[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : ادبیات
کلیدواژه(ها) : ادبیات
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آن دستگاههایی که مباشر امور ادبیات هستند، باید اثبات کنند که ادبیات، فقط یک سرگرمی و یک امر تشریفاتی و زایده‌یی در زندگی نیست؛ بلکه یک چیز ضروری است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : ادب, صدا و سیما, رادیو
کلیدواژه(ها) : ادب, صدا و سیما, رادیو
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
ادب شما باید ادب فاخری باشد؛چون آن جا رادیوست.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : شعر, ادبیات
کلیدواژه(ها) : شعر, ادبیات
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
یک شعر، غیر از انسجام عرضی، انسجام طولی لازم دارد؛ حتّی در غزل. یکی از خصوصیاتی که برای غزل نقل می‌کنند، این است که ابیات آن به هم ربطی ندارد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : ادبیات
کلیدواژه(ها) : ادبیات
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
جنبه های ارزشی را در ادبیات رعایت بکنید.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : ارزش‏های فرهنگ اسلامی, ادبیات
کلیدواژه(ها) : ارزش‏های فرهنگ اسلامی, ادبیات
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
ادبیات سلف ما همه اش در جهت ارزشهای الهی و اسلامی است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : فردوسی توسی, حکمت فردوسی
کلیدواژه(ها) : فردوسی توسی, حکمت فردوسی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
حکمت فردوسی، حکمت الهی اسلامی است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : موسیقی
کلیدواژه(ها) : موسیقی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
موسیقی یکی از حقایق عالم است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : ادبیات, انقلاب اسلامی, رشد ادبیات بعد از انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : ادبیات, انقلاب اسلامی, رشد ادبیات بعد از انقلاب اسلامی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
رشد ادبیات انقلاب، خیلی بیشتر از رشد ادبیات معمولی ما در این دهها سال گذشته است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : شعر, ادبیات, انقلاب اسلامی, شعر انقلاب, شعر واقعی
کلیدواژه(ها) : شعر, ادبیات, انقلاب اسلامی, شعر انقلاب, شعر واقعی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
انصافاً شعر انقلابی در ایران رشد پیدا می‌کند. انقلاب افقهای جدیدی را در مقابل چشم ما باز کرد و حقایقی را نشان داد و واقعاً شعر را از آن حالت ذهنی و تخیلیِ محض و غیرواقعی خارج کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : ابتهاج، هوشنگ
کلیدواژه(ها) : ابتهاج، هوشنگ
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
در شعر، عِدل به‌آذین، ابتهاج است. ابتهاج شاعر خوبی است؛ شعر خوبی از او بخوانید؛ مانعی ندارد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : تولستوی آلکسی
کلیدواژه(ها) : تولستوی آلکسی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
آثار بزرگ هنری دنیا را نگاه کنید؛ بسیاری از آنها برروی قهرمانیهای ملتها متمرکزند؛ حتی آن‏جایی که شکست خوردند. در لشکرکشی ناپلئون به روسیه، دو نفر روایتگر بزرگ هنری، این ماجرا را روایت کردند: یکی فرانسوی است که ویکتور هوگوست؛ یکی روسی است - طرفِ شکست خورده، که اول کار شکست خورد - که تولستوی است. آن طرفِ پیروز طبعاً گزارشهایی را ممکن است بدهد؛ اما شما ببینید، در این کتابِ آن طرفِ شکست خورده، شکست را آن‏چنان تصویر می‏کند که مایه غرور و سربلندی ملت است. یعنی در حرکت ملت، آن نقاط ارزشمندی را که یک هنرمند می‏تواند ببیند، اینها را بیرون می‏کشد، برجسته می‏کند، رنگ و روغن می‏زند و جلوِ چشمها می‏گیرد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : جمالزاده، محمدعلی
کلیدواژه(ها) : جمالزاده، محمدعلی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
شما باید آدمهایی داشته باشید که بنشینند مثلاً کار جمالزاده، هدایت، چوبک و ... را واقعاً نقد کنند و نقاط قوّت و ضعفش را بگویند؛ این کار نباید همه‌ی برنامه‌ی شما را فرا بگیرد؛ باید بخشی از برنامه را بگیرد. شما خیال می‌کنید که شخصیت قاآنی از شخصیت جمالزاده خیلی بهتر بوده است؟ قاآنی، الدنگ زمان خودش بوده؛ اما جمالزاده بنده‌ی خدا پیرمردی است که دارد نان خدا را می‌خورد و نفس می‌کشد! نه، محدودیتهای شما اینها نیست؛ شما محدودیتهای دیگری دارید. شما اگر محدودیتهای طبیعی نداشته باشید، اینها مشکلی نیست.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : حافظ شیرازی
کلیدواژه(ها) : حافظ شیرازی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
حافظ هم همین‌طور است. در دیوان حافظ هم با این‌که سخن از می و معشوق و پیاله و این حرفهاست، درعین‌حال مردم بین آن اشعار و مفاهیم مذهبی منافاتی نمی‌دیدند؛ یعنی از اشعار حافظ واقعاً همان برداشت عرفانی را می‌کردند؛ اگرچه بنده به آن شدت قبول ندارم که همه‌ی شعرهای حافظ عرفانی است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : حافظ شیرازی
کلیدواژه(ها) : حافظ شیرازی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
حافظ که آن غزلیات را می‌گفت - «دوش دیدم که ملائک درِ میخانه زدند»، یا «دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود» - غزلیاتش واقعی بود؛ تخیلی نبود. بنده اکثر غزلیات حافظ را عرفانی می‌دانم؛ یعنی حقیقتاً او دوش دیده بود که ملائک درِ میخانه زدند. او مکاشفه و درکی داشت و حقیقتی را می‌دید که آن حقیقت با زبانهای معمولی اصلاً قابل گفتن نیست. در زبان معمولی، هر تعبیری را به‌کار ببرند، نمی‌تواند عظمت آن مفاهیم و حقایق را بیان کند، یا حتّی به آن اشاره‌یی بکند. اشعاری که امام می‌سرود، با توجه به همین مفاهیم و حقایق بود. امام خمینی، یک فقیهِ ورعِ مقدسِ آن‌طوری، می‌بینید که از خال لب و از کمان ابرو و امثال این واژه‌ها حرف می‌زد؛ اینها اشعار واقعی است؛ اما این چیزی که در زمان ما از شعر حافظ تقلید می‌شود، پنداری است؛ چون شاعر اصلاً درک و حس نکرده و دارد به تقلید از شعر او شعر می‌گوید - ببینید کار تصنعی و تقلیدی، چه‌قدر بد از آب درمی‌آید

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : میرزا حبیب خراسانی
کلیدواژه(ها) : میرزا حبیب خراسانی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
مثلاً وقتی شعر آمیرزا حبیب خراسانی - «امروز امیر درِ میخانه تویی تو / فریادرس ناله‌ی مستانه تویی تو» - را پخش می‌کنند، مرد و زن مسلمان معاصر ما احساس تقرب و معنویتی می‌کنند؛ این درست است؛ اگر این‌طور نیست - یعنی شعری در عکس این جهت است، یا آهنگی در نقطه‌ی مقابل این جهت است - آن را پخش نکنید؛ معیارها را رعایت کنید.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : شولوخوف، میخائیل
کلیدواژه(ها) : شولوخوف، میخائیل
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
اهمیت «جنگ و صلح» تولستوی، یا «دُن آرام» شولوخف، به خاطر این است که چفت و بند داستانی اینها خیلی محکم است؛ یعنی همه جای این داستان، صحیح پیش آمده است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : علامه طباطبایی
کلیدواژه(ها) : علامه طباطبایی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
یکی از خواننده‌های خوب ما غزل علامه‌ی طباطبایی را خوانده است - «همی گویم و گفته‌ام بارها / بود کیش من مهر دلدارها» - این غزلی است که عارفی، فیلسوفی، اهل معنایی گفته و پُر از معنویت است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : فردوسی توسی
کلیدواژه(ها) : فردوسی توسی
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
حقیقت قضیه این است که فردوسی یک حکیم است؛ تعارف که نکردیم به فردوسی، حکیم گفتیم. الان چند صد سال است که دارند به فردوسی، حکیم می‌گویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت الهیِ اسلامی. شما خیال نکنید که در حکمت فردوسی، یک ذره حکمت زردشتی وجود دارد. فردوسی آن وقتی که از اسفندیار تعریف می‌کند، روی دینداری او تکیه می‌کند. می‌دانید که اسفندیار یک فرد متعصبِ مذهبیِ مبلّغ دین بوده که سعی کرده پاکدینی را در همه جای ایران گسترش بدهد. تیپ اسفندیار، تیپ حزب‌اللهی‌های امروز خودمان است؛ آدم خیلی شجاع و نترس و دینی بوده است؛ حاضر بوده است برای حفظ اصولی که به آن معتقد بوده و رعایت می‌کرده، خطر بکند و از هفت‌خان بگذرد و حتّی با رستم دست و پنجه نرم کند. وقتی شما شاهنامه را مطالعه می‌کنید، می‌بینید که فردوسی روی این جنبه‌ی دینداری و طهارت اخلاقی اسفندیار تکیه می‌کند. با این‌که فردوسی اصلاً بنا ندارد از هیچیک از آن پادشاهان بدگویی کند، اما شما ببینید گشتاسب در شاهنامه چه چهره‌یی دارد، اسفندیار چه چهره‌یی دارد؛ اینها پدر و پسر هستند. فردوسی بر اساس معیارهای اسلامی، به فضیلتها توجه دارد؛ در حالی که بر طبق معیارهای سلطنتی و پادشاهی، در نزاع بین گشتاسب و اسفندیار، حق با شاه است. «به نیروی یزدان و فرمان شاه» یعنی چه؟ یعنی هرچه شاه گفت، همان درست است؛ یعنی حق با گشتاسب است؛ اما اگر شما به شاهنامه نگاه کنید، می‌بینید که در نزاع بین اسفندیار و گشتاسب، حق با اسفندیار است؛ یعنی اسفندیار یک حکیم الهی است. فردوسی از اول با نام خدا شروع می‌کند - «به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه بر نگذرد» - تا آخر هم همین‌طور است؛ فردوسی را با این چشم نگاه کنید. فردوسی، خدای سخن است؛ او زبان مستحکم و استواری دارد و واقعاً پدر زبان فارسی امروز است؛ او دلباخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامی بود؛ شاهنامه را با این دید نگاه کنید.

البته بعضیها زردشتی‌مسلکند، بعضیها هم زردشتی‌مسلک نیستند. آنهایی که زردشتی‌مسلکند، خوششان می‌آمد که به زردشتیگری تظاهر کنند و چیزی درباره‌ی فردوسی بگویند؛ اما حقیقت قضیه که این نیست. این شاهنامه‌ی فردوسی در مقابلمان است. شما خیال می‌کنید که اگر در شاهنامه‌ی فردوسی چیزی برخلاف مفاهیم اسلامی وجود داشت، این‌قدر در جوامع اسلامی جا می‌افتاد؟ شما می‌دانید که در این نسلهای گذشته، مردم ما چه‌قدر دینی بوده‌اند. در کدام خانه و کدام ده و کدام محله، شاهنامه نبود یا خوانده نمی‌شد؟ همه جا می‌خواندند و منافاتی هم با مفاهیم اسلامی نمی‌دیدند.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : هدایت، صادق
کلیدواژه(ها) : هدایت، صادق
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
شما باید آدمهایی داشته باشید که بنشینند مثلاً کار جمالزاده، هدایت، چوبک و ... را واقعاً نقد کنند و نقاط قوّت و ضعفش را بگویند؛ این کار نباید همه‌ی برنامه‌ی شما را فرا بگیرد؛ باید بخشی از برنامه را بگیرد.......
یک روز در کشور چیزی مُد می‌شود و هرکس سعی می‌کند مطابق آن رفتار کند؛ مثلاً یک روز صادق هدایت در این کشور مُد بود - البته حالا این‌طور نیست؛ این مربوط به حدود بیست سال پیش است - هرکس می‌خواست راجع به قصه حرف بزند، حتماً باید اسم صادق هدایت را می‌آورد! البته صادق هدایت نقاط قوّتی دارد؛ اما نقاط ضعفی هم دارد. صادق هدایت که جزو نویسندگان بزرگ دنیا نیست. اگر شما صادق هدایت را با نویسنده‌های معروف دنیا مقایسه کنید - چه نویسنده‌های روسی، چه نویسنده‌های فرانسوی، چه نویسنده‌های انگلیسی؛ اینهایی که رمانهای معروف را خلق کردند و داستانهای بزرگ را نوشتند - در مقابل آنها بچه‌ی کوچکی است! البته او در ایران جایگاهی دارد؛ اما در همان حد باید او را تفخیم کرد، و نه بیشتر؛ آدم نباید اسیر مُد باشد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش :
کلیدواژه(ها) :
نوع(ها) : كتاب

متن فیش :
آقایی برداشته ده جلد رمان نوشته، که علی‌الظاهر کار قشنگی است؛ اما - به قول ما مشهدیها - توی بحر کار که می‌روید، می‌بینید کار پوکی است؛ این را نقد کنید. حالا مُد شده است که بردارند مرتب تعریف بنویسند؛ فلان کس یک رمان ده جلدی نوشته و چنین و چنان کرده؛ خیلی خوب، یک آدم نقادِ واردِ دارای چشم بصیر این را بخواند و عیوبش را پیدا کند؛ عیوبی که در زبانش هست؛ عیوبی که در محتوایش هست؛ عیوبی که در تاریخش هست؛ عیوبی که در انسجام داستانیش هست. داستان که فقط گزارش نیست؛ چفت و بند داستانی هم مهم است. اهمیت «جنگ و صلح» تولستوی، یا «دُن آرام» شولوخف، به خاطر این است که چفت و بند داستانی اینها خیلی محکم است؛ یعنی همه جای این داستان، صحیح پیش آمده است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : هنر انقلابی
کلیدواژه(ها) : هنر انقلابی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
رشد ادبیات انقلاب، خیلی بیشتر از رشد ادبیات معمولی ما در این دهها سال گذشته است که بنده آشنا هستم؛ خیلی خوب رشد کرد. الآن داستانهایی که این بچه‏های انقلابی‏ ما در همین حوزه‏ی هنری‏ می‏نویسند، از خیلی از آثار نسل گذشته بهتر است. یک نسل از هنرمندان‏ و ادبای ما به‏خاطر اینکه با انقلاب بد بودند، خودشان را از تاریخ رو به رشد آینده منقطع کردند؛ جداری کشیدند و نگذاشتند که تبادل و تعاطی‏یی انجام بگیرد؛ به پیشرفت کار کمک نکردند و متوقف ماندند؛ درعین‏حال این جوانان ما رشدشان بسیار خوب بوده است؛ شعرشان هم همین‏طور است. الآن همین بچه‏های انقلابی‏ ما شعرهایی می‏گویند که از بسیاری از اشعار شعرای گذشته‏یی که متأسفانه معروف هم بودند، بهتر است. من همان وقت قبل از انقلاب هم تعجب می‏کردم که چرا این آقایان معروف هستند؛ الآن هم وقتی‏که مجدداً نگاه می‏کنم، باز تعجبم به حال خودش باقی است! برای من شکی باقی نمی‏ماند که دست‏هایی کمک می‏کردند تا این‏ها رواج پیدا کنند و در دست و بال افرادی که به این چیزها علاقه‏مند بودند، بیفتند؛ و الّا کارشان از لحاظ ادبی و هنری ارزشی ندارد؛ این جوانان ما از بعضی از آن‏ها خیلی بهترند.انصافاً شعر انقلابی دارد در ایران رشد پیدا می‏کند. انقلاب افقهای جدیدی را در مقابل چشم ما باز کرد و حقایقی را نشان داد و واقعاً شعر را از آن حالت ذهنی و تخیلیِ محض و غیر واقعی خارج کرد. حافظ که آن غزلیات را می‏گفت «دوش دیدم که ملائک درِ میخانه زدند»، یا «دوش می‏آمد و رخساره برافروخته بود» غزلیاتش واقعی بود؛ تخیلی نبود. بنده اکثر غزلیات حافظ را عرفانی می‏دانم؛ یعنی حقیقتاً او دوش دیده بود که ملائک درِ میخانه زدند. او مکاشفه و درکی داشت و حقیقتی را می‏دید که آن حقیقت با زبانهای معمولی اصلًا قابل گفتن نیست. در زبان معمولی، هر تعبیری را به کار ببرند، نمی‏تواند عظمت آن مفاهیم و حقایق را بیان کند، یا حتّی به آن اشاره‏ای بکند. اشعاری که امام می‏سرود، با توجه به همین مفاهیم و حقایق بود. امام خمینی، یک فقیهِ ورعِ مقدسِ آن‏طوری، می‏بینید که از خال لب و از کمان ابرو و امثال این واژه‏ها حرف می‏زد؛ این‏ها اشعار واقعی است؛ اما این چیزی که در زمان ما از شعر حافظ تقلید می‏شود، پنداری است؛ چون شاعر اصلًا درک و حس نکرده و دارد به تقلید از شعر او شعر می‏گوید ببینید کار تصنعی و تقلیدی، چقدر بد از آب درمی‏آید در حالی که بعد از انقلاب، سوژه‏ها و مفاهیم و مضمونهای شعری، عیناً واقعی شد؛ یعنی افراد به جبهه و میدان مبارزه و میدان انقلاب رفتند و جوانان و پدران و مادران حماسه آفریدند و به مسأله‏ی شهادت توجه خاصی شد؛ این‏ها اصلًا افق جدیدی را باز کرد که هم مفاهیم و تعبیرات شعری در آن هست، و هم مطالب واقعی است؛ این‏ها را شاعر حس کرده، لمس کرده و احساسات واقعی خودش را در قالب شعر ریخته است؛ این می‏شود شعر واقعی؛ یعنی صرفاً نظم لفظ نیست؛ واقعاً شعر است؛ لذا شعر رشد کرده است. حتّی در قصه هم که ما متأسفانه عقبیم آن وقت هم عقب بودیم، الآن هم همین‏طور باز حالا بهتر از گذشته است؛ از این‏ها و از این خاطره‏های خوبی که می‏نویسند، خیلی باید استفاده کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش :تلاش انگلیس برای کنار زدن زبان فارسی در هند از اوایل قرن نوزدهم
کلیدواژه(ها) : ادبیات, انگلیس, تلاش استعمار برای زدودن آثار فرهنگ ایرانی, زبان فارسی در هند, عملکرد استعمار انگلیس در هند, نقش ادبیات, عملکرد استعمارگران در آسیا, نابودی فرهنگ ملتها توسط استعمارگران, تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ استعمار کهن, تاریخ استعمار کهن, تاریخ استعمار کهن
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
دستگاه‌‌‌هایی که مباشر امور ادبیات هستند، باید اثبات کنند که ادبیات، فقط یک سرگرمی و یک امر تشریفاتی و زایده‌‌‌ای در زندگی نیست؛ بلکه یک چیز ضروری است. فرض بفرمایید ما امروز مایلیم که آن ملتهایی که در اطراف عالم با فرهنگ و ادبیات ایرانی آشنا بودند، این ارتباط و اتصالشان محفوظ بماند. می‌‌‌دانید که استعمار دهها سال متمادی شاید در بعضی جاها قرنها تلاش کرد تا آثار فرهنگ ایرانی را که در خیلی از نقاط دنیا وجود داشت، بزداید؛ مثلًا در هند این معنا کاملًا واضح است. آن وقتی‌‌‌که کمپانی انگلیسی هند شرقی وارد هند شد، یکی از اولین تلاش‌‌‌هایش این بود که زبان فارسی را کنار بزند. این زبان اردو را که ملاحظه می‌‌‌کنید، ابتدا رسمی کردند، برای اینکه زبان فارسی را کنار بگذارند؛ بعد خودِ زبان اردو را هم کنار زدند و زبان انگلیسی را زبان رسمی کردند! از اوایل قرن نوزدهم این کار شروع شده و تا امروز هم ادامه دارد. اگر شما امروز به هند تشریف ببرید و با مردمِ غیر طبقات پایین انگلیسی حرف بزنید، همه آن را می‌‌‌دانند؛ چون زبانشان است. زبان رسمی، زبان دولتی و زبان اداری، زبان انگلیسی است؛ یک روز همین‌‌‌ها زبان فارسی بوده است؛ یعنی زبان رسمی، زبان حکومت، زبان دیوان، زبان مراسلات و احکام و قوانین، فارسی بوده است. حالا ما می‌‌‌خواهیم این را برگردانیم؛ به چه وسیله‌‌‌ای می‌‌‌شود این زبان را برگرداند؟ ما گلستان سعدی و دیوان حافظ و کتابهای فارسیِ همان چیزهایی که از نسلهای گذشته، این زبان و ادبیات و فرهنگ را دارند منتقل می‌‌‌کنند، می‌‌‌فرستیم؛ آن‌‌‌ها هم استقبال می‌‌‌کنند و می‌‌‌خوانند؛ این نقش ادبیات است، که به نظر بنده بسیار حایز اهمیت است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش :صادق هدایت؛ نویسنده‌ای کوچک در مقابل نویسنده‌های معروف دنیا
کلیدواژه(ها) : هدایت، صادق, قاآنی, نقد و انتقاد, جمالزاده، محمدعلی, وضعیت فرهنگی در رژیم پهلوی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
اگر نقد حقیقتاً انجام بگیرد و نقاد بی‌رودربایستی کار «نقد» را انجام دهد، سطح کارهای فرهنگی ارتقاء پیدا می‌کند. شما [اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران] باید آدم‌‌‌هایی داشته باشید که بنشینند مثلًا کار جمال‌‌‌زاده، هدایت، چوبک و ... را واقعاً نقد کنند و نقاط قوّت و ضعفش را بگویند؛ این کار نباید همه‌‌‌ی برنامه‌‌‌ی شما را فرابگیرد؛ باید بخشی از برنامه را بگیرد. شما خیال می‌‌‌کنید که شخصیت قاآنی از شخصیت جمال‌‌‌زاده خیلی بهتر بوده است؟ قاآنی، الدنگ زمان خودش بوده؛ اما جمال‌‌‌زاده بنده‌‌‌ی خدا پیرمردی است که دارد نان خدا را می‌‌‌خورد و نفس می‌‌‌کشد! نه، محدودیتهای شما این‌‌‌ها نیست؛ شما محدودیتهای دیگری دارید. شما اگر محدودیتهای طبیعی نداشته باشید، این‌‌‌ها مشکلی نیست. یک روز در کشور چیزی مُد می‌‌‌شود و هرکس سعی می‌‌‌کند مطابق آن رفتار کند؛ مثلًا یک روز صادق هدایت در این کشور مُد بود البته حالا این‌‌‌طور نیست؛ این مربوط به حدود بیست سال پیش است هرکس می‌‌‌خواست راجع به قصه حرف بزند، حتماً باید اسم صادق هدایت را می‌‌‌آورد! البته صادق هدایت نقاط قوّتی دارد؛ اما نقاط ضعفی هم دارد. صادق هدایت که جزو نویسندگان بزرگ دنیا نیست. اگر شما صادق هدایت را با نویسنده‌‌‌های معروف دنیا مقایسه کنید چه نویسنده‌‌‌های روسی، چه نویسنده‌‌‌های فرانسوی، چه نویسنده‌‌‌های انگلیسی؛ اینهایی که رمان‌‌‌های معروف را خلق کردند و داستانهای بزرگ را نوشتند در مقابل آن‌‌‌ها بچه‌‌‌ی کوچکی است! البته او در ایران جایگاهی دارد؛ اما در همان حد باید او را تفخیم کرد، و نه بیشتر؛ آدم نباید اسیر مُد باشد. آقایی برداشته ده جلد رمان نوشته، که علی‌الظاهر کار قشنگی است؛ اما - به قول ما مشهدیها - توی بحر کار که می‌روید، می‌بینید کار پوکی است؛ این را نقد کنید. حالا مُد شده است که بردارند مرتب تعریف بنویسند؛ فلان کس یک رمان ده جلدی نوشته و چنین و چنان کرده؛ خیلی خوب، یک آدم نقادِ واردِ دارای چشم بصیر این را بخواند و عیوبش را پیدا کند؛ عیوبی که در زبانش هست؛ عیوبی که در محتوایش هست؛ عیوبی که در تاریخش هست؛ عیوبی که در انسجام داستانیش هست.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش :فردوسی؛ حکیمی الهی و پدر زبان فارسی امروز
کلیدواژه(ها) : فردوسی توسی, شاهنامه, تخریب قبر فردوسی, حکمت فردوسی, اسفندیار, تاریخ ایران اسلامی در 9 قرن اول, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
اول انقلاب عده‌‌‌یی از مردمِ بااخلاصِ بی‌‌‌اطلاع رفته بودند قبر فردوسی را در توس خراب کنند! وقتی من مطلع شدم، چیزی نوشتم و فوراً به مشهد فرستادم؛ که آن را بردند و بالای قبر فردوسی نصب کردند؛ نمی‌‌‌دانم الآن هم هست یا نه. بچه‌‌‌های حادی که به آنجا می‌‌‌رفتند، چشمشان که به شهادت بنده می‌‌‌افتد، لطف می‌‌‌کردند و می‌‌‌پذیرفتند و دیگر کاری به کار فردوسی نداشتند! حقیقت قضیه این است که فردوسی یک حکیم است؛ تعارف که نکردیم به فردوسی، حکیم گفتیم. الآن چند صد سال است که دارند به فردوسی، حکیم می‌‌‌گویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت الهیِ اسلامی. شما خیال نکنید که در حکمت فردوسی، یک‌‌‌ذره حکمت زردشتی وجود دارد. فردوسی آن وقتی‌‌‌که از اسفندیار تعریف می‌‌‌کند، روی دین‌‌‌داری او تکیه می‌‌‌کند. می‌‌‌دانید که اسفندیار یک فرد متعصبِ مذهبیِ مبلّغ دین بوده که سعی کرده پاک‌‌‌دینی را در همه جای ایران گسترش بدهد. تیپ اسفندیار، تیپ حزب‌‌‌اللهی‌‌‌های امروز خودمان است؛ آدم خیلی شجاع و نترس و دینی بوده است؛ حاضر بوده است برای حفظ اصولی که به آن معتقد بوده و رعایت می‌‌‌کرده، خطر بکند و از هفت‌‌‌خان بگذرد و حتّی با رستم دست و پنجه نرم کند. وقتی شما شاهنامه را مطالعه می‌‌‌کنید، می‌‌‌بینید که فردوسی روی این جنبه‌‌‌ی دین‌‌‌داری و طهارت اخلاقی اسفندیار تکیه می‌‌‌کند. بااینکه فردوسی اصلًا بنا ندارد از هیچ‌‌‌یک از آن پادشاهان بدگویی کند، اما شما ببینید گشتاسب در شاهنامه چه چهره‌‌‌ای دارد، اسفندیار چه چهره‌‌‌ای دارد؛ این‌‌‌ها پدر و پسر هستند. فردوسی بر اساس معیارهای اسلامی، به فضیلتها توجه دارد؛ در حالی که برطبق معیارهای سلطنتی و پادشاهی، در نزاع بین گشتاسب و اسفندیار، حق با شاه است. «به نیروی یزدان و فرمان شاه» یعنی چه؟ یعنی هرچه شاه گفت، همان درست است؛ یعنی حق با گشتاسب است؛ اما اگر شما به شاهنامه نگاه کنید، می‌‌‌بینید که در نزاع بین اسفندیار و گشتاسب، حق با اسفندیار است؛ یعنی اسفندیار یک حکیم الهی است. فردوسی از اول با نام خدا شروع می‌‌‌کند «به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه بر نگذرد» تا آخر هم همین‌‌‌طور است؛ فردوسی را با این چشم نگاه کنید. فردوسی، خدای سخن است؛ او زبان مستحکم و استواری دارد و واقعاً پدر زبان فارسی امروز است؛ او دل‌‌‌باخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامی بود؛ شاهنامه را با این دید نگاه کنید. البته بعضیها زردشتی‌‌‌مسلکند، بعضیها هم زردشتی‌‌‌مسلک نیستند. آن‌‌‌هایی که زردشتی‌‌‌مسلکند، خوششان می‌‌‌آمد که به زردشتیگری تظاهر کنند و چیزی در باره‌‌‌ی فردوسی بگویند؛ اما حقیقت قضیه که این نیست. این شاهنامه‌‌‌ی فردوسی در مقابلمان است. شما خیال می‌‌‌کنید که اگر در شاهنامه‌‌‌ی فردوسی چیزی برخلاف مفاهیم‌‌‌ اسلامی وجود داشت، این‌‌‌قدر در جوامع اسلامی جا می‌‌‌افتاد؟ شما می‌‌‌دانید که در این نسلهای گذشته، مردم ما چقدر دینی بوده‌‌‌اند. در کدام خانه و کدام ده و کدام محله، شاهنامه نبود یا خوانده نمی‌‌‌شد؟ همه جا می‌‌‌خواندند و منافاتی هم با مفاهیم اسلامی نمی‌‌‌دیدند.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : انگلیس
کلیدواژه(ها) : انگلیس
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
می‌دانید كه استعمار دهها سال متمادی - شاید در بعضی جاها قرنها - تلاش كرد تا آثار فرهنگ ایرانی را كه در خیلی از نقاط دنیا وجود داشت، بزداید؛ مثلاً در هند این معنا كاملاً واضح است. آن وقتی كه كمپانی انگلیسی هند شرقی وارد هند شد، یكی از اولین تلاشهایش این بود كه زبان فارسی را كنار بزند. این زبان اردو را كه ملاحظه می‌كنید، ابتدا رسمی كردند، برای این‌كه زبان فارسی را كنار بگذارند؛ بعد خودِ زبان اردو را هم كنار زدند و زبان انگلیسی را زبان رسمی كردند! از اوایل قرن نوزدهم این كار شروع شده و تا امروز هم ادامه دارد. اگر شما امروز به هند تشریف ببرید و با مردمِ غیر طبقات پایین انگلیسی حرف بزنید، همه آن را می‌دانند؛ چون زبانشان است. زبان رسمی، زبان دولتی و زبان اداری، زبان انگلیسی است؛ یك روز همینها زبان فارسی بوده است؛ یعنی زبان رسمی، زبان حكومت، زبان دیوان، زبان مراسلات و احكام و قوانین، فارسی بوده است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : ادبیات, شعر
کلیدواژه(ها) : ادبیات, شعر
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
وحدت نسلهای مختلف، با ادبیات حاصل می‌شود؛ یعنی با شعر، با كلام، با سخن.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : زبان فارسی
کلیدواژه(ها) : زبان فارسی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
موسیقی در کشور ما قاعدتاً موسیقیِ باکلام است و مردم از کلامش بیشتر می‌فهمند. اگر این ساز با کلام همراه شد، آن‌وقت ساز هم برای ما مفهوم پیدا خواهد کرد؛ والّا اگر کلام نباشد، ما از ساز چیزی نمی‌فهمیم. حالا من که نمی‌فهمم، دلیل نیست؛ من یک آخوند هستم و با این چیزها ارتباطی نداشته‌ام؛ آنهایی هم که ارتباط داشته‌اند، نمی‌فهمند! من که به شما عرض می‌کنم، چون تفحص و سؤال کرده‌ام و فهمیده‌ام که از ساز چیزی نمی‌دانند؛ یعنی زبان موسیقی را با کلامش بیشتر می‌فهمند، تا با آن نغمه‌یی که از ساز بیرون می‌آید. منظور من این است که آن موسیقی، آن‌جایی که زبان گویایی داشته باشد - یا به‌خاطر کلامی بودنش، یا به‌خاطر این‌که مردم با زبان آن ساز آشنا هستند - همین خاصیت ربط و انتقال را دارد.
آن دستگاههایی که مباشر امور ادبیات هستند، باید اثبات کنند که ادبیات، فقط یک سرگرمی و یک امر تشریفاتی و زایده‌یی در زندگی نیست؛ بلکه یک چیز ضروری است. فرض بفرمایید ما امروز مایلیم که آن ملتهایی که در اطراف عالم با فرهنگ و ادبیات ایرانی آشنا بودند، این ارتباط و اتصالشان محفوظ بماند. می‌دانید که استعمار دهها سال متمادی - شاید در بعضی جاها قرنها - تلاش کرد تا آثار فرهنگ ایرانی را که در خیلی از نقاط دنیا وجود داشت، بزداید؛ مثلاً در هند این معنا کاملاً واضح است. آن وقتی که کمپانی انگلیسی هند شرقی وارد هند شد، یکی از اولین تلاشهایش این بود که زبان فارسی را کنار بزند. این زباناردو را که ملاحظه می‌کنید، ابتدا رسمی کردند، برای این‌که زبان فارسی را کنار بگذارند؛ بعد خودِ زبان اردو را هم کنار زدند وزبان انگلیسی را زبان رسمی کردند! از اوایل قرن نوزدهم این کار شروع شده و تا امروز هم ادامه دارد. اگر شما امروز به هند تشریف ببرید و با مردمِ غیر طبقات پایین انگلیسی حرف بزنید، همه آن را می‌دانند؛ چون زبانشان است. زبان رسمی، زباندولتی و زبان اداری، زبان انگلیسی است؛ یک روز همینها زبان فارسی بوده است؛ یعنی زبان رسمی، زبان حکومت، زبان دیوان،زبان مراسلات و احکام و قوانین، فارسی بوده است. حالا ما می‌خواهیم این را برگردانیم؛ به چه وسیله‌یی می‌شود این زبان را برگرداند؟ ما گلستان سعدی و دیوان حافظ و کتابهای فارسیِ همان چیزهایی که از نسلهای گذشته، این زبان و ادبیات و  فرهنگ را دارند منتقل می‌کنند، می‌فرستیم؛ آنها هم استقبال می‌کنند و می‌خوانند؛ این نقش ادبیات است، که به نظر بنده بسیار حایز اهمیت است؛ این را شما باید در محیطهای ادبیاتی اثبات کنید.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : زبان فارسی
کلیدواژه(ها) : زبان فارسی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
شما خیال نکنید که در حکمت فردوسی، یک ذره حکمت زردشتی وجود دارد. فردوسی آن وقتی که از اسفندیار تعریف می‌کند، روی دینداری او تکیه می‌کند. می‌دانید که اسفندیار یک فرد متعصبِ مذهبیِ مبلّغ دین بوده که سعی کرده پاکدینی را در همه جای ایران گسترش بدهد. تیپ اسفندیار، تیپ حزب‌اللهی‌های امروز خودمان است؛ آدم خیلی شجاع و نترس و دینی بوده است؛ حاضر بوده است برای حفظ اصولی که به آن معتقد بوده و رعایت می‌کرده، خطر بکند و از هفت‌خان بگذرد و حتّی با رستم دست و پنجه نرم کند. وقتی شما شاهنامه را مطالعه می‌کنید، می‌بینید که فردوسی روی این جنبه‌ی دینداری و طهارت اخلاقی اسفندیار تکیه می‌کند. با این‌که فردوسی اصلاً بنا ندارد از هیچیک از آن پادشاهان بدگویی کند، اما شما ببینید گشتاسب در شاهنامه چه چهره‌یی دارد، اسفندیار چه چهره‌یی دارد؛ اینها پدر و پسر هستند. فردوسی بر اساس معیارهای اسلامی، به فضیلتها توجه دارد؛ در حالی که بر طبق معیارهای سلطنتی و پادشاهی، در نزاع بین گشتاسب و اسفندیار، حق با شاه است. «به نیروی یزدان و فرمان شاه» یعنی چه؟ یعنی هرچه شاه گفت، همان درست است؛ یعنی حق با گشتاسب است؛ اما اگر شما به شاهنامه نگاه کنید، می‌بینید که در نزاع بین اسفندیار و گشتاسب، حق با اسفندیار است؛ یعنی اسفندیار یک حکیم الهی است. فردوسی از اول با نام خدا شروع می‌کند - «به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه بر نگذرد» - تا آخر هم همین‌طور است؛ فردوسی را با این چشم نگاه کنید. فردوسی، خدای سخن است؛ او زبان مستحکم و استواری دارد و واقعاً پدر زبان فارسی امروز است؛ او دلباخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامی بود؛ شاهنامه را با این دید نگاه کنید.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : استعمار
کلیدواژه(ها) : استعمار
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
می‌دانید که استعمار دهها سال متمادی - شاید در بعضی جاها قرنها - تلاش کرد تا آثار فرهنگ ایرانی را که در خیلی از نقاط دنیا وجود داشت، بزداید؛ مثلاً در هند این معنا کاملاً واضح است. آن وقتی که کمپانی انگلیسی هند شرقی وارد هند شد، یکی از اولین تلاشهایش این بود که زبان فارسی را کنار بزند. این زبان اردو را که ملاحظه می‌کنید، ابتدا رسمی کردند، برای این‌که زبان فارسی را کنار بگذارند؛ بعد خودِ زبان اردو را هم کنار زدند و زبان انگلیسی را زبان رسمی کردند! از اوایل قرن نوزدهم این کار شروع شده و تا امروز هم ادامه دارد. اگر شما امروز به هند تشریف ببرید و با مردمِ غیر طبقات پایین انگلیسی حرف بزنید، همه آن را می‌دانند؛ چون زبانشان است. زبان رسمی، زبان دولتی و زبان اداری، زبان انگلیسی است؛ یک روز همینها زبان فارسی بوده است؛ یعنی زبان رسمی، زبان حکومت، زبان دیوان، زبان مراسلات و احکام و قوانین، فارسی بوده است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : نقد و انتقاد
کلیدواژه(ها) : نقد و انتقاد
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
اگر نقد حقیقتاً انجام بگیرد و نقاد بی‌رودربایستی کار «نقد» را انجام دهد، سطح کارهای فرهنگی ارتقاء پیدا می‌کند.
شما باید آدمهایی داشته باشید که بنشینند مثلاً کار جمالزاده، هدایت، چوبک و ... را واقعاً نقد کنند و نقاط قوّت و ضعفش را بگویند؛ این کار نباید همه‌ی برنامه‌ی شما را فرا بگیرد؛ باید بخشی از برنامه را بگیرد. شما خیال می‌کنید که شخصیت قاآنی از شخصیت جمالزاده خیلی بهتر بوده است؟ قاآنی، الدنگ زمان خودش بوده؛ اما جمالزاده بنده‌ی خدا پیرمردی است که دارد نان خدا را می‌خورد و نفس می‌کشد! نه، محدودیتهای شما اینها نیست؛ شما محدودیتهای دیگری دارید. شما اگر محدودیتهای طبیعی نداشته باشید، اینها مشکلی نیست.
یک روز در کشور چیزی مُد می‌شود و هرکس سعی می‌کند مطابق آن رفتار کند؛ مثلاً یک روز صادق هدایت در این کشور مُد بود - البته حالا این‌طور نیست؛ این مربوط به حدود بیست سال پیش است - هرکس می‌خواست راجع به قصه حرف بزند، حتماً باید اسم صادق هدایت را می‌آورد! البته صادق هدایت نقاط قوّتی دارد؛ اما نقاط ضعفی هم دارد. صادق هدایت که جزو نویسندگان بزرگ دنیا نیست. اگر شما صادق هدایت را با نویسنده‌های معروف دنیا مقایسه کنید - چه نویسنده‌های روسی، چه نویسنده‌های فرانسوی، چه نویسنده‌های انگلیسی؛ اینهایی که رمانهای معروف را خلق کردند و داستانهای بزرگ را نوشتند - در مقابل آنها بچه‌ی کوچکی است! البته او در ایران جایگاهی دارد؛ اما در همان حد باید او را تفخیم کرد، و نه بیشتر؛ آدم نباید اسیر مُد باشد.
آقایی برداشته ده جلد رمان نوشته، که علی‌الظاهر کار قشنگی است؛ اما - به قول ما مشهدیها - توی بحر کار که می‌روید، می‌بینید کار پوکی است؛ این را نقد کنید. حالا مُد شده است که بردارند مرتب تعریف بنویسند؛ فلان کس یک رمان ده جلدی نوشته و چنین و چنان کرده؛ خیلی خوب، یک آدم نقادِ واردِ دارای چشم بصیر این را بخواند و عیوبش را پیدا کند؛ عیوبی که در زبانش هست؛ عیوبی که در محتوایش هست؛ عیوبی که در تاریخش هست؛ عیوبی که در انسجام داستانیش هست. داستان که فقط گزارش نیست؛ چفت و بند داستانی هم مهم است. اهمیت «جنگ و صلح» تولستوی، یا «دُن آرام» شولوخف، به خاطر این است که چفت و بند داستانی اینها خیلی محکم است؛ یعنی همه جای این داستان، صحیح پیش آمده است.
یک شعر هم همین‌طور است. یک شعر، غیر از انسجام عرضی، انسجام طولی لازم دارد؛ حتّی در غزل. یکی از خصوصیاتی که برای غزل نقل می‌کنند، این است که ابیات آن به هم ربطی ندارد؛ البته این تعریفِ خیلی ناقصی است؛ این‌طوری نیست. در غزل، هر بیتی دنبال بیت دیگر نیست؛ اما در قصیده، هر بیتی دنبال بیت دیگر است؛ چون قصیده است. قصیده، یعنی مایقصدُ به چیزی. قصیده از قصد است؛ یعنی شما مقصدی دارید؛ مثلاً اگر می‌خواهید کسی را مدح کنید، آن مدح را در قصیده می‌آورید؛ اگر می‌خواهید فلان منظره را توصیف کنید، آن توصیف را در قصیده می‌آورید؛ بنابراین، هر بیتی دنبال بیت دیگر است و یک توالی طبیعی دارد. در غزل، این توالیِ طبیعی وجود ندارد؛ اما به این معنی نیست که به هم ربط نداشته باشد؛ مگر می‌شود به هم ربط نداشته باشد؟ اگر غزل انسجام نداشت و چفت و بستش محکم نبود، امکان نداشت که این‌طور جا بیفتد. اصلاً زیبایی به میزان زیادی به انسجام و هماهنگی و همنواختی و همصدایی ارتباط دارد؛ بدون این اصلاً درست نیست. من دیدم که بعضی از این شعرای نزدیک به زمان ما اشتباه می‌کنند؛ دو مطلب در دو بیت می‌گویند که اصلاً به هم ربطی ندارد؛ بلکه ضد هم است؛ خیال می‌کنند که این از خصوصیات غزل است! علت این است که نکته را نفهمیده‌اند و نمی‌دانند که مقصود استاد فن از بی‌ارتباطی چیست. شما نگاه می‌کنید، می‌بینید که ابیات یک شعر، از بیت بالا تا بیت پایین، به هم ربطی ندارد؛ یک جا می‌بینید که بین دو بیت چیزی جا افتاده؛ معلوم است که این دو بیت به هم وصل نمی‌شود؛ در داستان هم عیناً همین‌طور است. اگر از قطعات این چهل تکه‌ی داستان - که از این چهل تکه، یک پارچه‌ی زیبا و مصوری درست شده - یک قسمت جا افتاده باشد، این نقش ناتمام است؛ درست مثل این‌که از مجموع تکه‌های یک داستان، یک نقاشیِ بزرگ به وجود بیاید؛ که هم باید بخشهایش زیبا باشد، و هم ربط این بخشها با یکدیگر زیبا باشد. آن رمانی که اشاره کردم، این ویژگی را ندارد؛ این اشکال بر آن وارد است؛ یعنی چفت و بستهای داستانیِ آن قابل دفاع نیست. چه‌طور شد که آدمی در ظرف هشت ماه، از یک شخصیت به شخصیت ضد خودش تبدیل شد!؟ نویسنده‌ی داستان برای این پرسش جوابی ندارد. این‌طور باید نقد کنید. در نقد خود، اسم طرف را هم بیاورید؛ اسم کتابش را هم بیاورید؛ نقاط قوّتش را هم بگویید.
مشکل این است که نقد، درست انجام نمی‌گیرد. من حقیقتاً گاهی از این‌که چرا ما در بخشهای حساس ادبیاتی خودمان - که مظهر ادب است - نمی‌توانیم آن کار ادبیِ قوی را ارائه بکنیم، جوش می‌خورم! البته در جاهایی انصافاً وجود دارد و خوب است؛ مثلاً گاهی نقد شعر وجود دارد.
پس نکته‌ی اول این است که باید مایه‌ی ادبی کامل باشد؛ یعنی آن شخص ادیب - آدمی که اهل شعر و قصه است - باید از مایه‌ی ادبیِ کامل برخوردار باشد. البته این به معنای آن نیست که شخص اهل شعر، لزوماً شاعر هم باشد. ای‌بسا شما می‌توانید در باب این شیرجه‌یی که شخصی از روی دایو می‌زند، قضاوت کنید - مثلاً می‌گویید هنگام شیرجه، پایش کج شد - در حالی که خودتان نمی‌توانید شیرجه بزنید. ای‌بسا غیر شاعری که هنر نقدش از یک شاعر بیشتر است؛ یا غیر نویسنده‌یی که هنر نقادیش از یک نویسنده بیشتر است. وقتی یک آدم اهل ادبیات و اهل نقد، این متنی را که شما خواندید، گوش کرد و دید درست است، شما می‌توانید امیدوار باشید که کارتان در مسیر درستی پیش می‌رود. نمی‌خواهم بگویم طوری باشد که مردم عادی چیزی نفهمند و فقط به درد ادبا و اساتید بخورد؛ نه، بلکه باید متقن و عالی باشد و سطح فاخری داشته باشد.
نکته‌ی دوم این است که جنبه‌های ارزشی را در ادبیات رعایت بکنید؛ این حرفی است که من با همه‌ی گروههای رادیو در میان می‌گذارم. رسانه‌های ما - از جمله رادیو - تشکیلات ما، گفتن و نشستن ما، اجرای نقش ما، همه برای این است که می‌خواهیم این نظام را کامل کنیم؛ هرچه بهتر، هرچه اسلامی‌تر، هرچه انسانی‌تر و هرچه به هدفهای عالیش نزدیکتر؛ هدف غیر از این‌که نیست. وقتی ملتی حرکت عظیم و انقلاب بزرگی را انجام می‌دهد، یک جمهوری با این عظمت را بنا می‌گذارد و در مقابل این همه تهاجمات، این طور از آن دفاع می‌کند، اهدافی دارد؛ این اهداف را ما باید با همه‌ی وسایل تعقیب بکنیم. ممکن است یک جا این اهداف در حال تضییع باشد؛ ما باید جبران بکنیم. منطقه‌ی ادب و هنر، یکی از جاهایی است که شما خیلی خوب می‌توانید در این زمینه کار کنید. مسائل ارزشی نظام را باید در نظر داشته باشید. آن‌جاهایی که با ارزشهای نظام برخورد می‌کند، آن‌جاها را حتماً حذف کنید.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : نقد و انتقاد
کلیدواژه(ها) : نقد و انتقاد
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
اگر نقد حقیقتاً انجام بگیرد و نقاد بی‌رودربایستی کار «نقد» را انجام دهد، سطح کارهای فرهنگی ارتقاء پیدا می‌کند.
شما باید آدمهایی داشته باشید که بنشینند مثلاً کار جمالزاده، هدایت، چوبک و ... را واقعاً نقد کنند و نقاط قوّت و ضعفش را بگویند؛ این کار نباید همه‌ی برنامه‌ی شما را فرا بگیرد؛ باید بخشی از برنامه را بگیرد. شما خیال می‌کنید که شخصیت قاآنی از شخصیت جمالزاده خیلی بهتر بوده است؟ قاآنی، الدنگ زمان خودش بوده؛ اما جمالزاده بنده‌ی خدا پیرمردی است که دارد نان خدا را می‌خورد و نفس می‌کشد! نه، محدودیتهای شما اینها نیست؛ شما محدودیتهای دیگری دارید. شما اگر محدودیتهای طبیعی نداشته باشید، اینها مشکلی نیست.
یک روز در کشور چیزی مُد می‌شود و هرکس سعی می‌کند مطابق آن رفتار کند؛ مثلاً یک روز صادق هدایت در این کشور مُد بود - البته حالا این‌طور نیست؛ این مربوط به حدود بیست سال پیش است - هرکس می‌خواست راجع به قصه حرف بزند، حتماً باید اسم صادق هدایت را می‌آورد! البته صادق هدایت نقاط قوّتی دارد؛ اما نقاط ضعفی هم دارد. صادق هدایت که جزو نویسندگان بزرگ دنیا نیست. اگر شما صادق هدایت را با نویسنده‌های معروف دنیا مقایسه کنید - چه نویسنده‌های روسی، چه نویسنده‌های فرانسوی، چه نویسنده‌های انگلیسی؛ اینهایی که رمانهای معروف را خلق کردند و داستانهای بزرگ را نوشتند - در مقابل آنها بچه‌ی کوچکی است! البته او در ایران جایگاهی دارد؛ اما در همان حد باید او را تفخیم کرد، و نه بیشتر؛ آدم نباید اسیر مُد باشد.
آقایی برداشته ده جلد رمان نوشته، که علی‌الظاهر کار قشنگی است؛ اما - به قول ما مشهدیها - توی بحر کار که می‌روید، می‌بینید کار پوکی است؛ این را نقد کنید. حالا مُد شده است که بردارند مرتب تعریف بنویسند؛ فلان کس یک رمان ده جلدی نوشته و چنین و چنان کرده؛ خیلی خوب، یک آدم نقادِ واردِ دارای چشم بصیر این را بخواند و عیوبش را پیدا کند؛ عیوبی که در زبانش هست؛ عیوبی که در محتوایش هست؛ عیوبی که در تاریخش هست؛ عیوبی که در انسجام داستانیش هست. داستان که فقط گزارش نیست؛ چفت و بند داستانی هم مهم است. اهمیت «جنگ و صلح» تولستوی، یا «دُن آرام» شولوخف، به خاطر این است که چفت و بند داستانی اینها خیلی محکم است؛ یعنی همه جای این داستان، صحیح پیش آمده است.
یک شعر هم همین‌طور است. یک شعر، غیر از انسجام عرضی، انسجام طولی لازم دارد؛ حتّی در غزل. یکی از خصوصیاتی که برای غزل نقل می‌کنند، این است که ابیات آن به هم ربطی ندارد؛ البته این تعریفِ خیلی ناقصی است؛ این‌طوری نیست. در غزل، هر بیتی دنبال بیت دیگر نیست؛ اما در قصیده، هر بیتی دنبال بیت دیگر است؛ چون قصیده است. قصیده، یعنی مایقصدُ به چیزی. قصیده از قصد است؛ یعنی شما مقصدی دارید؛ مثلاً اگر می‌خواهید کسی را مدح کنید، آن مدح را در قصیده می‌آورید؛ اگر می‌خواهید فلان منظره را توصیف کنید، آن توصیف را در قصیده می‌آورید؛ بنابراین، هر بیتی دنبال بیت دیگر است و یک توالی طبیعی دارد. در غزل، این توالیِ طبیعی وجود ندارد؛ اما به این معنی نیست که به هم ربط نداشته باشد؛ مگر می‌شود به هم ربط نداشته باشد؟ اگر غزل انسجام نداشت و چفت و بستش محکم نبود، امکان نداشت که این‌طور جا بیفتد. اصلاً زیبایی به میزان زیادی به انسجام و هماهنگی و همنواختی و همصدایی ارتباط دارد؛ بدون این اصلاً درست نیست. من دیدم که بعضی از این شعرای نزدیک به زمان ما اشتباه می‌کنند؛ دو مطلب در دو بیت می‌گویند که اصلاً به هم ربطی ندارد؛ بلکه ضد هم است؛ خیال می‌کنند که این از خصوصیات غزل است! علت این است که نکته را نفهمیده‌اند و نمی‌دانند که مقصود استاد فن از بی‌ارتباطی چیست. شما نگاه می‌کنید، می‌بینید که ابیات یک شعر، از بیت بالا تا بیت پایین، به هم ربطی ندارد؛ یک جا می‌بینید که بین دو بیت چیزی جا افتاده؛ معلوم است که این دو بیت به هم وصل نمی‌شود؛ در داستان هم عیناً همین‌طور است. اگر از قطعات این چهل تکه‌ی داستان - که از این چهل تکه، یک پارچه‌ی زیبا و مصوری درست شده - یک قسمت جا افتاده باشد، این نقش ناتمام است؛ درست مثل این‌که از مجموع تکه‌های یک داستان، یک نقاشیِ بزرگ به وجود بیاید؛ که هم باید بخشهایش زیبا باشد، و هم ربط این بخشها با یکدیگر زیبا باشد. آن رمانی که اشاره کردم، این ویژگی را ندارد؛ این اشکال بر آن وارد است؛ یعنی چفت و بستهای داستانیِ آن قابل دفاع نیست. چه‌طور شد که آدمی در ظرف هشت ماه، از یک شخصیت به شخصیت ضد خودش تبدیل شد!؟ نویسنده‌ی داستان برای این پرسش جوابی ندارد. این‌طور باید نقد کنید. در نقد خود، اسم طرف را هم بیاورید؛ اسم کتابش را هم بیاورید؛ نقاط قوّتش را هم بگویید.
مشکل این است که نقد، درست انجام نمی‌گیرد. من حقیقتاً گاهی از این‌که چرا ما در بخشهای حساس ادبیاتی خودمان - که مظهر ادب است - نمی‌توانیم آن کار ادبیِ قوی را ارائه بکنیم، جوش می‌خورم! البته در جاهایی انصافاً وجود دارد و خوب است؛ مثلاً گاهی نقد شعر وجود دارد.
پس نکته‌ی اول این است که باید مایه‌ی ادبی کامل باشد؛ یعنی آن شخص ادیب - آدمی که اهل شعر و قصه است - باید از مایه‌ی ادبیِ کامل برخوردار باشد. البته این به معنای آن نیست که شخص اهل شعر، لزوماً شاعر هم باشد. ای‌بسا شما می‌توانید در باب این شیرجه‌یی که شخصی از روی دایو می‌زند، قضاوت کنید - مثلاً می‌گویید هنگام شیرجه، پایش کج شد - در حالی که خودتان نمی‌توانید شیرجه بزنید. ای‌بسا غیر شاعری که هنر نقدش از یک شاعر بیشتر است؛ یا غیر نویسنده‌یی که هنر نقادیش از یک نویسنده بیشتر است. وقتی یک آدم اهل ادبیات و اهل نقد، این متنی را که شما خواندید، گوش کرد و دید درست است، شما می‌توانید امیدوار باشید که کارتان در مسیر درستی پیش می‌رود. نمی‌خواهم بگویم طوری باشد که مردم عادی چیزی نفهمند و فقط به درد ادبا و اساتید بخورد؛ نه، بلکه باید متقن و عالی باشد و سطح فاخری داشته باشد.
نکته‌ی دوم این است که جنبه‌های ارزشی را در ادبیات رعایت بکنید؛ این حرفی است که من با همه‌ی گروههای رادیو در میان می‌گذارم. رسانه‌های ما - از جمله رادیو - تشکیلات ما، گفتن و نشستن ما، اجرای نقش ما، همه برای این است که می‌خواهیم این نظام را کامل کنیم؛ هرچه بهتر، هرچه اسلامی‌تر، هرچه انسانی‌تر و هرچه به هدفهای عالیش نزدیکتر؛ هدف غیر از این‌که نیست. وقتی ملتی حرکت عظیم و انقلاب بزرگی را انجام می‌دهد، یک جمهوری با این عظمت را بنا می‌گذارد و در مقابل این همه تهاجمات، این طور از آن دفاع می‌کند، اهدافی دارد؛ این اهداف را ما باید با همه‌ی وسایل تعقیب بکنیم. ممکن است یک جا این اهداف در حال تضییع باشد؛ ما باید جبران بکنیم. منطقه‌ی ادب و هنر، یکی از جاهایی است که شما خیلی خوب می‌توانید در این زمینه کار کنید. مسائل ارزشی نظام را باید در نظر داشته باشید. آن‌جاهایی که با ارزشهای نظام برخورد می‌کند، آن‌جاها را حتماً حذف کنید.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : کتاب و کتاب‏خوانی
کلیدواژه(ها) : کتاب و کتاب‏خوانی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
[در رادیو]برنامه‌های جدیدی هم می‌شود گذاشت؛ مثل برنامه‌ی معرفی کتاب خوب. شما برنامه‌ی نقد کتاب هم دارید - من گاهی آن را شنیده‌ام - اگر بتوانید به معرفی کتاب هم بپردازید، مفید و مؤثر خواهد بود. البته این کارِ ظریف و سختی هم است که کتابهایی را برای گروههای مختلف تحصیلی و اجتماعی و سنی انتخاب بکنید. اگر بتوانید این کتابها را به مناسبتهایی انتخاب و معرفی کنید، کار خوبی است. اگر بتوانید کتابهایی را خلاصه کنید - یک کتاب در یک گفتار کوتاه، همراه با چیزهایی که خسته کنندگی‌اش را از بین ببرد - خیلی خوب است. واقعاً کتابهایی هست که مردم نیاز دارند اینها را بدانند؛ منتها اصلاً مجال پیدا نمی‌کنند که بخوانند؛ اگر این کار انجام شود، ان‌شاءاللَّه چیز مفیدی خواهد بود. در خصوص معرفی مترجمان و کارهای آنها هم می‌توانید فعال باشد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : هنر
کلیدواژه(ها) : هنر
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
جایگاه ادب و هنر باید به‌وسیله‌ی آن کسانی که مدعی ادب و هنر و بانی این کارند، حفظ و تثبیت بشود.‌

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : فردوسی توسی
کلیدواژه(ها) : فردوسی توسی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
‌ حقیقت قضیه این است که فردوسی یک حکیم است؛ تعارف که نکردیم به فردوسی، حکیم گفتیم. الان چند صد سال است که ‌دارند به فردوسی، حکیم می‌گویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت الهیِ اسلامی‌. ‌شما خیال نکنید که در حکمت فردوسی، یک ‌ذره حکمت زردشتی وجود دارد. فردوسی آن وقتی که از اسفندیار تعریف می‌کند، روی دینداری او تکیه می‌کند. می‌دانید که ‌اسفندیار یک فرد متعصبِ مذهبیِ مبلّغ دین بوده که سعی کرده پاکدینی را در همه جای ایران گسترش بدهد. تیپ اسفندیار، ‌تیپ حزب‌اللهی‌های امروز خودمان است؛ آدم خیلی شجاع و نترس و دینی بوده است؛ حاضر بوده است برای حفظ اصولی که به آن ‌معتقد بوده و رعایت می‌کرده، خطر بکند و از هفت‌خان بگذرد و حتّی با رستم دست و پنجه نرم کند. وقتی شما شاهنامه را ‌مطالعه می‌کنید، می‌بینید که فردوسی روی این جنبه‌ی دینداری و طهارت اخلاقی اسفندیار تکیه می‌کند. با این‌که فردوسی اصلاً ‌بنا ندارد از هیچیک از آن پادشاهان بدگویی کند، اما شما ببینید گشتاسب در شاهنامه چه چهره‌یی دارد، اسفندیار چه چهره‌یی ‌دارد؛ اینها پدر و پسر هستند. فردوسی بر اساس معیارهای اسلامی، به فضیلتها توجه دارد؛ در حالی که بر طبق معیارهای سلطنتی ‌و پادشاهی، در نزاع بین گشتاسب و اسفندیار، حق با شاه است. «به نیروی یزدان و فرمان شاه» یعنی چه؟ یعنی هرچه شاه گفت، ‌همان درست است؛ یعنی حق با گشتاسب است؛ اما اگر شما به شاهنامه نگاه کنید، می‌بینید که در نزاع بین اسفندیار و گشتاسب، ‌حق با اسفندیار است؛ یعنی اسفندیار یک حکیم الهی است. فردوسی از اول با نام خدا شروع می‌کند - «به نام خداوند جان و خرد ‌‌/ کزین برتر اندیشه بر نگذرد» - تا آخر هم همین‌طور است؛ فردوسی را با این چشم نگاه کنید. فردوسی، خدای سخن است؛ او ‌زبان مستحکم و استواری دارد و واقعاً پدر زبان فارسی امروز است؛ او دلباخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامی بود؛ شاهنامه را با ‌این دید نگاه کنید‌.‌
البته بعضیها زردشتی‌مسلکند، بعضیها هم زردشتی‌مسلک نیستند. آنهایی که زردشتی‌مسلکند، خوششان می‌آمد که به ‌زردشتیگری تظاهر کنند و چیزی درباره‌ی فردوسی بگویند؛ اما حقیقت قضیه که این نیست. این شاهنامه‌ی فردوسی در مقابلمان ‌است. شما خیال می‌کنید که اگر در شاهنامه‌ی فردوسی چیزی برخلاف مفاهیم اسلامی وجود داشت، این‌قدر در جوامع اسلامی جا ‌می‌افتاد؟ شما می‌دانید که در این نسلهای گذشته، مردم ما چه‌قدر دینی بوده‌اند. در کدام خانه و کدام ده و کدام محله، شاهنامه ‌نبود یا خوانده نمی‌شد؟ همه جا می‌خواندند و منافاتی هم با مفاهیم اسلامی نمی‌دیدند‌.‌

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : فردوسی توسی
کلیدواژه(ها) : فردوسی توسی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
‌‌ الان چند صد سال است که دارند به فردوسی، حکیم می‌گویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت الهیِ اسلامی‌. ‌

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : علامه طباطبایی
کلیدواژه(ها) : علامه طباطبایی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
شما نگاه کنید، آن آهنگی که مردم را به یاد معنویت و حقیقت و خدا می‌اندازد، آن را پخش کنید؛ یا با شعری همراهش ‌کنید که آن شعر این خصوصیت را داشته باشد. مثلاً یکی از خواننده‌های خوب ما غزل علامه‌ی طباطبایی را خوانده است - ‌‌«همی گویم و گفته‌ام بارها / بود کیش من مهر دلدارها» - این غزلی است که عارفی، فیلسوفی، اهل معنایی گفته و پُر از ‌معنویت است.‌

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : هنر
کلیدواژه(ها) : هنر
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
جایگاه ادب و هنر باید به‌وسیله‌ی آن کسانی که مدعی ادب و هنر و بانی این کارند، حفظ و تثبیت بشود.‌

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : حزب اللهی
کلیدواژه(ها) : حزب اللهی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
فردوسی آن وقتی که از اسفندیار تعریف می‌کند، روی دینداری او تکیه می‌کند. می‌دانید که اسفندیار یک فرد متعصبِ مذهبیِ ‌مبلّغ دین بوده که سعی کرده پاکدینی را در همه جای ایران گسترش بدهد. تیپ اسفندیار، تیپ حزب‌اللهی‌های امروز خودمان ‌است؛ آدم خیلی شجاع و نترس و دینی بوده است؛ حاضر بوده است برای حفظ اصولی که به آن معتقد بوده و رعایت می‌کرده، ‌خطر بکند و از هفت‌خان بگذرد و حتّی با رستم دست و پنجه نرم کند. وقتی شما شاهنامه را مطالعه می‌کنید، می‌بینید که ‌فردوسی روی این جنبه‌ی دینداری و طهارت اخلاقی اسفندیار تکیه می‌کند‌.‌

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/05
عنوان فیش : هند
کلیدواژه(ها) : هند
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
استعمار دهها سال متمادی - شاید در بعضی جاها قرنها - تلاش کرد تا آثار فرهنگ ایرانی را که در خیلی از نقاط دنیا وجود داشت، بزداید؛ مثلاً در هند این معنا کاملاً واضح است. آن وقتی که کمپانی انگلیسی هند شرقی وارد هند شد، یکی از اولین تلاشهایش این بود که زبان فارسی را کنار بزند. این زبان اردو را که ملاحظه می‌کنید، ابتدا رسمی کردند، برای این‌که زبان فارسی را کنار بگذارند؛ بعد خودِ زبان اردو را هم کنار زدند و زبان انگلیسی را زبان رسمی کردند! از اوایل قرن نوزدهم این کار شروع شده و تا امروز هم ادامه دارد. اگر شما امروز به هند تشریف ببرید و با مردمِ غیر طبقات پایین انگلیسی حرف بزنید، همه آن را می‌دانند؛ چون زبانشان است. زبان رسمی، زبان دولتی و زبان اداری، زبان انگلیسی است؛ یک روز همینها زبان فارسی بوده است؛ یعنی زبان رسمی، زبان حکومت، زبان دیوان، زبان مراسلات و احکام و قوانین، فارسی بوده است.