[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : یأس دشمن
کلیدواژه(ها) : یأس دشمن
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
استقامت و استحکامتان را حفظ کنید؛ این روزها دشمنها خیال میکنند که خواهند توانست در خلأ وجود حضرت امام شیطنت کنند، شرارت کنند؛ ‌الحمدلله‌ این حضور مردم مأیوسشان کرد؛ بایستى به این حضور در شهرها و به‌مناسبت عزادارى هم اکتفا نشود. عامّه‌ی مردم حضورشان همین است؛ شما حضورتان در مراکز خدمتتان است؛ باید قوى و محکم با سوداگران مرگ، با بدخواهان، با توطئه‌گران در محدوده‌ی مسئولیّتها و قلمرو فعّالیّت کمیته‌ی انقلاب اسلامى، قرص و محکم برخورد کنید؛ باید نشان بدهید که امّت امام و فرزندان امام، این را از امام یاد گرفته‌اند که خدا را همیشه شاهد و ناظر بدانند و اگر امامشان نیست، خداى امامشان با آنها است. مسئولیّتها را و مأموریّتها را خیلى قوى، خیلى محکم، با قاطعیّت کامل، با حضور وسیع و همه‌جانبه ‌ان‌شاءالله‌ انجام بدهید و دشمن را مأیوس کنید.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : وصیت‌نامه امام خمینی
کلیدواژه(ها) : وصیت‌نامه امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
عقل امام یکى از قوی‌ترین عقلها بود؛ انسانِ به این عاقلى من در عمر خودم ندیدم؛ انسانى بود عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم‌شناس، از جمله‌ی کسانى که فریبش نمیشود داد، بسیار پیچیده، بسیار تیزبین. این خصوصیّاتى بود که در امام بود، در آدمهاى معمولى، این‌طور چیزها ‌- مخصوصاً با هم ‌- خیلى کم پیدا میشود؛ یک دانه‌اش در یک انسانى پیدا بشود، آن انسان انسان بزرگى است؛ همان قوّت پیش‌بینى امام و آینده را حدس زدن ‌- همین یک دانه، که بتواند آینده‌ها را حدس بزند ‌- در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ امام این را داشت. آن عقل امام و قوّتِ دقّت ذهنى امام در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ که امام داشت. آن متانت و بردبارى و حلم امام؛ اگر در یک مجلس صد نفر حرفهایى میزدند که امام آنها را قبول نداشت، تا لازم نمیدانست حرفى نمیزد و سکوت میکرد. حالا در حضور آدم معمولى تا یک کلمه بگویند که برخلاف عقیده‌اش باشد، طوفانى در روحش به وجود می‌آید که جواب بدهد! نخیر، امام این‌جورى نبود؛ مگر آن‌وقتى که لازم میدانست؛ آن‌وقت بدون اینکه کسى حرفى هم بزند عقیده‌ی خودش را میگفت، امّا آن‌وقتى که لازم نبود، اگر صد نفر هم حرف میزدند [حرفى نمیزد]؛ دیدید دیگر در وصیّت‌نامه‌ی ایشان، ایشان در آخر وصیّت‌نامه چند جمله اضافه کردند که من در مجلس خبرگان خواندم؛ یکى از آنها این است که حرفهایى به من نسبت میدهند که خلاف واقع است؛(۳) از این قبیل بود. من رفتم خدمت ایشان در زمان بنی‌صدر، ایشان گفتند: این حرفهایى که این به من نسبت میدهد، از قول من میگوید، همه‌اش خلاف واقع است. چون او در سخنرانی‌هایش گاهى میگفت که امام این‌جور گفته، [نظر] امام این‌جور است؛ چیزهایى را به‌عنوان نظر امام ذکر میکرد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : معنویت امام خمینی
کلیدواژه(ها) : معنویت امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
روز رحلت پیغمبر هم مدینه غوغائى بود؛ میدانید. همان حادثه است؛ همان است که ۱۴٠٠ سال گذشته و تجدید شده. البتّه شاید بشود گفت که عموم مردم اخلاصشان و علاقه‌شان امروز، از عموم مردم در آن روز خیلى بیشتر است و وفاداری‌شان زیادتر است.

در میان دنیایى که معنویّتها و ارزشهاى اخلاقى افول کرده بود و دنیاى مادّى به مادّه و جسم بدل شده بود، امامْ معنویّت را در این دنیا زنده کرد، مثل یک چهره‌ی معنوى درخشید. با هیچکدام از رهبرهاى دنیا قابل مقایسه نبود؛ هیچکدام. فقط با پیغمبران قابل مقایسه بود، با اولیاى معصومین قابل مقایسه بود؛ شاگرد آنها بود، دنباله‌روِ آنها بود؛ فقط با آنها قابل مقایسه بود. خب، این رهبران سیاسى را ما دیده‌ایم، می‌شناسیم ‌- تاریخ مبارزات ملّتها و رهبرانشان را بنده با دقّت نگاه کرده‌ام ‌- اصلاً حیف است که اگر ما به امام میگوییم رهبر، به آنها هم بگوییم رهبر! اگر به آنها میگوییم رهبر، به امام نباید بگوییم رهبر، چیز دیگر باید بگوییم. اصلاً آن نوع، آن طبیعت، آن جنس نبود؛ از جنس انبیا، از خمیره‌ی انبیا بود. و خیلى مشکل است توصیف و ترسیم چهره‌ی آن عزیزِ خدا و عزیزِ بندگان صالح خدا.واقعاً داغ بزرگى است براى ملّت ما و حادثه‌ی عظیمى است در تاریخ ما. و ما لحظه لحظه‌ی آن ده سال را باید مورد مداقّه قرار بدهیم؛ از کلمه کلمه‌ی امام بایستى درس بگیریم.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : معنویت امام خمینی
کلیدواژه(ها) : معنویت امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
آن عقل امام و قوّتِ دقّت ذهنى امام در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ که امام داشت. آن متانت و بردبارى و حلم امام؛ اگر در یک مجلس صد نفر حرفهایى میزدند که امام آنها را قبول نداشت، تا لازم نمیدانست حرفى نمیزد و سکوت میکرد. حالا در حضور آدم معمولى تا یک کلمه بگویند که برخلاف عقیده‌اش باشد، طوفانى در روحش به وجود می‌آید که جواب بدهد! نخیر، امام این‌جورى نبود؛ مگر آن‌وقتى که لازم میدانست؛ آن‌وقت بدون اینکه کسى حرفى هم بزند عقیده‌ی خودش را میگفت، امّا آن‌وقتى که لازم نبود، اگر صد نفر هم حرف میزدند [حرفى نمیزد]؛ دیدید دیگر در وصیّت‌نامه‌ی ایشان، ایشان در آخر وصیّت‌نامه چند جمله اضافه کردند که من در مجلس خبرگان خواندم؛ یکى از آنها این است که حرفهایى به من نسبت میدهند که خلاف واقع است؛(۳) از این قبیل بود. من رفتم خدمت ایشان در زمان بنی‌صدر، ایشان گفتند: این حرفهایى که این به من نسبت میدهد، از قول من میگوید، همه‌اش خلاف واقع است. چون او در سخنرانی‌هایش گاهى میگفت که امام این‌جور گفته، [نظر] امام این‌جور است؛ چیزهایى را به‌عنوان نظر امام ذکر میکرد. خب، این خصوصیّتى ممتاز بود که حرفى که زده میشد او را برنمی‌آشفت و فوراً تحریک نمیکرد که حالا جواب بدهد و آنچه را به نظرش درست است بگوید؛ عجله‌اى نداشت. این متانت، این بردبارى، این حلم، این تسلّط بر نفْس، این سعه‌ی صدر، در هر کسى باشد، او یک انسان بزرگى است. پس ببینید خصوصیّات بشرىِ امام هر کدام به‌تنهایى جورى بود که هر کسى یکى از آن خصوصیّات را داشته باشد، یک آدم بزرگ است. و امام همه‌اش را داشت.امّا من به شما عرض میکنم، از من بپذیرید این حرف را: امام، با همه‌ی این خصوصیّات هم اگر آن عامل اصلى را نداشت، نه این انقلاب پیروز میشد، نه شما مردم این‌جور عاشقش میشدید، نه میتوانست این طوفان را در دنیا به وجود بیاورد، نه میتوانست در مقابل تهدید و ارعاب دشمن آن‌جور مثل کوه بِایستد؛ عامل اصلى در موفّقیّتهاى این مرد، آن چیزِ دیگر بود؛ آن چیست؟ معنویّت، ارتباط با خدا، تقوا، کار را براى خدا کردن، کار را حتّى براى نتیجه‌ی ظاهری‌اش انجام ندادن.

بارها ایشان میفرمود ‌-همه شنفته‌اند- که ما کار را براى نتیجه نمیکنیم، کار را براى تکلیف میکنیم؛ یعنى اگر فرض کنیم بعد از برگشتن امام از پاریس آنچه پیش آمد اتّفاق نمی‌افتاد، بلکه بعکس میشد ‌- مثلاً فرض کنید همه‌ی ماها را میکشتند، این کسانى که با امام ارتباط داشتند و دُوروبَر ایشان بودند را میکشتند، خود امام را میگرفتند، یک بار دیگر تبعید میکردند، ملّت را سرکوب میکردند و کارهایى مانند اینها میکردند ‌- امام احساس نمیکرد شکست خورده، باز هم اعتقاد داشت پیروز شده. همین هم بود؛ شکست نخورده بود. آن کسى که براى تکلیفش کار میکند، پیروزى او به این است که موفّق بشود به تکلیفش عمل کند، پیروزى او به این نیست که به مقصودش دست پیدا کند.
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نجویم به ‌قدر وسع بکوشم(۴)

اصل همین کوشش و این تلاش براى خدا است. امام حرفش را شروع کرد؛ همان روزى که در قم شروع کرد ‌-در سال ۴۱- خیلی‌ها میگفتند نمیشود، به جایى نمیرسد؛ بعد که سختی‌هاى دستگاه شروع شد و قضیّه‌ی مدرسه‌ی فیضیّه و بعدش قضیّه‌ی پانزدهم خرداد [پیش آمد]، عدّه‌اى که میگفتند: «آقا، فایده‌اى ندارد، بیخود معطّلید»، چند برابر شدند. بعد که در سال ۴۳ امام را تبعید کردند، باز این فکر در بسیارى راسخ شد که بیخود ایشان زحمت میکشد، بیخود تلاش میکند؛ ظواهر و پیش‌بینی‌ها همه همین را نشان میداد. اگر کسى میخواست با عقل و منطق معمولىِ دودوتاچهارتا محاسبه کند، جز این چیزى نبود. آن چیزى که امام را وادار میکرد که علی‌رغم همه‌ی این حرفها امید خودش را از دست ندهد و حرکت خودش را ادامه بدهد، تکلیف الهى بود؛ چون تکلیفش بود.در بهار سال ۶۵ ‌-ایّام فروردین- یک حادثه‌اى براى امام پیش آمد، حادثه‌ی خیلى خطرناکى بود، قلب ایشان مشکلى پیدا کرد؛ ما تهران نبودیم، اطّلاع دادند، سریعاً آمدیم. چند روز قبل از فروردین، یک شب ما خدمت امام بودیم ‌-چند نفر، ماها که گاهى خدمتشان میرسیدیم با هم- اصرار میکردیم که در روزهاى اوّل فروردین که با یکى از موالید ائمّه مصادف بود ‌-نمیدانم ۱۳ رجب بود، سوّم شعبان بود، ۲۷ رجب بود یا چه بود- یک دیدارى با مردم داشته باشند؛ ایشان استنکاف(۵) میکردند، میگفتند نه، حالش را ندارم. مدام ما اصرار کردیم که بد نیست یک دیدارى داشته باشید در حسینیّه، مردم بیایند شما را زیارت کنند؛ هرچه ما اصرار کردیم ‌-بنده، آقاى هاشمى‌رفسنجانى، آقاى حاج‌احمدآقا- هرچه گفتیم، ایشان قبول نکردند؛ قرص و محکم گفتند نه، حالش را ندارم. چهار پنج روز بعد از آن، عید بود که من رفته بودم مشهد و آقاى هاشمى هم جبهه بودند، ماها هیچکدام تهران نبودیم؛ ظاهراً روزِ دوّم سوّم چهارم عید، ناگهان ایشان حالشان آن‌جورى شد، قلبشان مشکلى پیدا کرد. خب، آقاى حاج‌احمدآقا ‌-فرزند عزیز ایشان که واقعاً حقّ بزرگى بر گردن همه‌ی مردم، همه‌ی ملّت دارد؛ ایشان درحقیقت امام را این چندساله نگه داشت، حفظ کرد- همه‌ی وسایل را آماده کرده بود براى پیش آمدن چنین حوادثى. فوراً رسیدند(۶) به ایشان و خطر برطرف شد. من وقتى رفتم [تهران] ‌-بعد از اینکه خطر مرتفع شد- و رفتم بالا سر ایشان در همین بیمارستانى که بعضى از آقایان دیدید،(۷) به ایشان عرض کردم: آقا! چقدر خوب شد که شما آن شبى که ما اصرار میکردیم ملاقات داشته باشید، قبول نکردید؛ وَالّا اگر این ملاقات را قبول کرده بودید، اعلام میشد، مردم می‌آمدند، آن‌وقت شما با این حال نمیتوانستید ملاقات کنید، انعکاس آن در دنیا خیلى انعکاس بدى میشد؛ این کار خدا بود که هرچه ما آن شب اصرار کردیم، شما قرص و محکم ایستادید و زیر بار نرفتید، گفتید نه، من ملاقات نمیکنم؛ این کمک الهى بود. ایشان یک جمله‌اى آنجا به من گفتند که من آمدم بیرون یادداشت کردم جمله‌ی ایشان را؛ این عین گفته‌ی ایشان است، گفتند: «آن‌جور که من فهمیدم، مثل اینکه از اوّل انقلاب تا حالا، یک دست غیبی‌اى در همه‌ی کارها دارد ما را هدایت میکند و پشتیبانى میکند».

این درست بود. واقعاً همین‌جور بود؛ وَالّا محاسبات معمولى ‌-سیاسى، اقتصادى، محاسباتى که همه‌ی دنیا دارد بر اساس این محاسبات میچرخد- این نتیجه‌هایى را که شما می‌بینید نمیدهد، یک نتایج دیگرى میدهد. آن چیزى که توانست امام را قادر کند بر هدایت و اداره و رهبرى این ملّت و این انقلاب عظیم، عبارت بود از ارتباط او با خدا، اتّصال او به خدا، توجّه او به خدا، توکّل او به خدا؛ به معناى واقعى بنده‌ی خدا بود، عبد صالح [بود]. من هیچ تعبیرى را بهتر از این پیدا نمیکنم براى امام: عبد صالح بود.

معنویّت مردم هم امام را به هیجان می‌آورد. من گریه‌ی امام را چند بار دیده‌ام ‌-آنکه من دیدم، حالا دیگرانى هم که بودند لابد دیدند؛ البتّه در روضه و ذکر مصیبت و اینها را نمیگویم- هر دفعه آن‌وقتى بوده که راجع به هیجان و فداکاری‌هاى مردم با امام صحبت کردیم. مثلاً یک بار من رفتم خدمت ایشان، روزى بود که در نماز جمعه بچّه‌ها آمده بودند قلّکهایشان را شکسته بودند.(۸) شاید یادتان باشد؛ آمدند قلّکها را شکستند، پولها را ریختند، که یک کوه پولى درست شد؛ در تلویزیون پخش شد. امام این را در تلویزیون دیده بودند ‌-اتّفاقاً در همان بیمارستان بودند؛ یادم نیست همان روزها بود یا یک وقت دیگر بود، به‌هرحال یادم است که در همان اتاق بیمارستان این صحبت را ایشان کردند- وقتى من رفتم خدمتشان، صحبت مردم شد و اخلاص مردم، ایشان گفتند دیدى این قلّکها را؟ دیدى چه کردند این بچّه‌ها؟ یک وقت دیدم چشمهایشان پرِ اشک شد، بنا کردند گریه کردن. یک بار من در یک مسافرتى بودم؛ بعد از سخنرانی‌اى که کردم، خواستم بیایم بروم سوار ماشین شوم، پاسدارها نگه داشته بودند که مردم نیایند نزدیک، من دیدم یک خانمى دارد پشت سر این پاسدارها همین‌طور خطاب به من حرف میزند؛ من گفتم راه را باز کنید این خانم بیاید ببینم چه‌کار دارد؛ آمد جلو، گفت که به امام از قول من بگو من بچّه‌ام دست دشمن اسیر بود، اخیراً به من خبر دادند که او را آنجا شهیدش کردند؛ به امام از قول من بگو که فداى سرتان، شما زنده باشید، من حاضرم بچّه‌هاى دیگرم هم در راه شما شهید بشوند. من آمدم تهران؛ وقتى آمدم، رفتم خدمت امام. در ملاقات با ایشان یادم رفت این نکته را بگویم، بعد که آمدم بیرون یادم آمد؛ گفتم خوب نیست پیغام این مادر شهید را نرسانم. به آن برادرهایى که در بیت بودند، گفتم من یک کلمه را یادم رفته خدمت امام بگویم. امام داشتند از آن اتاق کوچک [محلّ ملاقات]، تشریف میبردند داخل، همین دم درِ حیاط بودند، جلوى دفتر. به من گفتند امام اینجا هستند. [وقتى] من وارد شدم، امام ایستاده بودند؛ گفتم من همین یک کلمه را میخواستم به شما بگویم، مادرى با این خصوصیّات آمد، این را گفت. تا این را گفتم، چهره‌ی امام آن‌چنان در هم رفت، آن‌چنان اشکى از چشم ایشان ریخت که قلب من را فشرد. از اخلاص رزمندگانمان در جبهه‌ها، از فداکاری‌هاى مردم، از خانواده‌هاى شهدا، از همین کارهایى که شماها در این صحراها میکنید، امام به هیجان می‌آمد. این معنویّت مردم، این اخلاص مردم، ایشان را به هیجان می‌آورد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : معنویت امام خمینی
کلیدواژه(ها) : معنویت امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
امام تا آخرین لحظات هم ذکر و نماز و دعا را از دست ندادند. همان ساعاتى که ما آنجا ساعات سختى را میگذراندیم ‌-از ساعت سه و چهار بعدازظهر تا ساعت ده و بیست دقیقه که آن حادثه‌ی تلخ اتّفاق افتاد؛(۹) این چند ساعت خیلى بر ما سخت گذشت، خیلى؛ قابل تصویر نیست- آقاى حاج‌احمدآقا، فرزند عزیز حضرت امام، یک چیزى گفتند؛ گفتند: پیش از ظهرى، امام روى تخت شروع کردند نماز خواندن، پی‌درپى نماز خواندند، پی‌درپى نماز خواندند؛ ایشان میگفتند نمیدانم نافله میخواندند، چه میخواندند؛ بعد پرسیدند که ظهر شده؟ گفتیم بله، آن‌وقت شروع کردند نماز ظهر را ‌-با نوافل آن- خواندن؛ نماز ظهر و عصرشان را خواندند، بعد شروع کردند به ذکر گفتن. ایشان گفتند که تا آن لحظه‌اى که امام این عارضه برایشان پیدا شد و در حالت کما رفتند، مرتّب پشت سر هم میگفتند سبحان‌ا‌لله‌ و ‌الحمدلله‌ و لااله‌الّاا‌لله‌ و ا‌لله‌اکبر، سبحان‌ا‌لله‌ و ‌الحمدلله‌ و لااله‌الّاا‌لله‌ و ا‌لله‌اکبر. تا آخرین لحظه، ایشان ذکر خدا میگفت؛ این براى ما درس است. ما که رهبرمان را دوست داریم یعنى این، یعنى این کارهاى او را، این روحیّات او را باید ادامه بدهیم.‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : شخصیت امام خمینی
کلیدواژه(ها) : شخصیت امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
شخصیّت امام براى دشمنان امام هم حتّى درخشید. همان کسانى که در طول ده سال تبلیغات زهرآگین همیشه سعى کردند چهره‌ی منوّر این ولىّ خدا را دگرگونه جلوه بدهند و با تبلیغات خباثت‌بار خودشان این امیدى را که در دل مسلمانان عالم و مستضعفان عالم درخشیده بود خاموش کنند، امروز همه‌ی آنها لحنشان تغییر کرده، توصیفشان از امام توصیفى است اعتراف‌آمیز؛ اعتراف به عظمت این شخصیّت.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : شخصیت امام خمینی
کلیدواژه(ها) : شخصیت امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در میان دنیایى که معنویّتها و ارزشهاى اخلاقى افول کرده بود و دنیاى مادّى به مادّه و جسم بدل شده بود، امامْ معنویّت را در این دنیا زنده کرد، مثل یک چهره‌ی معنوى درخشید. با هیچکدام از رهبرهاى دنیا قابل مقایسه نبود؛ هیچکدام. فقط با پیغمبران قابل مقایسه بود، با اولیاى معصومین قابل مقایسه بود؛ شاگرد آنها بود، دنباله‌روِ آنها بود؛ فقط با آنها قابل مقایسه بود. خب، این رهبران سیاسى را ما دیده‌ایم، می‌شناسیم ‌- تاریخ مبارزات ملّتها و رهبرانشان را بنده با دقّت نگاه کرده‌ام ‌- اصلاً حیف است که اگر ما به امام میگوییم رهبر، به آنها هم بگوییم رهبر! اگر به آنها میگوییم رهبر، به امام نباید بگوییم رهبر، چیز دیگر باید بگوییم. اصلاً آن نوع، آن طبیعت، آن جنس نبود؛ از جنس انبیا، از خمیره‌ی انبیا بود. و خیلى مشکل است توصیف و ترسیم چهره‌ی آن عزیزِ خدا و عزیزِ بندگان صالح خدا.واقعاً داغ بزرگى است براى ملّت ما و حادثه‌ی عظیمى است در تاریخ ما. و ما لحظه لحظه‌ی آن ده سال را باید مورد مداقّه قرار بدهیم؛ از کلمه کلمه‌ی امام بایستى درس بگیریم.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : راه امام خمینی
کلیدواژه(ها) : راه امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
بعد از رحلت رسول گرامى هم، مسلمانان هر کدام در هر سطحى که بودند ‌-یکى در سطح امیرالمؤمنین یا فاطمه‌ی زهرا (سلام ا‌لله‌ علیها) یکى هم در سطح مسلمان معمولىِ آن روز، که طبعاً احساساتشان، برداشت‌هایشان مشابه هم نمیتوانست باشد- احساس کردند که باید راه را حالا ادامه داد؛ همین احساسى که امروز شماها هم دارید، ملّت ایران همه دارند. راه امام را باید ادامه داد. این را باید جدّى بگیریم؛ اگر ما امام را دوست داریم و راست میگوییم ‌- که راست هم میگوییم، هیچ کس نمیتواند شک کند که ملّت ایران صادق است در عشق به امام و محبّت به امام ‌- حالا که صادق هستیم، اگر میخواهیم امام زنده بماند، باید راه امام را زنده نگه داریم؛ بُروبَرگرد ندارد. درس امام باید زنده بماند، هدفهاى او بایستى هدفهاى حقیقى و اصلى به حساب بیاید، حرکت ما باید به سمت آن هدفها باشد، هدف دیگرى از خودمان درست نکنیم. هدف امام را بایستى مشخّص کنیم، روشن کنیم ‌- که مشخّص و روشن هم هست، احتیاجى به کار زیاد ندارد ‌- و با دلمان، با زبانمان، با همه‌ی وجودمان بگوییم: حالا که خداى متعال این‌جور مقدّر کرد که تو ‌- بنده‌ی صالح او ‌- در نیمه‌ی این راه، بار را بسپارى به دیگران و خودت بپیوندى به ملکوت و به جوار اعلىٰ، ما این بار را روى زمین نخواهیم گذاشت. عشق ما به تو، محبّت ما به تو، ارادت ما به تو، ادّعاى شاگردى ما نسبت به تو، در این صورت صادق خواهد بود که نگذاریم این بار روى زمین بماند. این را همه‌ی شما برادران، مسئولین در سطوح مختلف، هر کسى کارى دستش است ‌- چه کوچک، چه بزرگ ‌- و آحاد ملّت، باید با خودشان حدیث نفْس کنند، باید با خودشان این پیمان را ببندند؛ وَالّا اگر امام به سمتى حرکت میکرد، ما بر سرمان بزنیم و گریه کنیم امّا از یک سمت دیگر راه را ادامه بدهیم، این محبّتْ صادقانه نیست، این محبّت نیست، این احترام به امام نیست، این وفادارى به امام نیست. وفا این است که ما در آن خط و به سمت همان هدف ‌-عیناً ‌- حرکت کنیم.البتّه من به شما عرض کنم، برادران عزیز! شما پاسداران کمیته‌ها ‌- همان‌طور که برادر عزیزمان آقاى سراج گفتند، درست است ‌- مورد توجّه امام بودید، امام از شماها راضى بود، کارهاى شما برایش مهم بود. سرباز امام بودید، الان هم سرباز امام باید بمانید. خب، شما این نکته‌اى را که عرض میکنم بدانید: این راهى که امام دنبال میکرد و این کار سنگین او، این بار عظیم، بارى نیست که فقط با عقل و درایت و قوّت بدنى و قوّت سیاسى پیش برود، این را بدانید؛ هر انسانى ‌- هرچه از لحاظ جسمانى و عقلى و سیاسى قوى باشد ‌- آن بار را نمیتواند بردارد؛ آن بار یک چیز دیگرى میخواهد که امام آن را داشت و آن عبارت است از خلوص و صفاى بین خود و خدا. کسى خیال نکند که امام، این انقلاب را توانست [فقط] با حکمت خود و قوّت عقلانى خود و خصوصیّات معمولىِ بشرىِ خود پیروز کند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : خصوصیات امام خمینی(ره)
کلیدواژه(ها) : خصوصیات امام خمینی(ره)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
این راهى که امام دنبال میکرد و این کار سنگین او، این بار عظیم، بارى نیست که فقط با عقل و درایت و قوّت بدنى و قوّت سیاسى پیش برود، این را بدانید؛ هر انسانى ‌- هرچه از لحاظ جسمانى و عقلى و سیاسى قوى باشد ‌- آن بار را نمیتواند بردارد؛ آن بار یک چیز دیگرى میخواهد که امام آن را داشت و آن عبارت است از خلوص و صفاى بین خود و خدا. کسى خیال نکند که امام، این انقلاب را توانست [فقط] با حکمت خود و قوّت عقلانى خود و خصوصیّات معمولىِ بشرىِ خود پیروز کند.

البتّه امام این خصوصیّات را داشت؛ عقل امام یکى از قوی‌ترین عقلها بود؛ انسانِ به این عاقلى من در عمر خودم ندیدم؛ انسانى بود عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم‌شناس، از جمله‌ی کسانى که فریبش نمیشود داد، بسیار پیچیده، بسیار تیزبین. این خصوصیّاتى بود که در امام بود، در آدمهاى معمولى، این‌طور چیزها ‌- مخصوصاً با هم ‌- خیلى کم پیدا میشود؛ یک دانه‌اش در یک انسانى پیدا بشود، آن انسان انسان بزرگى است؛ همان قوّت پیش‌بینى امام و آینده را حدس زدن ‌- همین یک دانه، که بتواند آینده‌ها را حدس بزند ‌- در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ امام این را داشت. آن عقل امام و قوّتِ دقّت ذهنى امام در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ که امام داشت. آن متانت و بردبارى و حلم امام؛ اگر در یک مجلس صد نفر حرفهایى میزدند که امام آنها را قبول نداشت، تا لازم نمیدانست حرفى نمیزد و سکوت میکرد. حالا در حضور آدم معمولى تا یک کلمه بگویند که برخلاف عقیده‌اش باشد، طوفانى در روحش به وجود می‌آید که جواب بدهد! نخیر، امام این‌جورى نبود؛ مگر آن‌وقتى که لازم میدانست؛ آن‌وقت بدون اینکه کسى حرفى هم بزند عقیده‌ی خودش را میگفت، امّا آن‌وقتى که لازم نبود، اگر صد نفر هم حرف میزدند [حرفى نمیزد]؛

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : بیانات امام خمینی
کلیدواژه(ها) : بیانات امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
واقعاً داغ بزرگى است براى ملّت ما و حادثه‌ی عظیمى است در تاریخ ما. و ما لحظه لحظه‌ی آن ده سال را باید مورد مداقّه قرار بدهیم؛ از کلمه کلمه‌ی امام بایستى درس بگیریم. آن فصل، دیگر در تاریخ ملّت ما به این آسانی‌ها و به این زودی‌ها تکرار نخواهد شد؛ یک فصل استثنائی‌اى بود در زندگى ملّتمان.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : اهداف امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اهداف امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
اگر ما امام را دوست داریم و راست میگوییم ‌- که راست هم میگوییم، هیچ کس نمیتواند شک کند که ملّت ایران صادق است در عشق به امام و محبّت به امام ‌- حالا که صادق هستیم، اگر میخواهیم امام زنده بماند، باید راه امام را زنده نگه داریم؛ بُروبَرگرد ندارد. درس امام باید زنده بماند، هدفهاى او بایستى هدفهاى حقیقى و اصلى به حساب بیاید، حرکت ما باید به سمت آن هدفها باشد، هدف دیگرى از خودمان درست نکنیم. هدف امام را بایستى مشخّص کنیم، روشن کنیم ‌- که مشخّص و روشن هم هست، احتیاجى به کار زیاد ندارد ‌- و با دلمان، با زبانمان، با همه‌ی وجودمان بگوییم: حالا که خداى متعال این‌جور مقدّر کرد که تو ‌- بنده‌ی صالح او ‌- در نیمه‌ی این راه، بار را بسپارى به دیگران و خودت بپیوندى به ملکوت و به جوار اعلىٰ، ما این بار را روى زمین نخواهیم گذاشت. عشق ما به تو، محبّت ما به تو، ارادت ما به تو، ادّعاى شاگردى ما نسبت به تو، در این صورت صادق خواهد بود که نگذاریم این بار روى زمین بماند. این را همه‌ی شما برادران، مسئولین در سطوح مختلف، هر کسى کارى دستش است ‌- چه کوچک، چه بزرگ ‌- و آحاد ملّت، باید با خودشان حدیث نفْس کنند، باید با خودشان این پیمان را ببندند؛ وَالّا اگر امام به سمتى حرکت میکرد، ما بر سرمان بزنیم و گریه کنیم امّا از یک سمت دیگر راه را ادامه بدهیم، این محبّتْ صادقانه نیست، این محبّت نیست، این احترام به امام نیست، این وفادارى به امام نیست. وفا این است که ما در آن خط و به سمت همان هدف ‌-عیناً ‌- حرکت کنیم.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش :بستری شدن امام(ره) در بیمارستان قلب در اوائل انقلاب
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه), تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
سخت‌ترین چیزها این است که درباره‌ی فقدان این جانمان و عزیزمان حرف بزنیم. حقیقتاً همه‌ی ما یتیم شدیم. ده سال بود که بعد از آن حادثه‌ی عارضه‌ی قلبىِ حضرت امام در سال ۵۸ ‌- که ما اطّلاع پیدا کردیم که عارضه‌ی قلبى براى ایشان پیدا شده و نفهمیدیم چه‌جورى از تهران در آن هواى برفى با جمعى که امروز اکثر آنها یا بسیارى از آنها از شهدا هستند و در جوار رحمت الهى قرار دارند، خودمان را به قم رساندیم و آن وجود عزیزى را که حیات انقلاب بسته‌ی به او بود، برداشتیم آوردیم تهران در بیمارستان قلب؛ و چه روزهاى سختى گذشت و چه دلهره‌ها و نگرانی‌هایى که قابل توصیف نیست ‌- از آن روزها تا همین روز شنبه‌ی گذشته،(۲) دائماً از نگرانىِ این حادثه‌ی تلخ در طول این ده سال دل ما لرزید. بارها به پروردگار متعال عرض میکردیم که پروردگارا! این امّت مؤمن، مخلص، با این شوق، دعایشان به درگاه تو سلامت و بقاى این قلب تپنده است، بزرگوارى کن و دعاى این امّت را مستجاب کن. همه‌ی ماها هروقت تصوّر خالى بودن دنیا از این موجود عظیم و عزیز را میکردیم، واقعاً دنیا برایمان بی‌معنى و تاریک جلوه میکرد. امروز ما در مقابل یک چنین مصیبت بزرگ و سختى قرار داریم. حقیقتاً مصیبت جان‌کاهى است، باورنکردنى است، با هیچ مصیبت دیگرى قابل مقایسه نیست.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش :شباهت حوادث دوران امام خمینی(ره) با مدت رهبری رسول خدا(ص) در مدینه
کلیدواژه(ها) : تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل, ورود امام خمینی(ره) به ایران, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره)
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
حقیقتاً این فصل ده‌ساله‌ی تاریخ ما، یک فصل تکرارنشدنى است. فصل عجیبى بود این ده سالى که بر ما گذشت، نمیدانم آن را چه‌جورى گذراندیم، لحظات آن را چه‌جورى با وجودمان لمس کردیم، با آن چگونه برخورد کردیم! درست ده سال و چند ماه، به اندازه‌ی طول اقامت رسول خدا در مدینه بعد از هجرت؛ ده سال و چند ماه. چقدر شبیه به هم حوادث اتّفاق می‌افتد! در مدینه هم ‌- وقتى رسول خدا از مکّه تشریف می‌آوردند به مدینه ‌- مردم یثرب که تازه مسلمان شده بودند، رفتند به استقبال پیغمبر؛ در یک نقطه‌اى ایستاده بودند، گردنها را کشیده بودند، چشمها را تیز کرده بودند تا ببینند محبوبشان کِى وارد خواهد شد. درست مثل همین جا؛ یادتان هست آن روزِ تاریخى را که وقتى اتومبیل حامل امام از این خیابانها عبور میکرد، زن و مرد، موانع را درمینوردیدند، خودشان را میرساندند تا چهره‌ی رهبر عزیزشان را ببینند. روز رحلت پیغمبر هم مدینه غوغائى بود؛ میدانید. همان حادثه است؛ همان است که ۱۴٠٠ سال گذشته و تجدید شده. البتّه شاید بشود گفت که عموم مردم اخلاصشان و علاقه‌شان امروز، از عموم مردم در آن روز خیلى بیشتر است و وفاداری‌شان زیادتر است.
در میان دنیایى که معنویّتها و ارزشهاى اخلاقى افول کرده بود و دنیاى مادّى به مادّه و جسم بدل شده بود، امامْ معنویّت را در این دنیا زنده کرد، مثل یک چهره‌ی معنوى درخشید. با هیچکدام از رهبرهاى دنیا قابل مقایسه نبود؛ هیچکدام. فقط با پیغمبران قابل مقایسه بود، با اولیاى معصومین قابل مقایسه بود؛ شاگرد آنها بود، دنباله‌روِ آنها بود؛ فقط با آنها قابل مقایسه بود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش :امام میگفتند:حرفهایی که بنی صدر از قول من میگوید، همه‌اش خلاف واقع است
کلیدواژه(ها) : صبر امام خمینی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), بنی صدر
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
عقل امام یکى از قوی‌ترین عقلها بود؛ انسانِ به این عاقلى من در عمر خودم ندیدم؛ انسانى بود عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم‌شناس، از جمله‌ی کسانى که فریبش نمیشود داد، بسیار پیچیده، بسیار تیزبین. این خصوصیّاتى بود که در امام بود، در آدمهاى معمولى، این‌طور چیزها ‌- مخصوصاً با هم ‌- خیلى کم پیدا میشود؛ یک دانه‌اش در یک انسانى پیدا بشود، آن انسان انسان بزرگى است؛ همان قوّت پیش‌بینى امام و آینده را حدس زدن ‌- همین یک دانه، که بتواند آینده‌ها را حدس بزند ‌- در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ امام این را داشت. آن عقل امام و قوّتِ دقّت ذهنى امام در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ که امام داشت. آن متانت و بردبارى و حلم امام؛ اگر در یک مجلس صد نفر حرفهایى میزدند که امام آنها را قبول نداشت، تا لازم نمیدانست حرفى نمیزد و سکوت میکرد. حالا در حضور آدم معمولى تا یک کلمه بگویند که برخلاف عقیده‌اش باشد، طوفانى در روحش به وجود می‌آید که جواب بدهد! نخیر، امام این‌جورى نبود؛ مگر آن‌وقتى که لازم میدانست؛ آن‌وقت بدون اینکه کسى حرفى هم بزند عقیده‌ی خودش را میگفت، امّا آن‌وقتى که لازم نبود، اگر صد نفر هم حرف میزدند [حرفى نمیزد]؛ دیدید دیگر در وصیّت‌نامه‌ی ایشان، ایشان در آخر وصیّت‌نامه چند جمله اضافه کردند که من در مجلس خبرگان خواندم؛ یکى از آنها این است که حرفهایى به من نسبت میدهند که خلاف واقع است؛(۳) از این قبیل بود. من رفتم خدمت ایشان در زمان بنی‌صدر، ایشان گفتند: این حرفهایى که این به من نسبت میدهد، از قول من میگوید، همه‌اش خلاف واقع است. چون او در سخنرانی‌هایش گاهى میگفت که امام این‌جور گفته، [نظر] امام این‌جور است؛ چیزهایى را به‌عنوان نظر امام ذکر میکرد. خب، این خصوصیّتى ممتاز بود که حرفى که زده میشد او را برنمی‌آشفت و فوراً تحریک نمیکرد که حالا جواب بدهد و آنچه را به نظرش درست است بگوید؛ عجله‌اى نداشت. این متانت، این بردبارى، این حلم، این تسلّط بر نفْس، این سعه‌ی صدر، در هر کسى باشد، او یک انسان بزرگى است.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش :معنویت امام(ره) از عوامل اصلی پیروزی انقلاب
کلیدواژه(ها) : معنویت امام خمینی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), عمل به تکلیف, ایستادگی امام خمینی(ره), تاریخ نهضت امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتباط آیت الله خامنه‌ای با امام خمینی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
خصوصیّات بشرىِ امام هر کدام به‌تنهایى جورى بود که هر کسى یکى از آن خصوصیّات را داشته باشد، یک آدم بزرگ است. و امام همه‌اش را داشت.امّا من به شما عرض میکنم، از من بپذیرید این حرف را: امام، با همه‌ی این خصوصیّات هم اگر آن عامل اصلى را نداشت، نه این انقلاب پیروز میشد، نه شما مردم این‌جور عاشقش میشدید، نه میتوانست این طوفان را در دنیا به وجود بیاورد، نه میتوانست در مقابل تهدید و ارعاب دشمن آن‌جور مثل کوه بِایستد؛ عامل اصلى در موفّقیّتهاى این مرد، آن چیزِ دیگر بود؛ آن چیست؟ معنویّت، ارتباط با خدا، تقوا، کار را براى خدا کردن، کار را حتّى براى نتیجه‌ی ظاهری‌اش انجام ندادن.

بارها ایشان میفرمود ‌-همه شنفته‌اند- که ما کار را براى نتیجه نمیکنیم، کار را براى تکلیف میکنیم؛ یعنى اگر فرض کنیم بعد از برگشتن امام از پاریس آنچه پیش آمد اتّفاق نمی‌افتاد، بلکه بعکس میشد ‌- مثلاً فرض کنید همه‌ی ماها را میکشتند، این کسانى که با امام ارتباط داشتند و دُوروبَر ایشان بودند را میکشتند، خود امام را میگرفتند، یک بار دیگر تبعید میکردند، ملّت را سرکوب میکردند و کارهایى مانند اینها میکردند ‌- امام احساس نمیکرد شکست خورده، باز هم اعتقاد داشت پیروز شده. همین هم بود؛ شکست نخورده بود. آن کسى که براى تکلیفش کار میکند، پیروزى او به این است که موفّق بشود به تکلیفش عمل کند، پیروزى او به این نیست که به مقصودش دست پیدا کند.
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نجویم به ‌قدر وسع بکوشم(۴)

اصل همین کوشش و این تلاش براى خدا است. امام حرفش را شروع کرد؛ همان روزى که در قم شروع کرد ‌-در سال ۴۱- خیلی‌ها میگفتند نمیشود، به جایى نمیرسد؛ بعد که سختی‌هاى دستگاه شروع شد و قضیّه‌ی مدرسه‌ی فیضیّه و بعدش قضیّه‌ی پانزدهم خرداد [پیش آمد]، عدّه‌اى که میگفتند: «آقا، فایده‌اى ندارد، بیخود معطّلید»، چند برابر شدند. بعد که در سال ۴۳ امام را تبعید کردند، باز این فکر در بسیارى راسخ شد که بیخود ایشان زحمت میکشد، بیخود تلاش میکند؛ ظواهر و پیش‌بینی‌ها همه همین را نشان میداد. اگر کسى میخواست با عقل و منطق معمولىِ دودوتاچهارتا محاسبه کند، جز این چیزى نبود. آن چیزى که امام را وادار میکرد که علی‌رغم همه‌ی این حرفها امید خودش را از دست ندهد و حرکت خودش را ادامه بدهد، تکلیف الهى بود؛ چون تکلیفش بود.در بهار سال ۶۵ ‌-ایّام فروردین- یک حادثه‌اى براى امام پیش آمد، حادثه‌ی خیلى خطرناکى بود، قلب ایشان مشکلى پیدا کرد؛ ما تهران نبودیم، اطّلاع دادند، سریعاً آمدیم. چند روز قبل از فروردین، یک شب ما خدمت امام بودیم ‌-چند نفر، ماها که گاهى خدمتشان میرسیدیم با هم- اصرار میکردیم که در روزهاى اوّل فروردین که با یکى از موالید ائمّه مصادف بود ‌-نمیدانم ۱۳ رجب بود، سوّم شعبان بود، ۲۷ رجب بود یا چه بود- یک دیدارى با مردم داشته باشند؛ ایشان استنکاف(۵) میکردند، میگفتند نه، حالش را ندارم. مدام ما اصرار کردیم که بد نیست یک دیدارى داشته باشید در حسینیّه، مردم بیایند شما را زیارت کنند؛ هرچه ما اصرار کردیم ‌-بنده، آقاى هاشمى‌رفسنجانى، آقاى حاج‌احمدآقا- هرچه گفتیم، ایشان قبول نکردند؛ قرص و محکم گفتند نه، حالش را ندارم. چهار پنج روز بعد از آن، عید بود که من رفته بودم مشهد و آقاى هاشمى هم جبهه بودند، ماها هیچکدام تهران نبودیم؛ ظاهراً روزِ دوّم سوّم چهارم عید، ناگهان ایشان حالشان آن‌جورى شد، قلبشان مشکلى پیدا کرد. خب، آقاى حاج‌احمدآقا ‌-فرزند عزیز ایشان که واقعاً حقّ بزرگى بر گردن همه‌ی مردم، همه‌ی ملّت دارد؛ ایشان درحقیقت امام را این چندساله نگه داشت، حفظ کرد- همه‌ی وسایل را آماده کرده بود براى پیش آمدن چنین حوادثى. فوراً رسیدند(۶) به ایشان و خطر برطرف شد. من وقتى رفتم [تهران] ‌-بعد از اینکه خطر مرتفع شد- و رفتم بالا سر ایشان در همین بیمارستانى که بعضى از آقایان دیدید،(۷) به ایشان عرض کردم: آقا! چقدر خوب شد که شما آن شبى که ما اصرار میکردیم ملاقات داشته باشید، قبول نکردید؛ وَالّا اگر این ملاقات را قبول کرده بودید، اعلام میشد، مردم می‌آمدند، آن‌وقت شما با این حال نمیتوانستید ملاقات کنید، انعکاس آن در دنیا خیلى انعکاس بدى میشد؛ این کار خدا بود که هرچه ما آن شب اصرار کردیم، شما قرص و محکم ایستادید و زیر بار نرفتید، گفتید نه، من ملاقات نمیکنم؛ این کمک الهى بود. ایشان یک جمله‌اى آنجا به من گفتند که من آمدم بیرون یادداشت کردم جمله‌ی ایشان را؛ این عین گفته‌ی ایشان است، گفتند: «آن‌جور که من فهمیدم، مثل اینکه از اوّل انقلاب تا حالا، یک دست غیبی‌اى در همه‌ی کارها دارد ما را هدایت میکند و پشتیبانى میکند».

این درست بود. واقعاً همین‌جور بود؛ وَالّا محاسبات معمولى ‌-سیاسى، اقتصادى، محاسباتى که همه‌ی دنیا دارد بر اساس این محاسبات میچرخد- این نتیجه‌هایى را که شما می‌بینید نمیدهد، یک نتایج دیگرى میدهد. آن چیزى که توانست امام را قادر کند بر هدایت و اداره و رهبرى این ملّت و این انقلاب عظیم، عبارت بود از ارتباط او با خدا، اتّصال او به خدا، توجّه او به خدا، توکّل او به خدا؛ به معناى واقعى بنده‌ی خدا بود، عبد صالح [بود]. من هیچ تعبیرى را بهتر از این پیدا نمیکنم براى امام: عبد صالح بود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش :گریان شدن امام(ره) از معنویت مردم و خانواده‌ی شهدا
کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, رفتار امام خمینی, معنویت امام خمینی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره)
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
معنویّت مردم هم امام را به هیجان می‌آورد. من گریه‌ی امام را چند بار دیده‌ام ‌-آنکه من دیدم، حالا دیگرانى هم که بودند لابد دیدند؛ البتّه در روضه و ذکر مصیبت و اینها را نمیگویم- هر دفعه آن‌وقتى بوده که راجع به هیجان و فداکاری‌هاى مردم با امام صحبت کردیم. مثلاً یک بار من رفتم خدمت ایشان، روزى بود که در نماز جمعه بچّه‌ها آمده بودند قلّکهایشان را شکسته بودند.(۸) شاید یادتان باشد؛ آمدند قلّکها را شکستند، پولها را ریختند، که یک کوه پولى درست شد؛ در تلویزیون پخش شد. امام این را در تلویزیون دیده بودند ‌-اتّفاقاً در همان بیمارستان بودند؛ یادم نیست همان روزها بود یا یک وقت دیگر بود، به‌هرحال یادم است که در همان اتاق بیمارستان این صحبت را ایشان کردند- وقتى من رفتم خدمتشان، صحبت مردم شد و اخلاص مردم، ایشان گفتند دیدى این قلّکها را؟ دیدى چه کردند این بچّه‌ها؟ یک وقت دیدم چشمهایشان پرِ اشک شد، بنا کردند گریه کردن. یک بار من در یک مسافرتى بودم؛ بعد از سخنرانی‌اى که کردم، خواستم بیایم بروم سوار ماشین شوم، پاسدارها نگه داشته بودند که مردم نیایند نزدیک، من دیدم یک خانمى دارد پشت سر این پاسدارها همین‌طور خطاب به من حرف میزند؛ من گفتم راه را باز کنید این خانم بیاید ببینم چه‌کار دارد؛ آمد جلو، گفت که به امام از قول من بگو من بچّه‌ام دست دشمن اسیر بود، اخیراً به من خبر دادند که او را آنجا شهیدش کردند؛ به امام از قول من بگو که فداى سرتان، شما زنده باشید، من حاضرم بچّه‌هاى دیگرم هم در راه شما شهید بشوند. من آمدم تهران؛ وقتى آمدم، رفتم خدمت امام. در ملاقات با ایشان یادم رفت این نکته را بگویم، بعد که آمدم بیرون یادم آمد؛ گفتم خوب نیست پیغام این مادر شهید را نرسانم. به آن برادرهایى که در بیت بودند، گفتم من یک کلمه را یادم رفته خدمت امام بگویم. امام داشتند از آن اتاق کوچک [محلّ ملاقات]، تشریف میبردند داخل، همین دم درِ حیاط بودند، جلوى دفتر. به من گفتند امام اینجا هستند. [وقتى] من وارد شدم، امام ایستاده بودند؛ گفتم من همین یک کلمه را میخواستم به شما بگویم، مادرى با این خصوصیّات آمد، این را گفت. تا این را گفتم، چهره‌ی امام آن‌چنان در هم رفت، آن‌چنان اشکى از چشم ایشان ریخت که قلب من را فشرد. از اخلاص رزمندگانمان در جبهه‌ها، از فداکاری‌هاى مردم، از خانواده‌هاى شهدا، از همین کارهایى که شماها در این صحراها میکنید، امام به هیجان می‌آمد. این معنویّت مردم، این اخلاص مردم، ایشان را به هیجان می‌آورد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش :اشتغال به ذکر امام(ره) تا لحظات آخر عمر شریفشان
کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, معنویت امام خمینی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره)
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
شماها جوان هستید، باصفا هستید، دلهایتان پاک است، روحهایتان صاف است، بی‌غشید، بی‌آلایشید؛ شما کارتان از ما راحت‌تر است؛ پیمودن این راه براى شما آسان‌تر از ما است. شما نسل انقلابید، بچّه‌ی انقلابید، نهال انقلابید؛ هم نهادتان ‌-نهاد انقلابی‌تان- هم خودتان. شماها میتوانید بندگان صالح و مؤمن و متعبّد و ذاکر و پرهیزکار و متّقی‌اى باشید. من توصیه میکنم این خصوصیّات را حفظ کنید. این وصیّت امام است.
امام تا آخرین لحظات هم ذکر و نماز و دعا را از دست ندادند. همان ساعاتى که ما آنجا ساعات سختى را میگذراندیم ‌-از ساعت سه و چهار بعدازظهر تا ساعت ده و بیست دقیقه که آن حادثه‌ی تلخ اتّفاق افتاد؛(۹) این چند ساعت خیلى بر ما سخت گذشت، خیلى؛ قابل تصویر نیست- آقاى حاج‌احمدآقا، فرزند عزیز حضرت امام، یک چیزى گفتند؛ گفتند: پیش از ظهرى، امام روى تخت شروع کردند نماز خواندن، پی‌درپى نماز خواندند، پی‌درپى نماز خواندند؛ ایشان میگفتند نمیدانم نافله میخواندند، چه میخواندند؛ بعد پرسیدند که ظهر شده؟ گفتیم بله، آن‌وقت شروع کردند نماز ظهر را ‌-با نوافل آن- خواندن؛ نماز ظهر و عصرشان را خواندند، بعد شروع کردند به ذکر گفتن. ایشان گفتند که تا آن لحظه‌اى که امام این عارضه برایشان پیدا شد و در حالت کما رفتند، مرتّب پشت سر هم میگفتند سبحان‌ا‌لله‌ و ‌الحمدلله‌ و لااله‌الّاا‌لله‌ و ا‌لله‌اکبر، سبحان‌ا‌لله‌ و ‌الحمدلله‌ و لااله‌الّاا‌لله‌ و ا‌لله‌اکبر. تا آخرین لحظه، ایشان ذکر خدا میگفت؛ این براى ما درس است. ما که رهبرمان را دوست داریم یعنى این، یعنى این کارهاى او را، این روحیّات او را باید ادامه بدهیم.‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : تکلیف‌گرایی
کلیدواژه(ها) : تکلیف‌گرایی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
من به شما عرض میکنم، از من بپذیرید این حرف را: امام، با همه‌ی این خصوصیّات هم اگر آن عامل اصلى را نداشت، نه این انقلاب پیروز میشد، نه شما مردم این‌جور عاشقش میشدید، نه میتوانست این طوفان را در دنیا به وجود بیاورد، نه میتوانست در مقابل تهدید و ارعاب دشمن آن‌جور مثل کوه بِایستد؛ عامل اصلى در موفّقیّتهاى این مرد، آن چیزِ دیگر بود؛ آن چیست؟ معنویّت، ارتباط با خدا، تقوا، کار را براى خدا کردن، کار را حتّى براى نتیجه‌ی ظاهری‌اش انجام ندادن.

بارها ایشان میفرمود ‌-همه شنفته‌اند- که ما کار را براى نتیجه نمیکنیم، کار را براى تکلیف میکنیم؛ یعنى اگر فرض کنیم بعد از برگشتن امام از پاریس آنچه پیش آمد اتّفاق نمی‌افتاد، بلکه بعکس میشد ‌- مثلاً فرض کنید همه‌ی ماها را میکشتند، این کسانى که با امام ارتباط داشتند و دُوروبَر ایشان بودند را میکشتند، خود امام را میگرفتند، یک بار دیگر تبعید میکردند، ملّت را سرکوب میکردند و کارهایى مانند اینها میکردند ‌- امام احساس نمیکرد شکست خورده، باز هم اعتقاد داشت پیروز شده. همین هم بود؛ شکست نخورده بود. آن کسى که براى تکلیفش کار میکند، پیروزى او به این است که موفّق بشود به تکلیفش عمل کند، پیروزى او به این نیست که به مقصودش دست پیدا کند.
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نجویم به ‌قدر وسع بکوشم(۴)

اصل همین کوشش و این تلاش براى خدا است. امام حرفش را شروع کرد؛ همان روزى که در قم شروع کرد ‌-در سال ۴۱- خیلی‌ها میگفتند نمیشود، به جایى نمیرسد؛ بعد که سختی‌هاى دستگاه شروع شد و قضیّه‌ی مدرسه‌ی فیضیّه و بعدش قضیّه‌ی پانزدهم خرداد [پیش آمد]، عدّه‌اى که میگفتند: «آقا، فایده‌اى ندارد، بیخود معطّلید»، چند برابر شدند. بعد که در سال ۴۳ امام را تبعید کردند، باز این فکر در بسیارى راسخ شد که بیخود ایشان زحمت میکشد، بیخود تلاش میکند؛ ظواهر و پیش‌بینی‌ها همه همین را نشان میداد. اگر کسى میخواست با عقل و منطق معمولىِ دودوتاچهارتا محاسبه کند، جز این چیزى نبود. آن چیزى که امام را وادار میکرد که علی‌رغم همه‌ی این حرفها امید خودش را از دست ندهد و حرکت خودش را ادامه بدهد، تکلیف الهى بود؛ چون تکلیفش بود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : دست قدرت الهی
کلیدواژه(ها) : دست قدرت الهی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
اصل همین کوشش و این تلاش براى خدا است. امام حرفش را شروع کرد؛ همان روزى که در قم شروع کرد ‌-در سال ۴۱- خیلی‌ها میگفتند نمیشود، به جایى نمیرسد؛ بعد که سختی‌هاى دستگاه شروع شد و قضیّه‌ی مدرسه‌ی فیضیّه و بعدش قضیّه‌ی پانزدهم خرداد [پیش آمد]، عدّه‌اى که میگفتند: «آقا، فایده‌اى ندارد، بیخود معطّلید»، چند برابر شدند. بعد که در سال ۴۳ امام را تبعید کردند، باز این فکر در بسیارى راسخ شد که بیخود ایشان زحمت میکشد، بیخود تلاش میکند؛ ظواهر و پیش‌بینی‌ها همه همین را نشان میداد. اگر کسى میخواست با عقل و منطق معمولىِ دودوتاچهارتا محاسبه کند، جز این چیزى نبود. آن چیزى که امام را وادار میکرد که علی‌رغم همه‌ی این حرفها امید خودش را از دست ندهد و حرکت خودش را ادامه بدهد، تکلیف الهى بود؛ چون تکلیفش بود.در بهار سال ۶۵ ‌-ایّام فروردین- یک حادثه‌اى براى امام پیش آمد، حادثه‌ی خیلى خطرناکى بود، قلب ایشان مشکلى پیدا کرد؛ ما تهران نبودیم، اطّلاع دادند، سریعاً آمدیم. چند روز قبل از فروردین، یک شب ما خدمت امام بودیم ‌-چند نفر، ماها که گاهى خدمتشان میرسیدیم با هم- اصرار میکردیم که در روزهاى اوّل فروردین که با یکى از موالید ائمّه مصادف بود ‌-نمیدانم ۱۳ رجب بود، سوّم شعبان بود، ۲۷ رجب بود یا چه بود- یک دیدارى با مردم داشته باشند؛ ایشان استنکاف(۵) میکردند، میگفتند نه، حالش را ندارم. مدام ما اصرار کردیم که بد نیست یک دیدارى داشته باشید در حسینیّه، مردم بیایند شما را زیارت کنند؛ هرچه ما اصرار کردیم ‌-بنده، آقاى هاشمى‌رفسنجانى، آقاى حاج‌احمدآقا- هرچه گفتیم، ایشان قبول نکردند؛ قرص و محکم گفتند نه، حالش را ندارم. چهار پنج روز بعد از آن، عید بود که من رفته بودم مشهد و آقاى هاشمى هم جبهه بودند، ماها هیچکدام تهران نبودیم؛ ظاهراً روزِ دوّم سوّم چهارم عید، ناگهان ایشان حالشان آن‌جورى شد، قلبشان مشکلى پیدا کرد. خب، آقاى حاج‌احمدآقا ‌-فرزند عزیز ایشان که واقعاً حقّ بزرگى بر گردن همه‌ی مردم، همه‌ی ملّت دارد؛ ایشان درحقیقت امام را این چندساله نگه داشت، حفظ کرد- همه‌ی وسایل را آماده کرده بود براى پیش آمدن چنین حوادثى. فوراً رسیدند(۶) به ایشان و خطر برطرف شد. من وقتى رفتم [تهران] ‌-بعد از اینکه خطر مرتفع شد- و رفتم بالا سر ایشان در همین بیمارستانى که بعضى از آقایان دیدید،(۷) به ایشان عرض کردم: آقا! چقدر خوب شد که شما آن شبى که ما اصرار میکردیم ملاقات داشته باشید، قبول نکردید؛ وَالّا اگر این ملاقات را قبول کرده بودید، اعلام میشد، مردم می‌آمدند، آن‌وقت شما با این حال نمیتوانستید ملاقات کنید، انعکاس آن در دنیا خیلى انعکاس بدى میشد؛ این کار خدا بود که هرچه ما آن شب اصرار کردیم، شما قرص و محکم ایستادید و زیر بار نرفتید، گفتید نه، من ملاقات نمیکنم؛ این کمک الهى بود. ایشان یک جمله‌اى آنجا به من گفتند که من آمدم بیرون یادداشت کردم جمله‌ی ایشان را؛ این عین گفته‌ی ایشان است، گفتند: «آن‌جور که من فهمیدم، مثل اینکه از اوّل انقلاب تا حالا، یک دست غیبی‌اى در همه‌ی کارها دارد ما را هدایت میکند و پشتیبانى میکند».

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : نقش زنان در دفاع مقدس
کلیدواژه(ها) : نقش زنان در دفاع مقدس
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
یک بار من در یک مسافرتى بودم؛ بعد از سخنرانی‌اى که کردم، خواستم بیایم بروم سوار ماشین شوم، پاسدارها نگه داشته بودند که مردم نیایند نزدیک، من دیدم یک خانمى دارد پشت سر این پاسدارها همین‌طور خطاب به من حرف میزند؛ من گفتم راه را باز کنید این خانم بیاید ببینم چه‌کار دارد؛ آمد جلو، گفت که به امام از قول من بگو من بچّه‌ام دست دشمن اسیر بود، اخیراً به من خبر دادند که او را آنجا شهیدش کردند؛ به امام از قول من بگو که فداى سرتان، شما زنده باشید، من حاضرم بچّه‌هاى دیگرم هم در راه شما شهید بشوند. من آمدم تهران؛ وقتى آمدم، رفتم خدمت امام. در ملاقات با ایشان یادم رفت این نکته را بگویم، بعد که آمدم بیرون یادم آمد؛ گفتم خوب نیست پیغام این مادر شهید را نرسانم. به آن برادرهایى که در بیت بودند، گفتم من یک کلمه را یادم رفته خدمت امام بگویم. امام داشتند از آن اتاق کوچک [محلّ ملاقات]، تشریف میبردند داخل، همین دم درِ حیاط بودند، جلوى دفتر. به من گفتند امام اینجا هستند. [وقتى] من وارد شدم، امام ایستاده بودند؛ گفتم من همین یک کلمه را میخواستم به شما بگویم، مادرى با این خصوصیّات آمد، این را گفت. تا این را گفتم، چهره‌ی امام آن‌چنان در هم رفت، آن‌چنان اشکى از چشم ایشان ریخت که قلب من را فشرد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : معنویت‎گرایی
کلیدواژه(ها) : معنویت‎گرایی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در میان دنیایى که معنویّتها و ارزشهاى اخلاقى افول کرده بود و دنیاى مادّى به مادّه و جسم بدل شده بود، امامْ معنویّت را در این دنیا زنده کرد، مثل یک چهره‌ی معنوى درخشید.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
حقیقتاً این فصل ده‌ساله‌ی تاریخ ما، یک فصل تکرارنشدنى است. فصل عجیبى بود این ده سالى که بر ما گذشت، نمیدانم آن را چه‌جورى گذراندیم، لحظات آن را چه‌جورى با وجودمان لمس کردیم، با آن چگونه برخورد کردیم! درست ده سال و چند ماه، به اندازه‌ی طول اقامت رسول خدا در مدینه بعد از هجرت؛ ده سال و چند ماه. چقدر شبیه به هم حوادث اتّفاق می‌افتد! در مدینه هم ‌- وقتى رسول خدا از مکّه تشریف می‌آوردند به مدینه ‌- مردم یثرب که تازه مسلمان شده بودند، رفتند به استقبال پیغمبر؛ در یک نقطه‌اى ایستاده بودند، گردنها را کشیده بودند، چشمها را تیز کرده بودند تا ببینند محبوبشان کِى وارد خواهد شد. درست مثل همین جا؛ یادتان هست آن روزِ تاریخى را که وقتى اتومبیل حامل امام از این خیابانها عبور میکرد، زن و مرد، موانع را درمینوردیدند، خودشان را میرساندند تا چهره‌ی رهبر عزیزشان را ببینند. روز رحلت پیغمبر هم مدینه غوغائى بود؛ میدانید. همان حادثه است؛ همان است که ۱۴٠٠ سال گذشته و تجدید شده.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در میان دنیایى که معنویّتها و ارزشهاى اخلاقى افول کرده بود و دنیاى مادّى به مادّه و جسم بدل شده بود، امامْ معنویّت را در این دنیا زنده کرد، مثل یک چهره‌ی معنوى درخشید. با هیچکدام از رهبرهاى دنیا قابل مقایسه نبود؛ هیچکدام. فقط با پیغمبران قابل مقایسه بود، با اولیاى معصومین قابل مقایسه بود؛ شاگرد آنها بود، دنباله‌روِ آنها بود؛ فقط با آنها قابل مقایسه بود. خب، این رهبران سیاسى را ما دیده‌ایم، می‌شناسیم ‌- تاریخ مبارزات ملّتها و رهبرانشان را بنده با دقّت نگاه کرده‌ام ‌- اصلاً حیف است که اگر ما به امام میگوییم رهبر، به آنها هم بگوییم رهبر! اگر به آنها میگوییم رهبر، به امام نباید بگوییم رهبر، چیز دیگر باید بگوییم. اصلاً آن نوع، آن طبیعت، آن جنس نبود؛ از جنس انبیا، از خمیره‌ی انبیا بود. و خیلى مشکل است توصیف و ترسیم چهره‌ی آن عزیزِ خدا و عزیزِ بندگان صالح خدا.واقعاً داغ بزرگى است براى ملّت ما و حادثه‌ی عظیمى است در تاریخ ما. و ما لحظه لحظه‌ی آن ده سال را باید مورد مداقّه قرار بدهیم؛ از کلمه کلمه‌ی امام بایستى درس بگیریم. آن فصل، دیگر در تاریخ ملّت ما به این آسانی‌ها و به این زودی‌ها تکرار نخواهد شد؛ یک فصل استثنائی‌اى بود در زندگى ملّتمان.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
راه امام را باید ادامه داد. این را باید جدّى بگیریم؛ اگر ما امام را دوست داریم و راست میگوییم ‌- که راست هم میگوییم، هیچ کس نمیتواند شک کند که ملّت ایران صادق است در عشق به امام و محبّت به امام - حالا که صادق هستیم، اگر میخواهیم امام زنده بماند، باید راه امام را زنده نگه داریم؛ بُروبَرگرد ندارد. درس امام باید زنده بماند، هدفهاى او بایستى هدفهاى حقیقى و اصلى به حساب بیاید، حرکت ما باید به سمت آن هدفها باشد، هدف دیگرى از خودمان درست نکنیم. هدف امام را بایستى مشخّص کنیم، روشن کنیم ‌- که مشخّص و روشن هم هست، احتیاجى به کار زیاد ندارد ‌- و با دلمان، با زبانمان، با همه‌ی وجودمان بگوییم: حالا که خداى متعال این‌جور مقدّر کرد که تو ‌- بنده‌ی صالح او ‌- در نیمه‌ی این راه، بار را بسپارى به دیگران و خودت بپیوندى به ملکوت و به جوار اعلىٰ، ما این بار را روى زمین نخواهیم گذاشت. عشق ما به تو، محبّت ما به تو، ارادت ما به تو، ادّعاى شاگردى ما نسبت به تو، در این صورت صادق خواهد بود که نگذاریم این بار روى زمین بماند. این را همه‌ی شما برادران، مسئولین در سطوح مختلف، هر کسى کارى دستش است ‌- چه کوچک، چه بزرگ ‌- و آحاد ملّت، باید با خودشان حدیث نفْس کنند، باید با خودشان این پیمان را ببندند؛ وَالّا اگر امام به سمتى حرکت میکرد، ما بر سرمان بزنیم و گریه کنیم امّا از یک سمت دیگر راه را ادامه بدهیم، این محبّتْ صادقانه نیست، این محبّت نیست، این احترام به امام نیست، این وفادارى به امام نیست. وفا این است که ما در آن خط و به سمت همان هدف ‌-عیناً ‌- حرکت کنیم.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
راهى که امام دنبال میکرد و این کار سنگین او، این بار عظیم، بارى نیست که فقط با عقل و درایت و قوّت بدنى و قوّت سیاسى پیش برود، این را بدانید؛ هر انسانى ‌- هرچه از لحاظ جسمانى و عقلى و سیاسى قوى باشد ‌- آن بار را نمیتواند بردارد؛ آن بار یک چیز دیگرى میخواهد که امام آن را داشت و آن عبارت است از خلوص و صفاى بین خود و خدا. کسى خیال نکند که امام، این انقلاب را توانست [فقط] با حکمت خود و قوّت عقلانى خود و خصوصیّات معمولىِ بشرىِ خود پیروز کند. البتّه امام این خصوصیّات را داشت؛ عقل امام یکى از قوی‌ترین عقلها بود؛ انسانِ به این عاقلى من در عمر خودم ندیدم؛ انسانى بود عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم‌شناس، از جمله‌ی کسانى که فریبش نمیشود داد، بسیار پیچیده، بسیار تیزبین. این خصوصیّاتى بود که در امام بود، در آدمهاى معمولى، این‌طور چیزها ‌- مخصوصاً با هم ‌- خیلى کم پیدا میشود؛ یک دانه‌اش در یک انسانى پیدا بشود، آن انسان انسان بزرگى است؛ همان قوّت پیش‌بینى امام و آینده را حدس زدن ‌- همین یک دانه، که بتواند آینده‌ها را حدس بزند ‌- در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ امام این را داشت. آن عقل امام و قوّتِ دقّت ذهنى امام در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ که امام داشت. آن متانت و بردبارى و حلم امام؛ اگر در یک مجلس صد نفر حرفهایى میزدند که امام آنها را قبول نداشت، تا لازم نمیدانست حرفى نمیزد و سکوت میکرد. حالا در حضور آدم معمولى تا یک کلمه بگویند که برخلاف عقیده‌اش باشد، طوفانى در روحش به وجود می‌آید که جواب بدهد! نخیر، امام این‌جورى نبود؛ مگر آن‌وقتى که لازم میدانست؛ آن‌وقت بدون اینکه کسى حرفى هم بزند عقیده‌ی خودش را میگفت، امّا آن‌وقتى که لازم نبود، اگر صد نفر هم حرف میزدند [حرفى نمیزد].

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
اگر در یک مجلس صد نفر حرفهایى میزدند که امام آنها را قبول نداشت، تا لازم نمیدانست حرفى نمیزد و سکوت میکرد. حالا در حضور آدم معمولى تا یک کلمه بگویند که برخلاف عقیده‌اش باشد، طوفانى در روحش به وجود می‌آید که جواب بدهد! نخیر، امام این‌جورى نبود؛ مگر آن‌وقتى که لازم میدانست؛ آن‌وقت بدون اینکه کسى حرفى هم بزند عقیده‌ی خودش را میگفت، امّا آن‌وقتى که لازم نبود، اگر صد نفر هم حرف میزدند [حرفى نمیزد]؛ دیدید دیگر در وصیّت‌نامه‌ی ایشان، ایشان در آخر وصیّت‌نامه چند جمله اضافه کردند که من در مجلس خبرگان خواندم؛ یکى از آنها این است که حرفهایى به من نسبت میدهند که خلاف واقع است؛ از این قبیل بود. من رفتم خدمت ایشان در زمان بنی‌صدر، ایشان گفتند: این حرفهایى که این به من نسبت میدهد، از قول من میگوید، همه‌اش خلاف واقع است. چون او در سخنرانی‌هایش گاهى میگفت که امام این‌جور گفته، [نظر] امام این‌جور است؛ چیزهایى را به‌عنوان نظر امام ذکر میکرد. خب، این خصوصیّتى ممتاز بود که حرفى که زده میشد او را برنمی‌آشفت و فوراً تحریک نمیکرد که حالا جواب بدهد و آنچه را به نظرش درست است بگوید؛ عجله‌اى نداشت. این متانت، این بردبارى، این حلم، این تسلّط بر نفْس، این سعه‌ی صدر، در هر کسى باشد، او یک انسان بزرگى است. پس ببینید خصوصیّات بشرىِ امام هر کدام به‌تنهایى جورى بود که هر کسى یکى از آن خصوصیّات را داشته باشد، یک آدم بزرگ است. و امام همه‌اش را داشت.امّا من به شما عرض میکنم، از من بپذیرید این حرف را: امام، با همه‌ی این خصوصیّات هم اگر آن عامل اصلى را نداشت، نه این انقلاب پیروز میشد، نه شما مردم این‌جور عاشقش میشدید، نه میتوانست این طوفان را در دنیا به وجود بیاورد، نه میتوانست در مقابل تهدید و ارعاب دشمن آن‌جور مثل کوه بِایستد؛ عامل اصلى در موفّقیّتهاى این مرد، آن چیزِ دیگر بود؛ آن چیست؟ معنویّت، ارتباط با خدا، تقوا، کار را براى خدا کردن، کار را حتّى براى نتیجه‌ی ظاهری‌اش انجام ندادن.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
[امام بارها] میفرمود ‌-همه شنفته‌اند- که ما کار را براى نتیجه نمیکنیم، کار را براى تکلیف میکنیم؛ یعنى اگر فرض کنیم بعد از برگشتن امام از پاریس آنچه پیش آمد اتّفاق نمی‌افتاد، بلکه بعکس میشد ‌- مثلاً فرض کنید همه‌ی ماها را میکشتند، این کسانى که با امام ارتباط داشتند و دُوروبَر ایشان بودند را میکشتند، خود امام را میگرفتند، یک بار دیگر تبعید میکردند، ملّت را سرکوب میکردند و کارهایى مانند اینها میکردند - امام احساس نمیکرد شکست خورده، باز هم اعتقاد داشت پیروز شده. همین هم بود؛ شکست نخورده بود. آن کسى که براى تکلیفش کار میکند، پیروزى او به این است که موفّق بشود به تکلیفش عمل کند، پیروزى او به این نیست که به مقصودش دست پیدا کند.
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نجویم به ‌قدر وسع بکوشم
اصل همین کوشش و این تلاش براى خدا است. امام حرفش را شروع کرد؛ همان روزى که در قم شروع کرد ‌-در سال ۴۱- خیلی‌ها میگفتند نمیشود، به جایى نمیرسد؛ بعد که سختی‌هاى دستگاه شروع شد و قضیّه‌ی مدرسه‌ی فیضیّه و بعدش قضیّه‌ی پانزدهم خرداد [پیش آمد]، عدّه‌اى که میگفتند: «آقا، فایده‌اى ندارد، بیخود معطّلید»، چند برابر شدند. بعد که در سال ۴۳ امام را تبعید کردند، باز این فکر در بسیارى راسخ شد که بیخود ایشان زحمت میکشد، بیخود تلاش میکند؛ ظواهر و پیش‌بینی‌ها همه همین را نشان میداد. اگر کسى میخواست با عقل و منطق معمولىِ دودوتاچهارتا محاسبه کند، جز این چیزى نبود. آن چیزى که امام را وادار میکرد که علی‌رغم همه‌ی این حرفها امید خودش را از دست ندهد و حرکت خودش را ادامه بدهد، تکلیف الهى بود؛ چون تکلیفش بود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در بهار سال ۶۵ ‌-ایّام فروردین- یک حادثه‌اى براى امام پیش آمد، حادثه‌ی خیلى خطرناکى بود، قلب ایشان مشکلى پیدا کرد؛ ما تهران نبودیم، اطّلاع دادند، سریعاً آمدیم. چند روز قبل از فروردین، یک شب ما خدمت امام بودیم ‌-چند نفر، ماها که گاهى خدمتشان میرسیدیم با هم- اصرار میکردیم که در روزهاى اوّل فروردین که با یکى از موالید ائمّه مصادف بود ‌-نمیدانم ۱۳ رجب بود، سوّم شعبان بود، ۲۷ رجب بود یا چه بود- یک دیدارى با مردم داشته باشند؛ ایشان استنکاف میکردند، میگفتند نه، حالش را ندارم. مدام ما اصرار کردیم که بد نیست یک دیدارى داشته باشید در حسینیّه، مردم بیایند شما را زیارت کنند؛ هرچه ما اصرار کردیم ‌-بنده، آقاى هاشمى‌رفسنجانى، آقاى حاج‌احمدآقا- هرچه گفتیم، ایشان قبول نکردند؛ قرص و محکم گفتند نه، حالش را ندارم. چهار پنج روز بعد از آن، عید بود که من رفته بودم مشهد و آقاى هاشمى هم جبهه بودند، ماها هیچکدام تهران نبودیم؛ ظاهراً روزِ دوّم سوّم چهارم عید، ناگهان ایشان حالشان آن‌جورى شد، قلبشان مشکلى پیدا کرد. خب، آقاى حاج‌احمدآقا ‌-فرزند عزیز ایشان که واقعاً حقّ بزرگى بر گردن همه‌ی مردم، همه‌ی ملّت دارد؛ ایشان درحقیقت امام را این چندساله نگه داشت، حفظ کرد- همه‌ی وسایل را آماده کرده بود براى پیش آمدن چنین حوادثى. فوراً رسیدند به ایشان و خطر برطرف شد. من وقتى رفتم [تهران] ‌-بعد از اینکه خطر مرتفع شد- و رفتم بالا سر ایشان در همین بیمارستانى که بعضى از آقایان دیدید، به ایشان عرض کردم: آقا! چقدر خوب شد که شما آن شبى که ما اصرار میکردیم ملاقات داشته باشید، قبول نکردید؛ وَالّا اگر این ملاقات را قبول کرده بودید، اعلام میشد، مردم می‌آمدند، آن‌وقت شما با این حال نمیتوانستید ملاقات کنید، انعکاس آن در دنیا خیلى انعکاس بدى میشد؛ این کار خدا بود که هرچه ما آن شب اصرار کردیم، شما قرص و محکم ایستادید و زیر بار نرفتید، گفتید نه، من ملاقات نمیکنم؛ این کمک الهى بود. ایشان یک جمله‌اى آنجا به من گفتند که من آمدم بیرون یادداشت کردم جمله‌ی ایشان را؛ این عین گفته‌ی ایشان است، گفتند: «آن‌جور که من فهمیدم، مثل اینکه از اوّل انقلاب تا حالا، یک دست غیبی‌اى در همه‌ی کارها دارد ما را هدایت میکند و پشتیبانى میکند». این درست بود. واقعاً همین‌جور بود؛ وَالّا محاسبات معمولى ‌-سیاسى، اقتصادى، محاسباتى که همه‌ی دنیا دارد بر اساس این محاسبات میچرخد- این نتیجه‌هایى را که شما می‌بینید نمیدهد، یک نتایج دیگرى میدهد. آن چیزى که توانست امام را قادر کند بر هدایت و اداره و رهبرى این ملّت و این انقلاب عظیم، عبارت بود از ارتباط او با خدا، اتّصال او به خدا، توجّه او به خدا، توکّل او به خدا؛ به معناى واقعى بنده‌ی خدا بود، عبد صالح [بود]. من هیچ تعبیرى را بهتر از این پیدا نمیکنم براى امام: عبد صالح بود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
معنویّت مردم... امام را به هیجان می‌آورد. من گریه‌ی امام را چند بار دیده‌ام ‌-آنکه من دیدم، حالا دیگرانى هم که بودند لابد دیدند؛ البتّه در روضه و ذکر مصیبت و اینها را نمیگویم- هر دفعه آن‌وقتى بوده که راجع به هیجان و فداکاری‌هاى مردم با امام صحبت کردیم. مثلاً یک بار من رفتم خدمت ایشان، روزى بود که در نماز جمعه بچّه‌ها آمده بودند قلّکهایشان را شکسته بودند. شاید یادتان باشد؛ آمدند قلّکها را شکستند، پولها را ریختند، که یک کوه پولى درست شد؛ در تلویزیون پخش شد. امام این را در تلویزیون دیده بودند ‌-اتّفاقاً در همان بیمارستان بودند؛ یادم نیست همان روزها بود یا یک وقت دیگر بود، به‌هرحال یادم است که در همان اتاق بیمارستان این صحبت را ایشان کردند- وقتى من رفتم خدمتشان، صحبت مردم شد و اخلاص مردم، ایشان گفتند دیدى این قلّکها را؟ دیدى چه کردند این بچّه‌ها؟ یک وقت دیدم چشمهایشان پرِ اشک شد، بنا کردند گریه کردن.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
معنویّت مردم... امام را به هیجان می‌آورد. من گریه‌ی امام را چند بار دیده‌ام ‌-آنکه من دیدم، حالا دیگرانى هم که بودند لابد دیدند؛ البتّه در روضه و ذکر مصیبت و اینها را نمیگویم- هر دفعه آن‌وقتى بوده که راجع به هیجان و فداکاری‌هاى مردم با امام صحبت کردیم... یک بار من در یک مسافرتى بودم؛ بعد از سخنرانی‌اى که کردم، خواستم بیایم بروم سوار ماشین شوم، پاسدارها نگه داشته بودند که مردم نیایند نزدیک، من دیدم یک خانمى دارد پشت سر این پاسدارها همین‌طور خطاب به من حرف میزند؛ من گفتم راه را باز کنید این خانم بیاید ببینم چه‌کار دارد؛ آمد جلو، گفت که به امام از قول من بگو من بچّه‌ام دست دشمن اسیر بود، اخیراً به من خبر دادند که او را آنجا شهیدش کردند؛ به امام از قول من بگو که فداى سرتان، شما زنده باشید، من حاضرم بچّه‌هاى دیگرم هم در راه شما شهید بشوند. من آمدم تهران؛ وقتى آمدم، رفتم خدمت امام. در ملاقات با ایشان یادم رفت این نکته را بگویم، بعد که آمدم بیرون یادم آمد؛ گفتم خوب نیست پیغام این مادر شهید را نرسانم. به آن برادرهایى که در بیت بودند، گفتم من یک کلمه را یادم رفته خدمت امام بگویم. امام داشتند از آن اتاق کوچک [محلّ ملاقات]، تشریف میبردند داخل، همین دم درِ حیاط بودند، جلوى دفتر. به من گفتند امام اینجا هستند. [وقتى] من وارد شدم، امام ایستاده بودند؛ گفتم من همین یک کلمه را میخواستم به شما بگویم، مادرى با این خصوصیّات آمد، این را گفت. تا این را گفتم، چهره‌ی امام آن‌چنان در هم رفت، آن‌چنان اشکى از چشم ایشان ریخت که قلب من را فشرد. از اخلاص رزمندگانمان در جبهه‌ها، از فداکاری‌هاى مردم، از خانواده‌هاى شهدا، از همین کارهایى که شماها در این صحراها میکنید، امام به هیجان می‌آمد. این معنویّت مردم، این اخلاص مردم، ایشان را به هیجان می‌آورد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
امام تا آخرین لحظات هم ذکر و نماز و دعا را از دست ندادند. همان ساعاتى که ما آنجا ساعات سختى را میگذراندیم ‌-از ساعت سه و چهار بعدازظهر تا ساعت ده و بیست دقیقه که آن حادثه‌ی تلخ اتّفاق افتاد؛ این چند ساعت خیلى بر ما سخت گذشت، خیلى؛ قابل تصویر نیست- آقاى حاج‌احمدآقا، فرزند عزیز حضرت امام، یک چیزى گفتند؛ گفتند: پیش از ظهرى، امام روى تخت شروع کردند نماز خواندن، پی‌درپى نماز خواندند، پی‌درپى نماز خواندند؛ ایشان میگفتند نمیدانم نافله میخواندند، چه میخواندند؛ بعد پرسیدند که ظهر شده؟ گفتیم بله، آن‌وقت شروع کردند نماز ظهر را ‌-با نوافل آن- خواندن؛ نماز ظهر و عصرشان را خواندند، بعد شروع کردند به ذکر گفتن. ایشان گفتند که تا آن لحظه‌اى که امام این عارضه برایشان پیدا شد و در حالت کما رفتند، مرتّب پشت سر هم میگفتند سبحان‌ا‌لله‌ و ‌الحمدلله‌ و لااله‌الّاا‌لله‌ و ا‌لله‌اکبر، سبحان‌ا‌لله‌ و ‌الحمدلله‌ و لااله‌الّاا‌لله‌ و ا‌لله‌اکبر. تا آخرین لحظه، ایشان ذکر خدا میگفت؛ این براى ما درس است. ما که رهبرمان را دوست داریم یعنى این، یعنى این کارهاى او را، این روحیّات او را باید ادامه بدهیم.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
شخصیّت امام حتّى براى دشمنان امام درخشید.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
کسانى که در طول ده سال تبلیغات زهرآگین همیشه سعى کردند چهره‌ی منوّر امام را دگرگونه جلوه بدهند و با تبلیغات خباثت‌بار خودشان امیدى را که در دل مسلمانان عالم و مستضعفان عالم درخشیده بود خاموش کنند، امروز لحنشان تغییر کرده، توصیفشان از امام توصیفى است اعتراف‌آمیز به عظمت شخصیّت امام.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر هدفهاى ما هدفهاى امام و راه ما راه امام است، وسایل ما باید وسایل امام باشد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
وسیله‌ی امام کمک گرفتن از خدا بود؛ بیایید از خدا کمک بگیریم.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
نشان بدهید که امّت امام و فرزندان امام، از امام یاد گرفته‌اند که خدا را همیشه شاهد و ناظر بدانند و اگر امامشان نیست، خداى امامشان با آنها است.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
فصل ده‌ساله‌ی حضور امام بزرگوار، یک فصل تکرارنشدنى است.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در میان دنیایى که معنویّتها و ارزشهاى اخلاقى افول کرده بود و دنیاى مادّى به مادّه و جسم بدل شده بود، امامْ معنویّت را در این دنیا زنده کرد

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام فقط با پیغمبران و اولیاى معصومین قابل مقایسه بود؛ شاگرد و دنباله‌روِ آنها بود

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
طبیعت امام؛ از جنس و خمیره‌ی انبیا بود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
خیلى مشکل است توصیف و ترسیم چهره‌ی امام عزیزِ خدا و عزیزِ بندگان صالح خدا.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
نبود امام واقعاً داغ بزرگى است براى ملّت ما و حادثه‌ی عظیمى است در تاریخ ما.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
لحظه لحظه‌ی ده سال حیات امام در انقلاب را باید مورد مداقّه قرار بدهیم و از کلمه کلمه‌ی امام بایستى درس بگیریم.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
فصل حیات امام، دیگر در تاریخ ملّت ما به این آسانی‌ها و زودی‌ها تکرار نخواهد شد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
فصل حیات امام، یک فصل استثنائی‌اى بود در زندگى ملّتمان.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
راه امام را باید ادامه داد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
هیچ کس نمیتواند شک کند که ملّت ایران صادق است در عشق به امام و محبّت به امام

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر ما امام را دوست داریم و راست میگوییم ‌و اگر میخواهیم امام زنده بماند، باید راه امام را زنده نگه داریم.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
درس امام باید زنده بماند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
هدفهاى امام بایستى هدفهاى حقیقى و اصلى به حساب بیاید و حرکت ما باید به سمت آن هدفها باشد

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
با دلمان و زبانمان، با همه‌ی وجودمان به امام بگوییم: حالا که خداى متعال مقدّر کرد که تو ‌در نیمه‌ی این راه، بار را بسپارى به دیگران و خودت بپیوندى به ملکوت و به جوار اعلى، ما این بار را روى زمین نخواهیم گذاشت.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
با همه‌ی وجودمان به امام بگوییم: عشق ما به تو، محبّت ما به تو، ارادت ما به تو، ادّعاى شاگردى ما نسبت به تو، در این صورت صادق خواهد بود که نگذاریم بار روى زمین بماند

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر امام به سمتى حرکت میکرد، ما بر سرمان بزنیم و گریه کنیم امّا از یک سمت دیگر راه را ادامه بدهیم، این محبّتْ صادقانه نیست

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
وفای به امام این است که ما در خط و به سمت هدف ‌امام حرکت کنیم.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
کسى خیال نکند که امام، انقلاب را توانست فقط با حکمت خود و قوّت عقلانى خود و خصوصیّات معمولىِ بشرىِ خود پیروز کند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
عقل امام یکى از قوی‌ترین عقلها بود؛ انسانِ به این عاقلى من در عمر خودم ندیدم

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام انسانى بود عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم‌شناس.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام از جمله‌ی کسانى بود که نمیشود فریبش داد، بسیار پیچیده، بسیار تیزبین.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
عقل امام و قوّتِ دقّت ذهنى امام در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر در یک مجلس صد نفر حرفهایى میزدند که امام قبول نداشت، تا لازم نمیدانست حرفى نمیزد و سکوت میکرد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
خصوصیّات بشرىِ امام هر کدام به‌تنهایى جورى بود که هر کسى یکى از آن خصوصیّات را داشته باشد، یک آدم بزرگ است. و امام همه‌اش را داشت.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام، عبد صالح بود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
معنویّت مردم امام را به هیجان می‌آورد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
من گریه‌ی امام را چند بار دیده‌ام و هر دفعه ‌وقتى بوده که راجع به هیجان و فداکاری‌هاى مردم با امام صحبت کردیم

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
از اخلاص رزمندگانمان در جبهه‌ها، از فداکاری‌هاى مردم، از خانواده‌هاى شهدا، امام به هیجان می‌آمد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام تا آخرین لحظات ذکر و نماز و دعا را از دست ندادند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
تا آخرین لحظه، امام ذکر خدا میگفت.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
ما که رهبرمان را دوست داریم یعنى کارهاى او و روحیّات او را باید ادامه بدهیم.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : معنویت‎گرایی
کلیدواژه(ها) : معنویت‎گرایی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در حالی که معنویت و ارزشهای اخلاقی در دنیای معاصر افول کرده بود و به مادّه و جسم بهای بیشتر داده میشد، امام عزیز معنویت را زنده کردند

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
معنویّت مردم... امام را به هیجان می‌آورد. من گریه‌ی امام را چند بار دیده‌ام ‌-آنکه من دیدم، حالا دیگرانى هم که بودند لابد دیدند؛ البتّه در روضه و ذکر مصیبت و اینها را نمیگویم- هر دفعه آن‌وقتى بوده که راجع به هیجان و فداکاری‌هاى مردم با امام صحبت کردیم... یک بار من در یک مسافرتى بودم؛ بعد از سخنرانی‌اى که کردم، خواستم بیایم بروم سوار ماشین شوم، پاسدارها نگه داشته بودند که مردم نیایند نزدیک، من دیدم یک خانمى دارد پشت سر این پاسدارها همین‌طور خطاب به من حرف میزند؛ من گفتم راه را باز کنید این خانم بیاید ببینم چه‌کار دارد؛ آمد جلو، گفت که به امام از قول من بگو من بچّه‌ام دست دشمن اسیر بود، اخیراً به من خبر دادند که او را آنجا شهیدش کردند؛ به امام از قول من بگو که فداى سرتان، شما زنده باشید، من حاضرم بچّه‌هاى دیگرم هم در راه شما شهید بشوند. من آمدم تهران؛ وقتى آمدم، رفتم خدمت امام. در ملاقات با ایشان یادم رفت این نکته را بگویم، بعد که آمدم بیرون یادم آمد؛ گفتم خوب نیست پیغام این مادر شهید را نرسانم. به آن برادرهایى که در بیت بودند، گفتم من یک کلمه را یادم رفته خدمت امام بگویم. امام داشتند از آن اتاق کوچک [محلّ ملاقات]، تشریف میبردند داخل، همین دم درِ حیاط بودند، جلوى دفتر. به من گفتند امام اینجا هستند. [وقتى] من وارد شدم، امام ایستاده بودند؛ گفتم من همین یک کلمه را میخواستم به شما بگویم، مادرى با این خصوصیّات آمد، این را گفت. تا این را گفتم، چهره‌ی امام آن‌چنان در هم رفت، آن‌چنان اشکى از چشم ایشان ریخت که قلب من را فشرد. از اخلاص رزمندگانمان در جبهه‌ها، از فداکاری‌هاى مردم، از خانواده‌هاى شهدا، از همین کارهایى که شماها در این صحراها میکنید، امام به هیجان می‌آمد. این معنویّت مردم، این اخلاص مردم، ایشان را به هیجان می‌آورد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
راهى که امام دنبال میکرد و این کار سنگین او، این بار عظیم، بارى نیست که فقط با عقل و درایت و قوّت بدنى و قوّت سیاسى پیش برود، این را بدانید؛ هر انسانى ‌- هرچه از لحاظ جسمانى و عقلى و سیاسى قوى باشد ‌- آن بار را نمیتواند بردارد؛ آن بار یک چیز دیگرى میخواهد که امام آن را داشت و آن عبارت است از خلوص و صفاى بین خود و خدا. کسى خیال نکند که امام، این انقلاب را توانست [فقط] با حکمت خود و قوّت عقلانى خود و خصوصیّات معمولىِ بشرىِ خود پیروز کند. البتّه امام این خصوصیّات را داشت؛ عقل امام یکى از قوی‌ترین عقلها بود؛ انسانِ به این عاقلى من در عمر خودم ندیدم؛ انسانى بود عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم‌شناس، از جمله‌ی کسانى که فریبش نمیشود داد، بسیار پیچیده، بسیار تیزبین. این خصوصیّاتى بود که در امام بود، در آدمهاى معمولى، این‌طور چیزها ‌- مخصوصاً با هم ‌- خیلى کم پیدا میشود؛ یک دانه‌اش در یک انسانى پیدا بشود، آن انسان انسان بزرگى است؛ همان قوّت پیش‌بینى امام و آینده را حدس زدن ‌- همین یک دانه، که بتواند آینده‌ها را حدس بزند ‌- در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ امام این را داشت. آن عقل امام و قوّتِ دقّت ذهنى امام در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ که امام داشت. آن متانت و بردبارى و حلم امام؛ اگر در یک مجلس صد نفر حرفهایى میزدند که امام آنها را قبول نداشت، تا لازم نمیدانست حرفى نمیزد و سکوت میکرد. حالا در حضور آدم معمولى تا یک کلمه بگویند که برخلاف عقیده‌اش باشد، طوفانى در روحش به وجود می‌آید که جواب بدهد! نخیر، امام این‌جورى نبود؛ مگر آن‌وقتى که لازم میدانست؛ آن‌وقت بدون اینکه کسى حرفى هم بزند عقیده‌ی خودش را میگفت، امّا آن‌وقتى که لازم نبود، اگر صد نفر هم حرف میزدند [حرفى نمیزد].

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
راهى که امام دنبال میکرد و این کار سنگین او، این بار عظیم، بارى نیست که فقط با عقل و درایت و قوّت بدنى و قوّت سیاسى پیش برود، این را بدانید؛ هر انسانى ‌- هرچه از لحاظ جسمانى و عقلى و سیاسى قوى باشد ‌- آن بار را نمیتواند بردارد؛ آن بار یک چیز دیگرى میخواهد که امام آن را داشت و آن عبارت است از خلوص و صفاى بین خود و خدا. کسى خیال نکند که امام، این انقلاب را توانست [فقط] با حکمت خود و قوّت عقلانى خود و خصوصیّات معمولىِ بشرىِ خود پیروز کند. البتّه امام این خصوصیّات را داشت؛ عقل امام یکى از قوی‌ترین عقلها بود؛ انسانِ به این عاقلى من در عمر خودم ندیدم؛ انسانى بود عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم‌شناس، از جمله‌ی کسانى که فریبش نمیشود داد، بسیار پیچیده، بسیار تیزبین. این خصوصیّاتى بود که در امام بود، در آدمهاى معمولى، این‌طور چیزها ‌- مخصوصاً با هم ‌- خیلى کم پیدا میشود؛ یک دانه‌اش در یک انسانى پیدا بشود، آن انسان انسان بزرگى است؛ همان قوّت پیش‌بینى امام و آینده را حدس زدن ‌- همین یک دانه، که بتواند آینده‌ها را حدس بزند ‌- در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ امام این را داشت. آن عقل امام و قوّتِ دقّت ذهنى امام در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ که امام داشت. آن متانت و بردبارى و حلم امام؛ اگر در یک مجلس صد نفر حرفهایى میزدند که امام آنها را قبول نداشت، تا لازم نمیدانست حرفى نمیزد و سکوت میکرد. حالا در حضور آدم معمولى تا یک کلمه بگویند که برخلاف عقیده‌اش باشد، طوفانى در روحش به وجود می‌آید که جواب بدهد! نخیر، امام این‌جورى نبود؛ مگر آن‌وقتى که لازم میدانست؛ آن‌وقت بدون اینکه کسى حرفى هم بزند عقیده‌ی خودش را میگفت، امّا آن‌وقتى که لازم نبود، اگر صد نفر هم حرف میزدند [حرفى نمیزد]؛ دیدید دیگر در وصیّت‌نامه‌ی ایشان، ایشان در آخر وصیّت‌نامه چند جمله اضافه کردند که من در مجلس خبرگان خواندم؛ یکى از آنها این است که حرفهایى به من نسبت میدهند که خلاف واقع است؛ از این قبیل بود. من رفتم خدمت ایشان در زمان بنی‌صدر، ایشان گفتند: این حرفهایى که این به من نسبت میدهد، از قول من میگوید، همه‌اش خلاف واقع است. چون او در سخنرانی‌هایش گاهى میگفت که امام این‌جور گفته، [نظر] امام این‌جور است؛ چیزهایى را به‌عنوان نظر امام ذکر میکرد. خب، این خصوصیّتى ممتاز بود که حرفى که زده میشد او را برنمی‌آشفت و فوراً تحریک نمیکرد که حالا جواب بدهد و آنچه را به نظرش درست است بگوید؛ عجله‌اى نداشت. این متانت، این بردبارى، این حلم، این تسلّط بر نفْس، این سعه‌ی صدر، در هر کسى باشد، او یک انسان بزرگى است. پس ببینید خصوصیّات بشرىِ امام هر کدام به‌تنهایى جورى بود که هر کسى یکى از آن خصوصیّات را داشته باشد، یک آدم بزرگ است. و امام همه‌اش را داشت.امّا من به شما عرض میکنم، از من بپذیرید این حرف را: امام، با همه‌ی این خصوصیّات هم اگر آن عامل اصلى را نداشت، نه این انقلاب پیروز میشد، نه شما مردم این‌جور عاشقش میشدید، نه میتوانست این طوفان را در دنیا به وجود بیاورد، نه میتوانست در مقابل تهدید و ارعاب دشمن آن‌جور مثل کوه بِایستد؛ عامل اصلى در موفّقیّتهاى این مرد، آن چیزِ دیگر بود؛ آن چیست؟ معنویّت، ارتباط با خدا، تقوا، کار را براى خدا کردن، کار را حتّى براى نتیجه‌ی ظاهری‌اش انجام ندادن.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
امام تا آخرین لحظات هم ذکر و نماز و دعا را از دست ندادند. همان ساعاتى که ما آنجا ساعات سختى را میگذراندیم ‌-از ساعت سه و چهار بعدازظهر تا ساعت ده و بیست دقیقه که آن حادثه‌ی تلخ اتّفاق افتاد؛ این چند ساعت خیلى بر ما سخت گذشت، خیلى؛ قابل تصویر نیست- آقاى حاج‌احمدآقا، فرزند عزیز حضرت امام، یک چیزى گفتند؛ گفتند: پیش از ظهرى، امام روى تخت شروع کردند نماز خواندن، پی‌درپى نماز خواندند، پی‌درپى نماز خواندند؛ ایشان میگفتند نمیدانم نافله میخواندند، چه میخواندند؛ بعد پرسیدند که ظهر شده؟ گفتیم بله، آن‌وقت شروع کردند نماز ظهر را ‌-با نوافل آن- خواندن؛ نماز ظهر و عصرشان را خواندند، بعد شروع کردند به ذکر گفتن. ایشان گفتند که تا آن لحظه‌اى که امام این عارضه برایشان پیدا شد و در حالت کما رفتند، مرتّب پشت سر هم میگفتند سبحان‌ا‌لله‌ و ‌الحمدلله‌ و لااله‌الّاا‌لله‌ و ا‌لله‌اکبر، سبحان‌ا‌لله‌ و ‌الحمدلله‌ و لااله‌الّاا‌لله‌ و ا‌لله‌اکبر. تا آخرین لحظه، ایشان ذکر خدا میگفت.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
من گریه‌ی امام را چند بار دیده‌ام ‌هر دفعه آن‌وقتى بوده که راجع به هیجان و فداکاری‌هاى مردم با امام صحبت کردیم.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
عقل امام یکى از قوی‌ترین عقلها بود؛ انسانِ به این عاقلى من در عمر خودم ندیدم؛ انسانى بود عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم‌شناس، از جمله‌ی کسانى که فریبش نمیشود داد، بسیار پیچیده، بسیار تیزبین.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آن عقل امام خمینی(ره) و قوّتِ دقّت ذهنى امام در هر آدمى باشد، او یک آدم بزرگى است؛ که امام داشت.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر در یک مجلس صد نفر حرفهایى میزدند که امام آنها را قبول نداشت، تا لازم نمیدانست حرفى نمیزد و سکوت میکرد. حالا در حضور آدم معمولى تا یک کلمه بگویند که برخلاف عقیده‌اش باشد، طوفانى در روحش به وجود می‌آید که جواب بدهد!

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
این خصوصیّتى ممتاز امام خمینی(ره) بود که حرفى که زده میشد او را برنمی‌آشفت و فوراً تحریک نمیکرد که حالا جواب بدهد و آنچه را به نظرش درست است بگوید؛ عجله‌اى نداشت. این متانت، این بردبارى، این حلم، این تسلّط بر نفْس، این سعه‌ی صدر، در هر کسى باشد، او یک انسان بزرگى است.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
عامل اصلى در موفّقیّتهاى امام خمینی(ره)، معنویّت، ارتباط با خدا، تقوا، کار را براى خدا کردن، کار را حتّى براى نتیجه‌ی ظاهری‌اش انجام ندادن ، بود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیته‌ی انقلاب اسلامى - 1368/03/18
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام خمینی(ره) تا آخرین لحظات رحلت هم ذکر و نماز و دعا را از دست ندادند.