[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در مراسم هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1375/03/14 عنوان فیش :مصادیق استقامت امام(ره) در قبل و بعد از انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ نهضت امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد, ایستادگی امام خمینی(ره), قطعنامه 598, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امام بزرگوار ما در این خصوصیت[استقامت]، به طور کامل دنباله رو امام حسین علیهالسّلام شد. لذا، این خصوصیت امام، انقلاب را به پیروزى رساند. ثانیاً، پیروزىِ بعد از رفتن خودش را هم تضمین کرد؛ هم پیروزى فکرش و هم پیروزى راهش را که مظهر آن، همین اجتماع عظیم شما مردم و مظهر وسیعترش در سطح عالم، گرایش ملتها به اسلام و به راه امام است. کسب این پیروزیها، به خاطر استقامت او بود. روزى به امام گفتند: «اگر شما این نهضت را ادامه دهید، حوزهى علمیهى قم را تعطیل خواهند کرد.» اینجا صحبتِ جان نبود که امام بگوید: «جان مرا بگیرند. اهمیت ندارد.» خیلى کسان حاضرند از جانشان بگذرند؛ اما وقتى بگویند «با این اقدام شما ممکن است حوزهى علمیهى قم تعطیل شود.» پاى همه مىلرزد. اما امام نلرزید؛ راه را عوض نکرد و پیش رفت. روزى به امام گفتند: «اگر این راه را ادامه دهید، ممکن است همهى علماى بزرگ و مَراجع را علیه شما بشورانند و تحریک کنند.» یعنى اختلاف در عالم اسلام پیش آید.» پاى خیلى کسان، اینجا مىلرزد. اما پاى امام نلرزید و راه را ادامه داد تا به نطقهى پیروزىِ انقلاب رسید. بارها به امام گفته شد: «شما ملت ایران را به ایستادگى در مقابل رژیم پهلوى تشویق مىکنید. جواب خونهایى را که بر زمین مىریزد چه کسى مىدهد؟» یعنى در مقابل امام رضواناللَّه علیه، خونها را - خونهاى جوانان را - قرار دادند. یکى از علماى بزرگ، در سال 42 یا 43، به خود بنده این مطلب را گفت. گفت: «در پانزده خرداد که ایشان - یعنى امام - این حرکت را کردند، خیلى کسان کشته شدند که بهترین جوانان ما بودند. جواب اینها را چه کسى خواهد داد؟» این طرز فکرها بود. این طرز فکرها فشار مىآورد و ممکن بود هر کسى را از ادامهى حرکت منصرف کند. اما امام، استقامت ورزید. عظمت روح او و عظمت بصیرتى که بر او حاکم بود، در اینجاها دیده مىشد. بههرحال؛ این همه، مربوط به دوران مبارزه با رژیم ستمشاهى بود. آنچه که براى ما درس است، مربوط به بعد از پیروزى انقلاب است. همه باید به این نکته التفات و توجّه داشته باشند و همانطور که عرض کردم، اندیشمندان سیاسى، صاحبان فکر سیاسى و اهل تحلیل، روى این کار کنند. واقعاً مهمّ است. خوب؛ جمهورى اسلامى تشکیل شد. تا قبل از آن، مبارزه با رژیم ستمشاهى بود. از وقتى رژیم جمهورى اسلامى تشکیل شد و نظام جمهورى اسلامى به وجود آمد، دایرهى مبارزه، وسیع شد. شکل مبارزه عوض شد؛ اما دایره، وسیع گشت. مبارزه با نظام جمهورى اسلامى، از سوى دشمنان جهانى آغاز گردید. دشمنان جهانى چه کسانى هستند؟ کسانى هستند که ما به آنها «استکبار جهانى» مىگوییم. استکبار جهانى، همهى زورگوهاى عالم، همهى قلدرها و همهى پُرروهاى مسلّط بر ملتها را شامل مىشود. این، استکبار جهانى است. چرا با جمهورى اسلامى مبارزه مىکردند؟ جواب این سؤال، طولانى است و بارها هم گفته شده است. به طور خلاصه مىتوان گفت: منافعشان به خطر افتاده بود. توسعهطلبىشان به خطر افتاده بود. حضور جمهورى اسلامى در میان کشورهاى مسلمان، ادامهى تسلّط آنها را بر آن کشورها به خطر انداخته بود و از این قبیل. بههرحال، مبارزهى سختى را شروع کردند. هر قدم به قدم این مبارزه، جاى این بود که اگر انسان ضعیفى به جاى امام بود، حرکت را متوقّف کند و به سبب وجود مانع و عذر بگوید: «نمىشود با استکبارى چنین عریض و طویل مبارزه کرد. چارهاى نیست؛ لذا عقبنشینى مىکنیم.» اما امام، عقبنشینى نکرد. به این دو، سه مقطع توجّه کنید تا اهمیت قضیه معلوم شود: یک حملهى از همهى جوانب به ایران، از جهت سیاسى بود. همهى دستگاههاى تبلیغاتى، در چند برهه به ما حملهى سیاسى کردند که فلج کننده است. گاهى حملهى سیاسى، براى کشورها به ستوهآورنده است. امروز که تبلیغات رسانههاى صوتى و تصویرى، همهى دنیا را فرا گرفته است، غالباً حملات سیاسى، دولتها را خیلى مىترساند؛ چون روى افکار ملتهایشان اثر مىگذارد. چنین حملهاى را علیه نظام جمهورى اسلامى، از همه طرف شروع کردند. البته ملت ما بصیر و مستحکم بود و تکان نخورد. امام هم نگفت «حال که همه علیه ما همدستند، پس عقب بنشینیم.» نگفت «به تنهایى با امریکا مىشود مبارزه کرد؛ اما امریکا و شوروى را چطور از عهده برآییم؟» چون آن زمان که دنیا دو قطبى بود، هر دو قطب، علیه ما اتّحاد و اتّفاق و همدستى داشتند. امام استقامت ورزید؛ عقبنشینى نکرد و از حرف و شعار و راهش برنگشت. یک کلمه از آن حرفهایى که دشمنان مىخواستند بر زبان امام جارى شود، بر زبان او جارى نشد. این، استقامتِ حسینى است. شبیه ایستادگیهاى امام حسین علیهالسّلام در مقیاس و در قالبهاى امروز است. یا آن وقتى که جنگ تحمیلى شروع شد. شما فکرش را بکنید! ملتى با آن همه ویرانیهاىِ دوران ستمشاهى و آن همه احتیاج به کار و نوسازى، ناگهان مورد حملهى دشمن قرار گیرد و همان چیزى را هم که دارد از کار بیندازند! راه آهن را از کار انداختند، پالایشگاهها را از کار انداختند، صادرات نفت را از کار انداختند، کارخانههاى آهن را از کار انداختند. خوب؛ هر کس باشد، در مقابل چنین حرکتى به زانو در مىآید. طرف هم که فقط رژیم عراق نبود! همه مىدانستند که رژیم عراق، به اضافهى شوروى، به اضافهى فرانسه، به اضافهى «ناتو»، به اضافهى کارشناسان امریکایى - همه و همه - بودند. اگر امام ضعیف بود، اینجا ممکن بود بگوید «دیگر تکلیف از ما برداشته شده است. اینها مىخواهند که ما بر قوانین اسلام چندان اصرار نکنیم؛ خیلى خوب، نمىکنیم! اینها مىخواهند که ما با اسرائیل مبارزه نکنیم؛ خیلى خوب، مبارزه نمىکنیم. چون فشار زیاد است. چه کار کنیم؟!» امام، چنین چیزى نگفت و ایستادگى کرد. قطعنامه را هم که امام قبول کرد، بهخاطر این فشارها نبود. قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتى بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشورْ مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمىکِشد و نمىتواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ بهخاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت مىکرد. وانگهى؛ اگر همهى دنیا در امر جنگ دخالت مىکردند، امام رضواناللَّه علیه، کسى نبود که رو برگرداند. بر نمىگشت! آن، یک مسألهى داخلى بود؛ مسألهى دیگرى بود. در تمام عمر ده سالهى حیات مبارک امام رضوان اللَّه تعالى علیه، پس از پیروزى انقلاب، یک لحظه اتّفاق نیفتاد که او به خاطر سنگینىِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدى از ابعاد، دچار تردید شود. این، یعنى همان برخوردارى از روحیهى حسینى. مربوط به :بیانات در دیدار هنرمندان و مسئولان فرهنگی کشور - 1373/04/22 عنوان فیش :تردیدبه نظام؛ یکی از عوامل سایش جبهه ی خودی فرهنگی کلیدواژه(ها) : شکاکیت و تردید در مبانی اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, قطعنامه 598, روشنفکری در ایران, تقریظهای آیتالله خامنهای بر کتابها نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [از عوامل سایش جبهه ی خودی فرهنگی] این است که در جبههی خودی، بعضاً به دلایلی، در پایبندی نظام به حرفها و آرمانهای خودش، تردید شد. اگر بخواهیم مثال کاملاً واضحی بزنیم - و البته در خصوص این مثال، عاملی هم وجود داشت که مشکل را تا حدودی برطرف میکرد - مسألهی قبول قطعنامهی ۵۹۸ و پایان جنگ بود که عدّهای را مردّد کرد. منتها گفتم: در آن قضیه، عاملی وجود داشت که همان وجود امام بود. چون امام کُر بود، دریا بود و مورد تردید قرار نمیگرفت، لذا عدّهی کثیر یا اکثری - نمیگویم همه - به خاطرِ گُلِ روىِ امام و به اتکای ایشان، حّجت را بر خود تمام شده دانستند. اما نفس این حرکت، خیلی از دلها را تکان داد که: «هان! چه شد!؟» آنها در اینکه نظام به حرفهای خودش پایبند است، احساس تردید کردند. ناگفته نماند که در طول پانزده سال اخیر، از این قبیل قضایا مکرّر اتّفاق افتاده است. گاهی احساس تردید در عنصر خودی بجا، ولی اکثراً بیجا بوده است. چون خودِ من در سطوح تصمیمگیری کشور بودهام و با خیلی از جوانان و عناصر مردّد ارتباطات عاطفی داشتهام، غالباً میدیدم بیهوده دچار تردید شدهاند و اصلاً جای تردید و نگرانی نبوده است. آنها بیهوده احساس نگرانی میکردند که «هان! چه شد!؟» مثلاً یک وقت میدیدیم که رسانههای دشمن، حساب شده و روی مقاصدی، از یک شخص که در جمهوری اسلامی مسؤولیتی داشت، تعریف میکردند! این تعریف، ایجاد تردید میکرد که «هان! چه شد!؟ چرا تعریف میکنند!؟ نکند حادثهای در شُرف تکوین است!؟» خوب؛ اگر افرادِ مردّد، صبر میکردند، بعد از گذشت دو، سه سال معلوم میشد که آن تعریفها تبدیل به دشنام شده است! کمااینکه امروز هم میبینید از این کارها هست. منتها آن ضربه، کار خودش را میکرد. این هم یک عامل بود که بعضی از نیروهای خودی را به واسطهی عللی موجّه یا غیر موجّه، در مواردی دچار چنین تردیدهایی کرد. در واقع، یکی از عوامل سایش در جبههی خودی همین عامل بود. من بعضی از نوشتههای جنگ را که میخواندم - و بعضاً هم میخوانم - میدیدم مثلاً فلان برادرِ جبههاىِ بسیجىِ مؤمنِ خوبی که دربارهی جنگ، داستان یا خاطره نوشته است، فرض کنید در سفری که به تهران آمده، از چیزی آزرده شده است؛ آن هم در زمانِ امام. بنده که غالباً در حواشی کتابهاىِ مورد مطالعهام، چند سطر به عنوان یادداشت مینویسم، در جاهایی از این نوشتهها و کتابها هم، یادداشتی کردهام. دلیلی که آن برادر را دچار - اگر نگوییم سرخوردگی - تردید کرده بود، واقعاً دلیل نبود. بلکه - همانگونه که گفتیم - صرفاً ناشی از احساس بود. ما اوّل سنگهایمان را با هنرمندان حق کردیم. ما مشهدیها به این حالت «گَهگیری» میگوییم. آقای معلّم منظور را میفهمند. دیگر نمیدانم شماها هم «گَهگیری» میگویید یا نه؟ بههرحال، چنین حالتی وجود دارد و در جامعهی هنرمندان، با آن لطافت و حساسیت، احیاناً چنین تردیدهایی را به وجود میآورد. این تردیدها، در زمینههای اقتصادی، در سیاست و حتی در خودِ جنگ - همانطور که گفتیم - ایجاد گردید. این هم عاملِ دیگری از سایشْ در جبههی خودی است. مربوط به :خطبههای نماز جمعهی تهران - 1368/11/20 عنوان فیش :کارشکنی های رژیم صدام در پایبندی به قطعنامه 598 کلیدواژه(ها) : قطعنامه 598, تاریخ دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : فقط دو سه جملهی کوتاه را عرض کنم. یکى دربارهی وضعیّت قطعنامهی ۵۹۸ [است]؛(۵) باید همهی دنیا بدانند که رژیم عراق برخلاف ادّعاهاى صلحطلبى، فقط به دنبال یک آتشبس بود براى اینکه بتواند خودش را نجات بدهد. این حرفى بود که در همین جایگاه مقدّس نماز جمعه، در طول چند سال گذشته بارها گفتیم؛ آنوقتى که او میگفت ما صلح میخواهیم، دنیا به ما میگفت شما چرا قبول نمیکنید، ما میگفتیم اینها صلح نمیخواهند [بلکه] اینها دنبال آتشبس هستند براى اینکه بتوانند خودشان را نجات بدهند؛ حالا ثابت شد. طبیعى بود که آنها هم براى اینکه خودشان را مقبول و موجّه کنند، بگویند جمهورى اسلامى قبول نمیکند. لکن واقعیّات روشن است. افرادى که عاقلند، بدون حتّى اندکى تأمّل میتوانند بفهمند قضیّه چیست. صدّامحسین سوءِنیّت نشان میدهد، حسننیّت نشان نمیدهد. وضعیّتى که او به وجود آورده، اعتماد به استقرار صلح را در منطقه کم میکند. البتّه ما بعید میدانیم که آنها اینقدر ابله باشند که بخواهند مجدّداً آتش جنگ را شعلهور کنند -چون بیشتر به ضرر خودشان است- امّا اگر جنگ هم شروع نشود، صلح در منطقه استقرار پیدا نکرده است؛ آرامش نیست. این وضعیّتى است که آنها به وجود آوردهاند.راه آن هم عمل کردن به قطعنامه است. قطعنامه، وحى مُنزل نیست؛ امّا چیزى است که مورد اتّفاق واقع شده؛ آن که میخواهد زیرش بزند، درحقیقت قصد اخلالگرى و خرابکارى دارد. بهانههایى هم که عنوان میکنند، همه از این قبیل است و در این راه است. مسئلهی اسرا را مطرح میکنند. ما میگوییم اگر شما قطعنامه را عمل کرده بودید، حالا همهی اسرا برگشته بودند و در خانههایشان بودند. درحقیقت شما هستید که اسرا را نگه داشتید، براى خاطر اینکه در انجام قطعنامه اخلال میکنید. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1368/06/29 عنوان فیش :کارشکنی های رژیم صدام در پایبندی به قطعنامه 598 کلیدواژه(ها) : قطعنامه 598, تاریخ دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما بعد از آنکه قطعنامهی 598 را قبول کردیم، پایبندی ما نسبت به مواد این قطعنامه، تاکنون باقی است و باقی خواهد بود. دشمن و رژیم عراق، در اجرای قطعنامه تعلل میکنند و متأسفانه فشار لازم از سوی سازمان ملل و دیگر محافل بینالمللی، بر عراق وارد نیامده است. باید فشار وارد میآوردند، باید همان کسانی که این قطعنامه را تصویب کردند و برای اجرایش، آن همه حرف زدند و تبلیغات کردند، عراق را به اجرای آن قطعنامه وادار میکردند. رژیم عراق تعلل کرد و تاکنون اولین بند قطعنامه اجرا نشده است. ما مصرّاً روی این مطلب تکیه و تأکید داریم که باید مواد قطعنامه، یکی پس از دیگری اجرا بشود. اینکه شعار گفتگو و مذاکرهی مستقیم را مطرح میکنند، اگر به معنای تعطیل ماندن مواد قطعنامه است، به هیچ وجه مورد قبول نیست. گفتگو و مذاکرهی مستقیم خوب است؛ لیکن مواد قطعنامه که تضمین کنندهی حقوق هر دو کشور است و حق را به حقدار میدهد، باید اجرا بشود و ما روی این مسأله تأکید داریم. قدرت ملت ما، پشتوانهی این قضیه است و با جنجال و هیاهو و تبلیغات هم نخواهند توانست ما را از چیزی که بر آن تأکید و پافشاری کردیم، منصرف کنند. باید مواد قطعنامه اجرا بشود و اولین قدم، عقبنشینی دشمن از مرزهایی است که اشغال کرده است. کم یا زیاد آن، مطرح نیست؛ مهم این است که همان مقداری که دشمن اشغال کرده، باید پس دهد. عدم عقبنشینی دشمن به مرزهای بینالمللی، تهدید صلح در منطقه است. این، همان خوی تجاوزگری است که ما چند سال آن را به رژیم عراق نسبت دادیم؛ ولی عدهیی باور نمیکردند؛ لیکن حالا ثابت میشود. وقتی که آتشبس انجام شد، باید نیروها به مرزهای بینالمللی عقبنشینی کنند. آنکه عقبنشینی نمیکند، او متجاوز است. این، اولین قدم است که حتماً باید انجام بگیرد و انجام خواهد گرفت؛ زیرا همهی دنیا میدانند که یک ملت انقلابی، تحمل نخواهد کرد که یک وجب از خاک او، دست دشمن باشد. |