• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1391/10/03

سیدابوالقاسم خویی


طرح‌های نو
عزیزان من! امروز این کار قابل علاج است. ممکن است دیروز قابل علاج نبود و - نستجیر باللَّه - ممکن است فردا هم نباشد. «قم فاغتنم الفرصة بین العدمین». چهار سال پیش که این‌جا آمدم، صحبت کردم و گفتم ما در دوران جوانی که تازه این افکار را یاد گرفته بودیم و با افکار نوِ مربوط به حوزه‌ها آشنا شده بودیم، موقعیت مناسبی برای اجرای طرح‌های نو نداشتیم. آن وقت‌ها هم این افکار بود. اینها حرف‌های جدیدی نیست. یکی از دردهای ما نیز همین است که سال‌هاست انگیزه‌ها وجود دارد؛ ولی به تناسب آن انگیزه‌ها، کار کمی شده است. اولین نفر مرحوم آیةاللَّه بروجردی (رضوان اللَّه علیه) بود که در آن روزها، امام (رضوان‌اللَّه‌علیه) و مرحوم آیةاللَّه محقّق داماد و مرحوم آیةاللَّه حاج آقا مرتضی حایری - فضلای جوان و پرنشاط آن روز حوزه - با همین انگیزه‌ها دور آقای بروجردی را گرفتند؛ ولی بعد به دلایلی نتوانستند و رها کردند و کنار آمدند. در آن وقت‌ها، این حرف‌ها بوده است و مرحوم آیةاللَّه امینی (رضوان اللَّه علیه) برای خود من نقل می‌کرد که در زمان آسید ابوالحسن، در نجف هم همین افکار بوده است که مرحوم آیةاللَّه خویی و بعضی آقایان دیگر، جزو همان جوان‌های پرشورِ آن روز بودند که این حرف‌ها را می‌زدند. | بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی۱۳۷۴/۰۹/۱۳

مرجع درجه یک
می‌گویند: آقا، ریشه‌های کهن و نسل علمای بزرگ تمام شد. شما چه می‌فهمید علمای بزرگ کی‌اند و حوزه‌ها چیستند؟ سیاستمداران انگلیس و امریکا و خبرگزاری‌های دنیا نمی‌توانند واضحترین مسائل ملّت ما را بفهمند و تحلیل کنند. اگر می‌توانستند بفهمند، این‌قدر از ملّت ایران شکست نمی‌خوردند! پس قادر به تحلیل نیستند. آن وقت وارد اظهار نظر در امر حوزه‌ها می‌شوند که از پیچیده‌ترین مسائل است. اهل حوزه می‌دانند چه کسانی لیاقت دارند و چه کسانی ندارند. شما چه می‌فهمید که نسل علمای بزرگ برافتاده یا برنیفتاده است؟ بعد از رحلت امام، چهار مرجع درجه‌ی یک از دنیا رفته‌اند. البتّه تعداد بیشتر بوده است، امّا آن چهار نفر را می‌گوییم که بسیار معروف بودند. مرحوم آیةاللَّه‌العظمی اراکی، مرحوم آیةاللَّه العظمی گلپایگانی، مرحوم آیةاللَّه العظمی خویی و مرحوم آیةاللَّه العظمی مرعشی؛ این چهار نفر. غیر از مرحوم اراکی که به هنگام رحلت، سنّ‌شان صدوسه سال بود، بقیه حول و حوش نود سال سن داشتند. یعنی در سال 1340 که مرحوم آیةاللَّه العظمی بروجردی از دنیا رفت، این آقایانِ نود ساله، حول و حوش شصت سالگی بودند. هنگام ارتحال، نود سال‌شان بود؛ پس سی و سه سال قبل از آن، در سنین بین پنجاه و هفت، هشت سال تا شصت و دو سه سال به سر می‌بردند. همیشه همین‌طور است. آن روز که مرحوم آقای خویی، مرحوم آقای گلپایگانی و مرحوم آقای مرعشی به عنوان مرجع معرّفی شدند، سنّ‌شان از برخی کسانی که امروز به عنوان مرجع معرّفی شده‌اند، کمتر بود و بعضی هم تقریباً همسنّ اینها بودند. از چه رو بی‌خود دهن می‌جنبانید که نسل علمای حوزه تمام شد؟ شما چه می‌دانید علمای حوزه که‌اند و نسلشان کدام است؟ چرا بی‌خود اظهار نظر می‌کنید؟ | بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۷۳/۰۹/۲۳

فقیه، اصولی‌، مفسّر، رجالی‌ و متکلمی زبر دست
در پی ارتحال عالم جلیل القدر حضرت آیت‌الله‌العظمی حاج سید ابوالقاسم خویی پیام تسلیتی به این شرح از سوی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صادر شد:
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
انا لله و اناالیه راجعون
با تأسف و تأثر فراوان با خبر شدیم که عالم جلیل‌القدر و فقیه عظیم‌الشأن حضرت آیةالله العظمی آقای حاج سیدابوالقاسم خویی مرجع تقلید بزرگوار روز گذشته دار فانی را وداع گفته و به جوار رحمت حق رحلت نمودند. این حادثه برای جهان اسلام مخصوصاً حوزه های علمیه مصیبتی بزرگ است. آن عالم بزرگ بقیه‌ی سلف صالح و یکی از پرچمداران علوم اسلامی و یکی ازمراجع بزرگ تقلید دوران معاصر بود. ایشان در بسیاری از علوم اسلامی رایج در حوزه‌های علمیه از اساتید مسلم و کم‌نظیر بحساب می‌آمد. فقیهی بزرگ و اصولی‌ای عمیق و مفسری نوآور و رجالی‌ای صاحب مکتب و متکلمی زبر دست بود. آثار علمی ارزشمند این مرد بزرگ به دهها جلد کتاب در فقه و اصول و تفسیر و رجال منحصر نمی‌شود. هزاران شاگرد تربیت یافته در حوزه ی دروس غنی و سرشار او هم اکنون در همه بلاد اسلامی منتشرند. این بزرگوار یکی از نخستین کسانی بود که پس از شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی رضوان الله تعالی علیه حوزه‌ی علمیه نجف را به اهمیت حوادث ایران متوجه ساخت و سعی و کوششی ارجمند در همراهی با حرکت عظیم روحانیت و مردم در ایران مبذول کرد. در نهضت خونین مردم عراق در رمضان سال 1411 هجری قمری قطب اصلی نهضت و مرکز صدور حکم قیام اسلامی بود و به همین جهت پس از سرکوب شدن این نهضت بوسیله رژیم خونخوار بعثی این کهن مرد دانشمند مورد آزار و شکنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثی قرار گرفت و در معرض خطر جدی واقع شد و پس از آنکه به فضل الهی از خطر نجات یافت تا مدتها در شرایط سخت زیر نظر مأموران بعثی قرار داشت. عمر طولانی و پربرکت این مرد بزرگ که نزدیک به یک قرن امتداد یافت سرشار از آزمایش‌های الهی و نمایشگر سعی و تلاش یک انسان مؤمن و پرهیزگار است. اینجانب مصیبت درگذشت این مرجع بزرگوار تقلید را به حضرت بقیةالله الاعظم ارواحنا له الفدا و جهان تشیع مخصوصاً به حوزه‌های علمیه و علما و فقهای بزرگ و نیز به خانواده محترم و فرزندان ایشان و همه دوستداران و مقلدین ایشان تسلیت می‌گویم و رحمت و فضل و مغفرت الهی را برای ایشان مسئلت می‌نمایم. یکشنبه نهم صفر 1413 هجری قمری سیدعلی خامنه‌ای | پیام تسلیت در پی ارتحال آیت‌الله‌العظمی خویی ۱۳۷۱/۰۵/۱۸

یکی از اساطین حوزه نجف
در پی ارتحال تأسف‌بار حضرت آیت‌الله العظمی آقای حاج سید ابوالقاسم خویی، امروز از سوی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی پیام‌های تسلیت جداگانه‌ای خطاب به حضرت آیت‌الله العظمی آقای حاج سید محمدرضا گلپایگانی و حضرت آیت‌الله العظمی آقای حاج شیخ محمدعلی اراکی ارسال شد. متن پیام مقام معظم رهبری به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم. رحلت تأسف‌بار مرحوم آیت‌الله‌العظمی آقای حاج سیدابوالقاسم خویی طاب‌ثراه که از اساطین حوزه‌ی مقدسه نجف اشرف و از ارکان فقاهت اسلام بودند، موجب تأسف و تأثر فراوان گردید. ایشان در زمره‌ی برجستگانی بودند که دهها سال در کرسی تدریس و در خلوت تألیف و تحقیق، به پیشرفت علوم اسلامی خدمات ارزنده‌ای کردند و یادگارهای علمی گرانقدری از خود به یادگار گذاشتند. «جزاه الله عن الاسلام والمسلمین خیر الجزاء». اینجانب این ضایعه‌ی بزرگ را به جناب‌عالی تسلیت میگویم. خداوند وجود شریف را محفوظ و سلامت بدارد. نهم صفرالمظفر1413 هجری قمری سیدعلی خامنه‌ای |پیام به آیات عظام اراکی و گلپایگانی در پی رحلت آیت‌الله‌العظمی خویی ۱۳۷۱/۰۵/۱۸

یکی از آن چند نفر که می‌خواست طلبه‌ها از مسائل جدید مطلع بشوند
مرحوم آقا سیّد حسن تهامی که از شاگردان خوب مرحوم میرزا و هم‌عرض و هم‌قران با آقای خویی و آقای میلانی و ملای حسابی‌یی بود، می‌گفت که ما ده، دوازده نفر شدیم - که اسم آقای خویی و آقای میلانی و مرحوم آسیّد علی‌مدد قاینی و خودش و چند نفر دیگر را می‌آورد - و بعد از این‌که مرحوم میرزا فوت کرد، چند صباحی دور و بر مرحوم آسیّد ابوالحسن رفتیم و گفتیم که ترتیبی به حوزه داده بشود؛ طلبه‌ها از مسائل جدید مطلع بشوند و احیاناً زبان خارجی بخوانند؛ آن وقتهایی بود که تازه این افکار اروپاییها راه افتاده بود و به همه جا می‌آمد. ایشان می‌گفتند که جلسه‌ی اول مرحوم سیّد از حرف ما استقبال کرد؛ اما جلسه‌ی دوم که برای نتیجه‌گیری رفتیم، به نتیجه نرسیدیم! ایشان می‌گفتند که بین بیرونی و اندرونیِ سیّد اتاق کوچکی بود که اتاقِ نشستن خود ایشان بود؛ دیدیم در باز شد و در حالی‌که عبا روی دوشش نیست و دکمه‌های قبایش را هم نبسته است - پیدا بود که برای نشستن نیامده بود - وارد جمع ما شد؛ ما بلند شدیم و احترام کردیم؛ گفت نه، من داخل نمی‌آیم؛ خواستم همین قدر بدانید که این وجوهاتی که من می‌دهم، ملک شخصی من است؛ برای این‌که من قبلاً قرض می‌کنم و شهریه را می‌دهم؛ بعد که وجوهات می‌آید، قرضم را ادا می‌کنم؛ بنابراین آن وقتی که این شهریه داده می‌شود، ملک شخصی من است که داده می‌شود و من راضی نیستم که جز فقه و اصول، طلبه به کار دیگری اشتغال داشته باشد و بخواهد شهریه بگیرد. این را گفت و در را بست و رفت! | بیانات در دیدار آیت‌اللّه العظمی گلپایگانی‌(ره) ۱۳۷۰/۱۲/۰۲