[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان - 1394/04/20
عنوان فیش :جاذبه های تشکل های دانشجویی باید اسلامی باشد.
کلیدواژه(ها) : سید قطب, فساد, تشکل‌های دانشجویی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
یکی از الزاماتِ اثرگذاری [تشکّلهای دانشجویی و جریان دانشجویی] این است که بتوانید بدنه‌ی دانشجویی را جذب کنید. تشکلّها یک اقلّیّت دانشجویی‌اند. مجموع شما تشکلّها را که جمع کنند، در بین خِیل انبوه دانشجوها اکثریّت نیستید. باید بتوانید جاذبه در خودتان ایجاد کنید که دانشجو را جذب کند. جاذبه چگونه به‌وجود می‌آید؟ تصوّر من این است که راه‌های زیادی وجود دارد؛ شماها جوانید، ابتکاراتتان بیش از ما است - ما هم البتّه دوره‌ی جوانی همین‌طور برای هر مسئله‌ای ده‌جور روش و راه کار به ذهنمان می‌آمد، امّا حالاها ذهن شما بهتر کار میکند - ابتکارهایی را پیدا کنید برای جذّاب کردنِ مجموعه‌های دانشجویی.
البتّه جذّابیّت از راه اردوی مختلط، صددرصد غلط و خطا است. بعضی‌ها این‌جوری جذّابیّت میخواهند ایجاد کنند. یک مجموعه‌ی دانشجویی، حالا یا به‌عنوان پُرطمطراقِ مجموعه‌ی صنفی و علمی و تخصّصی، یا حتّی زیر عنوان اسلامی، دختر و پسر را با هم بردارند ببرند کوه، بردارند ببرند سفر، بردارند ببرند اروپا؛ اردوهای خارج از کشور! اینها قطعاً خیانت به محیط دانشجویی است و خیانت به نسل آینده‌ی کشور است؛ بدون تردید. راه جذّابیّت اینها نیست. همچنان‌که گفتند، بنده هم تأکید کردم، راه جذّاب‌کردن مجموعه‌های شما این نیست که کنسرت موسیقی راه بیندازید. گفتم که یک‌روزی - سالها پیش البتّه - تشکّلهای دانشجویی یک‌چنین کاری را کردند. برای ما سؤال ایجاد شد که این مجموعه‌ی دانشجویی چرا این کار را میکند؟ خیلی برای من تعجّب‌آور بود. [وقتی که] پرسیدیم، گفتند میخواهیم دانشجوها را جذب کنیم. خب چوبش را بعداً خوردیم.

بنده یادم آمد یک ماجرایی را که سیّد قطب در یکی از کتابهایش نقل میکند که بنده هم در یکی از نوشته‌ها که مال سالها پیش است - مال قبل از انقلاب است - آن را از قول او نقل کردم. میگوید در یکی از شهرهای آمریکا داشتم میرفتم، رسیدم به یک کلیسایی؛ دیدم بغل کلیسا یک سالن اجتماعات است. آن‌وقت آنجا برنامه زده‌اند «برنامه‌ی شب»؛ برنامه را که خواندم، دیدم نوشته مثلاً موسیقیِ فلان‌جور، بعد موسیقی فلان‌جور، بعد آواز فلان‌جور، بعد یک شام سبک، بعد مثلاً جلسه‌ی چنین؛ علاقه‌مند شدم بروم ببینم قضیّه چیست؟ گفت شب رفتم دیدم بله، یک سالنی است مثل یک کاباره! آنجا دخترها، پسرها، جوانها می‌آیند می‌نشینند، با هم مأنوس میشوند؛ آنجا هم برنامه‌هایی هست روی سِن؛ موسیقی و مانند اینها هست؛ من هم تماشا میکردم وضعیّت اینجا را. بعد هم یک شام سبکی آوردند، دادند خوردیم و [بعد] مثلاً یک نوشابه‌ای، چیزی؛ قسمت جالبش اینجا است؛ میگوید که شب چند ساعتی گذشت، آخرِ شب شد، دیدیم که کشیش - کشیشِ آن کلیسا که این سالن، مربوط به آن کلیسا است - با وقار تمام از یک طرف سِن وارد شد، رفت و یک مقدار از این کلیدهای برق را زد و بعضی از چراغها را خاموش کرد بعد هم کشیش رفت. میگوید من دیگر رفتم و نماندم. میگوید فردا رفتم سراغ آن کشیش، گفتم که خب این چه وضعی است؟ آخر شما روحانی هستید، شما آخوند هستید، مبلّغ دین هستید، این چه وضعی بود مثلاً شما دیشب با این‌همه جوان و این برنامه‌ها؟ گفت که آقا، شما توجّه ندارید؛ من برای جذب کردن جوانها به کلیسا مجبورم این کار را بکنم؛ میگفت به او گفتم - حالا به تعبیر بنده - مرده‌شور این کلیسا را ببرد! خب بگذار بروند کاباره؛ [اگر] همان کارهایی که در کاباره میکنند، اینجا بنا است بکنند، خب بروند همان کاباره بکنند؛ چرا بیایند کلیسا؟

اگر قرار است که ما جوان را به فسق و فجور و عیش و عشرت و موسیقی حرام و از این قبیل چیزها بکشانیم، خب چرا اسممان را بگذاریم اسلامی؟ این که دیگر اسلامی نیست؛ این غیر اسلامی است، این ضدّاسلامی است. بنابراین جاذبه‌ای که بنده میگویم تشکّل اسلامی باید پیدا کند، از این قبیل جاذبه‌ها نیست، اینها ضدّ مصلحت است، ضدّ حق است؛ اینها خیانت به محیط دانشجویی است؛ جاذبه از راه‌های درست.

مربوط به :بیانات در دیدار جوانان و دانشجویان سیستان و بلوچستان - 1381/12/06
عنوان فیش :فاسد کردن نسل جوانان؛ هدف تبلیغ به فحشا در پیش از انقلاب
کلیدواژه(ها) : فحشا, فساد, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, وضعیت اجتماعی در رژیم پهلوی, وضعیت اخلاقی در رژیم پهلوی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در امریكا فعّالترین شبكه‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، شبكه‌های صهیونیستی‌اند. این خطر وجود دارد كه جوانان این كشورها علّت این همه تسلّط و فشار و نفوذ شبكه‌های صهیونیستی را جویا شوند و این خود مزاحمتی برای صهیونیستها فراهم می‌آورد. راه جلوگیری از مزاحمت جوانان این است كه آنها را سرگرم كنند. جوان در طول هفته به فكر شب یكشنبه و فرونشاندن شعله‌ی شهوات جنسی و عیّاشی و لذّتهای دیگر است. ماجرا در كشورهای عقب‌افتاده به‌مراتب دردناكتر است.

پیش از انقلاب، تبلیغات رسمی و عمومی و همیشگی كشور ما، تبلیغاتی بود كه مردم را به فحشا و هرزگی و عیّاشی سوق می‌داد. حتّی در نقاط فقیر و عقب‌افتاده - جاهایی كه مردم به نان شب محتاج بودند - هم به نحوی برای عیّاشی و هرزگی امكاناتی فراهم بود. این امر به‌طور عمد در محیطهای جوان مثل دانشگاهها و سربازخانه‌ها - نه آن مقداری كه مقتضای طبیعی غریزه‌ی جوانی است - برای سرگرم كردن و فاسد شدن نسل، تشدید می‌شد. وقتی كه جوانان یك نسل فاسد شدند، دیگر ملتی وجود ندارد و مقاومتی به چشم نمی‌خورد.

حال بعد از گذشت بیست سال، علیه ملت ایران و قشر جوانِ بعد از انقلاب، این توطئه‌ها دائماً تكرار می‌شود تا جوانان را از حقیقت انقلاب دور كنند. در حقیقت آنها می‌خواهند این سرمایه‌ها را از كشور بگیرند و آن را فلج كنند و بر آینده‌ی روشن و درخشان آن، خط بطلان بكشند و مانع رسیدن به آن شوند.

مربوط به :بیانات در مراسم تنفیذ ریاست‌جمهوری‌ سال ۸۰ - 1380/05/11
عنوان فیش :کناره گیری علما و متديّنين ؛ یکی از عوامل شکست مشروطیت
کلیدواژه(ها) : انحراف مشروطه, تاریخ نهضت مشروطیت, فحشا, فساد, مبارزه با منکرات, تاریخ نهضت مشروطیت, کناره‌گیری علما از نهضت مشروطیت
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
این جزو تعالیم اسلام است كه با زبان و تبیین باید مردم را با فضایل اخلاقی آشنا كرد و از منكرات دور نگه‌داشت. این به جای خود درست؛ اما با شیوع منكرات و با تظاهرِ به آن باید مقابله كرد. اسلام مرتكبِ منكر را نصیحت و هدایت می‌كند؛ اما حد هم برای او می‌گذارد. با صِرف زبان و توصیه نمی‌شود كاری كرد. قدرت نظام باید جلوِ سیرِ فحشا و فساد را بگیرد. اجازه ندهید كه هوسهای یك عدّه‌ی معدود و یك گروه كوچك و اندك در داخل جامعه، موجب اغوای ذهن و فكر دختر و پسر جوان و مرد و زن مؤمنی شود كه هیچ انگیزه‌ی فسادی ندارند. شما باید جلوِ آن‌گونه افراد را بگیرید. همه‌ی مسؤولان بخشهای مختلف كشور در این زمینه مسؤولند. اجازه ندهید عدّه‌ای با تكیه به نام آزادی - كه واقعاً باید بر عنوان مظلوم آزادی گریست كه چه سوء استفاده‌هایی از این نام می‌شود - منكرات و فحشا و بی‌بندوباری را در جامعه رایج كنند. عكس‌العملِ آن این است كه عدّه‌ای به نظام بدبین شوند؛ مثل اوّل مشروطه.
یكی از عواملی كه موجب شكست مشروطیت در ایران شد، این بود كه متدیّنین بعد از مدتی احساس كردند كأنّه كار به سمت بی‌دینی پیش می‌رود. جنجال زیاد مطبوعاتی كه آن وقت همه‌ی انگیزه‌ی خودشان را این قرار داده بودند كه به مقدّسات دینی حمله كنند - البته كسانی كه در مشروطیت با اساس دین و مظاهر دینی و اعتقادات دینی و روحانیت و با این‌طور چیزها در مجامع به صورت قلمی و شعاری مقابله و اهانت می‌كردند، عدّه‌ی زیادی نبودند، اما جنجالشان زیاد بود - موجب شد كه متدیّنین و علما كه در صفوف اول مبارزه‌ی مشروطیت بودند، بتدریج دلسرد شدند و كنار نشستند. وقتی چنین شد، نهضت شكست می‌خورد؛ و مشروطیت شكست خورد. بعد از پانزده، شانزده سال از عمر مشروطیت، دیكتاتوریِ رضاخانی به وجود آمد. این بسیار عبرت‌انگیز است. رضاخانِ قلدر و چكمه‌پوش كجا، شعار مشروطیت كجا؛ چقدر اینها با هم فاصله دارند! چرا این‌طور شد؟ چون اطمینان و اعتماد مردم مؤمن سلب شد؛ كنار نشستند و از صحنه بیرون رفتند. مسؤولان نباید بگذارند چنین حالتی در مؤمنین به وجود آید.