![]()
۱۳۶۹/۱۰/۱۰
بیانات در دیدار فرماندهان و جمعی از پاسداران کمیتههای انقلاب اسلامی
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
یکى از چیزهایى که مسئولین نظام جمهورى اسلامى را و حتّى شخص شخیص امام بزرگوار را که تحقیقاً انسانِ برتر بود و فوق انسانهاى متعارف بود، در طول دوران دوازدهساله خشنود میکرد، خوشدل میکرد و خستگىها را از تن آنها میزدود، دیدار جوانان مؤمن و مخلص و پولادین و سربازان جانبرکف انقلاب اسلامى بود که حقیقتاً ارزشمندترین فراورده و دستاورد این انقلاب محسوب میشوند؛ که از جملهى آنها شما برادران عزیز کمیتهى انقلاب اسلامى هستید، مخصوصاً فرماندهان و سابقهداران و پیشکسوتان این تشکیلات انقلابى ناب که مصیبتها دیدید، زحمتها کشیدید، با انقلاب متولّد شدید، با انقلاب رشد کردید، از انقلاب تغذیه شدید، جانانه به انقلاب خدمت کردید، جان را که عزیزترین موجودىِ هر انسانى است به چیزى نگرفتید، بسیارى از چیزهایى را که براى جوانها مهم است، خیلىها مدارج تحصیلى را طى کردن، مقام گرفتن، معروف شدن، مشهور شدن را به چیزى نگرفتند، خطّ مستقیمى را شناختند و جستند و دست در دستِ پیرِ عارفِ آگاهِ واقفِ راهشناسِ خطرشناسِ منزلشناس گذاشتند و به امید خدا حرکت کردند. در میان برادران کمیته عناصر بسیارى از این قبیل بودهاند و هستند و خیلى باارزشند. بنده هم امروز دیدن شما را یک حادثهى شیرین و شادىآور براى خودم میدانم و از چند هفته پیش که صحبت بود که با شما ملاقات خواهیم داشت، بسیارى از اوقات به یاد این دیدار شما بودم.
حقیقتاً این یک واقعیّتى است که براى یک انقلاب، انسانسازى از همه چیز مهمتر است. اگر انقلاب، انسانسازى نکند، هیچ کار نکرده. اگر کسى فکر بکند، دلیل این معنا واضح است؛ یعنى واقعاً استدلال نمیخواهد این حرف، چون دنیا بدون انسان صالح، یک پدیدهى بىجان و کور و تاریکى است. آن چیزى که به عالم خاکى جان میبخشد و ارزش میدهد، به او نور میدهد، براى او معنا و مضمون به وجود مىآورد، انسان است. اِنّی جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَة؛(۲) جانشین، عنوانى است که خدا به انسان داده؛ این جانشین را کجا گذاشتند؟ فِى الاَرض. ارضِ بدونِ این جانشین چیست؟ چه ارزشى دارد؟ همّ تمام پیغمبران و تمام عباداللهالصّالحین این بوده که انسان صالح را در این زمین به وجود بیاورند، حفظ کنند، رشد بدهند و تکثیر کنند؛ و هدف اسلام هم این است. اینکه شما دیدید که امام در یک بیانیّهاى در چند سال قبل فرمودند فتحالفتوح انقلاب اسلامى ساختن جوانهایى از این قبیل است،(۳) این یک حرفى نبود که همینطور بر قلم امام جارى شده باشد؛ این یک مبناى اسلامى و الهى بسیار مستحکم دارد. واقعاً فتحالفتوح یعنى ساختن انسان صالح.
این بدبختىهایى که شما مىبینید روى زمین را فراگرفته است ــ و در زیارتها و آثار مربوط به ولىّعصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) آمده است: کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَورا؛(۴) زمین پُر از ظلم و جُور شده است و میشود در تمام دورانهاى تاریخ؛ آن بزرگوار مىآید از آن طرف پُر میکند همهى زمین را از قسط و عدل ــ این ظلم و جُور روى زمین بر اثر چیست؟ بر اثر نبود یا کمبود انسان صالح؛ بر اثر سَرورى و خدایگانى انسانهاى غیر صالح و ناصالح. دنیا امروز از چه مینالد؟ پاسخ آن روشن است؛ دنیا امروز از تبعیض مینالد، از محرومیّتهاى تحمیلشدهى بر انسانها مینالد، از تحقیر انسان مینالد، از پُر شدن فضا از گند غرور متکبّرانهى قشرى خاص در عالم مینالد؛ بشریّت در فشار این حوادث تلخ است. پنج هزار سال پیش دنیا از چه مینالید؟ پنج هزار سال پیش دنیا از نداشتن هواپیما مینالید؟ از نداشتن کامپیوتر مینالید؟ کامپیوتر مگر کسى را سعادتمند میکند؟ پنج هزار سال پیش هم دنیا از همین چیزها مینالید، از همین تبعیضها، از همین ظلمها، از همین تحقیر جوهر انسانیّت، از همین سلطهى نامردمان بر زندگى و سرنوشت انسانها؛ و تا وقتى که عدالت و دین ــ دین خالص و ناب ــ بر دنیا مستقر نشود، بشریّت همیشه از همان چیزها مینالد؛ وَالّا بشریّت نمیتواند بگوید آن روزى که قطار برقى نداشتم و جت نداشتم، بدبخت بودم، و امروز که اینها را دارم خوشبختم. امروز بشریّت خوشبخت است؟ امروز انسان مظلوم در دنیا در اکثریّت نیست؟ امروز یک مجموعهى تبهکار که در اقلّیّت مطلقند در عالم، بر سرنوشت انسانها حکومت نمیکنند؟ همین حرفها در همیشهى تاریخ بوده و این، آن سرشت دگرگونگىناپذیر انسان است.
گوهر انسانیّت همیشه یک گوهر است و در مقابلِ یک جریانِ فاسد همیشه ایستاده؛ و انقلاب ما آمد تا انسان صالح تربیت کند؛ نقش انسان صالح این است. برادران عزیز من! آن چیزى که این انقلاب را تا امروز نگه داشته است، عبارت است از صلاح انسانها؛ همان مقدار صلاحى که ما ملّت داریم ــ مبالغه هم نمیکنیم در حقّ ملّتمان، در حقّ خودمان، همان تعداد صالح ــ با همان مایهى صلاحى که دارند. البتّه امروز صلاح غلبه دارد، صلاح پرچم را به دست دارد، صلاح حاکم است؛ حرکت به سمت صلاح برنامهریزى شده است؛ اینها هست، البتّه تا صلاح مطلق هم فاصله بسى طولانى است.
این [صلاح]، انقلاب را نگه داشت؛ این، انقلاب را نگه میدارد. اینکه شما به عنوان جوان کمیتهاى و آن کسى که زیردست شما است و آن کسى که با شما کار میکند، اگر توطئهى دشمن در شکل قاچاقچى ظاهر میشود، آنجا حاضرید، اگر بهشکل جنگ تحمیلى ظاهر میشود، آنجا حاضرید، اگر به شکل رواج فحشا و فساد ظاهر میشود، آنجا حاضرید، اگر به شکل ترویج بیهودگى و موادّ مخدّر و پوچىها و پوسیدگىها ظاهر میشود، آنجا شما حاضرید، معناى آن همین تولیت انسانهاى صالح و جوانان صالح است نسبت به انقلاب و دستاوردهاى انقلاب و از خود دانستن و محکم از آن نگهدارى کردن و پاسدارى کردن؛ مخصوص شما هم نیست؛ همهى جوانهاى صالح، همهى انسانهاى خوب، همهى برادران مؤمن از قشرهاى مختلف را [شامل میشود]. البتّه مسئولیّتها سنگین و سبک دارد، آدمها یکسان نیستند؛ تجربهها جوهرها را آشکار میکند.
این مجموعه است که آمریکا را پشت در نگه داشت، استکبار را پشت در نگه داشت، نفوذ پول و زور و تبلیغات را کُند کرد.
کجاى دنیا است که در مقابل توطئههایى از قبیل توطئههایى که نسبت به جمهورى اسلامى شد، بتواند بِایستد و مقاومت کند؟ و جمهورى اسلامى نه فقط ایستاد و مقاومت کرد و خود را حفظ کرد بلکه دشمن را متزلزل کرد. امروز نقش رهبرى قلّابىاى که آمریکایىها در دنیا براى خود ادّعا میکردند، بشدّت متزلزل شده و زیر سؤال رفته. بدعملترین دولتها نسبت به بشریّت، ادّعاى رهبرى بشریّت را میکند! این بدترین فاجعه براى بشریّت است. شما سردمداران سیاست آمریکا که در شرق آسیا آن فجایع را به بار آوردید، در آمریکاى لاتین آن همه بدى و نامردمى کردید، متّحدین و پروردههاى دستتان در آفریقا این قدر به مردم ظلم کردند،(۵) در خاورمیانه خودتان و دستپروردهى پلیدتان ــ یعنى اسرائیل ــ این قدر منشأ جنایت و ظلم شده، در کشورى مثل ایران یا در جاهاى دیگر از این قبیل کارها کردید، چه حق دارید ادّعاى رهبرى دنیاى امروز را بکنید؟ این چه حرف چرند و مهملى است که به گوش آمریکایىها خوشآهنگ آمده، دائم تکرار میکنند، دیگران و متملّقین آنها هم دائم میگویند؟ چه رهبرىاى؟ رهبرى مال پیغمبران است، رهبرى بشر مال پیمایندگان راه عدالت بشرى است؛ شما در داخل کشور آمریکا عدالت را توانستید برقرار کنید؟ میتوانید ادّعا بکنید که در آخرِ قرنِ بیستم سیاهان آمریکا که چهل پنجاه میلیون جمعیّت هستند، از حقوق برابرى با سفیدها برخوردارند؟ کدام رهبرى؟ به صِرف اینکه هر جا یک حادثهاى پیش مىآید ــ چه مربوط به آنها، چه نامربوط به آنها ــ فوراً سینه سپر میکنند و جلو میروند ــ مثل این لاتهاى محلّهها که از قدیم دیده بودیم، هر جا هر کسى با کسى حرفى میزد، اینها آنجا حاضر بودند ــ خودشان را وارد معرکه میکنند، حرف میزنند، دخالت میکنند! اینها شدهاند رهبر جهان! این ژاندارمى است؛ این سَرِگردنهگیرى است؛ این قزّاقبازى است؛ کدام رهبرى؟
آمریکایىها بدانند که امروز حضور آنها در منطقهى خلیج فارس(۶) و در کشورهاى اسلامى حول و حوش خلیج فارس از نظر تمام ملّتهاى مسلمان جهان یک امر منفور و مورد انزجار است. هیچ ملّتى روى این قضیّه صحّه نگذاشته، چه آنهایى که نزدیکند، چه آنهایى که دورند. خیال نکنند حالا به صِرف اینکه در محافل سیاسى خودشان و در مجموعههاى اقتصادى خودشان مىنشینند و فکر میکنند فتوحات کردهاند، واقعاً فتوحاتى کردهاند. ما تجاوز به کویت از سوى عراق را البتّه محکوم کردیم و میکنیم، کار غلطى است؛ هیچ کس از آن دفاع نمیکند امّا در منطقهى اسلامى خلیج فارس تجاوز ممنوع است، زورگویى و گردنکلفتى و قلدرى ممنوع است؛ آن کسى که باید این ممنوعیّت را اِعمال کند، خود ملّتهاى این منطقهاند. اگر دولتهاى این منطقه به ملّتهاى خودشان متّکى باشند، میتوانند این منطقه را منطقهى امن و آرامى بکنند؛ ما میتوانیم.
وانگهى [دربارهی] این زمزمههایى که چندى پیش از زبان آمریکایىها شنیده شد، بعد انکار کردند، باز حالا مجدّداً زمزمهاش شروع شده که آمریکایىها اینجا بمانند و فلان جا(۷) را نودونهساله اجاره کنند و نظم امنیّتى جدیدى در خلیج فارس برقرار کنند، یکایک آمریکایىها و متّحدانشان بدانند که ملّتهاى این منطقه قلم پاى متجاوز را خرد خواهند کرد! مگر اجازه میدهند که آمریکا به بهانهى حفظ امنیّت یک کشور خاصّى، یا یک منطقهى خاصّى، بیاید اینجا و بشود ژاندارم و براى خودش پاسگاه درست کند و اینجا بماند؟ این چه حرفى است؟ هر دولتى هم که چنین اجازهاى را بدهد، ملّت آن کشور، آن دولت را از سریر قدرت پایین خواهند کشید؛ مگر میگذارند؟
آمریکایىها تجربه کردند، فهمیدند که تجهیزات و بمب اتم و بقیّهى چیزها براى مقابلهى با ملّتها و ارادهى ملّتها چیزهاى بسیار کوچک و ناچیزى هستند؛ دولتها را میترساند، ارتشها را میترساند، ملّتها را ابدا. ملّتها اگر نخواهند بگذارند آمریکا در این سواحل عربى خلیج فارس باقى بماند، مگر کسى جرئت دارد آنجا بماند؟ مگر میتوانند بمانند؟ مگر میگذاریم بمانند؟ بنده اعلام میکنم ملّتهایى و شخصیّتهایى که تجاوز عراق به کویت را محکوم کردند و باید هم میکردند، ماندن آمریکایىها را در هر نقطهاى از این منطقه، تجاوز تلّقى خواهند کرد و ده برابر تجاوز عراق به کویت آن را محکوم خواهند کرد و با آن مقابله خواهند کرد. آنچه براى ملّتهاى این منطقه مطرح است، اسلام است؛ ملّتها مسلمانند. بله، گاهى ممکن است در یک ملّتى به خاطر تلقینات دشمنان، فرهنگ غیر اسلامى بیاید رایج بشود و عدّهاى را گول بزند امّا دلهاى مردم در قبضهى قدرت اسلام و قرآن است. شما دیدید در مقابل اهانت آن بلندگوى شیطان(۸) که آیات شیطانى را بر دل مجرمین نازل میکرد، ملّتهاى مسلمان در همه جا چه کردند؛ در اروپا، در آسیا، در پاکستان؛ در همه جا، در همه جا؛ مخصوص جمهورى اسلامى هم نبود. این، اعتقاد و ایمان اسلامى مردم است؛ ملّتها اینجور هستند. حالا ممکن است بعضى از سران هم، دلهاى ناباور و کافرپیشهاى داشته باشند و فقط مصالح خودشان را بسنجند؛ ملّتها این جور نیستند.
پرچم این اسلام امروز دست شما است؛ شما جوانان ساختهشدهى انقلاب، از جمله شما برادران عزیز پاسدار کمیتهها. من نصیحتى به شما در هر شأنى هستید عرض میکنم ــ البتّه این نصیحت به خود بنده در درجهى اوّل است ــ و آن، حفظ حدود الهى است؛ اصل قضیّه این است. بعد از ایمان آوردن به اسلام آنچه مطرح میشود، حفظ خطکشىهای اسلام است؛ وَمَن یَتَعَـدَّ حُـدودَ اللهِ فَاُولَـٰٓئِکَ هُمُ الظٰلِمون؛(۹) تعدّى از حدود الهى جایز نیست. خطکشىها را دقیق اسلام معیّن کرده؛ اگر هم کسى فکر کند که اسلام خطکشى نکرده در یک مسئلهاى، در یک امرى، باید خود را ملامت کند، باید برود معلومات خود را زیاد کند. حکومت اسلامى و نظام جمهورى اسلامى آن وقتى سربلند است که بتواند حدود الهى را حفظ کند.
آن مرد معترض که در راه حج، امام سجّاد (سلام الله علیه) را دید، گفت: تَرَکتَ الجِهادَ وَ صُعوبَتَهُ وَ اَقبَلتَ اِلَى الحَجِّ وَ لِینِه؛(۱۰) جهاد و سختىهایش را ول کردى، آمدى سراغ حج که کار آسانى است؟ وَ اللهُ تَعالى یقول؛ این آیه را هم خواند براى حضرت: اِنَّ اللهَ اشتَریٰ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلون؛(۱۱) حالا زیره به کرمان میبرد براى امام سجّاد! او آیهى قرآن میخواند براى امام سجّاد که چرا شما حج مىآیید عوض جهاد! حالا جهاد زیر پرچم چه کسى؟ عبدالملک مروان! خب، امام سجّاد برود زیر پرچم عبدالملک و جهاد کند؟ آن جهاد است؟ حضرت به عبّاد بصرى فرمود دنبالهى این آیه را بلدى؟ گفت بله؛ فرمودند بخوان؛ خواند: اَّلتّاّْئِبونَ العبِدونَ الحامِدونَ السّآئِحونَ الرُّکِـعونَ السُّجِدونَ الأمِرونَ بِالمَعروفِ وَ النّاهونَ عَنِ المُنکَرِ وَ الحفِظونَ لِحُدودِ الله؛(۱۲) فرمود آرى، هر وقتى که عابدون، سائحونَ، راکعون، ساجدون، قائمون، صائمون، آمرون به معروف، ناهون عن المنکر و حافظون لحدود الله آمدند سرِ کار، من میروم زیر پرچم آنها، آن وقت جهاد خواهم کرد؛ حالا روز جهاد نیست. اَلحّْفِظونَ لِحُدودِ الله؛ حفظ حدود. حدود را بشناسید، طبق آن عمل کنید. هر چه حدّ الهى است، همان درست است؛ سلایق شخصى باید دخالت نکند. من به برادران کمیته ــ این برادر عزیزمان(۱۳) یا قبل از ایشان برادرهاى دیگر گاهى مىآمدند پیش من ــ مکرّر توصیه میکردم و میگفتم حد رعایت بشود؛ هر چه هست. رودربایستى هم که نداریم با کسى؛ یک وقت حدّ الهى ممکن است زید را عصبانى کند، خب بکند؛ یکى خوشش نیاید، خب نیاید؛ ملاحظه نباید کرد. یک وقت هم حدّ الهى خود من را ممکن است راضى نکند؛ من که میخواهم عمل بکنم باید بدانم حدّ الهى که باید رعایت کرد، همیشه آن نیست که دیگرى را ممکن است خوش نیاید؛ یک وقت هم حدّ الهى آن چیزی است که من را خوش نمىآید؛ مرد آن است که اینجا هم بگوید که بىخود کردم خوشم نیامده، حدّ الهى مقدّم است. زیادهروى نباید کرد، کم هم نباید گذاشت؛ دقیق روى مرز باید حرکت کرد. این، آن توصیهى من است.
شما کارهاى حسّاسى دستتان هست: مبارزهى با منکرات حسّاس است، مبارزهى با موادّ مخدّر حسّاس است، مبارزهى با ضدّانقلاب حسّاس است، مقابلهى با آدمها، مواجههى با انسانها حسّاس است؛ هر انسانى یک دنیایى است؛ اینها خیلى حسّاس است، خیلى مهم است؛ ما اگر قاعدهى شرعى را در نظرمان روشن و مسلّم فهمیدیم و به آن اتّکاء کردیم، هر که هر چه میخواهد بگوید بگوید؛ هر کس بدش مىآید بیاید؛ هر کس خوشش مىآید بیاید. اِنَّ رِضَا النّاسِ لا یُملَک؛(۱۴) مگر میشود دلهاى همه را دانهدانه به دست آورد؟ باید دید حق چیست؛ باید دید حکم خدا چیست؛ و اعتقاد من این است که امام بزرگوار ما ــ که حقیقتاً خدا میداند در این دنیاى تاریک ظلمانى مثل یک خورشیدى چند صباحى آمد درخشید و رفت تا مردم بدانند خورشیدى هم هست، براى اینکه انسانیّت بفهمد که این گوهر در خزانهى الهى وجود دارد. [امّا دیگر] تمام شد؛ بعد از ائمّه و معصومین مثل آن آدم، دیگر ماها و دیگران سراغ نداریم و اگر کسى هم بگوید، به نظر من بىانصافى کرده ــ مهمترین خصلتش همین خصلت بود: خویش و بیگانه و دوست و آشنا برایش فرقى نداشت؛ اگر میفهمید تکلیف است، عمل میکرد؛ نگفت که اگر من تنها [هم] بمانم، راه حق را خواهم پیمود؟(۱۵) این را امام راست میگفت. آن روزى که او خطاب کرد به ملّت و به مردم و مبارزه را شروع کرد، انصافاً در بین علما و بزرگان و شخصیّتهاى برجسته و انسانهاى لایقى که بودند، هیچ کس گمان نمیکرد که مردم پشت سر کسى که صاحب این دعوت و فریاد است راه بیفتند. امام البتّه ایمان داشت به مردم، معتقد بود مىآیند امّا در عین حال، آن دریادلى، از توکّل به خدا بود و اینکه من تکلیفم را عمل میکنم، میخواهند بیایند، میخواهند نیایند. خداى متعال هم یک قاعدهاى دارد: مَن کانَ لِلّهِ کانَ اللهُ لَه؛(۱۶) مَن اَصلَحَ فیما بَینَهُ وَ بَینَ اللهِ اَصلَحَ اللهُ فیما بَینَهُ وَ بَینَ النّاس؛(۱۷) هر کس بین خود و خدا را درست کند و اصلاح کند، خدا بین او و مردم را درست خواهد کرد.
در زندانهاى فلسطین، در گوشهى کشورهاى آفریقایى، در تونس و مراکشِ تحتِ اختناق شعار میدهند به نام او! چه کسى کرده این را؟ ما تبلیغ کردیم؟ دستگاههاى تبلیغى میتوانند بگویند این کارها را ما کردیم؟ من هشت سال رئیسجمهور بودم، میدانم چه خبر است در این مملکت. هیچ کس نمیتواند بگوید که اسم امام را من بردم فلان جا؛ اسم امام خودش رفت، مثل آب در یک سرزمین صاف و مستعد، نمیخواهد کسى آن را پارو بزند، خودش سرازیر میشود میرود تا چشنده و نوشندهى خودش را پیدا کند؛ اگر تبلیغات ماها راه افتاد، ما دنبال این آب رفتیم. من در یکى از این سفرهاى رسمى [به کشورى] رفته بودم؛ از پلّکان هواپیما که پایین آمدم، نگاه کردم دیدم رئیسجمهور آن کشور مرعوب من شده؛ کاملاً در چهرهاش آشکار بود. داخل ماشین نشستیم ــ ماشین تشریفاتى که ما را ببرند به آن محلّ مهمانسراى تشریفاتى ــ من دیدم او بدون اینکه خودش بخواهد، یکورى نشسته و جرئت نمیکند به صورت من نگاه کند؛ من با زحمت و با تبسّم و با خنده و با نرمگویى یواشیواش او را به صحبت آوردم. آمدم به امام گفتم؛ گفتم آقا من در آنجا دیدم اینها در ما رشحهاى(۱۸) از وجود شما مىبینند. او در مقابل من که اینجور خاضع نبود؛ من که کسى نبودم؛ او در مقابل امام خاضع بود؛ در مقابل امامى که مظهر انقلاب بود، خاضع [بود] و نمیتوانست خودش را نگه دارد. یک رئیسجمهور گردنکلفتى هم هست، از این آدمهاى خردهریز نیست؛ نمیخواهم اسم بیاورم، یک آدم معروف حسابىاى هم هست امّا امام را میدید و از هیئت ایرانى بوى امام را میشنید.
تنها مطلب براى امام این بود [که طبق تکلیف عمل کند]؛ شما [هم] آنجایى که باید طبق تکلیف شرعى عمل کنید هیچ ملاحظه نکنید که کسى خواهد گفت «آقا برو تند عمل کن، این چه ملاحظهاى است میکنى؟» ابداً. در میدان جنگ هم وقتى که بایستی به تکلیف شرعى عمل کنید، آنجایى که با دشمن [مواجه] هستید، آنجایى که باید خشونت بکنید، آنجا هم ملاحظه نکنید که کسى شما را بر تندى ملامت بکند؛ حد را بشناسید.
حالا هم مسئلهى ادغام نیروهاى انتظامى(۱۹) مطرح است که قانون شده؛ من هم آنجا نوشتم، ادغام را قانون بدانید. قانون جمهورى اسلامى جزو حدودالله است، باید به بهترین [وجه] رعایت بشود. البتّه من به برادر عزیزمان آقاى نورى(۲۰) صد درصد اعتماد دارم؛ این را شما بدانید که من ایشان را حقیقتاً یکى از آن شایستگان این انقلاب میشناسم و خاطرجمعم؛ البتّه من در این قضیّه در جزئیّات دخالت نکردم. طرح بعضى از برادران کمیته را که فراهم کرده بودند و فرستادند براى من، نگاه کردم؛ طرح وزارت کشور را هم دیدم؛ اما دأبم(۲۱) نیست و بنا ندارم در جزئیّات بگویم که این چارت را به این شکل کنید، آن را بیاورید اینجا، این را ببرید آنجا؛ مسئولیّت با کسانى است و باید خودشان تنظیم کنند و اداره کنند و اینجا بنده هم آنجایى که مسئولیّتم است، اقدام میکنم و وارد میشوم. اینجا مسئولیّت من در این مرحله نیست.
پاسدار هستید، پاسدار بمانید و خواهید ماند. عنوان افتخارآمیزى است؛ این عنوان را باید نگه دارید. برنامهی برادرها هم همین است. مأموریّتى، مسئولیّتى مطابق شأنتان، مطابق وظایف انقلابى خواهند داد، انجام بدهید. مهمتر از نام پاسدار، عنوان واقعى و زىّ(۲۲) پاسدارى و روحیهى پاسدارى است؛ بد است که ما کسى را داشته باشیم با نام پاسدار که آنچه در ذهنش نمیگذرد پاسدارى از اسلام باشد؛ برایش مسائل شخصى و مسائل خودى مطرح باشد؛ اینها ارزشى ندارد؛ اینجور آدمى اصلاً نبودنش بهتر از بودن است. باید مسائل انقلاب اسلامى ــ همان که شما میگویید پاسدار آن هستیم ــ اصلِ قضیّه باشد. سعى کنید اینجور باشید، سعى کنید دیگران را هم پاسدار کنید؛ سعى کنید هر جا هستید، روحیهى پاسدارى را در دیگران هم بدمید. من همیشه قبل از انقلاب و در دوران اختناق مثال میزدم براى جوانها، میگفتم مثل گُلِ آتش باشید در یک خرمن زغال؛ مگر وِل میکند دُور و بَر خودش را؟ مگر اکتفا میکند به اینکه من روشنم؟ نخیر، تمام این خرمن را تبدیل میکند به یک گُل آتش؛ اینجورى باشید. آن روز کمبود ما این بود؛ میگفتم متأسّفانه باد ملایم مناسبى که بوزد و تسریع کند نیست، امّا امروز که هست؛ امروز نسیم جانبخش اسلام و کلمات آن حکیم عالىقدر و عظیمالشّأن، آن مرد خدا، بندهى خدا ــ که از همهى عنوانها بالاتر است ــ و کلمات او که مفسّر کلمات اسلام است، در اختیار ما است؛ و این همان نسیمى است که این خرمن آتش را باید به وجود بیاورد؛ روشن کنید، منوّر کنید، گرم کنید، با اخلاقتان، با عملتان همه را.
نگذارید نام پاسدارى مخدوش بشود با عمل یک فرد. این [مطلبی] که برادر عزیزمان آقاى مختار کلانترى(۲۳) گفتند(۲۴) ناظر به این است. من مکرّر به ایشان این تذکّرات را دادهام که مواظب باشید یک پاسدار از روى بىتوجّهى، از روى احساسات، از روى عدم رعایت شئون پاسدارى یک کارى نکند که این همه جوان خوب زیر سؤال بروند. خب الحمدلله ایشان قبلاً هم ــ دیروز یا پریروز ــ به من خصوصى گفتند، امروز هم که حالا جلوى شماها مژدهاش را دادند که اقدام کردند؛ بله، اقدام کنید، مقابله کنید، با بدىها برخورد کنید. وقتى مىآیند به من گزارش میدهند که در فلان شهر ما دیدیم یک پاسدار کمیته اینجور عمل کرد، خدا میداند به قلب من فشار مىآید؛ نه براى خاطر اینکه یک حرکت بدى انجام گرفته ــ این یک بخش از بدى است، تنها این نیست ــ بلکه براى اینکه یک نهادى [زیر سؤال میرود]. این همه اخلاص در این نهاد خرج شده؛ کم است مگر؟ این همه تلاش شده، این همه مجاهدت شده، این همه خون عزیز بر خاک ریخته شده، اینها به خاطر یک نفر زیر سؤال میرود؛ حیف است. مثل آن آخوندهاى دربارىِ دورانِ گذشته که روحانیّتِ به این عظمت را زیر سؤال قرار میدادند؛ میرفتند یک کار زشتى میکردند: با ظلم میساختند؛ براى خاطر حطام(۲۵) دنیا، براى خاطر یک لقمه نان که مثل اینکه جلوی سگ مىاندازند، آن جبّاران جلوى غلامهایشان مىانداختند، جلوى اینها [هم] مىانداختند، میرفتند مدح و تملّق آنها را میگفتند. به خاطر عمل یک آدم اینجورى، آن همه طلبهى شریف در حجرهها، در مدرسهها که با فقر، با گرسنگى، با آبرومندى زیر بار فلک نمیرفتند و درسشان را میخواندند، همه زیر سؤال میرفتند؛ خوب بود؟ امام که در بیاناتش این قدر روى شانهى آخوندِ دربارى شلّاق کوبیده، به خاطر این است؛ [لذا] مواظبت کنید.
حالا اینجا من به برادران عزیز روحانى هم که تشریف دارند یک جمله عرض بکنم: مسئولیّت حفظ معنویّت و روح و حال این برادران به عهدهى شما است. انسان، سایشپذیر است؛ جز معصومین هر انسان دیگرى در برخوردها، در سایشها، اصطکاکها ساییده میشود، کم میشود، برجستگىهاى روحىاش تغییر میکند؛ باید مراقبش بود. اینکه ذکر دائمى گفتند، براى خاطر این است؛ دائماً انسان باید متذکّر باشد، وَالّا خراب خواهد شد. بزرگان ما اینجور بودند، ائمّهى ما اینجور بودند، معصومین اینجور بودند؛ مواظب خودشان بودند، مواظب خودسازىشان، مواظب نمازشان، مواظب ذکرشان، مواظب دعایشان، مواظب توجّهاتشان، مواظب توسّلاتشان بودند؛ براى اینکه ضایع نشوند، خراب نشوند. ماها خراب میشویم؛ اگر مواظب خودتان نباشید ضایع میشوید، خراب میشوید؛ و این برادران عزیز روحانى به این جهت بایستى توجّه کنند.
خداوند انشاءالله که به شماها توفیق بدهد، تأییدتان کند، کمکتان کند. انشاءالله که در این مرحلهى کنونى انقلاب و کشور هم، شأن شایستهى خودتان و وظیفهى خداپسند خودتان را انجام بدهید؛ و در آینده هم همینجور صمیمانه و برادرانه و در خدمت به اهداف و آرمانهاى انقلاب اسلامى، مثل همیشه بانشاط و سرحال و کاملاً در راه و مواظب حدود الهى حرکت بکنید؛ خداى متعال هم کمک خواهد کرد و انشاءالله شرّ دشمنان از عالم اسلام کم شود.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام عبدالله نوری (وزیر کشور) و آقای مختار کلانتری (فرمانده کمیتههای انقلاب اسلامی) مطالبی بیان کردند.
(۲ سورهى بقره، بخشى از آیهى ۳۰؛ «... من در زمین جانشینى خواهم گماشت ...»
(۳ صحیفهى امام، ج ۱۵، ص ۳۹۵؛ پیام به فرماندهان نظامی (۱۳۶۰/۹/۸)
(۴ کافى، ج ۱، ص ۳۴۱
(۵ از فجایع و جنایات و ظلمهای آمریکا میتوان به بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی و نیز جنگ ویتنام در شرق آسیا، حمله به پاناما و گرانادا و ساقط کردن دولتهای ضدّآمریکایی و نیز تحریم برخی دیگر از کشورها از قبیل کوبا، و نیز اشغال و استعمار کشورهای آفریقایی و غارت منابع آنها در طیّ دههها توسّط همپیمانان آمریکا اشاره کرد.
(۶ در بامداد یازدهم مرداد ۱۳۶۹ با حملهى نظامى عراق به کویت و فرار امیر این کشور و پناهنده شدن وى به عربستان سعودى، کشور کویت به اشغال نیروهاى عراقى درآمد. با تصویب قطعنامهى ۶۶۰ شوراى امنیّت سازمان ملل و متجاوز شناخته شدن عراق، دولت آمریکا شروع به تلاشهاى سیاسى و دیپلماتیک به منظور همسویى کشورهاى غربى و همپیمانان خود براى حمله به عراق کرد، که سرانجام با تصویب قطعنامهى ۶۷۸ شوراى امنیّت مبنى بر اینکه «اگر عراق تا ساعت ۳۰/۸ صبح چهارشنبه ۱۳۶۹/۱۰/۶ از کویت خارج نشود، اقدام نظامى علیه آن کشور صورت پذیرد»، در این تاریخ، نیروهاى چندملّیّتى به سرکردگى آمریکا حملات هوایى خود را با رمز «طوفان صحرا» آغاز کردند. از سوی دیگر کشورهایی نظیر عربستان سعودی که با تهدید از سوی عراق مواجه شده بودند، از آمریکاییها درخواست کردند که تأمین امنیّت آنها را بر عهده بگیرند و امکانات کافی برای این کار از قبیل مکان برای ایجاد پایگاه در اختیار آمریکاییها قرار دهند.
(۷ جزیرهى بوبیان کویت
(۸ سلمان رشدى
(۹ سورهى بقره، بخشى از آیهى ۲۲۹ «... و کسانى که از حدود [احکام] الهى تجاوز کنند، آنان همان ستمکارانند.»
(۱۰ وسائلالشّیعه، ج ۱۵، ص ۴۶
(۱۱ سورهى توبه، بخشى از آیهى ۱۱۱؛ «در حقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى] اینکه بهشت براى آنان باشد، خریده است؛ همان کسانى که در راه خدا میجنگند و میکشند و کشته میشوند ...»
(۱۲ سورهى توبه، بخشى از آیهى ۱۱۲؛ «[آن مؤمنان] همان توبهکنندگان، پرستندگان، سپاسگزاران، روزهداران، رکوعکنندگان، سجدهکنندگان، وادارندگان به کارهاى پسندیده، بازدارندگان از کارهاى ناپسند، و پاسداران مقرّرات خدایند ...»
(۱۳ فرمانده کمیتههای انقلاب اسلامی
(۱۴ وسائلالشّیعه، ج ۲۷، ص ۳۹۶
(۱۵ صحیفهی امام، ج ۱، ص ۲۱۹؛ پیام به آیتالله سیّدابوالقاسم خویی، علما و روحانیّون (۱۳۴۲/۲/۱۴)
(۱۶ بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۱۹۷؛ «هر که براى خدا باشد، خدا نیز با او است.»
(۱۷ منلایحضرهالفقیه، ج ۴، ص ۳۹۶
(۱۸ قطره، تراوش
(۱۹ شهربانى کلّ کشور، ژاندارمرى کلّ کشور، کمیتهى انقلاب اسلامى
(۲۰ وزیر کشور
(۲۱ روش، شیوه
(۲۲ جلوههای آشکار و ظاهری فرد
(۲۳ فرمانده کمیتههاى انقلاب اسلامى
(۲۴ برکنارى افرادى که اخلاق اسلامى و شئون پاسدارى را رعایت نکنند.
(۲۵ چیزهاى پوچ و بىاعتبار
![]() جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|