1390/04/15
گفتوگو با نویسنده کتاب «نجوای عارفانه»
قله کمال انسان در مناجات شعبانیه آمده است
رهبر انقلاب در یادداشتی درباره «مناجات شعبانیه»، این دعا را اینگونه توصیف میکنند: «مناجات مأثورهی ماه شعبان یکی از دعاهایی است که لحن عارفانه و زبان شیوای آن، با مضامین بسیار والا و سرشار از معارف عالییی همراه است که نظیر آن را در زبانهای معمولی و محاورات عادی نمیتوان یافت و اساساً با آن زبان قابل ادا نیست.» به مناسبت حلول ماه شعبان، با حجتالاسلام و المسلمین محمدباقر تحریری، استاد حوزه علمیه قم و مؤلف کتاب «نجوای عارفانه» (شرحی بر مناجات شعبانیه) به گفتوگو نشستیم:
یکی از اعمالی که در ماه شعبان توصیه شده است، قرائت مناجات شعبانیه میباشد که مورد تأکید ویژه بزرگان ما از جمله حضرت امام(ره) بوده است. قبل از ورود به بحث مناجات شعبانیه، درباره ماهیت و فلسفه دعا توضیح دهید.
ماهیت دعا و نجوا در درگاه الهی همان اظهار خضوع و کوچکی است. البته یک خضوع تکوینی وجود دارد که ما چه بفهمیم و چه نفهمیم، چه قبول داشته باشیم چه نداشته باشیم همه موجودات به تعبیر قرآن کریم بنده خداوند متعال هستند و در آیات متعددی تسبیح موجودات مطرح شده است. اما انسان واجد مرتبهای از خضوع و خشوع در برابر حقتعالی است که موجودات دیگر فاقد آن هستند. حتی ملائکه به خداوند متعال اظهار داشتند ما تسبیحگر و تقدیسکننده تو هستیم پس سرّ خلقت انسان چیست؟ حقتعالی فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»1 یعنی من چیزی از این انسان میدانم که شما نمیدانید. به نظر بنده آن چیز همان خضوع آگاهانه است. همچنین خدای متعال در قرآن میفرماید اگر دعای شما نباشد خدا به شما اعتنایی ندارد.
دعا در دو قالب ظهور پیدا میکند؛ یکی قالب لفظ، دوم قالب توجه که اصل دعا هم همین توجه است. کمال انسان این است که بداند در روابط وجودی و در شئون گوناگون با چه حقیقتی مستقلاً مرتبط است. حقیقت دعا این است و الا معنایش این نیست که حالا همواره انسان کتاب دعا باز بکند. اینکه در روایات آمده حضرت ابراهیم بسیار دعا کننده بود،به این معنا نیست که همیشه کارهایش را رها میکرد و دعا میخواند،دعاهایی هم که وارد شده برای رسیدن به حقیقت دعاست لذا ملاحظه میکنیم که از ناحیه ائمه(ع) دعاهای متعددی آمده، هرکدام هم یک زبانی دارد و برای شرایط خاص، چون انسان حالات مختلف دارد و هر کدام از اینها جایگاه خودش را دارد.
اما در این بین، مناجات مأثوره ماه شعبان از جایگاه ویژهای برخوردار است. دلیل این امر چیست؟
به نظر حقیر، مناجات شعبانیه دو رکن اساسی دارد؛ قسمت اول عمدتاً حالت خضوع است که به شیوههای مختلف مطرح میشود و قسمت دوم مربوط به کمالاتی است که انسان میتواند آنها را در سیر معنوی کسب کند. قلهی کمالات انسان در مناجات شعبانیه آمده که تقریباً در هیچ دعایی به این شکل نیامده است. در این قسمت، مجموعهی شرایط فکری، اعتقادی، عملی، اخلاقی و روحی که انسان در سیر به سوی خدا و رسیدن به خدای متعال لازم دارد، آمده است و با بیانی لطیف، معنای رسیدن را هم بیان میکند؛ چون رسیدن به خداوند متعال هم باید معنا شود. این رسیدن یک رسیدن فیزیکی نیست بلکه رسیدن روحی است که پردههای تاریک ظلمانی دریده میشود که اگر تأثیر مستقیم خدای متعال در وجود عبد نباشد، این امر تحقق پیدا نمیکند؛ « إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إلیک» که حضرت امام(ره) روی این قسمت خیلی عنایت داشتند. در این مناجات بالاترین درجات سیر به سوی خداوند متعال از زبان امیرالمؤمنین علی(ع) جاری شده است چون این خاندان بالاترین مرتبه سیر إلیالله را پیدا کردند.
به نظر شما این مناجات چه پیامی را برای مخاطب به دنبال دارد؟
بنده خالص خدا شدن، بنده حقیقی خدا شدن. بنده حقیقی آن کسی است که بین او و معبودش هیچ پردهای نباشد و معبودش را نزدیکتر از خودش به خودش درک کند. یک وقت انسان درک عقلانی از ارتباط وجودی با خدای متعال دارد که این خیلی خوب است اما بالاتر از آن، درک قلبی است و این درک قلبی برای هر کسی حاصل نمیشود. در مناجات شعبانیه آمده است که «إِلَهِی إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ» کسی که خودش را به تو بشناساند، مجهول نیست. چقدر این مفهوم بلند است که آن حقیقت معرفت نفس را در قالب مناجات بیان میکند. «وَ مَنْ لاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوکٍ» کسی که تو بر او اقبال کنی و رو کنی او دیگر مملوک هیچ کس جز تو نیست.
علت توجه ادیان الهی به ویژه اسلام، به دعا، معنویت و مباحث اخلاقی چیست؟ به خصوص مکتب اهل بیت(ع) که از آن بزرگواران دعاهای متعدد مأثوره وجود دارد.
از دیدگاه ادیان الهی بالأخص اسلام، معنویت و اخلاق در تمامی روابط مادی انسان حاکمیت دارد و این ویژگی ادیان الهی است. اینکه حضرت امام(ره) بارها میفرمودند دین ما عین سیاست است، معنایش همین است. شما ببینید وقتی امام علی(ع) به مالک اشتر مجموعهای از دستورات سیاسی و حکومتی را ابلاغ میکند در همان آغاز میفرماید: «مِنْ عَبْدِاللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ» یعنی ای مالک! در شرایط مختلف سیاسی و اقتصادی، خودبزرگبینی برایت ایجاد نشود و بدان تو تحت امر کسی هستی که او هم خودش عبد خداست و این جنبه اخلاقی تا آخر نامه موجود است. خصوصیت حکومت دینی و حکومت اسلامی همین است که میخواهد «بنده» تربیت کند. حضرت امام(ره) میفرمود که حکومت یک وسیلهای است برای اینکه بنده درست بشود برای اینکه رابطه بندگی در شئون گوناگون زندگی تحقق پیدا کند. نوعاً روابطی که بین سیاستمداران وجود دارد، رابطه ظاهری است اما رابطه بین ولی مسلمین و مردم، هم رابطه ظاهری است و هم رابطه باطنی؛ یعنی ولی مسلمین خودش را از همه کوچکتر میداند و کمال خودش را رساندن خیر به دیگران میداند.
شما اشاره کردید که اسلام میخواهد بنده تربیت کند. اما آنچه که امروز در سطح جامعه و به خصوص از سوی برخی رسانهها شاهدیم، بروز برخی بیاخلاقیهاست که بارها رهبر انقلاب از این موضوع ابراز ناراحتی و نگرانی نکردهاند. برخی به گونهای رفتار میکنند که گویی نیازی به رعایت اخلاق و در نظر داشتن خداوند در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی نیست. در اینباره توضیح دهید.
اگر کار به شئون اجتماعی نداشته باشیم، پس دستورات اخلاقی را کجا پیدا کنیم؟ اصلاً مسائل اخلاقی در صحنه جامعه است، در صحنه خانواده است. وقتی مرد به خانه میآید حق ندارد بگوید این کار را بکن و برای خودش یک نوع علوّ قائل شود و تکبر کند. صحنه، صحنهی سازندگی است. از اول ازدواج میگویند شما نیت سازندگی داشته باش، به این عنوان که میخواهی ساخته شوی و الّا ارتباط مشترک که مسئله اصلی نیست. همهی زندگی، صحنهی سازندگی و اخلاق و رشد معنوی است اما متأسفانه نگذاشتند این دستورات از صاحبانش ظهور پیدا کند و ائمه(ع) در صحنهی جامعه حضور و ظهور و بروز نداشتند. همینهایی که الان داریم، در پرتو ظهور کم آنهاست. علی(ع) 25 سال خانهنشین بود که از خیلی کمالات ایشان در آن دوران اطلاع نداریم. در زمان حکومتداری هم نگذاشتند حکومت کند. با این وجود همین حکومتی که همهاش با جنگ همراه بود، برای ما الگو است.
این نکتهای که درباره ارتباط معنویت با سیاست و مسائل اجتماعی مطرح کردید، مورد توجه است. چون دشمن برای مقابله با نظام اسلامی به دنبال فاسد کردن جوانان و رقیق کردن اعتقادات مردم و به خصوص جوانان است.
همینطور است؛ چون نظام میخواهد انسان تربیت کند. امام(ره) چه فرمود؟ منطق امام این است که این حکومت به خاطر پرورش و تربیت است. دشمنان این را فهمیدند و از راههای مختلف آمدند که این نظام را خنثی کنند و فقط یک اسم و شکل ظاهری از آن بماند، مانند بسیاری از حکومتهای عربی که الان اینگونه هستند و تنها نام اسلام را یدک میکشند. از همین رو با آنها کاری ندارند و حتی کمک هم میکنند؛ چون در راستای اهداف آنها هستند، چون بحثی از معنویت نیست، بحثی از طهارت روح نیست و اگر هم باشد بعضی از افراد خودشان یک کارهای شخصی میکنند و حکومت، سرسپرده است و شالوده وجودیاش بر دروغ، مکر، حیله و نفاق است.
امام میفرمود من و شما کاری نکردیم. همان اول انقلاب به دولت موقت این کلام را فرمودند. وجود نگاه توحیدی در رأس حکومت، سرّ پیروزی ما بود. روح امام با دعا عجین بود و همانطور که شما هم اشاره کردید، مناجات شعبانیه را بالاترین لذت برای خود میدانستند. امام(ره) و رهبر انقلاب این دیدگاه را دارند. لذا رهبری در سفر اخیرشان به قم، بهطور خاص به مسئله معنویت اشاره کردند و گفتند که عارف باید فقیه باشد. مرحوم ملاحسینقلی خودش فقیه بود، میگفت: «اگر ذرهای از شرع فاصله بگیریم، مسیر عرفان را نرفتهایم.»
عرفان که حرف نیست، مجلس تشکیل دادن نیست. روح اسلام، عرفان است. روح کارهای امام عرفان بود و امام آمد این حقیقت را زنده کرد، همانطور که فقه را زنده کرد، همانطور که مسائل دیگر را زنده کرد. لذا دشمن برای مقابله با این مسئله، فقه انحرافی، عرفان انحرافی و اخلاق سکولار را مطرح کرده است. اخلاقی که جدای از دین باشد، اخلاقی که به زندگی کاری نداشته باشد، اخلاق سکولار است. آنها از حقیقت وجود انسان غافل شدهاند. انسان یک موجود غیبی است و همه اعمالش از آن جنبه غیبی ظهور پیدا میکند. این «من» یک حقیقت غیبی دارد.
به نظر شما مهمترین اقداماتی که باید برای رسیدن به مراتب اخلاقی طی کرد کدام است؟
ما ببینیم در این زمان به چه جهت مورد توجه جهانیان قرار گرفتهایم؟این خیلی مهم است و اگر به این مساله دقت کنید،میفهمید که چه وظیفهای دارید.جهت عمدهاش این است که ما دنبال اسلام حقیقی هستیم. اسلام حقیقی جایگاه بالایی دارد و انسان را به حقیقت میرساند. اول باید به این موضوع توجه کنیم و جزو باورمان باشد؛ خیلی هم سخت نیست. اسلام حقیقی یک اعتقادات اولیهای دارد که در کتابهای مختلف این مباحث آمده و عالمان دینی هم هستند که این مسائل را بیان کنند. یک حداقلهایی داریم که هم کاسب میتواند آن را داشته باشد، هم دانشجو و هم استاد دانشگاه.
دوم اینکه ما در شرع مقدس واجبات و محرمات داریم. برای کسب مراتب اخلاقی، در مرحله اول فرمودهاند که انسانِ مسلمان به انجام صحیح واجباتش اهتمام بورزد و حداقلها را رعایت کند. حالا کسانی خواستند کاملترش را انجام دهند حرفی نیست. اما در نماز، یک ذکر در رکوع و سجده کافی است. انسان وقتی در مسیر پاکی باشد، هم روابط دنیاییاش پاک است و هم روابط روحی و معنویاش. انسان در ارتباط با خدا حقیقت پیدا میکند. اگر انسان به طرف خدا بیاید، همه امورش حل میشود. نکته دیگر اینکه ما نگاه نکنیم به دیگران که ببینیم حالا دیگران این کار را انجام میدهندنیا نمیدهند؟ خوبی خوب است؛ حتی اگر دیگران انجام ندهند ما آن را انجام دهیم، چراکه ضرر نمیکنیم.
پینوشت:
1. «و إذ قال ربک للملئکه إنّی جاعل فی الارض خلیفة قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون» (و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من میخواهم در زمین جانشینی بیافرینم گفتند: در آنجا مخلوقی پدید میآوری که تباهی کند و خونها بریزد؟ با اینکه ما تو را بپاکی میستائیم و تقدیس میگوئیم؟ گفت: من چیزها میدانم که شما نمیدانید)، سوره مبارکه بقره، آیه 30
یکی از اعمالی که در ماه شعبان توصیه شده است، قرائت مناجات شعبانیه میباشد که مورد تأکید ویژه بزرگان ما از جمله حضرت امام(ره) بوده است. قبل از ورود به بحث مناجات شعبانیه، درباره ماهیت و فلسفه دعا توضیح دهید.
ماهیت دعا و نجوا در درگاه الهی همان اظهار خضوع و کوچکی است. البته یک خضوع تکوینی وجود دارد که ما چه بفهمیم و چه نفهمیم، چه قبول داشته باشیم چه نداشته باشیم همه موجودات به تعبیر قرآن کریم بنده خداوند متعال هستند و در آیات متعددی تسبیح موجودات مطرح شده است. اما انسان واجد مرتبهای از خضوع و خشوع در برابر حقتعالی است که موجودات دیگر فاقد آن هستند. حتی ملائکه به خداوند متعال اظهار داشتند ما تسبیحگر و تقدیسکننده تو هستیم پس سرّ خلقت انسان چیست؟ حقتعالی فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»1 یعنی من چیزی از این انسان میدانم که شما نمیدانید. به نظر بنده آن چیز همان خضوع آگاهانه است. همچنین خدای متعال در قرآن میفرماید اگر دعای شما نباشد خدا به شما اعتنایی ندارد.
دعا در دو قالب ظهور پیدا میکند؛ یکی قالب لفظ، دوم قالب توجه که اصل دعا هم همین توجه است. کمال انسان این است که بداند در روابط وجودی و در شئون گوناگون با چه حقیقتی مستقلاً مرتبط است. حقیقت دعا این است و الا معنایش این نیست که حالا همواره انسان کتاب دعا باز بکند. اینکه در روایات آمده حضرت ابراهیم بسیار دعا کننده بود،به این معنا نیست که همیشه کارهایش را رها میکرد و دعا میخواند،دعاهایی هم که وارد شده برای رسیدن به حقیقت دعاست لذا ملاحظه میکنیم که از ناحیه ائمه(ع) دعاهای متعددی آمده، هرکدام هم یک زبانی دارد و برای شرایط خاص، چون انسان حالات مختلف دارد و هر کدام از اینها جایگاه خودش را دارد.
اما در این بین، مناجات مأثوره ماه شعبان از جایگاه ویژهای برخوردار است. دلیل این امر چیست؟
به نظر حقیر، مناجات شعبانیه دو رکن اساسی دارد؛ قسمت اول عمدتاً حالت خضوع است که به شیوههای مختلف مطرح میشود و قسمت دوم مربوط به کمالاتی است که انسان میتواند آنها را در سیر معنوی کسب کند. قلهی کمالات انسان در مناجات شعبانیه آمده که تقریباً در هیچ دعایی به این شکل نیامده است. در این قسمت، مجموعهی شرایط فکری، اعتقادی، عملی، اخلاقی و روحی که انسان در سیر به سوی خدا و رسیدن به خدای متعال لازم دارد، آمده است و با بیانی لطیف، معنای رسیدن را هم بیان میکند؛ چون رسیدن به خداوند متعال هم باید معنا شود. این رسیدن یک رسیدن فیزیکی نیست بلکه رسیدن روحی است که پردههای تاریک ظلمانی دریده میشود که اگر تأثیر مستقیم خدای متعال در وجود عبد نباشد، این امر تحقق پیدا نمیکند؛ « إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إلیک» که حضرت امام(ره) روی این قسمت خیلی عنایت داشتند. در این مناجات بالاترین درجات سیر به سوی خداوند متعال از زبان امیرالمؤمنین علی(ع) جاری شده است چون این خاندان بالاترین مرتبه سیر إلیالله را پیدا کردند.
به نظر شما این مناجات چه پیامی را برای مخاطب به دنبال دارد؟
بنده خالص خدا شدن، بنده حقیقی خدا شدن. بنده حقیقی آن کسی است که بین او و معبودش هیچ پردهای نباشد و معبودش را نزدیکتر از خودش به خودش درک کند. یک وقت انسان درک عقلانی از ارتباط وجودی با خدای متعال دارد که این خیلی خوب است اما بالاتر از آن، درک قلبی است و این درک قلبی برای هر کسی حاصل نمیشود. در مناجات شعبانیه آمده است که «إِلَهِی إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ» کسی که خودش را به تو بشناساند، مجهول نیست. چقدر این مفهوم بلند است که آن حقیقت معرفت نفس را در قالب مناجات بیان میکند. «وَ مَنْ لاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوکٍ» کسی که تو بر او اقبال کنی و رو کنی او دیگر مملوک هیچ کس جز تو نیست.
علت توجه ادیان الهی به ویژه اسلام، به دعا، معنویت و مباحث اخلاقی چیست؟ به خصوص مکتب اهل بیت(ع) که از آن بزرگواران دعاهای متعدد مأثوره وجود دارد.
از دیدگاه ادیان الهی بالأخص اسلام، معنویت و اخلاق در تمامی روابط مادی انسان حاکمیت دارد و این ویژگی ادیان الهی است. اینکه حضرت امام(ره) بارها میفرمودند دین ما عین سیاست است، معنایش همین است. شما ببینید وقتی امام علی(ع) به مالک اشتر مجموعهای از دستورات سیاسی و حکومتی را ابلاغ میکند در همان آغاز میفرماید: «مِنْ عَبْدِاللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ» یعنی ای مالک! در شرایط مختلف سیاسی و اقتصادی، خودبزرگبینی برایت ایجاد نشود و بدان تو تحت امر کسی هستی که او هم خودش عبد خداست و این جنبه اخلاقی تا آخر نامه موجود است. خصوصیت حکومت دینی و حکومت اسلامی همین است که میخواهد «بنده» تربیت کند. حضرت امام(ره) میفرمود که حکومت یک وسیلهای است برای اینکه بنده درست بشود برای اینکه رابطه بندگی در شئون گوناگون زندگی تحقق پیدا کند. نوعاً روابطی که بین سیاستمداران وجود دارد، رابطه ظاهری است اما رابطه بین ولی مسلمین و مردم، هم رابطه ظاهری است و هم رابطه باطنی؛ یعنی ولی مسلمین خودش را از همه کوچکتر میداند و کمال خودش را رساندن خیر به دیگران میداند.
شما اشاره کردید که اسلام میخواهد بنده تربیت کند. اما آنچه که امروز در سطح جامعه و به خصوص از سوی برخی رسانهها شاهدیم، بروز برخی بیاخلاقیهاست که بارها رهبر انقلاب از این موضوع ابراز ناراحتی و نگرانی نکردهاند. برخی به گونهای رفتار میکنند که گویی نیازی به رعایت اخلاق و در نظر داشتن خداوند در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی نیست. در اینباره توضیح دهید.
اگر کار به شئون اجتماعی نداشته باشیم، پس دستورات اخلاقی را کجا پیدا کنیم؟ اصلاً مسائل اخلاقی در صحنه جامعه است، در صحنه خانواده است. وقتی مرد به خانه میآید حق ندارد بگوید این کار را بکن و برای خودش یک نوع علوّ قائل شود و تکبر کند. صحنه، صحنهی سازندگی است. از اول ازدواج میگویند شما نیت سازندگی داشته باش، به این عنوان که میخواهی ساخته شوی و الّا ارتباط مشترک که مسئله اصلی نیست. همهی زندگی، صحنهی سازندگی و اخلاق و رشد معنوی است اما متأسفانه نگذاشتند این دستورات از صاحبانش ظهور پیدا کند و ائمه(ع) در صحنهی جامعه حضور و ظهور و بروز نداشتند. همینهایی که الان داریم، در پرتو ظهور کم آنهاست. علی(ع) 25 سال خانهنشین بود که از خیلی کمالات ایشان در آن دوران اطلاع نداریم. در زمان حکومتداری هم نگذاشتند حکومت کند. با این وجود همین حکومتی که همهاش با جنگ همراه بود، برای ما الگو است.
این نکتهای که درباره ارتباط معنویت با سیاست و مسائل اجتماعی مطرح کردید، مورد توجه است. چون دشمن برای مقابله با نظام اسلامی به دنبال فاسد کردن جوانان و رقیق کردن اعتقادات مردم و به خصوص جوانان است.
همینطور است؛ چون نظام میخواهد انسان تربیت کند. امام(ره) چه فرمود؟ منطق امام این است که این حکومت به خاطر پرورش و تربیت است. دشمنان این را فهمیدند و از راههای مختلف آمدند که این نظام را خنثی کنند و فقط یک اسم و شکل ظاهری از آن بماند، مانند بسیاری از حکومتهای عربی که الان اینگونه هستند و تنها نام اسلام را یدک میکشند. از همین رو با آنها کاری ندارند و حتی کمک هم میکنند؛ چون در راستای اهداف آنها هستند، چون بحثی از معنویت نیست، بحثی از طهارت روح نیست و اگر هم باشد بعضی از افراد خودشان یک کارهای شخصی میکنند و حکومت، سرسپرده است و شالوده وجودیاش بر دروغ، مکر، حیله و نفاق است.
امام میفرمود من و شما کاری نکردیم. همان اول انقلاب به دولت موقت این کلام را فرمودند. وجود نگاه توحیدی در رأس حکومت، سرّ پیروزی ما بود. روح امام با دعا عجین بود و همانطور که شما هم اشاره کردید، مناجات شعبانیه را بالاترین لذت برای خود میدانستند. امام(ره) و رهبر انقلاب این دیدگاه را دارند. لذا رهبری در سفر اخیرشان به قم، بهطور خاص به مسئله معنویت اشاره کردند و گفتند که عارف باید فقیه باشد. مرحوم ملاحسینقلی خودش فقیه بود، میگفت: «اگر ذرهای از شرع فاصله بگیریم، مسیر عرفان را نرفتهایم.»
عرفان که حرف نیست، مجلس تشکیل دادن نیست. روح اسلام، عرفان است. روح کارهای امام عرفان بود و امام آمد این حقیقت را زنده کرد، همانطور که فقه را زنده کرد، همانطور که مسائل دیگر را زنده کرد. لذا دشمن برای مقابله با این مسئله، فقه انحرافی، عرفان انحرافی و اخلاق سکولار را مطرح کرده است. اخلاقی که جدای از دین باشد، اخلاقی که به زندگی کاری نداشته باشد، اخلاق سکولار است. آنها از حقیقت وجود انسان غافل شدهاند. انسان یک موجود غیبی است و همه اعمالش از آن جنبه غیبی ظهور پیدا میکند. این «من» یک حقیقت غیبی دارد.
به نظر شما مهمترین اقداماتی که باید برای رسیدن به مراتب اخلاقی طی کرد کدام است؟
ما ببینیم در این زمان به چه جهت مورد توجه جهانیان قرار گرفتهایم؟این خیلی مهم است و اگر به این مساله دقت کنید،میفهمید که چه وظیفهای دارید.جهت عمدهاش این است که ما دنبال اسلام حقیقی هستیم. اسلام حقیقی جایگاه بالایی دارد و انسان را به حقیقت میرساند. اول باید به این موضوع توجه کنیم و جزو باورمان باشد؛ خیلی هم سخت نیست. اسلام حقیقی یک اعتقادات اولیهای دارد که در کتابهای مختلف این مباحث آمده و عالمان دینی هم هستند که این مسائل را بیان کنند. یک حداقلهایی داریم که هم کاسب میتواند آن را داشته باشد، هم دانشجو و هم استاد دانشگاه.
دوم اینکه ما در شرع مقدس واجبات و محرمات داریم. برای کسب مراتب اخلاقی، در مرحله اول فرمودهاند که انسانِ مسلمان به انجام صحیح واجباتش اهتمام بورزد و حداقلها را رعایت کند. حالا کسانی خواستند کاملترش را انجام دهند حرفی نیست. اما در نماز، یک ذکر در رکوع و سجده کافی است. انسان وقتی در مسیر پاکی باشد، هم روابط دنیاییاش پاک است و هم روابط روحی و معنویاش. انسان در ارتباط با خدا حقیقت پیدا میکند. اگر انسان به طرف خدا بیاید، همه امورش حل میشود. نکته دیگر اینکه ما نگاه نکنیم به دیگران که ببینیم حالا دیگران این کار را انجام میدهندنیا نمیدهند؟ خوبی خوب است؛ حتی اگر دیگران انجام ندهند ما آن را انجام دهیم، چراکه ضرر نمیکنیم.
پینوشت:
1. «و إذ قال ربک للملئکه إنّی جاعل فی الارض خلیفة قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون» (و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من میخواهم در زمین جانشینی بیافرینم گفتند: در آنجا مخلوقی پدید میآوری که تباهی کند و خونها بریزد؟ با اینکه ما تو را بپاکی میستائیم و تقدیس میگوئیم؟ گفت: من چیزها میدانم که شما نمیدانید)، سوره مبارکه بقره، آیه 30