[ بازگشت ] | [ چـاپ ]
آفت ارتجاع برای انقلاب اسلامی - تعداد فیش : 30 ، تعداد مقاله : 0
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی1397/01/01
انقلاب با قدرت و با نشاط دارد پیش میرود؛ چهل‌سالگی انقلاب دوران پیری انقلاب نیست، دوران عقب‌گرد انقلاب نیست، دوران پختگی و نشاط انقلاب است. انقلاب در چهل‌سالگی، بحمداللّه با قدرت، با حفظ شعارها و با برافراشته بودن پرچمهای اصلی، همچنان دارد به پیش میرود.
بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی1396/11/29
یکی از مهم‌ترین آفتهای همه‌ی انقلابها ارتجاع است. ارتجاع یعنی چه؟ یعنی این حرکتی که انقلاب شروع کرده بود و ملّت داشتند در این مسیر با نیروی انقلابی و با سرعت حرکت میکردند، در یک جاهایی سست بشوند، بعد متوقّف بشوند، بعد برگردند؛ این ارتجاع است؛ ارتجاع یعنی برگشت. همه‌ی انقلابهای بزرگ تاریخ که ما آنها را می‌شناسیم -مثل انقلاب فرانسه، مثل انقلاب روسیه و انقلابهایی که در کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین و جاهای دیگر اتّفاق افتاد- تقریباً بدون استثنا در سالهای اوّل عمر خودشان به این بلیّه دچار شدند؛ اینکه چهل سال بگذرد و شعارهای انقلاب دست نخورد، تکان نخورد، در هیچ‌کدام از این انقلابها وجود ندارد؛ ما توانستیم این شعارها را حفظ کنیم. امّا خطرناک است؛ من وظیفه دارم خطر را به مردم عزیزمان بگویم. ما اگر به سمت اشرافیگری حرکت کردیم، این رفتن به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای توجّه به طبقه‌ی ضعیف، دل‌سپرده‌ی طبقات مرفّه و زیاده‌خواه در کشور شدیم، این حرکت به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای تکیه‌ی به مردم به خارجی‌ها تکیه کردیم، امیدمان را به بیگانه‌ها بستیم، این حرکت در سمت ارتجاع است؛ این نباید اتّفاق بیفتد. نخبگان جامعه باید حواسشان باشد، مدیران جامعه باید حواسشان باشد. مدیران کشور باید بشدّت مراقبت کنند، مردم هم نگاه کنند، با حسّاسیّت دنبال کنند رفتار ماها را، رفتار مدیران را؛ با حسّاسیّت. ارتجاع چیز خطرناکی است. ارتجاع وقتی اتّفاق می‌افتد، معنایش این است که همان آدمهای انقلابیِ سابق سرِ کارند امّا خط را عوض کرده‌اند، راه را عوض کرده‌اند؛ کأنّه انقلاب شده بود برای اینکه آنها بروند و ما بیاییم سرِ کار! برای این [کار] که انقلاب نشد؛ انقلاب یعنی دگرگونی، انقلاب یعنی تغییر مسیر، انقلاب یعنی یک هدفهای والائی را در نظر گرفتن و به سوی آنها حرکت کردن؛ اگر از این هدفها فراموش کردیم، دیگر انقلاب نیست.
دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری با رهبر انقلاب1396/06/30
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، «حفظ و حراست از روحیه و انگیزه‌های انقلابی» را شرط تدوام انقلاب اسلامی خواندند و گفتند: بدون روحیه‌ی انقلابی، زحمات و فداکاری‌ها و خون‌هایی که مردم در راه احیاء اسلام دادند، از بین خواهد رفت و اگر حکومتی هم بر سر کار باشد، آن حکومت، جمهوری اسلامی نخواهد بود؛ بنابراین خبرگان باید از میزان انگیزه‌ی انقلابی در جامعه و عوامل مقابله با آن، ارزیابی داشته باشد و بر اساس آن، مطالبه کند.
ایشان تأکیدات مکرر خود بر کمک و حمایت از نیروهای انقلابی و حزب‌اللّهی را نوعی مطالبه‌گری بر اساس نگاه به حرکت انقلابیِ کشور دانستند و افزودند: البته مسلم است که در این زمینه کشور پیشرفت داشته و به عقب نرفته است.
رهبر انقلاب اسلامی، مسئله‌ی «تدیّن مردم» را مسئله‌ای مهم برشمردند و با اشاره به تکرار این حرف از سوی برخی افراد که «ما نمی‌خواهیم مردم را به زور به بهشت ببریم»، افزودند: این تعبیر، نادرست و مغالطه‌آمیز است زیرا هیچ‌کس نمی‌خواهد مردم را به زور به بهشت ببرد اما باید از راه و به شکل درست، مسیر بهشت را به روی مردم باز، و آن‌ها را به حرکت در آن مسیر، تشویق کنیم.
ایشان افزودند: فلسفه‌ی ارسال پیامبران، هدایت مردم به بهشت و دور کردن آنان از جهنم بوده است، البته این حرف هم که در اسلام هیچ اجباری وجود ندارد، حرف درستی نیست و حدود شرعی در برخی موارد وجود دارد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جمع‌بندی این بخش از سخنانشان، خاطرنشان کردند: هیئت اندیشه‌ورز مجلس خبرگان باید موارد فوق و امثال آن را ارزیابی و بر اساس پیشرفت یا عقب‌گرد درخصوص هر یک از آن‌ها از دستگاه‌ها مطالبه کند و این عناوین مهم را به گفتمان و مطالبه‌ی عمومی مردم تبدیل کند، زیرا رسیدگی به این مسائل در شأن مجلس خبرگان است.
بیانات در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور1394/10/14
اینها[آمریکایی ها] در ایران دنبال تحوّلند؛ ما هم دنبال تحوّلیم. بنده بارها گفته‌ام که جامعه نمیتواند ساکن بماند، باید پیش برویم، تحوّل پیدا کنیم، تغییر پیدا کنیم؛ منتها تحوّل ما به‌سمت اسلامی شدن کامل [است‌]. چون الان اسم ما اسلامی است امّا خب خیلی راه داریم تا اسلامیِ کامل بشویم؛ مرتّب باید پیش برویم و روزبه‌روز نزدیک‌تر بشویم به آن اهدافی که نبیّ مکرّم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای جامعه‌ی اسلامی معیّن و مقرّر کرده است؛ باید تلاش کنیم. ما هم معتقد به تحوّلیم امّا تحوّل آنها ضدّ تحوّل ما است؛ آنها که میخواهند تحوّل در ایران انجام بگیرد یعنی ما از آن اهداف، دائم دور بشویم؛ هرچه نزدیک شدیم دور بشویم، مدام عقب‌گرد کنیم و برویم به‌سمتی که آنها میخواهند.
بیانات در اجلاس جهانی علما و بیداری اسلامی1392/02/09
دومین نکته، لزوم ترسیم هدف بلندمدت برای بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان است .نقطه‌‌ی متعالی و والائی که بیداری ملتها را باید سمت و سو دهد و آنان را به آن نقطه برساند. با شناسائی این نقطه است که میتوان نقشه‌‌ی راه را ترسیم کرد و هدفهای میانی و نزدیک را در آن مشخص نمود.
این هدف نهائی نمیتواند چیزی کمتر از «ایجاد تمدن درخشان اسلامی» باشد. امت اسلامی با همه‌‌ی ابعاض خود در قالب ملتها و کشورها، باید به جایگاه تمدّنىِ مطلوب قرآن دست یابد. شاخصه‌‌ی اصلی و عمومی این تمدن، بهره‌‌مندی انسانها از همه‌‌ی ظرفیتهای مادی و معنویای است که خداوند برای تأمین سعادت و تعالی آنان، در عالم طبیعت و در وجود خود آنان تعبیه کرده است. آرایش ظاهری این تمدن را در حکومت مردمی، در قوانین برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئی به نیازهای نوبه‌‌نوی بشر، در پرهیز از تحجر و ارتجاع و نیز بدعت و التقاط، در ایجاد رفاه و ثروت عمومی، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنی بر ویژه‌‌خواری و ربا و تکاثر، در گسترش اخلاق انسانی، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و کار و ابتکار، میتوان و باید مشاهده کرد. نگاه اجتهادی و عالمانه به عرصه‌‌های گوناگون، از علوم انسانی تا نظام تعلیم و تربیت رسمی، و از اقتصاد و بانکداری تا تولید فنی و فناوری، و از رسانه‌‌های مدرن تا هنر و سینما، و تا روابط بین‌‌الملل و غیره و غیره، همه از لوازم این تمدن‌‌سازی است
بیانات در دیدار خانواده‌های شهدا و ایثارگران استان خراسان شمالی1391/07/22
من یک نکته‌ی دیگر را هم اضافه کنم بر آنچه که عزیزان ما در اینجا بیان کردند. گفتند: «آن کسانی که در دوران جهاد مقدس و دفاع مقدس، در جبهه‌های جنوب و غرب رفتند وارد میدانها شدند و جان خود را کف دست گرفتند، به سه دسته تقسیم میشوند: بعضی‌ها از گذشته‌شان پشیمان میشوند، بعضی‌ها بی‌تفاوت میمانند، بعضی‌ها پایبند میمانند. آنهائی که پایبند میمانند، باید از غصه دق کنند». این جمله‌ی اخیر را من قبول ندارم. آنهائی که پایبند میمانند، شاهد به ثمرنشستن این نهال و تناورشدن این درخت خواهند بود. اینجور نیست که با روی گرداندن کسانی، این حرکت عظیم، این بنای معْظم و شامخ تکان بخورد. با برگشتن یک عده‌ای از این قافله‌ی عظیم، هرگز این قافله از راه باز نمی‌ماند؛ «من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه» ؛ این را خدای متعال در قرآن فرموده است به مسلمانان صدر اسلام، به آن کسانی که در رکاب پیغمبر جهاد کردند و جنگیدند و جان خودشان را فدا کردند؛ قرآن در واقع همین حقیقت را برای آنها بیان میکند.
دلها را باید نگه داشت. بعضی از دلها میلرزند، میلغزند، نمیتوانند خودشان را بر آن لبه‌ی مرتفع نگه دارند و حرکت را ادامه دهند؛ لذا سقوط میکنند. قرآن از اینها تعبیر کرده است به: «من یرتدّ منکم عن دینه». ارتداد، به طور مطلق همه جا به معنای برگشتن از دین نیست؛ پشت کردن به دین نیست؛ معنایش این است که از آن راهی که در گذشته میرفت، برمیگردد. بله، یک عده‌ای در انقلاب ما هم بوده‌اند، در صدر اسلام هم بودند؛ راهی را که در کنار پیغمبر حرکت میکردند، ادامه ندادند؛ اما آیا راه متوقف ماند؟ آیا راه متوقف میمانَد؟ آیا قافله در جای خود می‌ایستد؟ قافله حرکت میکند: «فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه»؛ رویشهائی به وجود خواهد آمد. یکی از این رویشها، خود شما جوانها هستید. شما که دوران جنگ را ندیدید، شما که امام را ندیدید، شما که در عرصه‌های جنگ نبودید؛ اما امروز سرتاسر کشور اسلامی و انقلابی ما از روحیه‌ی ایستادگی و ثبات و افتخار و احساس عزت، لبریز است.
خطبه‌های نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی1390/11/14
مؤلفه‌هائی که از اطراف گوناگون در صحنه‌ی انقلابها حضور دارند، چه کسانیاند؟
1- آمریکا، ناتو، رژیم صهیونیستی و متحدین و وابستگانشان در برخی رژیمهای عربی
2- ملتها و جوانان‌
3- احزاب و فعالان سیاسىِ اسلامی و غیر اسلامی
هر یک در چه موقعیتی و با چه اهدافیاند؟
گروه اول بازندگان اصلی در مصر و تونس و سایر نهضتها بوده و خواهند بود. مشروعیت و اینک موجودیت قطب سرمایه‌داری و الگوی لیبرال دموکراسی غرب، حتّی در خود اروپا و آمریکا نیز با خطر اضمحلال روبه‌رو شده و در شرائطی شبیه شرائط بلوک شرق کمونیستی در دهه ۸۰ میلادی قرار گرفته‌اند. فروپاشی اخلاقی و اجتماعی، بحرانهای بیسابقه‌ی اقتصادی، شکستهای بزرگ نظامی در عراق و افغانستان و لبنان و غزه، سقوط یا تزلزل اکثر دیکتاتورهای وابسته و دست‌نشانده‌ی آنان در کشورهای مسلمان و عربی و بویژه از دست دادن مصر، به خطر افتادن رژیم صهیونیستی از شمال و غرب و از درون به نحوی بیسابقه، افشاء شدن ماهیت وابسته‌ی سازمانهای بین‌المللی و برخوردهای گزینشی و سیاسی با مسئله‌ی دموکراسی و حقوق بشر، تناقض‌گوئی و پریشان‌گوئی در موضعگیری دوگانه در برابر مسائل لیبی، مصر، بحرین، یمن و...
اینها دسته‌ی اول را در بحران اعتماد جهانی و بحران تصمیم‌گیری عمیقی فرو برده است و اینک بزرگترین هدفشان پس از ناتوانی از مهار و سرکوب ملتها، تلاش در جهت تسلط بر اتاق فرمان انقلابها و نفوذ به درون احزاب مؤثر، حفظ حداکثری ساختارهای قبلی رژیمهای فاسد و اکتفاء به رفرمهای سطحی و نمایشی، بازسازی نیروهای بومىِ خود در کشورهای انقلاب کرده، تطمیع، تهدید و احتمالاً در آینده، ترور و یا تلاش برای خریدن برخی افراد و گروهها در جهت متوقف ساختن یا ارتجاع در انقلابها و سرد کردن، مأیوس کردن یا درگیر کردن مردم با مسائل فرعی و با یکدیگر، دامن زدن به تضادهای قومی و قبیله‌ای یا مذهبی و یا حزبی، جعل شعارهای انحرافی در جهت تغییر ماهیت جنبشها، کنترل مستقیم یا غیرمستقیم بر ذهن و زبان انقلابیون و کشاندن آنان به درون بازیهای سیاسی و یا تفرقه‌اندازی میان آنان و از طریق آنان، میان گروههای مردمی، تلاش برای سازش پشت پرده با برخی خواص با وعده‌هائی دروغ همچون کمک مالی و... و ده‌ها ترفند دیگر است که به نمونه‌هائی از آنها در کنگره‌ی بین‌المللی بیداری اسلامی در تهران قبلاً اشاره کردم.
برخی رژیمهای وابسته و محافظه‌کار عرب نیز در کنار آمریکا و ناتو، برای حفظ خود هم که شده، با تمام قوا میکوشند عقربه‌های زمان را متوقف کرده و انقلابهای منطقه را به عقب برگردانده و یا به ناکجاآباد بکشانند و تنها سرمایه‌شان برای این اثرگذاری، دلارهای نفتی است و هدف اصلی ایشان، شکست مردم مصر، تونس، یمن، لیبی و بحرین و ... و حفظ ثبات و تضمین بقاء رژیم صهیونیستی و ضربه به جبهه‌ی مقاومت در منطقه است.
بیانات در دیدار جمعی از شاعران و ذاکرین اهل بیت(ع)1390/03/03
یکی از مهمترین خصوصیات انقلاب اسلامی ایران این است که در طول این سی و دو سال، با وجود راهی دشوار و طولانی، با این همه مزاحمت، با این همه معارضه، با این همه سیاستهای برخورد گوناگون، با شکلهای مختلف و از جوانب مختلف، این خط مستقیم در انقلاب مطلقاً زاویه پیدا نکرده است؛ شعارها همان شعارهاست، اهداف همان اهداف است، خط همان خط است، راه همان راه است. به برکت بیان روشن و رسای امام بزرگوارمان - که خوشبختانه مضبوط هم هست - تفسیر و تأویلی وجود ندارد؛ راه، راه مستقیمی است؛ این راه را انقلاب پیش رفته است. و من به شما عرض بکنم؛ تا آن وقتی که من و شما قدمهامان را محکم برمیداریم، چشممان را از هدف برنمیداریم، با امید حرکت میکنیم، هیچ قدرتی در دنیا نمیتواند راه ما را سد کند؛ و همین در رویاندن شکوفه‌های امید در دل مسلمانان و ملتهای اسلامی بیشترین اثر را داشته است.
وقتی یک انقلاب اتفاق میافتد، خیلیها را در دنیا خوشحال میکند؛ توده‌های مردم معمولاً اینجورند. من یادم هست که در دوران اختناق، دیکتاتور اسپانیا از دنیا رفت. اگرچه فوت او هیچ ربطی هم به ما نداشت، ولی ما اینجا در تهران یا در مشهد خوشحال شدیم؛ کأنه برای ما یک جشنی بود که آن دیکتاتوری که سالها در اسپانیا حکومت میکرد، از بین رفته. یا یک دیکتاتور دیگری در پرتغال - که حالا در این کشورها سر و صدا بزرگ است دیگر؛ حرکت، خیلی حرکت عظیمی است - از دنیا رفت، ما اینجا خوشحال شدیم. بنابراین وقتی انقلابها پیش میآیند، هر کسی که در دلش امیدی هست، آرزوئی هست، یک ایده‌ی بلندی در او وجود دارد و از وضع موجود محیط خود و نظام خود ناراحت است، خوشحال میشود. انقلاب ما که به وجود آمد، خیلیها خوشحال شدند. لیکن در بسیاری از این پدیده‌ها، این خوشحالی دیرپا نیست. حوادثی پیش می‌آید، این خوشحالیها را زائل میکند. حالا مختلف است؛ گاهی ده سال طول میکشد، گاهی بیست سال طول میکشد؛ گاهی به این مقدارها هم نمیرسد، راه‌ها کج و معوج میشود.
در دهه‌ی 60 میلادی تقریباً در همین کشورهای شمال آفریقا انقلاب شد - در مصر، در سودان، در تونس، در الجزائر - لیکن دیری نپائید؛ یا آدمهائی که در رأس کار بودند و سررشته‌دار انقلاب بودند، یک جور زیر پاشان جارو شد، رفتند، جای خودشان را به دست‌نشاندگان دادند، یا خود آنها دست‌نشانده شدند. زخارف دنیا انسانها را راحت که نمیگذارد؛ این وسوسه‌ها به طور دائم در دل انسان مشغول کار و فعالیتند. اگر زره و سپر تقوا نباشد، اینها در انسانها زود اثر میگذارد؛ راه‌ها عوض میشود. لذا امیدها که بر اثر انقلابها میشکفد، بر اثر ارتجاعها افسرده میشود؛ یک بهارِ زودرسی است و تمام میشود.
بیانات در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه علمیه قم‌1389/07/29
امروز شیوه‌های گوناگون سنتىِ قدیمی ما دارد در دنیا شناخته میشود؛ بعضی یا از روی تقلید یا از روی ابتکار دارند همین شیوه‌ها را رائج میکنند. ما شیوه‌های دانشگاهی خودمان را که برگرفته و نسخه‌نویسیشده‌ی از شیوه‌های قدیمی غربی است، بیاوریم در حوزه حاکم کنیم؛ نه، ما این را تحول نمیدانیم. اگر چنین دگرگونیای رخ بدهد، قطعاً ارتجاع و عقبگرد است؛ این را قبول نداریم.
دیدار ائمه جمعه سراسر کشور با رهبر انقلاب1387/07/22
ایشان خاطرنشان کردند: انقلاب اسلامی با قدرت و قوت به پیش می‌رود و ممکن است برخی از اشکالات هم وجود داشته باشد، اما عده‌ای تلاش دارند تا بگویند این قطاری که پرقدرت در حال حرکت است، از خط خارج شده و یا در حال عقب‌گرد است، در حالی که این‌گونه القائات خلاف واقع است.
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری1383/06/31
بنده با شعار اصلاح صددرصد موافقم؛ اصلاح در روشها، اصلاح در شیوه‌ها، و استقامت در هدفها و مبانی. در اهداف و مبانی، ملاک ما باید «فاستقم کما امرت» باشد. به‌هیچ‌وجه عدول از مبانی و عدول از ارزشها جایز نیست؛ اهداف، اهداف الهی است و هیچ تردید، شک یا ارتدادی از این اهداف جایز نیست؛ اما در روشها بایستی تکامل، اصلاح، تغییر و رفع خطا، جزو کارهای دائمی و برنامه‌های همیشگی ما باشد؛ ببینیم کدام روش ما، ولو به آن عادت کرده باشیم، غلط است، آن را عوض و اصلاح کنیم. باید مراقب باشیم که جای این تعبیرات عوض نشود؛ یعنی ما در زمینه‌ی اهداف، میگوییم استقامت؛ باید جای «هدف» را با «روش» اشتباه نکنیم. استقامت در روشها لازم نیست، استقامت در اهداف لازم است. در کار روشها آزمون و خطا جاری است. البته باید از تجربه‌ها استفاده کنیم که آزمون ما آزمون موفقی باشد و نخواهیم که دائم تجربه کنیم و پشت‌سر هم اشتباه؛ اما در زمینه‌ی اهداف، بایستی قرص و محکم بایستیم و یک قدم پایین نیاییم. البته انحراف از هر دو نیز اشتباه است. بعضی به نام نواندیشی و به نام اصلاح، در هدفها تغییر ایجاد میکنند؛ در هدفها تجدیدنظر میکنند؛ اصلاح نیست؛ این برگشتن از راه و عقبگرد است؛ ارتجاع است. ما اگر امروز اهداف والای انقلاب اسلامی را، چه در زمینه‌های فرهنگی، چه در زمینه‌های اقتصادی، چه در زمینه‌های حکومتی و سیاسی، دست بزنیم و برگردانیم به سمت آنچه که احیاناً دنیا - دنیای مادی و سلطه؛ دنیای تحت پنجه‌ی شیطان - هم از ما مطالبه میکند، این ارتجاع به گذشته است. در گذشته، در دوران طاغوت، همین اهداف دنیایی حاکم بود؛ منتها با ابزارهای بسیار فاسد و زشت و وابسته. ما نباید این ارتجاع را قبول بکنیم. اهداف ما اهداف الهی است؛ حکومت اللَّه و توحید و رفتن به سمت جامعه‌ی حقیقی دینی و حاکمیت احکام الهی است. البته در نقطه‌ی مقابل، باید به نام صلابت، دچار تحجر هم نشویم و روشهایی را که امتحان کرده‌ایم و غلط از آب درآمده، رویش پافشاری نکنیم. بنابراین، بنده با شعار اصلاح صددرصد موافقم؛ اصلاح در روشها، اصلاح در شیوه‌ها، و استقامت در هدفها و مبانی.
بیانات در خطبه‌‌های نمازجمعه1382/01/22
میخواهند علاوه بر این‌که تجاوز کردند و این فجایع و جنایات از آنها سرزده است، اداره عراق را آن هم به وسیله یک حاکم بیگانه - آمریکایی و نظامی که یا صهیونیست است و یا کاملاً مرتبط به محافل صهیونیستی است - برعهده گیرند و او را در رأس یک کشور اسلامی و عربی غیور بگذارند. آنها به خیال خود بین خودشان یک تقسیم‌بندی کرده‌اند که البته نشانه‌های اختلاف بین آمریکا و انگلیس پیداست. بصره که بوی نفتش کمی غلیظتر و به مناطق نفتی نزدیکتر است و انگلیسیها هم که خیلی از بوی نفت خوششان می‌آید، به انگلیسیها، و بغداد هم که مرکز قدرت است و آمریکاییها نیز از قدرت‌نمایی خوششان می‌آید، به آمریکاییها رسیده‌است. البته آنها با هم اختلافات زیادی دارند، که بیشتر هم میشود و برای مردم هم روشن خواهد شد؛ اما گویا فعلاً این‌گونه با هم توافق کرده‌اند. این، برگشت به عهد اوّلِ استعمار و ارتجاعِ محض است. اوایل، استعمار همین‌گونه بود؛ دولتهای استعمارگر اروپایی کشورهایی را در آسیا و آفریقا به‌زور میگرفتند، بعد یک حاکم نظامی را از طرف خودشان در آن‌جا میگذاشتند تا تمام کنترل منطقه در دست او باشد. در هند، استرالیا، کانادا، آفریقا و کشورهای متعدّد همین کار را کردند. بعد از گذشت مدّتی دیدند حاکم بیگانه نظامی را بر ملتی گماشتن خطا و غلط است، فرمول را عوض کردند، حکّامی از خودِ آن کشورها مییافتند و نصبشان میکردند که صددرصد مطیع اینها باشند، کمکشان هم میکردند، امکانات هم میدادند، او هم کشور را برای چپاول استعمارگران راحت و آزاد میگذاشت و دروازه‌ها را باز میکرد تا استعمارگران هر کار میخواهند، بکنند. یک دوره هم این‌گونه گذشت، که دیدند این هم درست نیست و اشتباه کرده‌اند؛ برای این‌که ملتها علیه این حکّام که هرچند وطنی و خودی به حساب میآیند، اما چون وابسته به آنها هستند و مستبد و ظالمند، قیام میکنند. بعد از این روش، از یک دورانی شروع کردند روش را عوض کردن؛ این شیوه، یک شیوه علی‌الظّاهر دمکراتیک و با تسلّط و سلطه فرهنگی بود که حاکمی را که طرفدار آنهاست، به‌اصطلاح خودشان انتخاب کنند. در ایرانِ زمان طاغوت هم همین قضایا پیش آمد؛ اوّل انگلیسیها «رضا پهلوی» را نصب کردند وسپس «محمّدرضا» را، بعد دیدند مشکلات به وجود می‌آید، آمدند او را وادار کردند تا «علی امینی» را به عنوان نخست‌وزیر منصوب کند، تا به‌اصطلاح اصلاحات کند. این دید که زمام کار از دست خودش درمیرود، گفت خودم اصلاحات میکنم که آن اصلاحات، مواد شش‌گانه فضاحت‌آمیزی بود که در دوران طاغوت انجام گرفت. این تجربه‌های عمل شده استعمار در دورانها و در مکانهای مختلف دنیاست. اینها امروز به همان دوره اوّل استعمارگری برگشته‌اند؛ یعنی کشوری را با زور اسلحه بگیرند، بعد حاکمی از خودشان در آن‌جا بگمارند. کار بسیار عجیب، ارتجاعی، زشت، اهانت‌بار و حاکی از سرمستی و غرور است که اینها را با مغز به زمین میکوباند.
پاسخ‌ رهبر انقلاب به‌ نامه‌ جمعی‌ از دانش‌آموختگان‌ و پژوهشگران‌ حوزه‌ علمیه1381/11/16
رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ آزادی‌ «تفکر، قلم‌ و بیان‌» را از اهداف‌ اصلی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ برشمرده‌ و افزوده‌اند: تنها قید آزادی‌ بیان‌، «منطق‌ و اخلاق‌ و حقوق‌ معنوی‌ و مادی‌ دیگران‌» است‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ آمده‌ است‌ تا این‌ آزادی‌ را به‌ فرهنگ‌ اجتماعی‌ و حکومتی‌ تبدیل‌ کند.
حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ با برشمردن‌ آثار منفی‌ تلاش‌ عده‌ای‌ سیاست‌زده‌ یا سیاست‌زدا برای‌ تبدیل‌ فضای‌ فرهنگی‌ کشور به‌ سکوت‌ مرداب‌ گونه‌ یا تلاطم‌ گرداب‌وار، این‌ حرکات‌ را زمینه‌ساز خستگی‌ و انزوای‌ خردمندان‌ و صاحبدلان‌ و انفعال‌ و عقب‌گرد جامعه‌ و حکومت‌ خوانده‌اند و افزوده‌اند: برای‌ علاج‌ بیماری‌ها و هتاکی‌ها و مهار هرج‌ و مرج‌ فرهنگی‌ بهترین‌ راه‌ حمایت‌ از آزادی‌ بیان‌ در چارچوب‌ قانون‌ و تولید نظریه‌ در چارچوب‌ اسلام‌ است‌ و بدون‌ فضای‌ انتقادی‌ سالم‌ و بدون‌ آزادی‌ بیان‌ و گفتگوی‌ آزاد، آن‌ هم‌ با «حمایت‌ حکومت‌ اسلامی‌» و «هدایت‌ علما و صاحبنظران‌»، تولید علم‌ و اندیشه‌ دینی‌ و در نتیجه‌ تمدن‌سازی‌ و جامعه‌پردازی‌ ناممکن‌ یا بسیار مشکل‌ خواهد بود.
پاسخ‌ رهبر انقلاب به‌ نامه‌ جمعی‌ از دانش‌آموختگان‌ و پژوهشگران‌ حوزه‌ علمیه1381/11/16
اینک‌ دهه‌ سوم‌ از یک‌ انقلاب‌ پیروز و یک‌ حکومت‌ جدید را تجربه‌ می‌کنیم‌ که‌ علیرغم‌ همه‌ مدلهای‌ تحمیلی‌ جهان‌، متولد شده‌ است‌. گرچه‌ پیشرفتهای‌ مهمی‌ در 24 سال‌ گذشته‌، حادث‌ شده‌ و حوزه‌ و دانشگاه‌، رشد غیرقابل‌ انکاری‌ داشته‌اند اما روشن‌ است‌ که‌ این‌ مقدار، برای‌ کاری‌ که‌ در پیش‌ است‌ و برای‌ برداشتن‌ موانع‌ بعدی‌ از سر راه‌ نظام‌سازی‌ و جامعه‌پردازی‌، هرگز کافی‌ نبوده‌ و این‌ موجودی‌، در برابر سیل‌ ترجمه‌ و هجوم‌ رسانه‌ای‌ غرب‌ و کمیت‌ بالای‌ تولید و تبلیغ‌ آن‌ در حوزه‌ فکر و اخلاق‌ و حقوق‌ و حکومت‌ و در فرهنگ‌ زندگی‌ و خانواده‌ و اقتصاد و حتی‌ روش‌ تغذیه‌ و لباس‌، بقدر کافی‌، کاری‌ از پیش‌ نخواهد برد و در دراز مدت‌، برخی‌ دستاوردهای‌ پیشین‌ نیز با خطر ارتجاع‌ به‌ فرهنگ‌ وابستگی‌ پیش‌ از انقلاب‌، مواجه‌ خواهد بود. تنها راه‌ پیش‌ پای‌ ما، ارتقاء کمیت‌ و کیفیت‌ در تولید فکر و علم‌ در حوزه‌ و دانشگاه‌ است‌ و تا وقتی‌ که‌ «تولید» بر ترجمه‌ و تکرار و نیز «اجتهاد» بر تقلید، فزونی‌ نیابد، سیر جوامع‌ اسلامی‌ همچنان‌ قهقرائی‌ خواهد ماند و امت‌ اسلام‌ و ملت‌ ایران‌ علیرغم‌ همه‌ فداکاریها در صحنه‌ تمدن‌، فرو دست‌ خواهند بود.
بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما1381/11/15
شما ]مسئولان صدا و سیما[ این پیام را باید منتقل کنید که انقلاب چیست؛ انقلاب یک ضرورت است، تمام نشده و وظیفه‌ی انقلابی بر دوش همه وجود دارد. نسلهای پیدرپی این را میپذیرند. حالا شایع شده که نسل دوم و نسل سوم و نسل چهارم، و هرکس برای خودش نسلی را تصویر و برایش احکامی صادر میکند. نسل سوم با نسل دوم هیچ تفاوتی ندارد. اینها جوان، آرمانخواه، دارای نشاط و نیرو و آماده‌ی حق‌پذیریاند. آن نسل اوّلِ انقلاب که آن حرکت عظیم را انجام داد، تربیت‌شده‌ی چه محیطی بود؟ کسانی که یادشان است، میدانند که آنها تربیت‌شده‌ی محیط بیبندوباری و فحشا و ترویج همه‌ی منکرات بودند. اما همین خصوصیات در جوان - یعنی حق‌طلبی، آرمانگرایی، بیتقیّدی و ناوابستگی او به تعلّقات زندگی و شنیدن حرف درست و سخن صحیح و منطقی - او را وادار به حرکت کرد و این کار بزرگ را انجام داد. چرا جوانِ امروز نتواند ادامه‌ی آن راه را با همان نیّت و همّت انجام دهد؟
میگویند مذاق، مزاج و فهم جوانان نسبت به مسائل زندگی عوض شده و چیزهای دیگری را میپسندند. کسانی که این حرف را میزنند، خودشان درصددند که ذائقه‌ی نسل جوان را عوض کنند. فرض بفرمایید در زمینه‌ی تولیدات فرهنگی - چون همه‌ی شما فرهنگی هستید، از فرهنگ میگویم - فیلم و آهنگ بسازیم و جوان را به شهوت‌رانی، کامجویی و عشق‌ورزىِ به معنای شهوت، تحریض و تحریک کنیم. بعد در جشنواره که فیلم را نشان میدهند، میبینید منظره‌ی نامناسبی در آن هست. در همان حال، انسان میبیند در بین این جماعت، صد جوان سرشان را پایین انداخته‌اند؛ یعنی حاضر نیستند آن منظره را ببینند؛ اما مثل این‌که بعضی به زور زیر چانه‌یشان میزنند تا سرشان را بلند کنند و این منظره را ببینند و مفهومی در آنها القا شود! جوانِ امروز ما همان جوانِ آن‌روز است، با این تفاوت که آن‌روز تحت تأثیر تربیتهای غلط بود. یکی از مدیران دستگاههای فرهنگی درباره‌ی یک نفر از همین چهره‌های معروفِ فرهنگىِ خوب - که امروز جزو شهدای عالی مقام ماست و من خیلی به او علاقه داشتم و همیشه به دستگاههای مختلف فرهنگی توصیه میکردم که از وجودش استفاده کنید - چند عکس به من نشان داد که مربوط به قبل از انقلابِ او بود و او را در مناظری - که آن زمان برای جوانان خیلی پیش میآمد - نشان میداد. آن آقا به من گفت: بفرما! این همان کسی است که شما این‌طور از او تعریف میکنید! من عکسها را که نگاه کردم گفتم ارادتم به این شخص بیشتر شد، چون او در این محیط بوده و حالا این‌گونه شده است؛ حتماً باید از ایشان استفاده کنید! در سالهای اوّلی که ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شده بود، نسبت به ریخت و قیافه‌ی جوانانی که میخواستند وارد دانشگاه شوند، خیلی سختگیری میکردند - حالا از طنزهای روزگار این است که همان آدمهایی که آن‌وقت آن کارها را میکردند، الان از این طرف پشت‌بام پایین افتاده‌اند که دیگر به هیچ‌وجه نمیشود جلوشان را گرفت! - من یکبار در جمعشان حاضر شدم و عکسی را - که یا همراهم بود، یا دیده بودم - نشان دادم که جوانی را با مُد آن روز که موهای سرش را به‌طور خاصی آرایش کرده و کراوات بسته بود، نشان میداد. به آنها گفتم این یکی از شهدای ماست! شهدای ما کسانی نبودند که از اوّلِ زندگیشان با دعا و تقوا و زیارت و میل به شهادت مأنوس باشند، بلکه اینها منقلب شدند. شما چرا به ظواهر کوچکی در شخصی - که میتواند حقیقتاً منقلب شود - تکیه میکنید؟ حقیقت قضیه این است که جوانان امروزِ ما این تفاوت را با جوانان آن روز دارند که در آن محیط تربیت نشده‌اند، بلکه در محیط دینی و با ظواهر اسلامی که آن‌طور عوامل شهوت‌رانی وجود نداشته، تربیت شده‌اند و حالا عدّه‌ای به زور میخواهند اینها را فاسد کنند، بعد هم بگویند جوانان قادر نیستند که راه انقلاب را ادامه دهند.
بنابراین، این یکی از پیامهایی است که شما باید به همین نسل و نسلهای آینده و نسل قبلی - همان نسل اوّلِ انقلاب که از انقلاب برگشته‌اند و خیلی بدشان می‌آید که به آنها مرتدین از انقلاب بگوییم؛ اما ارتداد همین است و ارتداد فقط برگشتن از دین نیست، برگشتن از راه است - که بعضی از آنها به‌مراتب از نسل جدید بدترند و گرفتاریهای فراوان مالی و اقتصادی و اخلاقی و قدرتی و تشکیلاتی گریبانشان را گرفته، در حالیکه این جوان متعلّق به نسل سوم انقلاب - به قول آنها - این‌گونه نیست و جوانِ ساده‌ی سالمِ حق‌پذیری است، انتقال دهید. اثرگذاری در آنهاست. چرا نشود این جوان را ساخت و تربیت کرد و مثل یک اباذر، عمّار و سلمان او را به جبهه‌هایی که نظایر آن در این جبهه‌ها وجود دارد، فرستاد!؟ بنابراین یکی از پیامها، پیام انقلاب اسلامی است. خودِ انقلاب، یک پیام است که باید آن را منتقل و بیان کنید.
بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان‌1380/08/12
جوان به‌طور طبیعی طالب اصلاح است. البته من به تعبیرهای رایج اصلاح‌طلب و محافظه‌کار و امثال اینها هیچ کاری ندارم؛ اصلاح‌طلبی به عنوان یک پُز سیاسی، مورد نظر من نیست. بعضی کسان دم از اصلاح‌طلبی میزنند، در حالی که اصلاً نمیدانند چه میخواهند و دنبال چه هستند. بعضی کسان دم از اصلاح‌طلبی میزنند، در حالی که آن چیزی که ته ذهنشان قرار دارد، در واقع اصلاح‌طلبی نیست؛ نوعی ارتجاع و برگشت به عقب است. میبینید که بعضی کسان زیر نام زیبا و جذّاب اصلاح‌طلبی، دنبال این هستند که به دورانی برگردند که دین فقط جنبه تشریفات در زندگی انسان داشته باشد و نه بیشتر! این دیگر اصلاح‌طلبی نیست؛ این نقطه مقابل اصلاح‌طلبی است. اصلاح‌طلبی با تکامل و پیشرفت همراه است، نه با عقبگرد.
بیانات در شروع درس خارج فقه سال ۱۳۸۰1380/06/19
وظیفه عمومی حوزه‌ها و وظیفه یکایک افراد و فضلا در حوزه‌های مختلف و همچنین علما و روحانیون آگاه و روشنفکری که در سراسر کشور در شهرهای مختلف هستند، امروز این است که فکر اساسی و نظریه بنیانی مربوط به جمهوری اسلامی را که همان نظریه حاکمیت اسلام در همه امور زندگی و شئون بشری است با استدلال با منطق با ملاحظه جوانب گوناگون این مسئله تبیین کنند.
شاید این‌جور به نظر برسد که این مسئله جزء واضحات و مسلمات است. البته در عرف دین و برای کسی که با مبانی اسلامی آشنا باشد همین‌جور است مسئله. حاکمیت دین بر همه شئون زندگی، نه‌فقط بر دل‌وجان انسان و نه‌فقط بر اعمال شخصی انسان بلکه در سرتاسر قلمرو زندگی انسان، این از مسلمات همه ادیان الهی است؛ نه‌فقط دین مقدس اسلام.
لذا شما در قرآن ملاحظه می‌کنید که انبیای عظام الهی با حکومتها و قدرتها و طواغیت و مترفین و مسلطین بر امور جامعه در حال مبارزه بودند. اولین دشمنان اینها در جوامعی که انبیاء در اینها مبعوث می‌شدند کی‌ها بودند؟ همان کسانی بودند که در سرنوشت جامعه، در گذران زندگی جامعه نقش داشتند. اگر دین فقط برای این بود که در خلوت دل انسان، در اعماق روح و زوایای خلوت کنج مثلاً خانه‌ها یا معابد مورد استفاده قرار بگیرد، مخالفت مترفین لازم نبود، مخالفت طواغیت لازم نبود، با انبیاء. آنها چرا مخالفت میکردند؟ خوب بایستی اول‌کسانی که مخالفت می‌کنند متعبدین و متدینین و مرتجعین و اینها باشند چرا پس قرآن می‌فرماید که «و ما ارسلنا فی قریة من نبی الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون»(۱) چرا مترفون اول مقابله می‌کردند؟ چرا سلاطین و طواغیت و قدرتمندان و سیاسیون اول‌کسانی بودند که به مقابله با انبیاء می‌آمدند.
این جزء این نیست که انبیاء در داخل هر جامعه‌ای دعوت می‌کردند به یک نظم اجتماعی و سیاسی نوین؛ غیر از نظام حاکم بر آن جامعه. این نظم همان چیزی است که حکومتها مظهر کامل او هستند. نظام‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی نمودارهای او هستند با این مخالفت می‌کردند؛ با اساس رژیمهای حاکم بر جوامع مخالفت می‌کردند. لذا مجبور می‌شدند جهاد کنند، مجاهدت کنند، لشکرکشی کنند که در قرآن و در روایات نشانه‌های این معنا وجود دارد که «اول من قاتل فی سبیل الله ابراهیم»(۲) که مجاهده در راه خدا و مقاتله در راه خدا برحسب روایت ابراهیم کرده است که این غیر از آن مسئله بت‌هاست که در زمان کودکی حضرت ابراهیم بوده است علی‌الظاهر؛ جزو مسلمات است.
در اسلام هم که خب معلوم است. پیغمبر اکرم اول‌کاری که کردند حکومت تشکیل دادند، اداره امور جامعه را تشکیل دادند. هیچ‌کس هم از مسلمانها غیر از این به ذهنش نیامد؛ این جزء واضحات اسلام است.
البته در طول قرنها به‌طور عملی فاصله افتاد بین دستگاه سیاسی و دستگاه دینی. این فاصله هم یک امری بود که بر حسب افزون‌طلبی‌های حکومتها و طغیانگری مسلطین بر امور جامعه یک امر طبیعی بود. آنها نمی‌توانستند مبانی دینی را رعایت کنند. خودشان اول متخلفین بودن سلاطین و حکام، چطور می‌توانستند داعیه دین داشته باشند!؟ البته تظاهر می‌کردند، اما پای این حرف نمی‌ایستادند. لذا دستگاه دین جدا شد؛ دستگاه دولت جدا شد. امر ولایت و امامت تبدیل شد به سلطنت. از اوایل اسلام که این در روایات و در تاریخ و در کلمات صحابه جزء واجبات اسلام است، جزء واضحات معارف اسلامی است.
دراین قرنهای اخیر هم در اروپا که دستگاه کلیسا چند قرن بر سیاست و بر حکومتها تسلط داشت؛ نه این که حکومت کند، اعمال نفوذ می‌کرد با آن وضع ارتجاعی و با آن وضع بینشهای غلط و تنگ و آن تعقیب علما و دانشمندان و مخالفت با هر چیز نو و ‌این چیزهایی که در تاریخ اروپا معلوم است. اروپایی‌ها آمدند تز جدایی دین از سیاست را مطرح کردند. گفتند اصلاً دین را بایستی گذاشت کنار؛ حکومت به کل از دین جداست یک امر کاملاً عرفی است، هیچ ارتباطی به دین و مبانی دینی ندارد. این فکر اروپایی‌ها بود آن هم ناشی از وضع دین و دولت در اروپا که کسی نگاه کند در دوران قرون وسطی میبیند که چه وضعیت اسفباری در آنجا حاکم بوده است.
بعد هم آوردند این را در داخل کشورهای اسلامی چون احساس می‌کردند آن چیزی که ممکن است بایستد و مقاومت کند در مقابل حرکت استعمار که در قرن نوزدهم در اوج خود قرار داشت که می‌آمدند کشورهای اسلامی را می‌گرفتند، آن چیزی که ممکن بود مقاومت بکند این دین بود، انگیزه دینی؛ که بیایند نگذارند که در هند این را دیدند، در عراق این را دیدند، در ایران به شکلهای دیگری آن را دیدند، در بعضی از کشورهای دیگر عربی در شمال آفریقا این را مشاهده کردند. در بین روشنفکران محیطهای اسلامی این فکر را رواج دادند که دین به کلی با سیاست کاری نداشته باشد و برود کنار. بعد هم روشنفکران دینی امثال سید جمال الدین و شاگردهایش و علمایی در هند علمایی در ایران علمایی در عراق با این تز مخالفت کردند. ۱۰۰ سال یا بیشتر مبارزه کردند با تز جدایی دین از سیاست. بعد هم که نهضت اسلامی شروع شد و امام بزرگوار ما با آن فکر متین و منطقی و مبانی فکری روشن این مسئله را تمام کرد؛ مسئله حکومت اسلامی را. خب کار به اینجا رسید که علی‌رغم یک قرن یا بیشتر تلاشی که در کشورهای اسلامی شده بود برای این‌که دین را به کلی به انزوا برانند، در این کشور اسلامی دین آمد محور همه‌چیز شد؛ یک انقلاب به این عزمت به‌وجود آورد. کاری را که هیچ‌کدام از مکاتب چپ و شبه چپ نمیتوانستند انجام بدهند این کار را انجام داد. ملت را به صحنه کشاند، اراده‌ها را تقویت کرد شخصیت‌ها و هویت انسانی را در انسانها زنده کرد. روح مجاهدت و مبارزه به اینها داد. آرمانگرایی به اینها داد. از خمودگی اینها را خارج کرد. کاری کرد که هیچ‌کدام از مکاتب مدعی مبارزه و انقلاب و عرض کنم که روشنفکری و تجدید نظر در وضع جهانیِ غلط، اصلاً به ذهنشان خطور نمیکرد که ممکن است چنین چیزی پیش بیاید. در اینجا این را تحقق بخشید. خب این بنابراین اگر کسی تصور کند جزو واضحات دین است، همین‌جور است جزو واضحات دین است. این چیزی است که هم در قرآن، در سیره پیغمبر، در سیره خلفای پیغمبر، در سیره مسلمین، در کلمات ائمه علیهم‌السلام، جزو واضحات است که دین برای اداره امور زندگی انسانهاست. اینجور نیست که دین بیاید اعتقاد را و ارتباط قلبی را متصدی بشود، بعد زندگی انسان را همه‌ی میدانهای زندگی را بسپارد به دست ادیان دیگر یعنی روشهای دیگر، غیر از روش دین، روش‌های بشری، روشهای جاهلی، روشهای طاغوتی، روشهای برخاسته‌ی از انگیزه‌های خبیث و ظالمانه و خودخواهانه و مستکبرانه. چنین چیزی امکان ندارد. دین برای عدالت است. دین برای حاکمیت فضیلت است، چطور ممکن است زندگی انسان را بسپارد دست انگیزه‌های رذیلانه و برخاسته از رذائل و همین مال حکومتها و قدرت‌طلبی‌های رایج دنیا؛ چنین چیزی ممکن نیست. خب این بنابراین یک امر واضحی است. همین امر واضح را یک عده‌ای در دوران‌های متوسط جمهوری اسلامی تا امروز به صورت متزاید انکار میکنند؛ درباره‌اش می‌نویسند.
در واقع آن کسانی که امروز در کسوت روشنفکری چه عمامه به سر به‌اصطلاح روشنفکر، چه غیر عمامه به سر روشنفکر، درباره جدایی دین از سیاست می‌گویند و می‌نویسند این برگشت به قبل از ۱۰۰ سال قبل است. این برگشت به آن دورانی است که کشورهای اسلامی یکسره در خواب غفلت بودند و هر فکری، هر موج فکری که از غرب و از اروپا می‌آمد بی‌قید و شرط آن را قبول می‌کردند.
در مقابل این غفلت سید جمال‌ها بلند شدند، شخصیتهای فکری بلند شدند، متفکرین مذهبی، تولید‌کنندگان فکر تا رسید به عهد امام بزرگوار ما. با این مبارزه کردند ۱۰۰ سال. همه دلهای روشن‌بین را در دنیای اسلام به این جذب کردند. این حقیقت را مثل خورشید روشن کردند. حالا اینها برگشته‌اند به ۱۰۰ سال قبل با ادعای روشنفکری، در کسوت روشنفکری حرفی را می‌زنند که ۱۰۰ سال قبل از این غرب‌زده‌های مبهوت و مغلوب و مستضعف فکری و بی‌خبر از دین، به تقلید از اروپایی‌ها میگفتند و آمدند روشنفکران اسلامی آن را رد کردند، آن را ازاله کردند از ذهنها. اینها در واقع یک ارتجاع به سوی ۱۰۰ سال قبل است.
خب به صرف این‌که این یک ارتجاع است می شه این را رها کرد؟ نه! به صرف این‌که این فکر غلط است می‌شود در مقابل او اقدامی نکرد؟ ابداً! ‌فکر غلط هم ممکن است رایج بشود. فکر غلط هم ممکن است در دلهایی جایگزین بشود و امروز هم هدف همین است .
بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر1379/12/09
امروز تئوریسینها و تبلیغاتچیهای غربی درصددند خطّ ارتجاع به غرب - خط برگشتِ به همان تحمیل‌پذیری غربی - را دوباره برگردانند. البته همان‌طور که گفتم، تحت عنوان یک تئوری شبه روشنفکرانه؛ به عنوان یک حرف نو؛ تئوری جهانی شدن و تئوری تغییر گفتمان. میگویند دانشجوی این دوره دیگر نمیتواند دانشجوی دوران ضدّاستعماری باشد. میگویند دوران ضدّیت با استعمار و استکبار و مرگ بر استکبار گفتن، گذشته است؛ دوران عدالت‌خواهی و مبارزه‌ی با سرمایه‌داری سرآمده است؛ دوران آرمان‌خواهی و تبرّی و تولّای سیاسی تمام شده است؛ گفتمان جدید دانشجویی عبارت است از گفتمان جهانی، جهانی شدن، گفتمان واقع‌بینی، گفتمان پیوستن به نظم نوین جهانی؛ یعنی سیاهی لشکر امریکا شدن! این جهانی شدن، اسمش جهانی شدن است؛ اما باطنش امریکایی شدن است. معنایش این است که ملت ایران علی‌رغم مجاهدتهایی که کرده، علی‌رغم پرچمهایی که بر قلّه‌های پیروزی کوبیده، علی‌رغم بیداری عظیمی که در ملتهای مسلمان به وجود آورده، باید دوباره مثل دوران قبل از انقلاب، سیاهی لشکر و عمله و ابزار تأمین منافع امریکاییها شود. هدف به صورت لخت و پوست‌کنده جز این چیز دیگری نیست؛ اما میخواهند در زیر نامهای زیبا - جهانی شدن و تحوّل و پیشرفت - این هدف را پنهان کنند.
بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر1379/12/09
امروز یکی از واژه‌های رایج، واژه «اصلاح‌طلبی» است. من در نماز جمعه هم گفتم، بارها هم تکرار کرده‌ام؛ بنده معتقدم اصلاح‌طلبی جزو ذات انقلاب است. اصلاً انقلاب، یعنی یک حرکت بزرگ و رو به جلو، که این حرکت هرگز ایستایی ندارد و به طور دائم پیشرونده است. این پیشروندگی یعنی همان اصلاح‌طلبی. البته اگر امریکاییها بخواهند بیایند به ما درس اصلاح‌طلبی بدهند و بگویند شما این کارها را بکنید تا اصلاح‌طلب باشید، بدیهی است که ما قبول نمیکنیم؛ زیرا آن چیزی که آنها اصلاح‌طلبی میدانند، عین ارتجاع به گذشته است. اگر امروز به جای حکومت مردمىِ پُرنشاطِ مستقّلِ شجاعِ جمهوری اسلامی در این کشور، یک حکومت پادشاهىِ مرتجعانه مطیع غرب بود، اینها آن را اصلاح‌طلب میدانستند. آن‌گونه اصلاح‌طلبی برای خودشان خوب است. اگر آن نوع اصلاح‌طلبی خوب است، بروند برای خودشان عمل کنند. اصلاح‌طلبی - با معنای درست این کلمه - جزو لاینفک انقلاب است و یک دانشجوی مسلمان نمیتواند اصلاح‌طلب نباشد. اصلاح‌طلبی یک پُز سیاسی نیست؛ از این به عنوان یک پُز سیاسی و وسیله‌ای برای جذب دل این و آن نباید استفاده کرد؛ از آن برای موجّه کردن چهره نباید استفاده کرد. اصلاح‌طلبی، یک تکلیف و یک مجاهدت است. دولت و ملت موظّفند اصلاح‌طلب باشند؛ البته اجازه ندهند که اصلاح‌طلبی را دیگران برای آنها تعریف کنند. خودشان باید اصلاح خودشان را بشناسند، جستجو کنند، تشخیص دهند و تعریف کنند. نقطه مقابلش هم اصلاح‌طلبىِ امریکایی و اصلاح‌طلبىِ بیگانه‌پسند است.
پیام به مناسبت آغاز به کار ششمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی1379/03/06
مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، رکن‌ مهم‌ نظام‌ اسلامی‌ و انقلابی‌ است‌ و باید پایگاه‌ مستحکم‌ اسلام‌ و انقلاب‌ باشد. چنین‌ بوده‌ و به‌ تأیید الهی‌ چنین‌ نیز خواهد بود. دشمنان‌ سیلی‌خورده‌ی‌ انقلاب‌ و شبکه‌ی‌ تبلیغاتی‌ جهانی‌ آنان‌، وانمود می‌کنند که‌ مجلس‌ ششم‌، نه‌ در خدمت‌ آرمانهای‌ اسلام‌ و انقلاب‌، که‌ در سمت‌ و سوی‌ منتقدان‌ و معارضان‌ آن‌ است‌. یکبار دیگر نیز در حوالی‌ انتخابات‌ ریاست‌ جمهوری‌ در خرداد 76 شبیه‌ همین‌ ترفند تبلیغاتی‌ با هدف‌ روحیه‌ بخشیدن‌ به‌ معارضان‌ نظام‌ اسلامی‌ و مأیوس‌ کردن‌ انقلابیون‌ در ایران‌ و جهان‌، با جنجال‌ و سروصدای‌ فراوان‌ به‌ راه‌ افتاد. موضعگیری‌ صریح‌ و قاطع‌ و مستمر رئیس‌ جمهور مؤمن‌ و انقلابی‌، در آن‌ نوبت‌ نقشه‌ی‌ دشمن‌ را خنثی‌ کرد. امروز نیز موضعگیری‌ بهنگام‌ و صریح‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، باید دشمنان‌ را مأیوس‌ سازد. دفاع‌ قاطع‌ و آشکار نمایندگان‌ از انقلاب‌ و نظام‌ اسلامی‌ و راه‌ روشن‌ و ماندگار امام‌ عظیم‌الشأن‌، و تبری‌ از بلندگوهایی‌ که‌ با تکرار شعار ارتجاعی‌ (جدایی‌ دین‌ از سیاست‌) در اندیشه‌ی‌ حذف‌ جهاد خونین‌ بیست‌ و چندساله‌ی‌ ملت‌ ایران‌ برای‌ استقرار نظام‌ مترقی‌ جمهوری‌ اسلامی‌اند، تلاش‌ پرهزینه‌ی‌ دشمن‌ را بیهوده‌ خواهد ساخت‌. این‌ کمترین‌ انتظار ملت‌ انقلابی‌ و مسلمان‌ از نمایندگان‌ مجلسی‌ است‌ که‌ با خون‌ شهیدان‌ و مجاهدت‌ ایثارگران‌ پدید آمده‌ و بر قرار مانده‌ است.
بیانات در خطبه‌های نمازجمعه تهران‌1379/02/23
عزیزان من! انقلاب یک امر دفعی نیست؛ یک امر تدریجی است. یک مرحله انقلاب که تغییر نظام سیاسی است، دفعی است؛ اما در طول زمان، انقلاب باید تحقّق پیدا کند. این تحقّق چگونه است؟ این تحقّق به آن است که آن بخشهایی که عقب مانده و تحوّل پیدا نکرده است، تحوّل پیدا کند و روزبه‌روز راههای جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و روشهای جدید، در چارچوب و برپایه آن ارزشها در جامعه به‌وجود بیاید و پیش برود، تا آن ملت بتواند با نشاط و با قدرت به سمت هدفِ خودش حرکت کند. برگشت، غلط است؛ عقبگرد، خسارت است؛ اما ایستادن هم غلط است؛ باید حرکت کرد و به جلو رفت.
بیانات در خطبه‌های نمازجمعه‌1378/09/26
نباید خیال کرد که اگر چهار نفر آدمی که سابقه انقلابی دارند، از کاروان انقلاب کنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند. نه آقا، همه انقلابها، همه فکرها، همه جریانهای گوناگون اجتماعی، هم ریزش دارند، هم رویش دارند؛ ریزش در کنار رویش.
شما به صدر اسلام نگاه کنید، ببینید آن کسانیکه در دوران غربت اسلام و غربت علی، از امیرالمؤمنین دفاع کردند، چه کسانی بودند؟ اینها سابقه‌داران اسلام نبودند. سابقه‌داران اسلام، جناب طلحه و جناب زبیر و جناب سعدبن‌ابی وقّاص و امثال اینها بودند. بعضی از اینها علی را تنها گذاشتند؛ بعضی از اینها در مقابل علی ایستادند. اینها ریزشها بودند. اما رویش کدام است؟ رویش، عبداللَّه‌بن‌عبّاس است؛ محمّدبن‌ابیبکر است؛ مالک اشتر است؛ میثم تمّار است. اینها رویشهای جدیدند. اینها که در زمان پیامبر نبودند؛ اینها در همان دوران غربت اسلام روییدند؛ اینها نهالهای تازه‌اند. شما ببینید یک مالک اشتر در همه تاریخ اسلام چقدر مؤثّر است. بله؛ ممکن است کسانی ریزش پیدا کنند که البته مایه تأسّف است. وقتی به امیرالمؤمنین شمشیر زبیر را دادند، گریه کرد. همان‌طور که گفتم، غصّه دارد. غصّه دارد کسانی ریزش پیدا کنند که یک روز پای سفره انقلاب، پای سفره امام زمان، پای سفره اسلام و قرآن نشستند و نان و نمک اسلام را خوردند؛ اما در کنار آن ریزشها، مالک اشترها هستند؛ عبداللَّه‌بن‌عباسها هستند. امیرالمؤمنین هرجا در میدانهای جنگ احتیاج به زبان داشت، عبداللَّه‌بن‌عباس میرفت و امیرالمؤمنین را یاری میکرد. هرجا احتیاج به شمشیر داشت، مالک اشتر بود. مثل مالک اشتر، مثل عبداللَّه‌بن‌عباس، مثل محمّدبن‌ابیبکر - مثل این رجال - نه یکی، نه ده نفر، نه هزار نفر که هزاران نفر بودند. این‌طور نیست که شما خیال کنید حالا چهار نفر آدمی که از راه برگشتند و نیرویشان تمام شد، معنایش این است که نیروی این گردونه عظیم تمام شده است. نه آقا؛ بعضیها در بین راه قوّه‌شان تمام میشود. بله؛ ضعیفترها وسط راه آذوقه‌شان تمام میشود. یک نفر از مشهد حرکت کرده بود که با کاروانی به کربلا برود. به خواجه اباصلت که رسیدند - کسانی که به مشهد رفته‌اند، میدانند که خواجه اباصلت کجاست - گفت ما که خرجیمان تمام شد! بعضیها خرجیشان در خواجه اباصلت تمام میشود؛ بعضیها خرجیشان بین راه تمام میشود؛ بعضیها دو سه کیلومتر میآیند، بعد خرجیشان تمام میشود! این همان ارتجاع و برگشتن است. این افتخار نیست؛ این ننگ است؛ این بریدن است؛ این از راه ماندن است؛ اما: «الم تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء»؛ ریشه مستحکم است و شاخه‌ها روزبه‌روز همین‌طور زیادتر میشود: «تؤتی اکلها کلّ حین باذن ربّها»؛ رویش جدید هست. جا دارد که درباره این ریزشها و رویشها، از دیدگاه جامعه‌شناختی و روان‌شناختی و تاریخی، کار و بحث کنند. بحثهای بسیار مهمّی است و من متأسّفانه مجالش را ندارم.
بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف‌1378/09/01
اگر آرمانگرایی، به بیزاری از آرمانها تبدیل شود، دیگر آن نخواهد بود؛ یک چیز دیگر خواهد شد؛ حالا اگر شکلش هم نو باشد، باطنش ارتجاع و کهنگی و پوسیدگی و کهنه‌پرستی است. این جنبش [دانشجویی]باید دنبال آرمانها باشد؛ یعنی دنبال عدالت، دنبال مساوات، دنبال آزادی معنوی، دنبال آزادی اجتماعی، دنبال عزّت اجتماعی، دنبال سرآمد شدن ملی در جهان. اگر آن حالت صفا و خلوص، به حالت معامله‌گری و به بازیهای متداول سیاسی تبدیل شد - که آدمهایی که سنّی از آنها گذشته، این بازیها را میشناسند؛ اما آن جوانی که تازه وارد میدان میشود، خیال میکند که اینها کارهای جدیدی است و کسی هم نمیفهمد؛ نه، کارهای دستمالیشده کهنه است؛ کارهای احزابِ قدرت‌طلبِ پوسیده این‌طوری است - دیگر آن نخواهد بود.
پیام به گردهمائی ویژه‌ی دانشگاهیان و دانشجویان در تجلیل از حضرت امام خمینی‌(ره)1378/03/12
تاکید مکرر امام راحل بر اسلامی شدن دانشگاه، برای این بود که نسل جوانِ تحصیلکرده‌ی کشور از این احساس ناتوانی و نیاز نجات یابد و به نجات کشور از تبعات وابستگیِ دوران گذشته همت گمارد.
جامعه‌ی دانشگاهی‌کشور اعم از دانشجو و استاد ومدیران، امروزوظیفه‌ی‌بزرگی‌بردوش‌دارند. انقلاب توانسته‌است اعتماد به نفس را در نسل جوان زنده‌کند. حفظ و تقویت این احساس مبارک، همان وظیفه‌ی بزرگ و تاریخی است.
در عرصه‌ی دانش و تحقیق: ده برابر شدن کمیت دانشجویی، پیدایش و گسترش رشته‌های متعدد علمی وتحقیقی، فراگیرشدن تحصیلات‌عالی، بروز استعدادهای درخشان در میدان ابتکار و اختراع از ثمرات همان خودباوری و اعتماد بنفس است که انقلاب اسلامی به جامعه‌ی دانشگاهی بخشید. در عرصه‌های فرهنگی و دینی و سیاسی نیز حضور دانشجویان و دانشگاهیان در فرصتهای خدمت به نظام اسلامی و جانفشانی در میدان دفاع و سازندگی، و پایبندی به آرمانهای اسلامی و روح صفا و تعبد در قشر عظیمی از دانشجویان و اساتید، از آثار همان جهتگیری انقلابی و محصول درس جاودان امام بزرگوار است.
ساده‌انگاری است اگر امید و طمع دشمن بر رجعت دانشگاه به آن گذشته‌ی آفت زا، نادیده گرفته شود. امروز آماج بسیاری از تبلیغات خصمانه‌ی دشمنان، در درجه‌ی اول، دانشجویان و دانشگاهیانند. امروز در حالیکه نسل جوان روشنفکر در بسیاری از کشورهای اسلامی، مجذوب امام و انقلاب و اسلام ناب محمدی (صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله) است، طراحان تبلیغاتی نظام سلطه‌ی جهانی، در صدد آنند که نسل جوان و نوخاسته‌ی کشورِ انقلاب را با آرمانهای انقلاب، بیگانه و از ریشه‌ی خود جداکنند. دستهای طرار و مغزهای مکار و دلارهای بیشمار در تلاشی بیهوده، نسل جوان انقلاب را هدف گرفته‌اند. آنان از بیداری جوانان و قدرت تحلیلی که در پرتو انقلاب به آنان داده شده، غافل‌اند. با اینحال جوانان دانشور، طلبه و دانشجو، و اساتید متعهد، دانشگاهی و روحانی، باید مسؤولیت سنگین روشنگری و جهاد فکری و علمی را بیش از پیش بر دوش خود احساس کنند و در میدان علم و دین و آرمانگرایی به مسابقه‌یی الهی که پاداش آن بهشت دنیوی و اخروی است، بپردازند.
پیام به ملت ایران به مناسبت بیستمین سالگرد انقلاب اسلامی1377/11/21
تبلیغات خصمانه دشمنان امروز پس از بیست سال به حرفهایی تکراری و مشمئزکننده تبدیل شده است. کسانی که از سرکوب خونین قیام پانزده خرداد و قتل عام هفده شهریور با وقاحت تمام دفاع کردند، امروز دم از حقوق بشر می‌زنند. کسانی که پنجاه و چند سال دیکتاتوری سیاه پهلویها را پشتیبانی کردند، امروز تهمت دیکتاتوری به جمهوری اسلامی می‌زنند، کسانی که با ویران کردن و غارت منابع کشور و تحمیل صنعت معیوب و ناقص و وابسته، دهها سال ایران را از کاروان جهانی عقب راندند ، امروز شکوفاییها و معجزه‌های سازندگی انقلاب را ندیده می‌گیرند، کسانی که هنوز در آرزوی رجعت ایران به دوران سیاه و نکبت‌بار پادشاهی‌اند، نظام نوین و تازه نفس و جوان انقلابی را مرتجع می‌نمایند!
بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران‌1377/02/22
مسأله مورد نظر من در مقوله روشنفکری. این مسأله، مسأله‌ای است که اگر من بخواهم روی آن اسم بگذارم، مثلاً خواهم گفت: ارتجاع روشنفکران، یا ارتجاع روشنفکری. میدانید که مقوله روشنفکری، اساساً ضدّ ارتجاع است. روشنفکری مقوله‌ای است که رو به جلو دارد و به آینده نگاه میکند؛ یعنی همان مفهومی که در فارسی آن را از «انتلکتوئل» فرانسوی ترجمه کرده‌اند. البته کسانی که اهل فنّ این کار و اهل زبانند، میگویند این ترجمه، ترجمه درست و دقیقی نیست. حالا هرچه هست، معلوم است که مقصود چیست. من بعداً مقداری هم در این خصوص توضیح میدهم. این هویّت پیشرو و آینده‌نگر، رو به مستقبل دارد و نمیتواند با رجعت و عقبگرد خو کند؛ اما من پدیده‌ای را مشاهده کردم و مشاهده میکنم که جز اسم گفته شده برای آن، عنوانی پیدا نمیکنم: ارتجاع روشنفکری، رجعت روشنفکری
...
برگشتن به دوران بیماری روشنفکری؛ برگشتن به دوران بیغمی روشنفکران؛ برگشتن به دوران بیاعتنایی دستگاه روشنفکری و جریان روشنفکری به همه سنّتهای اصیل و بومی و تاریخ و فرهنگ این ملت. امروز هر کس این پرچم را بلند کند، مرتجع است؛ ولو اسمش روشنفکر و شاعر و نویسنده و محقّق و منتقد باشد. اگر این پرچم را بلند کرد - پرچم بازگشت به روشنفکری دوران قبل از انقلاب، با همان خصوصیات و با جهتگیری ضدّ مذهبی و ضدّ سنّتی - این مرتجع است؛ این اسمش ارتجاع روشنفکری است.
بیانات در خطبه‌‌های نمازجمعه1377/02/18
چند سال قبل از این، ما این مسأله را مطرح کردیم که عاشورا غیر از درسها، عبرتهایی هم دارد. بحث عبرتهای عاشورا مخصوص زمانی است که اسلام حاکمیت داشته باشد. حداقل این است که بگوییم عمده این بحث، مخصوص به این زمان است؛ یعنی زمان ما و کشور ما، که عبرت بگیریم.
ما قضیه را این‌گونه طرح کردیم که چطور شد جامعه اسلامی به محوریّت پیامبر عظیم‌الشّأن، آن عشق مردم به او، آن ایمان عمیق مردم به او، آن جامعه سرتاپا حماسه و شور دینی و آن احکامی که بعداً مقداری درباره آن عرض خواهم کرد، همین جامعه ساخته و پرداخته، همان مردم، حتّی بعضی همان کسانی که دوره‌های نزدیک به پیامبر را دیده بودند، بعد از پنجاه سال کارشان به آن‌جا رسید که جمع شدند، فرزند همین پیامبر را با فجیعترین وضعی کشتند!؟ انحراف، عقبگرد، برگشتن به پشت سر، از این بیشتر چه میشود!؟
زینب کبری سلام‌اللَّه‌علیها در بازار کوفه، آن خطبه عظیم را اساساً بر همین محور ایراد کرد: «یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر، أتبکون!؟». مردم کوفه وقتی که سرِ مبارک امام حسین را بر روی نیزه مشاهده کردند و دختر علی را اسیر دیدند و فاجعه را از نزدیک لمس کردند، بنا به ضجّه و گریه کردند. فرمود: «أتبکون!؟»؛ گریه میکنید!؟ «فلا رقات الدمعه ولاهدئت الرنه»؛ گریه‌تان تمامی نداشته باشد. بعد فرمود: «انّما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا تتّخذون ایمانکم دخلاً بینکم». این، همان برگشت است؛ برگشت به قهقرا و عقبگرد. شما مثل زنی هستید که پشمها یا پنبه‌ها را با مغزل نخ میکند؛ بعد از آن که این نخها آماده شد، دوباره شروع میکند نخها را از نو باز کردن و پنبه نمودن! شما در حقیقت نخهای رشته خود را پنبه کردید. این، همان برگشت است. این، عبرت است. هر جامعه اسلامی، در معرض همین خطر هست.
امام خمینىِ عزیز بزرگ ما، افتخار بزرگش این بود که یک امّت بتواند عامل به سخن آن پیامبر باشد. شخصیت انسانهای غیر پیامبر و غیر معصوم، مگر با آن شخصیت عظیم قابل مقایسه است؟ او، آن جامعه را به وجود آورد و آن سرانجام دنبالش آمد. آیا هر جامعه اسلامی، همین عاقبت را دارد؟ اگر عبرت بگیرند، نه؛ اگر عبرت نگیرند، بله. عبرتهای عاشورا این‌جاست.
ما مردم این زمان، بحمداللَّه به فضل پروردگار، این توفیق را پیدا کرده‌ایم که آن راه را مجدّداً برویم و اسم اسلام را در دنیا زنده کنیم و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نماییم. در دنیا این افتخار نصیب شما ملت شد. این ملت تا امروز هم که تقریباً بیست سال از انقلابش گذشته است، قرص و محکم در این راه ایستاده و رفته است. اما اگر دقّت نکنید، اگر مواظب نباشیم، اگر خودمان را آن‌چنان که باید و شاید، در این راه نگه نداریم، ممکن است آن سرنوشت پیش بیاید. عبرت عاشورا، این‌جاست.
بیانات در خطبه‌‌های نمازجمعه1373/11/28
عزیزان من! هر جا که شما نگاه کردید - چه در محیط خودتان، چه در کشور خودتان و چه در سرتاسر دنیا - و بدی و فسادی را از ناحیه کسی، مشخّصاً دیدید، اگر دقّت کنید مشاهده خواهید کرد که اساس و منشأ آن بدی و فساد، انانیّت، استکبار، استعلا و غرور انسانی است. دعا باید این را بشکند.
من یک وقت میخواستم بحثی قرآنی در این خصوص عرض کنم که فعلاً مجالش نیست. بحث قرآنی مربوط به ماجرای حضرت موسی علیه‌السّلام است که از آن ماجراهای عبرت‌آمیز و عجیب تاریخ است. درباره این ماجرا هرچه بگویم تمام نمیشود. واقعاً قرآن گنجینه عظیمی از تجربه موسوی برای ماست. در این ماجرای عجیب، یکی از نقاط برجسته، خراب و فاسد شدنِ کسانی از همراهان موسی علیه‌السّلام است که از همراهىِ او برگشتند. من اینها را عرض میکنم تا کسانی که اهل تأمّل در آیات قرآنند، دنبالش بروند.
در قرآن چند مورد از این مسائل داریم که یکی مربوط به سامری است، یکی مربوط به قارون است و یکی هم مربوط به کسانی است که از رفتن به داخل ارض مقدسّه استنکاف کردند. اینها مصادیق رجعت و ارتداد است؛ و بنده یکی دو ماه پیش، درباره رجعت و ارتداد صحبت کردم. مثلاً قارونِ مبغوضِ خبیثِ ملعونِ الهی، آن قدر انسان بدی است که قرآن کریم بخشی را به او اختصاص داده است. مشکل قارون این‌جاست که وقتی حضرت موسی علیه‌السّلام به او میفرماید «اموالی را که تو به دست آوردی، زینت است» و به نصیحت وی میپردازد، در جواب آن حضرت میگوید: «انما اوتیتهُ علی علم(15)»؛ من آگاه و عالم و توانا بودم.» به تعبیر امروزی: «هوش و ذکاوت داشتم، زرنگی داشتم، سیاست بلد بودم. ناز شستم که این اموال را از این راهها به دست آوردم. به کسی مربوط نیست!» او نمیفهمید که اموال را خدا داده بود. کما این‌که جان را خدا به انسان میدهد، فرزند را خدا به انسان میدهد، دین را خدا به انسان میدهد و همه چیز مالِ خداست.
بیانات در دیدار جمعی از پاسداران1373/10/15
در قرآن کریم، حقیقت تلخی مطرح شده است که اگر بخواهیم اسمی برایش بگذاریم، میتوان اسم آن را «ارتجاع»، یعنی رجعت به عقب، یا «ارتداد»، یعنی برگشتن، عقبگرد، خسران و از دست دادن دستاوردها گذاشت. راجع به این مقوله، در قرآن، حدیث و تاریخ، صحبت شده است. این مقوله، متأسفانه به جوامع و ملتهایی مربوط است که در بهترین حالات معنوی و الهی هستند. یعنی به مردمِ دوران جاهلیت مربوط نیست، بلکه به مردمِ دوران اسلام مربوط است. چون اینها هستند که ممکن است این میکروب در مزاجشان اثر بگذارد. آن، یک بیماری است که مخصوص کشورها و ملتهایی است که با حرکتی عظیم، یک قدم به جلو برداشته‌اند و به تعبیر امروز، انقلاب کرده، به جایی رسیده و خود را به خدا نزدیک کرده‌اند. به تعبیر دیگر، آن بیماری، مخصوص کسانی است که خدای متعال به آنان انعام کرده است.
شما نگاه کنید این قضیه چقدر مهم است که ما هر روز، بارها در سوره حمد باید جمله‌ای را که به‌نحوی اشاره به همین حقیقتِ تلخ دارد، تکرار کنیم: «اهدناالصّراط المستقیم، صراطالذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولاَالضّالّین»؛ راه کسانی که به آنان نعمت دادی. منتها، کسانی که خدا به آنان نعمت داده است دو نوعند: اوّل کسی که دچار بلای غضب الهی و بیماری ضلالت بعد از هدایت شده است، که میگوید: «خدایا مرا جزو این انعام شده‌ها قرار نده.» نوع دوم، کسی که انعام بر او شده است، اما دیگر مورد غضبِ بعدی و دچار ضلالتِ بعدی نشده است. میگوید: «مرا جزو اینها قرار بده.» «صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم، ولاَالضالین.» مرا از انعام شدگانی که از قبیل «فاُولئک مع الّذین انعم اللَّه علیهم من النّبیّن و الصّدّیقین و الشّهدا» هستند قرار بده، نه از قبیل آنهایی که درباره‌شان فرموده‌ای: «اذکروا نعمتی الّتی انعمت علیکم و أنی فضلتکم علی العالمین.» یعنی بنیاسرائیل. بنی اسرائیل هم جزو کسانی بودند که خدای متعال برایشان انعام کرد و قرآن مصرّح این معناست: «یا بنی اسرائیل أذکروا نعمتی الّتی انعمت علیکم»؛ «من به شما هم انعام کردم.» و «أنی فضلتکم علیالعالمین»؛ «نعمت بسیار بزرگی هم دادم؛ که شما به خاطر آن نعمت، بر همه بشریت فضیلت پیدا کردید.» اما همین بنیاسرائیل، کسانی بودند که بعدها کارشان به جایی رسید که خدای متعال، لعنت دائمی بر آنان فرستاد و در روایات داریم که مراد از «المغضوب علیهم»، یهود است. یعنی کسانی که دچار آن تجربه و امتحانِ تلخِ تاریخی شدند. البته، چنین چیزی، در مورد مسلمین هم ممکن است. به همین سبب، قرآن، مسلمانان را بر حذر داشته است.
بنده، در سال گذشته، به مناسبت یاد حسین بن علی علیه‌السّلام، این را مطرح کردم که ماجرای امام حسین جدای از یک درس، یک عبرت است. درس آن است که به ما میگوید: این بزرگوار، آن‌طور عمل کرد. ما هم باید آن‌گونه عمل کنیم. امام حسین درس بزرگی به همه بشریت داده که خیلی با عظمت و در جای خود محفوظ است. اما غیر از درس، چیز دیگری وجود دارد و آن عبرت است. عبرت آن است که انسان نگاه کند و ببیند چطور شد حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام - همان کودکی که جلوِ چشم مردم، آن همه موردِ تجلیلِ پیغمبر بود و پیغمبر درباره او فرموده بود: «سیّد شباب اهل الجنه»؛ سرور جوانان بهشت - بعد از گذشت نیم قرن از زمان پیغمبر، با آن وضعِ فجیع کشته شد!؟ چطور شد که این امّت، حسین‌بن‌علی را جلوِ چشم کسانی از همان نسلی که دیده بودند که او بر دوش پیغمبر سوار میشد و این حرفها را از زبان پیغمبر درباره او شنیده بودند، با آن وضع فجیع کشتند!؟ این، عبرت است. مگر شوخی بود که دختران پیغمبر را مثل دخترانِ سرزمینهاىِ فتح شده غیر اسلامی، بیاورند جلوِ چشم مردم کوچه و بازار بگردانند و به کسی مثل زینب سلام‌اللَّه‌علیها اهانت کنند!؟ چطور شد که کار به این‌جا رسید؟ این، همان عبرت است و از درس بالاتر است. این، نگاه به اعماق و ریزه‌کاریهای تاریخ و حوادث است.
حال به مناسبت بحث «ارتجاع» یا «ارتداد» یا «رجعت»، میخواهم عرض کنم که در همین جریان، زینب کبری سلام‌اللَّه‌علیها اسم قضیه «ارتجاع» را آورد؛ یعنی به همین بیماری اشاره کرد و در کوفه فرمود: «انمامثلکم کمثل‌التی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا»؛ «شما مثل کسانی هستید که پشمی یا پنبه‌ای را با زحمت به نخ تبدیل میکنند و بعد مینشینند با زحمت زیاد، این نخها را باز میکنند و باز به پنبه یا پشم تبدیل میکنند!» این، یعنی ارتجاع و برگشت و زینب کبری به این معنا اشاره کرد. یعنی در امت پیغمبر خاتم، صلّیاللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم، همان اندازه این خطر وجود دارد که در امّت موسی. بعد از گذشت زمان پیغمبر - با آن نفس گرم پیغمبر - این حوادث شوخی نیست! در زمان پیغمبر - این انسانی که به وحی الهی متّصل بود - درباره تمام حوادثِ ریز و درشتی که اتّفاق میافتاد، آیه قرآن نازل میشد و وحىِ الهی، صریح و روشن و بیابهام، نازل میگردید؛ حالا بعد از آن سازندگی که پیغمبر داشت، آن چنان رجعتِ فجیع، دردآور و فراموش نشدنی، در تاریخ اتّفاق میافتد! پس این میکروب، میکروب «رجعت» یا «ارتجاع» یا «ارتداد» است.
عزیزان من! مسائل اساسی انقلاب را ما با چه کسانی در میان بگذاریم؟ چه کسی نسبت به این انقلاب و نظامِ اسلامی، دلسوزتر، علاقه‌مندتر و خودیتر از شماست!؟ مخاطب این بیان، شما جوانان مؤمنِ مخلصِ پاک نهادِ حقیقتاً دلسوز انقلاب، چه در لباس شما و چه در لباسهای دیگر - لباسهای نظامی؛ اعم از ارتشی و بسیجی و نیروی انتظامی، و لباسهای عادّی و روحانی و غیرروحانی - هستید. من میخواهم این را عرض کنم که: آقایان! دشمن بزرگ انقلاب در درون انقلاب، همین میکروب ارتجاع است؛ این میکروبی که در جوامع انقلابی رشد میکند، تکثیر میشود، نفوذ میکند، بیماری میآورد، و بیماریاش هم واگیر است. از روز اوّل، امریکا و بلوک شرقِ آن روز و دیگر دشمنان و مرتجعین منطقه، فکر کردند که با دخالت نظامی، تحریک همسایه، محاصره اقتصادی و غیره، خواهند توانست این نهال را ریشه کن کنند. اما هر چه کلف زدند، اره مالیدند و کارهای دیگر کردند، این نهال، روزبه‌روز تناورتر و ریشه دارتر شد. واقعاً مصداق آیه شریفه «الم‌تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمة طیّبه کشجرة طیّبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء» شد. ریشه‌ها محکم و شاخه‌ها در آسمان بود.
امروز نمیخواهم بگویم که دشمنانِ مسلّح به پول و زور بیکارند و ضربه نمیزنند. ضربه میزنند و حرفهایشان را هم میشنوید. امروز آن‌قدر هم بیحیا شده‌اند که صریحاً میگویند: ما رفتیم به فلان کشور و گفتیم که رابطه‌اش را با ایران قطع کند، یا فلان کشور، معامله‌اش را چنان کند. وقاحت دشمنان ما - بیش از همه امریکاییها - آن‌قدر هست که تصریح هم میکنند! صهیونیستهاىِ بیوجودِ مجهول الهویه مجعول النّسب هم که جرأت نمیکردند اظهار وجودی بکنند و همه تلاششان برای دفاع از خود مصروف بود، اکنون به خاطر بدکردارىِ بعضی از رؤسای عرب در منطقه، کارشان به جایی رسیده است که این‌جا و آن‌جا میروند و میگویند با ایران این‌گونه و آن‌گونه رفتار کنید! گفت: «یکی را به ده راه نمیدادند، سراغ خانه کدخدا را میگرفت.» وجود خودشان در منطقه زیادی است، حالا راه افتاده‌اند که فلان و فلان
امروز مهمترین طرح دشمن، «انتظار» است. دشمن منتظر نشسته است تا این میکروب در داخل این کالبد سالم و نیرومند؛ یعنی کالبد نظام اسلامی و جمهوری اسلامی، اثر کند. لذا ما باید مراقب باشیم. امروز آنها منتظرند که فساد در داخل این کشور نفوذ پیدا کند؛ تردید در اذهان جوانان این کشور نفوذ پیدا کند؛ سرگرمیهای باز دارنده و فاسد، بر آرمانهای بزرگ غلبه پیدا کند؛ دنیا طلبی و اشتغال به مال و زینت دنیا رایج شود و لذّت پول و زندگی راحت و تجمّلاتی، خود را زیر دندان عناصر انقلابی نشان دهد.
اینها ناقلهای میکروب ارتجاعند. نه این‌که مردم یا انقلابیون نباید زندگی کنند! نعمت و برکات خدا، مال همه است و همه باید از آنها استفاده کنند. اما پرداختن به دنیا و شهوات؛ پرداختن به مال و مال اندوزی؛ پرداختن به خود بیش از پرداختن و اندیشیدن به جمع و هدف و خدا و دین خدا؛ دچار شدن به فساد اخلاقی - اعم از فسادهای مالی، جنسی، اداری و اختلافات داخلی که این هم یک نوع فساد بسیار خطرناک است - و جاه طلبیهای غلط و نامشروع، آن چنان که در دنیای غرب مطرح است، عواملی هستند که کاخ آرمانی انقلاب و اسلام و هر حقیقتی را ویران میکنند. بناهای جدیدی ساخته خواهد شد؛ اما بناهای طاغوتی، غیر خدایی، بناهای ضدّ اسلامی و ضدّ ارزشهایی که به‌خاطر آنها خون شهدای ما ریخته شد. و این یعنی همان رجعت و برگشت، که دشمن منتظر آن است.
اگر میبینید که مسأله تهاجم فرهنگی یا شبیخون فرهنگی یا قتل عام فرهنگی در این کشور به‌شدّت از طرف دشمن دنبال میشود؛ اگر میبینید که تبلیغات دشمن در همه جای دنیا روی جمهوری اسلامی بیش از جاهای دیگر متمرکز است و اگر میبینید که دائم تلاش میکنند ذهن ملت - بخصوص جوانان و مؤمنین - را در داخل جمهوری اسلامی تصرّف کنند، به همین سبب است. دشمن و نهادهای دشمن، بر اثر تجربه فهمیده‌اند که انسان، آسیب‌پذیر است. میگویند: «هر انسانی، قابل فاسد شدن است. هر کس باشد، میتوان فاسدش کرد.» البته راست میگویند؛ با یک استثنا: «الّاالمتّقین». متّقین را نمیتوان فاسد کرد. آنها این را؛ یعنی معنای تقوا را دیگر نمیفهمند. بله؛ انسانها را میتوان فاسد کرد و میتوان زیباییهای دنیا را از طرق نامشروع در جلوِ چشم آنها به رژه در آورد و دلهایشان را بُرد؛ طوریکه همه ارزشها را دور بریزند و در مقابل جلوه‌های مادّی قربانی کنند. اما اگر تقوا نباشد: «الّاالمتّقین». تقوا در قیامت هم اثر میکند، در دنیا هم اثر میکند، در سیاست هم اثر میکند، در حفظ نظام هم اثر میکند، در جنگ هم اثر میکند. و این را خودِ شما، درک و لمس کردید و دیدید.
عزیزان من! میخواهم عرض کنم که، بارِ سنگینِ حفظِ این امانتِ الهی - یعنی جمهوری اسلامی - بر دوش شماست. البته بدانید: من آدمی هستم که طبقات مختلف جامعه را میشناسم و با آنها ارتباط دارم. بنده الان خدا را شکر میکنم که این دیوارها و حجابها، نتوانسته است رابطه مرا با قشرهای مختلفِ مردم قطع کند. بنده خیلی خوشبینم. میبینم که دشمن، از صد تلاش در نود تلاش ناکام است. داخلِ مجامع و اجتماعات پاسداران را هم بحمداللَّه میشناسم. آن‌قدر چیزهای زیبا وجود دارد و انسان در بین شما جوانان عزیز، آن‌قدر کارهای بزرگ، همّتهای بلند و گذشتهای افسانه‌وار مشاهده میکند که من بارها خدای بزرگ را به‌خاطر وجود چنین همّتهای بلند و روحیه‌های عظیم و شخصیتهای بزرگ و بیسرو صدا، شکر کرده‌ام و - به شما عرض میکنم که - خودِ من، احساس شرمندگی کرده‌ام. خودم را با این جوان مقایسه کرده‌ام، دیده‌ام که ما کجا و این جوان کجا! از این قبیل، خیلی هستند. بنده اینها را میدانم و میدانم که دشمنْ واقعاً نتوانسته است یک دهم از کارهای خود را، در وضع کشور، نافذ کند. اما همان ده درصد و یک دهم، بنده را نگران میکند.
من میخواهم به شما جوانان عزیز، به شما پاسداران عزیز، به شما سازمانِ با عظمت و پرشکوه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به شما بسیجیها، به شما ارتشیهای مؤمن و دلسوز و ساخته و پرداخته انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، به شما جوانان قشرهای مختلف این کشور و به خانواده‌های گوناگون، از متوسّطها، پایین‌تر از متوسّطها و بالاتر از متوسّطها، عرض کنم که عزیزان من! بارِ سنگینِ حفظِ این امانتِ الهی که امانت پیغمبران است، بر دوش شماست. جمهوری اسلامی، امانتِ تاریخىِ انبیای عظام الهی است. آرزوی موسی و عیسی و آرزوی همه اولیا و ائمّه بزرگوار ماست که امروز تحقّق پیدا کرده است؛ ولو ناقص. (کاملش هم، ان‌شاءاللَّه، در دوران حکومت کبری و ولایت عظمای حضرت بقیةاللَّه فی‌الارضین، ارواحنالتراب‌مقدمه‌الفداه، ظاهر و آشکار خواهد شد.) این، بارِ خیلی سنگین و محموله پر ارزشی است. این را شما باید حفظ کنید و این میسّر نیست مگر با حفظ نفس. متاع دنیا، لذّت خیر، پول، ثروت و تجمّل دنیا - آن هم در حدودی که امثال من و شما ممکن است در زندگی خود داشته باشیم - خیلی کمتر و بیارزشتر و حقیرتر از آن است که انسان به خاطر آنها بنیه معنوی خود را ضعیف کند و حملِ این بار را به خطر بیندازد. مراقب باشید و دشمن را ناکام کنید.
این آمادگی، که میگویید «آماده‌ایم» خیلی باارزش است. اما بدانید که این آمادگی، سخت‌تر از آمادگی در جبهه است. این، آمادگىِ خیلی مشکلی است. آن آمادگیها، در صورتی میسّر خواهد شد که انسان این‌جا آمادگی پیدا کند. آن‌جا کسانی توانستند محکم بایستند که دلهایشان را از این محبّتها خالی کرده بودند. خودِ شما، مراجعه‌ای به آن تاریخ و خاطره‌های خودتان بکنید! به یاد بیاورید که چطور به فکر هیچ چیز در این دنیا نبودید! به فکر مال، ثروت، خانه، زندگی، پدر و مادر، عیال و فرزند نبودید! اگر کسی به شما میگفت که میخواهیم یک خانه خیلی خوب، در فلان جای شهر به شما بدهیم، اصلاً به ریشش میخندیدید که «خانه چیست!؟» این‌طور پاک بودید که توانستید آن کارهای بزرگ را انجام دهید. کسانی که آن‌جا، درمقابل هوسهای مادّی، پاها و زانوانشان میلرزید، نمیتوانستند مقاومت کنند. برگردید به قرآن کریم و داستان جالوت را بخوانید! «و قتل داوود جالوت.» این داستان را با دقّت و تأمّل بخوانید تا ببینید که نقش مقاومت و استقامت در میدانهای سخت، چه نقش ارزنده و مهمّی است.
بیانات در جلسه بیست و هشتم تفسیر سوره بقره1371/03/06
قبل از انقلاب در مشهد و در آن دوران سخت مبارزات جوانهایی میآمدند پیش من پدرشان را من میشناختم. از مخالفین سرسخت این راه بودند، یک وقت یکی از این پدرها که روحانی و مخالف این مسائل بود آمد منزل ما و من تعجب کردم این آقا که میانه‌اش با ما خوب نیست چرا منزل ما آمد!؟ ‌ بعد معلوم شد او که فهمیده پسرش درس تفسیر ما می‌آید آمده است بگوید چرا پسرش درس تفسیر شما می‌آید؟ من خندیدم و گفتم من از شما سؤال میکنم، چرا پسر شما درس تفسیر من می‌آید؟ نگذارید بیاید، اما او نمیتوانست نگذارد. یعنی آن پسر بر آن محیط خانوادگی ارتجاعی ضدانقلاب فائق آمده بود و شما وقتی نگاه کنید، از این قبیل فراوان خواهید دید، در تاریخ هم زیاد دیده‌اید.