقی ندارد. مثلاً یکی از حرفهایی که زده میشود «خیر همگانی» یا «خیر اکثریّت» است. این ریشه «آزادی اجتماعی» است. چرا من باید بروم برای خیر اکثریّت کشته شوم و از بین بروم؟ این بیمنطق است. البته هیجانهای موسمی و آنی، خیلیها را به میدانهای جنگ میکشاند؛ اما هر گاه هر کدام از آن مبارزانی که در زیر لوای چنین تفکّراتی مبارزه‌ای کرده باشند - اگر واقعاً زیر لوای این تفکّرات، مبارزه‌ای انجام گرفته باشد - به مجرّد این‌که از هیجان میدان مبارزه خارج شوند، شک خواهند کرد: چرا من بروم کشته شوم؟
در تفکّر اسلامی، این‌گونه نیست. مبارزه برای آزادی، یک تکلیف است؛ چون مبارزه برای یک امر الهی است. همچنان که اگر شما میبینید جان کسی را میخواهند سلب کنند، موظّفید بروید به او کمک کنید. یک وظیفه دینی است که اگر نکردید گناه کرده‌اید. در زمینه آزادی هم همین‌طور است؛ باید بروید، یک تکلیف است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در مکتب غربی لیبرالیسم، آزادی انسان، منهای حقیقتی به نام دین و خداست. لذا ریشه آزادی را هرگز خدادادگی نمیدانند... در اسلام، «آزادی» ریشه الهی دارد. خودِ این، یک تفاوت اساسی است و منشأ بسیاری از تفاوتهای دیگر میشود... یکی این است که در لیبرالیسم غربی چون حقیقت و ارزشهای اخلاقی نسبی است، لذا «آزادی» نامحدود است. چرا؟ چون شما که به یک سلسله ارزشهای اخلاقی معتقدید، حق ندارید کسی را که به این ارزشها تعرّض میکند، ملامت کنید؛ چون او ممکن است به این ارزشها معتقد نباشد. بنابراین هیچ حدی برای آزادی وجود ندارد؛ یعنی از لحاظ معنوی و اخلاقی، هیچ حدّی وجود ندارد. منطقاً «آزادی» نامحدود است. چرا؟ چون حقیقت ثابتی وجود ندارد؛ چون به نظر آنها، حقیقت و ارزشهای اخلاقی نسبی است.
«آزادی» در اسلام این‌گونه نیست. در اسلام، ارزشهای مسلّم و ثابتی وجود دارد؛ حقیقتی وجود دارد. حرکت در سمت آن حقیقت است که ارزش و ارزش‌آفرین و کمال است. بنابراین، «آزادی» با این ارزشها محدود میشود. این‌که این ارزشها را چگونه باید فهمید و به دست آورد، مقوله دیگری است. ممکن است کسانی راههای غلطی را در فهم این ارزشها بروند؛ ممکن است کسانی راههای درستی را بروند. آن خارج از این بحث است. به‌هرحال «آزادی» محدود به حقیقت و محدود به ارزشهاست.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
«آزادی اجتماعی» که این‌قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضایع کردن فرآورده‌های ارزشمند معنوی یا مادّی یک ملت به کار گرفته شود، مضرّ است؛ درست مثل حیات خود یک انسان. «من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکانّما قتل النّاس جمیعاً». در منطق قرآن، کشتن یک انسان، مثل کشتن همه انسانیّت است. این مفهوم خیلی عجیبی است. کسی که دست به قتل یک انسان دراز میکند، مثل این است که همه انسانیت را کشته است؛ چون تعرض به حریم انسانیت است. لیکن استثناء آن این است: «بغیر نفس او فساد فی الارض»؛ مگر این‌که آن کسی که مورد این تعرّض قرار میگیرد، خودش به جان کسی تعرّض نموده، یا فسادی ایجاد کرده باشد. ببینید؛ ارزشها و حقایق ثابت و مسلّم، این آزادی را محدود میکند؛ همچنان که حقِ‌ّ حیات را محدود میکند.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در غرب، حدّ آزادی را منافع مادّی تشکیل میدهد. ابتدا برای آزادیهای اجتماعی و فردی، محدودیتهایی را معیّن کردند؛ این یکی از آنهاست. آن وقتی که منافع مادّی به خطر بیفتد، آزادی را محدود میکنند. منافع مادّی، مثل عظمت این کشورها و سلطه علمی این کشورها. تعلیم و تربیت، یکی از مقولاتی است که آزادی در آن، جزو مسلّمترین حقوق انسانهاست. انسانها حق دارند یاد بگیرند؛ اما همین «آزادی» در دانشگاههای بزرگ دنیای غربی محدود میشود! دانش و فنآوری والا - به قول خودشان HIGH TEC - قابل انتقال نیست! انتقال فنآوری به کشورهای معیّنی ممنوع است! چرا؟ چون اگر این دانش و این علم انتقال داده شد، از انحصار این قدرت خارج شده است و این قدرت مادّی و این سلطه، به حال خود باقی نخواهد ماند. آزادی مرز پیدا میکند؛ یعنی استاد حق ندارد که فرضاً به شاگرد کشور جهان سومی - شاگرد ایرانی، یا دانش‌پژوه چینی - فلان راز علمی را بیاموزد!
آزادی انتقال اطّلاعات و اخبار هم این‌گونه است. امروز همه جنجال دنیا، برای آزادی اطّلاعات و اخبار است؛ بگذارید مردم باخبر شوند؛ بگذارید مردم بدانند. ترویج آزادی در غرب، یکی از مصادیق و مصرعهای بلندش این است؛ اما در حمله امریکا به عراق - در زمان ریاست جمهوری بوش - برای مدّت یک هفته یا بیشتر، رسماً همه اطلاعات سانسور شد. افتخار هم کردند و گفتند که هیچ خبرنگاری حق ندارد یک عکس یا یک خبر از حمله امریکا به عراق منتقل و منتشر کند! همه میدانستند که حمله شده؛ خود امریکاییها هم خبر دادند؛ اما از جزئیات آن هیچ‌کس مطّلع نبود؛ چون مدّعی بودند که این کار، امنیت نظامی را به خطر می‌اندازد! پس، امنیت نظامی، حقّ آزادی را محدود کرد؛ یعنی یک مرز مادّی و یک دیوار مادّی.
استحکام پایه‌های این حکومت هم، مرز دیگر است. چند سال قبل... در امریکا گروهی پیدا شدند، که خبرش را هم همه کسانی که اهل روزنامه‌اند، خوانده‌اند. البته بنده همان وقت تفاصیل بیشتری را از آن اطّلاع پیدا کردم؛ لیکن همه در روزنامه‌های ما هم نوشتند و گفتند. گروهی پیدا شدند که اینها با گرایش مذهبی خاصی علیه حکومت فعلی امریکا - زمان همین آقای کلینتون - اقدام کردند. علیه آنها مقداری کارهای امنیتی و انتظامی شد، اما فایده‌ای نبخشید. خانه‌ای را که آنها در آن جمع شده بودند، محاصره کردند و آتش زدند که حدود هشتاد نفر در آتش سوختند! عکسهایش را هم منتشر کردند و همه دنیا هم دیدند. در میان این هشتاد نفر، زن هم بود، کودک هم بود، شاید یک نفرشان هم نظامی نبود. ببینید؛ آزادی زنده ماندن، آزادی عقیده، آزادی مبارزه سیاسی، به این حد محدود میشود. بنابراین، آزادی در دنیای مادّی غرب هم حدود و مرزهایی دارد؛ منتها این مرزها، مرزهای مادّی است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
آزادی در دنیای مادّی غرب... حدود و مرزهایی دارد؛ منتها این مرزها، مرزهای مادّی است. ارزشهای اخلاقی در آن‌جا، هیچ مانعی برای آزادی نیستند. مثلاً نهضت همجنس‌بازی در امریکا، یکی از نهضتهای رایج است! افتخار هم میکنند؛ در خیابانها تظاهرات هم راه میاندازند؛ در مجلّه‌ها عکسهایشان را هم چاپ میکنند؛ با افتخار هم ذکر میکنند که فلان تاجر و فلان رجل سیاسی جزو این گروه است؛ هیچ کس هم خجالت نمیکشد و انکار نمیکند! بالاتر از این، بعضی از اشخاصی که با این نهضت مخالف میکنند، مورد تهاجم شدید بعضی از مطبوعات و روزنامه‌ها واقع میشوند که ایشان با نهضت همجنس‌بازی مخالف است! یعنی ارزش اخلاقی، مطلقاً حدّ و مرزی برای آزادی معیّن نمیکند.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
آزادی در دنیای مادّی غرب... حدود و مرزهایی دارد؛ منتها این مرزها، مرزهای مادّی است. ارزشهای اخلاقی در آن‌جا، هیچ مانعی برای آزادی نیستند... در کشورهای اروپایی... مثلاً آزادی بیان را، تبلیغات به نفع فاشیسم محدود میکند، که امر مادّی و حکومتی است؛ اما تبلیغات عریانگری - که آن هم یک حرکتی است - محدود نمیکند! یعنی مرزهای آزادی در لیبرالیسم غربی، با آن فلسفه و با آن ریشه فلسفی و با آن نگرش، مرزهای مادّی است؛ مرزهای اخلاقی نیست. اما در اسلام، مرزهای اخلاقی وجود دارد. در اسلام، آزادی، علاوه بر آن حدود مادّی، مرزهای معنوی هم دارد. البته وقتی کسی علیه منافع کشور و علیه سود کشور اقدامی بکند، آزادیش محدود میشود - این منطقی است - اما مرزهای معنوی هم وجود دارد. اگر کسی عقیده گمراهی دارد، عیبی ندارد. وقتی میگوییم عیبی ندارد، یعنی پیش خدا و پیش انسانهای مؤمن عیب دارد؛ لیکن حکومت هیچ وظیفه‌ای در قبال او ندارد. در جامعه مسلمان، یهودی و مسیحی و بقیه ادیان گوناگون هستند؛ الان در کشور ما هم هستند؛ در زمان صدر اسلام هم بودند؛ هیچ مانعی هم ندارد. اما اگر قرار باشد آن کسی که عقیده فاسد دارد، به جان ذهن و دل افرادی که قدرت دفاع ندارند، بیفتد و بخواهد آنها را هم گمراه کند، این برای آدم یک مرز است. این‌جا آزادی محدود میشود. از نظر اسلام این‌گونه است. یا مثلاً بخواهند اشاعه فساد بکنند، بخواهند فساد سیاسی و فساد جنسی و فساد فکری به وجود آورند؛ یا همین فیلسوف‌نماهایی که در گوشه و کنار هستند، بخواهند درباره این‌که تحصیلات عالیه برای جوانان خوب نیست، مقاله بنویسند؛ بنا کنند عیوبش را ذکر کردن؛ البته به احتمال قوی، در صدی نود اثر نخواهد کرد؛ اما ممکن است در صدی ده جوانان تنبل اثر کند. نمیشود اجازه داد که کسانی بنشینند، با وسوسه و دروغ، انسانها را از تحصیل علم باز بدارند.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در اسلام، آزادی، علاوه بر آن حدود مادّی، مرزهای معنوی هم دارد. البته وقتی کسی علیه منافع کشور و علیه سود کشور اقدامی بکند، آزادیش محدود میشود - این منطقی است - اما مرزهای معنوی هم وجود دارد. اگر کسی عقیده گمراهی دارد، عیبی ندارد. وقتی میگوییم عیبی ندارد، یعنی پیش خدا و پیش انسانهای مؤمن عیب دارد؛ لیکن حکومت هیچ وظیفه‌ای در قبال او ندارد. در جامعه مسلمان، یهودی و مسیحی و بقیه ادیان گوناگون هستند؛ الان در کشور ما هم هستند؛ در زمان صدر اسلام هم بودند؛ هیچ مانعی هم ندارد. اما اگر قرار باشد آن کسی که عقیده فاسد دارد، به جان ذهن و دل افرادی که قدرت دفاع ندارند، بیفتد و بخواهد آنها را هم گمراه کند، این برای آدم یک مرز است. این‌جا آزادی محدود میشود. از نظر اسلام این‌گونه است. یا مثلاً بخواهند اشاعه فساد بکنند، بخواهند فساد سیاسی و فساد جنسی و فساد فکری به وجود آورند؛ یا همین فیلسوف‌نماهایی که در گوشه و کنار هستند، بخواهند درباره این‌که تحصیلات عالیه برای جوانان خوب نیست، مقاله بنویسند؛ بنا کنند عیوبش را ذکر کردن؛ البته به احتمال قوی، در صدی نود اثر نخواهد کرد؛ اما ممکن است در صدی ده جوانان تنبل اثر کند. نمیشود اجازه داد که کسانی بنشینند، با وسوسه و دروغ، انسانها را از تحصیل علم باز بدارند.
آزادىِ دروغگویی نیست. آزادىِ شایعه‌پراکنی نیست. آزادىِ ارجاف نیست. من گله‌ای که دارم این است که چرا در زمینه مسائل آزادی، به مباحث اسلامی و به مبانی اسلامی مراجعه نمیشود؟ در قرآن سوره احزاب آیه 60 میفرماید: «لئن لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض والمرجفون فی المدینة لنغرینک بهم». مرجفون در کنار منافقان و بیماردلان - که آنها دو دسته‌اند - قرار دارند. منافقان یک دسته‌اند، بیماردلان - الّذین فی قلوبهم مرض - دسته دیگری هستند؛ این «مرجفون» در کنار آنها گذاشته شده‌اند. مرجفون یعنی کسانی که مرتّب مردم را میترسانند. یک جامعه تازه‌تأسیس‌شده اسلامی، با آن همه دشمن، آن همه بسیج قرآنی، آن همه بسیج نبوی، همه باید برای دفاع از کشور و از این نظام عظیم انسانی و مردمی، از لحاظ روحی آماده باشند؛ اما یک عده مثل خوره به جان مردم بیفتند و روحیه‌ها را تضعیف کنند؛ اینها مرجفونند. قرآن میگوید: اگر «مرجفون» - یعنی کسانی که مرتّب مردم را میترسانند، آدم را ناامید میکنند، مردم را از اقدام باز میدارند - دست برندارند، «لنغزینک بهم»؛ تو را به جان آنها خواهیم انداخت. این، مرز آزادی است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
آزادی در تفکّر لیبرالیسم غربی، با «تکلیف» منافات دارد. آزادی، یعنی آزادی از تکلیف نیز. در اسلام، آزادی آن روی سکّه «تکلیف» است. اصلاً انسانها آزادند، چون مکلّفند. اگر مکلّف نبودند، آزادی لزومی نداشت؛ مثل فرشتگان بودند. به قول مولوی:
در حدیث آمد که خلّاق مجید
خلق عالم را سه گونه آفرید
یک گُرُه را جمله عقل و علم و جود
آن فرشته استی نداند جز سجود
بشر خصوصیتش این است که مجموعه انگیزه‌ها و غرایز متضادّی است و مکلّف است که در خلال این انگیزه‌های گوناگون، راه کمال را بپیماید. به او آزادی داده شده، به خاطر پیمودن راه کمال. همین آزادی با این ارزش، برای تکامل است؛ کمااین‌که خود حیات انسان برای تکامل است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون». خداوند جنّ و انس را آفریده، برای رسیدن به مرتبه عبودیّت او که مرتبه بسیار والایی است. آزادی هم مثل حقِ‌ّ حیات است؛ مقدمه‌ای برای عبودیّت.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در غرب، در نفی «تکلیف» تا جایی پیش رفته‌اند که نه تنها تفکّرات دینی را، حتّی تفکّرات غیر دینی و کلّ ایدئولوژیها را که در آنها تکلیف هست، واجب و حرام هست، باید و نباید هست، نفی میکنند! الان در آثار اخیر همین لیبرال‌نویسهای امریکایی و شبه‌امریکایی و کسانی که پیامبرشان آنها هستند - امّتهای آنها در کشورهای دیگر، از جمله متأسفانه بعضیها در کشور خود ما دنبال همین هستند - دیده میشود که میگویند تفکّر آزاد غربی، با اصل «باید و نباید» و با اصل ایدئولوژی مخالف است! اسلام به‌کلّی نقطه مقابل این است. اسلام، «آزادی» را همراه با «تکلیف» برای انسان دانسته که انسان بتواند با این آزادی، تکالیف را صحیح انجام دهد، کارهای بزرگ را انجام دهد، انتخابهای بزرگ را بکند و بتواند به تکامل برسد.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
از آزادی سوء استفاده نشود. بعضیها مکرّر تأکید و تکرار میکنند: «آزادیهای تازه‌به‌دست‌آمده مطبوعاتی!» به نظر من، این یک حرف غیر واقعی است؛ حرفی است که منشأ آن هم رادیوهای بیگانه است. البته الان در روزنامه‌ها و مجلّات، مطالبی مینویسند و تعرّضهایی میکنند. بعضی از این افراد، در گذشته این کارها را نمیکردند؛ بعضی دیگر هم میکردند. در سالهای گذشته، ما فراوان شاهد این بودیم که در مطبوعات، علیه رئیس جمهور وقت، علیه مسؤولان گوناگون، علیه حتّی بعضی از مباحث اصیل انقلاب، حرفهایی زده میشد؛ کسی هم متعرّض اینها نمیگردید.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
میبینم که بعضی از مسؤولان خطاب به مطبوعات مکرّر میگویند که از آزادیها زیاد استفاده نکنید، تا مبادا اصل آزادی به خطر بیفتد! این چه حرفی است؟! از آزادی هرچه بیشتر استفاده کنند، بهتر است؛ منتها خارج از مرز نباشد. هرچه افراد بیشتر از حقِ‌ّ خدا داده استفاده کنند، نظام اسلامی به هدفهای خودش بیشتر رسیده است. ما همیشه گله‌مان از نویسنده‌ها این بوده که چرا نمینویسند، چرا تحقیق نمیکنند، چرا تحلیل نمیکنند.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
از آزادی سوء استفاده نشود. بعضیها مکرّر تأکید و تکرار میکنند: «آزادیهای تازه‌به‌دست‌آمده مطبوعاتی!» به نظر من، این یک حرف غیر واقعی است؛ حرفی است که منشأ آن هم رادیوهای بیگانه است. البته الان در روزنامه‌ها و مجلّات، مطالبی مینویسند و تعرّضهایی میکنند. بعضی از این افراد، در گذشته این کارها را نمیکردند؛ بعضی دیگر هم میکردند. در سالهای گذشته، ما فراوان شاهد این بودیم که در مطبوعات، علیه رئیس جمهور وقت، علیه مسؤولان گوناگون، علیه حتّی بعضی از مباحث اصیل انقلاب، حرفهایی زده میشد؛ کسی هم متعرّض اینها نمیگردید... عدّه‌ای بودند که پرونده‌هایشان ناپاک بود، دستهایشان آلوده بود و میترسیدند وارد میدان شوند و چیزی بگویند. اگر آنها هم چیزی میگفتند، کسی کارشان نداشت. همان حرفی که امروز میزنند، اگر آن روز هم میگفتند، کسی کارشان نداشت؛ اما خودشان میترسیدند؛ چون پرونده‌های بدی داشتند. کینه آنها با انقلاب، با امام و با تفکّر اسلامی امامی، از قدیم معلوم شده بود. اینها خودشان جرأت نمیکردند وارد میدان شوند. بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، بر اساس تحلیل غلطی که از انتخابات کردند، جرأت پیدا کردند! تحلیل غلط آنها این بود که خیال کردند مردم سی میلیون رأی علیه نظام دادند! اینها خوشحال شدند؛ در حالی که مردم سی میلیون رأی برای تثبیت نظام داده بودند. یکی از افتخارات نظام اسلامی این است که بعد از گذشت هجده سال از پیروزی انقلاب، در یک انتخابات، سی میلیون از جمعیتِ سی ودو میلیونىِ حقّ رأی دار - حدود نود درصد - وارد میدان انتخابات میشوند. اینها نقطه قوّت نظام را نقطه ضعف تلقّی کرده بودند! البته ابتدا رادیوهای بیگانه، همان روزهای اوّلِ انتخابات، مرتّب داد و فریاد میکردند برای این‌که به کسانی که آماده و مستعد به این انحراف و اشتباه هستند، خطّ و جهت بدهند که بله؛ سی میلیون نفر اظهار نارضایی از نظام کردند! خواستند نقطه قوّت نظام را نقطه ضعف نظام وانمود و قلمداد کنند. این بیچاره‌ها هم یا باور کردند، یا خودشان را فریب دادند؛ خیال کردند که حالا در کشوری که نظام سی میلیون نفر مخالف دارد، پس ما هم بیاییم حرف بزنیم! حالا جرأت پیدا کرده‌اند، حرف میزنند؛ در حالی که فرقی نکرده، آن وقت هم اگر تخلّفی میکردند، حدود و مرزهای منطقی را میزدند و تحت تعقیب قانونی بودند، امروز هم همان‌طور است؛ هیچ فرقی نکرده است. امروز هم اگر کسانی اضلال کنند، افساد کنند، ارجاف کنند، باز همان گونه است؛ فرقی نکرده است. بنابراین، این حرف را نباید مرتّب تکرار کرد که «آزادىِ تازه‌به‌دست‌آمده!» میبینم که بعضی از مسؤولان خطاب به مطبوعات مکرّر میگویند که از آزادیها زیاد استفاده نکنید، تا مبادا اصل آزادی به خطر بیفتد! این چه حرفی است؟! از آزادی هرچه بیشتر استفاده کنند، بهتر است؛ منتها خارج از مرز نباشد.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : آزادی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
مقوله «آزادی» مقوله‌ای اسلامی است. درباره‌آن، اسلامی بیندیشیم و همه به نتایج آن به عنوان یک حرکت اسلامی و یک تکلیف شرعی، معتقد باشیم. آنچه را که بحمداللَّه در صحنه جامعه وجود دارد، قدر بدانیم و از این امکان حدّاکثرِ استفاده را بکنیم. صاحبان فکر و صاحبان اندیشه باید تلاش کنند. البته بعضی از بحثها هست که در چارچوبهای تخصّصی مطرح است و باید در مدارس و دانشگاهها و مطبوعاتِ خاص و در مجموعه‌های خاص مطرح شود؛ بعضیها هم هست که نه، مورد استفاده همگان است؛ باید مطرح شود و همه استفاده کنند و بهره ببرند.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : مطبوعات
کلیدواژه(ها) : مطبوعات
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
بعضی از مسؤولان خطاب به مطبوعات مکرّر میگویند که از آزادیها زیاد استفاده نکنید، تا مبادا اصل آزادی به خطر بیفتد! این چه حرفی است؟! از آزادی هرچه بیشتر استفاده کنند، بهتر است؛ منتها خارج از مرز نباشد. هرچه افراد بیشتر از حقِّ خدا داده استفاده کنند، نظام اسلامی به هدفهای خودش بیشتر رسیده است. ما همیشه گلهمان از نویسندهها این بوده که چرا نمینویسند، چرا تحقیق نمیکنند، چرا تحلیل نمیکنند.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : مطبوعات
کلیدواژه(ها) : مطبوعات
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
از آزادی سوء استفاده نشود. بعضیها مکرّر تأکید و تکرار میکنند:«آزادیهای تازهبهدستآمده مطبوعاتی!» به نظر من، این یک حرف غیر واقعی است؛ حرفی است که منشأ آن هم رادیوهای بیگانه است. البته الان در روزنامهها و مجلّات، مطالبی مینویسند و تعرّضهایی میکنند. بعضی از این افراد، در گذشته این کارها را نمیکردند؛ بعضی دیگر هم میکردند. در سالهای گذشته، ما فراوان شاهد این بودیم که در مطبوعات، علیه رئیس جمهور وقت، علیه مسؤولان گوناگون، علیه حتّی بعضی از مباحث اصیل انقلاب، حرفهایی زده میشد؛ کسی هم متعرّض اینها نمیگردید.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش :تجلیل از آزادی در کتاب و سنت
کلیدواژه(ها) : آزادی, آزادی اندیشه
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
من ابتدائاً عرض کنم که مسأله «آزادی» یکی از مقولاتی است که در قرآن کریم و در کلمات ائمّه علیهم‌السّلام به‌طور مؤکّد و مکرّر روی آن تأکید شده است. البته تعبیری که در این‌جا از آزادی میکنیم، مرادمان آزادی مطلق نیست که هیچ طرفداری در دنیا ندارد. فکر نمیکنم کسی در دنیا باشد که به آزادی مطلق دعوت کند. مرادمان آزادی معنوی هم که در اسلام و بخصوص در سطوح راقی معارف اسلامی هست، نیست؛ آن محلّ بحث ما نیست. آزادی معنوی چیزی است که همه کسانی که معتقد به معنویاتند، آن را قبول دارند؛ محلّ رد و قبول نیست. منظور از «آزادی» که در این‌جا بحث میکنیم «آزادی اجتماعی» است؛ آزادی به مثابه یک حقّ انسانی برای اندیشیدن، گفتن، انتخاب کردن و از این قبیل. همین مقوله، در کتاب و سنّت مورد تجلیل قرار گرفته است. آیه شریفه 157 سوره «اعراف» میفرماید: «الّذین یتبّعون الرّسول النّبىّ الامّىّ الّذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التّوریة والانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتی کانت علیهم». خداوند یکی از خصوصیات پیامبر را این قرار میدهد که غل و زنجیرها را از گردن انسانها بر میدارد و «اصر» یعنی تعهّدات تحمیلی بر انسانها را از آنها میگیرد. مفهوم خیلی عجیب و وسیعی است. اگر وضع جوامع دینی و غیردینی در آن دوره را در نظر داشته باشید، میدانید که این «اصر» - این تعهّدات و پیمانهای تحمیلی بر انسانها - شامل بسیاری از عقاید باطل و خرافی و بسیاری از قیود اجتماعی غلطی که دستهای استبداد یا تحریف یا تحمیق بر مردم تحمیل کرده بود، میشود. «اغلال» هم که غل و زنجیرهاست، معلوم است.
1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 157
الَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذي يَجِدونَهُ مَكتوبًا عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَيَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم ۚ فَالَّذينَ آمَنوا بِهِ وَعَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه :
همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.


مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش :بنده غیرخودت مباش؛ خدا تو را آزاد آفریده‌ است
کلیدواژه(ها) : آزادی, آزادی اندیشه
نوع(ها) : نهج‌البلاغه

متن فیش :
آقای «جورج جرداق» نویسنده کتاب نامدار «صوت العداله» - که درباره امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام است - بین دو جمله که یکی از امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة والسّلام صادر شده است و یکی هم از جناب عمر - خلیفه دوم - مقایسه‌ای میکند. یک وقت چند نفر از استانداران یا ولات زمان جناب عمر پیش ایشان آمده بودند، و چون گزارشی علیه آنها آمده بود، خلیفه را خشمگین کرده بود. خلیفه خطاب به آنها جمله ماندگاری را گفته است: «استعبدتم النّاس و قد خلقهم اللَّه احرارا؟»؛ مردم را به بردگی گرفته‌اید؛ در حالی که خدا مردم را آزاد آفریده است؟ جمله دیگری امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة والسّلام فرموده است که در نهج‌البلاغه آمده است و آن این است: «لاتکن عبد غیرک وقد خلقک اللَّه حراً»(1)؛ بنده غیرخودت مباش؛ خدا تو را آزاد آفریده‌است. «جورج جرداق» بین این دو جمله مقایسه میکند و میگوید جمله امیرالمؤمنین به مراتب برتر از جمله عمر است؛ زیرا عمر به کسانی این خطاب را میکرد که آزادی و حریّت، در دست آنها هیچ تضمینی نداشت؛ چون خود آنها کسانی بودند که عمر میگفت: «استعبدتم النّاس»؛ مردم را به بردگی گرفته‌اید. مردم را به بردگی گرفته‌اید؛ حالا به آنها آزادی بدهید. این یک طور حرف زدن است؛ یک طور دیگر آن است که امیرالمؤمنین به خود آن مردم خطاب میکند و در حقیقت ضمانت اجرا را در خود کلام میآورد: «لاتکن عبد غیرک و قد خلقک اللَّه حراً»؛ بنده غیر خودت مباش، خدا تو را آزاد آفریده است.
در این هر دو کلام، دو خصوصیت برای «آزادی» هست که البته کلام امیرالمؤمنین این برجستگی و امتیاز را داراست که ضمانت اجرایی هم دارد. یکی از آن دو خصوصیت، همین است که حریّت جزو فطرت انسانی است - «وقد خلقک اللَّه حراً» - که من حالا درمقایسه بین تفکّر اسلامی و تفکّر غربی، اشاره‌ای به آن میکنم.
1 ) نامه 31 : از وصيت‏هاى آن حضرت است به حضرت مجتبى عليه السّلام (يا محمّد حنفيّه) كه در سرزمين حاضرين به هنگام بازگشت از صفّين نوشته
مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ الْمُسْتَسْلِمِ لِلدُّنْيَا السَّاكِنِ مَسَاكِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا يُدْرِكُ السَّالِكِ سَبِيلَ مَنْ قَدْ هَلَكَ غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِينَةِ الْأَيَّامِ وَ رَمِيَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْيَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِيمِ الْمَنَايَا وَ أَسِيرِ الْمَوْتِ وَ حَلِيفِ الْهُمُومِ وَ قَرِينِ الْأَحْزَانِ وَ نُصُبِ الْآفَاتِ وَ صَرِيعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِيفَةِ الْأَمْوَاتِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ فِيمَا تَبَيَّنْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْيَا عَنِّي وَ جُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَيَّ وَ إِقْبَالِ الْآخِرَةِ إِلَيَّ مَا يَزَعُنِي عَنْ ذِكْرِ مَنْ سِوَايَ وَ الِاهْتِمَامِ بِمَا وَرَائِي غَيْرَ أَنِّي حَيْثُ تَفَرَّدَ بِي دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِي فَصَدَفَنِي رَأْيِي وَ صَرَفَنِي عَنْ هَوَايَ وَ صَرَّحَ لِي مَحْضُ أَمْرِي فَأَفْضَى بِي إِلَى جِدٍّ لَا يَكُونُ فِيهِ لَعِبٌ وَ صِدْقٍ لَا يَشُوبُهُ كَذِبٌ وَ وَجَدْتُكَ بَعْضِي بَلْ وَجَدْتُكَ كُلِّي حَتَّى كَأَنَّ شَيْئاً لَوْ أَصَابَكَ أَصَابَنِي وَ كَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاكَ أَتَانِي فَعَنَانِي مِنْ أَمْرِكَ مَا يَعْنِينِي مِنْ أَمْرِ نَفْسِي فَكَتَبْتُ إِلَيْكَ كِتَابِي مُسْتَظْهِراً بِهِ إِنْ أَنَا بَقِيتُ لَكَ أَوْ فَنِيتُ فَإِنِّي أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ أَيْ بُنَيَّ وَ لُزُومِ أَمْرِهِ وَ عِمَارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِهِ وَ الِاعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ وَ أَيُّ سَبَبٍ أَوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ إِنْ أَنْتَ أَخَذْتَ بِهِ أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ اعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِينَ وَ ذَكِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ سِرْ فِي دِيَارِهِمْ وَ آثَارِهِمْ فَانْظُرْ فِيمَا فَعَلُوا وَ عَمَّا انْتَقَلُوا وَ أَيْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا فَإِنَّكَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الْأَحِبَّةِ وَ حَلُّوا دِيَارَ الْغُرْبَةِ وَ كَأَنَّكَ عَنْ قَلِيلٍ قَدْ صِرْتَ كَأَحَدِهِمْ فَأَصْلِحْ مَثْوَاكَ وَ لَا تَبِعْ آخِرَتَكَ بِدُنْيَاكَ وَ دَعِ الْقَوْلَ فِيمَا لَا تَعْرِفُ وَ الْخِطَابَ فِيمَا لَمْ تُكَلَّفْ وَ أَمْسِكْ عَنْ طَرِيقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَهُ فَإِنَّ الْكَفَّ عِنْدَ حَيْرَةِ الضَّلَالِ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْأَهْوَالِ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَكُنْ مِنْ أَهْلِهِ وَ أَنْكِرِ الْمُنْكَرَ بِيَدِكَ وَ لِسَانِكَ وَ بَايِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِكَ وَ جَاهِدْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ لَا تَأْخُذْكَ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَ خُضِ الْغَمَرَاتِ لِلْحَقِّ حَيْثُ كَانَ وَ تَفَقَّهْ فِي الدِّينِ وَ عَوِّدْ نَفْسَكَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَكْرُوهِ وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُرُ فِي الْحَقِّ وَ أَلْجِئْ نَفْسَكَ فِي أُمُورِكَ كُلِّهَا إِلَى إِلَهِكَ فَإِنَّكَ تُلْجِئُهَا إِلَى كَهْفٍ حَرِيزٍ وَ مَانِعٍ عَزِيزٍ وَ أَخْلِصْ فِي الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّكَ فَإِنَّ بِيَدِهِ الْعَطَاءَ وَ الْحِرْمَانَ وَ أَكْثِرِ الِاسْتِخَارَةَ وَ تَفَهَّمْ وَصِيَّتِي وَ لَا تَذْهَبَنَّ عَنْكَ صَفْحاً فَإِنَّ خَيْرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لَا يَحِقُّ تَعَلُّمُهُ أَيْ بُنَيَّ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُنِي قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً وَ رَأَيْتُنِي أَزْدَادُ وَهْناً بَادَرْتُ بِوَصِيَّتِي إِلَيْكَ وَ أَوْرَدْتُ خِصَالًا مِنْهَا قَبْلَ أَنْ يَعْجَلَ بِي أَجَلِي دُونَ أَنْ أُفْضِيَ إِلَيْكَ بِمَا فِي نَفْسِي أَوْ أَنْ أُنْقَصَ فِي رَأْيِي كَمَا نُقِصْتُ فِي جِسْمِي أَوْ يَسْبِقَنِي إِلَيْكَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَ فِتَنِ الدُّنْيَا فَتَكُونَ كَالصَّعْبِ النَّفُورِ وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْ‏ءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ يَشْتَغِلَ لُبُّكَ لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْيِكَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ كَفَاكَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْيَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ فَتَكُونَ قَدْ كُفِيتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِيتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَةِ فَأَتَاكَ مِنْ ذَلِكَ مَا قَدْ كُنَّا نَأْتِيهِ وَ اسْتَبَانَ لَكَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَيْنَا مِنْهُ أَيْ بُنَيَّ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ نَخِيلَهُ وَ تَوَخَّيْتُ لَكَ جَمِيلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَهُ وَ رَأَيْتُ حَيْثُ عَنَانِي مِنْ أَمْرِكَ مَا يَعْنِي الْوَالِدَ الشَّفِيقَ وَ أَجْمَعْتُ عَلَيْهِ مِنْ أَدَبِكَ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ ذُو نِيَّةٍ سَلِيمَةٍ وَ نَفْسٍ صَافِيَةٍ وَ أَنْ أَبْتَدِئَكَ بِتَعْلِيمِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِيلِهِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أَحْكَامِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ لَا أُجَاوِزُ ذَلِكَ بِكَ إِلَى غَيْرِهِ ثُمَّ أَشْفَقْتُ أَنْ يَلْتَبِسَ عَلَيْكَ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ فِيهِ مِنْ أَهْوَائِهِمْ وَ آرَائِهِمْ مِثْلَ الَّذِي الْتَبَسَ عَلَيْهِمْ فَكَانَ إِحْكَامُ ذَلِكَ عَلَى مَا كَرِهْتُ مِنْ تَنْبِيهِكَ لَهُ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ إِسْلَامِكَ إِلَى أَمْرٍ لَا آمَنُ عَلَيْكَ بِهِ الْهَلَكَةَ وَ رَجَوْتُ أَنْ يُوَفِّقَكَ اللَّهُ فِيهِ لِرُشْدِكَ وَ أَنْ يَهْدِيَكَ لِقَصْدِكَ فَعَهِدْتُ إِلَيْكَ وَصِيَّتِي هَذِهِ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَيَّ مِنْ وَصِيَّتِي تَقْوَى اللَّهِ وَ الِاقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ الْأَخْذُ بِمَا مَضَى عَلَيْهِ الْأَوَّلُونَ مِنْ آبَائِكَ وَ الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ فَإِنَّهُمْ لَمْ يَدَعُوا أَنْ نَظَرُوا لِأَنْفُسِهِمْ كَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ وَ فَكَّرُوا كَمَا أَنْتَ مُفَكِّرٌ ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذَلِكَ إِلَى الْأَخْذِ بِمَا عَرَفُوا وَ الْإِمْسَاكِ عَمَّا لَمْ يُكَلَّفُوا فَإِنْ أَبَتْ نَفْسُكَ أَنْ تَقْبَلَ ذَلِكَ دُونَ أَنْ تَعْلَمَ كَمَا عَلِمُوا فَلْيَكُنْ طَلَبُكَ ذَلِكَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ لَا بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ وَ عُلَقِ الْخُصُومَاتِ وَ ابْدَأْ قَبْلَ نَظَرِكَ فِي ذَلِكَ بِالِاسْتِعَانَةِ بِإِلَهِكَ وَ الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ فِي تَوْفِيقِكَ وَ تَرْكِ كُلِّ شَائِبَةٍ أَوْلَجَتْكَ فِي شُبْهَةٍ أَوْ أَسْلَمَتْكَ إِلَى ضَلَالَةٍ فَإِنْ أَيْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُكَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْيُكَ فَاجْتَمَعَ وَ كَانَ هَمُّكَ فِي ذَلِكَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِيمَا فَسَّرْتُ لَكَ وَ إِنْ لَمْ يَجْتَمِعْ لَكَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِكَ وَ فَرَاغِ نَظَرِكَ وَ فِكْرِكَ فَاعْلَمْ أَنَّكَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ وَ لَيْسَ طَالِبُ الدِّينِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الْإِمْسَاكُ عَنْ ذَلِكَ أَمْثَلُ فَتَفَهَّمْ يَا بُنَيَّ وَصِيَّتِي وَ اعْلَمْ أَنَّ مَالِكَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِكُ الْحَيَاةِ وَ أَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْمُمِيتُ وَ أَنَّ الْمُفْنِيَ هُوَ الْمُعِيدُ وَ أَنَّ الْمُبْتَلِيَ هُوَ الْمُعَافِي وَ أَنَّ الدُّنْيَا لَمْ تَكُنْ لِتَسْتَقِرَّ إِلَّا عَلَى مَا جَعَلَهَا اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ وَ الِابْتِلَاءِ وَ الْجَزَاءِ فِي الْمَعَادِ أَوْ مَا شَاءَ مِمَّا لَا تَعْلَمُ فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكَ شَيْ‏ءٌ مِنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِكَ فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلًا ثُمَّ عُلِّمْتَ وَ مَا أَكْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الْأَمْرِ وَ يَتَحَيَّرُ فِيهِ رَأْيُكَ وَ يَضِلُّ فِيهِ بَصَرُكَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِكَ فَاعْتَصِمْ بِالَّذِي خَلَقَكَ وَ رَزَقَكَ وَ سَوَّاكَ وَ لْيَكُنْ لَهُ تَعَبُّدُكَ وَ إِلَيْهِ رَغْبَتُكَ وَ مِنْهُ شَفَقَتُكَ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ أَحَداً لَمْ يُنْبِئْ عَنِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ كَمَا أَنْبَأَ عَنْهُ الرَّسُولُ ( صلى الله عليه وآله ) فَارْضَ بِهِ رَائِداً وَ إِلَى النَّجَاةِ قَائِداً فَإِنِّي لَمْ آلُكَ نَصِيحَةً وَ إِنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ فِي النَّظَرِ لِنَفْسِكَ وَ إِنِ اجْتَهَدْتَ مَبْلَغَ نَظَرِي لَكَ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَيْتَ آثَارَ مُلْكِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ وَ لَكِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ لَا يُضَادُّهُ فِي مُلْكِهِ أَحَدٌ وَ لَا يَزُولُ أَبَداً وَ لَمْ يَزَلْ أَوَّلٌ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ بِلَا أَوَّلِيَّةٍ وَ آخِرٌ بَعْدَ الْأَشْيَاءِ بِلَا نِهَايَةٍ عَظُمَ عَنْ أَنْ تَثْبُتَ رُبُوبِيَّتُهُ بِإِحَاطَةِ قَلْبٍ أَوْ بَصَرٍ فَإِذَا عَرَفْتَ ذَلِكَ فَافْعَلْ كَمَا يَنْبَغِي لِمِثْلِكَ أَنْ يَفْعَلَهُ فِي صِغَرِ خَطَرِهِ وَ قِلَّةِ مَقْدِرَتِهِ وَ كَثْرَةِ عَجْزِهِ و عَظِيمِ حَاجَتِهِ إِلَى رَبِّهِ فِي طَلَبِ طَاعَتِهِ وَ الْخَشْيَةِ مِنْ عُقُوبَتِهِ وَ الشَّفَقَةِ مِنْ سُخْطِهِ فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكَ إِلَّا عَنْ قَبِيحٍ يَا بُنَيَّ إِنِّي قَدْ أَنْبَأْتُكَ عَنِ الدُّنْيَا وَ حَالِهَا وَ زَوَالِهَا وَ انْتِقَالِهَا وَ أَنْبَأْتُكَ عَنِ الْآخِرَةِ وَ مَا أُعِدَّ لِأَهْلِهَا فِيهَا وَ ضَرَبْتُ لَكَ فِيهِمَا الْأَمْثَالَ لِتَعْتَبِرَ بِهَا وَ تَحْذُوَ عَلَيْهَا إِنَّمَا مَثَلُ مَنْ خَبَرَ الدُّنْيَا كَمَثَلِ قَوْمٍ سَفْرٍ نَبَا بِهِمْ مَنْزِلٌ جَدِيبٌ فَأَمُّوا مَنْزِلًا خَصِيباً وَ جَنَاباً مَرِيعاً فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ الطَّرِيقِ وَ فِرَاقَ الصَّدِيقِ وَ خُشُونَةَ السَّفَرِ وَ جُشُوبَةَ المَطْعَمِ لِيَأْتُوا سَعَةَ دَارِهِمْ وَ مَنْزِلَ قَرَارِهِمْ فَلَيْسَ يَجِدُونَ لِشَيْ‏ءٍ مِنْ ذَلِكَ أَلَماً وَ لَا يَرَوْنَ نَفَقَةً فِيهِ مَغْرَماً وَ لَا شَيْ‏ءَ أَحَبُّ إِلَيْهِمْ مِمَّا قَرَّبَهُمْ مِنْ مَنْزِلِهِمْ وَ أَدْنَاهُمْ مِنْ مَحَلَّتِهِمْ وَ مَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بِهَا كَمَثَلِ قَوْمٍ كَانُوا بِمَنْزِلٍ خَصِيبٍ فَنَبَا بِهِمْ إِلَى مَنْزِلٍ جَدِيبٍ فَلَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَكْرَهَ إِلَيْهِمْ وَ لَا أَفْظَعَ عِنْدَهُمْ مِنْ مُفَارَقَةِ مَا كَانُوا فِيهِ إِلَى مَا يَهْجُمُونَ عَلَيْهِ وَ يَصِيرُونَ إِلَيْهِ يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ وَ آفَةُ الْأَلْبَابِ فَاسْعَ فِي كَدْحِكَ وَ لَا تَكُنْ خَازِناً لِغَيْرِكَ وَ إِذَا أَنْتَ هُدِيتَ لِقَصْدِكَ فَكُنْ أَخْشَعَ مَا تَكُونُ لِرَبِّكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ طَرِيقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِيدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِكَ فِيهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِيَادِ وَ قَدْرِ بَلَاغِكَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِكَ فَوْقَ طَاقَتِكَ فَيَكُونَ ثِقْلُ ذَلِكَ وَبَالًا عَلَيْكَ وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ يَحْمِلُ لَكَ زَادَكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَيُوَافِيكَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِيَّاهُ وَ أَكْثِرْ مِنْ تَزْوِيدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَيْهِ فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَكَ فِي حَالِ غِنَاكَ لِيَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَكَ فِي يَوْمِ عُسْرَتِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ عَقَبَةً كَئُوداً الْمُخِفُّ فِيهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِلِ وَ الْمُبْطِئُ عَلَيْهَا أَقْبَحُ حَالًا مِنَ الْمُسْرِعِ وَ أَنَّ مَهْبِطَكَ بِهَا لَا مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّةٍ أَوْ عَلَى نَارٍ فَارْتَدْ لِنَفْسِكَ قَبْلَ نُزُولِكَ وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِكَ فَلَيْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ وَ لَا إِلَى الدُّنْيَا مُنْصَرَفٌ وَ اعْلَمْ أَنَّ الَّذِي بِيَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ وَ تَكَفَّلَ لَكَ بِالْإِجَابَةِ وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِيُعْطِيَكَ وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِيَرْحَمَكَ وَ لَمْ يَجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ مَنْ يَحْجُبُكَ عَنْهُ وَ لَمْ يُلْجِئْكَ إِلَى مَنْ يَشْفَعُ لَكَ إِلَيْهِ وَ لَمْ يَمْنَعْكَ إِنْ أَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَةِ وَ لَمْ يُعَاجِلْكَ بِالنِّقْمَةِ وَ لَمْ يُعَيِّرْكَ بِالْإِنَابَةِ وَ لَمْ يَفْضَحْكَ حَيْثُ الْفَضِيحَةُ بِكَ أَوْلَى وَ لَمْ يُشَدِّدْ عَلَيْكَ فِي قَبُولِ الْإِنَابَةِ وَ لَمْ يُنَاقِشْكَ بِالْجَرِيمَةِ وَ لَمْ يُؤْيِسْكَ مِنَ الرَّحْمَةِ بَلْ جَعَلَ نُزُوعَكَ عَنِ الذَّنْبِ حَسَنَةً وَ حَسَبَ سَيِّئَتَكَ وَاحِدَةً وَ حَسَبَ حَسَنَتَكَ عَشْراً وَ فَتَحَ لَكَ بَابَ الْمَتَابِ وَ بَابَ الِاسْتِعْتَابِ فَإِذَا نَادَيْتَهُ سَمِعَ نِدَاكَ وَ إِذَا نَاجَيْتَهُ عَلِمَ نَجْوَاكَ فَأَفْضَيْتَ إِلَيْهِ بِحَاجَتِكَ وَ أَبْثَثْتَهُ ذَاتَ نَفْسِكَ وَ شَكَوْتَ إِلَيْهِ هُمُومَكَ وَ اسْتَكْشَفْتَهُ كُرُوبَكَ وَ اسْتَعَنْتَهُ عَلَى أُمُورِكَ وَ سَأَلْتَهُ مِنْ خَزَائِنِ رَحْمَتِهِ مَا لَا يَقْدِرُ عَلَى إِعْطَائِهِ غَيْرُهُ مِنْ زِيَادَةِ الْأَعْمَارِ وَ صِحَّةِ الْأَبْدَانِ وَ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ ثُمَّ جَعَلَ فِي يَدَيْكَ مَفَاتِيحَ خَزَائِنِهِ بِمَا أَذِنَ لَكَ فِيهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ وَ اسْتَمْطَرْتَ شَآبِيبَ رَحْمَتِهِ فَلَا يُقَنِّطَنَّكَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ فَإِنَّ الْعَطِيَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّيَّةِ وَ رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْكَ الْإِجَابَةُ لِيَكُونَ ذَلِكَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ وَ أَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْآمِلِ وَ رُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّيْ‏ءَ فَلَا تُؤْتَاهُ وَ أُوتِيتَ خَيْراً مِنْهُ عَاجِلًا أَوْ آجِلًا أَوْ صُرِفَ عَنْكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَكَ فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِيهِ هَلَاكُ دِينِكَ لَوْ أُوتِيتَهُ فَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فِيمَا يَبْقَى لَكَ جَمَالُهُ وَ يُنْفَى عَنْكَ وَبَالُهُ فَالْمَالُ لَا يَبْقَى لَكَ وَ لَا تَبْقَى لَهُ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّكَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلْآخِرَةِ لَا لِلدُّنْيَا وَ لِلْفَنَاءِ لَا لِلْبَقَاءِ وَ لِلْمَوْتِ لَا لِلْحَيَاةِ وَ أَنَّكَ فِي قُلْعَةٍ وَ دَارِ بُلْغَةٍ وَ طَرِيقٍ إِلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّكَ طَرِيدُ الْمَوْتِ الَّذِي لَا يَنْجُو مِنْهُ هَارِبُهُ وَ لَا يَفُوتُهُ طَالِبُهُ وَ لَا بُدَّ أَنَّهُ مُدْرِكُهُ فَكُنْ مِنْهُ عَلَى حَذَرِ أَنْ يُدْرِكَكَ وَ أَنْتَ عَلَى حَالٍ سَيِّئَةٍ قَدْ كُنْتَ تُحَدِّثُ نَفْسَكَ مِنْهَا بِالتَّوْبَةِ فَيَحُولَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ ذَلِكَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ أَهْلَكْتَ نَفْسَكَ . يَا بُنَيَّ أَكْثِرْ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ وَ ذِكْرِ مَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ وَ تُفْضِي بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَيْهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ وَ قَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَكَ وَ شَدَدْتَ لَهُ أَزْرَكَ وَ لَا يَأْتِيَكَ بَغْتَةً فَيَبْهَرَكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِ الدُّنْيَا إِلَيْهَا وَ تَكَالُبِهِمْ عَلَيْهَا فَقَدْ نَبَّأَكَ اللَّهُ عَنْهَا وَ نَعَتْ هِيَ لَكَ عَنْ نَفْسِهَا وَ تَكَشَّفَتْ لَكَ عَنْ مَسَاوِيهَا فَإِنَّمَا أَهْلُهَا كِلَابٌ عَاوِيَةٌ وَ سِبَاعٌ ضَارِيَةٌ يَهِرُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ وَ يَأْكُلُ عَزِيزُهَا ذَلِيلَهَا وَ يَقْهَرُ كَبِيرُهَا صَغِيرَهَا نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ وَ أُخْرَى مُهْمَلَةٌ قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا وَ رَكِبَتْ مَجْهُولَهَا سُرُوحُ عَاهَةٍ بِوَادٍ وَعْثٍ لَيْسَ لَهَا رَاعٍ يُقِيمُهَا وَ لَا مُسِيمٌ يُسِيمُهَا سَلَكَتْ بِهِمُ الدُّنْيَا طَرِيقَ الْعَمَى وَ أَخَذَتْ بِأَبْصَارِهِمْ عَنْ مَنَارِ الْهُدَى فَتَاهُوا فِي حَيْرَتِهَا وَ غَرِقُوا فِي نِعْمَتِهَا وَ اتَّخَذُوهَا رَبّاً فَلَعِبَتْ بِهِمْ وَ لَعِبُوا بِهَا وَ نَسُوا مَا وَرَاءَهَا . رُوَيْداً يُسْفِرُ الظَّلَامُ كَأَنْ قَدْ وَرَدَتِ الْأَظْعَانُ يُوشِكُ مَنْ أَسْرَعَ أَنْ يَلْحَقَ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ مَنْ كَانَتْ مَطِيَّتُهُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ فَإِنَّهُ يُسَارُ بِهِ وَ إِنْ كَانَ وَاقِفاً وَ يَقْطَعُ الْمَسَافَةَ وَ إِنْ كَانَ مُقِيماً وَادِعاً وَ اعْلَمْ يَقِيناً أَنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَكَ وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَكَ وَ أَنَّكَ فِي سَبِيلِ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ فَخَفِّضْ فِي الطَّلَبِ وَ أَجْمِلْ فِي الْمُكْتَسَبِ فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَبٍ قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَبٍ وَ لَيْسَ كُلُّ طَالِبٍ بِمَرْزُوقٍ وَ لَا كُلُّ مُجْمِلٍ بِمَحْرُومٍ وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى الرَّغَائِبِ فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً وَ مَا خَيْرُ خَيْرٍ لَا يُنَالُ إِلَّا بِشَرٍّ وَ يُسْرٍ لَا يُنَالُ إِلَّا بِعُسْرٍ وَ إِيَّاكَ أَنْ تُوجِفَ بِكَ مَطَايَا الطَّمَعِ فَتُورِدَكَ مَنَاهِلَ الْهَلَكَةِ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَكُونَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّكَ مُدْرِكٌ قَسْمَكَ وَ آخِذٌ سَهْمَكَ وَ إِنَّ الْيَسِيرَ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنَ الْكَثِيرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ كَانَ كُلٌّ مِنْهُ . وَ تَلَافِيكَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِكَ أَيْسَرُ مِنْ إِدْرَاكِكَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِكَ وَ حِفْظُ مَا فِي الْوِعَاءِ بِشَدِّ الْوِكَاءِ وَ حِفْظُ مَا فِي يَدَيْكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِي يَدَيْ غَيْرِكَ وَ مَرَارَةُ الْيَأْسِ خَيْرٌ مِنَ الطَّلَبِ إِلَى النَّاسِ وَ الْحِرْفَةُ مَعَ الْعِفَّةِ خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ الْفُجُورِ وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّهِ وَ رُبَّ سَاعٍ فِيمَا يَضُرُّهُ مَنْ أَكْثَرَ أَهْجَرَ وَ مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَرَ قَارِنْ أَهْلَ الْخَيْرِ تَكُنْ مِنْهُمْ وَ بَايِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ وَ ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ إِذَا كَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً كَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً رُبَّمَا كَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَ الدَّاءُ دَوَاءً وَ رُبَّمَا نَصَحَ غَيْرُ النَّاصِحِ وَ غَشَّ الْمُسْتَنْصَحُ وَ إِيَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى وَ الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ وَ خَيْرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَكَ بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَكُونَ غُصَّةً لَيْسَ كُلُّ طَالِبٍ يُصِيبُ وَ لَا كُلُّ غَائِبٍ يَئُوبُ وَ مِنَ الْفَسَادِ إِضَاعَةُ الزَّادِ وَ مَفْسَدَةُ الْمَعَادِ وَ لِكُلِّ أَمْرٍ عَاقِبَةٌ سَوْفَ يَأْتِيكَ مَا قُدِّرَ لَكَ التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ وَ رُبَّ يَسِيرٍ أَنْمَى مِنْ كَثِيرٍ لَا خَيْرَ فِي مُعِينٍ مَهِينٍ وَ لَا فِي صَدِيقٍ ظَنِينٍ سَاهِلِ الدَّهْرَ مَا ذَلَّ لَكَ قَعُودُهُ وَ لَا تُخَاطِرْ بِشَيْ‏ءٍ رَجَاءَ أَكْثَرَ مِنْهُ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَجْمَحَ بِكَ مَطِيَّةُ اللَّجَاجِ احْمِلْ نَفْسَكَ مِنْ أَخِيكَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَةِ وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللَّطَفِ وَ الْمُقَارَبَةِ وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ وَ عِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّينِ وَ عِنْدَ جُرْمِهِ عَلَى الْعُذْرِ حَتَّى كَأَنَّكَ لَهُ عَبْدٌ وَ كَأَنَّهُ ذُو نِعْمَةٍ عَلَيْكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَضَعَ ذَلِكَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ أَوْ أَنْ تَفْعَلَهُ بِغَيْرِ أَهْلِهِ لَا تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِيقِكَ صَدِيقاً فَتُعَادِيَ صَدِيقَكَ وَ امْحَضْ أَخَاكَ النَّصِيحَةَ حَسَنَةً كَانَتْ أَوْ قَبِيحَةً وَ تَجَرَّعِ الْغَيْظَ فَإِنِّي لَمْ أَرَ جُرْعَةً أَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً وَ لَا أَلَذَّ مَغَبَّةً وَ لِنْ لِمَنْ غَالَظَكَ فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَلِينَ لَكَ وَ خُذْ عَلَى عَدُوِّكَ بِالْفَضْلِ فَإِنَّهُ أَحْلَى الظَّفَرَيْنِ وَ إِنْ أَرَدْتَ قَطِيعَةَ أَخِيكَ فَاسْتَبْقِ لَهُ مِنْ نَفْسِكَ بَقِيَّةً يَرْجِعُ إِلَيْهَا إِنْ بَدَا لَهُ ذَلِكَ يَوْماً مَا وَ مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ وَ لَا تُضِيعَنَّ حَقَّ أَخِيكَ اتِّكَالًا عَلَى مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكَ بِأَخٍ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ وَ لَا يَكُنْ أَهْلُكَ أَشْقَى الْخَلْقِ بِكَ وَ لَا تَرْغَبَنَّ فِيمَنْ زَهِدَ عَنْكَ وَ لَا يَكُونَنَّ أَخُوكَ أَقْوَى عَلَى قَطِيعَتِكَ مِنْكَ عَلَى صِلَتِهِ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَى الْإِسَاءَةِ أَقْوَى مِنْكَ عَلَى الْإِحْسَانِ وَ لَا يَكْبُرَنَّ عَلَيْكَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَكَ فَإِنَّهُ يَسْعَى فِي مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِكَ وَ لَيْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّكَ أَنْ تَسُوءَهُ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ مَا أَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَةِ وَ الْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَى إِنَّمَا لَكَ مِنْ دُنْيَاكَ مَا أَصْلَحْتَ بِهِ مَثْوَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ جَازِعاً عَلَى مَا تَفَلَّتَ مِنْ يَدَيْكَ فَاجْزَعْ عَلَى كُلِّ مَا لَمْ يَصِلْ إِلَيْكَ اسْتَدِلَّ عَلَى مَا لَمْ يَكُنْ بِمَا قَدْ كَانَ فَإِنَّ الْأُمُورَ أَشْبَاهٌ وَ لَا تَكُونَنَّ مِمَّنْ لَا تَنْفَعُهُ الْعِظَةُ إِلَّا إِذَا بَالَغْتَ فِي إِيلَامِهِ فَإِنَّ الْعَاقِلَ يَتَّعِظُ بِالْآدَابِ وَ الْبَهَائِمَ لَا تَتَّعِظُ إِلَّا بِالضَّرْبِ. اطْرَحْ عَنْكَ وَارِدَاتِ الْهُمُومِ بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْيَقِينِ مَنْ تَرَكَ الْقَصْدَ جَارَ وَ الصَّاحِبُ مُنَاسِبٌ وَ الصَّدِيقُ مَنْ صَدَقَ غَيْبُهُ وَ الْهَوَى شَرِيكُ الْعَمَى وَ رُبَّ بَعِيدٍ أَقْرَبُ مِنْ قَرِيبٍ وَ قَرِيبٍ أَبْعَدُ مِنْ بَعِيدٍ وَ الْغَرِيبُ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ حَبِيبٌ مَنْ تَعَدَّى الْحَقَّ ضَاقَ مَذْهَبُهُ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى قَدْرِهِ كَانَ أَبْقَى لَهُ وَ أَوْثَقُ سَبَبٍ أَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ مَنْ لَمْ يُبَالِكَ فَهُوَ عَدُوُّكَ قَدْ يَكُونُ الْيَأْسُ إِدْرَاكاً إِذَا كَانَ الطَّمَعُ هَلَاكاً لَيْسَ كُلُّ عَوْرَةٍ تَظْهَرُ وَ لَا كُلُّ فُرْصَةٍ تُصَابُ وَ رُبَّمَا أَخْطَأَ الْبَصِيرُ قَصْدَهُ وَ أَصَابَ الْأَعْمَى رُشْدَهُ أَخِّرِ الشَّرَّ فَإِنَّكَ إِذَا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ وَ قَطِيعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ مَنْ أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَهُ وَ مَنْ أَعْظَمَهُ أَهَانَهُ لَيْسَ كُلُّ مَنْ رَمَى أَصَابَ إِذَا تَغَيَّرَ السُّلْطَانُ تَغَيَّرَ الزَّمَانُ سَلْ عَنِ الرَّفِيقِ قَبْلَ الطَّرِيقِ وَ عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ إِيَّاكَ أَنْ تَذْكُرَ مِنَ الْكَلَامِ مَا يَكُونُ مُضْحِكاً وَ إِنْ حَكَيْتَ ذَلِكَ عَنْ غَيْرِكَ . وَ إِيَّاكَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْيَهُنَّ إِلَى أَفْنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْنٍ وَ اكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِكَ إِيَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَيْهِنَّ وَ لَيْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِكَ مَنْ لَا يُوثَقُ بِهِ عَلَيْهِنَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَعْرِفْنَ غَيْرَكَ فَافْعَلْ وَ لَا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ وَ لَا تَعْدُ بِكَرَامَتِهَا نَفْسَهَا وَ لَا تُطْمِعْهَا فِي أَنْ تَشْفَعَ لِغَيْرِهَا وَ إِيَّاكَ وَ التَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلَى السَّقَمِ وَ الْبَرِيئَةَ إِلَى الرِّيَبِ وَ اجْعَلْ لِكُلِّ إِنْسَانٍ مِنْ خَدَمِكَ عَمَلًا تَأْخُذُهُ بِهِ فَإِنَّهُ أَحْرَى أَلَّا يَتَوَاكَلُوا فِي خِدْمَتِكَ وَ أَكْرِمْ عَشِيرَتَكَ فَإِنَّهُمْ جَنَاحُكَ الَّذِي بِهِ تَطِيرُ وَ أَصْلُكَ الَّذِي إِلَيْهِ تَصِيرُ وَ يَدُكَ الَّتِي بِهَا تَصُولُ . اسْتَوْدِعِ اللَّهَ دِينَكَ وَ دُنْيَاكَ وَ اسْأَلْهُ خَيْرَ الْقَضَاءِ لَكَ فِي الْعَاجِلَةِ وَ الْآجِلَةِ وَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ السَّلَامُ .
ترجمه :
از پدرى فانى، پذيرنده سختى‏هاى زمان، عمر پشت سر گذاشته، تسليم به روزگار، نكوهش كننده دنيا، ساكن سراى اموات، سفر كننده از آن در فردا، به فرزند آرزومند به آنچه به دست نمى‏آيد، سالك راه تباه شدگان، هدف امراض، گروگان ايّام، نشانه تيرهاى مصائب، بنده دنيا، تاجر غرور، مديون مرگ، اسير مردن، همراه غصه‏ها، همنشين اندوهها، هدف آسيبها، زمين خورده شهوات، و جانشين مردگان. اما بعد، آنچه بر من معلوم شد از روى گرداندن دنيا از من، و سركشى روزگار بر من، و روى آوردن آخرت به من، مرا از توجه به غير خود و كوشش براى آنچه از من باقى مى‏ماند و مرا سودى ندارد باز مى‏دارد، جز آنكه چون از تمام انديشه جز انديشه نسبت به خود به يك سو شدم، و رأيم مرا تصديق كرد، و از هواى نفسم بازگرداند، و حقيقت كار برايم روشن شد، اين كار مرا به كوششى جدّى واداشت كه در آن بازيگرى نيست، و به صدقى كه دروغ را به آن راهى نمى‏باشد. من تو را پاره‏اى از خود، بلكه تمام وجود خود يافتم، چنانكه اگر رنجى به تو رسد به من رسيده، و اگر مرگت رسد مرگ من رسيده، روى اين حساب كار تو مرا مانند كار خودم به فكر و چاره انديشى واداشته، به همين خاطر اين نامه را براى تو نوشتم تا براى تو پشتوانه‏اى باشد خواه من زنده باشم يا مرده. پسرم تو را سفارش مى‏كنم به تقواى الهى، و ملازمت امرش، و آباد كردن دل به يادش، و چنگ زدن به ريسمانش، و كدام رشته محكم‏تر از رشته بين تو و خداوند است اگر به آن چنگ زنى دلت را با موعظه زنده كن، و با بى‏رغبتى به دنيا بميران، آن را با يقين قوى كن و با حكمت نورانى نما، و با ياد مرگ فروتن و خوار كن، و به اقرار به فانى شدن همه چيز وادار، و به فجايع دنيا بينا گردان، و از صولت روزگار، و قبح دگرگونى شبها و روزها بر حذر دار، اخبار گذشتگان را به او ارائه كن، آنچه را بر سر پيشينيان آمد به يادش آور، در شهرهاى آنان و در ميان آثارشان سياحت كن، در آنچه انجام دادند و اينكه از كجا منتقل شدند و در كجا فرود آمدند و منزل كردند دقّت كن، مى‏يابى كه از كنار دوستان رفتند، و به ديار غربت وارد شدند، و گويى تو هم به اندك زمانى چون يكى از آنان خواهى شد. پس منزلگاه نهايى‏ات را اصلاح كن، و آخرتت را با دنيا معامله مكن، در باره آنچه علم ندارى سخن‏ مگو، و در باره وظيفه‏اى كه بر عهده‏ات نيست حرفى نزن. در راهى كه از گمراهى در آن بترسى قدم منه، زيرا حفظ خويش به هنگام سرگردانى بهتر از اين است كه آدمى خود را در امور خطرناك اندازد. امر به معروف كن تا اهل آن باشى، با دست و زبان نهى از منكر نما، و با كوششت از اهل منكر جدا شو. در راه خدا جهاد كن جهدى كامل، و ملامت ملامت كنندگان تو را از جهاد در راه خدا باز ندارد. به راه حق هر جا كه باشد در مشكلات و سختى‏ها فرو شو، در پى فهم دين باش، خود را در امور ناخوشايند به صبر و مقاومت عادت ده، كه صبر در راه حق اخلاق نيكويى است. وجودت را در همه امور به خداى خود واگذار، كه در اين صورت خود را به پناهگاهى محكم، و نگاهبانى قوى وامى‏گذارى. در مسألت از خداوند اخلاص پيشه كن، كه بخشيدن و نبخشيدن به دست اوست. از خدايت بسيار طلب خير كن، و وصيّتم را بفهم، و از آن روى مگردان، مسلّما بهترين سخن سخنى است كه سود بخشد. معلومت باد در دانشى كه سود نيست خير نيست، و در علمى كه فرا گرفتنش سزاوار نيست بهره‏اى نمى‏باشد. پسرم چون خود را سالخورده ديدم، و قوايم را رو به سستى مشاهده كردم، پيش از مرگ به وصيّتم به تو پيشدستى نمودم، و در آن برنامه‏هاى خوبى ثبت كردم از خوف اينكه نتوانم آنچه در خاطر دارم به تو برسانم، يا نقصى در انديشه‏ام يابم چنانكه در بدنم يافته‏ام، يا پيش از وصيت من پاره‏اى از خواهشهاى نفسانى بر تو چيره شود يا آفتهاى دنيا به تو هجوم آورد، در نتيجه رميده شوى و فرمان نبرى. قطعا دل جوان همانند زمين خالى است، هر بذرى در آن ريخته شود مى‏پذيرد. بنا بر اين پيش از آنكه دلت سخت شود، و مغزت گرفتار گردد اقدام به ادب آموزى تو كردم، تا با عزمى جدّى به امورت روى آورى، امورى كه اهل تجربه مشقّت تجربه كردن آن را كشيده‏اند، و تو از زحمت طلب كفايت شده، و از تجربه دوباره آسوده گشته‏اى، و آنچه ما در صدد تجربه آن بوديم به دست تو رسيده، و قسمتى از آنچه بر ما پوشيده مانده براى تو روشن گرديده است. پسرم اگر چه من به اندازه مردمى كه پيش از من بوده‏اند عمر نكرده‏ام، ولى در كردارشان دقّت، و در اخبارشان فكر نموده، و در آثارشان سياحت كرده‏ام، تا جايى كه همانند يكى از آنان شده‏ام، بلكه گويى از پى آنچه كه از وضع آنان به من رسيده عمرم را با اولين و آخرينشان گذرانيده‏ام، زلال اعمالشان را از تيرگى، و سود و زيان كردارشان را شناختم، از اين رو از هر چيزى پاكيزه و خالصش را برايت انتخاب كردم، و از ميان آن همه برنامه زيبايش را برايت برگزيدم، و نامعلوم آن را از تو دور داشتم، چون به امورت همانند پدرى مهربان عنايت داشتم، و قصد ادب آموزى تو را در خاطر مى‏گذراندم، مصلحت ديدم تو را با اين روش تربيت كنم، چرا كه در عنفوان جوانى، و در ابتداى زندگى هستى، و تو را نيّتى سالم، و باطنى پاك است، رأيم بر اين شد كه ابتدا كتاب خدا و تأويلش را به تو بياموزم، و قوانين و احكام اسلام و حلال و حرامش را به تو تعليم دهم، و به غير آن توجه ننمايم. آن گاه ترسيدم كه آنچه از خواهشهاى نادرست و آراء ناحق و باطل مردم را دچار اختلاف نمود تا كار بر آنان اشتباه شد بر تو نيز اشتباه شود، به همين خاطر واضح نمودن اين جهت هر چند مورد پسندم نبود پيش من بهتر است از اينكه تو را به برنامه‏اى واگذارم كه بر آن از هلاكتت ايمن نيستم. اميدوارم خداوند تو را در اين برنامه به راه رشد موفق بدارد، و به راه راست راهنمايى كند، پس اين وصيت را به تو نمودم. پسرم آگاه باش محبوبترين برنامه‏اى كه از وصيتم به آن چنگ مى‏زنى تقواى الهى، و اكتفا كردن به وظايفى است كه خداوند بر تو واجب نموده، و رفتن به راهى كه پدرانت و شايستگان از خاندانت آن را طى كرده‏اند، زيرا آنان توجه به صلاح خود را وانگذاشتند چنانكه تو توجه مى‏كنى، و انديشه در كار خود كردند همان گونه كه تو انديشه مى‏نمايى، سرانجام چنان شد كه آنچه را دانستند عمل كردند، و از آنچه تكليفشان نبود روى گرداندند. پس اگر نفس تو از قبول راه آنان بدون آنكه بداند چنانكه آنان دانستند باز ايستاد پس بايد خواسته تو نسبت به آن راه از روى طلب فهم و كسب دانش باشد، نه افتادن در شبهه‏ها و بالا بردن بحثها و جدلها. و پيش از قدم نهادن در راه فهم و دانش براى شناخت آن راه از خداوند يارى بخواه، و براى به دست آوردن توفيق روى رغبت به جانب او كن، و هر چه كه تو را به اشتباه اندازد، يا به گمراهى كشاند رها ساز. و چون يقين كردى كه دلت روشنى يافته و در پيشگاه حق خاضع شده، و نظرت جمع و كامل گشته، و انديشه‏ات در اين زمينه از پريشانى در آمده و يك انديشه شده، آن گاه در آنچه براى تو تفسير مى‏كنم دقت كن. و اگر آنچه را دوست دارى برايت فراهم نشد، و به آسودگى خاطر و فكر دست نيافتى، معلومت باد جادّه را همچون شتر شب كور طى مى‏كنى، و به تاريكى‏ها گام بر مى‏دارى، و كسى كه قدم به اشتباه برمى‏دارد يا حق را از باطل تميز نمى‏دهد خواستار دين نيست، و در چنين موقعيتى حفظ خويشتن از پيمودن اين گونه جاده‏ها عاقلانه‏تر و بهتر است. پسرم وصيتم را بفهم، و بدان كه مالك مرگ همان مالك حيات، و هستى بخش همان ميراننده، و فنا كننده همان باز گرداننده، و گرفتار كننده، همان عافيت بخشنده است، و مسلّما دنيا برقرار نمى‏ماند مگر به همان نظامى كه خداوند آن را قرار داده از وضع نعمتها و بلاها، و پاداش روز جزا، و آنچه او بخواهد و ما نمى‏دانيم. اگر در رابطه با جهان و نظاماتش از درك حكمت حادثه‏اى درماندى آن را به حساب جهالت خود بگذار، زيرا در ابتداى كار نادان به امور آفريده شدى سپس دانا گشتى، چه بسيار است امورى كه نمى‏دانى و انديشه‏ات نسبت به آن سرگردان، و ديده‏ات از راه يافتن به آن ناتوان است، اما پس از مدتى به آن بينا مى‏شوى. پس به خداوندى كه تو را آفريده، و روزيت را عنايت كرده و اندامت را تعديل نموده پناه ببر، بايد بندگيت براى او باشد، و رغبتت متوجه او گردد، و از او بيم داشته باشى. پسرم آگاه باش احدى از وجود خداوند چنانكه پيامبر- صلّى اللّه عليه و آله- خبر داده خبر نداده است، پس به پيشوايى آن حضرت راضى باش، و براى رسيدن به منزل نجات رهبريش را بپذير، كه من از نصيحت به تو كوتاهى نكردم، و تو در انديشه‏ات نسبت به صلاح خود هر چند بكوشى به ميزان انديشه‏اى كه من در باره تو دارم نخواهى رسيد. پسرم معلومت باد اگر براى پروردگارت شريكى بود پيامبران آن شريك به سويت مى‏آمدند، و آثار ملك و سلطنت او را ديده، و به افعال و صفاتش آشنا مى‏شدى، اما او خدايى‏ يگانه است همان گونه كه خود را وصف نموده، كسى در حكمرانيش با او ضديّت نمى‏كند، هرگز از بين نمى‏رود، و هميشه وجود داشته، اوّل است پيش از همه اشياء و او را اوليّتى نيست، و آخر است بعد از همه اشياء و او را نهايتى نمى‏باشد، بزرگتر از آن است كه ربوبيّتش به احاطه دل و ديده ثابت گردد، چون به اين حقيقت آگاه شدى در بندگى بكوش چنانكه شايسته مانند توست كه كوچك منزلت و فقير و كم قدرت و بسيار ضعيف است، و در طلب طاعت، و در ترس از عقوبت، و بيمناكى از خشم شديدا به پروردگار خود نيازمند است، زيرا چنين پروردگارى جز به خوبى تو را فرمان نداده، و جز از زشتى باز نداشته است. پسرم تو را از دنيا و وضع آن و از بين رفتن و دست به دست شدنش آگاه كردم، و از آخرت و آنچه براى اهلش در آنجا آماده شده خبر دادم، و براى تو در رابطه با هر دو جهان مثلها زدم تا به آنها پندگيرى و بر اصول آن گام بردارى. داستان آنان كه دنيا را آزموده‏اند داستان مسافرانى است كه در جايى خراب و همراه با قحطى و تنگى منزل گرفته‏اند و عزم رفتن به منطقه‏اى پر نعمت و لذت و محلّى سر سبز و خرم نموده‏اند، رنج راه، و فراق يار، و سختى سفر، و ناگوارى طعام را تحمل كرده، تا به خانه فراخ، و منزلگاه امنشان در آيند، بنا بر اين از آن همه سختى‏ها دردى نمى‏چشند، و خرج اين سفر را خسارت نمى‏بينند، و چيزى نزد آنان از آنچه وجودشان را به منزل هميشگى و جاويدشان نزديك كند محبوبتر نيست. و مثل مردمى كه مغرور به دنيا شدند مثل مسافرانى است كه در منزلى آباد و پر نعمت بودند و از آنجا به سوى محلى خشك و خراب و بى‏آب و گياه بار سفر بندند، پس چيزى نزد آنان ناخوشايندتر و سخت‏تر از جدايى از آنچه در آن بودند و رسيدن به جايى كه به جانب آن روى مى‏آورند و بدان جا مى‏رسند نيست. پسرم خود را ميزان بين خود و ديگران قرار بده، بنا بر اين آنچه براى خود دوست دارى براى ديگران هم دوست بدار، و هر چه براى خود نمى‏خواهى براى ديگران هم مخواه، به كسى ستم مكن چنانكه دوست دارى به تو ستم نشود، و نيكى كن چنانكه علاقه دارى به تو نيكى شود، آنچه را از غير خود زشت مى‏دانى از خود نيز زشت بدان، از مردم براى خود آن را راضى باش‏ كه از خود براى آنان راضى هستى، هر آنچه را نمى‏دانى مگو اگر چه دانسته‏هايت اندك است، و آنچه را دوست ندارى در باره تو بگويند تو هم درباره ديگران مگوى. آگاه باش كه خودپسندى ضدّ صواب و آفت خردهاست. پس كوششت را به نهايت برسان، و در امور مادى خزانه‏دار وارث مشو. هرگاه به راه راست هدايت شدى در برابر پروردگارت به شدت فروتن باش. معلومت باد كه در پيش رويت راهى دراز همراه با مشقتى سخت است، در اين راه از طلب درست، و توشه به اندازه برداشتن و سبكبارى از گناه بى‏نياز نيستى، پس بيش از قدرتت بر خود بار مكن، كه سنگينى‏اش و زر و وبالت شود. اگر محتاجى را يافتى كه قدرت بر دوش نهادن زاد و توشه‏ات را تا قيامت دارد و در فرداى محشر كه به آن توشه نيازمند شدى در اختيارت بگذارد، وجودش را غنيمت بدان و زاد و توشه‏ات را بر دوشش بگذار، و در حالى كه قدرت اضافه كردن زاد و توشه را بر دوشش دارى تا بتوانى اضافه كن، چه بسا با از دست رفتن فرصت، چنين شخصى را بجويى و نيابى. به روز داشتن دارايى اگر كسى از تو وام خواست وامش ده تا در روز تنگدستى‏ات ادا كند. آگاه باش كه در پيش رويت گذرگاه سختى است، آن كه سبكبار است در آن گذرگاه حالى بهتر از سنگين بار دارد، و آن كه دچار كندى است بد حال‏تر از شتابنده در آن است. در آنجا محل فرود آمدنت به ناچار يا در بهشت است يا در جهنّم، پس پيش از در آمدنت به آن جهان توشه آماده كن، و قبل از ورودت منزلى فراهم ساز، كه بعد از مرگ تدارك كردن از دست رفته ممكن نيست، و راه بازگشت به دنيا براى هميشه بسته است. آگاه باش آن كه خزائن آسمانها و زمين در اختيار اوست به تو اجازه دعا داده، و اجابت آن را ضمانت نموده، و دستور داده از او بخواهى تا ببخشد، و رحمتش را بطلبى تا رحمت آرد، و بين خودش و تو كسى را حاجب قرار نداده و تو را مجبور به توسل به واسطه ننموده، و اگر گناه كردى از توبه مانعت‏ نشده، و در عقوبتت عجله نكرده، و به باز گشتت سرزنشت ننموده، و آنجا كه سزاوار رسوا شدنى رسوايت نكرده، در پذيرش توبه بر تو سخت گيرى روا نداشته، و به حسابرسى گناهانت اقدام نكرده، و از رحمتش نااميدت ننموده، بلكه خوددارى از معصيت را برايت حسنه قرار داده، و يك گناهت را يك گناه، و يك خوبيت را ده برابر به شمار آورده، باب توبه و باب خشنوديش را به رويت گشوده، هرگاه او را بخوانى صدايت را بشنود، چون با او به راز و نياز برخيزى رازت را بداند، پس نياز به سوى او مى‏برى، و راز دل با او در ميان مى‏گذارى، از ناراحتى‏هايت به او شكايت مى‏برى، و چاره گرفتاريهايت را از او مى‏خواهى، بر امورت از حضرتش يارى مى‏طلبى، از خزائن رحمتش چيزهايى را مى‏خواهى كه غير او را بر عطا كردنش قدرت نيست، از قبيل زياد شدن عمرها، سلامت بدنها، و گشايش روزيها. خداوند كليدهاى خزائن خود را در اختيار تو گذاشته به دليل آنكه به تو اجازه درخواست از خودش را داده، پس هرگاه بخواهى مى‏توانى درهاى نعمتش را با دعا باز كنى، و باران رحمتش‏ را بخواهى. پس تأخير در اجابت دعا نا اميدت نكند، زيرا عطا و بخشش به اندازه نيّت است، چه بسا كه اجابت دعايت به تأخير افتد تا پاداش دعا كننده بيشتر، و عطاى اميدوار فراوان‏تر گردد. و چه بسا چيزى را بخواهى و به تو داده نشود ولى بهتر از آن در دنيا يا آخرت به تو عنايت گردد، يا به خاطر برنامه نيكوترى اين دعايت مستجاب نشود. و چه بسا چيزى را مى‏خواهى كه اگر اجابت گردد دينت را تباه كند. روى اين حساب بايد چيزى را بطلبى كه زيباييش براى تو برقرار، و وبالش از تو بركنار باشد، كه ثروت براى تو باقى نيست و تو هم براى آن باقى نخواهى بود. پسرم معلومت باد براى آخرت آفريده شده‏اى نه براى دنيا، و براى فنا نه براى بقا، و براى مرگ نه براى حيات، در منزلى هستى كه بايد از آن كوچ كنى، و جايى كه از آن به جاى ديگر برسى، و خلاصه در راه آخرتى، و صيد مرگى كه گريزنده از آن را نجات نيست، و از دست خواهنده‏اش بيرون نرود، و ناگزير او را بيابد. از اينكه مرگ تو را به هنگام‏ گناه دريابد- گناهى كه با خود مى‏گفتى از آن توبه مى‏كنم- بر حذر باش، مرگى كه بين تو و توبه‏ات مانع گردد، و بدين صورت خود را به هلاكت انداخته باشى. ياد مرگ پسرم مرگ را و موقعيتى كه ناگهان در آن مى‏افتى، و بعد از مرگ به آن مى‏رسى زياد به ياد آر، تا وقتى مرگ برسد خود را مهيّا، و دامن همت به كمر زده باشى، مباد كه مرگ از راه برسد و تو را مغلوب نمايد. از اينكه رغبت دنياپرستان به دنيا، و حرصشان بر متاع اندك آن تو را فريفته كند بر حذر باش، كه خداوندت از اوضاع دنيا خبر داده، و دنيا هم با احوالاتش تو را از زوال خود آگاه نموده، و زشتيهايش را به تو نشان داده، زيرا دنيا پرستان سگانى فرياد زننده، و درندگانى شكار كننده هستند، يكديگر را مى‏گزند، زورمندش ضعيفش را مى‏خورد، و بزرگش به كوچكش به قهر و غلبه حمله مى‏كند. گروهى از دنياداران چهار پايانى مهار شده، و دسته‏اى حيوان رها شده‏اند، عقول خود را از دست داده، و به راه نامعلوم قدم نهاده‏اند، حيوانى چند كه در چراگاه آفت كه قدم در آنجا قرارى ندارد سر داده شده‏اند، نه چوپانى كه از آنان نگهدارى نمايد، و نه چراننده‏اى كه آنها را بچراند، دنيا آنان را به راه كورى و ضلالت برده، و ديدگانشان را از ديدن علائم هدايت فرو بسته، در وادى حيرت دنيا سرگردان، و در نعمت‏هايش غرق، و آن را به عنوان ربّ انتخاب كرده‏اند، از اين رو دنيا با آنان و آنان با دنيا به بازى پرداخته‏اند، و آنچه را به دنبال آن است فراموش كرده‏اند اندازه در طلب مهلت ده، تاريكى بر طرف مى‏شود، گويى كاروان به منزل رسيده، اميد است آن كه بشتابد به كاروان برسد. پسرم آگاه باش كسى كه مركبش شب و روز است او را با مركب مى‏برند گر چه ايستاده به نظر آيد، و طى مسافت مى‏كند هر چند مقيم و آسوده ديده شود. به يقين آگاه باش كه هرگز به آرزويت نرسى، و از اجل معيّن شده نگذرى، و در راه كسى هستى كه پيش از تو بوده. پس در طريق به دست آوردن مال آرام باش، و در برنامه كسب و كار مدارا كن، چه بسا تلاشى كه موجب تلف شدن ثروت شود. معلومت باد كه هر كوشنده‏اى يابنده، و هر مدارا كننده‏اى محروم نيست. نفس خود را از هر پستى به گرامى داشتنش حفظ كن هر چند تو را به نعمت‏هاى فراوان رساند، زيرا در برابر مقدارى كه از كرامت نفس به خرج مى‏گذارى عوضى به دست نياورى، بنده ديگرى مباش كه خداوند آزادت قرار داده. چه خيرى است در خيرى كه جز با شرّ به دست نيايد، و در آسايشى كه جز با سختى حاصل نگردد از اينكه مركبهاى طمع تو را برانند و به آبشخورهاى مهلكه وارد سازند بر حذر باش، اگر بتوانى بين تو و خداوند صاحب نعمتى نباشد چنان كن، زيرا بالاخره نصيبت را بيابى، و سهم خود را دريابى. نعمت اندك از جانب خداى پاك بزرگتر و با ارزش‏تر از نعمت فراوانى است كه از غير خدا برسد اگر چه همه از اوست. سفارشهاى گوناگون ديگر تدارك آنچه به خاطر سكوت از دستت رفته آسان‏تر است از آنچه محض گفتارت از كف داده‏اى، و نگهدارى آنچه در ظرف است به محكم كردن سربند آن است، و حفظ آنچه در اختيار توست نزد من محبوبتر است از طلب آنچه در دست غير توست. تلخى نااميدى بهتر از خواستن از مردم است. مال اندك همراه با عفت نفس از ثروت با گناه بهتر است. آدمى راز زندگيش را بهتر از ديگران حفظ مى‏كند. چه بسا كوشنده‏اى كه تلاش و سعيش به او زيان مى‏زند. زياده‏گو هرزه‏گو مى‏گردد، و آن كه نسبت به امورش انديشه كند بينا مى‏شود. به اهل خير نزديك شو تا از آنان گردى، و از اهل شر جدا شو تا از آنان به حساب نيايى. بد خوراكى است خوراك حرام، و ستم بر ضعيف زشت‏ترين ستم است. آنجا كه نرمى درشتى است درشتى نرمى است، چه بسا دارو درد، و درد درمان است. چه بسا خير خواهى كند آن كه خير خواه نيست، و خيانت ورزد كسى كه از او نصيحت خواسته شده. از اعتماد به آرزوها بپرهيز كه سرمايه احمقان است. عقل حفظ تجربه‏هاست، و بهترين چيزى كه تجربه كرده‏اى آن است كه تو را پند دهد. به جانب فرصت بشتاب پيش از آنكه غصه و حسرت گردد. اين طور نيست كه هر خواهنده‏اى به مقصد رسد، و هر غائب شونده‏اى باز گردد. از زمينه‏هاى فساد ضايع كردن زاد و توشه و تباه كردن معاد است. براى هر كارى عاقبتى است، آنچه برايت رقم خورده زود است به تو برسد. تاجر در خطر است. و چه بسيار مال اندكى كه از مال بسيار با بركت‏تر است. خيرى در يارى دهنده پست، و رفيق متّهم نيست. تا وقتى شتر زمانه رام توست آن را آسان گير. نعمتى را به اميد بيشتر به دست آوردن در خطر مينداز. از اينكه مركب لجاجت تو را چموشى كند بپرهيز. زمان جدايى برادرت از تو خود را به پيوند با او، و وقت روى گردانيش به لطف و قرابت، و برابر بخلش به عطا و بخشش، و هنگام دوريش به نزديكى، و زمان درشتخويى‏اش به نرمخويى، و وقت گناهش به پذيرفتن عذر او وادار، تا جايى كه گويى تو بنده اويى، و او تو را صاحب نعمت است. اين برنامه‏ها را در جايى كه اقتضا ندارد انجام مده، و در باره كسى كه شايسته نيست به ميدان نياور. دشمن دوستت را به دوستى انتخاب مكن‏ تا دوستت را دشمن نباشى. خيرخواهى خود را نسبت به برادرت خالص كن چه خير خواهيت به نظر او خوب آيد يا زشت. جرعه خشم را فرو خور، كه من جرعه‏اى شيرين‏تر و داراى عاقبتى لذيذتر از آن نديدم. با كسى كه با تو خشونت كند نرم باش، كه به زودى نسبت به تو نرم شود. با دشمنت نيكى كن كه نيكى شيرين‏ترين دو پيروزى (انتقام و گذشت) است. اگر خواستى از برادرت جدا شوى جايى براى او باقى گذار كه اگر روزى خواست برگردد دستاويز برگشت داشته باشد. آن كه به تو گمان نيك برد گمانش را عملا تحقق بخش. حق برادرت را با تكيه بر رفاقتى كه بين تو و اوست ضايع مكن، زيرا كسى كه حقش را ضايع كنى برادر تو نيست. مبادا خانواده‏ات بد بخت‏ترين مردم به خاطر تو باشند. به كسى كه به تو علاقه ندارد علاقه نشان مده. نبايد برادرت در قطع رابطه با تو از پيوستن تو به او، و بد عمل كردنش از احسان تو به او از تو تواناتر باشد. ستم اهل ستم بر تو گران نيايد، زيرا او به زيان خود و سود تو مى‏كوشد، و جزاى آن كه تو را شاد نموده اندوهگين كردن او نيست. پسرم آگاه باش رزق دو نوع است: رزقى كه تو آن را مى‏جويى، و رزقى كه آن تو را مى‏جويد، و اگر تو به او نرسى او به تو مى‏رسد. چه زشت است تواضع به وقت احتياج، و ستم در زمان توانگرى از دنيايت به سود تو همان است كه آخرتت را به آن اصلاح نمايى. اگر براى آنچه از دستت رفته ناله مى‏كنى پس براى هر چه به دستت نرسيده نيز ناله بزن. بر آنچه نبوده به آنچه بوده استدلال كن، زيرا امور دنيا شبيه يكديگرند. از كسانى مباش كه موعظه به آنان سود ندهد مگر وقتى كه در توبيخ و آزردنشان جدّيت كنى، كه عاقل به ادب پند گيرد، و چهارپايان جز با ضرب تازيانه اصلاح نگردند. غمهايى را كه بر تو وارد مى‏گردد با تصميم‏هاى قوى بر صبر و استقامت و با حسن يقين از خود دور كن. هر كه راه مستقيم را بگذاشت منحرف شد. همنشين به منزله خويشاوند است. دوست آن است كه در غيبت انسان نيز دوست باشد. هواى نفس شريك كور دلى است. چه بسا دورى كه از نزديك نزديك‏تر است، و چه بسا نزديكى كه از دور دورتر است. غريب كسى است كه براى او دوست نيست. آن كه از حق تجاوز كند راه اصلاح بر او تنگ مى‏شود. كسى كه به ارزش خود قناعت ورزد ارزشش براى او پاينده‏تر است. مطمئن‏ترين رشته‏اى كه به آن چنگ زنى رشته‏اى است كه بين تو و خداوند است. بى‏پرواى نسبت به تو دشمن توست.


مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش :ارزشها و حقایق ثابت، محدود کننده آزادی اجتماعی
کلیدواژه(ها) : آزادی
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
همین «آزادی اجتماعی» که این‌قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضایع کردن فرآورده‌های ارزشمند معنوی یا مادّی یک ملت به کار گرفته شود، مضرّ است؛ درست مثل حیات خود یک انسان. «من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکانّما قتل النّاس جمیعاً»(1). در منطق قرآن، کشتن یک انسان، مثل کشتن همه انسانیّت است. این مفهوم خیلی عجیبی است. کسی که دست به قتل یک انسان دراز میکند، مثل این است که همه انسانیت را کشته است؛ چون تعرض به حریم انسانیت است. لیکن استثناء آن این است: «بغیر نفس او فساد فی الارض»؛ مگر این‌که آن کسی که مورد این تعرّض قرار میگیرد، خودش به جان کسی تعرّض نموده، یا فسادی ایجاد کرده باشد. ببینید؛ ارزشها و حقایق ثابت و مسلّم، این آزادی را محدود میکند؛ همچنان که حقِ‌ّ حیات را محدود میکند.
1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 32
مِن أَجلِ ذٰلِكَ كَتَبنا عَلىٰ بَني إِسرائيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفسًا بِغَيرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِي الأَرضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَميعًا وَمَن أَحياها فَكَأَنَّما أَحيَا النّاسَ جَميعًا ۚ وَلَقَد جاءَتهُم رُسُلُنا بِالبَيِّناتِ ثُمَّ إِنَّ كَثيرًا مِنهُم بَعدَ ذٰلِكَ فِي الأَرضِ لَمُسرِفونَ
ترجمه :
به همین جهت، بر بنی اسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. و رسولان ما، دلایل روشن برای بنی اسرائیل آوردند، اما بسیاری از آنها، پس از آن در روی زمین، تعدّی و اسراف کردند.


مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش :آزادی،‌مقدمه‌ای برای عبودیت
کلیدواژه(ها) : آزادی, عبودیت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
بشر خصوصیتش این است که مجموعه انگیزه‌ها و غرایز متضادّی است و مکلّف است که در خلال این انگیزه‌های گوناگون، راه کمال را بپیماید. به او آزادی داده شده، به خاطر پیمودن راه کمال. همین آزادی با این ارزش، برای تکامل است؛ کمااین‌که خود حیات انسان برای تکامل است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون»(1). خداوند جنّ و انس را آفریده، برای رسیدن به مرتبه عبودیّت او که مرتبه بسیار والایی است. آزادی هم مثل حقِ‌ّ حیات است؛ مقدمه‌ای برای عبودیّت.
در غرب، در نفی «تکلیف» تا جایی پیش رفته‌اند که نه تنها تفکّرات دینی را، حتّی تفکّرات غیر دینی و کلّ ایدئولوژیها را که در آنها تکلیف هست، واجب و حرام هست، باید و نباید هست، نفی میکنند! الان در آثار اخیر همین لیبرال‌نویسهای امریکایی و شبه‌امریکایی و کسانی که پیامبرشان آنها هستند - امّتهای آنها در کشورهای دیگر، از جمله متأسفانه بعضیها در کشور خود ما دنبال همین هستند - دیده میشود که میگویند تفکّر آزاد غربی، با اصل «باید و نباید» و با اصل ایدئولوژی مخالف است! اسلام به‌کلّی نقطه مقابل این است. اسلام، «آزادی» را همراه با «تکلیف» برای انسان دانسته که انسان بتواند با این آزادی، تکالیف را صحیح انجام دهد، کارهای بزرگ را انجام دهد، انتخابهای بزرگ را بکند و بتواند به تکامل برسد.
1 ) سوره مبارکه الذاريات آیه 56
وَما خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلّا لِيَعبُدونِ
ترجمه :
من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!


مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال
کلیدواژه(ها) : استقلال
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
امروز وظیفه شما... [جوانان و دانشجویان است] که تلاش کنید و هدف این تلاش هم عبارت است از عزّت ‌بخشیدن به اسلام و استقلال بخشیدن به ایران اسلامی. کشورتان را از همه جهت مستقل کنید. البته مستقل ‌بودن به معنای این نیست که درِ استفاده از خارج از مرزها را ببندیم. این که معقول نیست؛ هیچ کسی هم به ‌این کار دعوت نمیکند. در طول تاریخ، افراد بشر از همه استفاده کرده‌اند؛ اما فرق است بین تبادل فکر و ‌اندیشه و داراییها میان دو موجود همسان و هموزن و همقدر، و دریوزگی یک موجود از موجود دیگر از راه ‌التماس و اعطای به او همراه با تحقیر. این، آن چیزی است که کم و بیش تا قبل از انقلاب بوده است‌.‌

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال
کلیدواژه(ها) : استقلال
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در باب مفهوم آزادی، ما باید استقلال را - که شعاردیگر ماست - به کار گیریم؛ یعنی مستقل فکر کنیم؛ ‌تقلیدی و تبعی فکر نکنیم. اگر در این مسأله که پایه بسیاری از مسائل و پیشرفتهای ماست، بنا شد از دیگران ‌تقلید کنیم و چشمهایمان را فقط بر روی دریچه‌ای که تفکّرات غربی را به ما میدهد، باز کنیم، خطای بزرگی ‌مرتکب شده‌ایم و نتیجه تلخی در اختیار خواهد بود‌.‌

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال
کلیدواژه(ها) : استقلال
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
توصیه اول من به این کسانی که مینویسند و بحث میکنند، این است که در فهم مفهوم آزادی، مستقل ‌باشیم، مستقل بیندیشیم و وابسته نباشیم‌.‌

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال حقیقی ملت ایران
کلیدواژه(ها) : استقلال حقیقی ملت ایران
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
امروز وظیفه شما[جوانان و دانشجویان]ست که تلاش کنید و هدف این تلاش هم عبارت است از عزّت بخشیدن به اسلام ‌و استقلال بخشیدن به ایران اسلامی. کشورتان را از همه جهت مستقل کنید. البته مستقل بودن به معنای این نیست که درِ ‌استفاده از خارج از مرزها را ببندیم. این که معقول نیست؛ هیچ کسی هم به این کار دعوت نمیکند. در طول تاریخ، افراد بشر از ‌همه استفاده کرده‌اند؛ اما فرق است بین تبادل فکر و اندیشه و داراییها میان دو موجود همسان و هموزن و همقدر، و دریوزگی یک ‌موجود از موجود دیگر از راه التماس و اعطای به او همراه با تحقیر. این، آن چیزی است که کم و بیش تا قبل از انقلاب بوده است‌.‌

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال فکری
کلیدواژه(ها) : استقلال فکری
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در باب مفهوم آزادی، ما باید استقلال را – که [در کنار آزادی] شعار دیگر ماست - به کار گیریم؛ یعنی مستقل فکر کنیم؛ تقلیدی ‌و تبعی فکر نکنیم. اگر در این مسأله که پایه بسیاری از مسائل و پیشرفتهای ماست، بنا شد از دیگران تقلید کنیم و چشمهایمان ‌را فقط بر روی دریچه‌ای که تفکّرات غربی را به ما میدهد، باز کنیم، خطای بزرگی مرتکب شده‌ایم و نتیجه تلخی در اختیار خواهد ‌بود‌.‌

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال فکری
کلیدواژه(ها) : استقلال فکری
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
‌[توصیه] من به این کسانی که مینویسند و بحث میکنند، این است که در فهم مفهوم آزادی، مستقل باشیم، مستقل بیندیشیم و ‌وابسته نباشیم‌.‌

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال
کلیدواژه(ها) : استقلال
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
مستقل بودن به معنای این نیست که درِ استفاده از خارج از مرزها را ببندیم. این که معقول نیست؛ هیچ ‌کسی هم به این کار دعوت نمیکند.‌

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال
کلیدواژه(ها) : استقلال
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امروز وظیفه شما جوانان و دانشجویان است که تلاش کنید و هدف این تلاش هم عبارت است از عزّت ‌بخشیدن به اسلام و استقلال بخشیدن به ایران اسلامی. کشورتان را از همه جهت مستقل کنید.‌

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال
کلیدواژه(ها) : استقلال
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در باب مفهوم آزادی، ما باید استقلال را به کار گیریم؛ یعنی مستقل فکر کنیم؛ تقلیدی و تبعی فکر نکنیم.‌

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال
کلیدواژه(ها) : استقلال
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
توصیه من به این کسانی که مینویسند و بحث میکنند، این است که در فهم مفهوم آزادی، مستقل باشیم، ‌مستقل بیندیشیم و وابسته نباشیم‌.‌

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال حقیقی ملت ایران
کلیدواژه(ها) : استقلال حقیقی ملت ایران
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امروز وظیفه شما جوانان و دانشجویان است که تلاش کنید و هدف این تلاش هم عبارت است از عزّت بخشیدن به اسلام ‌و استقلال بخشیدن به ایران اسلامی. کشورتان را از همه جهت مستقل کنید.‌

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال فکری
کلیدواژه(ها) : استقلال فکری
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در باب مفهوم آزادی، ما باید استقلال را به کار گیریم؛ یعنی مستقل فکر کنیم؛ تقلیدی و تبعی فکر نکنیم. اگر در این مسأله که ‌پایه بسیاری از مسائل و پیشرفتهای ماست، بنا شد از دیگران تقلید کنیم و چشمهایمان را فقط بر روی دریچه‌ای که تفکّرات غربی ‌را به ما میدهد، باز کنیم، خطای بزرگی مرتکب شده‌ایم .‌

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال فکری
کلیدواژه(ها) : استقلال فکری
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در باب مفهوم آزادی، ما باید استقلال را به کار گیریم؛ یعنی مستقل فکر کنیم؛ تقلیدی و تبعی فکر نکنیم.‌

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : استقلال فکری
کلیدواژه(ها) : استقلال فکری
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
توصیه من به این کسانی که مینویسند و بحث میکنند، این است که در فهم مفهوم آزادی، مستقل باشیم، مستقل بیندیشیم و ‌وابسته نباشیم‌.‌