شب به‌یادماندنی در حسینیه امام(ره)

روایتی از دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب

شب به‌یادماندنی در حسینیه امام(ره)

از بار قبلی که به این مهمانی آمدم، رمضان یک پاییز و تابستان و بهار را چرخیده و به زمستان برگشته. ۲۴ سال قبل بود. همیشه آرزویش را داشتم که روزی در این ضیافت دانشجویی شرکت کنم. سال ۷۹ تازه دانشجو شده بودم و تا شنیدم نوبت افطاری دانشجویان، فرداشب است، کارت مسئول بسیج دانشجویی دانشکده را گرفتم و گفتم: «نگران نباش؛ با اسمش یک کاری می‌کنم.»

حالا کارت‌ها عکس‌دار شده و به این راحتی نمی‌شود با کارت دانشجوی دیگری وارد شد. با این حال، تهِ خیابان فلسطین، تعداد دانشجویانی که به امید آمده‌اند، کم نیست؛ بلکه دل یکی را نرم کنند و به دیدار برسند. دل‌شان نرم است؛ از هر تیم حفاظت دیگری، نرم‌تر شاید. بی‌آن‌که از اصول‌شان کوتاه بیایند. تجربه این را می‌گوید. نام «پاسدار» برای‌شان برازنده‌تر است از «بادیگارد». بیشترین همدلی بین تیم حفاظت و ارباب‌رجوع، هم‌اینجاست. آن کسی که باید جانش حفظ شود،محبوب هردوست. پس دلیلی برای دعوا و چانه‌زنی ندارند. هرچه آنها سخت‌تر بگیرند، دل اینها قرص‌تر می‌شود. وقتی می‌گوید «حرزت را از بازو دربیاور و بگذار داخل دستگاه»، ناراحتی ندارد. برخلاف بعضی جاهای دیگر.ساعت۱:۳۰، تقریبا نصف حسینیه پر شده.حالا سه سالی است که علاوه‌بر نمایندگان تشکل‌های دانشجویی،برخی با قرعه می‌آیند.امسال از بین هزاران دانشجویی که اسم نوشته بودند، نام ۷۰۰نفرشان درآمده. عبدالعظیم و علا با همین قرعه‌کشی از دانشگاه ملاثانی اهواز خودشان را رسانده‌اند. دانشجوی خارجی هم بین‌شان هست.
متن کامل این گزارش را در  جام‌جم‌آنلاین بخوانید

یاسر قدسی | نویسنده و پژوهشگر