1395/09/09
ضرورت پرداخت سینمای ایران به زندگی انبیاء الهی
چرا آنها میسازند و ما نمیسازیم؟
سریال یوسف پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به کارگردانی مرحوم «فرجالله سلحشور» را میتوان از تولیدات موفق جمهوری اسلامی در عرصهی بازنمایی چهرهی پیامبران الهی در قاب تصویر برشمرد. در همین رابطه، پس از اتمام تولید این مجموعه، رهبر انقلاب در دیداری به تاریخ (۱۳۸۸/۰۹/۰۹)، با عوامل و دستاندرکاران این مجموعه به گفتوگو پرداختند. از جمله مهمترین بیانات رهبر انقلاب در توصیف این اثر هنری: «به تصویر کشیده شدن شخصیتی جامعالاطراف و نبوّت واقعی از یوسف پیامبر بود». حال همزمان با سالروز این دیدار، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشتی از آقای سعید مستغاثی، پژوهشگر و مدرس سینما به اهمیت بازنمایی تصویری صادق و بدون تحریف از پیامبران الهی پرداخته است.
از نخستین روزهای تأسیس سینما در غرب و در ایالات متحده، ترویج ایدئولوژی آمریکایی یا همان آرمانهای صهیونی عمدهترین هدف به شمار میآمد. ایدئولوژیای که فراتر از اندیشههایی مانند اومانیسم و سکولاریسم و سیستم سیاسی منتج از آن یعنی لیبرالسرمایه داری، نظریهی آخرالزمانی یا به عبارت دیگر مسیحاگرایی را ترویج میکرد که بهعنوان محور اندیشههای صهیونی، بهطور گستردهای در سینمای غرب به تصویر کشیده شد.
بر همین اساس، به تصویر کشیدن تاریخ جعلی دربارهی پیامبران الهی و غیرالهی که براساس روایات و داستانهای عبرانی و عهد عتیق قرار داشت، از اصلیترین و محوریترین بخشهای این مسیحاگرایی یا نگرش آخرالزمانی است. بهخصوص موضوع زندگی، برانگیخته شدن و تصلیب حضرت عیسی مسیح علیهالسلام که یکی از دیرینهترین موضوعات تاریخ سینما به شمار میآید و تقریبا از همان اوان پیدایش هنر هفتم و دوران سینمای صامت تا به امروز، به انحاء مختلف و از زوایای گوناگون و توسط بسیاری از فیلمسازان برجستهی تاریخ سینما، جلوی دوربین و بر پردهی سالنهای سینما رفته است.
ادای یک وظیفه
براساس آمار موجود، تاکنون ۲۵۰ فیلم دربارهی حضرت عیسی علیهالسلام، ۱۲۰ فیلم دربارهی حضرت موسی علیهالسلام، ۴۰ فیلم با موضوع بودا و ۸۹ فیلم هم دربارهی سایر پیامبران الهی از جمله حضرت ابراهیم، حضرت یوسف و حضرت داوود علیهمالسلام ساخته شده است. بهطوریکه گویا اغلب فیلمسازان بزرگ تاریخ سینما وظیفهی خود میدانستند که بهگونهای به ماجرای حضرت مسیح علیهالسلام بپردازند. این پرداخت، شیوهها و فرمهای مختلفی داشت؛ نقل کامل زندگی ایشان که جزئیات تولد و بعثت و معجزات و ارتباط با حواریون را در بر میگرفت (برگرفته از همان حکایات جعلی و ساختگی عبرانی و عهد عتیقی)، اشاراتی مختصر و یا حکایتی از حضرت مسیح در پسزمینهی داستان اصلی فیلم، بازگویی داستانهای حضرت مریم سلاماللهعلیها و یا دیگر قدیسین و بالاخره خلق شخصیتها و کاراکترها و قهرمانهایی در داستانهای خیالی که به لحاظ خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی و تاریخی بر شخصیت حضرت عیسی مسیح علیهالسلام منطبق میشدند. از این طریق نوعی از فیلم در سینما پدید آمد که امروزه محور تولیدات جریان اصلی سینمای غرب به خصوص هالیوود را تشکیل میدهد به نام سینمای آخرالزمانی!
سینمایی گریزان از باورهای مردم
اما برخلاف سینمای غرب، سینمای ایران به ساخت فیلم دربارهی پیامبران الهی چندان روی خوشی نشان نداده است. اگرچه بهنظر میرسد که این کاستی سینمای ایران، گویا به رویکرد کلی آن باز میگردد که از هر نوع پرداخت به باورها و ریشهها و اعتقادات و ارزشهای مردم ایران گریزان است. از همین روی علیرغم وجود دهها هزار بزنگاه تاریخی در گذشته و حال این سرزمین، هزاران قهرمان و شخصیت تاریخی و گنجینهای از فرهنگ و ادبیات و هنر، سینمای ایران به جز موارد اندک و جرقههایی نادر، کمترین توجه را به این خزانهی بزرگ روا داشته است. در همان موارد اندک نیز سازندگان آثار برگرفته و ملهم از ارزشها و باورهای مردمی، به فیلمساز حکومتی و ایدئولوژیک و سفارشی و تابع روایت رسمی متهم شدهاند.
اگرچه با پیروزی انقلاب اسلامی دست محافل خاص سیاسی و فکری از سینمای ایران کوتاه شد و اگرچه مدیران انقلابی، مسئولیت آن را برعهده گرفتند اما آن تفکر وارداتی همچنان رواج داشت و آن معیارهای سکولار و اومانیستی که از ابتدا در سینمای ایران برای هویتزدایی تزریق شده بود، همچنان به قوت خود باقی ماند. البته در این میان بودند مدیران و مسئولان و دست اندرکاران و هنرمندان متعهد و انقلابی که تمام تلاش و مساعی خویش را به کار بستند تا سینمایی در خور انقلاب اسلامی و متناسب با گفتمان آن ایجاد کنند. در این مسیر جرقههایی هم ایجاد شد و فیلمهایی هم ساخته شد، اما این حرکت به یک جریان در سینمای ما تبدیل نشد. (البته در سالهای اخیر نشانههای یک جریان سینمای انقلابی به چشم میخورد.)
از همین روی، همان جوانان انقلابی هم که در سالهای پس از انقلاب وارد سینمای ایران شدند، تحت تأثیر همان تفکر سکولار قرار گرفته و از گرایش به سمت و سوی آثار انقلابی و اعتقادی باز ماندند، تا از سوی جریان شبهروشنفکری حاکم بر رسانهها، متهم به فیلمساز حکومتی و سفارشی نشوند. بههمین جهت است، سینمایی که باید ویترین اسلام و انقلاب در امالقرای جهان اسلام باشد، پس از گذشت ۳۵سال به ساخت فیلمی دربارهی پیامبرش روی آورد و تنها ۲ فیلم دربارهی عاشورا ساخت.
ماحصل تولیدات این ۳۵ سال عبارت است از: یک فیلم دربارهی حضرت ایوب به نام «ایوب پیامبر»، ساختهی مرحوم فرجالله سلحشور، یک فیلم دربارهی حضرت مریم عذرا سلاماللهعلیها تحت عنوان «مریم مقدس»، ساخته شهریار بحرانی، یک فیلم از زندگی حضرت عیسیبنمریم علیهالسلام با نام «بشارت منجی»، به کارگردانی نادر طالبزاده، یک فیلم راجع به حضرت ابراهیم علیهالسلام تحت عنوان «ابراهیم خلیلالله»، ساختهی محمدرضا ورزی، و یک فیلم هم دربارهی حضرت سلیمان نبی علیهالسلام، ساختهی شهریار بحرانی به نام «ملک سلیمان». همهی بضاعت سینمای ۳۸ ساله پس از انقلاب اسلامی دربارهی پیامبران الهی همین است! (ضمن اینکه انیمیشنی هم با نام «خورشید مصر» به کارگردانی نادر یغماییان دربارهی حضرت یوسف علیهالسلام ساخته شد و به اکران عمومی درآمد.) در تلویزیون نیز ضمن ساخت سریال پر و پیمان «یوسف پیامبر» ساختهی مرحوم فرجالله سلحشور، چند انیمیشن نیز دربارهی برخی پیامبران الهی ساخته شد که البته چندان مطرح نشد.
تجربههای کوچک اما موفق
در این میان، سریال یوسف پیامبر از استثناییترین سریالهایی بود که از زندگی پیامبران الهی در ایران و با بضاعت نرمافزاری و سختافزاری سینما و تلویزیون ما ساخته شد. تأثیر سریال یادشده در داخل کشور که از پربینندهترین آثار تلویزیونی به شمار میآید بهگونهای بود که برخی علاوه بر تماشای چندین بارهی آن از طریق تلویزیون، با ضبط ویدئویی و همچنین تهیهی دیویدیهای آن از طریق شبکهی نمایش خانگی، بهطور شخصی نیز بارها و بارهای دیگر آن را به تماشا نشستند. همچنین این سریال در دهها کشور خارجی هم به نمایش درآمد و یا از طریق شبکههای برون مرزی سیمای جمهوری اسلامی، مورد استقبال مخاطبان دیگر کشورها قرار گرفت. تأثیر این سریال آنچنان بود که بسیاری از مخاطبان سریالهای ترکی و عربی و هندی یا اروپایی و آمریکایی در کشورهای مسلمان و یا مسلمانان دیگر کشورها، جذب این سریال شدند.
این درحالی بود که یوسف پیامبر، آشکارا در مقابل روایات شرکآمیز سینمای غرب از زندگی پیامبران الهی، روایتی توحیدی و ناب براساس قصص قرآنی از زندگی یکی از این پیامبران ارائه داده بود که در میان ادیان مختلف از محبوبیت خاصی برخوردار بوده است، آنچنانکه بنا بر سنت هالیوود (که معمولا برای تحریف شخصیتهای محبوب الهی و مردمی به ساخت فیلم روی می آورد) آثار سینمایی متعددی دربارهی حضرت یوسف ساخته شده و تصویری مجعول و تحریف شده از این پیامبر خدا بر پرده سینما خلق شده بود. جالب آنکه هیچیک از مؤسسات و نهادهای به اصطلاح اسلامی که اینک درمقابل محصولات فرهنگی سینما و تلویزیون ایران دربارهی پیامبران الهی ابراز نگرانی کرده و تماشای آنها را حرام اعلام میکنند، در مقابل تصاویر وهن آمیزی که هالیوود از این پیامبران نشان داد، هیچ موضعی نگرفتند!
موضوعی که درباره فیلم فاخر و قابل تأمل «محمد رسولالله» صلیاللهعلیهوآلهوسلم ساختهی مجید مجیدی نیز پیش آمد. تکفیر و تحریم برخی از همین مؤسسات و سازمانها و نهادهای به اصطلاح اسلامی، باعث شد فیلم یادشده در بسیاری از کشورهای مسلمان و غیرمسلمان که خواستار نمایش آن بودند، اکران نشود. شدت این تحریمها و تکفیرها به حدی بود که حتی در مراحل فیلمبرداری، سازندگان آن نتوانستند از لوکیشن هندوستان برای صحنههای حملهی سپاه ابرهه استفاده نمایند. بهنظر میآید اساس مخالفت و تکفیر و تحریم مراکز و اشخاص یادشده، تصویر ناب و جذابی بود که فیلم «محمد رسولالله» صلیاللهعلیهوآلهوسلم ورای همهی تحریفات و سانسور غرب صلیبی_صهیونی، از پیامبر اسلام نشان داده است. تصویری به شدت انسانی و الهی و تأثیرگذار که درکنار نشان دادن توطئههای کانونهای صهیونی، روایتی امروزی و سینمایی از دوران کودکی حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر پردهی سینما برد و بخشی از تاریخ پنهانماندهی دوران زندگی پیامبر اکرم را با نگرشی توحیدی و ابراهیمی (که سیرهی پیامبران اولوالعزم الهی را نیز شامل میشد) به تصویر کشید.
مخاطب تشنهی واقعیت
اما استقبال و فروش خیرهکنندهی چنین آثاری در داخل و خارج از کشور (در همان فرصتهای اندکی که به دست آورد) نشان از تشنگی مردم و مخاطبان ایرانی و غیر ایرانی برای تماشای آثار سینمایی با نگرش توحیدی و روایتی صحیح دربارهی پیامبران الهی به خصوص پیامبر عظیمالشان اسلام دارد. این همان نقطهی وحدتآمیز و رهاییبخش برای ملتهای مختلف جهان اسلام و همچنین ملل آزادیخواه و استقلالطلب است که غوغای رسانههای غرب صلیبی_صهیونی فضایی سرسام آور برایشان بوجود آورده تا از شنیدن و دیدن واقعیات و حقایق محروم باشند.
امروز علیرغم خواست کانونهای سلطهگر و توطئهها و نقشههای گسترده و عملیات روانی وسیع آنها، ابزار و وسایل ارتباطی مختلف و متعددی وجود دارد که از آن طریق میتوان روایات و حکایات ناب توحیدی از زندگی پیامبران را بهوسیلهی آثار سینمایی و تلویزیونی به علاقهمندان و مخاطبان این فیلمها و همچنین بریدگان و خستگان از تمدن افسارگسیخته غرب امروز عرضه داشت و جبههی تازهای از جنگ نرم را در برابر تهاجم فرهنگی دشمن ایجاد نمود.
به خواست خدا این جبههی جدید، بسیار کارآمد و مؤثر خواهد بود. از آنجا که به تأثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ بشریت میپردازد که عموما مورد احترام و اعتقاد اکثریت مردم جهان قرار داشته و نقطهی مشترک آنها توحید و ایمان به خداوند یکتای یگانه است. همان نقطهای که نص صریح قرآن، همهی پیروان ادیان الهی و ابراهیمی را به وحدت پیرامون آن فراخوانده و فیلمهایی با نگرش توحید دربارهی این شخصیتهای بزرگ، میتواند زمینهی آن دعوت را بر پردهی سینما فراهم سازد.
از نخستین روزهای تأسیس سینما در غرب و در ایالات متحده، ترویج ایدئولوژی آمریکایی یا همان آرمانهای صهیونی عمدهترین هدف به شمار میآمد. ایدئولوژیای که فراتر از اندیشههایی مانند اومانیسم و سکولاریسم و سیستم سیاسی منتج از آن یعنی لیبرالسرمایه داری، نظریهی آخرالزمانی یا به عبارت دیگر مسیحاگرایی را ترویج میکرد که بهعنوان محور اندیشههای صهیونی، بهطور گستردهای در سینمای غرب به تصویر کشیده شد.
بر همین اساس، به تصویر کشیدن تاریخ جعلی دربارهی پیامبران الهی و غیرالهی که براساس روایات و داستانهای عبرانی و عهد عتیق قرار داشت، از اصلیترین و محوریترین بخشهای این مسیحاگرایی یا نگرش آخرالزمانی است. بهخصوص موضوع زندگی، برانگیخته شدن و تصلیب حضرت عیسی مسیح علیهالسلام که یکی از دیرینهترین موضوعات تاریخ سینما به شمار میآید و تقریبا از همان اوان پیدایش هنر هفتم و دوران سینمای صامت تا به امروز، به انحاء مختلف و از زوایای گوناگون و توسط بسیاری از فیلمسازان برجستهی تاریخ سینما، جلوی دوربین و بر پردهی سالنهای سینما رفته است.
برخلاف سینمای غرب، سینمای ایران به ساخت فیلم دربارهی پیامبران الهی چندان روی خوشی نشان نداده است. اگرچه بهنظر میرسد که این کاستی سینمای ایران، گویا به رویکرد کلی آن باز میگردد که از هر نوع پرداخت به باورها و ریشهها و اعتقادات و ارزشهای مردم ایران گریزان است.
ادای یک وظیفه
براساس آمار موجود، تاکنون ۲۵۰ فیلم دربارهی حضرت عیسی علیهالسلام، ۱۲۰ فیلم دربارهی حضرت موسی علیهالسلام، ۴۰ فیلم با موضوع بودا و ۸۹ فیلم هم دربارهی سایر پیامبران الهی از جمله حضرت ابراهیم، حضرت یوسف و حضرت داوود علیهمالسلام ساخته شده است. بهطوریکه گویا اغلب فیلمسازان بزرگ تاریخ سینما وظیفهی خود میدانستند که بهگونهای به ماجرای حضرت مسیح علیهالسلام بپردازند. این پرداخت، شیوهها و فرمهای مختلفی داشت؛ نقل کامل زندگی ایشان که جزئیات تولد و بعثت و معجزات و ارتباط با حواریون را در بر میگرفت (برگرفته از همان حکایات جعلی و ساختگی عبرانی و عهد عتیقی)، اشاراتی مختصر و یا حکایتی از حضرت مسیح در پسزمینهی داستان اصلی فیلم، بازگویی داستانهای حضرت مریم سلاماللهعلیها و یا دیگر قدیسین و بالاخره خلق شخصیتها و کاراکترها و قهرمانهایی در داستانهای خیالی که به لحاظ خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی و تاریخی بر شخصیت حضرت عیسی مسیح علیهالسلام منطبق میشدند. از این طریق نوعی از فیلم در سینما پدید آمد که امروزه محور تولیدات جریان اصلی سینمای غرب به خصوص هالیوود را تشکیل میدهد به نام سینمای آخرالزمانی!
سینمایی گریزان از باورهای مردم
اما برخلاف سینمای غرب، سینمای ایران به ساخت فیلم دربارهی پیامبران الهی چندان روی خوشی نشان نداده است. اگرچه بهنظر میرسد که این کاستی سینمای ایران، گویا به رویکرد کلی آن باز میگردد که از هر نوع پرداخت به باورها و ریشهها و اعتقادات و ارزشهای مردم ایران گریزان است. از همین روی علیرغم وجود دهها هزار بزنگاه تاریخی در گذشته و حال این سرزمین، هزاران قهرمان و شخصیت تاریخی و گنجینهای از فرهنگ و ادبیات و هنر، سینمای ایران به جز موارد اندک و جرقههایی نادر، کمترین توجه را به این خزانهی بزرگ روا داشته است. در همان موارد اندک نیز سازندگان آثار برگرفته و ملهم از ارزشها و باورهای مردمی، به فیلمساز حکومتی و ایدئولوژیک و سفارشی و تابع روایت رسمی متهم شدهاند.
اگرچه با پیروزی انقلاب اسلامی دست محافل خاص سیاسی و فکری از سینمای ایران کوتاه شد و اگرچه مدیران انقلابی، مسئولیت آن را برعهده گرفتند اما آن تفکر وارداتی همچنان رواج داشت و آن معیارهای سکولار و اومانیستی که از ابتدا در سینمای ایران برای هویتزدایی تزریق شده بود، همچنان به قوت خود باقی ماند. البته در این میان بودند مدیران و مسئولان و دست اندرکاران و هنرمندان متعهد و انقلابی که تمام تلاش و مساعی خویش را به کار بستند تا سینمایی در خور انقلاب اسلامی و متناسب با گفتمان آن ایجاد کنند. در این مسیر جرقههایی هم ایجاد شد و فیلمهایی هم ساخته شد، اما این حرکت به یک جریان در سینمای ما تبدیل نشد. (البته در سالهای اخیر نشانههای یک جریان سینمای انقلابی به چشم میخورد.)
همان جوانان انقلابی هم که در سالهای پس از انقلاب وارد سینمای ایران شدند، تحت تأثیر همان تفکر سکولار قرار گرفته و از گرایش به سمت و سوی آثار انقلابی و اعتقادی باز ماندند، تا از سوی جریان شبهروشنفکری حاکم بر رسانهها، متهم به فیلمساز حکومتی و سفارشی نشوند.
از همین روی، همان جوانان انقلابی هم که در سالهای پس از انقلاب وارد سینمای ایران شدند، تحت تأثیر همان تفکر سکولار قرار گرفته و از گرایش به سمت و سوی آثار انقلابی و اعتقادی باز ماندند، تا از سوی جریان شبهروشنفکری حاکم بر رسانهها، متهم به فیلمساز حکومتی و سفارشی نشوند. بههمین جهت است، سینمایی که باید ویترین اسلام و انقلاب در امالقرای جهان اسلام باشد، پس از گذشت ۳۵سال به ساخت فیلمی دربارهی پیامبرش روی آورد و تنها ۲ فیلم دربارهی عاشورا ساخت.
ماحصل تولیدات این ۳۵ سال عبارت است از: یک فیلم دربارهی حضرت ایوب به نام «ایوب پیامبر»، ساختهی مرحوم فرجالله سلحشور، یک فیلم دربارهی حضرت مریم عذرا سلاماللهعلیها تحت عنوان «مریم مقدس»، ساخته شهریار بحرانی، یک فیلم از زندگی حضرت عیسیبنمریم علیهالسلام با نام «بشارت منجی»، به کارگردانی نادر طالبزاده، یک فیلم راجع به حضرت ابراهیم علیهالسلام تحت عنوان «ابراهیم خلیلالله»، ساختهی محمدرضا ورزی، و یک فیلم هم دربارهی حضرت سلیمان نبی علیهالسلام، ساختهی شهریار بحرانی به نام «ملک سلیمان». همهی بضاعت سینمای ۳۸ ساله پس از انقلاب اسلامی دربارهی پیامبران الهی همین است! (ضمن اینکه انیمیشنی هم با نام «خورشید مصر» به کارگردانی نادر یغماییان دربارهی حضرت یوسف علیهالسلام ساخته شد و به اکران عمومی درآمد.) در تلویزیون نیز ضمن ساخت سریال پر و پیمان «یوسف پیامبر» ساختهی مرحوم فرجالله سلحشور، چند انیمیشن نیز دربارهی برخی پیامبران الهی ساخته شد که البته چندان مطرح نشد.
تجربههای کوچک اما موفق
در این میان، سریال یوسف پیامبر از استثناییترین سریالهایی بود که از زندگی پیامبران الهی در ایران و با بضاعت نرمافزاری و سختافزاری سینما و تلویزیون ما ساخته شد. تأثیر سریال یادشده در داخل کشور که از پربینندهترین آثار تلویزیونی به شمار میآید بهگونهای بود که برخی علاوه بر تماشای چندین بارهی آن از طریق تلویزیون، با ضبط ویدئویی و همچنین تهیهی دیویدیهای آن از طریق شبکهی نمایش خانگی، بهطور شخصی نیز بارها و بارهای دیگر آن را به تماشا نشستند. همچنین این سریال در دهها کشور خارجی هم به نمایش درآمد و یا از طریق شبکههای برون مرزی سیمای جمهوری اسلامی، مورد استقبال مخاطبان دیگر کشورها قرار گرفت. تأثیر این سریال آنچنان بود که بسیاری از مخاطبان سریالهای ترکی و عربی و هندی یا اروپایی و آمریکایی در کشورهای مسلمان و یا مسلمانان دیگر کشورها، جذب این سریال شدند.
این درحالی بود که یوسف پیامبر، آشکارا در مقابل روایات شرکآمیز سینمای غرب از زندگی پیامبران الهی، روایتی توحیدی و ناب براساس قصص قرآنی از زندگی یکی از این پیامبران ارائه داده بود که در میان ادیان مختلف از محبوبیت خاصی برخوردار بوده است، آنچنانکه بنا بر سنت هالیوود (که معمولا برای تحریف شخصیتهای محبوب الهی و مردمی به ساخت فیلم روی می آورد) آثار سینمایی متعددی دربارهی حضرت یوسف ساخته شده و تصویری مجعول و تحریف شده از این پیامبر خدا بر پرده سینما خلق شده بود. جالب آنکه هیچیک از مؤسسات و نهادهای به اصطلاح اسلامی که اینک درمقابل محصولات فرهنگی سینما و تلویزیون ایران دربارهی پیامبران الهی ابراز نگرانی کرده و تماشای آنها را حرام اعلام میکنند، در مقابل تصاویر وهن آمیزی که هالیوود از این پیامبران نشان داد، هیچ موضعی نگرفتند!
موضوعی که درباره فیلم فاخر و قابل تأمل «محمد رسولالله» صلیاللهعلیهوآلهوسلم ساختهی مجید مجیدی نیز پیش آمد. تکفیر و تحریم برخی از همین مؤسسات و سازمانها و نهادهای به اصطلاح اسلامی، باعث شد فیلم یادشده در بسیاری از کشورهای مسلمان و غیرمسلمان که خواستار نمایش آن بودند، اکران نشود. شدت این تحریمها و تکفیرها به حدی بود که حتی در مراحل فیلمبرداری، سازندگان آن نتوانستند از لوکیشن هندوستان برای صحنههای حملهی سپاه ابرهه استفاده نمایند. بهنظر میآید اساس مخالفت و تکفیر و تحریم مراکز و اشخاص یادشده، تصویر ناب و جذابی بود که فیلم «محمد رسولالله» صلیاللهعلیهوآلهوسلم ورای همهی تحریفات و سانسور غرب صلیبی_صهیونی، از پیامبر اسلام نشان داده است. تصویری به شدت انسانی و الهی و تأثیرگذار که درکنار نشان دادن توطئههای کانونهای صهیونی، روایتی امروزی و سینمایی از دوران کودکی حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر پردهی سینما برد و بخشی از تاریخ پنهانماندهی دوران زندگی پیامبر اکرم را با نگرشی توحیدی و ابراهیمی (که سیرهی پیامبران اولوالعزم الهی را نیز شامل میشد) به تصویر کشید.
مخاطب تشنهی واقعیت
اما استقبال و فروش خیرهکنندهی چنین آثاری در داخل و خارج از کشور (در همان فرصتهای اندکی که به دست آورد) نشان از تشنگی مردم و مخاطبان ایرانی و غیر ایرانی برای تماشای آثار سینمایی با نگرش توحیدی و روایتی صحیح دربارهی پیامبران الهی به خصوص پیامبر عظیمالشان اسلام دارد. این همان نقطهی وحدتآمیز و رهاییبخش برای ملتهای مختلف جهان اسلام و همچنین ملل آزادیخواه و استقلالطلب است که غوغای رسانههای غرب صلیبی_صهیونی فضایی سرسام آور برایشان بوجود آورده تا از شنیدن و دیدن واقعیات و حقایق محروم باشند.
همان جوانان انقلابی هم که در سالهای پس از انقلاب وارد سینمای ایران شدند، تحت تأثیر همان تفکر سکولار قرار گرفته و از گرایش به سمت و سوی آثار انقلابی و اعتقادی باز ماندند، تا از سوی جریان شبهروشنفکری حاکم بر رسانهها، متهم به فیلمساز حکومتی و سفارشی نشوند.
امروز علیرغم خواست کانونهای سلطهگر و توطئهها و نقشههای گسترده و عملیات روانی وسیع آنها، ابزار و وسایل ارتباطی مختلف و متعددی وجود دارد که از آن طریق میتوان روایات و حکایات ناب توحیدی از زندگی پیامبران را بهوسیلهی آثار سینمایی و تلویزیونی به علاقهمندان و مخاطبان این فیلمها و همچنین بریدگان و خستگان از تمدن افسارگسیخته غرب امروز عرضه داشت و جبههی تازهای از جنگ نرم را در برابر تهاجم فرهنگی دشمن ایجاد نمود.
به خواست خدا این جبههی جدید، بسیار کارآمد و مؤثر خواهد بود. از آنجا که به تأثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ بشریت میپردازد که عموما مورد احترام و اعتقاد اکثریت مردم جهان قرار داشته و نقطهی مشترک آنها توحید و ایمان به خداوند یکتای یگانه است. همان نقطهای که نص صریح قرآن، همهی پیروان ادیان الهی و ابراهیمی را به وحدت پیرامون آن فراخوانده و فیلمهایی با نگرش توحید دربارهی این شخصیتهای بزرگ، میتواند زمینهی آن دعوت را بر پردهی سینما فراهم سازد.