[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش :آزادیِ اسلامی یعنی آزادی از عبودیت غیر خدا کلیدواژه(ها) : آزادی, آزادی در اسلام نوع(ها) : قرآن, حدیث متن فیش : ریشهی آزادی در فرهنگ اسلامی، جهانبینی توحیدی است. اصل توحید با اعماق معانی ظریف و دقیقی که دارد، آزاد بودن انسان را تضمین میکند؛ یعنی هر کسی که معتقد به وحدانیت خداست و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بگذارد. لذا شما میبینید در دعوت انبیا در سورههای مختلف قرآن، در سورهی انبیا، در سورهی اعراف، در چند سوره که از پیغمبران مختلف حرف میزند، مثلاً میگوید: «و الی عاد اخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا اللّه»؛(1) اول آنها را از خدا میترساند و دنبال سرِ او اطاعت از خدا و اطاعت از خودش را که نمایندهی خداست، به مردم پیشنهاد میکند و مطرح میکند. تمام پیغمبران اولین حرفشان عبارت بوده از اینکه از خدا اطاعت کنید و از طاغوت، از کسانی که غیر خدا هستند و میخواهند انسان را اسیر کنند و برده کنند، اجتناب کنید؛ «ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت»،(2) در قرآن با همین لفظ و این مفهوم مکرر ذکر شده. بنابراین آزادی اسلامی متکی بر توحید است. این همان بحثی است که عرض کردم دامنهی بسیار وسیعی دارد و خود ما، خود بنده در بحثهای توحیدی در سالهای گذشته، وقتی که اینجاها را و این موضوع را میخواستیم بحث کنیم، ساعتهای متمادی و روزهای متمادی آیات و مفاهیم قرآن و حدیث را در اینجا ذکر میکردیم؛ واقعاً یک دریائی از معارف اسلامی است. اینجا من به طور خلاصه و مجمل عرض میکنم که روح توحید عبارت است از اینکه عبودیت غیر خدا باید نفی بشود. یعنی توحید در هر دینی و در دعوت هر پیغمبری معنایش این است که انسان باید از غیر خدا - چه آن غیر خدا یک شخص باشد، مثل فرعونی، نمرودی؛ چه غیر خدا یک تشکیلات و یک نظام باشد، یک نظام غیر الهی؛ چه غیر خدا یک شیء باشد؛ چه غیر خدا هویها و هوسهای خود او باشد؛ چه غیر خدا عادتها و سنتهای رایج غیر الهی باشد - و از هرچه غیر خداست، اطاعت و عبادت نکند و فقط از خدای متعال اطاعت کند. اطاعت از خدا به این معناست که احکام الهی را عمل کند؛ نظامی را که الهی است و متکی بر تفکر الهی است، قبول کند؛ رهبر و زمامداری را که ارزشهای الهی را دارد، رهبر و زمامدار بداند، از او اطاعت کند؛ پیامبری را که از سوی پروردگار میآید، واجبالاطاعه بداند؛ ولیّ امری را که خدا معین کرده، مورد قبول بداند و اطاعت کند و در همهی حرکات و رفتار در این چهارچوب فقط زندگی کند و از غیر این چهارچوب هیچ اطاعتی نکند؛ فقط بندهی خدا باشد. انسان در جهانبینی اسلام آن موجودی است که در او استعدادهای فراوانی نهفته است. این انسان میتواند در میدانهای علم و دانش و کشف رمزها و حقایق خلقت تا بینهایت پیش برود؛ در سیر مراتب معنوی و مراحل روحی میتواند تا بینهایت پیش برود؛ از فرشتگان میتواند بالاتر بزند؛ از لحاظ انواع و اقسام قدرتمندیها میتواند به اوج قلهی قدرت برسد. اگر عبودیت خدا کرد، اطاعت خدا کرد، این راهها در مقابل او باز خواهد شد. اگر اطاعت غیر خدا کرد، بالهای او بسته خواهد شد و از پرواز باز خواهد ماند در همهی رشتهها؛ حتی علم و دانش هم با توحید در سر راه انسان قرار میگیرد و انسان با او آشنا میشود. شما ببینید مسلمان صدر اسلام که علیرغم جهالت حاکم بر آن روز دنیا و شرک حاکم بر آن روز دنیا به توحید گرایش پیدا کرد، آنچنان آزادی و فتوحی پیدا کرد که درهای علم و دانش به روی او باز شد و جلو افتاد و همهی بشریت به دنبال او وارد وادی علم شدند که امروز دنیا و بشریت دانش خودش را مدیون اسلام است و مدیون توحید مسلمانهائی است که اولْبار قدم در وادی دانش گذاشتند. این آزادی اسلامی است. پس ریشهی آزادی در اسلام عبارت است از شخصیت و ارزش ذاتی انسان که بندهی هیچ کس غیر خدا نمیشود و در حقیقت ریشهی آزادی انسان توحید و معرفت خدا و شناخت خداوند است. ریشهی آزادی در اسلام انواع و اقسام آزادیهای تازهای را برای انسان به بار میآورد. دیگر انسان آزاد در فرهنگ اسلامی نمیتواند و حق ندارد از غیر خدا اطاعت کند - که در آن تفاوت سوم با آزادی غربی بعداً این را مشروحتر عرض خواهم کرد - لذا شما میبینید انبیا همه و بخصوص اسلام بر روی عبودیت انحصاری پروردگار تکیه کرده. قرآن خطاب به اهل کتاب - یعنی یهود و نصاری - این پیشنهاد را در زمان پیغمبر مطرح میکند: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم»؛ ای اهل کتاب، ای یهود و نصاری، بیائید بر یک کلمه با هم توافق کنید و آن این است که: «ألّا نعبد إلّا اللّه»، به غیر خدا هیچ کسی دیگر را عبادت نکنید. این چیزی است که در ادیان یهود و مسیحیت بوده و در همهی ادیان الهی بوده؛ اسلام هم که پرچمدار این توحید خالص است. بعد به این اکتفا نمیکند، با جملهی دیگری عبودیت خدا را روشنتر میکند: «و لا نشرک به شیئا»؛ هیچ چیزی را - نه فقط هیچ کسی را - شریک خداوند قرار ندهید. یعنی خواستها، هویها، هوسها، خودخواهیها، خودرأییها، استبدادها، سنتها، و آداب و عادات غلط جاهلی، هیچ کدام از اینها را ما شریک خدا در عبودیت قرار ندهیم. باز مطلب را در صحنهی زندگی روشنتر و عینیتر میکند: «و لا یتّخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه»؛(3) هیچ کدام از ما آن دیگری را پروردگار خودمان و ارباب خودمان و سرور خودمان نگیریم، مگر خدا؛ یعنی فقط سرور همهی ما خدا باشد و بس؛ هیچ انسانی هیچ سرور و بالاسر دیگری غیر از خدا نداشته باشد. این آن شعار اسلام است و منشور جهانی اسلام این است. آزادیای که ما دعوت میکنیم بشریت را به آن، این است. اگر امروز هم بشر بتواند این آزادی را مورد توجه قرار بدهد و عمل بکند، اگر نظامهای فاسد نتوانند بر دوش بشر سنگینی بکنند، اگر انسانهای ظالم و خودکامه در سراسر عالم نتوانند انسانها را اسیر و بردهی خودشان بکنند، اگر کمپانیهای اقتصادی بزرگ دنیا و شرکتهای چند ملیتی و کسانی که به خاطر پول و به خاطر سود میلیونها انسان را در سراسر دنیا حیران و سرگردان و زندانی خودشان کردند، اگر بشر بتواند سنگینی بار اینها را از دوش خودش بردارد، همان آزادی است که اسلام میخواهد. آزادیِ اسلامی یعنی آزادی از غیر خدا و اسلام که انسان را بندهی خدا میداند، این رجحان را بر همهی ادیان و مکاتب دیگر دارد. در بعضی از ادیان انسان فرزند خداست، این فرزند خدا بودن یک تعارف است، فرزند خداست و اسیر هزاران انسان دیگر؛ این چه جور فرزند خدائی است؟ اسلام میگوید انسان بندهی فقط خداست، یعنی بندهی هیچ کس نباش؛ فرزند هر کی میخواهی باش، از کس دیگری اطاعت نکن. جهاد اسلامی اصلاً برای همین است و امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) دربارهی جهاد اسلامی میفرماید: «لیخرج النّاس من عبادة العباد الی عبادة اللّه و من طاعة العباد الی طاعة اللّه و من ولایة العباد الی ولایة اللّه»؛(4) اصلاً جهاد برای این است؛ جهاد برای کشورگشائی نیست، برای فتح سرزمین نیست، برای به دست آوردن غنائم جنگی نیست، جهاد برای این است که انسانها را از بردگی بندگان به عبودیت خدا سوق بدهند؛ از اطاعت و فرمانبری بندگان و نظامهای ساختهی دست بندگان به اطاعت خدا بکشانند؛ از ولایت و حاکمیت و سرپرستی بندگان و انسانهای ضعیف که خودشان بردهی هوا و هوس و شهوت و غضب خودشان هستند، انسانها را خارج کنند و به ولایتاللّه و سرپرستی خدا ببرند. کدام افتخار برای انسان از این بالاتر است؟ این آن انسان آزاد ایدهآل است که میتواند ادعا بکند که من آزادم. آن انسانی که ادعا میکند من آزادم، فقط آزادیاش در این است که توی خیابان مثل حیوانات جلوی چشم مردم میتواند جفتگیری بکند یا آزادیاش در این است که یک صندوقی را آنجا میگذارند و تمام امکانات فهم و شعور او را در دست میگیرند و او را هُل میدهند که برود توی این صندوق به نام یک کسی، یک کارتی، یک ورقهی رأیی بیندازد، آزادی او فقط همین است، اما هزاران اسارت دست و پای او را بسته، این آزاد نیست. این انسان چطور ادعا میکند من آزادم؟ اسارت شغل، اسارت نظامهای فاسد، اسارت هوی و هوس، اسارتهای پلیسی، اسارتهای گوناگون ناشی از فشار قدرتها، اسارت اقتصادی به دست تشکیلاتهای گوناگون اقتصادی دنیا، این ملتهائی که این همه اسارت دارند، چطور میتوانند بگویند ما آزادیم؟ چطور میتوانند ادعا بکنند که آنی که دارند این آزادی است، این چه آزادی است؟ این همان چیزی است که اسلام قبول ندارد. آزادی اسلام، ریشهاش آزادی انسان از عبودیت هر آنچه غیر خداست. در حالی که آزادی غربی ریشهاش عبارت بود از تمنیات و تمایلات و خواستهای پست انسانی یا همه جور خواست انسانی. 1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 65 وَإِلىٰ عادٍ أَخاهُم هودًا ۗ قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللَّهَ ما لَكُم مِن إِلٰهٍ غَيرُهُ ۚ أَفَلا تَتَّقونَ ترجمه : و به سوی قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم)؛ گفت: «ای قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودی برای شما نیست! آیا پرهیزگاری پیشه نمیکنید؟!» 2 ) سوره مبارکه النحل آیه 36 وَلَقَد بَعَثنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسولًا أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ ۖ فَمِنهُم مَن هَدَى اللَّهُ وَمِنهُم مَن حَقَّت عَلَيهِ الضَّلالَةُ ۚ فَسيروا فِي الأَرضِ فَانظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبينَ ترجمه : ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیبکنندگان چگونه بود! 3 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 64 قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِكَ بِهِ شَيئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوا فَقولُوا اشهَدوا بِأَنّا مُسلِمونَ ترجمه : بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!» 4 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 5، ص 3، ح 4؛ الوافی، فیض كاشانی، ج 15، ص 45؛ الحياة، محمدرضا حكیمی، ترجمه احمد آرام، ج 1، ص 402. كَتَبَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِی رِسَالَةٍ إِلَى بَعْضِ خُلَفَاءِ بَنِی أُمَيَّةَ وَ مِنْ ذَلِكَ مَا ضَيَّعَ الْجِهَادَ الَّذِی فَضَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْأَعْمَال ...ِ وَ أَوَّلُ ذَلِكَ الدُّعَاءُ إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ طَاعَةِ الْعِبَادِ وَ إِلَى عِبَادَةِ اللَّهِ مِنْ عِبَادَةِ الْعِبَادِ وَ إِلَى وَلَايَةِ اللَّهِ مِنْ وَلَايَةِ الْعِبَاد. ترجمه : امام باقر(علیهالسلام): در نامهاى به يكى از خلفاى بنى اميه: و از جمله چيزهايى كه خليفه ضايع گذارده جهاد است، كه خداى متعال آن را بر اعمال فضيلت داده است ... و اول آن خواندن مردمان است از طاعت بندگان به طاعت خدا، و از پرستش بتان به پرستش خدا، و از دوستى بندگان به دوستى خدا. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش :تقوا و تزکیه عامل رهایی از موانع درونی آزادی کلیدواژه(ها) : تقوا, تزکیه نفس, لیبرالیسم, آزادی در اسلام, تاریخ غرب نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در فرهنگ غربی، آزادی دارای موانع بُرونی است؛ موانع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و امثال آنها. اما از نظر اسلام غیر از موانع بُرونی مثل همین محدودیتهای سیاسی و اقتصادی و موانع آزادی؛ حکومتها، دولتها، رژیمهای جبار، نظامهای اقتصادی ظالمانه، علاوهی بر اینها، یک سلسله موانع درونی هم وجود دارد که آزادی بشر را محدود میکند، بشر را اسیر و زندانی و برده میسازد و موانع درونی از موانع برونی مهمتر، خطر آن بیشتر و رفعش مشکلتر است و تنها آن انسانهائی میتوانند موانع بیرونیِ آزادی را برطرف بکنند و محدود کنندگان آزادی را به زانو در بیاورند که قبلاً توانسته باشند موانع درونی را یا بعضی از آنها را از سر راه خودشان بردارند و در دل و جان خود آزاد بشوند. در این باره هم چند حدیث خوانده شد و مطالبی در ذیل آن احادیث که از کلمات پیشوایان بزرگ اسلام بود، به عرض برادران و خواهران رسید. اینجا فقط یک نکته را اضافه میکنم و آن این است که این واژهی مقدس تقوا و نیز واژهی مقدس دیگر تزکیه که این همه در اسلام بر روی آن تکیه شده است، در حقیقت همان فائق آمدن بر موانع درونی آزادی است. تقوا عبارت است از اینکه انسان هوشیارانه از خود محافظت کند و مانع شود از اینکه هویها و هوسها و جهالتها و لغزشها او را از راه صحیح الهی و انسانی دور کند و تزکیه عبارت است از اینکه انسان خود را از آلایشها و فسادها و گرفتاریهای روحی و قلبی پاک کند، خود را پاکیزه از دنائتها و رذالتها و پستیها بکند. اگر تقوا و تزکیه در کسی پیدا شد، او در حقیقت آزاد است و او میتواند بر قدرتهای بزرگ عالم هم پیروز بشود. و اگر در ملتی تقوا و تزکیه پیدا شد، ولو به طور نسبی، به همان اندازه میتواند بر قدرتهای تهدید کنندهی آزادی او غلبه کند. این داستان معروف دیوجانس حکیم را شاید بسیاری از شما شنیدید که نقل میکنند اسکندر مقدونی که فاتح بخش عظیمی از دنیای زمان خودش بود با تبختر از راهی عبور میکرد، همه در مقابل او تعظیم میکردند و به خاک میافتادند و ستایش او را میکردند، دید یک مرد ژندهپوش فقیری در سر راه نشسته و به او اعتنائی نکرد. پرسید این کیست؟ رفتند نزدیک، دیدند مرد فقیر ژولیدهای است که هیچ اعتنائی به اسکندر نمیکند. گفت او را آوردند، پرسید چرا به من احترام نکردی؟ او در جواب گفت که من نباید به تو احترام کنم؛ زیرا تو غلامِ غلامان منی. اسکندر تعجب کرد. گفت تو مگر دیوانهای، به کسی مثل من غلام میگوئی، آن هم غلامِ غلامان تو! گفت: تعجب نکن ای اسکندر! زیرا که تو اسیر و بردهی شهوت و غضب خود هستی و شهوت و غضب در دست من اسیرند. این آن انسان آزاد است که اگر شهوت و غضب او، تمایلات نفسانی او در دست او اسیر بودند و او اسیر شهوت و غضب نبود، آن وقت او قویتر است از هر آن کسی و هر آن تشکیلاتی که دارای قدرت مادی باشد، اما اسیر و بردهی تمایلات نفسی خود باشد. و لذا در تاریخ هم وقتی شما نگاه کنید، میبینید حکما و دانشمندان و انبیا و اهل معرفت علیرغم ضعفهای ظاهریشان و نداشتن قدرت بر اسکندرها و کوروشها و بقیهی سلاطین و جهانگیران عالم، پیروز شدند؛ در زمان خود پیروز نشدند، اما در تاریخ پیروز شدند. از سلاطین و جهانگیران عالم جز نامی، آن هم همراه با طعن و لعن انسانهای هوشیار چیزی در تاریخ نمانده، اما بشر آنجا که زندگی میکند، آنجا که میفهمد، آنجا که دانش دارد، آنجا که ایدههای شریف را مطرح میکند، آنجا که خصوصیات نیک انسانی از او سر میزند، در حقیقت دنبالهرو پیغمبران و حکیمان و عارفان و همان کسانی است که فکرشان را بر تاریخ و بر بشریت عرضه کردند و پایش ایستادند و مبارزه کردند؛ اگرچه خودشان رفتند، اما فکرشان ماند و تیرشان به هدف نشست. این تفاوت اساسی بین آزادی در فرهنگ غربی رایج امروز دنیا و آزادی در فرهنگ اسلامی [است]. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اگر تقوا و تزكیه در كسی پیدا شد، او در حقیقت آزاد است و او میتواند بر قدرتهای بزرگ عالم هم پیروز بشود. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : لیبرالیسم کلیدواژه(ها) : لیبرالیسم نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : فلسفهی آزادی، خواستن است، خواستن دل، تمنای دل انسانی؛ این اساس آزادی در غرب است مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی در اسلام کلیدواژه(ها) : آزادی در اسلام نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ریشهی آزادی در فرهنگ اسلامی، جهانبینی توحیدی است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : تزکیه نفس کلیدواژه(ها) : تزکیه نفس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : از نظر اسلام غیر از موانع بُرونی مثل همین محدودیتهای سیاسی و اقتصادی و موانع آزادی؛ حکومتها، دولتها، رژیمهای جبار، نظامهای اقتصادی ظالمانه، علاوهی بر اینها، یک سلسله موانع درونی هم وجود دارد که آزادی بشر را محدود میکند، بشر را اسیر و زندانی و برده میسازد و موانع درونی از موانع برونی مهمتر، خطر آن بیشتر و رفعش مشکلتر است و تنها آن انسانهائی میتوانند موانع بیرونىِ آزادی را برطرف بکنند و محدود کنندگان آزادی را به زانو در بیاورند که قبلاً توانسته باشند موانع درونی را یا بعضی از آنها را از سر راه خودشان بردارند و در دل و جان خود آزاد بشوند... واژهی مقدس تقوا و نیز واژهی مقدس دیگر تزکیه که این همه در اسلام بر روی آن تکیه شده است، در حقیقت همان فائق آمدن بر موانع درونی آزادی است... تزکیه عبارت است از اینکه انسان خود را از آلایشها و فسادها و گرفتاریهای روحی و قلبی پاک کند، خود را پاکیزه از دنائتها و رذالتها و پستیها بکند. اگر تقوا و تزکیه در کسی پیدا شد، او در حقیقت آزاد است و او میتواند بر قدرتهای بزرگ عالم هم پیروز بشود. و اگر در ملتی تقوا و تزکیه پیدا شد، ولو به طور نسبی، به همان اندازه میتواند بر قدرتهای تهدید کنندهی آزادی او غلبه کند مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : جهانبینی اسلامی کلیدواژه(ها) : جهانبینی اسلامی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : روح توحید عبارت است از اینکه عبودیت غیر خدا باید نفی بشود. یعنی توحید در هر دینی و در دعوت هر پیغمبری معنایش این است که انسان باید از غیر خدا - چه آن غیر خدا یک شخص باشد، مثل فرعونی، نمرودی؛ چه غیر خدا یک تشکیلات و یک نظام باشد، یک نظام غیر الهی؛ چه غیر خدا یک شیء باشد؛ چه غیر خدا هویها و هوسهای خود او باشد؛ چه غیر خدا عادتها و سنتهای رایج غیر الهی باشد - و از هرچه غیر خداست، اطاعت و عبادت نکند و فقط از خدای متعال اطاعت کند. اطاعت از خدا به این معناست که احکام الهی را عمل کند؛ نظامی را که الهی است و متکی بر تفکر الهی است، قبول کند؛ رهبر و زمامداری را که ارزشهای الهی را دارد، رهبر و زمامدار بداند، از او اطاعت کند؛ پیامبری را که از سوی پروردگار میآید، واجبالاطاعه بداند؛ ولىّ امری را که خدا معین کرده، مورد قبول بداند و اطاعت کند و در همهی حرکات و رفتار در این چهارچوب فقط زندگی کند و از غیر این چهارچوب هیچ اطاعتی نکند؛ فقط بندهی خدا باشد. انسان در جهانبینی اسلام آن موجودی است که در او استعدادهای فراوانی نهفته است. این انسان میتواند در میدانهای علم و دانش و کشف رمزها و حقایق خلقت تا بینهایت پیش برود؛ در سیر مراتب معنوی و مراحل روحی میتواند تا بینهایت پیش برود؛ از فرشتگان میتواند بالاتر بزند؛ از لحاظ انواع و اقسام قدرتمندیها میتواند به اوج قلهی قدرت برسد. اگر عبودیت خدا کرد، اطاعت خدا کرد، این راهها در مقابل او باز خواهد شد. اگر اطاعت غیر خدا کرد، بالهای او بسته خواهد شد و از پرواز باز خواهد ماند در همهی رشتهها؛ حتی علم و دانش هم با توحید در سر راه انسان قرار میگیرد و انسان با او آشنا میشود.... لذا شما میبینید انبیا همه و بخصوص اسلام بر روی عبودیت انحصاری پروردگار تکیه کرده. قرآن خطاب به اهل کتاب - یعنی یهود و نصاری - این پیشنهاد را در زمان پیغمبر مطرح میکند: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم»؛ ای اهل کتاب، ای یهود و نصاری، بیائید بر یک کلمه با هم توافق کنید و آن این است که: «ألّا نعبد إلّا الله»، به غیر خدا هیچ کسی دیگر را عبادت نکنید. این چیزی است که در ادیان یهود و مسیحیت بوده و در همهی ادیان الهی بوده؛ اسلام هم که پرچمدار این توحید خالص است. بعد به این اکتفا نمیکند، با جملهی دیگری عبودیت خدا را روشنتر میکند: «و لا نشرک به شیئا»؛ هیچ چیزی را - نه فقط هیچ کسی را - شریک خداوند قرار ندهید. یعنی خواستها، هویها، هوسها، خودخواهیها، خودرأییها، استبدادها، سنتها، و آداب و عادات غلط جاهلی، هیچ کدام از اینها را ما شریک خدا در عبودیت قرار ندهیم. باز مطلب را در صحنهی زندگی روشنتر و عینیتر میکند: «و لا یتّخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله»؛ هیچ کدام از ما آن دیگری را پروردگار خودمان و ارباب خودمان و سرور خودمان نگیریم، مگر خدا؛ یعنی فقط سرور همهی ما خدا باشد و بس؛ هیچ انسانی هیچ سرور و بالاسر دیگری غیر از خدا نداشته باشد. این آن شعار اسلام است و منشور جهانی اسلام این است...در بعضی از ادیان انسان فرزند خداست، این فرزند خدا بودن یک تعارف است، فرزند خداست و اسیر هزاران انسان دیگر؛ این چه جور فرزند خدائی است؟ اسلام میگوید انسان بندهی فقط خداست، یعنی بندهی هیچ کس نباش؛ فرزند هر کی میخواهی باش، از کس دیگری اطاعت نکن مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : جهانبینی اسلامی کلیدواژه(ها) : جهانبینی اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : جهانبینی توحیدی ریشهی آزادی در فرهنگ اسلامی است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : جهانبینی اسلامی کلیدواژه(ها) : جهانبینی اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : انسان در جهانبینی اسلام موجودی است که در او استعدادهای فراوانی نهفته است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : جهاد کلیدواژه(ها) : جهاد نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : جهاد برای این است که انسانها را از بردگی بندگان به عبودیت خدا سوق بدهند مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : جهاد کلیدواژه(ها) : جهاد نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : جهاد برای این است که انسانها را از اطاعت و فرمانبری بندگان و نظامهای ساختهی دست بندگان به اطاعت خدا بکشانند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : جهاد کلیدواژه(ها) : جهاد نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : جهاد برای این است که انسانها را از ولایت و حاکمیت و سرپرستی بندگان و انسانهای ضعیف که خودشان بردهی هوا و هوس و شهوت و غضب خودشان هستند، انسانها را خارج کنند و به ولایتالله و سرپرستی خدا ببرند مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : تقوا کلیدواژه(ها) : تقوا نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اگر تقوا و تزکیه در کسی پیدا شد، او در حقیقت آزاد است و میتواند بر قدرتهای بزرگ عالم پیروز بشود. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : تقوا کلیدواژه(ها) : تقوا نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اگر در ملتی تقوا و تزکیه پیدا شد، به همان اندازه میتواند بر قدرتهای تهدید کنندهی آزادی او غلبه کند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : تقوا کلیدواژه(ها) : تقوا نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آزادی از هوی و هوس نفسانیمان تقواست. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : تقوا کلیدواژه(ها) : تقوا نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : تقوا یعنی انسان هوشیارانه از خود محافظت کند و مانع شود از اینکه هوی ها و هوسها و جهالتها و لغزشها او را از راه صحیح الهی و انسانی دور کند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آزادی اسلام، ریشهاش آزادی انسان از عبودیت هر آنچه غیر خداست. در حالی که آزادی غربی ریشهاش عبارت بود از تمنیات و تمایلات و خواستهای پست انسانی یا همه جور خواست انسانی. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اگر ما میخواهیم بحث آزادی، به معنای حقیقی یک بحث مفید باشد، باید علم را با عمل همراه کنیم. یعنی آزادی را برای خودمان کسب کنیم. اولین قدم، آزادی از هوی و هوس نفسانیمان است و این همان تقواست مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : فلسفهی آزادی در غرب، خواستن دل است مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : تمنای دل انسانی؛ اساس آزادی در غرب است مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در غرب میگویند که آزادی با قانون محدود میشود، اما خود آن قانون هم محصول آرزوها و تمنیّات و تمایلات افراد است مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ریشهی آزادی در فرهنگ اسلامی، جهانبینی توحیدی است مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اصل توحید با اعماق معانی ظریف و دقیقی که دارد، آزاد بودن انسان را تضمین میکند مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ریشهی طبیعی آزادی در غرب خواستهای کمپانیدارها و تراستها و کارتلها و شخصیتهای اقتصادی و باندهای گوناگون سیاسی و اقتصادی است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آزادی اسلامی متکی بر توحید است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ریشهی آزادی در اسلام عبارت است از شخصیت و ارزش ذاتی انسان که بندهی هیچ کس غیر خدا نمیشود. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ریشهی آزادی انسان توحید و معرفت خدا و شناخت خداوند است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : انسان آزاد در فرهنگ اسلامی نمیتواند و حق ندارد از غیر خدا اطاعت کند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آزادىِ اسلامی یعنی آزادی از غیر خدا. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اسارت شغل، اسارت نظامهای فاسد، اسارت هوی و هوس، اسارتهای پلیسی، اسارتهای گوناگون ناشی از فشار قدرتها، اسارت اقتصادی به دست تشکیلاتهای گوناگون اقتصادی دنیا، این ملتهائی که این همه اسارت دارند، چطور میتوانند بگویند ما آزادیم؟ مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در اصل مفهوم آزادی بین فرهنگ غربی و فرهنگ اسلامی یک اختلاف و تفاوت اساسی ای وجود دارد. تفاوتهائی هست... یکی از آنها ... این بود که در فرهنگ غربی، آزادی دارای موانع بُرونی است؛ موانع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و امثال آنها. اما از نظر اسلام غیر از موانع بُرونی مثل همین محدودیتهای سیاسی و اقتصادی و موانع آزادی؛ حکومتها، دولتها، رژیمهای جبار، نظامهای اقتصادی ظالمانه، علاوهی بر اینها، یک سلسله موانع درونی هم وجود دارد که آزادی بشر را محدود میکند، بشر را اسیر و زندانی و برده میسازد و موانع درونی از موانع برونی مهمتر، خطر آن بیشتر و رفعش مشکلتر است و تنها آن انسانهائی میتوانند موانع بیرونىِ آزادی را برطرف بکنند و محدود کنندگان آزادی را به زانو در بیاورند که قبلاً توانسته باشند موانع درونی را یا بعضی از آنها را از سر راه خودشان بردارند و در دل و جان خود آزاد بشوند. ... یک فرق اساسی دیگر عبارت است از ریشهی آزادی... منشاء آزادی و ریشهی آزادی در فرهنگ غربی با منشاء و ریشهی آزادی در بینش اسلام و در فرهنگ اسلامی بکلی متفاوت است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : واژهی مقدس تقوا و نیز واژهی مقدس دیگر تزکیه که این همه در اسلام بر روی آن تکیه شده است، در حقیقت همان فائق آمدن بر موانع درونی آزادی است. تقوا عبارت است از اینکه انسان هوشیارانه از خود محافظت کند و مانع شود از اینکه هویها و هوسها و جهالتها و لغزشها او را از راه صحیح الهی و انسانی دور کند و تزکیه عبارت است از اینکه انسان خود را از آلایشها و فسادها و گرفتاریهای روحی و قلبی پاک کند، خود را پاکیزه از دنائتها و رذالتها و پستیها بکند. اگر تقوا و تزکیه در کسی پیدا شد، او در حقیقت آزاد است و او میتواند بر قدرتهای بزرگ عالم هم پیروز بشود. و اگر در ملتی تقوا و تزکیه پیدا شد، ولو به طور نسبی، به همان اندازه میتواند بر قدرتهای تهدید کنندهی آزادی او غلبه کند. این داستان معروف دیوجانس حکیم را شاید بسیاری از شما شنیدید که نقل میکنند اسکندر مقدونی که فاتح بخش عظیمی از دنیای زمان خودش بود با تبختر از راهی عبور میکرد، همه در مقابل او تعظیم میکردند و به خاک میافتادند و ستایش او را میکردند، دید یک مرد ژندهپوش فقیری در سر راه نشسته و به او اعتنائی نکرد. پرسید این کیست؟ رفتند نزدیک، دیدند مرد فقیر ژولیدهای است که هیچ اعتنائی به اسکندر نمیکند. گفت او را آوردند، پرسید چرا به من احترام نکردی؟ او در جواب گفت که من نباید به تو احترام کنم؛ زیرا تو غلامِ غلامان منی. اسکندر تعجب کرد. گفت تو مگر دیوانهای، به کسی مثل من غلام میگوئی، آن هم غلامِ غلامان تو! گفت: تعجب نکن ای اسکندر! زیرا که تو اسیر و بردهی شهوت و غضب خود هستی و شهوت و غضب در دست من اسیرند.این آن انسان آزاد است که اگر شهوت و غضب او، تمایلات نفسانی او در دست او اسیر بودند و او اسیر شهوت و غضب نبود، آن وقت او قویتر است از هر آن کسی و هر آن تشکیلاتی که دارای قدرت مادی باشد، اما اسیر و بردهی تمایلات نفسی خود باشد. و لذا در تاریخ هم وقتی شما نگاه کنید، میبینید حکما و دانشمندان و انبیا و اهل معرفت علیرغم ضعفهای ظاهریشان و نداشتن قدرت بر اسکندرها و کوروشها و بقیهی سلاطین و جهانگیران عالم، پیروز شدند؛ در زمان خود پیروز نشدند، اما در تاریخ پیروز شدند. از سلاطین و جهانگیران عالم جز نامی، آن هم همراه با طعن و لعن انسانهای هوشیار چیزی در تاریخ نمانده، اما بشر آنجا که زندگی میکند، آنجا که میفهمد، آنجا که دانش دارد، آنجا که ایدههای شریف را مطرح میکند، آنجا که خصوصیات نیک انسانی از او سر میزند، در حقیقت دنبالهرو پیغمبران و حکیمان و عارفان و همان کسانی است که فکرشان را بر تاریخ و بر بشریت عرضه کردند و پایش ایستادند و مبارزه کردند؛ اگرچه خودشان رفتند، اما فکرشان ماند و تیرشان به هدف نشست. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : منشاء آزادی و ریشهی آزادی در فرهنگ غربی با منشاء و ریشهی آزادی در بینش اسلام و در فرهنگ اسلامی بکلی متفاوت است. اینی که شما میبینید در تمدن کنونی غرب میگویند بشر باید آزاد باشد، این یک فلسفهای دارد، یک ریشه و منشاء فکری دارد و اینی که اسلام میگوید بشر و انسان باید آزاد باشد، فلسفهی دیگری دارد و ریشه و منشاء دیگری. ریشهی آزادی در غرب عبارت است از خواست انسان، تمایلات انسان. وقتی میگوئیم خواست و تمایلات انسان، مقصود همه، تمایلات عقلانی و منطقی هم نیست؛ یعنی انسان یک سلسله خواستها دارد، تمایلات دارد، بعضیاش مهم است، بعضیاش حقیر است؛ بعضیاش منطقی است، بعضیاش پوچ و واهی است، بعضیاش مربوط به مسائل شهوانی است، بعضی مربوط به مسائل فکری و روحی و چیزهای دیگر است، اما هر چه هست، چون انسان دارای یک خواستی هست، یک تمنائی هست، یک میلی هست، باید بتواند این میل خود و تمنای خود و خواست خود را اعمال کند. این به طور کوتاه و خلاصه فلسفهی آزادی در غرب است. لذا در تمدن غربی و فرهنگ غربی وقتی نگاه میکنید، صحبت از آزادی که میکنند، آزادی سیاسی را هم شامل میشود، یعنی فعالیت سیاسی و پارلمانی و حق انتخاب و حق قانونگذاری و حق کسب و کار و بقیهی امور، فعالیتهای فردىِ شهوانی را هم شامل میشود. اگر بگویند چرا فلان زن یا فلان مرد در ملاء عام، در خیابان با آن وضع ناهنجار و نادرست ظاهر میشود و یک حرکاتی میکند که وجدان مردم معمولی از آن شرم میکند، میگویند آقا او دلش میخواهد، آزاد است، میخواهد بکند، بگذاریم بکند. فلسفهی آزادی، خواستن است، خواستن دل، تمنای دل انسانی؛ این اساس آزادی در غرب است. اگرچه در غرب میگویند که آزادی با قانون محدود میشود، اما خود آن قانون هم محصول آرزوها و تمنیّات و تمایلات افراد است. قانون را کی در تمدن غربی و دموکراسی غربی معین میکند؟ اکثریت مردم. اکثریت مردم بر اساس چه چیزی به این قانون یا به این فرد یا به این دستگاه رأی میدهند؟ چون دلشان میخواهد، چون فکر میکنند که این خوب است. دلیل خوبی او انطباق با ارزشهای انسانی لزوماً نیست. آرزوها و تمنیّات اکثریت افراد جامعه، قانون را و نظام را به وجود میآورد و این قانون و نظام آزادیهای عمومی را در چهارچوب خود محدود میکند. پس ریشهی آزادی در تمدن غربی و فرهنگ غربی عبارت است از خواهشهای قلبی انسانها، از تمایلات و تمنیّات انسانها. این منشاء آزادی است... لذا شما میبینید آن کشورهائی در نظر بینندگان و نویسندگان غربی آزادترند که در آنها رواج بر آوردن تمنیات جنسی از همه بیشتر باشد. وقتی میپرسند کدام کشور دنیا از همه آزادتر است، بعضی از کشورهای اسکاندیناوی و اروپای شمالی و شمال شرقی را که در آنها آزادی جنسی به صورت بیبند و بار رواج دارد، نام میبرند و آنها را به حساب آزادی میگذارند، میگویند اینها آزادترین کشورهای دنیایند! پس آزادی اساساً در مفهوم غربیاش همین است که تمنیات انسانی و خواستها و شهوات و هوی و هوس و قوهی شهویه و غضبیهی او آزاد باشد و بتواند هر کاری میخواهد انجام بدهد، در چهارچوب آن قانونی که آن قانون هم باز برآمدهی از همین تمنیات و خواستهاست. اما آزادی در مفهوم اسلامی و فرهنگ اسلامی اینجور نیست. ریشهی آزادی در فرهنگ اسلامی، جهانبینی توحیدی است. اصل توحید با اعماق معانی ظریف و دقیقی که دارد، آزاد بودن انسان را تضمین میکند؛ یعنی هر کسی که معتقد به وحدانیت خداست و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بگذارد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ریشهی آزادی در تمدن غربی و فرهنگ غربی عبارت است از خواهشهای قلبی انسانها، از تمایلات و تمنیّات انسانها. این منشاء آزادی است. البته این نکته را نگفته نگذارم که این ظاهر قضیه است. همین هم در تمدن کنونی غربی به صورت واقعی و حقیقی نیست. اگر کسی در مسائل جهان غرب، امروز تأمل کند و مشکلات آنها را مطالعه بکند، خیلی روشن خواهد فهمید که رأی اکثریت را و میل اکثریت را هم یک دستهی مخصوصی از مردم به وجود میآورند: باندهای اقتصادی، باندهای سیاسی، در بعضی از کشورها مثل مثلاً آمریکا، باندهای قوی صهیونیستی یا وابستگان به تشکیلات گوناگون سیاسی و اقتصادی مختلف. اگر ریشهی آزادی غربی را بخواهید پیدا کنید، یعنی آنی که در قرن هجدهم در فرانسه پایهگذاری شد و در آمریکا و اروپا و بقیهی مناطق تحت تأثیر فرهنگ غرب رواج پیدا کرد، ریشهی این آزادی عبارت است از خواست طبقات ممتاز جامعه، سرمایهدارها، صاحبان شرکتها، صاحبان کارتلها و تراستهای فعال اقتصاد بینالمللی، شرکتهای چند ملیتی، آنهائی که وقتی لازم میدانند که یک فردی بر سر کار بیاید، رئیس جمهور بشود تا طرحها و نقشههای اقتصادی آنها را پیاده بکند، تمام امکاناتشان را صرف میکنند و رسانههای عمومی را استخدام میکنند که در اختیار خودشان هم غالباً هست و به کار میاندازند، برای اینکه افکار عمومی را به سمت فلان حزب یا فلان شخص معطوف کنند و رأی مردم را سرازیر کنند به سمت آن شخص مورد نظرشان. امروز در عرف سیاست دنیا این یک چیز روشن و شناخته شدهای است که در آمریکا اگر کسی با کمپانیهای بزرگ و باندهای اقتصادی معروف و قوی در بیفتد، آیندهی سیاسی او به خطر خواهد افتاد، حزب او در انتخابات پیروز نمیشود، خود او سر کار نمیآید. اگر سرکار آمد، بر خلاف خواستههای آنها عمل کرد، او را از اریکهی قدرت به زیر میآورند یا ترور میکنند یا یک بازیای سرش در میآورند، کما اینکه در آن نظام و آن رژیم از این قبیل حوادث گاه گاه اتفاق افتاده و همه شاهدش بودند. پس ریشهی آزادی غربی اگرچه در ادعا این آزادی مبتنی است به ارادهها و تمنیات و خواستهای افراد بشر - که خود او هم یک چیز غیر قابل قبول و غیر منطقی است...- اما ریشهی حقیقی او حتی خواست و تمنای افراد بشر و افراد جامعه هم نیست، بلکه ریشهی طبیعی این آزادی که قانون را و نظام را به وجود میآورد، عبارت است از خواستهای کمپانیدارها و تراستها و کارتلها و شخصیتهای اقتصادی و باندهای گوناگون سیاسی و اقتصادی. این ریشهی آزادی است در غرب که بر اساس همین تصور و تفکر اعلامیهی جهانی حقوق بشر به وجود آمد که شما اگر به آن اعلامیه نگاه کنید، میبینید که آزادیهای گوناگونی را در عقیده و فکر و رفتار و انواع و اقسام آزادیها را برای افراد بشر در همه جای جهان پیشبینی کرده و من به شما عرض میکنم که در هیچ کشوری از کشورهای دنیا همان امضا کنندگان اوّلی اعلامیهی حقوق بشر و کسانی که دم از آزادی هم میزنند، شما یک کشور را سراغ ندارید که آنچه را که در منشور جهانی حقوق بشر نوشته شده و امضا شده، پیاده کرده باشند؛ و نکردند. آن آزادی، آزادی است که در حدود زیادی قابل پیاده شدن هم هست، اگرچه که در آن حدود برای بشر نافع هم نیست، اما چون با منافعشان اصطکاک داشته، حتی همان را هم که خودشان قبول دارند، به نامش شعار میدهند، پیاده نکردند. این آزادی در فرهنگ غربی است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ریشهی آزادی در فرهنگ اسلامی، جهانبینی توحیدی است. اصل توحید با اعماق معانی ظریف و دقیقی که دارد، آزاد بودن انسان را تضمین میکند؛ یعنی هر کسی که معتقد به وحدانیت خداست و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بگذارد. لذا شما میبینید در دعوت انبیا در سورههای مختلف قرآن، در سورهی انبیا، در سورهی اعراف، در چند سوره که از پیغمبران مختلف حرف میزند، مثلاً میگوید: «و الی عاد اخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا الله»؛ اول آنها را از خدا میترساند و دنبال سرِ او اطاعت از خدا و اطاعت از خودش را که نمایندهی خداست، به مردم پیشنهاد میکند و مطرح میکند. تمام پیغمبران اولین حرفشان عبارت بوده از اینکه از خدا اطاعت کنید و از طاغوت، از کسانی که غیر خدا هستند و میخواهند انسان را اسیر کنند و برده کنند، اجتناب کنید؛ «ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطّاغوت»، در قرآن با همین لفظ و این مفهوم مکرر ذکر شده. بنابراین آزادی اسلامی متکی بر توحید است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ریشهی آزادی در اسلام عبارت است از شخصیت و ارزش ذاتی انسان که بندهی هیچ کس غیر خدا نمیشود و در حقیقت ریشهی آزادی انسان توحید و معرفت خدا و شناخت خداوند است. ریشهی آزادی در اسلام انواع و اقسام آزادیهای تازهای را برای انسان به بار میآورد. دیگر انسان آزاد در فرهنگ اسلامی نمیتواند و حق ندارد از غیر خدا اطاعت کند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : روح توحید عبارت است از اینکه عبودیت غیر خدا باید نفی بشود. یعنی توحید در هر دینی و در دعوت هر پیغمبری معنایش این است که انسان باید از غیر خدا - چه آن غیر خدا یک شخص باشد، مثل فرعونی، نمرودی؛ چه غیر خدا یک تشکیلات و یک نظام باشد، یک نظام غیر الهی؛ چه غیر خدا یک شیء باشد؛ چه غیر خدا هویها و هوسهای خود او باشد؛ چه غیر خدا عادتها و سنتهای رایج غیر الهی باشد - و از هرچه غیر خداست، اطاعت و عبادت نکند و فقط از خدای متعال اطاعت کند. اطاعت از خدا به این معناست که احکام الهی را عمل کند؛ نظامی را که الهی است و متکی بر تفکر الهی است، قبول کند؛ رهبر و زمامداری را که ارزشهای الهی را دارد، رهبر و زمامدار بداند، از او اطاعت کند؛ پیامبری را که از سوی پروردگار میآید، واجبالاطاعه بداند؛ ولىّ امری را که خدا معین کرده، مورد قبول بداند و اطاعت کند و در همهی حرکات و رفتار در این چهارچوب فقط زندگی کند و از غیر این چهارچوب هیچ اطاعتی نکند؛ فقط بندهی خدا باشد. انسان در جهانبینی اسلام آن موجودی است که در او استعدادهای فراوانی نهفته است. این انسان میتواند در میدانهای علم و دانش و کشف رمزها و حقایق خلقت تا بینهایت پیش برود؛ در سیر مراتب معنوی و مراحل روحی میتواند تا بینهایت پیش برود؛ از فرشتگان میتواند بالاتر بزند؛ از لحاظ انواع و اقسام قدرتمندیها میتواند به اوج قلهی قدرت برسد. اگر عبودیت خدا کرد، اطاعت خدا کرد، این راهها در مقابل او باز خواهد شد. اگر اطاعت غیر خدا کرد، بالهای او بسته خواهد شد و از پرواز باز خواهد ماند در همهی رشتهها؛ حتی علم و دانش هم با توحید در سر راه انسان قرار میگیرد و انسان با او آشنا میشود. شما ببینید مسلمان صدر اسلام که علیرغم جهالت حاکم بر آن روز دنیا و شرک حاکم بر آن روز دنیا به توحید گرایش پیدا کرد، آنچنان آزادی و فتوحی پیدا کرد که درهای علم و دانش به روی او باز شد و جلو افتاد و همهی بشریت به دنبال او وارد وادی علم شدند که امروز دنیا و بشریت دانش خودش را مدیون اسلام است و مدیون توحید مسلمانهائی است که اولْبار قدم در وادی دانش گذاشتند. این آزادی اسلامی است. پس ریشهی آزادی در اسلام عبارت است از شخصیت و ارزش ذاتی انسان که بندهی هیچ کس غیر خدا نمیشود و در حقیقت ریشهی آزادی انسان توحید و معرفت خدا و شناخت خداوند است. ریشهی آزادی در اسلام انواع و اقسام آزادیهای تازهای را برای انسان به بار میآورد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : انسان آزاد در فرهنگ اسلامی نمیتواند و حق ندارد از غیر خدا اطاعت کند لذا شما میبینید انبیا همه و بخصوص اسلام بر روی عبودیت انحصاری پروردگار تکیه کرده. قرآن خطاب به اهل کتاب - یعنی یهود و نصاری - این پیشنهاد را در زمان پیغمبر مطرح میکند: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم»؛ ای اهل کتاب، ای یهود و نصاری، بیائید بر یک کلمه با هم توافق کنید و آن این است که: «ألّا نعبد إلّا الله»، به غیر خدا هیچ کسی دیگر را عبادت نکنید. این چیزی است که در ادیان یهود و مسیحیت بوده و در همهی ادیان الهی بوده؛ اسلام هم که پرچمدار این توحید خالص است. بعد به این اکتفا نمیکند، با جملهی دیگری عبودیت خدا را روشنتر میکند: «و لا نشرک به شیئا»؛ هیچ چیزی را - نه فقط هیچ کسی را - شریک خداوند قرار ندهید. یعنی خواستها، هویها، هوسها، خودخواهیها، خودرأییها، استبدادها، سنتها، و آداب و عادات غلط جاهلی، هیچ کدام از اینها را ما شریک خدا در عبودیت قرار ندهیم. باز مطلب را در صحنهی زندگی روشنتر و عینیتر میکند: «و لا یتّخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله»؛ هیچ کدام از ما آن دیگری را پروردگار خودمان و ارباب خودمان و سرور خودمان نگیریم، مگر خدا؛ یعنی فقط سرور همهی ما خدا باشد و بس؛ هیچ انسانی هیچ سرور و بالاسر دیگری غیر از خدا نداشته باشد. این آن شعار اسلام است و منشور جهانی اسلام این است. آزادی ای که ما دعوت میکنیم بشریت را به آن، این است. اگر امروز هم بشر بتواند این آزادی را مورد توجه قرار بدهد و عمل بکند، اگر نظامهای فاسد نتوانند بر دوش بشر سنگینی بکنند، اگر انسانهای ظالم و خودکامه در سراسر عالم نتوانند انسانها را اسیر و بردهی خودشان بکنند، اگر کمپانیهای اقتصادی بزرگ دنیا و شرکتهای چند ملیتی و کسانی که به خاطر پول و به خاطر سود میلیونها انسان را در سراسر دنیا حیران و سرگردان و زندانی خودشان کردند، اگر بشر بتواند سنگینی بار اینها را از دوش خودش بردارد، همان آزادی است که اسلام میخواهد. آزادىِ اسلامی یعنی آزادی از غیر خدا و اسلام که انسان را بندهی خدا میداند، این رجحان را بر همهی ادیان و مکاتب دیگر دارد. در بعضی از ادیان انسان فرزند خداست، این فرزند خدا بودن یک تعارف است، فرزند خداست و اسیر هزاران انسان دیگر؛ این چه جور فرزند خدائی است؟ اسلام میگوید انسان بندهی فقط خداست، یعنی بندهی هیچ کس نباش؛ فرزند هر کی میخواهی باش، از کس دیگری اطاعت نکن. جهاد اسلامی اصلاً برای همین است و امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) دربارهی جهاد اسلامی میفرماید: «لیخرج النّاس من عبادة العباد الی عبادة الله و من طاعة العباد الی طاعة الله و من ولایة العباد الی ولایة الله»؛ اصلاً جهاد برای این است؛ جهاد برای کشورگشائی نیست، برای فتح سرزمین نیست، برای به دست آوردن غنائم جنگی نیست، جهاد برای این است که انسانها را از بردگی بندگان به عبودیت خدا سوق بدهند؛ از اطاعت و فرمانبری بندگان و نظامهای ساختهی دست بندگان به اطاعت خدا بکشانند؛ از ولایت و حاکمیت و سرپرستی بندگان و انسانهای ضعیف که خودشان بردهی هوا و هوس و شهوت و غضب خودشان هستند، انسانها را خارج کنند و به ولایتالله و سرپرستی خدا ببرند. کدام افتخار برای انسان از این بالاتر است؟ این آن انسان آزاد ایدهآل است که میتواند ادعا بکند که من آزادم. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آن انسانی که ادعا میکند من آزادم، فقط آزادی اش در این است که توی خیابان مثل حیوانات جلوی چشم مردم میتواند جفتگیری بکند یا آزادیاش در این است که یک صندوقی را آنجا میگذارند و تمام امکانات فهم و شعور او را در دست میگیرند و او را هُل میدهند که برود توی این صندوق به نام یک کسی، یک کارتی، یک ورقهی رأیی بیندازد، آزادی او فقط همین است، اما هزاران اسارت دست و پای او را بسته، این آزاد نیست. این انسان چطور ادعا میکند من آزادم؟ اسارت شغل، اسارت نظامهای فاسد، اسارت هوی و هوس، اسارتهای پلیسی، اسارتهای گوناگون ناشی از فشار قدرتها، اسارت اقتصادی به دست تشکیلاتهای گوناگون اقتصادی دنیا، این ملتهائی که این همه اسارت دارند، چطور میتوانند بگویند ما آزادیم؟ چطور میتوانند ادعا بکنند که آنی که دارند این آزادی است، این چه آزادی است؟ این همان چیزی است که اسلام قبول ندارد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : جهاد کلیدواژه(ها) : جهاد نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اسلام میگوید انسان بندهی فقط خداست، یعنی بندهی هیچ کس نباش؛ فرزند هر کی میخواهی باش، از کس دیگری اطاعت نکن. جهاد اسلامی اصلاً برای همین است و امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) دربارهی جهاد اسلامی میفرماید: «لیخرج النّاس من عبادة العباد الی عبادة الله و من طاعة العباد الی طاعة الله و من ولایة العباد الی ولایة الله»؛ اصلاً جهاد برای این است؛ جهاد برای کشورگشائی نیست، برای فتح سرزمین نیست، برای به دست آوردن غنائم جنگی نیست، جهاد برای این است که انسانها را از بردگی بندگان به عبودیت خدا سوق بدهند؛ از اطاعت و فرمانبری بندگان و نظامهای ساختهی دست بندگان به اطاعت خدا بکشانند؛ از ولایت و حاکمیت و سرپرستی بندگان و انسانهای ضعیف که خودشان بردهی هوا و هوس و شهوت و غضب خودشان هستند، انسانها را خارج کنند و به ولایتالله و سرپرستی خدا ببرند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : خودسازی کلیدواژه(ها) : خودسازی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : از نظر اسلام غیر از موانع بُرونی مثل همین محدودیتهای سیاسی و اقتصادی و موانع آزادی؛ حکومتها، دولتها، رژیمهای جبار، نظامهای اقتصادی ظالمانه، علاوهی بر اینها، یک سلسله موانع درونی هم وجود دارد که آزادی بشر را محدود میکند، بشر را اسیر و زندانی و برده میسازد و موانع درونی از موانع برونی مهمتر، خطر آن بیشتر و رفعش مشکلتر است و تنها آن انسانهائی میتوانند موانع بیرونىِ آزادی را برطرف بکنند و محدود کنندگان آزادی را به زانو در بیاورند که قبلاً توانسته باشند موانع درونی را یا بعضی از آنها را از سر راه خودشان بردارند و در دل و جان خود آزاد بشوند... واژهی مقدس تقوا و نیز واژهی مقدس دیگر تزکیه که این همه در اسلام بر روی آن تکیه شده است، در حقیقت همان فائق آمدن بر موانع درونی آزادی است... تزکیه عبارت است از اینکه انسان خود را از آلایشها و فسادها و گرفتاریهای روحی و قلبی پاک کند، خود را پاکیزه از دنائتها و رذالتها و پستیها بکند. اگر تقوا و تزکیه در کسی پیدا شد، او در حقیقت آزاد است و او میتواند بر قدرتهای بزرگ عالم هم پیروز بشود. و اگر در ملتی تقوا و تزکیه پیدا شد، ولو به طور نسبی، به همان اندازه میتواند بر قدرتهای تهدید کنندهی آزادی او غلبه کند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/10/19 عنوان فیش : اروپا کلیدواژه(ها) : اروپا نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اگر کسی در مسائل جهان غرب، امروز تأمل کند و مشکلات آنها را مطالعه بکند، خیلی روشن خواهد فهمید که رأی اکثریت را و میل اکثریت را هم یک دستهی مخصوصی از مردم به وجود میآورند: باندهای اقتصادی، باندهای سیاسی، در بعضی از کشورها مثل مثلاً آمریکا، باندهای قوی صهیونیستی یا وابستگان به تشکیلات گوناگون سیاسی و اقتصادی مختلف. اگر ریشهی آزادی غربی را بخواهید پیدا کنید، یعنی آنی که در قرن هجدهم در فرانسه پایهگذاری شد و در آمریکا و اروپا و بقیهی مناطق تحت تأثیر فرهنگ غرب رواج پیدا کرد، ریشهی این آزادی عبارت است از خواست طبقات ممتاز جامعه، سرمایهدارها، صاحبان شرکتها، صاحبان کارتلها و تراستهای فعال اقتصاد بینالمللی، شرکتهای چند ملیتی، آنهائی که وقتی لازم میدانند که یک فردی بر سر کار بیاید، رئیس جمهور بشود تا طرحها و نقشههای اقتصادی آنها را پیاده بکند، تمام امکاناتشان را صرف میکنند و رسانههای عمومی را استخدام میکنند که در اختیار خودشان هم غالباً هست و به کار میاندازند، برای اینکه افکار عمومی را به سمت فلان حزب یا فلان شخص معطوف کنند و رأی مردم را سرازیر کنند به سمت آن شخص مورد نظرشان. ریشهی آزادی غربی اگرچه در ادعا این آزادی مبتنی است به ارادهها و تمنیات و خواستهای افراد بشر - که خود او هم یک چیز غیر قابل قبول و غیر منطقی است که عرض خواهم کرد - اما ریشهی حقیقی او حتی خواست و تمنای افراد بشر و افراد جامعه هم نیست، بلکه ریشهی طبیعی این آزادی که قانون را و نظام را به وجود میآورد، عبارت است از خواستهای کمپانیدارها و تراستها و کارتلها و شخصیتهای اقتصادی و باندهای گوناگون سیاسی و اقتصادی... این آزادی در فرهنگ غربی است. لذا شما میبینید آن کشورهائی در نظر بینندگان و نویسندگان غربی آزادترند که در آنها رواج بر آوردن تمنیات جنسی از همه بیشتر باشد. وقتی میپرسند کدام کشور دنیا از همه آزادتر است، بعضی از کشورهای اسکاندیناوی و اروپای شمالی و شمال شرقی را که در آنها آزادی جنسی به صورت بیبند و بار رواج دارد، نام میبرند و آنها را به حساب آزادی میگذارند، میگویند اینها آزادترین کشورهای دنیایند! پس آزادی اساساً در مفهوم غربیاش همین است که تمنیات انسانی و خواستها و شهوات و هوی و هوس و قوهی شهویه و غضبیهی او آزاد باشد و بتواند هر کاری میخواهد انجام بدهد، در چهارچوب آن قانونی که آن قانون هم باز برآمدهی از همین تمنیات و خواستهاست. |