[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : مفاسد اقتصادی کلیدواژه(ها) : مفاسد اقتصادی نوع(ها) : جستار متن فیش : در دنبالگیری مشکلاتی که در جامعه وجود دارد، واقعا اهم و مهمی درست کنیم. یعنی هیأت رئیسه و سیاستگذاران دستگاه قضایی - هر مجموعهیی که هستند - بنشینند موارد را «الاهم فیالاهم» کنند و مهمترین آنها را دنبال نمایند؛ چون واقعا امروز در جامعه موارد بدی وجود دارد که همه را باید دستگاه قضایی دنبال کند. ببینیم واقعا کدامها را بایستی در درجهی اول قرار داد. الان مثلا در جامعه فساد و ارتشاء و جرایم ضد انقلابی و براندازی و خدعه و تزویر و جعل و امثال اینها وجود دارد. در میان این موارد، کدام از همه مهمتر است؟ من خیال میکنم اگر بخواهیم دنبال اهم بگردیم، همین مسألهی فسادهای مالی و اخلاقی و ارتشاء و تزویر و امثال اینها، چیزهایی است که بخصوص از مردم سلب امنیت میکند و واقعا در رتبههای بالا قرار میگیرند. ... مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قانونشکنی کلیدواژه(ها) : قانونشکنی نوع(ها) : جستار متن فیش : قانونگرایی در قوّهی قضاییه، اهم امور است. اصلاً ملاک عدل و اقامهی آن، قانون است. اگر چیزی بر طبق قانون تحقق پیدا کرد، عدالت است و خلاف عدالت آن است که برخلاف قانون انجام بشود. اصلاً ما که میگوییم باید در قوّهی قضاییهی جامعهی اسلامی و یا در هر جامعهی دیگر عدل اجرا بشود، یعنی ما یک سری قوانین را معتبر میدانیم و آن را در وسط میگذاریم و همه چیز را با آن میسنجیم و هرچه که بر قانون منطبق شد، عدل است و هرچه که منطبق نشد، عدل نیست. در حال حاضر، ما قوانین متناقض و خلاف شرع و مبهم داریم. آنچه که خلاف شرع است، اعتبار ندارد. ملاک قانون، شرع است. اگر واقعاً در قوانین نقصی داریم، از این بُعد نقص را برطرف کنیم. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش :لزوم جوشش و سرایت اقامه عدل از قله به دامنه قوه قضاییه کلیدواژه(ها) : عدالت, قوه قضائیه, قاضی نوع(ها) : نهجالبلاغه متن فیش : در تمام مراحل، مسؤولان بخشهای مختلف و قضاتی که خودشان مباشرتاً امر قضاوت را اجرا میکنند و دستگاههای دادسراها و مقدمات قضاوت و دادستانها و بازپرسها و ضبّاط قضایی و کسانی که میخواهند حکم قاضی را اجرا کنند و کسانی که از مقدمات تا زندان و یا بازداشت موقت مدخلیت دارند و مجازاتهای گوناگون را اجرا میکنند و نیز کسانی که در این مجموعه کار راه میاندازند، اعم از پشتیبانها و دفتردارها و غیره، باید مقصودشان این باشد که عدل اقامه بشود. این فرهنگ باید در قوّهی قضاییه بهوجود آید. البته، این از بالا و قله میجوشد و به دامنه سرازیر میشود. یعنی اگر ما در بالا، گوشهیی از امر قسط و قسط خواهی و عدالت خواهی و دلسوختگی برای عدالت را کم ببینیم، لامحاله در دامنه نقایص زیادی به وجود خواهد آمد. در حقیقت، این شما هستید که «ینحدر منکم السّیل»(1). شما هستید که عدالت را به دامنه میریزید تا همه این انگیزه را داشته باشند. 1 ) خطبه 3 : از خطبههاى آن حضرت است معروف به شقشقيّه أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ ترجيح الصبر فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ مبايعة علي فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَ النَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَايَ مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ قَالُوا وَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ كِتَاباً قِيلَ إِنَّ فِيهِ مَسَائِلَ كَانَ يُرِيدُ الْإِجَابَةَ عَنْهَا فَأَقْبَلَ يَنْظُرُ فِيهِ (فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ) قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُكَ مِنْ حَيْثُ أَفْضَيْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَى كَلَامٍ قَطُّ كَأَسَفِي عَلَى هَذَا الْكَلَامِ أَلَّا يَكُونَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ( عليهالسلام )بَلَغَ مِنْهُ حَيْثُ أَرَادَ ترجمه : هان به خدا قسم ابو بكر پسر ابو قحافه جامه خلافت را پوشيد در حالى كه مىدانست جايگاه من در خلافت چون محور سنگ آسيا به آسياست، سيل دانش از وجودم همچون سيل سرازير مىشود، و مرغ انديشه به قلّه منزلتم نمىرسد. اما از خلافت چشم پوشيدم، و روى از آن بر تافتم، و عميقا انديشه كردم كه با دست بريده و بدون ياور بجنگم، يا آن عرصه گاه ظلمت كور را تحمل نمايم، فضايى كه پيران در آن فرسوده، و كم سالان پير، و مؤمن تا ديدار حق دچار مشقت مىشود ديدم خويشتندارى در اين امر عاقلانهتر است، پس صبر كردم در حالى كه گويى در ديدهام خاشاك بود، و غصه راه گلويم را بسته بود مىديدم كه ميراثم به غارت مىرود. تا نوبت اولى سپرى شد، و خلافت را پس از خود به پسر خطاب واگذارد. [سپس امام وضع خود را به شعر اعشى مثل زد:] «چه تفاوت فاحشى است بين امروز من با اين همه مشكلات، و روز حيّان برادر جابر كه غرق خوشى است». شگفتا اولى با اينكه در زمان حياتش مىخواست حكومت را واگذارد، ولى براى بعد خود عقد خلافت را جهت ديگرى بست. چه سخت هر كدام به يكى از دو پستان حكومت چسبيدند حكومت را به فضايى خشن كشانيده، و به كسى رسيد كه كلامش درشت، و همراهى با او دشوار، و لغزشهايش فراوان، و معذرت خواهيش زياد بود. بودن با حكومت او كسى را مىماند كه بر شتر چموش سوار است، كه اگر مهارش را بكشد بينىاش زخم شود، و اگر رهايش كند خود و راكب را به هلاكت اندازد به خدا قسم امت در زمان او دچار اشتباه و نا آرامى، و تلوّن مزاج و انحراف از راه خدا شدند. آن مدت طولانى را نيز صبر كردم، و بار سنگين هر بلايى را به دوش كشيدم. تا زمان او هم سپرى شد، و امر حكومت را به شورايى سپرد كه به گمانش من هم (با اين منزلت خدايى) يكى از آنانم. خداوندا چه شورايى من چه زمانى در برابر اولين آنها در برترى و شايستگى مورد شك بودم كه امروز همپايه اين اعضاى شورا قرار گيرم ولى (به خاطر احقاق حق) در نشيب و فراز شورا با آنان هماهنگ شدم، در آنجا يكى به خاطر كينهاش به من رأى نداد، و ديگرى براى بيعت به دامادش تمايل كرد، و مسايلى ديگر كه ذكرش مناسب نيست. تا سومى به حكومت رسيد كه برنامهاى جز انباشتن شكم و تخليه آن نداشت، و دودمان پدرى او (بنى اميه) به همراهى او بر خاستند و چون شترى كه گياه تازه بهار را با ولع مىخورد به غارت بيت المال دست زدند، در نتيجه اين اوضاع رشتهاش پنبه شد، و اعمالش كار او را تمام ساخت، و شكمبارگى سرنگونش نمود. بيعت با امام عليه السّلام آن گاه چيزى مرا به وحشت نينداخت جز اينكه مردم همانند يال كفتار بر سرم ريختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طورى كه دو فرزندم در آن ازدحام كوبيده شدند، و ردايم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسپند محاصرهام كردند. اما همين كه به امر خلافت اقدام نمودم گروهى پيمان شكستند، و عدهاى از مدار دين بيرون رفتند، و جمعى ديگر سر به راه طغيان نهادند، گويى هر سه طايفه اين سخن خدا را نشنيده بودند كه مىفرمايد: «اين سراى آخرت را براى كسانى قرار دهيم كه خواهان برترى و فساد در زمين نيستند، و عاقبت خوش از پرهيزكاران است.» چرا، به خدا قسم شنيده بودند و آن را از حفظ داشتند، امّا زرق و برق دنيا چشمشان را پر كرد، و زيور و زينتش آنان را فريفت. هان به خدايى كه دانه را شكافت، و انسان را به وجود آورد، اگر حضور حاضر، و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود ياور نبود، و اگر نبود عهدى كه خداوند از دانشمندان گرفته كه در برابر شكمبارگى هيچ ستمگر و گرسنگى هيچ مظلومى سكوت ننمايند، دهنه شتر حكومت را بر كوهانش مىانداختم، و پايان خلافت را با پيمانه خالى اولش سيراب مىكردم، آن وقت مىديديد كه ارزش دنياى شما نزد من از اخلاط دماغ بز كمتر است [چون سخن مولا به اينجا رسيد مردى از اهل عراق بر خاست و نامهاى به او داد، حضرت سر گرم خواندن شد، پس از خواندن، ابن عباس گفت: اى امير المؤمنين، كاش سخنت را از همان جا كه بريدى ادامه مىدادى فرمود:] هيهات اى پسر عباس، اين آتش درونى بود كه شعله كشيد سپس فرو نشست [ابن عباس گفت: به خدا قسم بر هيچ سخنى به مانند اين كلام ناتمام امير المؤمنين غصه نخوردم كه آن انسان والا درد دلش را با اين سخنرانى به پايان نبرد.] مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش :اقامهی قسط و عدل، تکلیف اصلی قوّهی قضاییه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه, عدالت نوع(ها) : قرآن متن فیش : تکلیف اصلی قوّهی قضاییه، عبارت از اقامهی قسط و عدل است. این، در حرکت و دعوت انبیا، شاید اصلیترین امر مربوط به زندگی مردم باشد.(1) حالا آن مسائل معنوی و تعالی روحی و امثال اینها، به جای خود محفوظ است. درعینحال، آنچه که مربوط به ادارهی زندگی مردم میشود، هیچ چیزی به قدر عدل و قسط - نه در قرآن و نه در حدیث - مورد توجه قرار نگرفته است. البته، رفاه زندگی مردم و تأمین امنیت که یکی از لوازم زندگی آنهاست، وجود دارد؛ اما تکیهیی که روی عدل شده - که قیام همهی امور بر قیام عدل میباشد - روی هیچ چیز دیگر نشده است. 1 ) سوره مبارکه الحديد آیه 25 لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ ترجمه : ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکستناپذیر است! 1 ) سوره مبارکه يونس آیه 47 وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسولٌ ۖ فَإِذا جاءَ رَسولُهُم قُضِيَ بَينَهُم بِالقِسطِ وَهُم لا يُظلَمونَ ترجمه : برای هر امّتی، رسولی است؛ هنگامی که رسولشان به سوی آنان بیاید، بعدالت در میان آنها داوری میشود؛ و ستمی به آنها نخواهد شد! مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش :لزوم امنیت در حکومت اسلامی کلیدواژه(ها) : امنیت نوع(ها) : قرآن متن فیش : حالت ناامنی واقعاً در جامعه چیز بدی است، باید با آن مبارزه کرد. خدای متعال بر مردم قریش منت میگذارد و میفرماید: «الّذی اطعمهم من جوع و امنهم من خوف»(1). حضرت ابراهیم به پروردگار عرض میکند: «رب اجعل هذا بلدا امنا»(2). امنیت این قدر مهم است. ما که حکومت اسلامی هستیم، باید در جامعهمان امنیت وجود داشته باشد و مردم باید خاطرشان جمع باشد. 1 ) سوره مبارکه قريش آیه 4 الَّذي أَطعَمَهُم مِن جوعٍ وَآمَنَهُم مِن خَوفٍ ترجمه : همان کس که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنی ایمن ساخت. 2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 126 وَإِذ قالَ إِبراهيمُ رَبِّ اجعَل هٰذا بَلَدًا آمِنًا وَارزُق أَهلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَن آمَنَ مِنهُم بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ۖ قالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَليلًا ثُمَّ أَضطَرُّهُ إِلىٰ عَذابِ النّارِ ۖ وَبِئسَ المَصيرُ ترجمه : و (به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم عرض کرد: «پروردگارا! این سرزمین را شهر امنی قرار ده! و اهل آن را -آنها که به خدا و روز بازپسین، ایمان آوردهاند- از ثمرات (گوناگون)، روزی ده!» گفت: «(ما دعای تو را اجابت کردیم؛ و مؤمنان را از انواع برکات، بهرهمند ساختیم؛) اما به آنها که کافر شدند، بهره کمی خواهیم داد؛ سپس آنها را به عذاب آتش میکشانیم؛ و چه بد سرانجامی دارند» مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قوه قضائیه, اقامه عدل کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه, اقامه عدل نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : تکلیف اصلی قوّهی قضاییه، عبارت از اقامهی قسط و عدل است. این، در حرکت و دعوت انبیا، شاید اصلیترین امر مربوط به زندگی مردم باشد. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قاضی کلیدواژه(ها) : قاضی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : قاضی در اجرای حکم الهی، منتظر دستور کسی و منتهی از نهی کسی نشود؛ چون حکم الهی است. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : وجدان کاری کلیدواژه(ها) : وجدان کاری نوع(ها) : جستار متن فیش : در ابتدا لازم میدانم مراتب سپاسگزاری خودم را از خداوند به مناسبت اینکه بحمد اللّه مجموعهیی با این کیفیت وجود دارد، ابراز کنم. هم خودم نسبت به بخش اعظم این مجموعه شناخت دارم و هم شهادت جناب آقای یزدی- آن طور که بیان کردند- برای هرکسی کافی است. ایشان، امروز بر امر قوّهی قضائیهی با این اهمیت تسلط دارند. در رأس این قوّه، شخصی مثل جناب آقای یزدی قرار دارند که فضایلشان از قدیم الایام- نه فقط جدیداً- برای من روشن بوده و ما از سالهای پیش، به ایشان ارادت داشتیم. بحمد اللّه ایشان، علماً و عملًا برای این امر مهم صالح و کافی هستند. خداوند هم توفیق داده که بتوانند از افراد و عناصری مؤمن و متعهد و آگاه به کار و مسئولیت و دارای وجدان کار، برای این امر مهم استفاده کنند. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : امنیت اجتماعی کلیدواژه(ها) : امنیت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : حالت ناامنی واقعا در جامعه چیز بدی است، باید با آن مبارزه كرد. خدای متعال بر مردم قریش منت میگذارد و میفرماید: "الذی اطعمهم من جوع و امنهم من خوف". حضرت ابراهیم به پروردگار عرض میكند: "رب اجعل هذا بلدا امنا". امنیت این قدر مهم است. ما كه حكومت اسلامی هستیم، باید در جامعهمان امنیت وجود داشته باشد و مردم باید خاطرشان جمع باشد. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش :قاضی متخلف را در همان شهر محاکمه کنید و به مسند برگردانید! کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, قوه قضائیه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یادم میآید که در اوایل دوران ریاست جمهوری، جمع آقایان شورای عالی قضایی، پیش من تشریف آوردند. در آن جلسه، صحبت از قاضییی شد که در شهری تخلفی کرده بود. من نظر خودم را دربارهی او مطرح کردم و گفتم سلیقهام این است، شما آن را ارزیابی کنید و ببینید که آن را قبول دارید یا نه؟ گفتم: آن قاضی را در همان شهری که این تخلف را کرده، محاکمه کنید. اگر شلاق یا زندان و یا هر چیز دیگر است، در همانجا حکم را بر او اجرا کنید و بعد هم در همان شهر، او را دوباره بر مسند قضاوت بگذارید. گفتند: این کار، تشکیلات قضایی را تضعیف میکند. گفتم: به نظر من تقویت است؛ زیرا آن دادستان و یا حاکم شرعی که به خاطر تخلف، آنجا کتک را میخورد، بعد که پشت آن مسند قضا نشست، خواهد گفت ببینید، مسألهی قوّهی قضاییه این است؛ من حتّی فاسد شدم، با من این کار را کردند. بنابراین، خودش دیگر اشتباه نخواهد کرد. این، انتقام و نقمت الهی است. او دیگر جرأت نمیکند علیالظاهر تخلف نماید؛ مگر آدمهای واقعاً مریض که تخلف میکنند. با اعمال این قاطعیت، دیگران هم خواهند گفت که ببینید، قوّهی قضاییه این است و چنین متخلفانی را خودش مجازات میکند. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : هدایت الهی کلیدواژه(ها) : هدایت الهی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : بدون هدایت و کمک الهی، نمیشود هیچ کاری را انجام داد و به عاقبت هیچ کاری امید بست. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : گناه کلیدواژه(ها) : گناه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : قضات فاسد را باید بیش از اندازهی مردم معمولى رویشان تکیه کرد و فشار آورد؛ به ملاک گناه در شب جمعه است، به ملاک گناه سادات است، به ملاک گناه شیعیان است که فرمودند شماها هر کدام گناه کنید، گناهتان دو برابر دیگران است، چون شِین براى ما است. اینجور است. باید از این قاضى انتقام گرفت -انتقام الهى، انتقام شخصى که نیست- اگر تخلّف کرد، اگر توصیه قبول کرد، اگر کارى که از معیارها خارج است [انجام داد]، در هر شرایطى که هست. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قانون کلیدواژه(ها) : قانون نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : به نظر من، قانونگرایی در قوهی قضائیه، اهم امور است. اصلا ملاک عدل و اقامهی آن، قانون است. اگر چیزی بر طبق قانون تحقق پیدا کرد، عدالت است و خلاف عدالت آن است که برخلاف قانون انجام بشود. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قانون کلیدواژه(ها) : قانون نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ما قوانین متناقض و خلاف شرع و مبهم داریم. آنچه که خلاف شرع است، اعتبار ندارد. ملاک قانون، شرع است. اگر واقعا در قوانین نقصی داریم، از این بعد نقص را برطرف کنیم. همین چند روز پیش شنیدم که یک نفر برای کارش به جایی مراجعه کرده بود و آن طرف هم برای انجام کار این فرد، رشوه میخواسته است. مراجعهکننده رشوه نداده و آن طرف هم گفته من میدانم که تو حزباللهی هستی و حتما به یک ارگان و جایی ارتباط داری که اینطور قرص و محکم حرف میزنی؛ اما آیا این پول را میدهی یا نمیدهی؟ اگر بدهی، طبق این بخشنامه عمل میکنم و کارت انجام میشود و اگر ندهی، طبق بخشنامهی دیگر عمل میکنم که کارت انجام نشود! یعنی دو بخشنامه وجود دارد و راه برای من باز است! اینها قوانین مبهمی است که از متن آن میشود دو بخشنامهی متناقض درآورد، یعنی اگر پول داد، این مأمور دولتی "لهالخیار" میتواند بر طبق این بخشنامه عمل کند و اگر نداد، میتواند بر طبق آن بخشنامه عمل نماید. من نگاه میکنم که تو چه کسی هستی؛ اگر آدم خوب و خوشاخلاق و پول بدهیی هستی، بر طبق این بخشنامه عمل میکنم و اگر آدم بداخلاق و سختگیری هستی، بر طبق آن بخشنامه عمل مینمایم! باید ابهام قوانین مبهم و تناقض قوانین متناقض برطرف بشود. باید ضد اسلامها، اسلامی بشود. یعنی اگر ما میخواهیم برگردیم و المام به قوانین و اصلاح آنها را انجام بدهیم، از این بعد نگاه بکنیم، نه این که حالا ما قانون کم داریم، بیاییم قانون بگذاریم. نه، الحمدلله قانون فراوان است. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قانون کلیدواژه(ها) : قانون نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ملاک عدل و اقامهی آن، قانون است. اگر چیزی بر طبق قانون تحقق پیدا کرد، عدالت است و خلاف عدالت آن است که برخلاف قانون انجام بشود. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قانون کلیدواژه(ها) : قانون نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : هرچه که بر قانون منطبق شد، عدل است و هرچه که منطبق نشد، عدل نیست. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قوه قضائیه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : تکلیف اصلى قوّهی قضائیّه که عبارت است از اقامهی قسط و عدل، این شاید در حرکت انبیا و دعوت انبیا، اصلیترین امرِ مربوط به زندگى مردم است که ذکر شده... البتّه عدل فقط بهوسیلهی قوّهی قضائیّه اجرا نمیشود؛ بلکه همهی دستاندرکاران حکومت اسلامى به سهم خودشان در اقامهی عدل موظّف هستند، منتها ضامن آن، قوّهی قضائیّه است... اوّلین هدفى که اینجا باید مورد نظر باشد اقامهی قسط است. هر کسى که وارد دستگاه قضائى میشود، باید تکلیف خودش را در درجهی اوّل این بداند که قسط و عدل در جامعه اقامه بشود. حالا این قسط و عدل در جامعه چگونه اقامه خواهد شد -یعنى ملاک قسط و عدل چیست- آن بحث دیگرى است. خب، ما حکومت اسلامى هستیم و قوانین ما اسلامى است؛ طبیعتاً قسط و عدل جز با انطباق به قوانین اسلامى تحقّق پیدا نمیکند. هرچه خلاف اسلام بود عدل نیست، قسط نیست؛ ظلم است. آن بحثى است جداگانه. بههرحال آنچه بالاخره عدل و قسط از آب در خواهد آمد، بایستى هدف اوّل قوّهی قضائیّه باشد در تمام مراحل: از مسئولین بخشهاى مختلف؛ تا قضاتى که خودشان مباشرتاً امر قضاوت را اجرا میکنند؛ تا دستگاههاى دادسراها و مقدّمات قضاوت، دادستانها، بازپرسها، ضُبّاط قضائى؛ تا آن کسانى که حکم قاضى را میخواهند اجرا کنند، از مقدّماتش، از زندان و بازداشت موقّتش تا زندان به معناى محکومیّتش، تا اجراى مجازاتهاى گوناگون؛ و تا کسانى که در این مجموعه کارراهاندازند، پشتیبانها، دفتردارها و مانند آنها؛ همهی اینها باید مقصودشان این باشد که عدل اقامه بشود؛ یعنى باید این فرهنگ در قوّهی قضائیّه به وجود بیاید. البتّه این از بالا میجوشد؛ از قلّه میجوشد و به دامنه سرازیر میشود. یعنى اگر ما در بالا، گوشهاى از امر قسط و قسطخواهى و عدالتخواهى و دلسوختگى براى عدالت را یک ذرّه کم ببینیم، لامحاله در دامنه نقایص زیادى به وجود خواهد آمد. یعنى درحقیقت -بهاصطلاح «ینحدر منکم السّیل»- شما هستید که عدالت را میریزید به دامنه تا اینکه آنجاها، همه این انگیزه را داشته باشند. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قوه قضائیه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اگر شما که قوّهی قضائیّه هستید عادل باشید و عدالت را هدف اصلى و غیر قابل اغماض در هر شرایطى بدانید، از شخص من تا آحاد مردم و مابین ما -همهی مسئولین حکومتى- امکان ندارد که بتوانند از عدالت منحرف بشوند؛ زیرا که دست قوىّ قاضى -که دنبال عدل است و بصیر است، هم به موارد اجراى عدالت یعنى به مفهوم عدالت و آنچنان که باید عدالت را اجرا کند، هم به موارد تخلّف آن یعنى خارجیّات و موضوعات خارجى- میآید سراغ آن متخلّف و گریبان او را میگیرد و نمیگذارد که از عدل تخلّف بشود. پس سلامت همهی عالَم به سلامت شما و دستگاه شما وابسته است. اگر این سالم شد، همهی دستگاهها -بخواهند یا نخواهند- به سمت سلامت سوق داده خواهند شد ولو قسراً و جبراً. اگر خداى نکرده این سالم نبود، اگر همهی دستگاهها هم سالم بنا بشوند، یقیناً به طرف عدم سلامت سوق داده خواهند شد، براى خاطر اینکه طبیعت انسان طبیعت آسیبپذیرى است؛ اگر دست قوىّ تضمینکننده بالاى سرش نباشد، به سمت عدم سلامت سوق داده خواهد شد. پس میتوان اینجور نتیجه گرفت: اگر این سالم شد همه سالم خواهند شد؛ اگر این سالم نبود همه ناسالم خواهند شد ولو در اوّل ناسالم نباشند. این اهمّیّت این دستگاه است. تضمینکننده، این دستگاه است. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قوه قضائیه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : من تصوّر میکنم که بهترین قوانین، بخصوص در قوّهی قضائیّه ... در دست آدمهاى ناسالم -یا ناسالم عملى یعنى آدمهاى فاسد، یا ناسالم فکرى یعنى جاهل، بیسواد، نادان، بیعقل- تبدیل خواهد شد به یک چیز بیخاصیّت و احیاناً مضر. پس قانون [بهتنهایى] کافى نیست تا ما بگوییم قوّهی قضائیّه -یک وقتهایى گفته میشد- براى فلان کار قانون ندارد. حالا این قانون! با این قانون چهکار میخواهیم بکنیم؟ مسئله این است که افراد باید اصلاح بشوند. در قوّهی قضائیّه بایستى یک ملاکهایى را -حالا من نمیگویم خیلى هم ایدئالى و خیالى دنبال افراد بگردیم که شاید کم پیدا بشوند- در آن حدّ معقول در نظر بگیریم؛ آنچه دیگر از آن کمتر در قوّهی قضائیّهی جمهورى اسلامى نمیشود کسى داشته باشد؛ هر کسى که از این ملاک کم آورد، بیمحابا او را از قوّه[ى قضائیّه] خارج کنیم. یعنى قوّهی قضائیّهی جمهورى اسلامى برنمیتابد انسانى را که از ملاکاتِ حدّاقلِ لازم چیزى کم داشته باشد، [یعنى] فاسد باشد، بدخواه باشد، دستش کج باشد، فساد اخلاقى داشته باشد، فساد جنسى داشته باشد؛ این نمیشود، یعنى در جمهورى اسلامى اگر ما اینها را کم گرفتیم و تحمّل کردیم همان پیش خواهد آمد که در برهههایى از زمان شاهد آن بودیم.من یادم میآید چند سال قبل از این -اوایل ریاست جمهورى من بود، شاید سال اوّل دوّم بود- جمع آقایان شوراى عالى قضائى تشریف آوردند پیش من. صحبت یک قاضیاى شد در یک شهرى که یک تخلّفى کرده بود. من گفتم من سلیقهام این است، من سلیقهی خودم را میگویم ببینید [آیا] شماها این را قبول دارید یا نه، این قاضى را در همان شهرى که این تخلّف را کرده محاکمه کنید، اگر شلّاق است، اگر زندان است، هرچه هست، همان جا حکم را بر او اجرا کنید، بعد هم در همان شهر دوباره بگذاریمش قاضى. گفتند این تضعیف میشود؛ من گفتم به نظر من تقویت میشود. یعنى آن دادستانى و آن حاکمشرعى که بهخاطر تخلّف آنجا کتک را میخورد، بعد که پشت مسند قضا نشست، خواهد گفت ببینید، این است مسئلهی قوّهی قضائیّه که حتّى من که فاسد شدم، با من این کار را کردند. آن کسى که آنجور از او انتقام الهى گرفته میشود -این انتقام الهى است، نقمت الهى است- خودش که دیگر اشتباه نخواهد کرد، او که دیگر جرئت نمیکند تخلّف کند علیالظّاهر -مگر آدمهاى واقعاً مریض- دیگران هم خواهند گفت که قوّهی قضائیّه این است؛ حتّى خود این آدم را مجازات کردند! البتّه اگر در موازین قضا یک جاهایى مانع از قضاوت کردن است -مثلاً دست قاضى قطع شده باشد- آنها را من نمیگویم [که قاضى بماند، امّا] آنجایى که ایرادى ندارد -مثلاً لازم بوده تعزیر بشود- تعزیرش بکنند، بعد هم [او را همان جا بگذارند]. میگوید بنده قاضیم، قاضى تعزیرشده! سینهاش را هم سپر میگیرد، سرش را هم بالا نگه میدارد، میگوید قضاوت اسلامى یعنى این، من خودم تعزیر شدم، شماها دیگر چه میگویید؟ گفتم من سلیقهام این است. البتّه آقایان قبول نکردند؛ نه اینکه قبول نکردند که همان جا او را براى قضاوت بگذارند، [حتّى] قبول هم نکردند که مجازاتش بکنند، یعنى عملاً اینجور معلوم شد و مجازات نشد. رحم نباید کرد، یعنى ترحّم در اینجا به معناى واقعاً جفاکارىِ بر این امّت اسلامى است و به نظر من قضات فاسد را باید بیش از اندازهی مردم معمولى رویشان تکیه کرد و فشار آورد؛ به ملاک گناه در شب جمعه است، به ملاک گناه سادات است، به ملاک گناه شیعیان است که فرمودند شماها هر کدام گناه کنید، گناهتان دو برابر دیگران است، چون شِین براى ما است. اینجور است. باید از این قاضى انتقام گرفت -انتقام الهى، انتقام شخصى که نیست- اگر تخلّف کرد، اگر توصیه قبول کرد، اگر کارى که از معیارها خارج است [انجام داد]، در هر شرایطى که هست. به نظر من [اگر] این نشود، دستگاه قضائى درست نخواهد شد. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قوه قضائیه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : راجع به استقلال قوّهی قضائى خیلى حرف زده شده. یک استقلالهایى هم اِعمال شده که به نظر بنده بعضى از این استقلالها آن استقلال واقعى قوّهی قضائیّه [نیست]. من نمیدانم حقوقدانها در باب مفهوم استقلال قوّهی قضائیّه چه میگویند، لابد حرفهاى زیادى هم هست که بعداً آقایان حقوقدانها روى آن بحث خواهند کرد، امّا آنچه من میفهمم این است که قاضى در اجراى حکم الهى منتظر دستور کسى نشود و منتهىِ از نهى کسى نشود؛ [صرفاً] حکم الهى -البتّه مسئلهی اهمومهم یک حرف درستى است، من این را عرض میکنم اهمومهم در همهی احکام الهى هست؛ در باب تزاحم، یک جاهایى هست که یک چیزى اهمّ از دیگرى است- امّا موارد استثناهاى بسیار کوچک و کم را که در زندگى ائمّه (علیهم السّلام) و در اجراى عدالت بهوسیلهی پیغمبر و امیرالمؤمنین مشاهده میشود من کارى ندارم. روال کلّى بایستى بر این باشد: استقلال قوّهی قضائیّه به معناى حقیقى کلمه. اگر این استقلال انجام شد یعنى معلوم شد که نفوذ و وجهه و دست داشتن در دستگاهها بر روى حکم کسى هیچگونه تأثیرى نمیگذارد، مردم خوشحال میشوند، مردم امیدوار میشوند، مردم مثل بچّهاى که به دامان مادرش پناه میبرد، به دامان قوّهی قضائیّه پناه میبرند. من میگویم ما باید کار را به اینجا برسانیم که اگر کسى در خیابان کمترین تعرّضى به حقّ کس دیگر کرد، او بگوید که خیلى خب، [این کار را] کردى! حالا من میروم سراغ قوّهی قضائیّه. یعنى واقعاً با اطمینان بگوید و محتاج نداند خودش را به اندک عکسالعملى. قوّهی قضائیّه باید مرجع و ملجأ و پناهگاه همه به معناى واقعى باشد. الان حقیقتاً اینجورى نیست؛ [شما] آقایان خودتان غالباً در قوّهی قضائیّه بودهاید و میدانید. بنده هم بهعنوان یک کسى که گزارشهاى گوناگونى از امور جامعه، مردم، و از این قبیل به بنده، مکرّر، همیشه داده میشده -الان هم همینطور- میدانم که اینجور نیست. «......» باید این برگردد. این هم نمیشود جز به همان استقلال. استقلال به این معنا است که قاضى وقتى میخواهد حکم بکند نگاه نکند که این حکم [مربوط به چه کسى است]. معمول است در دنیا [مجسّمهی] آن قاضى که ترازو دستش است، چشمش بسته است؛ این «چشم بستن» یک چیز سمبلیک بسیار درستى است؛ [یعنى قاضى باید بگوید] من کار ندارم چه کسى اینجا نشسته که به او بگویم اباالحسن، براى آن یکى اسم شخصیاش را بیاورم؛ به این کنیه بگویم، به آن اسم بگویم؛ نه، من کار دارم به دو آدم -فارغ و خالى از همهی عناوین و اعتبارات- و دربارهی این دو نفر انسان میخواهم حلوفصل خصومت بکنم آنجایى که خصومتى هست، آنجایى هم که خصومت نیست همینطور. حکم الهى را جارى بکنیم. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قوه قضائیه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : به نظر من قانونگرایى در قوّهی قضائیّه اهمّ امور است. اصلاً ملاک عدل، قانون است؛ ملاک اقامهی عدل، قانون است؛ اگر چیزى برطبق قانون تحقّق پیدا کرد، این عدالت است. خلاف عدالت، آن است که برخلاف قانون انجام میگیرد. اصلاً ما که میگوییم باید در قوّهی قضائیّه -در جامعهی اسلامى یا در هر جامعهاى- عدل اجرا بشود یعنى چه؟ یعنى یک سِرى قوانینى را که ما معتبر میدانیم، این قوانین را میگذاریم وسط و همهچیز را با این میسنجیم؛ هرچه منطبق بر قانون شد، عدل است؛ هرچه منطبق نشد، عدل نیست. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قوه قضائیه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در مورد ادارهی قوّهی قضائیّه،... اگر بخواهیم از لحاظ تشکیلاتى این کار سامان بگیرد، من تصوّر میکنم... اگر بخواهیم کار اجرائىِ دستهجمعى انجام بگیرد، جز با همدلى و همکارى در سطوح بالا امکان ندارد. یعنى دو آدم صالح که بهخودیخود «مِن حَیثُ هُوَ هُوَ» صالحند، امّا «هُما مَعاً» آنها اشکال پیدا کند یعنى نتوانند با همدیگر همکارى و معیّت داشته باشند، اینها هرچه هم صالح باشند، نمیتوانند کار را راه ببرند. اصل قضیّه این است. حالا خب، خوشبختانه زمینه هم آماده است. در شکل گذشته، اوّلاً پنج نفر در رأس قرار داشتند؛ [ثانیاً] دو نفر از این پنج نفر را امام معیّن میکردند که خب ممکن بود ایشان در معیارهایشان اینکه این دو نفر بتوانند با هم همکارى کنند را در نظر میگرفتند، ممکن هم بود در نظر نمیگرفتند و یک مصلحت اهمّى [را که] به نظرشان ممکن بود بیاید، آن را ملاک قرار میدادند؛ از آن دو نفر که میگذشتیم سه نفر دیگر بودند که با انتخابات روى کار میآمدند و در انتخابات هیچ تضمینى نیست که [بین انتخاب شدهها] همدلى و همفکرى وجود داشته باشد؛ یعنى بنابراین مبناى کار بر این نبود که حتماً باید تفاهمى بین آن پنج نفر باشد. ... الان اینجور نیست. الان رئیس قوّهی قضائیّه با بصیرت، با معرفت، با مشورت، با رعایت جوانب گوناگون افرادى را انتخاب میکند -... که قهراً این جهت همکارى، همفکرى، امکان همکارى، در آنها میتواند ملحوظ بشود که در گذشته نمیتوانست بشود. این مسئلهی همدلى و همکارى و اطمینان کردن به آن کسى که انسان [به او] مسئولیّت میدهد -مسئولیّت خواستن و اطمینان کردن و اختیارات به قدر مسئولیّت به او سپردن و کار را به او محوّل کردن که انجام بدهد- و مشورت مستمر در یک مجموعهی کاملاً اطمینانبخش، به نظر من اینها خیلى مهم است که بتواند کار قوّهی قضائیّه را به جریان بیندازد؛ و به شکل درستى تقسیم وظایف [شود]. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قوه قضائیه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یک نکته... من در قوّهی قضائیّه به نظرم خیلى مهم میآید و آن جذب است؛ قوّهی قضائیّه باید جاذبه پیدا کند. یعنى واقعاً باید علما و فضلا و حقوقدانها و افراد خوشفکر و آدمهایى که در مسائل، سرشان به تنشان میارزد، احساس کنند که براى همکارى کردن با قوّهی قضائیّه هیچ حالت منتظرهاى ندارند، [بمجرّد اینکه] از آنها درخواست بشود بلافاصله بیایند؛ بعلاوه حتّى خودشان داوطلب بشوند. باید خیلى روى این کار کرد که انشاءالله یک چنین حالتى به وجود بیاید تا شما دستتان پُر باشد و اگر یک جایى خواستید یک شاخهاى را بزنید، دستتان نلرزد که احساس کنید که کمبود پیدا خواهد شد؛ باید واقعاً براى جذبِ [افراد] برنامهریزى بشود. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قوه قضائیه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در... زمینه [ی قوه قضائیه] یک نکته... به ذهن بنده میآید و آن این است که در باب تحقیق قضائى و کشف جرم، خب شرعاً طرقى هست که معلوم است، یک چیزهایى هم هست که ممنوع است -بعضى از این تجسّسها و تفحّصهاى زیادى و در بعضى از مسائل، رفتن در آن بطون کار واقعاً ممنوع است و واقعاً نباید مجرمتراشى کرد که بِزور بگردیم با یک اعترافى، با یک اقرارى، با یک مثلاً شهادت زورکیاى، یکى را مجرم از آب در بیاوریم و احکام الهى را بر او جارى بکنیم؛ شرعاً هم اصلاً بناى بر این نیست، بلکه ممنوع است- امّا براى جرمیابى واقعاً میشود این متدُلوژى جرمیابى را دنبال کرد، یعنى این از جملهی کارهاى ما است. ما که میخواهیم قاضى را به یک معرفتى برسانیم و میخواهیم واقعاً حقیقت را کشف کنیم، جا دارد که بر اساس همان مبانى اسلامى بگردیم و ببینیم چهجورى میشود از طریق شهادت و قسم و مانند اینها، این جرائم را حقیقتاً آشکار کرد که هم عدّهی کمترى از بیگناهها دچار نقمت دستگاه قضائى و عوامل و ایادى آن بشوند و هم تعداد بیشترى از مجرمین گرفتار بشوند. کارى است که کار تحقیقاتى است، به نظرم میآید که این معنا میتواند انجام بشود. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قوه قضائیه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یک نکتهی ... را...عرض بکنم [و آن] این است که در دنبالگیرى مشکلاتى که در جامعه هست، واقعاً یک اهمومهمّى درست کنیم، یعنى آن هیئت رئیسهی دستگاه قضائى، آن سیاستگذاران دستگاه قضائى، حالا هر مجموعهاى که هستند، بنشینند ببینند واقعاً امروز -چون در جامعه خیلى چیزهاى بد وجود دارد که همه را باید دستگاه قضائى دنبال کند- کدام اهم است، کدام نسبت به این الاهمُّفالاهم است که این الاهمُّفالاهم را ما دنبال بکنیم. ببینیم واقعاً کدامها را بایستى در درجهی اوّل قرار داد. خب، الان مثلاً در جامعه فساد هست، ارتشاء هست، جرائم ضدّانقلابى و براندازى و مانند اینها هست، خدعه و تزویر و جعل و از این چیزها هست؛ بین اینها کدام مهمتر از همه است؟ من خیال میکنم اگر ما بخواهیم دنبال اهم بگردیم، همین مسئلهی فسادهاى مالى و اخلاقى و ارتشاء و تزویر و سلب امنیّت از مردم و [از این قبیل]، آن چیزهایى است که واقعاً در رتبههاى بالا قرار میگیرند. بخصوص مسئلهی امنیّت. الان گزارشهایى میرسد که دستگاههایى -که این دستگاهها همه در اختیار قوّهی قضائیّهاند، یعنى اطّلاعات و مانند اینها، واقعاً در نهایت، مسئولیّت همهی آنها با قوّهی قضائیّه است، یعنى اگر [نیروى] اطّلاعات هم تخلّفى بکند، جزو کسانى که خداى متعال از آنها سؤال خواهد کرد، قوّهی قضائیّه است که خب باید کارهاى اساسى با علم و اطّلاع او باشد، ولو به شکل سیستماتیک درستى- مثلاً کسانى را میبرند؛ حالا نمیدانیم این دستگاه، وزارت اطّلاعات است، ادارهی اطّلاعات ارتش است، ادارهی اطّلاعات سپاه است، ادارهی اطّلاعات شهربانى است، پلیس قضائى است، مأمور دادستانى است، هیچ معلوم نیست که کیست، و تا مدّتى اهل این آدم نمیدانند [حتّى] به کجا مراجعه کنند! این خیلى چیز تأسّفآورى است واقعاً که باید با این مبارزه بشود. مردم احساس امنیّت کنند. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قوه قضائیه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یک قدرى با مردم حرف بزنید. سابق، قوّهی قضائیّه آنوقتى با مردم حرف میزد که میخواست تشر بزند و تهدید کند. به نظر من حالا یک وقت تشر و تهدیدى هم دارید اشکالى ندارد؛ خب، به مردم بگویید که مردم -آنهایى که باید بترسند- بترسند، امّا کارهاى مثبتى که انجام میگیرد، اقدامات خوبى که انجام میگیرد، تصمیمهاى خوبى که گرفته میشود -مثلاً بنا داریم که انشاءالله فلان کار را بکنیم یا کردهایم، [البتّه] بهتر این است که وقتى آدم کرد بگوید؛ یا مثلاً [براى] فلان دستگاه فلان کارت را صادر کردهایم که بعد از این هیچ کس، وقتى کسى بهعنوان مأمور دولت یا مأمور دادستانى میآید سراغش، این شبههاى نداشته باشد که [او] مثلاً غیرقانونى است- یک وقت به مردم گفته بشود، خبر داده بشود، مردم توجیه بشوند، آموزش قضائى عمومى به مردم داده بشود، عدالتخواهى و اطمینان و اُنس با عدالت در جامعه، گفته بشود. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قوه قضائیه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : من میدانم دستگاه قضائى حقّاً و انصافاً به پشتیبانیهاى فراوان مالى احتیاج دارد و نمیشود بدون کمک مالى انتظار داشت که کارى انجام بگیرد؛ و بودجهی دولتى هم کم است، [اگر] بشود از راهى درست کرد، ما آماده هستیم که انشاءالله هر کمکى از ما برمیآید انجام بدهیم. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : قوه قضائیه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : مردم بههرحال امیدوارند به قوّهی قضائیّه، بایستى همهی نیروها و تلاشها یککاسه بشود که این امید مردم خداى نکرده خدشهدار نشود. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : استقلال کلیدواژه(ها) : استقلال نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : راجع به استقلال قوّهی قضائى خیلى حرف زده شده. یک استقلالهایى هم اِعمال شده که به نظر بنده بعضى از این استقلالها آن استقلال واقعى قوّهی قضائیّه [نیست]. من نمیدانم حقوقدانها در باب مفهوم استقلال قوّهی قضائیّه چه میگویند، لابد حرفهاى زیادى هم هست که بعداً آقایان حقوقدانها روى آن بحث خواهند کرد، امّا آنچه من میفهمم این است که قاضى در اجراى حکم الهى منتظر دستور کسى نشود و منتهىِ از نهى کسى نشود؛ [صرفاً] حکم الهى -البتّه مسئلهی اهمومهم یک حرف درستى است، من این را عرض میکنم اهمومهم در همهی احکام الهى هست؛ در باب تزاحم، یک جاهایى هست که یک چیزى اهمّ از دیگرى است- امّا موارد استثناهاى بسیار کوچک و کم را که در زندگى ائمّه (علیهم السّلام) و در اجراى عدالت بهوسیلهی پیغمبر و امیرالمؤمنین مشاهده میشود من کارى ندارم. روال کلّى بایستى بر این باشد: استقلال قوّهی قضائیّه به معناى حقیقى کلمه. اگر این استقلال انجام شد یعنى معلوم شد که نفوذ و وجهه و دست داشتن در دستگاهها بر روى حکم کسى هیچگونه تأثیرى نمیگذارد، مردم خوشحال میشوند، مردم امیدوار میشوند، مردم مثل بچّهاى که به دامان مادرش پناه میبرد، به دامان قوّهی قضائیّه پناه میبرند... استقلال به این معنا است که قاضى وقتى میخواهد حکم بکند نگاه نکند که این حکم [مربوط به چه کسى است]. معمول است در دنیا [مجسّمهی] آن قاضى که ترازو دستش است، چشمش بسته است؛ این «چشم بستن» یک چیز سمبلیک بسیار درستى است؛ [یعنى قاضى باید بگوید] من کار ندارم چه کسى اینجا نشسته که به او بگویم اباالحسن، براى آن یکى اسم شخصیاش را بیاورم؛ به این کنیه بگویم، به آن اسم بگویم؛ نه، من کار دارم به دو آدم -فارغ و خالى از همهی عناوین و اعتبارات- و دربارهی این دو نفر انسان میخواهم حلوفصل خصومت بکنم آنجایى که خصومتى هست، آنجایى هم که خصومت نیست همینطور. حکم الهى را جارى بکنیم. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : استقلال کلیدواژه(ها) : استقلال نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [اگر]استقلال قوّهی قضائیّه به معناى حقیقى کلمه... انجام شد یعنى معلوم شد که نفوذ و وجهه و دست داشتن در دستگاهها بر روى حکم کسى هیچگونه تأثیرى نمیگذارد، مردم خوشحال میشوند، مردم امیدوار میشوند، مردم مثل بچّهاى که به دامان مادرش پناه میبرد، به دامان قوّهی قضائیّه پناه میبرند. من میگویم ما باید کار را به اینجا برسانیم که اگر کسى در خیابان کمترین تعرّضى به حقّ کس دیگر کرد، او بگوید که خیلى خب، [این کار را] کردى! حالا من میروم سراغ قوّهی قضائیّه. یعنى واقعاً با اطمینان بگوید و محتاج نداند خودش را به اندک عکسالعملى. قوّهی قضائیّه باید مرجع و ملجأ و پناهگاه همه به معناى واقعى باشد. الان حقیقتاً اینجورى نیست؛ [شما] آقایان خودتان غالباً در قوّهی قضائیّه بودهاید و میدانید. بنده هم بهعنوان یک کسى که گزارشهاى گوناگونى از امور جامعه، مردم، و از این قبیل به بنده، مکرّر، همیشه داده میشده -الان هم همینطور- میدانم که اینجور نیست. «......» باید این برگردد. این هم نمیشود جز به همان استقلال. استقلال به این معنا است که قاضى وقتى میخواهد حکم بکند نگاه نکند که این حکم [مربوط به چه کسى است]. معمول است در دنیا [مجسّمهی] آن قاضى که ترازو دستش است، چشمش بسته است؛ این «چشم بستن» یک چیز سمبلیک بسیار درستى است؛ [یعنى قاضى باید بگوید] من کار ندارم چه کسى اینجا نشسته که به او بگویم اباالحسن، براى آن یکى اسم شخصیاش را بیاورم؛ به این کنیه بگویم، به آن اسم بگویم؛ نه، من کار دارم به دو آدم -فارغ و خالى از همهی عناوین و اعتبارات- و دربارهی این دو نفر انسان میخواهم حلوفصل خصومت بکنم آنجایى که خصومتى هست، آنجایى هم که خصومت نیست همینطور. حکم الهى را جارى بکنیم. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان ارشد قوّهی قضائیّه - 1368/06/20 عنوان فیش : استقلال کلیدواژه(ها) : استقلال نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اگر این استقلال قوه قضائیه انجام شد یعنى معلوم شد که نفوذ و وجهه و دست داشتن در دستگاهها بر روى حکم کسى هیچگونه تأثیرى نمیگذارد، مردم خوشحال میشوند، مردم امیدوار میشوند، مردم مثل بچّهاى که به دامان مادرش پناه میبرد، به دامان قوّهی قضائیّه پناه میبرند. |