1394/04/23
| یادداشت |
گفتمانسازی، وظیفهی اصلی جنبش دانشجویی
رهبر انقلاب در دیدار اخیر با دانشجویان، چند مطالبهی محوری مرتبط با نقش گفتمانسازی دانشجویان را مطرح فرمودند؛ از جمله تأکید بر گفتمانسازی دانشجویان در موضوع اقتصاد مقاومتی، اهمیت نقش تصمیمسازی دانشجویان و الزامات تأثیرگذاری در این زمینه و همچنین ضرورت تعامل بیشتر با بدنهی دانشجویان، جذب بیشتر دانشجویان در تشکلها، اثرگذاری بیشتر تشکلها بر محیط دانشگاه و به تبع آن تأثیر دانشجویان بر محیط کشور. نظر به اهمیت این موارد و کمرنگ شدن نقش گفتمانساز تشکلهای دانشجویی در دانشگاهها، در این یادداشت بهدنبال تبیین اهمیت این نقش و جایگاه آن در منظومهی سیاسی جمهوری اسلامی هستیم.
هدف غایی حکومت دینی
آنگونه که از مبانی انقلاب اسلامی برداشت میشود، هدف غایی حکومت اسلامی تعالی انسان و سعادت اوست و همهی عرصهها و مسائل دیگر بهنوعی در خدمت این عرصه قرار میگیرد. بهعنوان صریحترین مثال، مقدمهی قانون اساسی، کارکرد اقتصاد را رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل او دانسته و این عرصه را وسیلهای در این جهت تعریف کرده است.
بنابراین اصل کلی در معماری حکومت اسلامی، این است که در هیچ عرصهای نمیتوان رشد و تکامل انسان و رسیدن او به سعادت را نقض کرد و از این جهت است که مردمسالاری دینی، مشارکت مردم در ادارهی حکومت و مسائل کشور را امری ضروری و واجب میداند و نه موضوعی مستحب و تاکتیکی؛ چراکه رشد و تکامل و سعادت انسان (یعنی همان غایت حکومت اسلامی)، جز با مشارکت و تلاش او محقق نمیشود. به دیگر سخن، سعادت و تکامل بشری چیزی نیست که دیگری برای انسان به ارمغان بیاورد و اگر هم دیگری به ارمغان آورد، فضیلتی برای انسان محسوب نمیشود؛ همانطور که اگر کسی را با ماشین یا هلیکوپتر به قلهی کوه برسانند، به او کوهنورد نخواهند گفت. رسیدن به موفقیتها برای کسی فضیلت است که خود آن را پیموده و از جوهرهی درونی او برخاسته باشد. بنابراین از منظر هدف و فلسفهی حکومت اسلامی، بهویژه مقولهی رسیدن انسان به سعادت و کمال، مسئلهی مشارکت مردم در ادارهی جامعه و پیمودن راه سعادت یک مسئلهی اصولی است، نه تاکتیکی.
«مردم»، پایهی اصلی قدرت حکومت اسلامی
علاوه بر مبنای فوق، تجربهی انقلاب اسلامی نشان داده است که قدرتی بزرگتر از به میدان آمدن مردم و ایثار و شهادت آنان در مسیر حفظ ارزشهای انقلاب وجود ندارد و شایسته است که نظام اسلامی پایهی قدرت خود را با ایمانهای مردم استوار کند؛ چراکه هیچ قدرتی را توان مواجهه با آن نیست. از اصل تحقق انقلاب اسلامی تا مدیریت بحرانهایی همچون جنگ تحمیلی و عبور از فتنههایی همچون فتنهی ۸۸ همه مرهون ایمان مردم به انقلاب اسلامی و ارزشهای آن و ایستادگی آنها در این مسیر است. روشن است که هم انقلاب نمیتواند قدرتی همعرض این قدرت را برای مواجهه با دشمنیهای جهان استکبار بیابد و هم غربیها نمیتوانند برای مواجهه با قدرت عظیم ملتی مؤمن و معتقد، نظیری پیدا کنند.
شایسته است که نظام اسلامی پایهی قدرت خود را با ایمانهای مردم استوار کند؛ چراکه هیچ قدرتی را توان مواجهه با آن نیست. از اصل تحقق انقلاب اسلامی تا مدیریت بحرانهایی همچون جنگ تحمیلی و عبور از فتنههایی همچون فتنهی ۸۸ همه مرهون ایمان مردم به انقلاب اسلامی و ارزشهای آن و ایستادگی آنها در این مسیر است.
نگاه به عملکرد رهبران انقلاب اسلامی هم بهنوعی مؤید اهتمام حداکثری ایشان برای حضور مردم در عرصهی ادارهی کشور است و معماری نظام اسلامی برپایهی یک نظام مردممحور شکل گرفته است. از نهادسازیهای ابتدای انقلاب نظیر بسیج مستضعفین و جهاد سازندگی گرفته تا جهتگیریهای دههی اخیر در مردمیسازی اقتصاد (سیاستهای کلی اصل ۴۴) و فرهنگ، همه مؤید این نگاه است. بهویژه اینکه رهبر انقلاب در یک تحلیل کلان، موفقیتهای نظام را ناشی از حضور مردم و عدم موفقیتها را ناشی از فاصله گرفتن از مردم دانستهاند و یکی از چالشهای اقتصاد را دولتی بودن آن و نسپردن امور به مردم برمیشمرند.
یقیناً توسعهی آگاهیهای مردم و ارتقای سطح بینش و بصیرت مردم، مقدمهی واجب ایفای نقش مردم در ادارهی جامعه در جهت نیل به سعادت جمعی است. اساساً میزان استقامت در یک مسیر، ارتباط مستقیمی با میزان شناخت از آن مسیر دارد. به همین دلیل است که ارتقای بینش عمومی مردم از مهمترین جهاتی است که رهبران انقلاب در سالهای پس از انقلاب بر آن اهتمام داشتهاند. شاید کمتر رهبری را در جهان بتوان پیدا کرد که بهاندازهی رهبران نظام اسلامی با مردم سخن بگوید، مسائل کشور را برای آنها تبیین نماید و آنها را در جریان مسائل اصلی قرار دهد. لذا یکی از نیازها و زیرساختهای مردمسالاری دینی، ارتقای آگاهیهای بدنهی عمومی جامعه است. این نقطه دقیقاً برخلاف مسیر دموکراسی در غرب است. در لوای دموکراسی، عملاً مردم براساس فریب رسانهها و در جهت منافع کارتلهای اقتصادی عمل میکنند.
گفتمانسازی، پیششرط تحول
در عداد اهمیت همین مقوله است که گفتمانسازی در رأس مطالبات رهبری انقلاب و جزء کلیدیترین موضوعات کشور است. از نظر ایشان، «گفتمان یک جامعه مثل هواست، همه تنفسش میکنند؛ چه بدانند، چه ندانند؛ چه بخواهند، چه نخواهند. باید این گفتمانسازی انجام بگیرد.» همچنین ایشان معتقدند: «اگر میخواهیم یک خواستهای تحقق پیدا کند، قدم اول این است که این خواسته را بهصورت یک گفتمان پذیرفتهشده دربیاوریم.» لذا بهعنوان مثال، در موضوع اقتصاد مقاومتی، ایشان مقولهی گفتمانسازی را بهعنوان یکی از سیاستهای کلی (بند ۲۱) این عرصه ابلاغ کردهاند. همچنین در جلسهی تبیین این سیاستهای کلی و همچنین جلسهی سران قوا در رابطه با این موضوع، بر مقولهی گفتمانسازی تأکید کردند. علاوه بر این، ایشان در دیدار اخیر با اساتید، بهطور ضمنی از عدم پیشرفت این مسئله گلایه داشتند. در موضوع علم و فناوری نیز ایشان رمز اصلی پیشرفت این عرصه در پانزده سال اخیر و همچنین عامل کلیدی برخی موفقیتها نظیر نانو را گفتمانسازی میدانند.
تاریخچهی جنبش دانشجویی در کشور ما نشان میدهد هرگاه جنبش دانشجویی نقش خود را بهخوبی درک و ایفا کرده است، شاهد تحولات اجتماعی قابل توجه بودهایم. به عبارت دیگر، جنبش دانشجویی در مقاطعی از تاریخ انقلاب، با تکیه بر ظرفیتهای خود و برقراری پیوند اجتماعی عمیق با جامعه، توانسته است نقش پیشتازی در جامعه را ایفا نمایند. از ۱۶ آذر ۳۲ تا تسخیر لانهی جاسوسی و انقلاب فرهنگی و در سالهای اخیر هم مسئلهی عدالتخواهی، از مصادیقی است که جنبش دانشجویی در کسوت مطالبهگر، گفتمانساز و بسیجکنندهی افکار عمومی، توانسته است به تغییرات کلیدی اجتماعی و سیاسی در کشور منتج شود. این مهم مورد تأیید مقام معظم رهبری هم واقع شده است و ایشان در دیدار با دانشجویان دانشگاه علم و صنعت فرمودهاند: «در همهی این سالهای انقلاب، حضور دانشجویان در این صحنهها (ضد استکباری، ضد فساد، ضد اشرافیگری، ضد حاکمیت تجملگرایانه و زورگویانه، ضد گرایشهای انحرافی)، حضور فعال و مؤثری بوده. دانشجوها گفتمانساز بودهاند، فضای فکری ساختهاند، گفتمانهای سیاسی و انقلابی را در جامعه حاکم کردهاند که در موارد زیادی این وجود داشته.»
دربارهی نقش مطالبهگرانهی جنبش دانشجویی در شرایط فعلی، تاکنون سخن بسیار گفته شده است؛ از جمله یادداشت «پنج بایستهی جنبش دانشجویی در شرایط فعلی» و یادداشت «دانشجو و اقتصاد مقاومتی». آرمانخواهی جوان و فقدان تعلقات مرسوم مالی و مقام و امثال آن، حریتی را به جنبش دانشجویی داده است تا بتواند باصراحت مواضع خود را ابراز و مطالبه نماید. این مهم در همهی سالهای پس از انقلاب، از کارکردهای کلیدی جنبش دانشجویی بوده و در سالهای اخیر هم نشانههای مثبتی از توسعهی این نقش در عرصههای اولویتدار کشور، نظیر اقتصاد مقاومتی و علم و فناوری، قابل مشاهده است.
گفتمانسازی، وظیفهی اصلی جنبش دانشجویی
اما به نظر میرسد نقش گفتمانساز جنبش دانشجویی در سالهای اخیر به حاشیه رفته و در حد فعالیتهای رسانهای تقلیل یافته است. لیکن با در نظر گرفتن اهمیت گفتمانسازی در منظومهی سیاسی جمهوری اسلامی، توجه به نقش گفتمانساز تشکلهای دانشجویی از اهمیت و اولویت بالایی برخوردار میشود. بهویژه اینکه تشکلهای دانشجویی از قابلیتهایی برخوردارند که عمق و پایداری نقش آنها در گفتمانسازی را از سایر بازیگران نظیر رسانهها متمایز مینماید. استمرار در تعامل با مخاطب بهواسطهی طولانی بودن دورهی دانشجویی، امکان بیشتر در تعامل دوطرفه با مخاطبان، وجود زمینه و فرصت کافی برای بحث و گفتوگو و تنوع قالبها در فعالیتهای دانشجویی، از جملهی این فرصتهاست. استفادهی درست از این قابلیتها باعث میشود گفتمانسازی انجامشده توسط جنبش دانشجویی نسبت به سایر فعالیتها نظیر فعالیتهای رسانهای، عمیقتر، پایدارتر و زمینهساز تحولات بیشتری باشد. گسترش کمّی آموزش عالی و به تبع آن توسعهی تشکلهای دانشجویی در کشور نیز بر کارآمدی این ظرفیت میافزاید.
جنبش دانشجویی در مقاطعی از تاریخ انقلاب، با تکیه بر ظرفیتهای خود و برقراری پیوند اجتماعی عمیق با جامعه، توانسته است نقش پیشتازی در جامعه را ایفا نمایند. از ۱۶ آذر ۳۲ تا تسخیر لانهی جاسوسی و انقلاب فرهنگی و در سالهای اخیر هم مسئلهی عدالتخواهی، از مصادیقی است که جنبش دانشجویی در کسوت مطالبهگر، گفتمانساز و بسیجکنندهی افکار عمومی، توانسته است به تغییرات کلیدی اجتماعی و سیاسی در کشور منتج شود.
رهبر انقلاب اسلامی هم بارها در مطالبات خود از جنبش دانشجویی و بهویژه در تبیین چگونگی ایفای نقش جنبش دانشجویی، بر اهمیت گفتمانسازی در این قشر تأکید کردهاند. بهویژه ایشان در دیدار با دانشجویان در سال ۱۳۹۰ فرمودند:
«ببینید عزیزان، فکر شما و کاری که کردید و راه نویی که پیدا کردید، پیشنهادی که به نظرتان رسیده، تأثیرگذاریاش فقط این نیست که این فوراً به دستگاه اجرایی منتقل بشود و فوراً یک ترجمهی عملیاتی بشود و اجرایی و عملیاتی شود. نه، این تنها تأثیر نیست. یکی از مهمترین تأثیرات همین فکر کردنها، این است که شما فضاسازی میکنید، گفتمانسازی میکنید. در نتیجه، در یک فضای معتقد به یک مبنای فکری یا عملی، رئیسجمهور هم همانجور فکر میکند، وزیر هم همانجور فکر میکند، مدیرکل هم همانجور فکر میکند، کارکنان هم همه همانجور فکر میکنند. این خوب است و شما این کار را انجام میدهید. فکر کنید، بگویید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید. آن کرسیهای آزاداندیشی را که من صد بار (با کم و زیادش) تأکید کردم، راه بیندازید و اینها را هی آنجا بگویید. این میشود یک فضا. وقتی یک فضای گفتمانی به وجود آمد، همه در آن فضا فکر میکنند، همه در آن فضا جهتگیری پیدا میکنند، همه در آن فضا کار میکنند. این همان چیزی است که شما میخواهید.»
سالهای اخیر عرصههایی همچون اقتصاد مقاومتی و پیشرفت علمی و گفتمانسازی دانشجویان میتوانست کمک شایانی به گفتمانسازی عمومی و رشد آگاهیهای مردم و در نهایت، پیشرفت کشور نماید، لیکن همانطور که مقام معظم رهبری در دیدار با اساتید فرمودند، تلاشهای انجامشده در جهت گفتمانسازی این موارد، کافی نبوده است. بر این اساس، میتوان انتظار داشت که جنبش دانشجویی قابلیتهای گستردهی خود در گفتمانسازی را در این عرصهها فعال و زمینهی یک تحول اجتماعی را ایجاد نماید. روزگاری در این عرصه از شرایط قابل قبولی برخوردار خواهیم بود که دغدغههای یک جوان انقلابی مؤمن به همکلاسیها و همخوابگاهیهایش منتقل شده باشد، یک تشکل دانشجویی توانسته باشد محیط دانشگاهش را نسبت به مسئلهی اقتصاد مقاومتی دغدغهمند کند، محیطهای دانشگاهی و دانشجویی کشور آکنده از بحثهای فراوانی در زمینهی چالشهای اقتصادی کشور و راههای برونرفت از آنها باشد و همهروزه شاهد برگزاری کرسیهای آزاداندیشی در این مسائل باشیم. رسیدن به این شرایط، هم به شناخت دقیق فعالان دانشجویی از اهمیت و چیستی اقتصاد مقاومتی نیازمند است و هم به عزم و ارادهی آنها در عمل که انشاءالله محقق بشود.