Khamenei.ir

1389/06/15

وزارت دانش و علوم انسانی

مهم‌ترین دغدغه در سخنان اساتید مدعو در ضیافت افطاری بیت رهبری، مسأله‌ی علوم انسانی در کشور بود. بخش قابل توجهی از سخنان اساتید به بیان مسائل و موانع بر سر راه تحول در علوم انسانی می‌پرداخت. دکتر ابراهیم فیاض نیز در این دیدار از نظرات خود در این باب سخن گفت. آنچه می‌خوانید، یادداشتی است از این استاد دانشگاه، درباره‌ی وضعیت علوم انسانی در ایران.

نخستین علائم ورود علوم انسانی غیر بومی به ایران، عملاً از دوران شاه عباس صفوی آغاز شد. متأسفانه هم‌زمان با آن دوران، نخستین نشانه‌های غرب‌زدگی در ایران نیز مشاهده شد که عبارت بود از آمدن اخباری‌ها و بازتولید مکتب تجربه‌گرا و حس‌گرای انگلیسی در ایران. در این دوران نقش افرادی مانند برادران شرلی بسیار مخفی است. بحث تجربه‌گرایی آنگلوساکسونی، از همان دوران شاه عباس به ایران وارد شد و بازتولید آن هم به صورت مکتب اخباری‌گری درآمد.

غرب‌گرایی و اخباری‌گری
هر چند در دوران فتحعلی شاه، اصول‌گرایی پیروز شد و اخباری‌گری به شکست انجامید، اما عملاً و به‌طور کلی تأثیر خود را گذاشت و متأسفانه در دوران مشروطه نیز خود را به‌خوبی نشان داد. درواقع غرب‌گرایی اصلی در ایران از این دوران آغاز شد. از این هنگام بود که به قولی از زیر یوغ روس‌ها بیرون آمدیم و کاملاً انگلیسی شدیم. زیرا که مشروطه از سفارت انگلیس آغاز شد و به سفارت انگلیس هم بازگشت و نتیجه آن نیز رضاخان انگلیسی بود. این وابستگی و مشکلات تاکنون نیز ادامه یافته است. به‌طوری که در رویدادهای پس از برگزاری دهمین دوره‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری، دسیسه‌های انگلیس در ضدیت با حکومت اسلامی و به منظور سرنگونی و براندازی نظام جمهوری اسلامی کاملاً محسوس و ملموس شد.

به هر حال علوم انسانی به معنی اصطلاحی خود در ایران وجود ندارد. این علوم در اختیار جوامعی است که سیاست‌گذاری کلان دارند. درواقع طرح اداره‌ی کلان کشور را اصطلاحاً علوم انسانی می‌نامند. بر این اساس و به علت نبود یک طراحی کلی در زمینه‌ی علوم انسانی، و غرب‌زدگی ایران پس از دوران مشروطیت، علوم انسانی به معنی واقعی در کشور وجود ندارد. آن چیزی هم که به‌عنوان علوم انسانی تلقی می‌شود، بسیار سطحی، تقلیدی و وارداتی است که به‌صورت جزئی و ناقص از کشورهای غربی وارد ایران شده و نام علوم انسانی را به خود گرفته است.
از دوران مشروطه بود که به قولی از زیر یوغ روس‌ها بیرون آمدیم و کاملاً انگلیسی شدیم. زیرا که مشروطه از سفارت انگلیس آغاز شد و به سفارت انگلیس هم بازگشت و نتیجه آن نیز رضاخان انگلیسی بود.

در مقابل، علوم انسانی در غرب جایگاه بسیار رفیع و ویژه‌ای دارد. به‌طوری که افراد هوشمند و مستعد در غرب، تحصیلات خود را در زمینه‌ی علوم انسانی ادامه می‌دهند، زیرا علوم انسانی در قیاس با علوم فنی، مهندسی و پزشکی، منزلت و جایگاه والاتری در جامعه دارد. همچنین از آنجا که بودجه‌های هنگفتی را به این رشته تخصیص می‌دهند و شاغلان و فارغ‌التحصیلان علوم انسانی دستمزدهای کلانی دریافت می‌کنند، این شاخه از دانش از نظر اقتصادی نیز شأن و جایگاه مناسب‌تری در قیاس با دیگر علوم دارد

سیاست‌گذار‌ی‌ها و طرح‌های کلان در غرب با بهره‌گیری از علوم‌ انسانی است که به سرانجام می‌رسد. سیاست‌مداران غربی بدون به‌کارگیری علوم انسانی، توانایی سیاست‌گذاری‌های کلان داخلی و خارجی را ندارند. مثلاً کشورهای غربی برای تعریف سیاست‌های اقتصادی خود در منطقه‌ای از جهان، به علوم انسانی متوسل می‌شوند، زیرا طرح‌های کلان همواره مهم‌تر و حیاتی‌تر از طرح‌های خُردی است که در علوم تجربی، فنی، مهندسی و پزشکی وجود دارد. در آغاز هر کاری وجود طرح کلان و نقشه‌ی راه ضروری و لازم است و پس از آن است که طرح‌های خرد مهندسی و فنی و پزشکی وارد صحنه می‌شوند.

برنامه‌ریزی کلیشه‌ای
در دوره‌ای که علوم وارداتی غربی جای خود را در ایران باز کرد، علوم انسانی که در گروه علوم کلان طبقه‌بندی می‌شود، به ایران وارد نشد. تاکنون نیز تمام طرح‌های توسعه‌ای در ایران در سطح علوم انسانی بسیار عقب‌مانده و کلیشه‌ای برنامه‌ریزی و پیاده‌سازی شده است. این علوم انسانی نه‌تنها نقشی در پیشرفت و توسعه‌ی ایران ایفا نکرد، بلکه موجب عقب‌ماندگی آن نیز شد. از این رو تاکنون بهره‌گیری از دانش بومی عالمان ایرانی، در جامعه‌ی معاصر محقق نشده است.

در همین راستا باید تصریح کنیم که یکی از موانع اصلی تولید علوم انسانی ایرانی- اسلامی، کمبود بودجه است. برای برطرف کردن این مانع باید بودجه‌های تخصیصی به علوم انسانی را به‌شدت تقویت کرد. از سوی دیگر علوم انسانی نیاز به یک سازماندهی مستقل دارد. یعنی باید برای علوم انسانی نهاد ویژه آن را تشکیل داد و تأسیس نمود تا با جدا کردن آن از علوم فنی، سیاست‌گذاری‌های خاص خود را داشته باشد.

متأسفانه نوعی غرب‌گرایی شدید در دوره‌ی دوم خرداد در ایران رایج شد. به‌طوری که نام آموزش عالی را به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تغییر دادند. یعنی این مجموعه را به‌طور کامل به یک وزارتخانه‌ی فنی تبدیل کردند و متأسفانه علوم انسانی را به‌شدت در حاشیه قرار دادند؛ مانند دوره‌ی مشروطه و رضاخان که به علوم انسانی کم‌توجهی شد. لازم است وزارتخانه‌ای با عنوان وزارت دانش و علوم انسانی به‌طور کامل منفک و مجزا از وزارت علوم تأسیس نمود و برای آن بودجه‌ی ویژه‌ای در نظر گرفت. این وزارتخانه باید سرمایه‌گذاری‌ها و سیاست‌گذاری‌های خاص خود را داشته باشد. سپس حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها، علوم انسانی را زیر پوشش خود قرار دهند و با سیاست‌گذاری‌های لازم، بستر مناسب وحدت حوزه و دانشگاه یا وحدت دین و علم را ایجاد کنند.

پیوندهای مرتبط:

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای