[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در مراسم بیست‌ و چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) - 1392/03/14
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در كجای دنیا - هر كس سراغ دارد، بیاید بگوید - به نامزدهای گوناگون، از آن چهره‌های معروف تا چهره‌های گمنام، اجازه داده میشود كه به طور مساوی از رسانه‌های ملی و دولتی كشور استفاده كنند؟ كجای دنیا چنین چیزی هست؟ در آمریكا هست؟ در كشورهای سرمایه‌داری هست؟ در كشورهای سرمایه‌داری اگر چنانچه عضو این دو حزب یا سه حزب بودند و پشتیبانی سرمایه‌دارها و كارخانه‌دارها و پولدارها و مافیاهای ثروت و قدرت را با خودشان داشتند، میتوانند تبلیغات كنند؛ اما اگر نداشتند، اصلاً نمیتوانند تبلیغات كنند. هر كسی كه انتخابات آمریكا را دنبال كرده باشد - بنده دنبال كرده‌ام - این را تصدیق میكند.

مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان کرمانشاه - 1390/07/24
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
یك مسئله‌ی دیگر هم در ذهنم بود كه مطرح كنم - مسئله‌ی حزب و تحزّب - گمان میكنم وقت كم است؛ لذا مختصر عرض میكنم. در كشورهائی كه ملاحظه میكنید انقلاب شده، احزاب وسط میدانند. این سؤال پیش می‌آید كه نگاه ما به تحزّب و حزب چیست. الان وقت كم است و من نمیتوانم تفصیلاً بگویم؛ ان‌شاءالله یك وقتی در این باره به تفصیل صحبت میكنم. به طور اجمال بگویم ما با تحزّب مطلقاً مخالف نیستیم. این كه خیال كنند ما با حزب و تحزّب مخالفیم، نه، اینطور نیست. قبل از پیروزی انقلاب، پایه‌های یك حزب بزرگ و فعال را خود ما ریختیم؛ اول انقلاب هم این حزب را تشكیل دادیم، امام هم تأیید كردند، چند سال هم با جدیت مشغول بودیم؛ البته بعد به جهاتی تعطیل شد. همان وقت به ما اشكال میكردند كه تحزّب با وحدت عمومی جامعه مخالف است. من آن وقت یك سخنرانی مفصلی كردم، كه بعد هم پیاده شد و چاپ شد و پخش شد؛ تحت عنوان «وحدت و تحزّب». تحزّب میتواند در جامعه انجام بگیرد، در عین حال وحدت هم صدمه‌ای نبیند؛ اینها با هم منافاتی ندارد. منتها آن حزبی كه مورد نظر ماست، عبارت است از یك تشكیلاتی كه نقش راهنمائی و هدایت آحاد مردم را به سمت یك آرمانهائی ایفاء میكند.
ما دوجور حزب داریم: یك حزب عبارت است از كانال‌كشی برای هدایتهای فكری؛ حالا چه فكری به معنای سیاسی، چه فكری به معنای دینی و عقیدتی. اگر چنانچه كسانی این كار را بكنند، خوب است. قصد عبارت از این نیست كه قدرت را در دست بگیرند؛ میخواهند جامعه را به یك سطحی از معرفت، به یك سطحی از دانائی سیاسی و عقیدتی برسانند؛ این چیز خوبی است. البته كسانی كه یك چنین توانائی‌ای داشته باشند، به طور طبیعی در مسابقات قدرت، در انتخابات قدرت هم آنها صاحب رأی خواهند شد، آنها برنده خواهند شد؛ لیكن این هدفشان نیست. این یك جور حزب است؛ این مورد تأیید است. میدان باز است؛ هر كس میخواهد بكند، بكند.
یك جور حزب، تقلید از احزاب كنونی غربی است - حالا من گذشته را كاری ندارم - احزاب كنونی غربی به معنای باشگاه‌هائی برای كسب قدرت است؛ اصلاً حزب یعنی مجموعه‌ای برای كسب قدرت. یك گروهی با هم همراه میشوند، از سرمایه و پول و امكانات مالیِ خودشان بهره‌مند میشوند، یا از دیگران كسب میكنند، یا بندوبست‌های سیاسی میكنند، برای اینكه به قدرت برسند. یك گروه هم رقیب اینهاست؛ كارهای مشابه اینها را انجام میدهد تا آنها را از قدرت پائین بكشد، خودش بشود جایگزین. الان احزاب در دنیا غالباً اینگونه‌اند. این دو حزبی كه در آمریكا به نوبت در رأس كار قرار میگیرند، از همین قبیلند؛ اینها در واقع باشگاه‌های كسب قدرتند. این نه، هیچ وجهی ندارد. اگر كسانی در داخل كشور ما با این شیوه دنبال تحزّب میروند، ما جلویشان را نمیگیریم. اگر كسی ادعا كند كه نظام جلوی تشكیل احزاب را گرفته است، یك دروغ واضحی گفته؛ چنین چیزی نیست؛ اما من اینجور حزبی را تأیید نمیكنم. اینجور حزب‌سازی، اینجور حزب‌بازی معنایش عبارت است از كشمكش قدرت؛ این هیچ وجهی ندارد. اما حزب به معنای اول، یعنی یك كانال‌كشی در درون جامعه، برای گسترش فكر درست - چه فكر عقیدتی و اسلامی، چه فكر سیاسی و تربیت كادرهای گوناگون - بسیار خوب است؛ این چیز نامطلوبی نیست. اجمال قضیه این است؛ حالا تفاصیلش را ان‌شاءالله در وقتهای دیگری عرض میكنیم.

مربوط به :بیانات در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر - 1389/09/04
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
شما دلتان متعلق به بسیج است. در دنیا احزاب وجود دارند، ممكن است احزاب پرشماری هم باشند - كه البته شمارگان و كمیت یك مجموعه‌ی میلیونیِ به این عظمت كه در بسیج وجود دارد، در هیچ حزبی در دنیا نظیر ندارد - اما همان كمیتهائی هم كه در احزاب هستند، جسم آنها، زبان آنها، توانائی‌های مادی آنها متعلق به حزب است؛ معلوم نیست دلها و ایمانهاشان متعلق به آن حزب یا آن مجموعه باشد. بسیج، بسیج دلهاست؛ بسیج جانهاست؛ بسیج عواطف است؛ بسیج اعتقادات و ایمانهاست؛ و همین است كه در روز سخت به كار یك ملت می‌آید. آن روزی كه ملتها دچار مشكلات شوند، آنجا جسمها فایده‌ای ندارند؛ دلها باید در وسط میدان باشند، باید خطشكن باشند. آنهائی كه خطشكنی كردند، لزوماً جسمهای نیرومندی نداشتند؛ دلها و ایمانهای محكمی داشتند كه توانستند كوهها را بشكافند، راههای دشوار را طی كنند، لغزشگاهها را پشت سر بگذارند و خود را به منزل برسانند. بسیج، یك چنین حقیقتی است؛ این را باید قدر بدانیم. اول، خود بسیجی باید قدر بداند.

مربوط به :بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت‌ - 1387/09/24
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
یك جمله هم در باب تشكل‌های دانشجوئی عرض كنم. البته منظور تشكل‌های سیاسی، اجتماعی دانشجویان است؛ تشكل‌های علمی، بحث دیگری دارد. تشكل‌های دانشجوئی نقش‌آفرینند؛ بدون تردید. منتها باید توجه داشت كه تشكل دانشجوئی، حزب به این اصطلاحی كه امروز در دنیا هست و احزاب با آن اصطلاح شناخته میشوند، نیست و با آن فرق دارد؛ تشكل دانشجوئی با حزب فرق دارد. احزاب و سازمانهای سیاسی در وضع رائج و متعارف عالم، تشكیلاتی هستند كه برای رسیدن به قدرت به وجود آمده‌اند. احزاب در دنیا اینجورند. یعنی مجموعه‌هائی تشكیل میشوند برای اینكه قدرت سیاسی را در جامعه در دست بگیرند. این خاصیت حزب این است. تشكل‌های دانشجوئی مطلقاً برای این به وجود نمی‌آیند و نمیخواهند قدرت را در دست بگیرند. تشكل‌های دانشجوئی برای رسیدن آرمانها به وجود می‌آیند كه فراتر از مسئله‌ی به قدرت سیاسی رسیدن و حكومت را به دست گرفتن، است. این - قدرت سیاسی - برایشان مطرح نیست. البته احزاب بدشان نمی‌آید كه از این مجموعه‌های دانشجوئی برای رسیدن به قدرت استفاده كنند. به نظر ما این، روا نیست و خودِ دانشجوها باید به این توجه داشته باشند. احزاب میخواهند چیزی به دست بیاورند، قدرت را كسب كنند. دانشجوها غالباً با فعالیتهای دانشجوئی، جان خودشان، توان خودشان، نشاط خودشان را مایه میگذارند و چیزی تقدیم میكنند؛ آن جائی كه لازم بشود، جان را تقدیم میكنند؛ كما اینكه دیدید.
ضمناً تشكل‌های دانشجوئی فرصتی هم برای دانشجو ایجاد میكند برای كار دسته‌جمعی. و من به كار دسته‌جمعی اعتقاد دارم و این را یك نیاز دانشجو میدانم؛ كسب مهارتهای گوناگون؛ مهارتهای سیاسی، اجتماعی. و توجه دارید شما جوانان عزیز؛ چه برادرها، چه خواهرها، كه دانشجو محاط به انواع خدعه‌ها و گردابهای گوناگون است؛ محاط به انواع خطرهاست. در كشور ما لااقل اینجور است. یكی از اهداف توطئه‌های استكباری در كشور ما، بلاشك دانشجوها هستند. علتش هم معلوم است؛ در كشور ما نسبت جوان، نسبت بسیار بالائی است، نسبت دانشجو هم نسبت بالائی است و دانشجو نقش‌آفرین است؛ هم در زمینه‌های علمی، هم در زمینه‌های سیاسی. آن كسانی كه برای این كشور و برای این ملت خوابهائی دیده‌اند، ناچارند روی دانشجوی ایرانی سرمایه‌گذاری كنند؛ از جاذبه‌های غریزی گرفته تا فریبهای سیاسی، تا دكان‌داری‌های بظاهر معنوی - عرفانهای ساختگی - كه انواع و اقسام این چیزها وجود دارد. تشكل‌ها میتوانند مصونیت‌بخش باشند؛ میتوانند دانشجو را از افتادن در گردابهای مختلف و منجلابهای مختلف نجات بدهند و حفظ كنند. این، نقشی است كه تشكل‌ها میتوانند ایفاء كنند. مسئولین تشكل‌ها كه نامهای مختلفی دارند و با عنوانهای مختلفی كار میكنند، باید همه در این هدف، خودشان را سهیم بدانند: كمك به دانشجو.

مربوط به :بیانات‌ در دیدار اقشار مختلف مردم‌ - 1384/03/25
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
چرا باید كسانی كه از دل این ملت برخاسته‌اند و شاهد حضور این مردم و همچنین میدان گسترده‌ی آزادی انتخاب در دوران جمهوری اسلامی بوده‌اند، این حرف ظالمانه و غیرمنصفانه را تكرار كنند؟ نه، ملت ایران در حال آموزش مردم‌سالاری نیست؛ ملت ایران این را از انقلاب یاد گرفت. ما آحاد ملت، از اولِ تاریخ خود تا دوران انقلاب، در هیچ برهه‌ای این‌طور آزادانه نمی‌توانستیم مسئولان بلندپایه‌ی كشور را خودمان انتخاب كنیم؛ كِی چنین چیزی برای این ملت میسر بود؟ امروز هم در بسیاری از نقاط دنیا هنوز میسر نیست. حتّی در كشورهایی هم كه اسم دمكراسی دارند و پرچم دمكراسی را در دست گرفته‌اند، آدمهای تیزبین می‌بینند و می‌دانند كه دمكراسی به معنای مردمیِ شفافِ همگانی كه در ایران وجود دارد، در آن‌جاها نیست. جاهایی كه انتخابات حزبی برگزار می‌شود، مردمی كه به كاندیدای حزب رأی می‌دهند، آن نامزد را نمی‌شناسند؛ گاهی اسم او جز از طریق تبلیغاتِ دوران انتخابات به گوششان نرسیده است؛ حزب گفته به این رأی دهید، آنها رأی می‌دهند. در ایران این‌طور نیست. در ایران مردم با شناخت، با معرفت، به قدری كه می‌توانند و بدون این‌كه كسی بالای سر آنها باشد و بگوید به این رأی بده، به این رأی نده، نامزد مورد نظر خود را انتخاب می‌كنند. حتّی حزبی بالای سرشان نیست كه بگوید باید به این شخص رأی دهید؛ تا آدمی كه جزو حزب است، مجبور باشد به همان كسی كه چند نفر در رأس حزب نشسته‌اند و انتخاب كرده‌اند، رأی دهد.
می‌خواهند احساسات عمومی و مردمی را تحقیر كنند و آن را عوامگرایی معنا كنند. آنها دلشان می‌خواهد احزاب در كشور ما همان نقشی را ایفا كنند كه در امریكا و در برخی از كشورهای اروپایی ایفا می‌كنند؛ یعنی چند نفر آدم در رأس حزب بنشینند و با بده بستان‌های سیاسی و اقتصادی و با پول و یا بند و بست درباره‌ی فلان پروژه‌ی پول‌ساز نفتی و غیرنفتی، یك نفر یا چند نفر را انتخاب كنند، بعد به پیروان و طرفداران خود بگویند به این شخص رأی دهید؛ مردم هم چشم‌بسته و گوش‌بسته به او رأی دهند. در ایران هم بعضی دلشان می‌خواهد این‌طوری بشود؛ اما این‌جا این‌گونه نیست. در كشور ما بحمداللَّه تا كنون نتوانسته‌اند؛ امیدواریم باز هم نتوانند.
این‌جا هیچ‌كس - نه رهبری، نه دولت، نه متنفذین حزبی - به مردم ما امر و نهی نمی‌كند؛ مردم به قدر سعه‌ی اطلاعاتِ خودشان تحقیق و مطالعه و مشورت می‌كنند و فرد مورد نظرشان را برمی‌گزینند. ممكن است آنچه آخر سر به نظرشان می‌رسد، درست هم نباشد - اشتباه باشد - اما خودشان هستند كه تصمیم می‌گیرند؛ و اگر این كار را برای خدا و حاكمیت ارزشهای الهی بكنند، اجر وافری هم پیش خدای متعال دارند؛ این خیلی اهمیت دارد. انسان برود هم رئیس‌جمهور، نماینده‌ی مجلس، نماینده‌ی مجلس خبرگان و عضو شورای شهر را انتخاب كند - یعنی كسی را كه خودش می‌پسندد، یك قدم برای سر كار آمدن او بردارد - و هم پیش خدای متعال ثواب ببرد؛ این یك درآمد دو جانبه است. امروز بحمداللَّه در كشور ما این‌گونه است.

مربوط به :بیانات‌ در دیدار اقشار مختلف مردم‌ - 1384/03/25
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
چرا باید كسانی كه از دل این ملت برخاسته‌اند و شاهد حضور این مردم و همچنین میدان گسترده‌ی آزادی انتخاب در دوران جمهوری اسلامی بوده‌اند، این حرف ظالمانه و غیرمنصفانه را تكرار كنند؟ نه، ملت ایران در حال آموزش مردم‌سالاری نیست؛ ملت ایران این را از انقلاب یاد گرفت. ما آحاد ملت، از اولِ تاریخ خود تا دوران انقلاب، در هیچ برهه‌ای این‌طور آزادانه نمی‌توانستیم مسئولان بلندپایه‌ی كشور را خودمان انتخاب كنیم؛ كِی چنین چیزی برای این ملت میسر بود؟ امروز هم در بسیاری از نقاط دنیا هنوز میسر نیست. حتّی در كشورهایی هم كه اسم دمكراسی دارند و پرچم دمكراسی را در دست گرفته‌اند، آدمهای تیزبین می‌بینند و می‌دانند كه دمكراسی به معنای مردمیِ شفافِ همگانی كه در ایران وجود دارد، در آن‌جاها نیست. جاهایی كه انتخابات حزبی برگزار می‌شود، مردمی كه به كاندیدای حزب رأی می‌دهند، آن نامزد را نمی‌شناسند؛ گاهی اسم او جز از طریق تبلیغاتِ دوران انتخابات به گوششان نرسیده است؛ حزب گفته به این رأی دهید، آنها رأی می‌دهند. در ایران این‌طور نیست. در ایران مردم با شناخت، با معرفت، به قدری كه می‌توانند و بدون این‌كه كسی بالای سر آنها باشد و بگوید به این رأی بده، به این رأی نده، نامزد مورد نظر خود را انتخاب می‌كنند. حتّی حزبی بالای سرشان نیست كه بگوید باید به این شخص رأی دهید؛ تا آدمی كه جزو حزب است، مجبور باشد به همان كسی كه چند نفر در رأس حزب نشسته‌اند و انتخاب كرده‌اند، رأی دهد.
می‌خواهند احساسات عمومی و مردمی را تحقیر كنند و آن را عوامگرایی معنا كنند. آنها دلشان می‌خواهد احزاب در كشور ما همان نقشی را ایفا كنند كه در امریكا و در برخی از كشورهای اروپایی ایفا می‌كنند؛ یعنی چند نفر آدم در رأس حزب بنشینند و با بده بستان‌های سیاسی و اقتصادی و با پول و یا بند و بست درباره‌ی فلان پروژه‌ی پول‌ساز نفتی و غیرنفتی، یك نفر یا چند نفر را انتخاب كنند، بعد به پیروان و طرفداران خود بگویند به این شخص رأی دهید؛ مردم هم چشم‌بسته و گوش‌بسته به او رأی دهند. در ایران هم بعضی دلشان می‌خواهد این‌طوری بشود؛ اما این‌جا این‌گونه نیست. در كشور ما بحمداللَّه تا كنون نتوانسته‌اند؛ امیدواریم باز هم نتوانند.
این‌جا هیچ‌كس - نه رهبری، نه دولت، نه متنفذین حزبی - به مردم ما امر و نهی نمی‌كند؛ مردم به قدر سعه‌ی اطلاعاتِ خودشان تحقیق و مطالعه و مشورت می‌كنند و فرد مورد نظرشان را برمی‌گزینند. ممكن است آنچه آخر سر به نظرشان می‌رسد، درست هم نباشد - اشتباه باشد - اما خودشان هستند كه تصمیم می‌گیرند؛ و اگر این كار را برای خدا و حاكمیت ارزشهای الهی بكنند، اجر وافری هم پیش خدای متعال دارند؛ این خیلی اهمیت دارد. انسان برود هم رئیس‌جمهور، نماینده‌ی مجلس، نماینده‌ی مجلس خبرگان و عضو شورای شهر را انتخاب كند - یعنی كسی را كه خودش می‌پسندد، یك قدم برای سر كار آمدن او بردارد - و هم پیش خدای متعال ثواب ببرد؛ این یك درآمد دو جانبه است. امروز بحمداللَّه در كشور ما این‌گونه است.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در تجربه ی غربی، عدالت اجتماعی و حتّی دمكراسیِ واقعی نیست. شما ببینید امروز در كشورهای پیشرفته ی غربی - به قول خودشان - اپوزیسیون به معنای واقعی كلمه وجود ندارد؛ اختلاف بر سر این است كه به عراق حمله كنیم یا نكنیم؛ حزب كارگر در انگلیس معتقد به حمله است، حزب محافظه كار معتقد است كه نه، حمله نكنیم. در فرانسه، فلان آقا معتقد است كه با اسرائیل این طوری برخورد كنیم؛ دیگری معتقد است كه نخیر، آن طوری برخورد كنیم. در اتریش و جاهای دیگر هم همین طور است. دعوا بر سر این نیست كه اصول پذیرفته شده ی آن كشورها مورد خدشه قرار بگیرد و خدشه كننده اجازه داشته باشد در صحنه ی انتخابات یا تبلیغات وارد شود یا به او اعتنایی بشود؛ این طوری نیست. در دوره ی قبل ریاست جمهوری امریكا شخصی كه جزو دو حزب معروف امریكا نبود، آمد وارد صحنه شد؛ ثروت زیادی هم داشت و پول زیادی هم خرج كرد؛ اما مطلقاً نگذاشتند به مراحل مقدماتی و ابتداییِ انتخاب هم برسد؛ با شیوه های گوناگون و روش های خاص، او را از صحنه خارج كردند.
در آن جا رسانه ها آزاد است؛ اما رسانه ها متعلق به چه كسانی است؟ رسانه ها متعلق به سرمایه داران بزرگ است. در امریكا، معنای آزادی رسانه ها، آزادیِ سخن گفتنِ بزرگ سرمایه داران است. عمده ترین مطبوعات، متعلق به آنهاست. مهمترین چاپخانه ها و ناشران كتاب متعلق به سرمایه داران است.

مربوط به :بیانات‌ در دیدار جمعی از اعضای انجمن‌‌های اسلامی دانش‌آموزان‌ - 1383/12/24
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
بنده طرفدار این هستم كه جوانها در جریان مسائل سیاسی كشور قرار بگیرند و بتوانند تحلیل كنند. البته سیاسی‌كاری، سیاست‌بازی و آلت دست این حزب و آن حزب شدن را بنده برای جوان نمی‌پسندم؛ اینها برای جوان هیچ شرف و افتخاری ایجاد نمی‌كند؛ اما این‌كه جوان بداند می‌تواند اثرگذار باشد و نقش ایفا كند، خیلی ارزش دارد. در دوران دفاع مقدس جوانهای ما فهمیدند كه می‌توانند نقش ایفا كنند، و نقش ایفا كردند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در دموكراسیهای غربی، صلاحیتهای خاصّی موردنظر است كه عمدتاً در این صلاحیتها، وابستگیهای حزبی رعایت می‌شود. هم كسانی كه نامزد می‌شوند، هم آنهایی كه نامزد می‌كنند و هم آنهایی كه به نامزدها رأی می‌دهند، در واقع به این حزب یا به آن حزب رأی می‌دهند. حالا در آن كشورهایی كه دو حزبی است، مثل امریكا و انگلیس و یا در كشورهایی كه چند حزبی است، به یكی از این دو یا چند حزب رأی می‌دهند. در نظام جمهوری اسلامی غیر از دانایی و كفایت سیاسی، كفایت اخلاقی و اعتقادی هم لازم است. افرادی نگویند كه اخلاق و عقیده مسأله‌ی شخصی انسانهاست. بله، اخلاق و عقیده مسأله‌ی شخصی انسانهاست؛ اما نه برای مسؤول. من اگر در جایگاه مسؤولیت قرار گرفتم و اخلاق زشتی داشتم؛ فهم بدی از مسائل جامعه داشتم و معتقد بودم كه باید جیب خودم را پُر كنم، نمی‌توانم به مردم بگویم این عقیده و اخلاق شخصی من است و اخلاق و عقیده ربطی به كسی ندارد! برای یك مسؤول عقیده و اخلاق مسأله‌ی شخصی نیست؛ مسأله‌ای اجتماعی و عمومی است؛ حاكم شدن بر سرنوشت مردم است. آن كسی كه به مجلس می‌رود، یا به هر مسؤولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی می‌رسد، اگر فاسد، بیگانه‌پرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمی‌تواند نقشی را كه ملت و طبقات محروم می‌خواهند، ایفا كند. اگر آن شخص انسان معامله‌گر، رشوه و توصیه‌پذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمی‌تواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آن‌جا بنشیند و تكلیف ملك و ملت را معیّن كند. این شخص غیر از كفایت ذاتی و داناییِ ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیده‌ی درست هم احتیاج دارد.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان - 1382/02/10
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
كسانی كه پرچم دمكراسی را در دنیا در دست گرفته بودند، صریحاً اعلان می‌كنند كه در عراق مردم حق دارند دولتی را كه ما می‌خواهیم، سرِ كار بیاورند! این شد مردم‌سالاری!؟ این شد دمكراسی!؟ صریحاً اعلام می‌كنند كه اگر همه مردم عراق بخواهند یك حاكمیت اسلامی سرِ كار بیاید، ما قبول نمی‌كنیم! معنای مردم‌سالاری آقایان معلوم شد. دمكراسیِ امریكایی همه جا همین‌طور است؛ در خودِ امریكا هم همین‌گونه است. چند سال قبل یك شخصیت امریكایی كه از دو حزب حاكم امریكا نبود، پول زیادی خرج كرد، جنجال زیادی هم به راه انداخت تا در انتخابات ریاست جمهوری شركت كند.تا اواسط راه آمد، اما آن‌چنان او را به زمین زدند كه دیگر كسی به فكر این نیفتد كه بیرون از تشكیلات آن دو حزب معمولِ معروف امریكا ممكن است سرِ كار بیاید. بنابراین آن‌جا هم همین‌طور است. این دمكراسیِ آنهاست.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان - 1381/09/07
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
برداشت و توقّع بنده و نظام اسلامی از جماعت دانشجو این است كه فكر می‌كنیم دانشجو یك روشنفكر تمام عیارِ مسلمان است؛ متدیّن است. در سطح دنیا جریاناتی وجود دارند - بعضیشان در ایران شعبه هم دارند كه دانشجو را نه روشنفكر می‌پسندند، نه مسلمان. روشنفكر نمی‌پسندند، زیرا او را دچار تعصّبها و تحجّرهای حزبی و سیاسی و وارداتی می‌كنند. ما وقتی می‌گوییم تحجّر، فوراً ذهنمان می‌رود به تحجّر مذهبی؛ بله آن هم یك نوع تحجّر است، اما تحجّر فقط تحجّر مذهبی نیست، بلكه خطرناكتر از آن، تحجّر سیاسی است؛ تحجّرهای ناشی از شكل‌بندی تحزّب و سازمانهای سیاسی است كه اصلاً امكان فكر كردن به كسی نمی‌دهند. اگر ده دلیل قانع‌كننده برای حقّانیت یك موضع ذكر كنیم، قبول می‌كند، اما در عمل طور دیگری نشان می‌دهد! چرا؟ چون حزب، آن تشكیلات سیاسی بالای سر - مثل پدرخوانده مافیا - از او این‌گونه خواسته است. این را انسان متأسّفانه در برخی از گوشه كنارهایِ حتّی محیط دانشگاهی می‌بیند. پس، آن مجموعه‌ای كه دچار چنین تحجّری باشد، دیگر روشنفكر نیست؛ چون روشنفكری‌لازمه‌اش حق‌طلبی، چشم باز و تكیه به منطق و استدلال است. این‌كه مسلمان هم نمی‌خواهند باشد، برای این است كه می‌دانند مسلمانی، خطرناك است. امروز عمده دردسرهایی كه اردوگاه استكبار و مشخّصاً آمریكا و صهیونیسم دچارش هستند - كه این دردسرها خیلی زیاد هم هست - به‌خاطر این است كه مسلمانان به خودآگاهی‌ای رسیده‌اند كه در این خودآگاهی، امام بزرگوار و ملت ایران و انقلاب و نظام ما نقش فراوانی داشته‌اند. عمده دردسر آنها از این ناحیه است؛ لذا می‌خواهند این را بكوبند. به همین جهت از مسلمان بودنِ دانشجو به‌شدّت ناراضی و ناخشنودند.
بنده اعتقادم این است كه اتّحاد تشكّلهای دانشجویی - كه اشاره شد - چیز خوبی است؛ منتها نه به این معنا كه همه تشكّلها از بین بروند و یك تشكّل به‌وجود آید؛ این تجربه درستی نیست. چیزی نخواهد گذاشت كه همان تشكّل هم دچار مشكلات فراوانِ خیلی از تشكّلها خواهد شد. راه درست این است كه این تشكّلهای دانشجوییِ موجود، با تفاهم، حق‌بینی و آن چیزی كه خاصیت دانشجوست، خودشان را به یكدیگر نزدیكتر كنند؛ حرف حق را وسط بگذارند و جانبداریها و مخالفتها از استدلال و منطق ناشی شود.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مسئولان وزارت آموزش و پرورش‌ - 1381/04/26
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
مسؤولان آموزش و پرورش، از وزیر تا سطح معلّم و مدیر مدرسه، به معنای حقیقی كلمه برای بنده عزیزند. این‌كه عرض می‌كنم، تعارف نیست. بنابراین یك مطلب به عرایض قبلی خودم اضافه كنم: اگر بخواهید در كارتان موفّق باشید، باید بعد از توكّل به خدای متعال و مستقیمتر كردن و مستحكم‌تر كردن رابطه قلبی خودتان به طور دائم با ذات مقدّس ربوبی، از ورود در مناقشات جناحی و حزبی - كه عدّه‌ای می‌خواهند در كشور ما اینها را روزبه‌روز بیشتر كنند - پرهیز كنید. راز موفقیّت شما این است. دستهایی در كار است تا سرِ مسائل هیچ و پوچ، عدّه‌ای را به جان هم بیندازد و سر موضعگیریهای گوناگونِ حزبی و جناحی و گروهی و گاهی گروهكی، افراد را با همدیگر مسأله‌دار كند؛ درست نقطه‌ی مقابل «انّما المؤمنون اخوةٌ فاصلحوا بین اخویكم(2)». قرآن بعد از آن كه بحث «و إن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما(3)» را می‌كند، می‌فرماید: «انّما المؤمنون اخوة»؛ مؤمنین به خدا، مؤمنین به دین، مؤمنین به راه انبیا با هم برادرند. دو برادر ممكن است با هم دعوا كنند، اما تكلیف ما چیست؟ «فاصلحوا بین اخویكم»؛ بین دو برادرتان اصلاح ایجاد كنید. درست نقطه مقابل این، عدّه‌ای دائم می‌خواهند با جناح‌بندی و اظهارات حزبی و ایجاد ولایت حزبی(!) به تنور اختلاف افكنی و آتش‌افروزی بدمند. در مفهوم و معنای ولایت كه جزو تعالیم اصلی دین و قرآن و جزو مصرّحات قانون اساسی است، شبهه می‌اندازند و خدشه ایجاد می‌كنند؛ ولی به جای آن، ولایت حزبی به وجود می‌آورند و این تناقض وحشتناك را ایجاد می‌نمایند. خودتان را از این مسائل بركنار بدارید. البته هر كسی در مسائل گوناگون سیاسی، مجاری سیاست كشور و موضعگیریها و گفتارهای اشخاص دیدی دارد و نظر پیدا می‌كند. این هیچ اشكالی ندارد؛ باید هم انسان صاحب‌نظر باشد؛ بنده هم همیشه روی این مسأله تأكید می‌كنم كه باید سیاستدان بود و قدرت تحلیل سیاسی داشت. این یك ملت را مصونیّت می‌بخشد كه بفهمد جریان سیاسی در دنیا چیست؛ یعنی می‌خواهند چه بر سر او بیاورند و او را به كجا بكشانند و او باید به كجا برود و چه باید اراده كند. اینها جزو چیزهای لازم برای ملت است و خوشبختانه ملت ما از جهت آگاهی سیاسی جزو ملتهای پیشرفته است؛ اما این غیر از جناح‌بندی و موضعگیری و جنجال و مناقشه سیاسی است. از این پرهیز كنید و به كار اصلی كه آینده كشور در گرو آن است و در اختیار شماست، بپردازید. شما باید كاملاً بتوانید این را تدارك كنید.

مربوط به :بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان‌ - 1380/08/12
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
بعضی از مشكلات ما ناشی از ضعف بعضی از مدیریّتهاست كه به كارهای جزئی و فعّالیتهای سیاسی و حزبی سرگرم و مشغول می‌شوند. این‌قدر كه من در این خصوص تأكید می‌كنم، بعضی كسان می‌گویند فلانی با حزب و تحزّب مخالف است؛ در صورتی كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اوّلین حزب را ما درست كردیم. اگر تحزّب به معنای واقعی كلمه وجود داشته باشد، من طرفدار آن هستم. منتها من تحزّب را این نمی‌دانم كه عدّه‌ای از داعیه‌داران سیاسی، به دنبال كسب قدرت، دور هم جمع شوند - ده نفر، پانزده نفر، بیست نفر - و با شعار و ایجاد هیجان و جذّابیتهای دروغین، مردم یا گروههایی از مردم را به این طرف و آن طرف بكشانند و مرتّب دعوا و اختلاف راه بیندازند و برای این‌كه بی‌كار نمانند، یك مسأله كوچك را بزرگ كنند؛ یك چیز كم‌اهمیت را پُراهمیت جلوه دهند و روزها و هفته‌ها درباره‌اش بحث و تحلیل كنند؛ بر اساس آن، دوست و دشمن معیّن كنند؛ فلان كس، فلان طرفی است، پس دشمن است؛ فلان كس، فلان طرفی است، پس دوست است. بنده اینها را تحزّب نمی‌دانم. اینها روشهای غلط سیاسی است كه در دنیا هم رایج است. دل ما خوش بوده است كه در ایران این چیزها رایج نباشد؛ اما متأسفانه بعضی كسان به این چیزها دلبستگی دارند. بسیار خوب؛ اما اگر كسی مسؤولیتی را قبول كرد، چنانچه بنا شد چنین دلبستگی‌ای پیدا كند، به آن مدیریّت ضربه خواهد زد. من یك وقت به بعضی از مسؤولان دولتی پیغام دادم و گفتم ساعاتی را كه شما در جلسه حزبیِ خود صرف می‌كنید - البته نمی‌گویم پول و امكانات می‌گیرید - متعلّق به دولت و مردم است. شما حق ندارید آن را صرف مسائل حزبی و جناحی و گروهی و امثال اینها بكنید. یك مقدار ضعفهای ما ناشی از اینهاست؛ والّا ما مدیران خوبی داریم. بعضی افراد به مدیران دولتی ایراد می‌گیرند؛ نه. مدیران ما در بخشهای مختلف بر روی هم خوشبختانه مدیران خوبی هستند. بعضی از آنها حقیقتاً در جاهایی همّت می‌گمارند، كه من نمی‌خواهم از آنها اسم بیاورم؛ والّا جا داشت این كار را بكنم. از همین مسؤولان دولتی افرادی هستند كه می‌شود اسمشان را آورد و به عنوان آدمهای موفّق به مردم معرفی كرد. منتها اسم آوردن از بعضی، ممكن است نفی بعضی دیگر تلقّی شود؛ بنابراین اسم نمی‌آورم؛ اما خوشبختانه از این‌گونه افراد داریم؛ به شرطی كه آن كارهایی كه گفتم، نباشد.

مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت‌ - 1380/06/05
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در میان همسایه‌های ما - من نمی‌خواهم اسم بیاورم - دولتهایی هستند كه عنوان دمكراسی را با خود دارند، اما در حقیقت، حاكمیت با نظامیان است. یك وقت كسی وسط میدان می‌آید و بدون این‌كه اعتنایی بكند كه انتخاباتی وجود دارد، همه را كنار می‌زند و بر سرِ كار می‌آید و می‌شود حاكمیت نظامی! یا حاكمیت انحصاری احزاب است و كسی جرأت ندارد غیر از نامزد آن حزب، نامزدی معرفی كند؛ انتخاباتی با یك نامزد برای ریاست جمهوری! امروز در میان كشورهای اسلامی و در مجموعه‌هایی كه ما در آن زندگی می‌كنیم و با آنها تعامل داریم، كدام كشور است كه مثل جمهوری اسلامی، آحاد مردم، قشرهای گوناگون و طبقات متوسط آن بیایند و در انتخابات شركت كنند؟ اگر یك وقت سرمایه‌دارها هم بخواهند در حزب و جناح و تشكیلاتی اعمال نفوذ كنند، از ترس، این كار را مخفیانه می‌كنند؛ چون بدنام هستند.
...
نصیحت پنجم، پرهیز از تشنّج سیاسی است. گاهی بعضی از اعضای دولت یك كلمه حرف می‌زنند یا موضعی اتّخاذ می‌كنند، بعد می‌بینید كه یك مسأله سیاسی در كشور درست می‌شود. یك حرف بیخودی كه لزومی نداشت گفته شود، گفته می‌شود؛ بعد همان را رادیوی خارجی و رادیوی داخلی و فلان روزنامه بنا می‌كنند به كش دادن. هرچه كه فضای كشور از تهیّج سیاسی دورتر باشد، شما بهتر می‌توانید كار كنید. شما نگذارید آن فضا به وجود آید. در وزارتخانه‌ها هم آدمهایی را كه این‌طور حركت می‌كنند، نیاورید. من به بعضی از دوستان راجع به این قضیه سفارش كرده بودم، اما گوش نكردند؛ لذا نتایج خوبی به بار نیامد. البته در این زمینه‌ها بنایِ بر الزام و تأكید ندارم. به بعضی از افراد یك نصیحت دوستانه و برادرانه می‌كنم كه اگر عمل كنند، به نفع خودشان است. بعضی عمل می‌كنند، بعضی هم متأسفانه عمل نمی‌كنند. آدمهای مسأله‌دارِ جنجالیِ وابسته به فلان جناح و فلان حزب را نیاورید؛ اینها بروند كار خودشان را جای دیگر بكنند. دولت نباید به جایی تبدیل شود كه احزاب می‌خواهند دیدگاهها و گرایشهای خودشان را در آن‌جا رسمی و پرچمش را بلند كنند. این درست نیست؛ نتیجه‌اش این خواهد شد كه از كار می‌مانید و آن وظیفه‌ای كه بر عهده شماست، به بار نخواهد نشست.
به نظر من آقایانِ وزرا هم نباید وقت خود را در كارهای حزبی صرف كنند. زمان آقای هاشمی وقتی حزب آقایان كارگزاران درست شد، یكی از اشكالات اساسی‌ای كه من به كار آنها گرفتم و به آنها گفتم، این بود كه برای حزب باید وقت صرف كنید - دور هم بنشینید و حرف بزنید، تبادل نظر كنید، بلی و خیر بگویید، بحثهای سیاسی و روشنفكری كنید - كه ولو در كار شما هیچ اثری هم نگذارد، باید بدانید كه این مقدار همّت و وقت، متعلّق به دولت است. وزیر كه در وزارتخانه هشت ساعت كار ندارد؛ وزیر، تمام وقت در اختیار وزارتخانه است. اگر شما همّت و نشاط حرف زدن و فكر كردنتان را جای دیگری صرف كردید، در حقیقت وقت وزارتخانه را غصب كرده‌اید. این فعلِ حرام است.
من عرض می‌كنم، این‌كه ما می‌گوییم سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست - كه مرحوم مدرّس حرف درستی زد و امام آن را تأیید كرد - معنای واضحی دارد؛ اما یك روی دیگرش این است كه سیاست ما باید دیندارانه و پرهیزگارانه باشد. هر كار سیاسی‌ای خوب نیست. بعضی كسان هستند كه به كار سیاسی، فقط مثل یك كار سیاسی‌ای كه هیچ گرایشی به دینداری ندارد، نگاه می‌كنند. هدف این است كه این كار، سیاسی پیش برود. این درست نیست؛ كار سیاسی باید متدیّنانه باشد. همه چیزهایی كه در شرع حرام است، به توانِ دو در كار سیاسی باید مورد توجّه قرار گیرد و معتبر شمرده شود. كار سیاسی باید به دور از بی‌پروایی باشد.

مربوط به :بیانات در مراسم تنفیذ ریاست‌جمهوری‌ سال ۸۰ - 1380/05/11
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در همه آنچه كه در دنیا به نام دمكراسی و مردم‌سالاری شناخته می‌شود، چارچوب وجود دارد. در دمكراسیهای غربی، چارچوب عبارت است از منافع و خواست صاحبان ثروت و سرمایه دارانِ حاكم بر سرنوشت جامعه. تنها در آن چارچوب است كه رأی مردم اعتبار پیدا می‌كند و نافذ می‌شود. اگر مردم چیزی را كه بر خلاف منافع سرمایه‌داران و صاحبان قدرت مالی و اقتصادی - و براثر آن، قدرت سیاسی - است بخواهند، هیچ تضمینی وجود ندارد كه این نظامها و رژیمهای دمكراتیك، تسلیم خواست مردم شوند. یك چارچوب محكم و ناشكننده بر همه این خواستها و دمكراسیها حاكم است. در كشورهای سوسیالیستی سابق - كه آنها هم خودشان را كشورهای دمكراتیك می‌نامیدند - این چارچوب، حزبِ حاكم بود. در خارج از چارچوبِ تمایلات و سیاستها و انگیزه‌های حزبِ حاكم، رأی مردم هیچ توانایی و كاربُردی نداشت. به‌هرحال چارچوب وجود دارد.

مربوط به :بیانات در دیدار با مسئولان قوّه قضاییّه و خانواده‌های شهدای هفتم تیر - 1379/04/07
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
آفت جوامع بشری این است كه كسانی با داشتن پول، با داشتن پشتیبان، با داشتن قوم و عشیره - چه قوم و عشیره به شكل قدیمی آن، چه قوم و عشیره به شكل مدرن و امروزی آن؛ یعنی حزب بازی و گروه بازی - حقوق عمومی را ندیده بگیرند؛ حقّ مردم را تضییع كنند؛ فرصتها را منحصراً به اشغال خود در آورند و جلوِ عدالت را بگیرند. قوّه قضاییّه مقتدر، با صلابت، هوشمند و عالم می‌تواند جلوی اینها را بگیرد.

مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف‌ - 1378/09/01
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
آن چیزی كه من در مورد كشور خودمان می‌توانم به‌عنوان ویژگیهای حركت دانشجویی از قبل از انقلاب تا اوان انقلاب و از این‌جا به بعد عرض كنم، خصوصیاتی است كه ذكر می‌كنم:
......
خصوصیت سوم، آزادی و رهایی از وابستگیهای گوناگونِ حزبی و سیاسی و نژادی و امثال اینهاست. در این مجموعه حركت دانشجویی، انسان می‌تواند این خصوصیت را مشاهده كند كه این هم یك شعبه از همان مصلحت‌گرایی است. غالباً در این‌جا از تقیّداتی كه معمولاً مجموعه‌های گوناگون سیاسی و غیرسیاسی برای افراد خودشان فراهم می‌كنند، خبری نیست و جوان حوصله این قید و بندها را ندارد. لذا در گذشته پیش از انقلاب، احزابی بودند و كارهایی می‌كردند؛ اما به دانشگاه كه می‌رسیدند، ضابطه از دستشان در می‌رفت! ممكن بود چهار نفر عضو هم یارگیری می‌كردند، اما نمی‌توانستند انضباطهای مورد نظر خودشان را - انضباطهای حزبی خیلی شدید كه در احزاب دنیا معمول بود و هست - در محیط دانشجویی به‌درستی اعمال كنند؛ زیرا دانشجو بالاخره در جایی به اجتهاد می‌رسد. آن زمانها حزب توده، حزب فعّالی بود؛ تشكیلات خیلی وسیعی هم داشت؛ با شورویها هم مرتبط بود و اصلاً برای آنها كار می‌كرد؛ اما به دانشگاه كه می‌رسید، مجبور بود بسیاری از حقایق حزبی را از چشم دانشجو پنهان كند!

مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی - 1377/12/04
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
سوال: من زندگینامه‌ی شهید مظلوم دكتر بهشتی را مطالعه می‌كردم، دیدم در جایی از ایشان درباره‌ی احزاب پرسیده بودند و ایشان هم یك تقسیم‌بندی خیلی جالبی كرده بودند كه آن تقسیم بندی در ذهن من سؤالی ایجاد كرد. ایشان فرموده بودند كه احزاب از نظر من به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ احزاب اسلامی و احزاب غیراسلامی. احزاب اسلامی آنهایی هستند كه در مرامنامه‌شان اسم اسلام برده شده و احزاب غیراسلامی آنهایی هستند كه در مرامنامه‌شان اسمی از اسلام برده نشده است. می‌فرمودند از نظر ما احزاب اسلامی آزادند كه فعّالیت كنند. از طرف دیگر، احزاب غیراسلامی را به دو دسته تقسیم كرده بودند؛ احزابی كه ضدّاسلامیند و احزابی كه غیراسلامیند. احزاب غیراسلامی آنهایی هستند كه در مشی و مرامنامه‌شان بحث ضدیّت با اسلام وجود ندارد، ولی‌درعین‌حال مشی غیراسلامی را انتخاب كرده‌اند؛ ایشان می‌فرمودند كه آنها هم از نظر ما آزادند. اما احزابی كه ضدّ اسلامیند، باز به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ از این دو دسته، یك عدّه آنهایی هستند كه ضدیّت فكری و تئوریك با اسلام می‌كنند؛ یك عدّه هم آنهایی هستند كه ضدیّت عملی با اسلام می‌كنند. باز ایشان فرموده بودند، آنهایی كه ضدیّت تئوریك با اسلام می‌كنند، از نظر ما آزادند؛ اما آنهایی كه ضدیّت عملی با اسلام می‌كنند، همان احزابی هستند كه بایستی درشان بسته شود و تعطیل گردند. به نظر من، تشكیل احزاب واقعاً یكی از دستاوردهای زندگی نوین بشر در عرصه‌ی سیاسی است. ما بعد از انقلاب هم منتظر عینیّت پیدا كردن احزاب بودیم و هستیم. توجیه عقلی‌اش هم این است كه همه‌ی تفكّرات موجود در جامعه، صرف‌نظر از صحّت و سقمشان، بتوانند برای دست یافتن به مقبولیت عمومی، از طرق مسالمت‌آمیز تلاش كنند، تا جامعه بری از خشونت باقی بماند؛ اما قانون فعلی احزاب در ایران متضمّن این معنا نیست. شاید به همین علّت هم باشد كه بعد از سالها هنوز احزاب كار كرد اساسی خودشان را پیدا نكرده‌اند. اولاً نظر حضرت‌عالی درخصوص موضوعی كه اشاره كردم، چیست؟ ثانیاً چه پیشنهادی برای خروج بحث «تحزّب در ایران» از بن بست فعلی دارید؟
پاسخ: اوّلاً آن فرمایش آقای بهشتی رحمةاللَّه‌علیه، لابد قبل از نوشتن قانون احزاب بوده است. ایشان نظرشان را مطرح كرده‌اند؛ اما بعد كه قانون نوشته شد، دیگر قانون حجّت است و نظر ایشان ممكن است به عنوان یك تئوری، در محافلی كه قابل بحث است، بحث شود؛ اما آن چیزی كه معتبر است قانون است. البته من الان در ذهنم قانون احزاب حاضر نیست و اگر قبلاً می‌دانستم، ممكن بود مراجعه‌ای بكنم و بیشتر حاضر باشم؛ لیكن خود من در باب حزب نظری دارم كه با این نظر جناب‌عالی صددرصد منطبق نیست؛ تفاوتهایی دارد. حالا این‌كه ما با احزاب مخالف و موافق چگونه رفتار كنیم؛ آزاد باشند، نباشند؛ اینها بحثهای دیگری است كه عرض كردم مرجعش قانون است.
اما راجع به خودِ تحزّب. اوّلاً بدانید من خودم قبل از پیروزی انقلاب، سالهای متمادی دنبال همین تحزّب بودم. بعد هم دو، سه سال به پیروزی انقلاب مانده بود كه ما نشستیم و یك حزب را پایه‌ریزی كردیم. البته آن وقت تشكیل حزب خیلی خطرناك بود؛ چون به ما كه اجازه نمی‌دادند؛ باید مخفی می‌بود و كار مخفی هم واقعاً خطر داشت. كافی بود كه یك مجموعه‌ی مثلاً ده نفری، بیست نفری دور هم جمع شوند ولو برود؛ هرچند هنوز هیچ كار هم نكرده باشند، یا یك كار سیاسی خیلی ساده كرده باشند، كه هر كدام به سالهای متمادی زندان محكوم شوند و بعضی از آنها زیر شكنجه‌ها تلف گردند. لذا این‌طور بود كه ما آن وقت مصلحت نمی‌دانستیم كه بیاییم اساسنامه‌ی حزبی برای این تشكّل درست كنیم. البته تشكّل بود، ارتباطات بود؛ حتّی بعد از آن هم كه من در سال پنجاه و شش به ایرانشهر تبعید شده بودم، ارتباط حزبی ما برقرار بود؛ یعنی مثلاً گاهی اوقات مرحوم باهنر از تهران به آن‌جا می‌آمدند و با هم تبادل نظر می‌كردیم. در آن زمان بعضی مواقع بحثهایی مطرح می‌شد و مثلاً می‌گفتند كه این موضوعات را شما بررسی كنید؛ اما نه روی كاغذ. تا این‌كه پیروزی انقلاب شد و ما همان چند روز اوّل نشستیم و آن اساسنامه را تدوین كردیم و حزب را راه انداختیم. بنابراین، من به حزب به معنای صحیحش معتقدم؛ لیكن آن چیزی كه امروز در جامعه‌ی ما می‌گذرد - این تشكیلات حزبی‌ای كه الان به وجود می‌آید - شكل غلط حزبی است؛ و این هیچ حسرت و تأسّفی ندارد كه شما بگویید این كار به جایی نرسیده است؛ نرسد! این‌طور تحزّب و این‌گونه حزب‌بازی، اصلاً لطفی ندارد.
من در یك تقسیم‌بندی، حزب را به دو نوع تقسیم می‌كنم - این اعتقاد من است؛ شما هم آزادید كه این را قبول بكنید یا قبول نكنید؛ چون نه قانون است و نه من اصرار دارم كه مردم حتماً قبول كنند؛ لیكن اعتقاد خودم این است - یك حزب این است كه مجموعه‌ای از صاحبان فكر سیاسی یا اعتقادی و یا ایمانی می‌نشینند و تشكّلی درست می‌كنند و میان خودشان و آحاد مردم كانال‌كشی می‌كنند و مردمی را با خودشان همراه می‌كنند، تا فكر خود را به آنها برسانند. كانونهای حزبی تشكیل می‌شود، هسته‌های حزبی تشكیل می‌شود، سلّولهای حزبی تشكیل می‌شود و اینها در این مركز می‌نشینند و افكاری را كه خودشان به آن اعتقاد دارند و پای آن ایستاده‌اند - چه فكر سیاسی، چه فكر غیرسیاسی، چه فكر دینی، چه فكر غیردینی - در این كانالها می‌ریزند و این افكار به تك‌تك افراد می‌رسد و آن مردمی كه اینها را قبول می‌كنند، با اینها پیوند پیدا می‌كنند. به نظر من، این سبك تحزّب، منطقی است «حزب جمهوری اسلامی» بر این اساس تشكیل شده بود و همین‌طور بود.
البته به طور طبیعی اگر حزبی با این خصوصیات، در مركز خودش توانست آدمهای با فكرتر و زبده‌تر و خوشفكرتری داشته باشد، می‌تواند تعداد بیشتری را با خودش همفكر كند. نتیجه این خواهد شد كه وقتی انتخاباتی پیش آمد، تا از طرف مركزیت این حزب چیزی گفته شد، آن مردم از روی اعتقاد خودشان بر طبق آن عمل می‌كنند؛ یا حتّی بدون این‌كه آن مركزیت چیزی بگوید، چون معیارهایشان یكی است، با یكدیگر همفكرند. این شكل درستِ تحزّب است و البته چنین چیزی الان در كشور ما نیست. شاید به شكل خیلی ناقصش یكی، دو نمونه در گوشه و كنار پیدا شود؛ اما بعد از «حزب جمهوری اسلامی» - كه ما تعطیلش كردیم - دیگر چنین چیزی را به این شكل من سراغ ندارم.
یك‌طور حزب هم هست كه همان حزبهای رایج امروز اروپا و امریكاست؛ مثل حزب جمهوریخواه، حزب دمكرات، حزب كارگر انگلیس، حزب محافظه‌كار انگلیس. این احزاب مبنایشان بر این پایه‌ای كه ما گفتیم، نیست. مجموعه‌ای از خواص، با یك منفعت مشتركی كه بین خودشان تعریف می‌كنند - ولو در خیلی از مسائل با یكدیگر همفكر هم نیستند؛ گاهی خیلی هم با هم مخالفند! - می‌نشینند با همدیگر قرارداد می‌گذارند و یك حزب به وجود می‌آورند. این حزب در میان مردم معروف است؛ اما عضو مصلحتی دارد، نه عضو فكری. تفاوت اساسیش این‌جاست. عضو مصلحتی یعنی چه؟ یعنی این‌كه فلان سرمایه‌دار، فلان كاسب، فلان استاد، فلان فیلسوف، احیاناً فلان روحانی، از این حزب حمایت می‌كند. مثلاً فلان روحانی می‌گوید من به مریدهای خودم دستور می‌دهم كه به كاندیدای شما رأی بدهند، اما در مقابلش شما باید فرضاً به مسجد یا كلیسای من این امتیاز را بدهید؛ آنها هم قبول می‌كنند! آن مردمی كه رأی می‌دهند، نه آن كاندیدا را می‌شناسند، نه فكر حاكم بر او را می‌شناسند، نه مؤسّسان حزب را درست می‌شناسند، نه می‌دانند آن كاندیدا چه كار می‌خواهد بكند. به صرف این‌كه امام جماعت مسجد گفته مثلاً به «حزب كنگره» در هند رأی بدهید، اینها هم رأی می‌دهند! این‌كه می‌گویم، اتّفاقاً درست همین قضیه در هند اتفاق افتاد و برخی از مسلمانان به كاندیدای «حزب كنگره» رأی دادند! چند میلیون مسلمان به كاندیدای «حزب كنگره» رأی می‌دهند؛ در حالی كه نه با آنها همعقیده‌اند، نه همفكرند، نه ایمانشان یكی است، نه اصلاً می‌دانند آنها در مملكت چه كار می‌خواهند بكنند؛ اما چون آن آقا گفته مصلحت مسلمانان این است، این كار را می‌كنند! یا مثلاً فلان سرمایه‌دار می‌گوید من این‌قدر پول به شما می‌دهم و به حزبتان كمك می‌كنم؛ اما مرا در فلان‌جا سفیر كنید! بحث سفیر معیّن كردن، بازرس فلان‌جا معیّن كردن، فلان شغل سیاسی را دادن، جزو شرایط حتمی حزب‌بازی به شكل غربی است؛ چون كسی از روی ایمان كار نمی‌كند؛ از روی قرارداد كار می‌كند!
من نمی‌دانم شما چقدر با وضع دمكراسیهای غربی و انتخابات آن‌جا آشنا هستید. هرچه در این زمینه اطّلاع پیدا كنید و معلوماتتان بیشتر شود، به ناكامی دمكراسی غربی و تحزّب - كه پایه‌ی آن دمكراسیِ آن‌چنانی است - بیشتر پی خواهید برد. كتابی هست كه بعید است شما آن را مطالعه كرده باشید - لابد كمتر وقت می‌كنید بخوانید - این كتاب از یك رمان‌نویس معروف امریكایی به نام «هوارد فاست» است - ظاهراً هنوز هم زنده است و شاید ده، دوازده جلد كتاب دارد؛ بنده هم بعضی از كتابهایش را دارم و خیلی از آنها را خوانده‌ام - او یك رمان‌نویس بسیار خوبی است؛ قدری هم چپ می‌زند؛ البته چپ به‌اصطلاح امریكاییها. می‌دانید در اصطلاح امریكاییها، چپ كسی است كه یك ذرّه اسم عدالت و تأمین اجتماعی و امثال این واژه‌ها را بر زبان بیاورد و یا در كتابی بنویسد. او كتابی دارد به نام «امریكایی» كه شرح حال شخصی است كه پدر و مادرش از یكی از كشورهای ظاهراً اروپای شرقی، با آن زحمات از اقیانوس اطلس عبور كردند و همراه با مهاجران اروپایی، خودشان را به امریكا رساندند و دنبال شغل و كار و نان بخور و نمیر بودند. ظاهراً در امریكا این‌طور است كه كسی كه در آن‌جا متولّد شود، امریكایی است؛ یعنی شهروند آن‌جاست. برای آن شخص هم كه اشاره كردم، شناسنامه‌ی امریكایی گرفتند؛ با این‌كه پدر و مادرش امریكایی نبودند. در این كتاب، مراحل رشد و تربیت و پیشرفت و دوره‌ی كلاس قضایی دیدن و قاضی شدن و بالاخره وارد مبارزات انتخاباتی شدن این فرد شرح داده شده است. در مقدّمه‌ی كتاب هم مترجم می‌نویسد كه این رمان است، اما واقعیت دارد؛ شرح حال فلان كس معروف در فلان ایالت امریكاست. آدم وقتی این كتاب را می‌خواند، واقعاً می‌فهمد كه انتخابات یعنی چه! برای انسانی كه می‌خواهد در یك جامعه‌ی دارای منطق زندگی كند، این معیارها مطلقاً معنی ندارد. از انتخابات شورای شهر و شهرداریها شروع می‌شود، تا به انتخابات ایالتی و انتخابات كنگره و انتخابات ریاست جمهوری می‌رسد. كسانی كه در آن انتخابات هیچ‌كاره‌ی محضند، مردمند؛ مردمی كه می‌آیند رأی می‌دهند! همان مردمی كه پای صندوق حاضر می‌شوند و رأی می‌دهند، اینها هیچكاره‌ی محضند. آن كلوبهایی كه در آنها اشخاص و كاندیداها انتخاب می‌شوند، كلوبهایی هستند اصلاً به‌كلّی جدای از مردم و هیچ ربطی به آنها ندارد؛ مثلاً كلوبِ حزب دمكرات شاخه‌ی ایالت فلان. این آقا چگونه انتخاب می‌شود كه از مرحله‌ی پایین تا مرحله‌ی ایالتی بالا می‌آید و بعد در یك مرحله‌ی دیگر به كنگره راه می‌یابد، تا مثلاً یك وقتی رئیس جمهور شود؟ این جزو چیزهای عجیب و غریبی است كه انسان می‌بیند و با معیارهای انسانی و صحیح هیچ تطبیق نمی‌كند. احزاب در آن‌جا هم همه‌كاره‌اند؛ البته پُررویی، پشت هم اندازی، پولداری، داشتن پشتوانه‌های صهیونیستی، خوش‌قیافه و خوش‌تیپ و خوش صحبت بودن و احیاناً یك همسر فعّال و جذاب داشتن، اینها همه در این انتخابها و گزینشها مؤثّر است. حزب در آن‌جا به این معناست. این آقایانی كه من می‌بینم الان برای تحزّب در كشور تلاش می‌كنند، بیشتر ذهنشان دنبال این‌طور حزبی است؛ من این گونه حزب را قبول ندارم.
چندی پیش من به مناسبتی این نكته را گفتم كه در تحزّب بایستی كسب قدرت مورد نظر نباشد. اگرچه كسب قدرت برای یك حزبِ موفّق یك امر قهری است - یعنی وقتی كه پای انتخابات به میان آمد، شما كه حزبی دارید و طرفداران زیادی دارد و مردم با شما همفكرند، به‌طور طبیعی نمی‌توانید بی‌تفاوت باشید كه مثلاً این فرد رئیس جمهور شود یا آن شخص دیگر؛ لابد به یكی عقیده دارید. به‌طور طبیعی این عقیده‌ی شما اثر می‌گذارد و رأی دهندگان به او زیاد خواهند شد - اما هدف حزب نباید به‌دست آوردن قدرت باشد. هدف بایستی هدایت فكری مردم به سمت آن فكر درستی باشد كه خود شما به آن اعتقاد دارید. این عقیده‌ی من درباره‌ی تحزّب است. شما هم آزادید قبول بفرمایید یا نفرمایید!

مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامی و جوانان) - 1377/11/13
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
انگیزه دینی، با انگیزه‌های مادّی و حزبی فرق می‌كند. در انگیزه‌های مادّی و حزبی، كسب قدرت و حكومت، بیشتر مطرح است. اشخاصی كه وارد مبارزه می‌شوند، هر كدام برای خودشان جایگاه و موضعی را تعریف می‌كنند: در نظام آینده، ما چه كار باید بكنیم؟ چه‌كاره باید بشویم؟ اما در حركت دینی، این حرفها نیست؛ همه برای انجام تكلیف وارد می‌شوند. امام بر اسلام تكیه كردند و تعالی اسلام را بیان نمودند. عمق حركت مردمی از این‌جا شروع شد؛ چون همه مردم، با ایمان خودشان وارد شده بودند. شما مثلاً می‌دیدید كه در فلان روستا، مردم نسبت به مسائل پاسخ می‌دهند. حالا شما ببینید اگر یك حزب سیاسی بخواهد مردمِ یك روستای دور افتاده را با خودش همراه نماید، چقدر باید تلاش كند تا فرد فرد آنها را به خودش متوجّه سازد؛ در حالی كه امام چنین تلاشی با این خصوصیت نداشتند؛ اما با پیام ایشان آنها با ایمان وارد میدان می‌شدند. در شهرهای بزرگ هم همین‌طور بود. در تهران كه مركز هم بود، همین‌گونه بود. بنابراین، عمده، مسأله اسلام بود؛ یعنی امام به اسلام تكیه داشتند. البته خصوصیّات دیگری هم بود. امام طبیعتاً یك شخص مردمی بودند و به مردم اتّكاء داشتند. من فراموش نمی‌كنم كه در سال چهل و یك - كه هنوز امام بزرگوار ما این‌قدر هم معروفیت و شهرت نداشتند - در یكی از سخنرانیهایی كه آن سال در قم و در همان محلّ درس انجام می‌دادند، خطاب به دولت آن زمان گفتند كه اگر مثلاً به این رفتارتان ادامه دهید، من این صحرای بی‌پایان قم را از مردم پُر می‌كنم! همه تعجّب می‌كردند كه امام چطور از گوشه مسجدی در قم، این‌طور به مردم متّكی و معتقد و خاطرجمع از مردمند. چند ماه بیشتر نگذشت؛ در سال چهل‌ودو كه امام آن سخنرانی را در مدرسه فیضیّه كردند، دو روز بعدش در تهران حادثه پانزده خرداد اتّفاق افتاد و با آن وضع خونین، مردم در مقابل تانكها و مسلسلها و تفنگها ایستادند.

مربوط به :بیانات در دیدار هنرمندان و مسئولان فرهنگی کشور - 1373/04/22
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
شما بیایید و فكر دیگری برای تمركز خودتان بكنید. رئیس و سرپرست موفّق آن كسی است كه بتواند سر و سامانی به تشكیلات بدهد و خودش به سازماندهیِ آن برسد.
من اگر بخواهم تشكیلات درست كنم و اعضای آن تشكیلات - به قول شما بازوهایش - همین برادران و خواهران روشنفكر و هنرمند انقلابی باشند، این با اسم نمی‌شود. خاصیت مجموعه‌های انسانی این است. اگر كسی در امور حزبی و تشكیلاتی كار و فعالیت كرده باشد، اینها را خوب می‌داند. بنده چون سالهایِ متمادی در تشكیلاتِ دولتی كار كرده‌ام - كار و فعالیت در حزب و نظایر آن، به جای خود محفوظ - می‌دانم كه مجموعه‌ی تشكیلاتی، حیاتش به این است كه از بالا مرتّب زیر نظر باشد. یعنی یك نفر، دائم به آن تشكیلات نگاه كند. این نگاه، مثل نور چراغ قوّه است و تا زمانی كه به یك نقطه افتاده باشد، آن نقطه روشن است. اما به مجرّدی كه چراغ قوّه را گرداندید، دیگر آن نقطه روشن نیست. كسی كه بالا سر است، باید دائم مجموعه را زیر نظر داشته باشد و با چشم و نگاه اوست كه مجموعه جان می‌گیرد. «نگاه» كه عرض می‌كنم، نگاه ظاهری نیست؛ مقصود، مدد رساندنِ فرد ناظر و بالاسر است. با این حساب، آیا من فرصتِ نظارت بر مجموعه‌ی مورد اشاره را دارم؟ معلوم است كه ندارم. اگر واقعاً به این نتیجه می‌رسید كه این مجموعه، احتیاج به یك تمركز دارد و آن تمركز هم منافات با تجمّعهای كوچكتر ندارد، خودتان قدم پیش بگذارید. خوب؛ امروز بارزترینِ این تشكیلات، حوزه‌ی هنری است. تشكیلات دیگری هم از قبیل «كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان» و مجموعه‌های به اصطلاح غیر سازمانی - مثل همان گروهی كه اسم آوردند - داریم. آقایانی كه هستند - آن نویسندگان و هنرمندان - همه در آن، جا بگیرند.
مجموعه‌ای تشكیل دهید كه همه‌ی اینها در آن، جا بگیرند و ریاستی هم برایش انتخاب كنید. از میان خودتان یك مجموعه‌ی سه الی پنج نفری، واقعاً انتخاب كنید. ولو فردی را در این مجموعه‌ی كوچك، چندان هم توانا نمی‌دانید؛ ولی هنگامی كه این مجموعه‌ی سه الی پنج نفری، مطلبی را عنوان كرد و سخنی گفت، همه قبول كنند. البته مجموعه‌ی منتخب هم احترام خودشان را نگه دارند، و زیاده‌گویی نكنند؛ مقداری بگویند. اگر چنین مجموعه‌ای به وجود بیاورید، خیلی خوب است. بنده هم حمایت و كمك خواهم كرد و گاهی با شما جلسه خواهم داشت.

مربوط به :بیانات در خطبه‌‌های نماز عید فطر - 1372/01/04
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
به شدّت در اشتباهند آنهایی كه خیال می‌كنند چون انقلابهای پوشالی - انقلابهای غیر متّكی به مردم، در كشورهای كمونیستی - شكست خوردند و نابود شدند، معنایش این است كه این انقلابِ اصیل مردمی كه با دست یكایك ملت بر پا داشته شده است، ممكن است شكست بخورد. به شدّت در اشتباهند. چه مقایسه غلطی است بین كشور ما و كشوری مثل شوروی سابق كه از اوّل تا وقتی منهدم شد، یك انتخابات مردمی و سراسری در آن انجام نگرفت! چه كسی در شوروی انتخابات مردمی دیده است؟ در كشورهای كمونیستی و سوسیالیستی، چه وقت انتخابات انجام گرفته است؟ همیشه حزبها بر سرِ كار آمده‌اند؛ حزبها رؤسا را معیّن كرده‌اند؛ آن هم تازه نه همه افراد یك حزب را، بلكه برگزیدگان یك حزب را! شوراهای مركزی چهارنفر را معیّن می‌كردند و در رأس قدرت قرار می‌دادند و كشور به دست آنها سپرده می‌شد. با آن اختناق، ملت خبری نداشت كه چه كسی می‌آید و چه كسی می‌رود.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شورای عالی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) - 1370/07/04
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
به نظر من، این مجمع دو نوع كار اصلی دارد، كه اگر ما بتوانیم این دو نوع كار را شروع كنیم و منتظر چیز دیگری نمانیم، بقیه‌ی كار را بتدریج می‌شود انجام داد.
یك كار، كار شكلی است. شكلی، نه به معنای تنظیمات اداری - حالا این هم در مقدمات كار است و بتدریج هم می‌شود - بلكه به این معناست كه ما باید نفس این احساس رابطه را در همه‌ی شیعیان اهل‌بیت در سراسر عالم زنده نگهداریم؛ یعنی باید احساس كنند كه این رابطه ایجاد شد. همه‌ی احزاب این‌طورند. این، حزب نیست؛ اما هر مركزی كه بخواهد با یك مجموعه‌ی وسیع سروكار داشته باشد، اهم كارهایش این است كه احساس ارتباط را زنده نگهدارد. یعنی شیعه‌ی هند، شیعه‌ی پاكستان، شیعه‌ی آفریقا، شیعه‌ی امریكای لاتین، شیعه‌ی اروپا و شیعه‌ی منطقه‌ی خاورمیانه، احساس كنند كه از این مركز شیعی و از این جمع جهانی با آنها رابطه‌یی برقرار است؛ لااقل هر سال دو بار یا سه بار، جزواتی، مطبوعاتی، نوشته‌یی، مطلبی از این مركز به او برسد، تا احساس ارتباط كند. مثل الكترونهایی كه در سیمهای برق دایم در حال حركت هستند و رابطه را برقرار می‌كنند، باید دایم این جریان متصل باشد و این‌جا مركز باشد و كار بشود و برساند. تا كلید زده شد و جریان قطع شد، او احساس خلأ خواهد كرد؛ سرد خواهد شد و جدا خواهد گردید. اگر این‌طور باشد، نمی‌شود كار كرد. ما باید این را هدف قرار بدهیم. البته كار سختی است و به نظر من مجمع اهل‌بیت تا به این‌جاها برسد، زمان زیادی طول می‌كشد.
ما باید فكر كنیم ببینیم چه كار باید كرد. آیا باید جزوه‌های خاصی فرستاد؟ آیا باید دفاتری در آن‌جاها به وجود آورد؟ آیا باید در مسائل جاریشان، پاسخهای روشن و صریح را در مقابل آنها گذاشت؛ كه مرحله‌ی بعدی و متعالیش این است.
فرض بفرمایید الان اگر شیعیان كشمیر كه جزو مجموعه‌ی مسلمین كشمیرند و یك اقلیت هستند، از ما سؤال بكنند كه ما در فلان قضیه چه باید بكنیم، این مجمع جهانی باید از موضع یك مطالعه و تدبر سنجیده، پاسخ آنها را حاضر داشته باشد و به آنها ارائه دهد. و همین‌طور شیعیان بقیه‌ی مناطق - در اروپا و جاهای دیگر - كه غالباً در اقلیت هستند، مسائلی برایشان پیش می‌آید كه ما بایستی همیشه پاسخ سؤالها و مسائل آنها را حاضر داشته باشیم؛ چه سؤالهای سیاسیشان، چه سؤالهای فقهیشان، و چه بقیه‌ی مسائلی كه برایشان پیش می‌آید. این، حد اعلای ارتباط است؛ بیشتر از این ارتباط واقعاً نمی‌شود. باید منتهای ارتباط با اینها باشد، تا این مركز شما آن مجموعه را در دست داشته باشد. این، كار شكلی است؛ یعنی دایم این ارتباط را حفظ كردن. چون ارتباطاتی كه با این اعتبارات سروكار دارد، ارتباط جسمانی و مادّی و واقعی و ملموس نیست؛ دایم بایستی از آن منشأ اعتبار افاضه‌ی رابطه بشود؛ والّا اگر افاضه قطع شد، ارتباط كهنه می‌شود و رابطه قطع می‌گردد.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان بخشهای خبری صداوسیما - 1369/12/21
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
خبر بایستی در نهایت زیبایی و گستردگی باشد؛ یعنی همه بفهمند. یك پیرزن بی‌سوادی هم كه در خانه نشسته، وقتی رادیو یا تلویزیون خود را باز كرد، بفهمد شما به او چه می‌گویید. این، كار هنری است و تمرین لازم دارد. اصلاً عده‌یی بنشینند، این كار را تمرین بكنند. عده‌یی باشند كه وقتی خبری تنظیم می‌شود، آن را ممیزی كنند.
همه‌ی خبرها این‌طور نیست كه آناً به دستتان برسد. البته من آن بخش سردبیری خبر را كه آقایان دور میز می‌نشینند و خبر را تنظیم می‌كنند، دیده‌ام. تنظیم خبر نباید با عجله انجام شود. باید فرصتی باشد و كسانی بنشینند، این را - بخصوص در تفسیرها - دقت بكنند. البته این برنامه‌ی گزارش هفتگی كه عصر جمعه از تلویزیون پخش می‌شود، خوب است و از لحاظ زبان و اجرا، خوب تنظیم و اجرا می‌شود. این هم یك جهت جاذبه است.
یك جهت دیگر برای جاذبه این است كه مثل یك حزب، خوراك فكری لازم را به ذهنهای مردم برسانید. جامعه‌ی ما، یك جامعه‌ی بی‌حزب است. البته از جهاتی حُسن است؛ ولی عیب هم دارد. وجود حزب در یك جامعه، باعث می‌شود كه خلأهای ذهنی عده‌یی از مردم پُر شود. ما در اوایل انقلاب كه حزب جمهوری اسلامی را داشتیم، روی جوامعی كه با حزب كار می‌كنند، مطالعه كردیم. همین صدام، اگر این حزب را نداشت، تا حالا ده بار دود شده بود و به هوا رفته بود. همین حزب، او را تا حدودی نگهداشته است. در حقیقت، حزب یك كانال‌كشی برای رساندن خوراك فكری لازم به ذهنهای عده‌یی از مردم است كه در حزبند. ما این را در جامعه‌مان نداریم؛ یك خلأ است. این خلأ را شما باید پُر كنید. نه این‌كه شما حزب درست كنید؛ حزب همین است. ما حزبی به نام تلویزیون و رادیو داریم كه در هر خانه‌یی هم شعبه‌یی دارد. سعی كنید خوراك فكری سیاسی مردم را در هر هفته، بلكه در هر روز، به همین منظور و با همین توجه كه عده‌یی را می‌خواهید از لحاظ سیاسی تجهیز و توجیه كنید، بدهید یا برسانید.

مربوط به :بیانات در دیدار ائمه‌ جمعه‌ سراسر کشور - 1369/03/07
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در هیچ‌كدام از این كشورها، آن حادثه‌یی كه در ایران اتفاق افتاد، اتفاق نیفتاد. اسم همه‌ی اینها، انقلاب بود. یعنی مثلاً انقلاب در ایران و انقلاب در شوروی، واقعاً مشترك لفظی است، ولی اصلاً یك كار انجام نشده؛ دو كار انجام شده است. آنچه كه در ایران اتفاق افتاد، با آنچه كه در كشور شوروی در سال 1917 اتفاق افتاد و منجر به انقلاب ماركسیستی و كمونیستی شد، بكلی متفاوت است. البته اینها مشتركات و وجوه تشابهی با هم دارند؛ اما حقیقتشان یك چیز نیست.
حالا اگر من بخواهم وارد این بحث بشوم و فرقهایش را بگویم، می‌ترسم از اصل مطلب دور بمانم. اگر بخواهیم اجمالاً مطرح كنیم، باید بگوییم در آن انقلابی كه در كشور شوروی اتفاق افتاد، محور و عامل قضیه، عبارت از حزب یا تشكیلاتی بود كه با ایدئولوژی و تفكر خاصی، در رأس و رهبری كشور قرار داشت. آنها سالها كار كردند، بعد هم آمدند وارد میدان شدند و درحقیقت روی یك حركت مردمی اثر گذاشتند و بعد هم از آن حركت مردمی، بُل گرفتند.
بنابراین، استفاده‌ی واقعی را آنها بردند كه در رأس كار آمدند و حكومت كردند. آنها در مقابل مردم هم هیچ تعهدی نداشتند. اصلاً از اول، به مردم اجازه‌ی نفس‌كشیدن ندادند. در ایدئولوژیشان هم این هست؛ دیكتاتوری پرولتاریا. یعنی آن قوّه‌ی - به قول و ادعای آنها - كارگری كه در رأس كار قرار می‌گیرد، اصلاً دیكتاتوری می‌كند و به كسی اجازه‌ی نفس كشیدن نمی‌دهد. آن‌كه فعال مایشاء است، همان رأس قدرت و هیأت حاكمه می‌باشد كه عبارت از یك حزب است.
واقعاً مردم در انقلاب روسیه و در كنار حزب، چه‌كاره بودند؟ قضیه این بود كه قبل از حكومت كمونیستها، حكومت معروف تزارها در رأس كار قرار داشت كه زیاد فساد و ظلم می‌كرد، ولی درعین‌حال مردم زندگی می‌كردند؛ یعنی هیچ نشانه‌یی از این‌كه بناست این اوضاع تغییر كند، وجود نداشت. حادثه‌یی پیش‌آمد كرد كه عبارت از كمبود نان بود. حالا تشكیلات دولتی، یا خیانت كردند و یا بی‌عرضگی نشان دادند. البته در بحبوبه‌ی جنگ بین‌المللی اول بود و حكومت روسیه با آلمان و اتریش و آن گروه جنگ بین‌المللیِ اول می‌جنگید. ناگهان، این طرف، كمبود نان پیدا شد و در شهر مسكو نان كم آمد و مردم به خاطر گرسنگی، از خانه‌ها بیرون آمدند. این، واقعیت و متن تاریخ است و ادعا نیست. آن حزب هم از بلبشوی اوضاع جنگ استفاده كرده بود و كسانی را به داخل كشور فرستاده بود. تا دیدند كه قضیه این‌طوری است، به مسأله رنگ سیاسی دادند و جنجالی درست كردند. بعد هم با طرح شعارها و هدایت حزبی، مردمی را كه برای نان - نان به معنای واقعی، یعنی قرص نان - شورش كرده بودند، علیه حكومت تحریك كردند. به عبارت دیگر، اگر در آن‌جا نان پیدا می‌شد و به مردم می‌دادند می‌خوردند، شورش تمام شده بود! این، حادثه‌ی روسیه بود.
چه‌قدر خطا می‌كنند كسانی كه وقتی می‌خواهند انقلاب اسلامی را تحلیل كنند، می‌روند از سوابق و اندوخته‌های ذهنی خودشان نسبت به انقلابهای دیگر استفاده می‌كنند، تا این انقلاب را تحلیل كنند؛ درحالی‌كه اصلاً این انقلاب، با آن ابزارها قابل تحلیل نیست. در انقلاب روسیه، قضیه‌ی نان بود؛ بعد هم آن گروه آمدند مردم را تحریك كردند. پیداست كه یك گروه متشكلِ سیاسیِ ایدئولوژی‌دارِ زرنگِ كهنه‌كار و سابقه‌دار در مبارزه، وقتی بخواهند یك عده مردم را آنتریك كنند، راه بیندازند، به آنان شعار یاد بدهند و سیاسیشان بكنند، راحت می‌توانند. زمینه‌ی مردم آماده بود، اینها هم نانها را در تنور گرم چسباندند، بعد هم خودشان كندند و استفاده بردند. این، انقلاب شد! غالب انقلابهایی كه در دنیا اتفاق افتاده، یا چیزی شبیه این است - حتّی با نقش كمتری برای مردم - یا یك كودتاست...
مسافرتهایی كه من به خارج از كشور می‌كردم، غالباً به همین كشورهایی بوده است كه به اصطلاح در آن‌جاها انقلابی اتفاق افتاده است. مثلاً لیبی، الجزایر، موزامبیك، زیمبابوه، چین و كره‌ی شمالی، غالباً از این قبیل بوده است. ما زندگی و تفكر و رابطه‌ی رجال و رهبران انقلابی با مردم را از نزدیك دیده‌ایم و لمس كرده‌ایم. هیچ‌كدام از اینها، مصداقی برای آن مفهومی كه از یك انقلاب و حكومت مردمی در ذهنمان هست، نیست. لذا وقتی هم می‌میرند، تشییع جنازه‌شان، همان تشییع جنازه‌یی است كه برای سلاطین انجام می‌گیرد، و نه چیزی بیشتر. از مردم خبری نیست. مردم در هیچ قضیه‌یی از قضایای این كشورها، نقش و حضور ندارند؛ چون در انقلابشان، مردم نقش و حضور نداشتند. كودتایی شده، حزبی سر كار آمده، قدرت را به دست گرفته، رقبایش را از بین برده و گاهی سالها با هم رقابت كرده‌اند و جنگ قدرت به راه انداخته‌اند...
معیارها، فهم و درك مردم از انقلاب است. نظام ما، نظام مردمی است؛ نه نظام حزبی كه ریسمانهایش به نقطه‌یی وصل است و در آن نقطه، یك حزب نشسته و هر كاری كه می‌خواهد، انجام می‌دهد. نخیر، این‌جا اجزای اصلی نظام، در تمام كشور - حتّی در روستاها و شهرهای دورافتاده و در بخشها - پراكنده‌اند.

مربوط به :خطبه‌های نماز جمعه تهران - 1369/01/10
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
جمهوری اسلامی ایران، مستقلترین و قویترین پارلمان و مجلس شورا را دارد. در كمتر كشوری، و شاید بتوانم بگویم كه در هیچ كشوری در دنیا، شما پارلمانی به قوّت و استقلال مجلس شورای اسلامی ما پیدا نمی‌كنید. پارلمانهایی كه به وسیله‌ی احزاب اداره می‌شوند، فرد وكیل و نماینده، تابع نظر حزب است؛ اما در این‌جا حزبی هم در كار نیست، بلكه جناحهای سیاسی هستند؛ اما هیچكدام از جناحها، بر رأی آن نماینده‌ی مجلس سلطه ندارند؛ او خودش به صورت آزاد و مستقل انتخاب می‌كند. ما در دنیا، كجا چنین مجلسی را داریم؟
انتخابات آزاد برای تعیین رئیس‌جمهور كشور، در دنیا كم‌نظیر است. آحاد مردم پای صندوقهای رأی می‌روند؛ بدون این‌كه تبلیغات حزبی در ذهن آنها اثر داشته باشد. یك نفر را كه شناختند، فهمیدند و تجربه كردند، برای مدتی به ریاست جمهوری انتخاب می‌كنند. در كجای دنیا چنین چیزی هست؟
در بعضی از كشورها كه انتخابات ریاست جمهوری به وسیله‌ی احزاب وجود دارد، مردم حتّی آن كاندیدای ریاست جمهوری را نمی‌شناسند! حزب كاندیدایی را معرفی كرده، مردم هم چون به این حزب عقیده دارند، یا دوست دارند، یا قبول دارند، یا انگیزه‌های دیگری دارند، این كاندیدا را به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب می‌كنند؛ اما در این‌جا این‌طور نیست. پس، آزادانه‌ترین انتخابات، مستقلترین مجلس، مردمیترین حكومت، در جمهوری اسلامی است.
در این‌جا، آحاد مسؤولان كشور، با مردم در رابطه‌ی نزدیك و صمیمانه هستند، خودشان را خدمتگزار مردم می‌دانند، مردم هم به آنها علاقه دارند. زندگی مسؤولان كشور، یك زندگی مردمی و متوسط است؛ زندگی اشرافی و مثل بقیه‌ی مسؤولان كشورها در دنیا نیست.
یك چنین كشور مردمی، یك چنین حكومت مردمی، یك چنین كشور دارای انتخابات آزاد، چون از لحاظ فرهنگ با غرب مخالف است، حتّی غربِ معتقد به دمكراسی، حاضر نیست این نقاط ضعف(!) را در جمهوری اسلامی ببیند! این همه برای آن است كه جمهوری اسلامی از اول اعلام كرد كه فرهنگ بیگانه و فرهنگ غربی را قبول نخواهد كرد.

مربوط به :خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران - 1368/11/20
عنوان فیش : تحزب
کلیدواژه(ها) : تحزب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
خصوصیّت دوّم، مردمى بودن است. در همه جاى دنیا، انقلابها ‌-آنهایى که حقیقتاً انقلاب بودند؛ کودتاها و حرکات نظامى و مانند اینها را کارى ندارم- همیشه به دست مردم به وجود آمده؛ امّا بعد از آنکه به پیروزى رسیده یا در آستانه‌ی پیروزى قرار گرفته، احزاب یا حزب آمده، جاى انقلاب را گرفته، جاى مردم را گرفته و مردم کنار رفته‌اند؛ مثل خیلى از این کشورهاى کمونیستىِ دنیا که نظامهایشان نظامهاى انقلابى بودند ‌-یعنى با یک انقلاب به وجود آمده بودند، مردم در آن نقش داشتند و به گروه انقلابى و مبارز کمک کرده بودند؛ در اغلب این کشورهاى سوسیالیستى این‌جورى بود- امّا در همه‌ی این کشورها بمجرّد اینکه انقلاب به پیروزى نزدیک شد یا رسید، مردم شدند هیچکاره، حزب ‌-حزب کمونیست یا هر اسم دیگرى براى آن حزب حاکم داشتند- آمد و شد همه‌کاره! هر کارى خواستند بکنند به اسم مردم کردند، امّا مردم در هیچ کار نقش نداشتند. همان مردمى که به خیابانها آمده بودند یا به یک نحوى از انحاء مبارزه کرده بودند یا مثلاً از گروه مبارز پشتیبانى کرده بودند، حتّى این حق را نداشتند که یک نماینده به مجلس قانونگذارى بفرستند. در هیچکدام از این کشورها و در هیچکدام از این کنگره‌هاى ملّى ‌-که شنیده‌اید و می‌شنوید «کنگره‌ی ملّى» و همان مجالس قانونگذارى این کشورها است‌- نمایندگان مردم حضور ندارند؛ اصلاً مردم هیچ نقشى نداشتند. این، خیلى چیز عجیبى است؛ امّا همین چیز عجیب، همه جاى دنیا بود. در یکى از سفرهایى که یکى دو سال قبل به یکى از همین کشورهاى سوسیالیستى رفته بودیم، یکى از همراهان ما ‌-که از نمایندگان محترم مجلس شوراى اسلامى بود- رفته بود با مقامات مجلس ملّى آن کشور، راجع به مجلس صحبتهایى کرده بودند؛ اطّلاعاتى از مجلس ما به آنها داده بود، اطّلاعاتى از مجلس آنها گرفته بود. ما نشسته بودیم راجع به یک موضوعى صحبت میکردیم؛ ایشان با یک قیافه‌ی خیلى جدّى آمد پیش ما؛ گفت ما چیزهاى مهمّى از این آقایان یاد گرفتیم ‌-یعنى از این کسانى که ما مهمانشان بودیم- راجع به مجلس با اینها صحبت کردیم، از اینها پرسیدیم که مجلس شما چه‌جورى است، چند عضو دارد، کِی‌ها تشکیل میشود، رئیسش چه‌جورى انتخاب میشود و از این قبیل، معلوم شد که مجلس ملّى اینها متشکّل از افرادى است که به‌وسیله‌ی دستگاه‌ها و سازمانهاى حزبىِ وابسته‌ی به خود حکومت تشکیل میشود؛ یعنى مثلاً پانصد نفر، ششصد نفر آدم به‌عنوان اعضاى کنگره و نمایندگان کنگره به‌وسیله‌ی همان دستگاه‌هاى حزبى انتخاب میشوند؛ بعد این افراد ‌-که اسمشان کنگره‌ی ملّى است- سالى دو مرتبه جلسه تشکیل میدهند؛ سالى دو بار!

خب، شما ببینید در این مملکت، در این کشور ‌-که فقط سالى دو مرتبه مجلس قانونگذاری‌شان تشکیل میشود- پس قانون را چه کسى وضع میکند؟ اختیار قانونگذارى پس دست کیست؟ دست همانهایى است که در رأس تشکیلات حکومت قرار دارند. اگر [هم] بپرسى اسم حکومت شما چیست، میگویند حکومت دموکراتیکِ سوسیالیستىِ فلان کشور ‌-اسم کشورشان را هم می‌آورند- یعنى حکومت مردمى. دموکراتیک، یعنى مردمى؛ سوسیالیستى، یعنى عمومى و مردمى؛ اسمش مردمى است، درحالی‌که در هیچ امرى از امور آن کشور مردم دخالت ندارند؛ و این همان مردمى هستند که انقلاب را به پیروزى رساندند. اسم این کشورها هم کشور انقلابى است. همه‌ی انقلابهایى که ما در دنیا دیدیم و کشورهایى که بر اساس یک انقلاب، نظامى را به وجود آوردند، تقریباً به همین شکلى بودند که عرض کردم.

حالا در کشور ما، انقلاب از روز اوّل، همه‌ی نقشها را در همه‌ی امور به مردم داده. یعنى مجلس را ‌- که محلّ قانونگذارى است ‌-مردم تشکیل میدهند و نمایندگان مردم میروند آنجا، هیچ کس هم حق ندارد به مردم تحمیل کند. از این ۲۷٠ نماینده‌اى که در مجلس شوراى اسلامى ما هستند، یک نفر هم بدون آراء مردم به مجلس نمی‌آید. رئیس‌جمهور را -که مجرى امور کشور و رئیس اداره‌ی کشور و مدیر کشور است- مردم با آراء خودشان انتخاب میکنند. هر کسى را دلشان خواست انتخاب میکنند؛ اختیار با مردم است. این وضعى که انتخابات ریاست جمهورى در ایران دارد، حتّى در کشورهاى دموکراتیک غرب هم نیست؛ چون در آن کشورها احزاب در مقابلِ هم صف‌آرایى میکنند و هر حزبى اسم کسى را به‌عنوان کاندیدا ذکر میکند. مردمى که به آن کس رأى میدهند، درحقیقت به آن حزب رأى میدهند، خیلی‌ها آن کس را اصلاً نمی‌شناسند. [چون] طرف‌دار این حزبند ‌-به هر جهتى؛ انگیزه‌هاى اقتصادى، انگیزه‌هاى گوناگون سیاسى و غیرسیاسى موجب میشود که طرف‌دار فلان حزب باشند- به‌خاطر طرف‌دارىِ آن حزب، به کاندیداى آن حزب رأى میدهند؛ خود آن کاندیدا را هم اصلاً نمی‌شناسند. در ایران این‌جورى نیست. در ایران یکایک کسانى که کاغذ رأى را در صندوق می‌اندازند، آن شخص را می‌شناسند و به‌عنوانِ رئیس‌جمهور به او رأى میدهند. این دوره همین‌جور بود؛ دو دوره‌ی قبل هم که بنده رئیس‌جمهور بودم، همین‌جور بود؛ دوره‌ی قبل از آن هم همین‌جور بود. در همه‌ی این ادوار ریاست جمهورى ‌-که تا حالا ما پنج انتخاب رئیس‌جمهور داشته‌ایم- مردم به آن کسى که رأى دادند، خودشان شناختند و به او رأى دادند. پس در انتخاب دستگاه قانونگذارى، مردم مباشرتاً و مستقیماً دخالت میکنند؛ در انتخاب دستگاه اجرائى و رئیس قوّه‌ی مجریّه، مردم خودشان دخالت میکنند.

حتّى در انتخاب رهبر ‌-با اینکه رهبرى یک منصب الهى است و تابع ملاکهاى الهى و معنوى و واقعى است- باز مردم نقش دارند. کمااینکه مشاهده کردید طبق قانون، مجلس خبرگان که نمایندگان مردمند، می‌نشینند کسى را معیّن و انتخاب میکنند. اگر همان کسى که مجلس خبرگان انتخاب کرده، مورد قبول مردم نباشد، باز رهبرىِ او جا نخواهد افتاد. پس آحاد مردم و عامّه‌ی مردم علاوه‌ی بر اینکه به‌صورت غیرمستقیم ‌- از طریق مجلس خبرگان ‌- رهبر را معیّن میکنند، مستقیماً هم نسبت به شخص رهبر نظر دارند و تصمیم دارند؛ و نظر آنها و تصمیم آنها و خواست آنها و اراده‌ی آنها است که یک رهبر را درحقیقت رهبر میکند و به او امکان تصرّف میدهد و به او قدرت امر و نهى میدهد و قدرت قبض و بسط میدهد؛ [این به‌خاطر] پشتیبانى مردم است. اینجا هم مردم حضور دارند. حالا در مثل امام بزرگوارمان که مسئله اصلاً جور دیگرى بود؛ آنجا عشق مردم بود، بیش از انتخاب آنها؛ مردم عاشقانه نسبت به امام، اطاعت و تبعیّت و تسلیم داشتند.

در فعّالیّتهاى سیاسى، مردمند؛ در فعّالیّتهاى اقتصادى، مردمند؛ در حرکت نظامى، مردمند. اگر امروز دولت یا یکى از مسئولین بخواهد یک حرکتى را انجام بدهد که مردم آن را نپسندند، میتوانند جلویش را بگیرند. مردم همه جا حضور دارند؛ این خصوصیّت انقلاب ما است؛ هیچ انقلابى در دنیا این‌جورى نیست؛ و این استثنائى است. ما این را از روى بصیرت و اطّلاعِ از نزدیک عرض میکنیم. انقلاب ما از این جهت هم یک استثنا است.

نتیجه‌اش چیست؟ نتیجه این است که نظام، نظام مستحکمى است؛ زیرا نظامِ مردمى است. آن چیزى که به‌وسیله‌ی ابرقدرت‌ها قابل از بین رفتن است، عبارت است از یک حکومتى که متّکى به مردم نیست.