[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : تحول بنیادین آموزش و پرورش
کلیدواژه(ها) : تحول بنیادین آموزش و پرورش
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
خسته نباشید دوستان عزیز! که گردهمایی داشتید درباره‌ی مهمترین موضوع انسانی کشور؛ یعنی آموزش و پرورش؛ آن هم درباره‌ی یکی از اساسیترین و اصولیترین مطالبی که در زمینه‌ی آموزش و پرورش ممکن است مطرح شود؛ یعنی تحول.
تحول یک کلمه است، لکن در پشت این وجودِ لفظی، در پشت این کلمه یک دنیا کار نهفته است. اولاً این کارها چیست؛ ثانیاً با چه هدفی این کارها قرار است انجام بگیرد؛ ثالثاً چگونه باید این کارها انجام بگیرد.
پاسخ به این سه تا سؤال، یک عمر کار است. ما همه‌ی اینها را در زیر کلمه‌ی تحول قرار میدهیم و میگوئیم: تحول. خوب، اصلِ اینکه شما به فکر تحول افتاده‌اید و میخواهید یک دگرگون سازیِ عمیق در کار آموزش و پرورش کشور انجام بدهید، حقیقتاً جای تشکر دارد؛ همتی به خرج دادید، جرأتی به خرج دادید، اسم تحول آوردید؛ چون گاهی نظامها آنچنان به نظر ماندگار و به هم جوشیده و غیر قابل تغییر به نظر میرسند که انسان جرأت نمیکند به آنها به قصد تغییر و تبدیل نزدیک شود. خوب، شما جرأت کردید، گفتید میخواهید در نظام آموزشی کشور تحول ایجاد کنید. خودِ این خیلی مهم است.
اولاً جزو مطالبی که برای شما و برای بنده و برای هر کسی که به مسئله‌ی آموزش و پرورش علاقه‌مند است، واضح است - در عین حال باید تکرار بشود - این است که آموزش و پرورش مهمترین کار یک کشور است. اگر کشوری بخواهد به عزت مادی، به سعادت معنوی، به سیطری سیاسی، به پیشروی علمی، به آبادانی زندگی دنیا، به هر آرزوئی، بخواهد دست پیدا کند، باید به آموزش و پرورش به عنوان یک کار بنیادی، مقدماتیِ لازم بپردازد؛ چرا؟ چون همه‌ی این کارها به نیروی انسانی احتیاج دارد. نیروی انسانی هم عمدتاً در آموزش و پرورش شکل میگیرد و صورت میبندد؛ بطوری که اگر آموزش و پرورش ما، که تقریباً دوازده سال از بهترین فصل عمر یک انسان را در اختیار دارد، به شکل مطلوبی کار کند، باعث میشود که جوانی که در این جا ساخته شده و قالب‌گیری شده و صورت‌بندی شده، دیگر کمتر احتمال تغییر بنیانی در حوادث آینده در او برود. اگر آن جوان شکلِ خوبی گرفت، به همین شکل کمابیش زندگی را ادامه خواهد داد. پس آموزش و پرورش کانون اصلیِ ساختن و پرورش دادن و تولیدِ آن عاملِ اساسی است؛ که چیست؟ انسان است؛ انسان کارآمد، نیروی انسانی. بنابراین در زمینه‌ی مسائل انسانی که نگاه کنیم، هیچ مسئله‌ای، هیچ نهادی بالاتر، مهمتر از آموزش و پرورش نیست. این یک مطلب که خیلی مطلب مهمی است.
البته همه هم همین‌طور که گفتیم، این را میدانیم - حرف تازه‌ای نیست؛ مسئولان کشور هم میدانند - در عین حال به لوازم این اطلاع و دانائی چندان عمل نمیشود! فرض بفرمائید در نگاهِ کلانِ برنامه‌ریزی کشور - برنامه و بودجه و تقسیم منابع مالی و اینها - آموزش و پرورش را به عنوان یک مصرف کننده نباید در نظر گرفت، به عنوان یک تولید کننده، آن هم تولید کننده‌ی مهمترین و اساسیترین عنصر برای پیشرفت کشور باید در نظر گرفت. آنچه ما به آموزش و پرورش از امکانات، از پول، از فرصتهای گوناگون، از حمایتهای مختلف میدهیم، در واقع کمک به ذخیره‌سازی یک ثروت عظیم معنوی است؛ که این ثروت بتدریج بایستی برای آینده‌ی کشور و ملت خرج شود. این را باید در نظر داشت.
مطلب دیگری که باید در نظر داشت، این است که آموزش و پرورش کنونیِ کشور ما، ساخته و پرداخته‌ی فکر ما و برنامه‌های ما و فلسفه‌ی ما نیست؛ این یک امر واضحی است؛ این هم جزء مسلمات است، منتها به آن توجه نمیکنیم! از روزی که نظامی به نام نظام آموزش و پرورش در این کشور به وجود آمد - از آغاز کار - بنای کار بر آن فلسفه‌ای نبود که ما امروز دنبال آن فلسفه هستیم. دو عیب بزرگ وجود داشت. یک عیب از جنبه‌ی اعتقادی و ایمانی، یک عیب از جنبه‌ی سیاسی و مدیریتی کشور.
عیبِ جنبه‌ی ایمانی این بود که آن کسانی که آموزش و پرورش جدید را وارد کشور کردند، نه فقط نیتشان متدین کردن مردم و جوانها نبود، بلکه بعکس، نیتشان دور کردن مردم از عقاید دینی بود. به طور مسلم این است. البته آن کسانی که طراحان اولیه‌ی وزارت آموزش و پرورش در کشور بودند، برنامه‌ها را ریختند، کتابهای درسی را نوشتند، بعضی‌شان کاملاً جزو آدمهای بی‌دین نبودند؛ نه، در بین آنها آدمهای متدین هم بودند، لکن کلانِ برنامه این بود. همان برنامه‌ای بود که در آموزش و پرورش به یک شکل، در مسئله‌ی کشف حجاب به یک شکل، در مسئله‌ی کوبیدن مراکز مذهبی به وسیله‌ی رضاخان به یک شکل خودش را نشان میداد؛ یعنی توسعه‌ی تفکرات غیر دینی، بلکه ضد دینی. آموزش و پرورش بر اساس یک چنین فکری به وجود آمد. و آن کسانی که از اول، آموزش و پرورش را درست کردند - عرض کردیم - بعضی‌شان آدمهای بی دینی هم نبودند، متدین هم بودند؛ نشانه‌های تدینشان هم بعضاً گوشه و کنار در آن نظام قدیمیِ آموزش و پرورش و کتابهای قدیمی پیداست؛ که ما بعضی را از گذشته در زمان نوجوانی دیده بودیم و یک چیزهائی پیدا بود، لکن اساس، اساسِ ضد دینی بود، نه غیر دینی؛ بر اساس ضدیت با دین بود. هر چه هم گذشت، این جنبه‌ی ضد دینی، پیوسته و تا آخرِ دوران پهلوی بیشتر و بیشتر شد.
آن جنبه‌ی سیاسی و مدیریتی، جنبه‌ی ضد ملی آموزش و پرورش بود. اگر چه که آن رژیم دعوی ملیت داشت، واقعاً هم دنبال ملیت میگشت؛ چون ایدئولوژی که نداشتند؛ ناچار بودند - وقتی ایدئولوژی کنار زده میشود، دین کنار زده میشود، یک جایگزین لازم دارد. این جایگزین را ملیت قرار داده بودند؛ مثل خیلی از کشورهای دیگر. لذا ملیت را دنبال میکردند - لکن آن ملیتی که دنبال میکردند، به معنای واقعی به معنای حفظ هویت ملی نبود. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه وابستگیهای سیاسی آنها روز به روز بیشتر میشد و همین در کیفیت تعالیم و آموزشهای آموزش و پرورش خودش را نشان میداد؛ همچنانیکه در تدوین دستگاههای حقوقی ما و قضائی ما خودش را نشان میداد؛ همچنانیکه در ساخت ادارات دولتی ما و تشکیلات عمومی دولت خودش را نشان میداد؛ یعنی غرب‌زدگیِ مطلق. این، در آموزش و پرورش هم بود.
نظام آموزش و پرورش ما یک نظام غرب‌زده، تقلیدی، مبتنی بر باورها و مبانی پذیرفته‌ی در اروپا بود. حالا یکی بلژیک را ترجیح میداد، یکی انگلیس را ترجیح میداد، یکی فرانسه را ترجیح میداد؛ بالاخره مربوط به آنها بود. در بخشهای مختلف اداری و تشکیلات دولتی ما، این محسوس بود. آموزش و پرورش هم عیناً به همین کیفیت شکل گرفت و همینطور ماند. حالا نکته‌ی قابل توجه این است که آن کسانی که الگوی آموزش و پرورش سنتی و قدیمی ما بودند، آنها به همان شکلها و قالبهای آن روز بسنده نکردند؛ مرتباً تحولات به وجود آوردند و خودشان را پیش بردند؛ اما این مقلدان آن تحولات را دیگر نفهمیدند و همان شکل سنتی را نگه داشتند.
این، آموزش و پرورشِ شکل گرفته‌ی سنتی کشور ما بود. البته این، خطوط اساسی‌اش بود؛ نه اینکه بخواهیم یک تعریف کاملی از آموزش و پرورش کرده باشیم. این دو عیب بزرگ؛ یعنی اول، جنبه‌ی ضدیت با دین - حداقل مغایرت با مبانی دینی و اخلاق دینی و تربیت دینی - و دوم هم بشدّت ترجمه‌ای بودن، وابسته بودن، تقلیدی بودن، از نیازهای حقیقی کشور و ملت ایران نجوشیده بودن، عیب اساسی آموزش و پرورش ما بود که ماند تا دوره‌ی انقلاب اسلامی.
در دوره‌ی انقلاب، خیلی کارها در آموزش و پرورش انجام گرفته است؛ اما نظام آموزش و پرورش تحول پیدا نکرده و همان نظام قدیمی است! این عیوبی که شما بخصوص معلمان قدیمی، کارکُشته، مدیران آموزش و پرورش و پرورشیهای آگاه و قدیمی معمولاً میشمرند، میگویند درسها حفظی است، قدرت ابتکار را در جوانها به وجود نمی‌آورد، تأمل نیست، کار متراکم و انبوه است و ...، اینها همه ناشی از همان نظام قدیمی است که از آن وقت مانده است و همانطور که قبلها عرض کردیم، کهنه، متراکم، غبار گرفته، متصلّب، در نظام ما باقی مانده است. البته بیشتر در مسائل روبنائی کارهای زیادی شده است: کتابها با «بسم‌اللَّه» شروع نمیشد، حالا با «بسم‌اللَّه» شروع میشود؛ آیه‌ی قرآن نداشت، حالا دارد. کارهای خوب انجام گرفته؛ نه، من حقاً و انصافاً منکر کارهای خوب نیستم. بنده کتابهای درسی را می‌بینم که در زمینه‌های گوناگون، مبانی اسلامی و مبانی ملی - با اختلاف در این سالها و بسته به نوع سلائق مدیرتهای مختلف در دوران این بیست و هشت سال - وارد آنها شده و هر وقتی یک کاری انجام گرفته. این کاری هم که الان اشاره کردند - گنجاندن مفاخر علمی در کتابهای درسی - آوردند من دیدم؛ کار بسیار خوبی هم هست. بالاخره جوان ما لازم است در کتاب درسی، دانشمندان کشورش و گذشته‌ی کشورش و مفاخر علمی کشورش را بشناسد. جوان ما فلان بازیکن تیم فلان کشور را خیلی بیشتر میشناسد تا ابن سینا را! تا محمد بن زکریای رازی را! آنهائی که اهل سینمایند، فلان هنرپیشه‌ی معروف فرانسوی یا امریکائی را خیلی خیلی بیشتر میشناسند تا فلان دانشمند ریاضی‌دان یا مثلاً فرض کنید که ادیب بزرگ فارسی را! اینها در کتابهای درسی می‌آید؛ خیلی هم خوب است. این کارها را ما قدردانیم. منتها اینها هیچکدام تحول نیست. تحول یک حرکت ریشه‌ای است و شماها میتوانید بکنید. این مجموعه‌ای که امروز، مسئولیتهای مهم کشور و آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت را بر عهده دارند، اینها انگیزه‌ی کافی برای این کار دارند. و باید این کار بشود.
ببینید ما چه میخواهیم؟ محصول و خروجی آموزش و پرورش را چه میخواهیم باشد؟ اول این را مشخص بکنیم؛ ترسیم بکنیم؛ بعد ببینیم که برای ساختن یک چنین موجودی، یک چنین مردی، زنی، جوانی، چه کارهای مهم و اساسی، چه تعالیمِ لازم، در خلال چه برنامه‌ی آموزشی باید داده شود، تا این موجود پرورش پیدا کند. آن وقت آدمهای کارآمدمان بنشینند آن نظام را تعریف و تدوین کنند و با شجاعت لازم وارد میدان شوند و تشکیلات آموزش و پرورش را بر طبق آن نظام تعریف کنند و تحقق ببخشند. این، میشود تحول حقیقی و بنیانی.
ما میخواهیم آن کسی که از آموزش و پروش خارج میشود بعد از سیزده سال - حالا که پیش دبستانی هم هست، میشود سیزده سال - انسانی باشد با برجستگیهای اخلاقی، برجستگیهای فکری و مغزی، و با تدین؛ یک چنین انسانی میخواهیم. از نظر اخلاقی: انسانی باشد شجاع، خوشخو، خیرخواه، خوش‌بین، امیدوار، بلندهمت، مثبت در قضاوتها و سایر خصوصیات اخلاقی‌ای که برای یک انسانِ مطلوب شما در نظر میگیرید. از لحاظ خصوصیات فکری: خلّاق، پرسشگر، اهل فکر، اهل نوآوری، مایل به ورود در میدانهای بسیار وسیعِ نادانستنیهای بشر برای کشف دانستنیها و افکندن نور علم به وادی مجهولات، و صاحب فکر. از جنبه‌ی رفتاری: آدم منضبط، قانون‌شناس. ما چنین موجودی میخواهیم. آیا میشود چنین موجودی را تربیت کرد؟ البته؛ البته که میشود. درست است که انسانها یکسان نیستند؛ درست است که ژنهای گوناگون و مؤثرات گوناگون خلقتی، آدمها را با اختلافاتی به وجود می‌آورد؛ اما به طور معمول و عام، همه‌ی انسانها نقش پذیرند. گفت:

من که لوحی ساده‌ام، هر نقش را آماده‌ام‌ دست نقاشان قدرت تا چه تصویرم کنند

این دست هنرمند شماست که این صفحه‌ی سفید را نقاشی میکند؛ این موجود، این جسم را قالب‌دهی و صورت‌بندی میکند. البته هر صورت‌بندی شده‌ای، هر جسم قالب‌بندی شده‌ای ممکن است بعداً با یک سوهانی - مثلاً - کنارش را بتراشند؛ با یک پتکی - مثلاً - او را درهم بکوبند؛ اینها را منکر نیستیم؛ نمیگوئیم عوامل بعدی هیچ اثری ندارند؛ اما بسیار بندرت اتفاق می‌افتد؛ غالب، وجه عمومی، این چیزی خواهد بود که تربیت شده‌ی اینجاست. بنابراین میشود از لحاظ اخلاقی، از لحاظ رفتاری، از لحاظ فکری و روحی، انسانها را اینجوری بار آورد. کی‌ بار خواهد آورد؟ عمدتاً آموزش و پرورش. البته صدا و سیما هم عامل مؤثری است؛ خانواده هم عامل مؤثری است؛ عوامل گوناگون جنبی هم که البته اهمیتشان کمتر هست، آنها هم هستند؛ لکن من عقیده‌ام این است که یک آموزش و پرورشِ خوب، میتواند صدا و سیما را هم مقهور خودش بکند.
ما امروز میتوانیم بگوئیم صدا و سیما یک برنامه بگذارد برای آموزش و پرورش که بیایند آنجا، برنامه اجرا کنند. آموزش و پرورشِ تحول یافته‌ی مطلوبِ صددرصد درست، تأثیر دیگری میتواند بگذارد. دنبال آن هستیم.
آموزش و پرورش میتواند خانواده‌ها را هم تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین، مهمترین و مؤثرترین عامل، آموزش و پرورش است. پس، این توانائی در آموزش و پرورش هست که انسان این چنینی را تربیت کند.
این، میشود فلسفه‌ی آموزش و پرورش. البته همانطور که گفتند، افراد صاحب‌نظر و عمیق بنشینند همین را تدوین کنند؛ معلوم بشود که ما میخواهیم بیاموزیم، تعلیم بدهیم و پرورش بدهیم، تا چه اتفاقی بیفتد. این فلسفه‌ی آموزش و پرورش است؛ این را مشخص بکنند؛ تدوین بکنند.
آن وقت بر اساس این فلسفه، نظام مطلوب آموزش و پرورش به دست خواهد آمد. آن نظام بایستی مثل یک جدول، پُر بشود از برنامه‌های گوناگون، و البته بخش مهم و اساسیِ آن، اِجراست. اجرا، به انسانهای مستعد و لایق احتیاج دارد که این را هم باز باید تربیت کنیم.
اینها کارهائی است که در ظرف یک سال و دو سال انجام نمیگیرد. شما همّتتان را بگذارید که مثلاً فرض کنید در ظرف پانزده سال این کار انجام بگیرد. پانزده سال زمان زیادی است؛ اما برای این کار، زمان طولانی‌ای نیست؛ می‌ارزد. قاعده‌ی کار را شما فراهم بکنید؛ زمینه‌ی کار را فراهم کنید؛ به قول فرنگی مآبها فونداسیون این بنا را شما کاملاً بریزید؛ آماده بکنید تا دیگران بیایند بر روی آن، بنا کنند. آن وقت، آموزش و پرورش از روزمرگی خلاص خواهد شد. روزمرگی‌ای که ما گفتیم، اینجوری میشود از آن خلاص شد. البته تا آن روز نباید بیکار بمانید؛ همین کارهائی که آقای وزیر محترم گفتند، اینها کارهای بسیار خوبی است؛ من، این گزارش را هم قبلاً دیده بودم.
فنی‌حرفه‌ای‌ها، تربیت‌معلم‌ها، شبانه‌روزی‌ها، پرداختن به نقاط محروم و ...، اینها خیلی کار خوبی است؛ اینها کارهای لازمی است؛ اینها باید انجام بگیرد؛ لکن اینها هیچکدام آن تحول مورد نظر نیست؛ آن تحول مورد نظر، چیزی است عمیقتر و بنیانیتر؛ آن باید انجام بگیرد.
البته شورای عالی انقلاب فرهنگی، مسئولیت مهمی دارد. کما اینکه خود شورای عالی آموزش و پرورش هم مسئولیت دارد. همه‌ی نیروهای فکری و زبده‌ی کشور با همدیگر دست به دست هم بدهند و هر کدام در جای خود و به سهم خود، این کار بزرگ را ان‌شاءاللَّه بتوانند انجام بدهند.
ما دعا میکنیم که خداوند ان‌شاءاللَّه شماها را موفق و مؤید بدارد و یکی از کارهای بسیار خوبی هم که شد در این دوره، احیای معاونت پرورشی است که بر اثر سوء سلیقه‌ی بعضی از گذشتگان، از بین رفته بود یا تقریباً از بین رفته بود. این احیا شد که بسیار چیز لازم و مهمی است. شما هم در بخشهای مختلف کشور، این را حتماً مورد توجه قرار بدهید و اهتمام لازم به مسئله‌ی پرورشیها و معاونت پرورشی و بخشهائی که مربوط به این کار است، بشود.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش :رویکرد ضد دینی موسسان آموزش و پرورش جدید در دوره رضاخان
کلیدواژه(ها) : عملکرد حکومت پهلوی, عملکرد فرهنگی رضاخان, تاریخ بر سر کار آمدن پهلوی اول و نهضت‌های اعتراضی, ایجاد آموزش و پرورش جدید در ایران, تقلیدگرایی, ایدئولوژی رژیم پهلوی, غرب‌زدگی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
از روزی كه نظامی به نام نظام آموزش و پرورش در این كشور به وجود آمد- از آغاز كار- بنای كار بر آن فلسفه‌ای نبود كه ما امروز دنبال آن فلسفه هستیم. دو عیب بزرگ وجود داشت. یك عیب از جنبه‌ی اعتقادی و ایمانی، یك عیب از جنبه‌ی سیاسی و مدیریتی كشور.
عیبِ جنبه‌ی ایمانی این بود كه آن كسانی كه آموزش و پرورش جدید را وارد كشور كردند، نه فقط نیتشان متدین كردن مردم و جوانها نبود، بلكه بعكس، نیتشان دور كردن مردم از عقاید دینی بود. به طور مسلم این است. البته آن كسانی كه طراحان اولیه‌ی وزارت آموزش و پرورش در كشور بودند، برنامه‌ها را ریختند، كتابهای درسی را نوشتند، بعضی‌شان كاملًا جزو آدم‌های بی‌دین نبودند؛ نه، در بین آن‌ها آدم‌های متدین هم بودند، لكن كلانِ برنامه این بود. همان برنامه‌ای بود كه در آموزش و پرورش به یك شكل، در مسئله‌ی كشف حجاب به یك شكل، در مسئله‌ی كوبیدن مراكز مذهبی به وسیله‌ی رضا خان به یك شكل خودش را نشان می‌داد؛ یعنی توسعه‌ی تفكرات غیر دینی، بلكه ضد دینی. آموزش و پرورش بر اساس یك چنین فكری به وجود آمد. و آن كسانی كه از اول، آموزش و پرورش را درست كردند- عرض كردیم- بعضی‌شان آدم‌های بی‌دینی هم نبودند، متدین هم بودند؛ نشانه‌های تدینشان هم بعضاً گوشه و كنار در آن نظام قدیمیِ آموزش و پرورش و كتابهای قدیمی پیداست؛ كه ما بعضی را از گذشته در زمان نوجوانی دیده بودیم و یك چیزهائی پیدا بود، لكن اساس، اساسِ ضد دینی بود، نه غیر دینی؛ بر اساس ضدیت با دین بود. هرچه هم گذشت، این جنبه‌ی ضد دینی، پیوسته و تا آخرِ دوران پهلوی بیشتر و بیشتر شد.
آن جنبه‌ی سیاسی و مدیریتی، جنبه‌ی ضد ملی آموزش و پرورش بود. اگرچه كه آن رژیم دعوی ملیت داشت، واقعاً هم دنبال ملیت می‌گشت؛ چون ایدئولوژی كه نداشتند؛ ناچار بودند- وقتی ایدئولوژی كنار زده می‌شود، دین كنار زده می‌شود، یك جایگزین لازم دارد. این جایگزین را ملیت قرار داده بودند؛ مثل خیلی از كشورهای دیگر. لذا ملیت را دنبال می‌كردند- لكن آن ملیتی كه دنبال می‌كردند، به معنای واقعی به معنای حفظ هویت ملی نبود. به چه دلیل؟ به دلیل اینكه وابستگیهای سیاسی آن‌ها روز به روز بیشتر می‌شد و همین در كیفیت تعالیم و آموزش‌های آموزش و پرورش خودش را نشان می‌داد؛ همچنانی كه در تدوین دستگاه‌های حقوقی ما و قضائی ما خودش را نشان می‌داد؛ همچنانی كه در ساخت ادارات دولتی ما و تشكیلات عمومی دولت خودش را نشان می‌داد؛ یعنی غرب‌زدگیِ مطلق. این، در آموزش و پرورش هم بود.
نظام آموزش و پرورش ما یك نظام غرب‌زده، تقلیدی، مبتنی بر باورها و مبانی پذیرفته‌ی در اروپا بود. حالا یكی بلژیك را ترجیح می‌داد، یكی انگلیس را ترجیح می‌داد، یكی فرانسه را ترجیح می‌داد؛ بالاخره مربوط به آن‌ها بود. در بخشهای مختلف اداری و تشكیلات دولتی ما، این محسوس بود. آموزش و پرورش هم عیناً به همین كیفیت شكل گرفت و همین‌طور ماند. حالا نكته‌ی قابل توجه این است كه آن كسانی كه الگوی آموزش و پرورش سنتی و قدیمی ما بودند، آن‌ها به همان شكلها و قالبهای آن روز بسنده نكردند؛ مرتباً تحولات به وجود آوردند و خودشان را پیش بردند؛ اما این مقلدان آن تحولات را دیگر نفهمیدند و همان شكل سنتی را نگه داشتند.
این، آموزش و پرورشِ شكل‌گرفته‌ی سنتی كشور ما بود. البته این، خطوط اساسی‌اش بود؛ نه اینكه بخواهیم یك تعریف كاملی از آموزش و پرورش كرده باشیم. این دو عیب بزرگ؛ یعنی اول، جنبه‌ی ضدیت با دین- حد اقل مغایرت با مبانی دینی و اخلاق دینی و تربیت دینی- و دوم هم بشدّت ترجمه‌ای بودن، وابسته بودن، تقلیدی بودن، از نیازهای حقیقی كشور و ملت ایران نجوشیده بودن، عیب اساسی آموزش و پرورش ما بود كه ماند تا دوره‌ی انقلاب اسلامی.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : حجاب
کلیدواژه(ها) : حجاب
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
آن کسانی که آموزش و پرورش جدید را وارد کشور کردند، نه فقط نیتشان متدین کردن مردم و جوانها نبود، بلکه بعکس، نیتشان دور کردن مردم از عقاید دینی بود. به طور مسلم این است. البته آن کسانی که طراحان اولیه‌ی وزارت آموزش و پرورش در کشور بودند، برنامه‌ها را ریختند، کتابهای درسی را نوشتند، بعضیشان کاملاً جزو آدمهای بیدین نبودند؛ نه، در بین آنها آدمهای متدین هم بودند، لکن کلانِ برنامه این بود. همان برنامه‌ای بود که در آموزش و پرورش به یک شکل، در مسئله‌ی کشف حجاب به یک شکل، در مسئله‌ی کوبیدن مراکز مذهبی به وسیله‌ی رضاخان به یک شکل خودش را نشان میداد؛ یعنی توسعه‌ی تفکرات غیر دینی، بلکه ضد دینی.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : تربیت دینی
کلیدواژه(ها) : تربیت دینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
این دو عیب بزرگ؛ یعنی اول، جنبه‌ی ضدیت با دین - حداقل مغایرت با مبانی دینی و اخلاق دینی و تربیت دینی - و دوم هم بشدّت ترجمه‌ای بودن، وابسته بودن، تقلیدی بودن، از نیازهای حقیقی کشور و ملت ایران نجوشیده بودن، عیب اساسی آموزش و پرورش ما بود که ماند تا دوره‌ی انقلاب اسلامی.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : تربیت نیروی انسانی
کلیدواژه(ها) : تربیت نیروی انسانی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
آموزش و پرورش مهمترین کار یک کشور است. اگر کشوری بخواهد به عزت مادی، به سعادت معنوی، به سیطری سیاسی، به پیشروی علمی، به آبادانی زندگی دنیا، به هر آرزوئی، بخواهد دست پیدا کند، باید به آموزش و پرورش به عنوان یک کار بنیادی، مقدماتىِ لازم بپردازد؛ چرا؟ چون همه‌ی این کارها به نیروی انسانی احتیاج دارد. نیروی انسانی هم عمدتاً در آموزش و پرورش شکل میگیرد و صورت میبندد؛ بطوری که اگر آموزش و پرورش ما، که تقریباً دوازده سال از بهترین فصل عمر یک انسان را در اختیار دارد، به شکل مطلوبی کار کند، باعث میشود که جوانی که در این جا ساخته شده و قالب‌گیری شده و صورت‌بندی شده، دیگر کمتر احتمال تغییر بنیانی در حوادث آینده در او برود. اگر آن جوان شکلِ خوبی گرفت، به همین شکل کمابیش زندگی را ادامه خواهد داد. پس آموزش و پرورش کانون اصلىِ ساختن و پرورش دادن و تولیدِ آن عاملِ اساسی است؛ که چیست؟ انسان است؛ انسان کارآمد، نیروی انسانی. بنابراین در زمینه‌ی مسائل انسانی که نگاه کنیم، هیچ مسئله‌ای، هیچ نهادی بالاتر، مهمتر از آموزش و پرورش نیست... آموزش و پرورش را به عنوان یک مصرف کننده نباید در نظر گرفت، به عنوان یک تولید کننده، آن هم تولید کننده‌ی مهمترین و اساسی‌ترین عنصر برای پیشرفت کشور باید در نظر گرفت

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : تربیت نیروی انسانی
کلیدواژه(ها) : تربیت نیروی انسانی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر کشوری بخواهد به عزت مادی، به سعادت معنوی، به سیطری سیاسی، به پیشروی علمی، به آبادانی زندگی دنیا، به هر آرزوئی، بخواهد دست پیدا کند، باید به آموزش و پرورش به عنوان یک کار بنیادی، مقدماتىِ لازم بپردازد؛ چرا؟ چون همه‌ی این کارها به نیروی انسانی احتیاج دارد. نیروی انسانی هم عمدتاً در آموزش و پرورش شکل میگیرد و صورت میبندد.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : آموزش و پرورش
کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
خسته نباشید دوستان عزیز! که گردهمایی داشتید درباره‌ی مهمترین موضوع انسانی کشور؛ یعنی آموزش و پرورش؛ آن هم ‌درباره‌ی یکی از اساسی‌ترین و اصولیترین مطالبی که در زمینه‌ی آموزش و پرورش ممکن است مطرح شود؛ یعنی تحول. ‌تحول یک کلمه است، لکن در پشت این وجودِ لفظی، در پشت این کلمه یک دنیا کار نهفته است. اولاً این کارها چیست؛ ‌ثانیاً با چه هدفی این کارها قرار است انجام بگیرد؛ ثالثاً چگونه باید این کارها انجام بگیرد‌.‌
پاسخ به این سه تا سؤال، یک عمر کار است. ما همه‌ی اینها را در زیر کلمه‌ی تحول قرار میدهیم و میگوئیم: تحول. خوب، ‌اصلِ اینکه شما به فکر تحول افتاده‌اید و میخواهید یک دگرگون سازىِ عمیق در کار آموزش و پرورش کشور انجام بدهید، ‌حقیقتاً جای تشکر دارد؛ همتی به خرج دادید، جرأتی به خرج دادید، اسم تحول آوردید؛ چون گاهی نظامها آنچنان به نظر ‌ماندگار و به هم جوشیده و غیر قابل تغییر به نظر میرسند که انسان جرأت نمیکند به آنها به قصد تغییر و تبدیل نزدیک شود. ‌خوب، شما جرأت کردید، گفتید میخواهید در نظام آموزشی کشور تحول ایجاد کنید. خودِ این خیلی مهم است‌.‌

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : آموزش و پرورش
کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
جزو مطالبی که برای شما و برای بنده و برای هر کسی که به مسئله‌ی آموزش و پرورش علاقه‌مند است، واضح است - ‌در عین حال باید تکرار بشود - این است که آموزش و پرورش مهمترین کار یک کشور است. اگر کشوری بخواهد به عزت ‌مادی، به سعادت معنوی، به سیطری سیاسی، به پیشروی علمی، به آبادانی زندگی دنیا، به هر آرزوئی، بخواهد دست پیدا ‌کند، باید به آموزش و پرورش به عنوان یک کار بنیادی، مقدماتىِ لازم بپردازد؛ چرا؟ چون همه‌ی این کارها به نیروی ‌انسانی احتیاج دارد. نیروی انسانی هم عمدتاً در آموزش و پرورش شکل میگیرد و صورت میبندد؛ بطوری که اگر آموزش و ‌پرورش ما، که تقریباً دوازده سال از بهترین فصل عمر یک انسان را در اختیار دارد، به شکل مطلوبی کار کند، باعث میشود ‌که جوانی که در این جا ساخته شده و قالب‌گیری شده و صورت‌بندی شده، دیگر کمتر احتمال تغییر بنیانی در حوادث آینده ‌در او برود. اگر آن جوان شکلِ خوبی گرفت، به همین شکل کمابیش زندگی را ادامه خواهد داد. پس آموزش و پرورش ‌کانون اصلىِ ساختن و پرورش دادن و تولیدِ آن عاملِ اساسی است؛ که چیست؟ انسان است؛ انسان کارآمد، نیروی ‌انسانی. بنابراین در زمینه‌ی مسائل انسانی که نگاه کنیم، هیچ مسئله‌ای، هیچ نهادی بالاتر، مهمتر از آموزش و پرورش ‌نیست.‌

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : آموزش و پرورش
کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
آموزش و پرورش کنونىِ کشور ما، ساخته و پرداخته‌ی فکر ما و برنامه‌های ما و فلسفه‌ی ما نیست؛ این یک امر واضحی ‌است؛ این هم جزء مسلمات است، منتها به آن توجه نمیکنیم! از روزی که نظامی به نام نظام آموزش و پرورش در این ‌کشور به وجود آمد - از آغاز کار - بنای کار بر آن فلسفه‌ای نبود که ما امروز دنبال آن فلسفه هستیم. دو عیب بزرگ وجود ‌داشت. یک عیب از جنبه‌ی اعتقادی و ایمانی، یک عیب از جنبه‌ی سیاسی و مدیریتی کشور‌.‌
عیبِ جنبه‌ی ایمانی این بود که آن کسانی که آموزش و پرورش جدید را وارد کشور کردند، نه فقط نیتشان متدین کردن ‌مردم و جوانها نبود، بلکه بعکس، نیتشان دور کردن مردم از عقاید دینی بود. به طور مسلم این است. البته آن کسانی که ‌طراحان اولیه‌ی وزارت آموزش و پرورش در کشور بودند، برنامه‌ها را ریختند، کتابهای درسی را نوشتند، بعضیشان کاملاً جزو ‌آدمهای بیدین نبودند؛ نه، در بین آنها آدمهای متدین هم بودند، لکن کلانِ برنامه این بود. همان برنامه‌ای بود که در ‌آموزش و پرورش به یک شکل، در مسئله‌ی کشف حجاب به یک شکل، در مسئله‌ی کوبیدن مراکز مذهبی به وسیله‌ی ‌رضاخان به یک شکل خودش را نشان میداد؛ یعنی توسعه‌ی تفکرات غیر دینی، بلکه ضد دینی. آموزش و پرورش بر اساس ‌یک چنین فکری به وجود آمد. و آن کسانی که از اول، آموزش و پرورش را درست کردند - عرض کردیم - بعضیشان ‌آدمهای بی دینی هم نبودند، متدین هم بودند؛ نشانه‌های تدینشان هم بعضاً گوشه و کنار در آن نظام قدیمىِ آموزش و ‌پرورش و کتابهای قدیمی پیداست؛ که ما بعضی را از گذشته در زمان نوجوانی دیده بودیم و یک چیزهائی پیدا بود، لکن ‌اساس، اساسِ ضد دینی بود، نه غیر دینی؛ بر اساس ضدیت با دین بود. هر چه هم گذشت، این جنبه‌ی ضد دینی، پیوسته و ‌تا آخرِ دوران پهلوی بیشتر و بیشتر شد‌.‌
آن جنبه‌ی سیاسی و مدیریتی، جنبه‌ی ضد ملی آموزش و پرورش بود. اگر چه که آن رژیم دعوی ملیت داشت، واقعاً هم ‌دنبال ملیت میگشت؛ چون ایدئولوژی که نداشتند؛ ناچار بودند - وقتی ایدئولوژی کنار زده میشود، دین کنار زده میشود، یک ‌جایگزین لازم دارد. این جایگزین را ملیت قرار داده بودند؛ مثل خیلی از کشورهای دیگر. لذا ملیت را دنبال میکردند - لکن ‌آن ملیتی که دنبال میکردند، به معنای واقعی به معنای حفظ هویت ملی نبود. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه وابستگیهای ‌سیاسی آنها روز به روز بیشتر میشد و همین در کیفیت تعالیم و آموزشهای آموزش و پرورش خودش را نشان میداد؛ ‌همچنانیکه در تدوین دستگاههای حقوقی ما و قضائی ما خودش را نشان میداد؛ همچنانیکه در ساخت ادارات دولتی ما و ‌تشکیلات عمومی دولت خودش را نشان میداد؛ یعنی غرب‌زدگىِ مطلق. این، در آموزش و پرورش هم بود‌.‌
نظام آموزش و پرورش ما یک نظام غرب‌زده، تقلیدی، مبتنی بر باورها و مبانی پذیرفته‌ی در اروپا بود. حالا یکی بلژیک را ‌ترجیح میداد، یکی انگلیس را ترجیح میداد، یکی فرانسه را ترجیح میداد؛ بالاخره مربوط به آنها بود. در بخشهای مختلف ‌اداری و تشکیلات دولتی ما، این محسوس بود. آموزش و پرورش هم عیناً به همین کیفیت شکل گرفت و همینطور ماند. ‌حالا نکته‌ی قابل توجه این است که آن کسانی که الگوی آموزش و پرورش سنتی و قدیمی ما بودند، آنها به همان شکلها ‌و قالبهای آن روز بسنده نکردند؛ مرتباً تحولات به وجود آوردند و خودشان را پیش بردند؛ اما این مقلدان آن تحولات را ‌دیگر نفهمیدند و همان شکل سنتی را نگه داشتند‌.‌
این، آموزش و پرورشِ شکل گرفته‌ی سنتی کشور ما بود. البته این، خطوط اساسیاش بود؛ نه اینکه بخواهیم یک تعریف ‌کاملی از آموزش و پرورش کرده باشیم. این دو عیب بزرگ؛ یعنی اول، جنبه‌ی ضدیت با دین - حداقل مغایرت با مبانی ‌دینی و اخلاق دینی و تربیت دینی - و دوم هم بشدّت ترجمه‌ای بودن، وابسته بودن، تقلیدی بودن، از نیازهای حقیقی ‌کشور و ملت ایران نجوشیده بودن، عیب اساسی آموزش و پرورش ما بود که ماند تا دوره‌ی انقلاب اسلامی‌.‌

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : آموزش و پرورش
کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
نظام آموزش و پرورش ما یک نظام غرب‌زده، تقلیدی، مبتنی بر باورها و مبانی پذیرفته‌ی در اروپا بود. حالا یکی بلژیک را ‌ترجیح میداد، یکی انگلیس را ترجیح میداد، یکی فرانسه را ترجیح میداد؛ بالاخره مربوط به آنها بود. در بخشهای مختلف ‌اداری و تشکیلات دولتی ما، این محسوس بود. آموزش و پرورش هم عیناً به همین کیفیت شکل گرفت و همینطور ماند. ‌حالا نکته‌ی قابل توجه این است که آن کسانی که الگوی آموزش و پرورش سنتی و قدیمی ما بودند، آنها به همان شکلها ‌و قالبهای آن روز بسنده نکردند؛ مرتباً تحولات به وجود آوردند و خودشان را پیش بردند؛ اما این مقلدان آن تحولات را ‌دیگر نفهمیدند و همان شکل سنتی را نگه داشتند. این، آموزش و پرورشِ شکل گرفته‌ی سنتی کشور ما بود.‌

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : آموزش و پرورش
کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در دوره‌ی انقلاب، خیلی کارها در آموزش و پرورش انجام گرفته است؛ اما نظام آموزش و پرورش تحول پیدا نکرده و همان ‌نظام قدیمی است! این عیوبی که شما بخصوص معلمان قدیمی، کارکُشته، مدیران آموزش و پرورش و پرورشیهای آگاه و ‌قدیمی معمولاً میشمرند، میگویند درسها حفظی است، قدرت ابتکار را در جوانها به وجود نمیآورد، تأمل نیست، کار متراکم و ‌انبوه است و ...، اینها همه ناشی از همان نظام قدیمی است که از آن وقت مانده است...؛ کهنه، متراکم، غبار گرفته، ‌متصلّب، در نظام ما باقی مانده است.‌‌ ‌البته بیشتر در مسائل روبنائی کارهای زیادی شده است: کتابها با «بسم‌اللَّه» شروع ‌نمیشد، حالا با «بسم‌اللَّه» شروع میشود؛ آیه‌ی قرآن نداشت، حالا دارد. کارهای خوب انجام گرفته؛ نه، من حقاً و انصافاً ‌منکر کارهای خوب نیستم. بنده کتابهای درسی را میبینم که در زمینه‌های گوناگون، مبانی اسلامی و مبانی ملی - با ‌اختلاف در این سالها و بسته به نوع سلائق مدیرتهای مختلف... وارد آنها شده و هر وقتی یک کاری انجام گرفته. این ‌کاری هم که الان اشاره کردند - گنجاندن مفاخر علمی در کتابهای درسی - آوردند من دیدم؛ کار بسیار خوبی هم هست. ‌بالاخره جوان ما لازم است در کتاب درسی، دانشمندان کشورش و گذشته‌ی کشورش و مفاخر علمی کشورش را بشناسد. ‌جوان ما فلان بازیکن تیم فلان کشور را خیلی بیشتر میشناسد تا ابن سینا را! تا محمد بن زکریای رازی را! آنهائی که اهل ‌سینمایند، فلان هنرپیشه‌ی معروف فرانسوی یا امریکائی را خیلی خیلی بیشتر میشناسند تا فلان دانشمند ریاضیدان یا مثلاً ‌فرض کنید که ادیب بزرگ فارسی را! اینها در کتابهای درسی می‌آید؛ خیلی هم خوب است. این کارها را ما قدردانیم. منتها ‌اینها هیچکدام تحول نیست. تحول یک حرکت ریشه‌ای است و شماها [مسئولان آموزش و پرورش] میتوانید بکنید. این ‌مجموعه‌ای که امروز، مسئولیتهای مهم کشور و آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت را بر عهده دارند، اینها انگیزه‌ی کافی ‌برای این کار دارند. و باید این کار بشود.‌
ببینید ما چه میخواهیم؟ محصول و خروجی آموزش و پرورش را چه میخواهیم باشد؟ اول این را مشخص بکنیم؛ ترسیم ‌بکنیم؛ بعد ببینیم که برای ساختن یک چنین موجودی، یک چنین مردی، زنی، جوانی، چه کارهای مهم و اساسی، چه ‌تعالیمِ لازم، در خلال چه برنامه‌ی آموزشی باید داده شود، تا این موجود پرورش پیدا کند. آن وقت آدمهای کارآمدمان ‌بنشینند آن نظام را تعریف و تدوین کنند و با شجاعت لازم وارد میدان شوند و تشکیلات آموزش و پرورش را بر طبق آن ‌نظام تعریف کنند و تحقق ببخشند. این، میشود تحول حقیقی و بنیانی‌.‌

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : آموزش و پرورش
کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
ما میخواهیم آن کسی که از آموزش و پروش خارج میشود بعد از سیزده سال‌ - ‌حالا که پیش دبستانی هم هست، میشود ‌سیزده سال‌ -‌انسانی باشد با برجستگیهای اخلاقی، برجستگیهای فکری و مغزی، و با تدین؛ یک چنین انسانی میخواهیم. از ‌نظر اخلاقی: انسانی باشد شجاع، خوشخو، خیرخواه، خوش‌بین، امیدوار، بلندهمت، مثبت در قضاوتها و سایر خصوصیات ‌اخلاقیای که برای یک انسانِ مطلوب شما در نظر میگیرید. از لحاظ خصوصیات فکری: خلّاق، پرسشگر، اهل فکر، اهل ‌نوآوری، مایل به ورود در میدانهای بسیار وسیعِ نادانستنیهای بشر برای کشف دانستنیها و افکندن نور علم به وادی ‌مجهولات، و صاحب فکر. از جنبه‌ی رفتاری: آدم منضبط، قانون‌شناس. ما چنین موجودی میخواهیم... این دست هنرمند ‌شماست که این صفحه‌ی سفید را نقاشی میکند؛ این موجود، این جسم را قالب‌دهی و صورت‌بندی میکند. البته هر ‌صورت‌بندی شده‌ای، هر جسم قالب‌بندی شده‌ای ممکن است بعداً با یک سوهانی - مثلاً - کنارش را بتراشند؛ با یک ‌پتکی - مثلاً - او را درهم بکوبند؛ اینها را منکر نیستیم؛ نمیگوئیم عوامل بعدی هیچ اثری ندارند؛ اما بسیار بندرت اتفاق ‌میافتد؛ غالب، وجه عمومی، این چیزی خواهد بود که تربیت شده‌ی اینجاست. بنابراین میشود از لحاظ اخلاقی، از لحاظ ‌رفتاری، از لحاظ فکری و روحی، انسانها را اینجوری بار آورد. کی بار خواهد آورد؟ عمدتاً آموزش و پرورش. البته صدا و ‌سیما هم عامل مؤثری است؛ خانواده هم عامل مؤثری است؛ عوامل گوناگون جنبی هم که البته اهمیتشان کمتر هست، ‌آنها هم هستند؛ لکن من عقیده‌ام این است که یک آموزش و پرورشِ خوب، میتواند صدا و سیما را هم مقهور خودش بکند. ‌ما امروز میتوانیم بگوئیم صدا و سیما یک برنامه بگذارد برای آموزش و پرورش که بیایند آنجا، برنامه اجرا کنند. آموزش و ‌پرورشِ تحول یافته‌ی مطلوبِ صددرصد درست، تأثیر دیگری میتواند بگذارد. دنبال آن هستیم. آموزش و پرورش میتواند ‌خانواده‌ها را هم تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین، مهمترین و مؤثرترین عامل، آموزش و پرورش است. پس، این توانائی در ‌آموزش و پرورش هست که انسان این چنینی را تربیت کند.‌

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : آموزش و پرورش
کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
افراد صاحب‌نظر و عمیق بنشینند... [فلسفه آموزش و پرورش] را تدوین کنند؛ معلوم بشود که ما میخواهیم بیاموزیم، تعلیم ‌بدهیم و پرورش بدهیم، تا چه اتفاقی بیفتد.‌‌ ‌این فلسفه‌ی آموزش و پرورش است؛ این را مشخص بکنند؛ تدوین بکنند‌.‌‌ آن ‌وقت بر اساس این فلسفه، نظام مطلوب آموزش و پرورش به دست خواهد آمد. آن نظام بایستی مثل یک جدول، پُر بشود ‌از برنامه‌های گوناگون، و البته بخش مهم و اساسىِ آن، اِجراست. اجرا، به انسانهای مستعد و لایق احتیاج دارد که این را ‌هم باز باید تربیت کنیم. اینها کارهائی است که در ظرف یک سال و دو سال انجام نمیگیرد. شما همّتتان را بگذارید که مثلاً ‌فرض کنید در ظرف پانزده سال این کار انجام بگیرد. پانزده سال زمان زیادی است؛ اما برای این کار، زمان طولانی¬ای ‌نیست؛ می¬ارزد. قاعده‌ی کار را شما فراهم بکنید؛ زمینه‌ی کار را فراهم کنید؛ به قول فرنگی مآبها فونداسیون این بنا را شما ‌کاملاً بریزید؛ آماده بکنید تا دیگران بیایند بر روی آن، بنا کنند. آن وقت، آموزش و پرورش از روزمرگی خلاص خواهد شد.‌

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : آموزش و پرورش
کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
فنی¬حرفه‌ایها، تربیت‌معلم‌ها، شبانه‌روزیها، پرداختن به نقاط محروم و‌ ...‌، اینها خیلی کار خوبی است؛ اینها کارهای لازمی ‌است؛ اینها باید [توسط آموزش و پرورش] انجام بگیرد؛ لکن اینها هیچکدام آن تحول مورد نظر[در آموزش و پرورش] ‌نیست؛ آن تحول مورد نظر، چیزی است عمیقتر و بنیانیتر؛ آن باید انجام بگیرد‌.‌

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : تحول
کلیدواژه(ها) : تحول
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
تحول یک کلمه است، لکن در پشت این وجودِ لفظی، در پشت این کلمه یک دنیا کار نهفته است. اولاً این کارها چیست؛ ثانیاً با ‌چه هدفی این کارها قرار است انجام بگیرد؛ ثالثاً چگونه باید این کارها انجام بگیرد‌.‌‌ پاسخ به این سه تا سؤال، یک عمر کار است. ‌ما همه‌ی اینها را در زیر کلمه‌ی تحول قرار میدهیم و میگوئیم‌: ‌تحول‌. ‌

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : تحول
کلیدواژه(ها) : تحول
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در دوره‌ی انقلاب، خیلی کارها در آموزش و پرورش انجام گرفته است؛ اما نظام آموزش و پرورش تحول پیدا نکرده و همان نظام ‌قدیمی است! این عیوبی که شما بخصوص معلمان قدیمی، کارکُشته، مدیران آموزش و پرورش و پرورشیهای آگاه و قدیمی ‌معمولاً میشمرند، میگویند درسها حفظی است، قدرت ابتکار را در جوانها به وجود نمیآورد، تأمل نیست، کار متراکم و انبوه است و ‌‌...، اینها همه ناشی از همان نظام قدیمی است که از آن وقت مانده است و همانطور که قبلها عرض کردیم، کهنه، متراکم، غبار ‌گرفته، متصلّب، در نظام ما باقی مانده است. البته بیشتر در مسائل روبنائی کارهای زیادی شده است: کتابها با «بسم‌اللَّه» شروع ‌نمیشد، حالا با «بسم‌اللَّه» شروع میشود؛ آیه‌ی قرآن نداشت، حالا دارد. کارهای خوب انجام گرفته؛ نه، من حقاً و انصافاً منکر ‌کارهای خوب نیستم. بنده کتابهای درسی را میبینم که در زمینه‌های گوناگون، مبانی اسلامی و مبانی ملی - با اختلاف در این ‌سالها و بسته به نوع سلائق مدیرتهای مختلف در دوران این [چند] سال - وارد آنها شده و هر وقتی یک کاری انجام گرفته. این ‌کار... - گنجاندن مفاخر علمی در کتابهای درسی - آوردند من دیدم؛ کار بسیار خوبی هم هست. بالاخره جوان ما لازم است در ‌کتاب درسی، دانشمندان کشورش و گذشته‌ی کشورش و مفاخر علمی کشورش را بشناسد. جوان ما فلان بازیکن تیم فلان کشور ‌را خیلی بیشتر میشناسد تا ابن سینا را! تا محمد بن زکریای رازی را! آنهائی که اهل سینمایند، فلان هنرپیشه‌ی معروف فرانسوی ‌یا امریکائی را خیلی خیلی بیشتر میشناسند تا فلان دانشمند ریاضیدان یا مثلاً فرض کنید که ادیب بزرگ فارسی را! اینها در ‌کتابهای درسی می‌آید؛ خیلی هم خوب است. این کارها را ما قدردانیم. منتها اینها هیچکدام تحول نیست‌. ‌تحول یک حرکت ‌ریشه‌ای است و شماها میتوانید بکنید. این مجموعه‌ای که امروز، مسئولیتهای مهم کشور و آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت را بر ‌عهده دارند، اینها انگیزه‌ی کافی برای این کار دارند. و باید این کار بشود‌.‌‌ ببینید ما چه میخواهیم؟ محصول و خروجی آموزش و ‌پرورش را چه میخواهیم باشد؟ اول این را مشخص بکنیم؛ ترسیم بکنیم؛ بعد ببینیم که برای ساختن یک چنین موجودی، یک ‌چنین مردی، زنی، جوانی، چه کارهای مهم و اساسی، چه تعالیمِ لازم، در خلال چه برنامه‌ی آموزشی باید داده شود، تا این موجود ‌پرورش پیدا کند. آن وقت آدمهای کارآمدمان بنشینند آن نظام را تعریف و تدوین کنند و با شجاعت لازم وارد میدان شوند و ‌تشکیلات آموزش و پرورش را بر طبق آن نظام تعریف کنند و تحقق ببخشند. این، میشود تحول حقیقی و بنیانی‌.‌‌ ‌

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور - 1386/05/03
عنوان فیش : کتاب‌های درسی مدارس
کلیدواژه(ها) : کتاب‌های درسی مدارس
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
آموزش و پرورش کنونىِ کشور ما، ساخته و پرداخته‌ی فکر ما و برنامه‌های ما و فلسفه‌ی ما نیست؛ این یک امر واضحی است؛ این هم جزء مسلمات است، منتها به آن توجه نمیکنیم! از روزی که نظامی به نام نظام آموزش و پرورش در این کشور به وجود آمد - از آغاز کار - بنای کار بر آن فلسفه‌ای نبود که ما امروز دنبال آن فلسفه هستیم. دو عیب بزرگ وجود داشت. یک عیب از جنبه‌ی اعتقادی و ایمانی، یک عیب از جنبه‌ی سیاسی و مدیریتی کشور. عیبِ جنبه‌ی ایمانی این بود که آن کسانی که آموزش و پرورش جدید را وارد کشور کردند، نه فقط نیتشان متدین کردن مردم و جوانها نبود، بلکه بعکس، نیتشان دور کردن مردم از عقاید دینی بود. به طور مسلم این است. البته آن کسانی که طراحان اولیه‌ی وزارت آموزش و پرورش در کشور بودند، برنامه‌ها را ریختند، کتابهای درسی را نوشتند، بعضیشان کاملاً جزو آدمهای بیدین نبودند؛ نه، در بین آنها آدمهای متدین هم بودند، لکن کلانِ برنامه این بود. همان برنامه‌ای بود که در آموزش و پرورش به یک شکل، در مسئله‌ی کشف حجاب به یک شکل، در مسئله‌ی کوبیدن مراکز مذهبی به وسیله‌ی رضاخان به یک شکل خودش را نشان میداد؛ یعنی توسعه‌ی تفکرات غیر دینی، بلکه ضد دینی. آموزش و پرورش بر اساس یک چنین فکری به وجود آمد. و آن کسانی که از اول، آموزش و پرورش را درست کردند - عرض کردیم - بعضیشان آدمهای بی دینی هم نبودند، متدین هم بودند؛ نشانه‌های تدینشان هم بعضاً گوشه و کنار در آن نظام قدیمىِ آموزش و پرورش و کتابهای قدیمی پیداست؛ که ما بعضی را از گذشته در زمان نوجوانی دیده بودیم و یک چیزهائی پیدا بود، لکن اساس، اساسِ ضد دینی بود، نه غیر دینی؛ بر اساس ضدیت با دین بود. هر چه هم گذشت، این جنبه‌ی ضد دینی، پیوسته و تا آخرِ دوران پهلوی بیشتر و بیشتر شد.
در دوره‌ی انقلاب، خیلی کارها در آموزش و پرورش انجام گرفته است؛ اما نظام آموزش و پرورش تحول پیدا نکرده و همان نظام قدیمی است! این عیوبی که شما بخصوص معلمان قدیمی، کارکُشته، مدیران آموزش و پرورش و پرورشیهای آگاه و قدیمی معمولاً میشمرند، میگویند درسها حفظی است، قدرت ابتکار را در جوانها به وجود نمیآورد، تأمل نیست، کار متراکم و انبوه است و ...، اینها همه ناشی از همان نظام قدیمی است که از آن وقت مانده است و همانطور که قبلها عرض کردیم، کهنه، متراکم، غبار گرفته، متصلّب، در نظام ما باقی مانده است. البته بیشتر در مسائل روبنائی کارهای زیادی شده است: کتابها با «بسم‌اللَّه» شروع نمیشد، حالا با «بسم‌اللَّه» شروع میشود؛ آیه‌ی قرآن نداشت، حالا دارد. کارهای خوب انجام گرفته؛ نه، من حقاً و انصافاً منکر کارهای خوب نیستم. بنده کتابهای درسی را میبینم که در زمینه‌های گوناگون، مبانی اسلامی و مبانی ملی - با اختلاف در این سالها و بسته به نوع سلائق مدیرتهای مختلف در دوران این بیست و هشت سال - وارد آنها شده و هر وقتی یک کاری انجام گرفته. این کاری هم که الان اشاره کردند - گنجاندن مفاخر علمی در کتابهای درسی - آوردند من دیدم؛ کار بسیار خوبی هم هست. بالاخره جوان ما لازم است در کتاب درسی، دانشمندان کشورش و گذشته‌ی کشورش و مفاخر علمی کشورش را بشناسد. جوان ما فلان بازیکن تیم فلان کشور را خیلی بیشتر میشناسد تا ابن سینا را! تا محمد بن زکریای رازی را! آنهائی که اهل سینمایند، فلان هنرپیشه‌ی معروف فرانسوی یا امریکائی را خیلی خیلی بیشتر میشناسند تا فلان دانشمند ریاضیدان یا مثلاً فرض کنید که ادیب بزرگ فارسی را! اینها در کتابهای درسی می‌آید؛ خیلی هم خوب است. این کارها را ما قدردانیم. منتها اینها هیچکدام تحول نیست. تحول یک حرکت ریشه‌ای است و شماها میتوانید بکنید. این مجموعه‌ای که امروز، مسئولیتهای مهم کشور و آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت را بر عهده دارند، اینها انگیزه‌ی کافی برای این کار دارند. و باید این کار بشود.