هنوز چند روز بیشتر از آغاز قیام ملت مصر علیه حسنی مبارک نگذشته بود و از نظر بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان، تکرار اتفاق تونس در مصر بسیار بعید مینمود. رهبر معظم انقلاب اسلامی اما در خطبههای تاریخی خود در
نیمه بهمن 1389، مبارک را خائن به ملت مصر معرفی کرده و از «تجربیات انقلاب کبیر اسلامی ایران» برای ملت مصر سخن گفتند. تنها گذشت یک هفته کافی بود که همگان سقوط مبارک را به چشم خود ببینند. از آن پس بود که اصطلاح «بیداری اسلامی» بر سر زبانها افتاد. با تشدید این موج در منطقه، حضرت آیتالله خامنهای زوایای بیشتری از این حرکت ملتهای مسلمان را در سه سطح
توصیف حوادث،
راهبری بیداری اسلامی و
آسیبشناسی مورد تحلیل و بررسی قرار دادند.
متنی که پیش رو دارید پاسخ به برخی سؤالات رایج در زمینهی بیداری اسلامی است که پاسخ آنها از بیانات رهبر انقلاب اسلامی استخراج شده است. این بیانات عمدتاً در دیدار با شرکتکنندگان سلسله همایشهای جهانی بیداری اسلامی در دو سال و نیم اخیر بیان شده است؛ اجلاسهایی که با حضور رهبران، زنان، جوانان، شاعران، اساتید دانشگاههای جهان اسلام و علمای امت اسلامی برگزار شد.
1
۱- ریشه شکلگیری بیداری اسلامی چیست؟
بیداری اسلامی یک حقیقتی است که اتفاق افتاده است. بعد از دهها سال متمادی تسلط دشمنان اسلام و دشمنان مسلمین بر جوامع اسلامی، چه به شکل استعمار مستقیم، چه به شکل استعمار جدید و استعمار غیر مستقیم، چه به صورت سلطهی فرهنگی یا سلطهی اقتصادی یا سلطهی سیاسی؛ بعد از سالهای متمادی که ملتهای مسلمان فشرده شدند در زیر این فشارهای عظیم سلطهی غربی و دولتهای اروپائی و آمریکائی بر کشورهاشان، بتدریج هستهی بیداری، یقظهی اسلامی رشد کرده، ثبت شده است و دارد خود را نشان میدهد. مردم دنیای اسلام امروز احساس میکنند که وسیلهی عزتشان، وسیلهی سربلندیشان، وسیلهی استقلالشان، اسلام است.
۱۳۹۱/۱۱/۱۰
این جنبشها و انقلابهای منطقه را که نگاه کنید، میبینید همه مرتبط با عزت ملت است. این انقلابها، از یمن و بحرین بگیرید تا مصر و لیبی و تونس و همچنین کشورهائی که هنوز آتش زیر خاکسترند و یک روزی شعلهور خواهند شد، همهی اینها انگیزهشان بازگشت به عزت ملی و عدالت اجتماعی و آزادی، و همه در سایهی اسلام است.
۱۳۹۰/۰۳/۱۴
مردم هم آمدند توی صحنه. این، خصوصیت این قضیه است. چرا آمدند؟ آن چیزی که آنها را کشاند، به صورت واضحی مسئلهی عزت و کرامت انسانی آنها بود. در مصر، در تونس و همچنین در کشورهای دیگر، غرور مردم به دست این حاکمان ظالم جریحهدار شده بود.
۱۳۹۰/۰۱/۰۱
۲- چرا قیامهای منطقه، اسلامی هستند؟
اینکه میگوئیم بیداری اسلامی، این حرف پایهدار است، ریشهدار است. ملتهای مسلمان عدالت را میخواهند، آزادی را میخواهند، مردمسالاری را میخواهند، اعتنای به هویت انسانها را میخواهند؛ اینها را در اسلام میبینند، نه در مکاتب دیگر؛ چون مکاتب دیگر امتحانداده و شکستخوردهاند. بدون مبنای فکری هم که نمیشود به این اهداف بلند دست پیدا کرد. آن مبنای فکری بر حسب ایمان و اعتقاد ملتهای منطقه عبارت است از اسلام و بیداری اسلامی. ماهیت جنبشها این است.
۱۳۹۱/۰۳/۱۴
دشمنان از کلمهی «بیداری اسلامی» میترسند؛ سعی میکنند عنوان «بیداری اسلامی» برای این حرکت عظیم به کار نرود. چرا؟ چون وقتی اسلام در هیئت حقیقی خود، در قوارهی واقعی خود بروز و ظهور پیدا میکند، تن اینها میلرزد. اینها از اسلامِ بردهی دلار نمیترسند؛ از اسلامِ غرق در فساد و اشرافیگری نمیترسند؛ از اسم اسلامی که امتداد و انتهائی در عمل و در تودهی مردم نداشته باشد، نمیترسند؛ اما از اسلام عمل، اسلام اقدام، اسلام تودهی مردم، اسلام توکل به خدا، اسلام حسن ظن به وعد الهی که فرمود: «و لینصرنّ الله من ینصره»، میترسند. وقتی اسم این اسلام میآید، نشانی از این اسلام پیدا میشود، مستکبرین عالم به خودشان میلرزند - «کأنّهم حمر مستنفرة. فرّت من قسورة» - لذا نمیخواهند عنوانِ بیداری اسلامی باشد. ولی ما معتقدیم نخیر، این یک بیداری اسلامی است، بیداری حقیقی است، و رسوخ پیدا کرده است، امتداد پیدا کرده است، به این آسانیها هم دشمنان نمیتوانند آن را از راه خودش منحرف کنند.
۱۳۹۱/۰۹/۲۱
۳- راهبرد دشمن در برابر بیداری اسلامی چیست؟
امروز مهمترین دستاویز دشمن برای مقابلهی با بیداری اسلامی، ایجاد اختلاف است. مسلمان را در مقابل مسلمان قرار دادن، مسلمان را به دست مسلمان از بین بردن، اینها را به هم مشغول کردن؛ چه چیزی بهتر از این برای دشمنان استقلال اسلامی که مسلمانان را به هم مشغول کنند؟
۱۳۹۱/۱۱/۱۰
غربیها و آمریکا بعد از آنکه عوامل خود را در این کشورها از دست دادند، دو تا ترفند را در پیش گرفتند: یکی فرصتطلبی، یکی شبیهسازی. فرصتطلبیشان این بود که خواستند این انقلابها را مصادره کنند؛ یعنی سر مردم را کلاه بگذارند، با آنها اظهار همراهی کنند، افراد طرفدار خودشان را سر کار بیاورند. آنها در این کار شکست خوردند. دوم، شبیهسازی بود. شبیهسازی یعنی شبیه آنچه را که در مصر و در تونس و در لیبی و در بعضی از کشورهای دیگر اتفاق افتاده است، مثلاً بتوانند در ایران - ایرانِ مردمسالاری دینی، ایرانِ ملت - پیاده کنند! عواملشان در داخل کشور، مردمان ضعیف، فرومایه، حقیقتاً دستخوش هویهای نفسانی، سعی کردند شاید بتوانند این کار را بکنند. خواستند در اینجا حرکتِ شکستخورده، حرکت کاریکاتوریِ مضحک به وجود بیاورند؛ اما خب، ملت ایران توی دهنشان زد.
۱۳۹۰/۰۱/۰۱
روحانیان و رجال دینشناس کمابیش در همه جا مرجع فکری و سنگ صبور روحی مردم بودهاند و هرجا که در هنگامهی تحولات بزرگ، در نقش هدایتگر و پیشرو ظاهر شده و در پیشاپیش صفوف مردم در مواجهه با خطرات حرکت کردهاند، پیوند فکری میان آنان و مردم افزایش یافته و انگشت اشارهی آنان در نشان دادن راه به مردم، اثرگذارتر بوده است. این به همان اندازه که برای نهضت بیداری اسلامی دارای سود و برکت است، برای دشمنان امت و کینهورزان با اسلام و مخالفان حاکمیت ارزشهایاسلامی ، دغدغهآفرین و نامطلوب است و سعی میکنند این مرجعیت فکری را از پایگاههای دینی سلب کرده و قطبهای جدیدی برای آن بتراشند؛ که به تجربه دریافتهاند که با آنان میتوان بر سر اصول و ارزشهای ملی براحتی معامله کرد! چیزی که در مورد عالمان باتقوا و رجال دینیِ متعهد هرگز اتفاق نخواهد افتاد.
۱۳۹۲/۰۲/۰۹
۴- انقلابهای منطقه بر چه اصولی متکی است؟
در چنین انقلابهائی، اصول و ارزشها و هدفها، نه در مانیفستهای پیشساختهی گروهها و حزبها، بلکه در ذهن و دل و خواست آحاد مردمِ حاضر در صحنه، نگاشته و در قالب شعارها و رفتارهای آنان اعلام و تثبیت میشود. با این محاسبه بروشنی میتوان تشخیص داد که اصول انقلابهای کنونی منطقه، مصر و دیگر کشورها، در درجهی اول اینها است:
احیاء و تجدید عزت و کرامت ملی که در طول زمان با دیکتاتوری حاکمان فاسد و با سلطهی سیاسی آمریکا و غرب، در هم شکسته و پایمال شده است.
برافراشتن پرچم اسلام که عقیدهی عمیق و دلبستگی دیرین مردم است و برخورداری از امنیت روانی و عدالت و پیشرفت و شکوفائیای که جز در سایهی شریعت اسلامی به دست نخواهد آمد.
ایستادگی در برابر نفوذ و سلطهی آمریکا و اروپا که در طول دو قرن بیشترین لطمه و خسارت و تحقیر را بر مردم این کشورها وارد آوردهاند.
مبارزه با رژیم غاصب و دولت جعلی صهیونیست که استعمار چون خنجری در پهلوی کشورهای منطقه فرو برده و وسیلهای برای ادامهی سلطهی اهریمنی خود ساخته و ملتی را از سرزمین تاریخی خود بیرون رانده است.
۱۳۹۰/۰۶/۲۶
۵- نقش خواص در هدایت جریان بیداری اسلامی چیست؟
ایجاد یک فکر، یک گفتمان، یک جریان فکری در جامعه، به دست خواص جوامع است؛ به دست اندیشمندان جامعه است؛ آنها هستند که میتوانند فکر ملتها را به یک سمتی هدایت کنند که مایهی نجات ملتها شود؛ همچنان که خدای نخواسته میتوانند به سمتی ببرند که مایهی بدبختی و اسارت و تیرهروزی ملتها شود.این دومی متأسفانه در طول هفتاد هشتاد سال اخیر در برخی از کشورها، از جمله در کشور خود ما اتفاق افتاد. روایتی است از رسول مکرم اسلام، حضرت محمدبنعبدالله، که میفرماید: «لا تصلح عوامّ هذه الأمّة الاّ بخواصّها قیل یا رسولالله و من خواصّها قال العلماء»؛ اول علما را ذکر کرد، بعد چند دستهی دیگر را. بنابراین اساتید دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمی در هر کشوری میتوانند سررشتهدار حرکت مردم شوند؛ البته به شرط اخلاص، به شرط شجاعت، به شرط نترسیدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلی آمد، کار خراب خواهد شد. اگر ترس نبود، شجاعت بود، اگر طمع نبود، اگر غفلت نبود، هوشیاری و بیداری بود، آن وقت کار درست خواهد شد.
۱۳۹۱/۰۹/۲۱
۶- بیداری اسلامی از نظر تاریخی برای ما چه اهمیتی دارد؟
مسیری که ما حرکت میکنیم، مسیر مهمی است؛ یک مسیری است که میتواند تاریخ جهان را متحول کند؛ کمااینکه دارد تاریخ منطقه را متحول میکند؛ میبینید. کی خیال میکرد که در منطقهی مهمِ حساسِ شمال آفریقا و غرب آسیا - همین منطقهای که اروپائیها دوست دارند به آن «خاورمیانه» بگویند - این حوادث مهم اتفاق بیفتد؟ اتفاق افتاده است، تمام هم نشده است. حوادثی هم که اتفاق میافتد، به زیان غرب و بخصوص به زیان آمریکا و تهدید رژیم صهیونیستی است.
۱۳۹۱/۰۷/۱۹
ما در طول تاریخمان، چنین وضعیتی را در کشورهای اسلامی نداشتیم. اینکه احساس هویت، احساس بیداری، نه در یک ملت، بلکه در کشورهای متعددی از کشورهای اسلامی پدید بیاید و این احساس بیداری، این احساس هویت، متکی به اسلام باشد، این را ما در گذشته هرگز نداشتیم؛ این مال امروز است؛ این یک نشانه است، نشانهی تحول است. چون مسلمانها یک میلیارد و نیم از جمعیت دنیا را تشکیل میدهند، دهها کشور شامل اکثریتهای مسلمان هستند و کشورها هم جاهای حساسی قرار دارند، بنابراین این بیداری یک امر عادی نیست؛ نشاندهندهی یک تحول در ساخت و نقشه و هندسهی جدید دنیاست.
۱۳۹۱/۰۵/۲۲
۷- ارتباط جنبش وال استریت با بیداری اسلامی چیست؟
امروز جوانان نیویورک و کالیفرنیا هم شعارهای مردم مصر و تونس را تکرار میکنند، از آنها الهام میگیرند؛ انکار هم نمیکنند. جوانان مصر و تونس هم از حزبالله و حماس و جهاد اسلامی الهام گرفتهاند و فرا گرفتهاند و پنهان نکردند. و معلم اول در عصر جدید، بسیجیِ امام بزرگوار ما بود؛ که همه از بسیجیِ امام بزرگوار فراگرفتند و از جانبازان و سربازان و فداکاران این انقلاب یاد گرفتند که چگونه میتوان اسطورههای قدرت مادی را شکست، چگونه میتوان به نام خدا بتها را شکست، چگونه میتوان ایستاد، چگونه میتوان مقاومت کرد.
۱۳۹۰/۰۹/۰۶
۸- آیا انقلابهای منطقه توطئهای امریکایی است؟
تفسیرهای وهمآلودی وجود دارد که تصور میکنند آنچه که در مصر یا در لیبی یا در تونس اتفاق افتاد، پشت سرش آمریکاست که دارد مدیریت میکند. اینجور نیست، اینها توهم است. بله، آمریکائیها بدشان نمیآمد که به جای عنصری مثل مبارک، یک عنصر دموکراتِ مردمیای داشته باشند که به قدر مبارک تابع آنها باشد - این برایشان بهتر بود - اما چنین چیزی امکان نداشت و ندارد. اگر یک عنصر دموکراتِ میهندوستی باشد، مثل مبارک امکانات کشور را در اختیار آمریکا نمیگذارد؛ موضعش در مقابل اسرائیل، موضع یک صهیونیست نمیشود. بنابراین، این عملی نبود.
این که ما تصور کنیم اینها برای آنکه وجههی خودشان را درست کنند، مبارک را کنار زدند تا یکی دیگر را سر جایش بیاورند، یک توهم محض است. آمریکائیها اگر مدیریت این حرکتها را به عهده داشتند، نمیگذاشتند مبارک به این وضع رقتبار دچار شود - این برای آنها خیلی ضرر داشت - نمیگذاشتند مردم بیایند توی میدان. مگر وقتی مردم آمدند توی خیابان، دیگر میشود آنها را برگرداند؟ حالا به تعبیر رایج - که اهانتآمیز است، نمیخواهم - مگر میشود این غول را دوباره به شیشه برگرداند؟ امکان ندارد. آنها اگر میتوانستند یک حرکت طبق میل خودشان انجام بدهند، جور دیگری انجام میدادند.
البته شکی نیست که دستگاههای دیپلماسی فعال دنیا، سیاستهای فعال دنیا، در رأسشان آمریکا - که در امر دیپلماسی، مثل بقیهی عرصههای دیگر، فعالیتش خیلی زیاد است - سعی میکنند بر این موج سوار بشوند، دارند تلاش میکنند؛ نباید گذاشت موفق شوند. میخواهند سوار شوند، اما بعید هم هست که بتوانند؛ لذا عقبنشینی میکنند. سر قضیهی مبارک، شما دیدید؛ خود رئیس جمهور آمریکا در همان ده بیست روز، چند جور موضع متناقض گرفت: یک بار حمایت کرد، یک بار رد کرد؛ دوباره حمایت کرد، دوباره رد کرد! نمیدانستند چه اتفاقی دارد میافتد. بنابراین، این فکرهای توهمآمیز را باید کنار گذاشت.
۱۳۹۰/۱۰/۰۷
۹- مردم یا احزاب، کدامیک مهمترند؟
به نظر من مهمترین عنصر در این انقلابها، حضور واقعی و عمومی مردم در میدان عمل و صحنهی مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ایمانشان، بلکه علاوه بر آن، با جسم و تنشان. فاصلهی عمیقی است میان چنین حضوری با قیامی که به وسیلهی یک جمع نظامی یا حتی یک گروه مبارز مسلح در برابر چشمان بیتفاوت مردم یا حتی مورد رضایت آنان انجام میگیرد. در حوادث دههی پنجاه و شصت در تعدادی از کشورهای آفریقا و آسیا، بار سنگین انقلاب را نه قشرهای گوناگون مردم و جوانان از همه جای کشورها، که دستجات کودتاگر یا هستههای کوچک و محدود مسلح بر دوش داشتند. آنها تصمیم گرفتند و عمل کردند و آنگاه که خودشان یا نسل پس از آنها بر اثر انگیزهها و عوامل قابل شمارش، راه خود را عوض کردند، انقلابها به ضد خود تبدیل شد و دشمن بار دیگر بر آن کشورها تسلط یافت.
۱۳۹۰/۰۶/۲۶
۱۰- مهمترین اولویت انقلابهای پیروز شده چیست؟
نظامسازی کار بزرگ و اصلی شما است. این کاری پیچیده و دشوار است. نگذارید الگوهای لائیک یا لیبرالیسم غربی، یا ناسیونالیسم افراطی، یا گرایشهای چپ مارکسیستی، خود را بر شما تحمیل کند.
ملتهای انقلاب کرده و آزاد شده، یکی از مهمترین خواستههایشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مدیریت کشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالاری اسلامی» است؛ یعنی حاکمان با رأی مردم برگزیده میشوند و ارزشها و اصول حاکم بر جامعه، اصول مبتنی بر معرفت و شریعت اسلامی است. این خود میتواند در کشورهای گوناگون به اقتضای شرائط، با شیوهها و شکلهای گوناگون تحقق یابد، ولی با حساسیت کامل باید مراقب بود که این با دموکراسی لیبرال غربی اشتباه نشود. دموکراسی لائیک و در مواردی ضد مذهب غربی با مردمسالاری اسلامی که متعهد به ارزشها و خطوط اصلی اسلامی در نظام کشور است، هیچ نسبتی ندارد.
۱۳۹۰/۰۶/۲۶
اگر در این کشورهائی که انقلاب کردند، نظامسازی نشود، آنها را خطر تهدید میکند... باید در این کشورهائی که انقلاب کردند، نظامسازی شود؛ باید یک قاعدهی مستحکمی به وجود بیاید. این هم یکی از مسائل مهم است.
۱۳۹۱/۰۹/۲۱
۱۱- درستی مسیر نهضتهای بیداری اسلامی را چگونه باید فهمید؟
درستی مسیر نهضتهای بیداری اسلامی را از جمله باید در موضعگیری آنان در قبال مسئلهی فلسطین جستجو کرد. از 60 سال پیش تاکنون داغیبزرگتر از غصب کشور فلسطین بر دل امت اسلامی نهاده نشده است. فاجعهی فلسطین از روز اوّل تاکنون، ترکیبی از کشتار و ترور و ویرانگری و غصب و تعرض به مقدسات اسلامی بوده است. وجوب ایستادگی و مبارزه در برابر این دشمن حربی و غاصب، مورد اتفاق همهی مذاهب اسلامی و محلّ اجماع همهی جریانات صادق و سالمِ ملّی بوده است. هر جریانی در کشورهای اسلامی که این وظیفهی دینی و ملی را به ملاحظهی خواست تحکّمآمیز آمریکا یا به بهانهی توجیههای غیرمنطقی، به دست فراموشی بسپارد، نباید انتظار داشته باشد که به چشم وفاداری به اسلام یا صداقت در ادعای میهندوستی به او نگریسته شود. این یک محک است. هر کس شعار آزادی قدس شریف و نجات ملت فلسطین و سرزمین فلسطین را نپذیرد یا به حاشیه ببرد و به جبههی مقاومت پشت کند، متهم است. امت اسلامی باید در همه جا و همه وقت، این معیار و شاخصِ نمایان و اساسی را در مدنظر داشته باشد.
۱۳۹۲/۰۲/۰۹
۱۲- چشم انداز پیش روی بیداری اسلامی چیست؟
ترسیم هدف بلندمدت برای بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان، نقطهی است متعالی و والائی که بیداری ملتها را باید سمت و سو دهد و آنان را به آن نقطه برساند. با شناسائی این نقطه است که میتوان نقشهی راه را ترسیم کرد و هدفهای میانی و نزدیک را در آن مشخص نمود.
این هدف نهائی نمیتواند چیزی کمتر از «ایجاد تمدن درخشان اسلامی» باشد. امت اسلامی با همهی ابعاض خود در قالب ملتها و کشورها، باید به جایگاه تمدّنیِ مطلوب قرآن دست یابد. شاخصهی اصلی و عمومی این تمدن، بهرهمندی انسانها از همهی ظرفیتهای مادی و معنویای است که خداوند برای تأمین سعادت و تعالی آنان، در عالم طبیعت و در وجود خود آنان تعبیه کرده است. آرایش ظاهری این تمدن را در حکومت مردمی، در قوانین برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئی به نیازهای نوبهنوی بشر، در پرهیز از تحجر و ارتجاع و نیز بدعت و التقاط، در ایجاد رفاه و ثروت عمومی، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنی بر ویژهخواری و ربا و تکاثر، در گسترش اخلاق انسانی، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و کار و ابتکار، میتوان و باید مشاهده کرد. نگاه اجتهادی و عالمانه به عرصههای گوناگون، از علوم انسانی تا نظام تعلیم و تربیت رسمی، و از اقتصاد و بانکداری تا تولید فنی و فناوری، و از رسانههای مدرن تا هنر و سینما، و تا روابط بینالملل و غیره و غیره، همه از لوازم این تمدنسازی است.
تجربه نشان داده است که اینها همه، کارهای ممکن و در دسترس توانائیهای جوامع ما است. نباید با نگاه شتابزده یا بدبینانه به این چشمانداز نگریست. بدبینی به توانائیهایخود، کفران نعمت الهی است؛ و غفلت از امداد الهی و کمک سنتهای آفرینش، فرو لغزیدن به ورطهی: «الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء» است. ما میتوانیم حلقهی انحصارات علمی و اقتصادی و سیاسیِ قدرتهای سلطهگر را بشکنیم و امت اسلامی را پیشروِ احقاق حق اکثریت ملتهای جهان که اینک مقهور اقلیت مستکبرند، باشیم.
تمدن اسلامی میتواند با شاخصههای ایمان و علم و اخلاق و مجاهدت مداوم، اندیشهی پیشرفته و اخلاق والا را به امت اسلامی و به همهی بشریت هدیه دهد و نقطهی رهائی از جهانبینی مادی و ظالمانه و اخلاقِ به لجن کشیدهای که ارکان تمدن امروزیِ غربند، باشد.
۱۳۹۲/۰۲/۰۹
۱۳- نقش انقلاب اسلامی در شکلگیری بیداری اسلامی چه بوده است؟
بعد از انقلاب، عزت و عظمت این ملت در چشم ملتهای جهان، تأثیرش در قضایای منطقه، دشمنان را مبهوت کرده؛ دشمنان به اقرار و اعتراف وادار شدند. امروز شما نگاه کنید؛ توی این سایتهائی که خبرهای خارجی را میآورند، دائم از نفوذ ایران، از تسلط ایران، از حضور ایران در قضایای منطقه ذکر میشود؛ حتّی با انگیزههای مغرضانه، اما اعتراف میکنند.
من یک جملهای را از یک مقام غربی نقل کنم. بنده دأبم نیست از قول این سیاستمدارها و معاریف غربی چیزی بگویم؛ اما این جملهی جالبی است. او میگوید: دو چیز است که اگر در میان مسلمانها دست به دست بگردد و ملتهای مختلف مسلمان از این دو چیز آگاه شوند، دیگر همهی تابوهای غرب - یعنی اصول جزمی غرب - در هم خواهد شکست و باطل خواهد شد. این دو چیز چیست؟ این متفکر غربی میگوید: یکی قانون اساسی جمهوری اسلامی است؛ که این قانون اساسی، یک حکومت مردمی و پیشرفتهی امروزی و در عین حال دینی را در چشم مسلمانان جهان ممکن میسازد. این قانون اساسی نشان میدهد که میتوان یک حکومتی داشت که هم متجدد باشد، امروزی باشد، پیشرفته باشد و هم کاملاً دینی باشد. قانون اساسی این را تصویر میکند. میگوید چنین چیزی ممکن است. این یک. دوم، کارنامهی موفقیتهای علمی و اقتصادی و سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی است؛ که اگر این دست مسلمانها برسد، میبینند که آن امرِ ممکن اتفاق افتاده است، واقع شده است. او میگوید اگر ملتهای مسلمان از این امکان و وقوع نسبی که هم ممکن است، هم در ایرانِ امروزِ اسلامی به طور نسبی واقع شده است، مطلع شوند، این نظامسازی را پیش چشم داشته باشند، دیگر جلوی سلسلهی انقلابها را نمیتوان گرفت.
امروز این اتفاق افتاده است. البته این اتفاق، امروز نیفتاده است؛ سی سال است. یک مطلبی تدریجاً و آرام آرام در ذهن ملتها جا میگیرد، رشد میکند، پخته میشود، بعد به این صورتی که امروز در شمال آفریقا و در مناطق دیگر مشاهده میکنید، بروز میکند.
۱۳۸۹/۱۱/۱۵
۱۴- ارتباط پیشنهاد مذاکره با ایران از طرف امریکا و حوادث بیداری اسلامی چیست؟
غرض آنها حل مشکلات و مسائل نیست غرضشان یک کار تبلیغاتی است برای اینکه به ملتهای مسلمان نشان دهند که ببینید این نظام جمهوری اسلامی بود با آن سرسختی، با آن ایستادگی، اما عاقبت مجبور شد بیاید باب مصالحه و گفتگو را با ما باز کند. وقتی ملت ایران اینجور است، شماها چه میگوئید دیگر؟ این را برای خاموش کردن و ناامید کردن ملتهای سربرافراشتهی مسلمان که امروز در بسیاری از کشورهای اسلامیِ اینها نسیم بیداری وزیده است و به خاطر اسلام احساس عزت میکنند، لازم دارند. از اول انقلاب، این یکی از هدفها بود. از سالهای اول انقلاب، یکی از هدفهای آنها همین بود که ایران را پای میز مصالحه و بدهبستان بکشانند؛ بگویند بالاخره دیدید ایران هم که ادعا میکرد مستقل است، ایستاده است، نترس است، شجاع است، مجبور شد بیاید بنشیند پای میز مذاکره؟ امروز هم همین هدف را دنبال میکنند. این، مطلب مهمی است.
۱۳۹۱/۱۱/۲۸
۱۵- تجربیات انقلاب اسلامی ایران که میتواند به نهضت اسلامی کشورهای دیگر کمک کند چیست؟
ما با خطرهایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی روبهرو شدیم و آنها را شناختیم و تجربه کردیم و به خواست خدا و رهبری امام خمینی و بصیرت و فداکاری مردممان، از بیشتر آنها بسلامت گذشتیم. البته توطئهها از سوی دشمن و عزم راسخ از سوی ملت ما همچنان ادامه دارد.
من این آسیبها را به دو قسم میکنم: آنها که در درون خود ما ریشه دارد و از ضعفهای ما بر میخیزد، و آنها که دشمن به طور مستقیم آن را برنامهریزی میکند.
دستهی اول، چیزهائی از این قبیل است: احساس و گمان اینکه با سقوط حاکم وابسته و فاسد و دیکتاتور، کار تمام شد. راحتیِ خیالِ ناشی از احساس پیروزی و به دنبال آن کم شدن انگیزهها و سست شدن عزمها، نخستین خطر است. و آنگاه این خطر مهیبتر میشود که اشخاص در صدد تصاحب سهم ویژه در غنیمتِ به دست آمده باشند.
ماجرای جنگ اُحد و غنیمتجوئی مدافعان تنگه که به شکست مسلمانان انجامید و مجاهدان از سوی خداوند متعال سرزنش شدند، یک نمونهی نمادین است که هرگز نباید از یادها برد. مرعوب شدن از هیمنه ظاهری مستکبران و احساس ترس از آمریکا و دیگر قدرتهای مداخلهگر، آسیب دیگری از این دسته است که باید از آن پرهیز کرد. نخبگان شجاع و جوانها باید این ترس را از دلها بیرون کنند. اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعدهها و حمایتهای آنها افتادن نیز آسیب بزرگ دیگری است که به طور ویژه باید پیشروان و نخبگان از آن بر حذر باشند. دشمن را با علاماتش در هر لباس باید شناخت و از کید او که در مواردی در پسِ ظاهرِ دوستی و کمک پنهان میشود، باید ملت و انقلاب را مصون ساخت. روی دیگر این صفحه، مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن است؛ شجاعت را باید با تدبیر و حزم در هم آمیخت. در مقابل شیطان جن و انس، باید همهی ذخائر الهی در وجود خود را به کار گرفت. ایجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابیون و رخنه در پشت جبههی مبارزه، نیز آفتی بزرگ است که با همهی توان باید از آن گریخت.
آسیبهای دستهی دوم را غالباً ملتهای این منطقه در حوادث گوناگون آزمودهاند. نخستین آسیب، بر روی کار آوردن عناصری است که خود را متعهد به آمریکا و غرب میدانند. غرب میکوشد پس از سقوط ناگزیر مهرههای وابسته، اصل سیستم و اهرمهای اصلی قدرت را حفظ کند و سر دیگری را بر روی این بدن بگذارد و بدین وسیله سلطهی خود را همچنان ادامه دهد. این به معنای هدر رفتن همهی تلاشها و مجاهدتها است. در این مرحله اگر با مقاومت و هشیاری مردم مواجه شوند، میکوشند تا بدیلهای انحرافی گوناگون در پیش پای نهضت و مردم بگذارند. این سناریو میتواند پیشنهاد مدلهای حکومتی و قانون اساسیهائی باشد که کشورهای اسلامی را بار دیگر در دام وابستگی فرهنگی و سیاسی و اقتصادی به غرب بیفکند، و میتواند نفوذ میان انقلابیون و تقویت مالی و رسانهای یک جریانِ نامطمئن و به حاشیه راندن جریانهای اصیل در انقلاب باشد. این نیز به معنی بازگرداندن سلطهی غرب و تثبیت مدلهای نوسازی شدهی غربی و بیگانه از اصول انقلاب و در نهایت، تسلط آنها بر اوضاع است.
اگر این تاکتیک نیز به نتیجه نرسد، تجربهها به ما میگوید که آنگاه روشهائی چون هرج و مرج و تروریزم و جنگ داخلی میان پیروان ادیان یا قومیتها یا قبائل و احزاب و یا حتی میان ملتها و دولتهای همسایه، و همراه با آن، حصر اقتصادی و تحریم و بلوکه کردن سرمایههای ملی و نیز هجوم همه جانبهی تبلیغاتی و رسانهای را در پیش خواهند گرفت. مقصود آنان از این همه، خسته و نومید کردن مردم و مردد و پشیمان کردن مبارزان است، که میدانند در این صورت، شکست دادن انقلاب، ممکن و آسان خواهد شد. ترور نخبگان صالح و مؤثر یا بدنام کردن برخی از آنان و از سوئی خریدن کسانی از سستعنصران، نیز در شمار روشهای متداول قدرتهای غربی و مدعیان تمدن و اخلاق است.
در ایران اسلامی، اسناد لانهی جاسوسی که به دست انقلاب افتاد، نشان داد که همهی این توطئهها، بدقت از سوی رژیم ایالات متحدهی آمریکا برای ملت ایران برنامهریزی شده بود. برای آنان بازگرداندن ارتجاع و استبداد و حاکمیت وابسته در کشورهای انقلابی، اصلی است که همهی این روشهای کثیف را تجویز میکند.
۱۳۹۰/۰۶/۲۶
۱۶- سیاست ایران در قبال نهضتهای بیداری اسلامی چیست؟
ایران به دنبال ایرانی کردن اعراب یا شیعی کردن سایر مسلمین نیست؛ ایران به دنبال دفاع از قرآن و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و احیاء امت اسلامی است. برای انقلاب اسلامی، کمک به مجاهدان اهل سنت سازمانهای حماس و جهاد و مجاهدان شیعی حزباللّه و امل، به یک اندازه واجب شرعی است و احساس تکلیف میکند. ملت و حکومت ایران با صدای بلند و قاطع اعلام میکند که به قیام ملتها و نه به ترور، به وحدت اسلامی نه غلبه و تضاد مذاهب، به برادری مسلمین نه به برتری قومی و نژادی، به جهاد اسلامی نه خشونت علیه بیگناهان، انشاءاللّه معتقد و ملتزم است.
برای سعادت همهی ملتهای مسلمان دعا کنیم و در کنار آن، وظیفهی سنگین خود را بشناسیم و به آن عمل کنیم و بدانیم که «و اللّه غالب علی امره».
۱۳۹۰/۱۱/۱۴
۱۷- آیا تحولات سوریه انقلاب است؟
امروز آمریکا برای شبیهسازی کاری که در مصر و در تونس و در یمن و در لیبی و امثال اینها انجام گرفته است، متوجه شده است که سوریه را - که در خط مقاومت است - دچار مشکل کند. ماهیت قضیه در سوریه با ماهیت قضیه در این کشورها متفاوت است. در این کشورها حرکت ضد آمریکا و ضد صهیونیسم بود، اما در سوریه دست آمریکا آشکار و مشهود است؛ صهیونیستها دنبال قضیه هستند. ما نباید اشتباه کنیم. ما نباید معیار را فراموش کنیم. آنجائی که حرکت ضد آمریکا و ضد صهیونیسم است، آن حرکت، حرکت اصیل و مردمی است؛ آنجائی که شعارها به نفع آمریکا و صهیونیسم است، آنجا حرکت انحرافی است. ما این منطق را، این بیان را، این روشنگری را حفظ خواهیم کرد.
۱۳۹۰/۰۴/۰۹
تبلیغات غرب و رسانههای منطقهایِ وابسته و مزدور، جنگ ویرانگر در سوریه را نزاع شیعه و سنّی وانمود میکنند و حاشیهی امنی برای صهیونیستها و دشمنان مقاومت در سوریه و لبنان پدید میآورد. این در حالی است که دو طرف نزاع در سوریه، نه سنّی و شیعه، بلکه طرفداران مقاومت ضدصهیونیستی و مخالفان آنند. نه دولت سوریه یک دولت شیعی، و نه معارضهی سکولار و ضد اسلامِ آن یک گروه سنّیاند. تنها هنر گردانندگان این سناریوی فاجعهآمیز آن است که توانستهاند از احساسات مذهبیِ سادهاندیشان در این آتشافروزی مهلک استفاده کنند. نگاه به صحنه و دستاندرکاران سطوح مختلف آن، میتواند مسئله را برای هر انسان منصفی روشن کند.
۱۳۹۲/۰۲/۰۹
آنان با کمک عوامل خود در منطقه، در سوریه بحران میآفرینند تا ذهن ملتها را از مسائل مهم کشورهای خود و خطراتی که در کمین آنها است، منصرف ساخته و به ماجرای خونینی که خود تعمداً بهوجود آوردهاند، معطوف کنند. جنگ داخلی در سوریه و کشتار جوانان مسلمان به دست یکدیگر، جنایتی است که بهوسیلهی آمریکا و صهیونیسم و دولتهای مطیع آنان آغاز شده و در آتش آن دمیده میشود.
۱۳۹۱/۰۸/۰۴
واقعیت قضایای سوریه یک جنگ نیابتی با دولت سوریه از طرف برخی دولتها به سردمداری امریکا و برخی قدرتهای دیگر و با هدف تأمین منافع رژیم صهیونیستی و ضربه زدن به مقاومت در منطقه است. در این میان، مردم سوریه وجهالمصالحه و قربانی این توطئه شدهاند که این وضعیت باید هرچه زودتر متوقف شود.
۱۳۹۱/۰۶/۱۰
۱۸- راه حل ایران برای مسئله سوریه چیست؟
چه کسی میتواند باور کند که دولتهای حامی دیکتاتوریهای سیاه در مصر و تونس و لیبی، اکنون حامی دموکراسیخواهی ملت سوریه شدهاند؟ ماجرای سوریه، ماجرای انتقامگیری از حکومتی است که سه دهه بهتنهائی در برابر صهیونیستهای غاصب ایستاده و از گروههای مقاومت در فلسطین و لبنان دفاع کرده است.
ما طرفدار ملت سوریه و مخالف هرگونه تحریک و دخالت خارجی در آن کشوریم. هرگونه اصلاح در آن کشور باید بهوسیلهی خود ملت و با روشهای کاملاً ملّیصورت گیرد. اینکه سلطهطلبان بینالمللی به کمک دولتهای منطقهایِ گوشبهفرمان، در کشوری به بهانهای بحران بیافرینند و آنگاه به دستاویز وجود بحران، خود را به ارتکاب هر جنایتی در آن کشور مُجاز شمارند، خطری جدی است که اگر دولتهای منطقه بدان نپردازند، باید منتظر فرارسیدن نوبت خود از این خدعهی استکباری باشند.
۱۳۹۱/۰۸/۰۴
هرگونه اصلاح در آن کشور باید بهوسیلهی خود ملت و با روشهای کاملاً ملّیصورت گیرد.
۱۳۹۱/۰۸/۰۴
جمهوری اسلامی ایران بر اساس اعتقادات و آموزههای دینی خود، آمادهی هرگونه تلاش برای حل بحران سوریه است. اما حل بحران سوریه یک شرط طبیعی دارد که عبارت است ازجلوگیری از ارسال سلاح به گروههای بیمسئولیت داخل سوری.وضعیت کنونی سوریه نتیجهی ارسال سیلگونهی سلاح از بیشتر مرزهای سوریه به داخل این کشور و برای گروههای مخالف است.
۱۳۹۱/۰۶/۰۸
دولت سوریه در قضایای کنونی مورد ظلم واقع شده است و این دولت باید ضمن گرفتن هرگونه بهانه از مخالفان و بهانهجویان و ادامهی اصلاحات سیاسی، واقعیت شرایط و پشت پردهی توطئه در سوریه را برای افکار عمومی ملتهای عرب تشریح و افشاء کند.
۱۳۹۱/۰۶/۱۰
۱۹- آیا ایران در پی صدور الگوی ولایت فقیه است؟
بوقهای تبلیغاتی دشمن مانند همیشه فریاد خواهند کرد که ایران میخواهد دخالت کند، میخواهد مصر را شیعه کند، میخواهد ولایت فقیه را به مصر صادر کند و میخواهد و میخواهد... این دروغها را سی سال است میگویند تا ملتهای ما را از یکدیگر جدا و از کمک یکدیگر محروم کنند ومزدوران آنها هم آن را تکرار میکنند. «یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ». با این ترفندها، هرگز وظائفی را که اسلام بر دوش ما گذاشته است رها نخواهیم کرد. و الله من وراء القصد.
۱۳۸۹/۱۱/۱۵
۲۰- آیا حمایت ایران از انقلاب مردم بحرین حمایتی شیعی است؟
مسئلهی بحرین از لحاظ ماهیت، درست مثل مسائل دیگر کشورهای منطقه است. یعنی مسئلهی بحرین با مسئلهی مصر، با مسئلهی تونس، با مسئلهی لیبی هیچ فرقی ندارد؛ ملتی هستند، حکومتی بر سر آنهاست که حقوق آنها را نادیده میگیرد. ملت بحرین با این قیامشان چه میخواستند؟ خواستهی اساسی آنها این است که انتخابات انجام بگیرد، هر یک نفر آدم یک رأی داشته باشد؛ این چیز زیادی است؟ این توقع زیادی است؟
اینجا غربیها فرصت را مغتنم شمردند، برای اینکه در قضایای منطقه دخالت کنند، با طرح یک مسئلهی جدید؛ مسئلهی شیعه و سنی. چون مردم بحرین بیچارهها شیعهاند، بنابراین هیچ کس در دنیا نباید از آنها حمایت کند! تلویزیونهائی که جزئیات قضایای منطقه را پخش میکردند، نسبت به قضایای بحرین سکوت کنند، کشتار مردم بحرین را منعکس نکنند؛ یک عدهای هم دربیایند در کشورهای حاشیهی خلیج فارس - چه سیاستمدار، چه روزنامهنگار - گزافهگوئی کنند، بگویند مسئلهی بحرین جنگ بین شیعه و سنی است! چه جنگ بین شیعه و سنی؟ اعتراض یک ملت است به ظلمی که دارد به او میشود؛ درست همان جوری که در تونس بود، همان جوری که در مصر بود، همان جوری که در لیبی است، همان جوری که در یمن است؛ فرقی ندارد.
متأسفانه بعضی از کسانی که آدم خیال میکند انگیزهی سوئی هم ندارند، در این دام افتادند. اگر خیرخواهانی در این بین وجود دارند، من به آنها اعلام میکنم: مسئله را مسئلهی شیعه و سنی نکنید؛ این بزرگترین خدمت به آمریکاست؛ این بزرگترین خدمت به دشمنان امت اسلامی است که حرکت عمومیِ ضد استبدادی یک ملت را حمل میکنند به دعوای شیعه و سنی؛ دعوای شیعه و سنی وجود ندارد.
ما بین غزه و فلسطین و تونس و لیبی و مصر و بحرین و یمن تفاوتی نمیگذاریم. در همه جا ظلم به ملتها محکوم است. حرکت ملتها با شعار اسلام و در جهت آزادی، مورد تأیید ماست. اوج وقاحت آمریکائیها آنجائی است که دخالت تانکهای دولت سعودی را که آمدند توی خیابانهای منامهی بحرین، دخالت نمیدانند؛ اما وقتی مراجع تقلید ما، علمای ما، خیرخواهان ما میگویند مردم را نکُشید، میگویند شما دخالت کردید! این دخالت است؟! اینکه ما به یک دولتی، یک رژیم ظالمی خطاب کنیم، بگوئیم مردمِ خودتان را نکُشید، این دخالت است؛ اما آمدن تانکهای بیگانه توی خیابانهای بحرین، دخالت نیست! این اوج وقاحت آمریکائیها و اذنابشان در منطقه است که اینجور حرکت میکنند، اینجور حرف میزنند، اینجور تبلیغات میکنند.
۱۳۹۰/۰۱/۰۱