1390/04/06
|دیدار رهبر انقلاب با مسئولین قوه قضائیه|
بررسی «عدالت» در اندیشه آیتالله خامنهای
به بهانه دیدار رهبر انقلاب با مسئولین قوه قضائیه
نوشتار زیر، مقالهای است از حجتالاسلام و المسلمین دکتر احمد واعظی، عضو شورای عالی مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت که بررسی «عدالت» در اندیشه آیتالله خامنهای پرداخته است:
گرچه عدالت به عنوان یک مفهوم ارزشی هماره در طول تاریخ مورد توجه مصلحان اجتماعی و متفکران و مردمان محروم و مستضعف بوده است و از منزلت خاصی در نظامهای اخلاقی و اجتماعی برخوردار بوده است، امّا کمتر به عنوان یک موضوع جدّی مورد پژوهشهای عمیق و همهجانبه قرار گرفته است.
تفکّر منظم و سازمانیافته دربارهی عدالت به دو بخش نظری و عملی تقسیم میشود. در بخش نظری که همان نظریهپردازی دربارهی محتوای عدالت اجتماعی است دارای وجوه و ابعاد متعددی است که بحث در مفهوم عدالت و تعاریف و اقسام آن و بحث در تعیین اصول عدالت بخشی از این ابعاد متنوع را تشکیل میدهد.
پس از فراغ از نظریهپردازی کلان دربارهی عدالت اجتماعی و محتوای آن، نوبت به جنبهی عملی استقرار عدالت اجتماعی در سطوح مختلف حیات جمعی فرا میرسد؛ یعنی بحث در اینکه چگونه و براساس چه برنامهای و با در نظر گرفتن چه شاخصهایی عدالت را در حوزههای مختلف جامعه از قانونگذاری و قضاوت و اقتصاد گرفته تا نظام آموزشی و بهداشت و درمان برقرار سازیم.
بیشتر متفکران حوزهی عدالتپژوهی کم و بیش بر جنبهی نظری بحث متمرکز شدهاند و در همین بعد نظری نیز کمتر کسی به طور همهجانبه به همهی ابعاد نظری بحث عدالت اجتماعی توجه نشان داده است و برخی فقط به تعریف عدالت و تقسیمات آن بسنده کردهاند و برخی به طور ناقص به ترسیم اصول عدالت پرداختهاند و برخی از منظر فلسفی مباحث ارزشی و اخلاقی حول عدالت را از نظر گذراندهاند.
اظهارنظرهای آیتالله خامنهای در قلمرو عدالت از این امتیاز برخوردار است که به مباحث نظری اکتفا نکرده و به نکات ظریفی در قلمرو استقرار عملی عدالت در عینیّت جامعه اسلامی عطف توجه کردهاند.
به اعتقاد ایشان تحسین عدالت و عشق ورزیدن به آن و سخن گفتن فلسفی دربارهی آن کافی نیست بلکه همت اصلی باید معطوف به پیریزی مناسبات اجتماعی در عرصههای مختلف حیات جمعی بر مبنای عدالت باشد.
ایشان مینویسند:
«در نظام اسلامی، عدالت مبنای همهی تصمیمگیریهای اجرایی است و همهی مسئولان نظام، از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی تا مسئولان بخشهای مختلف اجرایی، بهخصوص ردههای سیاستگذاری و کارشناسی و تا قضّات و اجزای دستگاه قضایی، باید به جدّ و جهد و با همهی اخلاص، در صدد اجرای عدالت در جامعه باشند. امروز در جامعهی ما، برترین گام در راه استقرار عدل، رفع محرومیت از طبقات محروم و تهیدست و کم درآمد است.»1
باید توجه داشت که ورود ایشان در مباحث عدالت اجتماعی از منظر یک رهبر و هادی حرکت اجتماعی امّت و یک سیاستگذار کلان در ترسیم خطوط اصلی حرکت کارگرازان و مسئولان نظام اسلامی است؛ از این رو بیانات ایشان در این حوزه صبغهی آکادمیک نداشته و توأم با بحثهای استدلالی و فلسفی متعارف نمیباشد. بنابراین در مقالهی حاضر همّت آن است که اولاً خطوط مهم و اساسی تفکر کلان و راهبردی ایشان در زمینه عدالت اجتماعی برجسته و منقّح شود و ثانیاً در مواردی وجه امتیاز این نقطه نظرات از جریان فکری غالب در غرب معاصر به ویژه در تفکر لیبرالدموکراسی حاکم بر اکثر جوامع معاصر آشکار گردد.
1. جایگاه عدالت اجتماعی در میان فضایل اجتماعی
یکی از مباحث مهم در حوزه عدالتپژوهی تعیین جایگاه عدالت در میان دیگر فضایل جامعهی سیاسی است. بر خلاف لیبرالهای کلاسیک و اختیارگرایان (libertarians) معاصر که همسو با اسلاف لیبرال خویش، عدالت اجتماعی و عدالت توزیعی را اساساً یک فضیلت نمیدانند، بسیاری از مکاتب و متفکران حوزهی اجتماع و سیاست در اینکه عدالت اجتماعی یک فضیلت و خیر اجتماعی است، اتّفاق نظر دارند. اختلاف در آن است که آیا عدالت برترین فضیلت اجتماعی است یا آنکه در عرض سایر فضایل اجتماعی نظیر رفاه، شکوفایی اقتصادی و کارآمدی قرار میگیرد و بر آنها برتری و تفوق ندارد.
آیتالله خامنهای با تفکیک غایات و کمالات اجتماعی از کمالات فردی بر آن است که عدالت در مقایسهی با دیگر فضایل و خیرات اجتماعی در جایگاهی برتر از همه مینشیند امّا در مقایسه با کمالات نهایی فرد و رستگاری حقیقی انسان، عدالت، غایت و هدفی متوسط است و برقراری عدالت اجتماعی نمیتواند هدف و غایت نهایی انسان باشد. در مورد جایگاه برتر عدالت اجتماعی ایشان چنین میگویند:
«هزار سال است که امت اسلامی برای قسط و عدل دعا میکند. این نظام اسلامی به وجود آمده است؛ اولین کارش اجرای قسط و عدل است. قسط و عدل، واجبترین کارها است. ما رفاه را هم برای قسط و عدل میخواهیم.»2
ایشان در جای دیگر میگویند:
«هدف ما استقرار عدل در جامعه است. ما این را میخواهیم. همهی کارها برای اقامه عدل ارزش پیدا میکند. در جامعهی نابرابر، اگر ثروت هم زیاد شد، به سود یک قشر و یک گروه از مردم است. اما در جامعهای که برابری و عدالت جریان داشته باشد، به سود همه است.»3
در تفکر معاصر غرب به ویژه در میان معتقدین به لیبرالیسم و بازار آزاد سرمایه، باور غالب آن است که در رتبهبندی ارزش-ها و فضایل اجتماعی، رشد و توسعه در رتبهای برتر از عدالت اجتماعی مینشیند و شکوفایی اقتصاد آزاد در نهایت امر به نفع اقشار ضعیف و کمتر بهرهمند نیز خواهد بود.
رهبر انقلاب اسلامی ایران بر این نکته تأکید دارد که این تلقی بر خلاف تفکر اسلامی است و توسعه و پیشرفت باید جهتدار بوده و در چارچوب تأمین عدالت اجتماعی تعریف شود.
ایشان میگویند:
«ما طبق برخی از سیاستهایی که امروز در دنیا رایج است و طرفداران زیادی هم دارد، نیستیم که صرفاً به رشد تولیدات و رشد ثروت در کشور فکر کنیم و به عدالت در کنار آن فکر نکنیم، نه این منطق ما نیست. نوآوری نظام ما همین است که میخواهیم عدالت را با توسعه و با رشد اقتصادی در کنار هم و باهم داشته باشیم.»4
«بعضی این تصور را میکنند که ما بایستی دورهای را صرف رشد و توسعه کنیم و وقتی که به آن نقطه مطلوب رسیدیم، به تأمین عدالت اجتماعی میپردازیم. این فکر، اسلامی نیست. «عدالت» هدف است و رشد و توسعه مقدمهی عدالت است.»5
اما در مقایسه با کمال و سعادت فردی، این عدالت است که جنبهی مقدس و ابزاری به عنوان هدف نهایی مطرح نمی-شود.
ایشان در این زمینه میگویند:
«ما کارهای گوناگون [رفاه، سازندگی، توسعه] را برای قسط و عدل میخواهیم، برای اینکه در جامعه عدالت برقرار شود، همه بتوانند از خیرات جامعه استفاده کنند و عدهای محروم و مظلوم واقع نشوند. در محیط قسط و عدل است که انسانها میتوانند رشد کنند، به مقامات عالی بیشتری برسند و کمال انسانی خود را به دست آورند. قسط و عدل یک مقدمه واجب برای کمال نهایی انسان است.»6
2. وظیفهمندی دولت نسبت به عدالت اجتماعی
همانطور که اشاره شد جریان عمده و اصلی در درون سنت لیبرالیسم مخالف هرگونه مدلی از عدالت توزیعی (distributive justice) است و معتقد است که عدالت اجتماعی در قالب حمایت از اقشار آسیبپذیر و جبران نتایج منفی بازار آزاد برای افراد فقیر و ضعیف و شکستخورده در رقابت اقتصادی هیچ مبنا و وجهی ندارد. عمدهی استدلال آنان این است که به عدهای که در بازار آزاد به ثروت و موفقیت نمیرسند و با فقر و ناکامی اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند، ظلم و بیعدالتی واقع نشده است زیرا ظلم و بیعدالتی در جایی است که فرد یا گروهی براساس تصمیم و نقشه قبلی به طور عامدانه موجبات فقر و ناتوانی و شکست کسی را فراهم آورده باشند امّا در بازار آزاد سرمایه نظیر یک مسابقه ورزشی در جریان رقابت عدّهای به موفقیت و پیروزی میرسند و عدهای شکست میخورند و مسئولیت این عدم موفقیت و شکست برعهدهی کسی جز خود آنان نیست. بنابراین نه دولت و نه پیروزشدگان در قبال جبران ضعف و شکست آنان مسئولیتی ندارند و عدالت، وظیفهای را در حمایت و جبران نقص آنان متوجه دولت نمینماید.7
آیتالله خامنهای با اتکای به روایات فراوان موجود در منابع اسلامی، در تقابل کامل با دیدگاه فوق قرار دارند و به دنبال دفاع از محرومان و مستضعفان میباشند و فقرزدایی و تسکین آلام طبقات ضعیف جامعه را از وظایف مهم دولت اسلامی میدانند. ایشان در اینباره خطاب به مسئولین دولتی میگویند:
«در برنامهریزیها مسألهی برطرف کردن فقر و محرومیت از کشور را در درجه اوّل قرار دهید که یکی از ارکان عدالت، این موضوع است. البته همهی مفهوم عدالت این نیست که ما فقر و محرومیت را برطرف کنیم، گرچه حقاً و انصافاً بخش مهمی از آن است.»8
اساساً فقرزدایی و کاهش فاصله طبقاتی و تلاش برای برابری افراد در استفاده از امکانات و برابری در فرصتها، از نظر آیتالله خامنهای از مقدمات اصلی عدالت اجتماعی مورد نظر اسلام است. ایشان میگویند:
«به نظر ما عدالت، کاهش فاصلههای طبقاتی است، کاهش فاصلههای جغرافیایی است. اینجور نباشد که اگر منطقهای در نقطهی جغرافیایی دور از مرکز کشور قرار گرفته است، دچار محرومیت باشد امّا آنجایی که نزدیک است، برخوردار باشد. این عدالت نیست. هم فاصلههای طبقاتی باید برداشته شود، فاصلههای جغرافیایی باید برداشته شود و هم برابری در استفادهی از امکانات و فرصتها باید به وجود آید.»9
3. لزوم توجه به شاخصها و معیارهای عدالت
بسیاری از متفکران در حوزهی عدالتپژوهی به تعریف و تقسیم عدالت بسنده کردهاند و تمامی تلاش آنان در حدّ ذکر برخی مباحث نظری و کلّی دربارهی عدالت و عدالت اجتماعی محدود شده است؛ حال آنکه از مباحث خطیر و مهم عدالت، پرداخت به این نکته است که براساس کدامین معیارها و شاخصها میتوان عدالت را در هر حوزه از حوزههای حیات اجتماعی استقرار بخشید.
فیلسوفان و متفکران باحث در زمینه عدالت یا به کلی از این بحث مهم غافل بودهاند یا مانند جان رالز گرچه به این جنبهی مهم پرداختهاند امّا با نگاهی تعمیمگرایانه این معیارها و شاخصها را در دو اصل عام و کلی خلاصه کردهاند، گویی در هر زمینه از زمینههای روابط اجتماعی میتوان عدالت را براساس این دو اصل پیاده کرد.
رهبر انقلاب با تفطّن بر این نکتهی مهم که هر عرصه از عرصههای حیات جمعی اقتضائات خاص خود را دارد و برای تحقق عدالت در آن عرصه شاخصها و معیارهای ویژهی آن عرصه باید تعریف شود، تأکید میکنند که تعریف عدالت و نظریهپردازی و مفهومسازیهای مرسوم برای تحقق عدالت کفایت نمیکند و لازم است در ساحتهای مختلف جامعه از اقتصاد و قانونگذاری و نظام قضا گرفته تا نظام آموزشی و بهداشت شاخصها و معیارهای عدالت تفکیکشده تعیین شود تا در برنامهریزی عدالتمحور و انجام فعالیتهای اجرایی برای تحقق عدالت در آن حوزهها معیاری برای داوری وجود داشته باشد و بتوان تشخیص داد که آیا این فعالیتها منتهی به استقرار شده است یا خیر. ایشان در اینباره میگویند:
«عدالت چه جوری تأمین میشود؟ یعنی واقعاً یک مقیاس لازم است، یک معیاری لازم است برای اینکه ببینیم عدالت در بخشهای فرهنگی، بخشهای آموزشی و پرورشی یا آموزش عالی، معیار عدالت چیست؟ چگونه عدالت تأمین میشود این باید مشخص شود تا بتوانیم آن معیار را در برنامهریزیها داخل کنیم در مقام عمل و در مقام اجرا به آن عدالت مورد نظر برسیم.»10
4. ضرورت درآمیختن عدالت با معنویت و عقلانیت
این واقعیت که روح توحید و دعوت به اخلاق و معنویت و عبودیت جوهرهی اصلی تعالیم اسلامی است ما را به این نکتهی مهم میرساند که در چارچوب تفکر اسلامی، عدالت اجتماعی به تنهایی تأمینکنندهی فضایل یک جامعه اسلامی نیست و در کنار اندیشهی عدالت باید معنویت نیز به دغدغه اصلی بدل شود. از این گذشته حتی خود عدالت نیز در صورتی به طور واقعی و حقیقی دنبال میشود که با انگیزه معنوی همراه باشد. تجربه ثابت کرده است که منادیان صادق و راستین عدالت کسانی هستند که از پشتوانهی قوی معنوی و مذهبی برخوردارند و صد البته اگر این معنویت و خداخواهی با تدبیر و عقلانیت کافی همراه نشود به تنهایی نمیتواند ضامن تحقق عدالت باشد.
رهبر انقلاب اسلامی در بیانات متعددی بر این جنبه تأکید خاص دارند. ایشان از سویی بر این نکته اصرار دارند که تحقق عدالت نیازمند بسط اعتقاد به مبدأ و معاد و معنویت در سطح جامعه است و تا این اعتقادات در میان آحاد جامعه دامنگستر نشود، عدالت اجتماعی واقعی و مورد نظر اسلام پیاده نمیشود.11 و از سوی دیگر بر لزوم برخورداری مسئولان دولتی و مجریان عدالت اجتماعی از معنویت و عقلانیت تأکید دارند. عقلانیت اقتضا میکند که مجریان و دستاندرکاران تحقق عدالت در هر عرصه از عرصههای اجتماع از تجارب عقلایی سایر ملتها و نیز از تدبیر و محاسبه و دقت کافی و بهرهمندی از نظرات صاحبنظران که اقتضای کار معقول و سنجیده است بهرهمند باشند. ایشان در اینباره میگویند:
«در عدالت، هم عقلانیت باید مورد توجه باشد، هم معنویت. اگر معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت میشود یک شعار توخالی، خیلیها حرف عدالت را میزنند امّا چون معنویت و آنگاه معنوی نیست، بیشتر جنبهی سیاسی و شکلی پیدا میکند. دوّم عقلانیت، اگر عقلانیت در عدالت نباشد گاهی اوقات عدالت به ضد خودش تبدیل میشود ... در عدالت، عقلانیّت شرط اوّل است.»12
در پایان مقال ذکر این نکته لازم است که آنچه ذکر شد دربردارندهی خطوط اصلی تفکر رهبر انقلاب اسلامی ایران در زمینه عدالت اجتماعی است نه آنکه مشتمل بر همهی زوایای اندیشه ایشان دربارهی عدالت باشد.
پینوشت:
1. پیام به مناسبت دومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 1370/3/13
2. سخنرانی در جمع فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی 1376/4/25
3. سخنرانی به مناسبت روز ودلات امیرالمؤمنین(ع) 1371/10/17
4. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1383/6/4
5. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1374/6/8
6. سخنرانی در جمع فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی 1376/4/25
7. برای نمونه میتوان به آراء فردریک هایک از چهرههای برجسته نولیبرال در دفاع از این نظریه اشاره کرد. منبع ذیل رجوع کنید: Fredric Hayek , Law , Legislation and Liberty , p,65
8. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1374/6/8
9. سخنرانی در اجتماع زائران مشهد مقدس 1388/1/1
10. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1389/6/8
11. سخنرانی رهبری در دومین نشست اندیشههای راهبردی 1390/2/27
12. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1388/6/8
نوشتار زیر، مقالهای است از حجتالاسلام و المسلمین دکتر احمد واعظی، عضو شورای عالی مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت که بررسی «عدالت» در اندیشه آیتالله خامنهای پرداخته است:
گرچه عدالت به عنوان یک مفهوم ارزشی هماره در طول تاریخ مورد توجه مصلحان اجتماعی و متفکران و مردمان محروم و مستضعف بوده است و از منزلت خاصی در نظامهای اخلاقی و اجتماعی برخوردار بوده است، امّا کمتر به عنوان یک موضوع جدّی مورد پژوهشهای عمیق و همهجانبه قرار گرفته است.
تفکّر منظم و سازمانیافته دربارهی عدالت به دو بخش نظری و عملی تقسیم میشود. در بخش نظری که همان نظریهپردازی دربارهی محتوای عدالت اجتماعی است دارای وجوه و ابعاد متعددی است که بحث در مفهوم عدالت و تعاریف و اقسام آن و بحث در تعیین اصول عدالت بخشی از این ابعاد متنوع را تشکیل میدهد.
پس از فراغ از نظریهپردازی کلان دربارهی عدالت اجتماعی و محتوای آن، نوبت به جنبهی عملی استقرار عدالت اجتماعی در سطوح مختلف حیات جمعی فرا میرسد؛ یعنی بحث در اینکه چگونه و براساس چه برنامهای و با در نظر گرفتن چه شاخصهایی عدالت را در حوزههای مختلف جامعه از قانونگذاری و قضاوت و اقتصاد گرفته تا نظام آموزشی و بهداشت و درمان برقرار سازیم.
ما طبق برخی از سیاستهایی که امروز در دنیا رایج است و طرفداران زیادی هم دارد، نیستیم که صرفاً به رشد تولیدات و رشد ثروت در کشور فکر کنیم و به عدالت در کنار آن فکر نکنیم، نه این منطق ما نیست.
بیشتر متفکران حوزهی عدالتپژوهی کم و بیش بر جنبهی نظری بحث متمرکز شدهاند و در همین بعد نظری نیز کمتر کسی به طور همهجانبه به همهی ابعاد نظری بحث عدالت اجتماعی توجه نشان داده است و برخی فقط به تعریف عدالت و تقسیمات آن بسنده کردهاند و برخی به طور ناقص به ترسیم اصول عدالت پرداختهاند و برخی از منظر فلسفی مباحث ارزشی و اخلاقی حول عدالت را از نظر گذراندهاند.
اظهارنظرهای آیتالله خامنهای در قلمرو عدالت از این امتیاز برخوردار است که به مباحث نظری اکتفا نکرده و به نکات ظریفی در قلمرو استقرار عملی عدالت در عینیّت جامعه اسلامی عطف توجه کردهاند.
به اعتقاد ایشان تحسین عدالت و عشق ورزیدن به آن و سخن گفتن فلسفی دربارهی آن کافی نیست بلکه همت اصلی باید معطوف به پیریزی مناسبات اجتماعی در عرصههای مختلف حیات جمعی بر مبنای عدالت باشد.
ایشان مینویسند:
«در نظام اسلامی، عدالت مبنای همهی تصمیمگیریهای اجرایی است و همهی مسئولان نظام، از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی تا مسئولان بخشهای مختلف اجرایی، بهخصوص ردههای سیاستگذاری و کارشناسی و تا قضّات و اجزای دستگاه قضایی، باید به جدّ و جهد و با همهی اخلاص، در صدد اجرای عدالت در جامعه باشند. امروز در جامعهی ما، برترین گام در راه استقرار عدل، رفع محرومیت از طبقات محروم و تهیدست و کم درآمد است.»1
باید توجه داشت که ورود ایشان در مباحث عدالت اجتماعی از منظر یک رهبر و هادی حرکت اجتماعی امّت و یک سیاستگذار کلان در ترسیم خطوط اصلی حرکت کارگرازان و مسئولان نظام اسلامی است؛ از این رو بیانات ایشان در این حوزه صبغهی آکادمیک نداشته و توأم با بحثهای استدلالی و فلسفی متعارف نمیباشد. بنابراین در مقالهی حاضر همّت آن است که اولاً خطوط مهم و اساسی تفکر کلان و راهبردی ایشان در زمینه عدالت اجتماعی برجسته و منقّح شود و ثانیاً در مواردی وجه امتیاز این نقطه نظرات از جریان فکری غالب در غرب معاصر به ویژه در تفکر لیبرالدموکراسی حاکم بر اکثر جوامع معاصر آشکار گردد.
1. جایگاه عدالت اجتماعی در میان فضایل اجتماعی
یکی از مباحث مهم در حوزه عدالتپژوهی تعیین جایگاه عدالت در میان دیگر فضایل جامعهی سیاسی است. بر خلاف لیبرالهای کلاسیک و اختیارگرایان (libertarians) معاصر که همسو با اسلاف لیبرال خویش، عدالت اجتماعی و عدالت توزیعی را اساساً یک فضیلت نمیدانند، بسیاری از مکاتب و متفکران حوزهی اجتماع و سیاست در اینکه عدالت اجتماعی یک فضیلت و خیر اجتماعی است، اتّفاق نظر دارند. اختلاف در آن است که آیا عدالت برترین فضیلت اجتماعی است یا آنکه در عرض سایر فضایل اجتماعی نظیر رفاه، شکوفایی اقتصادی و کارآمدی قرار میگیرد و بر آنها برتری و تفوق ندارد.
آیتالله خامنهای با تفکیک غایات و کمالات اجتماعی از کمالات فردی بر آن است که عدالت در مقایسهی با دیگر فضایل و خیرات اجتماعی در جایگاهی برتر از همه مینشیند امّا در مقایسه با کمالات نهایی فرد و رستگاری حقیقی انسان، عدالت، غایت و هدفی متوسط است و برقراری عدالت اجتماعی نمیتواند هدف و غایت نهایی انسان باشد. در مورد جایگاه برتر عدالت اجتماعی ایشان چنین میگویند:
«هزار سال است که امت اسلامی برای قسط و عدل دعا میکند. این نظام اسلامی به وجود آمده است؛ اولین کارش اجرای قسط و عدل است. قسط و عدل، واجبترین کارها است. ما رفاه را هم برای قسط و عدل میخواهیم.»2
ایشان در جای دیگر میگویند:
«هدف ما استقرار عدل در جامعه است. ما این را میخواهیم. همهی کارها برای اقامه عدل ارزش پیدا میکند. در جامعهی نابرابر، اگر ثروت هم زیاد شد، به سود یک قشر و یک گروه از مردم است. اما در جامعهای که برابری و عدالت جریان داشته باشد، به سود همه است.»3
در تفکر معاصر غرب به ویژه در میان معتقدین به لیبرالیسم و بازار آزاد سرمایه، باور غالب آن است که در رتبهبندی ارزش-ها و فضایل اجتماعی، رشد و توسعه در رتبهای برتر از عدالت اجتماعی مینشیند و شکوفایی اقتصاد آزاد در نهایت امر به نفع اقشار ضعیف و کمتر بهرهمند نیز خواهد بود.
رهبر انقلاب اسلامی ایران بر این نکته تأکید دارد که این تلقی بر خلاف تفکر اسلامی است و توسعه و پیشرفت باید جهتدار بوده و در چارچوب تأمین عدالت اجتماعی تعریف شود.
اساساً فقرزدایی و کاهش فاصله طبقاتی و تلاش برای برابری افراد در استفاده از امکانات و برابری در فرصتها، از نظر آیتالله خامنهای از مقدمات اصلی عدالت اجتماعی مورد نظر اسلام است.
ایشان میگویند:
«ما طبق برخی از سیاستهایی که امروز در دنیا رایج است و طرفداران زیادی هم دارد، نیستیم که صرفاً به رشد تولیدات و رشد ثروت در کشور فکر کنیم و به عدالت در کنار آن فکر نکنیم، نه این منطق ما نیست. نوآوری نظام ما همین است که میخواهیم عدالت را با توسعه و با رشد اقتصادی در کنار هم و باهم داشته باشیم.»4
«بعضی این تصور را میکنند که ما بایستی دورهای را صرف رشد و توسعه کنیم و وقتی که به آن نقطه مطلوب رسیدیم، به تأمین عدالت اجتماعی میپردازیم. این فکر، اسلامی نیست. «عدالت» هدف است و رشد و توسعه مقدمهی عدالت است.»5
اما در مقایسه با کمال و سعادت فردی، این عدالت است که جنبهی مقدس و ابزاری به عنوان هدف نهایی مطرح نمی-شود.
ایشان در این زمینه میگویند:
«ما کارهای گوناگون [رفاه، سازندگی، توسعه] را برای قسط و عدل میخواهیم، برای اینکه در جامعه عدالت برقرار شود، همه بتوانند از خیرات جامعه استفاده کنند و عدهای محروم و مظلوم واقع نشوند. در محیط قسط و عدل است که انسانها میتوانند رشد کنند، به مقامات عالی بیشتری برسند و کمال انسانی خود را به دست آورند. قسط و عدل یک مقدمه واجب برای کمال نهایی انسان است.»6
2. وظیفهمندی دولت نسبت به عدالت اجتماعی
همانطور که اشاره شد جریان عمده و اصلی در درون سنت لیبرالیسم مخالف هرگونه مدلی از عدالت توزیعی (distributive justice) است و معتقد است که عدالت اجتماعی در قالب حمایت از اقشار آسیبپذیر و جبران نتایج منفی بازار آزاد برای افراد فقیر و ضعیف و شکستخورده در رقابت اقتصادی هیچ مبنا و وجهی ندارد. عمدهی استدلال آنان این است که به عدهای که در بازار آزاد به ثروت و موفقیت نمیرسند و با فقر و ناکامی اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند، ظلم و بیعدالتی واقع نشده است زیرا ظلم و بیعدالتی در جایی است که فرد یا گروهی براساس تصمیم و نقشه قبلی به طور عامدانه موجبات فقر و ناتوانی و شکست کسی را فراهم آورده باشند امّا در بازار آزاد سرمایه نظیر یک مسابقه ورزشی در جریان رقابت عدّهای به موفقیت و پیروزی میرسند و عدهای شکست میخورند و مسئولیت این عدم موفقیت و شکست برعهدهی کسی جز خود آنان نیست. بنابراین نه دولت و نه پیروزشدگان در قبال جبران ضعف و شکست آنان مسئولیتی ندارند و عدالت، وظیفهای را در حمایت و جبران نقص آنان متوجه دولت نمینماید.7
آیتالله خامنهای با اتکای به روایات فراوان موجود در منابع اسلامی، در تقابل کامل با دیدگاه فوق قرار دارند و به دنبال دفاع از محرومان و مستضعفان میباشند و فقرزدایی و تسکین آلام طبقات ضعیف جامعه را از وظایف مهم دولت اسلامی میدانند. ایشان در اینباره خطاب به مسئولین دولتی میگویند:
«در برنامهریزیها مسألهی برطرف کردن فقر و محرومیت از کشور را در درجه اوّل قرار دهید که یکی از ارکان عدالت، این موضوع است. البته همهی مفهوم عدالت این نیست که ما فقر و محرومیت را برطرف کنیم، گرچه حقاً و انصافاً بخش مهمی از آن است.»8
اساساً فقرزدایی و کاهش فاصله طبقاتی و تلاش برای برابری افراد در استفاده از امکانات و برابری در فرصتها، از نظر آیتالله خامنهای از مقدمات اصلی عدالت اجتماعی مورد نظر اسلام است. ایشان میگویند:
«به نظر ما عدالت، کاهش فاصلههای طبقاتی است، کاهش فاصلههای جغرافیایی است. اینجور نباشد که اگر منطقهای در نقطهی جغرافیایی دور از مرکز کشور قرار گرفته است، دچار محرومیت باشد امّا آنجایی که نزدیک است، برخوردار باشد. این عدالت نیست. هم فاصلههای طبقاتی باید برداشته شود، فاصلههای جغرافیایی باید برداشته شود و هم برابری در استفادهی از امکانات و فرصتها باید به وجود آید.»9
3. لزوم توجه به شاخصها و معیارهای عدالت
بسیاری از متفکران در حوزهی عدالتپژوهی به تعریف و تقسیم عدالت بسنده کردهاند و تمامی تلاش آنان در حدّ ذکر برخی مباحث نظری و کلّی دربارهی عدالت و عدالت اجتماعی محدود شده است؛ حال آنکه از مباحث خطیر و مهم عدالت، پرداخت به این نکته است که براساس کدامین معیارها و شاخصها میتوان عدالت را در هر حوزه از حوزههای حیات اجتماعی استقرار بخشید.
فیلسوفان و متفکران باحث در زمینه عدالت یا به کلی از این بحث مهم غافل بودهاند یا مانند جان رالز گرچه به این جنبهی مهم پرداختهاند امّا با نگاهی تعمیمگرایانه این معیارها و شاخصها را در دو اصل عام و کلی خلاصه کردهاند، گویی در هر زمینه از زمینههای روابط اجتماعی میتوان عدالت را براساس این دو اصل پیاده کرد.
رهبر انقلاب با تفطّن بر این نکتهی مهم که هر عرصه از عرصههای حیات جمعی اقتضائات خاص خود را دارد و برای تحقق عدالت در آن عرصه شاخصها و معیارهای ویژهی آن عرصه باید تعریف شود، تأکید میکنند که تعریف عدالت و نظریهپردازی و مفهومسازیهای مرسوم برای تحقق عدالت کفایت نمیکند و لازم است در ساحتهای مختلف جامعه از اقتصاد و قانونگذاری و نظام قضا گرفته تا نظام آموزشی و بهداشت شاخصها و معیارهای عدالت تفکیکشده تعیین شود تا در برنامهریزی عدالتمحور و انجام فعالیتهای اجرایی برای تحقق عدالت در آن حوزهها معیاری برای داوری وجود داشته باشد و بتوان تشخیص داد که آیا این فعالیتها منتهی به استقرار شده است یا خیر. ایشان در اینباره میگویند:
«عدالت چه جوری تأمین میشود؟ یعنی واقعاً یک مقیاس لازم است، یک معیاری لازم است برای اینکه ببینیم عدالت در بخشهای فرهنگی، بخشهای آموزشی و پرورشی یا آموزش عالی، معیار عدالت چیست؟ چگونه عدالت تأمین میشود این باید مشخص شود تا بتوانیم آن معیار را در برنامهریزیها داخل کنیم در مقام عمل و در مقام اجرا به آن عدالت مورد نظر برسیم.»10
4. ضرورت درآمیختن عدالت با معنویت و عقلانیت
این واقعیت که روح توحید و دعوت به اخلاق و معنویت و عبودیت جوهرهی اصلی تعالیم اسلامی است ما را به این نکتهی مهم میرساند که در چارچوب تفکر اسلامی، عدالت اجتماعی به تنهایی تأمینکنندهی فضایل یک جامعه اسلامی نیست و در کنار اندیشهی عدالت باید معنویت نیز به دغدغه اصلی بدل شود. از این گذشته حتی خود عدالت نیز در صورتی به طور واقعی و حقیقی دنبال میشود که با انگیزه معنوی همراه باشد. تجربه ثابت کرده است که منادیان صادق و راستین عدالت کسانی هستند که از پشتوانهی قوی معنوی و مذهبی برخوردارند و صد البته اگر این معنویت و خداخواهی با تدبیر و عقلانیت کافی همراه نشود به تنهایی نمیتواند ضامن تحقق عدالت باشد.
رهبر انقلاب اسلامی در بیانات متعددی بر این جنبه تأکید خاص دارند. ایشان از سویی بر این نکته اصرار دارند که تحقق عدالت نیازمند بسط اعتقاد به مبدأ و معاد و معنویت در سطح جامعه است و تا این اعتقادات در میان آحاد جامعه دامنگستر نشود، عدالت اجتماعی واقعی و مورد نظر اسلام پیاده نمیشود.11 و از سوی دیگر بر لزوم برخورداری مسئولان دولتی و مجریان عدالت اجتماعی از معنویت و عقلانیت تأکید دارند. عقلانیت اقتضا میکند که مجریان و دستاندرکاران تحقق عدالت در هر عرصه از عرصههای اجتماع از تجارب عقلایی سایر ملتها و نیز از تدبیر و محاسبه و دقت کافی و بهرهمندی از نظرات صاحبنظران که اقتضای کار معقول و سنجیده است بهرهمند باشند. ایشان در اینباره میگویند:
«در عدالت، هم عقلانیت باید مورد توجه باشد، هم معنویت. اگر معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت میشود یک شعار توخالی، خیلیها حرف عدالت را میزنند امّا چون معنویت و آنگاه معنوی نیست، بیشتر جنبهی سیاسی و شکلی پیدا میکند. دوّم عقلانیت، اگر عقلانیت در عدالت نباشد گاهی اوقات عدالت به ضد خودش تبدیل میشود ... در عدالت، عقلانیّت شرط اوّل است.»12
در پایان مقال ذکر این نکته لازم است که آنچه ذکر شد دربردارندهی خطوط اصلی تفکر رهبر انقلاب اسلامی ایران در زمینه عدالت اجتماعی است نه آنکه مشتمل بر همهی زوایای اندیشه ایشان دربارهی عدالت باشد.
پینوشت:
1. پیام به مناسبت دومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 1370/3/13
2. سخنرانی در جمع فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی 1376/4/25
3. سخنرانی به مناسبت روز ودلات امیرالمؤمنین(ع) 1371/10/17
4. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1383/6/4
5. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1374/6/8
6. سخنرانی در جمع فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی 1376/4/25
7. برای نمونه میتوان به آراء فردریک هایک از چهرههای برجسته نولیبرال در دفاع از این نظریه اشاره کرد. منبع ذیل رجوع کنید: Fredric Hayek , Law , Legislation and Liberty , p,65
8. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1374/6/8
9. سخنرانی در اجتماع زائران مشهد مقدس 1388/1/1
10. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1389/6/8
11. سخنرانی رهبری در دومین نشست اندیشههای راهبردی 1390/2/27
12. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1388/6/8