• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1396/11/11
گفت‌وگو با نادر طالب‌زاده، کارگردان و کارشناس رسانه

فیلمساز «مصلح» یا فیلمساز «معمولی»؛ مسئله این است!

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif یکی از قالب‌های مهم و تأثیرگذار سینمای اجتماعی و تاریخی، قالب مستند است. مستند به دلیل ساختار و روایت ساده‌ی خود، از قدرت تأثیرگذاری و اقناع بالایی در مخاطب برخوردار است و به‌همین دلیل در سال‌های اخیر، در حوزه‌ی افکار عمومی به شدت مورد توجه قرار گرفته است. برهمین اساس ۲۱ دی ماه سال جاری، رهبر انقلاب با گروهی از مستند‌سازان جوان دیدار و گفت‌وگو کردند. ماحصل این دیدار، پیامی بود که رهبر انقلاب با عنوان «پیامی به جمعی از مستند‌سازان جوان»، در پنج فراز و یک روز پس از دیدار به نگارش درآوردند. به‌همین مناسبت پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR پیرامون وضعیت سینمای مستند در ایران و جهان، گفت‌وگویی با جناب آقای نادر طالب‌زاده، کارگردان سینما، و از کارشناسان رسانه و مستند‌سازان انقلاب اسلامی انجام داده است.

* به‌نظر‌ می‌رسد طی سال‌های اخیر ژانر «مستند» از اهمیت قابل توجهی میان اهالی رسانه برخوردار شده است. علت این افزایش اقبال چیست؟
برای پاسخ به این سؤال لازم است که ابتدای سیر توجه به این ژانر پس از پیروزی انقلاب اسلامی را در نظر بگیریم؛ ما سه مرحله را پس از انقلاب تجربه کرده‌ایم. مرحله‌ی نخست در ابتدای انقلاب بود که اقبال خوبی نسبت به ساخت مستندهای دفاع مقدس و جنگ وجود داشت و سعی می‌شد حاوی مجموعه‌ی معارف انقلاب اسلامی باشد که شهید آوینی و گروه روایت فتح از جمله مهم‌ترین تولید‌کنندگان این نوع مستند‌ها بوده‌اند. در مرحله‌ی دوم، همه‌ی مستندسازان-اعم از مستندسازان قدیمی و جدید- به ساخت مستند در موضوعات گوناگون دست زدند و مرحله‌ی سوم که طی ۶، ۷ سال اخیر رخ داده است، توسط گروهی از جوانان انقلابی آغاز شده است که به دنبال موضوعات خاص و بکر رفتند که اتفاقا استقبال زیاد مخاطب را نیز به همراه داشت تا اندازه‌ای که مثلا یک فیلم در ۳۰۰ و یا ۴۰۰ دانشگاه اکران ‌شده است. مستند‌هایی با موضوعات فتنه، بانکداری، ربا، مشکلات کارگران و... که در سال‌های اخیر توسط جوانان انقلابی تولید شد و بسیار هم مورد توجه قرار گرفت.

* در سال‌های اخیر شاهد هستیم که دشمن با تولید آثار مستند، در صدد تاریخ‌سازی و جعل تاریخ ایران است، به‌نظر شما چرا جبهه‌ی انقلاب اسلامی علی‌رغم در اختیار داشتن اسناد و مدارک در این حوزه آن‌چنان که انتظار می‌رود در مقام پاسخ برنیامده است؟
متأسفانه سینمای مستند ما، طی سال‌هایی دچار نوعی «بی‌عاری فرهنگی» شد. انقلاب ما در برهه‌هایی دچار نوعی بیماری و اسکیزوفرنیای فرهنگی شد که این موضوع نیز در بروز بی‌عاری فرهنگی اثر داشت. اما نسل جدید مستندسازان که نسلی انقلابی هستند و چند روز قبل هم رهبر انقلاب پیام مهمی را در رابطه با آنها صادر کردند، نسل دغدغه‌مندی هستند و دست به کارهای جدیدی زده‌اند. از جمله ویژگی‌های مهم این نسل این است که مخاطب عام دارند و عموم مردم پای مستند آنها می‌نشینند چرا که آنها کاملا مستند و با استفاده از اسناد، فیلم و صوت حرف خود را بیان می کنند.

* با وجود نسل جدید مستند‌ساز، به نظر می‌رسد همچنان خلاءهای مهمی وجود دارد که دشمن به آنها می پردازد. علت وجود چنین خلاءهای مهمی به خصوص در موضوعات تاریخی چیست؟
 یکی از دلایل مهم وجود چنین خلاهایی پراکندگی نیروهای فکری در ایران است. نیروهای فکری که خلاق هستند همدیگر را کم می‌بینند. از دیگر دلایل مهم این است که با وجود داشتن فرماندهان جنگ نرم، یک قرارگاه جنگ نرم وجود ندارد و این بزرگ ترین اشکال است.

البته دستاوردها در این زمینه هم کم نبوده است و در عرصه‌هایی مانند فیلم داستانی جهش‌های خوبی داشته‌ایم و کارهای بسیار خوبی می‌بینیم. در زمینه‌ی ایجاد شبکه‌های تلویزیونی تحولی ایجاد شده است و دو شبکه‌ی مستند و افق، عرصه‌های بسیار مناسبی هستند. در این دوره تعداد زیادی برنامه‌ی گفت‌وگو محور تولید شده است که قابلیت نقادی در آنها وجود دارد و تا پیش از این نبوده است.

* یکی از موضوعاتی که رهبر انقلاب در پیام اخیر خود بر آن تأکید داشته‌اند، حفظ جهت انقلابی در کارهای مستند است. اینکه یک مستندساز جهت انقلابی داشته باشد به چه معنا است و آیا این مهم با حرفه‌ای بودن در این امر منافاتی دارد؟
نگاه رهبر انقلاب به مستند‌سازی انقلابی با محوریت «انقلاب اسلامی» معنا می‌شود، به عبارت دیگر، یعنی همان کسانی که دغدغه‌ی انقلاب دارند. از نظر من اینها افرادی هستند که نگاه «مصلحانه» دارند و برای حفظ و پیش‌برد انقلاب اسلامی فعالیت می‌کنند. این موضوع نه تنها منافاتی با حرفه‌ای بودن ندارد، بلکه عین حرفه‌ای بودن است؛ هر کشور و نظامی دارای مختصات خود است و انقلاب اسلامی هم زبان رسانه‌ی خود را دارد.

گروه جدید فیلم‌سازان انقلابی نیز فرزندان همین آب و خاک هستند، اما تا به حال این چنین تجمع نداشته‌اند و گردهم نیامده بودند. این افراد با آموزش‌های خوبی که در دوره‌هایی مانند جشنواره‌ی عمار دیده‌اند، اصول حرفه‌ای بودن را می‌آموزند و به کار خود ادامه می‌دهند. بنابراین، حرفه‌ای بودن هیچ منافاتی با انقلابی بودن در این عرصه ندارد و انقلاب اسلامی نیز به افرادی نیاز دارد که محوریت حیات آنها باشد.

* بسیاری مستند اجتماعی را با گزارش ناامیدی یکسان می‌دانند. از سویی دیگر در جامعه نیز با سیاهی‌هایی روبرو هستیم. چگونه یک مستندساز می‌تواند از سویی به گزارش سیاهی‌ها بپردازد و از سویی دیگر از القای یأس و ناامیدی در جلوگیری کند؟
این موضوع به خود مستندساز بستگی دارد. فردی که در وجود خود، آینده‌ی روشنی نمی‌بیند، در همان حد فیلم می‌سازد و اگر به تولید شاهکاری هم دست بزند در آن سوی اثر افق روشنی دیده نمی‌شود و لذا این دسته از فیلم‌سازان - حتی در کشورهای غربی- راهکاری ارائه نمی‌دهند. دراین‌باره یک مثال می‌زنم، در نظر بگیرید فردی می‌آید درباره‌ی افسردگی و بیماری‌های روانی بازماندگان جنگ‌های خلیج‌ فارس یا ویتنام فیلم می‌سازد و تصاویری بسیار ناراحت کننده‌ای ارائه می‌دهد، اما اگر یک مسلمان با اندیشه‌های اسلامی این فیلم را می‌ساخت به ریشه‌های این موضوع می‌پرداخت و عنوان می‌کرد که جنگ خلیج فارس به دلیل تجاوز به حریم اسلام بود و ویتنام نیز تجاوز به حریم مردمی بود که به آمریکا حمله نکرده بودند و کل جنگ به دلیل مسائلی چون فروش اسلحه و سیاست خارجی آمریکا به وقوع پیوست و در نتیجه مستند صرفا با ارائه سیاهی‌ها تمام نمی‌شد. این دو نوع نگاه، به دو نوع انسان باز می‌گردد که یکی «مصلح» و دیگری انسانی معمولی است؛ زمانی که ما از انسان مصلح صحبت می‌کنیم یعنی این افراد تنها به بیان مشکلات اکتفا نمی‌کنند. این موضوع در غرب نیز وجود دارد و ممکن است فردی آزاده باشد و به فکر اصلاح باشد اما عمدتا تصویری ناامیدکننده ارائه می دهند. در ایران پس از انقلاب نیز این دو نگاه در میان فیلم‌سازان وجود داشته است. برای مثال ایده‌ی فیلم «عروسی خوبان» از خود من و بر اساس زندگی یکی از دوستان جانباز من بود که تا پایان عمر نیز علی‌رغم بیماری‌های اعصاب و روان، عاشق و واله انقلاب باقی ماند، اما فردی که فیلم را کارگردانی کرد، بدون اجازه، آن اثر را از حوزه‌ی هنری گرفت و فیلم را به آن شکل درست کرد و با آن نگاه سیاه تغییر داد.

* چرا سینمای اجتماعی ما به بیان صرف مشکلات اکتفا کرده است؟ آیا اساسا سینما وظیفه‌ای فراتر از ابراز مشکلات ندارد؟
این موضوع نیز به وضع حالی، درک و فهم سازنده باز می‌گردد. سینما قطعا می‌تواند اصلاح‌گر نیز باشد. مشکلات همیشه بوده و هست و سینماگران غیرمتعهد به جریان انقلاب اسلامی نیز آن را به نمایش گذاشته‌اند اما هنر سینماگر انقلابی این است که تنها القای ناامیدی نکند و یک مرحله به جلوتر برود تا طرح موضوع از طریق وی مورد توجه قرار گیرد.

همه‌ی اینها بستگی به این دارد که فیلمساز تا چه اندازه در حقیقت مستقر باشد و تا چه میزان خود را متعهد به اصلاح بداند. سال‌ها قبل و در زمان حیات شهید آوینی، آثار فیلم‌سازی آمریکایی به ایران آمد که تا به آن سال کسی چنین آثاری در آمریکا ندیده بود. او در یک فیلم ۹۰ دقیقه‌ای با تصاویری بسیار مناسب نشان داد که اوضاع فعلی بشر و مصائب آن، به دلیل عدم توجه به ارزش‌های بشری است. آثار این فیلمساز در حدی بود که شهید آوینی پس از آنکه فیلم‌ها را به او نشان دادم گفت: «او هم که مثل ما فیلم می سازد!»

بنابراین همه‌ی اینها به شخص فیلم‌ساز بازمی‌گردد که تا چه اندازه روحیه‌ی آزادمنشی داشته باشد. من وقتی آن فیلم‌ساز آمریکایی را از نزدیک دیدم، واقعا روحیه‌ی آزادمنشانه‌ی عجیبی در وی وجود داشت و دارای سلوک معنوی بود. همه‌ی بحث‌ها را در یک جمله خلاصه می‌کنم، این که باید ببینیم فیلم‌ساز مصلح است یا معمولی!

* هم اکنون چه ظرفیت‌های مهمی در سینمای مستند ایران وجود دارد که بلااستفاده باقی مانده است؟
مسیری که هم اکنون مستندسازان پی می‌گیرند، مسیر خوبی است و باید آن را ادامه بدهند. علاوه‌براین فیلم‌سازان متعهد ما نباید از فیلم‌های داستانی نیز غافل باشند که البته این کار هم در حال پیگیری است و دوره‌های خوبی در حال  برگزاری است. همچنین ما باید نسبت به بین‌المللی نمودن کار و هدف خود نیز دغدغه داشته باشیم و فراموش نکنیم که به فیلم‌سازان عراقی، لبنانی، بحرینی، سوری، یمنی و هر آنکه در محور مقاومت وجود دارد نیز تعهد داریم و باید برای آنها نیز دوره‌هایی برگزار نموده و آنها را مورد حمایت قرار دهیم. این را هم بگویم که تمامی این کارها به دور از کارهای ارشاد و دانشگاه و کاملا مستقل از حدود ۵ سال قبل آغاز شده است.

این را هم بگویم، واقعا طی‌سال های اخیر بسیاری از موانع برداشته شده و امروز می‌بینیم که مستند یک جوان بیست و چند ساله به روی آنتن شبکه‌ی یک می‌رود. این در حالی است که ۳۰ سال قبل به شخصی مانند آوینی هم اجازه نمی‌دادند از آنتن صدا و سیما استفاده کند. این یک فرهنگ جدید است که یک فیلم اولی جلوی دوربین بیاید که پیش از آن اصلا وجود نداشت. باید با آوینی ده‌ها مصاحبه انجام می‌شد و از نوشته‌هایش از او می پرسیدند اما این اتفاق هرگز نیفتاد. علاوه‌براین، همین‌ که مسئولان فرهنگی ابراز می‌کنند که آمادگی لازم را برای حمایت از فیلمسازان انقلابی دارند جای مسرت است، اینکه از این نیروهای جوان و مؤمن و انقلابی دعوت می‌کنند واقعا یک پیروزی و موفقیت بزرگ است، اما در کنار این، همچنان بودجه‌ی خوبی برای کارهای جدید در نظر گرفته نمی‌شود. بی‌تردید باید برای جنگ نرم هزینه‌ی بیشتری کنار گذاشته شود که به نظرم هنوز بعضی‌ها به این نتیجه نرسیده‌اند.