[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان جوان دانشگاهی - 1387/06/05 عنوان فیش :توجه اسلام به یادگیری دانش از دیگران کلیدواژه(ها) : علمآموزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : اینی که پیغمبر میفرماید: «اطلبوا العلم و لو بالصّین»(1) نمیخواهد بگوید بروید فلسفه یا فقه را از چین یاد بگیرید؛ بروید دانش را - هر دانشی؛ علم و آنچه که بر علم مترتب میشود یعنی فناوری و توانائیهای فراوان سرپنجهی بشری - یاد بگیرید؛ اینها چیزهای لازمی است. 1 ) منية المريد، شهید ثانی، ص 103 ؛ مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار، علی بن حسن طبرسی، ص 135؛ عوالی اللئالی ، ابن ابی جمهور احسائی، ج 4، ص 70 ؛ بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج 1، ص 177 ؛ اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ. ترجمه : دانش را بجوئيد اگر چه در چين باشد. مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1383/03/03 عنوان فیش :برترین حکمتها در کلام حضرت امیرالمومنین علیه السلام کلیدواژه(ها) : حکمت, اراده الهی, گناه, تقوا, علمآموزی, صبر, ایمان نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَن اَمیرِ المُؤمِنین (عَلَیهِ السَّلام) اَنَّهُ قالَ: خُذوا عَنّی کَلِماتٍ لَو رَکِبتُمُ المَطِیَّ فَاَنضَیتُموها لَم تُصیبوا مِثلَهُنَّ اَلا لا یَرجو اَحَدٌ اِلَّا رَبَّهُ وَ لا یَخافَنَّ اِلَّا ذَنبَهُ وَ لا یَستَحیِی العَالِمُ اِذا لَم یَعلَم اَن یَتَعَلَّمَ وَ لا یَستَحیی اِذا سُئِلَ عَمّا لا یَعلَمُ اَن یَقولَ اللهُ اَعلَمُ وَ اعلَموا اَنَّ الصَّبرَ مِنَ الایمانِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ وَ لا خَیرَ فی جَسَدٍ لا رَأسَ لَه.(۱) خُذوا عَنّی کَلِماتٍ لَو رَکِبتُمُ المَطِیَّ فَاَنضَیتُموها لَم تُصیبوا مِثلَهُنَّ امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود که این پنج کلمه را، این پنج مطلب را، از من فرا بگیرید؛ پنج کلمهای که هر چه سِیر کنید در این دنیا، نخواهید توانست بهتر از این کلمات حکمتآمیز را پیدا کنید. تعبیر حضرت این است که «لَو رَکِبتُمُ المَطی»؛ «مطی» جمع «مطیّه» است؛ یعنی چهارپایان و مراکبِ آن روزِ دنیا؛ حالا شما بفرمایید هواپیما و اتومبیل. فَاَنضَیتُموها؛ یعنی فرسوده کنید؛ [یعنی اگر] آن قدر سواری بکشید از این شتر یا این اسب که از پا بیندازید او را؛ یعنی این قدر پیش بروید؛ راه بروید. خلاصه، کنایه از این معنا است که هر چه بگردید، نخواهید توانست مثل این کلمات را در حکمت پیدا کنید. این پنج کلمه [برای هر کس] این است: اَلا لا یَرجو اَحَدٌ اِلَّا رَبَّه [اوّل:] امیدی به غیر خدا نداشته باشد؛ پشت سر همهی عوامل مادّی، ارادهی الهی را ببیند. گاهی همهی وسایل مادّی هم فراهم است امّا نتیجهبخش نمیشود. همهی این سلسلهی علل و معالیلی که در این عالَم طبیعت گذاشته شده است، قوامش و تأثیرش به ارادهی الهی است. این را آدم بفهمد و امید او به خدا باشد؛ امید او به این عوامل ظاهری، یعنی به این جسمهای بیروح و این کالبدهای بیجان نباشد. همهی این علل و عوامل، بدون ارادهی الهی کالبدی هستند بیجان؛ جان آنها، روح آنها، حقیقت آنها عبارت است از ارادهی الهی. پس در همه چیز دنبال امید به خدا باشید؛ این، کار انسان را خیلی آسان و گوارا میکند. وَ لا یَخافَنَّ اِلَّا ذَنبَه [دوّم:] از هیچ چیز هم جز گناهِ خود نترسد. این گناه، آثار دنیوی و اخروی دارد. وَ ما اَصابَکُم مِن مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَت اَیدیکُم؛(۲) این همان گناهان ما است، خطاهای ما است؛ ما هستیم که با سوء تدبیر خودمان، با سوء عمل خودمان، با تنبلی خودمان، با دخالت دادن هواهای نفْسانی خودمان، کارها را خراب میکنیم و میوهی تلخ آن، کام ما را تلخ میکند. پس آنچه باید واقعاً از آن بترسیم، خطای خود ما، گناه خود ما، تخلّف خود ما است. این دوّمی موجب میشود که انسان مراقب باشد که در همهی امور زندگی خطا نکند، مواظب باشد که درست بیندیشد، درست فکر کند، درست عمل کند و خواستها و هواها را در تصمیمگیریهای گوناگون در زندگی خودش اثر ندهد. همین جور هم هست؛ در زندگیتان [اگر] نگاه کنید، خواهید دید همه چیز همین جور است. وَ لا یَستَحیِی العَالِمُ اِذا لَم یَعلَم اَن یَتَعَلَّم [سوّم:] شخصی که عالم است، خجالت نکشد از اینکه بیاموزد آن چیزی را که نمیداند. مرحوم کیوان سمیعی -مرد بافرهنگِ فرهیختهای بود به قول امروز؛ مرحوم کیوان سمیعی چند سال پیش فوت کرد- میگفت مرحوم حاج آقا حسین قمی در سفری که از عتبات آمده بود برای زیارت و برمیگشت، آمد کرمانشاه -مرحوم آقای حاج آقا حسین قمی مرجع تقلید بود آن وقت- یک مسئلهای در قبله محلّ اختلاف شد بین علما، مرحوم سردار کابلیِ معروف که اهل نجوم و این چیزها بود، آمد نشست برای حاج آقا حسین شرح داد؛ میگوید من در مجلس بودم، دیدم حاج آقا حسین وقتی فهمید که این مردِ واردی است، با اینکه سردار کابلی، هم سنّاً، هم رتبهی علمیاش و رتبهی حوزویاش خیلی پایینتر از مرحوم حاج آقا حسین بود -البتّه او هم عالم بود، فاضل بود- حاج آقا حسین مثل یک شاگرد گفت شما فردا هم تشریف بیاورید؛ فردا هم آمد برایش شرح داد مسئلهای را در باب قبله و تبیین کرد برای او. شما عالم هستید، امّا این مطلب را وقتی نمیدانید، از اینکه بروید یاد بگیرید شرم نکنید. آنچه حالا انسان میخواهد یاد بگیرد و بنا دارد که یاد بگیرد، نگویید «من بروم یاد بگیرم با این شأن و با این مقام و با این شهرت؟» ببینید این دایرهی علمآموزی و گسترش علم تا کجاها همین طور گسترده میشود! تمامشدنی نیست یاد گرفتنِ انسان. وَ لا یَستَحیی اِذا سُئِلَ عَمّا لا یَعلَمُ اَن یَقولَ اللهُ اَعلَم [چهارم:] یک چیزی هم که از شما پرسیدند، وقتی نمیدانید، خجالت نکشید از اینکه بگویید: من نمیدانم، خدا میداند. حالا در این روایت دارد «اللهُ اَعلَمُ»؛ در یک روایت دیگر با یک سند دیگری همین مطلب نقل شده که دارد «اَن یَقولَ لا اَعلَم». آدم چیزی را که نمیداند، خجالت نکشد از اینکه بگوید من نمیدانم آن را؛ علم را با جهل مخلوط نکنید. الان خیلیها از این کسانی که مدّعیانِ علم هستند در عرصههای مختلف ــ نه فقط عمامهایها؛ عمامهای و غیر عمامهای؛ دیگر حالا غیر عمامهایها شلوغتر کردهاند تا عمامهایها ــ اینها وقتی یک چیزی را نمیدانند، ننگشان میکند که بگویند نمیدانیم، رشتهی ما نیست، کار ما نیست، بلد نیستیم، تحقیق نکردهایم، درسش را نخواندهایم؛ ننگشان میکند که این را بگویند؛ یک چیزی حتماً در جواب افاده میکنند، افاضه میکند، غلط؛ یعنی جهل را میریزند در عرصه و سفرهی علم، مخلوط میکنند، علم را خراب میکنند. وَ اعلَموا اَنَّ الصَّبرَ مِنَ الایمانِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ وَ لا خَیرَ فی جَسَدٍ لا رَأسَ لَه [پنجم:] همه چیزِ ایمان صبر است. صبر یعنی تحمّل کردن، استقامت کردن، پای فشردن در راه صحیح؛ به این میگویند صبر، که پشتوانهی همهی حرکتها و تلاشهای انسان هم صبر است. 1 ) الخصال، ج1، ص: 315؛ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص: 297؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج2، ص: 114؛ َ قَالَ عَلِيٌّ ع خُذُوا عَنِّي كَلِمَاتٍ لَوْ رَكِبْتُمُ الْمَطِيَّ فَأَنْضَيْتُمُوهَا لَمْ تُصِيبُوا مِثْلَهُنَّ أَلَا لَا يَرْجُو أَحَدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ وَ لَا يَسْتَحْيِي الْعَالِمُ إِذَا لَمْ يَعْلَمْ أَنْ يَتَعَلَّمَ وَ لَا يَسْتَحْيِي إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ اللَّهُ أَعْلَمُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ لَهُ. ترجمه : على (علیه السّلام) فرمود: کلماتى از من فرا گیرید که اگر بر چهارپایان سوار شوید و در راهپیمایى آنها را از پاى درآورید، مانند آن کلمات را نخواهید یافت. هان که هیچ کس جز به پروردگارش امید نبندد و بجز از گناهِ خویش نهراسد و چون چیزى نداند از فرا گرفتنش خجالت نکشد و چون چیزى از او سؤال شد که نمیداند، خجالت نکشد و بگوید خدا بهتر میداند، و بدانید که شکیبایى براى پیکرهی ایمان همچون سر است براى بدن، و بدنى که سر ندارد خیرى در او نیست 2 ) سوره مبارکه الشورى آیه 30 وَما أَصابَكُم مِن مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَت أَيديكُم وَيَعفو عَن كَثيرٍ ترجمه : هر مصیبتی به شما رسد بخاطر اعمالی است که انجام دادهاید، و بسیاری را نیز عفو میکند! مربوط به :بیانات در شروع درس خارج فقه سال ۱۳۷۹ - 1379/06/20 عنوان فیش :اهداف خوب و بد تحصیل دانش کلیدواژه(ها) : علمآموزی, عرصه علم, تحصیل علم و دانش نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللَّهالرّحمنالرّحیم الحمدللَّه ربّ العالمین و صلّى اللَّه على سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین. قبل از شروع مباحث فقهى، طبق معمول حدیثى را از کتاب شریف تحفالعقول عرض کنیم؛ بعد هم به عرایض خودمان بپردازیم. «من وصیت ابىعبداللَّه علیهالسّلام لمحمّدبننعمان الاحول - مؤمنالطّاق -(۱) یابنالنعمان لا تطلب العلم لثلاث»؛ دانش را براى سه هدف تحصیل مکن: اوّل «لترائى به»؛ اینکه با آن ریا کنى؛ خود را به این و آن نشان بدهى که من عالمم. علم را براى خود نمایى تحصیل مکن. دوم «و لا لتباهى به»؛ براى مباهات هم آن را تحصیل مکن. علىالظّاهر آن «ترائى به»، یعنى خودنمایى در بین مردم عادى که من عالمم؛ دومى - که مباهات باشد - براى خودنمایى در بین علماست؛ یعنى وقتى در مجمع علما قرار گرفتى، هدف از تحصیل علم این باشد که مباهات کنى بله، ما هم این مطلب یا این مطالب را بلدیم. براى این هم تحصیل علم مکن. سوم «و لا لتمارى»؛ براى مراء - جدل و بحث - هم تحصیل علم مکن. مراء، یعنى مجادله و سرسختى در بحث. «افتمارونه على ما یرى(۲)» که در قرآن شریف هست، یعنى با او دربارهى آن چیزى که با چشم خود دیده - که مراد، حوادث لیلهى معراج است - بحث و جدل مىکنید؟ بنابراین طبق این حدیث، حضرت فرموده است براى این سه مقصود علم را تحصیل نکن. در واقع علم را باید براى دانستن و عمل کردن تحصیل کرد؛ نه براى خودنمایى و سرى توى سرها درآوردن و بحث و جدل کردن. «و لا تدعه لثلاث»؛ به خاطر این سه انگیزه هم علم را رها نکن: «رغبة فى الجهل»؛ یکى به خاطر رغبت در جهل. بعضى مىخواهند ندانند؛ کأنّه با این دانستن و با این علم عناد دارند. تعجب نکنید؛ هستند در عالَم کسانى که گوش نمىکنند به یک حرفى؛ یا دیگران را نهى مىکنند از گوش کردن به یک حرفى؛ براى اینکه نگذارند این علم در آنها به وجود بیاید. بعضى خودشان گوش نمىکنند؛ بعضى دیگران را وادار مىکنند به گوش نکردن، تا اینکه این دانش را به خاطر عناد با آن دانش تحصیل نکنند. اینجا یک جملهى مطلقى را فرمودند؛ «رغبة فى الجهل». حال این «العلم» ى که گفته شده است، آیا مراد همین علم مصطلح در کلمات ائمّه است؟ یعنى علم دین، فقه دین؟ ممکن است. بنابراین «رغبة فى الجهل»، یعنى جهل در همین مقوله؛ جهل نسبت به همین علم. اما ممکن هم هست که کسى بگوید نه؛ این الف و لام «علم»، الف و لام عهد نیست که این علم را بفرماید؛ مطلق علم را مىفرماید. هیچ علمى را براى اینکه مىخواهى جاهل به آن باشى، ترک نکن. یک وقت انسان داعى ندارد، وقت ندارد؛ آن بحث دیگرى است؛ اما به خاطر عناد با خود علم نباید علم را ترک کرد. «و زهادة فىالعلم»؛ دوم اینکه کسى علم را ترک کند، به خاطر اینکه در تحصیل علم، در داشتن علم، زهد و کمرغبتى دارد. «زهادة»، یعنى بىرغبتى، بىعلاقگى. علم را به خاطر اینکه به آن رغبت ندارى، ترک نکن. یعنى اینطور نباشد که برایت دانستن چیزى این قدر کماهمیت باشد که در آن بىرغبتى نشان دهى. «و استحیاء من النّاس»؛ به خاطر حیا از مردم هم علم را ترک نکن. براى بعضى، تحصیل علم کأنّه خلاف شأن و مرتبه است؛ در حالى که اگر گوش کنند، بنشینند، فرا بگیرند، تحصیل کنند، براى آنها مراتبى را هدیه و اعطا خواهد کرد. درعینحال نمىخواهند؛ براى اینکه حیا مىکنند از تحصیل علم؛ کأنّه شأن خودشان را از تحصیل علم اجلّ مىدانند! به خاطر این سه چیز علم را ترک نکن. حالا یک وقت انسان مىخواهد علمى تحصیل کند که وقت ندارد، آن بحث دیگرى است؛ یا مىخواهد علمى تحصیل کند که پول تحصیل آن را ندارد، استاد آن را ندارد؛ این مانعى ندارد. اما ترک تحصیل علم به خاطر این نباشد که یا بىرغبت هستى، یا رغبت در جهالت دارى، یا به خاطر استحیاء از مردم. بعد فرمود: «والعلم المصون کالسّراج المطبق علیه»؛ علمى که انسان آن را پوشیده بدارد و در معرض تبلیغ و تعلیم و عمل در نیاورد، مثل چراغى است که روى آن را بپوشانند؛ یعنى بىفایده است و نور آن به کسى نخواهد رسید. این حدیثى است از حضرت ابىعبداللَّه علیهالسّلام به مؤمنالطّاق که در نسخهى تحفالعقول ما، صفحهى ۳۱۳ است. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران - 1377/02/22 عنوان فیش :ارزش حقیقی داشتن علم ، ویژگی دانشگاه اسلامی کلیدواژه(ها) : دانشگاه, علمآموزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : لطفاً ویژگیهای دانشگاه اسلامی را که مدّ نظر حضرتعالی است، بیشتر تشریح فرمایید. من در این زمینه، چند سخنرانی کردهام و اینطور هم نیست که حالا بشود در دو کلمه گفت. من به طور خلاصه دانشگاه اسلامی را دانشگاهی میدانم که در آن، علم یک ارزش حقیقی است. آدم علم را برای گردهی نانی که از آن طریق میشود به دست آورد، تحصیل نمیکند. ببینید، نبیّاکرم میفرمایند: «اطلبوا العلم ولو بالصّین».(1) یعنی با شرایط آن روز، اگر لازم است از حجاز به چین بروید تا علم به دست بیاورید، بروید. آن روز برای چقدر پول و چقدر درآمد ممکن بود یک نفر سوار شتر یا سوار کشتی شود و به چین برود؟! مگر امکان دارد چنین تلاشی در مقابل درآمد مادّی باشد؟! این معنایش آن است که علم ارزش است. این در دانشگاه اسلامی باید باشد. شما باید علم را دوست بدارید، ارزش بدانید، آن را برای خدا و با نیّت خالص دنبال کنید. ضمناً عزیزان من! باید به تهذیب نفس بپردازید و بنیانهای اخلاقی را در خودتان تقویت کنید. برای یک کشور، عالم و محقّق و پژوهشگر و نابغه، ثروت خیلی بزرگی است؛ اما به شرط اینکه در او بنیانهای اخلاقی استوار باشد؛ وجدان اخلاقی زنده باشد، والّا آن علم به درد نمیخورد. 1 ) منية المريد، شهید ثانی، ص 103 ؛ مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار، علی بن حسن طبرسی، ص 135؛ عوالی اللئالی ، ابن ابی جمهور احسائی، ج 4، ص 70 ؛ بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج 1، ص 177 ؛ اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ. ترجمه : دانش را بجوئيد اگر چه در چين باشد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان - 1374/02/13 عنوان فیش :وابستگی دنیا و آخرت هر امتی به علم و کار کلیدواژه(ها) : کار, علمآموزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : شاید در بین روزهایى که در جمهورى اسلامى نام و عنوانى پیدا کرده است، هیچ روزى مثل این روز [12 اردیبهشت]نباشد؛ چون دو عنوان خیلى مهم، حسّاس، کارآمد و خیلى عزیز، با هم در این روز مجتمع شده است. یکى عنوان علم و دیگرى عنوان کار است. هم روز علم است و هم روز کار. واقعاً هم اگر درست نگاه کنیم، دنیا و آخرتِ هر امّت، جمعیّت و همچنین هر فردى، به این دو چیز بستگى دارد. هر کدام بدون دیگرى، خاصیت کامل خود را ندارد. علم بىکار، همان علم بىعمل است. «العالم بلاعمل، کالشجّر بلا ثمر.»(1) درختى روییده است؛ مظهر قدرت الهى است؛ امّا میوه ندارد. از آن طرف هم «المتعبِّد بلا علم کحمار الطاحونة.»(2) وقتى کسى بدون علم کار کند، اگر چه آن کار عبادت خدا باشد، باز هم فایدهاى ندارد. مثل حرکت دَوَرانى: کسى بدون پیشرفت، دور خودش چرخ مىخورد. 1 ) غررالحكم ،الآمدی ، ص 152 علم بلا عمل كشجر بلا ثمر ترجمه : علم بدون عمل مانند درخت بى ميوه است 2 ) غررالحكم ،الآمدی ، ص 41 المتعبد بغير علم كحمار الطاحونة يدور و لا يبرح من مكان ترجمه : عبادت کننده بدون علم چونان خر آسياب است كه همچنان به دور خود مي چرخد و راه به جايي نمي برد . |