[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی - 1382/02/22
عنوان فیش : ترجمه, تفکر ترجمه‌ای, پیشرفت‏ علمی و فناوری, تولید علم, پیشرفت علمی ایران
کلیدواژه(ها) : ترجمه, تفکر ترجمه‌ای, پیشرفت‏ علمی و فناوری, تولید علم, پیشرفت علمی ایران
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
علمِ ترجمه‌ایِ محض خوب نیست؛ مگر به عنوان یک وسیله. ما نباید دچار ترجمه شویم. علم و فرهنگ ترجمه و سیستمها و روشهای ترجمه‌ای، درست نیست.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی - 1381/07/03
عنوان فیش : نخبگان علمی(مخاطب), ترجمه, تفکر ترجمه‌ای, پیشرفت علمی ایران, عرصه علم, حرکت علمی ایران
کلیدواژه(ها) : نخبگان علمی(مخاطب), ترجمه, تفکر ترجمه‌ای, پیشرفت علمی ایران, عرصه علم, حرکت علمی ایران
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
من به اقتباس معتقدم؛ اما به ترجمه‌ی محض و اکتفای به ترجمه، معتقد نیستم

مربوط به :بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان‌ - 1380/08/12
عنوان فیش : تقلیدگرایی, عقب‌ماندگی علمی ایران, ترجمه
کلیدواژه(ها) : تقلیدگرایی, عقب‌ماندگی علمی ایران, ترجمه
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در دوران ورود دانش جدید به کشور ما، آنچه که وارد شد، عبارت بود از تقلید و ترجمه.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی - 1370/11/27
عنوان فیش :کار احمد آرام؛ عامل تشویق شدن به کار ترجمه
کلیدواژه(ها) : آرام، احمد, ترجمه, ترجمه قرآن, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, سوابق علمی آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدظله)
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
بعضی نثرها از لحاظ زیبایی و شیوایی، انصافاً از شعر کمتر نیستند؛ نثرهای خیلی قوی‌یی هم وجود دارد. حدود سی، چهل سال قبل از این، من خودم وارد باب ترجمه شدم و از یک نوشته‌ی جناب آقای آرام استفاده کردم. آن چیزی که بنده را تشویق کرد که مشغول کار ترجمه بشوم و با ترجمه انس پیدا کنم، کار ایشان بود. در همان زمان، ایشان ظاهراً در بیروت متنی پیدا کرده بودند و آن را ترجمه کرده بودند؛ من به آن متن نگاه می‌کردم، می‌دیدم که واقعاً نوشته‌ی ایشان خیلی قوی و متین و بدون حشو و کلام زاید است؛ که انسان لذت می‌بُرد. الآن هم که گاهی نوشته‌های ایشان را می‌بینیم، همین‌طور است؛ البته بقیه‌ی آقایان هم همین‌طورند. در آن زمان من مشکلی داشتم که خدمت شما آمدم؛ قاعدتاً یادتان نیست. بله، کتابی را ترجمه می‌کردم، کلمه‌یی را نفهمیدم؛ فکر کردم که از چه کسی بپرسم. آن موقع اتفاقاً در تهران بودم؛ لذا به یاد ایشان افتادم. از دوستان تحقیق کردم که ایشان کجایند؛ گفتند که در مؤسسه‌ی فرانکلین هستند. به آنجا رفتم و ایشان را دیدم؛ ایشان هم خیلی جدی و عبوس و بی‌اعتناء بودند و من را خیلی محل هم نگذاشتند! ولی من حرفی نداشتم؛ رفته بودم کار داشتم و می‌خواستم مشکلم برطرف شود. ایشان مشکل ما را برطرف کردند؛ تشکر کردیم و آمدیم... ترجمه‌ی قرآن ایشان هم واقعاً بسیار خوب است. تا قبل از این ترجمه، من هیچ ترجمه‌یی را به خوبی ترجمه‌ی ایشان ندیدم. البته بعد ترجمه‌های متعددی درآمده که اگر آدم بخواهد قضاوت کند، بایستی یک‌خرده دقت و تأمل کند؛ اما مطمئناً تا قبل از ترجمه‌ی ایشان، تا آنجا که من دیدم، ترجمه‌یی به این خوبی انجام نگرفته بود؛ ترجمه‌ی بسیار خوب و متینی است. شما خدمت بزرگی هم کردید. ترجمه‌ی قرآن واقعاً چیز بسیار مهم و باارزشی است.