[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1374/10/17 عنوان فیش :اعتقاد به مهدی موعود ، سدّی در مقابل استعمار کلیدواژه(ها) : تاریخ آسیا و آفریقا, عملکرد استعمارگران در آفریقا, میسیونهای مسیحی, تاریخ استعمار و عملکرد استعمارگران, انتظار فرج, تاریخ بر سر کار آمدن پهلوی اول و نهضتهای اعتراضی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امید، موجب مىشود که انسان به مبارزه بپردازد و راه را باز کند و پیش برود. وقتى به شما مىگویند انتظار بکشید، یعنى این وضعیتى که امروز رنجتان مىدهد و دلتان را به درد مىآورد، ابدى نیست و تمام خواهد شد. ببینید چقدر انسانْ حیات و نشاط پیدا مىکند! این، نقش اعتقاد به امام زمان صلوات اللَّه علیه و ارواحنافداه است. این، نقش اعتقاد به مهدى موعود است. این عقیده است که شیعه را تا امروز، از آن همه پیچ و خمهاى عجیب و غریبى که در سر راهش قرار داده بودند، عبور داده است و امروز بحمداللَّه پرچم عزّت و سربلندى اسلام و قرآن، در دست شما ملت مسلمان و شیعهى ایران است. هر جا که چنین اعتقادى باشد، همین امید و مبارزه وجود دارد. به همین خاطر، یکى از اساسیترین کارهاى استعمار و استکبار و ایادى آن، این بوده است که عقیدهى امید و مبارزه را در دل مردم از بین ببرند. بارها خواستهاند این چراغ را خاموش کنند؛ ولى نتوانستهاند. ما مىدانیم که استعمار و استکبار، چه تلاشى را در این جهت - نه فقط در ایران؛ بلکه در سطح دنیاى اسلام - انجام داده است تا این چراغ را خاموش کند. در گزارش بسیار مهمّى که مربوط به سالها قبل است و جدید نیست، تلاش گروههاى تبلیغى مسیحیّت که از اروپا به سمت شمال افریقا اعزام مىشدند تا جادهى استعمار را در آنجا صاف کنند، نشان داده شده بود. یکى از غصّههاى دینداران دنیا این است که قدرتمندانِ مسلّط بر کشورهاى مسیحى، تبلیغ علىالظّاهرِ دین مسیح در سطح دنیا را وسیلهاى براى پیش بردن ماشین استعمار قرار دادند و اینها جاده صاف کن استعمار شدند. گروههاى تبلیغى و به اصطلاح تبشیرى را به عنوان تبلیغ مسیحیّت - که ظاهرش تبلیغ مسیحیّت بود؛ اما باطنِ قضیه این بود که راه را باز کنند تا استعمارگران اروپایى از کشورهاى مختلف اروپاى آن روز، وارد کشورهاى اسلامى شوند و قدرت سیاسى را قبضه کنند - به اطراف دنیا فرستادند و متأسفانه در بسیارى از جاها هم موفّق شدند. این گزارش، مربوط به گروههاى تبلیغى در شمال افریقاست. گزارشگر مىنویسد: «یکى از مشکلات ما در سرِ راه تبلیغ مسیحیّت و پیشرفت استعمار در شمال آفریقا و منطقهى تونس و مغرب این است که این مردم اعتقاد دارند که مهدى موعود خواهد آمد و اسلام را سربلند خواهد کرد». گزارشگر، این را در گزارش رسمى خود مىنویسد و براى هیأتى که مسؤول رسیدگى به این کارهاست، مىفرستد. بنابراین، نفس اعتقاد به مهدى موعود، باعث ایجاد مشکل براى استکبار و استعمار شده بود؛ در حالى که اعتقادى که برادران ما در آن مناطق دنیا دارند، به روشنى و وضوح اعتقادى که ما امروز در اینجا داریم نیست؛ بلکه بیشتر ابهامات و کلّى گویى وجود دارد تا تعیین مصداق و مورد و نام و خصوصیّات. درعینحال، استعمارگران از این امید ترسیدند. در همین کشور خود ما، یکى از بزرگان علما و روحانیون محترمى که امروز بحمداللَّه در میان ما هستند و برکات وجود ایشان باز هم شامل حال مردم مىشود، براى من نقل مىکردند که در اوایل روى کار آمدنِ رژیم منحوس و فاسد و وابستهى پهلوى، آن کودتاگرِ بىسوادِ فاقدِ هر گونه معرفت و معنویّت، یکى از آخوندهاى وابسته به دربار را صدا کرد و از او پرسید این قضیهى امام زمان چیست که چنین مشکلاتى براى ما درست کرده است؟! آن آخوند هم بر طبق دل و میل او، جوابى مىگوید و آن قلدر هم مأموریت مىدهد که بروید مسأله را حل و تمام کنید و این اعتقاد را از دل مردم بیرون بیاورید! او مىگوید: این کار آسان نیست و خیلى مشکلات دارد و باید کمک کمکم و با مقدّمات شروع کنیم. البته آن مقدّمات به فضل پروردگار و با هشیارى علماى ربّانى و آگاهان این کشور، در آن دوران ناکام ماند و نتوانستند آن نقشهى شوم را عملى کنند. در کشور ما، یک کودتاچى غاصب، از طرف دستگاههاى قدرت استعمارى مأموریت داشت که بیاید ایران را قبضه کند و کشور را دو دستى تحویل دشمن دهد و براى آنکه بتواند بر این مردم مسلّط شود، یکى از مقدّمات لازمش این بود که عقیده به مهدى موعود را از ذهن مردم پاک کند. عقیده به امام زمان، نمىگذارد مردم تسلیم شوند؛ به شرطى که این عقیده را درست بفهمند. وقتى که این عقیده به طور حقیقى در دلها جا بگیرد، حضور امامِ غایب در میان مردم حس مىشود. امام بزرگوار و عزیز و معصوم و قطب عالم امکان و ملجأ همهى خلایق، اگر چه غایب است و ظهور نکرده، اما حضور دارد. مگر مىشود حضور نداشته باشد؟ مؤمن، این حضور را در دل خود و با وجود و حواس خویش حس مىکند. آن مردمى که مىنشینند، راز و نیاز مىکنند؛دعاى ندبه را با توجّه مىخوانند و زیارت آل یاسین را زمزمه مىکنند و مىنالند، مىفهمند چه مىگویند. آنها حضور این بزرگوار؛ را حس مىکنند؛ ولو هنوز ظاهر نشده و غایب است. غیبت او، به احساس حضورش ضررى نمىزند. ظهور نکرده است؛ اما هم در دلها و هم در متن زندگى ملت حضور دارد. مگر مىشود حضور نداشته باشد؟ شیعهى خوب کسى است که این حضور را حس کند و خود را در حضور او احساس نماید. این، به انسان امید و نشاط مىبخشد. این ملت بزرگ، بیش از همه چیز به همین امید نیاز دارد؛ ملتى که در راه خدا و براى عظمت اسلام، مجاهدت و مبارزه مىکند و افتخار طول تاریخ بشر و همهى تاریخ اسلام شده و پرچم اسلام را در زمان ما به اهتزاز در آورده است. چنین ملتى، بیشتر از همهى چیز، به همین امید درخشان احتیاج دارد. آن اعتقاد، این امید را به او مىبخشد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگزاران فرهنگی - 1371/05/21 عنوان فیش :ورود میسیونهای مسیحی قبل از ورود استعمارگران در آسیا و آفریقا کلیدواژه(ها) : تهاجم فرهنگی, تبادل فرهنگی, استعمار, تلاش استعمار برای زدودن آثار فرهنگ ایرانی, میسیونهای مسیحی, عملکرد استعمارگران, تاریخ آسیا و آفریقا, عملکرد استعمارگران در ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در تهاجم فرهنگی، دشمن میگردد آن نقطهای از فرهنگ خود را به این ملت میدهد و وارد این ملت میکند که خودش میخواهد. معلوم است که دشمن چه میخواهد! اگر در تبادل فرهنگی، ملتی که از فرهنگ بیگانه چیزی میگیرد، تشبیه به آدمی شود که در کوچه و بازار، غذا و دوای مناسب میخرد که مصرف کند؛ در تهاجم فرهنگی، ملتی را که تحت تهاجم قرار گرفته است، باید به بیماری که افتاده و خودش کاری نمیتواند بکند، تشبیه کنیم. آن وقت دشمن، آمپولی به او تزریق میکند و معلوم است آمپولی که دشمن تزریق کند، چیست! این، فرق دارد با آن دارو و درمانی که خود شما بروید و آن را با میل انتخاب و وارد بدنتان کنید. این، تهاجم فرهنگی است. پس، تبادل فرهنگی به انتخاب ماست؛ اما تهاجم فرهنگی به انتخاب دشمن است. تبادل فرهنگی انجام میدهیم تا کامل شویم؛ یعنی فرهنگ خودی را کامل کنیم. اما تهاجم فرهنگی انجام میگیرد تا فرهنگ خودی را ریشهکن کند. تبادل فرهنگی از چیزهای خوب است؛ تهاجم فرهنگی از چیزهای بد است. تبادل فرهنگی در هنگام قوت و روزگار توانایی یک ملت انجام میگیرد؛ ولی تهاجم فرهنگی در دوران ضعف یک ملت است. لذا دیدید که استعمارگران، در آسیا و آفریقا و امریکای لاتین، هر جا خواستند وارد شوند، قبل از آنکه سیاستمداران و سربازان و قزاقهایشان وارد شوند، میسیونهای مسیحی و هیأتهای تبشیری مسیحی شان وارد شدند! سرخپوستان و سیاهپوستان را اول مسیحی کردند، بعد طناب استعمار به گردنشان انداختند. بعد هم از خانه و کاشانهشان، آوارهشان کردند و پدرشان را در آوردند! در همین ایران ما، به اواخر دوران قاجار نگاه کنید! ببینید چقدر کشیش از اروپا راه افتادند و به قصد مسیحی کردن مردم به اینجا آمدند! البته آنها، مثل دزد ناشی که به کاهدان میزند، نفهمیدند برای ترویج مسیحیت باید به کجا بروند. آنها موفق نشدند؛ اما قصدشان این بود. نمیشود گفت که سرمایهداران و کمپانیها و غارتگران بینالمللی، معتقد به حضرت مسیحند! آنها چه میشناسند مسیح کیست؟! در محیطهایی که یک فرهنگ ملی مدافع - مدافع حیثیت خود - وجود دارد، کار اول این است که آن فرهنگ را از آنها بگیرند. مثل اینکه اگر یک عده سرباز بخواهند به یک قلعهی مستحکم حمله کنند، کار اول این است که پای این قلعه آب میاندازند؛ شاید دیوارهایش بریزد. دیوارهای این قلعه را، هر طور بتوانند، سست میکنند. این، اولین کار است. یا اینکه قلعگیان را خواب میکنند. به قول سعدی که در آن داستان، در گلستان، میگوید: «اولین دشمنی که بر آنها تاخت، خواب بود!» خواب، اولین دشمنشان بود. چشمهایشان گرم شد و خوابشان برد. بعد از آنکه این دشمن خودی - که خواب باشد - از درون خودشان چشمهای آنها را بست و دستهایشان لمس شد، دشمن آمد دستهای اینها را بست و هر چه خواست، برداشت و برد! در تهاجم فرهنگی، اینگونه عمل میکنند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگزاران فرهنگی - 1371/05/21 عنوان فیش :فعالیتهای استعماری کشیشان اروپایی در ایرانِ اواخر قاجار کلیدواژه(ها) : تاریخ قاجاریه, عملکرد استعمار انگلیس در هند, عملکرد استعمارگران, عملکرد استعمارگران در ایران, میسیونهای مسیحی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در همین ایران ما، به اواخر دوران قاجار نگاه کنید! ببینید چقدر کشیش از اروپا راه افتادند و به قصد مسیحی کردن مردم به اینجا آمدند! البته آنها، مثل دزد ناشی که به کاهدان میزند، نفهمیدند برای ترویج مسیحیت باید به کجا بروند. آنها موفق نشدند؛ اما قصدشان این بود. نمیشود گفت که سرمایهداران و کمپانیها و غارتگران بینالمللی، معتقد به حضرت مسیحند! آنها چه میشناسند مسیح کیست؟! |