• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1390/03/07
دکتر علی‌اکبر علیخانی

نظام عدالت علوی


مطلب حاضر برآمده از پژوهشی در خصوص «عدالت در نگرش و روش حضرت علی(ع)» است. چارچوب مطالب مطرح شده مستند به فرمایشات و سیره حضرت علی(ع) است والبته برای ارائه آن متناسب با دنیای امروز و در قالب‌های علمی رایج، مورد تأویل و تفسیر نگارنده نیز قرار گرفته است. به‌رغم اینکه این مکان وجود داشت در د‌ه‌ها موضوع ریز و جزئی عدالت مطالبی ارائه شود ولی در نهایت ترجیح داده شد یک شمای کلی از نظام عدالت علوی تقدیم گردد که هدف این مقاله است.

شبکه عدالت
مفهوم عدالت، مرکز و محور و سایر مفاهیم مرتبط با آن به‌سان یک شبکه، با عدالت سنجیده می‌شوند، به چهار دلیل عدالت نقطه ثقل و مرکز قرار گرفته است:
مصلحت عمومی در مقابل مصالح و منافع خواص قرار دارد. خواص باقدرت و ثروتمند یا به کانون‌های ثروت و قدرت متصلند و می‌توانند تأثیرگذار باشند، یا جزو بزرگان جامعه و افراد دارای نفوذ به حساب می‌آیند. براساس اصل مصلحت عمومی، در اجرای عدالت می‌توان بخشی از حق‌ها را نادیده گرفت.

1. جامع‌ترین و شامل‌ترین است
2. قانون و قاعده است یا می‌شود از آن قاعده و قانون ساخت، (اقداماتی را که نتوان قاعده‌مند کرد نمی‌توان در دایره عدالت گنجاند. این اقدامات اگر فضیلت‌مندانه باشند در دایره انصاف می‌گنجد.)
3. درک عدالت یا قواعد عادلانه برای همگان امکان‌پذیر است.
4. در نظام عدالت سیاسی و اجتماعی، عدالت چارچوب این نظام است و سایر مفاهیم اجزای آن هستند. اگر عدالت در حوزه سیاست و اجتماع فرو ریزد، تمام این‌ها به عنوان یک شبکه نظام‌مند سیاسی و اجتماعی فرو می‌ریزند و جنبه فردی، جزئی و مقطعی پیدا می‌کنند.

اجزای شبکه عدالت به شرح زیرند:
1. انصاف
انصاف مهم‌ترین مفهوم مکمل عدالت بوده و دارای سه مرتبه است: 1. انصاف از خود؛ 2. انصاف به دیگران از خود و 3. انصاف از دیگران به دیگران.

1-1. مبانی انصاف
1. حق
2. «انسان» به عنوان یک واقعیت
3. قانون علی نظام اجتماعی؛ بدین معنی که هر تصمیم و اقدامی تبعات خاص خود را در حوزه سیاست و اجتماع درپی دارد.

2-1. اصول انصاف
1. اصول انصاف اقتصادی
* هیچ محرومیت مادی که موجب خدشه‌دار شدن عزت نفس هر انسانی باشد، نباید وجود داشته باشد.
* در سایر امور و حقوق اجتماعی، این طبقه مقدمند مشروط به این‌که به تضییع شدن حقوق دیگران نیانجامد.
* جبران محرومیت‌های عاطفی و غیرمادی این طبقه از طریق برخوردار کردن مادی اینان مشروع و منصفانه است.

2. اصول انصاف سیاسی
* محو زمینه‌های بی‌انصافی و تلاش برای تحقق انصاف بین مردم، خود عملی منصفانه است.
* در تعارض منافع و خواسته‌های نخبگان سیاسی و صاحبان نفوذ با سایر منافع و خواسته‌های سیاسی اجتماعی، هیچ امتیاز و ارجحیتی برای منافع گروه اول وجود ندارد.
* دغدغه ناامنی مخالفان و دشمنان - که یک احساس درونی است؛ چه درست باشد چه نباشد- باید رفع شود.
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/12486/C/13900227_1412486.jpg[اندیشه‌های راهبردی]
2. حق
مفهوم بعدی که در شبکه عدالت جایگاه مهمی دارد «حق» است. هدف از عدالت رساندن حق‌ها به صاحبان آن است و به هر میزان احقاق حق صورت گیرد به همان میزان عدالت تحقق یافته است.

3. صداقت
شاخص عدالت، میزان احقاق حق است ولی در برخی موارد که نمی‌توان حق را تشخیص داد یا میزان اداشده آن را اندازه گرفت، برای هر دوی آن‌ها یک شاخص مهم‌تر وجود دارد و آن «صداقت» است. بدین معنی که در ادای حق‌ها، همگان اصل را بر عمل براساس صداقت بگذارند و همه بدانند که در ذهن هیچ کس فکر بهره‌گیری بیشتر خطور نمی‌کند، حتی اگر امکان‌پذیر باشد. در حوزه سیاست و اجتماع، همگان و از جمله متصدیان عدالت و صاحبان نفوذ باید با خود تعهد کنند که در احقاق حق‌ها و تخصیص منابع و فرصت‌ها به دنبال کسب سهم بیشتری از منابع و فرصت‌ها نباشند و این صداقت است، و حکومت‌ها باید متعهد باشند که اگر معلوم شد فرد یا گروهی پا از دایره صداقت بیرون نهاده او را بدون هیچ‌گونه ملاحظه مجازات خواهند کرد. اما شاخص خود صداقت چیست؟ شاخص عمومی و همگانی قابل درک برای صداقت این است که:

«در وضعیت مشابه، افراد و گروه‌ها، هر جایگاه و منفعتی برای خود می‌خواهند، همان جایگاه و منفعت را برای سایرین بخواهند و بالعکس.»
براساس این شاخص، افراد و گروه‌ها در صورت وجود صداقت، راضی خواهند شد دستاورد و جایگاه خود را با سایرین که در وضعیت مشابه آن‌ها قرار دارند و هم‌سطح آن‌ها تلقی می‌شوند تعویض نمایند.

4. مصلحت عمومی
مصلحت عمومی در مقابل مصالح و منافع خواص قرار دارد. خواص باقدرت و ثروتمند یا به کانون‌های ثروت و قدرت متصلند و می‌توانند تأثیرگذار باشند، یا جزو بزرگان جامعه و افراد دارای نفوذ به حساب می‌آیند. براساس اصل مصلحت عمومی، در اجرای عدالت می‌توان بخشی از حق‌ها را نادیده گرفت به شرطی که:

1. حق‌های نادیده گرفته شده از حد وسط بیشتر نباشد؛
2. نادیده گرفتن آن حق‌ها، موجب فراگیر‌تر شدن عدالت شود؛
3. حق‌های نادیده گرفته شده از آن خواص باشد؛
4. نادیده گرفتن آن حق‌ها، رضایت تعداد بیشتری از افراد را به دنبال داشته باشد.

مبنا و جواز نادیده گرفتن این حق‌ها این است که اولاً در راستای هدف غایی عدالت است که انسان می‌باشد و با نادیده گرفتن این حق‌ها، انسان‌های بیشتری تحت گستره عدل قرار می‌گیرند. ثانیاً این اقدام با انصاف سازگار است و ثالثاً براساس اصل معادله ثروت، که به موجب آن «هیچ ثروت انبوهی گرد نمی‌آید مگر آن‌که حقی در کنار آن ضایع شده باشدو» در اصل حق‌های نادیده گرفته شده از آن خواص نبوده است، بلکه از طریق منابع و فرصت‌هایی برای آنها فراهم شده که محروم‌شدن دیگران ازاین منابع و فرصت ها، مجال را برای آنان باز کرده‌است.

مبانی عدالت
https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif مبانی الهی
1.الگوی عدالت الهی در نظام خلقت
2.امر خداوند به عدالت
3.شاخص‌های عدالت خداوند برای بشر
همگان و از جمله متصدیان عدالت و صاحبان نفوذ باید با خود تعهد کنند که در احقاق حق‌ها و تخصیص منابع و فرصت‌ها به دنبال کسب سهم بیشتری از منابع و فرصت‌ها نباشند و این صداقت است، و حکومت‌ها باید متعهد باشند که اگر معلوم شد فرد یا گروهی پا از دایره صداقت بیرون نهاده او را بدون هیچ‌گونه ملاحظه مجازات خواهند کرد.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif مبانی مفهومی؛
1.عقلی بودن عدالت
2.انس والفت با ذات انسان
3.ملازمت با ایمان انسان
4.پیوند با سعادت انسان

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif مبانی معرفتی؛
1.درک عمیق
2.دانش معطوف به حقیقت
3.حکم نیکو
4.سعه‌صدر و بردباری نهادینه شده

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif مبانی اجتماعی و عمل‌گرایانه؛
1.توافق بر قبول مقتضی عدل
2.تقدم پایبندی مجری عدالت به عدل
3.تقدم ادای حقوق دیگران
4.عمل نکردن به ظن و گمان

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif مبانی برابر طلبانه؛
1. برابری انسان‌ها در خلقت
1-1. برابری در نظام آفرینش
2-1. برابری در نظام سیاسی
2. برابری‌های سیاسی اجتماع
1-2. برابری مردم در نگرش حاکمان
1-2. برابری مردم در رفتار حاکمان
1-2. برابری مردم و حاکمان
1-2. برابری در استفاده از امکانات و فرصت‌ها
1-2. برابری صاحبان ادیان مختلف

اصول عدالت

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif اصول عدالت در حوزه نخبگان سیاسی
1. عدالت، ضرورت انکار‌ناپذیر و قطعی برای نخبگان سیاسی و مدیران است.
2.حاکمان و مدیران باید نسبت به عدالت درک و معرفت عمیق داشته باشند.
3.نخبگان سیاسی باید به لحاظ شخصیتی، تسلط کامل بر خویش و هوای خویش داشته باشند و بر خود ستم نورزند.
4.رفاه مادی و امکانات زندگی حاکمان و مدیران باید در حد کم برخوردارترین -یا متوسط- مردم جامعه باشد تا حدی که مخل ایفای وظیفه آنان نشود. تشخیص این امر به عهده افراد و گروه‌های غیرذینفع است.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif اصول درون‌حکومتی عدالت
1. عدالت بر اصل قدرت و حکومت مقدم است.
2. حاکمان و مدیرا ن و هم فکران و اطرافیان آنان، نسبت به عموم مردم جواز برخورداری بیشتر از امکانات و فرصت‌ها را ندارند و باید در نظام رقابت همگانی به اینها دست یابند.
3. نخبگان سیاسی و مدیران باید کشور، نظام سیاسی، سازمان‌ها، قوانین و امکانات را امانت و موقتی بدانند.
4. نخبگان سیاسی و مدیران باید زمینه‌های تصور بی‌عدالتی را در اجتماع و نظام‌سیاسی از بین ببرند.
5. عوامل بیرونی و فشارهای هیچ تاثیری در روند اجرای عدالت نداشته باشند.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif اصول برون حکومتی عدالت(در مورد مخالفان و دشمنان)
1. مخالفان و دشمنان همانند سایر شهروندان، در مقابل قانون برابرند و از منابع و فرصت‌ها برخوردارند.
2. برخورداری از آزادی‌های سیاسی اجتماعی حق آنان است.
3. امنیت همه جانبه آنها باید تضمین شود.
4. نمی‌توان در مورد آنان بر اساس ظن و گمان عمل کرد یا قبل از وقوع جرم آنان را زندانی یا مجازات کرد.
5. غلبه بر مخالفان و دشمنان فقط از راه‌هایی که عدالت تعیین می‌کند مجاز و عادلانه است.

مراحل عدالت

مرحله اول: انسان با مجموعه‌ای از حق‌های اولیه ذاتی متولد می‌شود.
مرحله دوم: انسان با مجموعه‌ای از حق‌های ثانویه اجتماعی شامل حق‌های اساسی اجتماعی و حق‌های ارادی اجتماعی، به زندگی اجتماعی گردن می‌نهد.
 
 تا این‌جا، فرض این است که انسان‌ها (نوع انسان)مطلق برابرند، بنابراین از حق‌های برابر نیز برخوردارند. این برابری مبنای عدالت است.

مرحله سوم: در تقسیم حق‌ها و استفاده از آن‌ها، که شامل منابع و فرصت‌ها هستند، مسئله تقدم و تأخر افراد مطرح می‌شود یا کمبود منابع و فرصت‌ها پیش می‌آید.
مرحله چهارم: افرادی در جامعه، تصدی تقسیم حق‌ها را به عهده می‌گیرند و اینان همان نخبگان سیاسی و مدیران هستند.
مرحله پنجم: به دلیل پیچیدگی انسان، پیچیدگی‌ اجتماع، پیچیدگی روندهای سیاسی اجتماعی و پیچیدگی‌های تقسیم حق‌ها، به یک نظام  پیچیده سیاسی و اجتماعی نیاز می‌افتد و این نظام شکل می‌گیرد.

مرحله ششم: پس از حاکمیت نخبگان و شکل‌گیری نظام سیاسی، به هر دلیلی، که ریشه آن اختلاف طبایع و سلایق انسان‌هاست - و منافع انسان‌ها را نیز نباید از نظر دور داشت- دو گروه پدید می‌آیند،گروه اول حاکمان، مدیران و طیف طرفدار آن‌ها که امکانات و اهرم‌های قانونی نیز در دست دارند. و گروه دوم طرف‌های مقابل و مدعی، که دست به خشونت نزده‌اند.

در این مرحله، عدالت تعیین می‌کند که حاکمان و مدیران اولاً با خودشان و اطرافیان و همفکران‌شان چه رفتاری داشته باشند تا آن رفتار عادلانه تلقی شود و جایگاه صاحبان قدرت و نفوذ در نظام سیاسی و تقسیم حق‌ها چیست؟ ثانیاً با مخالفان و دشمنان سیاسی خودشان چه رفتاری داشته باشند تا از اصول عدالت خارج نشوند. نصیب هر دو گروه را نیز عدالت تعیین می‌کند. اگر بین این دو گروه که در دو سر طیف قرار دارند عدالت بر قرار شود برای سایر مردم که در میان این دو گروه جای می‌گیرند طبیعتاً عدالت جاری خواهد شد.
 
در این مرحله، عدالت تعیین می‌کند که حاکمان و مدیران اولاً با خودشان و اطرافیان و همفکران‌شان چه رفتاری داشته باشند تا آن رفتار عادلانه تلقی شود و جایگاه صاحبان قدرت و نفوذ در نظام سیاسی و تقسیم حق‌ها چیست؟ ثانیاً با مخالفان و دشمنان سیاسی خودشان چه رفتاری داشته باشند تا از اصول عدالت خارج نشوند. نصیب هر دو گروه را نیز عدالت تعیین می‌کند. اگر بین این دو گروه که در دو سر طیف قرار دارند عدالت بر قرار شود برای سایر مردم که در میان این دو گروه جای می‌گیرند طبیعتاً عدالت جاری خواهد شد.

مرحله هفتم: در شرایطی خاص و استثنایی، مصلحت عمومی ایجاب می‌کند در صورت احراز چهار شرط مهم، برخی از حق‌های خواص تا حدی نادیده گرفته شوند.
در این هفت مرحله، عدالت و قاعده و قانون شفاف و همه فهم ارائه می‌دهد و منطق رفتارها، تقسیم‌ها، تخصیص‌ها و گزینش‌ها تقریباً برای همگان روشن، قابل فهم و قابل قبول است.
 
در این هفت مرحله، عدالت و قاعده و قانون شفاف و همه فهم ارائه می‌دهد و منطق رفتارها، تقسیم‌ها، تخصیص‌ها و گزینش‌ها تقریباً برای همگان روشن، قابل فهم و قابل قبول است.

مرحله هشتم: قانون عدالت به دلیل کلیت و شمولیت، و قانون و قاعده بودن، برخی موارد کیفی و جزئی را نمی‌تواند تحت پوشش قرار دهد. در این مرحله، انصاف که مبتنی بر عدالت و برتر از آن است مطرح می‌شود و عمل می‌کند.
انصاف که در تمام مراحل و عرصه‌ها حضور دارد دردو حوزه به طور جدی مطرح می‌شود و کانون انصاف سیاسی این دو حوزه است، اول پایین‌ترین و محروم‌ترین طبقه اجتماعی،که کانون و محور انصاف اقتصادی است و دوم مخالفان و دشمنان، که کانون و محور انصاف سیاسی قرار می‌گیرند.
 
انصاف که در تمام مراحل و عرصه‌ها حضور دارد. در دو حوزه به‌طور جدی مطرح می‌شود و کانون انصاف سیاسی این دو حوزه است، اول پایین‌ترین و محروم‌ترین طبقه اجتماعی که کانون و محور انصاف اقتصادی است و دوم مخالفان و دشمنان که کانون و محور انصاف سیاسی قرار می‌گیرند.

سطوح عدالت
1.سطح باورمندی: در این سطح، افراد به این باور و اعتقاد می‌رسند که عدالت مطلوب است و باید به دنبال و پای‌بند آن بود. دو نکته مهم در این سطح:
1.افراد تصوری از عدالت دارند و روشی را عادلانه می پندارند.
2.معتقدند باید عدالت را اجرا و محقق و تبعات آن را نیز تحمل کرد.
2.سطح ارتباطی: افراد در تعامل با دیگران، عدالت را در حد خود رعایت می‌کنند. در این سطح، عدالت در روابط بسیط فردی و اجتماعی تحقق می‌یابد.
3.سطح معرفتی: عدالت، به طور تخصصی مورد مطالعه قرار می‌گیرد و معرفت و آگاهی  عمیق و گسترده علمی نسبت به ابعاد مختلف آن پیدا می‌شود.
4.سطح اجتماعی: یک عدالت نسبی در شبکه پیچیده نظام اجتماعی ایجاد می‌شود، مهم‌ترین نمود عدالت در این سطح این است که در جامعه، ظلم بزرگ و آشکار دیده نمی‌شود ولی ممکن است در برخی حوزه‌ها و برخی امور جزئی، معادلات ناعادلانه‌ای حاکم باشد.
5.سطح سیاسی: معادلات موجود در حوزه نظام سیاسی و زیر مجموعه‌های آن مثل قوای سه‌گانه -تقریباً- بر مدار عدالت می‌چرخد و ضمن این‌که کلیت نظام سیاسی برمبنای عدالت استوار گشته است روند‌های تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی و چالش منافع افراد و گروه‌های مختلف نیز غالباً بر اساس عدالت صورت می‌گیرد.
6.سطح سیاست اخلاقی: برترین عدالت در این سطح تحقق می‌یابد و عادل‌ترین فرد کسی است که در این مرحله عدالت ورزد. در این سطح، اگر منافع نخبگان‌سیاسی و گروه‌ها، در تعارض با عدالت قرار گیرند عدالت را برمی‌گزینند. این سطح از عدالت دارای دو مشخصه بارز است. اول اینکه اصل‌قدرت و منافع افراد و گروه‌های مختلف فدای عدالت گردد، دوم این‌که حکومت و حاکمان و مدیران، نسبت به افراد و گروه‌هایی که آن‌ها در حق ظلم کرده‌اند نیز عدالت می‌ورزند. این سطح از عدالت، باانصاف همراه است.

نتیجه‌گیری
در این نتیجه‌گیری کوتاه به یک نکته مهم در مورد عدالت اشاره می‌شود و یک تعریف ازعدالت تقدیم می‌گردد. نکته مهم این‌که عدالت صفت افراد، سازمان‌ها، ساختارها، سیاست‌ها و قوانین نیست بلکه ماهیت آنهاست. نمی‌توان قوانین یا ساختار‌هایی ایجاد کرد بعد آن‌ها را عادلانه ساخت، بلکه از آغاز شکل‌گیری هر ساختار، سازمان، قانون وسیاستی، این‌ها باید عجین با عدالت شکل بگیرند وعدالت جزء ماهوی این‌هاست. اما تعریف عدالت:
«عدالت عبارت است از مجموعه اصول و قواعد مورد توافق جمعی در هر زمان و مکان و شرایط و موضوع، وریشه‌دار در سنت الهی و نظام خلقت، که در قالب نظام پیچیده، بی‌نهایت امور بی‌نهایت پیچیده را با تبدیل شدن به جزئی از ماهیت آن‌ها، به بهترین شکل ممکن سامان می‌دهد.»