[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در مراسم نوزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) - 1387/03/14
عنوان فیش : انقلاب اسلامی, معجزه
کلیدواژه(ها) : انقلاب اسلامی, معجزه
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
این انقلاب یك معجزه‌ی الهی بود.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان - 1381/02/11
عنوان فیش : ایمان, معجزه, آگاهی, آگاهی مردم, ایمان مردم
کلیدواژه(ها) : ایمان, معجزه, آگاهی, آگاهی مردم, ایمان مردم
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
وقتی ایمان با آگاهی همراه شد، معجزه می‌کند.

مربوط به :بیانات در خطبه‌‌های نمازجمعه - 1373/11/28
عنوان فیش : معجزه, دعا
کلیدواژه(ها) : معجزه, دعا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
معجزه در موارد استثنایی رخ می‌دهد و در غیرِ مواردِ استثنایی، دعا جور کننده‌ی روال عادّی است.

مربوط به :بیانات در جلسه بیست و هفتم تفسیر سوره بقره - 1371/02/30
عنوان فیش :امکان شاناسایی علت سحر و عدم امکان شناسایی علت معجزه /تفسیر ایه 23 سوره بقره
کلیدواژه(ها) : معجزه
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
س2: تفاوت سحر و معجزه در چیست؟
ج: همانطور که عرض شد: معجزه عبارت از: ارائه‌ی یک حقیقت و یک واقعیتی است، که بیننده، از آن واقعیت فقط خود آن پدیده را می‌بیند و از علل آن خبر ندارد و لذا قادر بر این نیست که آن علل را بشناسد. اما سحر، ارائه یک خیال و یک توهم است که به صورت واقعیت نشان داده می‌شود. مثلاً: در قضیه حضرت موسی (ع) کار حضرت موسی این بود که عصا را می‌انداخت و آن عصا به اذن الهی تبدیل به اژدهای حقیقی می‌شد. این معجزه البته یک علتی هم دارد و همانطور که گفتیم: نظام علیت بر او حاکم است، منتها چگونگی این علت را ما نمی‌شناسیم و چون در میان سؤالها یک سؤالی هم از علیت شده، بعداً آنرا عرض می‌کنم و توضیح بیشتری در ذیل آن سؤال خواهم داد، اما بهرحال آن عصای حضرت موسی عصا بود و تبدیل به اژدهای حقیقی شد و یا عصا را وقتی به سنگ زد، آن سنگ حقیقتاً شکافته شد و از آن دوازده چشمه‌ی جوشان آب بیرون آمد که هرکس از آن آب می‌خورد احساس رفع عطش می‌کرد، یعنی مواد آب وارد بدنش می‌شد و هیچ توهمی برایش وجود نداشت. یا آن وقتی که عصا را به دریا زد: «فاوحینا الی ام موسی ان اضرب بعصاک البحر فانفلق» (1)آن قسمت از دریا ناگهان تبدیل شد به دوازده راه، یعنی دوازده را کشیده شد وسط دریا و آن راهها در زمین کف دریا بود و در کنار آن راهها هم دیواره‌ای از آب حرکت می‌کرد و بنی‌اسرائیل از این راهها عبور کردند، ولذا اگر آن راهها یک چیزخیالی بود، از راه خیالی‌ی وسط دریا ممکن نبود بشود عبور کرد، پس این معجزه است. اما سحر مثل آن ریسمانها و عصاهای سحره‌ی فرعون است که آمدند انداختند و وقتی آن عصاها و ریسمانها را روی زمین ریختند کسانی که مشاهده می‌کردند به نظرشان می‌رسید آن ریسمانها و عصاها دارند حرکت می‌کنند، در حال که در واقع حرکت نمی کردند، لکن تأثیر سحر آن ساحر در چشم بینندگان حرکت ریسمانها را تداعی می‌کرد، ولذا قرآن می‌گوید: «یخیل الیه من سحر هم انها تسعی» (2) بر اثر سحر آن ساحران آنها به خیال‌شان می‌رسید که اینها دارند حرکت می‌کنند پس معجزه یک واقعیت و یک حقیقت است و سحر یک امر خیالی‌ی باطل و یک امر دروغین است و لذا در قرآن از همین سحر، ساحران فرعونی تعبیر به کید شده: «انما صنعو کید ساحر»(3) این یک مکاری و حیله‌گری، جادوگرانه بود و واقعیتی نداشت، «ولا یفلح الساحر حیث اتی» (4)ساحر پیروز نمی‌شود. فرض کنید، یک ساحری سحر می‌کند و مثلاً از دهان حیوانی مثل شتر وارد می‌شود و از مقعد او خارج می‌شود. ظاهراً شما می‌بینید که وارد دهان شتر شد. بعد هم از مقعدش بیرون آمد، آیا او واقعاً وارد معده‌ی این حیوان شد و روده‌ی بزرگ و روده‌ی کوچک را طی کرد و آمد بیرون؟! بلکه اصلاً چنین حرکتی اتفاق نیفتاده اما شما اینطور تصور می‌کنید، یا با سحر خودش همانطور که در داستانهای تاریخی نقل شده، ساحری سر یک کسی را از گردنش جدا می‌کرد بعد دوباره سر را می‌گذاشت سرجایش به حال عادی برمی‌گشت!! یعنی واقعاً این کشته شد؟ چنین چیزی ممکن نیست، و این سحر بود. حالا اینکه خود این سحر چگونه بدست می‌آید و آن ساحر از چه قدرتی برخوردار می‌شود که می‌تواند این تخیّل را در ذهن بینندگان ایجاد کند و خود آن یک بحث دیگری است و آن هم یکی از پدیده‌هائی است که یک نظام علیتی بر او حاکم است و گزافه و کتره نیست.
این علوم غریبه‌ای که وجود دارد اعم از سحر و شعبده و روشهای گوناگون پنج علم کیمیا و سیمیا و هیمیا و آن به اصطلاح علوم کله سر هر کدام اینها یک قوانین علیتی دارند، یعنی در نظام آفرینش هیچ چیزی بدون علت بوجود نمی‌آید، منتها علتش از سنخ هست و یک علت مخصوصی دارد که آن علت برای ما ناشناخته است، لکن راه تعلمش باز است و هر کس می‌تواند برود یاد بگیرد، ولذا پدیده‌ی حاصل از سحر این تفاوت را با پدیده‌ی حاصل از معجزه دارد، که عرض کردیم: پدیده‌ی ناشی از معجزه یک پدیده‌ی واقعی و یک پدیده‌ی حق و آن چیزی است که وجود او حقیقت دارد. دروغ نیست، اما آن پدیده‌ای که ناشی از جادو و سحر است او یک ناحق و غیر واقع است. که در تعبیر قرآنی به او می‌گویند باطل.
1 ) سوره مبارکه الشعراء آیه 63
فَأَوحَينا إِلىٰ موسىٰ أَنِ اضرِب بِعَصاكَ البَحرَ ۖ فَانفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرقٍ كَالطَّودِ العَظيمِ
ترجمه :
و بدنبال آن به موسی وحی کردیم: «عصایت را به دریا بزن!» (عصایش را به دریا زد،) و دریا از هم شکافته شد، و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود!

2 ) سوره مبارکه طه آیه 66
قالَ بَل أَلقوا ۖ فَإِذا حِبالُهُم وَعِصِيُّهُم يُخَيَّلُ إِلَيهِ مِن سِحرِهِم أَنَّها تَسعىٰ
ترجمه :
گفت: «شما اول بیفکنید!» در این هنگام طنابها و عصاهای آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر می‌رسید که حرکت می‌کند!

3 ) سوره مبارکه طه آیه 69
وَأَلقِ ما في يَمينِكَ تَلقَف ما صَنَعوا ۖ إِنَّما صَنَعوا كَيدُ ساحِرٍ ۖ وَلا يُفلِحُ السّاحِرُ حَيثُ أَتىٰ
ترجمه :
و آنچه را در دست راست داری بیفکن، تمام آنچه را ساخته‌اند می‌بلعد! آنچه ساخته‌اند تنها مکر ساحر است؛ و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!»

4 ) سوره مبارکه طه آیه 69
وَأَلقِ ما في يَمينِكَ تَلقَف ما صَنَعوا ۖ إِنَّما صَنَعوا كَيدُ ساحِرٍ ۖ وَلا يُفلِحُ السّاحِرُ حَيثُ أَتىٰ
ترجمه :
و آنچه را در دست راست داری بیفکن، تمام آنچه را ساخته‌اند می‌بلعد! آنچه ساخته‌اند تنها مکر ساحر است؛ و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!»


مربوط به :بیانات در جلسه بیست و پنجم تفسیر سوره بقره - 1371/02/16
عنوان فیش :ازبین نرفتن اعجاز معجزات در صورت کشف اسرار آن توسط دانش بشر / تفسیر سوره بقره آیات 23-24
کلیدواژه(ها) : معجزه
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
اما در پاسخ به نکته‌ای که گفته شد اگر روزی مثلاً دانش بشر به جایی برسد که آن علت ناشناخته‌ی تأثیرگزاری که با زدن عصای حضرت موسی (ع) به سنگ آب را از آن جاری کرد، بشناسد. آیا معجزه بودن آن کار از بین می‌رود یا نه؟
پاسخ این است که از بین نمی‌رود، زیرا چه معجزی از این بالاتر که انسان ]فی‌المثال حضرت موسی (ع)] کاری‌ را بکند که بعد از سه هزار سال دانش بشری بتواند به راز آن پی ببرد؟ این خودش معجزه بزرگی است و چیز کمی نیست. مثلاً فرض بفرمائید: وابری الاکمه والابرص (1) که در باب حضرت عیسی قرآن می‌گوید: پیسی و برص را معالجه می‌کرده، ممکن است دانش بشری و دانش پزشکی بتواند بیماری پیسی را علاج کند لکن این مربوط به دو هزار سال بعد از ان تاریخ است. بهرحال معجزه آن کاری است که از یک علتی ناشی می‌شود، منتها آن علت برای بشر شناخته شده نیست، ولو اینکه یک روزی برای بشر شناخته خواهد شد و ما اتفاقاً امیدواریم یک روزی بشر تمام این اسرار را بشناسد، کما اینکه تدریجاً هم دارد شناخته می‌شود.
آن روزی که قرآن فرمود: وبث فیهما من دابه (2) یعنی خدا جنبندگان را در زمین و آسمان قرار داد، آن روز بشر در آسمان جنبنده‌ای رانمی‌دید. ظاهراً آسمان یک سقفی بود با میخ‌های نورانی که همان ستاره‌ها باشند و از جنبنده در آنجا خبری نبود. اما امروز که بشر دارد آسمان را کشف می‌کند، فرضیات بشری احیاناً خبر از وجود موجودات و شرایط زیستی در بعضی از کرات دیگر می‌دهد و اینکه آن موجودات در کرات دیگر ممکن است دانش پیشرفته‌ای داشته باشند، امروز که دارد این فکر مطرح می‌شود ممکن است یک روزی هم کشف بشود، لکن وقتی کشف شد معجزه بودن قرآن را که هزاران سال قبل آمده یک حقیقتی را که بشر، حتی مغزش هم خطور نمی‌کرد. به این روشنی و قرصی بیان کرده از بین نمی‌برد. پس بنابراین: پاسخ این سئوال این است که اگر چنانچه پیشرفت دانش بشر به جایی برسد که اسرار معجزات را کشف کند معجزه بودن آن معجزات را در ظرف خودش از بین نمی‌برد.
1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 49
وَرَسولًا إِلىٰ بَني إِسرائيلَ أَنّي قَد جِئتُكُم بِآيَةٍ مِن رَبِّكُم ۖ أَنّي أَخلُقُ لَكُم مِنَ الطّينِ كَهَيئَةِ الطَّيرِ فَأَنفُخُ فيهِ فَيَكونُ طَيرًا بِإِذنِ اللَّهِ ۖ وَأُبرِئُ الأَكمَهَ وَالأَبرَصَ وَأُحيِي المَوتىٰ بِإِذنِ اللَّهِ ۖ وَأُنَبِّئُكُم بِما تَأكُلونَ وَما تَدَّخِرونَ في بُيوتِكُم ۚ إِنَّ في ذٰلِكَ لَآيَةً لَكُم إِن كُنتُم مُؤمِنينَ
ترجمه :
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوی بنی اسرائیل (قرار داده، که به آنها می‌گوید:) من نشانه‌ای از طرف پروردگار شما، برایتان آورده‌ام؛ من از گِل، چیزی به شکل پرنده می‌سازم؛ سپس در آن می‌دمم و به فرمان خدا، پرنده‌ای می‌گردد. و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلایان به برص [= پیسی‌] را بهبودی می‌بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده می‌کنم؛ و از آنچه می‌خورید، و در خانه‌های خود ذخیره می‌کنید، به شما خبر می‌دهم؛ مسلماً در اینها، نشانه‌ای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید!

2 ) سوره مبارکه الشورى آیه 29
وَمِن آياتِهِ خَلقُ السَّماواتِ وَالأَرضِ وَما بَثَّ فيهِما مِن دابَّةٍ ۚ وَهُوَ عَلىٰ جَمعِهِم إِذا يَشاءُ قَديرٌ
ترجمه :
و از آیات اوست آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر نموده؛ و او هرگاه بخواهد بر جمع آنها تواناست!


مربوط به :بیانات در جلسه بیست و پنجم تفسیر سوره بقره - 1371/02/16
عنوان فیش :متناقض نبودن معجزه با قانون علیت /تفسیر سوره بقره آیات 23-24
کلیدواژه(ها) : معجزه, حضرت ابراهیم ‏(علی نبینا و اله و علیه السلام)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
بسم‌الله الرحمن الرحیم
و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فأتو بسورهٍ من مثله و ادعوا شهداءکم من دون الله ان کنتم صادقین
فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقو النار التی وقودها الناس و الحجاره اعدت للکافرین (1)
(.......)بحث ما پیرامون کلمات همین آیه است، که جلسه‌ی قبل در باب معجزه یک بیانی را عرض کردم و اکنون یک کلمه‌ی تکمیلی، یا به عبارت دیگر توضیحی را عرض می‌کنم تا مطلب کاملاً روشن بشود. گفتم که معجزه نقض قانون علیت نیست، یعنی وقتی ما دیدیم فرضاً حضرت ابراهیم را انداختند در آتش و به نص صریح قرآن آتش او را نسوزاند: یا نارکونی برداً و سلاماً علی ابراهیم (2) ای آتش سرد و سلامت باش برای ابراهیم. اینجا آیا قانون علیت نقض شد در حالی که آتش علت سوزاندن است؟ چه شد که نسوزاند و آیا این سوزاندن شکسته شدن قانون علیت است؟ عرض کردیم که قانون علیت یک قانون عمومی است، منتها در حاشیه این حادثه یک حقایقی وجود دارد که آن حقایق از نظر ما پوشیده است: برای مثال، اگر بخواهیم به شکل خیلی ساده و واضحی مثال بزنیم، یک گل آتشی خیلی تندی را ما در اینجا برمی‌افروزیم، بعد یک جسمی را که خیس آب هست روی آن می‌اندازیم، اینجا آتش آن جسم خیس را نمی‌سوزاند و این حاکی از آن نیست که قانون علیت نقض شده، بلکه حکایت از این دارد که شرایط برای عملکرد آن قانون علیت موجود نیست، زیرا سوزاندن آتش جسم خارجی را، تابع یک شرایطی است و در همه حال آتش نمی‌سوزاند، لذا در صورتی که مانعی مثل آن، یا یک ماده‌ی عایق نداشته باشد می‌سوزاند، یا فرض کنید وقتی می‌گوئیم آتش علت سوزاندن است معنایش این نیست که آتش جسم خارجی را از هر فاصله‌ای می‌سوزاند، بلکه شرط اینکه قانون علیت در اینجا اثر بکند تماس است. یعنی جسم خارجی باید با آتش تماس پیدا کند تا آتش علت سوزاندن بشود. البته در این مثالی که زدیم نمی‌خواهیم بگوئیم حضرت ابراهیم را با آب خیس کرده بودند. یا یک عایقی به او چسبانده بودند، بلکه برای این است که توجه داشته باشید علت که موجد معلول است و قانون علیت که تحقق پیدا می‌کند این مطلق نیست و هر علتی معلول خود را شرایط خاصی ایجاد می‌کند. مثلاً فرض کنید رها کردن جسمی را از بالا، علتی برای فرود آمدن آن جسم است ، یعنی اگر یک جسمی را از بالا رها کنید فرود می‌آید، اما آیا در خلاء و آنجا که هوا وجود ندارد هم همینطور است؟ یا آن جایی که یک جسم جاذبه‌داری را در سطح فوقانی قرار داده باشیم بازهم همینطور است؟ یقیناً اینطور نیست و این علت، یعنی رها کردن از بالا معلول را که فرود آمدن است در شرایطی ایجاد می‌کند که از لحاظ طبیعی بایستی یک چیزهایی باشد و یک چیزهایی نباشد، ولذا اگر یک چیزی را رها کردیم که نیامد پائین، نباید بگوییم قانون علیت نقض شده، اینجا قانون علیت نقض نشده، بلکه یا شرایط عملکرد قانون علیت وجود ندارد و یا یک مانعی وجود دارد. در باب معجزات قضیه اینطور است یعنی وقتی ما مشاهده می‌کنیم ابراهیم را در آتش می‌اندازند، بعد قرآن می‌گوید فانجاه الله من النار (3) خدا او را از آتش نجات داد، نه اینکه از آتش آمد بیرون، بلکه در همان آتش بود و نجات پیدا کرد و این به معنا نیست که علیت آتش اینجا افاده‌ی معلول نکرد، یعنی معلول که سوزاندن بود از این علت تراوش نکرد، ولذا قانون علیت نقض نشد. ما یک چیزی از قانون علیت می‌دانیم، و آن اینست که آتش علت سوزاندن است،‌ ای بسا موانعی در اینجا وجود دارد، یا شرایط تحصیل نشده‌ای در اینجا باشد که این آتش آمادگی سوزاندن را ندارد، یعنی شرایط تأثیر این علت در ایجاد معلول وجود خارجی پیدا نمی‌کند، که البته همه‌ی اینها با قدرت الهی تحقق پیدا می‌کند.
ماحصل مطلب اینکه معجزه نقض قانون علیت نیست، اما نقض روال طبیعی‌ عملکرد قانون هست، یعنی عملکرد این قانون طبیعی بطور طبیعی عوض شده و آن شکلی که این کار، طبیعی انجام می‌گرفت، آن شکل نقض شده و این مانعی ندارد، یعنی جسمی مثل جسم حضرت ابراهیم را در حال معمولی وقتی در آتشی، مثل آن آتشی که برای ابراهیم افروخته بودند، اگر بیندازند کباب خواهد شد، این شکل طبیعی‌ قضیه است، اما آیا شکل طبیعی همه‌ی محتوای قانون علیت است؟ البته نه، بلکه بخشی از آن قانون علیت است که ما از او خبر داریم، که زیاد تکرار شده و زیاد اتفاق افتاده است. پس همه‌ی محتوای قانون علیت سوزاندن آتش این نیست که ما در طبیعت مشاهده می‌کنیم، ممکن است شکل دیگری هم وجود داشته باشد که حتماً وجود دارد و او همان شکل افتادن ابراهیم در آتش است، که در آنجا دیگر بدنِ مثل ابراهیم در مثل آنچنان آتشی نمی‌سوزد. اما این شرایط فوق طبیعی را که گفتیم نقض شکل طبیعی است، چه کسی بوجود می‌آورد؟ این را قدرت الهی برای قدرت نمایی بوجود می‌آورد، ولذا لازم نیست همیشه بوجود بیاورد، مثل قضیه اژدها شدن عصای حضرت موسی (ع) و بقیه معجزاتی که وجود دارد. پس بطور خلاصه عرض می‌کنیم: معجزه یک فعل و انفعالی است که خود آن فعل و انفعال از قانون الهی در طبیعت خارج نیست، منتها بشریت نه آن قانون را می‌شناسد، (لااقل در آن هنگامی که این واقع می‌شود) و نه توانائی دارد که آن قانون را تحقق ببخشد، یعنی آن فعل و انفعال را بوجود بیاورد، ولذا تنها چیزی که بشر از این قانون و اثر آن قانون احساس می‌کند خود آن فعل و انفعال است که در خارج اتفاق می‌افتد، او را فقط می‌تواند ببیند، اما اینکه تابع چه قانونی است؟ این را دیگر در معجزه نمی‌تواند ببیند و راز معجزه بودن هم به عجز آوردن مخاطبان است، یعنی مخاطبان نمی‌توانند تحلیل کنند که این چگونه اتفاق افتاد؟ مثل بیرون آمدن شتر از سینه‌ی کوه. در قضیه‌ی صالح که قومش از او خواستند از سینه‌ی کوه شتری را بیرون بیاورد در حالی که کرّه‌ای زائیده باشد و این معجزه انجام شد. طبیعی است که وقتی کرّه می‌خواهد زائیده شود یقیناً در رحم او بوجود می‌آید ورشد می‌کند و از مجرای رحم بیرون می‌آید ـ این کارها در شتر بطور طبیعی ممکن است یکسال طول بکشد. یعنی آن عاملی که موجب می‌شود این کرّه در شکم او بوجود بیاید و بعد رشد کند و بعد مجرای رحم آماده بشود در بیرون آمدن او، اینها در ظرف یکسال باید انجام بگیرد، اما عواملی را خدای متعال بوجود می‌آورد که این حادثه در ظرف یکساعت، یا در ظرف یکروز مثلاً انجام بگیرد، که البته این، آن قسمت آسانتر و تقریب به ذهن ما است، والاّ آن قسمت مشکل‌تر که ذهن ما از آن دور است بیرون آمدن از کوه است، حالا این کار فوق طبیعت را باعوامل و علل و فعل و انفعالاتی که همراه دارد خدای متعال چرا انجام می‌دهد؟ برای خاطر آن هدف و داعیه بزرگی است که پشت‌سر این قضیه هست وآن، اعتقاد و ایمان و هدایت جمع کثیری از انسانهاست که وابسته‌ی به این حادثه است. البته این چنین معجزاتی مربوط به همان زمانهاست، لکن در زمانهای بعدی اینگونه معجزه‌ها یا کمتر بوده، یا در مواردی اصلاً نبوده، یعنی هرچه به عقب‌‌تر برمی‌گردیم، می‌بینیم معجزات خلاف روال طبیعی‌ بیشتر می‌شود، برای اینکه سطح ذهنها و فکرها بسیار پائین بوده و کارآئی و میدان استدلال کمتر و محدودتر بوده است و چون بالاخره بایستی پیام الهی به بشر برسد و بشر باید به هدایت الهی هدایت بشود، اینها را می‌آورند تا ذهنها و عقلهای بشر را خاضع کنند، والاّ ممکن بود خدای متعال حالتی در آنها ایجاد کند مثل حالت خواب و حالت تخدیر که فکر را بپذیرند. لکن بشر می‌بایستی بفهمد و بپذیرد و برای فهمیدن و پذیرفتن او اگر استدلال و برهان به علت پائین بودن ذهنها کافی نبود حتماً یک چنین چیزی لازم است.
1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 23
وَإِن كُنتُم في رَيبٍ مِمّا نَزَّلنا عَلىٰ عَبدِنا فَأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَكُم مِن دونِ اللَّهِ إِن كُنتُم صادِقينَ
ترجمه :
و اگر در باره آنچه بر بنده خود [= پیامبر] نازل کرده‌ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را - غیر خدا - برای این کار، فرا خوانید اگر راست می‌گویید!

1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 24
فَإِن لَم تَفعَلوا وَلَن تَفعَلوا فَاتَّقُوا النّارَ الَّتي وَقودُهَا النّاسُ وَالحِجارَةُ ۖ أُعِدَّت لِلكافِرينَ
ترجمه :
پس اگر چنین نکنید - که هرگز نخواهید کرد - از آتشی بترسید که هیزم آن، بدنهای مردم (گنهکار) و سنگها [= بتها] است، و برای کافران، آماده شده است!

2 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 69
قُلنا يا نارُ كوني بَردًا وَسَلامًا عَلىٰ إِبراهيمَ
ترجمه :
(سرانجام او را به آتش افکندند؛ ولی ما) گفتیم: «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش!»

3 ) سوره مبارکه العنكبوت آیه 24
فَما كانَ جَوابَ قَومِهِ إِلّا أَن قالُوا اقتُلوهُ أَو حَرِّقوهُ فَأَنجاهُ اللَّهُ مِنَ النّارِ ۚ إِنَّ في ذٰلِكَ لَآياتٍ لِقَومٍ يُؤمِنونَ
ترجمه :
اما جواب قوم او [= ابراهیم‌] جز این نبود که گفتند: «او را بکشید یا بسوزانید!» ولی خداوند او را از آتش رهایی بخشید؛ در این ماجرا نشانه‌هایی است برای کسانی که ایمان می‌آورند.


مربوط به :بیانات در جلسه بیست و پنجم تفسیر سوره بقره - 1371/02/16
عنوان فیش :وجود تفاوت جوهری بین معجزات با فن رایج زمان خود/ تفسیر سوره بقره آیات 23-24
کلیدواژه(ها) : معجزه, قرآن
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
در باب قرآن، که عرض کردیم قرآن معجزه است و در معجزاتی از قبیل قرآن که تحدّی و نوعی به میدان مبارزه آمدن است، که بعضی از معجزات گذشته هم مثل معجزه‌ی حضرت موسی از همین قبیل است: چون در زمان حضرت موسی آنطور نوشتند و گفتند، بازار کارهای خارق‌العاده و جادوگری رواج زیادی داشته و با کارهای عجیبی که می‌کردند اذهان انسانها را بخودشان جذب می‌کردند. معجزه‌ی حضرت موسی هم که نوعی به میدان آمدن و مبارزه طلبیدن از آن کسانی است که اهل آن قدرت نمائی‌ها بودند، شبیه کار خود آنهاست. یعنی آنهاکارهایی و تردستی‌هایی می‌کردند که در یک نگاه عامیانه و سطحی میان کار آنها و کار حضرت موسی یک شباهتی وجود داشت. یعنی از نوع کار آنها: یا بگوییم شبیه کار آنها اما در سطح معجزه را حضرت موسی به عنوان مبارزه طلبی و به عنوان میدان‌داری در مقابل صاحبان این مایه اقتدار آنروز انجام داد.
زمان حضرت عیسی دوران رونق و رواج دانش پزشکی و پدید آمدن پزشکان بزرگ و معروف دنیاست که در سطح امپراطوری رم بخصوص امثال: بقراط و جالینوس و امثالهم یا کسانی که پیش از اینها بودند. مایه‌های پزشکی و شفا دادن بیماران رایج بوده، لذا معجزه‌ی حضرت عیسی برای قانع کردن و گرفتن میدان از دست طرف دیگر معجزه‌ای از سنخ همانهاست، یعنی به حسب بینش سطحی و عامیانه شبیه کار همانها بود، آنها مریض را معالجه می‌کردند،‌حضرت عیسی مریض لاعلاج را شفا می‌داد، یا مثلاً کور مادرزاد را بینا می‌کرد و یا مرده را زنده می‌کرد، یعنی چیزی در همان میدان، منتها در سطح بالاتر، که وقتی ما به معجزات پیغمبران گذشته نگاه می‌کنیم، می‌بینیم: قرآن هم همینطور است.
در محیط نزول قرآن آن چیزی که مایه‌ی تفاخر و آیت تقدم بی‌قید و شرط به حساب می‌آمد سخن و سخنوری بود، یعنی بزرگان قبایل و حتی شاهزاده‌های عربی و امیرزادگان عربی‌همان دوران، هنر مهم‌شان سخنوری بود. مثل امرء و القیس که خودش یک امیر و شاهزاده‌ای بود، اما در عین حال معروفیتش به شعر اوست. و گفتیم که مردم عرب، مردم باذوق و شعر فهم بودند، در مقابل شعر به هیجان می‌آمدند و تحت تأثیر قرار می‌گرفتند، و همه کاری را شعر می‌کرد، لذا در نوع کار خود آنها در آن ساخت و صحنه، قرآن که از نوع زبان است می‌آید و در همه‌ی این نوع معجزه‌ها که میدان داری و تحدّی و مبارزه‌طلبی نسبت به فن رایج زمان در آنها هست یک نکته‌ای وجود دارد، و آن این است: که اگر چه معجزه در آن میدان است و به نظر عامیانه در همان سطح و از آن سنخ کار است، اما یک تفاوت جوهری با آن کارها دارد، ظاهر قضیه مثل هم است و یک آدم عامی وقتی نگاه می‌کند. این دو کار را شبیه هم می‌بیند، مثلاً وقتی حضرت موسی عصا را می‌انداخت روی زمین عصا تبدیل به یک مار بزرگ می‌شد.
فاذا هی حیه تسعی (1) یک ماری که در حال حرکت کردن و جولان دادن و تکاپو بود. وقتی جادوگران را آوردند برای مقابله، آنها هم کارهایی از همین قبیل کردند: فاذا حبالهم و عصیهم یخیل الیه من سحر هم انها تسعی (2) آنها هم عصا و ریسمان داشتند عصاها و ریسمانها را می‌انداختند روی زمین و کسی که نگاه می‌کرد خیال می‌کرد اینها دارند حرکت می‌کنند. یعنی ظاهر کار شبیه هم بود و فرعون و پیروانش وقتی دیدند در مقابل کاری که موسی با یک عصا کرده بود، اینها هم عصاها و ریسمانهای متعددی را روی زمین ریختند، وِلوِله‌ای شد و در آن فضا هرکس نگاه می‌کرد خیال می‌کرد بر اثر جادوگری آنها آن ریسمانها و چوبدست‌ها دارد حرکت می‌کند، یعنی اینها با چشم عادی و معمولی با هم تفاوتی ندارند، اما خود اهل فن و آن کسی که ساحر است که خودش اینها را درست کرده، او وقتی می‌بیند. می‌فهمد چیزی را که پیغمبر آورده از نوع اینها نیست و ملتفت می‌شود یک فرق جوهری باهم دارند، اگر چه به ظاهر و با دید عامیانه در یک میدان و از یک سنخند، اما دارای یک تقاوت مرحله‌ای و جوهری‌اند، ولذا وقتی عصای موسی افتاد روی زمین و اوهم شروع کرد به حرکت کردن همین که چشم جادوگران به آن عصا افتاد، گفتند این غیر از کار ماست و بلافاصله قبل از اینکه مردم عادی بفهمند معجزه است ایمان آوردند، چون کار خودشان را به خوبی می‌شناختند و در مورد معجزه حضرت عیسی (ع) هم این امر صادق بود، یعنی تفاوت بین شفا دادن کور مادرزاد با شفا دادن کسی که چشم داشته و نابینا شده زیاد است و این دومی یک چیز کاملاً ممکن است، لکن آن اولی که به نظر ناممکن می‌آید را حضرت عیسی انجام می‌داد.
در مورد پیغمبر خاتم (ص) هم عیناً همینطور است. یعنی قرآن را یک کسی که آشنا به فنون فصاحت و بلاغت و اهل بیان و سخنوری نیست، شاید وقتی نگاه می‌کند تفاوت او را با یک سخن عربی، بخصوص اگر آن سخن عربی دارای زر و زیورهای بیانی باشد چندان نمی‌فهمد، اما آن کسانی که خودشان اهل سخنوری بودند همین که سخن قرآن مطرح می‌شد آنها می‌دیدند یکچیز فوق‌العاده‌ای است و از نوع کار آنها نیست. ایمان می‌آوردند. البته بعضی هم که خیلی لجوج و عنود بودند یک چیزی می‌گفتند و ایمان نمی‌آوردند، بالاخره:
هر درونی کو خیال‌اندیش شد چون دلیل آری خیالش بیش شد
این هم یک نکته در مورد معجزه بودن قرآن .
1 ) سوره مبارکه طه آیه 20
فَأَلقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسعىٰ
ترجمه :
پس موسی آن (عصا) را افکند، که ناگهان اژدهایی شد که به هر سو می‌شتافت.

2 ) سوره مبارکه طه آیه 66
قالَ بَل أَلقوا ۖ فَإِذا حِبالُهُم وَعِصِيُّهُم يُخَيَّلُ إِلَيهِ مِن سِحرِهِم أَنَّها تَسعىٰ
ترجمه :
گفت: «شما اول بیفکنید!» در این هنگام طنابها و عصاهای آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر می‌رسید که حرکت می‌کند!


مربوط به :بیانات در جمع فرماندهان و کارکنان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مناسبت ۲۸ صفر - 1367/07/17
عنوان فیش :مبعوث نشدن پیامبر در سرزمین‌های متمدّن؛ یکى از شگردهاى الهى
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), معجزه, عبرت‌های تاریخ
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
یکى از شگردهاى الهى[این] است که پیغمبر را در قلب شهرهاى بزرگ و متمکّن و متمدّن مبعوث نکرد، در زیر سایه‌‌ى ‌قدرتهاى جبّار و ستمگر و مسلّط مبعوث نکرد. شاید اگر این رسالت مثلاً در تیسفون یا در هر گوشه‌‌ى کشور ساسانى به ‌وجود مى‌‌آمد یا در امپراتورى روم، اصلاً نمیگذاشتند که این نهال در زمین ریشه بدواند، او را قلع‌و‌قمع میکردند. خداى ‌متعال این شجره‌‌ى طیّبه را در جایى غَرس کرد که این فرصت را پیدا کند که ریشه بدواند و آن ‌‌وقتى قدرتهاى بزرگ ‌بفهمند چه شده و چه اتّفاقى افتاده که دیگر قادر به قلع‌و‌قمع این شجره‌‌ى طیّبه نباشند؛ این حقیقتاً یکى از آن مکرهاى ‌الهى است که «وَ مَکَروا وَ مَکَرَ الله»(1) و «اِنَّ‌هُم یَکیدونَ کَیدًا × وَاَکـیدُ کَیدًا»؛ این یک شگرد الهى است. وضع حجاز در ‌آن روزگار طورى بود که یک حکومت مستقل و متمرکز مثل حکومتهاى معمولى دنیا نداشت؛ یک حکومت قبایلى بود، ‌حاکمیّت دست قبایل بود، قدرت تقسیم شده بود؛ آن‌چنان نبود که یک دستگاه مرتّب و منظّمى وجود داشته باشد و بتوانند ‌هر کارى را فوراً انجام بدهند.‌
1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 54
وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ
ترجمه :
و (یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش،) نقشه کشیدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چاره‌جویی کرد؛ و خداوند، بهترین چاره‌جویان است.

2 ) سوره مبارکه الطارق آیه 15
إِنَّهُم يَكيدونَ كَيدًا
ترجمه :
آنها پیوسته حیله می‌کنند،

2 ) سوره مبارکه الطارق آیه 16
وَأَكيدُ كَيدًا
ترجمه :
و من هم در برابر آنها چاره می‌کنم!