[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین - 1393/09/06 عنوان فیش :حلم و بردباری مالک اشتر در مقابل تمسخر یک جوان کلیدواژه(ها) : خودسازی اخلاقی, بسیجی, تاریخ دوران حکومت حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام, صبر, مالک اشتر نخعی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من دعوت میکنم بسیجیان عزیز را به اخلاق. اخلاق یعنى چه؟ یعنى حلم و بردبارى، صبر و مقاومت، صدق و صفا، شجاعت و فداکارى، طهارت و پاکدامنى. بسیجىها براى اینکه اجزاى این بناى استوار همچنان مستحکم بماند به این احتیاج دارند. اگر بخواهید این بناى رفیع همینطور مستحکم مثل دژِ پایدار و استوارى درمقابل دشمنان قرار بگیرد، باید این رعایتها را بکنید؛ بردبارى نشان بدهید، صبر نشان بدهید، اخلاق نشان بدهید، طهارت نشان بدهید، الگوهاى بزرگ صدر اسلام را درنظر بیاورید. ما باید از تکبّر دورى کنیم، از تَفَرعُن دورى کنیم. مالکاشتر با آن مقام، با آن شجاعت، با آن جایگاهى که نزد امیرالمؤمنین داشت، در کوچه حرکت میکرد، یک پسربچّهاى او را نشناخت، مسخرهاش کرد، شاید سنگریزهاى به طرفش پرتاب کرد؛ مثلاً دید یک آدمى دارد میرود، بنا کرد مسخره کردن؛ بعد مالکاشتر رد شد، افرادى که آن منظره را دیدند، به پسرک گفتند فهمیدى چه کار کردى، فهمیدى چه کسى را مسخره کردى، پسربچّه نمىشناخت مالک اشتر را، گفت نه؛ گفتند این مالکاشتر بود؛ پسربچّه دستپاچه شد؛ حالا خودش تنها یا خودش و پدرش مثلاً یا دوستانش دوان دوان آمدند که یکجورى عذرخواهى کنند که برایشان مایهى دردسر نشود؛ دنبال مالکاشتر راه افتادند، دیدند به مسجد آمده، دارد نماز میخواند؛ رفتند جلو و بنا کردند عذرخواهى کردن؛ مالکاشتر گفت من آمدم مسجد براى اینکه نماز بخوانم، دعا کنم که خداى متعال خطاى این جوان را ببخشاید! ببینید، این دلسوزى، این احساس مسئولیّت، این حلم، این بزرگوارى، اینها است. من و شما هم باید همینها را یاد بگیریم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/05/08 عنوان فیش :حضور نیروهای مردمی؛ عامل به لانه خزیدن اوباش در حوادث سال 78 کلیدواژه(ها) : بسیجی, حضور بسیج در صحنه انقلاب, حادثه ۱۸ تیر ۷۸, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), حضور مردم در صحنه, محاسبه غلط دشمن, عملکرد ضدانقلاب نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اشتباه پنجم، آنها[دشمنان در حادثه 18تیر] این بود كه نسبت به نیروهایی هم كه برایشان كار میكردند، اشتباه كردند! اینها آنجا نشسته بودند و خیال میكردند عوامل مزدورشان توانستهاند یك شبكهی منسجمِ قوی از اراذل و اوباش درست كنند، كه وقتی این اراذل و اوباش به خیابان آمدند، دیگر هیچكس جلودارشان نیست! اینجا هم اشتباه كردند؛ نفهمیدند پولهایی كه به مزدوران خودشان دادهاند، طبق معمول، اغلب این پولها صرف عطینای خود اینها شده است! روی نیروهای وابستهی خودشان زیادی حساب كرده بودند. نفهمیدند كه با یك حضور بسیج و با یك حضور مردمی، همهی اینها دوباره مثل حشراتی به لانههای خودشان خواهند خزید. حالا را با 28 مرداد سال 32 اشتباه گرفته بودند؛ چون آن روز هم همین اوباش و اراذل و چاقوكشها و امثال اینها به خیابانها آمدند و همه چیز را از خود كردند. بعد كه آنها كار را تمام كردند، آن وقت ارتش شاه هم آمد و وارد شد! خیال كردند كه حالا هم اینگونه است؛ فكر بسیج و فكر مردم و فكر این نیروهای انقلابی را دیگر نكرده بودند. |