[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه استان تهران - 1396/06/06 عنوان فیش :تدوین کتب مختلف دفاع از تشیّع بعداز کتاب فجرالاسلام کلیدواژه(ها) : فجر الاسلام, پاسخگویی به شبهات, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از امتیازات امروز، کثرت سؤالات است؛ سؤال زیاد است. وقتی سؤال زیاد بود، مسائلی که به وجود میآید، میدان را باز میکند برای فعالیّت ذهنی، برای عبور از مرزهای علم؛ آنوقت آثار تولید میشود. یک نویسندهی متعصّب مصری سالها پیش یک کتابی علیه تشیّع نوشت بهنام فجرالاسلام؛ [که] در آن حرفهای واقعاً غیرمنصفانهای علیه تشیّع [بود]. البتّه بعد دنبالهی آن ضحیالاسلام و ظهرالاسلام و عصرالاسلام و مانند اینها را هم نوشت. اینها همه را بنده آنوقتها در همان سالهای اواخر [دههی] ۴۰ یا اوایل [دههی] ۵۰ خواندهام. این کتاب فجرالاسلام موجب شد که چند نفر از برجستگان علمای ما چند اثر برجسته به وجود بیاورند. یکی از آن آثار برجسته الذّریعة است؛ ذریعهی آشیخ آقا بزرگ تهرانی. یکی از آن آثار برجسته تأسیسالشّیعةلفنونالاسلام است؛ مال مرحوم صدر. همهی اینها در مقابل فجرالاسلام [نوشته شد]. گمان میکنم یکی از آن آثار برجستهای که تحت تأثیر کار فجرالاسلام -نوشتهی احمد امین مصری- به وجود آمد، کتاب مرحوم سیّدمحسن امین است؛ این کتابِ شرح حال علما یا اعیانالشّیعة. خب، یعنی یک مسئله ایجاد شد، برای پاسخ به آن مسئله چند کار مهم انجام گرفت که اگرچنانچه آن سؤال نبود، این کارهای مهم انجام نمیگرفت. این هم یک نکته. بنابراین امتیازات این دوره امتیازات زیادی است؛ خدا را شکر کنید که در این دوره قرار گرفتهاید و میتوانید از امتیازاتش استفاده کنید. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان همدان - 1383/04/15 عنوان فیش :تلاش علامه طباطبائی و شهید مطهری در زدودن شبهات زمانشان کلیدواژه(ها) : تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, وظایف روحانیت, شبههافکنی, پاسخگویی به شبهات, علامه طباطبایی, شهید مطهری نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شما [طلاب]امروز با این چالش[تبیین و تعلیم دین در ابعاد مختلف از جمله رشد دادن فكر و عقل مردم و رفع شبهات] مواجهاید و مسألهی شما مهمتر و دشوارتر است از مسألهی علامهی حلی یا مسألهی علامهی مجلسی یا مسائل علمای بزرگی كه در طول تاریخ بودهاند؛ با آنها قابل مقایسه نیست. امروز نشر افكار باطل نه فقط به وسیلهی ابزارهای ارتباط جمعیِ فراوان- مثل رادیو، تلویزیون، اینترنت و انواع و اقسام روشهای الكترونیكی- انجام میگیرد، بلكه از شیوههای هنری هم استفاده میشود. امروز در دنیا پول خرج میكنند و فیلمهای گرانقیمت میسازند، برای اینكه غیر مستقیم فكری را وارد ذهنها كنند یا فكری را از ذهنها بیرون بیاورند. یكی از مهمترین نقاط آماج این كارها، افكار دینی و بخصوص افكار اسلامی است. البته بعد از برپا شدن جمهوری اسلامی، بخصوص افكار شیعه هم آماج همین چیزها قرار گرفته است. شما شاید شنیده باشید كه در سرزمین فلسطین به وسیلهی صهیونیستها یا در امریكا كنفرانسهای شیعهشناسی تشكیل میشود و كسانی روی آراء و لایههای فكری و شكل اجتماعی شیعیان تحقیق میكنند؛ این برای این است كه بتوانند با شیعه مبارزه كنند. باید شیعه را بشناسند تا بتوانند با او مبارزه كنند. شبهات زیاد است. شما اگر در میان جوانان بروید، میبینید جوان خوبِ ما هم گاهی در ذهنش شبهه وجود دارد. ایرادی هم ندارد؛ شبهه به ذهن همه میآید؛ نباید به جوان ایراد گرفت كه تو چرا شبهه داری. وقتی ذهن فعال و كارگر شد، شبهه به ذهن میآید. بر عهدهی ما طلبههاست كه این شبههها را با پیشگیری یا با درمان برطرف كنیم. چالش عمدهی امروز شما این است؛ چهكار میخواهید بكنید؟ خطاب من، هم به بزرگان حوزههاست، هم به طلاب و فضلای جوان حوزهها: چه كار میخواهید بكنید؟ درس را باید خواند. یقیناً مطوّل و شرح لمعه و رسائل و مكاسب و كفایه و درسهای خارجِ معمول سنتیِ ما لازم است. من قبلًا گفتم بیمایه فطیر است. علوم عقلی كلام و فلسفه حتماً لازم است؛ اما آیا اینها كافی هم هست؟ من به شما عرض میكنم: نه، كافی نیست. ما در برنامههای كاریِ خود باید جریان خلّاق فكرییی را كه در حوزههای ما بحمد اللّه از دورهی قبل از ما شروع شده و تا حدودی اتساع هم پیدا كرده است، وسعت و عمق بیشتری بدهیم. كسی مثل مرحوم علامهی طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) در حوزهی علمیهی قم پیدا شد؛ ایشان، هم فقیه بود و هم اصولی؛ هم میتوانست درس خارج فقهِ مفصلی بدهد؛ هم میتوانست درس خارجِ اصول مفصلی ترتیب دهد و فضلا را جمع كند؛ اما او به كاری پرداخت كه آن روز آن را لازم میدانست. بعد هم حوادث و وقایع شهادت داد بر اینكه اینها لازم است. او گفت من میبینم كه دارند تفكرات و فلسفهی كاذب ماركسیستی را در ذهنها جا میدهند؛ نمیشود با توضیح المسائل اینها را پاسخ دهیم؛ توضیح المسائل جای خودش را دارد؛ جواب این شبههها را با چیز دیگری باید داد. ایشان «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را نوشت. یكی از تربیتشدههای او مرحوم شهید مطهری (رضوان اللّه علیه) است. كاری كه شهید مطهری كرد، امروز باید همهی فضلای جوان درصدد باشند خود را برای آن آماده كنند؛ و اگر آماده هستند، اقدام كنند. شهید مطهری به عرصهی ذهنیت جامعه نگاه كرد و عمدهترین سؤالات ذهنیت جامعهی جوان و تحصیلكرده و روشنفكر كشور را بیرون كشید و آنها را با تفكر اسلامی و فلسفهی اسلامی و منطق قرآنی منطبق كرد و پاسخ آنها را در سطوح مختلف در مقابل افراد گذاشت؛ از مسألهی عدل الهی و قضا و قدر و علل گرایش به مادیگری بگیرید- كه مسائل، بیشتر ذهنی و عقلی است- تا مسائل مربوط به زنان، تا مسائل مربوط به خدمات متقابل ایران و اسلام، كه این هم تلاشی بود برای روشن كردن ذهنها. آن روز عدهیی با گرایشِ ایرانمداری میخواستند با اسلام مبارزه كنند؛ ایشان گفت نه، اسلام به ایران خدمت كرده؛ ایران هم به اسلام خدمت كرده. «خدمات متقابل ایران و اسلام» همانقدر ارزش دارد كه كتاب «عدل الهی» شهید مطهری. مرحوم شهید مطهری نمونهی یك شخصیت روحانیِ متناسب با زمان است كه میتواند در چالش اول، كارِ درست بكند و اقدام بجا انجام دهد. البته شبیه ایشان بازهم داشتیم و بحمد اللّه امروز هم داریم. امروز در قم فضلای جوانی به این كارها مشغول هستند؛ خوب هم مشغول هستند؛ من با بعضی از آنها و آثارشان آشنایم؛ اما این در حوزههای ما باید به صورت یك جریان اصیل در بیاید. همه باید خود را با این حركت و این جریان آشنا كنند. مربوط به :بیانات در دیدار آیتاللّه العظمی گلپایگانی(ره) - 1370/12/02 عنوان فیش :مخالفت مرحوم سیّد ابوالحسن اصفهانی با تحصیل زبان خارجی طلاب کلیدواژه(ها) : سیدابوالحسن اصفهانی, سید محمدرضا گلپایگانی, مسالک, آشیخ جواد بلاغی, مخالفت آسیّد ابوالحسن با تدریس زبان خارجه در حوزه, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, تحول در حوزه, پاسخگویی به شبهات, مخالفت آسیّد ابوالحسن با تدریس زبان خارجه در حوزه, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مرحوم آقا سیّد حسن تهامی که از شاگردان خوب مرحوم میرزا و همعرض و همقران با آقای خویی و آقای میلانی و ملای حسابیای بود، میگفت که ما ده، دوازده نفر شدیم که اسم آقای خویی و آقای میلانی و مرحوم آسیّد علی مدد قاینی و خودش و چند نفر دیگر را میآورد و بعد از اینکه مرحوم میرزا فوت کرد، چند صباحی دور و بر مرحوم آسیّد ابو الحسن رفتیم و گفتیم که ترتیبی به حوزه داده بشود؛ طلبهها از مسائل جدید مطلع بشوند و احیاناً زبان خارجی بخوانند؛ آن وقتهایی بود که تازه این افکار اروپاییها راه افتاده بود و به همه جا میآمد. ایشان میگفتند که جلسهی اول مرحوم سیّد از حرف ما استقبال کرد؛ اما جلسهی دوم که برای نتیجهگیری رفتیم، به نتیجه نرسیدیم! ایشان میگفتند که بین بیرونی و اندرونیِ سیّد اتاق کوچکی بود که اتاقِ نشستن خود ایشان بود؛ دیدیم در باز شد و درحالیکه عبا روی دوشش نیست و دکمههای قبایش را هم نبسته است پیدا بود که برای نشستن نیامده بود وارد جمع ما شد؛ ما بلند شدیم و احترام کردیم؛ گفت نه، من داخل نمیآیم؛ خواستم همین قدر بدانید که این وجوهاتی که من میدهم، ملک شخصی من است؛ برای اینکه من قبلًا قرض میکنم و شهریه را میدهم؛ بعد که وجوهات میآید، قرضم را ادا میکنم؛ بنابراین آن وقتیکه این شهریه داده میشود، ملک شخصی من است که داده میشود و من راضی نیستم که جز فقه و اصول، طلبه به کار دیگری اشتغال داشته باشد و بخواهد شهریه بگیرد. این را گفت و در را بست و رفت! حالا در این فاصلهی یک هفته، ده روز چه کسی خدمت ایشان رفته بود و چه گفته بود، آدم نمیداند. میخواهم عرض بکنم که این قضیه مربوط به پنجاه، شصت سال قبل است؛ اما امروز بحمد اللّه اینطور نیست؛ امروز آقا [آیتالله العظمی گلپایگانی(ره)] که در رأس حوزههای علمیه هستند و بحمد اللّه مقام عالی و شامخی هم دارند، به نظم و ترتیب در حوزه معتقدند. ایشان در لندن برای تبلیغات مرکز دارند؛ اینها خودش افکار نو و تجدد در امور است. ایشان در دستگاهشان کامپیوتر آوردهاند؛ اینها خیلی مغتنم است. در سابق علما با کامپیوتر کاری نداشتند؛ اگر دنبال مطلبی بودند، باید کتابهای زیادی را ورق میزدند؛ کتابهایی که بعضاً نه فهرست داشت و نه حتّی شمارهی صفحه! من کتاب «مسالک» دارم که شمارهی صفحه ندارد! به نظر من امروز فضلای حوزه اگر حوزه را نظم ندهند، هیچ عذری ندارند. فضلا باید از وجود و از افکار و از حمایت ایشان استفاده کنند و حوزه را درست کنند. این قضیهی آسیّد ابو الحسن، زمانی است که اوج نفوذ مارکسیسم در دنیاست؛ همان زمانی است که آشیخ جواد بلاغی در نجف به تنهایی مشغول رد افکار دهریون و مادّیون بود. بنده اطلاع دارم البته اطلاع شخصی نیست؛ ثبت شده است که جوانان طلبهی نجف؛ کسانی که حتّی از بیوت مهم اهل علم و از بیت صاحب جواهر و امثال اینها برخاسته بودند، به بغداد رفتند و برای سوسیالیستها شعر گفتند! بر آسیّد ابو الحسن که اشکالی وارد نیست او فقیه و مجتهدی بود که تکلیفش را میدانست و برطبق تکلیفش عمل میکرد؛ اشکال شرعی بر او وارد نیست اشکال بر مجرای امور بود؛ امور اینطوری جریان پیدا کرده بود. بله، امروز واقعاً هیچ عذری پذیرفته نیست. مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع نمایندگان طلّاب و فضلاى حوزهی علمیّهی قم - 1368/09/07 عنوان فیش :وظایف حوزه در پاسخ به شبهات متوجه تشیع و نظام اسلامی کلیدواژه(ها) : استعدادهای ناشناخته حوزه, وظایف روحانیت, پاسخگویی به شبهات, تاریخ آسیا و آفریقا نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در حوزههای علمیه، استعدادهای فوقالعاده وجود دارد. واقعاً فهمیدن بعضی از مطالبِ اصولی و فلسفی و بعضی از ریزهکاریهای فقهی، مشکلتر از فهمیدن بسیاری از فرمولهای علمی دنیاست و طلبهها با آن دقت فکری خودشان، این مطالب را میفهمند. مگر میشود آدم مغزی مثل مغز صاحب «قوانین» به آسانی پیدا کند؟ در حوزههای علمیه، از این قبیل متفکران که مرتب فکر و دقت و ریزبینی میکنند، زیاد است. اگر این استعدادها و خلاقیتها و ذوقهایی که گاهی مشاهده میشود، به شکل صحیحی به سمت یک تبلیغ درست هدایت شود، ما دیگر محتاج چیزی نیستیم. خارجیها کتاب مینویسند و ما باید پاسخ آنها را بدهیم. یکی از وعاظ السلاطین مصری - که واقعاً حیف است وعاظ السلاطین بنامیم؛ بلکه باید آنها را خدامالسلاطین نامید؛ چون وعاظ السلاطین بعضی وقتها سلطان را وعظ میکردند - کتابی به نام «الشیعة والمهدی والدّروز» نوشته و به اصطلاح، تحقیقی در باب شیعه و حضرت مهدی و دروز کرده است. حالا چه ارتباطی بین شیعه و دروز وجود دارد، خودش بحثی است! این خدام السلاطین، از بس پول و ثروت فهد و صدام و شاهحسن را در شکمهای خود ریختهاند که دیگر چاشتهخور شدهاند و گرفتن این همه شیرینی و لذت از آنها سخت است. آنها واقعاً ضایع شدهاند و اگر علم و دین هم میداشتند، حالا دیگر به دردشان نمیخورد. از این نوع کتابها زیاد مینویسند. ما باید در حوزهی علمیهی قم و در مراکز علمی خود، صد جواب رد در مشتمان داشته باشیم و به آنها پاسخ بدهیم. هنوز که هنوز است، در دنیای اسلام به ما میگویند: شما قایل به تحریف قرآنید! چرا که یک روز فصلالخطابی نوشته شد و ما هنوز نتوانستهایم آن قدر فضای فرهنگی دنیای اسلام را از حرف حق خودمان و اینکه قایل به تحریف قرآن نیستیم، اشباع کنیم تا اگر بیدین لامذهبی خواست بنویسد که شیعه قایل به تحریف قرآن است، بداند که فردا شاگرد سر کلاسش در الازهر، یقهاش را خواهد گرفت که این کتاب شیعه پاسخ شما را داده است. هرچه مرحوم «سیّد شرفالدین» و مرحوم «امینی» نوشته، همان است دیگر. البته، هر کدام از آن کتابها برای جاهایی به درد میخورد؛ اما نکته این است که ما به صورت مدرن و طبق نیازهای امروز، از حق خود و تشیّع و اعتقاد و انقلاب و اسلام و حتّی اماممان دفاع نکردیم. امام را متهم کردند که میگوید: پیامبران ناموفق بودند(!) ما چند جلد کتاب در جواب این اتهام نوشتیم و به دنیا ارایه دادیم و پخش کردیم؟ پس، ببینید اینها کارهای حوزه است. ما باید اینها را باور کنیم. |