[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا(ع) - 1379/01/06 عنوان فیش :تبدیل ايران به انبار كالاهای وارداتىِ كم ارزش غربی در رژیم پهلوی کلیدواژه(ها) : خیانت پهلویها, وضعیت اقتصادی در رژیم پهلوی, خیانت پهلویها, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, اقتصاد نفتی, تاریخچه نفت در ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در ایران قبل از انقلاب، نه فقط از لحاظ اقتصاد زمان پهلوی، بلكه از لحاظ حتی پایههای اقتصادی كه تا سالها بعد هم اثرش باقی ماند بزرگترین خیانت را رژیم پهلوی به اقتصاد ایران كرده است! ایران را به انبار كالاهای وارداتیِ كم ارزش و بیفایدهی غربی تبدیل كردند؛ ابزارهای بنجل و چیزهای زیادی و غیر لازم را با پولهای كلان خریدند! كشاورزی این كشور را كه یك روز بهكلّی خودكفا بود، بهكلّی نابود كردند؛ بهطوریكه بعد از گذشت سالها هنوز هم كه هنوز است، كشاورزی ما به حال اوّل برنگشته است، چون سیل مهاجرتهایی كه با تشویق آنها به سمت شهرها به راه افتاد، چیزی نبود كه به آسانی بشود جلوش را گرفت. ملت را از لحاظ كشاورزی، وابستهی به بیگانه كردند. آن روز گندم ایران را از امریكا میخریدند؛ سیلوی گندم را هم شورویها میساختند! یعنی هم از لحاظ گندم، هم از لحاظ جای نگهداری گندم، وابسته بودند. آن روز روستاها را تخریب كردند. صنعت كشور را كه وقتِ پیشرفت آن بود متوقّف نگه داشتند. آن پیشرفتی كه باید در صنعت پیش میآمد، برای اینكه بتواند جلوِ واردات را بگیرد، ایجاد نشد. جلوِ صنعت فعّال در این كشور گرفته شد و آن صنعتی ترویج شد كه وابستگیاش به خارج، به قدر كالاهای تولید شده یا حتی بیشتر بود. علم را متوقّف كردند. آن همه دم از دانشگاه و دانشجو زدند، اما عملًا دانشگاههای كشور از كمترین فعالیت علمی برخوردار بودند! هركس مغز فعّال و استعداد درخشانی بود، اگر میخواست كار كند، اگر در داخل كشور سركوبش نمیكردند، مجبور بود برود بیرون كار كند؛ اینجا نمیشد. كمپانیهای خارجی را بر بیشترین منابع اقتصادی كشور مسلّط كردند و بیشترین ذخایر نفتی را به صورت رایگان از دست دادند. البته امروز هم قیمت نفت ارزان است. امروز هم پولی كه تولیدكنندگان نفت برای نفت میگیرند، حقیقتاً شاید بشود گفت یك دهم پولی است كه باید بگیرند. من این را به شما عرض كنم، پولی كه امروز دولتهای واردكنندهی نفت به عنوان مالیات دریافت میكنند، بیشتر از سودی است كه كشورهای صادركنندهی نفت از پولِ فروش نفت به دست میآورند. امروز نیز همینطور است؛ اما آن روز با امروز قابل مقایسه نبود. سالهای متمادی تا اوایل دههی پنجاه قیمت هر بشكه نفت زیر یك دلار بود. بعد خودِ اروپاییها و آمریكاییها برای اینكه بتوانند اجناس خودشان را به قیمت گران به اینها بفروشند، و چون اینها توان پولی نداشتند، به ارادهی خود آنها قیمت نفت تكانی خورد و به حدود هشت، نه دلار رسید؛ تا اینها پولی پیدا كنند و بتوانند با آن، اجناس كارخانجات آنها را بخرند. همینطور هم شد. در ایرانِ زمان رژیم شاه، در صندوقهای متعلّق به آمریكاییها پولهایی بیحساب ریخته میشد، تا در مقابل آنها قطعات یدكی هواپیما و چیزهایی كه لازم بود، باز بیحساب و كتاب به اینها بدهند و بفروشند و اصلًا مسألهی ساخت مطرح نبود. اقتصادِ آن روز ایران، برای ملت ایران بدترین اقتصادها بود. البته برای غارتگران و آمریكاییها چیز بسیار خوبی بود. این جناب، امروز بعد از گذشت سالهای متمادی كه هر تحلیلگر و اقتصاددانی میداند آن روز هم میدانستند و بر افرادِ وارد پنهان نبود كه رژیم شاه چه بلایی بر سر اقتصاد كشور درآورده است، میگوید كه آن رژیم، اقتصاد كشور ایران را شكوفا كرده است! چرا این حرف را میزند؟ برای اینكه جوانی كه امروز در این كشور است و احیاناً از شرایط اقتصادی موجود رنج میبرد، تصوّر كند كه در دوران رژیم گذشته، شرایط اقتصادی خوب بوده است! این شیطنت را آن جناب سیاسی، بسیار ساده با این قصد بیان میكند و نیّت این است كه بگوید و شایع كند كه اقتصاد ایران در زمان گذشته، اقتصاد شكوفایی بود! بدترین دوران برای طبقات فقیر، بدترین دوران از لحاظ غارتگری و چپاولگریِ منابع طبیعی توسط بیگانگان بخصوص امریكا در این كشور، این دوران بوده است؛ اما وی امروز میگوید كه از لحاظ اقتصادی، شكوفا بوده است! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1373/11/14 عنوان فیش : نفت, تاریخچه نفت در ایران, تاریخ ایران کلیدواژه(ها) : نفت, تاریخچه نفت در ایران, تاریخ ایران نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : واقعاً مسألهی نفت، یکی از مسائل فوقالعاده تلخِ ملتِ ایران است که هنوز درست باز نشده است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1373/11/14 عنوان فیش :بهرهبرداری استعماری انگلیس از نفتِ ایران از قاجاریه تا پایان حکومت رضاخان کلیدواژه(ها) : امتیازات استعماری, قرارداد دارسی, رضا شاه پهلوی, تاریخ بر سر کار آمدن پهلوی اول و نهضتهای اعتراضی, عملکرد استعمار انگلیس در ایران, تاریخچه نفت در ایران, چپاول نفت ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در این مملکت، منبعِ ثروتی به نام «نفت» کشف شد. کشفِ نفت به منزلهی این بود که ملتی گنجی پیدا کند. تا این گنج در این مملکت کشف و پیدا شد، یک عدّه از خارجیها و عمدتاً انگلیسیها - که گناه این کار به گردن انگلیسیهاست - به ایران آمدند، بر سر این گنج نشستند، سالهای متمادی این گنج را استخراج کردند و خوردند؛ بی آنکه به روی مبارکشان بیاورند که این غصبِ مالِ ملت ایران است! آیا این غصه ندارد؟! واقعاً مسألهی نفت، یکی از مسائل فوقالعاده تلخِ ملتِ ایران است که هنوز درست باز نشده است. انگلیسیها در زمان قاجاریه به ایران آمدند و با رجال خائن آن روز، برای بردن نفت مملکت قراردادی شصت ساله بستند! (ظاهراً قرارداد دارسیِ اوّل، یک قرارداد شصت ساله بود.) قرارداد شصت ساله بسته شد تا انگلیس بیاید و نفتی را که آن روز مثل آب خوردن به آن نیاز داشت، ببرد. واقعاً برای انگلیس، نفت ارزشمندترین کالا محسوب میشد؛ چون به کارهای استعماری مشغول بود و سرزمینها را میگرفت؛ لذا و به پول احتیاج داشت. پول هم با فعالیت کارخانهها به دست میآمد و کارخانهها نیز با نفت میگشت. انگلیس به ایران آمد و نفت گرانقیمت و ارزشمندِ این مملکت را به قیمتی ارزانتر از آب برمیداشت و میبرد! اگر میخواستند به جای نفت در بشکهها آب بریزند و ببرند، شاید برایشان گرانتر تمام میشد! مدّت زمانی از انعقاد قرار داد شصت ساله نگذشته بود که رضاخان را بر سرِ کار آوردند. اواخر حکومت ضعیف قاجاریه بود و انگلیسیها کسی را میخواستند تا به قلع و قمع گردنکشانی که در گوشه و کنار ایران سربلند کرده بودند بپردازد. آنها برای اینکه کسی منافعشان را تهدید نکند، به قلدرِ گردن کلفتی که ضمناً سرسپردهی خودشان باشد، احتیاج داشتند. باری؛ رضاخان را پیدا کردند؛ به تربیت او پرداختند و به آنجا که باید برسد، رساندندش. اوّل، سردار سپه و نخستوزیر بود و بعد هم پادشاه و رئیس کشور ایران شد! چند سالی از به قدرت رسیدن رضاخان توسّط انگلیسیها نگذشته بود که او به فکر افتاد اگر بشود، پول بیشتری بابت نفت از آنها بگیرد. البته سرسپردگی او به جای خود محفوظ بود؛ اما بالاخره هر نوکری، گاهی به این فکر میافتد که مقدار بیشتری پول از ارباب خود اخّاذی کند! مزاج قلدرمآبانهی او به کمکش آمد تا با قرارداد دارسی که هنوز سی سال دیگر مانده بود تا به سر آید، برخوردِ قلدرانه کند. یعنی وارد هیأت دولت شد و قرارداد دارسی را در بخاری انداخت و سوزاند! وقتی به او گفتند «از مدّت قرارداد، سی سال دیگر باقی مانده است» گفت: «این چه قراردادی است! باید بابت نفت، پول بیشتری به ما بدهند.» آن وقت، طرفش کیست؟یک کمپانی انگلیسی! به مجرّد اینکه رضاخان با قرارداد دارسی چنین برخوردی کرد، حکومت انگلیس وارد میدان شد و های و هوی و سر و صدا به راه انداخت. نهایتاً انگلیسیها دماغ رضاخان را به خاک مالیدند و کاری کردند که همین قرار داد را که فقط سی سال دیگر از اعتبارش مانده بود، به مدّتِ شصت سال دیگر تمدید کرد! یعنی با انگلیسیها قرارداد دیگری بست. این، کاری بود که انگلیسیها از زمان قاجاریه تا پایان حکومت رضاخان در ارتباط با نفتِ ایران کردند. بعد هم زمان مصدّق رسید و زمزمهی «ملی شدن صنعت نفت» آغاز شد. انگلیسیها دوباره آمدند. اما این دفعه دیگر تنها نبودند؛ بلکه امریکاییها را نیز به همراه داشتند. در واقع، امریکاییها از سال 1332 وارد این میدان شدند. |