[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار اعضای هیئت علمی پنجمین کنگره جهانی حضرت رضا علیهالسلام - 1403/02/19 عنوان فیش :هدف ائمه ایجاد حکومت اسلامی بود کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام), حکومت اسلامی, ساختن جامعه دینی, انسان ۲۵۰ ساله نوع(ها) : حدیث متن فیش : وقتی که به امام حسن مجتبیٰ (سلام الله علیه) اعتراض کردند که چرا شما صلح کردید، از جملهی حرفهایی که مکرّراً از حضرت مجتبیٰ نقل شده این است که میفرماید: «ما تَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ اِلیٰ حین»؛(1) این [کار] یک زمان دارد، یک اَمَد دارد، یک سرآمد دارد. شما چه میدانید؟ یعنی این وعده است. آن وقت در روایت امام این وعده مشخّص شده؛ در روایت است: اِنَّ اللهَ جَعَلَ هذَا الاَمر فی سَنَةِ سَبعین. امام مجتبیٰ سال ۴۰، ۴۱ این حرف را زدند، بنا بوده سال ۷۰ قیام انجام بگیرد و حکومت اسلامی تشکیل بشود؛ در تقدیر الهی این بوده که این کار انجام بگیرد. بعد میفرماید: «فَلَمّا قُتِلَ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلَامُ اِشتَدَّ غَضَبُ اللَهِ عَلَی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَه»؛(2) وقتی در سال ۶۱ ــ محرّم ۶۱ ــ حضرت به شهادت رسیدند، این کار عقب افتاد؛ این [کار] بنا بود سال ۷۰ انجام بگیرد، [امّا] به خاطر شهادت سیّدالشّهدا و عوامل بیرونیای که طبعاً مترتّب بر این معنا میشد، این کار عقب افتاد. حالا در تعبیر روایت، «اِشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلَی اَهلِ الاَرض» است، امّا میدانیم که این «اشتداد غضب» و آنچه بر آن مترتّب میشود، با همین عوامل ظاهری و علل و عوامل معمولی تطبیق میکند؛ عوامل معمولیاش این است، که باز در یک روایت دیگر هست که: اِرتَدَّ النّاسُ بَعدَ الحُسَینِ اِلّا ثَلاثَة؛ «اِرتَدَّ» نه به معنایی که از دین برگشتند، یعنی بعد از امام حسین، شیعه از این راهی که داشت میرفت مردّد شد؛ یعنی با این وضع چه جوری میشود رفت؛ مگر سه نفر: یحییبنامّطویل [و دو نفر دیگر]؛ سه نفر بیشتر نماندند. حضرت صادق میفرماید: «ثُمَّ اِنَّ النّاسَ لَحِقوا وَ کَثُروا»،(3) سی سال زحمت امام سجّاد و بعد حضرت باقر، نتیجهاش این شده که این [تعداد بیشتر شد]... خب بعد در [ادامهی] همان روایتی که داشتم میخواندم، خدای متعال آن امر حکومت را که سال ۷۰ قرار بود اتّفاق بیفتد، به تأخیر انداخت به سال ۱۴۰؛ «فَاَخَّرَهُ اِلی اَربَعینَ وَ مِائَة».(4) سال ۱۴۰، سال زندگی امام صادق است دیگر؛ حضرت [سال] ۱۴۸ از دنیا رفتند. این [مطلب] بینِ شیعه، بین خواصّ شیعه گفته میشده، تکرار میشده. 1 ) مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۴ (با اندکی تفاوت) ما تَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ اِلیٰ حین ترجمه : « امام حسن (علیه السّلام) فرمودند: و من نمیدانم شاید این آزمایشی برای شماست؛ و مایه بهرهگیری تا مدّتی (معیّن)!» 2 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج۱ ۳۶۸ فَلَمّا قُتِلَ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلَامُ اِشتَدَّ غَضَبُ اللَهِ عَلَی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَه ترجمه : « امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: چون حسين صلوات اللَّه عليه كشته شد، خشم خداى تعالى بر اهل زمين سخت گشت، آن را تا صد و چهل بتأخير انداخت.» 3 ) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۶، ص ۱۴۴ ثُمَّ اِنَّ النّاسَ لَحِقوا وَ کَثُروا ترجمه : « امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: مردم پس از امام حسین (علیه السلام) مرتد شدند مگر سه نفر و سپس بعد از مدتى مردم به تدریج ملحق و زیاد شدند. » 4 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج1، ص 368 َنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ يَا ثَابِتُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ كَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِينَ فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِينَ وَ مِائَةٍ. ترجمه : ابو حمزه ثمالى میگويد: به محضر مبارك امام باقر عليه السّلام عرض كردم: على عليه السّلام میفرمودند: «تا هفتاد سال به بلا مبتلا میشوند» و باز میفرمودند: «پس از بلا، رخا و آسايش است»، هفتاد سال گذشت ولى ما آسايش و راحتى را نديديم. امام باقر عليه السّلام به من فرمودند: اى ثابت! خداوند متعال مدّت اين امر را هفتاد سال قرار داد...» مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز پانزدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۱۰ ه.ق - 1369/01/22 عنوان فیش :امام حسین، جزو مدافعان ایدهی صلح امام حسن بود کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام), حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : امام حسین(علیهالسّلام)، جزو مدافعان ایدهی صلح امام حسن(ع) بود. وقتی که در یک مجلس خصوصی، یکی از یاران نزدیک - از این پُرشورها و پُرحماسهها - به امام مجتبی(علیهالصّلاةوالسّلام) اعتراضی کرد، امام حسین با او برخورد کردند: «فغمز الحسین فی وجه حجر»(1). هیچکس نمیتواند بگوید که اگر امام حسین به جای امام حسن بود، این صلح انجام نمیگرفت. نخیر، امام حسین با امام حسن بود و این صلح انجام گرفت و اگر امام حسن(علیهالسّلام) هم نبود و امام حسین(علیهالسّلام) تنها بود، در آن شرایط، باز هم همین کار انجام میگرفت و صلح میشد. 1 ) شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج16، ص: 15 قال المدائني و دخل عبيدة بن عمرو الكندي على الحسن ع و كان ضرب على وجهه ضربة و هو مع قيس بن سعد بن عبادة فقال ما الذي أرى بوجهك قال أصابني مع قيس فالتفت حجر بن عدي إلى الحسن فقال لوددت أنك كنت مت قبل هذا اليوم و لم يكن ما كان إنا رجعنا راغمين بما كرهنا و رجعوا مسرورين بما أحبوا فتغير وجه الحسن و غمز الحسين ع حجرا فسكت فقال الحسن ع يا حجر ليس كل الناس يحب ما تحب و لا رأيه كرأيك و ما فعلت إلا إبقاء عليك و الله كل يوم في شأن. ترجمه : مدائنى مىگويد: عبيدة بن عمرو كندى به حضور امام حسن عليه السّلام آمد، عبيده كه همراه قيس بن سعد بن عبادة بود، ضربه شمشيرى بر چهره اش خورده بود، امام حسن پرسيد: اين زخم كه بر چهرهات مىبينم چيست گفت: هنگامى كه همراه قيس بودم چنين شد. در اين هنگام حجر بن عدى به امام حسن نگريست و گفت: دوست مىدارم تو پيش از اين مرده بودى و چنين كارى صورت نمىگرفت كه ما بر خلاف ميل خود و اندوهگين برگشتيم و دشمنان شاد و با آنچه كه دوست مىدارند، برگشتند. چهره امام حسن گرفته شد، امام حسين عليه السّلام با گوشه چشم و به خشم به حجر بن عدى نگريست و او خاموش شد. آن گاه امام حسن عليه السّلام فرمود: اى حجر همه مردم آنچه را كه تو دوست مىدارى، دوست ندارند و عقيده آنان همچون عقيده تو نيست، و آنچه كه من كردم فقط براى اين بود كه تو- و امثال تو- باقى بمانيد و خداوند هر روز در شأنى است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1359/03/09 عنوان فیش :سخنان امام حسن علیه السّلام در مورد امیرالمؤمنین علیه السّلام کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام), حضرت علی (علیهالسلام), شخصیت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : در روزى که امیر مؤمنان به شهادت رسید و مردم با امام حسن () براى خلافت بیعت کردند، امام مجتبىٰ در حضور مردم بر منبر برآمد و چند جمله در باب امیرالمؤمنین به اختصار سخن گفت. من این جملات را که بسیار کوتاه و مختصر است، میخوانم و دو سه نکتهى روشن و بسیار مهمّ این سخن را به عرض شما برادران و خواهران میرسانم. امام حسن به مردم اینچنین فرمود: لَقَد قَبَضَ اللهُ فى هذِهِ اللَیلَةَ رَجُلاً لا یَسبِقُهُ الاَوَّلونَ بِعَمَلٍ وَ لا یُدرِکُهُ الآخِرون؛ یعنى اى مردم! خدا دیشب کسى را به جوار خود پذیرفت که نه گذشتگان و نه مردم آینده از حیث عمل و تلاش و کار براى خدا به پایهى او نرسیدهاند و نخواهند رسید. وَ قَد کانَ رَسولَ الله صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه یُعطیهِ الرّایَةَ فَیُقاتِلَ وَ جَبریلُ عَن یَمینِهِ وَ میکائیلُ عَن یَسارِهِ فَما رَجِعَ حَتّىٰ یَفتَحِ اللهُ عَلَیه؛ یعنى پیامبر پرچم جهاد را به على مىسپرد و على به صحنهى جنگ میرفت؛ جبرئیل امین در جانب راست او و میکائیل در سمت چپ او بودند و او میجنگید و از میدان برنمیگشت، مگر آن وقتى که فتح کرده بود و دشمن را سرکوب نموده بود. وَ ما تَرَکَ عَلىٰ اَهلِ الاَرضِ صَفراءَ وَ لا بَیضاءَ اِلّا سَبعَ مِائَةَ دِرهَم فَصَلَت مِن عَطایاهُ اَرادَ اَن یَبتاعَ بِها خادِماً لِاَهِله؛(1) مردى که در هنگام ترک این دنیا، در حالى که خلیفه بود، یعنى حاکم مطلق کشورهاى اسلامى بود، از مال دنیا فقط هفتصد درهم __ از این همه زر و سیمى که در آفاق کشورهاى اسلامى بود و او میتوانست در آنها تصرّف بکند __ باقى گذاشت؛ آن را هم جمع نکرده بود تا براى او بماند؛ میخواست براى خانوادهى خود خادم و خدمتکارى فراهم کند، پول آن را نداشت و باید تدریجاً جمع میکرد که هفتصد درهم شده بود. این، تعریف امام حسن از امیرالمؤمنین است. 1 ) الكافي، شیخ کلینی، ج 1، ص 457 لَمّا قُبِضَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام قامَ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ عليهماالسلام في مَسجِدِ الكوفَةِ، فَحَمِدَ اللّهُ وأثنى عَلَيهِ وصَلّى عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ثُمَّ قالَ: أيُّهَا النّاسُ إنَّهُ قَد قُبِضَ في هذِهِ اللَّيلَةِ رَجُلٌ ما سَبَقَهُ الأَوَّلونَ، ولا يُدرِكُهُ الآخِرونَ، إنَّهُ كانَ لَصاحِبَ رايَةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله؛ عَن يَمينِهِ جَبرَئيلُ وعَن يَسارِهِ ميكائيلُ، لا يَنثَني حَتّى يَفتَحَ اللّهُ لَهُ. وَاللّهِ ما تَرَكَ بَيضاءَ ولا حَمراءَ إلّا سَبعُمِئةِ دِرهَمٍ فَضَلَت عَن عَطائِهِ، أرادَ أن يَشتَرِيَ بِها خادِما لِأَهلِهِ. وَاللّهِ لَقَد قُبِضَ فِي اللَّيلَةِ الَّتي فيها قُبِضَ وَصِيُّ موسى يوشَعُ بنُ نونٍ، وَاللَّيلَةِ الَّتي عُرِجَ فيها بِعيسَى ابنِ مَريَمَ، وَاللَّيلَةِ الَّتي نَزَلَ فيها القُرآنُ. ترجمه : چون اميرمؤمنان وفات يافت، حسن بن على عليهماالسلام در مسجد كوفه به خطبه ايستاد و پس از حمد و ثناى الهى بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) درود فرستاد و سپس فرمود: «اى مردم! امشب، مردى از دنيا رفت كه نه پيشينيان از او سبقت گرفتند و نه آيندگان به مقام او میرسند. او صاحب پرچم پيامبر خدا بود. از سمت راستش جبرئيل و از سوى چپ او ميكائيل حركت میكرد. باز نمیگشت تا آن كه خداوند برايش فتح آورَد. به خدا سوگند، درهم و دينارى از خود بر جاى نگذاشت، مگر هفتصد درهم كه اضافه سهمش از بيت المال بود و میخواست با آن خدمتكارى براى خانوادهاش بخرد. به خدا سوگند، در شبى درگذشت كه يوشع بن نون، وصىّ موسى عليه السلام درگذشته بود، شبى كه عيسى بن مريم (عليهماالسلام) به آسمان عروج داده شد، شبى كه در آن قرآن نازل شد». |