راهبردهایی برای برنامه‌سازی طنز از نظر رهبر انقلاب اسلامی

چگونه لبخند بسازیم؟

از نظر رهبر انقلاب «زندگی باید شادمانه باشد و شادمانه بگذرد» (۷۱/۱۰/۱) و بر اساس این دیدگاه است که تأمین شادی برای مردم را از وظایف حکومت اسلامی می‌دانند. ایشان این نکته را در دیدار با مسئولان صدا و سیما و برنامه سازان رادیویی و تلویزیونی فرمودند: «شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین کرد» (‌‌۸۳/۹/۱۱). اما ایشان در مورد برنامه‌سازی طنز در جمهوری اسلامی قواعد و جهت‌گیری‌هایی نیز بیان داشته اند که در این گزیده بیانات به مرور آنها می‌پردازیم. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن سالروز ولادت پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و هفته وحدت این گزیده بیانات را منتشر می‌کند.

* تعریف طنز
* طنز، کاری جدی است
آن کسی که مخاطب نمایش طنزگونه یا به‌هرحال کار تفریحی است، خودش هم احساس نمی‌کند این کاری جدی است. شاید مجری هم در مواقعی احساس نکند. البته مجریها فرق می‌کنند. کسی که طرحی را اجرا می‌کند، گاهی انسان فرزانه و هوشمندی مثل آقای نوذری است. یک انسان فرزانه و هوشمند، می‌فهمد که چه کاری را انجام می‌دهد. یعنی چون با درک، کار را انجام می‌دهد، خوب می‌فهمد که این کار چقدر عظمت دارد. (۷۱/۱۰/۱)

* طنز هنر بزرگی است
طنز فاخر و برجسته، یکی از هنرهاست. طنز، هنر خیلی بزرگی است. بنده با مرحوم صابری شوخی میکردم و میگفتم «طنازها»!
طنازهای واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهمِ جدی که با زبان شوخی بیان میشود؛ محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی.  (‌‌۸۳/۹/۱۱)

* اهمیت طنز
* تفریح عنصر اساسی زندگی خوب است
راجع به موضوع تفریحات، چیزی که می‌توانم بگویم این است که موضوعی بسیار مهم و اساسی است. اگر چه در جامعه، خیلیها هستند که ممکن است آن را جدی نگیرند و فکر کنند که یک زندگی جامد و خشک و بی‌انعطاف و بی‌لبخند، می‌تواند زندگی موفقی باشد. اما چنین نیست. اگر در زندگی تفریح سالم نباشد؛ اگر آن لبخند طبیعی که ناشی از نشاط است بر لب انسان ننشیند، زندگی برخود انسان و بر معاشران او، جهنم خواهد شد. مادیات، مقدمه‌ی زندگی خوبند؛ و تفریح، عنصر اساسی زندگی خوب است.
فرض کنیم کسی در آمدهای مالی بسیار کلانی داشته باشد، اما در زندگی دل خوشی نداشته باشد. این، زندگی نیست که دارد! تفریح، از باب تفعیل است؛ یعنی فرح آوردن؛ یعنی ایجاد فرح. اگر فرح و شادمانی در انسانی نباشد، ولو خیلی هم در آمد داشته باشد؛ مقام بسیار عالی داشته باشد یا نفوذ اجتماعی داشته باشد، این اصلاً برای او زندگی نیست و حتی نمی‌شود با او زندگی کرد. شما همتتان این است که آن فرح و شادمانی را به انسانها ببخشید و مردم را - از بالاترین مقام اجتماعی تا مردم عادی کوچه و بازار؛ از فقیر و غنی و قشرهای مختلف - شادمان کنید. این امر بسیار مهمی است. زندگی باید شادمانه باشد و شادمانه بگذرد. (۷۱/۱۰/۱)

* کسانی که مردم را مسرور می کنند هم نیاز به مسرت دارند
گاهی اوقات انسان از حادثه‌ای، از خبری، از پیشامدی، از ناتوانی‌ای در صحنه‌ای و در میدانی غمگین است و به چیزی می‌خواهد پناه ببرد که این غم را بزداید. گاهی انسان به تفریح و دوستی، به رفاقت و به بگو بخند، پناه می‌برد. کسانی می‌توانند، کسانی هم گیرشان نمی‌آید و نمی‌توانند. اما من به تجربه دریافته‌ام: آن عاملی که همواره در چنین حالاتی به انسان مسرت می‌بخشد، نماز است. یعنی انسان وقتی به طرف نماز می‌رود، دلش باز می‌شود و آن مسرت معنوی در او به وجود می‌آید. چرا؟ چون نماز، آن مرحله‌ای است که انسان با خدا، بدون هیچ‌گونه واسطه و هیچ پرده‌ای حرف می‌زند. آن، مسرت حقیقی است. از این مسرت، نباید غافل شد...
شما که اهل سرور هستید و سرور در دل مردم می‌افشانید و مردم را با مسرت آشنا می‌کنید - و این یکی از بزرگترین خدماتی است که می‌شود انجام داد - می‌توانید این مسرت را، هم برای خودتان و هم برای مردم تدارک ببینید. این مسرت، از آن مسرتهایی است که انسان اگر خودش را توانست با آن آشنا کند، مردم را هم به تدریج آشنا می‌کند؛ یعنی هر کس به او نزدیکتر است، آشنا می‌شود. این مسرت معنوی را در دل خودتان ایجاد کنید. کسانی که مردم را با مسرت آشنا می‌کنند، همیشه دل خودشان پر از مسرت نیست و گاهی دلشان پر از غم نیز هست. خیلی از اوقات دیده‌ایم افرادی را که اهل طنزند، دلهای پر از غمی دارند. شاید این، خاصیت کار باشد و نمی‌دانم چه خصوصیتی است. شاید یک خصوصیت روانی‌ای وجود دارد، که غمگینند و در دل، افسرده‌اند. آن افسردگی را نمی‌شود با یک شوخی و با یک کار هنرمندانه از بین برد. این، با ارتباط با خدا، با اتصال با خدا، با توجه به خدا عملی است. من به بعضی چهره‌ها که نگاه می‌کنم، واقعاً نورانیتی احساس می‌کنم و یک توجه و صفایی می‌بینم. این صفاها می‌تواند ان‌شاءالله مقدمه‌ای باشد برای این‌که آن مسرت حقیقی را در دلهای خودشان به وجود آورند. (۷۱/۱۰/۱)

* قبول ندارم چهره‌ی اسلام را اخمو و بد اخلاق تصور کنند
تفریح، یک کار اسلامی است. من قبول ندارم کسی چهره‌ی اسلام را یک چهره‌ی خشمگین و اخمو و بد اخلاق تصور کند. به‌هیچ‌وجه، اسلام این نیست. چهره‌ی اسلام، چهره‌ی یک انسان جدی است؛ یک انسان متین. یک چهره‌ی جدی و متین را شما تصور کنید! این، چهره‌ی اسلام است. یک چهره‌ی جدی، در هر جای زندگی، آن کار بایسته را انجام می‌دهد. یک جا باید شادمانی کرد؛ یک جا باید تلخی نشان داد؛ یک جا انسان با دشمن روبه‌روست؛ یک جا با غریبه روبه‌روست؛ یک جا با خودی روبه روست و یک جا با یک مشتاق و دوست رو به روست. اینها با هم فرق می‌کند. یک انسان متین، چهره‌اش همه جا یکسان نیست. آن‌جا که با یک دشمن روبه‌روست، طبیعی است که چهره‌ی دیگری خواهد داشت. آن‌جا که با یک انسان غریبه رو به روست - که دشمن هم نیست، اما غریبه است - یک‌طور روبه‌رو می‌شود، و با یک دوست و محبوب و عزیز و نزدیک و دلسوز، یک طور دیگر روبه رو می‌شود. اسلام این‌گونه است و هر جایی یک برخورد دارد. در چهره‌ی اسلام، تفریح و ادخال سرور - دیگران را مسرور کردن، خشنود کردن، خوشحال کردن، شاد کردن و امیدوار کردن - جای بسیار حساسی دارد. بنابر این، شما همین‌طور که یک کار تفریحی را انجام می‌دهید، یک نمایش اجرا می‌کنید، یک ماجرای طنزآمیز را بیان می‌کنید، یک شعر اجرا می‌کنید و می‌خوانید یا یک مسابقه اجرا می‌کنید، در همان حال احساس کنید که یک عبادت انجام می‌دهید. این یک واقعیت است. احساس کنید که بخشی از آن مجموعه‌ای را که زندگی اسلامی برای انسانها در نظر گرفته، متعهد می‌شوید و انجام می‌دهید. (۷۱/۱۰/۱)

* لبخند از نیازهای زندگی است
یکی از مقوله‌های بسیار مهم و یقیناً یکی از ضرورتهای جامعه، لبخند است. لبخند یکی از نیازهای زندگی انسان است. زندگىِ بیشادی و بی‌لبخند، زندگی دوزخی است. زندگی بهشتی، زندگی با لبخند است. حضرت علی فرمود: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ اگر غصه‌یی دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن این‌طوری است. لبخند و شادی مؤمن در چهره‌ی اوست. اصلاً چهره‌ها باید شاد باشد. اگر با چهره‌ی خودتان میتوانید به جامعه شادی بدهید، باید این کار را بکنید.  (‌‌۸۳/۹/۱۱)


* هدف طنز
* تفریح برای آرامش روحی است
این نکته‌ی بسیار مهمی است که اصلاً از تفریح مقصودمان چیست؟ شما انسانهای برگزیده‌ای هستید. آن‌جا ننشسته‌اید که فقط مردم را بخندانید. فقط خنده که نیست. مقصود این است که این خنده، آسایش به روح بدهد و آرامشی ببخشد. همان‌طور که گفتیم، جامعه مثل کارخانه‌ی عظیمی که از فولاد درست شده و یک میلیون قطعه فولاد را حرکت می‌دهد؛ سایش دارد، استهلاک دارد، لذا گاهی مقداری روغن لطیف و خوشرنگ، تمام سایشها را از بین می‌برد و کار، تندتر، روانتر و بهتر انجام می‌گیرد. تفریح، چنین نقشی دارد و باید به حرکت کلی جامعه کمک کند. (۷۱/۱۰/۱)

* چهره جوان را پُرنشاط دوست دارم
این جوان عزیز گفتند که ما اشک را ترجیح دادیم؛ اما من چهره جوان شما را شاداب و پُرنشاط دوست دارم و بر چهره شما عزیزان، لبخند را ترجیح میدهم. نشاط و شور بر چهره شما که مظهر صفا و لطافت جوانی شماست، برای ما زیباتر است. با همین نشاط است که ایمان و پایه‌های اعتقادی مستحکم شما خواهد توانست سالهای متمادی شما جوانان را به سمت آرمانها حرکت بدهد. (‌۷۹/۵/۵)

* بایدها و نبایدها
* شوخی هم باید در جهت ارزشها باشد
کل برنامه‌های شما بایستی در جهت این ارزشها باشد؛ یعنی مهمترین الزام و چارچوب و کمربندی که بایستی مجموعه‌ی برنامه‌ها را محصور کند و به این حرکت جهت بدهد، این است. باید نگاه کنید ببینید ارزشهای اسلام و انقلاب چیست؛ این ارزشها را به‌دست بیاورید؛ شوخی و خنده‌مان هم باید در این جهت باشد؛ سرگرمی و تفریحمان هم بایستی در این جهت باشد؛ کار روی افکار عمومی مردم همه باید در این جهت باشد. باید مراقب باشیم که اشتباه نکنیم. (‌۷۰/۱۱/۲۹)

* ارزش‌ها باید در کار تفریح دخالت داشته باشد
جنبه‌های ارزشی باید در کار تفریح دخالت داشته باشد. من برنامه‌ی «صبح جمعه با شما» را گوش می‌کنم و این برنامه، حقیقتاً یکی از برنامه‌های بسیار هنرمندانه است. لازم می‌دانم از باب این‌که این هم از نعمتهای خدا بر ماست، آن را به زبان بیاورم. در آیه‌ی شریفه‌ی قرآن است که «و أما بنعمة ربک فحدث؛» یعنی انسان، نعمت خدا را باید به زبان بیاورد و بگوید. و این از نعم خداست. یکی از نعمتهای خدا، برنامه‌ی «صبح جمعه با شما» است که خیلی خوب و خیلی هنرمندانه و هوشمندانه تهیه و تنظیم می‌شود و بر خاسته از یک مغز فرزانه و عالم است. تا یادم نرفته این را بگویم، از جمله مواردی که باعث شد از این برنامه‌ی شما خیلی خوشم بیاید این عبارت «کار مشترک» است که مرتب تکرار می‌کنید. یعنی کار مشترک آقای شیشه‌گران و آقای توکل که کار بسیار خوبی است. می‌شد شما بگویید این کار، کار شیشه گران است، این کار، کار توکل است. عوامل مادی دنیا، در هر جای دنیا که نگاه می‌کنید، دم از فردیت و انفراد می‌زنند. اما در جمهوری اسلامی، در یک برنامه‌ی رادیویی، این کار زیبا انجام می‌گیرد و مرتب تکرار می‌شود: «کار مشترکی» از فلانی و فلانی. این، خیلی خوب است. (۷۱/۱۰/۱)

* ارزشهای انسانی و اسلامی را در لابه‌لای کار بگنجانید
و اما نکته‌ی دیگر برنامه‌ی شما، اجرای آن خانم مجری است که بسیار متین و خوب عمل می‌کنند. من حقیقتاً به حضور زنها در این برنامه‌ها، همواره با یک چشم نگران نگاه می‌کنم. البته نقش برنامه‌های زنانه‌ی شما، نقش خوبی است، و خانمها خوب عمل می‌کنند. لکن این خانم مجری که در برنامه‌ی شما هستند، بسیار بسیار متین و تحسین برانگیز عمل می‌کنند. حالا جنبه‌های هنری کار و توانایی کار به جای خود محفوظ؛ اما بخصوص آن متانت و وقاری که انسان از یک زن مسلمان انتظار دارد، در این برنامه به خوبی حفظ می‌شود و این، کار بسیار مهم و خوبی است.
جنبه‌های ارزشی‌ای را که گفتیم، باید در تفریح سالم و هنر، وارد شود. شما البته خودتان به این مهم توجه دارید. از جمله، آن تیپهای مختلف اجتماعی را که پیدا می‌کنید و بر جسته می‌کنید، از هنرهای فاخری است که مورد استفاده قرار می‌گیرد. مثل آقای ملون و دیگران که اینها کار بسیار جالبی است...
نکته‌ی مهمی که هست، شما باید به جنبه‌های ارزشی اهمیت بدهید. یعنی ارزشهای انسانی و اسلامی را در لابه‌لای نمایشهای مختلف بگنجانید و آنها را معرفی کنید.
گاهی من در بعضی از این نمایشها می‌بینم یک کار ظریف کوچک - مثلاً یک حرکت دست، یک حرکت چشم یا یک اخم - معنایی خاص پیدا می‌کند. این، خاصیت آدمهایی است که جلو چشم عده‌ی زیادی قرار گرفته‌اند. یک آدم معمولی ممکن است صد بار سرش را تکان بدهد، دستش را تکان بدهد، اما آن کسی که پشت تریبونی رفته و یک میلیون آدم نگاهش می‌کنند، اشاره‌ی چشمش یا اشاره‌ی دستش، معنایی دیگر پیدا می‌کند... ما باید مواظب کلمه‌هایمان باشیم. اگر همین کلمه را، بد به کار ببریم، یا به جای آن، کلمه‌ی بدی به کار ببریم، همان اندازه اثر کوبنده و شکننده خواهد داشت. این، مسؤولیتها را خیلی زیاد می‌کند. (۷۱/۱۰/۱)

* از چیزهای مأیوس کننده پرهیز شود
ما متأسفانه در صدا و سیما - بخصوص بیشتر سیما - از این چیزها زیاد داریم. تلویزیون را باز می‌کنیم، می‌بینیم دعوای خانوادگی است و دو نفر دعوا می‌کنند. شما در خانه‌تان هم که نشسته باشید، اگر از خانه‌ی همسایه‌تان صدای دعوا بیاید، ناراحت نمی‌شوید؟ مگر آدم دعوا را خودش باید راه بیندازد یا جلوی چشم خود انسان باشد تا ناراحت شود؟ فیلم، طبیعتش این است که انسان را در فضای حادثه ببرد؛ والّا فیلم نیست. وقتی انسان می‌رود در آن فضا، می‌بیند این فضا، فضای دعواست؛ فضای جنگ و جدل است و زن و شوهر با هم دعوا می‌کنند. این را چرا منتقل می‌کنید؟ روز جمعه‌ی مردم، شب شنبه‌ی مردم، شب فیلم مردم، ساعت استراحت مردم، همه‌اش جنگ و دعوا!؟
این، یک نکته‌ی اساسی است. این را شما توجه کنید. در برنامه‌ی صبح جمعه با شما، از هر چیزی که مأیوس کننده است، باید به کلی پرهیز شود. برنامه‌ها باید شاد باشد. شادی را، فرح را و سرور را، اصل قرار دهید. هر پیامی هم که می‌خواهید بدهید، در لابه‌لای این شادی بیاید. چرا پیامها در لابه لای موضوعی ناامید کننده باشد؟  (۷۱/۱۰/۱)

* شوخی باید متین باشد
یک نکته هم، موضوع متانت است. یک برنامه‌ی شوخی و تفریح سبک، با یک شوخی و تفریح متین و سنگین فرق می‌کند. هر دو هم می‌تواند شوخی یا تفریح باشد. هر دو می‌تواند در درجات مختلفی از شوخی و تفریح و مزاح باشد. این‌طور نیست که یک تیپ متین، حتماً مایه‌ی تفریحی و شوخی کمتری داشته باشد، یا یک تیپ سبک، حتماً مایه‌ی تفریحی و شوخی بیشتری داشته باشد؛ نه. مواظب باشید در این برنامه‌ی شما، یا کلاًّ برنامه‌های تفریحی، کارهای سبک، انجام نگیرد. از قهقهه‌های مستانه و صداهای مستانه در همخوانیهای جمعی، به کلّی جلوگیری کنید. گاهی اتفاق می‌افتد که با هم شعری را می‌خوانند و حرکت مستانه‌ای انجام می‌دهند که سبک است و لزومی ندارد.
بحمدالله می‌بینم آقایان و خانمهای هنرمند، حقیقتاً تیپهای بسیار سنگین و متینی هستند، که دو نمونه اش را اسم آوردم. هم جناب آقای نوذری و هم خانم بهروان؛ آن خانم مجری که خیلی خیلی خوب و متین و سنگین هستند. البته این حفظ متانت، با به‌عهده گرفتن هیچ نقشی منافات ندارد. به نظر من - که یک آدم هنرمند و هنر شناس هم نیستم؛ اما مستمع خوبی هستم - این حفظ متانت در همه‌ی نقشها می‌تواند باشد.
کسی که یک کار هنری انجام می‌دهد، من به آن کار دل می‌دهم و استماع حقیقی می‌کنم. تشخیصم این است که هیچ کار هنری، در هر رتبه‌ای از هنر که باشد، با متانت هیچ منافاتی ندارد و نقشهای مختلف می‌تواند با متانت همراه باشد، که بسیار مهم است. (۷۱/۱۰/۱)

* سرگرمی باید با محتوا و به دور از جهات منفی باشد
از جمله‌ی سرگرمیها، مسابقات است. مسابقات، خوب است؛ منتها باید مراقب بدآموزیهای قولی و عملی در آنها بود. گاهی در زبان، گاهی اصلاً در کیفیت رفتار، گاهی هم در خنده‌های بیخودی، سبکی دیده میشود؛ ... مقوله‌ی سرگرمی و تفریح، لزومش یک مسأله است؛ با برنامه‌ریزی بودن آن یک مسأله است؛ بامحتوا بودنش یک مسأله است؛ پرهیز از جهات منفی هم در آن یک مسأله است.  (‌‌۸۳/۹/۱۱)

* شادی را باید برای مردم تأمین کرد اما بدون لودگی و ابتذال
شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین کرد؛ منتها این کار برنامه‌ریزی میخواهد. البته شماها برنامه‌ریزی کرده‌اید. این مواردی که من میگویم «باید»، معنایش این نیست که شما نکرده‌اید. شما کارهای زیاد و خوبی کرده‌اید و من میخواهم بر ادامه‌ی آنها تأکید کنم. مراقب باشید شادی در مردم با لودگی و ابتذال و بیبندوباری همراه نشود؛ از این طریق به مردم شادی داده نشود. همه‌جور میشود به مردم شادی داد؛ از نوع صحیح آن شادی داده شود. گاهی اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ بجا مخاطب را شاد و خوشحال میکند؛ گاهی هم ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آن‌طور شادی را ایجاد کند. شادی کردن و شادی دادن به مردم، به‌معنای لودگی نیست. یکی از آقایانی که در صدا و سیما گاهی صحبت میکند و مصاحبه‌های خوب و صحبتهای خوبی دارد - من گاهی گوش کرده‌ام - اصلاً شوخی نمیکند؛ اما تعبیرات و کیفیت بیانش طوری است که انسان گاهی بیاختیار لبخند به لب میآورد؛ این‌طور خوب است.  (‌‌۸۳/۹/۱۱)

* اثرگذاری پیام در مخاطب را مدیریت کنید
در همه‌ی برنامه‌ها نگرش به محتوا را الزامی کنید؛ همه‌ی برنامه‌های شما باید پیام داشته باشد. پیام داشتن، لزوماً به معنای دلگیر بودن و خسته‌کننده بودن نیست، که انسان بگوید مردم خسته میشوند؛ نه، ممکن است این پیام در ضمنِ یک برنامه‌ی کاملاً شیرین و سرگرم کننده باشد؛ اما پیام داشته باشد. برنامه‌های ما نه فقط نباید پیام منفی داشته باشد، بلکه باید بدون پیام هم نباشد؛ یعنی خنثی هم نباشد. سریالی که تولید میکنید، میزگردی که میگذارید، فیلمی که میسازید، مسابقه‌یی که ترتیب میدهید؛ بالاخره میخواهید محورهای مهمی را که مسؤولیت شماست، در بین مردم توسعه دهید؛ شما کدام محور را میخواهید به این وسیله تبیین کنید؟ این باید روشن شود. به‌وسیله‌ی برنامه‌های خوب و برنامه‌سازیهای خوب، گفتمان‌های مورد نیاز جامعه را - که گاهی باید موضوعی را به شکل گفتمان عمومی درآورد - تأمین و تضمین کنید.
نکته‌ی دوم این است که دادن پیامهای گوناگون باید جریانی انجام بگیرد و به شکل یک روند دربیاید؛ مقطعی و موردی فایده‌یی ندارد. همه‌ی برنامه‌های ما باید یکدیگر را کمک کنند تا این فکر و این اندیشه در جامعه مطرح شود. ممکن است گاهی ما پیامهای متناقض بدهیم. مثلاً از یک طرف درباره‌ی عدالت اجتماعی برنامه‌ی خیلی خوبی تولید میکنید؛ اما از آن طرف در خلال یک برنامه‌ی دیگر، عملاً عدالت اجتماعی را نقض میکنید! این درست نیست؛ باید آهنگ کلی برنامه‌ها یکی باشد و در بین آنها تناقض دیده نشود. در مقوله‌ی عدالت اجتماعی فیلمها و سریالهایی ساخته میشود که غالباً خانه‌های مورد استفاده‌ی شخصیت‌های این فیلمها اعیانی و اشرافی است! واقعاً وضع زندگی مردم ما این‌طوری است؟ آیا یک زوج جوان یا یک زن و شوهر در چنین خانه‌هایی زندگی میکنند!؟ این کار چه لزومی دارد؟ سالها قبل بعضی از سریالهایی که از سیما پخش میشد، هرچند کیفیت آنها مثل سریالهای الان نبود - عقب‌تر بود - لیکن فضای زندگی در آنها، متواضعانه و در یک خانه‌ی معمولی بود؛ آن‌طوری خوب است. زندگی را لزوماً نباید اعیانی و اشرافی و متجملانه معرفی کرد. فضای تبلیغی صدا و سیما این‌طوری باشد. البته گاهی در این خصوص هم به ما تذکر میدهند و مطالبی میگویند. تبلیغات رسانه‌یی و گاهی تبلیغ‌های خیلی پُررنگ که مردم را به طرف مصرف‌گرایی سوق میدهد، با برنامه‌یی که فرضاً شما ساخته‌اید تا مصرف‌گرایی را تقبیح کنید، عملاً در تناقض است؛ با هم هماهنگ نیست.
نکته‌ی سوم، نظارت کیفی است. من میدانم یکی از کارهای اجرایی شما نظارت کیفی بر برنامه‌هاست؛ منتها نظارت کیفی را فقط به ملاحظات فقهی و شرعی محدود نکنید؛ مثلاً مراقبت کنیم دو هنرپیشه‌ی پسر و دختر در خلال بازی دست‌شان به هم نخورد؛ یا وقتی روی صندلی مینشینند، فاصله‌یی بین‌شان باشد؛ اینها حتماً لازم است و به شکل هوشمندانه‌تر و دقیق‌تری هم لازم است؛ اما فقط اینها نیست؛ باید بر محتوا هم نظارت کیفی باشد. فیلمی که به تهیه‌کننده داده‌اید تا برای شما بسازد و بیاورد، نظارت کنید چقدر از محتوا برخوردار است.
از جمله کارهای بسیار خوب این است که بخصوص در حین تولید، نظارت و سرکشی کنید تا پولِ زیاد و بیهوده‌یی مصرف نشود و بعد مجبور باشید اشکالاتش را برطرف کنید. به‌هرحال باید در نظارت کیفی بشدت سعی شود پیامهای منفی در کارها نباشد.
نکته‌ی چهارم این است که تأثیر برنامه را در مخاطب درنظر بگیرید، نه فقط افزایش بیننده را. البته یکی از سیاستهای درست صدا و سیما این است که بینندگان خود را افزایش دهد، که خوشبختانه موفق هم شده و آمارها نشان میدهد که هم درصد بینندگان تلویزیون و هم درصد شنوندگان رادیو در این چند سال خیلی خوب افزایش پیدا کرده است؛ این سیاستِ درست و صحیحی است؛ همه‌ی رسانه‌های دنیا هم هدفشان این است و شما هم میتوانید با این کار حتّی قصد قربت کنید؛ منتها فقط این کار نباید هدف باشد، بلکه باید ببینید تأثیر این برنامه در مخاطب چیست. گاهی اوقات افزایش مخاطب به قیمتی است که نمیارزد. آنها جذب میشوند، اما به چه جذب شده‌اند؟ به چیزی که یا منفی است و یا خنثی... اگر بناست فیلم یا برنامه‌یی پخش شود و تأثیر سوئی بگذارد، چه فرقی میکند که من پخش کنم یا رقیب من؛ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش کنم؟ به نظر من این منطق مهمی است و باید به آن توجه داشت...
نکته‌ی ششم، القاء غیرمستقیم پیامها و مفاهیم است. در این زمینه، بارها و سالها مطالبی گفته‌ایم. من میبینم گاهی اوقات در فیلمهای خارجىِ پخش شده، پیامهای فرهنگی و گاهی پیامهای دینىِ عجیبی وجود دارد که انسان اصلاً احساس هم نمیکند. هنر این است که انسان مطلب را به شیواترین شکل و به مؤثرترین نحو بیان کند؛ اما هیچ در طرف مقابل حالت امتناع به‌وجود نیاورد. (‌‌۸۳/۹/۱۱)

* امید ببخشید
شما باید با برنامه‌های تفریحی‌تان، امید ببخشید. اگر مجموعه‌ی کار شما، از اول تا آخر ناامید کننده باشد، از ارزش ساقط خواهد شد؛ یعنی همه‌ی آن چه که انجام شده، هیچ می‌شود. مثل این‌که شما با بهترین ابزارهای نقاشی، یک تابلو بد بکشید.
ما باید کاری کنیم که در دل مردم، نور امید بدرخشد. انتقاد و طنز، همه‌اش خوب است؛ تا این حد اثر دارد و شما می‌توانید کار را به این شکل هدایت کنید. باید امید ایجاد شود و نور امید در دلها بدرخشد. کسی که روز جمعه پای صحبت و برنامه‌ی شما نشست، وقتی بلند شد نباید خسته و ناامید و کسل باشد. ما اگر در گل ولای حرکت می‌کنیم؛ اگر در زمین سنگلاخ حرکت می‌کنیم؛ اگر حتی در تاریکی حرکت می‌کنیم؛ باید یک نقطه‌ی روشن و جا پای محکم و مطمئن و قابل تحرک برای حرکت تند را در مقابل چشممان داشته باشیم تا بتوانیم حرکت در دشواری را با آسانی انجام دهیم. بدون امید که نمی‌شود! باید با امید حرکت کرد. این امید را مواظبت کنید. من چند مرتبه، از برنامه‌ی شما، بالواسطه، انتقاد کردم و فقط روی این نقطه تکیه داشتم که نباید نمایشنامه‌هایی پخش کنید که فضای زندگی را تلخ می‌کند. ایجاد نگرانی، اضطراب و دلهره، لزومی ندارد. (۷۱/۱۰/۱)