حضرت آیتالله خامنهای در آغاز بحث ولایت قرآنی، دو بعد برای آن شرح دادهاند که شامل ارتباط داخلی امت اسلامی و تنظیم روابط خارجی بر پایهی استقلال میباشد. ایشان فرمودند: «[ارتباط داخلی امت باید به گونهای باشد که] هیچگونه تفرّق و اختلافی در سرتاسر امت عظیم اسلامی نباشد. صفهای گوناگون در داخل این امت تشکیل نشود.» و « از لحاظ روابط خارجی، یک ذره تأثیرپذیری از جناحهای ضداسلامی یا غیراسلامی، مخصوصاً ضداسلامی، ممنوع است.»
ایشان راه تحقق ولایت قرآنی را وجود یک رهبر در جامعه اسلامی دانستند و آن را امام جامعه معرفی کردند که به دو صورت معین میشود. با تعیین مستقیم خداوند مانند پیامبراکرمصلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیهالسلام و یا با تعیین نشان امام توسط خداوند مانند فقیهی که جانشین امام منصوص که بایستی دارای ویژگیهای امام همچون عدالت، دینداری، انصاف و.... باشد.
حضرت آیتالله خامنهای ارتباط با امام را شرط حیات، تحرک و پایداری امت اسلامی دانستند و بعد سومی برای ولایت تعریف کردند که آن « ارتباط مستحکم و نیرومند هر یک از آحاد امت اسلام، با آن قلب امت [است]. ارتباط فکری و ارتباط عملی.» بر این اساس ولایت امیرالمؤمنین یعنی: «رابطهای نیرومند، مستحکم، خللناپذیر، [اینکه] از علی جدا نشوی؛ این معنای ولایت است.»
ایشان در پایان با آیاتی از قرآن کریم ولایت را تشریح کرده و این موضوع را که ولایت در تشیّع همان ولایت اسلام واقعی است را تشریح کرده و نتیجه ولایت را پیروزی بیان نمودند: « «وَ مَن یَتَوَلَّ اللهُ وَ رَسولَهُ» آن کسی که قبولِ ولایت کند با خدا و با رسولش و با کسانی که ایمان آوردهاند، با مؤمنان این پیوند را مراعات کردند و حفظ کردند و نگسستند، اینها غالبند، پیروزمندانند.»
جلسه بیست و چهارم: پیوندهای امت اسلامی |
|||||
آیات این جلسه |
آیات ۵۱ تا ۵۶ سورهی مبارکهی مائده |
||||
واژگان کلیدی |
ارتباطات داخلی |
ارتباطات خارجی |
ولایت قرآنی |
امام |
ولایت علی بن ابی طالب علیهالسلام |
آیه |
نکات کلیدی |
||||
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿۵۱﴾ ای گرویدگان به دین! یهودیان و مسیحیان را همجبهگان و دوستان خود مگیرید. آنان بعضی همجبهه و دوست بعضی دیگرند. هر که از شما با آنان پیوند برقرار کند، در حقیقت از آنان و در شمار آنان است. حتماً خدا گروه ستمگران را هدایت نمیکند.(۵۱) |
[آیات ۵۱ تا ۵۳ در خصوص ارتباطات خارجی] - یهودیان و مسیحیان را اولیای خود [پیوندخوردگان و پیوستگان با خود] مگیرید. ... انتخاب مکنید. آنها بعضی اولیا و همجبهگان و پیوستگان بعضی دیگرند. نگاه نکنید که بلوکهایشان از همدیگر جداست؛ در معنا، برای ضدیتِ با اصالتهای شما، همه یک جبههاند. - هرکس تولّی کند با آنان -تولّی یعنی ولایت را پذیرفتن...- هرکسی که قدم در وادی ولایت آنها بگذارد و پیوند بزند خودش را با آنها، مرتبط کند خودش را با آنها، رابطه برقرار کند، « فَإِنَّهُ مِنْهُمْ » بیگمان او خود از آنان است. |
||||
فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ ﴿۵۲﴾ بیماردلان را میبینی که به میان جبههی کافران میشتابند؛ میگویند (و بهانه میآورند) که میترسیم آسیبی به ما برسد. باشد که خدا فتح و پیروزی مؤمنان را برساند یا حادثهای به سود آنان تدارک کند، و آنگاه این بیماردلان برآنچه در دل نهان میداشتهاند پشیمان گردند.(۵۲) |
- بیماردلان میشتابند در میان جبههی دشمنان دین، قناعت نمیکنند به اینکه بروند طرف آنها، بلکه میشتابند؛ قناعت نمیکنند به اینکه تا پهلویشان بروند، میروند تا آن اعماق جبههشان. اگر بپرسی آقا چرا این قدر با دشمنِ دین میسازی؟ با کسی که میدانی ضد دین است، چرا ضدّیت که نمیکنی هیچ، دوستی هم به خرج میدهی؟ اگر این را از او بپرسی، در جوابت چنین میگوید: «یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ» میگویند میترسیم یک آسیبی به ما برسد؛ اگر دوستی نکنم، میترسم به من آسیبی برسانند یا برساند. چقدر به گوش آدم آشناست این حرفها. «نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ» میترسم برایمان دردسری درست بشود، میترسم برایمان اسباب زحمتی درست بشود؛ ببنید چه کلمات آشناییست. - خدا در جواب اینها چه میگوید؟ میفرماید: امید است که خدا پیروزی را نصیب جبههی مؤمن کند، یا یک حادثهای از پیش خود، به سود آنان پدید آورد. بعد که این کار بشود، آن وقت، تا این بدبختهایی که با آنها ساخته بودند، پشیمان بشوند، روسیاه بشوند، بگویند دیدی چه غلطی کردیم، اگر میدانستیم که جبههی مؤمن اینجور پیروزمند و نیرومند خواهد شد، با دشمن دین، با دشمن خدا نمیساختیم؛ خودمان را بی آبرو نمیکردیم. |
||||
وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا أَهَؤُلَاءِ الَّذِینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خَاسِرِینَ ﴿۵۳﴾ و به مؤمنان بگویند: آیا همین اینان بودند که با سختترین سوگندها بخدا سوگند یاد میکردند؟ که ایشان با شمایند، کارهایشان پوچ شد و بر باد رفت و زیانکار گشتند.(۵۳) |
بعد از آنی که آنها خودشان را مفتضح کردند و با دشمنان ساختند.... مؤمنین، در بهت و حیرت فرومیروند! اِ ! همینها بودند، این چهرههای خوش ظاهر و موجّه، قسم میخوردند، با سوگندهای غِلاظ و شداد که ما با شماییم. هر وقت با آنها حرف میزدیم، هر وقت به آنها چیزی میگفتیم، میگفتند بله، ما هم با شما هم عقیدهایم، ما هم با شما اختلافی نداریم، ما هم همین حرفی که شما میزنید، میزنیم، در مقام بیان، اینجور با آدم حرف میزدند؛ بعد معلوم شد که دلهای اینها مریض بوده و علیرغم ظاهر نیکشان، دلهای چرکین و سیاه و نفاقآمیز داشتند. مؤمنین آن روز میگویند عجب! ببین چه قَسَمی میخوردند اینها؟! |
||||
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿۵۴﴾ ای گروه مؤمنان! از شما هرکس از دینش بازگردد، خداوند مردمی را خواهد آورد که آنان را دوست بدارد و آنان او را دوست بدارند. در برابر مؤمنان فروتن و مهربان باشند. در برابر کافران، شکستناپذیر و تسخیرناپذیر باشند. در راه خدا کارزار کنند و از ملامت ملامتگری نهراسند. این فضل و بزرگواری خداست که به هرکس خواهد میدهد. و خدا گشودهدست و داناست.(۵۴) |
[آیه ۵۴ در خصوص پیوند های داخلی] - اگر این بار رسالت و مسئولیتی را که با ایمان به خدا پذیرفته بودید، از دوشتان روی زمین بگذارید و آن را به سر منزل نرسانید؛ خیال نکنید که این بار به سر منزل نخواهد رسید؛ ؛ نه، این بارِ خدا به سر منزل خواهد رسید، منتها سعادتش را کس دیگری خواهد برد... این مردم همان مردم ایدهآل اسلامیاند. آن جامعهی ایدهآل اسلامی، از لحاظ پیوندها و رابطههای داخلی و خارجی اینجورند که در این آیه آمده است. ۱. خودِ خدا آنها را دوست دارد،... آنها هم خدا را دوست میدارند... «قُل اِن کُنتُم تُحِبّونَ اللهَ فَاتَّبِعونی یُحبِبکُمُ اللهُ» (۳۱ آل عمران)... اگر خدا را دوست دارید، از من که پیغمبرم متابعت کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد. پس «یُحِبُهم وَ یُحِبونَهُ»؛ یعنی اینها صد درصد تسلیم فرمان خدا بودند، که مورد محبت خدا بودند. ۱.۱. [خاصیت بعدی اینکه] فروتن هستند در مقابل مؤمنان؛ این نشانهی کمالِ رابطه و پیوند صمیمانه است.... یعنی وقتی که در مقابل مردم قرار میگیرند، جزو مردمند، با مردمند، در راه مردمند، برای مردمند، خودشان را از میان مردم بیرون نمیکشند. ۱.۲. [ویژگی سوم] -نقطهی مقابل [فروتنی در برابر مردم است]- در مقابل کافران و دشمنان دین و مخالفان قرآن، « اَعِزَّةٍ» هستند؛ یعنی تأثیرناپذیر، یعنی سربلند، یعنی حصاری از فکر اسلامی دور خود پیچیده و کشیده که هیچ نفوذی از آنها نپذیرند. ۱.۳. خاصیت دیگرشان این است که در راه خدا [بی امان ، بدون قید و شرط] جهاد و مجاهدت میکنند. ۱.۴. و در آخر از ملامت هیچ ملامتگری هم نمیهراسند و نمیترسند. |
||||
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ ﴿۵۵﴾ ولی (و مرکز پیوندهای اجتماعی) شما فقط خداست و پیامبرش و آن مؤمنانی که نماز را به پامیدارند و زکات را ادا میکنند در حالیکه در رکوعند.(۵۵) |
[ آیه ۵۵ به بُعد سوم اشاره میکند، در خصوص ارتباط و پیوند اجزای جامعه با امام] - ولی و قائمِ امر، آن کسی که تمام نشاط و فعالیتهای جامعه و امت اسلامی به او باید برگردد و از او باید الهام بگیرد، خداست. خب خدا که مجسم نمیشود بیاید بین مردم بنشیند امر و نهی کند، دیگر چهکسی؟ «وَ رَسولُهُ» پیداست که بین رسول و بین خدا هرگز رقابت و تنازع و تنافر هم که نیست؛ رسول اوست باز. خداست و رسولش، خب، رسول که همیشه باقی نمیماند. - بعد از رسول چه؟ بعد از رسول هم داریم... آن مؤمنان. کدام مؤمنان؟ هر کسی که ایمان آورد کافی است؟ نه، نشانه دارد. «اَلَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ» اقامهی نماز میکنند، «وَ یُؤتونَ الزَّکاةَ» میدهند زکات را، «وَ هُم راکِعونَ»،... در حالی که در رکوعند،... سمبل و رمز برای یک چنین کلّیتی چه کسی میتواند باشد در جامعهی اسلامی؟ غیر از علی بن ابی طالب کسی را سراغ نداریم. در آن جامعهی اسلامی، آن کسی که میتوانست سمبل این گونه جناحِ ایمانیِ متقن و محکمی باشد، علی بن ابی طالب است. |
||||
وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿۵۶﴾ و هر که خدا و رسولش و مؤمنان را پیوسته و همجبههی خود بسازد پس به یقین حزب خدا همان فیروزمنداناند.(۵۶) |
اگر ولایت را مراعات کردیم.... اگر ولایت را که دارای سه بُعد شد تا حالا؛ یکی حفظ پیوندهای داخلی، یکی قطع پیوند و وابستگی به قطبهای متضاد خارجی... یکی هم حفظ ارتباط دائمی و عمیق با قلب پیکر اسلامی و قلب امت اسلامی یعنی امام و رهبر... چگونه خواهد شد؟ آیهی قرآن جواب میدهد به ما ... آن کسی که قبول ولایت کند... اینها غالبند، پیروزمندانند. از همه پیروزتر همینها هستند و اینهایند که بر همه جناحهای دیگر غلبه خواهند داشت.
|
در جامعه اگر بخواهد همهی نیروها به کار بیفتد و همه در یک جهت به کار بیفتد و هیچ یک از نیروها هرز نرود و همهی نیروهای جامعه به صورت یک قدرت متراکمی، به مصالح جمعی بشریت به کار بیاید و جامعه بتواند مثل مشت واحدی باشد، در مقابل جناحها و صفها و قدرتهای مخاصم؛ اگر اینها را بخواهد داشته باشد، احتیاج دارد به قدرت متمرکز. به یکدلی احتیاج دارد، به یکقلبی احتیاج دارد این جامعه... البته شرایطی هم دارد. باید خیلی آگاه باشد، باید خیلی بداند، باید خیلی با تصمیم باشد، باید چشمش دارای یک دید دیگری باشد، بایستی از هیچ چیزی در راه خدا نهراسد، بایستی وقتی لازم شد خودش را هم فکر کند؛ ما اسم یک چنین موجودی را چه میگذاریم؟ امام.