1395/08/05
گزیدهای از سخنرانی سید حسن نصرالله در مراسم یادبود شهید حاج علاء
هدف اصلی از جنگ سوریه
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان در مراسم یادبود شهید حاتم حماده (حاج علاء) خصلتها، فضایل و تخصص علمی شهید حاتم حماده را ستود و از ایفای نقش وی در نیروی پدافند هوایی در مقاومت لبنان تمجید کرد. وی همچنین در ادامه به تحلیل اوضاع سوریه و عراق، و حضور حزبالله در منطقه پرداخت. گزیدهای از این سخنرانی به گزینش KHAMENEI.IR تقدیم مخاطبین محترم میشود:
وظیفه دارم به خانوادهی شهید حاج علاء و همچنین برادران آن در جهاد و مقاومت این مدال افتخار الهی را که به حق به یک فرماندهی مجاهد و مخلص و طاهر اعطا شد، تبریک بگویم و همچنین از دست دادن این پدر و برادر دلسوز و عاشق را به آنها تسلیت میگویم. همهی ما طبیعتا تحت تأثیر از دست دادن عزیزان و دوستانمان قرار میگیریم و ناراحت میشویم اما همانگونه که از ارباب خود امام حسین علیهالسلام در چنین روزهایی آموختهایم، میگوییم این مصیبت بر ما آسان است چرا که در محضر خداست. همهی این قربانیان، همهی این جهاد و همهی این شهیدان، زخمیها و دردها در محضر و در راه خداست و برای دفاع از بندگان خدا و مقدسات است. بنابراین هر مصیبتی هر چقدر هم که بزرگ باشد موجب افتخار و صبر است.
شهید علاء هیچگاه میدان نبرد را ترک نکرد
شهید علاء از نخستین فرماندهانی بود که در میدان نبرد حاضر شد. او از زمان اولین جنگ در حومهی القصیر در میدان حاضر شد. او زمانی که در جبههی نبرد حاضر شد دیگر آن را ترک نکرد. عشق او در میدان این بود که بار دیگر به همان میدان نبرد بازگردد، در حالی که مسئولیتهای محوری برعهده داشت و میتوانست به همان اندازهی مورد نیاز مسئولیتش در میدان بماند، اما او همه چیز را رها کرد و به جبهه نبرد رفت.
او از جمله فرماندهان اصلی بود که جنگ را اداره کردند و خود در خط مقدم عرصهی نبرد حاضر شدند تا اینکه اولین پیروزی بزرگ رقم خورد و بهطور چشمگیری خطر از منطقه «حرمل» و از دهها هزار نفر از ساکنان روستاها و شهرکهای «القصیر» دور شد.
شهید علاء به هیچوجه میدان نبرد را ترک نکرد. طی چند سال اخیر او مسئول بود. ما در منطقهی القلمون و الزبدانی ستاد فرماندهی برای حفاظت از مرزهای شرقی لبنان ایجاد کرده بودیم که فرماندهی این ستاد شهید علاء بود. طی چند هفتهی اخیر، جنگ حلب شدت زیادی داشت. ما از ابتدا گفتیم که جنگ حلب، جنگی سرنوشت ساز برای تمام منطقه است، همانطور که اکنون جنگ موصل جنگی سرنوشت ساز برای تمام منطقه است.
چرا ما دربارهی موصل و حلب از جنگ سرنوشتساز سخن میگوییم؟ زیرا پیامدهای نظامی و میدانی بسیار زیادی در سطح نظامی، میدانی، راهبردی، سیاسی، راهحلهای سیاسی، خواستههای سیاسی و انتظارهای طرفهای مختلف خواهد داشت. به یاد دارید که تقریبا همهی گروههای مسلح، از شمال حلب، ادلب و مناطق مختلف جمع شده و نیز گروههای جدیدی از خارج و از مرزهای ترکیه وارد شدند. عناصر بیگانه زیادی وارد شد و حملات گسترده و بسیار زیادی به حلب صورت گرفت که نیروهای ارتش سوریه و نیروهای متحد آن در آن مناطق پایداری کردند و تعداد زیادی شهید دادند، اما موفقیتها و پیروزیهای زیادی به دست آمد. همهی جهان در ورای جنگ حلب بود. به هر حال، ما نیز به اندازهی ممکن حضور داشتیم و ما دربارهی حضور خود در جنگ سوریه مبالغه نمیکنیم. لازم بود کادر فرماندهی موجود در آن تقویت شود. ما از مدتهای طولانی در آنجا فرماندهانی داریم که فعالیت میکنند و در میدان حضور دارند و با فرماندهان دیگری تقویت شدند که شهید علاء از جمله پیشگامان آنها بود.
جنگ در سوریه برای هدف قرار دادن محور مقاومت است
ما در حزبالله از ابتدا [موضوع را] بررسی و درک کردیم. ما احساساتی نشدیم. اوضاع را بهخوبی بررسی کردیم تا بدانیم فضای کل منطقه چطور است. از ابتدای رویدادها در تونس گرفته تا اوضاع سوریه را بررسی کردیم. علل رویدادهای سوریه و اهداف آن چیست؟ چه گروههایی در خاک سوریه فعالند. ما علیرغم احترامی که برای رسانهها قائلیم اما تحلیلهایمان را از رسانهها دریافت نمیکنیم. زیرا ممکن است آنچه در رسانهها منتشر میشود اساساً صحت نداشته باشد. برخی رسانهها خبرهای جعلی منتشر میکنند و این مسئله موجب شکلگیری تحلیلهای غلط میشود.
ما براساس تحولات میدانی اوضاع را بررسی کردیم. این گروهها چه کسانی هستند؟ سوابق آنها چیست؟ ارتباطات آنها چیست؟ از کجا پول و سلاح دریافت میکنند؟ چه اهدافی دارند و ماهیتشان چیست؟ آنها میخواهند به کجا برسند؟ براساس تحقیقات کامل و دقیق و فراگیر و عمیق رویدادهای منطقه به یک گزینه رسیدیم. هیچکس به ما دستور نداده که وارد سوریه شویم. ما بر اساس درک و تشخیص دقیق وارد سوریه شدیم. شهید علاء و همهی شهدای دیگر قبل از او و پس از او، صاحب بصیرت بودند. این جنگ کاملاً آگاهانه و هدفمند و شفاف است.
هر روز که گذشت بیشتر روشن شد که جنگ در سوریه صرفاً برای براندازی نظام این کشور نیست بلکه فراتر از آن و برای هدف قرار دادن محور مقاومت است. من در گذشته این موضوع را گفتهام و نمیخواهم چیز جدیدی بگویم بلکه فقط میخواهم بر آن تأکید کنم. هدف از این جنگ ایجاد تغییرات وجودی و تغییرات در ترکیب جمعیتی و تغییرات در نقشهی سیاسی و ساختار مرزها و نحوهی چینش رژیمهای ملیگرا است.
از جمله ویژگیهای این جنگ طی سالهای گذشته این بوده است که در آن هیچ ضابطهای وجود ندارد. نه به قانون بینالمللی و نه به نظامات و نه به اصول و ضوابط بشری و اخلاقی و قومی و عربیت و نژادی، به هیچ چیز پایبندی وجود ندارد. همه چیز برای تحقق این هدف جایز است. قربانی کردن اسلام و شهرت اسلام و قدسیت قرآن هیچ اهمیتی ندارد. اینکه همه کشته شوند هیچ اهمیتی ندارد. اینکه هیچ ارزشی باقی نماند نیز اهمیتی ندارد. تنها چیزی که اهمیت دارد این است که عدهای میخواهند به هدف مشخص شده برسند.
در جنگهای معاصر هر جنگی با استناد به قوانین و قواعدی اعم از قوانین درگیری و قوانین جنگی و قوانین درگیری بوده است. اما در این جنگ هیچ قاعدهای وجود ندارد. مثلاً در جنگ یمن کل ملت این کشور درگیر هستند. همه چیز نابود میشود و هیچ چیز رها نمیشود. کل یک ملت در محاصره هستند. میلیونها نفر در محاصره هستند. ما قبلاً نوار غزه را که یک یا یک و نیم میلیون فلسطینی مظلوم در محاصره هستند مثال میزدیم. اما اکنون بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر از یکسال و نیم پیش در محاصره هستند. قاعدهی این جنگ چیست؟ فرض میکردیم که قصد دارند اهداف نظامی را مورد حمله قرار دهند اما مشاهده کردیم که یک مراسم سوگواری را در صنعا هدف قرار دادند. چه شد؟ موضوع به کجا منتهی شد؟ شورای امنیت و کمیتههای تحقیق بینالمللی و موضعگیریهای بینالمللی کجاست؟ جهان اسلام و جهان عرب کجاست؟ در یک حمله صدها تن شهید شدند و هیچکس چیزی نگفت و موضوع تمام شد و گفته شد ائتلاف سعودی به علت دریافت اطلاعات اشتباه این حمله را انجام دادهاند و موضوع تمام شد و گفتند دست شما درد نکند. در این جنگ هیچ قاعدهای وجود ندارد.
در عرصهی سیاسی نیز اکنون مثلا در عراق، عراقیها با خونهای خود با داعش مقابله کردند و داعش را شکست دادند. عراقیهایی که با داعش مبارزه میکنند تنها شیعه نیستند. شیعه، سنی، عربی، کردی، ترکمان، ایزدی و مسیحی همه با تفاوت قومیت، مذهب و توانمندیهای خود با داعش میجنگند. عراقیها در مقابله با داعش در موضع ملی متحد واقعی قرار دارند، اجماع واقعی در مقابله با داعش وجود دارد و الان برای آزادسازی استان موصل و نه تنها شهر موصل میجنگند. اما متاسفانه در این حین شاهد موضع ترکیه هستیم که میگوید من برای دفاع از امنیت کشورم وارد شدهام و به اجازهی هیچکس نیاز ندارم. در مقابل بسیج مردمی عراق که عراقی است رفتنش به موصل ممنوع است، اجازه ندارد برای دفاع از خاکش، مردمش و کشورش بجنگد در حالی که عراقی به اجازه ترکیه نیاز دارد اما ترکیه به اجازهی هیچکس برای ورود به عراق نیاز ندارد.
بدتر از این، آن است که درحالی که نیروهای عراقی مانند ارتش، پلیس، عشایر، کردها، عرب، سنی، شیعه، ترکمان، بسیج مردمی و بسیج عشایری هر روز دهها و صدها شهید برای آزادسازی موصل میدهند، ترکیه میآید و میگوید خواستار بازنگری در توافق سال ۱۹۲۳ لوزان است و موصل برای ترکیه است و باید به ترکیه بازگردانده شود. همه جمع شدهاند تا این شهر را از دست داعش آزاد کنند، الان میگویی این شهر برای کیست. با چه معیاری این سخنان را میگویند، نمیدانیم. این منطق همانهایی است که در نبرد حلب نیز وارد شدهاند. فردا نیز خواهند گفت حلب برای ماست، زمانی که از سیطره بر سوریه مایوس شدند البته عملا از آن مأیوس شدهاند و از سرنگونی نظام در سوریه که از آن نیز مایوس شدهاند درحالی که به هر گروهی که میتوانستند گفتند بفرمایید داخل سوریه و آنها عملا همهی این گروههای مسلح را از سراسر جهان جمع کردند تا در حلب بجنگند، همهی این اقدامات برای این بود که روزی بگویند حلب برای ماست برای ترکیه است و برای سوریها و برای مردم سوریه نیست. این مسائل هر روز با گذر زمان فاش میشود.
حزبالله خستگی ناپذیر است
من روز دهم محرم گفتم و میخواهم آنرا با این جمله کامل کنم، به کسانیکه منتظرند ما را خسته کنند یا خستگی خانوادههای ما را ببینند زیرا بهطور طبیعی، هزاران نفر از مجاهدان و برادران جنگجوی ما به طور روزانه، در جبههها هستند و بالطبع پشت سر آنان هزاران خانواده هستند که خبرهای آنان را پیگیری میکنند، کسانی که منتظرند خستگی ما را ببینند، بهتر است ناامید شوند. ما کسانی هستیم که اسرائیل را از سال ۱۹۸۲ تا سال ۲۰۰۰ معطل کردیم تا به آزادسازی دست یافتیم و هنگامی که سال ۲۰۰۰ به آزادسازی رسیدیم، ما و دیگر گروههای مقاومت، به سوی خانوادههای خود یا برای هواخوری باز نگشتیم، بلکه خود را برای جنگهای آینده آماده ساختیم، جنگهایی که میدانیم اسرائیل برضد ما به راه خواهد انداخت، زیرا دارای طرحها و طمعورزیهای زیادی در لبنان و منطقه است.
نسبت به ما، تنها حالت ممکن که ما را از سوریه به لبنان باز میگرداند، پیروزی در سوریه است، فقط در این صورت، هنگامی که این محور در سوریه پیروز شود، هنگامی که طرح دیگر در سوریه سرنگون شود، طرح تجزیه، طرح سیطره بر سوریه از طرف گروههای تکفیری و کسانی که پشت گروههای تکفیری ایستادهاند. در این صورت دیگر علتی برای باقی ماندن ما در سوریه نخواهد بود و بهعنوان جنگجو به لبنان بازخواهیم گشت و پس از آن باز هم به سوریه باز میگردیم اما بهعنوان زائر، برادر، دوست، گردشگر، همسایه. این تنها حالت ممکن است و من با نگاه به همهی تحولات منطقه میگویم طرح دیگر دچار ناکامیهای بسیار بزرگ و خطرناکی شده است و نشانههای شکست و بسته شدن افق در برابر آن، در بسیاری از مسائل واضح و آشکار است.
بار دیگر روح فرمانده شهیدمان حاج علاء را مخاطب قرار میدهیم و به او میگوییم برادران تو آنچه را که تو آغاز کردهای و بهخاطر آن به شهادت رسیدی به سرانجام خواهند رساند. ما در این معرکه باقی خواهیم ماند. ما همگی میگوییم «ما آنجایی خواهیم بود که باید باشیم». این نبرد، نبرد دفاع از امت و عزت و وجود امت اسلامی، ملل و طوائف آن است. ما با خونهای پاک از آن دفاع میکنیم. ما به این راه ادامه خواهیم داد و انشاءالله در مسیر پیروزی خواهیم بود. این ظلمت و این ظلمتپرستان شکست خواهند خورد. خون شریف شما بر هر شمشیری پیروز خواهد شد.
وظیفه دارم به خانوادهی شهید حاج علاء و همچنین برادران آن در جهاد و مقاومت این مدال افتخار الهی را که به حق به یک فرماندهی مجاهد و مخلص و طاهر اعطا شد، تبریک بگویم و همچنین از دست دادن این پدر و برادر دلسوز و عاشق را به آنها تسلیت میگویم. همهی ما طبیعتا تحت تأثیر از دست دادن عزیزان و دوستانمان قرار میگیریم و ناراحت میشویم اما همانگونه که از ارباب خود امام حسین علیهالسلام در چنین روزهایی آموختهایم، میگوییم این مصیبت بر ما آسان است چرا که در محضر خداست. همهی این قربانیان، همهی این جهاد و همهی این شهیدان، زخمیها و دردها در محضر و در راه خداست و برای دفاع از بندگان خدا و مقدسات است. بنابراین هر مصیبتی هر چقدر هم که بزرگ باشد موجب افتخار و صبر است.
شهید علاء هیچگاه میدان نبرد را ترک نکرد
شهید علاء از نخستین فرماندهانی بود که در میدان نبرد حاضر شد. او از زمان اولین جنگ در حومهی القصیر در میدان حاضر شد. او زمانی که در جبههی نبرد حاضر شد دیگر آن را ترک نکرد. عشق او در میدان این بود که بار دیگر به همان میدان نبرد بازگردد، در حالی که مسئولیتهای محوری برعهده داشت و میتوانست به همان اندازهی مورد نیاز مسئولیتش در میدان بماند، اما او همه چیز را رها کرد و به جبهه نبرد رفت.
او از جمله فرماندهان اصلی بود که جنگ را اداره کردند و خود در خط مقدم عرصهی نبرد حاضر شدند تا اینکه اولین پیروزی بزرگ رقم خورد و بهطور چشمگیری خطر از منطقه «حرمل» و از دهها هزار نفر از ساکنان روستاها و شهرکهای «القصیر» دور شد.
شهید علاء به هیچوجه میدان نبرد را ترک نکرد. طی چند سال اخیر او مسئول بود. ما در منطقهی القلمون و الزبدانی ستاد فرماندهی برای حفاظت از مرزهای شرقی لبنان ایجاد کرده بودیم که فرماندهی این ستاد شهید علاء بود. طی چند هفتهی اخیر، جنگ حلب شدت زیادی داشت. ما از ابتدا گفتیم که جنگ حلب، جنگی سرنوشت ساز برای تمام منطقه است، همانطور که اکنون جنگ موصل جنگی سرنوشت ساز برای تمام منطقه است.
چرا ما دربارهی موصل و حلب از جنگ سرنوشتساز سخن میگوییم؟ زیرا پیامدهای نظامی و میدانی بسیار زیادی در سطح نظامی، میدانی، راهبردی، سیاسی، راهحلهای سیاسی، خواستههای سیاسی و انتظارهای طرفهای مختلف خواهد داشت. به یاد دارید که تقریبا همهی گروههای مسلح، از شمال حلب، ادلب و مناطق مختلف جمع شده و نیز گروههای جدیدی از خارج و از مرزهای ترکیه وارد شدند. عناصر بیگانه زیادی وارد شد و حملات گسترده و بسیار زیادی به حلب صورت گرفت که نیروهای ارتش سوریه و نیروهای متحد آن در آن مناطق پایداری کردند و تعداد زیادی شهید دادند، اما موفقیتها و پیروزیهای زیادی به دست آمد. همهی جهان در ورای جنگ حلب بود. به هر حال، ما نیز به اندازهی ممکن حضور داشتیم و ما دربارهی حضور خود در جنگ سوریه مبالغه نمیکنیم. لازم بود کادر فرماندهی موجود در آن تقویت شود. ما از مدتهای طولانی در آنجا فرماندهانی داریم که فعالیت میکنند و در میدان حضور دارند و با فرماندهان دیگری تقویت شدند که شهید علاء از جمله پیشگامان آنها بود.
جنگ در سوریه برای هدف قرار دادن محور مقاومت است
ما در حزبالله از ابتدا [موضوع را] بررسی و درک کردیم. ما احساساتی نشدیم. اوضاع را بهخوبی بررسی کردیم تا بدانیم فضای کل منطقه چطور است. از ابتدای رویدادها در تونس گرفته تا اوضاع سوریه را بررسی کردیم. علل رویدادهای سوریه و اهداف آن چیست؟ چه گروههایی در خاک سوریه فعالند. ما علیرغم احترامی که برای رسانهها قائلیم اما تحلیلهایمان را از رسانهها دریافت نمیکنیم. زیرا ممکن است آنچه در رسانهها منتشر میشود اساساً صحت نداشته باشد. برخی رسانهها خبرهای جعلی منتشر میکنند و این مسئله موجب شکلگیری تحلیلهای غلط میشود.
ما براساس تحولات میدانی اوضاع را بررسی کردیم. این گروهها چه کسانی هستند؟ سوابق آنها چیست؟ ارتباطات آنها چیست؟ از کجا پول و سلاح دریافت میکنند؟ چه اهدافی دارند و ماهیتشان چیست؟ آنها میخواهند به کجا برسند؟ براساس تحقیقات کامل و دقیق و فراگیر و عمیق رویدادهای منطقه به یک گزینه رسیدیم. هیچکس به ما دستور نداده که وارد سوریه شویم. ما بر اساس درک و تشخیص دقیق وارد سوریه شدیم. شهید علاء و همهی شهدای دیگر قبل از او و پس از او، صاحب بصیرت بودند. این جنگ کاملاً آگاهانه و هدفمند و شفاف است.
هر روز که گذشت بیشتر روشن شد که جنگ در سوریه صرفاً برای براندازی نظام این کشور نیست بلکه فراتر از آن و برای هدف قرار دادن محور مقاومت است. من در گذشته این موضوع را گفتهام و نمیخواهم چیز جدیدی بگویم بلکه فقط میخواهم بر آن تأکید کنم. هدف از این جنگ ایجاد تغییرات وجودی و تغییرات در ترکیب جمعیتی و تغییرات در نقشهی سیاسی و ساختار مرزها و نحوهی چینش رژیمهای ملیگرا است.
از جمله ویژگیهای این جنگ طی سالهای گذشته این بوده است که در آن هیچ ضابطهای وجود ندارد. نه به قانون بینالمللی و نه به نظامات و نه به اصول و ضوابط بشری و اخلاقی و قومی و عربیت و نژادی، به هیچ چیز پایبندی وجود ندارد. همه چیز برای تحقق این هدف جایز است. قربانی کردن اسلام و شهرت اسلام و قدسیت قرآن هیچ اهمیتی ندارد. اینکه همه کشته شوند هیچ اهمیتی ندارد. اینکه هیچ ارزشی باقی نماند نیز اهمیتی ندارد. تنها چیزی که اهمیت دارد این است که عدهای میخواهند به هدف مشخص شده برسند.
در جنگهای معاصر هر جنگی با استناد به قوانین و قواعدی اعم از قوانین درگیری و قوانین جنگی و قوانین درگیری بوده است. اما در این جنگ هیچ قاعدهای وجود ندارد. مثلاً در جنگ یمن کل ملت این کشور درگیر هستند. همه چیز نابود میشود و هیچ چیز رها نمیشود. کل یک ملت در محاصره هستند. میلیونها نفر در محاصره هستند. ما قبلاً نوار غزه را که یک یا یک و نیم میلیون فلسطینی مظلوم در محاصره هستند مثال میزدیم. اما اکنون بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر از یکسال و نیم پیش در محاصره هستند. قاعدهی این جنگ چیست؟ فرض میکردیم که قصد دارند اهداف نظامی را مورد حمله قرار دهند اما مشاهده کردیم که یک مراسم سوگواری را در صنعا هدف قرار دادند. چه شد؟ موضوع به کجا منتهی شد؟ شورای امنیت و کمیتههای تحقیق بینالمللی و موضعگیریهای بینالمللی کجاست؟ جهان اسلام و جهان عرب کجاست؟ در یک حمله صدها تن شهید شدند و هیچکس چیزی نگفت و موضوع تمام شد و گفته شد ائتلاف سعودی به علت دریافت اطلاعات اشتباه این حمله را انجام دادهاند و موضوع تمام شد و گفتند دست شما درد نکند. در این جنگ هیچ قاعدهای وجود ندارد.
در عرصهی سیاسی نیز اکنون مثلا در عراق، عراقیها با خونهای خود با داعش مقابله کردند و داعش را شکست دادند. عراقیهایی که با داعش مبارزه میکنند تنها شیعه نیستند. شیعه، سنی، عربی، کردی، ترکمان، ایزدی و مسیحی همه با تفاوت قومیت، مذهب و توانمندیهای خود با داعش میجنگند. عراقیها در مقابله با داعش در موضع ملی متحد واقعی قرار دارند، اجماع واقعی در مقابله با داعش وجود دارد و الان برای آزادسازی استان موصل و نه تنها شهر موصل میجنگند. اما متاسفانه در این حین شاهد موضع ترکیه هستیم که میگوید من برای دفاع از امنیت کشورم وارد شدهام و به اجازهی هیچکس نیاز ندارم. در مقابل بسیج مردمی عراق که عراقی است رفتنش به موصل ممنوع است، اجازه ندارد برای دفاع از خاکش، مردمش و کشورش بجنگد در حالی که عراقی به اجازه ترکیه نیاز دارد اما ترکیه به اجازهی هیچکس برای ورود به عراق نیاز ندارد.
بدتر از این، آن است که درحالی که نیروهای عراقی مانند ارتش، پلیس، عشایر، کردها، عرب، سنی، شیعه، ترکمان، بسیج مردمی و بسیج عشایری هر روز دهها و صدها شهید برای آزادسازی موصل میدهند، ترکیه میآید و میگوید خواستار بازنگری در توافق سال ۱۹۲۳ لوزان است و موصل برای ترکیه است و باید به ترکیه بازگردانده شود. همه جمع شدهاند تا این شهر را از دست داعش آزاد کنند، الان میگویی این شهر برای کیست. با چه معیاری این سخنان را میگویند، نمیدانیم. این منطق همانهایی است که در نبرد حلب نیز وارد شدهاند. فردا نیز خواهند گفت حلب برای ماست، زمانی که از سیطره بر سوریه مایوس شدند البته عملا از آن مأیوس شدهاند و از سرنگونی نظام در سوریه که از آن نیز مایوس شدهاند درحالی که به هر گروهی که میتوانستند گفتند بفرمایید داخل سوریه و آنها عملا همهی این گروههای مسلح را از سراسر جهان جمع کردند تا در حلب بجنگند، همهی این اقدامات برای این بود که روزی بگویند حلب برای ماست برای ترکیه است و برای سوریها و برای مردم سوریه نیست. این مسائل هر روز با گذر زمان فاش میشود.
حزبالله خستگی ناپذیر است
من روز دهم محرم گفتم و میخواهم آنرا با این جمله کامل کنم، به کسانیکه منتظرند ما را خسته کنند یا خستگی خانوادههای ما را ببینند زیرا بهطور طبیعی، هزاران نفر از مجاهدان و برادران جنگجوی ما به طور روزانه، در جبههها هستند و بالطبع پشت سر آنان هزاران خانواده هستند که خبرهای آنان را پیگیری میکنند، کسانی که منتظرند خستگی ما را ببینند، بهتر است ناامید شوند. ما کسانی هستیم که اسرائیل را از سال ۱۹۸۲ تا سال ۲۰۰۰ معطل کردیم تا به آزادسازی دست یافتیم و هنگامی که سال ۲۰۰۰ به آزادسازی رسیدیم، ما و دیگر گروههای مقاومت، به سوی خانوادههای خود یا برای هواخوری باز نگشتیم، بلکه خود را برای جنگهای آینده آماده ساختیم، جنگهایی که میدانیم اسرائیل برضد ما به راه خواهد انداخت، زیرا دارای طرحها و طمعورزیهای زیادی در لبنان و منطقه است.
نسبت به ما، تنها حالت ممکن که ما را از سوریه به لبنان باز میگرداند، پیروزی در سوریه است، فقط در این صورت، هنگامی که این محور در سوریه پیروز شود، هنگامی که طرح دیگر در سوریه سرنگون شود، طرح تجزیه، طرح سیطره بر سوریه از طرف گروههای تکفیری و کسانی که پشت گروههای تکفیری ایستادهاند. در این صورت دیگر علتی برای باقی ماندن ما در سوریه نخواهد بود و بهعنوان جنگجو به لبنان بازخواهیم گشت و پس از آن باز هم به سوریه باز میگردیم اما بهعنوان زائر، برادر، دوست، گردشگر، همسایه. این تنها حالت ممکن است و من با نگاه به همهی تحولات منطقه میگویم طرح دیگر دچار ناکامیهای بسیار بزرگ و خطرناکی شده است و نشانههای شکست و بسته شدن افق در برابر آن، در بسیاری از مسائل واضح و آشکار است.
بار دیگر روح فرمانده شهیدمان حاج علاء را مخاطب قرار میدهیم و به او میگوییم برادران تو آنچه را که تو آغاز کردهای و بهخاطر آن به شهادت رسیدی به سرانجام خواهند رساند. ما در این معرکه باقی خواهیم ماند. ما همگی میگوییم «ما آنجایی خواهیم بود که باید باشیم». این نبرد، نبرد دفاع از امت و عزت و وجود امت اسلامی، ملل و طوائف آن است. ما با خونهای پاک از آن دفاع میکنیم. ما به این راه ادامه خواهیم داد و انشاءالله در مسیر پیروزی خواهیم بود. این ظلمت و این ظلمتپرستان شکست خواهند خورد. خون شریف شما بر هر شمشیری پیروز خواهد شد.