1391/03/14
بیانات در مراسم بیست و سومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
در حرم مطهر حضرت امام خمینی رحمهالله
در آستانه ولادت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الأطیبین الأطهرین و صحبه المنتجبین المصطفین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین. و صلّ علی بقیّةاللّه فی الأرضین الّذی یملأ اللّه به الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا.
قال اللّه الحکیم فی کتابه: بسماللّهالرّحمنالرّحیم. و توکّل علی العزیز الرّحیم. الّذی یریک حین تقوم. و تقلّبک فی السّاجدین. انّه هو السّمیع العلیم. (۱)
خداوند را سپاسگزاریم که فرصتی دیگر به ما عنایت کرد تا در کنار مرقد امام و پیشوا و رهبر و مرشد بزرگ این ملت، یک بار دیگر گرد هم جمع شویم، برای تجدید عهد و تجدید بیعت با این امام بزرگوار، و بازخوانی سیره و درسهای امام - که درسهای انقلاب است - و برای روشن کردن راه آیندهمان و تصحیح مسیرمان.
این روزها مصادف است با عید مبارک ولادت امیر مؤمنان (سلام اللّه علیه) که پدر امت بود. مردم ما روز سیزدهم رجب را «روز پدر» نامیدهاند. امام بزرگوار ما در حق این ملت و در حق این کشور پدری کرد. پدر امت، یعنی مظهر مهربانی و رحمت و مظهر اقتدار و صلابت و شخصیت؛ استحکام شخصیت پدرانه، در کنار محبت و مهربانىِ پدرانه. علاوهی بر اینها، امام پدر جنبش اسلامىِ امروز در دنیای اسلام است. یکی از خطوط اصلی در سیرهی امام و منش امام که امروز به آن میپردازیم و دربارهی آن قدری بحث میکنیم، دمیدن روح عزت ملی در کالبد کشور است. بحث دربارهی این حرکت عظیم امام که عزت ملی را در کشور ما و ملت ما زنده کرد، یک بحث متکی به واقعیات جامعه است؛ یک بحث صرفاً ذهنی نیست. عزت یعنی چه؟ عزت به معنای ساخت مستحکم درونی یک فرد یا یک جامعه است که او را در مقابلهی با دشمن، در مقابلهی با موانع، دارای اقتدار میکند و بر چالشها غلبه میبخشد.
در ابتدا یک بحث قرآنىِ کوتاهی را عرض کنم. در منطق قرآن، عزت واقعی و کامل متعلق به خداوند و متعلق به هر کسی است که در جبههی خدائی قرار میگیرد. در مصاف بین حق و باطل، بین جبههی خدا و جبههی شیطان، عزت متعلق به کسانی است که در جبههی خدائی قرار میگیرند. این، منطق قرآن است. در سورهی فاطر میفرماید: «من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعا» .(۲) در سورهی منافقون میفرماید: «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین و لیکنّ المنافقین لایعلمون»؛ (۳) عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پیامبر و به مؤمنین است؛ اگرچه منافقان و کافردلان این را درک نمیکنند؛ نمیفهمند که عزت کجاست، مرکز عزت واقعی کجاست. در سورهی نساء، دربارهی کسانی که خود را متصل به مراکز قدرتهای شیطانی میکنند، برای اینکه حیثیتی به دست بیاورند، قدرتی به دست بیاورند، میفرماید: «أ یبتغون عندهم العزّة فانّ العزّة للّه جمیعا»؛ (۴) آیا دنبال عزتند این کسانی که به رقبای خدا، به دشمنان خدا، به قدرتهای مادی پناه میبرند؟ عزت در نزد خداست. در سورهی مبارکهی شعراء، گزارشی از مجموعهی چالشهای پیامبران بزرگ را مطرح میفرماید - دربارهی حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعیب، حضرت موسی - مفصل دربارهی چالشهای این پیامبران بزرگ بحث میکند و گزارش الهی و وحی را به گوش مردم میرساند. در هر مقطعی که میخواهد غلبهی جبههی نبوت را بر جبههی کفر بیان بفرماید، میفرماید: «انّ فی ذلک لایة و ما کان اکثرهم مؤمنین. و انّ ربّک لهو العزیز الرّحیم»؛ (۵) یعنی با اینکه طرف مقابل اکثریت داشتند، قدرت دست آنها بود، پول دست آنها بود، سلاح دست آنها بود، اما جبههی توحید بر آنها پیروز شد؛ در این یک آیتی است از آیات الهی، و خدای تو عزیز و رحیم است. بعد از آنکه قرآن این گزارش را در طول سورهی مبارکهی شعراء هی تکرار میکند، تکرار میکند، در آخر سوره خطاب به پیغمبر میفرماید: «و توکّل علی العزیز الرّحیم»؛ به این خدای عزیز و رحیم که تضمین کنندهی غلبهی حق بر باطل است، توکل و تکیه کن. «الّذی یریک حین تقوم. و تقلّبک فی السّاجدین»؛ او ناظر به حال توست؛ در حال قیام، در حال سجده، در حال عبادت، در حال حرکت، در حال تلاش؛ او حاضر و ناظر است، تو را میبیند؛ «انّه هو السّمیع العلیم». پس در منطق قرآن، عزت را باید از خداوند طلب کرد.
وقتی که عزت شامل حال یک انسان، یک فرد یا یک جامعه میشود، مثل یک حصار عمل میکند، مثل یک باروی مستحکم عمل میکند؛ نفوذ در او، محاصرهی او، نابود کردن او برای دشمنان دشوار میشود؛ انسان را از نفوذ و غلبهی دشمن محفوظ نگه میدارد. آن وقت هرچه این عزت را در لایههای عمیقتر وجود فرد و جامعه مشاهده کنیم، تأثیرات این نفوذناپذیری بیشتر میشود؛ کار به جائی میرسد که همچنان که انسان از نفوذ و غلبهی دشمن سیاسی و دشمن اقتصادی محفوظ میماند، از غلبه و نفوذ دشمن بزرگ و اصلی، یعنی شیطان هم محفوظ باقی میماند. آن کسانی که عزت ظاهری دارند، این عزت در دل آنها، در درون آنها، در لایههای عمیق وجود آنها نیست؛ لذا در مقابل شیطان بیدفاعند، نفوذپذیرند.
معروف است که میگویند اسکندر مقدونی در یک راهی میگذشت، مردم به او کرنش میکردند. یک مرد پارسای مؤمنی در یک گوشهای نشسته بود، کرنش نکرد، احترام نکرد، بلند نشد. اسکندر تعجب کرد، گفت: او را بیاورید. او را آوردند. گفت: تو چرا در مقابل من کرنش نکردی؟ گفت: زیرا تو غلامِ غلامان منی؛ چرا در مقابل تو کرنش کنم؟ گفت: چطور؟ گفت: زیرا تو غلام شهوت و غضب خود هستی، و شهوت و غضب غلامان منند، در اختیار منند، من بر آنها غالبم.
بنابراین اگر عزت نفس در درون لایههای عمیق وجود انسان نفوذ کرد، آن وقت شیطان بر انسان اثر نمیگذارد؛ هویهای نفس در انسان اثر نمیگذارد؛ شهوت و غضب، انسان را بازیچهی خود قرار نمیدهد.
ما امام را اینجور شناختیم. امام در طول حیات، چه در حوزهی علم و تدریس، چه در دوران مبارزهی دشوار، و چه در حوزهی مدیریت و حاکمیت - آن وقتی که در رأس کشور قرار گرفت و مدیریت جامعه را در قبضه گرفت - در همهی اینها مصداق «و توکّل علی العزیز الرّحیم» بود. برای همین بود که کارهای بزرگی که همه میگفتند نشدنی است، با طلوع امام، این کارها شدنی شد؛ همهی سدهائی که گفته میشد شکستنی نیست، با حضور امام، این سدها شکستنی شد. او علاوه بر اینکه خود، مظهر عزت نفس و اقتدار معنوی بود، روح عزت را در ملت هم زنده کرد. این، کار بزرگ امام بزرگوار بود؛ که من دوباره برمیگردم، دربارهی این نکته توضیح خواهم داد. ملت ما با احساس عزتی که از درسهای انقلاب و امام آموخت، توانست خود را کشف کند. ملت، خود را کشف کرد، توانائیهای خود را کشف کرد؛ و چنین شد که ما در این چند دهه، بسیاری از تحقق وعدههای الهی را با چشم خود دیدیم؛ چیزهائی را که در تاریخ میخواندیم، در کتابها میدیدم، در مقابل چشمِ خودمان مشاهده کردیم؛ غلبهی مستضعفین را بر مستکبرین، بیبنیادی قصرهای بظاهر باشکوه مستکبران و بسیاری از حوادث دیگر را در این سالها دیدیم.
من میخواهم بر روی این مسئلهی «عزت ملی» تکیه کنم تا به یک نقطهی مورد نظر برسم. امروز روز بزرگی است؛ سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است. امروز یاد امام بزرگوارمان از همیشه زندهتر است. میراث بابرکت او امروز در این کشور و در دنیای اسلام در مقابل چشم همگان است. روی برخی از ابعاد وجودی این حرکت تکیه کنیم.
عزت ملی. ما ایرانیها در طول تاریخ طولانی خودمان دورانهای متفاوتی را گذراندهایم؛ عزت هم داشتیم، ذلت هم داشتیم؛ اما در این دوران طولانىِ دویست سالهی منتهی به انقلاب، ما یک دوران سختِ تاریکِ ذلت را گذراندیم. خیلیها از تاریخ بیخبرند، و خیلیها تاریخ را سرسری نگاه میکنند. باید در تاریخ تعمق کرد، از تاریخ درس گرفت. ما در این دویست سال، یک دوران تاریکِ ذلت را از سر گذراندیم. نشانههای این ذلت، زیاد است. ما در تمام این دوران، در حوزهی سیاست، یک ملت منزوی بودیم؛ در فعل و انفعالات منطقهی خودمان - چه برسد به فعل و انفعالات جهان - هیچ تأثیری نداشتیم. در این دوران دویست ساله، استعمار به وجود آمد. دولتهای مستعمر از اقصی نقاط عالم به منطقهی ما آمدند؛ کشورهائی را گرفتند، ملتهائی را اسیر کردند، منابع ثروت ملتها را غارت کردند. در این دویست سال، دولت ایران و ملت ایران، بیخبر و غافل، به حوادث نگاه میکردند؛ حتّی شاید از حوادث مطلع هم نمیشدند، چه برسد به اینکه بخواهند در آن حوادث دخالت کنند و تأثیر بگذارند. در حوزهی اقتصاد، وضع ما روزبهروز به طرف انحطاطِ بیشتر حرکت میکرد. در حوزهی علم و فناوری، بکلی عقبمانده بودیم؛ هیچ دستاورد علمیای که قابل توجه و قابل عرضه باشد، در مقابلهی با حرکت عظیم علمی در دنیا نداشتیم. در سیاست داخلی خودمان، دستخوش سیاستهای بیگانگان بودیم. استعمارگرها، قدرتهای مسلط دنیا، بر روی حکومتهای ما اثر میگذاشتند؛ آنها را به این طرف و آن طرف میکشاندند، به آنها تحمیل میکردند، از آنها کار میکشیدند؛ و دولتهای ما، پادشاهان ما، قدرتهای مسلط ما، هیچ عکسالعمل شایستهی انسانىِ افتخارآمیزی از خودشان نشان نمیدادند. حتّی در زمینهی حفظ تمامیت ارضی کشور، حفظ حاکمیت دولتها، ضعف خجالتآوری را در این دورانِ دویست ساله مشاهده و تجربه کردیم. در همین دورانِ دویست ساله است که معاهدهی ذلتبار ترکمانچای و قبل از آن، معاهدهی گلستان اتفاق افتاد؛ هفده شهر قفقاز را از ایران جدا کردند. در همین دورانِ دویست ساله بود که آمدند بوشهر ما را اشغال کردند، بدون کمترین مقاومتی از سوی دولت و دولتیها. در همین دوران بود که یک دولت بیگانه آمد در قزوین اردوی نظامی زد و دولت مرکزی تهران را تهدید کرد که باید فلان کار را بکنید، فلان اقدام را بکنید، فلان کس را بیرون کنید، والّا به تهران حمله میکنند. یعنی تا قزوین جلو آمدند، تهران را تهدید کردند، دولت مرکزی در تهران به خود میلرزیدند. اگر شخصیتهای نادری در این میان نبودند، قطعاً تسلیم اولتیماتوم آن دولت بیگانه میشدند. در همین دوران بود که دولت انگلیس آمد حکومت پهلویها را در ایران به وجود آورد؛ رضاخان را انتخاب کردند، از یک مرکز فرودستی او را بالا کشیدند، به سلطنت کشور رساندند و سلطنت او را در کشور به صورت یک قانون درآوردند و همهی امور را به دست او دادند و او هم در مشت خودشان و در اختیار خودشان بود. در همین دوران بود که قرارداد ننگین ۱۲۹۹ - ۱۹۱۹ میلادی - اتفاق افتاد؛ که بر طبق این قرارداد، اقتصاد کشور به دست بیگانه میافتاد و سیاست کشور و اقتصاد کشور یکباره در اختیار دشمنان ایران قرار میگرفت. در همین دوران بود که رئیس سه کشور - که متحدین جنگ بودند - به تهران آمدند و بدون اینکه از دولت اجازه بگیرند، بدون اینکه به دولت مرکزی کمترین اعتنائی بکنند، در اینجا جلسه تشکیل دادند. روزولت، چرچیل و استالین به میل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشکیل دادند؛ نه از کسی اجازه گرفتند، نه گذرنامهای نشان دادند. محمدرضا که آن روز پادشاه ایران بود، مورد اعتنای اینها قرار نگرفت؛ آنها به دیدن او نرفتند، او به دیدن آنها رفت؛ وارد اتاق شد، برایش بلند نشدند، اعتنا نکردند! ببینید ذلت یک دولت مرکزی که سرریز میشود بر روی مردم، تا کجاها منتهی میشود؟ این، حضیض ذلت یک حکومت و یک ملت است. این، مال دوران دویست سالهی ماست.
البته در این میان، استثناهائی وجود داشت: مثلاً یک امیرکبیری سه سال بر سر کار آمد. یا فتوای میرزای بزرگ شیرازی توانست قضیهی تنباکو را فیصله بدهد. یا علما در قضیهی مشروطیت دخالت کردند. یا نهضت ملی شدن نفت در یک دورهای به راه افتاد. همهی اینها کارهای کوتاهمدت، موقت و بعضاً بکلی ناکام بود؛ اما روال کلی، حرکت کلی، حرکت ذلت بود که بر این ملت بزرگ، بر این ملت تاریخساز، بر این ملتِ دارای مواریث عظیم تاریخی تحمیل شده بود.
انقلاب کبیر اسلامی بکلی جهت را عوض کرد و ورق را برگرداند. همت امام - که رهبر این انقلاب و زمامدار این انقلاب و پیشوای این انقلاب بود - بر این گماشته شد که روح عزت ملی را در این مردم احیاء کند؛ عزت آنها را به آنها برگرداند. امام بزرگوار فرهنگ «ما میتوانیم» را به دهان مردم انداخت و در دل آنها جایگزین کرد؛ این همان فرهنگ قرآنی است که فرمود: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین» .(۶) خود ایمان به معنای علو است. ایمان وسیلهی علو مادی است، اما فقط این نیست؛ نفس ایمان علوآور است، عزتآور است، یک ملت را رشد میدهد. خود امام جلو افتاد، رهبری کرد، آن وقت انگیزهها در مردم بیدار شد، همتها در مردم بیدار شد، استعدادها جوشیدن گرفت؛ و عمل مردم، حضور مردم در صحنه، زمینهی جلب رحمت الهی شد. این، نکتهی بسیار عظیمی است. رحمت الهی گسترده است؛ اما تا انسان ظرف خود را آماده نکند، این باران رحمت گیر او نمیآید. ملت ما به صحنه آمد، خود را در وسط میدان قرار داد، این شد زمینهی رحمت الهی و هدایت الهی؛ هدایت الهی شامل حال او شد، رحمت الهی شامل حال او شد، حرکتِ بیوقفه آغاز شد؛ حرکت به سمت عزت، حرکت رو به جلو، حرکت عزتآفرین؛ البته گاهی کند، گاهی تند، اما بدون وقفه و تعطیل.
وقتی ادبیات انقلابی امام را ملاحظه میکنید، میبینید تکیهی اصلی بر روی ساخت درونی ملت است؛ احیای روح عزت، نه با تفاخر، نه با غرور، نه با بهخودبستن، بلکه با استحکام ساخت درونی. آنچه که ما باید به آن توجه کنیم، این است که این یک کارِ مقطعی نیست؛ این یک کارِ مستمر است، یک کارِ ادامهدار است. ملت باید با عوامل رکود و ایستائی مقابله کند. عواملی وجود دارد که یک انسان پیشرو را، یک ملت پیشرو را متوقف میکند. بعضی از این عوامل در درون خود ماست؛ بعضی از این عوامل، تمهیدات دشمن است. اگر بخواهیم دچار رکود نشویم، دچار ذلت نشویم، دچار عقبگرد نشویم، دچار همان وضعیت دوزخىِ قبل از انقلاب نشویم، باید حرکتمان متوقف نشود. اینجاست که با یک مفهومی به نام «پیشرفت» روبهرو میشویم. باید دائم پیشرفت کنیم. این عزت ملی، این استحکام درونی، این ساخت مستحکم، بایستی دائم در حال جلو رفتن باشد و ما را به پیشرفت برساند. این دهه به «دههی پیشرفت و عدالت» نامگذاری شده است. عدالت هم در دل پیشرفت است. پیشرفت، فقط پیشرفت در مظاهر مادی نیست؛ در همهی ابعاد وجودی انسان است؛ که درونش آزادی هم هست، عدالت هم هست، اعتلای اخلاقی و معنوی هم هست؛ اینها همه در مفهوم پیشرفت هست. البته در آن، پیشرفت مادی، پیشرفت مظاهر زندگی، پیشرفت علمی هم وجود دارد. امام با آن حرکت خود، ما را در جادهای قرار داد که باید در این جاده پیش برویم. هرگونه توقف در این جاده، ما را به عقبگرد میرساند. ملتی که از حقیقت عزت برخوردار شده است و در جادهی پیشرفت قرار گرفته است، اگر این نعمت را کفران کند، آن وقت مصداق این آیهی شریفه میشود که: «أ لم تر الی الّذین بدّلوا نعمت اللّه کفرا و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم یصلونها و بئس القرار» ؛ (۷) دنیا دوباره دوزخ خواهد شد، زندگی دوباره تلخ خواهد شد. ملتها اگر ایستادگی نکنند و پیش نروند، دوباره همان سختی و سیاهىِ دوران ذلت بر سر آنها سایهافکن خواهد شد.
ما امروز در مسئلهی عزت ملی و پیشرفتِ ناشی از آن با یک الگوی زنده مواجهایم. عرض کردم؛ بحث ما یک بحث ذهنىِ محض نیست. یک الگوی زنده در مقابل ماست و آن، خود این ملت و این جامعه است؛ یک مدلِ تجربه شده و امتحان داده. ملت ایران با این مدل، با این الگو وارد میدان شده. من نمونههائی از پیشرفت ملت ایران را عرض میکنم؛ هر کدام از اینها یک شرح مفصل و مصداقهای متعدد دارد.
یک نمونه از پیشرفت ملت ایران، غلبهی بر همهی چالشهای سیاسی و نظامی و امنیتی و اقتصادی در طول این سی و سه سال است. هدف آنها از این چالشها، از بین بردن موجودیت نظام بود؛ موجودیت نظام را آماج قرار داده بودند. ملت بر همهی این چالشها پیروز شد. در این میدان، یک روز که دنیا دست شرق و غرب بود، ملت ایران بر شرق و غرب پیروز شد؛ امروز که به حسب ظاهر، دنیا در دست غربِ گمراه است، ملت ایران توانسته است بر این غربِ گمراه پیروز شود.
نمونهی دیگر از پیشرفت ملت ایران این است که ما ملت ایران، امروز از لحاظ قدرت سیاسی، از لحاظ قدرت تأثیرگذاری بر تحولات دنیا و حضور در فعل و انفعالات منطقهی خودمان، بلکه دیگر مناطق جهان، از اول انقلاب بمراتب قویتریم. این مسئله، نمونههائی دارد، شواهدی دارد؛ این را دشمنان ما میگویند. یکی از رؤسای رژیم جعلی صهیونیستی، که دشمن شمارهی یک ملت ایران و انقلاب ایران است، اعتراف میکند و میگوید - اینها عین عبارت اوست - امروز یک نیروی قدرتمندی وجود دارد که در خلاف جهت هدفهای ما پیش میرود و ایران رهبری این قدرت را به دست گرفته است. این سیاستمدارِ درمانده و حیرتزده اعتراف میکند و میگوید امروز پشت مرزهای ما خمینی خیمه زده است! یک سیاستمدارِ کهنهکارِ شناختهشدهی آمریکائی هم که ما با وضع او کاملاً آشنا هستیم، در یک جلسهای مقایسه میکند آمریکای ۲۰۰۱ میلادی را با آمریکای ۲۰۱۱، میگوید - که این حرفها همه مال همین دو سه ماه اخیر است - کدام دیوانهای وضعیت آمریکای ابرقدرتِ اول هزاره را به شرائط رقتبار آمریکا در سال ۲۰۱۱ - سال گذشتهی میلادی - تبدیل کرده است؟ بعد میگوید: این تحولاتی که اتفاق افتاده و به این وضع منتهی شده است، دامنزنندهی به این تغییر، ایران است. معنای این جملات این است که امروز ملت ایران توانسته است با حضور خود، با استقامت خود، با عزت خود، با صلابت خود، بر روی حوادث مهم جهان و حوادث مهم منطقه، این تأثیرات ژرف را باقی بگذارد. این هم یک شاخص از شاخصهای پیشرفت، که عرض کردم عینی و جلوی چشم ماست.
یک شاخص دیگر، حجم خدمات عمرانی و آبادانی در این کشور پهناور است. امروز شما میتوانید در همهی گوشه و کنارهای این کشور، خدمات عمرانی را، خدمات آبادانی را، سازندگی را به معنای وسیع کلمه مشاهده کنید؛ که سال به سال هم افزایش پیدا میکند. این از جملهی شاخصهای مهم پیشرفت یک ملت است. از جملهی شاخصهای پیشرفت این است که پیچیدهترین طرحها، پیچیدهترین دستگاههای صنعتی، سازههای مهندسی، کارخانههای فولاد، نیروگاهها و کارهای بزرگ که در این کشور انجام میگیرد، تماماً به دست متخصصان ایرانی و جوانهای ساختهشدهی انقلاب است. ما امروز در بسیاری از کارهای مهمی که در این کشور انجام میگیرد، هیچ احتیاجی به حضور متخصصان خارجی نداریم. این کشوری که یک اسفالت میخواستند بکنند، یک پل میخواستند توی خیابان بزنند، بایستی از بیرون اشخاصی را میآوردند، امروز کارهای بزرگ، سازههای عظیم مهندسی، کارهای پیچیده انجام میدهد. انجامدهنده، همین جوانهائی هستند که در محیط انقلاب پرورش پیدا کردند، بارور شدند، بالنده شدند، بارها را بر دوش گرفتند.
یک شاخص دیگر، شتاب علمی کشور است - که بارها اعلام شده، تکرار شده - تولیداتِ نمایه شده، رتبهی علمی کشور در سال ۲۰۱۱ میلادی؛ که اینها همهاش افتخارآفرین است. این هم قضاوت ما نیست؛ قضاوت مراکز علمىِ رسمی دنیاست که آنها دارند میگویند. میگویند رشد علمی کشور، یازده برابرِ متوسط رشد دنیاست؛ و سال ۲۰۱۱ نسبت به سال قبل، بیست درصد هم افزایش پیدا کرده؛ این را آنها دارند میگویند. در بعضی از حوزهها، مثل حوزهی هستهای، حوزهی نانو، حوزهی سلولهای بنیادی، حوزهی هوافضا، حوزهی زیستفناوری، وضع ما درخشان است. کارهائی که دارد انجام میگیرد، کارهای درخشانی است که در دنیا به شکل معدودی وجود دارد. در بین این همه کشور دنیا - کشورهای به اصطلاح پیشرفته و غیر پیشرفته - بعضی از این کارها فقط در پنج کشور یا در ده کشور یا در پانزده کشور، بیشتر وجود ندارد. به ما هم که هیچ کمک علمی نکردند. درِ مراکز علمی پیشرفتهی دنیا به روی دانشجوهای ما بسته است؛ اینها از درون جوشیده است. و البته همین جا در حاشیه عرض بکنم؛ این تحریمهائی که انجام گرفت، بزرگترین کمک را به ما در این زمینه کرد.
یکی از مظاهر و نمونهها و شاخصهای پیشرفت، مردمسالاری اسلامی است، که باید به اینها توجه کرد؛ بسیار مهم است. ما انتخابهای شورانگیزی در این کشور داشتیم: انتخابات ریاست جمهوری در دورههای مختلف؛ که از همه پرشورتر، دورهی دهم در سه سال گذشته بوده است. همچنین انتخابهای مجلس. ما نُه دورهی قانونگذاری در کشور داشتیم؛ که همهی این نُه دوره در روز هفتم خرداد، بدون یک روز تأخیر، افتتاح شده است؛ این چیز کوچکی است؟ در طول سی و سه سال، نُه دوره انتخابات مجلس برگزار شده است، نُه تا مجلس شورای اسلامی تشکیل شده است، بدون یک روز تأخیر. هیچ حادثهی سیاسی، حادثهی امنیتی، حادثهی اقتصادی، تهدیدهای دشمن نتوانسته است انتخابات را یک روز عقب بیندازد. در همهی دورهها، هفتم خرداد، روز تشکیل مجلس جدید است.
مورد دیگر، انگیزهها و شعارهای انقلابی مردم است. شما نگاه کنید جشنهای یادبود انقلابهای دنیا در کشورها چگونه انجام میگیرد. یک مراسم رسمیای درست میکنند، یک عدهای از رجال یک جائی جمع میشوند، احیاناً نیروهای مسلحی هم رژه میروند. در ایران، سالروز پیروزی انقلاب - یعنی بیست و دوی بهمن - به وسیلهی میلیونها مردم در سرتاسر کشور با شوق و ذوقِ فراوان انجام میگیرد؛ هر سال هم از سال قبل شورانگیزتر و مهمتر و بزرگتر؛ این نشاندهندهی زنده بودن این ملت و پیشرفت این ملت در اهداف انقلابی است.
در تهذیب و تطهیر روحیه هم همین جور. بعضیها نگاه میکنند به یک مظاهری، میبینند یک چند تا جوان، یک چند تا زن یا مرد، یک عمل خلافی انجام دادند، فوراً رویش یک قضاوت کلی میگذارند؛ این غلط است. مردم به معنویات توجه دارند. شما همین روزها به مساجد دانشگاهها بروید، ببینید در این روزهای اعتکاف چه خبر است. از فردا جوانهای ما میروند در مساجد اعتکاف میکنند. یکی از شلوغترین، گرمترین و پرشورترین مراکز اعتکاف، مساجد دانشگاههای ماست؛ غیر از مساجد عمومی و مساجد بزرگ، که همه در آن شرکت میکنند. این نشاندهندهی حرکت مردم به سمت معنویت است. با اینهاست که ما میتوانیم تشخیص بدهیم، قضاوت کنیم، حکم کنیم به این که کشور ما، ملت ما، در حال پیشرفت است. در همهی ابعاد، کشور دارد پیشرفت میکند؛ و همه در زیر پرچم اسلام و در سایهی دعوت الهی این مرد بزرگ، این انسان والا، این جانشین بحق پیامبران و اولیاء الهی. این مرد بزرگ راه را در مقابل ملت ما باز کرد.
محافل سیاسی و رسانهای دنیا از خطر ایران هستهای دم میزنند؛ که ایران هستهای خطر دارد! من میگویم اینها دروغ میگویند، اینها فریبگری میکنند. آنچه آنها از آن میترسند و باید هم بترسند، ایرانِ هستهای نیست؛ ایرانِ اسلامی است. ایران اسلامی است که در ارکان قدرت استکباری زلزله انداخته است. ملت ایران اثبات کردند که بدون تکیهی به آمریکا، بدون تکیهی به قدرتهای مدعی، بلکه با دشمنیهای آمریکا و قدرتهای مدعی دنیا، یک ملت میتواند به پیشرفت واقعی دست پیدا کند. این درس است؛ آنها از این درس میترسند. آنها میخواهند به ملتها بباورانند، به زبدگان و نخبگان سیاسی بباورانند که بدون کمک آمریکا و بیرون از حوزهی نفوذ آمریکا نمیشود پیشرفت کرد. ملت ایران اثبات کرده است که بدون آمریکا، بلکه با دشمنی آمریکا میتواند به پیشرفت دست پیدا کند. این درس بزرگی است؛ آنها از این میترسند.
خب، حالا من حرف آخر را در این زمینه عرض بکنم. عزیزان من، جوانهای عزیز، مردم مؤمن! بله، ما رکورد زدیم، ما پیشرفت کردیم؛ اما اگر دلمان را به آنچه که تاکنون به دست آوردیم، خوش کنیم، شکست خواهیم خورد؛ اگر توقف کنیم، به عقب پرتاب خواهیم شد؛ اگر دچار غرور شویم، دچار عُجب و خودشگفتی شویم، به زمین خواهیم خورد؛ اگر ما مسئولان کشور - بخصوص این دیگر مربوط به ما مسئولان است - دچار خودمحوری شویم، دچار تکبر شویم، دچار خودشگفتی شویم، تودهنی خواهیم خورد. دنیا اینجور است، سنت الهی این است. در پی کسب محبوبیت نباشیم، دنبال تمتعات دنیوی نباشیم، دنبال پرداختن به اشرافیگری و تجملات نباشیم. ما مسئولین، خودمان را حفظ کنیم؛ همچنان که این مرد بزرگ خود را حفظ کرد. اگر ما اینجا دچار اشتباه شویم، مصداق همان آیهی شریفه خواهیم شد که: «و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم یصلونها و بئس القرار» .
در راه پیشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتی ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافیگری ممنوع است؛ لذتجوئی ممنوع است؛ به فکر جمع کردن زخارف دنیا افتادن، برای مسئولین ممنوع است. با این ممنوعیتهاست که میتوانیم به قله برسیم. ما داریم در دامنه حرکت میکنیم. ما هنوز به قله نرسیدهایم؛ با آن فاصله داریم. آن روزی که ملت ایران به قله برسد، دشمنیها تمام خواهد شد. آن روزی که ملت ایران به قله برسد، معارضههای خباثتآلود به پایان خواهد رسید. ما تا آن روز فاصله داریم. حرکت را باید بیوقفه ادامه دهیم. من به جوانها، به مسئولین، به دانشجویان، به علمای بزرگوار، به کسانی که توانائی سخن گفتن با مردم دارند، به کسانی که تأثیرگذاری بر روی اذهان مردم دارند، عرض میکنم: ما بایستی این حرکت به سمت پیشرفت را بیوقفه ادامه دهیم؛ هم در زمینهی سیاست، هم در زمینهی علم و فناوری، هم بخصوص در زمینهی اخلاق و معنویت. خودمان را تهذیب کنیم، خودمان را اصلاح کنیم، عیوب خودمان را بشناسیم و درصدد رفع آن عیوب بربیائیم. اگر این کار را بکنیم، این موانعی که دشمنان ما بر سر راه ما ایجاد میکنند، اثر نخواهد گذاشت. تحریم اثری ندارد. تحریم نمیتواند ملت ایران را از حرکت به جلو باز بدارد. تنها اثری که این تحریمهای یکجانبه و چندجانبه بر روی ملت ایران میگذارد، این است که نفرت و دشمنی از غرب در دل مردم ما عمیقتر میشود.
خب، صحبت از عزت ملی است. این جنبشها و انقلابهای منطقه را که نگاه کنید، میبینید همه مرتبط با عزت ملت است. این انقلابها، از یمن و بحرین بگیرید تا مصر و لیبی و تونس و همچنین کشورهائی که هنوز آتش زیر خاکسترند و یک روزی شعلهور خواهند شد، همهی اینها انگیزهشان بازگشت به عزت ملی و عدالت اجتماعی و آزادی، و همه در سایهی اسلام است. اینکه میگوئیم بیداری اسلامی، این حرف پایهدار است، ریشهدار است. ملتهای مسلمان عدالت را میخواهند، آزادی را میخواهند، مردمسالاری را میخواهند، اعتنای به هویت انسانها را میخواهند؛ اینها را در اسلام میبینند، نه در مکاتب دیگر؛ چون مکاتب دیگر امتحانداده و شکستخوردهاند. بدون مبنای فکری هم که نمیشود به این اهداف بلند دست پیدا کرد. آن مبنای فکری بر حسب ایمان و اعتقاد ملتهای منطقه عبارت است از اسلام و بیداری اسلامی. ماهیت جنبشها این است.
غربیها و حکومتهای وابستهی به غرب در این منطقه، میخواهند صورت مسئله را عوض کنند؛ میخواهند جور دیگری به افکار عمومی القاء کنند؛ اما فایدهای ندارد. شخصیتهای مؤثر باید مراقب باشند دور نخورند. ملتها باید مراقب باشند دور نخورند. ملتها کار بزرگی انجام دادند. فضای سیاسی و اجتماعی منطقه به طور اساسی تغییر کرده؛ این مال همین حالاست، «باش تا صبح دولتش بدمد، که این هنوز از نتائج سحر است». در همین قدم اول، فضای سیاسی منطقه تغییر پیدا کرده؛ نمونهاش این است که مثلاً در مصر وقتی که قیام مردم به نقطهی جوش و به اوج رسید، بسیاری از غربیها و بسیاری از حکومتهای مستبد منطقه سعی میکردند از مبارک حمایت کنند، او را نجات دهند، مردم را سرکوب کنند؛ اما حالا که مردم غلبه پیدا کردهاند و پیروز شدهاند، همان قدرتها، دیکتاتورترینشان، مستبدترینشان، ذلیلترینشان در مقابل غربیها، دم از حقوق مردم میزنند، دم از مردمسالاری میزنند! این معنایش این است که امروز مردمسالاری آنچنان به سکهی رائجی در این منطقه تبدیل شده که حتّی آن کسانی که حاضر نبودند اسم مردم و حقوق مردم به گوش کسی برسد، امروز مجبورند و چارهای ندارند که برای جلب افکار عمومی، دم از مردمسالاری بزنند، دم از حقوق مردم بزنند!
قضیهی این انقلابها خیلی مهم است. من بر روی مصر تکیه کنم. مصر کشور بزرگی است، مصر ملت کهنی است، مصر یک منطقهی اساسی در دنیای اسلام بوده؛ منتها حاکمان فاسد و مزدور و پست و ذلیل، ملت مصر را تذلیل کردند؛ مصر را تبدیل کردند به گنج استراتژیک رژیم صهیونیستی؛ این عبارتِ یکی از رؤسای صهیونیست است. کشور مصر را، ملت مصر را، یک ملت باعظمت را تبدیل کرده بودند به گنجی برای رژیم جعلىِ غاصبِ صهیونیستی. از این خفت بالاتر؟ حالا این گنج ساقط شده. حالا این گنج از دسترس غاصبان کشور فلسطین خارج شده. رژیم مبارک سی سال امنیت اسرائیل را تضمین کرد. حتّی حاضر شدند یک و نیم میلیون مردم غزه را در یک زندان بزرگ نگه دارند. یک میلیون و نیم انسان در غزه، زیر بمباران صهیونیستهای خبیث بودند؛ از آن طرف هم به وسیلهی رژیم حسنی مبارک، راه عبور و مرور هر گونه امکان حیاتی به مصر بسته شده بود؛ اینها را تاریخ فراموش نمیکند.
در آن ایامِ جنگ بیست و دو روزه، یک مبارز فلسطینی در یک مصاحبهای گفت که امروز - آن روزی که او میگفت - نوزده روز است که از جنگ میگذرد، ولی ما در این مدت نتوانستیم نوزده کیلو گندم و آرد از مصر وارد کنیم! راه انتقال غذای مردم، دارو و دیگر امکانات را در رفح بسته بودند، برای اینکه به نفع رژیم صهیونیستی، یک و نیم میلیون انسان را با گرسنگی و تحت فشار، در زندان نگه دارند! حالا این رژیم سقوط کرده. رژیم صهیونیستی احساس لُختی میکند؛ دستپاچهاند، حیرتزدهاند. این داد و بیدادهائی که میبینید از قول سران صهیونیست نقل میشود و دم از کار نظامی و حملهی نظامی میزنند، اینها حاکی از دست خالی و حاکی از وحشت و حیرانی آنهاست؛ میدانند که در این شرائط، از همیشه آسیبپذیرترند؛ هرگونه قدم کجی بردارند، هرگونه حرکت ناشایستی انجام بدهند، مثل صاعقهای بر سر خودشان فرود خواهد آمد.
غربیها و آمریکائیها هم که همیشه پشتیبانهای بیقید و شرط رژیم غاصب بودهاند، امروز از همیشه گرفتارترند. امروز غرب با سیلی صورت خودش را سرخ نگه داشته است. آنها مشکلات مالی، مشکلات پولی، مشکلات اقتصادی، مشکلات اجتماعی دارند و در مواجههی با مردمِ خودشان درماندهاند. چندین حکومت طرفدار آمریکا در اروپا ساقط شدند. مردم اگر میدان پیدا کنند، هر گونه نشانهی استکبار آمریکائی را که در اروپا مشهود است، با حضور خودشان، با قدرت خودشان خواهند زدود. امروز وضعشان این است. خود آمریکا هم بدتر از همه. ملتها از آمریکا متنفرند. آمریکا دچار بحران است. البته میخواهند این بحران را منتقل کنند به آسیا، منتقل کنند به آفریقا، منتقل کنند به خاورمیانه؛ با حادثهآفرینی در کشورهای دیگر و مناطق دیگر، ضعف خودشان را بپوشانند. از جملهی کارهائی که میخواهند بکنند، این است که در همین منطقه، این انقلابهای عظیم مردمی را به ضد خودشان تبدیل کنند؛ مردم را به اختلافات قومی، اختلافات مذهبی، اختلافات طائفی سرگرم کنند. ما باید هوشیار باشیم.
امروز آمریکائیها از تجربهی انگلیسیها دارند استفاده میکنند در ایجاد اختلاف مذهبی بین شیعه و سنی. انگلیسها متخصص دشمنی انداختن بین گروههایند - از جمله بین شیعه و سنی در دنیای اسلام - از چند صد سال قبل آنها اینکاره بودند. آمریکائیها دارند از تجربهی آنها استفاده میکنند. مسئلهی فلسطین پیش میآید، مسئلهی مصر پیش میآید؛ بمجردی که در مقابل حرکت مردم قرار میگیرند، به یک جوری، با یک ترفندی، با یک خدعهای، فوراً مسئلهی مذهبی را مطرح میکنند. همه باید بیدار باشند؛ سنی بیدار باشد، شیعه بیدار باشد، عالم مذهبی بیدار باشد، نخبهی دانشگاهی بیدار باشد، آحاد مردم بیدار باشند؛ بفهمند چه کار میکنند، بفهمند توطئهی دشمن را و نقشهی دشمن را؛ به نقشهی دشمن کمک نکنند. این کاری است که امروز آنها دارند انجام میدهند.
البته غربیها، از جمله آمریکائیها، حرکتهای دیوانهوار میکنند. مسئلهی هستهای را بزرگ میکنند، برای اینکه مسائل خودشان را از نظرها بپوشانند. مسئلهی هستهای ایران را در صدر مسائل دنیا قرار میدهند، در حالی که حقیقت قضیه اینجور نیست. بدروغ اسم سلاح هستهای میآورند، بدروغ مسائل را در تبلیغات برجسته و درشت میکنند؛ هدفشان این است که ذهنها را، افکار عمومی را از حوادثی که در خود آمریکا دارد میگذرد، از حوادثی که در خود اروپا دارد میگذرد، منعطف کنند، منصرف کنند. البته موفق هم نخواهند شد.
نگاه ما به منطقه، امیدوارانه است. کشور مصر امروز به مسائل داخلی خودش مشغول است، که طبیعت انقلابهاست. یک حوادثی پیش میآید، ناچارند این حوادث را حل و فصل کنند؛ ملت سرگرم آنهاست. این حوادث، یک خلایی را به وجود آورده؛ یک فرصتی برای برخی از کشورها به وجود آورده که وارد مسائل منطقه شوند، دخالتهای غربپسند و آمریکاپسند بکنند؛ به نیابت از آمریکا پول خرج کنند، به نیابت از آمریکا حرکت کنند، سفر کنند، اینجا و آنجا بروند. ولی انشاءاللّه کشورهای انقلابکرده، بخصوص کشور بزرگ مصر، به آرامش و ثبات باز خواهند گشت و بر مشکلات و ترفندها فائق خواهند شد. رژیم دیکتاتور برچیده شد، دنبالههای آن هم انشاءاللّه برچیده خواهد شد و ملتها خواهند توانست نقش خودشان را ایفاء کنند.
البته اینجا لازم است من با صراحت بگویم که در حوادث منطقه، مردم بحرین در مظلومیت مضاعف به سر میبرند؛ آنها حقیقتاً مظلومند. مردم بحرین به وسیلهی رژیم مستبد و دیکتاتوری، بیجهت و بدون دلیل سرکوب میشوند؛ اعتراض آنها با خشنترین وضعیت پاسخ داده میشود؛ در حالی که آنها چه میخواهند؟ آنها اولین و ابتدائیترین نیازهای انسانی یک کشور مردمسالار را طلب میکنند؛ چیز زیادی نمیخواهند. آنجا مسئلهی شیعه و سنی را مطرح میکنند، که آقا اینها شیعهاند. بحث شیعه و سنی نیست؛ بحث یک ملت است. حالا تصادفاً این ملت یک اکثریت هفتاد درصدی شیعه دارد. اگر هفتاد درصدشان مذهب دیگری داشتند، حاکمان مذهب دیگری داشتند، باز هم قضیه همین بود؛ فرقی نمیکرد. بحرین ملتی است با یک مذهبی - مذهب تشیع و پیروی اهلبیت (علیهمالسّلام) - که با یک حکومت مستبدی روبهرو است. مسئله این نیست که این حکومت، مذهبی دارد، مردم مذهب دیگری دارند. ملت ایران با رژیم شاه که بظاهر مسلمان هم بود، شیعه هم بود، به حرم امام رضا هم میرفت، درافتاد. بنابراین بحث شیعه و سنی نیست. مسئله را میبرند توی اختلافات مربوط به مذهب، برای اینکه حق مردم را کتمان کنند. ولی انشاءاللّه همهی مجاهدتها به نتیجه خواهد رسید. باید مراقب باشیم آتشهای قومی و طائفی و فرقهای دامن زده نشوند؛ این خواستهی ماست، این نصیحت ماست به همهی اطراف قضایا.
امیدواریم انشاءاللّه خداوند متعال کمک کند و یقیناً کمک خواهد کرد. بدون تردید، آینده برای ملتهای مسلمان و برای اسلام و مسلمین و برای ملت ایران، از گذشته بهتر است.
والسّلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته
۱) شعراء: ۲۱۷ - ۲۲۰
۲) فاطر: ۱۰
۳) منافقون: ۸
۴) نساء: ۱۳۹
۵) شعراء: ۱۲۱ و ۱۲۲
۶) آلعمران: ۱۳۹
۷) ابراهیم: ۲۸ و ۲۹
در آستانه ولادت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الأطیبین الأطهرین و صحبه المنتجبین المصطفین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین. و صلّ علی بقیّةاللّه فی الأرضین الّذی یملأ اللّه به الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا.
قال اللّه الحکیم فی کتابه: بسماللّهالرّحمنالرّحیم. و توکّل علی العزیز الرّحیم. الّذی یریک حین تقوم. و تقلّبک فی السّاجدین. انّه هو السّمیع العلیم. (۱)
خداوند را سپاسگزاریم که فرصتی دیگر به ما عنایت کرد تا در کنار مرقد امام و پیشوا و رهبر و مرشد بزرگ این ملت، یک بار دیگر گرد هم جمع شویم، برای تجدید عهد و تجدید بیعت با این امام بزرگوار، و بازخوانی سیره و درسهای امام - که درسهای انقلاب است - و برای روشن کردن راه آیندهمان و تصحیح مسیرمان.
این روزها مصادف است با عید مبارک ولادت امیر مؤمنان (سلام اللّه علیه) که پدر امت بود. مردم ما روز سیزدهم رجب را «روز پدر» نامیدهاند. امام بزرگوار ما در حق این ملت و در حق این کشور پدری کرد. پدر امت، یعنی مظهر مهربانی و رحمت و مظهر اقتدار و صلابت و شخصیت؛ استحکام شخصیت پدرانه، در کنار محبت و مهربانىِ پدرانه. علاوهی بر اینها، امام پدر جنبش اسلامىِ امروز در دنیای اسلام است. یکی از خطوط اصلی در سیرهی امام و منش امام که امروز به آن میپردازیم و دربارهی آن قدری بحث میکنیم، دمیدن روح عزت ملی در کالبد کشور است. بحث دربارهی این حرکت عظیم امام که عزت ملی را در کشور ما و ملت ما زنده کرد، یک بحث متکی به واقعیات جامعه است؛ یک بحث صرفاً ذهنی نیست. عزت یعنی چه؟ عزت به معنای ساخت مستحکم درونی یک فرد یا یک جامعه است که او را در مقابلهی با دشمن، در مقابلهی با موانع، دارای اقتدار میکند و بر چالشها غلبه میبخشد.
در ابتدا یک بحث قرآنىِ کوتاهی را عرض کنم. در منطق قرآن، عزت واقعی و کامل متعلق به خداوند و متعلق به هر کسی است که در جبههی خدائی قرار میگیرد. در مصاف بین حق و باطل، بین جبههی خدا و جبههی شیطان، عزت متعلق به کسانی است که در جبههی خدائی قرار میگیرند. این، منطق قرآن است. در سورهی فاطر میفرماید: «من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعا» .(۲) در سورهی منافقون میفرماید: «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین و لیکنّ المنافقین لایعلمون»؛ (۳) عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پیامبر و به مؤمنین است؛ اگرچه منافقان و کافردلان این را درک نمیکنند؛ نمیفهمند که عزت کجاست، مرکز عزت واقعی کجاست. در سورهی نساء، دربارهی کسانی که خود را متصل به مراکز قدرتهای شیطانی میکنند، برای اینکه حیثیتی به دست بیاورند، قدرتی به دست بیاورند، میفرماید: «أ یبتغون عندهم العزّة فانّ العزّة للّه جمیعا»؛ (۴) آیا دنبال عزتند این کسانی که به رقبای خدا، به دشمنان خدا، به قدرتهای مادی پناه میبرند؟ عزت در نزد خداست. در سورهی مبارکهی شعراء، گزارشی از مجموعهی چالشهای پیامبران بزرگ را مطرح میفرماید - دربارهی حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعیب، حضرت موسی - مفصل دربارهی چالشهای این پیامبران بزرگ بحث میکند و گزارش الهی و وحی را به گوش مردم میرساند. در هر مقطعی که میخواهد غلبهی جبههی نبوت را بر جبههی کفر بیان بفرماید، میفرماید: «انّ فی ذلک لایة و ما کان اکثرهم مؤمنین. و انّ ربّک لهو العزیز الرّحیم»؛ (۵) یعنی با اینکه طرف مقابل اکثریت داشتند، قدرت دست آنها بود، پول دست آنها بود، سلاح دست آنها بود، اما جبههی توحید بر آنها پیروز شد؛ در این یک آیتی است از آیات الهی، و خدای تو عزیز و رحیم است. بعد از آنکه قرآن این گزارش را در طول سورهی مبارکهی شعراء هی تکرار میکند، تکرار میکند، در آخر سوره خطاب به پیغمبر میفرماید: «و توکّل علی العزیز الرّحیم»؛ به این خدای عزیز و رحیم که تضمین کنندهی غلبهی حق بر باطل است، توکل و تکیه کن. «الّذی یریک حین تقوم. و تقلّبک فی السّاجدین»؛ او ناظر به حال توست؛ در حال قیام، در حال سجده، در حال عبادت، در حال حرکت، در حال تلاش؛ او حاضر و ناظر است، تو را میبیند؛ «انّه هو السّمیع العلیم». پس در منطق قرآن، عزت را باید از خداوند طلب کرد.
وقتی که عزت شامل حال یک انسان، یک فرد یا یک جامعه میشود، مثل یک حصار عمل میکند، مثل یک باروی مستحکم عمل میکند؛ نفوذ در او، محاصرهی او، نابود کردن او برای دشمنان دشوار میشود؛ انسان را از نفوذ و غلبهی دشمن محفوظ نگه میدارد. آن وقت هرچه این عزت را در لایههای عمیقتر وجود فرد و جامعه مشاهده کنیم، تأثیرات این نفوذناپذیری بیشتر میشود؛ کار به جائی میرسد که همچنان که انسان از نفوذ و غلبهی دشمن سیاسی و دشمن اقتصادی محفوظ میماند، از غلبه و نفوذ دشمن بزرگ و اصلی، یعنی شیطان هم محفوظ باقی میماند. آن کسانی که عزت ظاهری دارند، این عزت در دل آنها، در درون آنها، در لایههای عمیق وجود آنها نیست؛ لذا در مقابل شیطان بیدفاعند، نفوذپذیرند.
معروف است که میگویند اسکندر مقدونی در یک راهی میگذشت، مردم به او کرنش میکردند. یک مرد پارسای مؤمنی در یک گوشهای نشسته بود، کرنش نکرد، احترام نکرد، بلند نشد. اسکندر تعجب کرد، گفت: او را بیاورید. او را آوردند. گفت: تو چرا در مقابل من کرنش نکردی؟ گفت: زیرا تو غلامِ غلامان منی؛ چرا در مقابل تو کرنش کنم؟ گفت: چطور؟ گفت: زیرا تو غلام شهوت و غضب خود هستی، و شهوت و غضب غلامان منند، در اختیار منند، من بر آنها غالبم.
بنابراین اگر عزت نفس در درون لایههای عمیق وجود انسان نفوذ کرد، آن وقت شیطان بر انسان اثر نمیگذارد؛ هویهای نفس در انسان اثر نمیگذارد؛ شهوت و غضب، انسان را بازیچهی خود قرار نمیدهد.
ما امام را اینجور شناختیم. امام در طول حیات، چه در حوزهی علم و تدریس، چه در دوران مبارزهی دشوار، و چه در حوزهی مدیریت و حاکمیت - آن وقتی که در رأس کشور قرار گرفت و مدیریت جامعه را در قبضه گرفت - در همهی اینها مصداق «و توکّل علی العزیز الرّحیم» بود. برای همین بود که کارهای بزرگی که همه میگفتند نشدنی است، با طلوع امام، این کارها شدنی شد؛ همهی سدهائی که گفته میشد شکستنی نیست، با حضور امام، این سدها شکستنی شد. او علاوه بر اینکه خود، مظهر عزت نفس و اقتدار معنوی بود، روح عزت را در ملت هم زنده کرد. این، کار بزرگ امام بزرگوار بود؛ که من دوباره برمیگردم، دربارهی این نکته توضیح خواهم داد. ملت ما با احساس عزتی که از درسهای انقلاب و امام آموخت، توانست خود را کشف کند. ملت، خود را کشف کرد، توانائیهای خود را کشف کرد؛ و چنین شد که ما در این چند دهه، بسیاری از تحقق وعدههای الهی را با چشم خود دیدیم؛ چیزهائی را که در تاریخ میخواندیم، در کتابها میدیدم، در مقابل چشمِ خودمان مشاهده کردیم؛ غلبهی مستضعفین را بر مستکبرین، بیبنیادی قصرهای بظاهر باشکوه مستکبران و بسیاری از حوادث دیگر را در این سالها دیدیم.
من میخواهم بر روی این مسئلهی «عزت ملی» تکیه کنم تا به یک نقطهی مورد نظر برسم. امروز روز بزرگی است؛ سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است. امروز یاد امام بزرگوارمان از همیشه زندهتر است. میراث بابرکت او امروز در این کشور و در دنیای اسلام در مقابل چشم همگان است. روی برخی از ابعاد وجودی این حرکت تکیه کنیم.
عزت ملی. ما ایرانیها در طول تاریخ طولانی خودمان دورانهای متفاوتی را گذراندهایم؛ عزت هم داشتیم، ذلت هم داشتیم؛ اما در این دوران طولانىِ دویست سالهی منتهی به انقلاب، ما یک دوران سختِ تاریکِ ذلت را گذراندیم. خیلیها از تاریخ بیخبرند، و خیلیها تاریخ را سرسری نگاه میکنند. باید در تاریخ تعمق کرد، از تاریخ درس گرفت. ما در این دویست سال، یک دوران تاریکِ ذلت را از سر گذراندیم. نشانههای این ذلت، زیاد است. ما در تمام این دوران، در حوزهی سیاست، یک ملت منزوی بودیم؛ در فعل و انفعالات منطقهی خودمان - چه برسد به فعل و انفعالات جهان - هیچ تأثیری نداشتیم. در این دوران دویست ساله، استعمار به وجود آمد. دولتهای مستعمر از اقصی نقاط عالم به منطقهی ما آمدند؛ کشورهائی را گرفتند، ملتهائی را اسیر کردند، منابع ثروت ملتها را غارت کردند. در این دویست سال، دولت ایران و ملت ایران، بیخبر و غافل، به حوادث نگاه میکردند؛ حتّی شاید از حوادث مطلع هم نمیشدند، چه برسد به اینکه بخواهند در آن حوادث دخالت کنند و تأثیر بگذارند. در حوزهی اقتصاد، وضع ما روزبهروز به طرف انحطاطِ بیشتر حرکت میکرد. در حوزهی علم و فناوری، بکلی عقبمانده بودیم؛ هیچ دستاورد علمیای که قابل توجه و قابل عرضه باشد، در مقابلهی با حرکت عظیم علمی در دنیا نداشتیم. در سیاست داخلی خودمان، دستخوش سیاستهای بیگانگان بودیم. استعمارگرها، قدرتهای مسلط دنیا، بر روی حکومتهای ما اثر میگذاشتند؛ آنها را به این طرف و آن طرف میکشاندند، به آنها تحمیل میکردند، از آنها کار میکشیدند؛ و دولتهای ما، پادشاهان ما، قدرتهای مسلط ما، هیچ عکسالعمل شایستهی انسانىِ افتخارآمیزی از خودشان نشان نمیدادند. حتّی در زمینهی حفظ تمامیت ارضی کشور، حفظ حاکمیت دولتها، ضعف خجالتآوری را در این دورانِ دویست ساله مشاهده و تجربه کردیم. در همین دورانِ دویست ساله است که معاهدهی ذلتبار ترکمانچای و قبل از آن، معاهدهی گلستان اتفاق افتاد؛ هفده شهر قفقاز را از ایران جدا کردند. در همین دورانِ دویست ساله بود که آمدند بوشهر ما را اشغال کردند، بدون کمترین مقاومتی از سوی دولت و دولتیها. در همین دوران بود که یک دولت بیگانه آمد در قزوین اردوی نظامی زد و دولت مرکزی تهران را تهدید کرد که باید فلان کار را بکنید، فلان اقدام را بکنید، فلان کس را بیرون کنید، والّا به تهران حمله میکنند. یعنی تا قزوین جلو آمدند، تهران را تهدید کردند، دولت مرکزی در تهران به خود میلرزیدند. اگر شخصیتهای نادری در این میان نبودند، قطعاً تسلیم اولتیماتوم آن دولت بیگانه میشدند. در همین دوران بود که دولت انگلیس آمد حکومت پهلویها را در ایران به وجود آورد؛ رضاخان را انتخاب کردند، از یک مرکز فرودستی او را بالا کشیدند، به سلطنت کشور رساندند و سلطنت او را در کشور به صورت یک قانون درآوردند و همهی امور را به دست او دادند و او هم در مشت خودشان و در اختیار خودشان بود. در همین دوران بود که قرارداد ننگین ۱۲۹۹ - ۱۹۱۹ میلادی - اتفاق افتاد؛ که بر طبق این قرارداد، اقتصاد کشور به دست بیگانه میافتاد و سیاست کشور و اقتصاد کشور یکباره در اختیار دشمنان ایران قرار میگرفت. در همین دوران بود که رئیس سه کشور - که متحدین جنگ بودند - به تهران آمدند و بدون اینکه از دولت اجازه بگیرند، بدون اینکه به دولت مرکزی کمترین اعتنائی بکنند، در اینجا جلسه تشکیل دادند. روزولت، چرچیل و استالین به میل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشکیل دادند؛ نه از کسی اجازه گرفتند، نه گذرنامهای نشان دادند. محمدرضا که آن روز پادشاه ایران بود، مورد اعتنای اینها قرار نگرفت؛ آنها به دیدن او نرفتند، او به دیدن آنها رفت؛ وارد اتاق شد، برایش بلند نشدند، اعتنا نکردند! ببینید ذلت یک دولت مرکزی که سرریز میشود بر روی مردم، تا کجاها منتهی میشود؟ این، حضیض ذلت یک حکومت و یک ملت است. این، مال دوران دویست سالهی ماست.
البته در این میان، استثناهائی وجود داشت: مثلاً یک امیرکبیری سه سال بر سر کار آمد. یا فتوای میرزای بزرگ شیرازی توانست قضیهی تنباکو را فیصله بدهد. یا علما در قضیهی مشروطیت دخالت کردند. یا نهضت ملی شدن نفت در یک دورهای به راه افتاد. همهی اینها کارهای کوتاهمدت، موقت و بعضاً بکلی ناکام بود؛ اما روال کلی، حرکت کلی، حرکت ذلت بود که بر این ملت بزرگ، بر این ملت تاریخساز، بر این ملتِ دارای مواریث عظیم تاریخی تحمیل شده بود.
انقلاب کبیر اسلامی بکلی جهت را عوض کرد و ورق را برگرداند. همت امام - که رهبر این انقلاب و زمامدار این انقلاب و پیشوای این انقلاب بود - بر این گماشته شد که روح عزت ملی را در این مردم احیاء کند؛ عزت آنها را به آنها برگرداند. امام بزرگوار فرهنگ «ما میتوانیم» را به دهان مردم انداخت و در دل آنها جایگزین کرد؛ این همان فرهنگ قرآنی است که فرمود: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین» .(۶) خود ایمان به معنای علو است. ایمان وسیلهی علو مادی است، اما فقط این نیست؛ نفس ایمان علوآور است، عزتآور است، یک ملت را رشد میدهد. خود امام جلو افتاد، رهبری کرد، آن وقت انگیزهها در مردم بیدار شد، همتها در مردم بیدار شد، استعدادها جوشیدن گرفت؛ و عمل مردم، حضور مردم در صحنه، زمینهی جلب رحمت الهی شد. این، نکتهی بسیار عظیمی است. رحمت الهی گسترده است؛ اما تا انسان ظرف خود را آماده نکند، این باران رحمت گیر او نمیآید. ملت ما به صحنه آمد، خود را در وسط میدان قرار داد، این شد زمینهی رحمت الهی و هدایت الهی؛ هدایت الهی شامل حال او شد، رحمت الهی شامل حال او شد، حرکتِ بیوقفه آغاز شد؛ حرکت به سمت عزت، حرکت رو به جلو، حرکت عزتآفرین؛ البته گاهی کند، گاهی تند، اما بدون وقفه و تعطیل.
وقتی ادبیات انقلابی امام را ملاحظه میکنید، میبینید تکیهی اصلی بر روی ساخت درونی ملت است؛ احیای روح عزت، نه با تفاخر، نه با غرور، نه با بهخودبستن، بلکه با استحکام ساخت درونی. آنچه که ما باید به آن توجه کنیم، این است که این یک کارِ مقطعی نیست؛ این یک کارِ مستمر است، یک کارِ ادامهدار است. ملت باید با عوامل رکود و ایستائی مقابله کند. عواملی وجود دارد که یک انسان پیشرو را، یک ملت پیشرو را متوقف میکند. بعضی از این عوامل در درون خود ماست؛ بعضی از این عوامل، تمهیدات دشمن است. اگر بخواهیم دچار رکود نشویم، دچار ذلت نشویم، دچار عقبگرد نشویم، دچار همان وضعیت دوزخىِ قبل از انقلاب نشویم، باید حرکتمان متوقف نشود. اینجاست که با یک مفهومی به نام «پیشرفت» روبهرو میشویم. باید دائم پیشرفت کنیم. این عزت ملی، این استحکام درونی، این ساخت مستحکم، بایستی دائم در حال جلو رفتن باشد و ما را به پیشرفت برساند. این دهه به «دههی پیشرفت و عدالت» نامگذاری شده است. عدالت هم در دل پیشرفت است. پیشرفت، فقط پیشرفت در مظاهر مادی نیست؛ در همهی ابعاد وجودی انسان است؛ که درونش آزادی هم هست، عدالت هم هست، اعتلای اخلاقی و معنوی هم هست؛ اینها همه در مفهوم پیشرفت هست. البته در آن، پیشرفت مادی، پیشرفت مظاهر زندگی، پیشرفت علمی هم وجود دارد. امام با آن حرکت خود، ما را در جادهای قرار داد که باید در این جاده پیش برویم. هرگونه توقف در این جاده، ما را به عقبگرد میرساند. ملتی که از حقیقت عزت برخوردار شده است و در جادهی پیشرفت قرار گرفته است، اگر این نعمت را کفران کند، آن وقت مصداق این آیهی شریفه میشود که: «أ لم تر الی الّذین بدّلوا نعمت اللّه کفرا و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم یصلونها و بئس القرار» ؛ (۷) دنیا دوباره دوزخ خواهد شد، زندگی دوباره تلخ خواهد شد. ملتها اگر ایستادگی نکنند و پیش نروند، دوباره همان سختی و سیاهىِ دوران ذلت بر سر آنها سایهافکن خواهد شد.
ما امروز در مسئلهی عزت ملی و پیشرفتِ ناشی از آن با یک الگوی زنده مواجهایم. عرض کردم؛ بحث ما یک بحث ذهنىِ محض نیست. یک الگوی زنده در مقابل ماست و آن، خود این ملت و این جامعه است؛ یک مدلِ تجربه شده و امتحان داده. ملت ایران با این مدل، با این الگو وارد میدان شده. من نمونههائی از پیشرفت ملت ایران را عرض میکنم؛ هر کدام از اینها یک شرح مفصل و مصداقهای متعدد دارد.
یک نمونه از پیشرفت ملت ایران، غلبهی بر همهی چالشهای سیاسی و نظامی و امنیتی و اقتصادی در طول این سی و سه سال است. هدف آنها از این چالشها، از بین بردن موجودیت نظام بود؛ موجودیت نظام را آماج قرار داده بودند. ملت بر همهی این چالشها پیروز شد. در این میدان، یک روز که دنیا دست شرق و غرب بود، ملت ایران بر شرق و غرب پیروز شد؛ امروز که به حسب ظاهر، دنیا در دست غربِ گمراه است، ملت ایران توانسته است بر این غربِ گمراه پیروز شود.
نمونهی دیگر از پیشرفت ملت ایران این است که ما ملت ایران، امروز از لحاظ قدرت سیاسی، از لحاظ قدرت تأثیرگذاری بر تحولات دنیا و حضور در فعل و انفعالات منطقهی خودمان، بلکه دیگر مناطق جهان، از اول انقلاب بمراتب قویتریم. این مسئله، نمونههائی دارد، شواهدی دارد؛ این را دشمنان ما میگویند. یکی از رؤسای رژیم جعلی صهیونیستی، که دشمن شمارهی یک ملت ایران و انقلاب ایران است، اعتراف میکند و میگوید - اینها عین عبارت اوست - امروز یک نیروی قدرتمندی وجود دارد که در خلاف جهت هدفهای ما پیش میرود و ایران رهبری این قدرت را به دست گرفته است. این سیاستمدارِ درمانده و حیرتزده اعتراف میکند و میگوید امروز پشت مرزهای ما خمینی خیمه زده است! یک سیاستمدارِ کهنهکارِ شناختهشدهی آمریکائی هم که ما با وضع او کاملاً آشنا هستیم، در یک جلسهای مقایسه میکند آمریکای ۲۰۰۱ میلادی را با آمریکای ۲۰۱۱، میگوید - که این حرفها همه مال همین دو سه ماه اخیر است - کدام دیوانهای وضعیت آمریکای ابرقدرتِ اول هزاره را به شرائط رقتبار آمریکا در سال ۲۰۱۱ - سال گذشتهی میلادی - تبدیل کرده است؟ بعد میگوید: این تحولاتی که اتفاق افتاده و به این وضع منتهی شده است، دامنزنندهی به این تغییر، ایران است. معنای این جملات این است که امروز ملت ایران توانسته است با حضور خود، با استقامت خود، با عزت خود، با صلابت خود، بر روی حوادث مهم جهان و حوادث مهم منطقه، این تأثیرات ژرف را باقی بگذارد. این هم یک شاخص از شاخصهای پیشرفت، که عرض کردم عینی و جلوی چشم ماست.
یک شاخص دیگر، حجم خدمات عمرانی و آبادانی در این کشور پهناور است. امروز شما میتوانید در همهی گوشه و کنارهای این کشور، خدمات عمرانی را، خدمات آبادانی را، سازندگی را به معنای وسیع کلمه مشاهده کنید؛ که سال به سال هم افزایش پیدا میکند. این از جملهی شاخصهای مهم پیشرفت یک ملت است. از جملهی شاخصهای پیشرفت این است که پیچیدهترین طرحها، پیچیدهترین دستگاههای صنعتی، سازههای مهندسی، کارخانههای فولاد، نیروگاهها و کارهای بزرگ که در این کشور انجام میگیرد، تماماً به دست متخصصان ایرانی و جوانهای ساختهشدهی انقلاب است. ما امروز در بسیاری از کارهای مهمی که در این کشور انجام میگیرد، هیچ احتیاجی به حضور متخصصان خارجی نداریم. این کشوری که یک اسفالت میخواستند بکنند، یک پل میخواستند توی خیابان بزنند، بایستی از بیرون اشخاصی را میآوردند، امروز کارهای بزرگ، سازههای عظیم مهندسی، کارهای پیچیده انجام میدهد. انجامدهنده، همین جوانهائی هستند که در محیط انقلاب پرورش پیدا کردند، بارور شدند، بالنده شدند، بارها را بر دوش گرفتند.
یک شاخص دیگر، شتاب علمی کشور است - که بارها اعلام شده، تکرار شده - تولیداتِ نمایه شده، رتبهی علمی کشور در سال ۲۰۱۱ میلادی؛ که اینها همهاش افتخارآفرین است. این هم قضاوت ما نیست؛ قضاوت مراکز علمىِ رسمی دنیاست که آنها دارند میگویند. میگویند رشد علمی کشور، یازده برابرِ متوسط رشد دنیاست؛ و سال ۲۰۱۱ نسبت به سال قبل، بیست درصد هم افزایش پیدا کرده؛ این را آنها دارند میگویند. در بعضی از حوزهها، مثل حوزهی هستهای، حوزهی نانو، حوزهی سلولهای بنیادی، حوزهی هوافضا، حوزهی زیستفناوری، وضع ما درخشان است. کارهائی که دارد انجام میگیرد، کارهای درخشانی است که در دنیا به شکل معدودی وجود دارد. در بین این همه کشور دنیا - کشورهای به اصطلاح پیشرفته و غیر پیشرفته - بعضی از این کارها فقط در پنج کشور یا در ده کشور یا در پانزده کشور، بیشتر وجود ندارد. به ما هم که هیچ کمک علمی نکردند. درِ مراکز علمی پیشرفتهی دنیا به روی دانشجوهای ما بسته است؛ اینها از درون جوشیده است. و البته همین جا در حاشیه عرض بکنم؛ این تحریمهائی که انجام گرفت، بزرگترین کمک را به ما در این زمینه کرد.
یکی از مظاهر و نمونهها و شاخصهای پیشرفت، مردمسالاری اسلامی است، که باید به اینها توجه کرد؛ بسیار مهم است. ما انتخابهای شورانگیزی در این کشور داشتیم: انتخابات ریاست جمهوری در دورههای مختلف؛ که از همه پرشورتر، دورهی دهم در سه سال گذشته بوده است. همچنین انتخابهای مجلس. ما نُه دورهی قانونگذاری در کشور داشتیم؛ که همهی این نُه دوره در روز هفتم خرداد، بدون یک روز تأخیر، افتتاح شده است؛ این چیز کوچکی است؟ در طول سی و سه سال، نُه دوره انتخابات مجلس برگزار شده است، نُه تا مجلس شورای اسلامی تشکیل شده است، بدون یک روز تأخیر. هیچ حادثهی سیاسی، حادثهی امنیتی، حادثهی اقتصادی، تهدیدهای دشمن نتوانسته است انتخابات را یک روز عقب بیندازد. در همهی دورهها، هفتم خرداد، روز تشکیل مجلس جدید است.
مورد دیگر، انگیزهها و شعارهای انقلابی مردم است. شما نگاه کنید جشنهای یادبود انقلابهای دنیا در کشورها چگونه انجام میگیرد. یک مراسم رسمیای درست میکنند، یک عدهای از رجال یک جائی جمع میشوند، احیاناً نیروهای مسلحی هم رژه میروند. در ایران، سالروز پیروزی انقلاب - یعنی بیست و دوی بهمن - به وسیلهی میلیونها مردم در سرتاسر کشور با شوق و ذوقِ فراوان انجام میگیرد؛ هر سال هم از سال قبل شورانگیزتر و مهمتر و بزرگتر؛ این نشاندهندهی زنده بودن این ملت و پیشرفت این ملت در اهداف انقلابی است.
در تهذیب و تطهیر روحیه هم همین جور. بعضیها نگاه میکنند به یک مظاهری، میبینند یک چند تا جوان، یک چند تا زن یا مرد، یک عمل خلافی انجام دادند، فوراً رویش یک قضاوت کلی میگذارند؛ این غلط است. مردم به معنویات توجه دارند. شما همین روزها به مساجد دانشگاهها بروید، ببینید در این روزهای اعتکاف چه خبر است. از فردا جوانهای ما میروند در مساجد اعتکاف میکنند. یکی از شلوغترین، گرمترین و پرشورترین مراکز اعتکاف، مساجد دانشگاههای ماست؛ غیر از مساجد عمومی و مساجد بزرگ، که همه در آن شرکت میکنند. این نشاندهندهی حرکت مردم به سمت معنویت است. با اینهاست که ما میتوانیم تشخیص بدهیم، قضاوت کنیم، حکم کنیم به این که کشور ما، ملت ما، در حال پیشرفت است. در همهی ابعاد، کشور دارد پیشرفت میکند؛ و همه در زیر پرچم اسلام و در سایهی دعوت الهی این مرد بزرگ، این انسان والا، این جانشین بحق پیامبران و اولیاء الهی. این مرد بزرگ راه را در مقابل ملت ما باز کرد.
محافل سیاسی و رسانهای دنیا از خطر ایران هستهای دم میزنند؛ که ایران هستهای خطر دارد! من میگویم اینها دروغ میگویند، اینها فریبگری میکنند. آنچه آنها از آن میترسند و باید هم بترسند، ایرانِ هستهای نیست؛ ایرانِ اسلامی است. ایران اسلامی است که در ارکان قدرت استکباری زلزله انداخته است. ملت ایران اثبات کردند که بدون تکیهی به آمریکا، بدون تکیهی به قدرتهای مدعی، بلکه با دشمنیهای آمریکا و قدرتهای مدعی دنیا، یک ملت میتواند به پیشرفت واقعی دست پیدا کند. این درس است؛ آنها از این درس میترسند. آنها میخواهند به ملتها بباورانند، به زبدگان و نخبگان سیاسی بباورانند که بدون کمک آمریکا و بیرون از حوزهی نفوذ آمریکا نمیشود پیشرفت کرد. ملت ایران اثبات کرده است که بدون آمریکا، بلکه با دشمنی آمریکا میتواند به پیشرفت دست پیدا کند. این درس بزرگی است؛ آنها از این میترسند.
خب، حالا من حرف آخر را در این زمینه عرض بکنم. عزیزان من، جوانهای عزیز، مردم مؤمن! بله، ما رکورد زدیم، ما پیشرفت کردیم؛ اما اگر دلمان را به آنچه که تاکنون به دست آوردیم، خوش کنیم، شکست خواهیم خورد؛ اگر توقف کنیم، به عقب پرتاب خواهیم شد؛ اگر دچار غرور شویم، دچار عُجب و خودشگفتی شویم، به زمین خواهیم خورد؛ اگر ما مسئولان کشور - بخصوص این دیگر مربوط به ما مسئولان است - دچار خودمحوری شویم، دچار تکبر شویم، دچار خودشگفتی شویم، تودهنی خواهیم خورد. دنیا اینجور است، سنت الهی این است. در پی کسب محبوبیت نباشیم، دنبال تمتعات دنیوی نباشیم، دنبال پرداختن به اشرافیگری و تجملات نباشیم. ما مسئولین، خودمان را حفظ کنیم؛ همچنان که این مرد بزرگ خود را حفظ کرد. اگر ما اینجا دچار اشتباه شویم، مصداق همان آیهی شریفه خواهیم شد که: «و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم یصلونها و بئس القرار» .
در راه پیشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتی ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافیگری ممنوع است؛ لذتجوئی ممنوع است؛ به فکر جمع کردن زخارف دنیا افتادن، برای مسئولین ممنوع است. با این ممنوعیتهاست که میتوانیم به قله برسیم. ما داریم در دامنه حرکت میکنیم. ما هنوز به قله نرسیدهایم؛ با آن فاصله داریم. آن روزی که ملت ایران به قله برسد، دشمنیها تمام خواهد شد. آن روزی که ملت ایران به قله برسد، معارضههای خباثتآلود به پایان خواهد رسید. ما تا آن روز فاصله داریم. حرکت را باید بیوقفه ادامه دهیم. من به جوانها، به مسئولین، به دانشجویان، به علمای بزرگوار، به کسانی که توانائی سخن گفتن با مردم دارند، به کسانی که تأثیرگذاری بر روی اذهان مردم دارند، عرض میکنم: ما بایستی این حرکت به سمت پیشرفت را بیوقفه ادامه دهیم؛ هم در زمینهی سیاست، هم در زمینهی علم و فناوری، هم بخصوص در زمینهی اخلاق و معنویت. خودمان را تهذیب کنیم، خودمان را اصلاح کنیم، عیوب خودمان را بشناسیم و درصدد رفع آن عیوب بربیائیم. اگر این کار را بکنیم، این موانعی که دشمنان ما بر سر راه ما ایجاد میکنند، اثر نخواهد گذاشت. تحریم اثری ندارد. تحریم نمیتواند ملت ایران را از حرکت به جلو باز بدارد. تنها اثری که این تحریمهای یکجانبه و چندجانبه بر روی ملت ایران میگذارد، این است که نفرت و دشمنی از غرب در دل مردم ما عمیقتر میشود.
خب، صحبت از عزت ملی است. این جنبشها و انقلابهای منطقه را که نگاه کنید، میبینید همه مرتبط با عزت ملت است. این انقلابها، از یمن و بحرین بگیرید تا مصر و لیبی و تونس و همچنین کشورهائی که هنوز آتش زیر خاکسترند و یک روزی شعلهور خواهند شد، همهی اینها انگیزهشان بازگشت به عزت ملی و عدالت اجتماعی و آزادی، و همه در سایهی اسلام است. اینکه میگوئیم بیداری اسلامی، این حرف پایهدار است، ریشهدار است. ملتهای مسلمان عدالت را میخواهند، آزادی را میخواهند، مردمسالاری را میخواهند، اعتنای به هویت انسانها را میخواهند؛ اینها را در اسلام میبینند، نه در مکاتب دیگر؛ چون مکاتب دیگر امتحانداده و شکستخوردهاند. بدون مبنای فکری هم که نمیشود به این اهداف بلند دست پیدا کرد. آن مبنای فکری بر حسب ایمان و اعتقاد ملتهای منطقه عبارت است از اسلام و بیداری اسلامی. ماهیت جنبشها این است.
غربیها و حکومتهای وابستهی به غرب در این منطقه، میخواهند صورت مسئله را عوض کنند؛ میخواهند جور دیگری به افکار عمومی القاء کنند؛ اما فایدهای ندارد. شخصیتهای مؤثر باید مراقب باشند دور نخورند. ملتها باید مراقب باشند دور نخورند. ملتها کار بزرگی انجام دادند. فضای سیاسی و اجتماعی منطقه به طور اساسی تغییر کرده؛ این مال همین حالاست، «باش تا صبح دولتش بدمد، که این هنوز از نتائج سحر است». در همین قدم اول، فضای سیاسی منطقه تغییر پیدا کرده؛ نمونهاش این است که مثلاً در مصر وقتی که قیام مردم به نقطهی جوش و به اوج رسید، بسیاری از غربیها و بسیاری از حکومتهای مستبد منطقه سعی میکردند از مبارک حمایت کنند، او را نجات دهند، مردم را سرکوب کنند؛ اما حالا که مردم غلبه پیدا کردهاند و پیروز شدهاند، همان قدرتها، دیکتاتورترینشان، مستبدترینشان، ذلیلترینشان در مقابل غربیها، دم از حقوق مردم میزنند، دم از مردمسالاری میزنند! این معنایش این است که امروز مردمسالاری آنچنان به سکهی رائجی در این منطقه تبدیل شده که حتّی آن کسانی که حاضر نبودند اسم مردم و حقوق مردم به گوش کسی برسد، امروز مجبورند و چارهای ندارند که برای جلب افکار عمومی، دم از مردمسالاری بزنند، دم از حقوق مردم بزنند!
قضیهی این انقلابها خیلی مهم است. من بر روی مصر تکیه کنم. مصر کشور بزرگی است، مصر ملت کهنی است، مصر یک منطقهی اساسی در دنیای اسلام بوده؛ منتها حاکمان فاسد و مزدور و پست و ذلیل، ملت مصر را تذلیل کردند؛ مصر را تبدیل کردند به گنج استراتژیک رژیم صهیونیستی؛ این عبارتِ یکی از رؤسای صهیونیست است. کشور مصر را، ملت مصر را، یک ملت باعظمت را تبدیل کرده بودند به گنجی برای رژیم جعلىِ غاصبِ صهیونیستی. از این خفت بالاتر؟ حالا این گنج ساقط شده. حالا این گنج از دسترس غاصبان کشور فلسطین خارج شده. رژیم مبارک سی سال امنیت اسرائیل را تضمین کرد. حتّی حاضر شدند یک و نیم میلیون مردم غزه را در یک زندان بزرگ نگه دارند. یک میلیون و نیم انسان در غزه، زیر بمباران صهیونیستهای خبیث بودند؛ از آن طرف هم به وسیلهی رژیم حسنی مبارک، راه عبور و مرور هر گونه امکان حیاتی به مصر بسته شده بود؛ اینها را تاریخ فراموش نمیکند.
در آن ایامِ جنگ بیست و دو روزه، یک مبارز فلسطینی در یک مصاحبهای گفت که امروز - آن روزی که او میگفت - نوزده روز است که از جنگ میگذرد، ولی ما در این مدت نتوانستیم نوزده کیلو گندم و آرد از مصر وارد کنیم! راه انتقال غذای مردم، دارو و دیگر امکانات را در رفح بسته بودند، برای اینکه به نفع رژیم صهیونیستی، یک و نیم میلیون انسان را با گرسنگی و تحت فشار، در زندان نگه دارند! حالا این رژیم سقوط کرده. رژیم صهیونیستی احساس لُختی میکند؛ دستپاچهاند، حیرتزدهاند. این داد و بیدادهائی که میبینید از قول سران صهیونیست نقل میشود و دم از کار نظامی و حملهی نظامی میزنند، اینها حاکی از دست خالی و حاکی از وحشت و حیرانی آنهاست؛ میدانند که در این شرائط، از همیشه آسیبپذیرترند؛ هرگونه قدم کجی بردارند، هرگونه حرکت ناشایستی انجام بدهند، مثل صاعقهای بر سر خودشان فرود خواهد آمد.
غربیها و آمریکائیها هم که همیشه پشتیبانهای بیقید و شرط رژیم غاصب بودهاند، امروز از همیشه گرفتارترند. امروز غرب با سیلی صورت خودش را سرخ نگه داشته است. آنها مشکلات مالی، مشکلات پولی، مشکلات اقتصادی، مشکلات اجتماعی دارند و در مواجههی با مردمِ خودشان درماندهاند. چندین حکومت طرفدار آمریکا در اروپا ساقط شدند. مردم اگر میدان پیدا کنند، هر گونه نشانهی استکبار آمریکائی را که در اروپا مشهود است، با حضور خودشان، با قدرت خودشان خواهند زدود. امروز وضعشان این است. خود آمریکا هم بدتر از همه. ملتها از آمریکا متنفرند. آمریکا دچار بحران است. البته میخواهند این بحران را منتقل کنند به آسیا، منتقل کنند به آفریقا، منتقل کنند به خاورمیانه؛ با حادثهآفرینی در کشورهای دیگر و مناطق دیگر، ضعف خودشان را بپوشانند. از جملهی کارهائی که میخواهند بکنند، این است که در همین منطقه، این انقلابهای عظیم مردمی را به ضد خودشان تبدیل کنند؛ مردم را به اختلافات قومی، اختلافات مذهبی، اختلافات طائفی سرگرم کنند. ما باید هوشیار باشیم.
امروز آمریکائیها از تجربهی انگلیسیها دارند استفاده میکنند در ایجاد اختلاف مذهبی بین شیعه و سنی. انگلیسها متخصص دشمنی انداختن بین گروههایند - از جمله بین شیعه و سنی در دنیای اسلام - از چند صد سال قبل آنها اینکاره بودند. آمریکائیها دارند از تجربهی آنها استفاده میکنند. مسئلهی فلسطین پیش میآید، مسئلهی مصر پیش میآید؛ بمجردی که در مقابل حرکت مردم قرار میگیرند، به یک جوری، با یک ترفندی، با یک خدعهای، فوراً مسئلهی مذهبی را مطرح میکنند. همه باید بیدار باشند؛ سنی بیدار باشد، شیعه بیدار باشد، عالم مذهبی بیدار باشد، نخبهی دانشگاهی بیدار باشد، آحاد مردم بیدار باشند؛ بفهمند چه کار میکنند، بفهمند توطئهی دشمن را و نقشهی دشمن را؛ به نقشهی دشمن کمک نکنند. این کاری است که امروز آنها دارند انجام میدهند.
البته غربیها، از جمله آمریکائیها، حرکتهای دیوانهوار میکنند. مسئلهی هستهای را بزرگ میکنند، برای اینکه مسائل خودشان را از نظرها بپوشانند. مسئلهی هستهای ایران را در صدر مسائل دنیا قرار میدهند، در حالی که حقیقت قضیه اینجور نیست. بدروغ اسم سلاح هستهای میآورند، بدروغ مسائل را در تبلیغات برجسته و درشت میکنند؛ هدفشان این است که ذهنها را، افکار عمومی را از حوادثی که در خود آمریکا دارد میگذرد، از حوادثی که در خود اروپا دارد میگذرد، منعطف کنند، منصرف کنند. البته موفق هم نخواهند شد.
نگاه ما به منطقه، امیدوارانه است. کشور مصر امروز به مسائل داخلی خودش مشغول است، که طبیعت انقلابهاست. یک حوادثی پیش میآید، ناچارند این حوادث را حل و فصل کنند؛ ملت سرگرم آنهاست. این حوادث، یک خلایی را به وجود آورده؛ یک فرصتی برای برخی از کشورها به وجود آورده که وارد مسائل منطقه شوند، دخالتهای غربپسند و آمریکاپسند بکنند؛ به نیابت از آمریکا پول خرج کنند، به نیابت از آمریکا حرکت کنند، سفر کنند، اینجا و آنجا بروند. ولی انشاءاللّه کشورهای انقلابکرده، بخصوص کشور بزرگ مصر، به آرامش و ثبات باز خواهند گشت و بر مشکلات و ترفندها فائق خواهند شد. رژیم دیکتاتور برچیده شد، دنبالههای آن هم انشاءاللّه برچیده خواهد شد و ملتها خواهند توانست نقش خودشان را ایفاء کنند.
البته اینجا لازم است من با صراحت بگویم که در حوادث منطقه، مردم بحرین در مظلومیت مضاعف به سر میبرند؛ آنها حقیقتاً مظلومند. مردم بحرین به وسیلهی رژیم مستبد و دیکتاتوری، بیجهت و بدون دلیل سرکوب میشوند؛ اعتراض آنها با خشنترین وضعیت پاسخ داده میشود؛ در حالی که آنها چه میخواهند؟ آنها اولین و ابتدائیترین نیازهای انسانی یک کشور مردمسالار را طلب میکنند؛ چیز زیادی نمیخواهند. آنجا مسئلهی شیعه و سنی را مطرح میکنند، که آقا اینها شیعهاند. بحث شیعه و سنی نیست؛ بحث یک ملت است. حالا تصادفاً این ملت یک اکثریت هفتاد درصدی شیعه دارد. اگر هفتاد درصدشان مذهب دیگری داشتند، حاکمان مذهب دیگری داشتند، باز هم قضیه همین بود؛ فرقی نمیکرد. بحرین ملتی است با یک مذهبی - مذهب تشیع و پیروی اهلبیت (علیهمالسّلام) - که با یک حکومت مستبدی روبهرو است. مسئله این نیست که این حکومت، مذهبی دارد، مردم مذهب دیگری دارند. ملت ایران با رژیم شاه که بظاهر مسلمان هم بود، شیعه هم بود، به حرم امام رضا هم میرفت، درافتاد. بنابراین بحث شیعه و سنی نیست. مسئله را میبرند توی اختلافات مربوط به مذهب، برای اینکه حق مردم را کتمان کنند. ولی انشاءاللّه همهی مجاهدتها به نتیجه خواهد رسید. باید مراقب باشیم آتشهای قومی و طائفی و فرقهای دامن زده نشوند؛ این خواستهی ماست، این نصیحت ماست به همهی اطراف قضایا.
امیدواریم انشاءاللّه خداوند متعال کمک کند و یقیناً کمک خواهد کرد. بدون تردید، آینده برای ملتهای مسلمان و برای اسلام و مسلمین و برای ملت ایران، از گذشته بهتر است.
والسّلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته
۱) شعراء: ۲۱۷ - ۲۲۰
۲) فاطر: ۱۰
۳) منافقون: ۸
۴) نساء: ۱۳۹
۵) شعراء: ۱۲۱ و ۱۲۲
۶) آلعمران: ۱۳۹
۷) ابراهیم: ۲۸ و ۲۹