[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
من میگویم امروز یک تحوّل بزرگی در دنیا، یا دارد آغاز میشود یا آغاز شده است. امروز روزی است که ملّتهای منطقه نباید دچار غفلتی بشوند که در دوران استعمار یا بعد از جنگ اوّل جهانی شدند؛ باید ملّتهای منطقه بیدار باشند. من خواهش میکنم درست توجّه کنید به مطلبی که من عرض میکنم؛ بخصوص جوانهای عزیزمان. گفتیم دنیا در آستانهی یک تحوّل است یا در آغاز یک تحوّل است. این تحوّل چیست؟ چه اتّفاقی در دنیا دارد میافتد که ما از آن تعبیر میکنیم به «تحوّل»؟ خطوط اصلیاش چند چیز است: در درجهی اوّل، ضعیف شدن قدرتهای استکباری دنیا؛ این یکی از خطوط اصلی تحوّلی است که دارد اتّفاق میافتد. قدرت استکباری آمریکا ضعیف شده است و دارد ضعیفتر میشود ــ من حالا این را توضیح میدهم ــ همچنین بعضی کشورهای اروپایی؛ این یکی از خطوط اصلی این تحوّل است. یکی دیگر از خطوط اصلی این تحوّل، برآمدن قدرتهای جدید منطقهای و جهانی است؛ قدرتهای جدیدی دارند به وجود میآیند که یا قدرتهای منطقهایاند یا قدرتهای جهانیاند؛ خب [این] تحوّل است. گفتیم آمریکا در حال ضعیف شدن است، یا قدرتهای غربی، قدرتهای استکباری در حال ضعیف شدنند. این یک شعار نیست، این یک واقعیّت است و حرفی است که خود آنها میزنند؛ خود آنها میگویند شاخصهای اقتدار آمریکا در دنیا رو به تنزّل است. مثل چه شاخصهایی؟ مثل اقتصاد؛ یکی از مهمترین شاخصهای اقتدار آمریکا اقتصاد قوی آمریکا بود که میگویند رو به تنزّل است. یکی مسئلهی امکان دخالت در دولتها بود؛ آمریکا در دولتهای گوناگون دخالت میکرد، امروز این حالت رو به افول است؛ اروپاییها یک جور، دیگران یک جور. میشنوید دیگر؛ در مطبوعات و در خبرهای رادیوتلویزیون و خبرهای دنیا میشنوید؛ اعتراف میکنند. یکی از شاخصهای اقتدار در آمریکا توانایی تغییر دادن دولتها و کشورها بود. توجّه کنید! اینها مهم است. یک روز آمریکا یک مأموری را فرستاد ایران با یک ساک پول، دلار، اسم آن مأمور هم ثبت شده و همه میشناسند: کیم روزولت؛ اسمش کیم روزولت بود. اینها چیزهای پنهانی نیست؛ اینها یک چیزهایی است که آن روز پنهان بود، بعدها آشکار شده. یک مأمور را با یک کیف پول، با یک چمدان پول میفرستد ایران، یک کودتایی مثل کودتای بیستوهشتم مرداد را به وجود میآورد! با توطئهی آمریکا و انگلیس، مشترکاً، و به دست یک مأمور آمریکایی که پول آورد اینجا و بین اراذل و اوباش و افراد گوناگون تقسیم کرد، کودتای بیستوهشتم مرداد را درست کردند، یک دولتی مثل دولت مصدّق را سرنگون کردند. یک روز آمریکا اینجوری بود؛ آیا امروز هم آمریکا این کار را میتواند بکند؟ ابداً! نه در مورد ایران، که در مورد هیچ کشور دیگری [هم] نمیتواند بکند. امروز آمریکا مجبور است برای ضربه زدن به دولتهایی که میخواهد به آنها ضربه بزند، جنگ ترکیبی ایجاد کند؛ که جنگ ترکیبی برای او بسیار هزینهزا است، آخرش هم به نتیجه نمیرسد. [آیا] با وجود پیشرفت فوقالعادهی ابزارهای اطّلاعاتی و امنیّتی ــ که در اختیار آمریکا بیشتر از جاهای دیگر هم هست ــ شما در این ده سال اخیر سراغ دارید که آمریکا توانسته باشد با همین جنگهای ترکیبی، در یک کشوری یک دولتی را سرنگون کند، یک دولتی را به جایش بیاورد؟ ده سال در سوریه توطئه کردند، نتوانستند کاری بکنند؛ بیست سال در افغانستان جا خوش کردند، همهی ابزارهای نظامیشان را آوردند، [ولی] دیدید با چه ذلّتی از افغانستان خارج شدند. وقتی میگوییم آمریکا ضعیف شده، معنایش اینها است. در مورد اروپا هم وضع بهتر از این نیست. شما خب این روزها مسائل آفریقا را میشنوید؛ کشورهایی که تحت نفوذ فرانسه بودند، یکی پس از دیگری دارند علیه فرانسه قیام میکنند و حکومتهای دستنشاندهی فرانسه را ساقط میکنند؛ [آن هم] مردم! البتّه ارتشیهایشان مشغولند لکن مردم پشتیبان آنها هستند. یعنی قدرتهای غربی، که در رأسشان آمریکا است و بعد هم اروپا، امروز آن قدرت سابق را ندارند، رو به ضعفند؛ این ضعف روزبهروز بیشتر میشود. خب قدرتهای جدیدی هم دارند سر بلند میکنند، که من دیگر نمیخواهم اسم آن قدرتها را بیاورم، وارد آن نمیخواهم بشوم. این تحوّل بزرگ جهانی است. دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و سفیران جمهوری اسلامی ایران با رهبر انقلاب1402/02/30 رهبر انقلاب با اشاره به موضوع اجلاس سفرا مبنی بر تحول در نظم کنونی جهان و پُر تکرار شدن این موضوع در ادبیات جهانی، گفتند: تحول در نظم جهانی یک فرآیند پر فراز و نشیب و بلندمدت و متأثر از حوادث احتمالی پیشبینی نشده است و کشورهای مختلف نظرات و رویکردهای متعارض و گوناگونی به آن دارند. ایشان لازمه جانمایی مناسب ایران در نظم جدید را رصد و ارزیابی تحولات جهانی و شناخت دقیق سمت و سو و پشت پرده حوادث دانستند و گفتند: بر اساس این رصد و ارزیابی باید پیشنهادهای عملی استخراج شود که در این زمینه هم سفرا و رؤسای نمایندگیها بخصوص در کشورهای اثرگذار نقش مهمی دارند. بیانات در دیدار مسئولان نظام1402/01/15 بنده مدّتی قبل گفتم که دنیا در معرض یک تحوّل سیاسی مهم است؛ یعنی وضع نظم جهانی در حال تغییر است که خب حالا این حرف دارد از جاهای مختلف شنیده میشود، تکرار میشود. من امروز میخواهم عرض بکنم که این تحوّل جهانی خوشبختانه در جهت تضعیف جبههی دشمنان جمهوری اسلامی است؛ این چیز مهمّی است. اوّلاً تحوّلات خیلی سریع دارد انجام میگیرد؛ خیلی باسرعت؛ ثانیاً با همین خصوصیّتی که گفتم، [یعنی] در جهت تضعیف آن جبهه است؛ این تحوّلات تا کنون اینجوری است. خب این چه چیزی را اقتضا میکند؟ اقتضا میکند که ما در مسئلهی سیاست خارجی، ابتکاراتمان را افزایش بدهیم؛ ابتکار و تحرّک و فعّالیّت و مانند اینها را باید افزایش بدهیم و از فرصت استفاده کنیم. بیانات در دیدار دانش آموزان1401/08/11 علائم زیادی وجود دارد که نظم کنونی جهان دارد تغییر پیدا میکند و نظم جدیدی بر جهان حاکم خواهد شد. نقش ما ایرانیها، جایگاه ما ایرانیها در این نظم جدید چیست؟ این یک سؤال مهم است. حالا این نظم جدیدی که بنده عرض میکنم که نظم کنونی به نظم جدید تغییر پیدا خواهد [کرد]، چیست؟ نمیشود دقیق گفت، نمیشود بدقّت گفت که نظمِ این چنینی است امّا میشود یک خطوطی را ترسیم کرد. یک خطوط اساسیای هست که مطمئنّاً این خطوط اساسی در این نظم جدید هست. خطّ اساسی اوّل عبارت است از انزوای آمریکا؛ آمریکا در نظم جدید جهانی منزوی خواهد بود. برخلاف آنچه ده بیست سال پیش بوش پدر گفت که امروز تنها قدرت مسلّط دنیا آمریکا است؛ بعد از قضیّهی حملهی عراق به کویت و ورود آمریکاییها و متلاشی کردن حملهی عراقیها، [بوش پدر] با غرور تمام ــ به این مضمون ــ گفت که امروز همهکارهی دنیا آمریکا است؛ در این نظم جدیدی که من میگویم نه، آمریکا دیگر جایگاه مهمّی ندارد و منزوی است... خب، پس یکی اینکه آمریکا مجبور میشود دست و پایش را از جهان جمع کند. الان آمریکاییها در بسیاری از مناطق دنیا پایگاه دارند؛ در منطقهی ما، در اروپا، در آسیا، پایگاههای نظامی با جمعیّتهای زیاد، پولش را هم از خود آن کشور بیچارهای که در آنجا پایگاه هست میگیرند؛ هزینههایش را او باید تأمین کند و آمریکاییها بخورند و آقایی کنند! این دیگر تمام میشود؛ دست و پای آمریکا از حضور در سراسر جهان جمع خواهد شد. این، آن خطّ اصلی اوّل، از خطوط اساسی نظم جدید آیندهی جهان. خطّ اساسی دوّم؛ انتقال قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و حتّی علمی، از غرب به آسیا. امروز قدرتهای غربی هم اقتدار سیاسی دارند، هم اقتدار علمی دارند، هم اقتدار فرهنگی دارند، هم اقتدار اقتصادی دارند؛ یعنی خیلی چیزها دارند، البتّه تعبیر درستترش این است که بگوییم داشتند، و دارند آرامآرام از دست میدهند؛ ولی خب [اینها را] سالها داشتند دیگر؛ دو سه قرن غربیها این جوری عمل کردند. در این نظم جدید، این حالت از غرب به آسیا منتقل خواهد شد. آسیا خواهد شد مرکز دانش، مرکز اقتصاد، مرکز قدرت سیاسی، مرکز قدرت نظامی؛ ما در آسیاییم. خب این هم نقطهی بعدی. نقطهی سوّم، [یعنی] آن خطّ اساسی سوّم: فکر مقاومت و جبههی مقاومت در مقابل زورگویی گسترش خواهد یافت، که مبتکرش جمهوری اسلامی است. بیانات در دیدار دانش آموزان1401/08/11 خب، حالا در این دنیای جدید ایران چه کاره است؟ ایران کجا قرار میگیرد؟ جایگاه کشور عزیز ما کجا است؟ این، آن چیزی است که باید شما روی آن فکر کنید؛ این، آن چیزی است که باید شما خودتان را برایش آماده کنید؛ این آن چیزی است که جوان ایرانی میتواند انجام بدهد. ما میتوانیم در این نظم جدید یک جایگاه برجستهای داشته باشیم؛ میتوانیم. چرا؟ برای خاطر اینکه کشور ما یک خصوصیّات برجستهای دارد که خیلی از کشورهای دیگر ندارند. اوّلاً نیروی انسانی؛ ما نیروی انسانی بسیار خوبی داریم؛ یعنی هوش و استعداد جوان ایرانی از متوسّط هوش و استعداد دنیا بالاتر است؛ این هست. ما امروز داریم برکات هوش و استعداد جوان متولّد دههی شصت و هفتاد را جلوی چشم خودمان میبینیم. الان جوانهایی و این کسانی که امروز در بخشهای علمی گوناگون، بخشهای فنّاوری گوناگون دارند نوآوری میکنند، دارند تازهسازی میکنند ــ در بخشهای مختلف، بخشهای مختلف علمی ــ در بعضی از بخشها کشور را جزو چهار پنج کشور اوّل دنیا قرار میدهند، همان متولّدین دههی ۶۰ و دههی ۷۰ و مانند اینها هستند؛ امروز به ثمر رسیدهاند؛ و انشاءالله ملّت ایران برکات متولّدین دههی ۸۰ را ــ که اغلب شماها باشید ــ و دههی ۹۰ را هم در آینده خواهد دید. خب حالا البتّه مزاحمتهایی هم وجود خواهد داشت، مشکلاتی هم وجود دارد که اینها میتواند مانع بشود. خب پس بنابراین اوّلین امتیاز ما، امتیاز نیروی انسانی است. امتیاز دوّم، نیروهای طبیعت، طبیعت کشور؛ ما در کشور منابعی داریم که تنوّع منابع طبیعی در کشور ما جزو کمنظیرترین تنوّعها در دنیا است. من یک وقتی اینجا در همین حسینیّه در یک سخنرانی ــ الان آمارش را یادم نیست، آن روز مطالعه کرده بودم یادم بود ــ گفتم که در این چند فلز اساسی لازم برای صنعت، ما خودمان یک درصد جمعیّت دنیا هستیم، یک درصدیم امّا این چند فلز در کشور ما چهار درصد، پنج درصد موجودی دنیا است؛ یعنی ما بیشتر از اندازهی ملّت خودمان منابع طبیعیمان سرشارند. حالا من فلزها را گفتم، گیاهان هم همین جورند، گیاهان دارویی هم همین جورند، معادن هم همین جورند؛ از این جهت ما خیلی ثروتمندیم. روی معادن بنده چقدر تکیه کردهام در دولتهای مختلف، متأسّفانه خب خیلی نپرداختند، و خیلی از دولتها گوش نکردند به حرف ما. امیدواریم انشاءالله این دولت [به این امور بپردازد]. شنیدم کارهای خوبی هم دارند میکنند در زمینهی معادن؛ خب پس این هم یک نقطهی اساسی دیگر. بنابراین کشور ما، هم از لحاظ نیروی انسانی امتیاز دارد، هم از لحاظ نیروهای طبیعی امتیاز دارد، هم از لحاظ موقعیّت جغرافیایی؛ ما چهارراه ارتباطات شرق و غرب و شمال و جنوبیم. شما روی نقشه نگاه کنید، نقشهی دنیا را بگذارید نگاه کنید؛ ما در یک نقطهی حسّاس هستیم. شرق و غرب از ما میتوانند عبور کنند؛ شمال و جنوب هم از ما میتوانند عبور کنند. ما یک معبرِ ترانزیتِ بسیار پیشرفته و خوبی میتوانیم در دنیا باشیم. البتّه احتیاج دارد به خطوط راهآهن، خطوط ریلی؛ با جادّه نمیشود که من راجع به این خطوط ریلی هم باز ــ این درددلها را با شما جوانها باید بکنیم ــ مکرّر در دولتهای مختلف راجع به خطوط ریلی من تأکید کردهام؛ متأسّفانه کوتاهی شده. البتّه در آن اوایلِ بعد از رحلت امام چرا، یک مقداری کارهای ریلی خوبی انجام شد، [ولی] بعدش دیگر کار درستی انجام نشده و حالا انشاءالله بنا دارند کارهای خوبی را انجام بدهند. ما بایستی انشاءالله در این زمینهی رفتوآمدها و حمل و نقل بتوانیم جایگاه خودمان را پیدا کنیم. از همهی این چند امتیاز مهمتر، منطق حکومتی و تمدّنی ما است که همان جمهوری اسلامی است. ما جمع کردیم بین جمهوری و بین اسلامی؛ جمع کردیم بین حضور مردم و آراء مردم و معارف الهی؛ جمع بین این دو کارِ آسانی نیست، [ولی] ما این کار را به توفیق الهی انجام دادیم. البتّه نقصهایی داریم. من هیچ وقت ادّعا نمیکنم در این زمینهها نقص نداریم؛ نه، نقصهایی داریم امّا حرف، منطق، یک منطق جدیدی است در دنیا. بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی1401/07/22 یک نقطهی اساسی اینجا وجود دارد که نباید از آن غفلت کرد و آن، این است که امروز، هر روز بیشتر روشن میشود که هندسهی سیاسیِ عالم و سطح دنیا در حال تغییر است؛ امروز روزبهروز بیشتر واضح میشود که نقشهی سیاسی دنیا در حال تغییر است. آن مسئلهی یکقطبی بودن و زورگویی کردن یک قدرت ــ یا دو قدرت؛ فرق نمیکند ــ بر کشورها و بر ملّتها و مانند اینها، مشروعیّت خودش را از دست داده؛ یعنی ملّتها بیدار شدهاند. نظام تکقطبی مطرود شده است و بتدریج دارد مطرودتر میشود. شما امروز در دنیا زیاد میشنوید این حرف را از زبان سیاستمدارهای درجهی یک دنیا که نظام تکقطبی را قبول نداریم. نظام تکقطبی یعنی چه؟ یعنی اینکه مثلاً فرض کنید آمریکا بنشیند برای عراق یا برای سوریه یا برای ایران یا برای لبنان یا برای فلان [کشور] طرّاحی کند که «باید این کار را بکنید، باید این بشود، باید این نشود»؛ گاهی بگوید، گاهی هم نگوید، امّا عمل کند. امروز این جوری است؛ طرّاحی میکنند برای کشورها و بسیج میکنند نیروهایشان را. خب نقشه دارند؛ استکبار نقشه دارد. [امّا] این دارد تغییر میکند؛ تدریجاً این حالت تسلّطی که استکبار جهانی بر کشورها و بر ملّتها و بر مناطق گوناگون داشته، دارد تغییر میکند؛ درست مثل تغییری که در دوران نهضتهای ضدّاستعماری در میانهی قرن ۲۰ اتّفاق افتاد که مکرّر پشت سر هم کشورها قیام کردند علیه استعمار مستقیم ــ در آسیا یک جور، در آفریقا یک جور، در آمریکای لاتین یک جور ــ که نقشهی سیاسی دنیا یک تغییر عمدهای در آن روز کرد، امروز هم یک تغییر عمدهای دارد میکند. این حرکت زیرپوستی و آرامِ سلطهگرانهی استکبار جهانی علیه ملّتها، دارد بتدریج مشروعیّت خودش را به طور واضح از دست میدهد از نظر ملّتها؛ از اوّل که مشروع نبوده، لکن ملّتها نظرشان دارد نسبت به این روشن میشود. خب وضع جدیدی پیش خواهد آمد، دنیای جدیدی به وجود خواهد آمد. ممکن است ما نتوانیم دقیقاً حدس بزنیم که این دنیای جدید چه شکلی است، لکن مطمئنّیم که بتدریج در طول سالها دنیای جدیدی دارد تشکیل میشود. خب جایگاه امّت اسلامی در این دنیای جدید کجا است؟ این سؤال مهمّی است. بیانات در دیدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى1393/06/13 در نگاه کلان به کل جهان - و از جمله به منطقه - انسان به این نکتهى اساسى برخورد میکند که نظم مستقر حاکم قبلى دنیا در حال تغییر و تبدیل است؛ این را انسان میفهمد و مشاهده میکند. بعد از جنگ اول جهانى، یک نظم جدیدى در عالم و بخصوص در منطقهى ما بهوجود آمد؛ قدرتهایى جان گرفتند، قدرتهاى برتر عالم شدند؛ و بعد از جنگ دوم جهانى - که تا کنون حدود هفتاد سال از پایان آن میگذرد - این نظم جهانى استقرار پیدا کرد و مدیریت عالم به شکل خاصى درآمد. غرب در واقع، چه به شکل نظام سوسیالیستى و چه به شکل نظام لیبرالیستى - که هردو غربى بودند - حاکم بر مدیریت جهان شد و مدیریت جهان در اختیار اینها قرار گرفت. آسیا و آفریقا و آمریکاى لاتین و مناطق گوناگون دنیا تحت نفوذ و هیمنه و ارادهى اینها در طول این هفتاد سال حرکت کردند. انسان بروشنى میبیند که این نظم در حال تغییر است. بیانات در دیدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى1393/06/13 وقتى که دنیا در حال تغییر است، نظم جهانى در حال تغییر است و نظم جدیدى در حال نطفهبندى است، ما طبعاً وظایف مهمترى خواهیم داشت. در نظم جدید عالم، جایگاه اسلام، جایگاه جمهورى اسلامى، جایگاه کشور مهم ما ایران کجا خواهد بود؟ این را میتوانیم فکر کنیم، پیشبینى کنیم، در راه آن حرکت کنیم. آن نظم قبلى - که عرض کردیم حدود هفتاد سال بهنحو مستقر در دنیا حاکم بود - دو پایهى اساسى داشت: یک پایهى فکرى و ارزشى، و یک پایهى عملى، یعنى نظامى و سیاسى. عرض من این است که هردو پایه امروز دچار چالش شده، دچار تزلزل شده. اما آن پایهى اخلاقى و فکرى عبارت بود از ادعاى برترىِ فکرى و ارزشى غرب - شامل اروپا و آمریکا - بر بقیهى مناطق جهان و بقیهى ملل عالم. شعارهایى را اینها مطرح کردند که این ربطى به پیشرفتهاى علمى و صنعتى ندارد؛ شعارهاى جذاب و فریبنده مثل شعار آزادى، شعار دموکراسى، شعار حقوق بشر، شعار دفاع از ملتها و از آحاد انسانها را سرِدست گرفتند و مطرح کردند و خواستند برترى نظام ارزشى خودشان را بر سایر مناطق عالم، بر ادیان عالم، بر نحلههاى گوناگون فکرى و بخصوص بر اسلام، از این طریق تثبیت کنند. موفق هم شدند؛ یعنى در دنیاى اسلامِ ما، افرادى، گروههایى، شخصیتهاى سیاسىاى و دولتهایى که حقیقتاً معتقد شدند به برترىِ نظام ارزشى غرب، کم نیستند. امروز هم در داخل جامعهى ما کسانى هستند که همین فکر و همین عقیده را دارند. در بخش دوم که بخش عملى است - که پایهى دوم قدرت غرب و تسلط غرب بر مدیریت جهان بود - مسئلهى توانایىهاى سیاسى و نظامى بود که اگر ملتها یا دولتها یا جریانهاى گوناگونى تحت تأثیر آن نظام ارزشى و آن جنبهى اول قرار نمیگرفتند و تسلیم نمیشدند و ایستادگى میکردند، اینها با فشار سیاسى و با فشار نظامى با آنها مواجه میشدند و کارهاى زیادى را انجام میدادند که کسانى که زیر بار آن عامل اول نمیرفتند، با فشار عامل دوم، یعنى فشار سیاسى و فشار نظامى و امنیتى، مجبور بشوند با آنها همراهى کنند و همکارى کنند. این را ما در دنیا مشاهده کردیم، در کشور خودمان مشاهده کردیم. دستگاههاى تبلیغاتى غرب هم که روزبهروز توسعه پیدا میکردند و مدرن میشدند و توانایىهایشان افزایش پیدا میکرد، این دو عامل - یعنى عامل برترى ارزشى و عامل سلطهى نظامى و سیاسى - را مرتباً به رخ ملتها کشیدند؛ صاحبان فکر را، روشنفکرها را و بتدریج عامهى مردم را نسبت به آن به قناعت رساندند. امروز هر دو عامل دچار چالش شده؛ هم آن عامل اول و هم عامل دوم. آن دو ابزار و دو سلاحى - که غرب با آن دو سلاح قادر بود دنیا را مدیریت کند و عملاً تسلط بر دنیا را بهدست گرفته بود و مدیریت دنیا را بهدست گرفته بود - هر دو عامل امروز در دنیا بتدریج ضعیف شده است. اما آن عامل اول که عامل ارزشى بود - یعنى رجحان ارزشهاى غربى بر ارزشهاى ملل دیگر، ادیان، اسلام و غیره - دچار تزلزل شده به دلایلى. عواملى موجب شده است که دچار تزلزل بشود. من چند عامل از این عوامل را اینجا یادداشت کردهام که عرض میکنم: یکى از این عواملى که نظام ارزشى غرب را و سلطهى معنوى این نظام را متزلزل کرده، بحران رو به افزایش اخلاقى و معنوى در غرب است؛ که نشانهى بارز آن رواج احساس پوچى، احساس بیهودگى، احساس ناامنى روحى در بین آحاد مردم - بخصوص در بین جوانها - در غرب است. تلاشىِ خانواده؛ بنیان خانواده در غرب دچار تزلزل شدید است و متلاشى شده که این آثار را میگذارد. مسئلهى زن که بر روى مسئلهى زن جهتگیرى غربى بهنحوى بوده است که امروز حرکت فمینیستى - که از دهها سال قبل شروع شده بود - زیر سؤال جدى از سوى متفکرین و روشنفکران و اهل فکر است؛ یعنى احساس میکنند که این یک دامى براى زن بود و زن را دچار محاذیر عجیبوغریبى کرده است که داستان مفصلى است. مسئلهى ارزش شدن منکرات؛ مثلاً همجنسبازى در غرب میشود ارزش؛ مخالفت با همجنسبازى میشود ضد ارزش! که اگر چنانچه - امروز در دنیاى غرب اینجورى است - با کسى، با یک مقام دولتىاى، رئیس جمهورى، شخصیت برجستهاى مصاحبه کنند و او بگوید من با همجنسبازى مخالفم، این بهعنوان یک نقطهى منفى در کارنامهى او در دنیا تلقى میشود؛ یعنى فضاى اخلاقى غرب، به این جهت، به این سمت رفته. البته در این زمینه متوقف هم نخواهد ماند و پیش خواهد رفت و به جاهاى بسیار بدتر و زشتترى خواهد انجامید. و این نکته را امروز - یعنى از چندى پیش، از چند سال قبل از این، شاید از ده پانزده سال قبل - متفکرین غربى و بعضى از خیرخواهان و دلسوزان غربى متوجه شدهاند و مدام تذکر میدهند؛ لکن فایدهاى ندارد؛ وقتى که یک نظام اخلاقى به این سراشیب افتاد، دیگر قابل جلوگیرى نیست و سرنوشتى جز متلاشى شدن ندارد. این یک عامل براى بهچالش گرفته شدن ارزشهاى غربى. عامل دوم میل به مذهب است؛ که این در واقع واکنش به همین عامل اول است. در بین جماعات گوناگون کشورهاى غربى، میل به مذهب، علاقهى به مذهب، بهطور خاص علاقهى به اسلام، گرایش به اسلام، گرایش به فهم قرآن روزبهروز بیشتر شده است؛ که این را کسانى که دستاندرکارند، بخوبى میدانند. این هم یکى از چیزهایى است که نظام اخلاقى و ارزشى غرب را بشدت دچار چالش کرده. عامل سوم بُروز تعارضهاى عملى با شعارهاى غربى است؛ یعنى اینها در دنیا دم از آزادى و دم از دموکراسى و دم از حقوق بشر و این حرفها میزدند؛ در عمل آنقدر دولتهاى غربى با این شعارها عملاً مخالفت کردند و نقض کردند این شعارها را که امروز طرح این شعارها در دنیا از سوى غربىها بهصورت یک امر مستهجن درآمده است؛ یعنى افراد صاحب فکر میفهمند. تعداد کودتاهایى که دولتهاى غربى و قدرتهاى غربى علیه دولتهاى مستقل - غالباً دولتهاى ملى - انجام دادند، یک تعداد عجیبى است. طبق بعضى از گزارشها، آمریکا پس از جنگ دوم [جهانى] تا امروز براى سرنگونى پنجاه دولت اقدام کرده! در مورد پنجاه دولت انواع و اقسام اقدامها را کرده؛ با دهها جریان مقاومتِ مردمى مخالفت کرده که اینها در کارنامهى آمریکا و دیگران مضبوط است. استفادهى از بمب اتم؛ تنها موردى که بمب اتم استفاده شده است [توسط] آمریکا است که بیش از همه دم از مردم و دم از حقوق مردم و مانند اینها میزند و بیش از دویست هزار نفر کشته شدند - در آن حوادث ژاپن - و تعداد خیلى بیشترى هم دچار عوارض آن شدند. زندان گوانتانامو، زندان ابوغریب، این حوادثى که پیش آمد، زندانهاى مخفىاى که در اروپا ثابت شد براى همه و روشن شد که اینها زندانهاى مخفى دارند و مردم را شکنجه میکنند و بىمحاکمه نگه میدارند، که هنوز هم هست؛ همه دارند مىبینند. این هم عامل سومى بود که نظام ارزشى مورد ادعاى غرب را به چالش کشید. عامل چهارم، پناه بردن به استفادهى از زور و خشونت و سرکوب بود؛ انواع خشونتها، از جمله تحریم. دیده شد و در مقابل چشم مردم دنیا قرار گرفت که وقتى که اینها با یک کشورى، با یک ملتى مسئله پیدا میکنند و نمیتوانند غلبهى فرهنگى خودشان را بر این کشور تحمیل بکنند و سلطهى خودشان را تأمین بکنند، دست به زور میبرند و لشکرکشى میکنند؛ گاهى با لشکرکشى، گاهى با ترور، گاهى با راه انداختن جریانهاى تروریستى؛ که اینها همه در همین زمان خود ما در همین اواخر دیده شده و این در مقابل چشم مردم دنیا است: حملهى به کشورها، حملهى به عراق، حملهى به افغانستان، حملات گوناگون به شکلهاى مختلف به پاکستان و جاهاى دیگر. این هم یکى از آن چیزهایى است که نظام ارزشى غرب را به چالش کشیده. و عامل پنجم هم جریانسازىهایى از قبیل همین جریان القاعده و داعش و مانند اینها. حالا اینها ادعا میکنند که اینها با ما مربوط نیست؛ اما همه میدانند. من یک چیزى را نقل کردم از قول یکى از مسئولان معروف آمریکایى، بعد خودشان منکر شدند. علىالظاهر هست، اینها اعتراف میکنند که این جریانها را اینها به راه انداختهاند؛ اگر هم اعتراف نکنند ما شواهد داریم، ما میدانیم. من فراموش نمیکنم، مرحوم شیخ سعید شعبان - حالا آوردن اسمش دیگر اشکالى ندارد - عالم معروف اهلسنت، در مشهد - آنوقتى بود که ما در دوران جنگ بودیم - به من گفت که من اطلاع دارم که دارند تلاش میکنند براى اینکه شما را از طرف شرق کشورتان، مشغول کنند و درگیر کنند؛ من گفتم خب شرق ما افغانستان است؛ گفت بله از طرف افغانستان. این قبل از آن بود که این جریان طالبان و القاعده و این حرفها در افغانستان راه بیفتد؛ ایشان خب ارتباط داشت با محافل گوناگون سیاسى و روحانىِ اهلسنت، در جاهاى حساسى حضور داشت، شخص بسیار محترمى بود، مطلع شده بود، گفت من وظیفهى خودم دانستم که این را به شما بگویم. بعد از اندکى هم همین حوادث اتفاق افتاد و دیدیم که همینجور بود که گفت. بنابراین شبههاى وجود ندارد که راه انداختن این جریانها و ساختن این جریانها، بهدست همین قدرتهاى غربى و عوامل منطقهاى آنها [است]. حالا ممکن است یک مواردى خودشان مستقیم وارد نشوند و دیگران [وارد شوند]. البته مستقیم هم وارد شدند؛ در همان قضیهى طالبان من فراموش نمیکنم در مجلات آمریکایى، جورى از طالبان حرف میزدند که بهنحوى ترویج آنها بود؛ [البته] صریحاً ترویج نمیکردند اما کیفیت کار تبلیغاتى، ترویج طالبان بود آن اوایلى که اینها سرِکار آمده بودند. بنابراین اینها عواملى است که آن نظام ارزشى مدعىِ برترى را - که غرب آن را مطرح میکرد - امروز در دنیا کاملاً به چالش کشیده؛ این حرف را دیگر از غربىها و از قدرتهاى غربى کسى نمیپذیرد که اینها بگویند ما طرفدار حقوق بشریم، ما طرفدار ارزشهاى انسانى هستیم، و مانند اینها. آن چیزهایى که در اعلامیهى استقلال آمریکا در دویست سال قبل ذکر شده بود، همه عملاً نقض شده است. اما عامل دوم که عامل اقتدار سیاسى و نظامى بود، هم به چالش کشیده شد؛ مهمترین چیزى که این عامل - عامل اقتدار نظامى و سیاسى - را به چالش کشید، برپایى نظام جمهورى اسلامى بود. در یکى از مناطقِ بشدت تحت نفوذ آمریکا، یک حرکت عظیم انقلابى با این ابعاد بهوجود مىآید، یک نظامى را مبتنى بر تفکراتى که آنها این همه براى حذف این تفکرات تلاش کرده بودند بهوجود مىآورد، و این نظامْ با حملات گوناگون و متنوع آنها - حملات سیاسى، اقتصادى، نظامى، امنیتى و غیره - از بین نمیرود بلکه روزبهروز هم قوىتر میشود؛ تا امروز که نظام جمهورى اسلامى نظامى است به معناى واقعى کلمه مقتدر. البته نظام اسلامى، هم مقتدر است، هم مظلوم است. این اقتدار نظام، منافاتى ندارد با مظلومیت؛ یکوقتى عرض کردیم، مثل امیرالمؤمنین: حاکم مقتدرِ نظام اسلامى در زمان خود، اما درعینحال مظلومترین مظلومان؛ نظام جمهورى اسلامى هم همینجور است. اقتدار آن منافاتى با مظلومیتش ندارد و این مظلومیتى که امروز این نظام دارد، نشانهى عدمِ اقتدار نیست؛ واقعاً اقتدارِ نظام جمهورى اسلامى، امروز امر واضحى است؛ این را دشمنان آن هم دارند اعتراف میکنند. بعد هم حوادثى که اتفاق افتاد، ایستادگىِ هشتسالهى جمهورى اسلامى و ملت ایران در دفاع مقدس؛ چیز کوچکى نبود، حادثهى بسیار مهمى بود. این نشان داد که توانایىهاى نظامى و امنیتىِ قدرتهاى مسلط بر عالم، قادر نیستند از ایستادگى یک ملت بکاهند یا به آن ضربه بزنند، و این خواهد توانست خودش را بر آنها تحمیل کند، کما اینکه تحمیل کرد. بعد هم دیگر حوادث منطقه، حوادث فلسطین، حوادث لبنان، جنگ ۳۳ روزه، جنگ ۲۲ روزه، جنگ ۸ روزهى غزه، و این جنگ اخیر ۵۰ روزهى غزه که واقعاً جزو نمونههاى معجزهآسا است. یک منطقهى کوچک، محدود، با توانایىهاى بسیار محدود، کارى بکند که رژیم صهیونیستى که نماد قدرت غرب در منطقه است، به زانو در بیاید؛ این اصرار کند بر آتشبس، آنها قبول نکنند آتشبس را؛ این مدام اصرار کند، آنها بگویند نخیر، شرط قبول آتشبس این چیزها است؛ و تا این چیزها حاصل نشد، آتشبس را قبول نکردند؛ این خیلى حادثهى مهم و قابل تحلیلى است. اینها نشان میدهد که اقتدار و برترى نظامى - سیاسى غرب، به معناى واقعى کلمه به چالش کشیده [شده]. امروز در دنیاى غرب این جمعبندى جمعبندى رایجى است که خیلى از افراد ذىنفوذ در غرب، معتقدند که «جنگ» دیگر یک گزینهى معتبر و باصرفه براى غرب نیست؛ امروز خیلى از سیاسیون در آمریکا - عمدتاً در آمریکا، و [نیز] در برخى از کشورهاى اروپایى - این را مطرح میکنند و میگویند که جنگ براى ما دیگر یک گزینهى باصرفه نیست، معناى این همین است که توانایىهاى نظامى و اقتدار نظامى - امنیتى غرب کاملاً به چالش کشیده شده. خب، قدرتهاى جدیدى هم که در آسیا و در شرق ظهور کردند - مثل قدرت چین، مثل قدرت هند، و امثال اینها - اینها هم ابعاد دیگر قضیه را روشن میکند. بیانات در دیدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى1393/06/13 این وضع منطقه و وضع جهان است و دلیلِ بر اینکه نظم قبلى جهانى دیگر قابل استمرار نیست که غربىها مدیریت جهان را به دست بگیرند. وضع جدیدى در حال شکلگیرى است که البته هنوز هم شکل نگرفته است. ما اینجا باید چهکار کنیم؟ بهنظر ما دو مطلب، مهم است: مطلب اول این است که این واقعیتهایى که امروز مشاهده میکنیم، واژگونه تحلیل نشود، غلط تحلیل نشود، غلط فهمیده نشود، همچنان که هست فهمیده بشود؛ نه فقط در کشور ما [بلکه] در منطقهى آسیا، هنوز کسانى، کشورهایى، دولتهایى، شخصیتهایى، رجال سیاسىاى، جریانهایى وجود دارند که درک نمیکنند این واقعیتى را که بیان شد؛ اینها معتقدند که ما در مقابل غرب یک راه بیشتر نداریم، باید تسلیم غرب شد؛ حالا این تسلیم یا با طوع و رغبت است - یعنى پذیرش ارزشهاى غربى و تسلیم شدن در مقابل نظمى که آنها ابراز میکنند و توقعاتى که براى ادارهى جهان دارند - یا اگر چنانچه یک کشورى به طوع و رغبتْ تسلیم نشد، طرف آنها نرفت، با آنها همکارى نکرد، نسبت به خواستههاى اساسى آنها طوع و اطاعت نشان نداد، طبعاً مواجه خواهد شد با فشار؛ حالا فشار اقتصادى، فشار تحریم، فشار سیاسى، فشار نظامى؛ ناچار بایستى تسلیم شد، یا تسلیمِ آرام، یا تسلیمِ با سروصدا و مشکل! این تحلیل وجود دارد. این غلط است؛ این تحلیل تحلیل خطرناکى است؛ در کشور ما هم گوشهوکنار این تحلیلها وجود دارد. نه، اینجور نیست؛ همینطور که گفتیم، قدرت غربى بر این دو پایه بود - پایههاى اخلاقى و معنوى و ارزشى، و پایهى نظامى و سیاسى و امنیتى و عملى - هر دوى اینها متزلزل شده است. ما این واقعیت را باید درک کنیم. کار دومى که مهم است، این است که خودمان را آماده کنیم براى ایفاى نقش در پدید آوردن نظم جدید؛ کشور را آماده کنیم براى اینکه نقشآفرینى کند. و این هم ممکن نخواهد شد مگر با قوى کردن کشور؛ کشور را باید قوى کنیم. تقویت کشور متوقف است بر استفادهى از همهى ظرفیتها و توانایىهایى که ما در داخل کشور و در بیرون کشور داریم. توجه بکنیم که ظرفیتهاى ما و توانایىهاى ما، فقط آن چیزهایى نیست که ما در داخل داریم؛ ما در بیرون کشور هم ظرفیتهاى مهمى داریم؛ طرفدارانى داریم، عمق راهبردى داریم؛ در منطقه، در کشور؛ بعضى بهخاطر اسلام، بعضى بهخاطر زبان، بعضى بهخاطر مذهب شیعه؛ اینها عمق راهبردى کشور هستند؛ اینها جزو توانایىهاى ما هستند؛ از همهى این توانایىها باید استفاده کنیم. فقط هم در منطقه نیست، ما در آمریکاى لاتین عمق راهبردى داریم، در قسمتهاى مهمى از آسیا عمق راهبردى داریم، امکاناتِ استفاده داریم؛ از اینها بایستى استفاده کنیم، اینها کشور را قوى خواهد کرد. دیدار مسئولان وزارت خارجه و سفرا و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور با رهبر انقلاب1393/05/22 در کنار بازیگران سنتی، بازیگران جدیدی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین وارد عرصه شده اند و در تلاشند جایگاه خود را در نظم جدید پیش رو، تثبیت کنند. در این دوران، دیپلماسی قوی و کارآمد اهمیت مضاعفی مییابد و به همین علت، امروز کار وزارت خارجه از گذشته حساستر است. اگر در مقطع فعلی دستگاه دیپلماسی بتواند حضور فعال، هوشمندانه و مقتدرانه داشته باشد، جایگاه و استحکام جمهوری اسلامی در چندین ده سال آینده و در نظم جدید جهانی به عنوان جایگاهی برجسته تثبیت میشود وگرنه، در جهان پیش رو، از موقعیت لازم برخوردار نخواهیم بود. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری1392/12/15 امروز جهان درگیر تحولات اساسی است، این را نمیشود منكر شد؛ شما نگاه كنید به منطقهی شمال آفریقا و مناطق دیگری از آفریقا، در منطقهی آسیا و قدرتهایی كه در آسیا سر برآوردهاند و در دنیا عرض اندام میكنند در مقابل قدرتهای سنتی عالم، [یا] وضعیتی كه در اروپا ملاحظه میكنید وجود دارد؛ دنیا در حال یك تحول است. حالا تحولات جهانی و تاریخی طبعاً در زمان كوتاه تحقق پیدا نمیكند؛ اینجور نیست كه حالا ما فرض كنیم اگر تحولی دارد رخ میدهد باید در ظرف ششماه، یك سال، دو سال انجام بگیرد؛ نه، نشانههای تحول را باید دید ولو این تحول بمُرور در ظرف بیست سال انجام خواهد گرفت؛ لكن ما [باید] بفهمیم كه در دنیا چه دارد اتفاق میافتد. بنابراین نكتهی اول این است كه دنیا درگیر تحولات اساسی است؛ این را بفهمیم. نكتهی دوم این است كه آرامش ظاهری جبههی مسلط جهانی - یعنی همین قدرتهای سنتیای كه در دنیا حاكم بودند، چه قدرت آمریكا، چه قدرتهای اروپایی؛ كه یك آرامشی داشتند اینها از لحاظ اقتصادی، از لحاظ رسانهای، از لحاظ استقرار اجتماعی در داخل كشورهایشان و یك آرامشی بظاهر بر زندگی اینها حاكم بود - امروز بههم خورده، نشانههای این بههمخوردگی را انسان میبیند. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری1392/12/15 ملت ایران با گذشت ۳۵ سال از طلوع انقلاب، از انقلاب زده نشده است، دست نكشیده است، انقلاب را كنار نگذاشته است، روحیهی انقلابی را از خود دور نكرده؛ شما ملاحظه كردید این بیستودوم بهمن را. و این یك پدیده است، این را بارها عرض كردهایم، عادت كردیم ما به این حادثهی به این اهمیت. [البته مطلبی هم دربارهی] جوانهای ما، در ذیل واقعیتهایی كه باید به آنها توجه داشت، عرض خواهم كرد. بههرحال این هم یك مسئلهی اساسی است. بنابراین در یك چنین دنیایی هستیم: در آنجا - در اطراف ما و در مجموعهی جهان - آن حوادث كه نشاندهندهی تحولات اساسی است دارد اتفاق میافتد، در كشور ما هم این رشد تفكر اسلامی و استقامت اسلامی و بالندگی و تناور شدن درخت حكومت اسلامی و نظام اسلامی است كه وجود دارد. بنابراین با این توجه، باید عرض كرد كه نگاه ما به مسائل خودمان و مسائل جهان، باید نگاه جدیای باشد. بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی1392/06/26 اینكه ما بیاییم چالش انقلاب را فرو بكاهیم به چالشهای سیاسی و خطّی و جناحی و مقابلهی زید و عمرو با یكدیگر، این سهلنگری است، مسامحه است، سهلانگاری است؛ چالش انقلاب اینها نیست. اینكه یك خطّ سیاسی، یك جریان سیاسی با یك جریان سیاسی دیگر دعوا دارند، یا زیدی با عمروای اختلاف دارد، اینها چالش انقلاب نیست؛ چالش اساسی انقلاب عبارت است از اینكه انقلاب یك نظم جدیدی را برای بشریّت ارائه كرده. نمیگوییم انقلاب از اول با مخاطب قرار دادن كلّ بشر آمد؛ نه، انقلاب اسلامیِ «ایران» بود، متوجّه مسائل ایران بود، متوجّه ایجاد تغییرات بنیادی در ایران بود؛ امّا زبان این انقلاب و پیام این انقلاب پیامی بود و زبانی بود كه نمیتواند و نمیتوانست - به طبع حال - در مرزهای ایران منحصر بماند؛ یك مفهوم جهانی، یك حقیقت جهانی، یك حقیقت بشری به وسیلهی انقلاب پیام داده شد كه هر كسی در دنیا آن را بشنود احساس میكند كه به این پیام دلبسته است. آن پیام چیست؟ اگر بخواهیم آن پیام را در شكل اجتماعی و انسانی آن در یك جمله بیان بكنیم: مقابلهی با نظام سلطه است؛ این پیام انقلاب است. نظام سلطه، نظام تقسیم دنیا به ظالم و به مظلوم است؛ منطق انقلاب كه منطق اسلام است، «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است؛ نباید ظلم كنید و نباید بگذارید به شما ظلم بشود. بیانات در اجتماع مردم بجنورد1391/07/19 فراموش نکنیم که کار، تلاش، امید، صبر و برنامهریزی، لازمهی حرکت از این مسیرهای مهم است. مسیری که ما داریم حرکت میکنیم، مسیر مهمی است؛ یک مسیری است که میتواند تاریخ جهان را متحول کند؛ کمااینکه دارد تاریخ منطقه را متحول میکند؛ میبینید. کی خیال میکرد که در منطقهی مهمِ حساسِ شمال آفریقا و غرب آسیا - همین منطقهای که اروپائیها دوست دارند به آن «خاورمیانه» بگویند - این حوادث مهم اتفاق بیفتد؟ اتفاق افتاده است، تمام هم نشده است. حوادثی هم که اتفاق میافتد، به زیان غرب و بخصوص به زیان آمریکا و تهدید رژیم صهیونیستی است. حالا یاوهگوئیهای مسئولان رژیم صهیونیستی که اینقدر اهمیت ندارد که انسان بخواهد به اینها پاسخ دهد. یک مقدار آنها میگویند، یک مقدار بعضی از غربیها میگویند. عمده، آمریکائیها و دنبالهروهای آنهایند؛ اروپائیها خیلی انگیزهای ندارند. همراهی اروپائیها با آمریکا در این قضیه، یک همراهی عاقلانه و خردمندانهای نیست؛ دارند خودشان را مثل پیشمرگ آمریکا، قربان آمریکا میکنند؛ حماقت میکنند. مردم ما از خیلی از کشورهای اروپائی خاطرهی بدی ندارند. ما از فرانسه، از ایتالیا، از اسپانیا خاطرهی بدی نداریم. بله، از انگلیس خیلی خاطرهی بد داریم؛ انگلیس را میگوئیم «انگلیس خبیث»؛ لیکن کشورهای دیگر اروپائی نه. با این کاری که اینها دارند میکنند - همراهی با آمریکا - که به نظر ما کاملاً غیرخردمندانه است، دشمنی ملت ایران را به خود جلب میکنند؛ خودشان را در چشم ملت ایران منفور میکنند. بیانات در دیدار شرکتکنندگان در ششمین همایش ملی نخبگان جوان1391/07/12 ما امروز در یک میدان وسیعی در مقابلهی با جبههی دشمن قرار گرفتهایم؛ آن جبهه، جبههی ضعیفی نیست؛ جبههی تهیدستی نیست؛ پول دارد، تبلیغات دارد، رسانه دارد، علم دارد، سیاست و توانائیهای سیاسی دارد؛ اما ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی در مقابل همهی فشارهای او ایستاده. همه جور هم فشار وارد میکنند؛ از فشار امنیتی و نظامی و ترور و ایجاد اغتشاش و غیره بگیرید، تا فشار سیاسی، تا فشار اقتصادی، تا تحریم، و از این قبیل کارها. ملت در مقابل همهی اینها ایستاده و پیش رفته. سی و سه سال است که این فشارها وجود دارد و ملت ایران و انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، با رشادت و با توانائی ایستاده؛ هم فشارها را خنثی کرده، هم خودش را قوی کرده. در نقشهی کنونی دنیا، در این کالکی که امروز وضعیت جایگاه و موقعیت نیروهای سیاسی دنیا و جغرافیای سیاسی دنیا را ترسیم کرده و وجود دارد، جایگاه خودمان را، جایگاه ملت ایران را، جایگاه نظام جمهوری اسلامی را گم نکنیم؛ ما کجائیم؟ در چه وضعیتی هستیم؟ زورآزمائیها را ببینید، فشارها را ببینید، ناکامیهای دشمن را مشاهده کنید. البته فشارها خیلی زیاد است - از جوانب مختلف - اما اینکه ما تصور کنیم با فلان تصمیم، با فلان تدبیر و اقدام، موجب شدیم که دشمنی به طرف ما جلب شود، این غلط است؛ این درست نیست. ملت ایران به خاطر جایگاه مستقل خودش، به خاطر تسلیم نشدن در مقابل نظام سلطهی بینالمللی، مورد این تهاجمهاست. چون ملت در مقابل این نظام سلطه تسلیم نشده، فشار میآورند که تسلیمش کنند. نه تنها نتوانستند او را وادار به تسلیم کنند، بلکه او در جایگاه خودش پافشاریاش هم بیشتر شده، قدرت و توانائیاش هم بیشتر شده. این، دشمنان را دچار عصبانیت و هیجانهائی میکند که اشتباهاتی هم بر اثر این هیجانها از آنها سر میزند؛ که انسان از اشتباهات آنها هم میتواند منتفع شود. بنابراین نخبگان عزیز ما جایگاه نظام جمهوری اسلامی را بدانند. بیانات در شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد1391/06/09 امروز آرمانهای اصلی جنبش عدم تعهد با گذشت شش دهه همچنان زنده و پابرجاست؛ آرمانهائی مانند استعمارزدائی ، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، عدم تعهد به قطبهای قدرت و ارتقاء همبستگی و همکاری میان کشورهای عضو. واقعیتهای امروز جهان با آن آرمانها دارای فاصله است؛ ولی ارادهی جمعی و تلاش همهجانبه برای عبور از واقعیتها و دست یافتن به آرمانها، هرچند پُر چالش، لیک امیدآفرین و ثمربخش است. ما در گذشتهی نزدیک، شاهد شکست سیاستهای دوران جنگ سرد و نیز یکجانبهگرائیِ پس از آن بودهایم. جهان با عبرتآموزی از این تجربهی تاریخی، در حال گذار به نظام بینالمللی جدیدی است و جنبش عدم تعهد میتواند و باید نقش نوینی ایفاء نماید. این نظام باید بر پایهی مشارکت همگانی و برابری حقوق ملتها استوار باشد؛ و همبستگی ما کشورهای عضو این جنبش برای شکلگیری این نظم نوین، از ضرورتهای بارز عصر کنونی است. خوشبختانه چشمانداز تحولات جهانی، نویدبخش یک نظام چند وجهی است که در آن، قطبهای سنتی قدرت جای خود را به مجموعهای از کشورها و فرهنگها و تمدنهای متنوع و با خاستگاههای گوناگون اقتصادی و اجتماعی و سیاسی میدهند. اتفاقات شگرفی که در سه دههی اخیر شاهد آن بودهایم، آشکارا نشان میدهد که برآمدن قدرتهای جدید با بروز ضعف در قدرتهای قدیمی همراه بوده است. این جابهجائی تدریجی قدرت، به کشورهای عدم تعهد فرصت میدهد تا نقش مؤثر و شایستهای را در عرصهی جهانی بر عهده بگیرند و زمینهی یک مدیریت عادلانه و واقعاً مشارکتی را در پهنهی گیتی فراهم آورند. ما کشورهای عضو این جنبش توانستهایم در یک دوران طولانی، با وجود تنوع دیدگاهها و گرایشها، همبستگی و پیوند خود را در چهارچوب آرمانهای مشترک حفظ کنیم؛ و این دستاورد ساده و کوچکی نیست. این پیوند میتواند دستمایهی گذار به نظمی عادلانه و انسانی قرار گیرد. بیانات در شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد1391/06/09 شرائط کنونی جهان فرصتی شاید تکرارنشدنی برای جنبش عدم تعهد است. سخن ما آن است که اتاق فرمان جهان نباید با دیکتاتوری چند کشور غربی اداره شود. باید بتوان یک مشارکت دموکراتیک جهانی را در عرصهی مدیریت بینالمللی شکل داد و تضمین کرد. این است نیاز همهی کشورهائی که مستقیم یا غیرمستقیم از دستاندازی چند کشور زورگو و سلطهطلب زیان دیدهاند و میبینند. شورای امنیت سازمان ملل دارای ساختار و سازوکاری غیرمنطقی، ناعادلانه و کاملاً غیر دموکراتیک است؛ این یک دیکتاتوریِ آشکار و یک وضعیت کهنه و منسوخ و تاریخ مصرف گذشته است. با سوء استفاده از همین سازوکار غلط است که آمریکا و همدستانش توانستهاند زورگوئیهای خود را در لباس مفاهیم شریف بر دنیا تحمیل کنند. آنها میگویند «حقوق بشر»، و منافع غرب را اراده میکنند؛ میگویند «دموکراسی»، و دخالت نظامی در کشورها را به جای آن مینشانند؛ میگویند «مبارزه با تروریسم»، و مردم بیدفاع روستاها و شهرها را آماج بمبها و سلاحهای خود میسازند. در نگاه آنها، بشریت به شهروندان درجهی یک و دو و سه تقسیم میشوند. جان انسان در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین ارزان، و در آمریکا و غرب اروپا گران قیمتگذاری میشود. امنیت آمریکا و اروپا مهم، و امنیت بقیهی بشریت بیاهمیت دانسته میشود. شکنجه و ترور اگر به دست آمریکائی و صهیونیست و دستنشاندگان آنها صورت گیرد، مُجاز و کاملاً قابل چشمپوشی است. زندانهای مخفی آنها که در نقاط متعددی در قارههای گوناگون شاهد زشتترین و نفرتانگیزترین رفتارها با زندانیان بیدفاع و بیوکیل و بیمحاکمه است، وجدان آنان را نمیآزارد. بد و خوب، کاملاً گزینشی و یکطرفه تعریف میشود. منافع خود را به نام «قوانین بینالمللی»، و سخنان تحکمآمیز و غیرقانونی خود را به نام «جامعهی جهانی» بر ملتها تحمیل میکنند و با شبکهی رسانهایِ انحصاریِ سازمانیافته، دروغهای خود را راست، و باطل خود را حق، و ظلم خود را عدالتطلبی وانمود میکنند و در مقابل، هر سخن حقی را که افشاگر فریب آنها است، دروغ، و هر مطالبهی برحقّی را یاغیگری مینامند. دوستان! این وضعیت معیوب و پر زیان، غیرقابل ادامه است. همه از این هندسهی غلط بینالمللی خسته شدهاند. جنبش 99 درصدی مردم در آمریکا بر ضدّ کانونهای ثروت و قدرت در آن کشور، و اعتراض عمومی در کشورهای اروپای غربی به سیاستهای اقتصادی دولتهاشان نیز نشان لبریز شدن پیمانهی صبر و تحمل ملتها از این وضعیت است. باید این وضعیت نامعقول را علاج کرد. پیوند مستحکم و منطقی و همهجانبهی کشورهای عضو جنبش عدم تعهد میتواند در یافتن و پیمودن راه علاج، تأثیرات عمیقی بر جای بگذارد. بیانات در شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد1391/06/09 میهمانان محترم! اکنون به سخن آغازین باز میگردم. شرائط گیتی حساس و جهان در حال گذار از یک پیچ تاریخیِ بسیار مهم است. انتظار میرود که نظمی نوین در حال تولد یافتن باشد. مجموعهی غیرمتعهدها حدود دو سوم اعضاء جامعهی جهانی را در خود جای داده است و میتواند در شکلدهی آینده نقشی بزرگ ایفاء کند. تشکیل این اجلاس بزرگ در تهران نیز خود حادثهای پرمعنا است که باید در محاسبات به کار آید. ما اعضاء این جنبش با همافزائی امکانات و ظرفیتهای گستردهی خود میتوانیم برای نجات جهان از ناامنی و جنگ و سلطهگری، نقشی تاریخی و ماندگار بیافرینیم. این مقصود فقط با همکاریهای همهجانبهی ما با یکدیگر امکانپذیر است. در میان ما، کشورهای بسیار ثروتمند و نیز کشورهای دارای نفوذ بینالمللی کم نیستند. علاج مشکلات با همکاریهای اقتصادی و رسانهای و انتقال تجربههای پیشبرنده و تعالیبخش، کاملاً امکانپذیر است. باید عزمهامان را راسخ کنیم؛ به هدفها وفادار بمانیم؛ از اخم قدرتهای زورگو نترسیم و به لبخند آنان دل خوش نکنیم؛ ارادهی الهی و قوانین آفرینش را پشتیبان خود بدانیم؛ به شکست تجربهی اردوگاه کمونیستی در دو دهه پیش، و شکست سیاستهای به اصطلاح لیبرال دموکراسی غربی در حال حاضر - که نشانههای آن را در خیابانهای کشورهای اروپائی و آمریکایی و گرههای ناگشودنی اقتصاد این کشورها همه میبینند - با چشم عبرت بنگریم. و بالاخره سقوط دیکتاتورهای وابسته به آمریکا و همدست رژیم صهیونیستی در شمال آفریقا و بیداری اسلامی در کشورهای منطقه را فرصتی بزرگ بشماریم. ما میتوانیم به ارتقاء «بهرهوری سیاسی جنبش عدم تعهد» در مدیریت جهانی بیندیشیم؛ میتوانیم برای تحول در این مدیریت، سندی تاریخی تهیه کنیم و ابزارهای اجرائی آن را فراهم نمائیم؛ میتوانیم حرکت به سمت همکاریهای مؤثر اقتصادی را طراحی و الگوهای ارتباط فرهنگی میان خود را تعریف کنیم. بیشک تشکیل دبیرخانهی فعال و پرانگیزهای برای این تشکیلات، خواهد توانست به حصول این مقاصد کمکی بزرگ و پر تأثیر تقدیم کند. بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی1391/05/29 ملتهای مسلمان در طول دهها سال تحت سلطه و ستم مستکبران عالم قرار داشتند. جنگهای بینالمللی که بین قدرتهای مستکبر عالم واقع شد، از اروپا شروع شد؛ استعمارگران عالم به جان هم افتادند، اما ملتهای مسلمان را، ملتهای این منطقه را درگیر تبعات و مشکلات این جنگها قرار دادند. دنبالهی همین جنگها بود که زائدهی خطرناکِ مهلکِ صهیونیستی در منطقهی حساس ما، میان کشورهای اسلامی و در قلب دنیای اسلام به وجود آمد. به دنبال همین جنگها بود که بنای غلط و هندسهی معیوب سازمان ملل و شورای امنیت و دولتهای دارای حق وتو شکل گرفت. یعنی همان دستها و سرپنجههای خونینی که آن جنگهای مهلک را به راه انداختند، به دنبال آن خواستند اختیار دنیا را به دست بگیرند و این منطقهی حساس و مهم و سرشار از نعمت و مرکز اتحاد بالقوهی دنیای اسلام را تحت سیطرهی خود درآورند؛ و همین کار را کردند. ما غافل بودیم؛ ملتهای مسلمان در خواب بودند؛ به آنها هجوم آورده شد؛ سرنوشت آنها با مشکلات پیچیده و عظیمی که هنوز درگیر آن مشکلاتند، در آمیخته شد. ما غفلت کردیم. سران کشورهای اسلامی در یک روزگاری غفلت کردند و فریب بازی قدرتها را خوردند. امروز احساس میشود، دیده میشود که این پردهی غفلت از روی ذهنهای کشورهای منطقه و ملتهای مسلمان دارد برچیده میشود؛ این را باید مغتنم شمرد. منطقهی حساس ما، شمال آفریقا و منطقهی غرب آسیا - که اروپائیها به میل خودشان اسم «خاورمیانه» را روی آن گذاشتند و مرکز حساسِ قلب دنیاست - امروز به برکت بیداری اسلامی، در حال تعیین سرنوشت آیندهی این منطقه است. این موقعیت را باید بشناسیم، آن را قدر بدانیم؛ نگذاریم این موقعیت مهم و حساس از دست برود. خطبههای نماز عید فطر1391/05/29 مسائل دنیای اسلام در این برههی از زمان، مسائل بینظیری است. این تحولاتی که در دنیای اسلام اتفاق افتاده است، تحولات عجیب و تکاندهنده و تعیینکنندهی مسیر امت اسلامی در آینده است. امیدواریم انشاءاللّه همچنان که تاکنون ملتهای این منطقه توانستهاند کارهای بزرگی را انجام بدهند و مسئولان کارهای شایستهای انجام دادهاند، این آهنگِ رفتار همچنان ادامه پیدا کند و دشمنان امت اسلامی که روزبهروز ترفندهای خود را پیچیدهتر میکنند و با همهی قوا، با همهی توان، از همهی اطراف وارد این میدان میشوند، نتوانند بر همت امت اسلامی غلبه کنند؛ و البته انشاءاللّه نخواهند توانست غلبه کنند. روزگار تازهای آغاز شده است، وضع جدیدی در دنیای اسلام به وجود آمده است، و این وضع بر روی زندگی همهی ملتهای جهان بتدریج اثر خواهد گذاشت؛ «باش تا صبح دولتت بدمد»؛ انشاءاللّه. بیانات در دیدار جمعی از آزادگان1391/05/25 امروز یک مسئلهی اساسی در دنیای اسلام داریم و آن، مسئلهی قدس است. چرا عرض میکنیم مسئلهی اساسی؟ چون ماجرای تقسیم غلط و مهندسی معیوب خاورمیانه - این منطقهی زندگی ما و کشورهای ما - بر اساس توطئهی اسکان صهیونیستها در اینجا به وجود آمد. اگر چنانچه این توطئه وجود نمیداشت، شاید امروز وضعیت این منطقه وضعیت دیگری بود. این جدائیها، این جنگهائی که در این منطقه اتفاق افتاد، این دخالتهائی که قدرتهای سلطهگر و زورگو در این منطقه کردند، ناشی از این قضیه بود؛ که این، داستان طولانی و مفصلی دارد. سعی آنها این است که امروز این مسئله را به حاشیه برانند. دنیای اسلام نباید بگذارد. در طول سالهای متمادی سعی کردند کاری کنند که ماجرای فلسطین از یادها برود؛ تا حدودی هم موفق شدند. ماجرای کمپ دیوید و دنبالههای آن - که یکی از نقاط تاریک تاریخ معاصر ماست - برای این بود که مردم منطقه فراموش کنند که یک کشوری به نام فلسطین وجود داشته. آنچه که توی دهن آنها زد، انقلاب اسلامی بود، امام بزرگوار بود. از روز اوّلی که این انقلاب به پیروزی رسید، بلکه از قبل از پیروزی، از اوائل نهضت، مسئلهی فلسطین یکی از مسائل اصلی این انقلاب بود؛ و یکی از عوامل توجه دنیای اسلام به این انقلاب هم همین مسئله بود؛ اگرچه جهات دیگر هم بود. امروز سعیشان این است که این را خنثی کنند. دنیای اسلام نباید اجازه بدهد. بیانات در دیدار جمعی از آزادگان1391/05/25 در دوران اختناق، در دوران طاغوت، فشارها زیاد بود؛ کسانی میگفتند آقا، «مشت است و درفش»، بیخود ایستادگی میکنید، بیخود مقاومت میکنید؛ یک عدهای هم میگفتند نه، «صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر». خدای متعال حادثهای را پیش آورد که در دنیا هیچ کس باور نمیکرد؛ نه اینکه در ایران کسی باور نمیکرد، در دنیا هم کسی باور نمیکرد. کسی باور نمیکرد که آنچه آمریکائیها آن را جزیرهی ثبات میدانند، اینجور دستخوش طوفانی بشود که در نهایت به انزوای آمریکا، به انزوای استکبار، به انزوای انگلیس و عمال و مزدورانشان منتهی شود. امروز هم همین است. امروز هم شما دنیا را نگاه کنید؛ نشانههائی هم پیداست. مکرر عرض کردیم؛ دنیا در حال عبور از یک گذرگاه و رسیدن به یک وضع جدید و ماجرای جدیدی است. رفتار ما، نیت ما، عمل ما در شکلگیری این وضعیت جدید، تعیینکننده است. برای اینکه دلهامان قرص شود، برای اینکه راه را گم نکنیم، زندگی شما آزادگان میتواند برای ما یک ستارهی راهنما باشد. بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها1391/05/22 امروز هیچ کس نمیتواند منکر شود که جهان در حال عبور و گذار به سمت یک مرحلهی تازه است؛ این را دارید مشاهده میکنید. من یک تصویر مختصری عرض میکنم، سپس یک سؤالی را مطرح میکنم، بعد هم دو سه تا توصیه در مورد دانشگاهها عرض میکنم. وضعیتی که امروز در دنیا هست، وضعیت تحول است. اوضاع جهان در حال تبدیل به یک شکل جدید و هندسهی جدید است. اگر بخواهیم در گذشتههای نزدیک - مثلاً در حدود یکی دو قرن - نظیری برای این پیدا کنیم، تقریباً شبیه اوضاعِ بعد از جنگ بینالملل اول، البته در جهت عکس آن است؛ آن روز هم هندسهی سیاسی و اقتصادی دنیا تغییر اساسی و بنیادی کرد. یا قبل از آن، در دورانی که اروپائیها استعمار را شروع کردند؛ یک وضعیت جدیدی در دنیا به وجود آمد، شکل عمومی دنیا عوض شد. تحولاتی که امروز مشاهده میشود، از این جنس است؛ جنس تغییر شکل عمومی دنیا؛ البته در جهت عکس آن دو مثالی که زدم؛ در جهت تبادل قدرت و توانائیهای عمومی بین شرق و غرب، یا بین بخشی از ملتهای دنیا با بخش دیگر. پیداست که به سوی تحولات تازهای داریم پیش میرویم. شواهد و نشانههائی که این تحول را نشان میدهد، چه چیزهائی است؟ من چند تا مثال را عرض میکنم. یکی بیداری اسلامی است. ما در طول تاریخمان، چنین وضعیتی را در کشورهای اسلامی نداشتیم. اینکه احساس هویت، احساس بیداری، نه در یک ملت، بلکه در کشورهای متعددی از کشورهای اسلامی پدید بیاید و این احساس بیداری، این احساس هویت، متکی به اسلام باشد، این را ما در گذشته هرگز نداشتیم؛ این مال امروز است؛ این یک نشانه است، نشانهی تحول است. چون مسلمانها یک میلیارد و نیم از جمعیت دنیا را تشکیل میدهند، دهها کشور شامل اکثریتهای مسلمان هستند و کشورها هم جاهای حساسی قرار دارند، بنابراین این بیداری یک امر عادی نیست؛ نشاندهندهی یک تحول در ساخت و نقشه و هندسهی جدید دنیاست. یک نشانهی دیگر، خیزش ناخیزِ ناموفق غرب به رهبری آمریکا، برای تسلط هرچه بیشتر بر منطقهی ماست. یک خیزی برداشتند، این خیز ناموفق بود. قضیهی عراق یا قضیهی افغانستان، قضایای دفعی نبود؛ حوادثی نبود که بر اساس یک تصمیم آنی، فوری و دفعی به وجود آمده باشد؛ نه، اینها کاملاً برنامهریزی شده بود؛ هدف هم تسلط کامل غرب به پیشتازی و رهبری آمریکا بر کل این منطقه بود. البته من اصرار دارم این منطقه را «غرب آسیا» بگویم، نه خاورمیانه. تعبیر خاور دور، خاور نزدیک، خاور میانه درست نیست. دور از کجا؟ از اروپا. نزدیک به کجا؟ به اروپا. یعنی مرکز دنیا اروپاست؛ هر جائی که از اروپا دورتر است، اسمش خاور دور است؛ هر جا نزدیکتر است، خاور نزدیک است؛ هر جا وسط است، خاورمیانه است! این تعریفی است که خود اروپائیها کردند؛ نه، ما این را قبول نداریم. آسیا یک قارهای است؛ شرقی دارد، غربی دارد، وسطی دارد؛ ما در غرب آسیا قرار داریم. بنابراین منطقهی ما اسمش منطقهی غرب آسیاست، نه منطقهی خاورمیانه. بنابراین یک نشانهی دیگر، تسلط کامل بر این منطقهی حساس است. چرا این منطقه حساس است؟ چون اولاً در این منطقه، منابع بسیار غنی و عظیمی قرار دارد؛ منابعی که غرب به آنها نیاز دارد، و در درجهی اول منابع انرژی. ثانیاً در اینجا موج اسلامی همیشه قابل انتظار و قابل توقع بوده؛ بخصوص بعد از پیدایش انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، این موج را همیشه به نحو مبهم انتظار داشتند، برای اینکه بر این موج سیطره پیدا کنند. بنابراین سیطرهی همزمان، هم بر منابع غنی، هم بر موج اسلامی، آنها را وادار کرد که یک خیزی بردارند و این منطقه را تصرف کنند، اما وسط راه افتادند؛ مثل کسی که خیز برمیدارد تا از یک جوئی عبور کند، اما زورش نمیرسد، وسط جوب میافتد. یک چنین اتفاقی افتاد. این خودش یکی از نشانههای تحول است. یک نشانهی دیگر، حوادث امروز اروپاست. این آیندهی مبهمی که سایه افکنده بر کشورهای ثروتمند اروپا، کشورهای غرب اروپا، حوادث بسیار مهمی است. این قضایای اقتصادی ربطی هم به خطاهای تاکتیکی و راهبردی ندارد که بگوئیم فلان تاکتیکشان در فلان جا غلط بود، دچار این مخمصه شدند؛ یا فلان راهبردشان غلط بود، دچار این گرفتاری شدند؛ نخیر، قضیه این نیست؛ قضیه، قضیهی بنیانی است. خطاهای بنیانی وجود دارد. آنچه که امروز دارد اتفاق میافتد، ناشی از خطای در نگاه فلسفی و بنیانی و فکر غرب نسبت به جهان و انسان است؛ خطای در جهانبینی است. البته اینجور خطاها، مثل خطاهای تاکتیکی تأثیراتش سریع نیست؛ مثل خطاهای راهبردی، تأثیراتش میانمدت نیست؛ این خطاها تأثیراتش بلندمدت است. بعد از دو سه قرن، این خطاها دارد خودش را نشان میدهد؛ و بدانید که اینها را زمین خواهد زد. یکی دیگر از نشانههای این تحول اساسیای که در نقشهی دنیا انسان احساس میکند، افول وجههی آمریکاست. آمریکا به عنوان قدرت اولِ ثروت و علم و فناوری و نظامی دنیا، چندین دهه با وجهه زندگی کرد؛ که همین وجهه موجب شد نفوذ پیدا کند. در دهههای اولِ نیمهی دوم قرن بیستم، این وجهه در اوج بود. در ایران خود ما همین جور بود؛ دولت ملیای مثل دولت مصدق که از زیر بار انگلیس میگریخت، به دامن آمریکا پناه میبرد؛ این وجهه بود. در همهی دنیا یک چنین حالتی بود. امروز این وجهه به طور کامل از بین رفته است؛ یعنی آمریکا به عنوان یک متهم در دنیا مطرح است. دولت آمریکا در هیچ کشوری، میان هیچ ملتی، یک وجههی عمومی ندارد. «مرگ بر آمریکا» دیگر جزو شعارهای اختصاصی ملت ایران نیست؛ در بسیاری از کشورها گفته میشود. یک دولتِ طرفدار ظلم، طرفدار جنگ، طرفدار انباشت تسلیحات، طرفدار سلطهی بر ملتها، طرفدار زورگوئی، دخالت در همه جا، یک چنین عنوانی پیدا کرده؛ این هم یکی از نشانههاست. بنابراین تحول در سطح جهان، یک امر قطعی است. نشانه های دیگری هم دارد که حالا من اکتفاء میکنم به همین مقداری که گفته شد. بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها1391/05/22 نکتهی دوم این است که منکر هم نمیتوان شد که کشور ما در این تحول، در این ماجرا، در این داستان طولانی، یک جایگاه ویژهای دارد. ما در این قضیه، یک تماشاچی نیستیم، یک عنصر برکنار نیستیم؛ کشور ما یک جایگاه ویژهای دارد. این جایگاه ویژه ناشی از چیست؟ اولاً چون بیداری اسلامی از اینجا آغاز شد. این را همه میگویند، همه میفهمند، همه میدانند. آنچه که امروز ما به آن بیداری اسلامی میگوئیم، سی و چند سال قبل از این در این کشور شروع شد، قربانیان خودش را گرفت، مجاهدتهای خودش را عرضه کرد، به مقاصد و اهداف عالیِ خودش هم رسید، که تشکیل نظام اسلامی است. ثانیاً نظام جمهوری اسلامی در کشور ما بر یک ساخت مستحکمی بنا شده که شالودهاش عبارت است از اعتقاد و ایمان، عقل و عاطفه. در شالودهی این نظام مستحکم، هم اعتقادات و ایمان مردم و مسئولین سهیم است، هم عقلانیتها - که حالا اگر انشاءاللّه فرصت شد، به برخی از این عقلانیتها اشاره میکنم - و هم عواطف. یک چنین ساخت مستحکمی به وجود آمده، که من نظیر این را همین الان دیگر در سطح دنیا به یاد ندارم؛ نظامی که متکی است به ایمان مردم، در عین حال به مبانی اعتقادی، در عین حال به عقلانیت، و در عین حال به عواطف شدید. ثالثاً بخش عظیمی از این ثروتی که گفتم دنیای غرب چشمش دنبال آن است و صد سال است که از این ثروت ارتزاق میکند - یعنی انرژی، نفت و گاز - در سرزمین ماست. من یک وقتی چند سال قبل از این در یک جلسهی مفصلی در این حسینیه، با آمار و با جزئیات عرض کردم که ما تقریباً یکصدم جمعیت دنیائیم، اما بیش از یکصدم از منابع طبیعیِ اساسیِ مورد نیاز حیات کنونی بشر برخورداریم. حالا نفت که جای خود دارد؛ در فلزات مهم و اساسی، دو صدم، سه صدم، پنج صدم، هفت صدم برخورداریم. علاوهی بر این، ذخائر نیروی انسانی ما، استعداد ما، بیش از این حرفهاست. در کشور ما استعداد برتری وجود دارد؛ بالاتر از متوسط دنیا. خب، پس ما یک کشوری هستیم با این ثروت طبیعی و انسانی، آن هم در مواردی که مورد نیاز غرب است. امروز میبینید دنبال جوانهای بااستعداد ما هستند، دنبال نخبههای ما هستند؛ دانه دانه استاد ما را، دانشجوی ما را، نخبهی ما را شناسائی میکنند، پیگیری میکنند که ببرند. ما دچار ضعفهائی هستیم که آنها از همین ضعفهای ما هم استفاده میکنند و موفق میشوند. به هر حال این نشان دهندهی وجود این ثروت در اینجاست؛ این هم یک جهت دیگر برای حساس بودن و ویژه بودن جایگاه کشور ما در این تحولات جهانی است. رابعاً در مقابل سترون و نازا بودن غرب در برونزائی اندیشههای نو - که بعد از اومانیسم و مکتبهائی که متکی به اومانیسم هستند و فلسفههای زائیده و منشأ گرفتهی از اومانیسم غربی، دیگر غرب زایش فکری نداشته و ایدهی نو برای بشر و حیات انسان ارائه نداده - جمهوری اسلامی دارای زایش فکری است. ما برای مسائل روحی انسان، برای مسائل اجتماعی انسان، برای مسائل حکومتی انسان، حرفهای تازهای داریم. حرف تازه معنایش این نیست که اگر گفته شد، همهی دنیا آن را قبول خواهند کرد؛ معنایش این است که یک جریان جدیدی را در دریاچهی عظیم فکر بشری به وجود میآورد؛ موجآفرینی میکند. ما امروز در زمینهی مسائل سیاسی، «مردمسالاری دینی» را عرضه میکنیم؛ در زمینهی مسائل عمومیِ اجتماعی، «ابتناء تمدن بر معنویت» را ارائه میکنیم؛ در زمینههای گوناگون، «کرامت انسان» را مطرح میکنیم؛ «آمیختگی دین و زندگی» را مطرح میکنیم. اینها حرف نوئی است؛ اینها هیچ وقت در دنیا وجود نداشته؛ حتّی قبل از دوران مادیگری و اومانیسم غرب و روی کار آمدن اندیشههای سکولار هم اینجور نبود که دین با زندگی توأم و همراه باشد؛ ابداً. بله، در یک بخشهائی از دنیا روحانیون حکومت داشتند؛ حکومت کلیسا. حالا با تاریخ پیچیده و طولانیای که اروپا دارد، بین دستگاههای کلیسائی و حکومتها یک جنگی بود؛ اما به هر حال دستگاههای کلیسائی هم حکومت داشتند. این معنایش این نبود که زندگی مردم آمیختهی با دین است؛ دین منشأ مقررات و قوانین زندگی برای مردم است؛ بههیچوجه چنین چیزی در غرب وجود نداشته؛ در کشورهای اسلامی هم هرگز وجود نداشته، جز در صدر اسلام. این حرف نوئی است که امروز ما داریم مطرح میکنیم و میگوئیم دین با زندگی یکی است. زندگی چیست؟ زندگی یعنی سیاست، فعالیت، تجارت، اقتصاد و همه چیز؛ این حرف نوئی است که دارد مطرح میشود. پنجمین نکته و عاملی که کشور را از موقعیت ویژه برخوردار میکند، سرسختی در برابر شیوههای متداول غرب در پیشبرد کارهای خود است. در طول این دورانی که غرب سیادت سیاسی بر دنیا داشته، شیوههای متداولی به کار برده؛ این شیوهها را مکرر ملاحظه کردید: تهدید میکنند، جنگآفرینی میکنند، ترور میکنند، کشتار میکنند، تطمیع میکنند، اختلافافکنی میکنند. اینها شیوههای معروف و شناخته شدهی غرب در دوران سیادت دویست سیصد سالهاش است. کشور ایران، نظام جمهوری اسلامی، ملت ایران، نخبگان ایران در مقابل این شیوهها سرسختی نشان دادند؛ تهدید اثر نکرده، اختلافافکنیها اثر نکرده - مسئلهی اختلافافکنی خیلی مهم است - نتوانستند بر حرکت عمومی ملت ایران غلبه کنند. خب، این موقعیت ویژهی کشور ماست. بنابراین وضع دنیا که در آستانهی یک تحول یا در حال یک تحول است، قابل انکار نیست؛ موقعیت ویژهی کشور هم قابل انکار نیست. حالا اینجا یک سؤالی مطرح میشود. سؤال این است که آیا دانشگاه کشور - و نیز البته حوزهی علمیه - در قبال این حوادثی که در دنیا دارد اتفاق میافتد، مسئولیتی دارد یا نه؟ من میخواهم شما اساتید محترم، دانشمندان محترم، نخبگان بزرگ کشور، این را مورد توجه قرار دهید. آیا در یک چنین شرائط به این اهمیت و حساسیت، دانشگاه یا حوزه میتوانند برای خودشان یک مسئولیتی تعریف نکنند و نقش تماشاچی داشته باشند؟ چه برسد به اینکه خدای نکرده بخواهند نقشی در حمایت از جبههی مقابلِ جبههی حق به عهده بگیرند. آنچه که به نظرم میرسد لازم است، این است که دانشگاههای کشور و حوزههای علمیهی کشور در این شرائط، مسئولیت سنگینی دارند. کار توفیق ملت ایران و کشور ایران در این برههی بسیار مهم و حساس تاریخی، در درجهی اول بر دوش دانشمندان است. اگر در درجهی اول هم نگوئیم، یقیناً یکی از عناصر رتبهی اول و صف اول برای تأثیرگذاری در این تحولات، دانشگاهها هستند. دانشگاه میتواند کاری کند که کشور و ملت و تاریخ ما در این تحول برنده باشد؛ میتواند هم خدای نکرده کاری کند که نه، برنده نباشد. به نظر من دانشگاه در این زمینه مسئولیت بسیار حساس و بزرگی دارد. بیانات در مراسم بیست و سومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)1391/03/14 ما ملت ایران، امروز از لحاظ قدرت سیاسی، از لحاظ قدرت تأثیرگذاری بر تحولات دنیا و حضور در فعل و انفعالات منطقهی خودمان، بلکه دیگر مناطق جهان، از اول انقلاب بمراتب قویتریم. این مسئله، نمونههائی دارد، شواهدی دارد؛ این را دشمنان ما میگویند. یکی از رؤسای رژیم جعلی صهیونیستی، که دشمن شمارهی یک ملت ایران و انقلاب ایران است، اعتراف میکند و میگوید - اینها عین عبارت اوست - امروز یک نیروی قدرتمندی وجود دارد که در خلاف جهت هدفهای ما پیش میرود و ایران رهبری این قدرت را به دست گرفته است. این سیاستمدارِ درمانده و حیرتزده اعتراف میکند و میگوید امروز پشت مرزهای ما خمینی خیمه زده است! یک سیاستمدارِ کهنهکارِ شناختهشدهی آمریکائی هم که ما با وضع او کاملاً آشنا هستیم، در یک جلسهای مقایسه میکند آمریکای 2001 میلادی را با آمریکای 2011، میگوید - که این حرفها همه مال همین دو سه ماه اخیر است - کدام دیوانهای وضعیت آمریکای ابرقدرتِ اول هزاره را به شرائط رقتبار آمریکا در سال 2011 - سال گذشتهی میلادی - تبدیل کرده است؟ بعد میگوید: این تحولاتی که اتفاق افتاده و به این وضع منتهی شده است، دامنزنندهی به این تغییر، ایران است. معنای این جملات این است که امروز ملت ایران توانسته است با حضور خود، با استقامت خود، با عزت خود، با صلابت خود، بر روی حوادث مهم جهان و حوادث مهم منطقه، این تأثیرات ژرف را باقی بگذارد. این هم یک شاخص از شاخصهای پیشرفت، که عرض کردم عینی و جلوی چشم ماست. بیانات در مراسم بیست و سومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)1391/03/14 این جنبشها و انقلابهای منطقه را که نگاه کنید، میبینید همه مرتبط با عزت ملت است. این انقلابها، از یمن و بحرین بگیرید تا مصر و لیبی و تونس و همچنین کشورهائی که هنوز آتش زیر خاکسترند و یک روزی شعلهور خواهند شد، همهی اینها انگیزهشان بازگشت به عزت ملی و عدالت اجتماعی و آزادی، و همه در سایهی اسلام است. اینکه میگوئیم بیداری اسلامی، این حرف پایهدار است، ریشهدار است. ملتهای مسلمان عدالت را میخواهند، آزادی را میخواهند، مردمسالاری را میخواهند، اعتنای به هویت انسانها را میخواهند؛ اینها را در اسلام میبینند، نه در مکاتب دیگر؛ چون مکاتب دیگر امتحانداده و شکستخوردهاند. بدون مبنای فکری هم که نمیشود به این اهداف بلند دست پیدا کرد. آن مبنای فکری بر حسب ایمان و اعتقاد ملتهای منطقه عبارت است از اسلام و بیداری اسلامی. ماهیت جنبشها این است. غربیها و حکومتهای وابستهی به غرب در این منطقه، میخواهند صورت مسئله را عوض کنند؛ میخواهند جور دیگری به افکار عمومی القاء کنند؛ اما فایدهای ندارد. شخصیتهای مؤثر باید مراقب باشند دور نخورند. ملتها باید مراقب باشند دور نخورند. ملتها کار بزرگی انجام دادند. فضای سیاسی و اجتماعی منطقه به طور اساسی تغییر کرده؛ این مال همین حالاست، «باش تا صبح دولتش بدمد، که این هنوز از نتائج سحر است». در همین قدم اول، فضای سیاسی منطقه تغییر پیدا کرده؛ نمونهاش این است که مثلاً در مصر وقتی که قیام مردم به نقطهی جوش و به اوج رسید، بسیاری از غربیها و بسیاری از حکومتهای مستبد منطقه سعی میکردند از مبارک حمایت کنند، او را نجات دهند، مردم را سرکوب کنند؛ اما حالا که مردم غلبه پیدا کردهاند و پیروز شدهاند، همان قدرتها، دیکتاتورترینشان، مستبدترینشان، ذلیلترینشان در مقابل غربیها، دم از حقوق مردم میزنند، دم از مردمسالاری میزنند! این معنایش این است که امروز مردمسالاری آنچنان به سکهی رائجی در این منطقه تبدیل شده که حتّی آن کسانی که حاضر نبودند اسم مردم و حقوق مردم به گوش کسی برسد، امروز مجبورند و چارهای ندارند که برای جلب افکار عمومی، دم از مردمسالاری بزنند، دم از حقوق مردم بزنند! خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی1390/11/14 در جهان هم اوضاع، اوضاع غریبی است. آمریکا دچار ضعف شده است - هم ضعف اقتصادی و مالی، هم ضعف سیاسی - این هم یک واقعیتی است. آمریکا در سیاست خاورمیانهای خودش شکست خورد، در قضیهی فلسطین شکست خورد، در قضیهی عراق شکست خورد. آمریکائیها میخواستند عراق را مستقیماً خودشان اداره کنند، نتوانستند - ملت عراق ایستاد و نگذاشت - خواستند دولتی دستنشانده بیاورند، نتوانستند؛ خواستند با کاپیتولاسیون بمانند، دولت و ملت عراق اجازه ندادند. امروز دولت عراق یک دولت مردمی است، ملت عراق یک ملت زنده و بیدار است؛ و همین موجب شد که آمریکائیها بدون هیچ دستاوردی، آنچه که میخواستند، نشد، از عراق خارج بشوند. البته دخالتهای نفتی دارند، دخالتهای امنیتی دارند؛ که لابد ملت و دولت عراق انشاءاللَّه در آینده برای آن هم فکری خواهند کرد. در قضایای داخلی هم - که آمریکائیها سعی میکنند این را پنهان کنند - آمریکا دچار ضعف است. نمیخواهند اقرار کنند که دچار ضعفند. اوباما در سخنرانی چند روز پیش در کنگره، کمترین اشارهای به این نکرد که ملت آمریکا بیش از چهار ماه است که توی خیابانهایند! توی این هوای سرد، در سرتاسر آمریکا، در ایالتهای مختلف، این همه مردم بیایند توی خیابانها بایستند، در مقابل فشار پلیس و ضربههای سخت پلیس ایستادگی کنند، این قابل اشاره کردن نبود؟! اصلاً اشارهای نکردند. میخواهند پنهان کنند. این هم حقوق بشرشان است. اروپا هم همین جور است. اروپا هم دچار ضعف است. غیر از مسائل اقتصادی و مالی و پولی - که اینها ضعفهای عجیبی است و مردم را خشمگین کرده است - از لحاظ سیاسی هم اروپا امروز دچار ضعف است. من برای شما یک مثال بزنم. دولت فرانسه در دوران ژنرال دوگل که رئیس جمهور فرانسه بود، اجازه نداد که انگلیس وارد اتحادیهی اروپا بشود. چرا؟ گفتند انگلیس وابستهی به آمریکاست؛ نوع ارتباطات انگلیس و آمریکا، اتحادیهی اروپا را از استقلال میاندازد. دوگل نگذاشت که انگلیس وارد اتحادیهی اروپا شود، به خاطر ارتباط و اتصال و وابستگی به آمریکا. این مربوط به آن روز فرانسه است. این آقائی که امروز در فرانسه سر کار است، حرفهای آمریکا را رله میکند؛ همان حرفهائی را که آنها میخواهند، آنچه که در دل آنهاست، تکرار میکند؛ شده تابع محض! خب، این ضعف است. کار اروپا به اینجا رسیده است. این فرانسه است؛ کشورهای دیگر اروپائی هم به طریق اولی همین طورند. این ضعف این دستگاههاست. امروز غربیها در مسائل اقتصادی دچار ضعفند، در مسائل سیاسی دچار ضعفند، در تصمیمات بینالمللی دچار ضعفند؛ از جمله همین تصمیم به تحریم ما. اینها خواستند در واقع جمهوری اسلامی را، ملت ایران را به خاطر اسلام مجازات کنند. تهدید کردند: تحریمهای فلجکننده، تحریمهای دردآور! هی گفتند، گفتند. این تحریمها از دو جهت به نفع ماست: اولاً وقتی ما تحریم بشویم، به استعداد و ظرفیت داخلی رو میآوریم، از داخل رشد میکنیم؛ همچنان که در این سی سال این مسئله اتفاق افتاده است. اگر در زمینهی سلاح تحریم نمیشدیم، امروز این پیشرفتهای عجیب را نداشتیم؛ اگر در قضیهی اتمی، اینها نیروگاه بوشهر را خودشان ساخته بودند، ما در غنیسازی پیشرفت نمیکردیم؛ اگر درهای علم را به روی ما نبسته بودند، ما در سلولهای بنیادی و هوافضا و فرستادن ماهواره به آسمان، به اینجاها نمیرسیدیم. پس هرچه ما را تحریم میکنند، ما به ظرفیت داخلی خودمان متوجه میشویم و رو میآوریم و این ظرفیت و استعداد روزبهروز مثل چشمهی جوشانی شکوفا میشود. پس این تحریم به نفع ماست. جهت دومی که این تحریمها به نفع ماست، این است که اینها همین طور مرتباً در تبلیغاتشان میگویند ما این تحریمها را میخواهیم بر ایران اعمال کنیم تا ایران را وادار به عقبنشینی کنیم؛ حالا مثلاً در قضیهی هستهای. پس همهی دنیا فهمیدند که این تحریمها برای فشار بر ایران، برای عقبنشینی در قضیهی هستهای و قضایای دیگر است. خب، وقتی ما عقبنشینی نکردیم، چه اتفاقی میافتد؟ این تحریمها برای این است که ایران را وادار به عقبنشینی کنند، ایران هم که عقبنشینی نخواهد کرد؛ نتیجه این میشود که هیبت غرب و هیبت تهدیدهای غرب در چشم این ملتهای منطقه که قیام کردند، میشکند و عزت ملت ایران و قدرت ملت ایران در چشم اینها زیاد میشود؛ و این به نفع ماست. بنابراین، این تحریمها برای ضربه زدن به ماست، اما از این دو جهتی که عرض کردم، در واقع خدمت به ماست. این وضع اروپاست. اروپا دچار مشکلات لاینحل اقتصادی است. مردم در اروپا خشمگینند، به مسائل اقتصادی معترضند. من قبلاً هم این را گفتهام؛ آن روزی که ملتهای اروپا بدانند که این وضعیت ضعفی که دچارش شدهاند، به خاطر دخالت آمریکا و دخالت شبکهی صهیونیستی جهانی است، این اعتراضهای به خاطر اهداف اقتصادی، تبدیل خواهد شد به یک نهضت عظیم اجتماعی؛ آن وقت است که دیگر باید منتظر دنیای جدیدی بود و دنیای جدیدی به وجود خواهد آمد. بیانات در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی «جوانان و بیداری اسلامی»1390/11/10 آنچه که من به شما جوانان عزیز و فرزندان خودم عرض میکنم، این است که بدانید امروز تاریخ جهان، تاریخ بشریت، بر سر یک پیچ بزرگ تاریخی است. دوران جدیدی در همهی عالم دارد آغاز میشود. نشانهی بزرگ و واضح این دوران عبارت است از توجه به خدای متعال و استمداد از قدرت لایزال الهی و تکیهی به وحی. بشریت از مکاتب و ایدئولوژیهای مادی عبور کرده است. امروز نه مارکسیسم جاذبه دارد، نه لیبرالدموکراسی غرب جاذبه دارد - میبینید در مهد لیبرالدموکراسی غرب، در آمریکا، در اروپا چه خبر است؛ اعتراف میکنند به شکست - نه ناسیونالیستهای سکولار جاذبهای دارند. امروز در میان امت اسلامی، بیشترین جاذبه متعلق است به اسلام، به قرآن، به مکتب وحی؛ که خدای متعال وعده داده است که مکتب الهی و وحی الهی و اسلام عزیز میتواند بشر را سعادتمند کند. این یک پدیدهی بسیار مبارک و بسیار مهم و پرمعنائی است. امروز در کشورهای اسلامی علیه دیکتاتوریهای وابسته قیام شده است؛ این مقدمهای است برای قیام علیه دیکتاتوری جهانی و دیکتاتوری بینالمللی، که عبارت است از دیکتاتوری شبکهی فاسد و خبیث صهیونیستی و قدرتهای استکباری. امروز استبداد بینالمللی و دیکتاتوری بینالمللی متجسم است در دیکتاتوری آمریکا و پیروان آمریکا و شبکهی شیطانی و خطرناک صهیونیستی. امروز اینها با روشهای مختلف و با ابزارهای گوناگون در همهی دنیا دارند دیکتاتوری میکنند. آنچه شما در مصر انجام دادید، در تونس انجام دادید، در لیبی انجام دادید، در یمن دارید انجام میدهید، در بحرین دارید انجام میدهید، در کشورهای دیگر انگیزهی آن بشدت به وجود آمده است، جزئی از مبارزهی با این دیکتاتوری خطرناک و مضری است که دو قرن است دارد بشریت را فشار میدهد. این پیچ تاریخیای که گفتم، عبارت است از تحول از سیطرهی چنین دیکتاتوریای به آزادی ملتها و حاکمیت ارزشهای معنوی و الهی؛ این پیش خواهد آمد؛ استبعاد نکنید. بیانات در دیدار سفرا و رؤسای نمایندگیهای سیاسی ایران در خارج از کشور1390/10/07 امروز - همان طور که در صحبتهای جناب آقای صالحی هم واضح بود - وضع آرایش سیاسی دنیا در حال یک تغییر اساسی است. یک کار بزرگی دارد در دنیا انجام میگیرد. من الان نمیتوانم این را درست تعریف کنم؛ شاید هیچ کس نتواند درست تعریف کند. یک حادثهای در دنیا دارد اتفاق میافتد. بخشی از این حادثه مربوط است به همین کشورهای اسلامی و عمدتاً عربی و این انقلابهائی که در این کشورها اتفاق افتاد. اینها واقعاً انقلاب است. با یک تفسیر و تحلیل درست، اینها همهاش به معنای حقیقی کلمه انقلاب است؛ البته در قد و اندازهها و قوارههای مختلف. این یک بخش از قضیه است، یک بخش از قضیه هم این حوادث عجیبی است که در دنیا دارد اتفاق میافتد و من برایش شبیهی سراغ ندارم. حالا شما به حافظهی تاریخیِ خودتان مراجعه کنید، ببینید شبیهی برای اینها میشناسید؟ البته در قضایای بیداری اسلامی، چرا؛ در مواردی شباهتها و نیز تفاوتهای اساسیای با انقلابهای گذشتهی این منطقه وجود دارد؛ هرچند نه به این عظمت و نه به این عمق. مثلاً فرض بفرمائید در اواخر دههی 50 و اوائل دههی 60 میلادی در همهی این کشورهائی که شما مشاهده میکنید، انقلاب رخ داد. در مصر انقلاب رخ داد، در تونس انقلاب رخ داد، در مغرب انقلاب رخ داد، در الجزائر انقلاب رخ داد؛ همهی اینها حرکت کردند، منتها با یک تفاوت اساسی. اولاً این انقلابها عمومی نبود - بیشتر مجموعهای و محدود بود - یک جاهائی فقط کودتا بود؛ مثل مصر که کودتا بود، یک گروه افسر جوان آمدند سر کار؛ یک جاهائی مثل الجزائر کودتا نبود، حرکت مردمی بود، منتها تحت اِشراف احزاب؛ احزاب بودند که مسلط بودند؛ کار در اختیار مردم به معنای خاص خودش نبود. بنابراین یک تفاوت اینجوری وجود دارد و الان بکل وضعیت جور دیگری است. یا اگر بخواهیم شبیه دیگری برای این انقلابها فکر کنیم، میتوانیم به حوادث دههی 90 اروپای شرقی اشاره کنیم، که نظام این کشورها یکی پس از دیگری فرو میریخت. البته تفاوت اساسیاش این است که در آن حوادث، رشتهی اصلی به دست آمریکا و غرب بود. مثلاً وقتی این حوادث در لهستان شروع شد، از یک عنصر دستپروردهی غربی - ولو حالا از طبقهی کارگر - استفاده کردند؛ که این بعدها روشن شد. اوائلی که حوادث اتفاق میافتاد، ماها نمیفهمیدیم چه دارد اتفاق میافتد؛ لیکن بعد معلوم شد که این، ساخته و پرداختهی غرب بوده؛ کمک کردهاند، چه کردهاند. تفاوت آن حوادث و این انقلابها این است که اینجا درست نقطهی مقابل آن قضایاست؛ یعنی اینجا آنچه که دارد اتفاق میافتد، علیرغم آمریکاست که دارد اتفاق میافتد. البته تفسیرهای وهمآلودی وجود دارد - شما هم میدانید، من هم میدانم - که تصور میکنند آنچه که در مصر یا در لیبی یا در تونس اتفاق افتاد، پشت سرش آمریکاست که دارد مدیریت میکند. اینجور نیست، اینها توهم است. بله، آمریکائیها بدشان نمیآمد که به جای عنصری مثل مبارک، یک عنصر دموکراتِ مردمیای داشته باشند که به قدر مبارک تابع آنها باشد - این برایشان بهتر بود - اما چنین چیزی امکان نداشت و ندارد. اگر یک عنصر دموکراتِ میهندوستی باشد، مثل مبارک امکانات کشور را در اختیار آمریکا نمیگذارد؛ موضعش در مقابل اسرائیل، موضع یک صهیونیست نمیشود. بنابراین، این عملی نبود. این که ما تصور کنیم اینها برای آنکه وجههی خودشان را درست کنند، مبارک را کنار زدند تا یکی دیگر را سر جایش بیاورند، یک توهم محض است. آمریکائیها اگر مدیریت این حرکتها را به عهده داشتند، نمیگذاشتند مبارک به این وضع رقتبار دچار شود - این برای آنها خیلی ضرر داشت - نمیگذاشتند مردم بیایند توی میدان. مگر وقتی مردم آمدند توی خیابان، دیگر میشود آنها را برگرداند؟ حالا به تعبیر رایج - که اهانتآمیز است، نمیخواهم - مگر میشود این غول را دوباره به شیشه برگرداند؟ امکان ندارد. آنها اگر میتوانستند یک حرکت طبق میل خودشان انجام بدهند، جور دیگری انجام میدادند؛ شبیهاش را در بعضی از جاها داشتیم. بیانات در دیدار اقشار نمونه بسیج سراسر کشور1390/09/06 امروز ملتهای مسلمان در منطقهی عربی سر بلند کردهاند، آگاه شدهاند، بیدار شدهاند. دشمنان نمیتوانند آنها را سرکوب کنند و نمیتوانند راه را منحرف کنند. حرکت به جریان افتاده است و وضع دنیا را تحت تأثیر قرار داده است. همین حرکتهائی که امروز شما در دنیای غرب، در آمریکا و در اروپا مشاهده میکنید، نشان دهندهی تغییرات عظیمی است که آیندهی دنیا شاهد این تغییرات خواهد بود. خطبههای نماز عید سعید فطر1390/06/09 امروز دنیا دارد یک بخش مهمی از تاریخ خود را میگذراند. ما باید در این فصل، در این بخش، در این مقطع، خیلی بهوش باشیم، خیلی مراقب باشیم؛ بفهمیم چه کار داریم میکنیم. اگر در بین خودمان کدورتها و بددلیها و بدجنسیها و ناسازگاریها وجود داشته باشد - چه بین آحاد مردم، چه بین مسئولین و مردم، چه بین مسئولین با یکدیگر - نخواهیم توانست به این وظائف بزرگی که امروز متوجه به ماست، عمل کنیم. این یک توصیهی مهم است، یک ضرورت اصلی است. ضرورت دیگر، احساس کار و تحرک است. همهی کشور، همهی آحاد مردم، همهی مسئولین - که «کلّکم مسئول» - بایستی تحرک و نشاط کار داشته باشند. باید از خودمان تنبلی و توانی و زمینگیری را دور کنیم. امروز به کار نیاز هست؛ کار علمی، کار اقتصادی، کار سیاسی، کارهای بزرگ اجتماعی. هر کسی در هر جا هست، میتواند برای خودش برنامهی کاری را تعریف کند؛ این یکی از ضرورتهاست، که امیدواریم خدای متعال به همهی ما توفیق بدهد. بیانات در دیدار مسئولان نظام در روز عید مبعث1390/04/09 امروز دنیای اسلام متوجه شده است. این حرکاتی که امروز در برخی کشورهای شمال آفریقا و منطقهی خاورمیانه مشاهده میشود، همان استفاده و استضائهی از نور اسلام و استفادهی از جهتگیری دست مبارک پیغمبر اکرم است. لذاست که آیندهی این منطقه، آیندهی این کشورها، به توفیق الهی، به حول و قوهی الهی، آیندهی روشنی است. غربیها بیخود لجاجت میکنند، بیخود بر مواضع غلط خودشان پافشاری میکنند. آنچه امروز در مصر و در تونس و در برخی کشورهای دیگر به جریان افتاده است و مشاهده میشود، معنایش این است که تاریخ این منطقه ورق خورده است و فصل جدیدی شروع شده است. آن موازنهی غلطِ ظالمانهای که از صد سال پیش، صد و پنجاه سال پیش، مستکبران غربی، مستعمران غربی در این منطقه به وجود آورده بودند و میخواستند این را حاکم بر سرنوشت این منطقهی عظیم و حساس بکنند، به هم خورده است؛ فصل جدیدی شروع شده است. بیانات در دیدار اعضای بسیجی هیأت علمی دانشگاهها1389/04/02 ما امروز در یک برههی حساس به سر میبریم. اگر من بخواهم آن لبّ تلقی و برداشت خودم را به شما عرض بکنم - که شاید در یک مجال کوتاه، برایش استدلال هم نشود ارائه کرد؛ البته مستدل است، منتها شاید در دو کلمه نشود استدلالی برایش بیان کرد - این است که مراکز استکباری جهانی در مقابلهی با حرکت اسلامی که نماد واقعیاش جمهوری اسلامی است، دارند آخرین تلاشهای خودشان را میکنند. در بسیاری از عرصهها تلاشهایشان و تدابیرشان به بنبست خورده و کار از دستشان در رفته است. این کمربندی که اینها بر دور مسائل جهانی کشیده بودند و حیطهبندیای که کرده بودند، در حساسترین نقاط روی زمین یعنی خاورمیانه، این کمربند پاره شده - یا سست شده، حداقلش این است؛ ولی به نظر من پاره شده - و از دستشان در رفته است. خدا مرحوم آ شیخ حسین لنکرانی، روحانی سیاسیِ کهنهکار قدیمی را رحمت کند. ایشان سالهای 53 و 54 یا شاید هم زودتر - سالهای اواخر دههی چهل - وضعیت رژیم طاغوت را تشبیه میکرد به کسی که روی یک گنبدی رفته و یک دستمال ابریشمی هم دستش است که توی آن پر از گردوست؛ و گوشهی این دستمال وا شده، و گردوها همین طور دارد میریزد؛ این میخواهد این گردو را بگیرد، یک گردو از آن طرف میافتد، یک گردوی دیگر، یک گردوی دیگر، خودش هم روی گنبد است! بالاخره آدم روی زمین صاف، باز میتواند گردوها را هر جور هست جمع کند. به نظر من امروز نظام سلطه در مواجههی با حرکت اسلامی یک چنین حالتی دارد. جاپایش محکم نیست؛ زیرا بسیاری از شگردهای تبلیغاتیِ استواربنیانِ قدیمیِ اینها برای مردم دنیا رو شده است. امروز در جامعهی آمریکا، خشم عمیق از حضور قدرتمند لابی صهیونیستی بتدریج دارد توسعه پیدا میکند. این نارضائی در بین مردم آمریکا - که مرکز تحرک صهیونیستها و قدرتمندان صهیونیستی و سرمایهداران صهیونیست است - بتدریج دارد به وجود میآید؛ البته رژیم حاکم در آمریکا بر مردم بسیار سخت میگیرند - یک نوع خاص سختگیری - و آنچنان اینها را مشغول زندگی و گرفتار زندگی میکنند که فرصت سر خاراندن ندارند؛ در عین حال این حالت دارد به وجود میآید. این اطلاعات موثق ماست. در کشورهای اروپائی هم به یک نحو دیگر. کشورهای اسلامی که معلوم است. کشورهای خاورمیانه که معلوم است. ملتها حالت نفرت - و بعضاً بغض - نسبت به رژیم ایالات متحده و مجموعهی سلطه در دنیا دارند. این را هم نمیتوانند جمع کنند؛ هی تلاش میکنند، اما نمیتوانند جمع کنند. اگر نظام جمهوری اسلامی در دنیا سر نکشیده بود و طلوع نکرده بود، مشکل آنها به این زودی پیش نمیآمد و ممکن بود این مشکل پنجاه سال دیگر برای آنها بُروز پیداکند؛ ممکن هم بود این مشکل به این زودیها پیش نیاید. اما حضور جمهوری اسلامی و ظهور جمهوری اسلامی کار را بر اینها مشکل کرده؛ لذا بشدت دشمنند. دشمنی هم میکنند؛ اما دشمنی دستپاچه و سراسیمه. دشمنیها از این قبیل است. حالا کارهائی که میکنند، تدابیری که میکنند، جنجالهائی که میکنند، تبلیغاتی که دنبالش میگذارند، یک قطعنامه در سازمان ملل، چند قلم تحریم، بعد هم بزرگنمائی تحریمها، بیش از آنچه که واقعیت دارد این تحریمها را اهمیت دادن، بعد تهدید نظامی را هم به صورت احتیاطاً نیمبند پشت سرش نگه داشتن، همه به خاطر این است که اینها در مواجههی با این حرکت عظیم و متین و بنیانی اسلامی در کلیهی جهان اسلام، دچار انفعالند. ملت ایران هم پیشرو این حرکتند. البته زحماتی را ایجاد میکنند؛ شکی نیست. در همهی برخوردهای اجتماعی زحمتهائی وجود دارد؛ اما انسان زحمتها را تحمل میکند برای اینکه به منافع بزرگتر و به نقطهی عالیتری برسد. امروز اینجوری است. بنابراین، این مقطع از این نظر که گفتم مقطع حساسی است و احتیاج به کار هست، احتیاج به تلاش هست. خطبههای نمازجمعه در بیست و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)1389/03/14 یک حادثهی مهم دیگر که خوب است ملت ما به اهمیت آن توجه داشته باشد و این حادثه معنا دارد، اتفاقی است که در گردهمائی طولانی مربوط به ان.پی.تی در نیویورک افتاد. اصلاً این گردهمائی را تشکیل داده بودند تا قدرتهای زورگو بتوانند به برکت این گردهمائی، ملتهائی را که هنوز به انرژی هستهای دسترسی پیدا نکردهاند، باز هم محدودتر کنند، موانع سر راه آنها را بیشتر کنند. البته دلشان میخواست و برنامهریزی کرده بودند که در این اجلاس، بالخصوص نسبت به جمهوری اسلامی کینهورزی خودشان را آشکار کنند. درست عکس آنچه که میخواستند، اتفاق افتاد. تقریباً یک ماه این گردهمائی طول کشید. به جای اینکه آنها بتوانند مقاصد خودشان را پیش ببرند و کشورهائی مثل جمهوری اسلامی را محدود کنند، نتیجهای که از این کنفرانس طولانی به دست آمد، این بود که قدرتها به وسیلهی 189 کشور موظف شدند که سلاحهای هستهای خودشان را نابود کنند؛ از ادامهی تولید این سلاحها مانع بشوند؛ حق دستیابی به قدرت هستهای صلحآمیز به وسیلهی کشورهای دیگر شناخته شد و رژیم صهیونیستی - که دایههای او در این کنفرانس بشدت هم به نفع او فعال بودند - محکوم شد به اینکه بایستی به قرارداد ان.پی.تی بپیوندد؛ درست عکس آنچه آنها میخواستند. این حادثهی کوچکی نیست؛ این نشاندهندهی این است که قدرت زورگو و متکبر و مستکبر آمریکا و دیگر قدرتهای زورگو و دنبالهروان اینها در دنیا حرفشان پیشروی ندارد. امروز دیگر آمریکا در موضعی نیست که بتواند در سیاستهای بینالمللی دخالت مؤثر بکند. جمهوری اسلامی با ایستادگی سی سالهی خود توانسته است وضعیتی را در افکار عمومی جهان به وجود بیاورد که نه فقط ملتها، حتّی دولتها هم - یعنی 189 دولت - در مقابل آمریکا میایستند و علیرغم او تصمیمگیری میکنند و رأی میدهند. اینها جزو بشارتهای الهی است به ملت بزرگ ایران. بیانات در دیدار شرکتکنندگان در افتتاحیهی همایش غزه1388/12/08 شکی نیست که بر اساس حقایقی که خدای متعال تقدیر کرده است، خاورمیانهی جدید شکل خواهد گرفت. این خاورمیانه، خاورمیانهی اسلام خواهد بود؛ کما اینکه مسئلهی فلسطین یک مسئلهی اسلامی است. همهی ملتها در مقابل فلسطین مسئولند. همهی دولتها در مقابل فلسطین مسئول هستند؛ چه دولتهای مسلمان، چه دولتهای غیر مسلمان. هر دولتی که ادعای طرفداری از انسانیت را دارد، مسئول است؛ منتها وظیفهی مسلمانها وظیفهی سنگینتری است. بیانات در دیدار جمعی از مسئولان وزارت امور خارجه1383/05/25 ترس ملتها از امریکا و از ابرقدرتها ریخته است. شما هرگز تصور میکردید در عراقِ لِه شدهی در زیر بار استبدادِ صدام و حزب بعث، چنین احساسات و ایستادگیهایی وجود داشته باشد؟! قبل از این، شما حدس میزدید ملت فلسطین در مقابل دولت شارون که آمد سر کار تا نود روزه غائلهی انتفاضهی مسجدالاقصی را ختم کند - الان سه سال و اندی است که سرکار است - اینجور بایستند و مقاومت کنند که همین شارونی که برای نابود کردن و از صحنه محو کردن این نهضت آمده، حالا مجبور شود برای عقبنشینی یکجانبه از غزه با رقبای خودش - که آن حزب مقابلش است - کنار بیاید و از همپیمانهای سنتی و قدیمی خود، حزب «لیکود»، از روی اضطرار و ناچاری جدا شود؟! این قدرت مردم فلسطین و این قدرت بیداری اسلامی است. شما باور میکردید که اشغالگرِ اسرائیلی در مقابل چند صد نفر جوان حزباللهی در لبنان مجبور به عقبنشینی شود و آنطور مفتضحانه بیرون برود؟! شما باور میکردید که اسرائیل در مقابل یک تعداد جوان حزباللَّه در لبنان ناچار شود چند صد نفر زندانی - شخصیتهای برجستهی حزباللَّه را که در زندانش بودند - را آزاد کند؟! اینها اتفاق افتاد. من و شما پارسال در همین جلسه نشسته بودیم؛ اضطراب بر تمام منطقه حاکم بود؛ چون امریکا تازه آمده بود؛ با نفس تازه. بنده مذاکرات شما دوستان را در سمینار سال گذشته تعقیب میکردم؛ نشانههای نگرانی در سمینار شما ظاهر بود. امروز این امریکا، همان امریکاست؛ ببینید در چه وضعیتی است. ده روز اینها به نجف فشار آوردند، نتوانستند نجف را بگیرند؛ اینها واقعیتهایی است که در جلوی چشم ما دارد اتفاق میافتد؛ هندسهی معرفتی و سیاسی دنیا دگرگون شده است. یک روز اینطور تصور میشد و اینطور تبلیغ میشد که همهی راههای پیشرفت و تمدن به لیبرال دمکراسی، آن هم به شکل امریکاییاش، ختم میشود؛ اما امروز اینطور نیست. امروز بسیاری از ملتها کاملاً در این مسأله نظر مخالف دارند و البته بعضی هم شک دارند. امروز امریکا علیرغم قدرت روزافزونِ نظامی و مالی خود، در حضیض شکست سیاسی است و در دنیا منزوی است. هیچوقت نفرتِ از امریکا مثل امروز در دنیا نبوده است. شرق و غرب هم ندارد؛ آسیا و اروپا و آفریقا هم ندارد، همهجا اینطور است. این را خودِ امریکاییها اعتراف میکنند و این حرف من نیست. آنها خودشان اعتراف میکنند که نمیشود با زور بر دنیا سلطه پیدا کرد. برژینسکی اخیراً کتابی نوشته به نام «سلطه یا رهبری». او در این کتاب نوشته است که سلطهی با زور و با اقتدار بر جهان برای امریکا، مساوی است با انزوای روزافزون امریکا در دنیا؛ راست هم میگوید؛ روزبهروز منزویتر خواهد شد و همین انزوا آن سلطه را هم نابود میکند. البته گزینهی آن طرف این موضوع این است که ما سلطهگری نکنیم، بلکه تعامل کنیم؛ اخلاق خوش بهخرج بدهیم، تا بتوانیم بر دنیا رهبری کنیم. حالا خواب خوشی است که میبینند و اصولگراییِ امریکایی به آنها وحی و الهام کرده که باید آنها رهبر دنیا باشند و ارزشهای خودشان را بر دنیا حاکم و مسلط کنند. مقالات
مرتبط
|