1398/10/28
در چهلمین سالگرد نخستین اقامه نماز جمعه به امامت رهبر انقلاب
مروری بر شش خطبه تاریخی آیتالله خامنهای
۲۸ دیماه ۱۳۵۸، نخستین اقامه نماز جمعه تهران به امامت آیتالله سیدعلی خامنهای برگزار شد. چهار روز پیش، امام خمینی با اطلاع از کنارهگیری آیتالله منتظری از امامت جمعه، که پس از رحلت آیتالله طالقانی به این جایگاه منصوب شده بود، سومین حکم امامت جمعه تهران را به نام روحانی سخنور و انقلابی که او را به «حُسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته» دانسته بود زد. از آن هنگام تاکنون، آیتالله خامنهای، همچنان امام جمعه تهران، منصوب از ناحیهی حضرت امام بهشمار میآیند و طی چهل سال که از آن نخستین خطابهی آدینه میگذرد، بارها در تریبون نماز جمعه، مسائل مهم سیاسی و دینی را با مردم، که مخاطبان مستقیم خطیب جمعهاند در میان گذاشته است. در میان این خطبهها به موارد متعددی برخورد میکنیم که حالا، به عنوان یک سند و رویداد تاریخی در تحولات چهلسالهی اخیر کشور محسوب میشوند. با این همه، در این گزارش کوتاه، چند مورد از مهمترین و مؤثرترین این خطبهها را مرور میکنیم:
تلاش برای حفظ رییس جمهور
۱۴ اسفند ۵۹، و در سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق، ابوالحسن بنیصدر رییس جمهور وقت کشور در دانشگاه تهران به سخنرانی پرداخت. این سخنرانی که با اجتماع جمعی از هواداران او همراه بود، به میتینگی علیه مردم و یاران امام (قدس سره) تبدیل شد. به گونهای که هواداران او به ضرب و شتم مردم، ایجاد اغتشاش و تخریب اموال عمومی و اهانت به یاران امام، از جمله شهید مظلوم بهشتی پرداختند. بنیصدر در تریبون سخنرانی خود با چماقدار خواندن مخالفانش، آنها را به باد توهین و استهزا گرفت و تضاد میان جریان لیبرال و جریان انقلابیِ پیرامون امام را بیش از پیش تشدید کرد.
این رویداد، بلافاصله با واکنشهای متعددی روبرو شد. هم آیتالله بهشتی در مقام ریاست دستگاه قضایی کشور و هم افرادی چون محمدعلی رجایی، نخست وزیر خط امامی و مکتبی، این رویارویی علنی و تشنجآفرینی رییس جمهور را محکوم کردند. اما تریبون دیگری که واکنشی رسمی به غائله چهاردهم اسفند نشان داد، تریبون نماز جمعه تهران بود. آیتالله خامنهای، که به دلیل امامت جمعه تهران به یک روحانی بسیار شناختهشده در میان مردم تبدیل شده بود، تنها یک روز پس از غائله، توجهات عمومی را به ارائه تحلیلی ویژه از رویدادهای روز گذشته جلب کرد.
با نگاهی به خطبه ایشان در پانزدهم اسفند در مییابیم که خط اصلی این خطبه، تفکیک میان رییس جمهور و جریان آشوبگر پیرامون او در غائله است. البته اکنون آشکار شده است که برای افرادی چون آیتالله خامنهای و دیگر روحانیون انقلابی تردیدی وجود نداشت که شخص بنیصدر در صحنهگردانی این تشنجآفرینیها و دوقطبیسازی جامعه نقشی اساسی دارد اما برای رعایت جایگاه وی به عنوان رییس جمهور قانونی کشور، و نیز اقامهی واپسین حجتها برای نگاه داشتن او در خط انقلاب و نظام، این رویکرد در طرح خطبهها ضروری بوده است.
از این رو، خطاب انتقادی اصلی خطیب جمعه تهران در پانزدهم اسفند به گروهکها، یعنی نیروهایی چون مجاهدین خلق که گرداگرد بنیصدر به آشوبآفرینی مشغول بودند متوجه شد:
«این گروهکها در همین فضاى مقدس [صحن نماز جمعه در دانشگاه تهران] دو کار انجام دادند: اوّل اینکه یک غوغاى مصنوعى به راه انداختند یعنى اینکه کسانى مىخواهند جلسه را خراب کنند؛ و سپس کسانى را که از پیش نشان کرده بودند که باید مورد انتقام قرار بگیرند زیر باران شتم و ضرب و جرح قرار دادند. بارها به آنها گفته شد که نزنید و زدند. افراد را زندانى کردند. با وجود اینکه مکرراً به آنها توصیه شد که شعار ندهید، شعار دادند. به چهرههایى که امام به آنها اظهار اطمینان کرده است و امت به آنان دلبسته است و آمریکا از آنان مىترسد اهانت کردند. اتفاقى از این زشتتر و خبیثتر و نفرتانگیزتر نمىشود... خودشان بریدند، خودشان دوختند و خودشان به تن هر که دلشان خواست پوشاندند. خدایا! لعنت و نفرینت را بر آنان نثار کن.» ۱۳۵۹/۱۲/۱۵
بنیصدر تا خرداد ۶۰ به همین روند تقابل و تضاد با امام و جریان انقلابی ادامه داد و سرانجام با سازوکار قانونی مجلس از ریاست جمهوری برکنار شد. آیتالله خامنهای بعداً حکایت کردند که بهشخصه «در نماز جمعه بارها و بارها از او حمایت کردم و مردم را به حمایت از او دعوت کردم و علیرغم آن همه فشار تبلیغاتی نسبت به جریان خط امام، عکسالعمل نشان ندادم. اما جان کلام اینجاست که [وقتی] او در مقام ریاست جمهوری، بزرگترین مدعی [علیه] جمهوری اسلامی و تحقیرکنندهی آن و بلندگوی مخالفان آن میشود، آیا باز هم حمایت از او به معنی حمایت از جمهوری اسلامی است؟» ۱۳۶۰/۳/۳۱
علیه ماشین ترور
خطبه ماندگار دیگری که از دهه شصت و صدای رسای آیتالله خامنهای به یادگار مانده، دو روز پیش از ترور ششم تیر ۶۰ در مسجد ابوذر به دست گروهک فرقان ایراد شده است. این خطبه، یک ماه پس از اعلام جنگ رسمی مجاهدین خلق علیه جمهوری اسلامی و تروریسم کور آنها در خرداد ۶۰، با دو رویکرد اساسی بیان شد: نخست آگاهیبخشی به نیروهای غیرمغرض و فریبخورده، بهویژه جوانان و نوجوانانی که تحت تبلیغات سازمان به اقدامات مخرب دست میزدند، و دوم، اتمام حجت و افشاگری علیه ادعاهای سازمان و رهبران آن.
در این روند، آیتالله خامنهای سعی کردند که ضمن افشای دروغین بودن ادعاهای ضدامپریالیستی بودن منافقین و حمایت آنها از مردم، با نشان دادن غیراسلامی بودن اقدامات این گروه خشن و انحرافی، تا جای ممکن از سمپات شدن جوانان به این جریان ترور پیشگیری کنند:
«شما علىرغم ادعاى مسلمانى از روشهاى غیر اسلامى استفاده مىکنید. روش اسلامى بحث و موعظه است، روش اسلامى نصیحت و توصیهى به خیر است، روش اسلامى ریختن در خیابان و کشتن دختر و پسر مسلمان نیست. چرا شما با روشهاى غیر اسلامى عمل مىکنید و علناً مىگوئید ما با اجازهى ملت ایران مىخواهیم مقاومت کنیم. با اجازهى ملت ایران در مقابل کى مىخواهید مقاومت کنید؟ در مقابل ملت ایران؟ آیا این حکومت مطابق با محبت و عشق این ملت نیست؟ این حکومت مردمى نیست؟ این حکومت و این مجلس شوراى اسلامى را همین مردم سرِ کار نیاوردند؟ شما با کى مىجنگید و به نفع کى مىجنگید؟ چرا در مقابل جمهورى اسلامى که با شرق و غرب و قدرتهاى بزرگ در افتاده مقاومت مىکنید؟ آن آقاى یاوهگویى که امر به مقاومت مىکند و شما که به بهانهى حرف او به خیابانها مىآئید شیشههاى مغازهها را مىشکنید و جوان و دختر و پسر را با تیغ موکتبُرى شکم مىدرید و سر مىبرید، شما بر طبق چه معیار اسلامى حرکت مىکنید؟ من از شما سؤال مىکنم، آیا گروههاى انقلابى مسلمان و غیر مسلمان ادعاى انقلابىگرى را از شما باور مىکنند در حالى که شما با جناح و جریان گرایشدار به غرب و وابستهى به غرب این همه لاف دوستى و محبت مىزنید؟ با تودههاى انقلابى مردم در مىافتید، با جوانهاى انقلابىاى که در مرزها جانشان را دارند در راه خدا مىدهند در مىافتید، به حساب و به نفع جریان متمایل به غرب اسم خودتان را مىگذارید انقلابى؟ از شما کسى باور نخواهد کرد.» ۱۳۶۰/۰۴/۰۵
ششم تیر ۶۰، با انفجار بمب دستساز در مسجد ابوذر تهران، آیتالله خامنهای تا مرز شهادت پیش رفت. در بیمارستان بود که خبر شهادت بهشتی و همراهانش در مقر حزب جمهوری را شنید. ماشین ترور مجاهدین خلق از خرداد ۶۰ تا همهی سالهای بعد جان هزاران نفر از ایرانیان را گرفت.
اصول سازندگی و پیشرفت
چند ماهی پیش از رحلت حضرت امام خمینی، سیاست اصلی کشور برای دوران پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ تحمیلی، سیاست بازسازی، -که آغازی برای پیگیری شعارهای مغفولماندهی انقلاب در زمینه پیشرفت بود- اعلام شد. آیتالله خامنهای که در یکی دو خطبه منتهی به رحلت امام به بعضی موازین ضروری برای این دوران جدید پرداخته بودند، پس از رحلت رهبر کبیر انقلاب و بهویژه با روی کار آمدن دولت آقای هاشمی رفسنجانی که شعار خود را توسعه و سازندگی قرار داده بود، در نماز جمعه تهران، مختصات و بایستههای انقلابی این دورهی جدید را تبیین کردند.
یک سال پس از آغاز به کار دولت سازندگی، در نوزدهم بهمن ۱۳۶۹ و در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، آیتالله خامنهای که حالا به عنوان رهبر انقلاب و نظام اسلامی به ایراد خطبههای نماز جمعه میپرداختند، این پرسش اساسی را محور سخنان خود قرار دادند که نسبت پیشرفت مادی با ارزشهای انقلاب چیست؟ حد وسط اظهارات آیتالله خامنهای، یک نفی و یک اثبات بود. نفی اینکه هرگونه تلاش برای پیشرفت مادی و رفاه اجتماعی، مخالف انقلابیگری است و اثبات اینکه به نام توسعه و پیشرفت هم نباید ارزشهای انقلاب را فراموش کرد و دین و دنیا را باید در کنار هم دید:
«بدانید، تصور اینکه سازندگی کشور، با تعقیب هدفهای انقلاب منافات دارد، تصوری متعلق به دشمنان است؛ دوستان اشتباهاً این حرف را تکرار میکنند. ارزشهای انقلاب، این کشور را باید آباد کند و بسازد؛ این دو باهمند. حفظ ارزشها و شعارها و هدفهای اصیل انقلاب، در کنار سازندگی و آبادانی و به سروسامان رساندن کشور و نوسازی ویرانههای ناشی از جنگ و دوران سلطهی قدرت ظالم رژیم پهلوی قرار دارد. تا کسی گفت که میخواهیم کشور را بسازیم، فوراً بعضی آدمها از روی غفلت نگویند، معلوم میشود که شعارهای انقلاب فراموش شده است! نه، این حرف را دشمنان میزنند و القا میکنند که ایران شعارهای انقلاب را فراموش کرده است. امروز نمیگویند؛ از مدتها پیش این حرف را تکرار میکردند. همیشه هم دروغ گفتهاند، همیشه هم مغرضانه گفتهاند، همیشه هم غلط کردهاند. این ملت، با حفظ ارزشهای انقلاب و با تمسک به شعارهای آن، این راه را ادامه خواهد داد.» ۱۳۶۹/۱۱/۱۹
هر چه به پایان دولت سازندگی نزدیک شدیم، آیتالله خامنهای انتقادات تازهای را به سیاستهای اقتصادی و مشی دولت سازندگی بیان کردند. جمعبندی ایشان از مجموع این سیاستها این بود که اگرچه بازسازی کشور از صدمات جنگ تاحدود زیادی انجام شد اما به دلیل اتخاذ سیاستهای غربی توسعه، مقولاتی مانند عدالت و حفظ ارزشهای اقتصادی و اجتماعی انقلاب با آسیبهایی جدی روبرو شد.
اصلاحات یعنی چه؟
دوران اصلاحات، دوران آشوبهای متعدد سیاسی و بروز تفرقههای اجتماعی بود. جریان غربگرایی که از نیروهای مستحیل سابقاً موسوم به چپ و خط امامی تشکل یافته بودند، تحت لوای اصلاحات و گرداگرد رییس جمهور وقت، پیادهسازی دیدگاههای وامگرفتهشان از مبانی علم سیاست مدرن و باورهای تجدیدنظرطلبانه ضدانقلابی را در دستور کار قرار داده بودند. تضاد این تفکر با مبانی قانونی و اسلامی نظام، خیلی زود کشور را با بحرانهای سیاسی داخلی و خارجی روبرو کرد.
آیتالله خامنهای که البته با تمام قدرت از روند قانونی کشور و رییس جمهور منتخب مردم حمایت میکردند، همزمان به آگاهیبخشی و اتخاذ رویکردی تبیینی در برابر جریان مذکور روی آوردند. نماز جمعه، تریبون مناسبی بود که رهبری، بهویژه در فضای شارلاتانیزم مطبوعات زنجیرهای، مستقیماً با مردم سخن بگوید. ۲۶ فروردین ۷۹، رهبر انقلاب در نماز جمعه تهران، به تشریح معنای «اصلاحات» و توضیح مبانی انقلابی و غیرانقلابی آن پرداختند. این خطبه پس از بروز حوادث تیر ۷۸ و افشای رادیکالیسم مندرج در پشت پرده مدعیات فریبنده اصلاحات، مناسبت ویژهای داشت. آیتالله خامنهای که در سال ۷۸ هم در خطبههای نماز جمعه با سلاح استدلال در برابر معارضان، و پیوند مهربانانه با آحاد مردم، به جنگ فتنه رفته بود، این بار تلاش کرد تا معنای پذیرفتهی نظام اسلامی، و پذیرفته از سوی دشمن از واژهی اصلاحات را تبیین کند:
«اصلاحات یکى از واژههایى است که همیشه پُرجاذبه بوده است. دولت جدید از اوّلى که آمد، مسألهى اصلاحات را مطرح کرد. همهى انسانهایى که از هر فسادى رنج مىبرند، دلشان با این شعار مىتپد و طرفدار اصلاحاتند. اصلاحات چیز بسیار خوبى است؛ اما اصلاحات چیست؟ اینجاست که باز دشمن پادرمیانى مىکند. تبلیغات امپراتورى خبرى دشمن وارد میدان مىشود و کارى مىکند که در داخل کشور عدّهاى پیدا شوند و شعار اصلاحات بدهند؛ عدّهاى پیدا شوند و شعار نفى اصلاحات بدهند. مگر ممکن است کسى با اصلاحات مخالف باشد؟ آرى؛ کار دشمن اینگونه است. کار دشمن، شبهه انداختن و غبارآلود کردن فضا براى بهرهگیرى است. دشمن که به اصلاحات علاقهاى ندارد. حرف قاطع در این زمینه، یک کلمه است: اصلاحات، یا اصلاحات انقلابى و اسلامى و ایمانى است و همهى مسؤولان کشور، همهى مردم مؤمن و همهى صاحبنظران با آن موافقند؛ یا اصلاحات، اصلاحات آمریکایى است و همهى مسؤولان کشور، همهى مردم مؤمن و همهى آحاد هوشیار ملت با آن مخالفند.» ۱۳۷۹/۰۱/۲۶
دفاع از قانونمداری
با نمایان شدن بیظرفیتی سیاسی برخی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ۸۸ و سپس آشکار شدن توطئهی خطرناک اغتشاش و قانونگریزی در فضای عمومی کشور، تریبون نماز جمعه تهران به امامت رهبر انقلاب، باز هم کانون ارتباط امام و امت شد. در شرایطی که اتحاد عجیبی میان انقلابیون پشیمان، جریان شکستخورده در انتخابات تا ضدانقلاب داخل و خارج، ذیل حمایتهای صریح دشمنان کشور در کف خیابانها و با هزینهآفرینی برای مملکت رخ نموده بوده، و بسیاری از نخبگان هم به کنج عافیتطلبی و سکوت ناشی از تزلزل پناه برده بودند، آیتالله خامنهای لحنی صریح و قاطع را در نماز جمعه ۲۹ خرداد انتخاب کردند.
پس از چند روز گفتگو و اتمام حجتهای سیاسی با افراد درگیر در اغتشاشها، رهبر انقلاب این بار برای در میان گذاشتن حقایق با آحاد مردم و ارائه شفاف نظرات خود به نماز جمعه آمدند. لب کلام رهبری، قانونمداری بود. اصلی اساسی که هم ضرورت محافظت از آرای مردم و هم راههای رسیدگی به اعتراضها و تخلفات احتمالی را نشان میداد:
«اگر کسانی شبهه دارند و مستنداتی ارائه میدهند، باید حتماً رسیدگی بشود؛ البته از مجاری قانونی؛ رسیدگی فقط از مجاری قانونی. بنده زیر بار بدعتهای غیرقانونی نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهای قانونی شکسته شد، در آینده هیچ انتخاباتی دیگر مصونیت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتی بعضی برندهاند، بعضی برنده نیستند؛ هیچ انتخاباتی دیگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونیت پیدا نخواهد کرد. بنابراین همه چیز دنبال بشود، انجام بگیرد، کارهای درست، بر طبق قانون. اگر واقعاً شبههای هست، از راههای قانونی پیگیری بشود. قانون در این زمینه کامل است و هیچ اشکالی در قانون نیست.» ۱۳۸۸/۰۳/۲۹
اصلاح نظام محاسباتی
سهم دیماه ۱۳۹۸، از همهی تاریخ انقلاب، بلکه تاریخ اسلام و جهان را باید به انتظار نشست و در آینده دید؛ دیماه تجلیِ یک شهادت بزرگ، یک تجدید عهد بینظیر در جبهه حق، و نخستین گوشمالی بزرگ و سهمگین شیطان بزرگ معاصر، یعنی ایالات متحده آمریکا. قمار بزرگ رییس جمهور قمارباز آمریکا با تعرض به ساحت قدسی سردار سپاه قدس، حضرت سلیمانی، خیزشی بزرگ در عالم پدید آورد که میرود تا با اخراج تهماندههای سربازان ناخواندهی آمریکایی از منطقه غرب آسیا، مکر نهایی خدا را با فریبخوردگان فریبندهی تاریخ شتاب بخشد. آیتالله خامنهای بلافاصله با انتشار خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی. دستور انتقام سخت را همهگیر کرد و قاطعیت نظام در برخورد با تجاوز را تحکیم نمود.
جبههی رسانهای زخمخوردهی غرب که بس از تشییع تاریخساز بیکرهای شهدای ترور آمریکایی، در جستجوی مستمسکی برای نجات خود بود، فاجعهی غمانگیز سقوط هواپیمایی اکراینی را بهانه کرد و ژست همدردی با ملت ایران را ویترین جبران شکست و رهایی از درد سیلی عینالاسد قرار داد. رهبر انقلاب پس از دو هفته سوگواری حماسی خود و آحاد امت، این بار برای ارائهی یک تبیین اساسی از جایگاه کنونی انقلاب و ایران و مسیر آینده، بس از هشت سال دوری از نماز جمعه، همین تریبون را برای گفتگو با ملت برگزید.
آنچه در این خطبهی ماندگار اهمیت دارد. تلاش آیتالله خامنهای برای مقابله با تحلیلهای نادرست و زمینگیرکننده از وضعیت کشور و روحیات ملت است. «ایام الله» دانستن آیین شهادت و تشییع سپهبد سلیمانی و یاران شهیدش، و صبار و شکور دانستن مردم ایران، مقدمهای بود برای بیان اینکه نباید تحت تاثیر وقایع تلخ و فرافکنی تبلیغاتی دشمن، حوادث بزرگ و حمایتهای الهی را نادیده گرفت:
«خب سقوط هواپیما حادثهی تلخی بود؛ دل ما را به معنای حقیقی کلمه سوزانید. از دست دادن جوانهای عزیز، مردم خوبمان و کسانی که از کشورهای دیگر اینجا بودند، حادثهی بسیار تلخی بود. در این هیچ شکّی نیست؛ لکن یک عدّهای به تبع و هدایت تلویزیونهای آمریکایی و رادیوهای انگلیسی سعی کردند این قضیّه را به نحوی آرایش بدهند که ماجرای یومالله ناشی از شهادت بزرگ این دو شهید عزیز را به دست فراموشی بسپارند. سعی کردند کاری کنند که به خیال خودشان آن را به دست فراموشی بسپارند. افرادی که انسان هیچ علاقهای در اینها نسبت به منافع ملّی و نسبت به مصالح کشور احساس نمیکند؛ واقعاً انسان تعجّب میکند.» ۱۳۹۸/۱۰/۲۷
عمل متقابل در قبال این تلاش ناکام، فهم درست از باطن امت و جهتگیری اساسی مردم ایران است که مبنای استدلالی آن همین تجربهی عینی و پیش روی همگان است:
«ملّت ایران نشان داد که از خطّ مجاهدتِ شجاعانه دفاع میکند، ملّت ایران نشان داد که به نمادهای مقاومت عشق میورزد، ملّت ایران نشان داد که طرفدار مقاومت است، طرفدار تسلیم نیست. آن کسانی که سعی میکنند چیز دیگری را از ملّت بزرگ ما به مردم و به افکار بیگانگان یا افکار عمومیِ داخل نشان بدهند، با صدق و صفا با مردم رفتار نمیکنند؛ ملّت این است، ملّت طرفدار ایستادگی است، طرفدار مقاومت است، ملّت طرفدار ایستادگی در مقابل زورگویی دشمنان است.» ۱۳۹۸/۱۰/۲۷
چهل سال عهدهداری منصب امامت جمعه تهران و بیش از دویست خطبه، قطعا فصل مشروح و آکندهای از تحولات سیاسی کشور است و خطبههای فراوان دیگری هم وجود دارند که میتوان به اهمیت آنها پرداخت. اگر بخواهیم این مرور کوتاه را صرفا با یادآوری عناوین این خطبههای تاریخی به پایان ببریم باید به این موارد اشاره کنیم: افشاگری علیه حمله آمریکا به طبس (۱۳۵۹/۰۲/۱۲)، تبیین ماهیت حکومت و حاکم اسلامی (از سال ۱۳۶۲)، آزادی (سال ۱۳۶۵)، واکنش به قتلهای زنجیرهای (۱۳۷۷/۱۰/۱۸)، تبیین مفهوم خشونت در اسلام (۱۳۷۹/۰۱/۲۶)، گفتار ریزشها و رویشها در جریانهای اجتماعی (۱۳۷۸/۰۹/۲۶)، واکنش به جنبش بیداری اسلامی (۱۳۹۰/۱۱/۱۴) و...
تلاش برای حفظ رییس جمهور
۱۴ اسفند ۵۹، و در سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق، ابوالحسن بنیصدر رییس جمهور وقت کشور در دانشگاه تهران به سخنرانی پرداخت. این سخنرانی که با اجتماع جمعی از هواداران او همراه بود، به میتینگی علیه مردم و یاران امام (قدس سره) تبدیل شد. به گونهای که هواداران او به ضرب و شتم مردم، ایجاد اغتشاش و تخریب اموال عمومی و اهانت به یاران امام، از جمله شهید مظلوم بهشتی پرداختند. بنیصدر در تریبون سخنرانی خود با چماقدار خواندن مخالفانش، آنها را به باد توهین و استهزا گرفت و تضاد میان جریان لیبرال و جریان انقلابیِ پیرامون امام را بیش از پیش تشدید کرد.
این رویداد، بلافاصله با واکنشهای متعددی روبرو شد. هم آیتالله بهشتی در مقام ریاست دستگاه قضایی کشور و هم افرادی چون محمدعلی رجایی، نخست وزیر خط امامی و مکتبی، این رویارویی علنی و تشنجآفرینی رییس جمهور را محکوم کردند. اما تریبون دیگری که واکنشی رسمی به غائله چهاردهم اسفند نشان داد، تریبون نماز جمعه تهران بود. آیتالله خامنهای، که به دلیل امامت جمعه تهران به یک روحانی بسیار شناختهشده در میان مردم تبدیل شده بود، تنها یک روز پس از غائله، توجهات عمومی را به ارائه تحلیلی ویژه از رویدادهای روز گذشته جلب کرد.
با نگاهی به خطبه ایشان در پانزدهم اسفند در مییابیم که خط اصلی این خطبه، تفکیک میان رییس جمهور و جریان آشوبگر پیرامون او در غائله است. البته اکنون آشکار شده است که برای افرادی چون آیتالله خامنهای و دیگر روحانیون انقلابی تردیدی وجود نداشت که شخص بنیصدر در صحنهگردانی این تشنجآفرینیها و دوقطبیسازی جامعه نقشی اساسی دارد اما برای رعایت جایگاه وی به عنوان رییس جمهور قانونی کشور، و نیز اقامهی واپسین حجتها برای نگاه داشتن او در خط انقلاب و نظام، این رویکرد در طرح خطبهها ضروری بوده است.
از این رو، خطاب انتقادی اصلی خطیب جمعه تهران در پانزدهم اسفند به گروهکها، یعنی نیروهایی چون مجاهدین خلق که گرداگرد بنیصدر به آشوبآفرینی مشغول بودند متوجه شد:
«این گروهکها در همین فضاى مقدس [صحن نماز جمعه در دانشگاه تهران] دو کار انجام دادند: اوّل اینکه یک غوغاى مصنوعى به راه انداختند یعنى اینکه کسانى مىخواهند جلسه را خراب کنند؛ و سپس کسانى را که از پیش نشان کرده بودند که باید مورد انتقام قرار بگیرند زیر باران شتم و ضرب و جرح قرار دادند. بارها به آنها گفته شد که نزنید و زدند. افراد را زندانى کردند. با وجود اینکه مکرراً به آنها توصیه شد که شعار ندهید، شعار دادند. به چهرههایى که امام به آنها اظهار اطمینان کرده است و امت به آنان دلبسته است و آمریکا از آنان مىترسد اهانت کردند. اتفاقى از این زشتتر و خبیثتر و نفرتانگیزتر نمىشود... خودشان بریدند، خودشان دوختند و خودشان به تن هر که دلشان خواست پوشاندند. خدایا! لعنت و نفرینت را بر آنان نثار کن.» ۱۳۵۹/۱۲/۱۵
بنیصدر تا خرداد ۶۰ به همین روند تقابل و تضاد با امام و جریان انقلابی ادامه داد و سرانجام با سازوکار قانونی مجلس از ریاست جمهوری برکنار شد. آیتالله خامنهای بعداً حکایت کردند که بهشخصه «در نماز جمعه بارها و بارها از او حمایت کردم و مردم را به حمایت از او دعوت کردم و علیرغم آن همه فشار تبلیغاتی نسبت به جریان خط امام، عکسالعمل نشان ندادم. اما جان کلام اینجاست که [وقتی] او در مقام ریاست جمهوری، بزرگترین مدعی [علیه] جمهوری اسلامی و تحقیرکنندهی آن و بلندگوی مخالفان آن میشود، آیا باز هم حمایت از او به معنی حمایت از جمهوری اسلامی است؟» ۱۳۶۰/۳/۳۱
علیه ماشین ترور
خطبه ماندگار دیگری که از دهه شصت و صدای رسای آیتالله خامنهای به یادگار مانده، دو روز پیش از ترور ششم تیر ۶۰ در مسجد ابوذر به دست گروهک فرقان ایراد شده است. این خطبه، یک ماه پس از اعلام جنگ رسمی مجاهدین خلق علیه جمهوری اسلامی و تروریسم کور آنها در خرداد ۶۰، با دو رویکرد اساسی بیان شد: نخست آگاهیبخشی به نیروهای غیرمغرض و فریبخورده، بهویژه جوانان و نوجوانانی که تحت تبلیغات سازمان به اقدامات مخرب دست میزدند، و دوم، اتمام حجت و افشاگری علیه ادعاهای سازمان و رهبران آن.
در این روند، آیتالله خامنهای سعی کردند که ضمن افشای دروغین بودن ادعاهای ضدامپریالیستی بودن منافقین و حمایت آنها از مردم، با نشان دادن غیراسلامی بودن اقدامات این گروه خشن و انحرافی، تا جای ممکن از سمپات شدن جوانان به این جریان ترور پیشگیری کنند:
«شما علىرغم ادعاى مسلمانى از روشهاى غیر اسلامى استفاده مىکنید. روش اسلامى بحث و موعظه است، روش اسلامى نصیحت و توصیهى به خیر است، روش اسلامى ریختن در خیابان و کشتن دختر و پسر مسلمان نیست. چرا شما با روشهاى غیر اسلامى عمل مىکنید و علناً مىگوئید ما با اجازهى ملت ایران مىخواهیم مقاومت کنیم. با اجازهى ملت ایران در مقابل کى مىخواهید مقاومت کنید؟ در مقابل ملت ایران؟ آیا این حکومت مطابق با محبت و عشق این ملت نیست؟ این حکومت مردمى نیست؟ این حکومت و این مجلس شوراى اسلامى را همین مردم سرِ کار نیاوردند؟ شما با کى مىجنگید و به نفع کى مىجنگید؟ چرا در مقابل جمهورى اسلامى که با شرق و غرب و قدرتهاى بزرگ در افتاده مقاومت مىکنید؟ آن آقاى یاوهگویى که امر به مقاومت مىکند و شما که به بهانهى حرف او به خیابانها مىآئید شیشههاى مغازهها را مىشکنید و جوان و دختر و پسر را با تیغ موکتبُرى شکم مىدرید و سر مىبرید، شما بر طبق چه معیار اسلامى حرکت مىکنید؟ من از شما سؤال مىکنم، آیا گروههاى انقلابى مسلمان و غیر مسلمان ادعاى انقلابىگرى را از شما باور مىکنند در حالى که شما با جناح و جریان گرایشدار به غرب و وابستهى به غرب این همه لاف دوستى و محبت مىزنید؟ با تودههاى انقلابى مردم در مىافتید، با جوانهاى انقلابىاى که در مرزها جانشان را دارند در راه خدا مىدهند در مىافتید، به حساب و به نفع جریان متمایل به غرب اسم خودتان را مىگذارید انقلابى؟ از شما کسى باور نخواهد کرد.» ۱۳۶۰/۰۴/۰۵
ششم تیر ۶۰، با انفجار بمب دستساز در مسجد ابوذر تهران، آیتالله خامنهای تا مرز شهادت پیش رفت. در بیمارستان بود که خبر شهادت بهشتی و همراهانش در مقر حزب جمهوری را شنید. ماشین ترور مجاهدین خلق از خرداد ۶۰ تا همهی سالهای بعد جان هزاران نفر از ایرانیان را گرفت.
اصول سازندگی و پیشرفت
چند ماهی پیش از رحلت حضرت امام خمینی، سیاست اصلی کشور برای دوران پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ تحمیلی، سیاست بازسازی، -که آغازی برای پیگیری شعارهای مغفولماندهی انقلاب در زمینه پیشرفت بود- اعلام شد. آیتالله خامنهای که در یکی دو خطبه منتهی به رحلت امام به بعضی موازین ضروری برای این دوران جدید پرداخته بودند، پس از رحلت رهبر کبیر انقلاب و بهویژه با روی کار آمدن دولت آقای هاشمی رفسنجانی که شعار خود را توسعه و سازندگی قرار داده بود، در نماز جمعه تهران، مختصات و بایستههای انقلابی این دورهی جدید را تبیین کردند.
یک سال پس از آغاز به کار دولت سازندگی، در نوزدهم بهمن ۱۳۶۹ و در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، آیتالله خامنهای که حالا به عنوان رهبر انقلاب و نظام اسلامی به ایراد خطبههای نماز جمعه میپرداختند، این پرسش اساسی را محور سخنان خود قرار دادند که نسبت پیشرفت مادی با ارزشهای انقلاب چیست؟ حد وسط اظهارات آیتالله خامنهای، یک نفی و یک اثبات بود. نفی اینکه هرگونه تلاش برای پیشرفت مادی و رفاه اجتماعی، مخالف انقلابیگری است و اثبات اینکه به نام توسعه و پیشرفت هم نباید ارزشهای انقلاب را فراموش کرد و دین و دنیا را باید در کنار هم دید:
«بدانید، تصور اینکه سازندگی کشور، با تعقیب هدفهای انقلاب منافات دارد، تصوری متعلق به دشمنان است؛ دوستان اشتباهاً این حرف را تکرار میکنند. ارزشهای انقلاب، این کشور را باید آباد کند و بسازد؛ این دو باهمند. حفظ ارزشها و شعارها و هدفهای اصیل انقلاب، در کنار سازندگی و آبادانی و به سروسامان رساندن کشور و نوسازی ویرانههای ناشی از جنگ و دوران سلطهی قدرت ظالم رژیم پهلوی قرار دارد. تا کسی گفت که میخواهیم کشور را بسازیم، فوراً بعضی آدمها از روی غفلت نگویند، معلوم میشود که شعارهای انقلاب فراموش شده است! نه، این حرف را دشمنان میزنند و القا میکنند که ایران شعارهای انقلاب را فراموش کرده است. امروز نمیگویند؛ از مدتها پیش این حرف را تکرار میکردند. همیشه هم دروغ گفتهاند، همیشه هم مغرضانه گفتهاند، همیشه هم غلط کردهاند. این ملت، با حفظ ارزشهای انقلاب و با تمسک به شعارهای آن، این راه را ادامه خواهد داد.» ۱۳۶۹/۱۱/۱۹
هر چه به پایان دولت سازندگی نزدیک شدیم، آیتالله خامنهای انتقادات تازهای را به سیاستهای اقتصادی و مشی دولت سازندگی بیان کردند. جمعبندی ایشان از مجموع این سیاستها این بود که اگرچه بازسازی کشور از صدمات جنگ تاحدود زیادی انجام شد اما به دلیل اتخاذ سیاستهای غربی توسعه، مقولاتی مانند عدالت و حفظ ارزشهای اقتصادی و اجتماعی انقلاب با آسیبهایی جدی روبرو شد.
اصلاحات یعنی چه؟
دوران اصلاحات، دوران آشوبهای متعدد سیاسی و بروز تفرقههای اجتماعی بود. جریان غربگرایی که از نیروهای مستحیل سابقاً موسوم به چپ و خط امامی تشکل یافته بودند، تحت لوای اصلاحات و گرداگرد رییس جمهور وقت، پیادهسازی دیدگاههای وامگرفتهشان از مبانی علم سیاست مدرن و باورهای تجدیدنظرطلبانه ضدانقلابی را در دستور کار قرار داده بودند. تضاد این تفکر با مبانی قانونی و اسلامی نظام، خیلی زود کشور را با بحرانهای سیاسی داخلی و خارجی روبرو کرد.
آیتالله خامنهای که البته با تمام قدرت از روند قانونی کشور و رییس جمهور منتخب مردم حمایت میکردند، همزمان به آگاهیبخشی و اتخاذ رویکردی تبیینی در برابر جریان مذکور روی آوردند. نماز جمعه، تریبون مناسبی بود که رهبری، بهویژه در فضای شارلاتانیزم مطبوعات زنجیرهای، مستقیماً با مردم سخن بگوید. ۲۶ فروردین ۷۹، رهبر انقلاب در نماز جمعه تهران، به تشریح معنای «اصلاحات» و توضیح مبانی انقلابی و غیرانقلابی آن پرداختند. این خطبه پس از بروز حوادث تیر ۷۸ و افشای رادیکالیسم مندرج در پشت پرده مدعیات فریبنده اصلاحات، مناسبت ویژهای داشت. آیتالله خامنهای که در سال ۷۸ هم در خطبههای نماز جمعه با سلاح استدلال در برابر معارضان، و پیوند مهربانانه با آحاد مردم، به جنگ فتنه رفته بود، این بار تلاش کرد تا معنای پذیرفتهی نظام اسلامی، و پذیرفته از سوی دشمن از واژهی اصلاحات را تبیین کند:
«اصلاحات یکى از واژههایى است که همیشه پُرجاذبه بوده است. دولت جدید از اوّلى که آمد، مسألهى اصلاحات را مطرح کرد. همهى انسانهایى که از هر فسادى رنج مىبرند، دلشان با این شعار مىتپد و طرفدار اصلاحاتند. اصلاحات چیز بسیار خوبى است؛ اما اصلاحات چیست؟ اینجاست که باز دشمن پادرمیانى مىکند. تبلیغات امپراتورى خبرى دشمن وارد میدان مىشود و کارى مىکند که در داخل کشور عدّهاى پیدا شوند و شعار اصلاحات بدهند؛ عدّهاى پیدا شوند و شعار نفى اصلاحات بدهند. مگر ممکن است کسى با اصلاحات مخالف باشد؟ آرى؛ کار دشمن اینگونه است. کار دشمن، شبهه انداختن و غبارآلود کردن فضا براى بهرهگیرى است. دشمن که به اصلاحات علاقهاى ندارد. حرف قاطع در این زمینه، یک کلمه است: اصلاحات، یا اصلاحات انقلابى و اسلامى و ایمانى است و همهى مسؤولان کشور، همهى مردم مؤمن و همهى صاحبنظران با آن موافقند؛ یا اصلاحات، اصلاحات آمریکایى است و همهى مسؤولان کشور، همهى مردم مؤمن و همهى آحاد هوشیار ملت با آن مخالفند.» ۱۳۷۹/۰۱/۲۶
دفاع از قانونمداری
با نمایان شدن بیظرفیتی سیاسی برخی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ۸۸ و سپس آشکار شدن توطئهی خطرناک اغتشاش و قانونگریزی در فضای عمومی کشور، تریبون نماز جمعه تهران به امامت رهبر انقلاب، باز هم کانون ارتباط امام و امت شد. در شرایطی که اتحاد عجیبی میان انقلابیون پشیمان، جریان شکستخورده در انتخابات تا ضدانقلاب داخل و خارج، ذیل حمایتهای صریح دشمنان کشور در کف خیابانها و با هزینهآفرینی برای مملکت رخ نموده بوده، و بسیاری از نخبگان هم به کنج عافیتطلبی و سکوت ناشی از تزلزل پناه برده بودند، آیتالله خامنهای لحنی صریح و قاطع را در نماز جمعه ۲۹ خرداد انتخاب کردند.
پس از چند روز گفتگو و اتمام حجتهای سیاسی با افراد درگیر در اغتشاشها، رهبر انقلاب این بار برای در میان گذاشتن حقایق با آحاد مردم و ارائه شفاف نظرات خود به نماز جمعه آمدند. لب کلام رهبری، قانونمداری بود. اصلی اساسی که هم ضرورت محافظت از آرای مردم و هم راههای رسیدگی به اعتراضها و تخلفات احتمالی را نشان میداد:
«اگر کسانی شبهه دارند و مستنداتی ارائه میدهند، باید حتماً رسیدگی بشود؛ البته از مجاری قانونی؛ رسیدگی فقط از مجاری قانونی. بنده زیر بار بدعتهای غیرقانونی نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهای قانونی شکسته شد، در آینده هیچ انتخاباتی دیگر مصونیت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتی بعضی برندهاند، بعضی برنده نیستند؛ هیچ انتخاباتی دیگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونیت پیدا نخواهد کرد. بنابراین همه چیز دنبال بشود، انجام بگیرد، کارهای درست، بر طبق قانون. اگر واقعاً شبههای هست، از راههای قانونی پیگیری بشود. قانون در این زمینه کامل است و هیچ اشکالی در قانون نیست.» ۱۳۸۸/۰۳/۲۹
اصلاح نظام محاسباتی
سهم دیماه ۱۳۹۸، از همهی تاریخ انقلاب، بلکه تاریخ اسلام و جهان را باید به انتظار نشست و در آینده دید؛ دیماه تجلیِ یک شهادت بزرگ، یک تجدید عهد بینظیر در جبهه حق، و نخستین گوشمالی بزرگ و سهمگین شیطان بزرگ معاصر، یعنی ایالات متحده آمریکا. قمار بزرگ رییس جمهور قمارباز آمریکا با تعرض به ساحت قدسی سردار سپاه قدس، حضرت سلیمانی، خیزشی بزرگ در عالم پدید آورد که میرود تا با اخراج تهماندههای سربازان ناخواندهی آمریکایی از منطقه غرب آسیا، مکر نهایی خدا را با فریبخوردگان فریبندهی تاریخ شتاب بخشد. آیتالله خامنهای بلافاصله با انتشار خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی. دستور انتقام سخت را همهگیر کرد و قاطعیت نظام در برخورد با تجاوز را تحکیم نمود.
جبههی رسانهای زخمخوردهی غرب که بس از تشییع تاریخساز بیکرهای شهدای ترور آمریکایی، در جستجوی مستمسکی برای نجات خود بود، فاجعهی غمانگیز سقوط هواپیمایی اکراینی را بهانه کرد و ژست همدردی با ملت ایران را ویترین جبران شکست و رهایی از درد سیلی عینالاسد قرار داد. رهبر انقلاب پس از دو هفته سوگواری حماسی خود و آحاد امت، این بار برای ارائهی یک تبیین اساسی از جایگاه کنونی انقلاب و ایران و مسیر آینده، بس از هشت سال دوری از نماز جمعه، همین تریبون را برای گفتگو با ملت برگزید.
آنچه در این خطبهی ماندگار اهمیت دارد. تلاش آیتالله خامنهای برای مقابله با تحلیلهای نادرست و زمینگیرکننده از وضعیت کشور و روحیات ملت است. «ایام الله» دانستن آیین شهادت و تشییع سپهبد سلیمانی و یاران شهیدش، و صبار و شکور دانستن مردم ایران، مقدمهای بود برای بیان اینکه نباید تحت تاثیر وقایع تلخ و فرافکنی تبلیغاتی دشمن، حوادث بزرگ و حمایتهای الهی را نادیده گرفت:
«خب سقوط هواپیما حادثهی تلخی بود؛ دل ما را به معنای حقیقی کلمه سوزانید. از دست دادن جوانهای عزیز، مردم خوبمان و کسانی که از کشورهای دیگر اینجا بودند، حادثهی بسیار تلخی بود. در این هیچ شکّی نیست؛ لکن یک عدّهای به تبع و هدایت تلویزیونهای آمریکایی و رادیوهای انگلیسی سعی کردند این قضیّه را به نحوی آرایش بدهند که ماجرای یومالله ناشی از شهادت بزرگ این دو شهید عزیز را به دست فراموشی بسپارند. سعی کردند کاری کنند که به خیال خودشان آن را به دست فراموشی بسپارند. افرادی که انسان هیچ علاقهای در اینها نسبت به منافع ملّی و نسبت به مصالح کشور احساس نمیکند؛ واقعاً انسان تعجّب میکند.» ۱۳۹۸/۱۰/۲۷
عمل متقابل در قبال این تلاش ناکام، فهم درست از باطن امت و جهتگیری اساسی مردم ایران است که مبنای استدلالی آن همین تجربهی عینی و پیش روی همگان است:
«ملّت ایران نشان داد که از خطّ مجاهدتِ شجاعانه دفاع میکند، ملّت ایران نشان داد که به نمادهای مقاومت عشق میورزد، ملّت ایران نشان داد که طرفدار مقاومت است، طرفدار تسلیم نیست. آن کسانی که سعی میکنند چیز دیگری را از ملّت بزرگ ما به مردم و به افکار بیگانگان یا افکار عمومیِ داخل نشان بدهند، با صدق و صفا با مردم رفتار نمیکنند؛ ملّت این است، ملّت طرفدار ایستادگی است، طرفدار مقاومت است، ملّت طرفدار ایستادگی در مقابل زورگویی دشمنان است.» ۱۳۹۸/۱۰/۲۷
چهل سال عهدهداری منصب امامت جمعه تهران و بیش از دویست خطبه، قطعا فصل مشروح و آکندهای از تحولات سیاسی کشور است و خطبههای فراوان دیگری هم وجود دارند که میتوان به اهمیت آنها پرداخت. اگر بخواهیم این مرور کوتاه را صرفا با یادآوری عناوین این خطبههای تاریخی به پایان ببریم باید به این موارد اشاره کنیم: افشاگری علیه حمله آمریکا به طبس (۱۳۵۹/۰۲/۱۲)، تبیین ماهیت حکومت و حاکم اسلامی (از سال ۱۳۶۲)، آزادی (سال ۱۳۶۵)، واکنش به قتلهای زنجیرهای (۱۳۷۷/۱۰/۱۸)، تبیین مفهوم خشونت در اسلام (۱۳۷۹/۰۱/۲۶)، گفتار ریزشها و رویشها در جریانهای اجتماعی (۱۳۷۸/۰۹/۲۶)، واکنش به جنبش بیداری اسلامی (۱۳۹۰/۱۱/۱۴) و...