1392/02/29
گزارشی از زندگی آیتالله حسینی زنجانی
کانونی برای جوانان مشهد
| گزارشی دربارهی زندگی آیتالله مرحوم حاجآقا سید عزالدین حسینی زنجانی رضواناللهتعالیعلیه و مراودات ایشان با حضرت امام خمینی رحمهالله و رهبر معظم انقلاب |
آیتالله سید محمد عزالدین زنجانی در سال ۱۳۰۰ شمسی در خطهی زنجان و در خاندانی معروف به معرفت و سیاست دیده به جهان گشود. پدرش «آیتالله سید محمود حسینی زنجانی» امامجمعهی زنجان و از علمای برجستهی این شهر بود. او که نمایندهی مردم زنجان در مجلس مؤسسان تغییر سلطنت قاجاریه به پهلوی هم بود، در اثر مخالفتهایش با سلطنت رضاخان پهلوی، مدتی را در حصر گذراند.
مهاجرت به قم
سید محمد عزالدین زنجانی در جوانی دروس مقدمات و سطح و کمی از درس خارج را در زنجان فراگرفت و سپس در ۲۰ سالگی برای تکمیل تحصیلات حوزوی خود به قم مهاجرت کرد. در آن سالها که انگلیسیها حکومت را از رضاخان گرفته و به فرزندش محمدرضا سپردند، محدودیتها علیه روحانیون کمی کمتر شده بود و حوزهی علمیه اندک فرصتی برای بازسازی پیدا کرده بود. ایشان حدود ۱۴ سالی را که در قم اقامت کرد، از تدریس اساتیدی همچون آیات عظام سید محمد حجت کوهکمری (به مدت ۱۴ سال)، سید حسین طباطبایی بروجردی (۱۰سال)، سید صدرالدین صدر، سید احمد خوانساری و میرزارضی زنوزی بهره برد. همچنین حکمت متعالیه را نزد حضرت امام خمینی رحمةاللهعلیه، علامه سید محمدحسین طباطبایی و شیخ مهدی مازندرانی فراگرفت. وی در درس اسفار هر سه استاد فوق شرکت میکرد.
رابطهی او با علامه طباطبایی بسیار صمیمی و عمیق بود. وقتی برای ادامهی تحصیل تصمیم به مهاجرت به نجف گرفت، موضوع را با علامه طباطبایی در میان گذاشت. علامه به او گفته بود: «کجا میروید؟ در نجف خبری نیست. نجف برای شما تحصیلِ حاصل است.»۱ حجتالاسلام محمدباقر زنجانی -فرزند آیتالله زنجانی- در این باره میگوید: با این حال پدرم چند ماهی به نجف رفت و در آنجا از درس آیات عظام سید ابوالقاسم خویی، سید محسن حکیم و سید عبدالهادی شیرازی استفاده کرد.
ماجرای عیادت امام خمینی رحمهالله
رابطهی آیتالله سید محمد زنجانی با امام خمینی رحمةاللهعلیه نزدیک و صمیمی بود. حضرت امام خمینی توجه خاصی به این شاگرد خود داشتند. آیتالله زنجانی تعریف میکرد که یک بار سخت بیمار بوده و ظاهراً حصبه گرفته بوده. پزشکان اما اشتباه تشخیص داده بودند و داروی اشتباه تجویز کرده بودند. بیماری آنقدر شدید شده بود که وی نمیتوانسته از حجره پا بیرون بگذارد. امام رحمهالله در درس اسفار، متوجه غیبت شاگرد خود شدند و از حاضران سراغش را گرفتند. دوستانش گفته بودند که کسالت دارد. فردای آن روز حضرت امام برای عیادت از این شاگردشان به حجرهی او رفتند.
آیتالله زنجانی خودش تعریف میکرد: «امام آمدند و نشستند، از من عیادت کردند و چون دیدند من حال مساعدی ندارم، به خادمی که همراهشان بود، فرمودند از ایشان باید بیشتر مراقبت و پرستاری شود. حتی دستور دادند رختخواب مرتبی را از منزلشان در خیابان یخچال قاضی قم به حجرهی من بیاورند.» علاوه بر آن، برای ایشان پزشکی را آوردند و مقدمات انتقال به بیمارستان را هم فراهم کردند.
آیتالله زنجانی میگفت: در آن شرایط گاهی حتی از درد بیحال میشدم. چشمانم را که باز میکردم، میدیدم حضرت امام رحمهالله بالای سر من نشستهاند و داروهای مرا به من یادآوری میکنند.
علی شاکری -از شاگردان نزدیک آیتالله سید عزالدین زنجانی- در این باره میگفت ایشان در حالی که اشک میریخت، این ماجرا را تعریف میکرد.
ترویج مرجعیت امام خمینی و مبارزه با شاه
پس از رحلت آیتاللهالعظمی بروجردی در فروردین ۱۳۴۰، گزینههایی برای مرجعیت شیعه مطرح بودند. از میان فضلای حوزه، هر یک به سمت یکی از علمای برجسته میرفتند. در این میان، آیتالله سید عزالدین زنجانی به همراه برخی دیگر به ترویج مرجعیت حضرت امام خمینی رحمهالله همت کردند. روحانیون زنجانی بهخوبی در یاد دارند که ایشان با جدیت بحث مرجعیت امام رحمهالله را در این شهر ترویج میکردند و به خاطر نفوذی که در میان مردم داشتند، پس از رحلت آیتالله بروجردی، جمعیت قابل توجهی از مردم زنجان، مقلّد حضرت امام خمینی شدند.
وقتی پدر آیتالله زنجانی در سال ۱۳۳۴ دار فانی را وداع گفت، آقای زنجانی پس از حدود ۱۴ سال اقامت در قم، برای اقامهی نماز جمعه و جماعت در مسجد سید زنجان -که از سالها پیش تصدی آن در دست خانوادهی او بود- راهی زنجان شد. امامت جمعه در زنجان بر خلاف بسیاری دیگر از شهرها که منصبی حکومتی بود، از اوامر حکومتی مجزا مانده بود و دلیل این امر، وجود حوزهی علمیهی قوی این شهر و مردم متدین آن بود. آیتالله زنجانی با مراجعت به زنجان، تدریس درس خارج فقه را هم در این شهر آغاز کردند.
همزمان با شروع مبارزات امام خمینی علیه نظام شاهنشاهی، شاگردان ایشان و از جمله آیتالله زنجانی به صورت جدی با این حرکت همراهی کردند. پس از ماجرای مدرسهی فیضیه در سال ۴۲ و به تبع آن دستگیری حضرت امام، آیتالله زنجانی در یک سخنرانی در شهر زنجان بهشدت علیه شاه سخنرانی کرد و در حین سخنرانی اشک ریخت. آیتالله زنجانی از این منبر که پایین آمد، دستگیرش کردند و ۴۵ روز به زندان شهربانی تهران انتقالش دادند. ایشان در تهران با برخی دیگر از مبارزان همسلّول بودند؛ افرادی مانند آقایان مرتضی مطهری، محمدتقی فلسفی، سید حسین هاشمینژاد و ناصر مکارم شیرازی.
۵ سال تبعید به مشهد
فعالیتهای سیاسی-اجتماعی آیتالله زنجانی سالها در زنجان ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۴۹ محمدرضا پهلوی به اجلاس اوپک رفت. پس از بازگشت از این اجلاس، آیتالله زنجانی پس از سخنرانی شدیدالحنی علیه شاه و سخنان او در این اجلاس، دستگیر شد و حبس خانگی ایشان به دستور رئیس ادارهی اوقاف زنجان و با هماهنگی ساواک آغاز شد. آیتالله زنجانی پس از مدتی در سال ۱۳۵۱ به ۵ سال تبعید در مشهد محکوم شد و زنجان را اجباراً ترک کرد.
ایشان در مشهد هم با وجود محدودیتها، به فعالیت علمی و مبارزه ادامه داد و مشغول به تدریس دروس خارج فقه و اصول و تفسیر در حوزهی علمیهی مشهد شد. در سال ۱۳۵۴ اولین رسالهی عملیهی آیتالله زنجانی انتشار یافت. رسالهای که بر خلاف بسیاری از مراجع که بیشتر، تعلیقاتشان بر کتاب «عروةالوثقی» است، تعلیقات او بر کتاب «وسیلةالنجاة» سید ابوالحسن اصفهانی است. از این جهت به رسالهی عملیهی حضرت امام رحمهالله که تعلیقات بر «تحریرالوسیله» است، شباهت دارد.
آیتالله زنجانی در تظاهرات و در جلساتی که برای رهبری قیام و ارتباط با امام خمینی و انتقال خواستههای ایشان به مردم تشکیل میشد، حضوری جدی و فعال داشت. ایشان در روشنگری حرکت انجمن حجتیه در مشهد نیز نقش فعالی ایفا کرد، زیرا معتقد بود آنها یک حرف صحیح را مستمسک اشتباهات خود قرار دادهاند تا خودشان را مطرح کنند و به این افراد نباید اعتماد کرد.
آیتالله خامنهای، شهید هاشمینژاد و آیتالله واعظ طبسی از محورهای برجستهی مبارزهی سیاسی علیه دستگاه پهلوی در آن زمان در مشهد بودند. این چند نفر جلسات مستمری را با علمای برجستهی مشهد مانند آیات عظام: شیرازی، قمی، میرزا جوادآقای تهرانی،مروارید و البته حسینی زنجانی برگزار میکردند و برای پیشبرد مبارزات انقلاب مشورت میگرفتند. در این جلسات برای اقداماتی از قبیل راهپیماییها، تظاهرات،صدور اعلامیه و آگاهکردن مردم مشهد نسبت به شرایط سیاسی برنامهریزی میشد.
تحریم جشنهای نیمهی شعبان سال ۱۳۵۷، تهدید دولت ایران و عراق در پی محاصرهی منزل امام خمینی در نجف توسط دولت عراق و اعلام عزای عمومی در پی دو ماجرای شهادت حجتالاسلام والمسلمین سید مصطفی خمینی و شهادت جمعی از مردم در تجمع دیماه مشهد، از جمله اقدامات گروهی از علمای آن زمان بود که آیتالله زنجانی در آنها نقش داشت.
حکم امام برای بازگشت به زنجان
امام خمینی در ۱۲ بهمن ۵۷ به ایران بازگشتند، از اوضاع شهرهای مختلف سراغ گرفتند. ایشان گمان میکردند که آیتالله زنجانی در زنجان است، اما وقتی متوجه شدند که در مشهد است، ناراحت شدند و گفتند: «چرا ایشان زنجان را رها کردند؟» درخواستهایی هم از طرف مردم زنجان به امام خمینی برای بازگشت آیتالله زنجانی به این شهر صورت گرفت. همزمان امام خمینی با آیتالله زنجانی تماس تلفنی گرفتند و با ایشان در این باره صحبت کردند. امام فرموده بودند من به شما حکم میکنم که به زنجان برگردید. آیتالله زنجانی هم در پاسخ گفته بودند چون شما مجتهد و استاد من هستید و حکم میکنید، من میروم. شما هم برای من چیزی بنویسید که اگر دشمن در آنجا کاری کرد و ظلمی صورت گرفت، بتوانم اقدام کنم. امام خمینی متنی را خطاب به اهالی زنجان مینویسند و در آن ذکر میکنند که «با ایشان مذاکره شد و قرار است انشاءالله تعالی به زنجان بازگردند. امید است به خواست خداوند، تحت رهبری معظمله به مبارزهی خود علیه ظلم و استبداد ادامه دهید.» بعدها با پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر شرایط، ایشان به مشهد مقدس بازگشتند و به تعبیر خودشان به آستان امام هشتم علیهالسلام پناهنده شوند و تا آخر عمر در این شهر بمانند.
فلسفه تقلیدی نیست
آیتالله زنجانی در مدت حضورش در مشهد به فعالیتهای گوناگون علمی و فرهنگی مشغول بود. اقامهی نماز در مسجد امام صادق علیهالسّلام، توجه به قشر جوان و بهویژه دانشجویان و طلاب در برنامههای فرهنگی مسجد، ارتباط چهرهبهچهره با تودهی مردم و تلاش برای حل مشکلات آنان، انجام امور مرجعیت، پاسخگویی به استفتائات، تدریس درس خارج فقه و اصول، تبلیغ و سخنرانی و تدریس نهجالبلاغة از اهم فعالیتهای فرهنگی ایشان در مشهد بود. از آقای رستگار مقدم -از اساتید دانشگاههای مشهد- نقل شده که آیتالله خامنهای از مسجد امام صادق علیهالسّلام به عنوان یک کانون خیلی مهم برای جوانان مشهد نام بردهاند.
آیتالله زنجانی به فقه سیاسی هم علاقهمند بود. ایشان کتابالجهاد از جواهرالکلام را یک دوره قبل از انقلاب و دو دوره بعد از انقلاب تدریس کرد که در حاشیهی آن به مباحث فقه سیاسی نیز میپرداختند. مبانی فقهی او همان مبانی فقهی امام خمینی رحمهالله و در واقع تقریر سخنان امام بود.
جلسات درس خارج فقه آقای زنجانی ترکیبی از مباحث عقلی و نقلی و اصولی و فلسفی بود. ایشان به عرفان و ادبیات عرب و ادبیات فارسی تسلط خوبی داشت. همچنین درس تفسیر ایشان آغشته به درایةالحدیث، بحث رجال و نیز اخلاق و عرفان بود. ظاهراً آیتالله زنجانی در مجموع چهار دوره خارج فقه و چهار دوره خارج اصول در زنجان و مشهد تدریس کردند که متن مبنای آنها کتاب جواهرالکلام بود و گاهی هم کتاب مکاسب.
آیتالله زنجانی با اینکه در بحث فلسفه متأثر از مرحوم علامهی طباطبایی رضواناللهتعالیعلیه بود، اما نقدهایی را هم بر مباحث ایشان وارد میدانست. مثلاً نسبت به تفسیر سورهی توحید در المیزان نقدهایی داشت. به طور کلی ایشان در مباحث فلسفی، حتی در مباحث مرحوم صدرا متوقف نبود و بحثهایی را دربارهی آنها مطرح میکرد. اساساً آیتالله زنجانی فلسفه را امری اندیشهای میدانست که تقلید در آن روا نیست. بنابراین طرح مباحث فلسفی به شیوهی تقلیدی را نقض غرض میپنداشت.
اما مرحوم علامه طباطبایی اعتماد بالایی به این شاگرد خود داشت. ایشان در یک گفتوگوی تلویزیونی که در اواخر عمرشان انجام دادند، در پاسخ به این پرسش که شما در بین شاگردانتان چه کسانی را تأیید میکنید، پس از شهید مطهری، مرحوم آیتالله زنجانی را معرفی کردند.
توصیه رهبری به آیتالله زنجانی
در کنار همهی فعالیتهای فوقالذکر، آیتالله زنجانی هیچگاه از شرکت در مراسمهای سیاسی و انقلابی غافل نبود. نزدیکان او روایت میکنند که ایشان مقید به حضور در راهپیماییها، تظاهرات و انتخابات بود و در سخنرانیهای خود همیشه مردم را به حضور در این عرصهها دعوت و بر حمایت از رهبری تأکید میکرد.
پس از رحلت مراجع بزرگ مشهد، رهبر انقلاب تأکید بسیاری داشتند که اِعلام مرجعیت آیتالله زنجانی علنیتر باشد و ایشان دفتری داشته باشد و حتی بعثهای هم به مراسم حج بفرستد تا به این وسیله مرکزیت علمی مشهد در بین حوزههای علمیه از بین نرود. به همین دلیل هم بود که آیتالله زنجانی در سال ۸۴ رسماً دفتر خود را افتتاح نمود.
آشنایی دو خانوادهی زنجانی و خامنهای به خیلی قبل برمیگردد. آیتالله سید محمود حسینی زنجانی -پدر آیتالله سید عزالدین زنجانی- هرگاه به مشهد میرفت، با آیتالله سید جواد خامنهای -پدر رهبر انقلاب- دیدارهای منظمی داشتند. در طول سالهای پس از انقلاب هم هرگاه رهبری به مشهد میرفتند، با آیتالله زنجانی دیدار میکردند. محتوای جلسات قبل از انقلاب اگرچه سیاسی بود، اما بعد از انقلاب اغلب ادبی، عرفانی، تاریخی یا علمی بود. مثلاً دربارهی علما، فقها و بزرگان اطلاعاتی رد و بدل میشد. آیتالله زنجانی نیز دربارهی وقایع تاریخی مانند دورهی رضاخان مسائل جالبی را برای رهبری تعریف میکردند. حجتالاسلام محمدباقر زنجانی میگفت در یکی از این جلسات که او هم حضور داشت، در مورد «سیدعلی خان شیرازی» -عالم بزرگی که رهبری نسبت به او بسیار اظهار شگفتی مینموده- صحبت شد و رهبر انقلاب جویای اطلاعاتی دربارهی ایشان بوده است.
محتوای برخی از این جلسات هم ادبی و عرفانی بود. به گفتهی فرزند آیتالله زنجانی، در یکی از ملاقاتهای اخیر که در تهران برگزار شد، دربارهی مولوی صحبت به میان آمد. آیتالله زنجانی نظر رهبر انقلاب را دربارهی مثنوی جویا شدند. رهبری هم به آنچه مولوی در دیباچهی مثنوی آورده، اشاره کردند و گفتند نظرشان همان است که خود مولوی میگوید؛ «هو اُصولُ اُصولِ اُصولِ الدّین فی کشف اَسرار الوصول و الیقین».
در جلسهی دیگری دربارهی شعرای ممتاز معاصر صحبت شد و آیتالله خامنهای از امیری فیروزکوهی و رهی معیری سخن گفتند و از اینکه پیش از انقلاب با آنها مراوده داشتند و در بعضی موارد به آنها مراجعه میکرده و اشعار آنها را درخواست مینمودهاند. آیتالله زنجانی هم در چنین مواردی اگر اطلاعاتی دربارهی این شعرا داشتند، دربارهی آنها صحبت میکردند.
این عالم برجسته پس از سالها تلاش علمی و انقلابی، در سن ۹۲ سالگی دار فانی را وداع گفت. در پیام تسلیت حضرت آیتالله خامنهای به مناسبت رحلت مرحوم آیتالله زنجانی آمده است: «این بزرگوار که از عالمان برجسته و ذیفنون به شمار میرفتند، از زنجان و نیز دوران اقامت طولانی در مشهد مقدس، کانون توجّه فرزانگان و اصحاب اندیشه و هنر نیز قرار داشتند و محفل گرم هدایت و افادهی ایشان محل حضور طبقات گوناگون بود.»
پینوشت:
۱. یکی از مفاهیم عرفانی است که به معنای به دست آوردن چیزی که از قبل موجود بوده است.
آیتالله سید محمد عزالدین زنجانی در سال ۱۳۰۰ شمسی در خطهی زنجان و در خاندانی معروف به معرفت و سیاست دیده به جهان گشود. پدرش «آیتالله سید محمود حسینی زنجانی» امامجمعهی زنجان و از علمای برجستهی این شهر بود. او که نمایندهی مردم زنجان در مجلس مؤسسان تغییر سلطنت قاجاریه به پهلوی هم بود، در اثر مخالفتهایش با سلطنت رضاخان پهلوی، مدتی را در حصر گذراند.
مهاجرت به قم
سید محمد عزالدین زنجانی در جوانی دروس مقدمات و سطح و کمی از درس خارج را در زنجان فراگرفت و سپس در ۲۰ سالگی برای تکمیل تحصیلات حوزوی خود به قم مهاجرت کرد. در آن سالها که انگلیسیها حکومت را از رضاخان گرفته و به فرزندش محمدرضا سپردند، محدودیتها علیه روحانیون کمی کمتر شده بود و حوزهی علمیه اندک فرصتی برای بازسازی پیدا کرده بود. ایشان حدود ۱۴ سالی را که در قم اقامت کرد، از تدریس اساتیدی همچون آیات عظام سید محمد حجت کوهکمری (به مدت ۱۴ سال)، سید حسین طباطبایی بروجردی (۱۰سال)، سید صدرالدین صدر، سید احمد خوانساری و میرزارضی زنوزی بهره برد. همچنین حکمت متعالیه را نزد حضرت امام خمینی رحمةاللهعلیه، علامه سید محمدحسین طباطبایی و شیخ مهدی مازندرانی فراگرفت. وی در درس اسفار هر سه استاد فوق شرکت میکرد.
رابطهی او با علامه طباطبایی بسیار صمیمی و عمیق بود. وقتی برای ادامهی تحصیل تصمیم به مهاجرت به نجف گرفت، موضوع را با علامه طباطبایی در میان گذاشت. علامه به او گفته بود: «کجا میروید؟ در نجف خبری نیست. نجف برای شما تحصیلِ حاصل است.»۱ حجتالاسلام محمدباقر زنجانی -فرزند آیتالله زنجانی- در این باره میگوید: با این حال پدرم چند ماهی به نجف رفت و در آنجا از درس آیات عظام سید ابوالقاسم خویی، سید محسن حکیم و سید عبدالهادی شیرازی استفاده کرد.
مرحوم علامه طباطبایی اعتماد بالایی به این شاگرد خود داشت. ایشان در یک گفتوگوی تلویزیونی که در اواخر عمرشان انجام دادند، در پاسخ به این پرسش که شما در بین شاگردانتان چه کسانی را تأیید میکنید، پس از شهید مطهری، مرحوم آیتالله زنجانی را معرفی کردند.
ماجرای عیادت امام خمینی رحمهالله
رابطهی آیتالله سید محمد زنجانی با امام خمینی رحمةاللهعلیه نزدیک و صمیمی بود. حضرت امام خمینی توجه خاصی به این شاگرد خود داشتند. آیتالله زنجانی تعریف میکرد که یک بار سخت بیمار بوده و ظاهراً حصبه گرفته بوده. پزشکان اما اشتباه تشخیص داده بودند و داروی اشتباه تجویز کرده بودند. بیماری آنقدر شدید شده بود که وی نمیتوانسته از حجره پا بیرون بگذارد. امام رحمهالله در درس اسفار، متوجه غیبت شاگرد خود شدند و از حاضران سراغش را گرفتند. دوستانش گفته بودند که کسالت دارد. فردای آن روز حضرت امام برای عیادت از این شاگردشان به حجرهی او رفتند.
آیتالله زنجانی خودش تعریف میکرد: «امام آمدند و نشستند، از من عیادت کردند و چون دیدند من حال مساعدی ندارم، به خادمی که همراهشان بود، فرمودند از ایشان باید بیشتر مراقبت و پرستاری شود. حتی دستور دادند رختخواب مرتبی را از منزلشان در خیابان یخچال قاضی قم به حجرهی من بیاورند.» علاوه بر آن، برای ایشان پزشکی را آوردند و مقدمات انتقال به بیمارستان را هم فراهم کردند.
آیتالله زنجانی میگفت: در آن شرایط گاهی حتی از درد بیحال میشدم. چشمانم را که باز میکردم، میدیدم حضرت امام رحمهالله بالای سر من نشستهاند و داروهای مرا به من یادآوری میکنند.
علی شاکری -از شاگردان نزدیک آیتالله سید عزالدین زنجانی- در این باره میگفت ایشان در حالی که اشک میریخت، این ماجرا را تعریف میکرد.
ترویج مرجعیت امام خمینی و مبارزه با شاه
پس از رحلت آیتاللهالعظمی بروجردی در فروردین ۱۳۴۰، گزینههایی برای مرجعیت شیعه مطرح بودند. از میان فضلای حوزه، هر یک به سمت یکی از علمای برجسته میرفتند. در این میان، آیتالله سید عزالدین زنجانی به همراه برخی دیگر به ترویج مرجعیت حضرت امام خمینی رحمهالله همت کردند. روحانیون زنجانی بهخوبی در یاد دارند که ایشان با جدیت بحث مرجعیت امام رحمهالله را در این شهر ترویج میکردند و به خاطر نفوذی که در میان مردم داشتند، پس از رحلت آیتالله بروجردی، جمعیت قابل توجهی از مردم زنجان، مقلّد حضرت امام خمینی شدند.
آیتالله زنجانی نظر رهبر انقلاب را دربارهی مثنوی جویا شدند. رهبری هم به آنچه مولوی در دیباچهی مثنوی آورده، اشاره کردند و گفتند نظرشان همان است که خود مولوی میگوید؛ «هو اُصولُ اُصولِ اُصولِ الدّین فی کشف اَسرار الوصول و الیقین».
وقتی پدر آیتالله زنجانی در سال ۱۳۳۴ دار فانی را وداع گفت، آقای زنجانی پس از حدود ۱۴ سال اقامت در قم، برای اقامهی نماز جمعه و جماعت در مسجد سید زنجان -که از سالها پیش تصدی آن در دست خانوادهی او بود- راهی زنجان شد. امامت جمعه در زنجان بر خلاف بسیاری دیگر از شهرها که منصبی حکومتی بود، از اوامر حکومتی مجزا مانده بود و دلیل این امر، وجود حوزهی علمیهی قوی این شهر و مردم متدین آن بود. آیتالله زنجانی با مراجعت به زنجان، تدریس درس خارج فقه را هم در این شهر آغاز کردند.
همزمان با شروع مبارزات امام خمینی علیه نظام شاهنشاهی، شاگردان ایشان و از جمله آیتالله زنجانی به صورت جدی با این حرکت همراهی کردند. پس از ماجرای مدرسهی فیضیه در سال ۴۲ و به تبع آن دستگیری حضرت امام، آیتالله زنجانی در یک سخنرانی در شهر زنجان بهشدت علیه شاه سخنرانی کرد و در حین سخنرانی اشک ریخت. آیتالله زنجانی از این منبر که پایین آمد، دستگیرش کردند و ۴۵ روز به زندان شهربانی تهران انتقالش دادند. ایشان در تهران با برخی دیگر از مبارزان همسلّول بودند؛ افرادی مانند آقایان مرتضی مطهری، محمدتقی فلسفی، سید حسین هاشمینژاد و ناصر مکارم شیرازی.
۵ سال تبعید به مشهد
فعالیتهای سیاسی-اجتماعی آیتالله زنجانی سالها در زنجان ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۴۹ محمدرضا پهلوی به اجلاس اوپک رفت. پس از بازگشت از این اجلاس، آیتالله زنجانی پس از سخنرانی شدیدالحنی علیه شاه و سخنان او در این اجلاس، دستگیر شد و حبس خانگی ایشان به دستور رئیس ادارهی اوقاف زنجان و با هماهنگی ساواک آغاز شد. آیتالله زنجانی پس از مدتی در سال ۱۳۵۱ به ۵ سال تبعید در مشهد محکوم شد و زنجان را اجباراً ترک کرد.
ایشان در مشهد هم با وجود محدودیتها، به فعالیت علمی و مبارزه ادامه داد و مشغول به تدریس دروس خارج فقه و اصول و تفسیر در حوزهی علمیهی مشهد شد. در سال ۱۳۵۴ اولین رسالهی عملیهی آیتالله زنجانی انتشار یافت. رسالهای که بر خلاف بسیاری از مراجع که بیشتر، تعلیقاتشان بر کتاب «عروةالوثقی» است، تعلیقات او بر کتاب «وسیلةالنجاة» سید ابوالحسن اصفهانی است. از این جهت به رسالهی عملیهی حضرت امام رحمهالله که تعلیقات بر «تحریرالوسیله» است، شباهت دارد.
آیتالله زنجانی در تظاهرات و در جلساتی که برای رهبری قیام و ارتباط با امام خمینی و انتقال خواستههای ایشان به مردم تشکیل میشد، حضوری جدی و فعال داشت. ایشان در روشنگری حرکت انجمن حجتیه در مشهد نیز نقش فعالی ایفا کرد، زیرا معتقد بود آنها یک حرف صحیح را مستمسک اشتباهات خود قرار دادهاند تا خودشان را مطرح کنند و به این افراد نباید اعتماد کرد.
آیتالله خامنهای، شهید هاشمینژاد و آیتالله واعظ طبسی از محورهای برجستهی مبارزهی سیاسی علیه دستگاه پهلوی در آن زمان در مشهد بودند. این چند نفر جلسات مستمری را با علمای برجستهی مشهد مانند آیات عظام: شیرازی، قمی، میرزا جوادآقای تهرانی،مروارید و البته حسینی زنجانی برگزار میکردند و برای پیشبرد مبارزات انقلاب مشورت میگرفتند. در این جلسات برای اقداماتی از قبیل راهپیماییها، تظاهرات،صدور اعلامیه و آگاهکردن مردم مشهد نسبت به شرایط سیاسی برنامهریزی میشد.
تحریم جشنهای نیمهی شعبان سال ۱۳۵۷، تهدید دولت ایران و عراق در پی محاصرهی منزل امام خمینی در نجف توسط دولت عراق و اعلام عزای عمومی در پی دو ماجرای شهادت حجتالاسلام والمسلمین سید مصطفی خمینی و شهادت جمعی از مردم در تجمع دیماه مشهد، از جمله اقدامات گروهی از علمای آن زمان بود که آیتالله زنجانی در آنها نقش داشت.
امام در درس اسفار، متوجه غیبت شاگرد خود شدند و از حاضران سراغش را گرفتند. دوستانش گفته بودند که کسالت دارد. فردای آن روز حضرت امام برای عیادت از این شاگردشان به حجرهی او رفتند. آیتالله زنجانی خودش تعریف میکرد: «در آن شرایط گاهی حتی از درد بیحال میشدم. چشمانم را که باز میکردم، میدیدم حضرت امام بالای سر من نشستهاند و داروهای مرا به من یادآوری میکنند.»
حکم امام برای بازگشت به زنجان
امام خمینی در ۱۲ بهمن ۵۷ به ایران بازگشتند، از اوضاع شهرهای مختلف سراغ گرفتند. ایشان گمان میکردند که آیتالله زنجانی در زنجان است، اما وقتی متوجه شدند که در مشهد است، ناراحت شدند و گفتند: «چرا ایشان زنجان را رها کردند؟» درخواستهایی هم از طرف مردم زنجان به امام خمینی برای بازگشت آیتالله زنجانی به این شهر صورت گرفت. همزمان امام خمینی با آیتالله زنجانی تماس تلفنی گرفتند و با ایشان در این باره صحبت کردند. امام فرموده بودند من به شما حکم میکنم که به زنجان برگردید. آیتالله زنجانی هم در پاسخ گفته بودند چون شما مجتهد و استاد من هستید و حکم میکنید، من میروم. شما هم برای من چیزی بنویسید که اگر دشمن در آنجا کاری کرد و ظلمی صورت گرفت، بتوانم اقدام کنم. امام خمینی متنی را خطاب به اهالی زنجان مینویسند و در آن ذکر میکنند که «با ایشان مذاکره شد و قرار است انشاءالله تعالی به زنجان بازگردند. امید است به خواست خداوند، تحت رهبری معظمله به مبارزهی خود علیه ظلم و استبداد ادامه دهید.» بعدها با پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر شرایط، ایشان به مشهد مقدس بازگشتند و به تعبیر خودشان به آستان امام هشتم علیهالسلام پناهنده شوند و تا آخر عمر در این شهر بمانند.
فلسفه تقلیدی نیست
آیتالله زنجانی در مدت حضورش در مشهد به فعالیتهای گوناگون علمی و فرهنگی مشغول بود. اقامهی نماز در مسجد امام صادق علیهالسّلام، توجه به قشر جوان و بهویژه دانشجویان و طلاب در برنامههای فرهنگی مسجد، ارتباط چهرهبهچهره با تودهی مردم و تلاش برای حل مشکلات آنان، انجام امور مرجعیت، پاسخگویی به استفتائات، تدریس درس خارج فقه و اصول، تبلیغ و سخنرانی و تدریس نهجالبلاغة از اهم فعالیتهای فرهنگی ایشان در مشهد بود. از آقای رستگار مقدم -از اساتید دانشگاههای مشهد- نقل شده که آیتالله خامنهای از مسجد امام صادق علیهالسّلام به عنوان یک کانون خیلی مهم برای جوانان مشهد نام بردهاند.
آیتالله زنجانی به فقه سیاسی هم علاقهمند بود. ایشان کتابالجهاد از جواهرالکلام را یک دوره قبل از انقلاب و دو دوره بعد از انقلاب تدریس کرد که در حاشیهی آن به مباحث فقه سیاسی نیز میپرداختند. مبانی فقهی او همان مبانی فقهی امام خمینی رحمهالله و در واقع تقریر سخنان امام بود.
جلسات درس خارج فقه آقای زنجانی ترکیبی از مباحث عقلی و نقلی و اصولی و فلسفی بود. ایشان به عرفان و ادبیات عرب و ادبیات فارسی تسلط خوبی داشت. همچنین درس تفسیر ایشان آغشته به درایةالحدیث، بحث رجال و نیز اخلاق و عرفان بود. ظاهراً آیتالله زنجانی در مجموع چهار دوره خارج فقه و چهار دوره خارج اصول در زنجان و مشهد تدریس کردند که متن مبنای آنها کتاب جواهرالکلام بود و گاهی هم کتاب مکاسب.
آیتالله زنجانی با اینکه در بحث فلسفه متأثر از مرحوم علامهی طباطبایی رضواناللهتعالیعلیه بود، اما نقدهایی را هم بر مباحث ایشان وارد میدانست. مثلاً نسبت به تفسیر سورهی توحید در المیزان نقدهایی داشت. به طور کلی ایشان در مباحث فلسفی، حتی در مباحث مرحوم صدرا متوقف نبود و بحثهایی را دربارهی آنها مطرح میکرد. اساساً آیتالله زنجانی فلسفه را امری اندیشهای میدانست که تقلید در آن روا نیست. بنابراین طرح مباحث فلسفی به شیوهی تقلیدی را نقض غرض میپنداشت.
اما مرحوم علامه طباطبایی اعتماد بالایی به این شاگرد خود داشت. ایشان در یک گفتوگوی تلویزیونی که در اواخر عمرشان انجام دادند، در پاسخ به این پرسش که شما در بین شاگردانتان چه کسانی را تأیید میکنید، پس از شهید مطهری، مرحوم آیتالله زنجانی را معرفی کردند.
توصیه رهبری به آیتالله زنجانی
در کنار همهی فعالیتهای فوقالذکر، آیتالله زنجانی هیچگاه از شرکت در مراسمهای سیاسی و انقلابی غافل نبود. نزدیکان او روایت میکنند که ایشان مقید به حضور در راهپیماییها، تظاهرات و انتخابات بود و در سخنرانیهای خود همیشه مردم را به حضور در این عرصهها دعوت و بر حمایت از رهبری تأکید میکرد.
پس از رحلت مراجع بزرگ مشهد، رهبر انقلاب تأکید بسیاری داشتند که اِعلام مرجعیت آیتالله زنجانی علنیتر باشد و ایشان دفتری داشته باشد و حتی بعثهای هم به مراسم حج بفرستد تا به این وسیله مرکزیت علمی مشهد در بین حوزههای علمیه از بین نرود. به همین دلیل هم بود که آیتالله زنجانی در سال ۸۴ رسماً دفتر خود را افتتاح نمود.
آشنایی دو خانوادهی زنجانی و خامنهای به خیلی قبل برمیگردد. آیتالله سید محمود حسینی زنجانی -پدر آیتالله سید عزالدین زنجانی- هرگاه به مشهد میرفت، با آیتالله سید جواد خامنهای -پدر رهبر انقلاب- دیدارهای منظمی داشتند. در طول سالهای پس از انقلاب هم هرگاه رهبری به مشهد میرفتند، با آیتالله زنجانی دیدار میکردند. محتوای جلسات قبل از انقلاب اگرچه سیاسی بود، اما بعد از انقلاب اغلب ادبی، عرفانی، تاریخی یا علمی بود. مثلاً دربارهی علما، فقها و بزرگان اطلاعاتی رد و بدل میشد. آیتالله زنجانی نیز دربارهی وقایع تاریخی مانند دورهی رضاخان مسائل جالبی را برای رهبری تعریف میکردند. حجتالاسلام محمدباقر زنجانی میگفت در یکی از این جلسات که او هم حضور داشت، در مورد «سیدعلی خان شیرازی» -عالم بزرگی که رهبری نسبت به او بسیار اظهار شگفتی مینموده- صحبت شد و رهبر انقلاب جویای اطلاعاتی دربارهی ایشان بوده است.
محتوای برخی از این جلسات هم ادبی و عرفانی بود. به گفتهی فرزند آیتالله زنجانی، در یکی از ملاقاتهای اخیر که در تهران برگزار شد، دربارهی مولوی صحبت به میان آمد. آیتالله زنجانی نظر رهبر انقلاب را دربارهی مثنوی جویا شدند. رهبری هم به آنچه مولوی در دیباچهی مثنوی آورده، اشاره کردند و گفتند نظرشان همان است که خود مولوی میگوید؛ «هو اُصولُ اُصولِ اُصولِ الدّین فی کشف اَسرار الوصول و الیقین».
در جلسهی دیگری دربارهی شعرای ممتاز معاصر صحبت شد و آیتالله خامنهای از امیری فیروزکوهی و رهی معیری سخن گفتند و از اینکه پیش از انقلاب با آنها مراوده داشتند و در بعضی موارد به آنها مراجعه میکرده و اشعار آنها را درخواست مینمودهاند. آیتالله زنجانی هم در چنین مواردی اگر اطلاعاتی دربارهی این شعرا داشتند، دربارهی آنها صحبت میکردند.
این عالم برجسته پس از سالها تلاش علمی و انقلابی، در سن ۹۲ سالگی دار فانی را وداع گفت. در پیام تسلیت حضرت آیتالله خامنهای به مناسبت رحلت مرحوم آیتالله زنجانی آمده است: «این بزرگوار که از عالمان برجسته و ذیفنون به شمار میرفتند، از زنجان و نیز دوران اقامت طولانی در مشهد مقدس، کانون توجّه فرزانگان و اصحاب اندیشه و هنر نیز قرار داشتند و محفل گرم هدایت و افادهی ایشان محل حضور طبقات گوناگون بود.»
پینوشت:
۱. یکی از مفاهیم عرفانی است که به معنای به دست آوردن چیزی که از قبل موجود بوده است.