1388/07/07
یادداشت وزیر کابینه چهارم
پیشینه طرح تحول
دکتر سیدکاظم اکرمی*
بنده با توجه به اینکه رشتهی تحصیلیام حول موضوع تعلیم و تربیت بود، کمابیش با مسائل تعلیم و تربیت در ایران آشنا بودم. در دورهی اول مجلس شورای اسلامی که نماینده بودم، همواره نگران این بودم که فارغالتحصیلان دورهی متوسطه فقط معلوماتی کسب کردهاند و از این معلومات مهارتی به دست نیاوردهاند که به درد زندگیشان بخورد. پس از پایان دورهی نمایندگی، به همدان برگشتم. در مهر ماه سال 1363در شهرستان ملایر مشغول بازرسی از مدارس بودم که با من تماس گرفتند و گفتند شما را از تهران خواستهاند. پرسیدم از کجا؟ گفتند از دفتر آقای رئیسجمهور. بعد از این تماس من به همدان برگشتم و از آنجا به تهران آمدم و خدمت آیتالله خامنهای رسیدم. ایشان به من فرمودند که جناب آقای مهندس موسوی قصد دارند شما را به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس معرفی کنند؛ نظرتان چیست؟ من در جواب گفتم اگر قرار باشد این کار را انجام دهم، آنچه را که حق است انجام میدهم.
به هر حال خدمت جناب آقای مهندس موسوی رسیدیم و ایشان ما را هم نمیشناختند و در واقع جناب آقای هاشمی رفسنجانی مرا به ایشان معرفی کرده بودند. قرار بر این شد که برنامهای بنویسیم و به مجلس ببرم و در آنجا از آن دفاع کنم که بحمدالله این کار انجام شد و من بهعنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شدم. قبل از ورود بنده به آموزش و پرورش، حضرت امام(ره) نکتهای را فرموده بودند که یکی از مسائل بسیار مهم، تغییرات بنیادین در برنامهها مخصوصاً برنامههای تحصیلی و روش آموزش و پرورش است. این مطلب هم با توجه به علاقهای که من هم به این مسئله داشتم در دوران تصدّی وزارت مورد توجه ویژه قرار گرفت. در اینجا لازم است این را هم بگویم که قبل از اینکه بنده متصدی وزارت آموزش و پرورش بشوم، یعنی زمان جناب آقای دکتر شکوهی - اولین وزیر آموزش و پرورش بعد از انقلاب در زمان آقای شهید رجایی(رحمهاللهعلیه)- و زمان جناب آقای پرورش تلاشهایی برای این تغییر صورت گرفته بود و نه اینکه خدای نکرده من بخواهم این زحمات را نادیده بگیرم و بگویم من این کار را کردم. اجمالاً قرار بر این شده بود که این تحول صورت بگیرد و تلاشهایی هم انجام شده بود که غالباً این تلاشها به علّت مشکلاتی متوقف شده بود.
از مهمترین مشکلات در این زمینه این بود که دکتر بهشتی، دکتر باهنر و آقای سیدکاظم موسوی - که معاون وزارتخانه بودند- میخواستند یک قانون اساسی در زمینهی این تغییرات نوشته و تدوین کنند، اما با حادثهی هفتم تیر و هشتم شهریور موجب شد تا دکتر بهشتی و آقای موسوی به عالم اعلی پرواز کنند و دکتر باهنر نیز در دورهای که نخستوزیر بودند، فرصت ادامهی چنین کاری را به هیچ وجه نداشتند. بنابراین قبل از بنده تلاشهایی صورت گرفته و مباد که بخواهم آنها را به نام خودم ثبت کنم.
بعد از ورودم به وزارتخانه نامهای به شورای عالی انقلاب فرهنگی که ریاست آن را آیتالله خامنهای برعهده داشتند، نوشتم و درخواست کردم تا اجازه دهند که با عدهای از نخبگان طرحی را برای ایجاد شورایی در جهت تغییر و تحول بنیادین در آموزش و پرورش تشکیل دهیم. شورا نیز در جلسهی مورخ 13/12/1364 موافقت کرد و مقرر شد که این شورا بدین شکل تشکیل شود:
- 2 تن از استادان حوزهی علمیه
- 3 تن از معاونان وزارت آموزش و پرورش؛ معاونان آموزشی، پرورشی و فنیحرفهای
- 3 تن از اعضای شورای عالی برنامهریزی شورای عالی انقلاب فرهنگی از گروههای علوم انسانی، علوم پایه، فنی- مهندسی به انتخاب رئیس شورای عالی برنامهریزی
- یک تن از اعضای شورای عالی آموزش و پرورش به انتخاب اعضای آن شورا
- یک تن از اعضای کمیسیون آموزش و پرورش مجلس شورای اسلامی
- 2 تن از معلمان آگاه و متعهد وزارت آموزش و پرورش به انتخاب وزیر آموزش و پرورش
- یک تن از کارشناسان وزارت برنامه و بودجه به انتخاب وزیر آن وزارتخانه
قرار بر این شد که این شورا پیشنهاد خود را حداکثر تا شهریور 1365 تهیه و به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه کند. این شورا تشکیل شد که بیشترین زحمت را در این شورا جناب آقای دکتر احمد احمدی متقبل شدند که رئیس شورا بودند. هفتهای دو جلسه یا یک جلسه به مدت 3 الی 4 ساعت دور هم جمع میشدند و کار را پیش میبردند. کار هم به این صورت بود که این افراد طرحهایی را که آماده میکردند، به مناطق استانها میفرستادند و در آنجا هم افرادی که در حوزهی تعلیم و تربیت صاحبنظر بودند این طرحها را بررسی میکردند، جرح و تبدیل میکردند و به تهران باز میگرداندند. دو بار هم همهی این افراد مرتبط، با هم جلسهای گذاشتند و این موضوعات را مورد بررسی قرار دادند تا اینکه بعد از دو سال این طرح تهیه شد. اهم سرفصلهای این طرح بهطور اجمالی این موارد بود:
بخش اول مربوط به مبانی و فلسفهی تعلیم و تربیت اسلامی بود. در این قسمت بحث انسان و قوا و استعدادهای درونیاش مورد بحث قرار میگیرد که برای این کار، آقایان یکدوره تفسیر المیزان را مطالعه کردند و در حقیقت معیار این بخش، اثر ارزشمند علامه طباطبایی بود. نکتهی دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که جناب آقای دکتر احمدی و چند معاون وزارتخانه در کنار مطالعات اسلامی که داشتند، برای دریافت تجربیات دیگر نظامهای آموزشی به چند کشور بلوک شرق و غرب نظیر ژاپن، روسیه، هند و آلمان سفر کرده و مطالعاتی را که در یونسکو در زمینهی تعلیم و تربیت انجام گرفت نیز از نظر گذراندند. تأکیدم بر این است اگر بخواهیم آموزش و پرورشمان را مورد تحول قرار بدهیم، یکی از مقدماتش تهیهی همین فلسفه است که الآن هم صورت گرفته است. این مهم میتواند برخواسته از متون روایی و قرآنی باشد و هم تحقیقاتی که دانشمندان تعلیم و تربیت انجام دادند که ما بسیاری از آنها را ندیدیم.
بخش دوم اهداف تعلیم و تربیت بود که فقط نام میبرم: اهداف اعتقادی، اهداف اخلاقی، اهداف علمی و آموزشی، اهداف فرهنگی و هنری، اهداف اجتماعی، اهداف نظامی و سیاسی و در آخر اهداف زیستی که برای هر کدام از آنها مسائل زیادی نوشتند. بخش بعد، اصول حاکم بر نظام آموزش و پرورش است که اصل اول آن محور قرار دادن تعالیم قرآن و معصومین بود. اصل دوم، بازشناسی فرهنگ و تمدن مسلمین. اصل سوم، تقدم تزکیه بر تعلیم. اصل چهارم، تعلیم و تربیت دینی. اصل پنجم، اولویت تعلیم و تربیت دینی و ... که اشاره به همهی آنها از حوصله و موضوع این بحث خارج است. 76 اصل نوشته شده است.
در بخش بعدی هم ساختار نظام آموزش و پرورش مدنظر است که بایستی در این عرصه ما چهار مرحله داشته باشیم: مرحله اساس که قبل از ابتدایی است. مرحلهی ارکان که میشود مقطع ابتدایی، مرحلهی ارشاد که میشود راهنمایی. بعد هم دورهی آموزش و پرورش فراگیر کاربردی-علمی. در این طرح تأکید شده است که باید در دورهی متوسطه دانشآموز، کارش کاربردی-علمی باشد و شاخهی کار و دانش و ... هم به این صورت پدید آمد. بههرحال اینها نوشته شد و در آخرین روزهایی که درسال 1367 بنده مسئولیت داشتم، به شورای عالی انقلاب فرهنگی تقدیم شد. بعد از آن در شهریور سال 1367 بنده برای بار دوم در مجلس رأی نیاوردم و این مسئولیت از دوش من برداشته شد.
آنطور که جناب آقای امینفر -استاد بازنشستهی دانشگاه علامه- برای من تعریف کردند، گفتند که بعد از تو یکبار در شورای عالی انقلاب فرهنگی این طرح مطرح شد که بعضی از آقایان روی خوشی برای تصویب آن نشان نمیدادند؛ ولی اگر حمایت شخص ریاستجمهوری یعنی حضرت آیتالله خامنهای نبود، شاید این طرح بعد از این همه زحمت زمین میماند ولی ایشان اصرار داشتند که اگر میخواهیم تغییر و تحول انجام بدهیم خوب باید بهطور جدی این کار را شروع کنید و هر مبنایی را که میخواهید مورد بازنگری قرار دهیم، قرار دهیم. خلاصه با پافشاری ایشان طرح تصویب شد.
در آخر باید این نکته را هم اشاره کنم - نمیدانم شما این را منعکس میکنید یا نه- که متأسفانه در زمان آقای فرشیدی که آقایان خدمت رهبر معظم انقلاب آمدند و ایشان مجدداً طرح تحول را مطرح کردند، آقایان آموزش و پرورش اگر سوابق دستشان بود باید یک یادداشتی خدمت آقا میدادند که این کار در زمان حضرت امام(ره) و ریاستجمهوری شما انجام شده و الآن باید از مسؤولین مطالبه کنند که چرا آن طرح عملی نشده است؟ علل و عوامل آن را بگویند و با یک آسیبشناسی به این مسئله برسیم که چرا در تحقق آن اهداف موفق نشدیم؟
* استاد دانشگاه و وزیر آموزش و پرورش در سالهای 1364 الی 1368
گزیدهی بیانات رهبر انقلاب دربارهی آموزش و پرورش
پروندهی زنگ تحول
به هر حال خدمت جناب آقای مهندس موسوی رسیدیم و ایشان ما را هم نمیشناختند و در واقع جناب آقای هاشمی رفسنجانی مرا به ایشان معرفی کرده بودند. قرار بر این شد که برنامهای بنویسیم و به مجلس ببرم و در آنجا از آن دفاع کنم که بحمدالله این کار انجام شد و من بهعنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شدم. قبل از ورود بنده به آموزش و پرورش، حضرت امام(ره) نکتهای را فرموده بودند که یکی از مسائل بسیار مهم، تغییرات بنیادین در برنامهها مخصوصاً برنامههای تحصیلی و روش آموزش و پرورش است. این مطلب هم با توجه به علاقهای که من هم به این مسئله داشتم در دوران تصدّی وزارت مورد توجه ویژه قرار گرفت. در اینجا لازم است این را هم بگویم که قبل از اینکه بنده متصدی وزارت آموزش و پرورش بشوم، یعنی زمان جناب آقای دکتر شکوهی - اولین وزیر آموزش و پرورش بعد از انقلاب در زمان آقای شهید رجایی(رحمهاللهعلیه)- و زمان جناب آقای پرورش تلاشهایی برای این تغییر صورت گرفته بود و نه اینکه خدای نکرده من بخواهم این زحمات را نادیده بگیرم و بگویم من این کار را کردم. اجمالاً قرار بر این شده بود که این تحول صورت بگیرد و تلاشهایی هم انجام شده بود که غالباً این تلاشها به علّت مشکلاتی متوقف شده بود.
از مهمترین مشکلات در این زمینه این بود که دکتر بهشتی، دکتر باهنر و آقای سیدکاظم موسوی - که معاون وزارتخانه بودند- میخواستند یک قانون اساسی در زمینهی این تغییرات نوشته و تدوین کنند، اما با حادثهی هفتم تیر و هشتم شهریور موجب شد تا دکتر بهشتی و آقای موسوی به عالم اعلی پرواز کنند و دکتر باهنر نیز در دورهای که نخستوزیر بودند، فرصت ادامهی چنین کاری را به هیچ وجه نداشتند. بنابراین قبل از بنده تلاشهایی صورت گرفته و مباد که بخواهم آنها را به نام خودم ثبت کنم.
بعد از ورودم به وزارتخانه نامهای به شورای عالی انقلاب فرهنگی که ریاست آن را آیتالله خامنهای برعهده داشتند، نوشتم و درخواست کردم تا اجازه دهند که با عدهای از نخبگان طرحی را برای ایجاد شورایی در جهت تغییر و تحول بنیادین در آموزش و پرورش تشکیل دهیم. شورا نیز در جلسهی مورخ 13/12/1364 موافقت کرد و مقرر شد که این شورا بدین شکل تشکیل شود:
- 2 تن از استادان حوزهی علمیه
- 3 تن از معاونان وزارت آموزش و پرورش؛ معاونان آموزشی، پرورشی و فنیحرفهای
- 3 تن از اعضای شورای عالی برنامهریزی شورای عالی انقلاب فرهنگی از گروههای علوم انسانی، علوم پایه، فنی- مهندسی به انتخاب رئیس شورای عالی برنامهریزی
- یک تن از اعضای شورای عالی آموزش و پرورش به انتخاب اعضای آن شورا
- یک تن از اعضای کمیسیون آموزش و پرورش مجلس شورای اسلامی
- 2 تن از معلمان آگاه و متعهد وزارت آموزش و پرورش به انتخاب وزیر آموزش و پرورش
- یک تن از کارشناسان وزارت برنامه و بودجه به انتخاب وزیر آن وزارتخانه
قرار بر این شد که این شورا پیشنهاد خود را حداکثر تا شهریور 1365 تهیه و به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه کند. این شورا تشکیل شد که بیشترین زحمت را در این شورا جناب آقای دکتر احمد احمدی متقبل شدند که رئیس شورا بودند. هفتهای دو جلسه یا یک جلسه به مدت 3 الی 4 ساعت دور هم جمع میشدند و کار را پیش میبردند. کار هم به این صورت بود که این افراد طرحهایی را که آماده میکردند، به مناطق استانها میفرستادند و در آنجا هم افرادی که در حوزهی تعلیم و تربیت صاحبنظر بودند این طرحها را بررسی میکردند، جرح و تبدیل میکردند و به تهران باز میگرداندند. دو بار هم همهی این افراد مرتبط، با هم جلسهای گذاشتند و این موضوعات را مورد بررسی قرار دادند تا اینکه بعد از دو سال این طرح تهیه شد. اهم سرفصلهای این طرح بهطور اجمالی این موارد بود:
بخش اول مربوط به مبانی و فلسفهی تعلیم و تربیت اسلامی بود. در این قسمت بحث انسان و قوا و استعدادهای درونیاش مورد بحث قرار میگیرد که برای این کار، آقایان یکدوره تفسیر المیزان را مطالعه کردند و در حقیقت معیار این بخش، اثر ارزشمند علامه طباطبایی بود. نکتهی دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که جناب آقای دکتر احمدی و چند معاون وزارتخانه در کنار مطالعات اسلامی که داشتند، برای دریافت تجربیات دیگر نظامهای آموزشی به چند کشور بلوک شرق و غرب نظیر ژاپن، روسیه، هند و آلمان سفر کرده و مطالعاتی را که در یونسکو در زمینهی تعلیم و تربیت انجام گرفت نیز از نظر گذراندند. تأکیدم بر این است اگر بخواهیم آموزش و پرورشمان را مورد تحول قرار بدهیم، یکی از مقدماتش تهیهی همین فلسفه است که الآن هم صورت گرفته است. این مهم میتواند برخواسته از متون روایی و قرآنی باشد و هم تحقیقاتی که دانشمندان تعلیم و تربیت انجام دادند که ما بسیاری از آنها را ندیدیم.
بخش دوم اهداف تعلیم و تربیت بود که فقط نام میبرم: اهداف اعتقادی، اهداف اخلاقی، اهداف علمی و آموزشی، اهداف فرهنگی و هنری، اهداف اجتماعی، اهداف نظامی و سیاسی و در آخر اهداف زیستی که برای هر کدام از آنها مسائل زیادی نوشتند. بخش بعد، اصول حاکم بر نظام آموزش و پرورش است که اصل اول آن محور قرار دادن تعالیم قرآن و معصومین بود. اصل دوم، بازشناسی فرهنگ و تمدن مسلمین. اصل سوم، تقدم تزکیه بر تعلیم. اصل چهارم، تعلیم و تربیت دینی. اصل پنجم، اولویت تعلیم و تربیت دینی و ... که اشاره به همهی آنها از حوصله و موضوع این بحث خارج است. 76 اصل نوشته شده است.
در بخش بعدی هم ساختار نظام آموزش و پرورش مدنظر است که بایستی در این عرصه ما چهار مرحله داشته باشیم: مرحله اساس که قبل از ابتدایی است. مرحلهی ارکان که میشود مقطع ابتدایی، مرحلهی ارشاد که میشود راهنمایی. بعد هم دورهی آموزش و پرورش فراگیر کاربردی-علمی. در این طرح تأکید شده است که باید در دورهی متوسطه دانشآموز، کارش کاربردی-علمی باشد و شاخهی کار و دانش و ... هم به این صورت پدید آمد. بههرحال اینها نوشته شد و در آخرین روزهایی که درسال 1367 بنده مسئولیت داشتم، به شورای عالی انقلاب فرهنگی تقدیم شد. بعد از آن در شهریور سال 1367 بنده برای بار دوم در مجلس رأی نیاوردم و این مسئولیت از دوش من برداشته شد.
آنطور که جناب آقای امینفر -استاد بازنشستهی دانشگاه علامه- برای من تعریف کردند، گفتند که بعد از تو یکبار در شورای عالی انقلاب فرهنگی این طرح مطرح شد که بعضی از آقایان روی خوشی برای تصویب آن نشان نمیدادند؛ ولی اگر حمایت شخص ریاستجمهوری یعنی حضرت آیتالله خامنهای نبود، شاید این طرح بعد از این همه زحمت زمین میماند ولی ایشان اصرار داشتند که اگر میخواهیم تغییر و تحول انجام بدهیم خوب باید بهطور جدی این کار را شروع کنید و هر مبنایی را که میخواهید مورد بازنگری قرار دهیم، قرار دهیم. خلاصه با پافشاری ایشان طرح تصویب شد.
در آخر باید این نکته را هم اشاره کنم - نمیدانم شما این را منعکس میکنید یا نه- که متأسفانه در زمان آقای فرشیدی که آقایان خدمت رهبر معظم انقلاب آمدند و ایشان مجدداً طرح تحول را مطرح کردند، آقایان آموزش و پرورش اگر سوابق دستشان بود باید یک یادداشتی خدمت آقا میدادند که این کار در زمان حضرت امام(ره) و ریاستجمهوری شما انجام شده و الآن باید از مسؤولین مطالبه کنند که چرا آن طرح عملی نشده است؟ علل و عوامل آن را بگویند و با یک آسیبشناسی به این مسئله برسیم که چرا در تحقق آن اهداف موفق نشدیم؟
* استاد دانشگاه و وزیر آموزش و پرورش در سالهای 1364 الی 1368
گزیدهی بیانات رهبر انقلاب دربارهی آموزش و پرورش
پروندهی زنگ تحول