[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی - 1381/07/03
عنوان فیش :حاکمیت فرهنگ دینداری در دوران شکوفایی علمی قرن 4و 5و6
کلیدواژه(ها) : ابو علی سینا, محمد خوارزمی, زکریای رازی, تاریخ تمدن اسلامی, علم و دین
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
پیشرفت علمی و اقتباس علمی - كه من به اقتباس معتقدم؛ اما به ترجمه‌ی محض و اكتفای به ترجمه، معتقد نیستم - كاری لازم است و اسلام هم ما را به این، امر می‌كند. به‌هرحال گرفتن علم از دیگران، با گرفتن فرهنگِ دیگران اشتباه نشود. این مغالطه‌ی بزرگی است كه كسی بگوید علم غربیها خوب است، پس فرهنگ و سیستم زندگی و اخلاقشان هم خوب است؛ نه، اینها با هم ملازمه‌ای ندارد. علمشان خوب است؛ اما این علم، پروریده و ساخته‌ی این فرهنگ نیست؛ حتّی این فرهنگ به این علم ضرر هم می‌زند. علم، موّلدها و عناصر به وجودآورنده‌ی خاص خود را دارد؛ باید آنها را پیدا كرد. فرهنگ بی‌بندوباری، بی‌دینی، خودپرستی، گرایش به پول و مادّه و اصیل دانستن مادّیگری و ارزشهای مادّی، فرهنگهای غلطی است كه امروز غرب دچار اینهاست. اگر آن مردم، پارسا و صالح و نیكوكار و كم‌اعتنا به زخارف دنیا بودند، این دانش برای دنیا مفید می‌شد؛ همچنان كه در دوره‌ی شكوفایی اسلامی در قرن چهارم و پنجم و ششم هجری، برجستگان علمی‌ای به وجود آمدند و دانش را به اوج قلّه‌ی آن روز رساندند و به‌هیچ‌وجه فرهنگی كه امروز در غرب رایج است - فرهنگ بی‌بندوباری و بی‌دینی و امثال اینها - بر آنها حاكم نبود؛ مثل ابن‌سیناها، محمّدبن‌زكریّای رازیها، خوارزمیها و دیگران. اینها در فرهنگی مثل فرهنگ غرب رشد نكردند؛ همچنان كه دانشمندان بزرگ غرب و كسانی كه دانش غرب را پایه‌گذاری كردند، هرگز در چنین فرهنگی رشد نكردند. بنابراین پیشروی و برتری علمی غرب را به‌هیچ‌وجه به معنای برتری فرهنگ غرب ندانید.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه دانش صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/11/15
عنوان فیش :روح دینی؛ پشتیبان علم در نزد مسلمین
کلیدواژه(ها) : علم و دین, اسلام, تمدن اسلامی, ابو علی سینا, ضدیت با دین در اروپا, رنسانس, تحول علمی در اروپا, سانفرانسیسکو, سن فرانسیس, پرچمداران علم در اروپا, ابوریحان بیرونی, تحقیق ماللهند, شیخ بهایی, تاریخ علما و فقهای سلف, تاریخ قرون وسطی اروپا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
بعضی به غلط خیال می‌کنند که «علم‌گرایی» با «دین‌گرایی» نمی‌سازد. من دیده‌ام که در این چند سال اخیر، بعضیها که اغراض خاص سیاسی دارند و ما آنها را می‌شناسیم - شاید عموم مردم ندانند که این افراد چه غرضی دارند، لیکن ما چون افراد را از روی سوابقشان بیشتر می‌شناسیم، زودتر برایمان قابل حدس است - و بعضیها هم که ممکن است غرض سیاسی نداشته باشند، اما همین‌طوری تشویق می‌کنند، برای القاء این معنا می‌کوشند که دین‌گرایی مردم - که امروز در جامعه‌ی ما رواج دارد - با علم‌گرایی منافات دارد و با علم‌گرایی می‌شود به دین‌گرایی مردم صدمه زد! اینها کور خوانده‌اند و اشتباه می‌کنند؛ این دو با هم هیچ منافاتی ندارند؛ زیرا دین اگر دین اسلام است که ما امروز طرفدار آن هستیم، دینی است که انقلاب می‌کند؛ دینی است که برای میدانها سرباز درست می‌کند؛ دینی است که به علم دعوت می‌کند. اصلاً علت این‌که مسلمانان توانستند برای مدت چند قرن مشعل علم را در دنیا به دست بگیرند، همین توجه اسلام به علم و دانش بود. از فارابی تا خواجه نصیر، حدود سه قرن این مشعلداری ادامه داشته است؛ آن هم در سطح بالا، نه در سطح پایین. امروز نظرات خوارزمی در ریاضیات، یا نظرات ابن‌سینا در طب، نظرات منسوخ‌شده‌یی نیست؛ نظراتی است که بر اساس آنها نظراتی آمده، لیکن نسخ نشده است؛ نظرات باطل‌شده‌یی نیست؛ نظرات صحیحی است که البته تکمیل شده است. همه‌ی اینها از کجا ناشی شدند؟ از دین اسلام ناشی شدند؛ یعنی آن عامل اصلی که توانست مسلمین را به این اوج علمی برساند، دین اسلام بود.
شما می‌دانید که در اروپا...ضدیت با دین بود. البته تا برهه‌یی از زمان، به خاطر آن دین کذایی، ضدیت با علم بود. حتّی در اروپا هم اولین مشعلداران علم، افراد دینی‌اند. خود این «راجربیکن» معروف - که فرانسویها به او «رژه بیکن» می‌گویند - کشیش است؛ آن هم کشیشِ فرانسیسکناست. نمی‌دانم شما با احوالاتشان آشنا هستید یا نه. اینها گروه کشیشیِ بسیار زهدگرایی هستند که خود را تابع «سن فرانسیس» می‌دانند؛ همان «سن فرانسیس» معروفِ قدیس، که این «سانفرانسیسکو»ی امریکا هم به اسم اوست. اینها اسماء مقدس را روی شهرها می‌گذاشتند. این «سن‌فرانسیس» معروف، قدیسی بود که دستگاههای پاپ آن وقت، به خاطر افشاگری این شخص نسبت به تجملات دستگاه پاپ، دشمن خونیش بودند. او معارض دستگاه پاپ و معارض آن جاه و جلالها و آن ثروتها و آن زراندوزیها بود؛ طرفدار زهد بود. اگر بخواهیم مشابه «راجربیکن» را در میان نحله‌های اسلامی بیابیم، باید مثلاً او را در زمره‌ی تصوف خاکساری - که کارشان درویشی و گدایی است - بدانیم. کشیش این رشته «راجربیکن» معروف است که در قرن سیزدهم میلادی، از اولین پرچمداران علم در اروپاست. به عبارت دیگر، اولین جلوه‌های علم که به رنسانس اروپا منتهی شد و آن تحول علمی را پدید آورد، باز از طرف مذهبیها بود؛ منتها مذهبیهای روشن، نه مذهبیهای تاریک‌ذهن.
«ابن‌سینا»ی ما هم همین‌طور بود. خود «ابن‌سینا» یک عالم دینی است؛ او به یک معنا اصلاً یک عارف است. «بیرونی» هم یک عالم دینی است، که آن «تحقیق ماللهند» را نوشت. می‌دانید که اسم این کتاب، از یک بیت شعر گرفته شده است:
تحقیق ماللهند من مقولة
مقبولة فی‌العقل او مرذولة
او در زمان خود، در ریاضی و در نجوم و در علوم متفرق، تبحر داشت. «شیخ بهایی»هم که یک آخوند به تمام معنای کامل است، همین‌طور بود. در زمان «شیخ بهایی»، رشته‌های دینی در آن مسیر و جریان صنفیِ آخوندی افتاده بود. در گذشته، صنفیِ به این شکل که نبوده است؛ یک روحانی بوده که در همه‌ی علوم عالم بوده؛ مثل خود «ابن‌سینا» که شاگرد فلسفه هم داشته، شاگرد طب هم داشته است؛ اما «شیخ بهایی» مربوط به آن دورانی است که روحانیت جنبه‌ی صنفی پیدا کرده بود؛ یعنی یک آخوند حرفه‌ییِ منبر و محرابی، با آن‌گونه دانشهای کذایی. پس، آن روح دینی، با روح علمی اصلاً منافاتی ندارد؛ بلکه روح دینی، کمک و پشتیبان روح علمی است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه دانش صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/11/15
عنوان فیش :ابن‌سینا، بیرونی و شیخ بهایی؛ نمونه‌هایی از همراهی دین با علم
کلیدواژه(ها) : ابو علی سینا, ابوریحان بیرونی, شیخ بهایی, علم و دین, تاریخ علما و فقهای سلف, تحقیق ماللهند
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
نظرات ابن‌سینا در طب، نظرات منسوخ‌شده‌یی نیست؛ نظراتی است که بر اساس آنها نظراتی آمده، لیکن نسخ نشده است؛ نظرات باطل‌شده‌یی نیست؛ نظرات صحیحی است که البته تکمیل شده است...«ابن سینا» یک عالم دینی است؛ او به یک معنا اصلًا یک عارف است. «بیرونی» هم یک عالم دینی است، که آن «تحقیق ما للهند» را نوشت. می‌دانید که اسم این کتاب، از یک بیت شعر گرفته شده است:
تحقیق ما للهند من مقولة مقبولة فی العقل او مرذولة
او در زمان خود، در ریاضی و در نجوم و در علوم متفرق، تبحر داشت. «شیخ بهایی» هم که یک آخوند به تمام معنای کامل است، همین‌طور بود. در زمان «شیخ بهایی»، رشته‌های دینی در آن مسیر و جریان صنفیِ آخوندی افتاده بود. در گذشته، صنفیِ به این شکل که نبوده است؛ یک روحانی بوده که در همه‌ی علوم عالم بوده؛ مثل خود «ابن سینا» که شاگرد فلسفه هم داشته، شاگرد طب هم داشته است؛ اما «شیخ بهایی» مربوط به آن دورانی است که روحانیت جنبه‌ی صنفی پیدا کرده بود؛ یعنی یک آخوند حرفه‌ایِ منبر و محرابی، با آن‌گونه دانشهای کذایی. پس، آن روح دینی، با روح علمی اصلًا منافاتی ندارد؛ بلکه روح دینی، کمک و پشتیبان روح علمی است.