طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن | خلاصه جلسه بیست و چهارم: پیوندهای امت اسلامی

امام؛ قلب امت اسلامی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۳ در مسجد امام حسن علیه‌السلام  مشهد جلساتی با عنوان «طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی در قرآن» داشته‌‌اند و طی آن به «تبیین پایه‌های تفکر اسلامی» بر مبنای آیات قرآن پرداخته‌اند. ایشان با اشاره به اهمیت این مباحث گفته‌اند: «این جلسات، پایه‌های فکری برای ایجاد یک نظام اسلامی است.» ۸۱/۴/۴ پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در سال ۱۳۹۴ در هفت گزیده بیانات جلسات ابتدایی این سخنرانی‌ها را که به موضوع «ایمان» اختصاص داشته است را منتشر کرده است. جلسات مبحث «توحید» نیز در شش گزیده بیانات و مبحث «نبوت» در نُه گزیده بیانات در ماه رمضان امسال منتشر شد. اکنون و در آخرین بخش از مباحث کتاب جلسات مبحث «ولایت» در شش گزیده بیانات منتشر میگردد.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آغاز بحث ولایت قرآنی، دو بعد برای آن شرح داده­‌اند که شامل ارتباط داخلی امت اسلامی و تنظیم روابط خارجی بر پایه‌­ی استقلال می‌باشد. ایشان فرمودند: «[ارتباط داخلی امت باید به گونه‌ای باشد که] هیچ‌گونه تفرّق و اختلافی در سرتاسر امت عظیم اسلامی نباشد. صف­های گوناگون در داخل این امت تشکیل نشود.» و « از لحاظ روابط خارجی، یک ذره تأثیر­پذیری از جناح­های ضد­اسلامی یا غیر­اسلامی، مخصوصاً ضد­اسلامی، ممنوع است.»

ایشان راه تحقق ولایت قرآنی را وجود یک رهبر در جامعه اسلامی دانستند و آن را امام جامعه معرفی کردند که به دو صورت معین می‌شود. با تعیین مستقیم خداوند مانند پیامبراکرمصلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه­السلام و یا با تعیین نشان امام توسط خداوند مانند فقیهی که جانشین امام منصوص که بایستی دارای ویژگی‌های امام همچون عدالت، دینداری، انصاف و.... باشد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ارتباط با امام را شرط حیات، تحرک و پایداری امت اسلامی دانستند و بعد سومی برای ولایت تعریف کردند که آن « ارتباط مستحکم و نیرومند هر یک از آحاد امت اسلام، با آن قلب امت [است]. ارتباط فکری و ارتباط عملی.» بر این اساس ولایت امیرالمؤمنین یعنی: «رابطه­ای نیرومند، مستحکم، خلل­ناپذیر، [اینکه] از علی جدا نشوی؛ این معنای ولایت است.»

ایشان در پایان با آیاتی از قرآن کریم ولایت را تشریح کرده و این موضوع را که ولایت در تشیّع همان ولایت اسلام واقعی است را تشریح کرده و نتیجه ولایت را پیروزی بیان نمودند: « «وَ مَن یَتَوَلَّ اللهُ وَ رَسولَهُ» آن کسی که قبولِ ولایت کند با خدا و با رسولش و با کسانی که ایمان آورده­اند، با مؤمنان این پیوند را مراعات کردند و حفظ کردند و نگسستند، اینها غالبند، پیروزمندانند.»

جلسه بیست و چهارم: پیوند­های امت اسلامی
امام؛ قلب امت اسلامی

آیات این جلسه

آیات ۵۱ تا ۵۶ سوره­‌ی مبارکه‌­ی مائده
آیات ۱۰۲، ۱۰۳ سوره­‌ی مبارکه­‌ی آل عمران

واژگان کلیدی

ارتباطات داخلی

ارتباطات خارجی

ولایت قرآنی

امام

ولایت علی بن ابی طالب علیه­‌السلام

آیه

نکات کلیدی

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿۵۱﴾

ای گرویدگان به دین! یهودیان و مسیحیان را هم­‌جبهگان و دوستان خود مگیرید. آنان بعضی هم‌­جبهه و دوست بعضی دیگرند. هر که از شما با آنان پیوند برقرار کند، در حقیقت از آنان و در شمار آنان است. حتماً خدا گروه ستمگران را هدایت نمی­کند.(۵۱)

[آیات ۵۱ تا ۵۳ در خصوص ارتباطات خارجی]

- یهودیان و مسیحیان را اولیای خود [پیوند­خوردگان و پیوستگان با خود] مگیرید. ... انتخاب مکنید. آنها بعضی اولیا و هم‌جبهگان و پیوستگان بعضی دیگرند. نگاه  نکنید که بلوک­‌هایشان از همدیگر جداست؛ در معنا، برای ضدیتِ با اصالت­‌های شما، همه یک جبهه­‌اند.

- هر­کس تولّی کند با آنان -تولّی یعنی ولایت را پذیرفتن...- هرکسی که قدم در وادی ولایت آنها بگذارد و پیوند بزند خودش را با آنها، مرتبط کند خودش را با آنها، رابطه برقرار کند، « فَإِنَّهُ مِنْهُمْ » بی­گمان او خود از آنان است.

فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ ﴿۵۲﴾

بیمار­دلان را می­بینی که به میان جبهه‌ی کافران می­‌شتابند؛ می­گویند (و بهانه می­‌آورند) که می­ترسیم آسیبی به ما برسد. باشد که خدا فتح و پیروزی مؤمنان را برساند یا حادثه‌ای به سود آنان تدارک کند، و آنگاه این بیماردلان برآنچه در دل نهان می‌داشته‌اند پشیمان گردند.(۵۲)

- بیماردلان می­‌شتابند در میان جبهه­‌ی دشمنان دین، قناعت نمی­کنند به اینکه بروند طرف آنها، بلکه می­شتابند؛ قناعت نمی­کنند به اینکه تا پهلویشان بروند، میروند تا آن اعماق جبهه­‌شان. اگر بپرسی آقا چرا این قدر با دشمنِ دین می­سازی؟ با کسی که می­دانی ضد دین است، چرا ضدّیت که نمی­کنی هیچ، دوستی هم به خرج می‌دهی؟ اگر این را از او بپرسی، در جوابت چنین می­گوید: «یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ» می­گویند می­ترسیم یک آسیبی به ما برسد؛ اگر دوستی نکنم، می‌ترسم به من آسیبی برسانند یا برساند. چقدر به گوش آدم آشناست این حرفها. «نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ» می­ترسم برایمان دردسری درست بشود، می‌ترسم برایمان اسباب زحمتی درست بشود؛ ببنید چه کلمات آشنایی‌ست.

- خدا در جواب اینها چه می­گوید؟ می­فرماید: امید است که خدا پیروزی را نصیب جبهه­‌ی مؤمن کند، یا یک حادثه­‌ای از پیش خود، به سود آنان پدید آورد. بعد که این کار بشود، آن وقت، تا این بدبخت­‌هایی که با آنها ساخته بودند، پشیمان بشوند، روسیاه بشوند، بگویند دیدی چه غلطی کردیم، اگر می­دانستیم که جبهه‌ی مؤمن این‌جور پیروزمند و نیرومند خواهد شد، با دشمن دین، با دشمن خدا نمی­ساختیم؛ خودمان را بی آبرو نمی­کردیم.

وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا أَهَؤُلَاءِ الَّذِینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خَاسِرِینَ ﴿۵۳﴾

و به مؤمنان بگویند: آیا همین اینان بودند که با سخت­‌ترین سوگندها بخدا سوگند یاد می­کردند؟ که ایشان با شمایند، کارهایشان پوچ شد و بر باد رفت و زیانکار گشتند.(۵۳)

بعد از آنی که آنها خودشان را مفتضح کردند و با دشمنان ساختند.... مؤمنین،  در بهت و حیرت فرو­می­روند! اِ ! همین­ها بودند، این چهره­‌های خوش ظاهر و موجّه، قسم می­خوردند، با سوگندهای غِلاظ و شداد که ما با شماییم. هر وقت با آنها حرف می­زدیم، هر وقت به آنها چیزی می­گفتیم، می­گفتند بله، ما هم با شما هم عقیده‌ایم، ما هم با شما اختلافی نداریم، ما هم همین حرفی که شما می­زنید، می‌زنیم، در مقام بیان، این‌جور با آدم حرف می­زدند؛ بعد معلوم شد که دل­های اینها مریض بوده و علی­رغم ظاهر نیکشان، دل­های چرکین و سیاه و نفاق­‌آمیز داشتند. مؤمنین آن روز می­گویند عجب! ببین چه قَسَمی می­خوردند اینها؟!

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿۵۴﴾

ای گروه مؤمنان! از شما هرکس از دینش بازگردد، خداوند مردمی را خواهد آورد که آنان را دوست بدارد و آنان او را دوست بدارند. در برابر مؤمنان فروتن و مهربان باشند. در برابر کافران، شکست‌­ناپذیر و تسخیر­ناپذیر باشند. در راه خدا کارزار کنند و از ملامت ملامت­‌گری نهراسند. این فضل و بزرگواری خداست که به هرکس خواهد می­دهد. و خدا گشوده‌­دست و داناست.(۵۴)

[آیه ۵۴ در خصوص پیوند های داخلی]

- اگر این بار رسالت و مسئولیتی را که با ایمان به خدا پذیرفته بودید، از دوشتان روی زمین بگذارید و آن را به سر منزل نرسانید؛ خیال نکنید که این بار به سر منزل نخواهد رسید؛ ؛ نه، این بارِ خدا به سر منزل خواهد رسید، منتها سعادتش را کس دیگری خواهد برد... این مردم همان مردم ایده‌­آل اسلامی‌­اند. آن جامعه‌ی ایده‌­آل اسلامی، از لحاظ پیوندها و رابطه­‌های داخلی و خارجی این‌جورند که در این آیه آمده است.

۱. خودِ خدا آنها را دوست دارد،... آنها هم خدا را دوست می­دارند... «قُل اِن کُنتُم تُحِبّونَ اللهَ فَاتَّبِعونی یُحبِبکُمُ اللهُ» (۳۱ آل عمران)... اگر خدا را دوست دارید، از من که پیغمبرم متابعت کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد. پس «یُحِبُهم وَ یُحِبونَهُ»؛ یعنی اینها صد درصد تسلیم فرمان خدا بودند، که مورد محبت خدا بودند.

۱.۱. [خاصیت بعدی اینکه] فروتن هستند در مقابل مؤمنان؛ این نشانه‌ی کمالِ رابطه و پیوند صمیمانه است.... یعنی وقتی که در مقابل مردم قرار می­گیرند، جزو مردمند، با مردمند، در راه مردمند، برای مردمند، خودشان را از میان مردم بیرون نمی­کشند.

۱.۲. [ویژگی سوم] -نقطه‌ی مقابل [فروتنی در برابر مردم است]- در مقابل کافران و دشمنان دین و مخالفان قرآن، « اَعِزَّةٍ­» هستند؛ یعنی تأثیر­ناپذیر، یعنی سربلند، یعنی حصاری از فکر اسلامی دور خود پیچیده و کشیده که هیچ نفوذی از آنها نپذیرند. 

۱.۳. خاصیت دیگرشان این است که در راه خدا [بی امان ، بدون قید و شرط] جهاد و مجاهدت می­کنند.

۱.۴. و در آخر از ملامت هیچ ملامت­گری هم نمی­هراسند و نمی­ترسند.

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ ﴿۵۵﴾

 ولی (و مرکز پیوندهای اجتماعی) شما فقط خداست و پیامبرش و آن مؤمنانی که نماز را به پا­می­دارند و زکات را ادا می‌کنند در حالی­که در رکوعند.(۵۵)

[ آیه ۵۵ به بُعد سوم اشاره می­کند، در خصوص ارتباط و پیوند اجزای جامعه با امام]

- ولی و قائمِ امر، آن کسی که تمام نشاط و فعالیت‌­های جامعه و امت اسلامی به او باید برگردد و از او باید الهام بگیرد، خداست. خب خدا که مجسم نمی­شود بیاید بین مردم بنشیند امر و نهی کند، دیگر چه­کسی؟ «وَ رَسولُهُ» پیداست که بین رسول و بین خدا هرگز رقابت و تنازع و تنافر هم که نیست؛ رسول اوست باز. خداست و رسولش، خب، رسول که همیشه باقی نمی­ماند.

- بعد از رسول چه؟ بعد از رسول هم داریم... آن مؤمنان. کدام مؤمنان؟ هر کسی که ایمان آورد کافی است؟ نه، نشانه دارد. «اَلَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ» اقامه‌ی نماز می­کنند،

«وَ یُؤتونَ الزَّکاةَ» می­دهند زکات را، «وَ هُم راکِعونَ»،... در حالی که در رکوعند،... سمبل و رمز برای یک چنین کلّیتی چه کسی می­تواند باشد در جامعه‌ی اسلامی؟ غیر از علی بن ابی طالب کسی را سراغ نداریم. در آن جامعه‌ی اسلامی، آن کسی که می­توانست سمبل این گونه جناحِ ایمانیِ متقن و محکمی باشد، علی بن ابی طالب است.

وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿۵۶﴾

و هر که خدا و رسولش و مؤمنان را پیوسته و هم­جبهه­ی خود بسازد پس به یقین حزب خدا همان فیروزمندان‌اند.(۵۶)

اگر ولایت را مراعات کردیم.... اگر ولایت را که دارای سه بُعد شد تا حالا؛ یکی حفظ پیوندهای داخلی، یکی قطع پیوند و وابستگی به قطب­های متضاد خارجی... یکی هم حفظ ارتباط دائمی و عمیق با قلب پیکر اسلامی و قلب امت اسلامی یعنی امام و رهبر... چگونه خواهد شد؟  آیه‌­ی قرآن جواب می­دهد به ما ... آن کسی که قبول ولایت کند... اینها غالبند، پیروزمندانند. از همه پیروزتر همین­ها هستند و اینهایند که بر همه جناح‌­های دیگر غلبه خواهند داشت.

 

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif بخشی از بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در روز ۵۳/۰۷/۲۰ در مسجد امام حسن علیه‌السلام مشهد:
در جامعه اگر بخواهد همه‌ی نیروها به کار بیفتد و همه در یک جهت به کار بیفتد و هیچ یک از نیروها هرز نرود و همه‌ی نیروهای جامعه به صورت یک قدرت متراکمی، به مصالح جمعی بشریت به کار بیاید و جامعه بتواند مثل مشت واحدی باشد، در مقابل جناح­ها و صف­ها و قدرت­های مخاصم؛ اگر اینها را بخواهد داشته باشد، احتیاج دارد به قدرت متمرکز. به یک‌دلی احتیاج دارد، به یک‌­قلبی احتیاج دارد این جامعه... البته شرایطی هم دارد. باید خیلی آگاه باشد، باید خیلی بداند، باید خیلی با تصمیم باشد، باید چشمش دارای یک دید دیگری باشد، بایستی از هیچ چیزی در راه خدا نهراسد، بایستی وقتی لازم شد خودش را هم فکر کند؛ ما اسم یک چنین موجودی را چه می­گذاریم؟ امام.