[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی - 1389/11/15 عنوان فیش :رهبری مصر در دنیای عرب از لحاظ فکری و سیاسی کلیدواژه(ها) : مصر, سید جمالالدین اسد آبادی, حُسنی مبارک, تاریخ آسیا و آفریقا, جنگ 1967, جنگ 1973, جنگ بیست و دو روزه غزه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مصر اولین كشور اسلامی است كه با فرهنگ غربی آشنا شد. اواخر قرن هجدهم، شروع آشنائی مصر با فرهنگ غربی بود، قبل از همهی كشورها. مصر اولین كشوری بود از كشورهای اسلامی كه با فرهنگ اروپائی آشنا شد، و اولین كشور اسلامی بود كه در مقابل آن فرهنگ اروپائی و غربی ایستاد و عیوب آن را فهمید و در مقابل آن مقاومت كرد. سید جمالالدین بزرگ، آن مرد اسلامخواهِ شجاعِ مبارزِ بزرگ، بهترین جائی را كه برای مبارزات خود توانست پیدا كند، مصر بود؛ بعد هم شاگردان او، محمد عبده و دیگران و دیگران. حركات اسلامخواهی در مصر یك چنین سابقهای دارد. مصریها شخصیتهای بزرگی دارند، از لحاظ سیاسی، از لحاظ فرهنگی؛ همه آزادیخواه. مصر شد رهبر دنیای عرب از لحاظ فكری و سیاسی. در دورهی طولانیای كشورهای عرب نگاه میكردند به مصر؛ مصر رهبر دنیای عرب شد. خب، استقلال و آزادیخواهی در آن كشور موج میزد. البته فرصتهای خوبی در اختیار آن مردم قرار نگرفت؛ جز مدتهای كوتاهی. اولین كشوری بود یا بزرگترین كشوری بود كه به اتفاق سوریه برای خاطر قضیهی فلسطین وارد جنگ شد. كشورهای دیگر اسلامی هیچكدام در این چند جنگی كه با اسرائیل داشتند، ورود پیدا نكردند. كشور مصر سربازان خودش را، ارتش خودش را، مردم خودش را، پشتیبانیهای خودش را برد، كه البته موفق نشدند؛ یكی در سال 1967، یكی در سال 1973. مصر یك چنین كشوری است. لذا مصر ملجأ و پناه فلسطینیها محسوب میشد؛ بلكه حتّی ملجأ و پناه بسیاری از انقلابیون دیگر كشورها مصر بود كه میرفتند آنجا. خب، یك چنین كشوری سی سال است افتاده است دست كسی كه نه فقط آزادیخواه نیست، بلكه دشمن آزادیخواهی است؛ نه فقط ضد صهیونیسم نیست، بلكه همراه و همكار و امین و به یك معنا نوكر صهیونیستهاست. كشوری كه یك روز پرچم مبارزات ضد صهیونیستی در این كشور برای همهی دنیای عرب الهامبخش بود، كارش به جائی رسید كه اسرائیلیها و دشمنان صهیونیستی در همهی فعالیتهائی كه علیه فلسطینیها خواستند بكنند، متكی شدند به كمك این نامبارك؛ كمكشان كرد. در قضیهی غزه اگر حسنی مبارك به اسرائیلیها كمك نمیكرد، نمیتوانستند غزه را محاصره كنند. فلسطینیها در غزه در محاصره بودند - الان چهار سال است در محاصرهاند - در جنگِ بیست و دو روزه، مرد و زن و كودك این مردم به وسیلهی آتش اسرائیلی سوختند، نابود شدند، خانههاشان تخریب شد؛ اما نگذاشتند كاروانهای كمكرسانی به این مردم كمك كنند. نه اینكه از خود مصر، حتّی دیگر كشورها هم میخواستند از مصر عبور كنند - از جمله مردم ما - میخواستند بروند به اینها كمك برسانند، اما حسنی مبارك نگذاشت. یك چنین وضعی در مصر حاكم بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/10/10 عنوان فیش :ماجرای تسلّط غاصبانه صهيونيستها بر فلسطين کلیدواژه(ها) : رژیم صهیونیستی, تاریخ اشغال فلسطین, تاریخ آسیا و آفریقا, تشکیل رژیم صهیونیستی, عملکرد استعمار در تشکیل رژیم صهیونیستی, سیّد ضیاء, اشغال فلسطین, تاریخ اشغال فلسطین, ژان پل سارتر, قطعنامه تقسیم فلسطین, جنگ 1967, ماجرای فلسطین نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اصل ماجرای فلسطین چیست؟ اصل ماجرا این است كه یك عده از یهودیان متنفّذ در دنیا به فكر ایجاد یك كشور مستقل برای یهودیها افتادند. از فكر اینها دولت انگلیس استفاده كرد و خواست مشكل خود را حل كند. البته آنها قبلًا به فكر بودند به اوگاندا بروند و آنجا را كشور خودشان قرار دهند. مدّتی به فكر افتادند به طرابلس، مركز كشور لیبی بروند؛ لذا رفتند با ایتالیاییها كه آن وقت طرابلس در دست آنها بود صحبت كردند؛ اما ایتالیاییها به اینها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگلیسیها كنار آمدند. انگلیسیها آن وقت در خاورمیانه اغراض بسیار مهمِّ استعماری داشتند؛ دیدند خوب است كه اینها به این منطقه بیایند. اوّل به عنوان یك اقلیت وارد شوند، بعد بتدریج توسعه پیدا كنند و گوشهای را، آن هم گوشهی حسّاسی را بگیرند چون كشور فلسطین در نقطهی حساسی قرار دارد و دولت تشكیل دهند و جزو متّحدین انگلیس باشند و مانع شوند از اینكه دنیای اسلام بخصوص دنیای عرب در آن منطقه اتّحادی به وجود آورد. درست است كه اگر دیگران هوشیار باشند، دشمن میتواند اتّحاد ایجاد كند؛ اما دشمنی كه از بیرون آنطور حمایت میشود، با ترفندهای جاسوسی و با روشهای گوناگون میتواند اختلاف ایجاد كند كه همین كار را هم كرد: به یكی نزدیك شود، یكی را بزند، یكی را بكوبد، با یكی سختی كند. بنابراین، در درجهی اوّل كمك كشور انگلیس و بعضی كشورهای غربی دیگر بود. بعد اینها بتدریج از انگلیس جدا و به امریكا متّصل شدند. امریكا هم اینها را تا امروز زیر بال خودش گرفته است. اینها به این معنا كشوری به وجود آوردند و آمدند كشور فلسطین را تصرّف كردند. تصرّفشان هم اینطوری بود: اوّل با جنگ نیامدند؛ اوّل با حیله آمدند، رفتند زمینهای بزرگ فلسطین را كه زارعان و كشاورزان عرب روی آنها كار میكردند و خیلی هم سرسبز و آباد بود، با قیمتهای چند برابر قیمت اصلی، از صاحبان و مالكان اصلی این زمینهای بزرگ كه در اروپا و امریكا بودند خریدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمینها را به این یهودیها فروختند. البته دلّالهایی هم داشتند كه نقل كردهاند یكی از دلالهایشان همین «سیّد ضیاء» معروف، شریك رضا خان در كودتای 1299 بود كه از اینجا كه به فلسطین رفت، آنجا دلّال خرید زمین از مسلمانان برای یهودیها و اسرائیلیها شد! زمینها را خریدند؛ زمینها كه ملك اینها شد، با روشهای واقعاً بسیار خشن و همراه با سبعیّت و سنگدلی، بتدریج شروع به اخراج زارعان از این زمینها كردند. در جایی میرفتند، میزدند، میكشتند و در همین هنگام افكار عمومی دنیا را هم با دروغ و فریب به طرف خودشان جلب میكردند. این تسلّط غاصبانهی صهیونیستها بر فلسطین سه ركن داشت: یك ركنش عبارت از قساوت با عربها بود. برخوردشان با صاحبان اصلی، با قساوت و با سختی و خشونت شدید همراه بود. با اینها هیچگونه مدارا نمیكردند.ركن دوم، دروغ به افكار عمومی دنیا بود. این دروغ به افكار عمومی دنیا، یكی از آن حرفهای عجیب است. این قدر اینها بهوسیلهی رسانههای صهیونیستی كه دست یهودیها بود، دروغ گفتند هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغها گفته میشد كه به خاطر همین دروغها بعضی از سرمایهداران یهودی را گرفتند! خیلیها هم دروغهای آنها را باور كردند. حتّی این نویسندهی فیلسوف اجتماعی فرانسوی «ژان پل سارتر» را نیز كه خودمان هم در جوانی چندی شیفتهی این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین «ژان پل سارتر» كتابی نوشته بود كه بنده در سی سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمی بیسرزمین، سرزمینی بیمردم»! یعنی یهودیها مردمی بودند كه سرزمینی نداشتند؛ به فلسطین آمدند كه سرزمینی بود و مردم نداشت! یعنی چه مردم نداشت؟ یك ملت در آنجا بود و كار میكرد. شواهد زیادی هم هست. یك نویسندهی خارجی میگوید در سرتاسر سرزمین فلسطین، مزارع گندم مثل دریای سبزی بود كه تا چشم كار میكرد، دیده میشد. سرزمین بیمردم یعنی چه؟! در دنیا اینطور وانمود كردند كه فلسطین یك جای متروكهی مخروبهی بدبختی بود؛ ما آمدیم اینجا را آباد كردیم! دروغ به افكار عمومی! همیشه سعی میكردند خودشان را مظلوم جلوه دهند؛ الآن هم همینطور است! در این مجلّات امریكایی مثل «تایم» و «نیوزویك» كه بنده گاهی به اینها مراجعه دارم، اگر كوچكترین حادثهای علیه یك خانوادهی یهودی اتّفاق بیفتد، عكس و تفصیلات و سنّ كشته شده و مظلومیت بچههایش را بزرگ میكنند؛ اما صدها و هزارها مورد قساوت نسبت به جوانان فلسطینی، خانوادههای فلسطینی، بچههای فلسطینی، زنهای فلسطینی، در داخل فلسطین اشغال شده و در لبنان اتّفاق میافتد، ولی كمترین اشارهای به آنها نمیكنند! ركن سوم هم ساختوپاخت، مذاكره و به قول خودشان «لابی» است. بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفكر، با آن نویسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت كن! كار اینها تابهحال سه ركن داشته است كه توانستهاند این كشور را با این فریب و با این خدعه بگیرند. آن وقت قدرتهای خارجی هم با اینها همراه بودند؛ كه عمده انگلیس بود. سازمان ملل و قبل از سازمان ملل، جامعهی ملل هم كه بعد از جنگ برای به اصطلاح مسائل صلح تشكیل شده بود همیشه از اینها حمایت كردند؛ مگر در موارد معدودی. در همان سال 1948، جامعهی ملل قطعنامهای صادر نمود و فلسطین را بدون دلیل و بدون علّت تقسیم كرد. گفت پنجاه و هفت درصد از سرزمین فلسطین متعلّق به یهودیهاست؛ در حالی كه قبل از آن، در حدود پنج درصد زمینهای فلسطین متعلّق به اینها بود! آنها هم دولت تشكیل دادند و بعد هم قضایای گوناگون و حمله به روستاها و شهرها و خانهها و حمله به بیگناهان اتّفاق افتاد. البته دولتهای عرب هم كوتاهیهایی كردند. چند جنگ اتّفاق افتاد. در جنگ 1967، اسرائیلیها توانستند با كمك امریكا و دولتهای دیگر، مبالغی از زمینهای مصر و سوریّه و اردن را تصرّف كنند. بعد، در جنگ 1973 كه اینها شروع كردند، باز به كمك آن قدرتها توانستند نتیجهی جنگ را به نفع خودشان قرار دهند و زمینهای دیگری را تصرّف كنند. هدف اسرائیل، توسعه است. دولت صهیونیستی به سرزمین فلسطین فعلی هم قانع نیست. اوّل یك وجب جا میخواستند، بعد نصف زمین فلسطین را گرفتند، بعد همهی سرزمین فلسطین را گرفتند، بعد به كشورهای همسایهی فلسطین مثل اردن و سوریّه و مصر تجاوز كردند و زمینهای آنها را گرفتند. الآن هم هدف اساسی صهیونیزم، ایجاد اسرائیل بزرگ است. البته این روزها كمتر اسم میآورند؛ سعی میكنند كتمان كنند. بازهم به افكار عمومی دروغ میگویند. چرا؟ چون در این مرحلهای كه الآن هستیم، احتیاج دارند كه هدفهای توسعهطلبانهی خود را كتمان كنند! گرفتاریای كه امروز صهیونیستها دارند، این است كه به صلح احتیاج مبرم دارند. چرا؟ چون بعد از سال 1947 تا سال 1967 مبارزهای نبود و آن بیست سال در حال خوبی نگذشت. بعد هم كه مبارزات مسلّحانه شروع شد. این مبارزات مسلّحانه از بیرون سرزمین فلسطین بود؛ همین سازمان آزادیبخش و بقیهی گروهها، مركزشان در اردن یا در سوریّه یا در جاهای دیگر بود. گروههایی را میفرستادند و حملهای میكردند و ضربهای میزدند و عقب میكشیدند. در داخل سرزمین فلسطین، سازمان مبارزی شكل نگرفته بود. در داخل سرزمین، مردم مرعوب بودند و نمیتوانستند هیچ حركتی بكنند؛ اما بعد از انقلاب اسلامی دو اتّفاق مهم افتاد. یكی اینكه نهضت فلسطین كه یك نهضت غیر دینی بود به یك نهضت اسلامی تبدیل شد و مقاومت اسلامی به وجود آمد و رنگ اسلامی گرفت. همان مبارزانی هم كه از بیرون مبارزه میكردند مثل كسانی كه از لبنان یا مناطق دیگر به اسرائیل حمله میكردند و به آنها ضربه میزدند با انگیزهی اسلامی، كه یك انگیزهی بسیار قوی است، وارد میدان شدند. ثانیاً «انتفاضه» به وجود آمد. «انتفاضه»، یعنی قیام و شورش در داخل سرزمین و وطن مغصوب. از این قیام میترسند؛ چون برایشان خیلی مهمّ است. البته سعی میكنند مطلب را آنچنان كه هست، منعكس نكنند؛ اما مبارزات مردم فلسطین در داخل سرزمین فلسطین، برای رژیم صهیونیستی شكننده و كوبنده است؛ ستون فقراتشان را میشكافد. چرا؟ بهخاطر اینكه اینها به یهودیانی كه از سراسر دنیا در این منطقه جمع كردهاند، وعده دادند كه در اینجا امنیت و راحتی و زندگی خوش هست و گفتند بیایید در اینجا آقایی كنید؛ اما حالا اینها طاقت برخورد با این نسل نوخاسته و صاحبان اصلی این سرزمین را كه امروز بیدار شدهاند، ندارند. اركان نظام صهیونیستی متزلزل است؛ لذا اینها الآن مجبورند كه با دولتهای منطقه هرطور هست، مسألهی صلح را تمام كنند، تا بتوانند به مسألهی داخلی خودشان برسند. این قضیهی بهاصطلاح صلح با سازمان آزادیبخش فلسطین و قضیهی عرفات هم دنبالهی همین است. آنها خواستند یك عنصر فلسطینی را داخل طرح سازش بیاورند؛ شاید بتوانند فلسطینیهای مبارز را در داخل سرزمینهای اشغالی ساكت كنند؛ اما نتوانستند. امروز با این خصوصیات، دیگر دولت غاصب صهیونیست جرأت نمیكند مسألهی اصلی خودش را كه توسعهی نیل تا فرات است مطرح كند. سرزمین موعود صهیونیستها، به گمان باطلشان، از رود نیل تا فرات ادامه دارد. هرچهاش را نگرفتند، باید بعد از این بگیرند؛ برنامهشان این است! الآن جرأت نمیكنند این را به زبان بیاورند. |