[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :‌بیانات در دیدار مردم تبریز - 1386/11/28
عنوان فیش :شروع انقلاب فرانسه در اواخر قرن 18 و زایل شدن آن در اوائل قرن 19
کلیدواژه(ها) : مقایسه‌ی انقلاب‌های جهان, انقلاب فرانسه, تاریخ انقلابهای فرانسه, توقف انقلابهای بزرگ, ویژگیهای انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
انقلاب یك جریان است، همه جا همین‌جور است؛ یك جریان است، یك حادثه نیست، لكن این جریان در بسیاری از جاها در وسط راه متوقف می‌شود. به تاریخ انقلاب‌های گوناگون، انقلاب‌های بزرگ نگاه كنید؛ وسط راه متوقف می‌شوند. یك عده‌ای به یك پیروزی می‌رسند، دل خوش می‌كنند، از مردم فراموش می‌كنند، مردم یواش‌یواش صحنه را رها می‌كنند؛ تمام می‌شود.
انقلاب كبیر فرانسه كه در قرن هیجدهم- اواخر قرن هیجدهم- شروع شد، در اوائل و اول قرن نوزدهم زایل شده بود، از بین رفته بود، چیزی ازش باقی نمانده بود. علیه سلطنت دیكتاتوری قیام كردند، سلطنت را زائل كردند، بعد از حدود پانزده سال، یك پادشاه مقتدر مستبد دیگری به نام ناپلئون بناپارت آمد سر كار. دهها سال این‌ها گرفتار بودند، بعد یواش‌یواش، بتدریج توانستند یك‌جوری خودشان را از بخشی از آن مسائل كنار بكشند.
انقلابها نمی‌مانند؛ نیمه‌كاره رها می‌شوند؛ چون ایمان نیست؛ چون آن عروه‌ی وثقی نیست. این انقلاب در بین مردم ما ماند و روز به روز شاداب‌تر شد و كارائی خودش را روز به روز بیشتر نشان داد.

مربوط به :‌بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در هم‌اندیشی علمای اهل تسنن و تشیع - 1385/10/25
عنوان فیش :حمایت امام(ره) از افغانستان در قضیه حمله شوروری به افغانستان
کلیدواژه(ها) : دفاع از فلسطین, حمله شوروی به افغانستان, دفاع از مظلوم, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ویژگیهای انقلاب اسلامی, علت دشمنی با انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
جدی‌ترین دفاع را از فلسطین، انقلاب اسلامی کرد. هیچ‌کس، هیچ کشوری، هیچ دولتی و هیچ مردمی، از فلسطین و مبارزات فلسطینیها و انتفاضه‌ی فلسطین، مثل ملت ایران و دولت ایران و نظام اسلامی دفاع نکردند. کمک معنوی، کمک مادی؛ ما هر چه توانستیم، کرده‌ایم. آن وقتی که شورویها آمدند و وارد افغانستان شدند، همه‌ی این دولتهای مسلمانی که در این منطقه بودند، با ملاحظات گوناگون سکوت کردند. امام (رضوان‌اللَّه‌علیه) صریح پیغام داد به شوروی‌ها که: باید شما از افغانستان خارج شوید. من خودم در یک مجمع بین‌المللی بزرگ حضور داشتم - که آنجا غیرمتعهدها و تعداد زیادی از کشورهای اسلامی هم بودند - شاهد بودم که هیچ‌کدام از آنها اسمی از ورود شوروی به افغانستان نیاوردند و فقط من آنجا در نطقم شدیداً حمله کردم؛ چون در آنجا یک عده‌ای چپها و دولتهای سوسیالیست و طرفدار شوروی بودند، به ملاحظه‌ی آنها هیچ‌کدام از کشورهای اسلامی، کلمه‌ای حرف نزدند؛ فقط ما گفتیم؛ ما آنجا هم به امریکا حمله کردیم، هم به شوروی حمله کردیم؛ بدون تفاوت؛ آنها از این ناراحتند. چون این انقلاب، انقلاب اسلامی است؛ نگاه نمی‌کند که ملت فلسطین شیعه‌اند یا سنی؛ از آنها دفاع می‌کند. از حرکت عظیم لبنانیها دفاع می‌کند، از هر جمع مسلمانی در هر نقطه‌ی از عالم که برای اسلام حرکت کنند و کار کنند، دفاع می‌کند؛ آنها از این ناراحتند. چون انقلاب، اسلامی است ناراحتند.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1379/11/27
عنوان فیش :به امام توصیه کردند شما به قم بروید ما مملکت را ادره میکنیم!
کلیدواژه(ها) : تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلابها, انحراف انقلابها, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ویژگیهای انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
مثل بسیاری از انقلابهای دیگر، انتظار آنها[استعمار و استکبار]این بود که این انقلاب هم اگرچه با حول و قوّه دین شروع شده است، اما اهل دین آن را کنار بگذارند و بروند؛ کما این‌که در بسیاری از نقاط عالم نیز همین اتّفاق افتاد. بسیاری از این نهضتهای آزادیبخش و مبارزات ضدّ استعماری، به وسیله علما و اهل دین به وجود آمد؛ لیکن اهل دین بعد از آن‌که یک مقدار جلو رفتند، اندکی قبل از پیروزی یا پس از آن، کنار کشیدند. علل کنار رفتن آنها چه بود؟ انواع و اقسام عوامل وجود داشت. گاهی ساده‌اندیشی بود؛ گاهی از میدان خارج شدنِ به‌زور بود؛ گاهی از میدان خارج شدنِ با تبلیغات دشمن بود - که اینها را تمسخر میکردند و مورد تهاجم قرار میدادند - گاهی با سرگرم کردن اینها به مسائل گوناگون بود؛ که ما نمونه‌اش را در الجزایر و بعضی از کشورهای شمال آفریقا دیدیم، که حتّی حکومت دینی هم در آن‌جا تشکیل شد - مثل کشور تونس - اما بعد از اندک مدتی به‌خاطر اشتباهاتی که میشد، آن حکومتهای دینی از هم پاشید و یک عدّه از افرادی که خودشان عامل استعمار در همان کشورها بودند، بر سرِ کار آمدند. در هند نیز همین‌طور شد؛ یعنی رهبران مذهبی در وسط راه، کار را رها کردند. در مصر هم کم و بیش همین وضعیت پیش آمد؛ در عراق هم نظیر این وضعیت اتّفاق افتاد. امیدوار بودند که در ایران هم این‌گونه شود؛ حتّی یکی از همین کسانی که به برکت انقلاب وارد میدان شده بود، ولی پرورش‌یافته فکر غربی بود، در همان اوایل انقلاب به امام توصیه کرد که شما به قم بروید و مشغول کارهای خودتان باشید، ما هم در این‌جا مملکت را اداره میکنیم! آنها این امید را داشتند، اما نشد. دیدند عزم راسخ و کوه استواری پشت سرِ این حرکت وجود دارد؛ مردم هم رها نمیکنند و با معرفت و آگاهی آمده‌اند.

مربوط به :بیانات در دیدار ائمه‌ جمعه‌ سراسر کشور - 1369/03/07
عنوان فیش :مردمی بودن مسئولان انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : اعتماد مردم به مسئولان, ویژگیهای انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای, مسئولان نظام(مخاطب)
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
انقلاب ما بر دوش مردم - به معنای واقعی کلمه - قرار دارد. همه‌ی ماها شاهد این واقعیت بوده‌ایم و هیچ‌کس بین ما خبر بیشتری از نفر دیگر ندارد. جمهوری اسلامی هم، همین‌طور پیش آمد. رابطه‌ی جمهوری اسلامی با مردم، با رابطه‌ی کشورها و حکومتهای دیگر، بکلی متفاوت است. مسؤولان درجه‌ی یک کشور، رئیس‌جمهور، وزرا و دیگران و دیگران، مظهر مردمیبودنشان این نیست که در کوچه و بازار راه بروند و مثلاً خودشان گوشت و نانشان را بخرند. این طبیعی است که علاقه و مراجعات و احتیاج و عشق مردم نمیگذارد. کسی که اشتغال و کار دارد، باید هر دقیقه‌ی وقتش، صرف کارهای مهم بشود. معنا ندارد که بگویند شما چرا مثلاً ساعتهای متمادی نمیروید در مسجدی بنشینید، تا مردم بیایند به شما مراجعه کنند! این، عملی نیست. مظهر رابطه‌ی مردم با مسؤولان، اینها نیست.

دیدم بعضی از این بدخواهان و بددلان - اینهایی که از اول انقلاب تا حالا، از هر فرصتی خواستند استفاده کنند و نقیصه‌یی برای مسؤولان جمهوری اسلامی بتراشند - چند وقت پیش از این مطرح کرده بودند که پادشاه سوئد، خودش با دوچرخه میرود سبزی میخرد. ای نادان! پادشاهی که مسؤولیت نداشته باشد، میتواند ساعتها مثلاً در بازی فوتبال، یا در تماشای فلان نمایش، یا در سایر کارهای تفریحی، صرف وقت کند.

من به کشوری رفته بودم که رئیس‌جمهور آن تشریفاتی و نخست‌وزیرش همه‌کاره - یعنی رئیس دولت و کشور - بود. از لحاظ تشریفاتی، رئیس‌جمهور در مراسم استقبال ما شرکت کرده بود، بعد هم چند دقیقه‌یی با ما بود و سپس رفت و دیگر نیامد و ما با نخست‌وزیر آن کشور، مشغول صحبت و مبادله‌ی نظر و مذاکره و قرارداد شدیم. رئیس‌جمهور، اتفاقاً کشیش بود. در آن چند لحظه‌یی که با او بودم، از او پرسیدم که شما چون کشیش هستید، آیا کلیسا هم میروید و در حال ریاست جمهوری، مراسم مذهبی را انجام میدهید؟ گفت: نه، من اصلاً وقت نمیکنم به کلیسا بروم! هفته‌یی مثلاً یک بار و یا گاهی چند هفته یک بار - حالا یادم نیست، او زمان دوری را معین کرد - به کلیسا میروم! بعد صحبت شد، گفت: من ورزش هم میکنم و فوتبالیستم (تیم فوتبال داشت). گفتم: شما فرصت میکنید؟ گفت: بله، من هر روز فوتبال بازی میکنم! یعنی با آن‌که کشیش بود، اما وقتِ کلیسا رفتن نمیکرد؛ ولی هر روز ورزش میکرد! رئیس‌جمهوری که در مملکت کاره‌یی نیست، میتواند ساعتها وقت خودش را برای فوتبال بازی کردن و شرکت در بالماسکه و شرکت در ماهیگیری پای فلان رودخانه صرف کند. این، مظهر مردمی بودن نیست.

مظهر مردمی بودن ما این است که امروز مردم بین خودشان و مسؤولان کشور، فاصله‌ی حقیقی احساس نمیکنند. این، نعمت بزرگی است. امروز اگر هریک از آحاد این مردم، با رئیس‌جمهور این کشور ملاقاتی داشته باشد، احساس نمیکند که با او فرق دارد. آن حالت اشرافیگری و اوج کاذب طبقاتی که شاید بتوانم بگویم در همه‌ی حکومتها - تا آن‌جا که ما میدانیم - وجود دارد، در جمهوری اسلامی نیست. وزرا، جزو همین مردم معمولىِ کوچه و بازارند. آنها از یک خانواده‌ی اشرافی جدا نشده‌اند به مسند وزارت بیایند. به خاطر مسؤولیت و تخصص و آگاهییی، آنها را از داخل دانشگاه، یا از فلان شغل آورده‌اند و در رأس وزارت گذاشته‌اند. وقتی هم که از کار منفصل میشوند، باز سراغ همان شغل قبلیشان میروند.

یکوقت چندی پیش - دو سال قبل از این - یکی از وزرای زمان ما، از وزارت کنار رفت. همان هفته‌ی بعدش، عیالش را روی موتور گازی نشاند و با خودش به نماز جمعه آورد! یعنی شأن اجتماعی او، این است که حتّی یک پیکان ندارد که زنش را در آن بنشاند و به نماز جمعه بیاورد. این، چیز خیلی مهمی است.

در دستگاههای دیگر دنیا، یک وزیر، یا وزیر است، یا مطرود و معدوم. یک وزیر، از یک خاندان اشرافی جدا میگردد و میآید وزیر میشود. در گذشته، در ایران هم همین‌طور بود. وزرا و رجال دوران پهلوی، غالباً بازماندگان دوره‌ی قاجار بودند. رژیم عوض شده بود، اما اینها فرزندان همانها بودند. یعنی بازماندگان همان خاندانهای دوران قاجار، در دوران پهلوی باز امور در دستشان بود.جمهوری اسلامی، انقلاب و نظام و کارش مردمی است.

مربوط به :بیانات در دیدار ائمه‌ جمعه‌ سراسر کشور - 1369/03/07
عنوان فیش :امام(ره)مکرراً به مسئولان میفرمودند: کاری که میکنید، طوری باشد که بتوانید به مردم بگویید
کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), توصیه‌های امام خمینی, ویژگیهای انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
جمهوری اسلامی، انقلاب و نظام و کارش مردمی است و مردم از ریزترین کارها مطلع میشوند؛ مگر آن چیزهایی که گفتنش مفسده‌یی بار بیاورد. در دوران جنگ، چیزهایی بود که گفتنش مفسده داشت؛ لیکن در غیر این امور، هر چیزی که اتفاق بیفتد، اول بایستی مردم در جریان قرار داده بشوند. در زمان امام (رضوان‌اللَّه تعالیعلیه) همین‌طور بود. هر وقت بنا بود کاری انجام بگیرد، با ایشان مشورت میشد. از مطالبی که ایشان مکرراً میفرمودند، این بود که کاری که میکنید، طوری باشد که بتوانید به مردم بگویید؛ یعنی قابل طرح برای مردم باشد.

مربوط به :خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران - 1368/11/20
عنوان فیش :نقش نداشتن مردم در اداره امور کشور در انقلابهای سوسیالیستی
کلیدواژه(ها) : تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلابها, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, حضور مردم در انقلاب اسلامی, ویژگیهای انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
دو خصوصیّت را از خصوصیّات استثنائى این انقلاب عرض میکنم؛ و همین دو خصوصیّت هم بیشترین تأثیر را در وجهه‌ی این انقلاب در دنیا داشت، همچنان که بیشترین تأثیر را در پیروزى و ماندگارى انقلاب در [این] کشور اسلامى داشت؛ و همین دو خصوصیّت بود که هنوز با گذشت چندین سال، موجب شده است که در گوشه‌وکنار عالم، از سوى کسانى حرکاتى، تحوّلاتى، یا حدّاقل تلاشهایى به پیروى از این انقلاب و در پرتوِ این انقلاب انجام بگیرد. این دو خصوصیّت، یکى عبارت بود از اینکه مبناى این انقلاب، ارزشهاى دینى و اخلاقى و معنوى بود؛ و دوّم اینکه این انقلاب بر پایه‌ی اراده‌ی مردم و خواست مردم در تشکیل حکومت و اداره‌ی حکومت باقى ماند. یعنى اهمّیّت نقش مردم پس از پیروزى انقلاب از مردم سلب نشد و براى انقلاب به‌عنوان یک عنصر باقى ماند. این، دو خصوصیّت در انقلاب ما است.انقلابهاى دیگر غالباً بر مبناى تفکّرات مادّى انجام گرفته؛ حالا این تفکّرات مادّى، یا افکار مادّىِ مکتبى و مسلکى یعنى تفکّرات مارکسیستى و کمونیستى؛ یا بر مبناى مادّی‌نگرى، مثل این گروه‌هاى میهن‌دوست و میهن‌پرستى که در بعضى از کشورها اقداماتى را انجام میدهند و بینش دینى ندارند و بینششان بینش مادّى است، ولو اینکه اعتقادى به یک مکتب مادّى هم نداشته باشند. در همه‌ی انقلابها این‌جورى است؛ حتّى انقلابهایى که مقدّمات آنها مذهبى بوده یا اسلامى بوده، در انتها از حالت اسلامى بودن خارج شدند؛ مثل بعضى از کشورها که انقلابشان اوّل در مساجد شکل گرفت، نهضت از مساجد یا از مدارس دینى شروع شد ‌-هم در آسیا این‌جور کشورى داریم، هم در آفریقا- لکن بعد که حرکات رشد پیدا کرد، چون در میان مذهبیّون یک قوّت رهبرىِ کافى وجود نداشته، دیگران آمدند و امور را قبضه کردند و خط را از حالت مذهبى، بردند به سمت لامذهبى. تقریباً هیچ نقطه‌اى از دنیا که در آن انقلاب شده باشد، بنده سراغ ندارم که از این «کلّى» خارج باشد؛ [ولى] در کشور ما این‌جور نشد؛ انقلاب از خانه‌ی مذهب ‌-از مسجد و مدرسه‌ی دینى- آغاز شد، و روزبه‌روز جهت‌گیرى مذهبى در انقلاب افزایش پیدا کرد، و نقش مذهب و ارزشهاى معنوى آن‌قدر قوى شد که کسانى را به میدان انقلاب کشاند که معمولاً در هیچ انقلابى این‌جور آدمها به میدان نمی‌آیند؛ افراد مسن را و حتّى افراد بی‌خبر از مسائل سیاسى را ‌-آدمهایى را که در شهرها و روستاهاى دورافتاده زندگى میکنند- به میدان انقلاب و مبارزه کشاند.

علاوه‌ی بر این، این روحیه‌ی مذهبى در این انقلاب کارى کرد که کمترین ضایعه در دوران انقلاب به وجود بیاید؛ این نکته‌ی مهمّى است که اگر کسانى در انقلابهاى مادّى دنیا ‌-مخصوصاً انقلاب اکتبر کشور روسیه- مطالعه کرده باشند، معناى این مطلب را خیلى خوب میفهمند. آنجاهایى که انقلابى بر اساس لامذهبى به وجود آمده، در هنگام شکوفایى انقلاب و اوج نهضت انقلابى، ضایعات فراوانى ایجاد شده؛ چون مردمى که تحت هیچ قانونى و قاعده‌اى و ضابطه‌اى نیستند و نظامى را از بین برده‌اند که هنوز هم چیزى جایگزین آن نشده، قاعدتاً خیلى بی‌محابا عمل میکنند: در معاملات اجتماعی‌شان، در برخوردهایشان، در انتقام‌گیری‌هایشان، در انتقام‌کشی‌ها، در سوءاستفاده‌ها، [در اینکه] آدمهاى ناباب یک مدّتى یک بخشى از کشور را براى خودشان قُرُق کنند و چقدر اموال را از بین ببرند و چقدر نفوس بی‌گناه را نابود کنند؛ و از این قبیل. همچنان که عرض کردم در آن انقلابى که اشاره شد، از این قبیل قضایا زیاد اتّفاق افتاده؛ کسانى که قضایاى آن انقلاب و امثال آن را خوانده باشند، تصدیق میکنند. این مسائل در انقلاب ما اتّفاق نیفتاد. اینجا وقتى مردم تهران دکّانها را بستند و زندگى را تعطیل کردند و همه وارد میدان مبارزه شدند، از شهرها و روستاهاى اطراف براى مردم نان آوردند؛ یعنى همدردى کامل. اینجا مسئله، مسئله‌ی خشم مردم به‌خاطر یک مسئله‌ی مادّى نبود، [بلکه] مسئله‌ی دین بود، مسئله‌ی معنویّت و خدا بود؛ و این به سَبک دیگرى در زندگى مردم اثر میگذارد و به فعّالیّتهاى مردم شکل میدهد. بعد هم وقتى انقلاب پیروز شد، حکومتى که بر اساس انقلاب به وجود آمد، یک حکومت اسلامى بود ‌-جمهورى اسلامى- و به چپ و راست حرکت نکرد، [بلکه] در خطّ مستقیم دین باقى ماند. جمهورى اسلامى هم وقتى تشکیل شد، با گذشت زمان، راه دین را رها نکرد؛ بلکه در قانونگذارى، در انتخاب مسئولان و مجریان و در انتخاب کارگزارانِ اصلى نظام ‌-مثل نمایندگان مجلس و دیگران- مردم درست با معیارهاى اسلامى وارد میدان شدند.

دین، خصوصیّت انقلاب بود و ماند. این‌جور نبود که یک روزى دین خصوصیّت انقلاب باشد و پس از چندى این خصوصیّت از انقلاب گرفته بشود و تبدیل به چیز دیگرى بشود. این خصوصیّت در هیچ یک از انقلابها نبود؛ و همین یکى از مهم‌ترین عوامل بود که هر جاى دنیا قلبى براى دین و براى اسلام میتپد، به جمهورى اسلامى ‌-که براى اسلام دارد حرکت میکند و به اِعلاء کلمه‌ی اسلام فکر میکند- علاقه‌مند باشد.

خصوصیّت دوّم، مردمى بودن است. در همه جاى دنیا، انقلابها ‌-آنهایى که حقیقتاً انقلاب بودند؛ کودتاها و حرکات نظامى و مانند اینها را کارى ندارم- همیشه به دست مردم به وجود آمده؛ امّا بعد از آنکه به پیروزى رسیده یا در آستانه‌ی پیروزى قرار گرفته، احزاب یا حزب آمده، جاى انقلاب را گرفته، جاى مردم را گرفته و مردم کنار رفته‌اند؛ مثل خیلى از این کشورهاى کمونیستىِ دنیا که نظامهایشان نظامهاى انقلابى بودند ‌-یعنى با یک انقلاب به وجود آمده بودند، مردم در آن نقش داشتند و به گروه انقلابى و مبارز کمک کرده بودند؛ در اغلب این کشورهاى سوسیالیستى این‌جورى بود- امّا در همه‌ی این کشورها بمجرّد اینکه انقلاب به پیروزى نزدیک شد یا رسید، مردم شدند هیچکاره، حزب ‌-حزب کمونیست یا هر اسم دیگرى براى آن حزب حاکم داشتند- آمد و شد همه‌کاره! هر کارى خواستند بکنند به اسم مردم کردند، امّا مردم در هیچ کار نقش نداشتند. همان مردمى که به خیابانها آمده بودند یا به یک نحوى از انحاء مبارزه کرده بودند یا مثلاً از گروه مبارز پشتیبانى کرده بودند، حتّى این حق را نداشتند که یک نماینده به مجلس قانونگذارى بفرستند. در هیچکدام از این کشورها و در هیچکدام از این کنگره‌هاى ملّى ‌-که شنیده‌اید و می‌شنوید «کنگره‌ی ملّى» و همان مجالس قانونگذارى این کشورها است‌- نمایندگان مردم حضور ندارند؛ اصلاً مردم هیچ نقشى نداشتند. این، خیلى چیز عجیبى است؛ امّا همین چیز عجیب، همه جاى دنیا بود. در یکى از سفرهایى که یکى دو سال قبل به یکى از همین کشورهاى سوسیالیستى رفته بودیم، یکى از همراهان ما ‌-که از نمایندگان محترم مجلس شوراى اسلامى بود- رفته بود با مقامات مجلس ملّى آن کشور، راجع به مجلس صحبتهایى کرده بودند؛ اطّلاعاتى از مجلس ما به آنها داده بود، اطّلاعاتى از مجلس آنها گرفته بود. ما نشسته بودیم راجع به یک موضوعى صحبت میکردیم؛ ایشان با یک قیافه‌ی خیلى جدّى آمد پیش ما؛ گفت ما چیزهاى مهمّى از این آقایان یاد گرفتیم ‌-یعنى از این کسانى که ما مهمانشان بودیم- راجع به مجلس با اینها صحبت کردیم، از اینها پرسیدیم که مجلس شما چه‌جورى است، چند عضو دارد، کِی‌ها تشکیل میشود، رئیسش چه‌جورى انتخاب میشود و از این قبیل، معلوم شد که مجلس ملّى اینها متشکّل از افرادى است که به‌وسیله‌ی دستگاه‌ها و سازمانهاى حزبىِ وابسته‌ی به خود حکومت تشکیل میشود؛ یعنى مثلاً پانصد نفر، ششصد نفر آدم به‌عنوان اعضاى کنگره و نمایندگان کنگره به‌وسیله‌ی همان دستگاه‌هاى حزبى انتخاب میشوند؛ بعد این افراد ‌-که اسمشان کنگره‌ی ملّى است- سالى دو مرتبه جلسه تشکیل میدهند؛ سالى دو بار!

خب، شما ببینید در این مملکت، در این کشور ‌-که فقط سالى دو مرتبه مجلس قانونگذاری‌شان تشکیل میشود- پس قانون را چه کسى وضع میکند؟ اختیار قانونگذارى پس دست کیست؟ دست همانهایى است که در رأس تشکیلات حکومت قرار دارند. اگر [هم] بپرسى اسم حکومت شما چیست، میگویند حکومت دموکراتیکِ سوسیالیستىِ فلان کشور ‌-اسم کشورشان را هم می‌آورند- یعنى حکومت مردمى. دموکراتیک، یعنى مردمى؛ سوسیالیستى، یعنى عمومى و مردمى؛ اسمش مردمى است، درحالی‌که در هیچ امرى از امور آن کشور مردم دخالت ندارند؛ و این همان مردمى هستند که انقلاب را به پیروزى رساندند. اسم این کشورها هم کشور انقلابى است. همه‌ی انقلابهایى که ما در دنیا دیدیم و کشورهایى که بر اساس یک انقلاب، نظامى را به وجود آوردند، تقریباً به همین شکلى بودند که عرض کردم.

حالا در کشور ما، انقلاب از روز اوّل، همه‌ی نقشها را در همه‌ی امور به مردم داده.

مربوط به :بیانات در مجمع عمومی سازمان ملل - 1366/06/31
عنوان فیش :مردمی بودن انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : تجربیات انقلاب اسلامی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, ویژگیهای انقلاب اسلامی, نقش مردم در انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
انقلاب[اسلامی] حتی در شروع خود صد درصد مردمی بود، نه یک گروه چریکی مسلح، نه یک حزب فعال سیاسی نظامی، نه گروهی از افسران انقلابی و آزادیخواه و نه هیچیک از دیگران انواع رائج و معمولی - که تحولات انقلابی کشورها را پدید می‌آورند - در انقلاب ما وجود و حضور و فعالیت نداشتند، فقط مردم بودند و مردم، آن هم کاملاً بی‌سلاح که در تهران و همه جای دیگر چنان فضا را و خیابانها را و محیط زندگی شهری را از وجود و حضور و شعارهای انقلابی خود پر کردند که دیگر جایی برای هیأت حاکم و حکومتش باقی نماند؛ و آنان مجبور شدند یکی یکی و دسته جمعی از کاخها و مراکز اقتدار خود و سپس از کشور خارج شوند. شاه، نخست وزیر، بزرگان ارتش، وزراء و دیگر سرجنبانان هر کدام که توانستند از مردم گریختند.
این پس از آن بود که در مدتی بیش از یک سال آنان با استفاده از همه‌ی توانایی خود - سیاسی، نظامی، پلیسی - کوشیده بودند مردم را متفرق سازند؛ و به خانه‌ها یا مراکز کارشان برگردانند، و در این مدت هزاران نفر از مردم جلو چشم دیگران در خیابان، در مسجد، در دانشگاه، در محیط کار کشته شده بودند؛ اما حضور مردم روزبه‌روز بیشتر شده بود. در آخرین ماهها خشونت دستگاه بیشتر و متقابلاً حضور مردم هم بیشتر شد. رژیم که زیر فشار خشم مردم دست از جان شسته قادر به مقاومت نبود، مجبور شد بزرگترین امتیاز خود را بدهد. شاه رفت؛ و بعد از آن عقب‌نشینی‌هایش پی در پی و سریع شد. رهبر بزرگ انقلاب - که کلمه به کلمه‌ی سخنانش به تک تک ملت روح و آگاهی و درس می‌داد - به اتکای خداوند متعال - که همه‌ی قدرتها در ید قدرت اوست - و با اعتماد به همین اراده‌ی عظیم و خدشه‌ناپذیر مردم دولت انقلاب را تشکیل داد. دولت ستمشاهی خود به خود و بی آن‌که راه دیگری داشته باشد مسند را رها کرد و گریخت. آخرین سنگرها، پادگانهای خالی از سرباز و افسر بود، آنها هم گریخته بودند، و بسیاری به صف مردم پیوسته.
در آخرین لحظات چند پادگان اندکی مقاومت کردند، اما بیهوده. در آن‌جا هم مردم حضور داشتند، و معجزه‌ی این انقلاب پیروزی مردم بود. تنها پس از سقوط پادگانها بود که مردم به اسلحه دست یافتند، اما آن روز دیگر نظام پادشاهی سقوط کرده بود؛ این سلاحها برای مراقبت از نهال نورس انقلاب به کار گرفته شد. مردم - جوانان و پیران، زنان و مردان - تنها کسانی بودند که رژیم پهلوی را - که به نظر قوی و کاملاً مسلح می‌رسید، و از پشتیبانی بزرگترین قدرتها برخوردار بود - شکستند، و نظام جمهوری اسلامی را بر سر کار آوردند. سلاح آنان ایمانشان، اراده‌ی نیرومندشان و خونشان بود، و خون بر شمشیر پیروز شد. سیاست پیروزی خون بر شمشیر همان سیاست مقاومت مظلومانه است. رهبر ما پیش از پیروزی انقلاب آن را اعلام کرد، و اولین معجزه‌ی آن پیروزی بر رژیم سر تا پا مسلح شاه بود، که کاملاً حمایت امریکا و غرب را نیز با خود داشت؛ و پس از آن نیز پیروزیهایی داشت که برخی حتی از غلبه بر رژیم شاه نیز بزرگتر بوده‌اند.
این تجربه‌ای بی‌نظیر لااقل در یک قرن اخیر بود و خوب است مورد تأمل و دقت قرار گیرد، هم از سوی کشورهای زیر سلطه و هم نیز از سوی قدرتهای سلطه‌گر جهانی.