[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران حج - 1398/04/12
عنوان فیش :آبروبخشی حاجی ایرانی به هویت ملی
کلیدواژه(ها) : حجاج, هویت ملی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
یکی از چیزهای مهمّی که حجّاج ایرانی باید به آن توجّه کنند، این است که حاجی ایرانی باید به ملّیّت ایرانی و هویّت ایرانی و جمهوری اسلامی ایران آبرو ببخشد؛ کونوا لَنا زَینا.(1) رفتار حاجی ایرانی -چه رفتاری که با دوستانش دارد، در سلوک طبیعی زندگی‌اش دارد، با وقار، با متانت، با رفتار عاقلانه، خردمندانه؛ چه رفتاری که با بقیّه‌ی فرقه‌ها و ملّتها و مانند اینها دارد، محبّت، منطق، استدلال، رفتار محترمانه؛ در همه‌ی اینها- باید نشان بدهد برجستگی خُلقیّات اجتماعی ملّت ایران را؛ این واقعاً یک چیز مهمّی است. باز در روایات ما از طرف ائمّه (علیهم ‌السّلام) به شیعیان تأکید زیادی شده است که رفتارتان را، گفتارتان را، برخوردتان را، مُداراتتان را با بقیّه‌ی مسلمانها جوری کنید که مایه‌ی آبرو باشید، مایه‌ی عزّت باشید.
1 )
امالی، شیخ صدوق، ص ۴۰۰؛
 امالی، شیخ طوسی، ص ۴۴۰؛ 
مشكاة الأنوار في غرر الأخبار،طبرسى، على بن حسن‏، ص ۸۸؛
 بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۶۸ص ۳۱۰؛

دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ مَعَاشِرَ الشِّيعَةِ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ كُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِيحِ الْقَوْلِ.
ترجمه :
سليمان بن مهران گويد روزى شرفياب حضور امام صادق (ع) شدم و چند تن از شيعیان آنجا بودند و شنيدم ميفرمود اى گروه شيعه زينت ما باشيد و زشتى ما نباشيد با مردم خوش زبانى كنيد و زبان خود نگهداريد و از زياده‏ گوئى و بدگوئى بازش داريد.


مربوط به :پیام به حجاج بیت‌الله‌الحرام - 1394/07/01
عنوان فیش :نخستین وظیفه حج‌گزار، تأمّل در لبّیک‌هایی است که میگوید
کلیدواژه(ها) : حج, حجاج, پیام حج
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
و سلام بر کعبه‌ی شریف، پایگاه توحید و مطاف مؤمنان و مهبط فرشتگان؛ و سلام بر مسجدالحرام و عرفات و مشعر و منا؛ و سلام بر دلهای خاشع و زبانهای ذاکر و چشمهای به بصیرت گشوده و اندیشه‌های به عبرت راه یافته؛ و سلام بر شما حج‌گزاران سعادتمند که توفیق لبّیک‌گویی به فراخوان الهی یافته و بر سر این سفره‌ی پُرنعمت نشسته‌اید.

نخستین وظیفه، تأمّلی در این لبّیک جهانی و تاریخی و همیشگی است: اِنَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ لَکَ وَ المُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک؛(۱) همه‌ی ستایشها و سپاسها از آنِ او، همه‌ی نعمتها از سوی او، و همه‌ی مُلک و قدرت متعلّق به اوست. این است نگاهی که به حج‌گزار در آغازین گامِ این فریضه‌ی پُرمغز و پُرمعنا داده میشود و ادامه‌ی این مناسک، هماهنگ با آن، شکل میگیرد و آنگاه همچون تعلیمی ماندگار و درسی فراموش‌نشدنی در برابر او گذاشته و تنظیم برنامه‌ی زندگی بر پایه‌ی آن، از او خواسته میشود. فرا گرفتنِ این درس بزرگ و عمل به آن، همان سرچشمه‌ی بابرکتی است که میتواند زندگی مسلمانان را طراوت و حیات و پویایی بخشد و آنان را از گرفتاری‌هایی که بدان دچارند -در این دوران و در همه‌ی دورانها- برَهاند. بُت نفسانیّت و کبر و شهوت، بت سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری، بت استکبار جهانی، بت تنبلی و بی‌مسئولیّتی، و همه‌ی بتهای خوارکننده‌ی جانِ گرامی انسانی، با این غریو ابراهیمی -آنگاه که از عمق دل برآید و برنامه‌ی زندگی شود- شکسته خواهد شد و آزادی و عزّت و سلامت، به جای وابستگی و سختی و محنت خواهد نشست.
برادران و خواهران حج‌گزار از هر ملّت و هر کشوری، در این کلمه‌ی حکمت‌آموز الهی بیندیشند و با نگاه دقیق به گرفتاری‌های دنیای اسلام بویژه در غرب آسیا و شمال آفریقا، برای خود با توجّه به ظرفیّتها و امکانات شخصی و محیطی، وظیفه و مسئولیّتی تعریف کنند و در آن بکوشند.
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 335؛
من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 325؛
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏5، ص: 84؛

عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: التَّلْبِيَةُ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ دَاعِياً إِلَى دَارِ السَّلَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إِلَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَ الْمَعَادُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْكَ...
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران حج - 1371/02/16
عنوان فیش :حج، فرصتی برای دوری از دنیا و توجه به معنویات
کلیدواژه(ها) : حجاج, منافع حج
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
حج، یک فرصت بسیار خوب است که انسان بتواند از دنیا و زخارف دنیا و وابستگیها و طبقه‌بندیها و خطکشیها و همه آن چیزهایی که او را از معنا دور میکند و به مادیّت و خودپرستی نزدیک میکند، جدا شود؛ دور شود، و به خدا نزدیک شود. این، یک فرصت است. نه این‌که همه این کار را میکنند. نه این‌که همه این توفیق را برای خودشان فراهم میکنند یا از آن استفاده میکنند. ولی باید سعی کنیم. این، اصل قضیه است. «و یذکروا اسم الله فی ایام معلومات(1)»؛ اسم و یاد خدا را همواره باید در نظر داشته باشیم. از شروع حرکت از وطن تا رسیدن به خانه خدا، تا شروع مناسک، تا اثنای آن روزهای حسّاس و تا پایان کار، دائماً یک چیز به یاد حاجی و زائر خانه خدا باید باشد و آن این‌که رضای الهی را کسب کند؛ از گناهان توبه کند؛ از آنچه او را از خدا دور میکند، رو بگرداند و به خدا رو بیاورد. اگر به خدا رو کردیم، خدا راه را باز میکند. «و ان الرّاحل الیک قریب المسافه.» (2) یک قدم به سمت خدا برداشتن، دلِ انسان را روشن میکند؛ به انسان فتوح میبخشد؛ زنگارها را از جلو بصیرت انسان میزداید و قدم بعدی و ادامه راه را برای انسان راحت‌تر میکند. این، همان موضوع اساسی در جنبه فردی این مسأله است. هیچ چیز جای این را نخواهد گرفت.
1 )
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 582؛
إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج‏1، ص: 67؛
مفاتیح الجنان ، دعای ابوحمزه ثمالی؛

رَوَى أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ ص يُصَلِّي عَامَّةَ اللَّيْلِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِذَا كَانَ السَّحَرُ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاء... اللَّهُمَّ إِنِّي‏ أَجِدُ سُبُلَ الْمَطَالِبِ إِلَيْكَ مُشْرَعَةً وَ مَنَاهِلَ الرَّجَاءِ إِلَيْكَ مُتْرَعَةً وَ الِاسْتِعَانَةَ بِفَضْلِكَ لِمَنْ أَمَّلَكَ مُبَاحَةً وَ أَبْوَابَ الدُّعَاءِ إِلَيْكَ لِلصَّارِخِينَ مَفْتُوحَةً وَ أَعْلَمُ أَنَّكَ لِلرَّاجِي بِمَوْضِعِ إِجَابَةِ وَ لِلْمَلْهُوفِينَ بِمَرْصَدِ إِغَاثَةٍ وَ أَنَّ فِي اللَّهْفِ إِلَى جُودِكَ وَ الرِّضَا بِقَضَائِكَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْبَاخِلِينَ وَ مَنْدُوحَةً عَمَّا فِي أَيْدِي الْمُسْتَأْثِرِينَ وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَكَ وَ قَدْ قَصَدْتُ إِلَيْكَ بِطَلِبَتِي وَ تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِحَاجَتِي وَ جَعَلْتُ بِكَ اسْتِغَاثَتِي وَ بِدُعَائِكَ تَوَسُّلِي مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِكَ مِنِّي وَ لَا اسْتِيجَابٍ لِعَفْوِكَ عَنِّي بَلْ لِثِقَتِي بِكَرَمِكَ وَ سُكُونِي إِلَى صِدْقِ وَعْدِكَ وَ لَجَئِي إِلَى الْإِيمَانِ بِتَوْحِيدِكَ وَ ثِقَتِي بِمَعْرِفَتِكَ مِنِّي أَنْ لَا رَبَّ لِي غَيْرُكَ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ ...
ترجمه :
اى خدا!من راه حوايج خلق را به سوى تو باز مى‌بينم و چشم‌هاى اميد بندگان را به درگاهت پرآب مى‌يابم و يارى جستن به فضل و كرمت براى هركس كه به تو آرزومند است مباح و آسان است و درهاى دعاى فريادخواهان به سوى تو باز است و محققا مى‌دانم كه تو براى حاجت اميدواران اجابت‌كننده‌اى و به حال پريشان‌خاطران فريادرسى؛و مى‌دانم كه در ناليدن به درگاه جود و احسانت و در رضاى به قضا و قدرتت بهترين عوض است از بخل مردم بخيل و بى‌نيازى است از اندوخته‌ى در دست دنياطلبان؛و هركه به سوى تو سفر كند راهش بسيار نزديك است و تو از نظر بصيرت خلق پنهان نيستى،جز آن‌كه آمال و آرزوهايى كه به غير تو دارند حجاب آنها از شهود جمالت گرديده است. و من جوياى توام و در حوايجم رو به تو آورده‌ام و به درگاه تو استغاثه مى‌كنم و پناه مى‌جويم و در دعا متوسل به لطف توام بدون آن‌كه لايق آن باشم كه دعاى مرا مستجاب كنى يا مستوجب عفو و بخشايشت گردانى،بلكه توجهم به تو به صرف كرم و احسان توست و اطمينان خاطرم به صدق وعده‌ى(لطف)تو و پناهم بر ايمان به يكتايى توست و يقينم به معرفت حضرتت كه مى‌دانم مرا پروردگارى غير تو نيست و جز تو خدايى نخواهد بود تو يكتا و بى‌شريكى. اى خدا!تو خود فرمودى و سخن تو حق و وعدۀ تو حقيقت است.فرمودى هرچه مى‌خواهيد از فضل و كرم خدا بخواهيد كه خدا به شما بندگان هميشه مهربان است.

1 ) سوره مبارکه الحج آیه 28
لِيَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم وَيَذكُرُوا اسمَ اللَّهِ في أَيّامٍ مَعلوماتٍ عَلىٰ ما رَزَقَهُم مِن بَهيمَةِ الأَنعامِ ۖ فَكُلوا مِنها وَأَطعِمُوا البائِسَ الفَقيرَ
ترجمه :
تا شاهد منافع گوناگون خویش (در این برنامه حیاتبخش) باشند؛ و در ایّام معیّنی نام خدا را، بر چهارپایانی که به آنان داده است، (به هنگام قربانی‌کردن) ببرند؛ پس از گوشت آنها بخورید؛ و بینوای فقیر را نیز اطعام نمایید!


مربوط به :خطبه‌ اول نماز جمعه تهران - 1366/05/23
عنوان فیش :بیان مسائل سیاسی در حج توسط پیامبر صلی الله علیه و آله
کلیدواژه(ها) : حج, حجاج, برائت از مشرکین, امامت و ولایت, عید غدیر
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
حادثه عبارت است از اینکه رسول خدا در سال دهم از هجرت به حجِّ مشرّف شدند، با جمعى از مسلمانان از مدینه و از سایر نقاط جزیره‌العرب که مسلمان شده بودند. در این سفر پیغمبر اکرم از حج خانه‌ى خدا براى بیان مفاهیم اسلامى، چه سیاسى، چه نظامى، چه اخلاقى و چه اعتقادى استفاده‌ى کامل و شایان توجّهى کردند. دو سخنرانى از رسول خدا در منى (1) نقل شده است که یکى ظاهراً در روز دهم یا همان حول‌وحوش روز دهم است و یکى در پایان ایّام تشریق که تصریح شده؛ و به نظر میرسد که این، دو سخنرانى است و نه یک سخنرانى. در این سخنرانى‌ها رسول خدا تقریباً همه‌ى مطالب عمده‌اى را که مسلمانان باید به آن توجّه عمیق بکنند، بیان کردند که عمدتاً مسائل سیاسى است که انسان بخوبى درک میکند این کسانى که امروز در دنیاى اسلام حج را جداى از مسائل سیاسى قلمداد میکنند و تصوّر میکنند که در حج فقط باید عبادت به معناى رایج و عادّى آن داشت و هر کار سیاسى را خارج از قواره‌ى حج به‌حساب مى‌آورند، چقدر از تاریخ اسلام و از سیره‌ى نبىّ اکرم دور و بیگانه‌اند. مطالبى که رسول خدا در این سخنرانى‌ها بیان کردند که در نوع کتب شیعه و سنّى هم نقل شده، اجمالى از این مطالب اینها است:

اوّلاً درباره‌ى جهاد حرف میزنند و جهاد با مشرکین و کفّار را مطرح میکنند و اعلام میکنند که این جهاد ادامه خواهد داشت تا وقتى که کلمه‌ى لااله‌الاّالله‌ همه‌گیر بشود. درباره‌ى وحدت اسلامى رسول خدا در این سخنرانى‌ها مطالبى را بیان فرمودند و تصریح کردند که نبادا مسلمانها دچار جنگ داخلى بشوند، و بر وحدت مسلمین و انسجام مسلمین اصرار ورزیدند. در مورد ارزشهاى جاهلیّت با بیان صریحى تصریح کرده‌اند که این ارزشها از نظر اسلام ناچیز و صفر محسوب میشود و ارزش نیست: الا و کلّ مأثرة فى الجاهلیّة تحت قدمىّ هاتین. هر ارزشى، هر شرافتى را که در جاهلیّت ارزش محسوب میشد، من در این لحظه زیر پاى خودم قرار دادم. ارزشهاى جاهلى را بکلّى نفى کردند؛ اختلافات مالى‌اى که بین مسلمانها از دوران جاهلیّت باقى مانده بود، مثلاً کسى به کسى قرض داده بود و از او بهره‌ى پول خودش را و رباى مال خودش را طلبگار بود، نفى کردند، نسخ کردند؛ الا و انّ کلّ ربا من الجاهلیّة فهو -ظاهراً با همین تعبیر که- تحت قدمىّ هاتین. و اوّلین بهره‌ى پولى که، اوّلین طلب ربوى‌اى که من بر میدارم، طلبهاى رَبَوى عمویم عبّاس است که در جاهلیّت ایشان قرض میداده و طلبکار بوده از خیلى‌ها؛ فرمودند اینها را من برداشتم، نسخ کردم. ارزش تقوا را به‌عنوان برترین ارزش اسلامى باز تکرار کردند و تصریح کردند که هیچ‌کس بر هیچ‌کس دیگر جز به برکت تقوا و پرهیزکارى ترجیحى ندارد. لزوم نصیحت ائمّة المسلمین یعنى دخالت در مسائل سیاسى و اعلام نظر به زمامداران و پیشوایان را مطرح کردند و آن را به‌عنوان یک فریضه اعلام کردند که همه‌ى مسلمین موظّفند نظرات خیرخواهانه‌ى خودشان را به زمامداران اسلامى بیان کنند و اعلان کنند، که ملاحظه میکنید تمام این مطالب، مطالبى سیاسى است که لابد اگر پلیس رژیم سعودى در آن حادثه حضور میداشت، باید حمله میکرد به اجتماعى که رسول خدا مشغول صحبت و نطق هستند و آن حضرت و مستمعین را تار و مار میکرد که اینها دارند سیاست را داخل حج میکنند. پیغمبر اکرم مسائل عمده‌ى سیاسى و اجتماعى جهان اسلام را در این سخنرانى‌ها بیان کردند و در همین سخنرانى‌ها حدیث ثقلین را هم ذکر کردند که حدیث ثقلین این است که فرمودند من وقتى از میان شما رفتم، دو چیز گران‌بها در میان شما میگذارم: کتابُ الله‌ وَ عِترَتى؛ قرآن را و عترتم را. بعد دو انگشت سبّابه‌شان را پهلوى هم قرار دادند و فرمودند آن دو مثل این دو هستند که دو انگشت سبّابه هیچ تفاوتى با همدیگر ندارند. بعد فرمودند مثل این دو نیستند، انگشت سبّابه و وُسطاى یک دستشان را بلند کردند، گفتند من عترت و کتاب را مثل این دو نمیدانم که انگشت سبّابه و وُسطى یکى از یکى بلندتر است بلکه مثل دو انگشت سبّابه‌اند که هیچ‌کدام بر آن دیگرى ترجیحى ندارد و مسئله‌ى عترت را -که حالا در این باره صحبت خواهم کرد- مطرح کردند و بعد از اینکه اعمال حج انجام گرفت، بلافاصله راه افتادند طرف مدینه؛ در بین راه در سر یک سه‌راهى که باید قوافل مدینه از قوافل یمن از هم جدا میشدند، در محلّى به نام غدیر خم حضرت ایستادند و در حالى که نقل میکنند شاهدان و حاضران حادثه که هوا به قدرى داغ بود که اگر گوشت را روى زمین مى‌انداختند کباب میشد، در یک چنین وضعیّتى، حضرت میروند روى بلندى مى‌ایستند تا مردم تدریجاً جمع میشوند، وقتى مى‌بینند همه جمع شدند، مسئله‌ى ولایت را، «وَ مَن کنتُ مَولاه فَهذا عَلِىٌّ مَولاه»را اعلان میکنند و دست امیرالمؤمنین را میگیرند بلند میکنند، این‌جور که همه ببینند و در روایات متعدّد هست که زیر بغل پیغمبر و زیر بغل علىّ‌بن‌ابى‌طالب دیده شد وقتى که دست را بلند کردند، براى اینکه به همه نشان بدهند. این اجمالى از حادثه است.
1 )
تفسير القمي، ج‏1، ص: 171؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏37، ص: 115؛

يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ قال نزلت هذه الآية في علي وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ- وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ‏ قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي مُنْصَرَفِ رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْ حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَ حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ ص حِجَّةَ الْوَدَاعِ لِتَمَامِ عَشْرِ حِجَجٍ مِنْ مَقْدَمِهِ الْمَدِينَةَ فَكَانَ مِنْ قَوْلِهِ بِمِنًى أَنْ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: «أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِي وَ اعْقِلُوهُ عَنِّي فَإِنِّي لَا أَدْرِي لَعَلِّي لَا أَلْقَاكُمْ بَعْدَ عَامِي هَذَا، ثُمَّ قَالَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَيُّ يَوْمٍ أَعْظَمُ حُرْمَةً قَالَ النَّاسُ هَذَا الْيَوْمُ، قَالَ فَأَيُّ شَهْرٍ قَالَ النَّاسُ هَذَا، قَالَ وَ أَيُّ بَلَدٍ أَعْظَمُ حُرْمَةً قَالُوا بَلَدُنَا هَذَا، قَالَ فَإِنَّ دِمَاءَكُمْ وَ أَمْوَالَكُمْ وَ أَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ- كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا فِي شَهْرِكُمْ هَذَا- فِي بَلَدِكُمْ هَذَا إِلَى يَوْمِ تَلْقَوْنَ رَبَّكُمْ- فَيَسْأَلُكُمْ عَنْ أَعْمَالِكُمْ، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ أَيُّهَا النَّاسُ قَالُوا نَعَمْ، قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ، ثُمَّ قَالَ أَلَا وَ كُلُّ مَأْثُرَةٍ أَوْ بِدْعَةٍ كَانَتْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ أَوْ دَمٍ أَوْ مَالٍ فَهُوَ تَحْتَ قَدَمَيَّ هَاتَيْنِ، لَيْسَ أَحَدٌ أَكْرَمَ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِالتَّقْوَى، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ قَالُوا نَعَمْ، قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ، ثُمَّ قَالَ أَلَا وَ كُلُّ رِبًا كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ، وَ أَوَّلُ مَوْضُوعٍ مِنْهُ رِبَا الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، أَلَا وَ كُلُّ دَمٍ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ، وَ أَوَّلُ مَوْضُوعٍ دَمُ رَبِيعَةَ، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ قَالُوا نَعَمْ، قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ، ثُمَّ قَالَ أَلَا وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ يَئِسَ أَنْ يُعْبَدَ بِأَرْضِكُمْ هَذِهِ- وَ لَكِنَّهُ رَاضٍ بِمَا تَحْتَقِرُونَ مِنْ أَعْمَالِكُمْ، أَلَا وَ إِنَّهُ إِذَا أُطِيعَ فَقَدْ عُبِدَ، أَلَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الْمُسْلِمَ أَخُو الْمُسْلِمِ حَقّاً، لَا يَحِلُّ لِامْرِئٍ مُسْلِمٍ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ مَالُهُ- إِلَّا مَا أَعْطَاهُ بِطِيبَةِ
ترجمه :