[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : جهاد علمی
کلیدواژه(ها) : جهاد علمی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
کسی خیال نکند که جهاد - همان جهاد مسلّحانه را می‌گوییم؛ نه جهاد علمی و مالی و اقتصادی و جهاد در سنگر سازندگی که همه در جای خود محفوظند و فضیلت دارند - تمام شده است. البته فضیلتِ جهاد مسلّحانه با فضیلتهای دیگر قابل مقایسه نیست. میدان این جهاد، میدان بازی است که خودِ این هم فرصت دیگری است. اینها نِعَم الهی هستند و شما باید از این فرصتها استفاده کنید. این فرصتها، از شما مجموعه‌ای به‌وجود آورده است که افرادش می‌توانند به آن کمالِ بشری برسند. البته هم می‌توانند برسند و هم می‌توانند نرسند. مبادا کسی خیال کند که «الحمدللَّه بارِ ما بسته است.» شما این امکان و این لباس و کفشِ مخصوصِ کوهنوردی و این عضله‌ی قوی را دارید. حالا این گوی و این میدان! می‌توانید بروید و می‌توانید نروید. بعضی با همین امکانات، به جای این‌که به طرفِ اوج بروند، بر می‌گردند به طرف تنزّل که شقاوت عظیمی است. خداوند ما را از این‌که دچار چنین وضعی شویم نگه دارد. پس، اینها امکانات شماست.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش :برخوردار شدن فرماندهان سپاه از موهبت‌های کم‌نظیر معنوی و الهی
کلیدواژه(ها) : صراط مستقیم, فرماندهان سپاه پاسداران
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
بنده وقتی به جمع شما نگاه می‌کنم، می‌بینم که این مجموعه و مجموعه‌های مشابه - که البته چنین مجموعه‌ای را کمتر داریم - از لحاظ برخورداری از موهبتهای معنوی و الهی، کم نظیر و خیلی ممتازند. شما الطافی را از سوی خدای متعال دریافت کرده‌اید، که هر یک از اینها، برای کسی که آن را ندارد، خیلی شوق آور و آرزو برانگیز است. مجموعه‌ی این الطاف، در شماست. اوّل این‌که جوانید که خودِ این نعمت، از بسیاری نعمتها بالاتر است. ثانیاً، دلهای شما در طریق هدایت قرار دارد. چقدر جوانِ گمراه در این عالم هست! جوانانی که این زندگی را مثل یک کور به‌سر می‌برند و چشم آنها وقتی باز خواهد شد که وقت گذشته است! «فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید.(1)» بعد از آن، آنچه بر آنها حاکم می‌شود، حسرت است و چیز دیگری ندارند. شما قبل از آن‌که به آن مرحله برسید، چشمهایتان باز است: خدا را می‌شناسید. راه خدا، دین خدا و اولیای خدا را می‌شناسید.
1 ) سوره مبارکه ق آیه 22
لَقَد كُنتَ في غَفلَةٍ مِن هٰذا فَكَشَفنا عَنكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ اليَومَ حَديدٌ
ترجمه :
(به او خطاب می‌شود:) تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملاً تیزبین است!


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش :به جا آوردن حق بندگی خدای متعال با مجاهدت در راه خداوند
کلیدواژه(ها) : تلاشگری, جهاد, ابراز بندگی
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
برادران عزیز! تلاش، جهاد و مجاهدت، از همه پسندیده و زیباست؛ بخصوص از کسی که ابزارِ این کار در اختیار اوست و می‌تواند این جهاد را در بهترین جایگاه خود قرار دهد و از آن بهره ببرد. بهره‌ی مورد نظر چیست؟ آن بهره دو بخش دارد: یک بخشِ شخصی دارد که این اصلِ قضیه است. (این را توجّه کنید!) قسمت اعظمِ مجاهدت در راه خدا، برای شخصِ خودِ شماست. «علیکم انفسکم لایضرّکم من ضلّ اذ اهدیتم»(1) اصل قضیه این است که ما باید به عنوان یک بنده‌ی خدا، از عهده‌ی بندگی خدا برآییم. یا می‌توانیم که در این صورت، سر بلند و سعادتمند خواهیم شد؛ یا نمی‌توانیم که در این صورت، شقاوت است. تلاش و جهادی که می‌کنیم، سازندگی، خودسازی و دیگر سازی، که به دنبالشان می‌رویم، خدمتی که به خلق می‌کنیم، اقامه‌ی عدلی که می‌کنیم، حکومتی که به راه می‌اندازیم، همه در درجه‌ی اوّل، برای این است که پیشِ خدای متعال به عنوان یک بنده بتوانیم عرض کنیم: «پروردگارا! ما حقّ بندگی تو را تا حدّی که توانستیم به‌جا آوردیم.» در دعا هست که «و جعل من ظنَّ به علی عباده فی کفاء لتعزیة حقّه.»(2) دعای خوبی هم هست. احتمال این‌که صادر از معصوم باشد، زیاد است. (حالا سند دعا را درست نمی‌دانم.) «و جعل من ظنّ به علی عباده فی کفاء لتعزیة حقّه.» یعنی «اگر آنچه را خدا منّت گذاشته و به ما داده است، به‌کار بیندازیم، کافی است که بتوانیم حقی را که بر گردن ماست، ادا کنیم.» پس در درجه‌ی اوّل، تلاش مورد نظر است.
1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 105
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا عَلَيكُم أَنفُسَكُم ۖ لا يَضُرُّكُم مَن ضَلَّ إِذَا اهتَدَيتُم ۚ إِلَى اللَّهِ مَرجِعُكُم جَميعًا فَيُنَبِّئُكُم بِما كُنتُم تَعمَلونَ
ترجمه :
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! مراقب خود باشید! اگر شما هدایت یافته‌اید، گمراهی کسانی که گمراه شده‌اند، به شما زیانی نمی‌رساند. بازگشت همه شما به سوی خداست؛ و شما را از آنچه عمل می‌کردید، آگاه می‌سازد.

2 )
مصباح‏المتهجد ، شیخ طوسی  ص 138 ؛
المصباح‏للكفعمی ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى‏  ص  51 ؛ 
مفتاح الفلاح فی عمل اليوم و الليلة، شیخ بهایی ص 326 ؛ 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج  84 ص  277 ؛

« أن من غفل عن صلاة الليل فليصل عشر ركعات بعشر سور يقرأ فی الأولى الحمد و الم تنزيل و فی الثانية الحمد و يس و فی الثالثة الفاتحة و الدخان و فی الرابعة الفاتحة و اقتربت و فی الخامسة الفاتحة و الواقعة و فی السادسة الفاتحة و تبارك الملك و فی السابعة الحمد و المرسلات و فی الثامنة الحمد و عم يتساءلون و فی التاسعة الحمد و إذا الشمس كورت و فی العاشرة الفاتحة و الفجر (...) إلهی طموح الآمال قد خابت إلا لديك و معاكف الهمم قد تعطلت إلا عليك و مذاهب العقول قد سمت إلا إليك فأنت الرجاء و إليك الملتجأ يا أكرم مقصود و يا أجود مسئول هربت إليك بنفسی يا ملجأ الهاربين بأثقال الذنوب أحملها على ظهری لا أجد لی إليك شافعا سوى معرفتی إنك أقرب من لجأ إليه المضطرون و أمل ما لديه الراغبون يا من فتق العقول بمعرفته و أطلق الألسن بحمده و جعل ما امتن به على خلقه إكمالا لأياديه و تأدية حقه صل على محمد و آل محمد و لا تجعل للهموم على عقلی سبيلا و لا للباطل على عملی دليلا ... »
ترجمه :
از امام امام باقر و امام صادق علیهماالسلام روایت شده است كه هر كس از نماز شب غفلت نمود پس باید ده ركعت با ده سوره بخواند؛ در ركعت اول حمد و الم تنزیل ، در ركعت دوم حمد ویس، در ركعت سوم حمد و دخان، در ركعت چهارم حمد و اقتربت الساعه، در ركعت حمد فاتحه و واقعه، در ركعت ششم حمد و تبارك الملك، در ركعت هفتم حمد و مرسلات، در ركعت هشتم حمد و نبأ، در ركعت نهم حمد وشمس و در ركعت دهم حمد و فجر بخواند. (...) خدايا! آرزوهاى بزرگ جز نزد تو محكوم به نوميدى شد و همت های همراه جز برای تو تعطیل شد و راههاى خردها باز و بلند است جز به سوى تو (كه هرگز به تو دست نيابند)، و تویی امید و پناهگاه به سوی توست، اى گرامى‏ترين مقصودها، و اى بخشنده‏ترين درخواست‏شدگان با جان خویش به سویت فرار كردم ای پناه فراركنندگان با بار گناهانى كه به دوشم مى‏كشم و واسطه‏اى به درگاهت ندارم به جز شناختم به اينكه تو نزديكترين كسانى هستى كه درماندگان بدو پناهنده مى‏شوند و راغبان آرزوى نعمتهايش دارند. اى آنكه خردها به شناخت خويش بشكافته‏اى، و زبانها به ستايشت بگشوده‏اى و آنچا را به بندگانت دادی برای تكمیل نعمت های خویش و به سرانجام رساندن حق خویش قرار دادی بر محمد و خاندانش درورد فرست و برای اندوه ها بر عقلم راهی، و برای باطل بر عمل من راهنمایی قرار نده.


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش :برسر دو راهی بودن انسان در همه‌ی لحظات زندگی
کلیدواژه(ها) : صراط مستقیم
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
این‌که ما در هر نمازی می‌گوییم «اهدنا الصراط المستقیم»(1) یکی از حِکَم و اسرار این آیه این است که انسان بر سرِ دوراهی است - البته در حدّی که عقل قاصر و معلومات بسیار ضعیف امثال بنده قد می‌دهد. والّا مردان خدا و اهل معرفت و حکمت، حتماً چیزهای بیشتری می‌فهمند - پس، یکی از حِکَم این آیه این است که انسان در همه‌ی آنات زندگی بر سر دوراهی است. همین الان من و شما برای گفتنِ یک کلمه، برای گرفتن یک تصمیم، برای یک قضاوت کردن، برای برداشتن یک قدم و گرفتن و دادن یک چیز، در معرض انتخاب و بر سرِ دوراهی هستیم. انسان در معرض انتخاب است. یا راه خدا را انتخاب می‌کند یا راه هوای نفس را. لذا هر مقدار که انتخابِ خداییِ شما بهتر باشد، عروج شما بهتر خواهد شد و تکامل پیدا خواهید کرد. هرچه انتخابِ خدایی بیشتر شود، صفای روح بیشتر می‌شود، قوّتِ اراده بیشتر می‌شود، تواناییِ ذاتی بیشتر می‌شود، قدرتِ انجام کارهای بزرگ بیشتر می‌شود، حتّی تواناییِ غلبه بر دشمنانِ دنیایی و تواناییِ اداره‌ی کشور بیشتر می‌شود.
1 ) سوره مبارکه الفاتحة آیه 6
اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقيمَ
ترجمه :
ما را به راه راست هدایت کن...


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش :مقابله با هوای نفس و پیمودن راه خدا از عوامل سعادتمندی انسان/صحیفه سجادیه دعای 32
کلیدواژه(ها) : حضرت امام سجاد (علیه‌السلام), عبودیت, راه خدا, ابراز بندگی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
راهِ این‌که این وظیفه‌ی مهم، یعنی ادایِ حقّ بندگی را درست انجام دهیم، چیست؟ راهش را در روایات و ادعیه و مانند اینها، بیان کرده‌اند. دو راه وجود دارد: یکی راه خداست و دیگری راهِ هواهای نفسانی. راه خدا، در مقابل راه نفسانی است. اگر انسان در راه خدا حرکت کند، به آن هدف اعلی و نهایی؛ یعنی ادایِ حقِ‌ّ بندگی خواهد رسید. اما اگر دنبال هوای نفس باشد و بخواهد خواهشهای نفسانی را تحقّق دهد، به همان اندازه که نیرویِ خود را صرف هوای نفس و «خودِ مادّی» کند، از پیمودنِ راهِ الهی باز خواهد ماند.
مقابله با هوای نفس و شناختن آن و پیمودن راه خدا و تحمّل دردسرهای آن. اینها عواملی هستند که یک انسان را سعادتمند می‌کنند. برای این است که می‌بینید در دعاها و تضرّعات و در کلمات ائمّه علیهم السّلام، نفس بشری و هواهای انسانی و شخصی، این‌همه مورد مذمّت قرار گرفته، و برای این است که در دعای صحیفه‌ی سجّادیه می‌خوانیم: «هذا مقام من استحیی لنفسه منک.» یعنی پروردگارا! به خاطر سبکسری‌‌های نفس خودم، از تو شرمنده‌ام. توجّه کنید که این را امام سجاد علیه‌السّلام می‌گوید! بنده عقیده ندارم که ائمّه علیهم السّلام، آنچه راکه در دعا و در نیمه شب و در حال تضرّع و گریه می‌گفته‌اند، فقط برای این بوده است که ما از آنها یاد بگیریم؛ بلکه ایشان قصد انشا می‌کردند و حقیقت را می‌گفتند. منتها مسأله‌ی هوای نفس، در مراتب نفوس بشری مختلف است. آنچه را که آن بزرگوار هوای نفس می‌داند، ممکن است در زندگی ما، عبادت یا انجام عمل مستحب هم باشد. آن، در زندگی و در ترکیب وجودیِ امام سجاد، هوای نفس است؛ چون اوج ایشان زیاد است، لطافت روح و صفای معنوی و روحانی‌اش بالاست.
«هذا مقام من استحیی لنفسه منک و سخط علیها و رضی عنک.»(1) عرض می‌کند پروردگارا! من بر نفس خودم خشمگینم، اما از تو راضی‌ام. رضای بنده از خدای متعال، مرحله‌ی عالیِ انسان بزرگ است. باید در این خط حرکت کنیم. انسان دائماً در معرض انتخاب است.
1 )
الصحيفة  السجادیة ،  دعای 32 ؛ 
مصباح‏المتهجد،طوسی،ص188 ؛ 
الإقبال،ابن طاووس،ص394 ؛
 مصباح‏الكفعمی،كفعمی،ص55  ؛ 
بحارالأنوار،مجلسی،ج95،ص264

...وَ هَذَا مَقَامُ مَنِ اسْتَحْيَا لِنَفْسِهِ مِنْكَ، وَ سَخِطَ عَلَيْهَا، وَ رَضِيَ عَنْكَ، فَتَلَقَّاكَ بِنَفْسٍ خَاشِعَةٍ، وَ رَقَبَةٍ خَاضِعَةٍ، وَ ظَهْرٍ مُثْقَلٍ مِنَ الْخَطَايَا وَاقِفاً بَيْنَ الرَّغْبَةِ إِلَيْكَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْكَ....
ترجمه :
و این جایگاه كسی است كه درباره خویش از تو شرمسار است و بر خویش خشمگین است و از تو خشنود است. پس با جانی خاشع و گردنی فروافكنده و پشتی گران بار از گناهان بین بیم و امید به تو با تو روبرو شده است.


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : جهاد اقتصادی
کلیدواژه(ها) : جهاد اقتصادی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
کسی خیال نکند که جهاد- همان جهاد مسلّحانه را می‏گوییم؛ نه جهاد علمی و مالی و اقتصادی و جهاد در سنگر سازندگی که همه در جای خود محفوظند و فضیلت دارند- تمام شده است. البته فضیلتِ جهاد مسلّحانه با فضیلتهای دیگر قابل مقایسه نیست. میدان این جهاد، میدان بازی است که خودِ این هم فرصت دیگری است. این‏ها نِعَم الهی هستند و شما باید از این فرصتها استفاده کنید.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : تمدن اسلامی
کلیدواژه(ها) : تمدن اسلامی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
پدیده‏ای در تاریخ اتّفاق افتاده که اگر ما بخواهیم آن را براساس معادلات معمولیِ تاریخی حل کنیم، حلّ آن محال است و آن اینکه، ملتی که در دورانی از اوّلیّات تمدّن بشری محروم بوده، بنایی را پی‏ریزی کرده که بزرگترین تمدّنهای بشری را به وجود آورده و آن، نهضت اسلامی است. تمدّن را چه کسانی به وجود می‏آورند؟ تمدّن یونان و رُم قدیم، که اروپای امروز در اواخر قرن بیستم هنوز به آن می‏نازد و در تاریخ و تفسیرهای علمی خود، آن را به رخ همه می‏کشد، هر قدمش مترتّب بر قدمهای قبلی بوده است. مگر یک تمدّن عظیم، همین‏طوری از یک کویر می‏جوشد؟! مگر چنین چیزی ممکن است؟! اما در مورد اسلام، چنین شد. عدّه‏ای که حتّی سوادِ خواندن نداشتند؛ چه رسد به اینکه سواد داشتن به خواندن کتابهای گوناگون و به پیدا کردن نظر علمی منتهی شود و بعد این نظر علمی در مسابقه‏ی بین نظرات علمیِ بشر رتبه‏ی بالاتر را پیدا کند، تمدّنی عظیم را پی‏ریزی کردند. لذا، ببینید که این‏ها چه راههایی طولانی هستند!

چطور ممکن است که ملت و جامعه‏ای این راه‏ها را طی کند و بعد از آنکه نظرات علمی او در همه‏ی مسائل بر نظرات علمی مدرن درجه‏ی یک دنیا تسلّط پیدا کرد، به سودِ خود، تمدّنهای دیگر را حذف کند و تمدّن منحصر گردد؟! ملت عربستان نه تنها نظرات علمی برجسته‏تری نداشت، بلکه اصلًا نظر علمی نداشت. اصلًا علم و سواد نداشت. آن‏گاه، چنین جمعیتی، در طول ده سال حیات مبارک پیغمبر، بعد از هجرت و در دوران حکومت، پایه‏های مدنیّتی را چید که آن مدنیّت چند صد سال دنیا را اداره کرد و تمام مدنیّتهای دنیا را تحت تأثیر قرار داد. در آن قرون- قرون سوم و چهارم و پنجم و ششم میلادی- تمدّن غربی تمدّن برتر بود؛ تمدّن شرقی منقرض شده بود و تمدّن ایرانی هم در واقع چیزی نبود. ولی می‏بینیم که تمدّن اسلامی، آن تمدّن برترِ غربی را از بین برد. بدین معنا که تمدّن غربی در مقابل این تمدّن منقرض شد؛ مثل ستاره که با آمدن خورشید دیگر نور ندارد، یا مثل ماه که با آمدن خورشید و طلوع روز دیگر هیچ است و یا مثل یک طبیب ابتداییِ تجربی که با آمدن یک متخصّص درجه‏ی اوّل با چند عنوان دکترای فوق تخصّص، اصلًا پُررویی است که بگوید «کسی به من مراجعه کند.» وقتی‏که تمدّن اسلامی آمد، چنین شد. این یک واقعیت است که همه چیز اروپا در مقابل تمدّن اسلامی رنگ باخت و این تا قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری هم ادامه داشت. البته بعد از این، تمدّن اسلامی سالها تنزّل کرد تا به دوران رنسانس رسید. بعد از این، تمدّن غربی دوباره شروع به اوج گرفتن کرد. منتها تمدّن غرب، در تمام آن سالهای بعد از غلبه‏ی تمدّن اسلامی، مشغول تغذیه از این تمدّن بوده است. به کتابها و منابع آن زمان نگاه کنید! برجسته‏ترین دانشمندان، دانشمندانی بودند که می‏توانستند با آثار اسلامی سروکار داشته باشند و از آن‏ها چیزی بفهمند و آن‏ها را ترجمه کنند.
حال سؤال اصلی این است که این تمدّن اسلامی چگونه به وجود آمد؟ برخی می‏گویند از آثار ایران گرفتند و برخی معتقدند که از آثار روم گرفتند.

اما این حرفها، حرفهای جاهلانه و بچگانه است. حال فرض کنیم که ده عنوان کتاب از جایی ترجمه کردند، آیا با این ده عنوان کتاب، تمدّن درست می‏شود؟ آیا تمدّن اسلامی با ترجمه‏ی آثار یونانی و رومی و هندی درست شد؟ نه. جوهر تمدّن اسلامی، از درون خودش بود. البته تمدّن زنده، از دیگران هم استفاده می‏کند. سؤال این است که این دنیای آباد؛ این به کار گرفتن علم؛ این کشف حقایق درجه‏ی یک عالمِ وجود- همین عالم مادّه- که به‏وسیله‏ی مسلمین به وجود آمد؛ این استخدام اندیشه‏ها و فکرها و ذهنها و فعّالیتهای عظیم علمی و به وجود آوردن دانشگاههای عظیم آن روز در مقیاس جهانی؛ پدید آوردن دهها کشور ثروتمند و مقتدر در آن روزگار و یک قدرت سیاسی بی‏نظیر در طول تاریخ، از کجا به وجود آمد؟ شما در طول تاریخ، قدرتی را جز قدرت سیاسی اسلام سراغ ندارید که از قلب اروپا تا قلب شبه قارّه، یک کشور واحد شده باشد و قدرت ماندگاری بر آن حکومت کند! دوران قرون وسطای اروپا، دوران جهالت و بدبختی برای اروپاست. اروپاییها قرون وسطی را «دوران سیاهی و تاریکی» می‏نامند. همان قرون وسطایی که در اروپا تاریکی و سیاهی بود، دوران تشعشع علم در کشورهای اسلامی، از جمله ایران است. اصلًا در باره‏ی قرن چهارم هجری- که دوران تشعشع علم است- کتابها نوشته و تحقیقها کرده‏اند. چنان قدرت سیاسی، چنان قدرت علمی، چنان دنیاآرایی، چنان کشورداری و چنان استخدام تمام نیروهای زنده و سازنده و فعّال بشری، بر اثر چه چیز به وجود آمد؟ بر اثر تعالیم اسلام. مسئله، فقط این است. اسلام یک درس را به مسلمین تعلیم کرد و آن درس هر روز که در بین مسلمین باشد، نتیجه‏اش درخشش و تلألؤ و علوّ معنوی و مادّی است. آن درس درسِ مجاهدتِ خالصانه و مخلصانه است. هرجا که مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجه‏اش درخشش و تلألؤ خواهد بود. منتها مجاهدت خالصانه و مخلصانه، ممکن است برای خدا انجام گیرد، ممکن هم هست برای غیرِ خدا انجام گیرد. اگر برای خدا انجام گرفت، همیشگی، ماندگار و زایل ناشدنی است؛ اما اگر برای غیرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نیست. ممکن است یکی عاشق کسی باشد؛ خالص و مخلص برای او حرکتی را انجام دهد. یا عاشق میهنِ خود باشد؛ خالص و مخلص برای میهنش حرکتی را انجام دهد. این‏ها ماندگار نیست و تا وقتی است که این هیجان و احساس در او باشد. به مجرّد اینکه احساس او یک‏ذرّه سرد شد، چشمش باز می‏شود و به خود می‏گوید که آیا من بروم بمیرم تا فلان‏کس بخورد گردنش کلفت شود؟! اما اگر برای خدا باشد، این‏طور نیست. هر قدر دقّت عقلانی انسان بیشتر شد، مجاهدتش بیشتر خواهد شد. برای اینکه می‏داند «ما عندکم ینفد و ما عند الله باق»؛ آنچه که برای خدا دادیم می‏ماند.

بزغاله‏ای را خدمت پیغمبر اکرم آوردند. ذبح کرد و فرمود: «هرکس گوشت می‏خواهد بیاید.» فقرای مدینه به سوی خانه‏ی پیغمبر به راه افتادند. پیغمبر به هرکدام یک‏تکّه داد. بعد که همه رفتند، فقط یک کتفِ آن مانده بود. یکی از زنان پیغمبر عرض کرد: «یا رسول الله! بزغاله‏ای به این بزرگی رفت؛ همین کتفش ماند!؟» پیغمبر فرمود: «همه‏اش ماند؛ فقط همین کتفش است که می‏رود.» یعنی می‏خوریم، از بین می‏رود و تمام می‏شود؛ امّا آنچه که دادیم می‏مانَد. این، حسابِ دودوتاچهارتاست. وقتی کار برای خدا باشد، هر قدر عقلِ انسان بیشتر و تیزتر باشد، فداکاری او بیشتر خواهد شد؛ چون می‏داند که این همه عمر گذراندن، در دنیا تلاش کردن، عرق ریختن، فکر کردن، دویدن، پول به‏دست آوردن و کیف و عیش کردن، از بین می‏رود. هرچه کام بیشتر باشد، ناکامی بیشتر می‏شود. همین است که:
کفّاره‏ی شرابخواریهای بی‏حساب‏
هشیار در میانه‏ی مستان نشستن است‏

انسان هرچه بیشتر لذّت ببرد، آن وقت که لذت از دست او رفت، حسرتش بیشتر است. اما آن لحظه‏ای که شما علی‏العجاله از جانتان گذشتید؛ برای اینکه گُردانتان ممکن بود در محاصره واقع شود، بلند شدید، خواب نصف شب را زدید، دویدید، خودتان را به قرارگاه رساندید، خبر را- چون بی‏سیم هم نبود- با زبان رساندید و نیرو آمد و یک گُردان نجات پیدا کرد، آن نیم ساعت شما ماند، ماندگار شد و دیگر تمام شدنی نیست. این نیم ساعت چقدر قیمت دارد! قرنها خواهد گذشت، اما از آن نیم ساعت شما، مثل الماس، چیزی کم نخواهد شد. حال اگر شما صدتا از این نیم ساعتها داشته باشید، ببینید چقدر قیمت دارد! این، کار برای خداست. هیچ عاملی نمی‏تواند کاری را که شما برای خدا کردید از بین ببرد. فقط یک عامل می‏تواند و آن خودِ شما هستید.

خدای متعال به انسان توان و نیروی کمی نداده است. این توان را هم به انسان داده است که همه‏ی کارهای خوبِ خودش را خراب کند. اما غیر از خودِ شما، احدی قادر نیست که کار و لحظه‏ی خوبی را که شما در راه خدا صرف کرده‏اید، از بین ببرد. ببینید کار برای خدا چقدر قیمت دارد! این را اسلام به مسلمین یاد داد. حال شما فکر می‏کنید دانشمندی که چنین عقیده‏ای دارد، آیا یک‏لحظه از کار دست خواهد کشید و به بهانه‏ی نداشتن حقوق و خانه و سایر امکانات، کوتاهی خواهد کرد؟ همه‏ی دانشمندان معروف غربی که در این چهارصد سال اخیر غرب توانسته‏اند کارهای بزرگی بکنند، با چنین روحیه‏ای توانسته‏اند به این پیشرفتهای علمی نائل شوند؛ یعنی با روحیه‏ی عشق به کاری که می‏خواهند انجام دهند.

اگر انسان راهِ خدا را پیدا کرد و یاد گرفت که چگونه کار را برای خدا انجام دهد، آن وقت می‏بینید که این عشق به کار، چقدر کار را آسان خواهد کرد. تمدّن اسلامی، این‏گونه به وجود آمد: معمارش وقتی می‏خواهد بنایی را طرّاحی کند، همین‏گونه است. عمله‏اش وقتی خشتها را روی هم می‏گذارد، همین‏طور است. فرمانده‏اش وقتی در قرارگاه اصلی نشسته، همین‏طور است. سربازش وقتی در خط مقدّم حرکت می‏کند، همین‏طور است. سنگرساز بی‏سنگرش همین‏طور است. پاسدار و پاسبانِ کوچه و خیابانش که کشیک می‏دهد، همین‏طور است. عالِمِ دینی‏اش در درس، همین‏طور است. حاکمِ سیاسی‏اش، در جایی که نشسته و می‏خواهد تصمیم سیاسی بگیرد، همین‏طور است. خلاصه، همه برای خدا کار می‏کنند. آیا چنین ملت و کشوری، از لحاظ زندگی عقب خواهد افتاد؟! آیا چنین ملت و کشوری، اندکی ذلّت و اهانت در دنیا خواهد دید؟! آیا دیگر کسی جرأت می‏کند به چنین ملتی زور بگوید؟!

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش :ماندگاری و زایل نشدن مجاهدتِ خالصانه برای خدا
کلیدواژه(ها) : جهاد, اخلاص
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
اسلام یک درس را به مسلمین تعلیم کرد و آن درس هر روز که در بین مسلمین باشد، نتیجه‌اش درخشش و تلألؤ و علوّ معنوی و مادّی است.آن درس درسِ مجاهدتِ خالصانه و مخلصانه است. هرجا که مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجه‌اش درخشش و تلألؤ خواهد بود. منتها مجاهدت خالصانه و مخلصانه، ممکن است برای خدا انجام گیرد، ممکن هم هست برای غیرِ خدا انجام گیرد. اگر برای خدا انجام گرفت، همیشگی، ماندگار و زایل ناشدنی است؛ اما اگر برای غیرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نیست. ممکن است یکی عاشق کسی باشد؛ خالص و مخلص برای او حرکتی را انجام دهد. یا عاشق میهنِ خود باشد؛ خالص و مخلص برای میهنش حرکتی را انجام دهد. اینها ماندگار نیست و تا وقتی است که این هیجان و احساس در او باشد. به مجرّد این‌که احساس او یک ذرّه سرد شد، چشمش باز می‌شود و به خود می‌گوید که آیا من بروم بمیرم تا فلان کس بخورد گردنش کلفت شود؟! اما اگر برای خدا باشد، این‌طور نیست. هرقدر دقّت عقلانی انسان بیشتر شد، مجاهدتش بیشتر خواهد شد. برای این‌که می‌داند «ما عندکم ینفد و ما عنداللَّه باق»(1)؛ آنچه که برای خدا دادیم می‌ماند.
بزغاله‌ای را خدمت پیغمبر اکرم آوردند. ذبح کرد و فرمود: «هرکس گوشت می‌خواهد بیاید.» فقرای مدینه به سوی خانه‌ی پیغمبر به راه افتادند. پیغمبر به هر کدام یک تکّه داد. بعد که همه رفتند، فقط یک کتفِ آن مانده بود. یکی از زنان پیغمبر عرض کرد: «یا رسول اللَّه! بزغاله‌ای به این بزرگی رفت؛ همین کتفش ماند!؟» پیغمبر فرمود: «همه‌اش ماند؛ فقط همین کتفش است که می‌رود.» یعنی می‌خوریم، از بین می‌رود و تمام می‌شود؛ امّا آنچه که دادیم می‌مانَد.(2) این، حسابِ دو دوتا چهارتاست. وقتی کار برای خدا باشد، هر قدر عقلِ انسان بیشتر و تیزتر باشد، فداکاری او بیشتر خواهد شد؛ چون می‌داند که این همه عمر گذراندن، در دنیا تلاش کردن، عرق ریختن، فکر کردن، دویدن، پول به‌دست آوردن و کیف و عیش کردن، از بین می‌رود. هر چه کام بیشتر باشد، ناکامی بیشتر می‌شود.
1 ) سوره مبارکه النحل آیه 96
ما عِندَكُم يَنفَدُ ۖ وَما عِندَ اللَّهِ باقٍ ۗ وَلَنَجزِيَنَّ الَّذينَ صَبَروا أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما كانوا يَعمَلونَ
ترجمه :
آنچه نزد شماست فانی می‌شود؛ امّا آنچه نزد خداست باقی است؛ و به کسانی که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالی که انجام می‌دادند پاداش خواهیم داد.

2 )
سنن الترمذی، الترمذی ، ج 4 ، ص 58 ح 2587 ؛
مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 6 ، ص 50 ؛ 
كنز العمال، المتقی الهندی، ج 6 ، ص 381 ؛

أنهم ذبحوا شاة فقال النبی صلى الله عليه وسلم : " ما بقی منها ؟ قالت ما بقی منها إلا كتفها . قال بقی كلها غير كتفها. »
ترجمه :
گوسفندى را سر بريدند [و گوشت آن را انفاق كردند]. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:" چيزى مانده است؟". عايشه گفت: بجز دستش، چيزى باقى نمانده است. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:" بجز دستش، همه آن باقى مانده است".


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش :پذیرایی مادرانه حضرت زهرا(س) از پیامبر(ص) در شعب ابی‌طالب
کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها), شعب ابی‌طالب
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
آن زمان که در شعب ابی‌طالب همه‌ی راههای عافیت بر مسلمانان و وجود مقدّس نبیّ‌اسلام صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم بسته شده بود؛ نه امکانات زیستی، نه امکانات رفاهی، نه آسودگی خاطر؛ دائم دغدغه‌ی تهاجمِ دشمنان، دائم خبرهای بد، صدای گریه‌ی کودکان از گرسنگی بلند، انواع ناراحتیهایی که در آن درّه‌ی خشک وجود داشت و این عدّه خانواده‌ی مسلمان برای مدّت سه سال مجبور به اقامت شده بودند - و چه سختیها کشیدند و همه‌ی این سختیها هم از مبدأ یکایک این انسانها از کوچک و بزرگ حرکت می‌کرد و روی دوش پیامبر اسلام می‌نشست. چون رهبر بود؛ چون همه به او متّکی بودند، همه‌ی دردها را پیش او می‌آوردند، همه‌ی فشارها را او حس می‌کرد - در چنین وضعیت سرشار از سختی و محنت و فشار و ناراحتیِ ناشی از دعوت در راه خدا و صبر در راه او - اتفاقاً در همین ایام جناب ابی‌طالب هم از دنیا می‌رود؛ جناب خدیجه‌ی کبری هم در مدّت کوتاهی به رضوان الهی و لقاءاللَّه می‌پیوندد و پیامبر، تنهای تنهاست - فاطمه‌ی زهرا، این دختر چند ساله - حالا بنا به اختلاف روایات، پنج ساله، شش ساله، هفت ساله، ده ساله - تنها کسی است که پیامبرِ با این عظمت به او تکیه می‌کند. او مثل مادر از پدر بزرگوار خود پذیرایی می‌کند، که این قضیه‌ی «فاطمة امّ ابیها» (1)مربوط به این‌جاست.
1 )
بحارالأنوار ، علامه مجلسی  ج 43 ص 19؛

أَقُولُ رُوِيَ فِی مَقَاتِلِ الطَّالِبِيِّينَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ فَاطِمَةَ ع كَانَتْ تُكَنَّى أُمَّ أَبِيهَا
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش :نهضت اسلامی پیامبر(ص)؛ پدیدآورنده تمدن اسلامی
کلیدواژه(ها) : تمدن اسلامی, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل, تغذیه تمدن غرب از تمدن اسلامی, تاریخ تمدن اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
پدیده‌ای در تاریخ اتّفاق افتاده که اگر ما بخواهیم آن را براساس معادلات معمولیِ تاریخی حل کنیم، حلّ آن محال است و آن این‌که، ملتی که در دورانی از اوّلیّات تمدّن بشری محروم بوده، بنایی را پی‌ریزی کرده که بزرگترین تمدّنهای بشری را به‌وجود آورده و آن، نهضت اسلامی است. تمدّن را چه کسانی به‌وجود می‌آورند؟ تمدّن یونان و رُم قدیم، که اروپای امروز در اواخر قرن بیستم هنوز به آن می‌نازد و در تاریخ و تفسیرهای علمی خود، آن را به رخ همه می‌کشد، هر قدمش مترتّب بر قدمهای قبلی بوده است. مگر یک تمدّن عظیم، همین‌طوری از یک کویر می‌جوشد؟! مگر چنین چیزی ممکن است؟! اما در مورد اسلام، چنین شد. عدّه‌ای که حتّی سوادِ خواندن نداشتند؛ چه رسد به این‌که سواد داشتن به خواندن کتابهای گوناگون و به پیدا کردن نظر علمی منتهی شود و بعد این نظر علمی در مسابقه‌ی بین نظرات علمیِ بشر رتبه‌ی بالاتر را پیدا کند، تمدّنی عظیم را پی‌ریزی کردند. لذا، ببینید که اینها چه راههایی طولانی هستند!
چطور ممکن است که ملت و جامعه‌ای این راهها را طی کند و بعد از آن‌که نظرات علمی او در همه‌ی مسائل بر نظرات علمی مدرن درجه‌ی یک دنیا تسلّط پیدا کرد، به سودِ خود، تمدّنهای دیگر را حذف کند و تمدّن منحصر گردد؟! ملت عربستان نه تنها نظرات علمی برجسته‌تری نداشت، بلکه اصلاً نظر علمی نداشت. اصلاً علم و سواد نداشت. آن‌گاه، چنین جمعیتی، در طول ده سال حیات مبارک پیغمبر، بعد از هجرت و در دوران حکومت، پایه‌های مدنیّتی را چید که آن مدنیّت چند صد سال دنیا را اداره کرد و تمام مدنیّتهای دنیا را تحت تأثیر قرار داد. در آن قرون - قرون سوم و چهارم و پنجم و ششم میلادی - تمدّن غربی تمدّن برتر بود؛ تمدّن شرقی منقرض شده بود و تمدّن ایرانی هم در واقع چیزی نبود. ولی می‌بینیم که تمدّن اسلامی، آن تمدّن برترِ غربی را از بین برد. بدین معنا که تمدّن غربی در مقابل این تمدّن منقرض شد؛ مثل ستاره که با آمدن خورشید دیگر نور ندارد، یا مثل ماه که با آمدن خورشید و طلوع روز دیگر هیچ است و یا مثل یک طبیب ابتداییِ تجربی که با آمدن یک متخصّص درجه‌ی اوّل با چند عنوان دکترای فوق تخصّص، اصلاً پُررویی است که بگوید «کسی به من مراجعه کند.» وقتی که تمدّن اسلامی آمد، چنین شد.
این یک واقعیت است که همه چیز اروپا در مقابل تمدّن اسلامی رنگ باخت و این تا قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری هم ادامه داشت. البته بعد از این، تمدّن اسلامی سالها تنزّل کرد تا به دوران رنسانس رسید. بعد از این، تمدّن غربی دوباره شروع به اوج گرفتن کرد. منتها تمدّن غرب، در تمام آن سالهای بعد از غلبه‌ی تمدّن اسلامی، مشغول تغذیه از این تمدّن بوده است. به کتابها و منابع آن زمان نگاه کنید! برجسته‌ترین دانشمندان، دانشمندانی بودند که می‌توانستند با آثار اسلامی سروکار داشته باشند و از آنها چیزی بفهمند و آنها را ترجمه کنند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش :تشعشع علم در تمدن اسلامی؛ همزمان با قرون وسطای تاریک اروپا
کلیدواژه(ها) : تمدن اسلامی, تاریخ قرون وسطی اروپا, شکوفایی علم در تمدن اسلامی, قرون وسطی اروپا, تاریخ قرون وسطی اروپا, تاریخ تمدن اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
تمدّن اسلامی چگونه به‌وجود آمد؟ برخی می‌گویند از آثار ایران گرفتند و برخی معتقدند که از آثار روم گرفتند. اما این حرفها، حرفهای جاهلانه و بچگانه است. حال فرض کنیم که ده عنوان کتاب از جایی ترجمه کردند، آیا با این ده عنوان کتاب، تمدّن درست می‌شود؟ آیا تمدّن اسلامی با ترجمه‌ی آثار یونانی و رومی و هندی درست شد؟ نه. جوهر تمدّن اسلامی، از درون خودش بود. البته تمدّن زنده، از دیگران هم استفاده می‌کند. سؤال این است که این دنیای آباد؛ این به‌کار گرفتن علم؛ این کشف حقایق درجه‌ی یک عالمِ وجود - همین عالم مادّه - که به‌وسیله‌ی مسلمین به‌وجود آمد؛ این استخدام اندیشه‌ها و فکرها و ذهنها و فعّالیتهای عظیم علمی و به‌وجود آوردن دانشگاههای عظیم آن روز در مقیاس جهانی؛ پدید آوردن دهها کشور ثروتمند و مقتدر در آن روزگار و یک قدرت سیاسی بی‌نظیر در طول تاریخ، از کجا به‌وجود آمد؟ شما در طول تاریخ، قدرتی را جز قدرت سیاسی اسلام سراغ ندارید که از قلب اروپا تا قلب شبه قارّه، یک کشور واحد شده باشد و قدرت ماندگاری بر آن حکومت کند! دوران قرون وسطای اروپا، دوران جهالت و بدبختی برای اروپاست. اروپاییها قرون وسطی را «دوران سیاهی و تاریکی» می‌نامند. همان قرون وسطایی که در اروپا تاریکی و سیاهی بود، دوران تشعشع علم در کشورهای اسلامی، از جمله ایران است. اصلاً درباره‌ی قرن چهارم هجری - که دوران تشعشع علم است - کتابها نوشته و تحقیقها کرده‌اند. چنان قدرت سیاسی، چنان قدرت علمی، چنان دنیاآرایی، چنان کشور داری و چنان استخدام تمام نیروهای زنده و سازنده و فعّال بشری، بر اثر چه چیز به‌وجود آمد؟ بر اثر تعالیم اسلام. مسأله، فقط این است. اسلام یک درس را به مسلمین تعلیم کرد و آن درس هر روز که در بین مسلمین باشد، نتیجه‌اش درخشش و تلألؤ و علوّ معنوی و مادّی است.آن درس درسِ مجاهدتِ خالصانه و مخلصانه است. هرجا که مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجه‌اش درخشش و تلألؤ خواهد بود. منتها مجاهدت خالصانه و مخلصانه، ممکن است برای خدا انجام گیرد، ممکن هم هست برای غیرِ خدا انجام گیرد. اگر برای خدا انجام گرفت، همیشگی، ماندگار و زایل ناشدنی است؛ اما اگر برای غیرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نیست.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش :انفاق بزغاله ذبح شده توسط پیامبر(ص) به فقراء
کلیدواژه(ها) : انفاق, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل, انفاق پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
اگر[مجاهدتی]برای خدا انجام گرفت، همیشگی، ماندگار و زایل ناشدنی است؛ اما اگر برای غیرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نیست. ممکن است یکی عاشق کسی باشد؛ خالص و مخلص برای او حرکتی را انجام دهد. یا عاشق میهنِ خود باشد؛ خالص و مخلص برای میهنش حرکتی را انجام دهد. اینها ماندگار نیست و تا وقتی است که این هیجان و احساس در او باشد. به مجرّد این‌که احساس او یک ذرّه سرد شد، چشمش باز می‌شود و به خود می‌گوید که آیا من بروم بمیرم تا فلان کس بخورد گردنش کلفت شود؟! اما اگر برای خدا باشد، این‌طور نیست. هرقدر دقّت عقلانی انسان بیشتر شد، مجاهدتش بیشتر خواهد شد. برای این‌که می‌داند «ما عندکم ینفد و ما عنداللَّه باق»؛ آنچه که برای خدا دادیم می‌ماند.
بزغاله‌ای را خدمت پیغمبر اکرم آوردند. ذبح کرد و فرمود: «هرکس گوشت می‌خواهد بیاید.» فقرای مدینه به سوی خانه‌ی پیغمبر به راه افتادند. پیغمبر به هر کدام یک تکّه داد. بعد که همه رفتند، فقط یک کتفِ آن مانده بود. یکی از زنان پیغمبر عرض کرد: «یا رسول اللَّه! بزغاله‌ای به این بزرگی رفت؛ همین کتفش ماند!؟» پیغمبر فرمود: «همه‌اش ماند؛ فقط همین کتفش است که می‌رود.» یعنی می‌خوریم، از بین می‌رود و تمام می‌شود؛ امّا آنچه که دادیم می‌مانَد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : تمدن‌سازی نوین اسلامی
کلیدواژه(ها) : تمدن‌سازی نوین اسلامی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
پدیده‏ای در تاریخ اتّفاق افتاده كه اگر ما بخواهیم آن را براساس معادلات معمولیِ تاریخی حل كنیم، حلّ آن محال است و آن اینكه، ملتی كه در دورانی از اوّلیّات تمدّن بشری محروم بوده، بنایی را پی‏ریزی كرده كه بزرگترین تمدّنهای بشری را به وجود آورده و آن، نهضت اسلامی است. تمدّن را چه كسانی به وجود می‏آورند؟ تمدّن یونان و رُم قدیم، كه اروپای امروز در اواخر قرن بیستم هنوز به آن می‏نازد و در تاریخ و تفسیرهای علمی خود، آن را به رخ همه می‏كشد، هر قدمش مترتّب بر قدمهای قبلی بوده است. مگر یك تمدّن عظیم، همین‏طوری از یك كویر می‏جوشد؟! مگر چنین چیزی ممكن است؟! اما در مورد اسلام، چنین شد. عدّه‏ای كه حتّی سوادِ خواندن نداشتند؛ چه رسد به اینكه سواد داشتن به خواندن كتابهای گوناگون و به پیدا كردن نظر علمی منتهی شود و بعد این نظر علمی در مسابقه‏ی بین نظرات علمیِ بشر رتبه‏ی بالاتر را پیدا كند، تمدّنی عظیم را پی‏ریزی كردند. لذا، ببینید كه این‏ها چه راههایی طولانی هستند!
چطور ممكن است كه ملت و جامعه‏ای این راه‏ها را طی كند و بعد از آنكه نظرات علمی او در همه‏ی مسائل بر نظرات علمی مدرن درجه‏ی یك دنیا تسلّط پیدا كرد، به سودِ خود، تمدّنهای دیگر را حذف كند و تمدّن منحصر گردد؟! ملت عربستان نه تنها نظرات علمی برجسته‏تری نداشت، بلكه اصلًا نظر علمی نداشت. اصلًا علم و سواد نداشت. آن‏گاه، چنین جمعیتی، در طول ده سال حیات مبارك پیغمبر، بعد از هجرت و در دوران حكومت، پایه‏های مدنیّتی را چید كه آن مدنیّت چند صد سال دنیا را اداره كرد و تمام مدنیّتهای دنیا را تحت تأثیر قرار داد. در آن قرون- قرون سوم و چهارم و پنجم و ششم میلادی- تمدّن غربی تمدّن برتر بود؛ تمدّن شرقی منقرض شده بود و تمدّن ایرانی هم در واقع چیزی نبود. ولی می‏بینیم كه تمدّن اسلامی، آن تمدّن برترِ غربی را از بین برد. بدین معنا كه تمدّن غربی در مقابل این تمدّن منقرض شد؛ مثل ستاره كه با آمدن خورشید دیگر نور ندارد، یا مثل ماه كه با آمدن خورشید و طلوع روز دیگر هیچ است و یا مثل یك طبیب ابتداییِ تجربی كه با آمدن یك متخصّص درجه‏ی اوّل با چند عنوان دكترای فوق تخصّص، اصلًا پُررویی است كه بگوید «كسی به من مراجعه كند.» وقتی‏كه تمدّن اسلامی آمد، چنین شد. این یك واقعیت است كه همه چیز اروپا در مقابل تمدّن اسلامی رنگ باخت و این تا قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری هم ادامه داشت. البته بعد از این، تمدّن اسلامی سالها تنزّل كرد تا به دوران رنسانس رسید. بعد از این، تمدّن غربی دوباره شروع به اوج گرفتن كرد. منتها تمدّن غرب، در تمام آن سالهای بعد از غلبه‏ی تمدّن اسلامی، مشغول تغذیه از این تمدّن بوده است. به كتابها و منابع آن زمان نگاه كنید! برجسته‏ترین دانشمندان، دانشمندانی بودند كه می‏توانستند با آثار اسلامی سروكار داشته باشند و از آن‏ها چیزی بفهمند و آن‏ها را ترجمه كنند.
حال سؤال اصلی این است كه این تمدّن اسلامی چگونه به وجود آمد؟ برخی می‏گویند از آثار ایران گرفتند و برخی معتقدند كه از آثار روم گرفتند.
اما این حرفها، حرفهای جاهلانه و بچگانه است. حال فرض كنیم كه ده عنوان كتاب از جایی ترجمه كردند، آیا با این ده عنوان كتاب، تمدّن درست می‏شود؟ آیا تمدّن اسلامی با ترجمه‏ی آثار یونانی و رومی و هندی درست شد؟ نه. جوهر تمدّن اسلامی، از درون خودش بود. البته تمدّن زنده، از دیگران هم استفاده می‏كند. سؤال این است كه این دنیای آباد؛ این به كار گرفتن علم؛ این كشف حقایق درجه‏ی یك عالمِ وجود- همین عالم مادّه- كه به‏وسیله‏ی مسلمین به وجود آمد؛ این استخدام اندیشه‏ها و فكرها و ذهنها و فعّالیتهای عظیم علمی و به وجود آوردن دانشگاههای عظیم آن روز در مقیاس جهانی؛ پدید آوردن دهها كشور ثروتمند و مقتدر در آن روزگار و یك قدرت سیاسی بی‏نظیر در طول تاریخ، از كجا به وجود آمد؟ شما در طول تاریخ، قدرتی را جز قدرت سیاسی اسلام سراغ ندارید كه از قلب اروپا تا قلب شبه قارّه، یك كشور واحد شده باشد و قدرت ماندگاری بر آن حكومت كند! دوران قرون وسطای اروپا، دوران جهالت و بدبختی برای اروپاست. اروپاییها قرون وسطی را «دوران سیاهی و تاریكی» می‏نامند. همان قرون وسطایی كه در اروپا تاریكی و سیاهی بود، دوران تشعشع علم در كشورهای اسلامی، از جمله ایران است. اصلًا در باره‏ی قرن چهارم هجری- كه دوران تشعشع علم است- كتابها نوشته و تحقیقها كرده‏اند. چنان قدرت سیاسی، چنان قدرت علمی، چنان دنیاآرایی، چنان كشورداری و چنان استخدام تمام نیروهای زنده و سازنده و فعّال بشری، بر اثر چه چیز به وجود آمد؟ بر اثر تعالیم اسلام. مسئله، فقط این است. اسلام یك درس را به مسلمین تعلیم كرد و آن درس هر روز كه در بین مسلمین باشد، نتیجه‏اش درخشش و تلألؤ و علوّ معنوی و مادّی است. آن درس درسِ مجاهدتِ خالصانه و مخلصانه است. هرجا كه مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجه‏اش درخشش و تلألؤ خواهد بود. منتها مجاهدت خالصانه و مخلصانه، ممكن است برای خدا انجام گیرد، ممكن هم هست برای غیرِ خدا انجام گیرد. اگر برای خدا انجام گرفت، همیشگی، ماندگار و زایل ناشدنی است؛ اما اگر برای غیرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نیست. ممكن است یكی عاشق كسی باشد؛ خالص و مخلص برای او حركتی را انجام دهد. یا عاشق میهنِ خود باشد؛ خالص و مخلص برای میهنش حركتی را انجام دهد. این‏ها ماندگار نیست و تا وقتی است كه این هیجان و احساس در او باشد. به مجرّد اینكه احساس او یك‏ذرّه سرد شد، چشمش باز می‏شود و به خود می‏گوید كه آیا من بروم بمیرم تا فلان‏كس بخورد گردنش كلفت شود؟! اما اگر برای خدا باشد، این‏طور نیست. هر قدر دقّت عقلانی انسان بیشتر شد، مجاهدتش بیشتر خواهد شد. برای اینكه می‏داند «ما عندكم ینفد و ما عند الله باق»؛ آنچه كه برای خدا دادیم می‏ماند.
بزغاله‏ای را خدمت پیغمبر اكرم آوردند. ذبح كرد و فرمود: «هركس گوشت می‏خواهد بیاید.» فقرای مدینه به سوی خانه‏ی پیغمبر به راه افتادند. پیغمبر به هركدام یك‏تكّه داد. بعد كه همه رفتند، فقط یك كتفِ آن مانده بود. یكی از زنان پیغمبر عرض كرد: «یا رسول الله! بزغاله‏ای به این بزرگی رفت؛ همین كتفش ماند!؟» پیغمبر فرمود: «همه‏اش ماند؛ فقط همین كتفش است كه می‏رود.» یعنی می‏خوریم، از بین می‏رود و تمام می‏شود؛ امّا آنچه كه دادیم می‏مانَد. این، حسابِ دودوتاچهارتاست. وقتی كار برای خدا باشد، هر قدر عقلِ انسان بیشتر و تیزتر باشد، فداكاری او بیشتر خواهد شد؛ چون می‏داند كه این همه عمر گذراندن، در دنیا تلاش كردن، عرق ریختن، فكر كردن، دویدن، پول به‏دست آوردن و كیف و عیش كردن، از بین می‏رود. هرچه كام بیشتر باشد، ناكامی بیشتر می‏شود. همین است كه:
كفّاره‏ی شرابخواریهای بی‏حساب‏
هشیار در میانه‏ی مستان نشستن است‏
انسان هرچه بیشتر لذّت ببرد، آن وقت كه لذت از دست او رفت، حسرتش بیشتر است. اما آن لحظه‏ای كه شما علی‏العجاله از جانتان گذشتید؛ برای اینكه گُردانتان ممكن بود در محاصره واقع شود، بلند شدید، خواب نصف شب را زدید، دویدید، خودتان را به قرارگاه رساندید، خبر را- چون بی‏سیم هم نبود- با زبان رساندید و نیرو آمد و یك گُردان نجات پیدا كرد، آن نیم ساعت شما ماند، ماندگار شد و دیگر تمام شدنی نیست. این نیم ساعت چقدر قیمت دارد! قرنها خواهد گذشت، اما از آن نیم ساعت شما، مثل الماس، چیزی كم نخواهد شد. حال اگر شما صدتا از این نیم ساعتها داشته باشید، ببینید چقدر قیمت دارد! این، كار برای خداست. هیچ عاملی نمی‏تواند كاری را كه شما برای خدا كردید از بین ببرد. فقط یك عامل می‏تواند و آن خودِ شما هستید.
خدای متعال به انسان توان و نیروی كمی نداده است. این توان را هم به انسان داده است كه همه‏ی كارهای خوبِ خودش را خراب كند. اما غیر از خودِ شما، احدی قادر نیست كه كار و لحظه‏ی خوبی را كه شما در راه خدا صرف كرده‏اید، از بین ببرد. ببینید كار برای خدا چقدر قیمت دارد! این را اسلام به مسلمین یاد داد. حال شما فكر می‏كنید دانشمندی كه چنین عقیده‏ای دارد، آیا یك‏لحظه از كار دست خواهد كشید و به بهانه‏ی نداشتن حقوق و خانه و سایر امكانات، كوتاهی خواهد كرد؟ همه‏ی دانشمندان معروف غربی كه در این چهارصد سال اخیر غرب توانسته‏اند كارهای بزرگی بكنند، با چنین روحیه‏ای توانسته‏اند به این پیشرفتهای علمی نائل شوند؛ یعنی با روحیه‏ی عشق به كاری كه می‏خواهند انجام دهند.
اگر انسان راهِ خدا را پیدا كرد و یاد گرفت كه چگونه كار را برای خدا انجام دهد، آن وقت می‏بینید كه این عشق به كار، چقدر كار را آسان خواهد كرد. تمدّن اسلامی، این‏گونه به وجود آمد: معمارش وقتی می‏خواهد بنایی را طرّاحی كند، همین‏گونه است. عمله‏اش وقتی خشتها را روی هم می‏گذارد، همین‏طور است. فرمانده‏اش وقتی در قرارگاه اصلی نشسته، همین‏طور است. سربازش وقتی در خط مقدّم حركت می‏كند، همین‏طور است. سنگرساز بی‏سنگرش همین‏طور است. پاسدار و پاسبانِ كوچه و خیابانش كه كشیك می‏دهد، همین‏طور است. عالِمِ دینی‏اش در درس، همین‏طور است. حاكمِ سیاسی‏اش، در جایی كه نشسته و می‏خواهد تصمیم سیاسی بگیرد، همین‏طور است. خلاصه، همه برای خدا كار می‏كنند. آیا چنین ملت و كشوری، از لحاظ زندگی عقب خواهد افتاد؟! آیا چنین ملت و كشوری، اندكی ذلّت و اهانت در دنیا خواهد دید؟! آیا دیگر كسی جرأت می‏كند به چنین ملتی زور بگوید؟!

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : اقتدار علمی
کلیدواژه(ها) : اقتدار علمی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
اروپاییها قرون وسطی‌ را «دوران سیاهی و تاریكی» می‌نامند. همان قرون وسطایی كه در اروپا تاریكی و سیاهی بود، دوران تشعشع علم در كشورهای اسلامی، از جمله ایران است. اصلاً درباره قرن چهارم هجری - كه دوران تشعشع علم است - كتابها نوشته و تحقیقها كرده‌اند. چنان قدرت سیاسی، چنان قدرت علمی، چنان دنیاآرایی، چنان كشور داری و چنان استخدام تمام نیروهای زنده و سازنده و فعّال بشری، بر اثر چه چیز به‌وجود آمد؟ بر اثر تعالیم اسلام.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : الله (جل جلاله), راه خدا, عبودیت
کلیدواژه(ها) : الله (جل جلاله), راه خدا, عبودیت
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر انسان در راه خدا حركت كند، به آن هدف اعلى و نهايى؛ يعنى اداى حق‌ بندگى خواهد رسيد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام، يك مرد مومن مخلص خدايى بود كه توانست عده‌اى را به دنبال خود به راه بيندازد و كارى را انجام دهد كه واقعا مثل يك افسانه بود؛ يعنى اصلا باور كردنى و شدنى نبود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش :آیةاللَّه طالقانی گفتند: امام(ره) به جای دیگری متّصل است
کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, معنویت امام خمینی, شخصیت امام خمینی, خصوصیات امام خمینی(ره), سیدمحمود طالقانی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
مگر این انقلاب[اسلامی ایران] شوخی بود!؟ در کشوری که این‌گونه مورد طمع همه قدرتها بود، مگر انقلاب، شوخی بود!؟ شما ببینید که امریکا برای یک هائیتی چه‌کار میکند! برای یک پاناما چه‌کار میکند! برای یک کویت چه‌کار کرد! کویت را از دست میدادند؛ دیدید چه‌کار کردند! آن‌وقت ایرانِ به این عظمت، با این نفت و ذخایر طبیعی، با این سرزمین بزرگ و با این موقعیت استراتژیکی و جایگاه مهمِ جغرافیایی را از دست بدهد!؟ حکومت دست نشانده مطیعِ گوش به فرمان مخلصِ مریدِ خودش را جلوِ چشمش بر دارند!؟ آیا این کار شدنی بود!؟ این کار به افسانه‌ها شبیه بود؛ اما شد. اگر صد تا قسم میخوردند، خوشبین ترین آدمها میگفتند: «نمیشود.» مرحوم آیةاللَّه طالقانی که هم روحانی و دارای معرفت و مقامات علمی و هم آدم سیاسی و مبارز و زندان رفته بود و از مبارزه هم اصلاً نمیترسید، به من گفت «آن روز که امام مطرح کرد که شاه و حکومت سلطنتی باید برود، من تخطئه کردم و گفتم چه حرفها میزند! مگر میشود!؟» آن وقت که امام صریحاً این کلام را گفتند، مگر چندسال پیش از پیروزی انقلاب بود؟ یعنی تا همین اواخر، حتّی مردی مثل مرحوم طالقانىِ بزرگوارِ مؤمنِ مبارزِ زندان رفته شلاق خورده شکنجه کشیده، میگفت «امکان ندارد!» بعد ایشان به من گفت - مضمون حرف ایشان این بود - که «این مرد، به جای دیگری متّصل است و از جای دیگری حرف میزند!»

امام، یک مردِ مؤمنِ مخلصِ خدایی بود که توانست عدّه‌ای را به‌دنبال خود به‌راه بیندازد و کاری را انجام دهد که واقعاً مثل یک افسانه بود؛ یعنی اصلاً باور کردنی و شدنی نبود. در دنیایی که همه چیز علیه اسلام بود، یک نفر بیاید در جایی که همه انگیزه‌های دنیا بر این است که آن‌جا باید از اسلام و ایمان و قرآن دور بماند، حکومت اسلامی برپا کند!؟ مگر چنین چیزی ممکن بود!؟ اما امام کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : اخلاص
کلیدواژه(ها) : اخلاص
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
هرجا که مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجه‌اش درخشش و تلألؤ خواهد بود. منتها مجاهدت خالصانه و مخلصانه، ممکن است برای خدا انجام گیرد، ممکن هم هست برای غیرِ خدا انجام گیرد. اگر برای خدا انجام گرفت، همیشگی، ماندگار و زایل ناشدنی است؛ اما اگر برای غیرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نیست. ممکن است یکی عاشق کسی باشد؛ خالص و مخلص برای او حرکتی را انجام دهد. یا عاشق میهنِ خود باشد؛ خالص و مخلص برای میهنش حرکتی را انجام دهد. اینها ماندگار نیست و تا وقتی است که این هیجان و احساس در او باشد. به مجرّد این‌که احساس او یک ذرّه سرد شد، چشمش باز میشود و به خود میگوید که آیا من بروم بمیرم تا فلان کس بخورد گردنش کلفت شود!؟ اما اگر برای خدا باشد، این‌طور نیست. هرقدر دقّت عقلانی انسان بیشتر شد، مجاهدتش بیشتر خواهد شد

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : دعا
کلیدواژه(ها) : دعا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
راه خدا، در مقابل راه نفسانی است…بنابراین تکلیف معلوم است: مقابله با هوای نفس و شناختن آن و پیمودن راه خدا و تحمّل دردسرهای آن. اینها عواملی هستند که یک انسان را سعادتمند میکنند. برای این است که میبینید در دعاها و تضرّعات و در کلمات ائمّه علیهم السّلام، نفس بشری و هواهای انسانی و شخصی، این‌همه مورد مذمّت قرار گرفته، و برای این است که در دعای صحیفه سجّادیه میخوانیم: «هذا مقام من استحیی لنفسه منک.» یعنی پروردگارا! به خاطر سبکسریهای نفس خودم، از تو شرمنده‌ام. توجّه کنید که این را امام سجاد علیه‌السّلام میگوید! بنده عقیده ندارم که ائمّه علیهم السّلام، آنچه راکه در دعا و در نیمه شب و در حال تضرّع و گریه میگفته‌اند، فقط برای این بوده است که ما از آنها یاد بگیریم؛ بلکه ایشان قصد انشا میکردند و حقیقت را میگفتند. منتها مسأله هوای نفس، در مراتب نفوس بشری مختلف است. آنچه را که آن بزرگوار هوای نفس میداند، ممکن است در زندگی ما، عبادت یا انجام عمل مستحب هم باشد. آن، در زندگی و در ترکیب وجودىِ امام سجاد، هوای نفس است؛ چون اوج ایشان زیاد است، لطافت روح و صفای معنوی و روحانی‌اش بالاست

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : انفاق
کلیدواژه(ها) : انفاق
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
بزغاله‌ای را خدمت پیغمبر اکرم آوردند. ذبح کرد و فرمود: «هرکس گوشت میخواهد بیاید.» فقرای مدینه به سوی خانه پیغمبر به راه افتادند. پیغمبر به هر کدام یک تکّه داد. بعد که همه رفتند، فقط یک کتفِ آن مانده بود. یکی از زنان پیغمبر عرض کرد: «یا رسول الله! بزغاله‌ای به این بزرگی رفت؛ همین کتفش ماند!؟» پیغمبر فرمود: «همه‌اش ماند؛ فقط همین کتفش است که میرود.» یعنی میخوریم، از بین میرود و تمام میشود؛ امّا آنچه که دادیم میمانَد. این، حسابِ دو دوتا چهارتاست. وقتی کار برای خدا باشد، هر قدر عقلِ انسان بیشتر و تیزتر باشد، فداکاری او بیشتر خواهد شد؛ چون میداند که این همه عمر گذراندن، در دنیا تلاش کردن، عرق ریختن، فکر کردن، دویدن، پول به‌دست آوردن و کیف و عیش کردن، از بین میرود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : جهاد
کلیدواژه(ها) : جهاد
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
بنای کشور خیلی مستحکم است. شما باید دنبال کار را بگیرید و برای خدا مجاهدت کنید تا این بنا تکمیل شود

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : جهاد
کلیدواژه(ها) : جهاد
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
هرجا که مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجه‌اش درخشش و تلألؤ خواهد بود

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : جهاد
کلیدواژه(ها) : جهاد
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
مجاهدت اگر برای خدا انجام گرفت، همیشگی، ماندگار و زایل ناشدنی است؛ اما اگر برای غیرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نیست. ممکن است یکی عاشق کسی باشد؛ خالص و مخلص برای او حرکتی را انجام دهد. یا عاشق میهنِ خود باشد؛ خالص و مخلص برای میهنش حرکتی را انجام دهد. اینها ماندگار نیست و تا وقتی است که این هیجان و احساس در او باشد. به مجرّد این‌که احساس او یک ذرّه سرد شد، چشمش باز میشود و به خود میگوید که آیا من بروم بمیرم تا فلان کس بخورد گردنش کلفت شود!؟ اما اگر برای خدا باشد، این‌طور نیست. هرقدر دقّت عقلانی انسان بیشتر شد، مجاهدتش بیشتر خواهد شد

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
کلامی از امام نقل شد و ایشان هم قطعاً و یقیناً آن را از دل فرموده بودند که «ای کاش من هم یک پاسدار بودم!» روی این جمله دقّت کنید که یعنی چه؟ امام کیست؟ آن مرد بزرگِ فقیهِ عارفِ زاهدی که در راه خدا، یکی از برجسته‌هاىِ بی‌بروبرگرد است و هرکس در راه خدا باشد، اهل هر دین و ملتی که باشد، همین قدر که اهل معنویّت باشد، نور وجود امام بزرگوار را درک میکند. میگفت: «ای کاش من هم یک پاسدار بودم».

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
مرحوم آیةالله طالقانی که هم روحانی و دارای معرفت و مقامات علمی و هم آدم سیاسی و مبارز و زندان رفته بود و از مبارزه هم اصلاً نمیترسید، به من گفت «آن روز که امام مطرح کرد که شاه و حکومت سلطنتی باید برود، من تخطئه کردم و گفتم چه حرفها میزند! مگر میشود!؟» آن وقت که امام صریحاً این کلام را گفتند، مگر چندسال پیش از پیروزی انقلاب بود؟ یعنی تا همین اواخر، حتّی مردی مثل مرحوم طالقانىِ بزرگوارِ مؤمنِ مبارزِ زندان رفته شلاق خورده شکنجه کشیده، میگفت «امکان ندارد!» بعد ایشان به من گفت - مضمون حرف ایشان این بود - که «این مرد، به جای دیگری متّصل است و از جای دیگری حرف میزند»! امام، یک مردِ مؤمنِ مخلصِ خدایی بود که توانست عدّه‌ای را به‌دنبال خود به‌راه بیندازد و کاری را انجام دهد که واقعاً مثل یک افسانه بود؛ یعنی اصلاً باور کردنی و شدنی نبود. در دنیایی که همه چیز علیه اسلام بود، یک نفر بیاید در جایی که همه انگیزه‌های دنیا بر این است که آن‌جا باید از اسلام و ایمان و قرآن دور بماند، حکومت اسلامی برپا کند!؟ مگر چنین چیزی ممکن بود!؟ اما امام کرد و بعد شما جوانان مؤمن، مخلص، بسیجی، سپاهی، ارتشی و مردم معمولی، در جاهای مختلف، کردید و شد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام، مرد بزرگِ فقیهِ عارفِ زاهدیست که در راه خدا، یکی از برجسته‌هاىِ بی‌بروبرگرد است.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
هرکس در راه خدا باشد، اهل هر دین و ملتی که باشد، همین قدر که اهل معنویّت باشد، نور وجود امام بزرگوار را درک میکند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام، یک مردِ مؤمنِ مخلصِ خدایی بود که توانست عدّه‌ای را به‌دنبال خود به‌راه بیندازد و کاری را انجام دهد که واقعاً مثل یک افسانه بود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
بزغاله‌ای را خدمت پیغمبر اکرم آوردند. ذبح کرد و فرمود: «هرکس گوشت میخواهد بیاید.» فقرای مدینه به سوی خانه پیغمبر به راه افتادند. پیغمبر به هر کدام یک تکّه داد. بعد که همه رفتند، فقط یک کتفِ آن مانده بود. یکی از زنان پیغمبر عرض کرد: «یا رسول الله! بزغاله‌ای به این بزرگی رفت؛ همین کتفش ماند!؟» پیغمبر فرمود: «همه‌اش ماند؛ فقط همین کتفش است که میرود.»

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
پیغمبر، با انسانهای مؤمن؛ انسانهای ساخته شده و مخلص کار می کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در طول ده سال حیات مبارک پیغمبر، بعد از هجرت و در دوران حکومت، پایه‌های مدنیّتی را چید که آن مدنیّت چند صد سال دنیا را اداره کرد و تمام مدنیّتهای دنیا را تحت تأثیر قرار داد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
پیغمبر، با انسانهای مؤمن؛ انسانهای ساخته شده و مخلص کار کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
جهاد در اختیار هرکس قرار نمیگیرد! جهاد با دشمن و در میدان خطر، در اختیار هر کس قرار نمیگیرد... اما جهاد سپاه، قبل از آن هشت سال شروع شده است و تا امروز هم ادامه دارد. این هم یک امتیاز دیگر است و از آنهایی است که نیکان و بندگان صالح خدا غبطه آن را میبرند؛ برجسته‌ها به آن غبطه میبرند. کلامی از امام نقل شد و ایشان هم قطعاً و یقیناً آن را از دل فرموده بودند که «ای کاش من هم یک پاسدار بودم!» روی این جمله دقّت کنید که یعنی چه؟ امام کیست؟ آن مرد بزرگِ فقیهِ عارفِ زاهدی که در راه خدا، یکی از برجسته‌هاىِ بی‌بروبرگرد است و هرکس در راه خدا باشد، اهل هر دین و ملتی که باشد، همین قدر که اهل معنویّت باشد، نور وجود امام بزرگوار را درک میکند. میگفت: «ای کاش من هم یک پاسدار بودم»!
پاسدار کیست که دلِ آن مردِ بزرگ را این‌گونه به شوق می‌آورد؟ ... شوق به جهاد، شوق به حضور در میدانهای خطر و جنگ با دشمن. این را شما درک کردید. در پرونده شما هست. امروز هم هست و تمام نشده است.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
مرحوم آیةالله طالقانی که هم روحانی و دارای معرفت و مقامات علمی و هم آدم سیاسی و مبارز و زندان رفته بود و از مبارزه هم اصلاً نمیترسید، به من گفت «آن روز که امام مطرح کرد که شاه و حکومت سلطنتی باید برود، من تخطئه کردم و گفتم چه حرفها میزند! مگر میشود!؟» آن وقت که امام صریحاً این کلام را گفتند، مگر چندسال پیش از پیروزی انقلاب بود؟ یعنی تا همین اواخر، حتّی مردی مثل مرحوم طالقانىِ بزرگوارِ مؤمنِ مبارزِ زندان رفته شلاق خورده شکنجه کشیده، میگفت «امکان ندارد!» بعد ایشان به من گفت - مضمون حرف ایشان این بود - که «این مرد، به جای دیگری متّصل است و از جای دیگری حرف میزند»! امام، یک مردِ مؤمنِ مخلصِ خدایی بود که توانست عدّه‌ای را به‌دنبال خود به‌راه بیندازد و کاری را انجام دهد که واقعاً مثل یک افسانه بود؛ یعنی اصلاً باور کردنی و شدنی نبود. در دنیایی که همه چیز علیه اسلام بود، یک نفر بیاید در جایی که همه انگیزه‌های دنیا بر این است که آن‌جا باید از اسلام و ایمان و قرآن دور بماند، حکومت اسلامی برپا کند!؟ مگر چنین چیزی ممکن بود!؟ اما امام کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : اخلاق امام خمینی
کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام خمینی(ره) ، یک مردِ مؤمنِ مخلصِ خدایی بود که توانست عدّه‌ای را به‌دنبال خود به‌راه بیندازد و کاری را انجام دهد که واقعاً مثل یک افسانه بود؛ یعنی اصلاً باور کردنی و شدنی نبود.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : جهاد نظامی
کلیدواژه(ها) : جهاد نظامی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
کسی خیال نکند که جهاد - همان جهاد مسلّحانه را میگوییم؛ نه جهاد علمی و مالی و اقتصادی و جهاد در سنگر سازندگی که ‌همه در جای خود محفوظند و فضیلت دارند - تمام شده است. البته فضیلتِ جهاد مسلّحانه با فضیلتهای دیگر قابل مقایسه ‌نیست. میدان این جهاد، میدان بازی است که خودِ این هم فرصت دیگری است. اینها نِعَم الهی هستند و شما باید از این فرصتها ‌استفاده کنید. این فرصتها، از شما مجموعه‌ای به‌وجود آورده است که افرادش میتوانند به آن کمالِ بشری برسند. البته هم ‌میتوانند برسند و هم میتوانند نرسند. مبادا کسی خیال کند که «الحمدلله بارِ ما بسته است.» شما این امکان و این لباس و کفشِ ‌مخصوصِ کوهنوردی و این عضله قوی را دارید. حالا این گوی و این میدان! میتوانید بروید و میتوانید نروید. بعضی با همین ‌امکانات، به جای این‌که به طرفِ اوج بروند، بر میگردند به طرف تنزّل که شقاوت عظیمی است. خداوند ما را از این‌که دچار چنین ‌وضعی شویم نگه دارد. پس، اینها امکانات شماست‌.‌
برادران عزیز! تلاش، جهاد و مجاهدت، از همه پسندیده و زیباست؛ بخصوص از کسی که ابزارِ این کار در اختیار اوست و میتواند ‌این جهاد را در بهترین جایگاه خود قرار دهد و از آن بهره ببرد. بهره مورد نظر چیست؟ آن بهره دو بخش دارد: یک بخشِ شخصی ‌دارد که این اصلِ قضیه است. (این را توجّه کنید!) قسمت اعظمِ مجاهدت در راه خدا، برای شخصِ خودِ شماست. «علیکم انفسکم ‌لایضرّکم من ضلّ اذ اهدیتم» اصل قضیه این است که ما باید به عنوان یک بنده خدا، از عهده بندگی خدا برآییم. یا میتوانیم که ‌در این صورت، سر بلند و سعادتمند خواهیم شد؛ یا نمیتوانیم که در این صورت، شقاوت است. تلاش و جهادی که میکنیم، ‌سازندگی، خودسازی و دیگر سازی، که به دنبالشان میرویم، خدمتی که به خلق میکنیم، اقامه عدلی که میکنیم، حکومتی که ‌به‌راه می‌اندازیم، همه در درجه اوّل، برای این است که پیشِ خدای متعال به عنوان یک بنده بتوانیم عرض کنیم: «پروردگارا! ما ‌حقّ بندگی تو را تا حدّی که توانستیم به‌جا آوردیم.» در دعا هست که «و جعل من ظنَّ به علی عباده فی کفاء لتعزیة حقّه.» ‌دعای خوبی هم هست. احتمال این‌که صادر از معصوم باشد، زیاد است... «وجعل من ظنّ به علی عباده فی کفاء لتعزیة حقّه.» ‌یعنی «اگر آنچه را خدا منّت گذاشته و به ما داده است، به‌کار بیندازیم، کافی است که بتوانیم حقی را که برگردن ماست، ادا ‌کنیم.» پس در درجه اوّل، تلاش مورد نظر است‌.‌
در درجه دوم، مسائل دیگر مورد نظر است؛ مثل نجات بشریّت، اقامه حکومت عدل و حق و ایجاد راهی که بشر بتواند از آن راه به ‌خدا و هدایت برسد. این تلاشها که اسم آوردم، مقدّمه‌اند برای این‌که ما بتوانیم پیش خدای متعال، حقِ‌ّ بندگی را ادا کنیم. البته ‌حقّ بندگی هم جز با همین کارها ادا نمیشود. این‌که کسی برود، درِ اتاق را ببندد و فقط عبادت شخصی بکند، حقّ خدا را ادا ‌نخواهد کرد. آن وظیفه و هدف شخصی، با فداکاری، تلاش، به فکر بندگانِ خدا بودن، خدمت به خلق خدا و ادای وظایف اجتماعی ‌تحقّق پیدا میکند و برآورده میشود. توجّه کنید که این دو مطلب، با هم خَلط نشود.‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : مجاهدان
کلیدواژه(ها) : مجاهدان
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
هرجا که مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجه‌اش درخشش و تلألؤ خواهد بود. منتها مجاهدت خالصانه و مخلصانه، ممکن است برای ‌خدا انجام گیرد، ممکن هم هست برای غیرِ خدا انجام گیرد. اگر برای خدا انجام گرفت، همیشگی، ماندگار و زایل ناشدنی است؛ اما اگر ‌برای غیرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نیست. ممکن است یکی عاشق کسی باشد؛ خالص و مخلص برای او حرکتی را انجام دهد. یا عاشق ‌میهنِ خود باشد؛ خالص و مخلص برای میهنش حرکتی را انجام دهد. اینها ماندگار نیست و تا وقتی است که این هیجان و احساس در او ‌باشد. به مجرّد این‌که احساس او یک ذرّه سرد شد، چشمش باز میشود و به خود میگوید که آیا من بروم بمیرم تا فلان کس بخورد ‌گردنش کلفت شود!؟ اما اگر برای خدا باشد، این‌طور نیست. هرقدر دقّت عقلانی انسان بیشتر شد، مجاهدتش بیشتر خواهد ‌شد.‌

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : جهاد فرهنگی
کلیدواژه(ها) : جهاد فرهنگی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
در دوران اختناق و مبارزه، بعضی که آن‌گونه مبارزات را قبول نداشتند یا نمیفهمیدند - افرادی که معرفت سیاسی شان کم بود و ‌نمیفهمیدند که چرا باید مبارزه و جهاد کرد - اما آدمهای مؤمنی بودند، میگفتند: «ای کاش وسیله‌ای فراهم شود، تا ما برویم در ‌جایی که دشمن خدا هست، شمشیر بزنیم. در جبهه‌ها و سنگرها بجنگیم و از فضلیتِ جهاد برخوردار شویم.» دلشان به سوی ‌چنان حالتی پرواز میکرد‌.‌
جهاد در اختیار هرکس قرار نمیگیرد! جهاد با دشمن و در میدان خطر، در اختیار هر کس قرار نمیگیرد!...بعضی فقط هشت سال ‌جهاد کردند. اما جهاد سپاه، قبل از آن هشت سال شروع شده است و تا امروز هم ادامه دارد.‌