[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :مقاومت مردم قزوین در مقابل نیروهای اشرف افغان کلیدواژه(ها) : تاریخ صفویه, آمادگی مردم, استقامت ملتها, قزوین, حمله اشرف افغان به ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آنجایی كه ملتها بخواهند و بایستند، هیچ دشمنی نمیتواند در مقابل آنها پایداری كند و به تعرّض، تجاوز و افزونطلبیِ خود ادامه دهد. ضربهای میزند، ضربهای هم میخورد. وقتی پادشاهانِ آخر دورهی صفوی و بخصوص آخرین پادشاه آنها بر اثر بیعرضگی و جمع شدن دولتمردان شكمباره در اطراف او، كه مستِ شهوت و غرور و فریفته به طعمهی دنیا بودند، از مهاجمان «اشرف افغان» شكست خوردند، یكی از شاهزادههای صفوی كه خواست خودی نشان دهد، نتوانست؛ آمد قزوین. آنها پیغام دادند به مردم قزوین كه اگر این شاهزادهی صفوی بین شما باشد، میآییم همه را قتل عام میكنیم. شاهزادهی صفوی نتوانست در قزوین بماند و رفت. وقتی مهاجمان آمدند، قزوینیها گفتند حالا كه او نیست، وارد شهر شوید. وقتی مهاجمان وارد شهر شدند، قزوینیهای غیور در خفا باهم قرار گذاشتند و در یك شب همهی این مهاجمان متجاوز را به قتل رساندند! اگر میترسیدند، اگر دستشان میلرزید، اگر میگفتند بعدش چه، مطمئن باشید كه تا ابد برای قزوین ننگ باقی میماند. از این قبیل نمونهها ملت ایران خیلی دارد كه به مناسبت قزوین این ماجرا یادم آمد و به شما كه اكثرتان هم قزوینی هستید، گفتم. این افتخار برای مردم قزوین ماند؛ چرا؟ چون در مقابل تحمیل، تحقیر و اهانت دشمن نه تحمّل كردند و نه به آن شاهزادهی مفلوكِ فراری تكیه كردند. اگر مردم قزوین میگفتند هرچه كه شازدهی فراریِ صفوی گفت، همان را عمل كنیم، باز ننگ برایشان میماند. هرجا مردم هستند و همّت و اراده و عزم و خواست آنها هست، آنجا اراده و رحمت و توجّه و كمك الهی هم هست. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قزوین - 1382/09/25 عنوان فیش :علما و مفاخر قزوین در طول تاریخ کلیدواژه(ها) : قزوین, مقدسی, عبدالجلیل قزوینی رازی, عبدالجلیل قزوینی رازی, شیخ مجتبی قزوینی, التدوین, حمد الله مستوفی, عبید زاکانی, شهید ثالث, شهید ملا محمد تقی برغانی, ملامحمدصالح برغانی, شیخ هاشم قزوینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من وقتی به گذشتهی قزوین نگاه میكنم، میبینم هزار سال پیش یك جغرافیدانِ معروف دنیای اسلام - «مَقْدِسی» - كه از شهر قزوین بازدید كرده است، این شهر را مركز فقه و فلسفه معرفی میكند. نهصد سال قبل از این، شخصیت دانشمند معروفی مثل «عبدالجلیل قزوینی» از این شهر برخاسته است. «النقضِ» عبدالجلیل قزوینیِ رازی امروز در دست متكلّمین و صاحبان فكر و اندیشه، یكی از كتابهای معتبر و جالب توجّه است. هشتصد سال پیش، دانشمندی دربارهی قزوین كتابی نوشته است به نام «التدوین» كه سه جلد است. در آن تاریخ، سه جلد كتاب شرح حال شخصیتهای علمی و فرهنگی و دینی و سیاسیِ قزوین را تهیه كرده است. این سوابق، خیلی حائز اهمیت است. آن زمان كه خیلی از شهرهای ایران روستای كوچكی بود یا اصلاً نبود، در قزوین آنقدر عالم و شخصیت و چهرهی معروف وجود داشت كه سه جلد كتاب «التدوین» دربارهی شرح حال اینهاست. هفتصد سال پیش، یك شخصیت برجسته و یك مورخ بزرگ مثل «حمداللَّه مستوفی» از این شهر برخاسته است. هفتصد سال پیش، یك شاعر بزرگ مثل «عبید زاكانی» از این شهر برخاسته است. چهارصد و پنجاه سال قبل، مركز سیاسی این كشورِ بزرگ، قزوین بوده است. در جایی خواندم كه نتیجهی آنچه از مطالعات مربوط به قزوین و استان قزوین بهدست میآید، این است كه به قدری از این شهر شخصیتهای برجسته، از فقیه و حكیم و طبیب و ریاضیدان و مورّخ و هنرمند برخاسته كه اگر كسی بخواهد اسم همهی آنها را بگوید، اقلاً دو سه ساعت وقت لازم است! شما جوانان اهل قزوین، شما دختران و پسرانی كه در این فضای اقلیمی و فرهنگی تنفّس و رشد میكنید، به این سابقهی كهن تكیه كنید. من خودم از دوران جوانی و طلبگی، به مناسبت وجود دو استاد بزرگ در حوزهی علمیهی مشهد، با نام قزوین و قزوینی آشنا شدم: شخصیت برجستهی مرحوم «حاج شیخ هاشم قزوینی» و شخصیت ممتاز مرحوم «حاج شیخ مجتبی قزوینی» دو ستارهی درخشان در حوزهی علمیهی مشهد كه ما از دوران جوانی و نوجوانی نگاهمان به این دو چهرهی ارزشمند بود. نام قزوینی در ذهن طلبهی مشهدی، به بركت وجود این دو شخصیت بزرگوار، یك نام درخشان و همراه با افتخار تلقّی شده است. این دو نفر - بخصوص مرحوم حاج شیخ مجتبی - جزو ارادتمندان و شاگردان یك شخصیت برجستهی دیگر قزوینی یعنی مرحوم «سیّد موسی زِرآبادی» بودند. شخصیت عظیمی كه در همین شهر، مركز پرتوفشانیِ معنوی و سلوكی و عرفانی به شعاع وسیعی از طلّاب و جویندگان معرفت محسوب میشد. قبل از دورهی ما هم علمای بزرگ فراوانی از این شهر برخاستهاند: «شهید ثالث» كه مقبرهی او همینجاست؛ مرحوم «ملامحمّد تقی برغانی» و برادر او «ملامحمّدصالح برغانی»؛ فقهای مبارز، نه فقهای گوشهگیر، نه آدمهای منزوی؛ مردان دین كه به سرنوشت مردم میاندیشیدند؛ برای آنها مبارزه میكردند و جان خود را هم در این راه فدا میكردند. |