گزیده‌ای از سخنرانی سید حسن نصرالله به‌‌مناسبت درگذشت شیخ حسین عبید

سرآغاز فرج مستضغفان عالم

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان به‌مناسبت شب هفت درگذشت عضو شورای مرکزی حزب‌الله شیخ حسین عبید به سخنرانی پرداخت. وی در این سخنرانی درباره‌ی اوضاع سوریه، نتیجه‌ی آثار پیروزی در حلب، و رئیس‌جمهور جدید آمریکا به سخرانی پرداخت. گزیده‌ای از این سخنرانی به گزینش KHAMENEI.IR تقدیم مخاطبین محترم می‌شود:
 
از مهمترین مسائلی که میخواهم در بزرگداشت مرحوم شیخ حسین عبید بگویم، نقش ایشان در تأسیس حزب الله است. این جنبش ایمان و جهاد و مقاومت و از خود گذشتگی به دست مجموعه بزرگی از علما و رهبران و اساتید و مجاهدان و نخبگان و اهل مقاومتِ حاضر در میدان تأسیس شد. این طور نبود که یک فرد خاصی این جنبش ایمانی جهادی را تشکیل دهد، بلکه تجلی اراده مجموعه بزرگی از این مؤمنین مجاهد بود. در سال ۱۹۸۲ این مجموعه بزرگ که هر یک از آنها متعلق به جریانهای گوناگون و مختلف بود، نه نفر را انتخاب کردند تا آن چه که بعدها «هیئت مؤسسان» نام گرفت شکل بگیرد. وظیفه این نه نفر این بود که اول: به نیابت این جمع مؤمن و مجاهد به زیارت جمهوری اسلامی بروند و به دیدار حضرت امام خمینی قدس سره مشرف گردند. دوم: با امام خمینی به عنوان امام مسلمین و رهبر امت و امید مستضعفان جهان بیعت کنند. و سوم: کسب اجازه کنند، چرا که ما تصمیم بر مقاومت داشتیم و کشور تحت سلطه نیروهای صهیونیستی و چند ملیتی بود و در آستانه ورود نهایی در دوره اسرائیلی اش بود. ما به عنوان انسانهایی دیندار که از مرگ و قبر و بزرخ و آخرتمان میپرسیم، طبیعی است که از جنگمان نیز بپرسیم که آیا مورد رضای خداوند است؟ و آیا راه حلی مشروع و مطلوب است؟ و اولین کسی که باید از او سؤال میشد، شخصی در موقعیت امام خمینی بود، تا از این رهبر بزرگ تاریخ کسب تکلیف و برکت کنند. رهبری که به قول امام شهید ما سید محمدباقر صدر رضوان خدا بر او باد، خداوند رؤیاهای پیامبران را به دست او محقق کرد. سپس با بازگشت این نه نفر حزب الله به صورت رسمی تأسیس شد. یکی از آن نه نفر سید شهدای مقاومت سید عباس موسوی بود و یکی دیگر از آنها شیخ حسین عبید بود، و دیگر دوستان هنوز در قید حیاتند.  

* حزب‌الله هرگز مخالف آتش‌بس در سوریه نیست
برخی از ماهواره‌های عربی و رسانه‌های شماری از شخصیت‌های سیاسی در راستای هجمه‌های همیشگی و شبانه‌روزیشان بر حزب‌الله می‌گویند: حزب‌الله مخالف آتش‌بس مورد توافق در «آستانه» است. و او و جمهوری اسلامی ایران را متهم می‌کنند که به‌دنبال ادامه یافتن جنگ و خونریزی در سوریه هستند. اما من تأکید می‌کنم که حزب‌الله نه تنها موافق آتش‌بس مورد توافق در «آستانه» است، بلکه بر سر هر آتش‌بس دیگری در سوریه توافق شود، ما آن را به‌شدت تأیید می‌کنیم، چرا که ما موافق هرگونه تدبیر و اجرایی هستیم که از خونریزی جلوگیری کند و فرصتی برای آشتی ملی و راه‌حل‌های سیاسی فراهم کند. این موضع برخواسته از باور و عقیده و دین و حتی منافع ماست. اما آنهایی که ما را متهم می‌کنند و پشت این شبکه‌های عربی و غربی قرار گرفته‌اند، همان‌ها هستند که جلوی آتش‌بس را می‌گیرند و از گروه‌های تروریسیتی حمایت می‌کنند. و همچنین تأکید می‌کنم که این، موضع قاطع جمهوری اسلامی ایران نیز است که در کنار کشورهای فعال دیگر مثل روسیه و ترکیه، در راستای آتش‌بس و رسیدن به راه‌حل‌های سیاسی در سوریه تلاش می‌کند.
باز در پاسخ به هجمه‌های رسانه‌ای علیه حزب‌الله که او را بر هم زن آشتی و آتش‌بس نشان می‌دهند باید گفت: اتفاقا حقیقت امر کاملا برعکس است. حزب‌الله از هر آشتی و آتش‌بس داخلی در سوریه حمایت می‌کند و در بسیاری از جاها در راستای به انجام رسیدن این آشتی‌ها نقش اساسی ایفا کرده است. امروز تأکید می‌کنم که ما با هرگونه توافق بین جریان‌های مختلف سوری موافقیم و کاری به چند و چون و سقف این توافق هم نداریم. از راه ارتباط با مسئولین سوریه و دیگر کشورهای منطقه برای حل بحران‌های جانکاه انسانی که در رأس آنها بحران فوعه و کفریا قرار دارد تلاش بسیار کرده‌ایم.

تهمت اقدام به تغییرات جمعیتی که به حزب‌الله و ایران و نظام سوریه زده می‌شود، همه دروغ‌هایی است که ساخته و پرداخته کشورهای حامی تروریسم و شبکه‌های عربی حامی جریان تکفیری است. این ادعا صحیح نیست و تغییرات جمعیتی در سوریه وجود ندارد. خوب است گروه‌های مستقل گوناگون به سوریه بروند و تحقیق کنند؛ چنین چیزی وجود ندارد. وقتی شهری با صد هزار نفر جمعیت با نظام سوری سال‌ها می‌جنگد و دست به کشتار می‌زند و اسیر می‌گیرد و زیرساخت‌ها را ویران می‌کند، سپس توافقی شکل می‌گیرد و بیشتر نیروهای مسلح مورد عفو قرار می‌گیرند و بافت جمعیتی شهر باقی می‌ماند، در این میان بعضی از نیروهای مسلح به دلایلی اصرار بر مهاجرت می‌کنند و به ادلب یا رقه می‌روند. با این حال نظام، راه را برای کوچشان هموار می‌کند و آنها را به جایگاه امنشان با امنیت کامل می‌رساند. اگر دوهزار نفر از یک شهر صدهزار یا شصت هزار نفری آن هم با تصمیم خود و اختیار خود کوچ کنند، آیا این تغییر جمعیتی نام دارد؟ چه این که تغییر جمعیتی به‌معنای اسکان دادن افرادی دیگر به جای آنها نیز هست. آیا چنین اتفاقی افتاده است؟ این گونه حرف‌ها به‌خاطر فتنه‌انگیزی مذهبی است، چرا که رسانه‌ها و کشورهای حامی جریان تکفیری دیگر هیچ منطقی برای تحمیل این جنگ بر سوریه جز ادعاهای پوچ و دروغ و فریب ندارند.     

* آثار گسترده پیروزی‌های حلب
پیروزی‌های اخیر حلب نتایج نظامی و امنیتی و معنوی و سیاسی بسیاری در پی داشته است. از جمله باز شدن راه گفت‌وگوی مستقیم و این بار با نیروهای مسلح در میدان البته به جز داعش و النصره. و همچنین گشایش راه برای اجرای آتش‌بس‌های گسترده که امروز در سوریه محقق شده است، البته به استثنای داعش و النصره. این پیروزی دوباره راه را برای گفت‌وگوهای سیاسی در ژنو گشود. و پشتوانه‌ی محکمی برای انجام آشتی‌های ملی در مناطق گوناگون سوریه فراهم کرد.

سمت‌وسوی حوادث سوریه عوض شده است. شش سال بود که سوریه در برابر خطر سقوط حکومت قرار داشت، اما امروز این خطر ۹۹% برطرف شده است. سوریه در معرض این خطر بود که تحت تسلط کامل داعش و النصره قرار بگیرد، اما امروز این خطر تا حد بسیار زیادی دفع شده است. امروز گروه‌های تکفیری از تسلط بر سوریه ناامید شده‌اند. کشورهای سازنده و حامی گروه‌های تکفیری نیز از محقق ساختن اهدافشان ناامید شده اند. از این رو امروز شاهد تحول بزرگ و مهم و بسیار تأثیرگذاری هستیم که هرگز نباید ساده‌اش انگاشت. یکی از این تحول‌ها عوض شدن موضع ترکیه نسبت به داعش است، آن هم در حالی‌که همه می‌دانیم دولت ترکیه چه حمایت‌های سفت و سختی از داعش می‌کرد.

موضع آمریکا نیز از قرار معلوم عوض شده است. و همین بس که ترامپ رئیس‌جمهور جدید آمریکا می‌گوید: آمریکا یعنی اوباما و کلینتون است که داعش را ایجاد کرده است ـ که البته در این جمله راست گفته است و باید دید حرف بعدی‌اش چقدر راست است ـ اما اکنون اولویت او در سوریه جنگ با داعش است. روسیه نیز یک سال‌ونیم است که وارد سوریه شده است. اروپایی‌ها هم در جنگ با داعش جدی شده‌اند. به‌ویژه این که همه دنیا دیگر متوجه شده است که اپوزیسیون هتل‌نشین و سفارت‌نشین هیچ سهمی از واقع امر ندارد و نسبت نیروهای معارض مسلح معتدل را نیز نسبت به دیگر گروه‌های مسلح بسیار بسیار ناچیز دیده است. و پس از آنکه دریافتند این گروه‌های تکفیری تروریست حاضر در سوریه امنیت کل جهان و مخصوصا اروپا را به‌خطر می‌اندازند، برای آمدن به سوریه و جنگ با داعش و النصره دیگر از هم پیشی می‌گیرند. یعنی ای مردم و گروه‌های لبنانی که برخی از شما آمریکا و فرانسه و انگلیس و این کشورهای اروپایی را حجت الهی می‌دانید، بدانید که این کشورهایی که شما به تصمیم و اطلاعاتشان احترام می‌گذارید، پس از شش سال آمده‌اند با کسانی بجنگند که ما سال‌ها پیش به جنگ با آنها شتافته بودیم.

* از ترامپ ممنویم
یک جمله هم به کسانی‌که در این هفته‌های اخیر در مقاله‌های بسیاری از ترس و نگرانی حزب‌الله نوشته‌اند عرض کنم. داستان از چه قرار است و چرا باید بترسیم؟ چون ترامپ آمده است!! خب آمده باشد. مگر چه اتفاق جدیدی افتاده است. اتفاق جدید همان است که مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای دام‌ظله‌الشریف فرمودند. اتفاق جدید این است که پیش از این کسی بود که پوششی از نفاق بر چهره افکنده بود. حرف‌های قشنگی می‌زد و عید را به شما تبریک می‌گفت. اما چه می‌کرد؟ شما را تحریم می‌کرد، در دنیا با شما می‌جنگید، با هزاران حمله‌ی هوایی هزاران غیر نظامی را می‌کشت و از جنگ‌هایی مثل جنگ یمن حمایت می‌کرد که صدها هزار نفر در پی آن کشته و زخمی و گرسنه و محاصره شده‌اند، از رژیم‌های استبدادی مثل رژیم بحرین و سعودی حمایت می‌کرد. و در کنار همه‌ی اینها داعش را می‌سازد که دین و پیامبر و قرآن شما را بدنام کند و خونتان را بریزد و زنانتان را به اسارت بگیرد و جامعه و کشورهایتان را ویران کند. ولی با همه‌ی این احوال لبخند بزند و شما هم به‌خاطر سیاه پوست بودنش دلتان برایش بسوزد! اما اکنون اتفاق خوبی که افتاده است این است که کسی آمده است که نفاق را کنار گذاشته است. و به‌همین خاطر مقام معظم رهبری فرمود که ما باید از ترامپ تشکر کنیم. چرا که دوباره از چهره‌ی واقعی دولت آمریکا که چهره‌ای نژادپرست، وحشی، جنایتکار، قاتل، خون‌ریز، دشمن آزادی، و چپاولگر ثروت‌ها و توطئه‌گر علیه ملت‌های مستضعف است، پرده برداشته است. ما نه تنها ناراحت نیستیم بلکه از ترامپ ممنونیم. چرا که تا آمد از چهره‌ی حقیقی دولت آمریکا پرده برداشت تا بعضی از ملت‌هایی که سردرگم شده‌اند و امر برایشان مشتبه شده است، متوجه حقیقت امر بشوند.

اما ترس مدت‌هاست که ورافتاده است. به هر گوینده و نویسنده و تحلیل‌گری می‌گویم که در زمان تأسیس حزب‌الله در سال ۱۹۸۲ به‌همراهی شیخ حسین عبید که از بزرگ‌ترین بنیانگذاران حزب‌الله بود، ما مؤمنان کم تعداد و مستضعفی بودیم که از خطر اطرافیانمان می‌ترسیدیم. ارتش اسرائیل که آن روزها به ارتش شکست‌ناپذیر معروف بود نصف لبنان را اشغال کرده بود. صد هزار افسر و سرباز اسرائیلی در لبنان حضور داشتند. ۲۵ هزار افسر و سرباز آمریکایی و فرانسوی و انگلیسی و ایتالیایی نیز در لبنان حضور داشتند و مشکلات داخلی وجود داشت. ناوهای جنگی مثل نیوجیرسی و مانند آن هم در دریا مستقر بودند. ما در آن زمان به همراه دیگر نیروها و احزاب و جنبش‌های مقاومت عده اندکی بودیم و با این حال دچار نگرانی و ترس نشدیم. پس از آن جورج بوش بر سر کار آمد و دوباره ارتش و ناوهایش را گسیل داد و بر کشورهایی حمله کرد و اسرائیل را به جنگ با ما تحریک کرد، اما هیچ نگرانی و ترس و تردیدی به خود راه ندادیم و به نصر الهی مطمئن بودیم.
این همان نصری بود که خداوند متعال در کتاب خود وعده آن را داده است و همچنین حضرت امام خمینی نیز وعده آن را به ما داد؛ آنگاه که شیخ حسین عبید و سید عباس و دیگر دوستان در ابتدای تأسیس حزب‌الله به خدمت امام رفتند، و امام بر مقاومت تأکید کرد و فرمود که هیچ گزینه‌ای جز مقاومت وجود ندارد، و منتظر هیچ کسی نباشید نه منتظر ما باشید و نه هیچ کس دیگری در دنیا. بر خدا و بر خودتان توکل کنید و به تکلیفتان عمل کنید. در آن روز که خیلی‌ها در جهان عربی و اسلامی گمان می‌کردند که لبنان وارد دوره‌ی اسرائیلی خود شده است، حضرت امام خمینی به آن نه نفری که نزد او نشسته بودند، ـ از جمله سید عباس موسوی و شیخ حسین عبید ـ فرمود: اگر مقاومت کنید من چنین می‌بینم که پیروزی به پیشانی شما گره زده شده است. این پیروزی‌ای است که در سال ۸۵ و در سال ۲۰۰۰ و در سال ۲۰۰۶ به‌دست آمد، و امروز نیز در سوریه و عراق به‌دست می‌آید و ان شاء‌الله در یمن نیز محقق خواهد شد. بنابراین نه ترامپ و نه جد و آبادش و نه جرج بوش و نه جد و آبادش و نه هیچ یک از این نژادپرستان نمی‌توانند به شجاعت و اراده و باور و ایمان کودکی از کودکان ما لطمه‌ای بزنند، چه رسد به مردان و پیشکسوتان ما. بنابراین ما نگران نیستیم بلکه بسیار خوشبینیم چرا که وقتی احمقی در کاخ سفید جای می‌گیرد که حماقتش را آشکار می‌کند، این سرآغاز فرج مستضغفان عالم خواهد بود.