1398/02/25
درسنامه ترجمه قرآن | آیه ۲ سوره بقره
پرهیزمندی شرط رسیدن به هدایت قرآنی
با نگاهی اجمالی به بیانات حضرت آیتالله خامنهای در مییابیم که ایشان در سخنرانیهای عمومی خود تقریباً از «تمام سورههای قرآن کریم»، آیاتی را استفاده نمودهاند. ماه مبارک رمضان بهانهای است تا بیشتر با مباحث قرآنی بیانات رهبر انقلاب آشنا شویم. از این رو بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بهمناسبت ایام ماه مبارک رمضان پروندهی «درسنامهی ترجمهی قرآن» را منتشر میکند، در این پرونده برخی از آیات قرآن کریم که حضرت آیتالله خامنهای شرح و تفسیر کردهاند بهصورت آموزشی برای مخاطبان ارائه میشود، همچنین نظرات دیگر مفسران در ذیل آن آیات مورد بررسی قرار گرفته است. در دومین مطلب این پرونده با آیهی ۲ سوره مبارکه بقره آشنا میشویم.
متن آیه
ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ
ترجمه
آن کتابی که در انتظارش بودید، این است، هیچ شکی در آن نیست، مایه هدایت برای پرهیزمندان است.
نکته آموزشی اول
اولین سؤال برای ترجمه دقیق آیه این است که چرا خداوند برای اشاره به قرآن از اسم اشاره دور «ذلک» استفاده کرده است؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید بدانیم در زبان عربی، اگر بخواهیم به شخصی یا چیزی نزدیک اشاره کنیم، از الفاظی مانند «ذا» یا «هذا» و مانند آن استفاده میکنیم و اگر بخواهیم به چیزی دور اشاره کنیم، به آن «لام بُعد» و «کاف خطاب» متصل میکنیم و از لفظ «ذلک» استفاده میکنیم.
حال سؤال اینجا است که چون قرآن نزد پیامبر و نزدیک ایشان هست، برای اشاره به آن میبایست از لفظ «هذه» استفاده میشد؛ اما چرا از اسم اشاره دور (ذلک) استفاده شده است؟
نظر مفسران
در جواب این سؤال برخی از مفسران گفتهاند «ذلک» به معنای «هذا» است.(۱) و نیز هر کدام از «هذا» و «ذلک» را میتوان به جای یکدیگر استفاده کرد و تفاوتی در اشاره به دور یا نزدیک ندارند.(۲) برخی نیز گفتهاند خداوند برای اینکه به عظمت قرآن توجه بدهد، از اسم اشاره دور استفاده فرموده است و برخی بر این باورند مشار الیه «ذلک» سورههای قبلی قرآن است که از نظر زمانی دورتر بودهاند.(۳) نظرات دیگری نیز بیان کردهاند. از میان مترجمان نیز برخی به «آن کتاب» و برخی به «این کتاب» ترجمه کردهاند.
نظر حضرت آیتالله خامنهای
حضرت آیتالله خامنهای ابتدا این نکته را متذکر میشوند که اشاره کردن به قرآن در برخی آیات با لفظ «هذا» و در برخی آیات با لفظ «ذلک» مسئله مهمی نیست. ایشان میفرمایند: «این اشکالی ندارد که یک جا از آن حقیقت (قرآن)، با اسم اشارهی دور یاد کنند و یک جا با اسم اشاره و ضمیر نزدیک؛ یعنی چیزی غلط نیست... و معنایش این نیست که اینها دو چیزند.»(۴)
سپس دو احتمال درباره استفاده قرآن از لفظ «ذلک» بیان میکنند: «چون کتاب با عظمت است ولو پیش روی شماست اشارهی به دور میکند، مثل اینکه شما با یک نفر که صحبت میکنید وقتی میخواهید او را احترام کنید، میگوئید: آنجناب. چنین فرمودید در حالی که این جنابی است که در مقابل شما نشسته اما میگوئید آنجناب مثلاً. یا بگوئیم «ذلک» یعنی آن چیزی که در ذهن شما بود و همه منتظرش بودید. «ذلک الکتاب» این است که جلوی شما، که ما ترجمه کردیم: «آنک کتاب»(۵). یعنی کتابی که در انتظارش بودید، این است.»(۶)
ایشان «ذلک» را به «آنک» ترجمه کردهاند. زیرا در زبان فارسی «آنک» کلمهای است برای اشاره به دور، اعم از مکان یا زمان. در مقابل «اینک» که برای اشاره به نزدیک است.(۷)
نکته آموزشی دوم
سؤال دوم این است که «تقوا» به چه معناست و منظور از «متقین» در این آیه چه کسانی هستند؟
نظر مفسران
برخی از مفسران بزرگ تقوا را در این آیه به ایمان ترجمه کردهاند و قائلند منظور از «متقین» در اینجا «مؤمنین» است. «متقین عبارتند از مؤمنین. تقوا، صفت گروه خاصى از مؤمنان و یا مرتبهاى از مراتب ایمان نیست، بلکه صفتى است که در تمام مراحل ایمان همراه با ایمان است. بنابراین مراد از متقین، مومنین است؛ نه دسته و طبقهاى خاص از آنان. دلیل این سخن آیات بعد است که در آنها تقواپیشگان به صفاتى که همه مؤمنان از آن برخوردارند توصیف شده و در برابر کافران و منافقان قرار گرفتهاند.»(۸)
برخی نیز متقین را به معنای خود گرفتهاند و گفتهاند دلیل اختصاص هدایت قرآن به متقین (نه همه انسانها) این است که تنها متقین به سخنان قرآن عمل میکنند و غیر متقین به دعوت پیامبر پاسخ منفی میدهند و به آیات الهی عمل نمیکنند و طبیعتاً هدایت نمیشوند.(۹)
متن آیه
ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ
ترجمه
آن کتابی که در انتظارش بودید، این است، هیچ شکی در آن نیست، مایه هدایت برای پرهیزمندان است.
نکته آموزشی اول
اولین سؤال برای ترجمه دقیق آیه این است که چرا خداوند برای اشاره به قرآن از اسم اشاره دور «ذلک» استفاده کرده است؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید بدانیم در زبان عربی، اگر بخواهیم به شخصی یا چیزی نزدیک اشاره کنیم، از الفاظی مانند «ذا» یا «هذا» و مانند آن استفاده میکنیم و اگر بخواهیم به چیزی دور اشاره کنیم، به آن «لام بُعد» و «کاف خطاب» متصل میکنیم و از لفظ «ذلک» استفاده میکنیم.
حال سؤال اینجا است که چون قرآن نزد پیامبر و نزدیک ایشان هست، برای اشاره به آن میبایست از لفظ «هذه» استفاده میشد؛ اما چرا از اسم اشاره دور (ذلک) استفاده شده است؟
نظر مفسران
در جواب این سؤال برخی از مفسران گفتهاند «ذلک» به معنای «هذا» است.(۱) و نیز هر کدام از «هذا» و «ذلک» را میتوان به جای یکدیگر استفاده کرد و تفاوتی در اشاره به دور یا نزدیک ندارند.(۲) برخی نیز گفتهاند خداوند برای اینکه به عظمت قرآن توجه بدهد، از اسم اشاره دور استفاده فرموده است و برخی بر این باورند مشار الیه «ذلک» سورههای قبلی قرآن است که از نظر زمانی دورتر بودهاند.(۳) نظرات دیگری نیز بیان کردهاند. از میان مترجمان نیز برخی به «آن کتاب» و برخی به «این کتاب» ترجمه کردهاند.
نظر حضرت آیتالله خامنهای
حضرت آیتالله خامنهای ابتدا این نکته را متذکر میشوند که اشاره کردن به قرآن در برخی آیات با لفظ «هذا» و در برخی آیات با لفظ «ذلک» مسئله مهمی نیست. ایشان میفرمایند: «این اشکالی ندارد که یک جا از آن حقیقت (قرآن)، با اسم اشارهی دور یاد کنند و یک جا با اسم اشاره و ضمیر نزدیک؛ یعنی چیزی غلط نیست... و معنایش این نیست که اینها دو چیزند.»(۴)
سپس دو احتمال درباره استفاده قرآن از لفظ «ذلک» بیان میکنند: «چون کتاب با عظمت است ولو پیش روی شماست اشارهی به دور میکند، مثل اینکه شما با یک نفر که صحبت میکنید وقتی میخواهید او را احترام کنید، میگوئید: آنجناب. چنین فرمودید در حالی که این جنابی است که در مقابل شما نشسته اما میگوئید آنجناب مثلاً. یا بگوئیم «ذلک» یعنی آن چیزی که در ذهن شما بود و همه منتظرش بودید. «ذلک الکتاب» این است که جلوی شما، که ما ترجمه کردیم: «آنک کتاب»(۵). یعنی کتابی که در انتظارش بودید، این است.»(۶)
ایشان «ذلک» را به «آنک» ترجمه کردهاند. زیرا در زبان فارسی «آنک» کلمهای است برای اشاره به دور، اعم از مکان یا زمان. در مقابل «اینک» که برای اشاره به نزدیک است.(۷)
نکته آموزشی دوم
سؤال دوم این است که «تقوا» به چه معناست و منظور از «متقین» در این آیه چه کسانی هستند؟
نظر مفسران
برخی از مفسران بزرگ تقوا را در این آیه به ایمان ترجمه کردهاند و قائلند منظور از «متقین» در اینجا «مؤمنین» است. «متقین عبارتند از مؤمنین. تقوا، صفت گروه خاصى از مؤمنان و یا مرتبهاى از مراتب ایمان نیست، بلکه صفتى است که در تمام مراحل ایمان همراه با ایمان است. بنابراین مراد از متقین، مومنین است؛ نه دسته و طبقهاى خاص از آنان. دلیل این سخن آیات بعد است که در آنها تقواپیشگان به صفاتى که همه مؤمنان از آن برخوردارند توصیف شده و در برابر کافران و منافقان قرار گرفتهاند.»(۸)
برخی نیز متقین را به معنای خود گرفتهاند و گفتهاند دلیل اختصاص هدایت قرآن به متقین (نه همه انسانها) این است که تنها متقین به سخنان قرآن عمل میکنند و غیر متقین به دعوت پیامبر پاسخ منفی میدهند و به آیات الهی عمل نمیکنند و طبیعتاً هدایت نمیشوند.(۹)
نظر حضرت آیتالله خامنهای
یکی از ویژگیهای تفسیری حضرت آیتالله خامنهای، واکاوی عمیق واژگان قرآن است. یکی از این واژگان، «تقوا» است. ایشان ابتدا معنای دقیق تقوا را بیان میکنند: «تقوا، یعنی مراقب خود بودن. تقوا، یعنی یک انسان بداند که چه کار میکند و هر حرکت خودش را با اراده و فکر و تصمیم انتخاب کند؛ مثل انسانی که سوار بر یک اسب رهوار نشسته، دهانهی اسب در دستش است و میداند کجا میخواهد برود. تقوا، این است.» (۱۰)
و در جای دیگر یک قید به آن افزوده و معنای دقیقتری را ذکر میکنند: «تقوا یعنی پرهیز با حرکت نه پرهیز با سکون... مثل رانندهای که رانندگی میکند اما پرهیز هم میکند و این پرهیز همان است که گفته شد، مراقبت کردن و مواظب خود بودن... تقوا یعنی پرهیز در حال حرکت و مراقبت در حال حرکت، در میدانها حرکت بکنید، اما مواظب باشید.»(۱۱)
بر اساس همین معنا از واژه «تقوا» ایشان قائل است که متقین به معنای مومنین نیست. «قرآن کریم میگوید: «هدی للمتقین»؛ نمیگوید «هدی للمؤمنین». «هدی للمتّقین» یعنی اگر یک نفر باشد که دین هم نداشته باشد، اما تقوا داشته باشد - ممکن است کسی دین نداشته باشد، اما به همین معنایی که گفتم، تقوا داشته باشد - او بلاشک از قرآن هدایت خواهد گرفت و مؤمن خواهد شد. اما اگر مؤمن تقوا نداشته باشد، احتمالاً در ایمان هم پایدار نیست. بستگی به شانسش دارد: اگر در فضای خوبی قرار گرفت، در ایمان باقی میماند؛ اگر در فضای خوبی قرار نگرفت، در ایمان باقی نمیماند.»(۱۲)
نتیجه این می شود که: «اگر [تقوا] برای ما حاصل بشود، آن وقت هدایت قرآنی هم برای ما آسانتر میشود؛ (چون فرمود) «هُدًی لِلمُتَّقین». تقوا که بود، هدایتْ حتمی است؛ چون این قرآن، «هادیِ» بعضی و بعضی را «مُضل» (است) یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدی مَن یَشاء.(۱۳) این جوری است که بعضیها را از آن طرف میبرد، بعضیها را هدایت میکند. هدایت مال متّقین است.»(۱۴)
بر اساس این نظر، فرآیند تأثیر تقوا بر هدایت الهی و تبدیل شدن انسانها (چه مؤمن و چه غیر مؤمن) به هدایت یافتگان اینگونه است که: «(متقین کسانی) بودند که فوراً فطرتشان (به دعوت پیامبر) پاسخ داد و آن پاسخ را پذیرفتند و به قبول تلقی کردند، شدند مؤمن. خدایمتعال هم ـ چون آنها اهل تقوا بودند (تقوا در پائینترین مراحل) ـ مواظبت میکردند به راه خطا نروند مراقب بودند حقیقت را نپوشانند و اسیر موانع فهم حقیقت نشوند و لذا شدند اهل هدایت.»(۱۵)
همچنین بر اساس این نظر، رهبر انقلاب معتقدند در این آیات سوره بقره، خداوند انسانها را به سه دسته «متقین، کافران، منافقان» تقسیم کرده است نه «مومنان، کافران، منافقان». «هدی للمتقین، که انسانها را خدای متعال تقسیم کرده به کسانی که: متقین هستند، و کسانی که کافرین هستند، و کسانی که منافقین هستند.»(۱۶)
به همین دلیل ایشان، آیات بعدی را در واقع شش خصوصیت و ویژگی متقین میدانند نه ویژگیهای مومنین. «برای همین متقین شش خصوصیت بیان شده که این شش خصوصیت در یک انسان، در حقیقت عناصر تشکیل دهندهی تقواست و آن تقوای صحیح و عینی با این شش خصوصیت در انسان تأمین میشود» (۱۷)
معادل صحیح واژه «تقوا» در زبان فارسی
حضرت آیتالله خامنهای، برای ترجمه دقیق آیه، معادل صحیح نیز پیشنهاد میدهند. ایشان قائلاند بهترین معادل برای ترجمه لفظ متقین، واژه «پرهیزمندان» است: «کلمهی پرهیز در اینجا یک کلمهای است درست، منتها چون پرهیزگاران در ترجمهی متقین زیاد تکرار شده و در ذهنها آن حساسیت لازم را به معنا برنمیانگیزد، من ترجیح دادم بگوئید پرهیزمندان البته پرهیزمندان را هم چون جا نیفتاده اصرار ندارم بگوئید.»
ایشان نیز در باب فن ترجمه و معادل یابی با نکته مهمی اشاره میکنند که برای اهل زبان و مترجمین قرآن سودمند است. ایشان در توضیح معادلی که برای لفظ متقین انتخاب کردند، چنین میگویند: «خود بنده آن سالهای قدیم تقوا را پرواگرفتن و پرواداشتن معنا میکردم، اما بعد فکر کردم دیدم عبارت پرواکاران و پروامندان یک عبارت نامأنوسی است و هیچ مصطلح نیست، یعنی آن موسیقی لغت باید بر گوش سنگینی نکند، باید زیبا به گوش برسد تا رایج شود و این یکی از رازهای واژهگزینی است.»(۱۸)
پیامهای تربیتی
در نهایت این سؤال پیش میآید که این ترجمه چه تأثیری در فهم و برداشت از آیه دارد؟ بر اساس نظر حضرت آیتالله خامنهای، از نظر تربیتی چند پیامد مهم و بسیار تأثیرگذار در زندگی انسان دارد:
اول اینکه:
بر اساس نظر ایشان، تقوا اختصاص به انسانهای مؤمن ندارد و مهمتر از آن مسیر رسیدن به ایمان و هدایت قرآن است. بر این اساس انسانهای بیایمان نیز میتوانند تقوا داشته باشند و همین تقوا و پرهیزمندی، باعث میشود، مورد هدایت قرآن واقع شوند و تبدیل به انسان مؤمن شوند و بالعکس اگر انسانهای مؤمن، تقوا نداشته باشند، این بیتقوایی، باعث میشود مورد هدایت قرآن واقع نشوند و تبدیل به انسانهای بیایمان شوند. بنابراین نتیجه تقوا در هر صورت، هدایت قرآن است.(۱۹)
دوم اینکه:
بر اساس این نظر، تقوا جایگاه بسیار مهمی را در زندگی انسانها (مؤمن و غیر مؤمن) ایفا میکند. به طوری که میتوان گفت راه نجات تمام انسانها، «تقوا» است و میتوان گفت نسخه درمان تمام دردهای جوامع کنونی است. دنیای غرب میخواهد انسانها را به سمت گمراهی بکشاند و قرآن می خواهد به سمت هدایت ببرد. حال اگر کسی تقوا (به همان معنای مد نظر رهبر انقلاب) را رعایت کرد، آن وقت قرآن میتواند او را هدایت کند؛ اما اگر کسی چشم بسته و بدون مراقبت و سرمست و دربست در اختیار شهوات خود و دیگران بود، قرآن او را هدایت نمیکند.(۲۰)
سوم اینکه:
بر اساس نظر ایشان، پیمودن مسیر توحید و سعادت آسان و راحت خواهد شد. یعنی:«اگر ما تقوا را با همین معنا در نظر بگیریم، به نظر من راحت میشود راه را طی کرد... اگر [کسی] متدیّن است، ببینید چه کار میکند. این اقدام، این حرف، این رفاقت، این درس و این فعل و درک، آیا درست است یا درست نیست. همین که او فکر میکند درست است یا درست نیست، این همان تقواست. اگر متدیّن نیست، چنانچه همین حالت را داشته باشد، این حالت او را به دین راهنمایی خواهد کرد.»(۲۱)
چهارم اینکه:
تقوا به این معنا هم دارای مراتب است و هم حالت تأثیر و تأثر دارد. یعنی تقوا باعث بهرهمندی از هدایت قرآن میشود و این هدایت باعث تقوای بیشتر میشود. به این صورت که: «این تقوا در همهی مراحل هدایت کار خودش را میکند. یعنی بعد از این مرحله اول که تقوای آنها موجب شد به ایمان و به حق روی بیاورند، بعد از این مرحله، در هر درجهای که بالا میروند، باز اگر تقوا درآنها باشد آنها را به جلو میبرد، هدایت آنها را بیشتر میکند و بصیرت بیشتری به آنها میدهد.» (۲۲) لذا «هر چه تقوا بالاتر باشد، هدایت روشنتر و بالاتر است.»(۲۳)
۱) التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص: ۵۱
۲) التحریر و التنویر، ج۱، ص: ۲۱۷
۳) التفسیر الکبیر، ج۲، ص: ۲۵۹
۴) جلسه دهم تفسیر سوره بقره ۱۳۷۰/۰۸/۰۸
۵) فرهنگ فارسی معین (نَ) کلمهای است دال بر اشاره به دور اعم از مکان و زمان
۶) جلسه یازدهم تفسیر سوره بقره، ۱۳۷۰/۰۸/۱۵
۷) لغت نامه دهخدا و فرهنگ فارسی معین، ذیل کلمه آنک.
۸) المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص: ۴۳
۹) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص: ۱۱۸
۱۰) دیدار جمعی از جوانان، ۱۳۷۷/۰۲/۰۷
۱۱) جلسه هشتم تفسیر سوره بقره، ۱۳۷۰/۰۷/۲۴
۱۲) دیدار جمعی از جوانان، ۱۳۷۷/۰۲/۰۷
۱۳) نحل، ۹۳
۱۴) دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن، ۱۳۹۸/۰۱/۲۶
۱۵) جلسه دهم تفسیر سوره بقره ۱۳۷۰/۰۸/۰۸
۱۶) جلسه بیست و دوم تفسیر سوره بقره، ۱۳۷۱/۰۱/۲۶
۱۷) جلسه هشتم تفسیر سوره بقره ۱۳۷۰/۰۷/۲۴
۱۸) جلسه هشتم تفسیر سوره بقره، ۱۳۷۰/۰۷/۲۴
۱۹) دیدار جمعی از جوانان، ۱۳۷۷/۰۲/۰۷
۲۰) جلسه هشتم تفسیر سوره بقره ۱۳۷۰/۰۷/۲۴
۲۱) دیدار جمعی از جوانان ۱۳۷۷/۰۲/۰۷
۲۲) جلسه دهم تفسیر سوره بقره ۱۳۷۰/۰۸/۰۸
۲۳) دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن، ۱۳۹۸/۰۱/۲۶
یکی از ویژگیهای تفسیری حضرت آیتالله خامنهای، واکاوی عمیق واژگان قرآن است. یکی از این واژگان، «تقوا» است. ایشان ابتدا معنای دقیق تقوا را بیان میکنند: «تقوا، یعنی مراقب خود بودن. تقوا، یعنی یک انسان بداند که چه کار میکند و هر حرکت خودش را با اراده و فکر و تصمیم انتخاب کند؛ مثل انسانی که سوار بر یک اسب رهوار نشسته، دهانهی اسب در دستش است و میداند کجا میخواهد برود. تقوا، این است.» (۱۰)
و در جای دیگر یک قید به آن افزوده و معنای دقیقتری را ذکر میکنند: «تقوا یعنی پرهیز با حرکت نه پرهیز با سکون... مثل رانندهای که رانندگی میکند اما پرهیز هم میکند و این پرهیز همان است که گفته شد، مراقبت کردن و مواظب خود بودن... تقوا یعنی پرهیز در حال حرکت و مراقبت در حال حرکت، در میدانها حرکت بکنید، اما مواظب باشید.»(۱۱)
بر اساس همین معنا از واژه «تقوا» ایشان قائل است که متقین به معنای مومنین نیست. «قرآن کریم میگوید: «هدی للمتقین»؛ نمیگوید «هدی للمؤمنین». «هدی للمتّقین» یعنی اگر یک نفر باشد که دین هم نداشته باشد، اما تقوا داشته باشد - ممکن است کسی دین نداشته باشد، اما به همین معنایی که گفتم، تقوا داشته باشد - او بلاشک از قرآن هدایت خواهد گرفت و مؤمن خواهد شد. اما اگر مؤمن تقوا نداشته باشد، احتمالاً در ایمان هم پایدار نیست. بستگی به شانسش دارد: اگر در فضای خوبی قرار گرفت، در ایمان باقی میماند؛ اگر در فضای خوبی قرار نگرفت، در ایمان باقی نمیماند.»(۱۲)
نتیجه این می شود که: «اگر [تقوا] برای ما حاصل بشود، آن وقت هدایت قرآنی هم برای ما آسانتر میشود؛ (چون فرمود) «هُدًی لِلمُتَّقین». تقوا که بود، هدایتْ حتمی است؛ چون این قرآن، «هادیِ» بعضی و بعضی را «مُضل» (است) یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدی مَن یَشاء.(۱۳) این جوری است که بعضیها را از آن طرف میبرد، بعضیها را هدایت میکند. هدایت مال متّقین است.»(۱۴)
بر اساس این نظر، فرآیند تأثیر تقوا بر هدایت الهی و تبدیل شدن انسانها (چه مؤمن و چه غیر مؤمن) به هدایت یافتگان اینگونه است که: «(متقین کسانی) بودند که فوراً فطرتشان (به دعوت پیامبر) پاسخ داد و آن پاسخ را پذیرفتند و به قبول تلقی کردند، شدند مؤمن. خدایمتعال هم ـ چون آنها اهل تقوا بودند (تقوا در پائینترین مراحل) ـ مواظبت میکردند به راه خطا نروند مراقب بودند حقیقت را نپوشانند و اسیر موانع فهم حقیقت نشوند و لذا شدند اهل هدایت.»(۱۵)
همچنین بر اساس این نظر، رهبر انقلاب معتقدند در این آیات سوره بقره، خداوند انسانها را به سه دسته «متقین، کافران، منافقان» تقسیم کرده است نه «مومنان، کافران، منافقان». «هدی للمتقین، که انسانها را خدای متعال تقسیم کرده به کسانی که: متقین هستند، و کسانی که کافرین هستند، و کسانی که منافقین هستند.»(۱۶)
به همین دلیل ایشان، آیات بعدی را در واقع شش خصوصیت و ویژگی متقین میدانند نه ویژگیهای مومنین. «برای همین متقین شش خصوصیت بیان شده که این شش خصوصیت در یک انسان، در حقیقت عناصر تشکیل دهندهی تقواست و آن تقوای صحیح و عینی با این شش خصوصیت در انسان تأمین میشود» (۱۷)
معادل صحیح واژه «تقوا» در زبان فارسی
حضرت آیتالله خامنهای، برای ترجمه دقیق آیه، معادل صحیح نیز پیشنهاد میدهند. ایشان قائلاند بهترین معادل برای ترجمه لفظ متقین، واژه «پرهیزمندان» است: «کلمهی پرهیز در اینجا یک کلمهای است درست، منتها چون پرهیزگاران در ترجمهی متقین زیاد تکرار شده و در ذهنها آن حساسیت لازم را به معنا برنمیانگیزد، من ترجیح دادم بگوئید پرهیزمندان البته پرهیزمندان را هم چون جا نیفتاده اصرار ندارم بگوئید.»
ایشان نیز در باب فن ترجمه و معادل یابی با نکته مهمی اشاره میکنند که برای اهل زبان و مترجمین قرآن سودمند است. ایشان در توضیح معادلی که برای لفظ متقین انتخاب کردند، چنین میگویند: «خود بنده آن سالهای قدیم تقوا را پرواگرفتن و پرواداشتن معنا میکردم، اما بعد فکر کردم دیدم عبارت پرواکاران و پروامندان یک عبارت نامأنوسی است و هیچ مصطلح نیست، یعنی آن موسیقی لغت باید بر گوش سنگینی نکند، باید زیبا به گوش برسد تا رایج شود و این یکی از رازهای واژهگزینی است.»(۱۸)
پیامهای تربیتی
در نهایت این سؤال پیش میآید که این ترجمه چه تأثیری در فهم و برداشت از آیه دارد؟ بر اساس نظر حضرت آیتالله خامنهای، از نظر تربیتی چند پیامد مهم و بسیار تأثیرگذار در زندگی انسان دارد:
اول اینکه:
بر اساس نظر ایشان، تقوا اختصاص به انسانهای مؤمن ندارد و مهمتر از آن مسیر رسیدن به ایمان و هدایت قرآن است. بر این اساس انسانهای بیایمان نیز میتوانند تقوا داشته باشند و همین تقوا و پرهیزمندی، باعث میشود، مورد هدایت قرآن واقع شوند و تبدیل به انسان مؤمن شوند و بالعکس اگر انسانهای مؤمن، تقوا نداشته باشند، این بیتقوایی، باعث میشود مورد هدایت قرآن واقع نشوند و تبدیل به انسانهای بیایمان شوند. بنابراین نتیجه تقوا در هر صورت، هدایت قرآن است.(۱۹)
دوم اینکه:
بر اساس این نظر، تقوا جایگاه بسیار مهمی را در زندگی انسانها (مؤمن و غیر مؤمن) ایفا میکند. به طوری که میتوان گفت راه نجات تمام انسانها، «تقوا» است و میتوان گفت نسخه درمان تمام دردهای جوامع کنونی است. دنیای غرب میخواهد انسانها را به سمت گمراهی بکشاند و قرآن می خواهد به سمت هدایت ببرد. حال اگر کسی تقوا (به همان معنای مد نظر رهبر انقلاب) را رعایت کرد، آن وقت قرآن میتواند او را هدایت کند؛ اما اگر کسی چشم بسته و بدون مراقبت و سرمست و دربست در اختیار شهوات خود و دیگران بود، قرآن او را هدایت نمیکند.(۲۰)
سوم اینکه:
بر اساس نظر ایشان، پیمودن مسیر توحید و سعادت آسان و راحت خواهد شد. یعنی:«اگر ما تقوا را با همین معنا در نظر بگیریم، به نظر من راحت میشود راه را طی کرد... اگر [کسی] متدیّن است، ببینید چه کار میکند. این اقدام، این حرف، این رفاقت، این درس و این فعل و درک، آیا درست است یا درست نیست. همین که او فکر میکند درست است یا درست نیست، این همان تقواست. اگر متدیّن نیست، چنانچه همین حالت را داشته باشد، این حالت او را به دین راهنمایی خواهد کرد.»(۲۱)
چهارم اینکه:
تقوا به این معنا هم دارای مراتب است و هم حالت تأثیر و تأثر دارد. یعنی تقوا باعث بهرهمندی از هدایت قرآن میشود و این هدایت باعث تقوای بیشتر میشود. به این صورت که: «این تقوا در همهی مراحل هدایت کار خودش را میکند. یعنی بعد از این مرحله اول که تقوای آنها موجب شد به ایمان و به حق روی بیاورند، بعد از این مرحله، در هر درجهای که بالا میروند، باز اگر تقوا درآنها باشد آنها را به جلو میبرد، هدایت آنها را بیشتر میکند و بصیرت بیشتری به آنها میدهد.» (۲۲) لذا «هر چه تقوا بالاتر باشد، هدایت روشنتر و بالاتر است.»(۲۳)
۱) التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص: ۵۱
۲) التحریر و التنویر، ج۱، ص: ۲۱۷
۳) التفسیر الکبیر، ج۲، ص: ۲۵۹
۴) جلسه دهم تفسیر سوره بقره ۱۳۷۰/۰۸/۰۸
۵) فرهنگ فارسی معین (نَ) کلمهای است دال بر اشاره به دور اعم از مکان و زمان
۶) جلسه یازدهم تفسیر سوره بقره، ۱۳۷۰/۰۸/۱۵
۷) لغت نامه دهخدا و فرهنگ فارسی معین، ذیل کلمه آنک.
۸) المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص: ۴۳
۹) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص: ۱۱۸
۱۰) دیدار جمعی از جوانان، ۱۳۷۷/۰۲/۰۷
۱۱) جلسه هشتم تفسیر سوره بقره، ۱۳۷۰/۰۷/۲۴
۱۲) دیدار جمعی از جوانان، ۱۳۷۷/۰۲/۰۷
۱۳) نحل، ۹۳
۱۴) دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن، ۱۳۹۸/۰۱/۲۶
۱۵) جلسه دهم تفسیر سوره بقره ۱۳۷۰/۰۸/۰۸
۱۶) جلسه بیست و دوم تفسیر سوره بقره، ۱۳۷۱/۰۱/۲۶
۱۷) جلسه هشتم تفسیر سوره بقره ۱۳۷۰/۰۷/۲۴
۱۸) جلسه هشتم تفسیر سوره بقره، ۱۳۷۰/۰۷/۲۴
۱۹) دیدار جمعی از جوانان، ۱۳۷۷/۰۲/۰۷
۲۰) جلسه هشتم تفسیر سوره بقره ۱۳۷۰/۰۷/۲۴
۲۱) دیدار جمعی از جوانان ۱۳۷۷/۰۲/۰۷
۲۲) جلسه دهم تفسیر سوره بقره ۱۳۷۰/۰۸/۰۸
۲۳) دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن، ۱۳۹۸/۰۱/۲۶