[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در محفل انس با قرآن کریم - 1402/01/03 عنوان فیش :تاثیرگذاری خواندن اختلاف قرائات در ماجرای حضرت یوسف کلیدواژه(ها) : تلاوت قرآن نوع(ها) : قرآن متن فیش : بعضی از اختلاف قرائتها خیلی خوب است، امّا یک جاهایی هست که اختلاف قرائت ــ که موجب تکرار میشود ــ هیچ فایدهای برای اثرگذاری ندارد؛ هیچ؛ گاهی اوقات حتّی یک مقداری ذهن را دور هم میکند، متوجّه یک چیزهای دیگر میکند؛ امّا یک جاهایی خیلی خوب است... [یکجا] تلاوت عبدالباسط است در سورهی یوسف، هَیتَ لَک، که همین طور پشت سر هم تکرار میکند، یعنی منتظر نمیماند که آیه را تمام کند بعد تکرار کند. وَ قالَت هَیتَ لَک، وَ قالَت هِئتَ لَک، وَ قالَت هِئتُ لَک؛(1) همین طور مدام تکرار میکند. او میخواهد اهمّیّت موقعیّت را نشان بدهد... اگر همین طوری بخواند و عبور کند، یک چنین موقعیّت مهمّی مورد توجّه مستمع قرار نمیگیرد. یک جوانی در یک اتاق خلوتی و یک زنِ آنچنانیای با این اصرار متوجّه او است و او امتناع میکند. این اهمّیّت این مسئله است؛ یعنی میخواهد موقعیّت را آنچنان مشخّص کند در ذهن مخاطب که کأنّه دارد در مقابل چشم او اتّفاق میافتد، لذاست که تکرار میکند. اینجور تکرار هم در تلاوتهای قرّاء خوب برجستهی عرب کم است که همینطور بلافاصله پشت سر هم تکرار کند. این یک نمونه است. اینها خوب است؛ اینها را اگر چنانچه دوستان تمرین کنند و اینجور عمل کنند و اگر چنانچه مثلاً یک جایی اختلاف قرائتی وجود دارد، این را بیان کنند، به نظر میرسد خیلی خوب است. حالا مثلاً در آن «سَلامٌ عَلیٰ اِل یاسین»،(2) قرائت وَرش «آل یاسین» است. «سَلامٌ عَلیٰ اِل یاسین»، «سَلامٌ عَلیٰ آلِ یاسین»؛ تنها وَرش اینجا «آل یاسین» خوانده؛ بقیّه همه «اِل یاسین» خواندهاند. مثلاً تکرارش بد نیست؛ «سَلامٌ عَلیٰ اِل یاسین»، «سَلامٌ عَلیٰ آلِ یاسین». 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 23 وَراوَدَتهُ الَّتي هُوَ في بَيتِها عَن نَفسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبوابَ وَقالَت هَيتَ لَكَ ۚ قالَ مَعاذَ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ رَبّي أَحسَنَ مَثوايَ ۖ إِنَّهُ لا يُفلِحُ الظّالِمونَ ترجمه : و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمنّای کامجویی کرد؛ درها را بست و گفت: «بیا (بسوی آنچه برای تو مهیاست!)» (یوسف) گفت: «پناه میبرم به خدا! او [= عزیز مصر] صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامی داشته؛ (آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟!) مسلّماً ظالمان رستگار نمیشوند!» 2 ) سوره مبارکه الصافات آیه 130 سَلامٌ عَلىٰ إِل ياسينَ ترجمه : سلام بر الیاسین! مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1401/01/23 عنوان فیش :صبر و تقوا، راه مقابله با آسیب انفعال کلیدواژه(ها) : صبر, تقوا نوع(ها) : قرآن متن فیش : توصیهای که... میخواهم عرض بکنم، توجّه به دو آسیب است: یک آسیب، آسیب غرور است؛ یک آسیب، آسیب انفعال است... انفعال یعنی چه؟ یعنی روحیهی ضعیف، خود را ناتوان پنداشتن، ناتوانپنداری خود، احساس کنند که دیگر [نمیتوانند]. احساس بنبست در امور، احساس عدم امکان فرج، انفعال است. یأس از رحمت الهی یکی از آثار این [انفعال] است که یکی از گناهان کبیره است. لَا تَیاَسوا مِن رَوحِ الله؛(1) از گناهانی که ذکر میکنند جزو گناههای کبیره است، یأس از رحمت الهی است. این ناشی از انفعال است که انسان احساس بنبست کند و بگوید دیگر هیچ کار نمیشود کرد؛ این سمّ خطرناکی است. برای مدیر یک مجموعه، برای مسئول یک مجموعه واقعاً سم است که احساس بنبست کند. و دشمنان هم خیلی روی این سعی میکنند و القاء میکنند این معنا را؛ به همهی ماها، [به شکلها و] جورهای مختلف؛ با ملاقات، با گفتگو، با شعار، با مصاحبه، با خبر، با بعضی از فعّالیّتهای عملیّاتی سعی میکنند در طرف مقابل خودشان ــ حالا هر کسی که هست ــ ایجاد یأس و انفعال و بنبست و مانند اینها بکنند. این هم این [آسیب] است. البتّه ما در مقابل این حالت دوّمین آسیب [یعنی] انفعال، دستمان باز است؛ یعنی ما راه مقابلهی با این انفعال را الحمدلله در نظام جمهوری اسلامی داریم. اوّلاً وعدههای الهی است، آیات قرآن که وعدههای تخلّفناپذیر پروردگار است. در سورهی مبارکهی آلعمران بعد از آنکه احساسات دشمن را در مقابل ما و نسبت به ما افشا میکند و میگوید: اِن تَمسَسکُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم وَ اِن تُصِبکُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها، بعد میگوید: وَ اِن تَصبِروا وَ تَتَّقوا لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شَیئًا؛(۲) قرآن راه مقابلهی با دشمن را به ما نشان میدهد: «صبر» و «تقوا». 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 87 يا بَنِيَّ اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن يوسُفَ وَأَخيهِ وَلا تَيأَسوا مِن رَوحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لا يَيأَسُ مِن رَوحِ اللَّهِ إِلَّا القَومُ الكافِرونَ ترجمه : پسرانم! بروید، و از یوسف و برادرش جستجو کنید؛ و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند!» 2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 120 إِن تَمسَسكُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم وَإِن تُصِبكُم سَيِّئَةٌ يَفرَحوا بِها ۖ وَإِن تَصبِروا وَتَتَّقوا لا يَضُرُّكُم كَيدُهُم شَيئًا ۗ إِنَّ اللَّهَ بِما يَعمَلونَ مُحيطٌ ترجمه : اگر نیکی به شما برسد، آنها را ناراحت میکند؛ و اگر حادثه ناگواری برای شما رخ دهد، خوشحال میشوند. (امّا) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگاری پیشه کنید، نقشههای (خائنانه) آنان، به شما زیانی نمیرساند؛ خداوند به آنچه انجام میدهند، احاطه دارد. مربوط به :پیام به ملت فلسطین در پی پیروزی مقاومت در جنگ دوازده روزه بر رژیم صهیونیستی - 1400/02/31 عنوان فیش :ناتوانی رپیم صهیونیستی دربرابر قیام یکپارچه مردم فلسطین کلیدواژه(ها) : مقاومت اسلامی فلسطین, فلسطین, پیروزی ملت فلسطین نوع(ها) : قرآن متن فیش : بسم الله الرّحمن الرّحیم سلام بر فلسطین مقتدر و مظلوم؛ سلام بر جوانان شجاع و غیور فلسطین، سلام بر غزهی قهرمان و مقاوم، سلام بر حماس و جهاد و همهی گروههای جهادی و سیاسی فلسطین. خداوند عزیز و قدیر را برای نصرت و عزتی که به مجاهدان فلسطینی عطا کرد سپاس میگویم، و نزول سکینه و طمأنینه بر دلهای مجروح شهید دادگان، و رحمت و بشارت برای شهیدان، و شفای کامل برای آسیبدیدگان را از خداوند منان مسألت میکنم، و پیروزی بر رژیم جنایتکار صهیونیست را تبریک میگویم. آزمون این چند روز، ملت فلسطین را سرافراز کرد. دشمن وحشی و گرگ صفت به درستی تشخیص داد که در برابر قیام یکپارچهی فلسطین ناتوان است. آزمون همکاری قدس و کرانهی باختری با غزه و اراضی ۴۸ و اردوگاهها، راهکار آیندهی فلسطینیها را نشان داد. در این ۱۲ روز رژیم جابر، جنایات بزرگی عمدتاً در غزه مرتکب شد و عملاً ثابت کرد که بر اثر ناتوانی در مقابله با قیام یکپارچهی فلسطین، رفتارهایی آنچنان ننگین و دیوانهوار مرتکب میشود که افکار عمومیِ همهی عالم را بر ضد خود برمیانگیزد و خود و دولتهای غربی پشتیبان خود بویژه آمریکای جنایتکار را از گذشته باز هم منفورتر میکند. ادامهی جنایتها و درخواست آتشبس هر دو شکست او بود. او ناچار شد شکست را بپذیرد. رژیم خبیث از این هم ضعیفتر خواهد شد. آمادگی جوانان فلسطینی، و قدرتنمایی مجموعههای ارزشمند جهادی، و اعداد قوّه به صورت مستمر، فلسطین را روزبروز قدرتمندتر و دشمن غاصب را روزبروز ناتوانتر و زبونتر خواهد کرد. زمان آغاز و توقف درگیریها بسته به تشخیص بزرگان جهادی و سیاسی فلسطینی است، ولی آمادهسازی و حضور قدرتمندانه در صحنه، تعطیلبردار نیست. تجربهی «شیخ جراح» در ایستادگی در برابر زورگویی رژیم و شهرکنشینانِ مزدور، باید دستورالعمل همیشگی مردم غیور فلسطین باشد. به جوانمردان «شیخ جراح» درود میفرستم. دنیای اسلام یکسره در برابر قضیهی فلسطین، مسئول و دارای تکلیف دینی است. عقل سیاسی و تجربههای حکمرانی هم این حکم شرعی را تأیید و بر آن تأکید میکند. دولتهای مسلمان باید در پشتیبانی از ملت فلسطین صادقانه وارد میدان شوند، چه در تقویت نظامی، چه در پشتیبانی مالی که امروز بیش از گذشته مورد نیاز است، و چه در بازسازی زیرساختها و ویرانیها در غزه. مطالبه و پیگیری ملتها، پشتوانهی این خواستهی دینی و سیاسی است. ملتهای مسلمان، باید انجام این وظیفه را از دولتهای خود مطالبه کنند، خود ملتها نیز در حدّ توان موظف به پشتیبانی مالی و سیاسیاند. وظیفهی مهم دیگر، پیگیری مجازات حکومت تروریست و سفاک صهیونیست است. همهی وجدانهای بیدار تصدیق میکنند که جنایت گستردهی کشتار کودکان و زنان فلسطینی در این ۱۲ روز نباید بیمجازات بماند. همهی عوامل مؤثر رژیم و شخص جنایتکار نتانیاهو باید تحت پیگردِ دادگاههای بینالمللی و مستقل قرار گیرند و مجازات شوند؛ و این به حول و قوهی الهی تحقق خواهد یافت، والله غالبٌ علی امره(1). جمعه ۹ شوال ۱۴۴۲ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ سیّدعلی خامنهای 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 21 وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمیدانند! مربوط به :سخنرانی تلویزیونی به مناسبت روز جهانی قدس - 1400/02/17 عنوان فیش :لزوم حمایت جهانی از مجاهدان فلسطینی کلیدواژه(ها) : مقاومت اسلامی فلسطین, دفاع از فلسطین, مسئله فلسطین نوع(ها) : قرآن متن فیش : دو عامل مهم، تعیینکنندهی آینده است: اوّل ـ و مهمتر ـ تداوم مقاومت در داخل سرزمینهای فلسطین و تقویت خطّ جهاد و شهادت، و دوّم، حمایت جهانی دولتها و ملّتهای مسلمان در سراسر جهان از مجاهدان فلسطینی. همه -دولتمردان، روشنفکران، عالمان دینی، احزاب و گروهها، جوانان غیور و دیگر قشرها- باید جایگاه خود در این حرکت سراسری را بیابیم و نقش ایفا کنیم. این است آن چیزی که کید دشمن را باطل میکند و برای این وعدهی الهی: اَم یُریدونَ کَیدًا فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون (۱)، مصداقی آخرالزّمانی به وجود میآورد؛ وَ اللهُ غالِبٌ عَلی اَمرِه؛ وَلٰکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لا یَعـلَمونَ (۲). 1 ) سوره مبارکه الطور آیه 42 أَم يُريدونَ كَيدًا ۖ فَالَّذينَ كَفَروا هُمُ المَكيدونَ ترجمه : آیا میخواهند نقشه شیطانی برای تو بکشند؟! ولی بدانند خود کافران در دام این نقشهها گرفتار میشوند! 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 21 وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمیدانند! مربوط به :بیانیه در پی اهانت یک نشریه فرانسوی به ساحت مقدس پیامبر اعظم - 1399/06/18 عنوان فیش :بیانیه در پی اهانت یک نشریه فرانسوی به ساحت مقدس پیامبر اعظم کلیدواژه(ها) : اهانت به مقدسات اسلامی, اهانت به پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم نوع(ها) : قرآن متن فیش : بسمهتعالی گناه بزرگ و نابخشودنی یک نشریّهی فرانسوی در اهانت به چهرهی نورانی و قدسی حضرت رسول اعظم (صلّی الله علیه و آله) بار دیگر عناد و کینهی شرارتبار دستگاههای سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام و جامعهی مسلمانان را آشکار ساخت. بهانهی آزادی بیان برای محکوم نکردن این جرم بزرگ که از سوی برخی سیاستمداران فرانسوی گفته شده کاملاً مردود و غلط و عوامفریبانه است. سیاستهای عمیقاً ضدّ اسلامیِ صهیونیستها و دولتهای استکباری عامل اینگونه حرکتهای دشمنانه است که هر چند یکبار بُروز مییابد. این حرکت در این برههی زمانی میتواند، نیز به انگیزهی منصرف کردن ذهن ملّتها و دولتهای غرب آسیا از نقشههای شومی باشد که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای این منطقه در سر دارند. ملّتهای مسلمان بویژه کشورهای غرب آسیا، ضمن حفظ هوشیاری در مسائل این منطقهی حسّاس، باید هرگز دشمنیهای سیاستمداران و سردمداران غربی نسبت به اسلام و مسلمین را فراموش نکنند. والله غالب علی امره(1) سیّدعلی خامنهای ۹۹/۶/۱۸ 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 21 وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمیدانند! مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1397/12/23 عنوان فیش :در مسائل دنیایی دچار نومیدی نشویم کلیدواژه(ها) : امید و امیدواری, یأس, یأسپراکنی دشمن نوع(ها) : قرآن متن فیش : در آن دوگانهی امیدواری و نومیدی [از دوگانههای مواجهه با حوادث]، دچار نومیدی هم نباید بشویم: لا تَایئَسوا مِن رَوحِ اللهِ اِنَّه لا یَایئَسُ مِن رَوحِ اللهِ اِلَّا القَومُ الکافِرون -که در سورهی یوسف است- این مربوط به مسائل دنیایی است؛ «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» مربوط به مسائل معنوی نیست، مربوط به پیدا کردن یوسف است: یا بَنِیَّ اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن یوسُفَ وَ اَخیهِ وَ لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله؛(1) «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» در پیدا کردن یوسف، که یک امر دنیایی است. پس بنابراین، این «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» یک امر کلّی است در امور دنیایی. البتّه در امور اخروی هم همین جور است امّا آیه در مورد امور دنیایی است. لا تَایئَسوا! چرا انسان مأیوس باشد؟ نخیر، ما امیدواریم که بتوانیم بینی این قدرتهای مستکبر را به خاک بمالیم و رغم اَنفشان کنیم؛ میتوانیم این کار را [بکنیم]، امیدواریم؛ [اگر] تلاش کنیم، همّت کنیم، بخواهیم، به خدا توکّل کنیم، از خدا بخواهیم، میشود. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 87 يا بَنِيَّ اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن يوسُفَ وَأَخيهِ وَلا تَيأَسوا مِن رَوحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لا يَيأَسُ مِن رَوحِ اللَّهِ إِلَّا القَومُ الكافِرونَ ترجمه : پسرانم! بروید، و از یوسف و برادرش جستجو کنید؛ و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند!» مربوط به :بیانات در مراسم شب خاطره دفاع مقدس - 1396/03/03 عنوان فیش :اصرار و التماس برای اعزام به سوریه کلیدواژه(ها) : حفظ فرهنگ دفاع مقدس, تربیت جوانان نوع(ها) : قرآن متن فیش : نگذارید این حادثهی معجزنشان [جنگ و دفاع هشتساله] ضعیف بشود. عزیزان من! انگیزه وجود دارد برای ضعیف کردن این حقیقت، در واقعیّت زندگی ما و در واقعیّت ذهن ما. کسانی انگیزه دارند؛ همان کسانی که برنامه¬ریزی میکنند برای کشورهای اسلامی و به آنها ابلاغ میکنند و آنها هم قبول میکنند که مسئلهی جهاد را یا مسئلهی شهادت را از مجموعهی معارف دینی کتابهای مدرسهای و دانشگاهی و بقیّهی کتابها خارج کنند و حذف کنند - این ابلاغ شده به بعضی از کشورها؛ گفتهاند مسئلهی جهاد و مسئلهی شهادت و مانند اینها را حذف کنید و آنها هم قبول کردند و حذف کردند؛ این انگیزهها اینجوری است - همان انگیزهها در داخل استمرار پیدا میکند، ادامه پیدا میکند و به شکل برخی از خرده¬سیاست¬های فرهنگی، اینجاوآنجا دیده میشود؛ غفلت نباید کرد. جنگ را، دفاع مقدّس را، شهادت را، جهاد را، زنده نگه داریم؛ این خاطرهها را قدر بدانیم؛ اینها بسیار باارزش است. البتّه ما در این زمینه هنوز خیلی حرف برای گفتن داریم - «ما» یعنی شماها و آنهایی که در جنگ بودند - و اینها میتواند نسل امروز را به¬معنای واقعی کلمه متّصل کند و ملحق کند به همان نسلی که آن اوج دفاع مقدّس را آفرید و این اوج تاریخی ما را خلق کرد. مکرّر، خیلی زیاد، افرادی می¬آیند، نامه مینویسند به ما، اصرار، التماس، گریه، برای اینکه اجازه داده بشود بروند دفاع از حرم و جزو مدافعین حرم [بشوند]؛ یعنی همان چیزهایی که ما در آن روزهای دههی ۶۰ میدیدیم -که جوانها، بچّههای کوچک، آنهایی که نمیشد بروند به یک جهتی و به یک دلیلی، میآمدند التماس میکردند برای اینکه بروند- حالا هم همان وضعیّت در خیلی از اینها هست؛ اَلحِقنی بِالصّٰلِحین؛(1) این الحاق به صالحین است. این بر اثر همین تلاش و زحماتی است که شماها دارید انجام میدهید. انشاء الله خداوند برکت بدهد به این تلاش شما، به این کار شما و روزبهروز تأثیرات آن را انشاء الله افزایش بدهد. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 101 رَبِّ قَد آتَيتَني مِنَ المُلكِ وَعَلَّمتَني مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ فاطِرَ السَّماواتِ وَالأَرضِ أَنتَ وَلِيّي فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ۖ تَوَفَّني مُسلِمًا وَأَلحِقني بِالصّالِحينَ ترجمه : پروردگارا! بخشی (عظیم) از حکومت به من بخشیدی، و مرا از علم تعبیر خوابها آگاه ساختی! ای آفریننده آسمانها و زمین! تو ولیّ و سرپرست من در دنیا و آخرت هستی، مرا مسلمان بمیران؛ و به صالحان ملحق فرما!» مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در سى و دومین دوره مسابقات بینالمللى قرآن کریم - 1394/03/02 عنوان فیش :بصیرت و عزم؛ دوعامل اصلی برای جلوگیری از اختلاف کلیدواژه(ها) : نقشه دشمن, ایجاد اختلاف و تفرقه, اختلافافکنی, عزم راسخ, بصیرت, نصرت الهی نوع(ها) : قرآن متن فیش : یکی از چیزهایی که دشمنان اسلام در درون امّت اسلامی همیشه آن را دنبال کردند، امروز هم با شدّت دنبال میکنند، عبارت است از ایجاد اختلاف؛ جلوی این را باید گرفت. هر حنجرهای که در جهت اختلاف حرف بزند، بلندگوی دشمن است؛ چه خودش بداند، چه نداند. مراقب باشیم حنجرهی ما بلندگوی دشمنان اسلام و قرآن نشود؛ فریاد اختلاف سر ندهد. اختلاف مذهبی، اختلاف شیعه و سنّی، اختلاف عرب و عجم، اختلاف کشورهای گوناگون، اختلاف قومیّتها و ملیّتها و تعصّبهای ناسیونالیستی، چیزهایی است که دارند در بین جوامع مسلمان مشتعل میکنند. باید مقابل اینها ایستاد. البتّه گفتن این حرفها آسان است، عمل کردنش دشوار است؛ لکن راه عمل وجود دارد، راه باز است. عامل اصلی عبارت است از عزم و ارادهی ما؛ تصمیم بگیریم؛ بصیرت و عزم دو عامل اصلی است. اوّلاً بصیرت داشته باشیم، دشمن را بشناسیم، دوست را بشناسیم. امروز در کشورهای اسلامی، کشورهایی هستند که مسئولان آن کشورها دچار خطای باصرهاند؛ نمیتوانند دوست را از دشمن تشخیص بدهند. دشمن را دوست خیال میکنند، دوست را دشمن خیال میکنند؛ خب، انسان ضربه میخورد. یکچنین کشوری، با چنین نگاهی، با چنین بینشی، دچار ضربه میشود؛ بصیرت لازم است. قُل هذِه سَبیلی اَدعوا اِلَی اللهِ عَلی بَصیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی.(1) اگر بصیرت وجود داشته باشد، انسان راه را درست بشناسد، آنوقت عزم و اراده هم بهخرج بدهد و نشان بدهد، راه، آسان پیموده خواهد شد؛ نصرت الهی یعنی همین؛ اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم؛ از این واضحتر و از این صریحتر، چه میشود گفت؟ اِن تَنصُروا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛(2) نصرت خدا یعنی همین؛ راه خدا را شناختن و پیدا کردن، دنبال آن رفتن، به توطئهی دشمن، به تحمیق دشمن، به تحمیل دشمن تن ندادن. قرآن این را برای ما تأمین میکند. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 108 قُل هٰذِهِ سَبيلي أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصيرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَني ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِكينَ ترجمه : بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!» 2 ) سوره مبارکه محمد آیه 7 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم ترجمه : ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد. مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در «کنگرهى جهانى جریانهاى افراطى و تکفیرى از دیدگاه علماى اسلام» - 1393/09/04 عنوان فیش :آینده؛ متعلّق به دنیایی اسلام است کلیدواژه(ها) : شکست سیاستهای امریکا, دشمنان اسلام نوع(ها) : قرآن متن فیش : مشکلات دشمنان اسلام زیاد است. دشمنان اسلام در عراق ناکام شدند؛ در سوریّه ناکام شدند؛ در لبنان ناکام شدند؛ در مناطق گوناگون ناکام ماندند و هدفهایشان تحقّق پیدا نکرد. در مقابلهى با جمهورى اسلامى، شما مىبینید آمریکا و کشورهاى استعمارگر اروپایى دُور هم جمع شدند و از همهى نیرویشان استفاده کردند که در قضیّهى هستهاى، جمهورى اسلامى را به زانو دربیاورند؛ نتوانستند به زانو دربیاورند و نخواهند توانست. این ضعف طرف مقابل است. و شما انشاءالله روزبهروز قوىتر خواهید شد. آینده متعلّق به شما است؛ وَ اللهُ غالِبٌ عَلى اَمرِه.(1) 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 21 وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمیدانند! مربوط به :پیام در پی اهانت نفرتانگیز دشمنان اسلام به ساحت نورانی پیامبر اعظم صلواتاللهعلیهوآله - 1391/06/23 عنوان فیش :آشکار شدن کینه عمیق دشمنان اسلام با اهانت به پیامبر اعظم کلیدواژه(ها) : اهانت به مقدسات اسلامی, اهانت به پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم نوع(ها) : قرآن متن فیش : بسماللهالرحمنالرحیم قال الله العزیز الحکیم: یُریدونَ لِیُطفِئوا نورَ اللهِ بِأفواهِهِم و اللهُ مُتِمُّ نورِه وَ لو کَرِهَ الکافِرون(1) ملت عزیز ایران؛ امت بزرگ اسلام دست پلید دشمنان اسلام بار دیگر با اهانت به پیامبر اعظم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم کینهی عمیق خود را آشکار ساخت و با اقدامی جنونآمیز و نفرتانگیز، خشم مجموعههای خبیث صهیونیستی را از تلألؤ روزافزون اسلام و قرآن در جهان کنونی نشان داد. در روسیاهی عاملان این جنایت و گناه بزرگ، همین بس که مقدسترین و نورانیترین چهره میان مقدسات عالم را آماج یاوههای مشمئزکنندهی خویش ساختهاند. پشت صحنهی این حرکت شرارتبار، سیاستهای خصمانهی صهیونیسم و امریکا و دیگر سران استکبار جهانی است که به خیال باطل خود میخواهند مقدسات اسلامی را در چشم نسلهای جوان در دنیای اسلام از جایگاه رفیع خود فروافکنده و احساسات دینی آنان را خاموش کنند. اگر از حلقههای قبلی این زنجیرهی پلید، یعنی سلمان رشدی و کاریکاتوریست دانمارکی و کشیشهای امریکایی آتشزنندهی قرآن حمایت نمیکردند و دهها فیلم ضد اسلام را در بنگاههای وابسته به سرمایهداران صهیونیست سفارش نمیدادند، امروز کار به این گناه عظیم و غیر قابل بخشش نمیرسید. متهم اول در این جنایت، صهیونیسم و دولت امریکا است. سیاستمداران امریکا اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند، باید عاملان این جنایت شنیع و پشتیبانان مالی آن را که دل ملتهای مسلمان را به درد آوردهاند، به مجازات متناسب با این جرم بزرگ برسانند. برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان نیز بدانند که این حرکات مذبوحانهی دشمنان در برابر بیداری اسلامی، نشانهی عظمت و اهمیت این خیزش و مبشّر رشد روزافزون آن است. و الله غالبٌ علی أمرِهِ(2). سید علی خامنهای 23/شهریور/1391 1 ) سوره مبارکه الصف آیه 8 يُريدونَ لِيُطفِئوا نورَ اللَّهِ بِأَفواهِهِم وَاللَّهُ مُتِمُّ نورِهِ وَلَو كَرِهَ الكافِرونَ ترجمه : آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولی خدا نور خود را کامل میکند هر چند کافران خوش نداشته باشند! 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 21 وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمیدانند! مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی - 1390/11/14 عنوان فیش :احیاء امت اسلامی، هدف انقلاب اسلامی ایران کلیدواژه(ها) : انقلاب اسلامی, انقلاب, امت بزرگ اسلامی, حفظ وحدت, مقاومت اسلامی فلسطین نوع(ها) : قرآن متن فیش : و اما کلام آخر: اعلام آمادگی جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران برای همکاری و خدمت به شماست، و خدمت ما و شما به همدیگر. انقلاب اسلامی ایران موفقترین تجربهی اسلامی عصر جدید بود در عرصهی خودباوری ملتها و مردمباوری نخبگان، در عرصهی نفی اسطورهی شکستناپذیری رژیمهای طاغوتی و اربابشان، در عرصهی شکستن غرور کمونیزم و سرمایهداری، ارائه مدلهای کارآمد در پیشرفتهای بزرگ کشور، با حفظ مردمسالاری و دفاع از ارزشهای اساسی. برادران و خواهران! سالهاست که علیه برادران ایرانیتان به شما دروغ میگویند، و اینک حقیقت در مورد ایران اسلامی همین است که به شما عرض میکنم: انقلاب ما پیروزیها و البته ضعفهائی در مجاهدات سه دههی خود داشته است؛ اما هیچ جنبش اسلامی در جهان پس از تسلط غرب و شرق بر مسلمین در قرن گذشته، تا این حد جلو نیامده بود و این همه موانع را از سر نگذرانده بوده است. انشاءاللّه گفتگوهای بسیاری میان ما و شما برادران در پیش است. در رسانههای سرمایهداری و صهیونیزم جهانی، ایران متهم به «تروریزم» میشود؛ تنها بدان علت که حاضر نشد برادران عرب خود را در فلسطین و لبنان و عراق و ... تنها بگذارد و اشغالگران را به رسمیت بشناسد؛ حال آنکه ما خود بزرگترین قربانی تروریزم در جهان هستیم و این ترورها همچنان ادامه دارد. اگر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، برادران مظلوم افغانی و بوسنیائی و لبنانی و عراقی و فلسطینی خود را همچون سایر حکومتهای بظاهر مسلمان، تنها میگذارد، و اگر همچون بیشتر رژیمهای عربی که به فلسطین خیانت کردند، ما هم ساکت میماندیم و از پشت خنجر میزدیم، هرگز ما را پشتیبان تروریزم و مداخلهگری معرفی نمیکردند. ما به آزادی قدس شریف و تمامی سرزمین فلسطین میاندیشیم؛ این است آن جرم بزرگ ملت ایران و جمهوری اسلامی. از امپریالیزم ایرانی یا شیعی میگویند؛ حال آنکه همه میدانند ما هرگز انقلاب اسلامی را، انقلابی صرفاً شیعی یا ملیگرا و ایرانی ندانسته و نخواندهایم و در این سی سال هرچه هزینه داده و تهدید شدهایم، به علت اسلامگرائی و امتگرائی و شعار وحدت و تقریب مذاهب و آزادی و عزت برادران مسلمان از شرق آسیا تا عمق آفریقا و اروپا بوده است. ایران اسلامی در عرصهی علم، تکنولوژی، حقوق اجتماعی، عدالت اجتماعی، توسعه، بهداشت، تأمین کرامت زنان و حقوق اقلیتهای دینی و ... گامهای بزرگ و بینظیری برداشت. ما ضعفهای خود را نیز میشناسیم و بعوناللّه درمان میکنیم انشاءاللّه. معادلهی مقاومت در منطقه با کمک جمهوری اسلامی تغییر یافت. تبدیل و ارتقاء سنگ در دست فلسطینیان به «موشک جواب موشک» در غزه و سایر مقاومتهای اسلامی در برابر اشغالگران، الهام از انقلاب اسلامی بود. ایران به دنبال ایرانی کردن اعراب یا شیعی کردن سایر مسلمین نیست؛ ایران به دنبال دفاع از قرآن و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و احیاء امت اسلامی است. برای انقلاب اسلامی، کمک به مجاهدان اهل سنت سازمانهای حماس و جهاد و مجاهدان شیعی حزباللّه و امل، به یک اندازه واجب شرعی است و احساس تکلیف میکند. ملت و حکومت ایران با صدای بلند و قاطع اعلام میکند که به قیام ملتها (و نه به ترور)، به وحدت اسلامی (نه غلبه و تضاد مذاهب)، به برادری مسلمین (نه به برتری قومی و نژادی)، به جهاد اسلامی (نه خشونت علیه بیگناهان)، انشاءاللّه معتقد و ملتزم است. برای سعادت همهی ملتهای مسلمان دعا کنیم و در کنار آن، وظیفهی سنگین خود را بشناسیم و به آن عمل کنیم و بدانیم که «و اللّه غالب علی امره».(1) عباد اللّه اتّقوا اللّه «و کونوا للظّالم خصما و للمظلوم عونا.»(2) اقول قولی هذا و استغفر اللّه لی و لکم. بسماللّهالرّحمنالرّحیم اذا جاء نصر اللّه و الفتح. و رأیت النّاس یدخلون فی دین اللّه افواجا. فسبّح بحمد ربّک و استغفره انّه کان توّابا.(3) 1 ) نامه 47 : از وصيتهاى آن حضرت است به حسن و حسين عليهما السّلام وقتى كه ابن ملجم لعنة اللّه عليه به او ضربت زد أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا ( صلى الله عليه وآله ) يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ . ثُمَّ قَالَ : يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ . ترجمه : شما را به تقواى الهى سفارش مىنمايم، و اينكه دنيا را مجوييد گرچه دنيا شما را بجويد، و بر آنچه از دنيا از دستتان رفته متأسّف نباشيد. حق بگوييد، و براى ثواب الهى بكوشيد. دشمن ستمگر و يار ستمديده باشيد. شما و همه فرزندان و خاندانم و هر كه اين وصيتم به او مىرسد را به تقواى الهى، و نظم در زندگى، و اصلاح بين مردم سفارش مىكنم، چرا كه از جد شما (صلّى اللّه عليه و آله) شنيدم مىفرمود: «اصلاح ذات البين از عموم نماز و روزه بهتر است». خدا را خدا را در باره يتيمان، آنان را گاهى سير و گاهى گرسنه مگذاريد، مباد كه در كنار شما تباه شوند. خدا را خدا را در رابطه با همسايگان، كه مورد سفارش پيامبر شمايند، پيوسته به آنان سفارش داشت تا جايى كه گمان برديم ميراث برشان خواهد ساخت خدا را خدا را در باره قرآن، نيايد كه ديگران در عمل به آن از شما پيشى جويند. خدا را خدا را در باره نماز، كه نماز عمود دين شماست. خدا را خدا را در باره خانه پروردگارتان، تا وقتى هستيد آنجا را خالى مگذاريد، كه اگر خالى گذاشته شود از كيفر حق مهلت نيابيد. خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جان و زبانتان در راه خدا. بر شما باد به پيوند با هم و بخشش مال به يكديگر، و بپرهيزيد از دورى و قطع رابطه با هم. امر به معروف و نهى از منكر را وانگذاريد، كه بد كارانتان بر شما مسلّط شوند، آن گاه دعا كنيد و به اجابت نرسد. سپس فرمود: اى فرزندان عبد المطلب، نيابم شما را كه به بهانه كشته شدن من در خون مسلمانان فرو افتيد و گوييد: امير المؤمنين كشته شد، امير المؤمنين كشته شد معلومتان باد كه فقط قاتلم بايد قصاص شود. ملاحظه نماييد هرگاه من از اين ضربت او از دنيا رفتم تنها او را يك ضربت بزنيد، و گوش و بينى و اعضاى او را قطع مكنيد، كه من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مىفرمود: «از مثله كردن دورى كنيد هر چند در باره سگ گاز گيرنده باشد» 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 21 وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمیدانند! 3 ) سوره مبارکه النصر آیه 1 بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ إِذا جاءَ نَصرُ اللَّهِ وَالفَتحُ ترجمه : هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرارسد، 3 ) سوره مبارکه النصر آیه 2 وَرَأَيتَ النّاسَ يَدخُلونَ في دينِ اللَّهِ أَفواجًا ترجمه : و ببینی مردم گروه گروه وارد دین خدا میشوند، 3 ) سوره مبارکه النصر آیه 3 فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ وَاستَغفِرهُ ۚ إِنَّهُ كانَ تَوّابًا ترجمه : پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبهپذیر است! مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز ۱۹ دی - 1390/10/19 عنوان فیش :ناکامی دشمن برای ایجاد رخنه در اراده مردم و مسئولین کلیدواژه(ها) : تحریم اقتصادی, محاصره اقتصادی, حضور مردم در صحنه, نقشه دشمن, بصیرت نوع(ها) : قرآن متن فیش : امروز جبههی مقابل ما - که سردمدار آن جبهه هم آمریکا و صهیونیستهایند - به تمام طرقی که میتوانسته است متوسل و متشبث بشود، متشبث شده؛ از تمام راهها که میتوانسته برای مقابلهی با ملت ایران بهرهگیری کند، بهرهگیری کرده است، برای اینکه بتواند این دو عامل، یعنی عامل تقویت کنندهی نظام، و عامل ایستادگی مردم در صحنه را تضعیف کند و از بین ببرد. خودشان هم همین را تصریح میکنند؛ میگویند این تحریمهائی که ما بر علیه ایران تصویب و اجرا میکنیم - و با عناد کامل دنبال میکنند - برای این است که مردم را خسته کنیم، مردم از صحنه خارج شوند، مردم به نظام اسلامی پشت کنند. یا این کار صورت بگیرد، یا در ارادهی مسئولین رخنه به وجود بیاید؛ مسئولین در محاسباتِ خودشان تجدیدنظر کنند. تعبیر آنها این است: میگویند میخواهیم مسئولین جمهوری اسلامی احساس کنند که هزینهی تصمیمگیریهای آنها بالاست. این یعنی رخنه ایجاد کردن در ارادهی مسئولین کشور. با همهی توانشان، با همهی ترفندهائی که بلدند، دارند این دو کار را دنبال میکنند. یا در مردم ایجاد تردید کنند و مردم را از نظام جدا کنند، یا در مسئولین ایجاد تردید کنند و مسئولین را وادار کنند که در تصمیمهای خودشان تجدیدنظر کنند. اشتباه کردند؛ هیچکدام را نمیتوانند انجام دهند. یک روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید که با شِعب ابیطالب و محاصرهی اقتصادی مسلمانها، آنها را از پا بیندازند؛ اما نتوانستند. این روسیاههای بدمحاسبهگر خیال میکنند ما امروز در شرائط شِعب ابیطالبیم. اینجور نیست. ما امروز در شرائط شِعب ابیطالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم. ما در شرائطی هستیم که ملت ما نشانههای پیروزی را به چشم دیده است؛ به آنها نزدیک شده است؛ به بسیاری از مراحل پیروزی، با سرافرازی دست پیدا کرده است. امروز مردم ما را از محاصرهی اقتصادی میترسانند؟ با این حرفها، با این ترفندها میخواهند مردم را از صحنه بیرون کنند؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟ امروز میخواهند در ارادهی مسئولین اختلال ایجاد کنند؟ «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتّبعنی»؛(1) این راهی است که با بصیرت انتخاب شده است، این راهی است که با مجاهدت باز شده است، این راهی است که با خون عزیزترینها هموار شده است. ما از این راه رفتیم، به قلههائی هم دست پیدا کردیم. ما متوقف نمیشویم، انشاءالله پیش میرویم؛ ولی تا امروز هم به قلههای بسیاری دست پیدا کردهایم. جمهوری اسلامی، امروز کجا، بیست سال و سی سال قبل کجا؟ دشمنان جمهوری اسلامی، هیمنه و باد و بروتِ آن روزشان کجا، ضعف و انکسار امروزشان کجا؟ اینها نشانههائی است که ملت ایران را تشویق میکند. نخیر، در ادامهی راه اسلام - که راه خداست، راه دین است، راه سعادت دنیا و آخرت است - ارادهی مسئولین همچنان مستحکم خواهد ماند؛ مردم هم امروز و در آینده، پای ثابت این حرکت عظیم خواهند بود. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 108 قُل هٰذِهِ سَبيلي أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصيرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَني ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِكينَ ترجمه : بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!» مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان کرمانشاه - 1390/07/24 عنوان فیش :کهنه نشدن آرمانهای جامعه اسلامی کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : قرآن متن فیش : پس تشکیل جامعهی اسلامی شد هدف؛ با همین خصوصیات، با همین شاخصهائی که گفته شد. این هدف هرگز کهنهشونده نیست. مطالبهی عدالت هرگز منسوخ نمیشود. از اولِ تاریخ بشر تا امروز، انسانها به دنبال عدالت بودهاند. هر جا قیامی از طرف مردم هست، غالباً بر ضد بیعدالتی است، بر ضد تبعیض است. انسانها دنبال آزادی هستند. خدای متعال انسان را آزاد آفریده است؛ «لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا»؛(1) خدا تو را آزاد آفریده است. انسان دنبال آزادی است؛ این یک خواستهی فطری است، این کهنهبشو نیست. بنابراین وقتی انسان اهداف و آرمانهای نظام اسلامی را نگاه میکند - یعنی جامعهی اسلامی با این خصوصیات - میبیند اینها هیچ وقت کهنه نمیشود. انسان همیشه دنبال این آرمانهاست. هرچه هم که حرکت بکند، جا برای حرکتِ بیشتر وجود دارد. مثلاً یکی از آرمانهای شما پیشرفت است. پیشرفت نهایت ندارد، آخر ندارد. «فوق کلّ ذی علم علیم»؛(2) هرچه شما دانش داشته باشید، بالاتر از آن، دانشی متصور است. یعنی عرصه، یک عرصهی تمامشدنی نیست. پس اینها کهنه نمیشود؛ لیکن در راه رسیدن به اینها، آن حلقهی قبلی، گفتیم دولت اسلامی است. دولت اسلامی، یعنی سازوکارها و نهادسازیهای لازم برای ایجاد آن جامعهی اسلامی؛ اینها چرا، ممکن است کهنه شود. ممکن است اقتضائات در دنیا جوری بشود که این سازوکار، این هندسهی نظام، کامل نباشد، مطلوب نباشد، لازم باشد عوض شود؛ هیچ اشکال ندارد. نظام اسلامی این ظرفیت را دارد. اگر نظامی دنبال آن آرمانهاست، آن آرمانها کهنهبشو نیست؛ اما سازوکارها، چینش این نهادهائی که میخواهد ما را به آن آرمانها برساند، قابل نو شدن است. 1 ) نامه 31 : از وصيتهاى آن حضرت است به حضرت مجتبى عليه السّلام (يا محمّد حنفيّه) كه در سرزمين حاضرين به هنگام بازگشت از صفّين نوشته مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ الْمُسْتَسْلِمِ لِلدُّنْيَا السَّاكِنِ مَسَاكِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا يُدْرِكُ السَّالِكِ سَبِيلَ مَنْ قَدْ هَلَكَ غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِينَةِ الْأَيَّامِ وَ رَمِيَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْيَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِيمِ الْمَنَايَا وَ أَسِيرِ الْمَوْتِ وَ حَلِيفِ الْهُمُومِ وَ قَرِينِ الْأَحْزَانِ وَ نُصُبِ الْآفَاتِ وَ صَرِيعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِيفَةِ الْأَمْوَاتِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ فِيمَا تَبَيَّنْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْيَا عَنِّي وَ جُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَيَّ وَ إِقْبَالِ الْآخِرَةِ إِلَيَّ مَا يَزَعُنِي عَنْ ذِكْرِ مَنْ سِوَايَ وَ الِاهْتِمَامِ بِمَا وَرَائِي غَيْرَ أَنِّي حَيْثُ تَفَرَّدَ بِي دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِي فَصَدَفَنِي رَأْيِي وَ صَرَفَنِي عَنْ هَوَايَ وَ صَرَّحَ لِي مَحْضُ أَمْرِي فَأَفْضَى بِي إِلَى جِدٍّ لَا يَكُونُ فِيهِ لَعِبٌ وَ صِدْقٍ لَا يَشُوبُهُ كَذِبٌ وَ وَجَدْتُكَ بَعْضِي بَلْ وَجَدْتُكَ كُلِّي حَتَّى كَأَنَّ شَيْئاً لَوْ أَصَابَكَ أَصَابَنِي وَ كَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاكَ أَتَانِي فَعَنَانِي مِنْ أَمْرِكَ مَا يَعْنِينِي مِنْ أَمْرِ نَفْسِي فَكَتَبْتُ إِلَيْكَ كِتَابِي مُسْتَظْهِراً بِهِ إِنْ أَنَا بَقِيتُ لَكَ أَوْ فَنِيتُ فَإِنِّي أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ أَيْ بُنَيَّ وَ لُزُومِ أَمْرِهِ وَ عِمَارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِهِ وَ الِاعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ وَ أَيُّ سَبَبٍ أَوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ إِنْ أَنْتَ أَخَذْتَ بِهِ أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ اعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِينَ وَ ذَكِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ سِرْ فِي دِيَارِهِمْ وَ آثَارِهِمْ فَانْظُرْ فِيمَا فَعَلُوا وَ عَمَّا انْتَقَلُوا وَ أَيْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا فَإِنَّكَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الْأَحِبَّةِ وَ حَلُّوا دِيَارَ الْغُرْبَةِ وَ كَأَنَّكَ عَنْ قَلِيلٍ قَدْ صِرْتَ كَأَحَدِهِمْ فَأَصْلِحْ مَثْوَاكَ وَ لَا تَبِعْ آخِرَتَكَ بِدُنْيَاكَ وَ دَعِ الْقَوْلَ فِيمَا لَا تَعْرِفُ وَ الْخِطَابَ فِيمَا لَمْ تُكَلَّفْ وَ أَمْسِكْ عَنْ طَرِيقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَهُ فَإِنَّ الْكَفَّ عِنْدَ حَيْرَةِ الضَّلَالِ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْأَهْوَالِ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَكُنْ مِنْ أَهْلِهِ وَ أَنْكِرِ الْمُنْكَرَ بِيَدِكَ وَ لِسَانِكَ وَ بَايِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِكَ وَ جَاهِدْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ لَا تَأْخُذْكَ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَ خُضِ الْغَمَرَاتِ لِلْحَقِّ حَيْثُ كَانَ وَ تَفَقَّهْ فِي الدِّينِ وَ عَوِّدْ نَفْسَكَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَكْرُوهِ وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُرُ فِي الْحَقِّ وَ أَلْجِئْ نَفْسَكَ فِي أُمُورِكَ كُلِّهَا إِلَى إِلَهِكَ فَإِنَّكَ تُلْجِئُهَا إِلَى كَهْفٍ حَرِيزٍ وَ مَانِعٍ عَزِيزٍ وَ أَخْلِصْ فِي الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّكَ فَإِنَّ بِيَدِهِ الْعَطَاءَ وَ الْحِرْمَانَ وَ أَكْثِرِ الِاسْتِخَارَةَ وَ تَفَهَّمْ وَصِيَّتِي وَ لَا تَذْهَبَنَّ عَنْكَ صَفْحاً فَإِنَّ خَيْرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لَا يَحِقُّ تَعَلُّمُهُ أَيْ بُنَيَّ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُنِي قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً وَ رَأَيْتُنِي أَزْدَادُ وَهْناً بَادَرْتُ بِوَصِيَّتِي إِلَيْكَ وَ أَوْرَدْتُ خِصَالًا مِنْهَا قَبْلَ أَنْ يَعْجَلَ بِي أَجَلِي دُونَ أَنْ أُفْضِيَ إِلَيْكَ بِمَا فِي نَفْسِي أَوْ أَنْ أُنْقَصَ فِي رَأْيِي كَمَا نُقِصْتُ فِي جِسْمِي أَوْ يَسْبِقَنِي إِلَيْكَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَ فِتَنِ الدُّنْيَا فَتَكُونَ كَالصَّعْبِ النَّفُورِ وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ يَشْتَغِلَ لُبُّكَ لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْيِكَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ كَفَاكَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْيَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ فَتَكُونَ قَدْ كُفِيتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِيتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَةِ فَأَتَاكَ مِنْ ذَلِكَ مَا قَدْ كُنَّا نَأْتِيهِ وَ اسْتَبَانَ لَكَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَيْنَا مِنْهُ أَيْ بُنَيَّ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ نَخِيلَهُ وَ تَوَخَّيْتُ لَكَ جَمِيلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَهُ وَ رَأَيْتُ حَيْثُ عَنَانِي مِنْ أَمْرِكَ مَا يَعْنِي الْوَالِدَ الشَّفِيقَ وَ أَجْمَعْتُ عَلَيْهِ مِنْ أَدَبِكَ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ ذُو نِيَّةٍ سَلِيمَةٍ وَ نَفْسٍ صَافِيَةٍ وَ أَنْ أَبْتَدِئَكَ بِتَعْلِيمِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِيلِهِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أَحْكَامِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ لَا أُجَاوِزُ ذَلِكَ بِكَ إِلَى غَيْرِهِ ثُمَّ أَشْفَقْتُ أَنْ يَلْتَبِسَ عَلَيْكَ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ فِيهِ مِنْ أَهْوَائِهِمْ وَ آرَائِهِمْ مِثْلَ الَّذِي الْتَبَسَ عَلَيْهِمْ فَكَانَ إِحْكَامُ ذَلِكَ عَلَى مَا كَرِهْتُ مِنْ تَنْبِيهِكَ لَهُ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ إِسْلَامِكَ إِلَى أَمْرٍ لَا آمَنُ عَلَيْكَ بِهِ الْهَلَكَةَ وَ رَجَوْتُ أَنْ يُوَفِّقَكَ اللَّهُ فِيهِ لِرُشْدِكَ وَ أَنْ يَهْدِيَكَ لِقَصْدِكَ فَعَهِدْتُ إِلَيْكَ وَصِيَّتِي هَذِهِ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَيَّ مِنْ وَصِيَّتِي تَقْوَى اللَّهِ وَ الِاقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ الْأَخْذُ بِمَا مَضَى عَلَيْهِ الْأَوَّلُونَ مِنْ آبَائِكَ وَ الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ فَإِنَّهُمْ لَمْ يَدَعُوا أَنْ نَظَرُوا لِأَنْفُسِهِمْ كَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ وَ فَكَّرُوا كَمَا أَنْتَ مُفَكِّرٌ ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذَلِكَ إِلَى الْأَخْذِ بِمَا عَرَفُوا وَ الْإِمْسَاكِ عَمَّا لَمْ يُكَلَّفُوا فَإِنْ أَبَتْ نَفْسُكَ أَنْ تَقْبَلَ ذَلِكَ دُونَ أَنْ تَعْلَمَ كَمَا عَلِمُوا فَلْيَكُنْ طَلَبُكَ ذَلِكَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ لَا بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ وَ عُلَقِ الْخُصُومَاتِ وَ ابْدَأْ قَبْلَ نَظَرِكَ فِي ذَلِكَ بِالِاسْتِعَانَةِ بِإِلَهِكَ وَ الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ فِي تَوْفِيقِكَ وَ تَرْكِ كُلِّ شَائِبَةٍ أَوْلَجَتْكَ فِي شُبْهَةٍ أَوْ أَسْلَمَتْكَ إِلَى ضَلَالَةٍ فَإِنْ أَيْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُكَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْيُكَ فَاجْتَمَعَ وَ كَانَ هَمُّكَ فِي ذَلِكَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِيمَا فَسَّرْتُ لَكَ وَ إِنْ لَمْ يَجْتَمِعْ لَكَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِكَ وَ فَرَاغِ نَظَرِكَ وَ فِكْرِكَ فَاعْلَمْ أَنَّكَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ وَ لَيْسَ طَالِبُ الدِّينِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الْإِمْسَاكُ عَنْ ذَلِكَ أَمْثَلُ فَتَفَهَّمْ يَا بُنَيَّ وَصِيَّتِي وَ اعْلَمْ أَنَّ مَالِكَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِكُ الْحَيَاةِ وَ أَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْمُمِيتُ وَ أَنَّ الْمُفْنِيَ هُوَ الْمُعِيدُ وَ أَنَّ الْمُبْتَلِيَ هُوَ الْمُعَافِي وَ أَنَّ الدُّنْيَا لَمْ تَكُنْ لِتَسْتَقِرَّ إِلَّا عَلَى مَا جَعَلَهَا اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ وَ الِابْتِلَاءِ وَ الْجَزَاءِ فِي الْمَعَادِ أَوْ مَا شَاءَ مِمَّا لَا تَعْلَمُ فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكَ شَيْءٌ مِنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِكَ فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلًا ثُمَّ عُلِّمْتَ وَ مَا أَكْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الْأَمْرِ وَ يَتَحَيَّرُ فِيهِ رَأْيُكَ وَ يَضِلُّ فِيهِ بَصَرُكَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِكَ فَاعْتَصِمْ بِالَّذِي خَلَقَكَ وَ رَزَقَكَ وَ سَوَّاكَ وَ لْيَكُنْ لَهُ تَعَبُّدُكَ وَ إِلَيْهِ رَغْبَتُكَ وَ مِنْهُ شَفَقَتُكَ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ أَحَداً لَمْ يُنْبِئْ عَنِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ كَمَا أَنْبَأَ عَنْهُ الرَّسُولُ ( صلى الله عليه وآله ) فَارْضَ بِهِ رَائِداً وَ إِلَى النَّجَاةِ قَائِداً فَإِنِّي لَمْ آلُكَ نَصِيحَةً وَ إِنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ فِي النَّظَرِ لِنَفْسِكَ وَ إِنِ اجْتَهَدْتَ مَبْلَغَ نَظَرِي لَكَ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَيْتَ آثَارَ مُلْكِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ وَ لَكِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ لَا يُضَادُّهُ فِي مُلْكِهِ أَحَدٌ وَ لَا يَزُولُ أَبَداً وَ لَمْ يَزَلْ أَوَّلٌ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ بِلَا أَوَّلِيَّةٍ وَ آخِرٌ بَعْدَ الْأَشْيَاءِ بِلَا نِهَايَةٍ عَظُمَ عَنْ أَنْ تَثْبُتَ رُبُوبِيَّتُهُ بِإِحَاطَةِ قَلْبٍ أَوْ بَصَرٍ فَإِذَا عَرَفْتَ ذَلِكَ فَافْعَلْ كَمَا يَنْبَغِي لِمِثْلِكَ أَنْ يَفْعَلَهُ فِي صِغَرِ خَطَرِهِ وَ قِلَّةِ مَقْدِرَتِهِ وَ كَثْرَةِ عَجْزِهِ و عَظِيمِ حَاجَتِهِ إِلَى رَبِّهِ فِي طَلَبِ طَاعَتِهِ وَ الْخَشْيَةِ مِنْ عُقُوبَتِهِ وَ الشَّفَقَةِ مِنْ سُخْطِهِ فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكَ إِلَّا عَنْ قَبِيحٍ يَا بُنَيَّ إِنِّي قَدْ أَنْبَأْتُكَ عَنِ الدُّنْيَا وَ حَالِهَا وَ زَوَالِهَا وَ انْتِقَالِهَا وَ أَنْبَأْتُكَ عَنِ الْآخِرَةِ وَ مَا أُعِدَّ لِأَهْلِهَا فِيهَا وَ ضَرَبْتُ لَكَ فِيهِمَا الْأَمْثَالَ لِتَعْتَبِرَ بِهَا وَ تَحْذُوَ عَلَيْهَا إِنَّمَا مَثَلُ مَنْ خَبَرَ الدُّنْيَا كَمَثَلِ قَوْمٍ سَفْرٍ نَبَا بِهِمْ مَنْزِلٌ جَدِيبٌ فَأَمُّوا مَنْزِلًا خَصِيباً وَ جَنَاباً مَرِيعاً فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ الطَّرِيقِ وَ فِرَاقَ الصَّدِيقِ وَ خُشُونَةَ السَّفَرِ وَ جُشُوبَةَ المَطْعَمِ لِيَأْتُوا سَعَةَ دَارِهِمْ وَ مَنْزِلَ قَرَارِهِمْ فَلَيْسَ يَجِدُونَ لِشَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ أَلَماً وَ لَا يَرَوْنَ نَفَقَةً فِيهِ مَغْرَماً وَ لَا شَيْءَ أَحَبُّ إِلَيْهِمْ مِمَّا قَرَّبَهُمْ مِنْ مَنْزِلِهِمْ وَ أَدْنَاهُمْ مِنْ مَحَلَّتِهِمْ وَ مَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بِهَا كَمَثَلِ قَوْمٍ كَانُوا بِمَنْزِلٍ خَصِيبٍ فَنَبَا بِهِمْ إِلَى مَنْزِلٍ جَدِيبٍ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَكْرَهَ إِلَيْهِمْ وَ لَا أَفْظَعَ عِنْدَهُمْ مِنْ مُفَارَقَةِ مَا كَانُوا فِيهِ إِلَى مَا يَهْجُمُونَ عَلَيْهِ وَ يَصِيرُونَ إِلَيْهِ يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ وَ آفَةُ الْأَلْبَابِ فَاسْعَ فِي كَدْحِكَ وَ لَا تَكُنْ خَازِناً لِغَيْرِكَ وَ إِذَا أَنْتَ هُدِيتَ لِقَصْدِكَ فَكُنْ أَخْشَعَ مَا تَكُونُ لِرَبِّكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ طَرِيقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِيدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِكَ فِيهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِيَادِ وَ قَدْرِ بَلَاغِكَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِكَ فَوْقَ طَاقَتِكَ فَيَكُونَ ثِقْلُ ذَلِكَ وَبَالًا عَلَيْكَ وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ يَحْمِلُ لَكَ زَادَكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَيُوَافِيكَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِيَّاهُ وَ أَكْثِرْ مِنْ تَزْوِيدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَيْهِ فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَكَ فِي حَالِ غِنَاكَ لِيَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَكَ فِي يَوْمِ عُسْرَتِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ عَقَبَةً كَئُوداً الْمُخِفُّ فِيهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِلِ وَ الْمُبْطِئُ عَلَيْهَا أَقْبَحُ حَالًا مِنَ الْمُسْرِعِ وَ أَنَّ مَهْبِطَكَ بِهَا لَا مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّةٍ أَوْ عَلَى نَارٍ فَارْتَدْ لِنَفْسِكَ قَبْلَ نُزُولِكَ وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِكَ فَلَيْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ وَ لَا إِلَى الدُّنْيَا مُنْصَرَفٌ وَ اعْلَمْ أَنَّ الَّذِي بِيَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ وَ تَكَفَّلَ لَكَ بِالْإِجَابَةِ وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِيُعْطِيَكَ وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِيَرْحَمَكَ وَ لَمْ يَجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ مَنْ يَحْجُبُكَ عَنْهُ وَ لَمْ يُلْجِئْكَ إِلَى مَنْ يَشْفَعُ لَكَ إِلَيْهِ وَ لَمْ يَمْنَعْكَ إِنْ أَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَةِ وَ لَمْ يُعَاجِلْكَ بِالنِّقْمَةِ وَ لَمْ يُعَيِّرْكَ بِالْإِنَابَةِ وَ لَمْ يَفْضَحْكَ حَيْثُ الْفَضِيحَةُ بِكَ أَوْلَى وَ لَمْ يُشَدِّدْ عَلَيْكَ فِي قَبُولِ الْإِنَابَةِ وَ لَمْ يُنَاقِشْكَ بِالْجَرِيمَةِ وَ لَمْ يُؤْيِسْكَ مِنَ الرَّحْمَةِ بَلْ جَعَلَ نُزُوعَكَ عَنِ الذَّنْبِ حَسَنَةً وَ حَسَبَ سَيِّئَتَكَ وَاحِدَةً وَ حَسَبَ حَسَنَتَكَ عَشْراً وَ فَتَحَ لَكَ بَابَ الْمَتَابِ وَ بَابَ الِاسْتِعْتَابِ فَإِذَا نَادَيْتَهُ سَمِعَ نِدَاكَ وَ إِذَا نَاجَيْتَهُ عَلِمَ نَجْوَاكَ فَأَفْضَيْتَ إِلَيْهِ بِحَاجَتِكَ وَ أَبْثَثْتَهُ ذَاتَ نَفْسِكَ وَ شَكَوْتَ إِلَيْهِ هُمُومَكَ وَ اسْتَكْشَفْتَهُ كُرُوبَكَ وَ اسْتَعَنْتَهُ عَلَى أُمُورِكَ وَ سَأَلْتَهُ مِنْ خَزَائِنِ رَحْمَتِهِ مَا لَا يَقْدِرُ عَلَى إِعْطَائِهِ غَيْرُهُ مِنْ زِيَادَةِ الْأَعْمَارِ وَ صِحَّةِ الْأَبْدَانِ وَ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ ثُمَّ جَعَلَ فِي يَدَيْكَ مَفَاتِيحَ خَزَائِنِهِ بِمَا أَذِنَ لَكَ فِيهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ وَ اسْتَمْطَرْتَ شَآبِيبَ رَحْمَتِهِ فَلَا يُقَنِّطَنَّكَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ فَإِنَّ الْعَطِيَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّيَّةِ وَ رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْكَ الْإِجَابَةُ لِيَكُونَ ذَلِكَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ وَ أَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْآمِلِ وَ رُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّيْءَ فَلَا تُؤْتَاهُ وَ أُوتِيتَ خَيْراً مِنْهُ عَاجِلًا أَوْ آجِلًا أَوْ صُرِفَ عَنْكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَكَ فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِيهِ هَلَاكُ دِينِكَ لَوْ أُوتِيتَهُ فَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فِيمَا يَبْقَى لَكَ جَمَالُهُ وَ يُنْفَى عَنْكَ وَبَالُهُ فَالْمَالُ لَا يَبْقَى لَكَ وَ لَا تَبْقَى لَهُ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّكَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلْآخِرَةِ لَا لِلدُّنْيَا وَ لِلْفَنَاءِ لَا لِلْبَقَاءِ وَ لِلْمَوْتِ لَا لِلْحَيَاةِ وَ أَنَّكَ فِي قُلْعَةٍ وَ دَارِ بُلْغَةٍ وَ طَرِيقٍ إِلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّكَ طَرِيدُ الْمَوْتِ الَّذِي لَا يَنْجُو مِنْهُ هَارِبُهُ وَ لَا يَفُوتُهُ طَالِبُهُ وَ لَا بُدَّ أَنَّهُ مُدْرِكُهُ فَكُنْ مِنْهُ عَلَى حَذَرِ أَنْ يُدْرِكَكَ وَ أَنْتَ عَلَى حَالٍ سَيِّئَةٍ قَدْ كُنْتَ تُحَدِّثُ نَفْسَكَ مِنْهَا بِالتَّوْبَةِ فَيَحُولَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ ذَلِكَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ أَهْلَكْتَ نَفْسَكَ . يَا بُنَيَّ أَكْثِرْ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ وَ ذِكْرِ مَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ وَ تُفْضِي بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَيْهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ وَ قَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَكَ وَ شَدَدْتَ لَهُ أَزْرَكَ وَ لَا يَأْتِيَكَ بَغْتَةً فَيَبْهَرَكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِ الدُّنْيَا إِلَيْهَا وَ تَكَالُبِهِمْ عَلَيْهَا فَقَدْ نَبَّأَكَ اللَّهُ عَنْهَا وَ نَعَتْ هِيَ لَكَ عَنْ نَفْسِهَا وَ تَكَشَّفَتْ لَكَ عَنْ مَسَاوِيهَا فَإِنَّمَا أَهْلُهَا كِلَابٌ عَاوِيَةٌ وَ سِبَاعٌ ضَارِيَةٌ يَهِرُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ وَ يَأْكُلُ عَزِيزُهَا ذَلِيلَهَا وَ يَقْهَرُ كَبِيرُهَا صَغِيرَهَا نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ وَ أُخْرَى مُهْمَلَةٌ قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا وَ رَكِبَتْ مَجْهُولَهَا سُرُوحُ عَاهَةٍ بِوَادٍ وَعْثٍ لَيْسَ لَهَا رَاعٍ يُقِيمُهَا وَ لَا مُسِيمٌ يُسِيمُهَا سَلَكَتْ بِهِمُ الدُّنْيَا طَرِيقَ الْعَمَى وَ أَخَذَتْ بِأَبْصَارِهِمْ عَنْ مَنَارِ الْهُدَى فَتَاهُوا فِي حَيْرَتِهَا وَ غَرِقُوا فِي نِعْمَتِهَا وَ اتَّخَذُوهَا رَبّاً فَلَعِبَتْ بِهِمْ وَ لَعِبُوا بِهَا وَ نَسُوا مَا وَرَاءَهَا . رُوَيْداً يُسْفِرُ الظَّلَامُ كَأَنْ قَدْ وَرَدَتِ الْأَظْعَانُ يُوشِكُ مَنْ أَسْرَعَ أَنْ يَلْحَقَ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ مَنْ كَانَتْ مَطِيَّتُهُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ فَإِنَّهُ يُسَارُ بِهِ وَ إِنْ كَانَ وَاقِفاً وَ يَقْطَعُ الْمَسَافَةَ وَ إِنْ كَانَ مُقِيماً وَادِعاً وَ اعْلَمْ يَقِيناً أَنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَكَ وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَكَ وَ أَنَّكَ فِي سَبِيلِ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ فَخَفِّضْ فِي الطَّلَبِ وَ أَجْمِلْ فِي الْمُكْتَسَبِ فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَبٍ قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَبٍ وَ لَيْسَ كُلُّ طَالِبٍ بِمَرْزُوقٍ وَ لَا كُلُّ مُجْمِلٍ بِمَحْرُومٍ وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى الرَّغَائِبِ فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً وَ مَا خَيْرُ خَيْرٍ لَا يُنَالُ إِلَّا بِشَرٍّ وَ يُسْرٍ لَا يُنَالُ إِلَّا بِعُسْرٍ وَ إِيَّاكَ أَنْ تُوجِفَ بِكَ مَطَايَا الطَّمَعِ فَتُورِدَكَ مَنَاهِلَ الْهَلَكَةِ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَكُونَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّكَ مُدْرِكٌ قَسْمَكَ وَ آخِذٌ سَهْمَكَ وَ إِنَّ الْيَسِيرَ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنَ الْكَثِيرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ كَانَ كُلٌّ مِنْهُ . وَ تَلَافِيكَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِكَ أَيْسَرُ مِنْ إِدْرَاكِكَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِكَ وَ حِفْظُ مَا فِي الْوِعَاءِ بِشَدِّ الْوِكَاءِ وَ حِفْظُ مَا فِي يَدَيْكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِي يَدَيْ غَيْرِكَ وَ مَرَارَةُ الْيَأْسِ خَيْرٌ مِنَ الطَّلَبِ إِلَى النَّاسِ وَ الْحِرْفَةُ مَعَ الْعِفَّةِ خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ الْفُجُورِ وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّهِ وَ رُبَّ سَاعٍ فِيمَا يَضُرُّهُ مَنْ أَكْثَرَ أَهْجَرَ وَ مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَرَ قَارِنْ أَهْلَ الْخَيْرِ تَكُنْ مِنْهُمْ وَ بَايِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ وَ ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ إِذَا كَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً كَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً رُبَّمَا كَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَ الدَّاءُ دَوَاءً وَ رُبَّمَا نَصَحَ غَيْرُ النَّاصِحِ وَ غَشَّ الْمُسْتَنْصَحُ وَ إِيَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى وَ الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ وَ خَيْرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَكَ بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَكُونَ غُصَّةً لَيْسَ كُلُّ طَالِبٍ يُصِيبُ وَ لَا كُلُّ غَائِبٍ يَئُوبُ وَ مِنَ الْفَسَادِ إِضَاعَةُ الزَّادِ وَ مَفْسَدَةُ الْمَعَادِ وَ لِكُلِّ أَمْرٍ عَاقِبَةٌ سَوْفَ يَأْتِيكَ مَا قُدِّرَ لَكَ التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ وَ رُبَّ يَسِيرٍ أَنْمَى مِنْ كَثِيرٍ لَا خَيْرَ فِي مُعِينٍ مَهِينٍ وَ لَا فِي صَدِيقٍ ظَنِينٍ سَاهِلِ الدَّهْرَ مَا ذَلَّ لَكَ قَعُودُهُ وَ لَا تُخَاطِرْ بِشَيْءٍ رَجَاءَ أَكْثَرَ مِنْهُ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَجْمَحَ بِكَ مَطِيَّةُ اللَّجَاجِ احْمِلْ نَفْسَكَ مِنْ أَخِيكَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَةِ وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللَّطَفِ وَ الْمُقَارَبَةِ وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ وَ عِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّينِ وَ عِنْدَ جُرْمِهِ عَلَى الْعُذْرِ حَتَّى كَأَنَّكَ لَهُ عَبْدٌ وَ كَأَنَّهُ ذُو نِعْمَةٍ عَلَيْكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَضَعَ ذَلِكَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ أَوْ أَنْ تَفْعَلَهُ بِغَيْرِ أَهْلِهِ لَا تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِيقِكَ صَدِيقاً فَتُعَادِيَ صَدِيقَكَ وَ امْحَضْ أَخَاكَ النَّصِيحَةَ حَسَنَةً كَانَتْ أَوْ قَبِيحَةً وَ تَجَرَّعِ الْغَيْظَ فَإِنِّي لَمْ أَرَ جُرْعَةً أَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً وَ لَا أَلَذَّ مَغَبَّةً وَ لِنْ لِمَنْ غَالَظَكَ فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَلِينَ لَكَ وَ خُذْ عَلَى عَدُوِّكَ بِالْفَضْلِ فَإِنَّهُ أَحْلَى الظَّفَرَيْنِ وَ إِنْ أَرَدْتَ قَطِيعَةَ أَخِيكَ فَاسْتَبْقِ لَهُ مِنْ نَفْسِكَ بَقِيَّةً يَرْجِعُ إِلَيْهَا إِنْ بَدَا لَهُ ذَلِكَ يَوْماً مَا وَ مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ وَ لَا تُضِيعَنَّ حَقَّ أَخِيكَ اتِّكَالًا عَلَى مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكَ بِأَخٍ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ وَ لَا يَكُنْ أَهْلُكَ أَشْقَى الْخَلْقِ بِكَ وَ لَا تَرْغَبَنَّ فِيمَنْ زَهِدَ عَنْكَ وَ لَا يَكُونَنَّ أَخُوكَ أَقْوَى عَلَى قَطِيعَتِكَ مِنْكَ عَلَى صِلَتِهِ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَى الْإِسَاءَةِ أَقْوَى مِنْكَ عَلَى الْإِحْسَانِ وَ لَا يَكْبُرَنَّ عَلَيْكَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَكَ فَإِنَّهُ يَسْعَى فِي مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِكَ وَ لَيْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّكَ أَنْ تَسُوءَهُ وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ مَا أَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَةِ وَ الْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَى إِنَّمَا لَكَ مِنْ دُنْيَاكَ مَا أَصْلَحْتَ بِهِ مَثْوَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ جَازِعاً عَلَى مَا تَفَلَّتَ مِنْ يَدَيْكَ فَاجْزَعْ عَلَى كُلِّ مَا لَمْ يَصِلْ إِلَيْكَ اسْتَدِلَّ عَلَى مَا لَمْ يَكُنْ بِمَا قَدْ كَانَ فَإِنَّ الْأُمُورَ أَشْبَاهٌ وَ لَا تَكُونَنَّ مِمَّنْ لَا تَنْفَعُهُ الْعِظَةُ إِلَّا إِذَا بَالَغْتَ فِي إِيلَامِهِ فَإِنَّ الْعَاقِلَ يَتَّعِظُ بِالْآدَابِ وَ الْبَهَائِمَ لَا تَتَّعِظُ إِلَّا بِالضَّرْبِ. اطْرَحْ عَنْكَ وَارِدَاتِ الْهُمُومِ بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْيَقِينِ مَنْ تَرَكَ الْقَصْدَ جَارَ وَ الصَّاحِبُ مُنَاسِبٌ وَ الصَّدِيقُ مَنْ صَدَقَ غَيْبُهُ وَ الْهَوَى شَرِيكُ الْعَمَى وَ رُبَّ بَعِيدٍ أَقْرَبُ مِنْ قَرِيبٍ وَ قَرِيبٍ أَبْعَدُ مِنْ بَعِيدٍ وَ الْغَرِيبُ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ حَبِيبٌ مَنْ تَعَدَّى الْحَقَّ ضَاقَ مَذْهَبُهُ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى قَدْرِهِ كَانَ أَبْقَى لَهُ وَ أَوْثَقُ سَبَبٍ أَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ مَنْ لَمْ يُبَالِكَ فَهُوَ عَدُوُّكَ قَدْ يَكُونُ الْيَأْسُ إِدْرَاكاً إِذَا كَانَ الطَّمَعُ هَلَاكاً لَيْسَ كُلُّ عَوْرَةٍ تَظْهَرُ وَ لَا كُلُّ فُرْصَةٍ تُصَابُ وَ رُبَّمَا أَخْطَأَ الْبَصِيرُ قَصْدَهُ وَ أَصَابَ الْأَعْمَى رُشْدَهُ أَخِّرِ الشَّرَّ فَإِنَّكَ إِذَا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ وَ قَطِيعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ مَنْ أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَهُ وَ مَنْ أَعْظَمَهُ أَهَانَهُ لَيْسَ كُلُّ مَنْ رَمَى أَصَابَ إِذَا تَغَيَّرَ السُّلْطَانُ تَغَيَّرَ الزَّمَانُ سَلْ عَنِ الرَّفِيقِ قَبْلَ الطَّرِيقِ وَ عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ إِيَّاكَ أَنْ تَذْكُرَ مِنَ الْكَلَامِ مَا يَكُونُ مُضْحِكاً وَ إِنْ حَكَيْتَ ذَلِكَ عَنْ غَيْرِكَ . وَ إِيَّاكَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْيَهُنَّ إِلَى أَفْنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْنٍ وَ اكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِكَ إِيَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَيْهِنَّ وَ لَيْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِكَ مَنْ لَا يُوثَقُ بِهِ عَلَيْهِنَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَعْرِفْنَ غَيْرَكَ فَافْعَلْ وَ لَا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ وَ لَا تَعْدُ بِكَرَامَتِهَا نَفْسَهَا وَ لَا تُطْمِعْهَا فِي أَنْ تَشْفَعَ لِغَيْرِهَا وَ إِيَّاكَ وَ التَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلَى السَّقَمِ وَ الْبَرِيئَةَ إِلَى الرِّيَبِ وَ اجْعَلْ لِكُلِّ إِنْسَانٍ مِنْ خَدَمِكَ عَمَلًا تَأْخُذُهُ بِهِ فَإِنَّهُ أَحْرَى أَلَّا يَتَوَاكَلُوا فِي خِدْمَتِكَ وَ أَكْرِمْ عَشِيرَتَكَ فَإِنَّهُمْ جَنَاحُكَ الَّذِي بِهِ تَطِيرُ وَ أَصْلُكَ الَّذِي إِلَيْهِ تَصِيرُ وَ يَدُكَ الَّتِي بِهَا تَصُولُ . اسْتَوْدِعِ اللَّهَ دِينَكَ وَ دُنْيَاكَ وَ اسْأَلْهُ خَيْرَ الْقَضَاءِ لَكَ فِي الْعَاجِلَةِ وَ الْآجِلَةِ وَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ السَّلَامُ . ترجمه : از پدرى فانى، پذيرنده سختىهاى زمان، عمر پشت سر گذاشته، تسليم به روزگار، نكوهش كننده دنيا، ساكن سراى اموات، سفر كننده از آن در فردا، به فرزند آرزومند به آنچه به دست نمىآيد، سالك راه تباه شدگان، هدف امراض، گروگان ايّام، نشانه تيرهاى مصائب، بنده دنيا، تاجر غرور، مديون مرگ، اسير مردن، همراه غصهها، همنشين اندوهها، هدف آسيبها، زمين خورده شهوات، و جانشين مردگان. اما بعد، آنچه بر من معلوم شد از روى گرداندن دنيا از من، و سركشى روزگار بر من، و روى آوردن آخرت به من، مرا از توجه به غير خود و كوشش براى آنچه از من باقى مىماند و مرا سودى ندارد باز مىدارد، جز آنكه چون از تمام انديشه جز انديشه نسبت به خود به يك سو شدم، و رأيم مرا تصديق كرد، و از هواى نفسم بازگرداند، و حقيقت كار برايم روشن شد، اين كار مرا به كوششى جدّى واداشت كه در آن بازيگرى نيست، و به صدقى كه دروغ را به آن راهى نمىباشد. من تو را پارهاى از خود، بلكه تمام وجود خود يافتم، چنانكه اگر رنجى به تو رسد به من رسيده، و اگر مرگت رسد مرگ من رسيده، روى اين حساب كار تو مرا مانند كار خودم به فكر و چاره انديشى واداشته، به همين خاطر اين نامه را براى تو نوشتم تا براى تو پشتوانهاى باشد خواه من زنده باشم يا مرده. پسرم تو را سفارش مىكنم به تقواى الهى، و ملازمت امرش، و آباد كردن دل به يادش، و چنگ زدن به ريسمانش، و كدام رشته محكمتر از رشته بين تو و خداوند است اگر به آن چنگ زنى دلت را با موعظه زنده كن، و با بىرغبتى به دنيا بميران، آن را با يقين قوى كن و با حكمت نورانى نما، و با ياد مرگ فروتن و خوار كن، و به اقرار به فانى شدن همه چيز وادار، و به فجايع دنيا بينا گردان، و از صولت روزگار، و قبح دگرگونى شبها و روزها بر حذر دار، اخبار گذشتگان را به او ارائه كن، آنچه را بر سر پيشينيان آمد به يادش آور، در شهرهاى آنان و در ميان آثارشان سياحت كن، در آنچه انجام دادند و اينكه از كجا منتقل شدند و در كجا فرود آمدند و منزل كردند دقّت كن، مىيابى كه از كنار دوستان رفتند، و به ديار غربت وارد شدند، و گويى تو هم به اندك زمانى چون يكى از آنان خواهى شد. پس منزلگاه نهايىات را اصلاح كن، و آخرتت را با دنيا معامله مكن، در باره آنچه علم ندارى سخن مگو، و در باره وظيفهاى كه بر عهدهات نيست حرفى نزن. در راهى كه از گمراهى در آن بترسى قدم منه، زيرا حفظ خويش به هنگام سرگردانى بهتر از اين است كه آدمى خود را در امور خطرناك اندازد. امر به معروف كن تا اهل آن باشى، با دست و زبان نهى از منكر نما، و با كوششت از اهل منكر جدا شو. در راه خدا جهاد كن جهدى كامل، و ملامت ملامت كنندگان تو را از جهاد در راه خدا باز ندارد. به راه حق هر جا كه باشد در مشكلات و سختىها فرو شو، در پى فهم دين باش، خود را در امور ناخوشايند به صبر و مقاومت عادت ده، كه صبر در راه حق اخلاق نيكويى است. وجودت را در همه امور به خداى خود واگذار، كه در اين صورت خود را به پناهگاهى محكم، و نگاهبانى قوى وامىگذارى. در مسألت از خداوند اخلاص پيشه كن، كه بخشيدن و نبخشيدن به دست اوست. از خدايت بسيار طلب خير كن، و وصيّتم را بفهم، و از آن روى مگردان، مسلّما بهترين سخن سخنى است كه سود بخشد. معلومت باد در دانشى كه سود نيست خير نيست، و در علمى كه فرا گرفتنش سزاوار نيست بهرهاى نمىباشد. پسرم چون خود را سالخورده ديدم، و قوايم را رو به سستى مشاهده كردم، پيش از مرگ به وصيّتم به تو پيشدستى نمودم، و در آن برنامههاى خوبى ثبت كردم از خوف اينكه نتوانم آنچه در خاطر دارم به تو برسانم، يا نقصى در انديشهام يابم چنانكه در بدنم يافتهام، يا پيش از وصيت من پارهاى از خواهشهاى نفسانى بر تو چيره شود يا آفتهاى دنيا به تو هجوم آورد، در نتيجه رميده شوى و فرمان نبرى. قطعا دل جوان همانند زمين خالى است، هر بذرى در آن ريخته شود مىپذيرد. بنا بر اين پيش از آنكه دلت سخت شود، و مغزت گرفتار گردد اقدام به ادب آموزى تو كردم، تا با عزمى جدّى به امورت روى آورى، امورى كه اهل تجربه مشقّت تجربه كردن آن را كشيدهاند، و تو از زحمت طلب كفايت شده، و از تجربه دوباره آسوده گشتهاى، و آنچه ما در صدد تجربه آن بوديم به دست تو رسيده، و قسمتى از آنچه بر ما پوشيده مانده براى تو روشن گرديده است. پسرم اگر چه من به اندازه مردمى كه پيش از من بودهاند عمر نكردهام، ولى در كردارشان دقّت، و در اخبارشان فكر نموده، و در آثارشان سياحت كردهام، تا جايى كه همانند يكى از آنان شدهام، بلكه گويى از پى آنچه كه از وضع آنان به من رسيده عمرم را با اولين و آخرينشان گذرانيدهام، زلال اعمالشان را از تيرگى، و سود و زيان كردارشان را شناختم، از اين رو از هر چيزى پاكيزه و خالصش را برايت انتخاب كردم، و از ميان آن همه برنامه زيبايش را برايت برگزيدم، و نامعلوم آن را از تو دور داشتم، چون به امورت همانند پدرى مهربان عنايت داشتم، و قصد ادب آموزى تو را در خاطر مىگذراندم، مصلحت ديدم تو را با اين روش تربيت كنم، چرا كه در عنفوان جوانى، و در ابتداى زندگى هستى، و تو را نيّتى سالم، و باطنى پاك است، رأيم بر اين شد كه ابتدا كتاب خدا و تأويلش را به تو بياموزم، و قوانين و احكام اسلام و حلال و حرامش را به تو تعليم دهم، و به غير آن توجه ننمايم. آن گاه ترسيدم كه آنچه از خواهشهاى نادرست و آراء ناحق و باطل مردم را دچار اختلاف نمود تا كار بر آنان اشتباه شد بر تو نيز اشتباه شود، به همين خاطر واضح نمودن اين جهت هر چند مورد پسندم نبود پيش من بهتر است از اينكه تو را به برنامهاى واگذارم كه بر آن از هلاكتت ايمن نيستم. اميدوارم خداوند تو را در اين برنامه به راه رشد موفق بدارد، و به راه راست راهنمايى كند، پس اين وصيت را به تو نمودم. پسرم آگاه باش محبوبترين برنامهاى كه از وصيتم به آن چنگ مىزنى تقواى الهى، و اكتفا كردن به وظايفى است كه خداوند بر تو واجب نموده، و رفتن به راهى كه پدرانت و شايستگان از خاندانت آن را طى كردهاند، زيرا آنان توجه به صلاح خود را وانگذاشتند چنانكه تو توجه مىكنى، و انديشه در كار خود كردند همان گونه كه تو انديشه مىنمايى، سرانجام چنان شد كه آنچه را دانستند عمل كردند، و از آنچه تكليفشان نبود روى گرداندند. پس اگر نفس تو از قبول راه آنان بدون آنكه بداند چنانكه آنان دانستند باز ايستاد پس بايد خواسته تو نسبت به آن راه از روى طلب فهم و كسب دانش باشد، نه افتادن در شبههها و بالا بردن بحثها و جدلها. و پيش از قدم نهادن در راه فهم و دانش براى شناخت آن راه از خداوند يارى بخواه، و براى به دست آوردن توفيق روى رغبت به جانب او كن، و هر چه كه تو را به اشتباه اندازد، يا به گمراهى كشاند رها ساز. و چون يقين كردى كه دلت روشنى يافته و در پيشگاه حق خاضع شده، و نظرت جمع و كامل گشته، و انديشهات در اين زمينه از پريشانى در آمده و يك انديشه شده، آن گاه در آنچه براى تو تفسير مىكنم دقت كن. و اگر آنچه را دوست دارى برايت فراهم نشد، و به آسودگى خاطر و فكر دست نيافتى، معلومت باد جادّه را همچون شتر شب كور طى مىكنى، و به تاريكىها گام بر مىدارى، و كسى كه قدم به اشتباه برمىدارد يا حق را از باطل تميز نمىدهد خواستار دين نيست، و در چنين موقعيتى حفظ خويشتن از پيمودن اين گونه جادهها عاقلانهتر و بهتر است. پسرم وصيتم را بفهم، و بدان كه مالك مرگ همان مالك حيات، و هستى بخش همان ميراننده، و فنا كننده همان باز گرداننده، و گرفتار كننده، همان عافيت بخشنده است، و مسلّما دنيا برقرار نمىماند مگر به همان نظامى كه خداوند آن را قرار داده از وضع نعمتها و بلاها، و پاداش روز جزا، و آنچه او بخواهد و ما نمىدانيم. اگر در رابطه با جهان و نظاماتش از درك حكمت حادثهاى درماندى آن را به حساب جهالت خود بگذار، زيرا در ابتداى كار نادان به امور آفريده شدى سپس دانا گشتى، چه بسيار است امورى كه نمىدانى و انديشهات نسبت به آن سرگردان، و ديدهات از راه يافتن به آن ناتوان است، اما پس از مدتى به آن بينا مىشوى. پس به خداوندى كه تو را آفريده، و روزيت را عنايت كرده و اندامت را تعديل نموده پناه ببر، بايد بندگيت براى او باشد، و رغبتت متوجه او گردد، و از او بيم داشته باشى. پسرم آگاه باش احدى از وجود خداوند چنانكه پيامبر- صلّى اللّه عليه و آله- خبر داده خبر نداده است، پس به پيشوايى آن حضرت راضى باش، و براى رسيدن به منزل نجات رهبريش را بپذير، كه من از نصيحت به تو كوتاهى نكردم، و تو در انديشهات نسبت به صلاح خود هر چند بكوشى به ميزان انديشهاى كه من در باره تو دارم نخواهى رسيد. پسرم معلومت باد اگر براى پروردگارت شريكى بود پيامبران آن شريك به سويت مىآمدند، و آثار ملك و سلطنت او را ديده، و به افعال و صفاتش آشنا مىشدى، اما او خدايى يگانه است همان گونه كه خود را وصف نموده، كسى در حكمرانيش با او ضديّت نمىكند، هرگز از بين نمىرود، و هميشه وجود داشته، اوّل است پيش از همه اشياء و او را اوليّتى نيست، و آخر است بعد از همه اشياء و او را نهايتى نمىباشد، بزرگتر از آن است كه ربوبيّتش به احاطه دل و ديده ثابت گردد، چون به اين حقيقت آگاه شدى در بندگى بكوش چنانكه شايسته مانند توست كه كوچك منزلت و فقير و كم قدرت و بسيار ضعيف است، و در طلب طاعت، و در ترس از عقوبت، و بيمناكى از خشم شديدا به پروردگار خود نيازمند است، زيرا چنين پروردگارى جز به خوبى تو را فرمان نداده، و جز از زشتى باز نداشته است. پسرم تو را از دنيا و وضع آن و از بين رفتن و دست به دست شدنش آگاه كردم، و از آخرت و آنچه براى اهلش در آنجا آماده شده خبر دادم، و براى تو در رابطه با هر دو جهان مثلها زدم تا به آنها پندگيرى و بر اصول آن گام بردارى. داستان آنان كه دنيا را آزمودهاند داستان مسافرانى است كه در جايى خراب و همراه با قحطى و تنگى منزل گرفتهاند و عزم رفتن به منطقهاى پر نعمت و لذت و محلّى سر سبز و خرم نمودهاند، رنج راه، و فراق يار، و سختى سفر، و ناگوارى طعام را تحمل كرده، تا به خانه فراخ، و منزلگاه امنشان در آيند، بنا بر اين از آن همه سختىها دردى نمىچشند، و خرج اين سفر را خسارت نمىبينند، و چيزى نزد آنان از آنچه وجودشان را به منزل هميشگى و جاويدشان نزديك كند محبوبتر نيست. و مثل مردمى كه مغرور به دنيا شدند مثل مسافرانى است كه در منزلى آباد و پر نعمت بودند و از آنجا به سوى محلى خشك و خراب و بىآب و گياه بار سفر بندند، پس چيزى نزد آنان ناخوشايندتر و سختتر از جدايى از آنچه در آن بودند و رسيدن به جايى كه به جانب آن روى مىآورند و بدان جا مىرسند نيست. پسرم خود را ميزان بين خود و ديگران قرار بده، بنا بر اين آنچه براى خود دوست دارى براى ديگران هم دوست بدار، و هر چه براى خود نمىخواهى براى ديگران هم مخواه، به كسى ستم مكن چنانكه دوست دارى به تو ستم نشود، و نيكى كن چنانكه علاقه دارى به تو نيكى شود، آنچه را از غير خود زشت مىدانى از خود نيز زشت بدان، از مردم براى خود آن را راضى باش كه از خود براى آنان راضى هستى، هر آنچه را نمىدانى مگو اگر چه دانستههايت اندك است، و آنچه را دوست ندارى در باره تو بگويند تو هم درباره ديگران مگوى. آگاه باش كه خودپسندى ضدّ صواب و آفت خردهاست. پس كوششت را به نهايت برسان، و در امور مادى خزانهدار وارث مشو. هرگاه به راه راست هدايت شدى در برابر پروردگارت به شدت فروتن باش. معلومت باد كه در پيش رويت راهى دراز همراه با مشقتى سخت است، در اين راه از طلب درست، و توشه به اندازه برداشتن و سبكبارى از گناه بىنياز نيستى، پس بيش از قدرتت بر خود بار مكن، كه سنگينىاش و زر و وبالت شود. اگر محتاجى را يافتى كه قدرت بر دوش نهادن زاد و توشهات را تا قيامت دارد و در فرداى محشر كه به آن توشه نيازمند شدى در اختيارت بگذارد، وجودش را غنيمت بدان و زاد و توشهات را بر دوشش بگذار، و در حالى كه قدرت اضافه كردن زاد و توشه را بر دوشش دارى تا بتوانى اضافه كن، چه بسا با از دست رفتن فرصت، چنين شخصى را بجويى و نيابى. به روز داشتن دارايى اگر كسى از تو وام خواست وامش ده تا در روز تنگدستىات ادا كند. آگاه باش كه در پيش رويت گذرگاه سختى است، آن كه سبكبار است در آن گذرگاه حالى بهتر از سنگين بار دارد، و آن كه دچار كندى است بد حالتر از شتابنده در آن است. در آنجا محل فرود آمدنت به ناچار يا در بهشت است يا در جهنّم، پس پيش از در آمدنت به آن جهان توشه آماده كن، و قبل از ورودت منزلى فراهم ساز، كه بعد از مرگ تدارك كردن از دست رفته ممكن نيست، و راه بازگشت به دنيا براى هميشه بسته است. آگاه باش آن كه خزائن آسمانها و زمين در اختيار اوست به تو اجازه دعا داده، و اجابت آن را ضمانت نموده، و دستور داده از او بخواهى تا ببخشد، و رحمتش را بطلبى تا رحمت آرد، و بين خودش و تو كسى را حاجب قرار نداده و تو را مجبور به توسل به واسطه ننموده، و اگر گناه كردى از توبه مانعت نشده، و در عقوبتت عجله نكرده، و به باز گشتت سرزنشت ننموده، و آنجا كه سزاوار رسوا شدنى رسوايت نكرده، در پذيرش توبه بر تو سخت گيرى روا نداشته، و به حسابرسى گناهانت اقدام نكرده، و از رحمتش نااميدت ننموده، بلكه خوددارى از معصيت را برايت حسنه قرار داده، و يك گناهت را يك گناه، و يك خوبيت را ده برابر به شمار آورده، باب توبه و باب خشنوديش را به رويت گشوده، هرگاه او را بخوانى صدايت را بشنود، چون با او به راز و نياز برخيزى رازت را بداند، پس نياز به سوى او مىبرى، و راز دل با او در ميان مىگذارى، از ناراحتىهايت به او شكايت مىبرى، و چاره گرفتاريهايت را از او مىخواهى، بر امورت از حضرتش يارى مىطلبى، از خزائن رحمتش چيزهايى را مىخواهى كه غير او را بر عطا كردنش قدرت نيست، از قبيل زياد شدن عمرها، سلامت بدنها، و گشايش روزيها. خداوند كليدهاى خزائن خود را در اختيار تو گذاشته به دليل آنكه به تو اجازه درخواست از خودش را داده، پس هرگاه بخواهى مىتوانى درهاى نعمتش را با دعا باز كنى، و باران رحمتش را بخواهى. پس تأخير در اجابت دعا نا اميدت نكند، زيرا عطا و بخشش به اندازه نيّت است، چه بسا كه اجابت دعايت به تأخير افتد تا پاداش دعا كننده بيشتر، و عطاى اميدوار فراوانتر گردد. و چه بسا چيزى را بخواهى و به تو داده نشود ولى بهتر از آن در دنيا يا آخرت به تو عنايت گردد، يا به خاطر برنامه نيكوترى اين دعايت مستجاب نشود. و چه بسا چيزى را مىخواهى كه اگر اجابت گردد دينت را تباه كند. روى اين حساب بايد چيزى را بطلبى كه زيباييش براى تو برقرار، و وبالش از تو بركنار باشد، كه ثروت براى تو باقى نيست و تو هم براى آن باقى نخواهى بود. پسرم معلومت باد براى آخرت آفريده شدهاى نه براى دنيا، و براى فنا نه براى بقا، و براى مرگ نه براى حيات، در منزلى هستى كه بايد از آن كوچ كنى، و جايى كه از آن به جاى ديگر برسى، و خلاصه در راه آخرتى، و صيد مرگى كه گريزنده از آن را نجات نيست، و از دست خواهندهاش بيرون نرود، و ناگزير او را بيابد. از اينكه مرگ تو را به هنگام گناه دريابد- گناهى كه با خود مىگفتى از آن توبه مىكنم- بر حذر باش، مرگى كه بين تو و توبهات مانع گردد، و بدين صورت خود را به هلاكت انداخته باشى. ياد مرگ پسرم مرگ را و موقعيتى كه ناگهان در آن مىافتى، و بعد از مرگ به آن مىرسى زياد به ياد آر، تا وقتى مرگ برسد خود را مهيّا، و دامن همت به كمر زده باشى، مباد كه مرگ از راه برسد و تو را مغلوب نمايد. از اينكه رغبت دنياپرستان به دنيا، و حرصشان بر متاع اندك آن تو را فريفته كند بر حذر باش، كه خداوندت از اوضاع دنيا خبر داده، و دنيا هم با احوالاتش تو را از زوال خود آگاه نموده، و زشتيهايش را به تو نشان داده، زيرا دنيا پرستان سگانى فرياد زننده، و درندگانى شكار كننده هستند، يكديگر را مىگزند، زورمندش ضعيفش را مىخورد، و بزرگش به كوچكش به قهر و غلبه حمله مىكند. گروهى از دنياداران چهار پايانى مهار شده، و دستهاى حيوان رها شدهاند، عقول خود را از دست داده، و به راه نامعلوم قدم نهادهاند، حيوانى چند كه در چراگاه آفت كه قدم در آنجا قرارى ندارد سر داده شدهاند، نه چوپانى كه از آنان نگهدارى نمايد، و نه چرانندهاى كه آنها را بچراند، دنيا آنان را به راه كورى و ضلالت برده، و ديدگانشان را از ديدن علائم هدايت فرو بسته، در وادى حيرت دنيا سرگردان، و در نعمتهايش غرق، و آن را به عنوان ربّ انتخاب كردهاند، از اين رو دنيا با آنان و آنان با دنيا به بازى پرداختهاند، و آنچه را به دنبال آن است فراموش كردهاند اندازه در طلب مهلت ده، تاريكى بر طرف مىشود، گويى كاروان به منزل رسيده، اميد است آن كه بشتابد به كاروان برسد. پسرم آگاه باش كسى كه مركبش شب و روز است او را با مركب مىبرند گر چه ايستاده به نظر آيد، و طى مسافت مىكند هر چند مقيم و آسوده ديده شود. به يقين آگاه باش كه هرگز به آرزويت نرسى، و از اجل معيّن شده نگذرى، و در راه كسى هستى كه پيش از تو بوده. پس در طريق به دست آوردن مال آرام باش، و در برنامه كسب و كار مدارا كن، چه بسا تلاشى كه موجب تلف شدن ثروت شود. معلومت باد كه هر كوشندهاى يابنده، و هر مدارا كنندهاى محروم نيست. نفس خود را از هر پستى به گرامى داشتنش حفظ كن هر چند تو را به نعمتهاى فراوان رساند، زيرا در برابر مقدارى كه از كرامت نفس به خرج مىگذارى عوضى به دست نياورى، بنده ديگرى مباش كه خداوند آزادت قرار داده. چه خيرى است در خيرى كه جز با شرّ به دست نيايد، و در آسايشى كه جز با سختى حاصل نگردد از اينكه مركبهاى طمع تو را برانند و به آبشخورهاى مهلكه وارد سازند بر حذر باش، اگر بتوانى بين تو و خداوند صاحب نعمتى نباشد چنان كن، زيرا بالاخره نصيبت را بيابى، و سهم خود را دريابى. نعمت اندك از جانب خداى پاك بزرگتر و با ارزشتر از نعمت فراوانى است كه از غير خدا برسد اگر چه همه از اوست. سفارشهاى گوناگون ديگر تدارك آنچه به خاطر سكوت از دستت رفته آسانتر است از آنچه محض گفتارت از كف دادهاى، و نگهدارى آنچه در ظرف است به محكم كردن سربند آن است، و حفظ آنچه در اختيار توست نزد من محبوبتر است از طلب آنچه در دست غير توست. تلخى نااميدى بهتر از خواستن از مردم است. مال اندك همراه با عفت نفس از ثروت با گناه بهتر است. آدمى راز زندگيش را بهتر از ديگران حفظ مىكند. چه بسا كوشندهاى كه تلاش و سعيش به او زيان مىزند. زيادهگو هرزهگو مىگردد، و آن كه نسبت به امورش انديشه كند بينا مىشود. به اهل خير نزديك شو تا از آنان گردى، و از اهل شر جدا شو تا از آنان به حساب نيايى. بد خوراكى است خوراك حرام، و ستم بر ضعيف زشتترين ستم است. آنجا كه نرمى درشتى است درشتى نرمى است، چه بسا دارو درد، و درد درمان است. چه بسا خير خواهى كند آن كه خير خواه نيست، و خيانت ورزد كسى كه از او نصيحت خواسته شده. از اعتماد به آرزوها بپرهيز كه سرمايه احمقان است. عقل حفظ تجربههاست، و بهترين چيزى كه تجربه كردهاى آن است كه تو را پند دهد. به جانب فرصت بشتاب پيش از آنكه غصه و حسرت گردد. اين طور نيست كه هر خواهندهاى به مقصد رسد، و هر غائب شوندهاى باز گردد. از زمينههاى فساد ضايع كردن زاد و توشه و تباه كردن معاد است. براى هر كارى عاقبتى است، آنچه برايت رقم خورده زود است به تو برسد. تاجر در خطر است. و چه بسيار مال اندكى كه از مال بسيار با بركتتر است. خيرى در يارى دهنده پست، و رفيق متّهم نيست. تا وقتى شتر زمانه رام توست آن را آسان گير. نعمتى را به اميد بيشتر به دست آوردن در خطر مينداز. از اينكه مركب لجاجت تو را چموشى كند بپرهيز. زمان جدايى برادرت از تو خود را به پيوند با او، و وقت روى گردانيش به لطف و قرابت، و برابر بخلش به عطا و بخشش، و هنگام دوريش به نزديكى، و زمان درشتخويىاش به نرمخويى، و وقت گناهش به پذيرفتن عذر او وادار، تا جايى كه گويى تو بنده اويى، و او تو را صاحب نعمت است. اين برنامهها را در جايى كه اقتضا ندارد انجام مده، و در باره كسى كه شايسته نيست به ميدان نياور. دشمن دوستت را به دوستى انتخاب مكن تا دوستت را دشمن نباشى. خيرخواهى خود را نسبت به برادرت خالص كن چه خير خواهيت به نظر او خوب آيد يا زشت. جرعه خشم را فرو خور، كه من جرعهاى شيرينتر و داراى عاقبتى لذيذتر از آن نديدم. با كسى كه با تو خشونت كند نرم باش، كه به زودى نسبت به تو نرم شود. با دشمنت نيكى كن كه نيكى شيرينترين دو پيروزى (انتقام و گذشت) است. اگر خواستى از برادرت جدا شوى جايى براى او باقى گذار كه اگر روزى خواست برگردد دستاويز برگشت داشته باشد. آن كه به تو گمان نيك برد گمانش را عملا تحقق بخش. حق برادرت را با تكيه بر رفاقتى كه بين تو و اوست ضايع مكن، زيرا كسى كه حقش را ضايع كنى برادر تو نيست. مبادا خانوادهات بد بختترين مردم به خاطر تو باشند. به كسى كه به تو علاقه ندارد علاقه نشان مده. نبايد برادرت در قطع رابطه با تو از پيوستن تو به او، و بد عمل كردنش از احسان تو به او از تو تواناتر باشد. ستم اهل ستم بر تو گران نيايد، زيرا او به زيان خود و سود تو مىكوشد، و جزاى آن كه تو را شاد نموده اندوهگين كردن او نيست. پسرم آگاه باش رزق دو نوع است: رزقى كه تو آن را مىجويى، و رزقى كه آن تو را مىجويد، و اگر تو به او نرسى او به تو مىرسد. چه زشت است تواضع به وقت احتياج، و ستم در زمان توانگرى از دنيايت به سود تو همان است كه آخرتت را به آن اصلاح نمايى. اگر براى آنچه از دستت رفته ناله مىكنى پس براى هر چه به دستت نرسيده نيز ناله بزن. بر آنچه نبوده به آنچه بوده استدلال كن، زيرا امور دنيا شبيه يكديگرند. از كسانى مباش كه موعظه به آنان سود ندهد مگر وقتى كه در توبيخ و آزردنشان جدّيت كنى، كه عاقل به ادب پند گيرد، و چهارپايان جز با ضرب تازيانه اصلاح نگردند. غمهايى را كه بر تو وارد مىگردد با تصميمهاى قوى بر صبر و استقامت و با حسن يقين از خود دور كن. هر كه راه مستقيم را بگذاشت منحرف شد. همنشين به منزله خويشاوند است. دوست آن است كه در غيبت انسان نيز دوست باشد. هواى نفس شريك كور دلى است. چه بسا دورى كه از نزديك نزديكتر است، و چه بسا نزديكى كه از دور دورتر است. غريب كسى است كه براى او دوست نيست. آن كه از حق تجاوز كند راه اصلاح بر او تنگ مىشود. كسى كه به ارزش خود قناعت ورزد ارزشش براى او پايندهتر است. مطمئنترين رشتهاى كه به آن چنگ زنى رشتهاى است كه بين تو و خداوند است. بىپرواى نسبت به تو دشمن توست. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 76 فَبَدَأَ بِأَوعِيَتِهِم قَبلَ وِعاءِ أَخيهِ ثُمَّ استَخرَجَها مِن وِعاءِ أَخيهِ ۚ كَذٰلِكَ كِدنا لِيوسُفَ ۖ ما كانَ لِيَأخُذَ أَخاهُ في دينِ المَلِكِ إِلّا أَن يَشاءَ اللَّهُ ۚ نَرفَعُ دَرَجاتٍ مَن نَشاءُ ۗ وَفَوقَ كُلِّ ذي عِلمٍ عَليمٌ ترجمه : در این هنگام، (یوسف) قبل از بار برادرش، به کاوش بارهای آنها پرداخت؛ سپس آن را از بارِ برادرش بیرون آورد؛ این گونه راه چاره را به یوسف یاد دادیم! او هرگز نمیتوانست برادرش را مطابق آیین پادشاه (مصر) بگیرد، مگر آنکه خدا بخواهد! درجات هر کس را بخواهیم بالا میبریم؛ و برتر از هر صاحب علمی، عالمی است! مربوط به :بیانات در نخستین نشست اندیشههای راهبردی - 1389/09/10 عنوان فیش :حرکت دادن جامعه به سوی اندیشهورزی کلیدواژه(ها) : الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی, پیشرفت در عرصه فکر, تفکر نوع(ها) : قرآن متن فیش : [عرصههای پیشرفت را به طور کلی بایستی مشخص کنیم] در درجهی اول، پیشرفت در عرصهی فکر است. ما بایستی جامعه را به سمت یک جامعهی متفکر حرکت دهیم؛ این هم درس قرآنی است. شما ببینید در قرآن چقدر «لقوم یتفکّرون»(1)، «لقوم یعقلون»(2)، «أفلا یعقلون»(3)، «أفلا یتدبّرون»(4) داریم. ما باید جوشیدن فکر و اندیشهورزی را در جامعهی خودمان به یک حقیقت نمایان و واضح تبدیل کنیم. البته این از مجموعهی نخبگان شروع خواهد شد، بعد سرریز خواهد شد به آحاد مردم. البته این راهبردهائی دارد، الزاماتی دارد. ابزار کار، آموزش و پرورش و رسانههاست؛ که باید در برنامهریزیها اینها همه لحاظ شود و بیاید. 1 ) سوره مبارکه يونس آیه 24 إِنَّما مَثَلُ الحَياةِ الدُّنيا كَماءٍ أَنزَلناهُ مِنَ السَّماءِ فَاختَلَطَ بِهِ نَباتُ الأَرضِ مِمّا يَأكُلُ النّاسُ وَالأَنعامُ حَتّىٰ إِذا أَخَذَتِ الأَرضُ زُخرُفَها وَازَّيَّنَت وَظَنَّ أَهلُها أَنَّهُم قادِرونَ عَلَيها أَتاها أَمرُنا لَيلًا أَو نَهارًا فَجَعَلناها حَصيدًا كَأَن لَم تَغنَ بِالأَمسِ ۚ كَذٰلِكَ نُفَصِّلُ الآياتِ لِقَومٍ يَتَفَكَّرونَ ترجمه : مثل زندگی دنیا، همانند آبی است که از آسمان نازل کردهایم؛ که در پی آن، گیاهان (گوناگون) زمین -که مردم و چهارپایان از آن میخورند- میروید؛ تا زمانی که زمین، زیبایی خود را یافته و آراسته میگردد، و اهل آن مطمئن میشوند که میتوانند از آن بهرهمند گردند، (ناگهان) فرمان ما، شبهنگام یا در روز، (برای نابودی آن) فرامیرسد؛ (سرما یا صاعقهای را بر آن مسلّط میسازیم؛) و آنچنان آن را درو میکنیم که گویی دیروز هرگز (چنین کشتزاری) نبوده است! این گونه، آیات خود را برای گروهی که میاندیشند، شرح میدهیم! 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 4 إِذ قالَ يوسُفُ لِأَبيهِ يا أَبَتِ إِنّي رَأَيتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوكَبًا وَالشَّمسَ وَالقَمَرَ رَأَيتُهُم لي ساجِدينَ ترجمه : (به خاطر بیاور) هنگامی را که یوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره، و خورشید و ماه در برابرم سجده میکنند!» 3 ) سوره مبارکه البقرة آیه 44 أَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَتَنسَونَ أَنفُسَكُم وَأَنتُم تَتلونَ الكِتابَ ۚ أَفَلا تَعقِلونَ ترجمه : آیا مردم را به نیکی (و ایمان به پیامبری که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت میکنید، اما خودتان را فراموش مینمایید؛ با اینکه شما کتاب (آسمانی) را میخوانید! آیا نمیاندیشید؟! 4 ) سوره مبارکه النساء آیه 82 أَفَلا يَتَدَبَّرونَ القُرآنَ ۚ وَلَو كانَ مِن عِندِ غَيرِ اللَّهِ لَوَجَدوا فيهِ اختِلافًا كَثيرًا ترجمه : آیا درباره قرآن نمیاندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن مییافتند. مربوط به :بیانات در دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر - 1388/07/15 عنوان فیش :لزوم بصیرت برای حرکت آگاهانه یک ملت کلیدواژه(ها) : بصیرت نوع(ها) : قرآن متن فیش : یک مطلب راجع به مسائل کلی کشور و انقلاب عرض کنم. ببینید برادران و خواهران عزیز! خدای متعال به پیغمبرش در آن دوران دشوار مکه میفرماید: ای پیغمبر! من با بصیرت حرکت میکنم؛ «قل هذه سبیلی ادعوا الی اللَّه علی بصیرة انا و من اتّبعنی»؛(1) خودِ پیغمبر با بصیرت حرکت میکند، تابعان و پیروان و مدافعان فکر پیغمبر هم با بصیرت. این مال دوران مکه است؛ آن وقتی که هنوز حکومتی وجود نداشت، جامعهای وجود نداشت، مدیریت دشواری وجود نداشت، بصیرت لازم بود؛ در دوران مدینه، به طریق اولی. اینی که من در طول چند سال گذشته همیشه بر روی بصیرت تأکید کردهام، به خاطر این است که یک ملتی که بصیرت دارد، مجموعهی جوانان یک کشور وقتی بصیرت دارند، آگاهانه حرکت میکنند و قدم برمیدارند، همهی تیغهای دشمن در مقابل آنها کند میشود. بصیرت این است. بصیرت وقتی بود، غبارآلودگی فتنه نمیتواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهی در راه بد قدم میگذارد. شما در جبههی جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشهخوانی بلد نباشید، اگر قطبنما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه میکنید میبینید در محاصرهی دشمن قرار گرفتهاید؛ راه را عوضی آمدهاید، دشمن بر شما مسلط میشود. این قطبنما همان بصیرت است. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 108 قُل هٰذِهِ سَبيلي أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصيرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَني ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِكينَ ترجمه : بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!» مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از قاریان - 1388/05/03 عنوان فیش :تقوا یعنی تلاش و مراقبت برای انجام وظیفه کلیدواژه(ها) : تقوا, تکلیف, عمل به تکلیف نوع(ها) : قرآن متن فیش : در دورانهای مختلف هر جائی که این اختلاف سلیقهها و اختلاف برداشتها با هوای نفس انسان مخلوط شد، کار خراب میشود. هوای نفس را باید خیلی ملاحظه کرد. به خودمان در فریب خوردن از هوای نفس سوءظن داشته باشیم. نگاه کنیم ببینیم کجا نفس است و هویهای نفسانی ماست؛ کجا نه، واقعاً احساس تکلیف است؛ و در احساس تکلیف هم دقت بکنیم که قدم از دایرهی تکلیف آنطرفتر نباید گذاشت؛ زیادهروی نباید کرد. آن وقت لطف خدا با ماست. همچنانی که تا امروز به فضل الهی، به حول و قوهی الهی، لطف الهی با ملت ایران بوده است؛ بعد از این هم انشاءاللَّه خواهد بود. همه به وظائفشان عمل کنند؛ سعی کنید. سعی کنید. ما که عرض میکنیم همه به وظائفشان عمل کنند، این معنایش این نیست که حالا ما به همهی وظائفمان، خودمان عمل میکنیم؛ نه، «و ما ابرّئ نفسی»؛(1) باید سعی بکنیم دیگر؛ تلاشمان این باشد؛ تقوا این است. تقوا یعنی تلاش و مراقبت برای انجام وظیفه؛ این معنای تقواست. این تلاش را داشته باشیم، یک وقت هم اگر چنانچه لغزشی پیش آمد، آن وقت خدای متعال عفو خواهد کرد؛ خدای متعال آن وقت از لغزشهای ما خواهد گذشت؛ آن وقتی که ما مراقب باشیم. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 53 وَما أُبَرِّئُ نَفسي ۚ إِنَّ النَّفسَ لَأَمّارَةٌ بِالسّوءِ إِلّا ما رَحِمَ رَبّي ۚ إِنَّ رَبّي غَفورٌ رَحيمٌ ترجمه : من هرگز خودم را تبرئه نمیکنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر میکند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.» مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام به مناسبت عید فطر - 1387/07/10 عنوان فیش :احساس ناتوانی دشمنان در مقابل خیزش امت های اسلامی،تحقق وعده الهی کلیدواژه(ها) : بیداری اسلامی, وعدههای الهی نوع(ها) : قرآن متن فیش : امروز دنیای اسلام افق روشنی در مقابل خود مشاهده میکند. دشمنان بزرگ و مستکبران گردنکلفت عالم که همهی دنیا در اختیار آنها هست، امروز در مقابل خیزش امتهای مسلمان و بیداری ملتهای مسلمان احساس ناتوانی میکنند؛ راه بر روی آنها بسته است و این نشاندهندهی وعدهی الهی است که فرمود: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره انّ اللَّه لقویّ عزیز».(1) و فرمود: «و نرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین».(2) اینها وعدهی الهی است. و فرمود: «و اللَّه غالب علی أمره».(3) این وعدههای الهی به برکت بیداری و حرکت مسلمانها بتدریج خود را نشان میدهد. 1 ) سوره مبارکه الحج آیه 40 الَّذينَ أُخرِجوا مِن دِيارِهِم بِغَيرِ حَقٍّ إِلّا أَن يَقولوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَولا دَفعُ اللَّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ يُذكَرُ فيهَا اسمُ اللَّهِ كَثيرًا ۗ وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ ترجمه : همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه میگفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست!» و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری میکند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است. 2 ) سوره مبارکه القصص آیه 5 وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ ترجمه : ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! 3 ) سوره مبارکه يوسف آیه 21 وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمیدانند! مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد حضرت علی (علیهالسلام) - 1387/04/26 عنوان فیش :مأیوس نشدن ملت ایران از کمک الهی حتی برای یک لحظه کلیدواژه(ها) : مردم, امید و امیدواری, یاس نوع(ها) : قرآن متن فیش : خداوند متعال دلهای ما را با اتکال به خود روشن کرده است؛ دلهای ما را پر از امید کرده است. ما یک لحظه از کمک الهی مأیوس نشدیم، و امیدوارم تا آخر هم یک لحظه از این کمک مأیوس نشویم. همانطور که فرمود «لا تیأسوا من روحاللَّه» (1) خدای متعال این ملت را، یک ملت با اراده، با شوق و امیدوار قرار داده است. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 87 يا بَنِيَّ اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن يوسُفَ وَأَخيهِ وَلا تَيأَسوا مِن رَوحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لا يَيأَسُ مِن رَوحِ اللَّهِ إِلَّا القَومُ الكافِرونَ ترجمه : پسرانم! بروید، و از یوسف و برادرش جستجو کنید؛ و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند!» مربوط به :بیانات در دیدار قاریان شرکت کننده در بیست و سومین مسابقات بینالمللی قرآن - 1385/07/04 عنوان فیش :عمل به اسلام یعنی قبول داشتن وعده قرآن کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : قرآن متن فیش : این که میگویم عمل به اسلام، این است که ما حرف و وعدهی قرآن را قبول داشته باشیم، معنایش این است که وقتی قرآن میگوید «و لینصرنّ اللَّه من ینصره انّ اللَّه لقوی عزیز»(1)، این را باور کنیم. اگر نصرت خدا کردید، «لینصرنّ اللَّه»، خدا شما را نصرت میکند. «انّ اللَّه غالب علی امره»(2)، این را باور کنیم. این معرفت قرآنی به ما یکچنین باوری را میدهد؛ آن وقت ثمره و نتیجهاش در بیداری ملتها، در ضعف روزافزون قدرتهای متجاوز و در به هم خوردن برنامهی متجاوزان و مستکبران برای کشورهای مسلمان، اینجاها ظاهر میشود. 1 ) سوره مبارکه الحج آیه 40 الَّذينَ أُخرِجوا مِن دِيارِهِم بِغَيرِ حَقٍّ إِلّا أَن يَقولوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَولا دَفعُ اللَّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ يُذكَرُ فيهَا اسمُ اللَّهِ كَثيرًا ۗ وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ ترجمه : همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه میگفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست!» و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری میکند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است. 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 21 وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمیدانند! مربوط به :بیانات در دیدار دستاندرکاران ستاد اقامهی نماز - 1385/06/27 عنوان فیش :امر شدن مخاطبان قرآن به تعقل، بیانگر اهمیت عقلانیت در اسلام کلیدواژه(ها) : اسلام, عقل نوع(ها) : قرآن متن فیش : یک جمله راجع به این حرفی که از قول پاپ نقل شده است؛ عرض بکنیم که دنیای اسلام بحق در مقابل این حرف عکسالعمل نشان داد. این اظهارنظری که از یک شخصیتِ روحانی مسیحی دربارهی اسلام با یک میلیارد و نیم انسانِ متدینِ به اسلام و با میلیونها کتابِ نوشتهشدهی دربارهی اسلام، صادر شد، از دو جنبه قابل توجه است: جنبهی اول که بیشتر هم امروز در دنیای اسلام و در این چند روز به آن توجه شده، مسألهی تهمتی است که به اسلام متوجه شده است و این ایراد و این تهمت، ظلم به اسلام و بیانصافی دربارهی اسلام است. اسلام را متهم کردن به اینکه از عقلانیت جداست و نسبت به عقل بیاعتناست، همانقدر ظالمانه است که انکارِ یک امر بدیهی؛ انکار منافع خورشید یا انکار نور خورشید. در کدام کتاب آسمانی این همه مخاطبان امر شدهاند به تفکر، به تعقل؛ «لعلّکم تتفکّرون»(1) «لعلّکم تعقلون»(2) به تدبر در آیات تکوینی الهی. در کدام کتاب آسمانی در اولین خطاب به علم، به قلم، به تعلیم، توجه شده و اهمیت داده شده است.(3) و امروز اگر دنیای غرب در کار علم و پیشرفت علمی موفقیتی دارد، کدام مورخ و مطلعِ باانصافی است که تصدیق نکند که این را از دنیای اسلام گرفته است. قرون وسطی که قرون تاریکی و ظلمت و سیاهی دنیای غرب و اروپا بود، دوران شکوفایی علم و تعقل و اندیشه و فلسفه و ابنسیناها و فارابیها و افرادی اینچنین، در دنیای اسلام است. 1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 219 يَسأَلونَكَ عَنِ الخَمرِ وَالمَيسِرِ ۖ قُل فيهِما إِثمٌ كَبيرٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَإِثمُهُما أَكبَرُ مِن نَفعِهِما ۗ وَيَسأَلونَكَ ماذا يُنفِقونَ قُلِ العَفوَ ۗ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُم تَتَفَكَّرونَ ترجمه : در باره شراب و قمار از تو سؤال میکنند، بگو: «در آنها گناه و زیان بزرگی است؛ و منافعی (از نظر مادی) برای مردم در بردارد؛ (ولی) گناه آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو میپرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندی خود.» اینچنین خداوند آیات را برای شما روشن میسازد، شاید اندیشه کنید! 2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 73 فَقُلنَا اضرِبوهُ بِبَعضِها ۚ كَذٰلِكَ يُحيِي اللَّهُ المَوتىٰ وَيُريكُم آياتِهِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه : سپس گفتیم: «قسمتی از گاو را به مقتول بزنید! (تا زنده شود، و قاتل را معرفی کند.) خداوند اینگونه مردگان را زنده میکند؛ و آیات خود را به شما نشان میدهد؛ شاید اندیشه کنید!» 2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 242 كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُم آياتِهِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه : این چنین، خداوند آیات خود را برای شما شرح میدهد؛ شاید اندیشه کنید! 2 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 151 قُل تَعالَوا أَتلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُم عَلَيكُم ۖ أَلّا تُشرِكوا بِهِ شَيئًا ۖ وَبِالوالِدَينِ إِحسانًا ۖ وَلا تَقتُلوا أَولادَكُم مِن إِملاقٍ ۖ نَحنُ نَرزُقُكُم وَإِيّاهُم ۖ وَلا تَقرَبُوا الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وَما بَطَنَ ۖ وَلا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلّا بِالحَقِّ ۚ ذٰلِكُم وَصّاكُم بِهِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه : بگو: «بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید! و به پدر و مادر نیکی کنید! و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزی میدهیم؛ و نزدیک کارهای زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان! و انسانی را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید! مگر بحق (و از روی استحقاق)؛ این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید! 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 2 إِنّا أَنزَلناهُ قُرآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه : ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم، شاید شما درک کنید (و بیندیشید)! 2 ) سوره مبارکه النور آیه 61 لَيسَ عَلَى الأَعمىٰ حَرَجٌ وَلا عَلَى الأَعرَجِ حَرَجٌ وَلا عَلَى المَريضِ حَرَجٌ وَلا عَلىٰ أَنفُسِكُم أَن تَأكُلوا مِن بُيوتِكُم أَو بُيوتِ آبائِكُم أَو بُيوتِ أُمَّهاتِكُم أَو بُيوتِ إِخوانِكُم أَو بُيوتِ أَخَواتِكُم أَو بُيوتِ أَعمامِكُم أَو بُيوتِ عَمّاتِكُم أَو بُيوتِ أَخوالِكُم أَو بُيوتِ خالاتِكُم أَو ما مَلَكتُم مَفاتِحَهُ أَو صَديقِكُم ۚ لَيسَ عَلَيكُم جُناحٌ أَن تَأكُلوا جَميعًا أَو أَشتاتًا ۚ فَإِذا دَخَلتُم بُيوتًا فَسَلِّموا عَلىٰ أَنفُسِكُم تَحِيَّةً مِن عِندِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً ۚ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه : بر نابینا و افراد لنگ و بیمار گناهی نیست (که با شما هم غذا شوند)، و بر شما نیز گناهی نیست که از خانههای خودتان [=خانههای فرزندان یا همسرانتان که خانه خود شما محسوب میشود بدون اجازه خاصّی] غذا بخورید؛ و همچنین خانههای پدرانتان، یا خانههای مادرانتان، یا خانههای برادرانتان، یا خانههای خواهرانتان، یا خانههای عموهایتان، یا خانههای عمّههایتان، یا خانههای داییهایتان، یا خانههای خالههایتان، یا خانهای که کلیدش در اختیار شماست، یا خانههای دوستانتان، بر شما گناهی نیست که بطور دستهجمعی یا جداگانه غذا بخورید؛ و هنگامی که داخل خانهای شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیّتی از سوی خداوند، سلامی پربرکت و پاکیزه! این گونه خداوند آیات را برای شما روشن میکند، باشد که بیندیشید! 2 ) سوره مبارکه غافر آیه 67 هُوَ الَّذي خَلَقَكُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ ثُمَّ مِن عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخرِجُكُم طِفلًا ثُمَّ لِتَبلُغوا أَشُدَّكُم ثُمَّ لِتَكونوا شُيوخًا ۚ وَمِنكُم مَن يُتَوَفّىٰ مِن قَبلُ ۖ وَلِتَبلُغوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه : او کسی است که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده)، سپس شما را بصورت طفلی (از شکم مادر) بیرون میفرستد، بعد به مرحله کمال قوّت خود میرسید، و بعد از آن پیر میشوید و (در این میان) گروهی از شما پیش از رسیدن به این مرحله میمیرند و در نهایت به سرآمد عمر خود میرسید؛ و شاید تعقّل کنید! 2 ) سوره مبارکه الزخرف آیه 3 إِنّا جَعَلناهُ قُرآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه : که ما آن را قرآنی فصیح و عربی قرار دادیم، شاید شما (آن را) درک کنید! 2 ) سوره مبارکه الحديد آیه 17 اعلَموا أَنَّ اللَّهَ يُحيِي الأَرضَ بَعدَ مَوتِها ۚ قَد بَيَّنّا لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ ترجمه : بدانید خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده میکند! ما آیات (خود) را برای شما بیان کردیم، شاید اندیشه کنید! 3 ) سوره مبارکه العلق آیه 4 الَّذي عَلَّمَ بِالقَلَمِ ترجمه : همان کسی که بوسیله قلم تعلیم نمود، 3 ) سوره مبارکه العلق آیه 5 عَلَّمَ الإِنسانَ ما لَم يَعلَم ترجمه : و به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد! مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1382/05/15 عنوان فیش :پایداری در خطّ مستقیم الهی، علاج مشکلات کشور کلیدواژه(ها) : مقاومت, رفع مشکلات نوع(ها) : قرآن متن فیش : وعدهی الهی به ما تاکنون در تجربهی شخصی و کوتهبینانهی ما هم وعدهی صادق و عملی بوده است؛ «انّه من یتّق و یصبر فانّ اللَّه لا یضیع اجر المحسنین» (1) هرجا ما تقوا پیشه کردیم، صبر کردیم و ایستادگی نشان دادیم، خدای متعال اجر ما را ضایع نکرد؛ اما هرجا وادادگی نشان دادیم، ضربه خوردیم و آنجا اختلال بهوجود آمد؛ الان هم همینطور است. خدای متعال به پیغمبرش فرمود: «فاستقم کما أمرت»(2) استقامت، یعنی در همین خطّ مستقیم پایداری کردن و پافشاری کردن و زاویهای ایجاد نکردن؛ علاج مشکلات کشور ایران همین است و من و شما باید به این نکته توجّه کنیم. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 90 قالوا أَإِنَّكَ لَأَنتَ يوسُفُ ۖ قالَ أَنا يوسُفُ وَهٰذا أَخي ۖ قَد مَنَّ اللَّهُ عَلَينا ۖ إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيَصبِر فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجرَ المُحسِنينَ ترجمه : گفتند: «آیا تو همان یوسفی؟!» گفت: «(آری،) من یوسفم، و این برادر من است! خداوند بر ما منّت گذارد؛ هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایی و استقامت نماید، (سرانجام پیروز میشود؛) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند!» 1 ) سوره مبارکه هود آیه 112 فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ وَلا تَطغَوا ۚ إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرٌ ترجمه : پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام میدهید میبیند! مربوط به :بیانات در مراسم گشایش کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین - 1380/02/04 عنوان فیش :پیروزی ملت فلسطین در صورت ادامه مبارزات کلیدواژه(ها) : فلسطین نوع(ها) : قرآن متن فیش : ما یقین داریم با ادامهی مبارزات مردم مسلمان فلسطین و حمایت جهان اسلام، فلسطین به فضل الهی آزاد میشود و بیتالمقدّس و مسجدالاقصی و سایر نقاط آن سرزمین اسلامی به آغوش جهان اسلام باز میگردد؛ انشاءاللَّه. واللَّه غالب علی امره(1). 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 21 وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمیدانند! مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/04/10 عنوان فیش :بیدار کردن مردم دنیا ، کار بزرگ دعوت نبوی کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : قرآن متن فیش : اشکال دنیای آن عصر [عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) ] این بود که آحاد مردم و طبقات جامعه در همه جای عالم، به حاکمیت غیر خدا، به حاکمیت طاغوتها، به حاکمیت ظلم و به اختلاف طبقات خو گرفته بودند. چه کسانی باید در مقابل این مظاهر بایستند؟ قاعدتاً مظلومان. وقتی مظلومان خودشان هم باور میکنند که باید حاکمیت ظلم مستقر باشد، امید اصلاح از بین میرود. بیدار کردن مردم، بیدار کردن دنیا و بیدار کردن بشریّت، کار بزرگ پیامبر اکرم و دعوت نبوی بود؛ «ان هو الّا ذکر للعالمین»(1). این ذکر است، یاد است، تذکّر است، هشدار است، بیدارباش برای همهی بشر است. آنجایی که خودِ آن بزرگوار متصدّی و متحمّل این بیدارباش شد، جزو سختترین جاها بود. تعصّبها، قبیلهگریها، مسائل شخصی و فردیتهای گوناگون، کار آن بزرگوار را دشوار میکرد. آن حضرت مجاهدت سختی را متحمّل شد، تا توانست این بنبست بشری را باز کند و این صخرهی عظیم را بشکافد. بعد از آن تا امروز، هر کس هر حرکتی کرده است، به دنبال آن بزرگوار و در ادامهی آن راه و با کمک ضرب دست این انسان والا بوده است. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 104 وَما تَسأَلُهُم عَلَيهِ مِن أَجرٍ ۚ إِن هُوَ إِلّا ذِكرٌ لِلعالَمينَ ترجمه : و تو (هرگز) از آنها پاداشی نمیطلبی؛ آن نیست مگر تذکّری برای جهانیان! 1 ) سوره مبارکه ص آیه 87 إِن هُوَ إِلّا ذِكرٌ لِلعالَمينَ ترجمه : این (قرآن) تذکّری برای همه جهانیان است؛ 1 ) سوره مبارکه التكوير آیه 27 إِن هُوَ إِلّا ذِكرٌ لِلعالَمينَ ترجمه : این قرآن چیزی جز تذکّری برای جهانیان نیست، مربوط به :بیانات در دیدار تشکّلهای مختلف دانشجویی دانشگاههای تهران - 1377/10/24 عنوان فیش :بزرگترین سرمایه جوانان، تقواست کلیدواژه(ها) : تقوا, صبر نوع(ها) : قرآن متن فیش : قال اللَّه الحکیم فی کتابه: «انّه من یتق و یصبر فأن اللَّه لا یضیع اجر المحسنین.»(۱) گاهی با خود فکر میکنم جوان که در بهترین اوقات عمر خود بهسر میبرد، اگر بخواهد سرمایهای را به دست آورد که موفّقیتهای دنیایی و آخرتی او را تضمین کند، دنبال چه چیزی باید باشد؟ سؤال مهمّی است. اولاً مورد نظر، موفّقیتهای دنیایی و اخروی است - جسم و جان، فکر و دل - ثانیاً این سؤال، مخصوص به یک دسته از جوانان هم نیست. پاسخی هم که به ذهن من میرسد، باز مخصوص یک دسته از جوانان نیست؛ یعنی این طور نیست که فرض کنیم این پاسخ، مخصوص جوانان کاملاً متدین و متعبّد است؛ نه. حتّی اگر جوانی را فرض کنیم که از لحاظ تعبّد و تدین، در رتبهی خیلی بالایی هم نباشد، باز این پاسخ دربارهی او صدق میکند. حتّی اگر فرض کنیم جوانی را که در برخی عقاید خود مشکلی هم داشته باشد، باز این پاسخ دربارهی او صدق میکند. جوابی که من به آن رسیدهام، این یک کلمه است: «تقوا»! اگر جوان، در دورهی جوانی سعی کند تقوا داشته باشد - با همان تعریفی که در فرهنگ دینی و قرآنی از تقوا شده است - بزرگترین سرمایه را هم برای درس، هم برای فعّالیتهای سازندگی، هم برای عزّت دنیوی، هم برای بهدست آوردن دستاوردهای مادّی و هم برای معنویت - اگر اهل معنویت است - به دست آورده است. حتّی برای آن آفاق بسیار دور و درخشان معنویت هم که معمولاً آدمهای متوسط، قدری از آن آفاق، دور هستند - آفاق عرفانی و معنوی و همان چیزهایی که در کلمات عرفا و بزرگان و اهل عشق معنوی هم به آنها اشاره شده است - تقوا سرمایه است. تقوا یعنی چه؟ معنای تقوا این نیست که انسان خیلی عبادت کند. ممکن است خیلی عبادت کردن، بر تقوا مترتّب شود، اما تقوا آن نیست. معنای تقوا این است که انسان در هر کار، از تصمیم و عمل خود مراقبت کند؛ با مطالعه و با توجّه بیندیشد که چه میخواهد عمل کند و پا را میخواهد کجا بگذارد. یک وقت انسان، مستانه و بیهشانه بدون توجّه به اینکه چه کار میکند، حرکت و اقدام نماید، یا تصمیم میگیرد، یا میگوید، یا انجام میدهد، یا ترک میکند؛ یک وقت همهی این کارها را با توجّه به اینکه چه کار میکند، انجام میدهد. این دومی تقواست. در کلمات فرزانگان گذشتهی ما این مثال تکرار شده است که از کسی پرسیدند «تقوا چیست؟» - بعضیها گفتهاند روایت است، بعضی میگویند فلان بزرگ گفته است؛ بههرحال سخنِ فرزانگان است - در پاسخ گفته است: «آیا هرگز در مسیری که خار زیادی در سطح آن باشد قدم برداشتهای!؟» یک وقت شما در جادهی اسفالته راه میروید؛ این یک طور راه رفتن است. یک وقت در راهی قدم برمیدارید که زیر پایتان - این طرف، آن طرف - در همه جا بوتههای خار است. وقتی در میان خارستانی عبور میکنید، طوری قدم برمیدارید که خار به لباس شما نگیرد و ساق پایتان را آزرده نکند. این تقواست؛ یعنی با دقّت، قدم برداشتن. لذاست که اگر آدم، با تقوا باشد، به ایمان خواهد رسید؛ اگر بیتقوا باشد، به ایمان نمیرسد. حتی یک مرحله از تقوا، قبل از ایمان است. آدم بیتقوا آن آدمی است که اگر به او بگویند بیا دربارهی مسألهی وجود، مسألهی آفرینش و هدف هستی فکر کن، میگوید: ولش کن بابا! این بیتقوایی است. آدم با تقوا آن کسی است که وقتی دربارهی مسألهی هدف هستی و مسألهی خدا و قیامت، بحث و سؤال مطرح میشود، به فکر فرو میرود و میاندیشد تا راه درست را پیدا کند. در این باب اندیشیدن، تقواست. وقتی انسان مؤمن شد، یک وقت است که به ایمانِ خود، دل خوش میکند و حرکت و رفتار خود را مراقبت نمیکند؛ این بیتقوایی است. یک وقت مراقبت میکند، این تقواست. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 90 قالوا أَإِنَّكَ لَأَنتَ يوسُفُ ۖ قالَ أَنا يوسُفُ وَهٰذا أَخي ۖ قَد مَنَّ اللَّهُ عَلَينا ۖ إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيَصبِر فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجرَ المُحسِنينَ ترجمه : گفتند: «آیا تو همان یوسفی؟!» گفت: «(آری،) من یوسفم، و این برادر من است! خداوند بر ما منّت گذارد؛ هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایی و استقامت نماید، (سرانجام پیروز میشود؛) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند!» مربوط به :بیانات در دیدار تشکّلهای مختلف دانشجویی دانشگاههای تهران - 1377/10/24 عنوان فیش :حضرت یوسف، مظهر تقوای جوانی است کلیدواژه(ها) : حضرت یوسف(علی نبینا و اله و علیه السلام), تقوا نوع(ها) : قرآن متن فیش : در قرآن، در باب تقوا خیلی صحبت شده است. مثالی که مناسب حالِ شما جوانان است، مثال حضرت یوسف علیهالسّلام است. یوسف، مظهر تقوای جوانی است. داستان یوسف، تقریباً سراسر یک سوره را در قرآن فرا گرفته و «احسنُ القَصَص» (1)، یعنی بهترین قصّه - با «قِصص» اشتباه نشود. قِصص، جمع قصه است؛ یعنی بهترین قصّهها. «قَصَص»، اسم مصدر است؛ یعنی قصّه - بهترین داستانسرایی، بهترین داستان گویی است و از آن به بهترین داستان، تعبیر شده است. علّت این است که شما در داستان حضرت یوسف، نماد کامل یک تقوا را مشاهده میکنید. تقوای انسانی که عمری گذرانده و به تجربههایی از زندگی رسیده است، طبیعیتر به نظر میرسد تا تقوای جوانی که مست جوانی است. خودِ جوانی «مستی» دارد و همهی جوانان از نوعی سرمستی برخوردارند. البته همین سرمستی هم یک نعمت است که از این نعمت، ممکن است خوب استفاده کرد. در یک چنین حالت سرمستی، بهکار گرفتن هُشیاری و خودآگاهی که اسمش تقواست، اهمیت دارد. لذا داستان یوسف از همهی قصّههای قرآن، برجستهتر و «احسنُ القَصص» است. ماجرای یوسف، فقط ماجرای چشم پوشیدن از یک شهوت جنسی نیست. مسأله، از این فراتر است. پسر جوانِ زیبای برازندهای در یک خانوادهی صد در صد اشرافی، مورد توجّه ویژهی بانوی آن خانه و مورد اعتماد مرد آن خانه. این را در ذهنتان فرض کنید. در خانهی عزیز مصر، نوکران، خدمتکاران و مباشرین - همه نوع انسانی - هستند. وقتی جوانی که خود از شخصیتی هم برخوردار است - عاقل است، آگاه است، نجیب و پاکیزه است و در نهایت زیبایی است - به یک صورت سوگلىِ مرد خانه و به یک صورت هم موردِ نظر زن خانه است، همهی اجزای این خانه از او فرمان میبرند و برایش احترام قائلند! ناگهان این جوان، در معرض یک امتحان قرار میگیرد؛ در آن امتحانی که همه شنیدهاید و میدانید - وسوسهی بانوی آن خانه - و این جوان، سربلند بیرون میآید. غلبه بر شهوت جنسی، بخش کوچکترِ مسأله است. ببینید؛ فرهنگ قرآنی این است. این هنوز مرحلهی پایینتر آن است. اینکه من راجع به آلودگیهای فرهنگ غرب، تکرار میکنم، بهخاطر این است که در مقام مقایسه - هر کجا مقایسه کرده باشد - در مقابل نور و ظلمت و پاکی و پلیدی قرار میگیرد. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 3 نَحنُ نَقُصُّ عَلَيكَ أَحسَنَ القَصَصِ بِما أَوحَينا إِلَيكَ هٰذَا القُرآنَ وَإِن كُنتَ مِن قَبلِهِ لَمِنَ الغافِلينَ ترجمه : ما بهترین سرگذشتها را از طریق این قرآن -که به تو وحی کردیم- بر تو بازگو میکنیم؛ و مسلّماً پیش از این، از آن خبر نداشتی! مربوط به :بیانات در دیدار تشکّلهای مختلف دانشجویی دانشگاههای تهران - 1377/10/24 عنوان فیش :تقوای حضرت یوسف کلیدواژه(ها) : حضرت یوسف(علی نبینا و اله و علیه السلام), تقوا نوع(ها) : قرآن متن فیش : قرآن، یوسف را در چنین آزمایشی [تقوا] آن چنان تصویر میکند که انسان میماند در مقابل این عظمت چه بکند! در یک شرایط حسّاس، آن بانو، جوان را گیر میاندازد و جوان از دست او میگریزد و بعد بلافاصله متّهم میشود. «و الفیا سیدها لدا الباب قالت ما جزاء من اراد بأهلک سوء الا ان یسجن او عذاب الیم» (1)؛ تا عزیز مصر را در مقابل درِ اتاق مشاهده میکنند، آن زن فوراً انگشت اتّهام را به طرف جوان دراز میکند و میگوید: این بود. بعد یوسف به خاطر معصومیت خودش نجات پیدا میکند؛ قرینه و نشانهای پیدا میشود که عزیز اشتباه کرده است. اینجا این قضیه تمام میشود. خوب؛ این امتحان بزرگی است؛ امتحانی است که در هزاران انسان، یک نفر از آن سربلند بیرون نمیآید - حتّی در مراحل پایینترش - اینجا یوسف، مظهر پاکی و پیراستگی و پرهیزکاری شد؛ لیکن از این بالاترش بعد است. بعد که در مصر، پچپچ میافتد که زن عزیز، عاشق پیشخدمت خود شده است، زن برای اینکه تهمت را از خود برطرف نماید، زنان مصر را دعوت میکند - اینها قصّهسرایی نیست، قرآن است؛ متن واقعیت. قرآنی که دربارهی قضایای گوناگون، از نقاط غیرلازم عبور میکند، اینجا داستان را با جزئیاتش نقل کرده است - و در مقابل هر کدام، کاردی میگذارد که میوه را با آن پوست بکَنند. برای هرکدام هم تکیه گاهی قرار میدهد که بِلَمند - متکّأً - بعد میگوید: «اخرج علیهن» (2)! جوان را در مقابل چشم آن زنان وارد مجلس میکند و میخواهد تهمت را از خودش برطرف کند. چه تهمتی را؟ تهمتِ عشق به آن جوان را؟ نه؛ تهمت هرزگی را. میخواهد بگوید من زن هرزهای نیستم؛ یوسف، این است؛ هر که میتواند از چنین جمالی صرف نظر کند، بسماللَّه! بعد که یوسف وارد مجلس میشود، آن چنان فضای مجلس، مقهور جمال یوسفی میشود که همهی آنها دستهایشان را میبُرند! «و قطّعنّ ایدیهنّ» «قطّعن» با «قطَعن» فرق دارد؛ «قَطعن» یعنی «قطع کردند» - «بریدند» - «قطّعن» یعنی بهشدّت زخمی کردند، بهشدّت بریدند. از دستپاچگی نمیفهمیدند چه کار میکنند. همینطور که دستهای خودشان را بریدند، همه خونین شدند! بعد زن عزیز مصر میگوید: این است آن جوان؛ و قسم میخورد که اگر تسلیم خواستهی من نشود: «لیسجنّن»؛ او را به زندان خواهم انداخت. یوسف هم خودش میداند که قضیه این است؛ به او گفتهاند. میگوید: «رب السّجن احبّ الی مما یدعوننی الیه» (3)؛ پروردگارا! زندان در نزد من، محبوبتر از این گناه، این هوسرانی و این چیزی است که اینها مرا به آن دعوت میکنند! اینجا دیگر مسأله، فقط مسألهی گذشتِ از یک هوس جنسی نیست؛ گذشتِ از همه چیز است: از آقایی، از راحتی، از زندگی در یک خانوادهی علاقهمند و فریفتهی یک جوان، که در این زندگی چقدر به او خوش میگذرد! همه احترام، همه تکریم، همه تعظیم، آیندهی درخشان، پول فراوان، امکانات فراوان، هرچه بخواهد اینجا برایش آماده است. از همه چیز، چشم میپوشد! این، آن تقواست. به زندان میافتد. زندان هم زندان یک ماه و شش ماه و یک سال نیست؛ اصلاً زمان ندارد! زندانهای آن زمان، این طور بود که وقتی کسی به زندان میرفت، دیگر میرفت! بعضی روایات دارد که هفت سال و بعضی دارد که چهارده سال در زندان ماند. بعد از زندان آزاد میشود و خدای متعال به او پاداش میدهد. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 25 وَاستَبَقَا البابَ وَقَدَّت قَميصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلفَيا سَيِّدَها لَدَى البابِ ۚ قالَت ما جَزاءُ مَن أَرادَ بِأَهلِكَ سوءًا إِلّا أَن يُسجَنَ أَو عَذابٌ أَليمٌ ترجمه : و هر دو به سوی در، دویدند (در حالی که همسر عزیز، یوسف را تعقیب میکرد)؛ و پیراهن او را از پشت (کشید و) پاره کرد. و در این هنگام، آقای آن زن را دم در یافتند! آن زن گفت: «کیفر کسی که بخواهد نسبت به اهل تو خیانت کند، جز زندان و یا عذاب دردناک، چه خواهد بود؟!» 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 31 فَلَمّا سَمِعَت بِمَكرِهِنَّ أَرسَلَت إِلَيهِنَّ وَأَعتَدَت لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَت كُلَّ واحِدَةٍ مِنهُنَّ سِكّينًا وَقالَتِ اخرُج عَلَيهِنَّ ۖ فَلَمّا رَأَينَهُ أَكبَرنَهُ وَقَطَّعنَ أَيدِيَهُنَّ وَقُلنَ حاشَ لِلَّهِ ما هٰذا بَشَرًا إِن هٰذا إِلّا مَلَكٌ كَريمٌ ترجمه : هنگامی که (همسر عزیز) از فکر آنها باخبر شد، به سراغشان فرستاد (و از آنها دعوت کرد)؛ و برای آنها پشتی (گرانبها، و مجلس باشکوهی) فراهم ساخت؛ و به دست هر کدام، چاقویی (برای بریدن میوه) داد؛ و در این موقع (به یوسف) گفت: «وارد مجلس آنان شو!» هنگامی که چشمشان به او افتاد، او را بسیار بزرگ (و زیبا) شمردند؛ و (بیتوجه) دستهای خود را بریدند؛ و گفتند: «منزّه است خدا! این بشر نیست؛ این یک فرشته بزرگوار است!» 3 ) سوره مبارکه يوسف آیه 33 قالَ رَبِّ السِّجنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمّا يَدعونَني إِلَيهِ ۖ وَإِلّا تَصرِف عَنّي كَيدَهُنَّ أَصبُ إِلَيهِنَّ وَأَكُن مِنَ الجاهِلينَ ترجمه : (یوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوی آن میخوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، بسوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود!» مربوط به :بیانات در دیدار تشکّلهای مختلف دانشجویی دانشگاههای تهران - 1377/10/24 عنوان فیش :خداوند اجر تحمل سختی و تقوا داشتن را زود میدهد کلیدواژه(ها) : تقوا, صبر, امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), ایستادگی امام خمینی(ره) نوع(ها) : قرآن متن فیش : عزیزان من؛ دختران و پسران من! شما این را هم بدانید که خدای متعال از هیچ رنج شما صرفنظر نمیکند. هر رنجی که شما بکشید، اگر پای خدا حساب کنید، خدای متعال پاداش مضاعفتان خواهد داد. بله؛ بعضی وقتها انسان رنجهایی میکشد و پای خدا حساب نمیکند؛ خدا هم هیچچیز به آدم نمیدهد. شاید در بعضی از زیارتها و دعاها و در بعضی از کلمات دیده، یا شنیدهاید که «صبراً و احتساباً»؛ خطاب به امام(1) - مثلاً به امام حسین علیهالسّلام - صبر کردی و احتساب کردی. احتساب، یعنی به حساب خدا نوشتی، پای خدا حساب کردی. یک لحظه رنج تو، یک لحظه فشاری که از لحاظ روحی و معنوی بر تو وارد میآید، یک آزار جسمی، یک گرسنگی، یک تشنگی، یک پا به سنگ خوردن و خون آمدن، یک تهمت، یک دشنام، یک بیعدالتی، یک ناحقگویی، نیم نمره کمتر در آن جایی که از روی غرضورزی به تو داده نمیشود و یک اهانت از هر کسی؛ وقتی بدانید این کار را که میکنید، از روی هوس و گناه نیست، یا برای خاطر خداست، یا زمینهای است که خدای متعال از آن ناراضی نیست، این پیش خدا اجر دارد و از بین نمیرود. خدای متعال هم «سریع الحساب» است. من در روز چهلم امام، با هلیکوپتر از مرقد به طرف منزل برمیگشتم که خیل عظیم جمعیت را دیدم. ما ایام درگذشت امام هم آنجا رفتیم و حال چهل روز گذشته بود. این گنبد و گلدستهای که از زمین روییده بود، این بنایی که تقریباً دلهای همهی مسلمانان دنیا به یاد آن میتپید، این سیل جمعیت، خیل عظیم مردم که پیاده در آن هوای گرم - تیرماه - میرفتند، یا میآمدند، بچهها، پیرمردان و پیرزنان. من گفتم: پروردگارا! چه زود جواب دادی. اخلاص این مرد - امام - همهی کارهای زیبایی که در عمرش کرد، آن مجاهدت، آن تلاش، آن فریادها، آن ایستادگیها، آن تصمیمگیریهای دشوار و آن رنجهایی که در دوران عمر بازنشستگی - یعنی بین هشتاد سالگی و نود سالگی - دید. همهی این ماجراهای بعد از انقلاب، تقریباً از حدود هفتاد و نه سالگی، تا هشتاد و نه سالگی از امام سر زد. یک جسم بود که یک روح داشت و آن روح، عبارت از اخلاص بود. اگر آن روح نبود، همهی این کارها ارزش نداشت؛ اثر هم نمیکرد. اخلاص! اخلاص این مرد، چه زود نتیجه داد! چهل روز از وفات او گذشته، ببین چه دستگاهی! و این دستگاه، تا ابد خواهد ماند. عزیزان من! این دستگاه، از بین رفتنی نیست. خدای متعال، زود جواب داد؛ چون هفت سال و چهارده سال، وقتی که در حال گذشتن است، خیلی زیاد به نظر میآید؛ ولی وقتی که گذشت، شما میبینید یک «لحظه» بود و تمام شد! در مقابل عمر دنیا، چهارده سال چیست؟ در مقابل عمر خود ما هم چهارده سال چیست؟ گاهی انسان، شبها یا روزهایی را میگذراند و بهنظرش خیلی طولانی و دراز میآید؛ لحظهها این گونه است دیگر. البته خدای متعال، لحظهلحظه را حساب میکند؛ اما وقتی خود انسان، پشت سرش را نگاه میکند، میبیند زود گذشت... «ان اللَّه سریع الحساب» (2)؛ خدا سریعاً محاسبه کرد و پاداش داد؛ بعد به مقام عزیزی مصر رسید. زمینه، طوری فراهم شد که برادران بیوفا به او احتیاج پیدا کردند، سراغش آمدند و در امتحان دشواری، او را شناختند. بعد او این جمله را که اوّل صحبت خواندم، گفت: «انّه من یتق و یصبر فان اللَّه لایضیع اجر المحسنین» (3) هرکس که تقوا پیشه و صبر کند - صبر، یعنی پای فشردن بر موضع درست، استقامت - «فان اللَّه لایضیع اجر المحسنین»؛ خدا اجر نیکوکاران را ضایع نمیکند. در دعای امام سجاد هم میخوانیم: «یا ضامن جزاء المحسنین و یا مستصلح عمل المفسدین». (4) 1 ) تهذيب الأحكام ، ج3، ص: 112؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 611؛ إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج1، ص: 26؛ ...ِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنَا قِيَامَهُ وَ صِيَامَهُ وَ بُلُوغَ الْأَمَلِ فِيهِ وَ فِي قِيَامِهِ وَ اسْتِكْمَالَ مَا يُرْضِيكَ عَنِّي صَبْراً وَ احْتِسَاباً وَ إِيمَاناً وَ يَقِيناً ثُمَّ تَقَبَّلْ ذَلِكَ مِنِّي بِالْأَضْعَافِ الْكَثِيرَةِ وَ الْأَجْرِ الْعَظِيمِ يَا رَبَّ الْعَالَمِين... ترجمه : 2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 199 وَإِنَّ مِن أَهلِ الكِتابِ لَمَن يُؤمِنُ بِاللَّهِ وَما أُنزِلَ إِلَيكُم وَما أُنزِلَ إِلَيهِم خاشِعينَ لِلَّهِ لا يَشتَرونَ بِآياتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَليلًا ۗ أُولٰئِكَ لَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ۗ إِنَّ اللَّهَ سَريعُ الحِسابِ ترجمه : و از اهل کتاب، کسانی هستند که به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خودشان نازل گردیده، ایمان دارند؛ در برابر (فرمان) خدا خاضعند؛ و آیات خدا را به بهای ناچیزی نمیفروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سریع الحساب است. (تمام اعمال نیک آنها را به سرعت حساب میکند، و پاداش میدهد.) 3 ) سوره مبارکه يوسف آیه 90 قالوا أَإِنَّكَ لَأَنتَ يوسُفُ ۖ قالَ أَنا يوسُفُ وَهٰذا أَخي ۖ قَد مَنَّ اللَّهُ عَلَينا ۖ إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيَصبِر فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجرَ المُحسِنينَ ترجمه : گفتند: «آیا تو همان یوسفی؟!» گفت: «(آری،) من یوسفم، و این برادر من است! خداوند بر ما منّت گذارد؛ هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایی و استقامت نماید، (سرانجام پیروز میشود؛) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند!» 4 ) صحیفه سجادیه دعای 40 دعای چهلم صحیفه سجادیه: وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا نُعِيَ إِلَيْهِ مَيِّتٌ، أَوْ ذَكَرَ الْمَوْتَ: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ، وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ حَتَّى لَا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لَا اسْتِيفَاءَ يَوْمٍ بَعْدَ يَوْمٍ، وَ لَا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لَا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ وَ سَلِّمْنَا مِنْ غُرُورِهِ، وَ آمِنَّا مِنْ شُرُورِهِ، وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَيْنَ أَيْدِينَا نَصْباً، وَ لَا تَجْعَلْ ذِكْرَنَا لَهُ غِبّاً وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ عَمَلًا نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ الْمَصِيرَ إِلَيْكَ، وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَى وَشْكِ اللَّحَاقِ بِكَ حَتَّى يَكُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِي نَأْنَسُ بِهِ، وَ مَأْلَفَنَا الَّذِي نَشْتَاقُ إِلَيْهِ، وَ حَامَّتَنَا الَّتِي نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا فَإِذَا أَوْرَدْتَهُ عَلَيْنَا وَ أَنْزَلْتَهُ بِنَا فَأَسْعِدْنَا بِهِ زَائِراً، وَ آنِسْنَا بِهِ قَادِماً، وَ لَا تُشْقِنَا بِضِيَافَتِهِ، وَ لَا تُخْزِنَا بِزِيَارَتِهِ، وَ اجْعَلْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ مَغْفِرَتِكَ، وَ مِفْتَاحاً مِنْ مَفَاتِيحِ رَحْمَتِكَ أَمِتْنَا مُهْتَدِينَ غَيْرَ ضَالِّينَ، طَائِعِينَ غَيْرَ مُسْتَكْرِهِينَ، تَائِبِينَ غَيْرَ عَاصِينَ وَ لَا مُصِرِّينَ، يَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِينَ، وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِينَ. ترجمه : خداوندا بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و آل او درود فرست و ما را از آرزوهاى دراز باز دار و با عمل درست، آرزوهاى ما را كوتاه كن تا اينكه ساعتى پس از ساعت ديگر را آرزو نكنيم و فردا را بعد از امروز، و حياتى پس از اين حيات و قدمى بعد از اين قدم را انتظار نكشيم. و ما را از غرور آرزوى دراز محافظت فرما و از شرور آن در امان نگهدار و مرگ را همواره در برابر ما نصب العين قرار ده و ياد مرگ را براى ما هر از گاهى قرار مده (بلكه هميشگى كن). و از كارهاى شايسته، عملى به ما عطا فرما كه با آن به عنوان زاد و توشه به سوى تو سير كنيم و به خاطر آن بر قرب ديدار تو حريص گرديم، به گونهاى كه مرگ، زمان انس ما باشد و موعد الفتى باشد كه به آن اشتياق پيدا كنيم و پناهگاهى باشد كه دوست داشته باشيم به آن نزديك شويم. پس هر گاه مرگ را بر ما فرود مىآورى و اجل را بر ما نازل مىكنى، ما را به زيارت آن سعادتمند گردان و ما را با او مأنوس كن و ما را در ميهمانى مرگ شقاوتمند مساز و به ديدار مرگ ما را پست و خوار مگردان. و مرگ را بابى از ابواب آمرزش و كليدى از كليدهاى رحمت خود مقرر بدار. و ما را درحالىكه هدايت شدهايم، گمراه نيستيم، مطيع توييم، از ديدار تو كراهت نداريم، تائبايم، گناهكار نيستيم و بر گناه اصرار نداريم، بميران. اى ضمانت كنندۀ پاداش نيكو كاران و اى اصلاح كنندۀ اعمال تبهكاران.-] مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1376/10/26 عنوان فیش :احتیاج همه انسان ها به استغفار کلیدواژه(ها) : توبه, استغفار پیامبر (صلی الله علیه و اله), نعمت الهی نوع(ها) : قرآن متن فیش : [یادآوری توبه و استغفار به مناسبت نزدیکی لیالی مبارکهی قدر] عزیزان من؛ برادران و خواهران! قدم اوّل، طلب مغفرت کردن از خدای متعال و به خدا بازگشتن است. توبه، یعنی به سوی خدا برگردیم. هر جا که شما باشید، در هر حدّی از کمال که باشید - حتّی در حد امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام - باز به استغفار احتیاج دارید! خدای متعال به پیغمبرش میفرماید: «و استغفر لذنبک»،(1) «فسبّح بحمد ربّک و استغفره(2)». بارها در قرآن، خدای متعال به پیغمبر میفرماید «استغفار کن».(3) با اینکه پیغمبر معصوم است، گناه از او سر نمیزند و از دستور الهی تخلّف نمیکند، اما به او هم میفرماید «استغفار کن»! البته اینکه استغفارِ اولیا و بزرگان از چیست، خود مقولهی قابل بحثی است. استغفار آنها از گناهانی چون گناهان امثال ما نیست؛ آن گناهان از آنها سر نمیزند. مقام آنها بالاست. قرب به حضرت ربوبی و مقام ربوبّیت، در حدّ اعلاست. در آن مقام قرب، گاهی چیزهایی که برای ما مباح است - شاید حتّی چیزهایی که برای ما مستحبّ است - برای آن بزرگواران مانع و رادع است. آنها مناسب با شأن آن قرب است؛ که استغفار میکنند؛ آنهم استغفار جدّی، نه استغفار صوری. دعای کمیل را ببینید! امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام در دعای کمیل - که طبق روایات، این دعا از آن بزرگوار صادر شده است - انشاءً و در اوّل بار، با شروع دعا به استغفار میپردازد. اوّل، خدا را به اسمش، به قدرتش، به عظمتش، به صفات جلال و جمالش سوگند میدهد و بعد از آن همه قسم دادن، شروع میکند به استغفار کردن: «اللّهم اغفرلی الذّنوب التی تهتک العصم»(4)، تا آخر. دعای ابیحمزهی ثمالی و دعاهای گوناگون دیگر از این انسانهای بزرگ،همینطور است. من و شما به استغفار احتیاج داریم. ای مؤمنین؛ عزیزان؛ ای دلهای پاک و صاف! مبادا مغرور شوید و بگویید ما که گناهی نکردهایم! چرا؛ غرق قصوریم، غرق تقصیریم! «و ما قدر اعمالنا فی جنب نعمک».(5) آنچه کار خوب که ما به خیال خودمان انجام میدهیم، در مقابل نعم پروردگار و در مقابل حقّ شکر الهی، چه ربطی و چه نسبتی دارد؟! چقدر قابل ذکر است؟! ما نمیتوانیم آن حقّ شکر را ادا کنیم؛ نمیتوانیم! «لاالذی احسن استغنی عن عونک»(6) مگر میشود انسان از تفضل و لطف الهی، در آنی از آنات، مستغنی باشد؟! همیشه محتاجیم؛ همیشه هم لطف پروردگار میرسد: «خیرک الینا نازل(7)». ما هم از ادای شکر عاجزیم و این قصور، یا تقصیر است و بههرحال طلب مغفرت میخواهد 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 29 يوسُفُ أَعرِض عَن هٰذا ۚ وَاستَغفِري لِذَنبِكِ ۖ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الخاطِئينَ ترجمه : یوسف از این موضوع، صرفنظر کن! و تو ای زن نیز از گناهت استغفار کن، که از خطاکاران بودی!» 1 ) سوره مبارکه محمد آیه 19 فَاعلَم أَنَّهُ لا إِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَلِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ۗ وَاللَّهُ يَعلَمُ مُتَقَلَّبَكُم وَمَثواكُم ترجمه : پس بدان که معبودی جز «اللّه» نیست؛ و برای گناه خود و مردان و زنان باایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را میداند! 1 ) سوره مبارکه غافر آیه 55 فَاصبِر إِنَّ وَعدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ بِالعَشِيِّ وَالإِبكارِ ترجمه : پس (ای پیامبر!) صبر و شکیبایی پیشه کن که وعده خدا حقّ است، و برای گناهت استغفار کن، و هر صبح و شام تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور! 2 ) سوره مبارکه النصر آیه 3 فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ وَاستَغفِرهُ ۚ إِنَّهُ كانَ تَوّابًا ترجمه : پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبهپذیر است! 3 ) سوره مبارکه محمد آیه 19 فَاعلَم أَنَّهُ لا إِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَلِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ۗ وَاللَّهُ يَعلَمُ مُتَقَلَّبَكُم وَمَثواكُم ترجمه : پس بدان که معبودی جز «اللّه» نیست؛ و برای گناه خود و مردان و زنان باایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را میداند! 4 ) مصباحالمتهجد ، شیخ طوسی ص 844 ؛ إقبالالأعمال ، سید بن طاووس ص 706 ؛ المصباحللكفعمی ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 555 ؛ البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 188 ؛ اللهم إنی أسألك برحمتك التی وسعت كل شيء و بقوتك التی قهرت بها كل شيء و خضع لها كل شيء و ذل لها كل شيء و بجبروتك التی غلبت بها كل شيء و بعزتك التی لا يقوم لها شيء و بعظمتك التی ملأت كل شي ... اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتك العصم اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم اللهم اغفر لی الذنوب التی تغير النعم اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء اللهم اغفر لی كل ذنب أذنبته و كل خطيئة أخطأتها اللهم إنی أتقرب إليك بذكرك و أستشفع بك إلى نفسك ... ترجمه : روایت شده است كه كمیل بن زیاد امام علی (ع) را در حال سجده دید كه در شب نیمه شعبان این دعل را می خواند: خداوندا همانا من تو را می خواهم به وسیله رحمتت كه همه چیز را فراگرفته است و نیروی تو كه به وسیله آن به هر چیزی چیره شده ای و همه چیز برای آن خاضع و خوار باشد و به قدرت و بزرگیت كه به آن بر هر چیزی پیروز شدی و به تواناییت كه چیزییارای ایستادن در برابر آن نباشد و و بزرگیت كه همه چیز را پر كرده است ... خدایا آن گناهانی كه [پرده] دوری از گناه را پاره می كنند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه بدبختی ها را فرود می آورند را بیامرز . خداوندا آن گناهانی را كه نعمت ها را دگرگون می كنند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه جلو دعا را می گیرند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه بلا را فرود می آرند را بیامرز. خداوندا هر گناهی كردم و هر اشتباهی كه مرتكب شده ام را بیامرز ... 5 ) مصباحالمتهجد،شیخ طوسی ص582 ؛ البلدالأمين،كفعمی، ص 205 ؛ بحارالأنوار ،مجلسی،ج 95 ص 39 ؛ كان علی بن الحسين سيد العابدين ص يصلی عامة الليل فی شهر رمضان فإذا كان السحر دعا بهذا الدعاء إلهی لا تؤدبنی بعقوبتك و لا تمكر بی فی حيلتك من أين لی الخير يا رب و لا يوجد إلا من عندك و من أين لی النجاة و لا تستطاع إلا بك لا الذی أحسن استغنى عن عونك و رحمتك و لا الذی أساء و اجترأ عليك و لم يرضك خرج عن قدرتك يا رب يا رب يا رب ... أبكی لسؤال منكر و نكير إيای أبكی لخروجی من قبری عريانا ذليلا حاملا ثقلی على ظهری أنظر مرة عن يمينی و أخرى عن شمالی إذ الخلائق فی شأن غير شأنی لكل امرئ منهم يومئذ شأن يغنيه وجوه يومئذ مسفرة ضاحكة مستبشرة و وجوه يومئذ عليها غبرة ترهقها قترة و ذلة سيدی عليك معولی و معتمدی و رجائی و توكلی و برحمتك تعلقی تصيب برحمتك من تشاء و تهدی بكرامتك من تحب فلك الحمد على ما نقيت من الشرك قلبی و لك الحمد على بسط لسانی أ فبلسانی هذا الكال أشكرك أم بغاية جهدی فی عملی أرضيك و ما قدر لسانی يا رب فی جنب شكرك و ما قدر عملی فی جنب نعمك و إحسانك إلي إلهی إن جودك بسط أملی و شكرك قبل عملی سيدی إليك رغبتی و إليك رهبتی و إليك تأميلی ... ترجمه : 6 ) مصباحالمتهجد،شیخ طوسی ص582 ؛ البلدالأمين،كفعمی، ص 205 ؛ بحارالأنوار ،مجلسی،ج 95 ص 39 ؛ كان علی بن الحسين سيد العابدين ص يصلی عامة الليل فی شهر رمضان فإذا كان السحر دعا بهذا الدعاء إلهی لا تؤدبنی بعقوبتك و لا تمكر بی فی حيلتك من أين لی الخير يا رب و لا يوجد إلا من عندك و من أين لی النجاة و لا تستطاع إلا بك لا الذی أحسن استغنى عن عونك و رحمتك و لا الذی أساء و اجترأ عليك و لم يرضك خرج عن قدرتك ... ترجمه : 7 ) مصباحالمتهجد،شیخ طوسی ص582 ؛ البلدالأمين،كفعمی، ص 205 ؛ بحارالأنوار ،مجلسی،ج 95 ص 39 ؛ كان علی بن الحسين سيد العابدين ص يصلی عامة الليل فی شهر رمضان فإذا كان السحر دعا بهذا الدعاء إلهی لا تؤدبنی بعقوبتك و لا تمكر بی فی حيلتك من أين لی الخير يا رب و لا يوجد إلا من عندك و من أين لی النجاة و لا تستطاع إلا بك لا الذی أحسن استغنى عن عونك و رحمتك و لا الذی أساء و اجترأ عليك و لم يرضك خرج عن قدرتك ... نستغفرك اللهم منها و نتوب إليك تتحبب إلينا بالنعم و نعارضك بالذنوب خيرك إلينا نازل و شرنا إليك صاعد و لم يزل و لا يزال ملك كريم يأتيك عنا بعمل قبيح فلا يمنعك ذلك أن تحوطنا بنعمك و تتفضل علينا بآلائك فسبحانك ما أحلمك و أعظمك و أكرمك مبدئا و معيدا تقدست أسماؤك و جل ثناؤك و أكرم صنائعك و فعالك أنت إلهی أوسع فضلا و أعظم حلما من أن تقايسنی بفعلی و خطيئتی فالعفو العفو سيدی سيدی سيدي ... ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1375/09/24 عنوان فیش :اسلام واقعی، سدّی واقعی در مقابل دشمن کلیدواژه(ها) : اسلام, دشمن نوع(ها) : قرآن متن فیش : دشمن با عظمت ظاهری و پوشالی خود، همهی استکبار غربی و فرهنگ منحطّ جاهلی و طاغوتی است. این دشمن در طول قرنها به وجود آمده است؛ بر همهی منافذ عالم - منابع اقتصادی، فرهنگی، انسانی و سیاسی - دست و چنگ انداخته است. حالا با یک مانع مهمّی که اسلام واقعی است - نه اسلام ادّعایی - رو به رو شده است. البته اسلام ادّعایی هست. اسمشان مسلمان است. سر سفرهی آن، هم مینشینند؛ هم میچرند؛ انگشتان را هم میلیسند!طبیعی است آنکه ترسی ندارد. سدّ واقعی، اسلام واقعی و اسلام قرآن است. اسلام «لن یجعلاللَّه للکافرین علیالمؤمنین سبیلاً»(1) و «ان الحکم الاللَّه»(2) است. اگر کمی دایره را اضیق کنید و به وسط دایره - به مرکز - نزدیکتر شوید، اسلام «اناللَّه اشتری منالمؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنّة»(3) است. اسلام شماست که بدنهایتان پر از ترکش است. بر سرتا پای شما نشانهی عملیات و جنگ و جهاد فیسبیلاللَّه و امثال آن است. چه جانبازان عزیز، چه خانوادههای شهدا، چه آنهایی که رفتند و بحمداللَّه زنده و سرحال - به کوری چشم دشمن - برگشتند. مانع اصلی این است. 1 ) سوره مبارکه النساء آیه 141 الَّذينَ يَتَرَبَّصونَ بِكُم فَإِن كانَ لَكُم فَتحٌ مِنَ اللَّهِ قالوا أَلَم نَكُن مَعَكُم وَإِن كانَ لِلكافِرينَ نَصيبٌ قالوا أَلَم نَستَحوِذ عَلَيكُم وَنَمنَعكُم مِنَ المُؤمِنينَ ۚ فَاللَّهُ يَحكُمُ بَينَكُم يَومَ القِيامَةِ ۗ وَلَن يَجعَلَ اللَّهُ لِلكافِرينَ عَلَى المُؤمِنينَ سَبيلًا ترجمه : منافقان همانها هستند که پیوسته انتظار میکشند و مراقب شما هستند؛ اگر فتح و پیروزی نصیب شما گردد، میگویند: مگر ما با شما نبودیم؟ (پس ما نیز در افتخارات و غنایم شریکیم!) «و اگر بهرهای نصیب کافران گردد، به آنان میگویند: مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مؤمنان، تشویق نمیکردیم؟ (پس با شما شریک خواهیم بود!)» خداوند در روز رستاخیز، میان شما داوری میکند؛ و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است. 2 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 57 قُل إِنّي عَلىٰ بَيِّنَةٍ مِن رَبّي وَكَذَّبتُم بِهِ ۚ ما عِندي ما تَستَعجِلونَ بِهِ ۚ إِنِ الحُكمُ إِلّا لِلَّهِ ۖ يَقُصُّ الحَقَّ ۖ وَهُوَ خَيرُ الفاصِلينَ ترجمه : بگو: «من دلیل روشنی از پروردگارم دارم؛ و شما آن را تکذیب کردهاید! آنچه شما در باره آن (از نزول عذاب الهی) عجله دارید، به دستِ من نیست! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا میکند، و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است.» 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 40 ما تَعبُدونَ مِن دونِهِ إِلّا أَسماءً سَمَّيتُموها أَنتُم وَآباؤُكُم ما أَنزَلَ اللَّهُ بِها مِن سُلطانٍ ۚ إِنِ الحُكمُ إِلّا لِلَّهِ ۚ أَمَرَ أَلّا تَعبُدوا إِلّا إِيّاهُ ۚ ذٰلِكَ الدّينُ القَيِّمُ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : این معبودهایی که غیر از خدا میپرستید، چیزی جز اسمهائی (بیمسمّا) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیدهاید، نیست؛ خداوند هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده؛ حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند! 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 67 وَقالَ يا بَنِيَّ لا تَدخُلوا مِن بابٍ واحِدٍ وَادخُلوا مِن أَبوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ ۖ وَما أُغني عَنكُم مِنَ اللَّهِ مِن شَيءٍ ۖ إِنِ الحُكمُ إِلّا لِلَّهِ ۖ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ ۖ وَعَلَيهِ فَليَتَوَكَّلِ المُتَوَكِّلونَ ترجمه : و (هنگامی که میخواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت: «فرزندان من! از یک در وارد نشوید؛ بلکه از درهای متفرّق وارد گردید (تا توجه مردم به سوی شما جلب نشود)! و (من با این دستور،) نمیتوانم حادثهای را که از سوی خدا حتمی است، از شما دفع کنم! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! بر او توکّل کردهام؛ و همه متوکّلان باید بر او توکّل کنند!» 3 ) سوره مبارکه التوبة آیه 111 إِنَّ اللَّهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنينَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ۚ يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقتُلونَ وَيُقتَلونَ ۖ وَعدًا عَلَيهِ حَقًّا فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ وَالقُرآنِ ۚ وَمَن أَوفىٰ بِعَهدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاستَبشِروا بِبَيعِكُمُ الَّذي بايَعتُم بِهِ ۚ وَذٰلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظيمُ ترجمه : خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که:) در راه خدا پیکار میکنند، میکشند و کشته میشوند؛ این وعده حقّی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کردهاید؛ و این است آن پیروزی بزرگ! مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) - 1375/03/20 عنوان فیش :عوام بودن یعنی از روی بصیرت کار نکردن کلیدواژه(ها) : بصیرت, عوام و خواص نوع(ها) : قرآن متن فیش : جزو «عوام» قرار نگرفتن، بدین معنا نیست که حتماً در پی کسب تحصیلات عالیه باشید؛ نه! گفتم که معنای «عوام» این نیست. ای بسا کسانی که تحصیلات عالیه هم کردهاند؛ اما جزو عوامند. ای بسا کسانی که تحصیلات دینی هم کردهاند؛ اما جزو عوامند. ای بسا کسانی که فقیر یا غنیاند؛ اما جزو عوامند. عوام بودن، دستِ خودِ من و شماست. باید مواظب باشیم که به این جَرگه نپیوندیم. یعنی هر کاری میکنیم از روی بصیرت باشد. هر کس که از روی بصیرت کار نمیکند، عوام است. لذا، میبینید قرآن دربارهی پیغمبر میفرماید: «اَدْعُوا اِلَیاللَّهِ عَلی بَصِیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی.»(1) یعنی من و پیروانم با بصیرت عمل میکنیم، به دعوت میپردازیم و پیش میرویم. پس، اوّل ببینید جزو گروه عوامید یا نه. اگر جزو گروه عوامید، به سرعت خودتان را از آن گروه خارج کنید. بکوشید قدرت تحلیل پیدا کنید؛ تشخیص دهید و به معرفت دست یابید. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 108 قُل هٰذِهِ سَبيلي أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصيرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَني ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِكينَ ترجمه : بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!» مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) - 1375/03/20 عنوان فیش :لزوم عبرت گرفتن از حوادث قضیهی کربلا کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : قرآن متن فیش : در آن عهد،[امام حسین (علیه السلام ) ] کار به جایی رسید که نوادهی مقتولینِ جنگ بدر که به دست امیرالمؤمنین و حمزه و بقیهی سرداران اسلام، به درک رفته بودند، تکیه بر جای پیغمبر زد، سرِ جگر گوشهی همان پیغمبر را در مقابل خود نهاد و با چوبِ خیزران به لب و دندانش زد و گفت: لیت اشیاخی ببدرٍ شهدوا جزع الخزرج من وقع الاسل یعنی: «کشتههای ما در جنگ بدر، برخیزند و ببینند که با کشندههایشان چه کار کردیم!» قضیه، این است. اینجاست که قرآن میگوید: «عبرت بگیرید!»(1) اینجاست که میگوید: «قُلْ سِیرُوا فِی الْأرْضِ...»(2) در سرزمین تاریخ سیر کنید و ببینید چه اتّفاقی افتاده است؛ آنگاه خودتان را برحذر دارید. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 111 لَقَد كانَ في قَصَصِهِم عِبرَةٌ لِأُولِي الأَلبابِ ۗ ما كانَ حَديثًا يُفتَرىٰ وَلٰكِن تَصديقَ الَّذي بَينَ يَدَيهِ وَتَفصيلَ كُلِّ شَيءٍ وَهُدًى وَرَحمَةً لِقَومٍ يُؤمِنونَ ترجمه : در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود؛ بلکه (وحی آسمانی است، و) هماهنگ است با آنچه پیش روی او (از کتب آسمانی پیشین) قرار دارد؛ و شرح هر چیزی (که پایه سعادت انسان است)؛ و هدایت و رحمتی است برای گروهی که ایمان میآورند! 1 ) سوره مبارکه الحشر آیه 2 هُوَ الَّذي أَخرَجَ الَّذينَ كَفَروا مِن أَهلِ الكِتابِ مِن دِيارِهِم لِأَوَّلِ الحَشرِ ۚ ما ظَنَنتُم أَن يَخرُجوا ۖ وَظَنّوا أَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِن حَيثُ لَم يَحتَسِبوا ۖ وَقَذَفَ في قُلوبِهِمُ الرُّعبَ ۚ يُخرِبونَ بُيوتَهُم بِأَيديهِم وَأَيدِي المُؤمِنينَ فَاعتَبِروا يا أُولِي الأَبصارِ ترجمه : او کسی است که کافران اهل کتاب را در نخستین برخورد (با مسلمانان) از خانههایشان بیرون راند! گمان نمیکردید آنان خارج شوند، و خودشان نیز گمان میکردند که دِژهای محکمشان آنها را از عذاب الهی مانع میشود؛ امّا خداوند از آنجا که گمان نمیکردند به سراغشان آمد و در دلهایشان ترس و وحشت افکند، بگونهای که خانههای خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران میکردند؛ پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم! 2 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 11 قُل سيروا فِي الأَرضِ ثُمَّ انظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبينَ ترجمه : بگو: «روی زمین گردش کنید! سپس بنگرید سرانجام تکذیبکنندگان آیات الهی چه شد؟!» 2 ) سوره مبارکه الروم آیه 42 قُل سيروا فِي الأَرضِ فَانظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِن قَبلُ ۚ كانَ أَكثَرُهُم مُشرِكينَ ترجمه : بگو: «در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند چگونه بود؟ بیشتر آنها مشرک بودند! 2 ) سوره مبارکه النمل آیه 69 قُل سيروا فِي الأَرضِ فَانظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُجرِمينَ ترجمه : بگو: «در روی زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید!» مربوط به :بیانات در دیدار یگانهای حاضر در مانور عاشورا - 1374/03/25 عنوان فیش :ضرورت غفلت نکردن ملت آگاه از کید دشمن کلیدواژه(ها) : شیطان, غفلت نکردن, نقشه دشمن نوع(ها) : قرآن متن فیش : ملتهای جهان و تاریخ بشر، آموخته و دیده است که جماعتی - ملت و کشوری - در طول تاریخ، در همه جای عالم زحمت میکشند، تلاش میکنند، دشمن را سرِ جای خود مینشانند، فداکاری از خود نشان میدهند و افتخار میآفرینند تا اینکه پیروزی نصیبشان میشود. سرنوشت اغلب این کشورها و ملتها چنین رقم خورده که بعد از آنکه پیروزی را با زحمت به دست آوردند، به داخل خانهها و جوامع و شهرها و روستاها رفته و مشغول زندگی شدهاند و چرب و شیرین زندگی را زیر دندانهای خود مزمزه کردهاند. از یادشان رفته که دشمن هم داشتهاند و افتخار پیروزی را با چه بهای سنگینی به دست آوردهاند. خوابشان برده و دشمنی که در میدان جنگ در مقابل آنها شکست خورده بود، بعد از دوران جنگ به سراغشان آمده و با آسودگی و بدون زحمت، دستاورد عزیزی را که آن همه برایشان قیمت داشت، از آنها ربوده و برده است. تاریخ را نگاه کنید و ببینید که این سرنوشت بسیاری از کشورهاست. این، سرنوشت بسیاری از ملتهای غافل است. کسانی بودند که حتی در دوران جنگ هم، به جای اینکه به خطر دشمن بیندیشند، به زندگی راحت و برهم نخوردن آرامش مادی زندگی میاندیشیدند و اگر یک ذرّه از گوشه آرامش مادّی آنها ساییده میشد، همه کس را مورد اعتراض قرار میدادند. بعد از دوران جنگ و قبول آتشبس - از سال شصت و هفت به این طرف - هم، چنین آدمها و روحیههایی بوده است. ما هم مثل بقیه جوامع بشری هستیم و همان آفتها، همان خطرها و همان سرنوشتها، ما را هم تهدید میکند. نه اینکه یک کشور در دوران صلح نباید از نتایج صلح قدرتمندانه خود استفاده کند. صلح و زندگی، مال این ملت است. کشور، مال این ملت است. باید از نعمات این کشور استفاده کنند. باید کشورشان را بسازند و باید آبادی را روزبهروز بیشتر کنند. اگر شما به قرآن کریم نگاه کنید، یکی از مفاهیمی که از سوره مبارکه«بقره» تا سوره آخر قرآن (سوره «والنّاس») در قرآن بسیار تکرار میشود، مفهوم«شیطان» است.(1) اینکه ایمان آوردیم و پشت شیطان را به خاک رساندیم، کار تمام نمیشود. این برای آن است که یک ملت آگاه و فرزانه و بیدار و دارای تحلیل، نباید از وجود، حضور، خطر، توطئه و کید و خباثت دشمن غافل بماند. 1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 27 يا بَني آدَمَ لا يَفتِنَنَّكُمُ الشَّيطانُ كَما أَخرَجَ أَبَوَيكُم مِنَ الجَنَّةِ يَنزِعُ عَنهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوآتِهِما ۗ إِنَّهُ يَراكُم هُوَ وَقَبيلُهُ مِن حَيثُ لا تَرَونَهُم ۗ إِنّا جَعَلنَا الشَّياطينَ أَولِياءَ لِلَّذينَ لا يُؤمِنونَ ترجمه : ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اینکه او و همکارانش شما را میبینند از جایی که شما آنها را نمیبینید؛ (امّا بدانید) ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمیآورند! 1 ) سوره مبارکه الأنفال آیه 11 إِذ يُغَشّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيكُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذهِبَ عَنكُم رِجزَ الشَّيطانِ وَلِيَربِطَ عَلىٰ قُلوبِكُم وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقدامَ ترجمه : و (یاد آورید) هنگامی را که خواب سبکی که مایه آرامش از سوی خدا بود، شما را فراگرفت؛ و آبی از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را با آن پاک کند؛ و پلیدی شیطان را از شما دور سازد؛ و دلهایتان را محکم، و گامها را با آن استوار دارد! 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 5 قالَ يا بُنَيَّ لا تَقصُص رُؤياكَ عَلىٰ إِخوَتِكَ فَيَكيدوا لَكَ كَيدًا ۖ إِنَّ الشَّيطانَ لِلإِنسانِ عَدُوٌّ مُبينٌ ترجمه : گفت: «فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن، که برای تو نقشه (خطرناکی) میکشند؛ چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است! 2 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 20 فَوَسوَسَ لَهُمَا الشَّيطانُ لِيُبدِيَ لَهُما ما وورِيَ عَنهُما مِن سَوآتِهِما وَقالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَن هٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلّا أَن تَكونا مَلَكَينِ أَو تَكونا مِنَ الخالِدينَ ترجمه : سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد؛ و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده مگر بخاطر اینکه (اگر از آن بخورید،) فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند!» 3 ) سوره مبارکه الحجر آیه 17 وَحَفِظناها مِن كُلِّ شَيطانٍ رَجيمٍ ترجمه : و آن را از هر شیطان رانده شدهای حفظ کردیم؛ 4 ) سوره مبارکه الزخرف آیه 62 وَلا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيطانُ ۖ إِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبينٌ ترجمه : و شیطان شما را (از راه خدا) باز ندارد، که او دشمن آشکار شماست! مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از آزادگان - 1371/05/26 عنوان فیش :مأیوس شدن از رحمت الهی از گناهان کبیره کلیدواژه(ها) : یأس نوع(ها) : قرآن متن فیش : یأس، بزرگترین دشمن انسانی است که میخواهد آرزو یا آرمانی را دنبال کند. اگر بگوییم «این چه فایده دارد؟ ما که نمیتوانیم، چرا بیخود تلاش کنیم؟» یقین بدانید که آن کار، نخواهد شد. لذا در اسلام، یأس، از عوامل منفی است و بعضی از یأسها، گناه کبیره است. مثلاً «یأسمنروحاللَّه»(1) مأیوس شدن از لطف و تفضل الهی و توجه خاص خدا. انسان از این اگر مأیوس شد، گناه کبیره مرتکب شده است. حق نداریم مأیوس شویم. یأس از رحمت خدا، از گناهان کبیره است. کسی حق ندارد از رحمت خدا مأیوس شود؛ ولو موانع آن رحمت را هم زیاد ببیند. اما چرا مأیوس شود؟ بعضی جاها، یأس، گناه کبیره نیست، اما مانع کبیره است. در دوران مبارزات قبل از پیروزی انقلاب، به بعضی کسان میگفتیم: «شما که به حکومت اسلامی و نظام اسلامی عقیده دارید و قبول دارید که اسلام از ما یک جامعه اسلامی میخواهد، پس چرا اقدام نمیکنید؟ وظیفهی ما که فقط عمل فردی و نماز و روزه و طهارت و نجاست نیست!» میگفتند: «فایدهای ندارد. چه فایدهای دارد؟ نمیبینید دشمن چطور مسلط است!» امروز وقتی ما میگوییم «دشمن»، مراد مان شبکهی عظیم استکبار جهانی است. کمتر از او را که ما دشمن نمیدانیم! قابل این نیست! اما آن روز که میگفتیم «دشمن»، مراد شبکهی عظیم استکبار جهانی نبود. دستگاه امنیتی نظام شاهنشاهی بود. دست بالا، دستگاه پادشاهی بود. بالاتر از اینکه نبود! 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 87 يا بَنِيَّ اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن يوسُفَ وَأَخيهِ وَلا تَيأَسوا مِن رَوحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لا يَيأَسُ مِن رَوحِ اللَّهِ إِلَّا القَومُ الكافِرونَ ترجمه : پسرانم! بروید، و از یوسف و برادرش جستجو کنید؛ و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند!» مربوط به :بیانات در جلسه بیست و هشتم تفسیر سوره بقره - 1371/03/06 عنوان فیش :فهم توده مردم وندانستن برخی موضوعات موردی/ تفسیر اکثرهم لا یعقلون و اکثر الناس لا یعلمون کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : قرآن متن فیش : س1: اینکه فرمودید تودهی مردم مسائل را به خوبی میفهمند، در این رابطه آیاتی مانند اکثر الناس لایعلمون و اکثر الناس لا یعقلون، یعنی بیشتر مردم نمیدانند و بیشتر مردم نمیفهمند را چگونه معنی میفرمائید؟ ج1: در پاسخ باید عرض کنم که: عبارت دوم یعنی اکثرالناس لایعقلون اصلاً در قرآن چنین چیزی نیست لکن عبارت: اکثرهم لا یعقلون (1) ، یعنی بیشتر آنان نمیفهمند داریم، ولذا فرق است بین اکثرالناس لا یعقلون و اکثر هم لا یعقلون، وقتی ما بگوئیم اکثرالناس لایعقلون، یک قضاوتی است که چند میلیارد انسان را شامل میشود و چنین قضاوتی در قرآن نیست. چگونه بیشتر مردم نمیفهمند؟ و حال اینکه همهی مردم تقریباً میفهمند. اما اگر گفتیم: اکثر هم لا یعقلون، یعنی بیشتر آنان نمیفهمند، این ضمیر «هم» بر میگردد به آن تعبیر و جملهی ماقبلش که غالباً مربوط به کفار است. مثلاً فرض کنید اگر گفته میشود آیات الهی اینگونه است و خدا مثلاً چنین قدرتی دارد، ولکن، اکثرهم لایعقلون: بیشتر آنها نمیفهمند. این برمیگردد به منکرین چون اگر منکرین میفهمیدند منکر نمیشدند، ولذا بیشتر منکرین آن حقیقتی را که به آنها ارائه شده این را نفهمیدند و الان هم میشود گفت: وقتی ما حقیقت را بر یک گروهی عرضه میکنیم، میبینیم آنها انکار میکنند و همانطور که در آیه قبل انکارشان ذکر شده، باید بگوئیم که بیشتر آنها نمیفهمند و در عین حال انکار میکنند. پس علت انکار بیشتر مردم نفهمیدن است. وقتی شما یک حقیقتی را بر گروهی از مردم عرضه بکنید اگر قبول کردند معلوم است که میفهمند، و اگر انکار کردند، این انکار آنها حاکی از این است که بیشتر آنها حقیقت را درک نکردند و یک عدهی اقلیتی هم هستند که حقیقت را درک کردهاند لکن از روی عناد قبول نکردند، یک چنین تعبیری در قرآن وجود دارد، اما این، خیلی فرق دارد با اینکه ما بگوئیم اکثر مردم دنیا اصلاً نمیفهمند! چه چیزی را نمیفهمند؟ این نمیفهمند یک چیز مطلقی است، مثل اینست که بگوییم اصلاً دارای فهم نیستند و این غلط است. پس این تعبیر «اکثر الناس لایعقلون، در قرآن نیست، اما اکثرالناس لایعلمون (2) » یعنی بیشتر انسانها نمیدانند هست آنهم بطور مطلق که گفته باشد اکثر انسانها نمیدانند عینی هیچ چیز را نمیدانند چنین چیزی نداریم، باز هم قرآن چند آیه را من یادداشت کردم: قل ان ربی یبسط الرزق لمن یشاء ویقدر (3): بگو بتحقیق این خدای من است، که روزی انسانها را باز میکند و بسته میکند و این یک حقیقتی است که خدای متعال روزی را برای بعضی گشاده و برای بعضی تنگ میکند، بعد دنبالش میگوید: ولکن اکثر الناس لا یعلمون: اما بیشتر مردم این حقیقت را نمیدانند، و حقیقت هم همین است که بیشتر مردم نمیدانند که ملاک روزی و سررشتهی روزی دست خداست و خداست که روزی رابرای انسانها باز میکند و میبندند، اما کیفیت آن چگونه است؟ یک تعبیری دارد که حالا نمیخواهیم وارد این مقوله بشویم، لکن این حقیقت که سررشتهی روزی انسانها به دست خداست و تقدیرات الهی در آن تأثیر دارد، این را بیشتر مردم نمیدانند، نه اینکه هیچ چیز را نمی دانند. یا آیه دیگری که میفرماید: وما ارسلناک الاّ کافه للناس بشیراً و نذیزاً (4) ما ترا نفرستادیم مگر به عنوان بشارت دهنده و انذار کننده برای همهیمردم دنیا، و بعد دنبالش دارد که: ولکن اکثرالناس لایعلمون ولی اکثر مردم نمیدانند. و این یک حقیقت است که اکثر مردم دنیا نمیدانند که خدای تعالی پیغمبر خاتم را برای تبشیر و انذار انسانها فرستاده، پس یک مورد خاصی را میگوید: اکثرالناس لایعلمون و یا یک آیهی دیگر که میفرماید: والله غالب علی امره و لکن اکثرالناس لا یعلمون (5) خدا بر کار خودش غالب است، یعنی مسلط برکار خودش هست و بدون تردید ارادهی خودش را تحقق میبخشد، اما اکثر مردم خبر ندارند که خدای متعال اراهی خودش را تحقق میبخشد. پس اینطور نیست که ما تصور کنیم قرآن کریم اکثریت انسانها را بطور مطلق گفته باشد نمیفهمند، تا اگر ما گفتیم تودهی مردم مسائل را بخوبی میفهمند، یکی بگوید شما چطور میگوئید بخوبی میفهمند و حال اینکه خدا میگوید نمیفهمند؟ چنین چیزی نداریم که خدا گفته باشد نمیفهمند، بلکه حقیقت این است که تودهی مردم حقایق و مسائل را به خوبی میفهمند البته هیچ انسانی همهی حقایق را بخودی خود نمیفهمند، اما وقتی کسانی باشند که برای مردم تبیین و روشنگری کنند تودهی انسانها چون غرض ندارند، برخلاف روشنفکران غربزده مسائل را خوب میفهمند و حقایق را میپذیرند. 1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 103 ما جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحيرَةٍ وَلا سائِبَةٍ وَلا وَصيلَةٍ وَلا حامٍ ۙ وَلٰكِنَّ الَّذينَ كَفَروا يَفتَرونَ عَلَى اللَّهِ الكَذِبَ ۖ وَأَكثَرُهُم لا يَعقِلونَ ترجمه : خداوند هیچگونه «بحیره» و «سائبه» و «وصیله» و «حام» قرار نداده است [اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلی است که در زمان جاهلیت، استفاده از آنها را بعللی حرام میدانستند؛ و این بدعت، در اسلام ممنوع شد.] ولی کسانی که کافر شدند، بر خدا دروغ میبندند؛ و بیشتر آنها نمیفهمند! 1 ) سوره مبارکه العنكبوت آیه 63 وَلَئِن سَأَلتَهُم مَن نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحيا بِهِ الأَرضَ مِن بَعدِ مَوتِها لَيَقولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلِ الحَمدُ لِلَّهِ ۚ بَل أَكثَرُهُم لا يَعقِلونَ ترجمه : و اگر از آنان بپرسی: «چه کسی از آسمان آبی فرستاد و بوسیله آن زمین را پس از مردنش زنده کرد؟ میگویند: «اللّه»! بگو: «حمد و ستایش مخصوص خداست!» امّا بیشتر آنها نمیدانند. 1 ) سوره مبارکه الحجرات آیه 4 إِنَّ الَّذينَ يُنادونَكَ مِن وَراءِ الحُجُراتِ أَكثَرُهُم لا يَعقِلونَ ترجمه : (ولی) کسانی که تو را از پشت حجرهها بلند صدا میزنند، بیشترشان نمیفهمند! 2 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 187 يَسأَلونَكَ عَنِ السّاعَةِ أَيّانَ مُرساها ۖ قُل إِنَّما عِلمُها عِندَ رَبّي ۖ لا يُجَلّيها لِوَقتِها إِلّا هُوَ ۚ ثَقُلَت فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ ۚ لا تَأتيكُم إِلّا بَغتَةً ۗ يَسأَلونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنها ۖ قُل إِنَّما عِلمُها عِندَ اللَّهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : درباره قیامت از تو سؤال میکنند، کی فرامیرسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هیچکس جز او (نمیتواند) وقت آن را آشکار سازد؛ (اما قیام قیامت، حتی) در آسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است؛ و جز بطور ناگهانی، به سراغ شما نمیآید!» (باز) از تو سؤال میکنند، چنان که گویی تو از زمان وقوع آن باخبری! بگو: «علمش تنها نزد خداست؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند.» 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 21 وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمیدانند! 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 40 ما تَعبُدونَ مِن دونِهِ إِلّا أَسماءً سَمَّيتُموها أَنتُم وَآباؤُكُم ما أَنزَلَ اللَّهُ بِها مِن سُلطانٍ ۚ إِنِ الحُكمُ إِلّا لِلَّهِ ۚ أَمَرَ أَلّا تَعبُدوا إِلّا إِيّاهُ ۚ ذٰلِكَ الدّينُ القَيِّمُ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : این معبودهایی که غیر از خدا میپرستید، چیزی جز اسمهائی (بیمسمّا) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیدهاید، نیست؛ خداوند هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده؛ حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند! 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 68 وَلَمّا دَخَلوا مِن حَيثُ أَمَرَهُم أَبوهُم ما كانَ يُغني عَنهُم مِنَ اللَّهِ مِن شَيءٍ إِلّا حاجَةً في نَفسِ يَعقوبَ قَضاها ۚ وَإِنَّهُ لَذو عِلمٍ لِما عَلَّمناهُ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و هنگامی که از همان طریق که پدر به آنها دستور داده بود وارد شدند، این کار هیچ حادثه حتمی الهی را نمیتوانست از آنها دور سازد، جز حاجتی در دل یعقوب (که از این طریق) انجام شد (و خاطرش آرام گرفت)؛ و او به خاطر تعلیمی که ما به او دادیم، علم فراوانی داشت؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند! 2 ) سوره مبارکه النحل آیه 38 وَأَقسَموا بِاللَّهِ جَهدَ أَيمانِهِم ۙ لا يَبعَثُ اللَّهُ مَن يَموتُ ۚ بَلىٰ وَعدًا عَلَيهِ حَقًّا وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : آنها سوگندهای شدید به خدا یاد کردند که: «هرگز خداوند کسی را که میمیرد، برنمیانگیزد!» آری، این وعده قطعی خداست (که همه مردگان را برای جزا بازمیگرداند)؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند! 2 ) سوره مبارکه الروم آیه 6 وَعدَ اللَّهِ ۖ لا يُخلِفُ اللَّهُ وَعدَهُ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : این وعدهای است که خدا کرده؛ و خداوند هرگز از وعدهاش تخلّف نمیکند؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند! 2 ) سوره مبارکه الروم آیه 30 فَأَقِم وَجهَكَ لِلدّينِ حَنيفًا ۚ فِطرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيها ۚ لا تَبديلَ لِخَلقِ اللَّهِ ۚ ذٰلِكَ الدّينُ القَيِّمُ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمیدانند! 2 ) سوره مبارکه سبإ آیه 28 وَما أَرسَلناكَ إِلّا كافَّةً لِلنّاسِ بَشيرًا وَنَذيرًا وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداشهای الهی) بشارت دهی و (از عذاب او) بترسانی؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند! 2 ) سوره مبارکه سبإ آیه 36 قُل إِنَّ رَبّي يَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن يَشاءُ وَيَقدِرُ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : بگو: «پروردگار من روزی را برای هر کس بخواهد وسیع یا تنگ میکند، (این ربطی به قرب در درگاه او ندارد)؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند! 2 ) سوره مبارکه غافر آیه 57 لَخَلقُ السَّماواتِ وَالأَرضِ أَكبَرُ مِن خَلقِ النّاسِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : آفرینش آسمانها و زمین از آفرینش انسانها مهمتر است، ولی بیشتر مردم نمیدانند. 2 ) سوره مبارکه الجاثية آیه 26 قُلِ اللَّهُ يُحييكُم ثُمَّ يُميتُكُم ثُمَّ يَجمَعُكُم إِلىٰ يَومِ القِيامَةِ لا رَيبَ فيهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : بگو: «خداوند شما را زنده میکند، سپس میمیراند، بار دیگر در روز قیامت که در آن تردیدی نیست گردآوری میکند؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند.» 3 ) سوره مبارکه سبإ آیه 36 قُل إِنَّ رَبّي يَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن يَشاءُ وَيَقدِرُ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : بگو: «پروردگار من روزی را برای هر کس بخواهد وسیع یا تنگ میکند، (این ربطی به قرب در درگاه او ندارد)؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند! 4 ) سوره مبارکه سبإ آیه 28 وَما أَرسَلناكَ إِلّا كافَّةً لِلنّاسِ بَشيرًا وَنَذيرًا وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداشهای الهی) بشارت دهی و (از عذاب او) بترسانی؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند! 5 ) سوره مبارکه يوسف آیه 21 وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمیدانند! مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1370/11/13 عنوان فیش :دمکراسی اسلامی یعنی پذیرش مردم و نفی حاکمیت ظالمانه کلیدواژه(ها) : اسلام نوع(ها) : قرآن متن فیش : ما میگوییم که حقوق بشر در سایهی اسلام و حکومت اسلامی تأمین میشود؛ اسلام است که میگوید: «ان الحکم الّا للَّه امر الّا تعبدوا الّا ایّاه».(1) این حکم، هر حاکمیت ظالمانهیی را نفی میکند. هیچکس حق ندارد بر مردم حاکمیت داشته باشد؛ مگر آنکه دارای معیارهای پذیرفته شده باشد و مردم او را پذیرفته باشند. امروز در جمهوری اسلامی همهی مقاماتی که به نحوی در کار مردم دخالت دارند، مستقیم یا غیرمستقیم منتخب خود مردمند؛ حتّی رهبری. یعنی در نظام اسلامی، دارا بودن معیارها کافی نیست؛ بلکه انتخاب مردم هم شرط لازم است و بدون انتخاب مردم امکان ندارد. این دمکراسی است، یا آن چیزی که در سایهی زرقوبرق تبلیغات دروغین، امروز در کشورهای غربی و دمکراسیهای غربی میبینیم؛ که البته به همان هم اعتقادی ندارند؟! 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 40 ما تَعبُدونَ مِن دونِهِ إِلّا أَسماءً سَمَّيتُموها أَنتُم وَآباؤُكُم ما أَنزَلَ اللَّهُ بِها مِن سُلطانٍ ۚ إِنِ الحُكمُ إِلّا لِلَّهِ ۚ أَمَرَ أَلّا تَعبُدوا إِلّا إِيّاهُ ۚ ذٰلِكَ الدّينُ القَيِّمُ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : این معبودهایی که غیر از خدا میپرستید، چیزی جز اسمهائی (بیمسمّا) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیدهاید، نیست؛ خداوند هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده؛ حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند! مربوط به :بیانات در جلسه یازدهم تفسیر سوره بقره - 1370/08/15 عنوان فیش :وجه معنایی کاربرد اسم اشاره «ذلک الکتاب» در قرآن/تفسیر آیه 2 سوره بقره کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : قرآن متن فیش : یک سؤال این است: که چرا در بعضی از اوقات قرآن کریم اشاره به ذلک الکتاب کرده و بعضی از اوقات اشاره کرده به هذا الکتاب مگر دو قرآن موجود است؟ جواب: ما اصلاً در قرآن هیچ جا هذالکتاب نداریم. اما تعبیراتی مثل: «هذا القرآن»(1)، یا «تلک آیات الکتاب»(2)، این است آیات کتاب، یا«هذا کتابنا»(3)، یا «هذا کتاب»(4) داریم. اما هذا الکتاب یعنی کتاب برای قرآن که اشاره به قرآن کرده باشد نداریم. فقط یک جا در قرآن هست ما لهذا الکتاب لایغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها»(5) که مربوط به قرآن نیست، بلکه اشاره به نامهی اعمال روز قیامت است که کافر تعجب میکند که چگونه همه چیز اعمال من در این ثبت است! بنابراین کلمهی هذا الکتاب در قرآن نیست که اشاره به قرآن باشد. لکن حالا بفرض باشد این اشکالی ندارد که یک جا از آن حقیقت، با اسم اشارهی دور یاد کنند و یک جا با اسم اشاره و ضمیر نزدیک یعنی چیزی غلط نیست، و همانطور که عرض کردیم در «ذلک الکتاب»(6) چند جور میشود معنا کرد: یکی اینکه بگوئیم: چون کتاب با عظمت است ولو پیش روی شماست اشارهی به دور میکند، مثل اینکه شما با یک نفر که صحبت میکنید وقتی میخواهید او را احترام کنید، میگوئید: آنجناب چنین فرمودید در حالی که این جانبی است که در مقابل شما نشسته اما میگوئید آنجناب مثلاً. یا بگوئیم ذالک یعنی آن چیزی که در ذهن شما بود و همه منتظرش بودید ذالک الکتاب این است که جلوی شما، که ما ترجمه کردیم آنک کتاب، یعنی کتابی که در انتظارش بود اینست. بنابراین: اشکالی ندارد که ما به حقیقتی گاهی با اشارهی دور و گاهی با اشاره نزدیک اشاره کنیم و معنایش این نیست که اینها دو چیزند. 1 ) سوره مبارکه الإسراء آیه 9 إِنَّ هٰذَا القُرآنَ يَهدي لِلَّتي هِيَ أَقوَمُ وَيُبَشِّرُ المُؤمِنينَ الَّذينَ يَعمَلونَ الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُم أَجرًا كَبيرًا ترجمه : این قرآن، به راهی که استوارترین راههاست، هدایت میکند؛ و به مؤمنانی که اعمال صالح انجام میدهند، بشارت میدهد که برای آنها پاداش بزرگی است. 1 ) سوره مبارکه الكهف آیه 54 وَلَقَد صَرَّفنا في هٰذَا القُرآنِ لِلنّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ ۚ وَكانَ الإِنسانُ أَكثَرَ شَيءٍ جَدَلًا ترجمه : و در این قرآن، از هر گونه مثلی برای مردم بیان کردهایم؛ ولی انسان بیش از هر چیز، به مجادله میپردازد! 2 ) سوره مبارکه يونس آیه 1 بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ الر ۚ تِلكَ آياتُ الكِتابِ الحَكيمِ ترجمه : الر، این آیات کتاب استوار و حکمت آمیز است! 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 1 بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ الر ۚ تِلكَ آياتُ الكِتابِ المُبينِ ترجمه : الر، آن آیات کتاب آشکار است! 3 ) سوره مبارکه الجاثية آیه 29 هٰذا كِتابُنا يَنطِقُ عَلَيكُم بِالحَقِّ ۚ إِنّا كُنّا نَستَنسِخُ ما كُنتُم تَعمَلونَ ترجمه : این کتاب ما است که بحق با شما سخن میگوید (و اعمال شما را بازگو میکند)؛ ما آنچه را انجام میدادید مینوشتیم! 4 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 92 وَهٰذا كِتابٌ أَنزَلناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذي بَينَ يَدَيهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ القُرىٰ وَمَن حَولَها ۚ وَالَّذينَ يُؤمِنونَ بِالآخِرَةِ يُؤمِنونَ بِهِ ۖ وَهُم عَلىٰ صَلاتِهِم يُحافِظونَ ترجمه : و این کتابی است که ما آن را نازل کردیم؛ کتابی است پربرکت، که آنچه را پیش از آن آمده، تصدیق میکند؛ (آن را فرستادیم تا مردم را به پاداشهای الهی، بشارت دهی،) و تا (اهل) امّالقری [= مکّه] و کسانی را که گرد آن هستند، بترسانی! (یقین بدان) آنها که به آخرت ایمان دارند، به آن ایمان میآورند؛ و بر نمازهای خویش، مراقبت می کنند! 4 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 155 وَهٰذا كِتابٌ أَنزَلناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعوهُ وَاتَّقوا لَعَلَّكُم تُرحَمونَ ترجمه : و این کتابی است پر برکت، که ما (بر تو) نازل کردیم؛ از آن پیروی کنید، و پرهیزگاری پیشه نمائید، باشد که مورد رحمت (خدا) قرار گیرید! 4 ) سوره مبارکه الأحقاف آیه 12 وَمِن قَبلِهِ كِتابُ موسىٰ إِمامًا وَرَحمَةً ۚ وَهٰذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِسانًا عَرَبِيًّا لِيُنذِرَ الَّذينَ ظَلَموا وَبُشرىٰ لِلمُحسِنينَ ترجمه : و پیش از آن، کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (نشانههای آن را بیان کرده)، و این کتاب هماهنگ با نشانههای تورات است در حالی که به زبان عربی و فصیح و گویاست، تا ظالمان را بیم دهد و برای نیکوکاران بشارتی باشد! 5 ) سوره مبارکه الكهف آیه 49 وَوُضِعَ الكِتابُ فَتَرَى المُجرِمينَ مُشفِقينَ مِمّا فيهِ وَيَقولونَ يا وَيلَتَنا مالِ هٰذَا الكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَلا كَبيرَةً إِلّا أَحصاها ۚ وَوَجَدوا ما عَمِلوا حاضِرًا ۗ وَلا يَظلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا ترجمه : و کتاب [= کتابی که نامه اعمال همه انسانهاست] در آن جا گذارده میشود، پس گنهکاران را میبینی که از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند؛ و میگویند: «ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرونگذاشته مگر اینکه آن را به شمار آورده است؟! و (این در حالی است که) همه اعمال خود را حاضر میبینند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیکند. 5 ) سوره مبارکه البقرة آیه 2 ذٰلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ ۛ فيهِ ۛ هُدًى لِلمُتَّقينَ ترجمه : آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. مربوط به :بیانات در دیدار مردم خرمآباد - 1370/05/30 عنوان فیش :پرهیز از ناامیدی نسبت به آینده کشور کلیدواژه(ها) : امید و امیدواری, یأس, شایعهپراکنی نوع(ها) : قرآن متن فیش : اگر کسی به این تبلیغاتی که دشمنان از راههای مختلف القا میکنند، گوش کند، به نظرش میرسد که در ایران همه چیز در سراشیب سقوط است! انگاری میخواهند همهی امیدها را پایانیافته وانمود و قلمداد کنند. اف بر این دشمنان خبیث! این ملت پُرجوش و پُرشور، این ملت جوان و شاداب - که انقلاب، این ملت را جوان کرد - این ملت با فرهنگ و باایمان، این ملتی که در طول دوازده سال بر این همه مشکلات فایق آمد، آیا جایی برای ناامیدی دارد؟ امید از خداست - «لاتیأسوا من روح اللَّه»(1) - یأس از شیطان است. باید آحاد مردم بدانند، آیندهیی که در انتظار این ملت است، به مراتب از سالهای گذشته بهتر و شیرینتر خواهد بود. به فضل پروردگار، در سایهی پایمردی ملت و تلاش و توان شما مردم، هیچ چیزی نشدنی نیست. آنها میخواهند این ملت را ناامید کنند، تا کارها را متوقف نمایند. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 87 يا بَنِيَّ اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن يوسُفَ وَأَخيهِ وَلا تَيأَسوا مِن رَوحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لا يَيأَسُ مِن رَوحِ اللَّهِ إِلَّا القَومُ الكافِرونَ ترجمه : پسرانم! بروید، و از یوسف و برادرش جستجو کنید؛ و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند!» مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان کشوری و لشکری و میهمانان شرکت کننده در کنفرانس وحدتاسلامی - 1369/07/16 عنوان فیش :موفقیت پیشگامان وحدت به سمت حاکمیت اسلام کلیدواژه(ها) : حاکمیت اسلام, وحدت, اراده الهی, تقریب مذاهب اسلامی نوع(ها) : قرآن متن فیش : اگر در جوامع و کشورهای اسلامی، علما و روشنفکران و متفکران و بزرگان و پیشگامان وحدت، جهت حرکتشان به سمت حاکمیت اسلام باشد، این حرکت، حرکت موفقی است؛ والّا اگر اینطور نباشد و در مقابل حاکمیت طواغیت و کفار و حکومتهای سرسپرده و بیعُرضه، تابع و تسلیم باشند، معلوم است که وحدت تضمینی نخواهد داشت. شما از این طرف، شعار وحدت بدهید، جوش بزنید، غصه بخورید؛ از آن طرف، پولهای به ناحق بذل و خرج شده و یک عده آدم سستعنصرِ قلمبهمزدِ نوکرصفت هم پیدا میشوند و اندوختههای شما را به باد خواهند داد و رشتهها را پنبه خواهند کرد. این « مجمع التّقریب بینالمذاهب الاسلامیّة» که ما اینجا درصدد هستیم و برادران ما همت کردند - و من از کسانی که همکاری کردند و خواهند کرد، صمیمانه متشکرم - باید زمینههای تقریب را در جنبههای اعتقادی، کلامی، فکری، فقهی، اصولی و علمی فراهم بکند؛ لیکن آن هدف اساسی باید به یاد متفکران اسلام باشد. دشمنان اسلام، این را نمیخواهند؛ اما آنچه که خدا میخواهد، آن خواهد شد. «واللَّه غالب علی امره»(1). 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 21 وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمیدانند! مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1369/06/29 عنوان فیش :اطاعت از دستورات فرماندهی در همه حال کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : قرآن متن فیش : فرماندهی کل سپاه پاسداران - برادر عزیزمان آقای رضایی - حقیقتاً یک مجاهد فیسبیلاللَّه است. الحمدللَّه ایشان قبل از جنگ و از روز اول و ازل جنگ، در جبهه و میدان جنگ و در همهی میدانها، فعال و خوب بوده و حقیقتاً هم انسان شایستهیی است. اگر ایشان بخواهد با یک فرد سپاهی مسافرت کند، به او نمیگوید که چمدان من را بردار. اگر او ضعیف باشد، ممکن است ایشان - که ماشاءاللَّه استخوانبندیش درشت و خوب است و لُر هم هست - چمدان او را هم بردارد. این، اسلامی و انقلابی است. انقلاب، این است. انقلاب، این نیست که ما بگوییم اگر فرمانده گفته، برای خودش کرده که گفته است! نخیر، این، ضد انقلابی است. وقتی فرمانده گفت، باید موبهمو اجرا بشود. البته فرض بر این است که در نظام اسلامی، فرمانده برخلاف حق و تقوا چیزی هم نمیگوید. اگر خلاف این ثابت شد، کار از جایی دیگر باید درست بشود. «و فوق کلّ ذی علم علیم»(1). 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 76 فَبَدَأَ بِأَوعِيَتِهِم قَبلَ وِعاءِ أَخيهِ ثُمَّ استَخرَجَها مِن وِعاءِ أَخيهِ ۚ كَذٰلِكَ كِدنا لِيوسُفَ ۖ ما كانَ لِيَأخُذَ أَخاهُ في دينِ المَلِكِ إِلّا أَن يَشاءَ اللَّهُ ۚ نَرفَعُ دَرَجاتٍ مَن نَشاءُ ۗ وَفَوقَ كُلِّ ذي عِلمٍ عَليمٌ ترجمه : در این هنگام، (یوسف) قبل از بار برادرش، به کاوش بارهای آنها پرداخت؛ سپس آن را از بارِ برادرش بیرون آورد؛ این گونه راه چاره را به یوسف یاد دادیم! او هرگز نمیتوانست برادرش را مطابق آیین پادشاه (مصر) بگیرد، مگر آنکه خدا بخواهد! درجات هر کس را بخواهیم بالا میبریم؛ و برتر از هر صاحب علمی، عالمی است! مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1368/10/06 عنوان فیش :دستور قرآن بر عبرت پذیری کلیدواژه(ها) : عبرت نوع(ها) : قرآن متن فیش : پس ، مستبدان عالم و کسانی که بِزور بر ملتها حکومت میکنند و ملتها را به هیچ نمیگیرند و کسانی که با دین مبارزه میکنند و با ایمان دینی مردم در هر جای دنیا پنجه در پنجه میاندازند، عبرت بگیرند. اینها، درس عبرت است و اسلام و قرآن، به همهی ما دستور میدهد که باید عبرت بگیریم.(1) 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 111 لَقَد كانَ في قَصَصِهِم عِبرَةٌ لِأُولِي الأَلبابِ ۗ ما كانَ حَديثًا يُفتَرىٰ وَلٰكِن تَصديقَ الَّذي بَينَ يَدَيهِ وَتَفصيلَ كُلِّ شَيءٍ وَهُدًى وَرَحمَةً لِقَومٍ يُؤمِنونَ ترجمه : در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود؛ بلکه (وحی آسمانی است، و) هماهنگ است با آنچه پیش روی او (از کتب آسمانی پیشین) قرار دارد؛ و شرح هر چیزی (که پایه سعادت انسان است)؛ و هدایت و رحمتی است برای گروهی که ایمان میآورند! 1 ) سوره مبارکه الحشر آیه 2 هُوَ الَّذي أَخرَجَ الَّذينَ كَفَروا مِن أَهلِ الكِتابِ مِن دِيارِهِم لِأَوَّلِ الحَشرِ ۚ ما ظَنَنتُم أَن يَخرُجوا ۖ وَظَنّوا أَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِن حَيثُ لَم يَحتَسِبوا ۖ وَقَذَفَ في قُلوبِهِمُ الرُّعبَ ۚ يُخرِبونَ بُيوتَهُم بِأَيديهِم وَأَيدِي المُؤمِنينَ فَاعتَبِروا يا أُولِي الأَبصارِ ترجمه : او کسی است که کافران اهل کتاب را در نخستین برخورد (با مسلمانان) از خانههایشان بیرون راند! گمان نمیکردید آنان خارج شوند، و خودشان نیز گمان میکردند که دِژهای محکمشان آنها را از عذاب الهی مانع میشود؛ امّا خداوند از آنجا که گمان نمیکردند به سراغشان آمد و در دلهایشان ترس و وحشت افکند، بگونهای که خانههای خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران میکردند؛ پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم! مربوط به :پیام به حجّاج بیتاللهالحرام اوّل ذیالحجّة ۱۴۰۹ - 1368/04/14 عنوان فیش :ناامید نشدن از رحمت خداوند کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : قرآن متن فیش : یا بنیّ اذهبوا فتحسّسوا من یوسف و اخیه و لا تیأسوا من روحاللَّه(1) 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 87 يا بَنِيَّ اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن يوسُفَ وَأَخيهِ وَلا تَيأَسوا مِن رَوحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لا يَيأَسُ مِن رَوحِ اللَّهِ إِلَّا القَومُ الكافِرونَ ترجمه : پسرانم! بروید، و از یوسف و برادرش جستجو کنید؛ و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند!» مربوط به :بیانات در مراسم بیعت اعضای شورای نگهبان - 1368/03/21 عنوان فیش :ممنوعیت شرک ، فضل خدا بر انسانها کلیدواژه(ها) : توحید, حضرت یوسف(علی نبینا و اله و علیه السلام) نوع(ها) : قرآن متن فیش : خدای متعال تفضل کرده و ما را از شرک ممنوع کرده است. این تکریم انسان است که پروردگار متعال او را از عبادت غیر خود منع کرده است؛ همانطور که حضرت یوسف(سلاماللَّهعلیه) به همراهان زندانیش فرمود: «ذلک من فضلاللَّه علینا و علی النّاس»(1)؛ یعنی این که شرک را ممنوع کرده و فقط عبودیت خودش را خواسته است. ما باید این تکریم الهی را درک کنیم و از آن بهرهمند شویم و نگذاریم که نیت و عمل ما به اندکی شرک آلوده شود؛ شرکی که ممکن است با اتباع از هوای خود و دیگران، در مراتب بالای ادارهی نظام جمهوری اسلامی و زعامت امت اسلامی تجلی پیدا کند. 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 38 وَاتَّبَعتُ مِلَّةَ آبائي إِبراهيمَ وَإِسحاقَ وَيَعقوبَ ۚ ما كانَ لَنا أَن نُشرِكَ بِاللَّهِ مِن شَيءٍ ۚ ذٰلِكَ مِن فَضلِ اللَّهِ عَلَينا وَعَلَى النّاسِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَشكُرونَ ترجمه : من از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردم! برای ما شایسته نبود چیزی را همتای خدا قرار دهیم؛ این از فضل خدا بر ما و بر مردم است؛ ولی بیشتر مردم شکرگزاری نمیکنند! مربوط به :بیانات در اولین کنگره بینالمللی نهجالبلاغه - 1360/02/29 عنوان فیش :نفی ضرورت حکومت توسط قدرتگرایان جامعه و گروه خوارج کلیدواژه(ها) : خوارج, قدرت طلبی, حکومت نوع(ها) : قرآن متن فیش : اگر از حوزهی زندگی و حكومت امیرالمؤمنین خارج بشویم دو جریان در مقابل این جریانی كه میگوید حكومت یك ضرورت است و لازم است قابل فرض است. یك جریان، جریان گرایشهای قدرتمندانه است. در یك جامعه همیشه كسانی یافت میشوند كه مایلند برای خود حیثیت و قدرت فردی كسب كنند، روال عمومی جامعه را برای خودشان قبول ندارند، مایلند از ضرورتهایی كه یك زندگی جمعی بر دوش انسانها میگذارد خودشان را خلاص كنند و تن به زیر بار قراردادهای اجتماعی و جمعی ندهند. از این گرایشها همیشه در جوامع وجود داشته، امروز هم هست، در آینده هم تا وقتی كه اخلاق انسانی كامل و درست همهگیر نشود، یك چنین گرایشهایی وجود خواهد داشت. اینها مانند آن جمعی هستند كه در یك كشتی سوارند و مایلند در آن جایی كه خودشان نشستهاند كشتی را سوراخ كنند. در یك قطار دارند حركت میكنند و مایلند آن واگن یا آن اطاقی كه آنها را حمل میكند در یك جایی كه به نظر آنها خوش آب و هواست بایستد و اگر لازم باشد كه همهی قطار هم با آنها بایستد حرفی ندارند. تسلیم ضرورتهایی كه یك زندگی جمعی بر انسان تحمیل میكند به مقتضای طبیعت اجتماعی انسان نمیشوند. این گرایشهای قدرتمندانه و قدرتگرایانه به هرج و مرج منتهی میشود. علی علیهالسّلام در مقابل این گرایش میگوید «لابد للناس من امیرٍ». البته این را تصحیح كنم، آنی كه در زمان امیرالمؤمنین هست آن جریان دیگر است، اگر چه چنین جریانی هم در زمان علی علیهالسّلام بوده، اما این جمله در مقابل آن جریان دیگر گفته شده. جریان دیگری كه ضرورت حكومت را نفی میكند آن جریانی است كه اگر علیالباطن از گرایش قدرتمداری و قدرتگرایی و زورگرایی ناشی میشود، اما علیالظاهر لعابی از فلسفهای بر روی این انگیزه كشیده شده و این همانی است كه در زمان امیرالمؤمنین بود. خوارج عدهای صادقانه و از روی اشتباه، اما یقیناً عدهای از روی غرض میگفتند «لاحكم الّا لله» یعنی ما در جامعه حكومت لازم نداریم. امیرالمؤمنین این كلمهی «لاحكم الّا لله» را برایشان معنا میكند و اشتباه آنها را به آنها نشان میدهد. باور نمیكنیم ما كه اشعثبنقیس هم كه رئیس خوارج است دچار اشتباه بوده و باور نمیكنیم كه دستهای سیاستمدار رقیبان موذی علی علیهالسّلام در ایجاد این گرایش علیالظاهر الهی و توحیدی نقش نداشتند. اینها میگفتند «لاحكم الّا لله» یعنی حكومت نمیخواهیم. منظور از حكومت نمیخواهیم، یعنی مقصود واقعی این بود كه حكومت علی را نمیخواهیم. آن روزی كه علی تسلیم این مغلطهی واضح میشد یا تسلیم هیجان اجتماعی مردمی كه سادهدلانه این سخن باطل را قبول كرده بودند میشد و از صحنه كنار میرفت آن وقت همانهایی كه گفته بودند ما حكومت لازم نداریم مدعیان حكومت میشدند و قدم در صحنه میگذاشتند. امیرالمؤمنین میگوید نه، در جامعه حكومت لازم است. «كلمة حقٍ یراد بها باطل»(۱) این یك سخن حقی است در قرآن هم هست، «ان الحكم الّا لله»(۲) حكم و حكومت متعلق به خداست فقط، اما این به معنای این نیست كه جامعه یك مدیر نمیخواهد. «نعم، انه لاحكم الّا لله و لكن هؤلاء یقولون لا امرة الّا لله» اینها میخواهند بگویند ادارهی جامعه را هم خدا خودش باید بیاید بكند و هیچكس غیر از خدا حق ندارد مدیر جامعه باشد، یعنی جامعه بلا مدیر بماند. «و انه لا بد للناس من امیرٍ بّرٍ او فاجرٍ» این یك ضرورت اجتماعی است، یك ضرورت طبیعی و انسانی است كه جامعه احتیاج دارد به یك اداره كنندهای، به یك مدیری، یا مدیر خوب یا مدیر بد، مسألهی خوب و بد بودن مدیر مسألهی بعدی است، ضرورت زندگی انسان ایجاب میكند كه یك مدیری وجود داشته باشد. «لاحكم الّا لله»ای كه اینها میگفتند در حقیقت میخواستند حكومت علی را كه از آن ناراضی بودند نفی كنند، در حالی كه «لاحكم الّا لله» اندادالله را نفی میكرد، حاكمیت در عرض حاكمیت خدا و رقیب حاكمیت الله را نفی میكرد. حاكمیت علی حاكمیتی در عرض حاكمیت خدا نبود، محو در حاكمیت خدا بود، در طول حاكمیت خدا بود، سرچشمه گرفتهی از حاكمیت الله بود و امیرالمؤمنین این مسأله را روشن میكند. در یك اجتماع اگر حكومتی با این وضع یعنی منشاء گرفتهی از حاكمیت الله وجود داشته باشد آن وقت است كه هر حركتی كه نشاندهندهی مفهوم انحرافی «لاحكم الّا لله» باشد یك حركت ضد علوی است، یك حركت ضد الهی است و امیرالمؤمنین با حركات ضد علوی و ضد الهی آن روز با قاطعیت تمام برخورد كرد. خوارج را امیرالمؤمنین به شدت كوبید، همچنین آن كسانی را كه اگر چه این جمله را نمیگفتند اما همان راه را میرفتند. 1 ) خطبه 40 : از سخنان آن حضرت است زمانى كه شنيد خوارج نهروان مىگويند: لا حكم إلّا للّه، فرمود قَالَ ( عليه السلام ) : كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ وَ يُبَلِّغُ اللَّهُ فِيهَا الْأَجَلَ وَ يُجْمَعُ بِهِ الْفَيْءُ وَ يُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ يُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِيفِ مِنَ الْقَوِيِّ حَتَّى يَسْتَرِيحَ بَرٌّ وَ يُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ . وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى أَنَّهُ ( عليه السلام ) لَمَّا سَمِعَ تَحْكِيمَهُمْ قَالَ : حُكْمَ اللَّهِ أَنْتَظِرُ فِيكُمْ . وَ قَالَ : أَمَّا الْإِمْرَةُ الْبَرَّةُ فَيَعْمَلُ فِيهَا التَّقِيُّ وَ أَمَّا الْإِمْرَةُ الْفَاجِرَةُ فَيَتَمَتَّعُ فِيهَا الشَّقِيُّ إِلَى أَنْ تَنْقَطِعَ مُدَّتُهُ وَ تُدْرِكَهُ مَنِيَّتُهُ . ترجمه : گفتار حقّى است كه به آن باطلى اراده شده. آرى حكمى نيست مگر براى خدا، ولى اينان مىگويند: زمامدارى مخصوص خداست. در حالى كه براى مردم حاكمى لازم است چه نيكوكار و چه بدكار، كه مؤمن در عرصه حكومت او به راه حقّش ادامه دهد، و كافر بهرهمند از زندگى گردد، و خدا هم روزگار مؤمن و كافر را در آن حكومت به سر آرد، و نيز به وسيله آن حاكم غنائم جمع گردد، و توسط او جنگ با دشمن سامان گيرد و راهها به سبب او امن گردد، و در امارت وى حق ناتوان از قوى گرفته شود، تا مؤمن نيكوكار راحت شود، و مردم از شرّ بدكار در امان گردند. [در روايت ديگرى آمده: وقتى گفتار خوارج را در زمينه حكميت شنيد فرمود:] در باره شما به انتظار حكم خدا هستم. [و فرمود:] اما در سايه حكومت انسان صالح، اهل تقوا به راه خود ادامه دهند. ولى در حكومت بدكار، اهل شقاوت از حيات دنيا بهرهمند مىگردند، تا روزگار هر يك به سر آيد، و مرگش فرا رسد 2 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 57 قُل إِنّي عَلىٰ بَيِّنَةٍ مِن رَبّي وَكَذَّبتُم بِهِ ۚ ما عِندي ما تَستَعجِلونَ بِهِ ۚ إِنِ الحُكمُ إِلّا لِلَّهِ ۖ يَقُصُّ الحَقَّ ۖ وَهُوَ خَيرُ الفاصِلينَ ترجمه : بگو: «من دلیل روشنی از پروردگارم دارم؛ و شما آن را تکذیب کردهاید! آنچه شما در باره آن (از نزول عذاب الهی) عجله دارید، به دستِ من نیست! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا میکند، و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است.» 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 40 ما تَعبُدونَ مِن دونِهِ إِلّا أَسماءً سَمَّيتُموها أَنتُم وَآباؤُكُم ما أَنزَلَ اللَّهُ بِها مِن سُلطانٍ ۚ إِنِ الحُكمُ إِلّا لِلَّهِ ۚ أَمَرَ أَلّا تَعبُدوا إِلّا إِيّاهُ ۚ ذٰلِكَ الدّينُ القَيِّمُ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ ترجمه : این معبودهایی که غیر از خدا میپرستید، چیزی جز اسمهائی (بیمسمّا) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیدهاید، نیست؛ خداوند هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده؛ حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند! 2 ) سوره مبارکه يوسف آیه 67 وَقالَ يا بَنِيَّ لا تَدخُلوا مِن بابٍ واحِدٍ وَادخُلوا مِن أَبوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ ۖ وَما أُغني عَنكُم مِنَ اللَّهِ مِن شَيءٍ ۖ إِنِ الحُكمُ إِلّا لِلَّهِ ۖ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ ۖ وَعَلَيهِ فَليَتَوَكَّلِ المُتَوَكِّلونَ ترجمه : و (هنگامی که میخواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت: «فرزندان من! از یک در وارد نشوید؛ بلکه از درهای متفرّق وارد گردید (تا توجه مردم به سوی شما جلب نشود)! و (من با این دستور،) نمیتوانم حادثهای را که از سوی خدا حتمی است، از شما دفع کنم! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! بر او توکّل کردهام؛ و همه متوکّلان باید بر او توکّل کنند!» |