1395/06/14
متن کامل گفتوگو با دبیر شورایعالی انقلاب فرهنگی:
سناریوی فروپاشی خانواده در ایران
اساس هر جامعهای مبتنی بر «خانواده» است. در جامعهی ایران نیز از دیر باز، خانواده بهعنوان مهمترین رکن اجتماع شناخته میشود. بههمین علت، یکی از برنامههای محوری دشمن علیه مردم ایران، فروپاشی نظام خانواده است. رهبر انقلاب نیز یکی از بندهای سیاستهای کلی خانواده را به «مقابلهی مؤثر با جنگ نرم دشمنان برای فروپاشی و انحراف روابط خانوادگی و رفع موانع و زدودن آسیبها و چالشهای تحکیم خانواده» اختصاص دادهاند. در همینباره، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR گفتوگویی با آقای دکتر محمدرضا مخبر دزفولی، دبیر شورایعالی انقلاب فرهنگی ترتیب داده است.
از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، نظام سلطه باب دشمنی با آن را باز کرد. از نظر شما، چه دلایلی موجب این دشمنی شد؟
جریان سلطه در قرنهای هجده تا بیست، مسیری طولانی برای استعمار کشورهای دارای ثروت طی کرده است. از قرون نوزدهم و بیستم هم که موضوع نفت مطرح شده، توجه نظام سلطه و کشورهای غربی بر منطقهی نفتخیزی تحتعنوان خاورمیانه یا به تعبیر درست رهبر انقلاب منطقهی «غرب آسیا» متمرکز شده است. در حقیقت، غربیها دریافتهاند که مجموعهی کشورها و ملتهای غرب آسیا دارای ثروت لایزال الهی هستند که در واقع نفت فقط یکی از موارد بسیار آن است. لذا باید استراتژیهایی را تدارک میدیدند تا بتوانند ثروتهای این کشورها را غارت کنند. علاوه بر نفت، موقعیت ویژه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک منطقهی غرب آسیا هم در موضوع استعمار دخیل بوده است.
در ایران از دورهی قاجار تا پهلوی اول و قبل از کودتای ۲۸ مرداد، انگلیس در مورد مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، شبهنظامی و نظامی، حرف اول را میزده است، اما بعد از ۲۸ مرداد، آمریکاییها جای آنها را گرفتند. دلیل کینهی پنجاه یا شصتسالهای که گفته میشود نسبتبه آمریکاییها وجود دارد، اتفاقاتی است که در شکلگیری و سرکوب انقلاب مردمی سال ۱۳۳۲ رخ داده است. سازماندهی کودتای ۲۸ مرداد و همچنین برنامهریزی جریان سازمانیافتهای به دست شاه برای شکل دادن دیکتاتوری کاملاً سرکوبگر در ایران، از بین بردن دین و دینداری و کمک به نظام سلطه نیز از دلایل دیگر این وضعیت بوده است.
چنین روندی تا ابتدای پیروزی انقلاب ادامه داشت. پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ این هژمونی را درهم ریخت و نظام سلطه را آشفته و دچار تلاطم کرد. بعد از آن نیز با استقرار نظام اسلامی، هژمونی آمریکا بهخصوص در منطقه، آشفته شد، زیرا تا قبل از سال ۱۳۵۷، ایران جزیرهی ثبات نظام آمریکاییها بود. بنابراین پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق عظیمی است که متناسب با عظمت آن، واکنش غربیها واکنشی طبیعی است. بنابراین با پیروزی انقلاب اسلامی، جریان جدیدی شکل گرفت که همهی معادلات جهانی را بههم ریخت. این بههمریختگی تا امروز نیز ادامه داشته است. به باور من، انقلاب اسلامی سرفصل جدیدی در حیات انسان معاصر رقم زد و الگویی نوین در برابر ایسمهای موجود ارائه کرد.
از سویی دیگر، به نظر میرسد بهموازات شکلگیری انقلاب اسلامی و قدرتمند شدن آن، نظام سلطه در حوزههای مختلف با بحرانها و چالشهایی مواجه شده است. این چالشها کداماند؟
در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، میتوان این واقعیتی را که فرمودید، مشاهده کرد. در حوزهی سیاسی، تا دو دهه پیش تصور میشد که تنها نسخهی نظام سیاسی، نسخه لیبرالدموکراسی است. آنها صحبت از پایان تاریخ میکردند. این در حالی است که از یک دهه پیش که انواع و اقسام بحرانها، اعم از تبعیض نژادی و جنسیتی، نابرابری، بیعدالتی و... دامنگیر آنها شده، اعتراضات زیادی در محافل آکادمیک و عمومی نسبت به این وضعیت به وجود آمده است.
در مسائل فرهنگی نیز غرب در وضعیت بغرنجی به سر میبرد. مثلاً در غرب خانواده فروپاشیده و زندگی مشترک بهمعنای خانوادهای که قاعدهی ازدواج زن و مرد در آن رعایت شده باشد، وجود ندارد. در حقیقت خانواده تبدیل شده است به یک «باهمباشی» بدون تعهد و قرار خاصی که معلوم هم نیست تا چه مدت دوام خواهد داشت. برای همین، صرف زندگی در خانههای مشترک یا حتی با هم بودنهای چند ساعته و چند روزه، باعث متولد شدن فرزندان نامشروع شده است. اخیراً در گزارشی که یکی از رسانههای آمریکایی منتشر کرده است، دیدم که نوشتهاند بیش از چهل درصد فرزندانی که در آمریکا متولد میشوند، محصول روابط نامشروع هستند.
از این بدتر، چند ماه پیش شاخهی جوانان حزب لیبرال استکهلم، در اجلاس سالیانهی خود، به قانونی شدن زنا با محارم رأی داد! آنها پیشنهاد داده بودند که خواهر و برادر بالای پانزده سال، درصورتیکه رضایت داشته باشند، میتوانند با هم ارتباط جنسی داشته باشند! در طول تاریخ چندین هزار سالهی بشریت، چنین اتفاقی وجود ندارد. رواج مسائلی چون همجنسگرایی هم مزید بر علت است. بر طبق آمارها، آمریکا بیشترین میزان همجنسباز را دارد. کشوری که تا همین چند دهه پیش بهشدت این امر را مذموم میدانست، حالا کارش بهجایی رسیده که این کار را قانونی اعلام کرده است.
دربارهی آزارهای جنسی نیز بیشترین آمارها متعلق به کشورهای غربی است؛ شش کشور اول عبارتاند از آمریکا، سوئد، فرانسه، کانادا، انگلستان و آلمان. در آمریکا طبق بررسی مرکز ملی خشونت علیه زنان، بیش از یکچهارم زنان در سن نوجوانی و اوایل جوانی اعلام کردهاند که بعد از چهاردهسالگی، مورد حمله به نیت تجاوز یا تجاوز کامل قرار گرفتهاند. چندی پیش نیز هفده وزیر سابق فرانسوی در بیانیهای اعلام کردند که دیگر در مقابل آزارهای جنسی در صحنهی سیاسی سکوت نخواهند کرد. همین موضوعاتی که گفته شد، برای فروپاشی یک جامعه و تمدن کافی است و به همین دلیل است که میبینید غرب بهسمت اضمحلال در حال حرکت است.
یکی از اقدامات دشمن در یکی دو سال اخیر، موضوع نفوذ است که بارها توسط رهبر انقلاب مورد تأکید قرار گرفته است. اقداماتی که آنها در حوزهی فرهنگ پیادهسازی میکنند، کداماند؟
سناریوهای زیادی را میتوان در این زمینه مطرح کرد که شاید اصلیترین آن سناریوی فروپاشی نظام خانواده در ایران باشد. میدانید که در ایران از نظر اسلامی، تمدنی و تاریخی، خانواده بهعنوان محور انسجامبخش اجتماعی، مهمترین نهاد اجتماعی و فرهنگی محسوب میشود که همیشه در طول ادوار مختلف تاریخی، مطرح بوده است. در صد سال اخیر، با همهی تلاشهایی که در این زمینه شد، نتوانستهاند نظام خانوادگی را در ایران بههم بریزند. بنابراین امروز یکی از هدفهای اصلی مقابله با ایران، در فضای جنگ نرم فرهنگی، بههم زدن نظام خانواده است. در نتیجه، یکی از سناریوهایی که برای ایران طراحی کردهاند، برهم زدن فضای سالم زندگی خانوادههاست که به بهانهی مشکلات اجتماعی و اقتصادی، روی آن سرمایهگذاری میکنند.
به تبع آن، طلاق نیز یکی از آسیبها در همین زمینه است. آمار طلاق در کشورهایی نظیر کشورهای حوزهی اسکاندیناوی بیش از پنجاه درصد است. همین سناریو برای ایران هم در حال پیاده شدن است. دارند کاری میکنند که جوان ایرانی، یا نسبت به مقولهی ازدواج بیاعتنا شود و بهسمت باهم بودنهای غیرمسئولیتآور حرکت کند یا حتی پس از ازدواج، آن پایبندی لازم را به نظام خانواده نداشته باشد.
بحث دیگر دربارهی سلوک اجتماعی و سبک زندگی ایرانیهاست. شاید یکی از مهمترین اقدامات آنها برای استحالهی فرهنگی و تخریب نگرشهای ارزشی، ملی و دینی ایرانیها، تغییر در سبک زندگی آنهاست که در حال سازماندهی آن هستند. مثلاً ایرانیها اساساً مردم بامحبت و باعاطفهای نسبتبه همسایهها و اطرافیان خود هستند. به برکت اسلام و مکتب اهلبیت، صلهی ارحام جزء ذات ایرانیهاست. خدمت کردن به افراد کمدرآمد و کسانی که احیاناً مشکلاتی دارند و مستمند هستند، جزء ذات ایرانیهاست. خیریههای زیادی در ایران فعال هستند و غیر از کمیتهی امداد، بخش زیادی از رسیدگی به خانوادههای محروم را خود مردم انجام میدهند. اینها جزء فطرت و سلوک اجتماعی مردم است. به همین علت، همبستگی اجتماعی در ایران بالاتر از بسیاری کشورهای جهان است. این سبک زندگی ایرانیهاست که میخواهند آن را از ما بگیرند.
در واقع منظور شما این است که میخواهند ایرانیها را از حالت جمعگرایی به فردگرایی برسانند؟
بله، در گام اول، خانواده را از حالت زوجیت خارج میکنند یا اگر زوجیت نیز تشکیل شود، کاری میکنند که فرزندآوری در آن، اهمیت و اولویت نداشته باشد تا بتوانند ارتباطات گوناگون فرهنگی و اجتماعی جامعه را که درهمتنیده هستند و باعث انسجام جامعه میشوند، از بین ببرند. در گام دوم، ایرانیها را از حالت جمعگرا بودن به یک انسان فردگرای بیتفاوت از آنچه در پیرامونش میگذرد، تبدیل میکنند.
یکی دیگر از استراتژیهای آمریکاییها، که در کتابهایشان نیز آمده است، مکدونالدیزه کردن کشورهاست، میدانید که مکدونالد فقط یک ساندویچفروشی نیست، بلکه بهمنزلهی اشاعهی فرهنگ آمریکایی است. بسیاری از این تکنولوژیستها میگویند وقتی یک تکنولوژی را وارد کشور دیگری کنید، آن تکنولوژی با خود فرهنگش را نیز میآورد. بنابراین اگر مکدونالد را نیز بهمثابه یک صنعت و تکنولوژی در نظر بگیریم، متوجه میشویم با خود فرهنگش را نیز میآورد.
تغییر نوع پوشش مردم نیز یکی دیگر از کارهایی است که دارند انجام میدهند. ایرانیها از دیرباز، مردمانی با پوشش آراسته و کامل بودند. اما آنها میخواهند کاری کنند که ایرانیها از این فرهنگ دیرین خود دست بردارند و بهسمت پوششهای عریان حرکت کنند. درست است که پوشش نیز نوعی نماد است، اما میتواند بر رفتار تأثیر بگذارد و به باور تبدیل شود. کمااینکه اگر از کسی برای مثال، در هشتاد سال پیش میخواستید که کتوشلوار بپوشد، نمیپوشید، ولی امروز این نحوهی پوشش جزء رفتار، باور و فرهنگ عمومی ما شده است.
رهبر انقلاب در دیدار با مجلس خبرگان، از اصطلاح جدیدی به نام «مصونسازی فرهنگی» استفاده کردند و فرمودند: «ما از لحاظ فرهنگی باید کشور را، ملت را و جوانان را مصونسازی کنیم. این برنامهریزی میخواهد.» این اصطلاح به چهمعناست و چه اقدامهایی میبایست انجام بدهیم؟
واژهی «مصونسازی فرهنگی» که مرکب از مصونسازی و فرهنگ است، باید با نگاه به سایر واژههایی که توسط رهبر انقلاب به کار برده میشود، تفسیر و تبیین شود. یکی از اصلیترین کلیدواژههایی که ایشان در سالهای اخیر به کار بردهاند و سال ۱۳۹۵ را هم با این عنوان نامگذاری فرمودند، «اقتصاد مقاومتی» است. اقتصاد مقاومتی در نگاه ایشان، بهمعنای طراحی و برنامهریزی برای مقاومسازی اقتصاد بهمنظور ایجاد مصونیت اقتصاد کشور در مقابل ضربات دشمنان است. اگر بخواهیم بهصورتی عینیتر صحبت کنیم، باید بگوییم اقتصاد مقاومتی و مصونسازی فرهنگی یک راهبرد واحد در دو قالب متفاوت هستند. این راهبرد با این هدف دنبال میشود که دشمنان نتوانند از ابزار اقتصاد و فرهنگ برای ضربه زدن به انقلاب استفاده کنند.
حال همانگونه که در اقتصاد مقاومتی نگاه به توان داخلی است، در حوزهی مصونسازی فرهنگی هم نگاه به توان و قدرت داخلی است. البته در مصونسازی فرهنگی، کار از اقتصاد مقاومتی حساستر و سختتر است، زیرا در اقتصاد تهدید دشمن در قالب تحریم و امثالهم سریعاً خود را نشان میدهد، اما در حوزهی فرهنگ، تهدیدات بهصورت خاموش و خزنده، ریشههای فرهنگی جامعه را خشک میکند. مثلا بحث تدریس زبان انگلیسی در کشور هم یکی از این نمونهها است. اساساً زمانی که یک زبان خارجی در کشور ترویج میشود، فرهنگ کشور یا کشورهای متبوع آن زبان خارجی هم رونق مییابد و این زبان میتواند به ابزار مهمی در راستای پروژهی نفوذ فرهنگی تبدیل شود. لذا باید درخصوص تدریس زبان خارجی در مدارس و حتی در دانشگاهها تأمل شود.
بسیاری مدعی هستند که زبان انگلیسی زبان علم است که البته نمیتوان بهطور قطع این موضوع را پذیرفت. علوم مختلف با توجه به خاستگاهی که دارند، زبانشان هم متفاوت است. بهعنوان نمونه، خاستگاه علم حقوق، فرانسه است. یا خاستگاه اصلی علم فلسفه، آلمان است. چرا باید در دانشگاه اصرار بر این باشد که دانشجوی رشتهی حقوق یا فلسفه، الزاماً زبان انگلیسی بخواند، درحالیکه منابع دستهاول این رشته عموماً به زبان فرانسه و آلمانی هستند. یا حتی زبان اسپانیایی که درصد بالایی از مردم جهان به این زبان صبحت میکنند، در کشور ما کمتر مورد توجه قرار گرفته است. همینطور زبان کشورهای آسیای جنوب شرقی که با توجه به سرعت رشد علم در این منطقه، نمیتوان لزوم یادگیری زبان کشورهای مذکور را انکار کرد.
موضوع قابل توجه دیگر در این مبحث، تأکید بر تولید آثار فاخر فرهنگی با قابلیت عرضهی بینالمللی است. اگر در موضوع اقتصاد مقاومتی، تولید کالای مرغوب و قابل رقابت با کالای مشابه در بازارهای جهانی مهم است، در حوزهی فرهنگ هم اگر یک محصول فاخر فرهنگی قابل عرضه در بازارهای بینالمللی تولید شود، مانند آنچه در فیلم «محمد رسولالله (ص)» مشاهده شد، این کالای فرهنگی میتواند بسیاری از تهدیدات را رفع و دفع کند.
در یک سال اخیر، جلساتی با موضوع آسیبهای اجتماعی، در محضر رهبر انقلاب برگزار شده است. لطفاً دربارهی برخی از رئوس این جلسات توضیح بفرمایید.
همانطور که میدانید، از مدتی قبل، موضوع آسیبهای اجتماعی و رخنههای دشمن از جانب این آسیبها، مورد توجه رهبر انقلاب قرار گرفته است. در حقیقت، غرب در حال سرمایهگذاری برای برهم زدن جامعه و آسیب رساندن به قوام اجتماعی ایران است.
در حوزهی مسائل مرتبط با برخی از بزههای اجتماعی کشور، از یک سال پیش، در دفتر مقام معظم رهبری، جلسات کارشناسی، مطالعه و بحث با گروههای مختلف و کارشناسان برگزار شده است. کارهای تحقیقاتی بسیار خوبی انجام گرفته است که مدتی قبل مبتنی بر آن کارهای تحقیقاتی، سه جلسه در محضر مقام معظم رهبری، تشکیل شد. در این جلسات، مسائلی مثل اعتیاد، طلاق، فساد، بیبندوباری و بحث حاشیهنشینی، در رأس اهمیت قرار داشتند. در واقع بسیاری از آسیبها از همین حاشیهنشینیهای غیربرنامهریزیشدهای که نظارتی بر آنها وجود ندارد، ایجاد میشود. در کل کشور نزدیک به یازده میلیون حاشیهنشین وجود دارد که عدد قابل توجهی است. بسیاری از معتادان و افراد مرتبط با اعتیادهای مختلف، در این مناطق زندگی میکنند. حتی افراد مبتلا به بیماریهای خطرناکی مثل ایدز و هپاتیت نیز بیشتر حاشیهنشین هستند. بهدلیل وجود تعداد زیاد معتادان یا گروهها و باندهایی که در این مناطق هستند، خطر این بیماریها نیز در این مناطق بیشتر است. در نتیجه، برای سازماندهی بیبندوباریها، فسادها و فحشاهای سازمانیافته در این مناطق، این جلسات تشکیل شد.
سه جلسه در محضر مقام معظم رهبری برگزار شد. در جلسهی اول، گزارش مفصلی که آماده شده بود، ارائه شد. رؤسای محترم سه قوه، وزرای ذیربط و بعضی از مسئولان مهم کشور در این جلسه حضور داشتند. در جلسهی دوم، اعضا پیشنهادهایی ارائه کردند و در نهایت، جمعبندی توسط مقام معظم رهبری صورت گرفت. در جلسه ی سوم نیز برخی از اقدامات اجرایی سازمانها و نهادهای ذیربط مشخص گردید و قرار بر این شد که گزارشها بهصورت مرتب ارائه شود. انشاءالله براساس رهنمودهای دادهشده و با کمک دوستان در دولت، مجلس، قوهی قضاییه و سایر مسئولان و بهویژه با کمک خود مردم، بهتدریج شاهد کاهش این آسیبها و بعد حذف آنها از کشور خواهیم بود. در این بین، نقش مردم شاید حتی مهمتر و پررنگتر از مسئئولین و سازمانهای رسمی باشد. تجربهی ابتدای انقلاب و دفاع مقدس نشان داده که اگر مردم به حوزهای ورود پیدا کنند، کارها به مراتب بهتر و تندتر به نتیجه خواهد رسید. لذا باید زمینه برای ورود مردم در حوزهی آسیبهای اجتماعی نیز فراهم شود.
از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، نظام سلطه باب دشمنی با آن را باز کرد. از نظر شما، چه دلایلی موجب این دشمنی شد؟
جریان سلطه در قرنهای هجده تا بیست، مسیری طولانی برای استعمار کشورهای دارای ثروت طی کرده است. از قرون نوزدهم و بیستم هم که موضوع نفت مطرح شده، توجه نظام سلطه و کشورهای غربی بر منطقهی نفتخیزی تحتعنوان خاورمیانه یا به تعبیر درست رهبر انقلاب منطقهی «غرب آسیا» متمرکز شده است. در حقیقت، غربیها دریافتهاند که مجموعهی کشورها و ملتهای غرب آسیا دارای ثروت لایزال الهی هستند که در واقع نفت فقط یکی از موارد بسیار آن است. لذا باید استراتژیهایی را تدارک میدیدند تا بتوانند ثروتهای این کشورها را غارت کنند. علاوه بر نفت، موقعیت ویژه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک منطقهی غرب آسیا هم در موضوع استعمار دخیل بوده است.
در ایران از دورهی قاجار تا پهلوی اول و قبل از کودتای ۲۸ مرداد، انگلیس در مورد مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، شبهنظامی و نظامی، حرف اول را میزده است، اما بعد از ۲۸ مرداد، آمریکاییها جای آنها را گرفتند. دلیل کینهی پنجاه یا شصتسالهای که گفته میشود نسبتبه آمریکاییها وجود دارد، اتفاقاتی است که در شکلگیری و سرکوب انقلاب مردمی سال ۱۳۳۲ رخ داده است. سازماندهی کودتای ۲۸ مرداد و همچنین برنامهریزی جریان سازمانیافتهای به دست شاه برای شکل دادن دیکتاتوری کاملاً سرکوبگر در ایران، از بین بردن دین و دینداری و کمک به نظام سلطه نیز از دلایل دیگر این وضعیت بوده است.
در غرب خانواده خانواده تبدیل شده است به یک «باهمباشی» بدون تعهد و قرار خاصی که معلوم هم نیست تا چه مدت دوام خواهد داشت. برای همین، صرف زندگی در خانههای مشترک یا حتی با هم بودنهای چند ساعته و چند روزه، باعث متولد شدن فرزندان نامشروع شده است.
چنین روندی تا ابتدای پیروزی انقلاب ادامه داشت. پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ این هژمونی را درهم ریخت و نظام سلطه را آشفته و دچار تلاطم کرد. بعد از آن نیز با استقرار نظام اسلامی، هژمونی آمریکا بهخصوص در منطقه، آشفته شد، زیرا تا قبل از سال ۱۳۵۷، ایران جزیرهی ثبات نظام آمریکاییها بود. بنابراین پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق عظیمی است که متناسب با عظمت آن، واکنش غربیها واکنشی طبیعی است. بنابراین با پیروزی انقلاب اسلامی، جریان جدیدی شکل گرفت که همهی معادلات جهانی را بههم ریخت. این بههمریختگی تا امروز نیز ادامه داشته است. به باور من، انقلاب اسلامی سرفصل جدیدی در حیات انسان معاصر رقم زد و الگویی نوین در برابر ایسمهای موجود ارائه کرد.
از سویی دیگر، به نظر میرسد بهموازات شکلگیری انقلاب اسلامی و قدرتمند شدن آن، نظام سلطه در حوزههای مختلف با بحرانها و چالشهایی مواجه شده است. این چالشها کداماند؟
در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، میتوان این واقعیتی را که فرمودید، مشاهده کرد. در حوزهی سیاسی، تا دو دهه پیش تصور میشد که تنها نسخهی نظام سیاسی، نسخه لیبرالدموکراسی است. آنها صحبت از پایان تاریخ میکردند. این در حالی است که از یک دهه پیش که انواع و اقسام بحرانها، اعم از تبعیض نژادی و جنسیتی، نابرابری، بیعدالتی و... دامنگیر آنها شده، اعتراضات زیادی در محافل آکادمیک و عمومی نسبت به این وضعیت به وجود آمده است.
در مسائل فرهنگی نیز غرب در وضعیت بغرنجی به سر میبرد. مثلاً در غرب خانواده فروپاشیده و زندگی مشترک بهمعنای خانوادهای که قاعدهی ازدواج زن و مرد در آن رعایت شده باشد، وجود ندارد. در حقیقت خانواده تبدیل شده است به یک «باهمباشی» بدون تعهد و قرار خاصی که معلوم هم نیست تا چه مدت دوام خواهد داشت. برای همین، صرف زندگی در خانههای مشترک یا حتی با هم بودنهای چند ساعته و چند روزه، باعث متولد شدن فرزندان نامشروع شده است. اخیراً در گزارشی که یکی از رسانههای آمریکایی منتشر کرده است، دیدم که نوشتهاند بیش از چهل درصد فرزندانی که در آمریکا متولد میشوند، محصول روابط نامشروع هستند.
از این بدتر، چند ماه پیش شاخهی جوانان حزب لیبرال استکهلم، در اجلاس سالیانهی خود، به قانونی شدن زنا با محارم رأی داد! آنها پیشنهاد داده بودند که خواهر و برادر بالای پانزده سال، درصورتیکه رضایت داشته باشند، میتوانند با هم ارتباط جنسی داشته باشند! در طول تاریخ چندین هزار سالهی بشریت، چنین اتفاقی وجود ندارد. رواج مسائلی چون همجنسگرایی هم مزید بر علت است. بر طبق آمارها، آمریکا بیشترین میزان همجنسباز را دارد. کشوری که تا همین چند دهه پیش بهشدت این امر را مذموم میدانست، حالا کارش بهجایی رسیده که این کار را قانونی اعلام کرده است.
دربارهی آزارهای جنسی نیز بیشترین آمارها متعلق به کشورهای غربی است؛ شش کشور اول عبارتاند از آمریکا، سوئد، فرانسه، کانادا، انگلستان و آلمان. در آمریکا طبق بررسی مرکز ملی خشونت علیه زنان، بیش از یکچهارم زنان در سن نوجوانی و اوایل جوانی اعلام کردهاند که بعد از چهاردهسالگی، مورد حمله به نیت تجاوز یا تجاوز کامل قرار گرفتهاند. چندی پیش نیز هفده وزیر سابق فرانسوی در بیانیهای اعلام کردند که دیگر در مقابل آزارهای جنسی در صحنهی سیاسی سکوت نخواهند کرد. همین موضوعاتی که گفته شد، برای فروپاشی یک جامعه و تمدن کافی است و به همین دلیل است که میبینید غرب بهسمت اضمحلال در حال حرکت است.
یکی از اقدامات دشمن در یکی دو سال اخیر، موضوع نفوذ است که بارها توسط رهبر انقلاب مورد تأکید قرار گرفته است. اقداماتی که آنها در حوزهی فرهنگ پیادهسازی میکنند، کداماند؟
سناریوهای زیادی را میتوان در این زمینه مطرح کرد که شاید اصلیترین آن سناریوی فروپاشی نظام خانواده در ایران باشد. میدانید که در ایران از نظر اسلامی، تمدنی و تاریخی، خانواده بهعنوان محور انسجامبخش اجتماعی، مهمترین نهاد اجتماعی و فرهنگی محسوب میشود که همیشه در طول ادوار مختلف تاریخی، مطرح بوده است. در صد سال اخیر، با همهی تلاشهایی که در این زمینه شد، نتوانستهاند نظام خانوادگی را در ایران بههم بریزند. بنابراین امروز یکی از هدفهای اصلی مقابله با ایران، در فضای جنگ نرم فرهنگی، بههم زدن نظام خانواده است. در نتیجه، یکی از سناریوهایی که برای ایران طراحی کردهاند، برهم زدن فضای سالم زندگی خانوادههاست که به بهانهی مشکلات اجتماعی و اقتصادی، روی آن سرمایهگذاری میکنند.
در ایران از نظر اسلامی، تمدنی و تاریخی، خانواده بهعنوان محور انسجامبخش اجتماعی، مهمترین نهاد اجتماعی و فرهنگی محسوب میشود که همیشه در طول ادوار مختلف تاریخی، مطرح بوده است. در صد سال اخیر، با همهی تلاشهایی که در این زمینه شد، نتوانستهاند نظام خانوادگی را در ایران بههم بریزند. بنابراین امروز یکی از هدفهای اصلی مقابله با ایران، در فضای جنگ نرم فرهنگی، بههم زدن نظام خانواده است.
به تبع آن، طلاق نیز یکی از آسیبها در همین زمینه است. آمار طلاق در کشورهایی نظیر کشورهای حوزهی اسکاندیناوی بیش از پنجاه درصد است. همین سناریو برای ایران هم در حال پیاده شدن است. دارند کاری میکنند که جوان ایرانی، یا نسبت به مقولهی ازدواج بیاعتنا شود و بهسمت باهم بودنهای غیرمسئولیتآور حرکت کند یا حتی پس از ازدواج، آن پایبندی لازم را به نظام خانواده نداشته باشد.
بحث دیگر دربارهی سلوک اجتماعی و سبک زندگی ایرانیهاست. شاید یکی از مهمترین اقدامات آنها برای استحالهی فرهنگی و تخریب نگرشهای ارزشی، ملی و دینی ایرانیها، تغییر در سبک زندگی آنهاست که در حال سازماندهی آن هستند. مثلاً ایرانیها اساساً مردم بامحبت و باعاطفهای نسبتبه همسایهها و اطرافیان خود هستند. به برکت اسلام و مکتب اهلبیت، صلهی ارحام جزء ذات ایرانیهاست. خدمت کردن به افراد کمدرآمد و کسانی که احیاناً مشکلاتی دارند و مستمند هستند، جزء ذات ایرانیهاست. خیریههای زیادی در ایران فعال هستند و غیر از کمیتهی امداد، بخش زیادی از رسیدگی به خانوادههای محروم را خود مردم انجام میدهند. اینها جزء فطرت و سلوک اجتماعی مردم است. به همین علت، همبستگی اجتماعی در ایران بالاتر از بسیاری کشورهای جهان است. این سبک زندگی ایرانیهاست که میخواهند آن را از ما بگیرند.
در واقع منظور شما این است که میخواهند ایرانیها را از حالت جمعگرایی به فردگرایی برسانند؟
بله، در گام اول، خانواده را از حالت زوجیت خارج میکنند یا اگر زوجیت نیز تشکیل شود، کاری میکنند که فرزندآوری در آن، اهمیت و اولویت نداشته باشد تا بتوانند ارتباطات گوناگون فرهنگی و اجتماعی جامعه را که درهمتنیده هستند و باعث انسجام جامعه میشوند، از بین ببرند. در گام دوم، ایرانیها را از حالت جمعگرا بودن به یک انسان فردگرای بیتفاوت از آنچه در پیرامونش میگذرد، تبدیل میکنند.
یکی دیگر از استراتژیهای آمریکاییها، که در کتابهایشان نیز آمده است، مکدونالدیزه کردن کشورهاست، میدانید که مکدونالد فقط یک ساندویچفروشی نیست، بلکه بهمنزلهی اشاعهی فرهنگ آمریکایی است. بسیاری از این تکنولوژیستها میگویند وقتی یک تکنولوژی را وارد کشور دیگری کنید، آن تکنولوژی با خود فرهنگش را نیز میآورد. بنابراین اگر مکدونالد را نیز بهمثابه یک صنعت و تکنولوژی در نظر بگیریم، متوجه میشویم با خود فرهنگش را نیز میآورد.
بحث دیگر دربارهی سلوک اجتماعی و سبک زندگی ایرانیهاست. شاید یکی از مهمترین اقدامات آنها برای استحالهی فرهنگی و تخریب نگرشهای ارزشی، ملی و دینی ایرانیها، تغییر در سبک زندگی آنهاست که در حال سازماندهی آن هستند.
تغییر نوع پوشش مردم نیز یکی دیگر از کارهایی است که دارند انجام میدهند. ایرانیها از دیرباز، مردمانی با پوشش آراسته و کامل بودند. اما آنها میخواهند کاری کنند که ایرانیها از این فرهنگ دیرین خود دست بردارند و بهسمت پوششهای عریان حرکت کنند. درست است که پوشش نیز نوعی نماد است، اما میتواند بر رفتار تأثیر بگذارد و به باور تبدیل شود. کمااینکه اگر از کسی برای مثال، در هشتاد سال پیش میخواستید که کتوشلوار بپوشد، نمیپوشید، ولی امروز این نحوهی پوشش جزء رفتار، باور و فرهنگ عمومی ما شده است.
رهبر انقلاب در دیدار با مجلس خبرگان، از اصطلاح جدیدی به نام «مصونسازی فرهنگی» استفاده کردند و فرمودند: «ما از لحاظ فرهنگی باید کشور را، ملت را و جوانان را مصونسازی کنیم. این برنامهریزی میخواهد.» این اصطلاح به چهمعناست و چه اقدامهایی میبایست انجام بدهیم؟
واژهی «مصونسازی فرهنگی» که مرکب از مصونسازی و فرهنگ است، باید با نگاه به سایر واژههایی که توسط رهبر انقلاب به کار برده میشود، تفسیر و تبیین شود. یکی از اصلیترین کلیدواژههایی که ایشان در سالهای اخیر به کار بردهاند و سال ۱۳۹۵ را هم با این عنوان نامگذاری فرمودند، «اقتصاد مقاومتی» است. اقتصاد مقاومتی در نگاه ایشان، بهمعنای طراحی و برنامهریزی برای مقاومسازی اقتصاد بهمنظور ایجاد مصونیت اقتصاد کشور در مقابل ضربات دشمنان است. اگر بخواهیم بهصورتی عینیتر صحبت کنیم، باید بگوییم اقتصاد مقاومتی و مصونسازی فرهنگی یک راهبرد واحد در دو قالب متفاوت هستند. این راهبرد با این هدف دنبال میشود که دشمنان نتوانند از ابزار اقتصاد و فرهنگ برای ضربه زدن به انقلاب استفاده کنند.
حال همانگونه که در اقتصاد مقاومتی نگاه به توان داخلی است، در حوزهی مصونسازی فرهنگی هم نگاه به توان و قدرت داخلی است. البته در مصونسازی فرهنگی، کار از اقتصاد مقاومتی حساستر و سختتر است، زیرا در اقتصاد تهدید دشمن در قالب تحریم و امثالهم سریعاً خود را نشان میدهد، اما در حوزهی فرهنگ، تهدیدات بهصورت خاموش و خزنده، ریشههای فرهنگی جامعه را خشک میکند. مثلا بحث تدریس زبان انگلیسی در کشور هم یکی از این نمونهها است. اساساً زمانی که یک زبان خارجی در کشور ترویج میشود، فرهنگ کشور یا کشورهای متبوع آن زبان خارجی هم رونق مییابد و این زبان میتواند به ابزار مهمی در راستای پروژهی نفوذ فرهنگی تبدیل شود. لذا باید درخصوص تدریس زبان خارجی در مدارس و حتی در دانشگاهها تأمل شود.
بسیاری مدعی هستند که زبان انگلیسی زبان علم است که البته نمیتوان بهطور قطع این موضوع را پذیرفت. علوم مختلف با توجه به خاستگاهی که دارند، زبانشان هم متفاوت است. بهعنوان نمونه، خاستگاه علم حقوق، فرانسه است. یا خاستگاه اصلی علم فلسفه، آلمان است. چرا باید در دانشگاه اصرار بر این باشد که دانشجوی رشتهی حقوق یا فلسفه، الزاماً زبان انگلیسی بخواند، درحالیکه منابع دستهاول این رشته عموماً به زبان فرانسه و آلمانی هستند. یا حتی زبان اسپانیایی که درصد بالایی از مردم جهان به این زبان صبحت میکنند، در کشور ما کمتر مورد توجه قرار گرفته است. همینطور زبان کشورهای آسیای جنوب شرقی که با توجه به سرعت رشد علم در این منطقه، نمیتوان لزوم یادگیری زبان کشورهای مذکور را انکار کرد.
موضوع قابل توجه دیگر در این مبحث، تأکید بر تولید آثار فاخر فرهنگی با قابلیت عرضهی بینالمللی است. اگر در موضوع اقتصاد مقاومتی، تولید کالای مرغوب و قابل رقابت با کالای مشابه در بازارهای جهانی مهم است، در حوزهی فرهنگ هم اگر یک محصول فاخر فرهنگی قابل عرضه در بازارهای بینالمللی تولید شود، مانند آنچه در فیلم «محمد رسولالله (ص)» مشاهده شد، این کالای فرهنگی میتواند بسیاری از تهدیدات را رفع و دفع کند.
در یک سال اخیر، جلساتی با موضوع آسیبهای اجتماعی، در محضر رهبر انقلاب برگزار شده است. لطفاً دربارهی برخی از رئوس این جلسات توضیح بفرمایید.
همانطور که میدانید، از مدتی قبل، موضوع آسیبهای اجتماعی و رخنههای دشمن از جانب این آسیبها، مورد توجه رهبر انقلاب قرار گرفته است. در حقیقت، غرب در حال سرمایهگذاری برای برهم زدن جامعه و آسیب رساندن به قوام اجتماعی ایران است.
در حوزهی مسائل مرتبط با برخی از بزههای اجتماعی کشور، از یک سال پیش، در دفتر مقام معظم رهبری، جلسات کارشناسی، مطالعه و بحث با گروههای مختلف و کارشناسان برگزار شده است. کارهای تحقیقاتی بسیار خوبی انجام گرفته است که مدتی قبل مبتنی بر آن کارهای تحقیقاتی، سه جلسه در محضر مقام معظم رهبری، تشکیل شد. در این جلسات، مسائلی مثل اعتیاد، طلاق، فساد، بیبندوباری و بحث حاشیهنشینی، در رأس اهمیت قرار داشتند.
در حوزهی مسائل مرتبط با برخی از بزههای اجتماعی کشور، از یک سال پیش، در دفتر مقام معظم رهبری، جلسات کارشناسی، مطالعه و بحث با گروههای مختلف و کارشناسان برگزار شده است. کارهای تحقیقاتی بسیار خوبی انجام گرفته است که مدتی قبل مبتنی بر آن کارهای تحقیقاتی، سه جلسه در محضر مقام معظم رهبری، تشکیل شد. در این جلسات، مسائلی مثل اعتیاد، طلاق، فساد، بیبندوباری و بحث حاشیهنشینی، در رأس اهمیت قرار داشتند. در واقع بسیاری از آسیبها از همین حاشیهنشینیهای غیربرنامهریزیشدهای که نظارتی بر آنها وجود ندارد، ایجاد میشود. در کل کشور نزدیک به یازده میلیون حاشیهنشین وجود دارد که عدد قابل توجهی است. بسیاری از معتادان و افراد مرتبط با اعتیادهای مختلف، در این مناطق زندگی میکنند. حتی افراد مبتلا به بیماریهای خطرناکی مثل ایدز و هپاتیت نیز بیشتر حاشیهنشین هستند. بهدلیل وجود تعداد زیاد معتادان یا گروهها و باندهایی که در این مناطق هستند، خطر این بیماریها نیز در این مناطق بیشتر است. در نتیجه، برای سازماندهی بیبندوباریها، فسادها و فحشاهای سازمانیافته در این مناطق، این جلسات تشکیل شد.
سه جلسه در محضر مقام معظم رهبری برگزار شد. در جلسهی اول، گزارش مفصلی که آماده شده بود، ارائه شد. رؤسای محترم سه قوه، وزرای ذیربط و بعضی از مسئولان مهم کشور در این جلسه حضور داشتند. در جلسهی دوم، اعضا پیشنهادهایی ارائه کردند و در نهایت، جمعبندی توسط مقام معظم رهبری صورت گرفت. در جلسه ی سوم نیز برخی از اقدامات اجرایی سازمانها و نهادهای ذیربط مشخص گردید و قرار بر این شد که گزارشها بهصورت مرتب ارائه شود. انشاءالله براساس رهنمودهای دادهشده و با کمک دوستان در دولت، مجلس، قوهی قضاییه و سایر مسئولان و بهویژه با کمک خود مردم، بهتدریج شاهد کاهش این آسیبها و بعد حذف آنها از کشور خواهیم بود. در این بین، نقش مردم شاید حتی مهمتر و پررنگتر از مسئئولین و سازمانهای رسمی باشد. تجربهی ابتدای انقلاب و دفاع مقدس نشان داده که اگر مردم به حوزهای ورود پیدا کنند، کارها به مراتب بهتر و تندتر به نتیجه خواهد رسید. لذا باید زمینه برای ورود مردم در حوزهی آسیبهای اجتماعی نیز فراهم شود.