[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در ششمین همایش ملی نخبگان جوان - 1391/07/12
عنوان فیش :تأکید امام خمینی(ره) بر تربیت جوانان به عنوان فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : استفاده از جوانان, فتح الفتوح انقلاب اسلامی, رهبری امام خمینی, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, تربیت جوانان, تاریخ دفاع مقدس
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
امام بزرگوار ما در یك حادثهی مهم جنگی - كه خیلی از شماها آن وقت شاید متولد هم نشده بودید - در قضیه‌ی یكی از عملیات كه پیروزی‌ای به دست رزمندگان آمده بود، یك پیامی دادند. در آن پیام این نكته وجود داشت كه فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی، تربیت این جوانهاست. همه توقع داشتند كه امام بگوید این پیروزی‌ای كه شما به دست آوردید، فتح‌الفتوح است؛ از آن پیروزی ستایش كند؛ امام نه، از رزمندگان تشكر كردند. اما گفتند فتح‌الفتوح انقلاب ما تربیت این جوانهاست؛ كه در آن شرائط دشواری كه همه‌ی دنیا در مقابل ما با چهره‌ی دژم و سلاحِ آماده‌ی شلیك ایستاده بودند، اینها توانستند یك چنین پیروزی بزرگی را به دست آورند؛ عملیات طریق‌القدس بود. من همین را تكرار میكنم: فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی اینهاست. پیشرفت واقعی این است كه جوانهای ما، نخبگان ما نسبت به آینده احساس مسئولیت كنند؛ برای خودشان دیدگاه تعریف كنند؛ برای كشور آینده‌ای را تصویر كنند و مجسم كنند و احساس كنند و این احساس را اظهار كنند؛ كه آماده‌اند برای رسیدن به این آینده، تلاش كنند.

مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان کرمانشاه - 1390/07/24
عنوان فیش :نصب جوان نوزده ساله به فرمانداری مکه توسط پیغمبر(ص)؛ نشانه شایسته‌سالاری
کلیدواژه(ها) : شایسته‌سالاری, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل, سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), حکومت نبوی, اعتماد به جوانان, استفاده پیامبر (صلی الله علیه و اله) از جوانان, استفاده از جوانان
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در فتح مکه، پیغمبر یک جوان نوزده ساله را گذاشتند حاکم مکه. پیغمبر مکه را که فتح کردند، لازم بود حاکم یا فرمانداری آنجا بگذارند. این همه پیرمردها و بزرگان بودند، اما پیغمبر یک جوان نوزده ساله را منصوب کرد. بعضی‌ها اشکال کردند که آقا این سنش کم است، چرا او را گذاشتید؟ طبق این روایت، پیغمبر فرمود: «لا یحتجّ محتجّ منکم فی مخالفته بصغر سنّه»؛ کسانی که با انتصاب این شخص برای فرمانداری مکه مخالفند، استدلالشان را این قرار ندهند که چون سنش کم است، جوان است؛ این استدلال، استدلال درستی نیست. یعنی اگر استدلال دیگری دارید، خیلی خوب، بیائید بگوئید؛ اما کم بودن سن، جوان بودن، استدلال درستی نیست. «فلیس الاکبر هو الافضل بل الافضل هو الاکبر»؛ آن کسی که بزرگتر است، لزوماً برتر نیست؛ بلکه آن کسی که برتر است، در واقع بزرگتر است. افضل، یعنی شایسته‌تر. این شایسته‌سالاری است؛ خب، اینها باید رعایت شود. در همه‌ی نظامات جمهوری اسلامی، در قوه‌ی مجریه، در قوه‌ی مقننه، در قوه‌ی قضائیه، در نیروهای مسلح، در نهادهای گوناگون، این اصل شایسته‌سالاری باید رعایت شود. شایسته‌گزینی؛ گزینش باید بر طبق معیارها و صلاحیتها باشد، نه بر طبق امیال و چیزهای شخصی. این در اسلام خودش یک اصل است. تمام این تغییرها و تبدیلهائی که در اسلام وجود دارد، بر اساس این است.

مربوط به :بیانات در دیدار با جوانان در مصلّای بزرگ تهران‌ - 1379/02/01
عنوان فیش :استفاده پیامبر(ص) از نیروی جوانان برای کارهای بزرگ
کلیدواژه(ها) : شخصیت امیرالمؤمنین(علیه السلام), اعتماد به جوانان, اسامةبن‌زید, جوان امروز انقلاب اسلامی, فداکاری‌های امیرالمؤمنین(علیه السلام), استفاده پیامبر (صلی الله علیه و اله) از جوانان, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل, استفاده از جوانان, جوان
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را فقط به‌عنوان یك چهره‌ی دوران چهل ساله و پنجاه ساله و شصت ساله نبینید. درخشش آن حضرت در دوران جوانی، همان الگوی ماندگاری است كه همه‌ی جوانان می‌توانند آن را سرمشق خودشان قرار دهند. در دوره‌ی جوانی در مكه، یك عنصر فداكار، یك عنصر با هوش و یك جوان فعّال و پیشرو و پیشگام بود. در همه‌ی میدانها، مانعهای بزرگ را از سرِ راه پیامبر برمی‌داشت. در میدانهای خطر سینه سپر می‌كرد و سخت‌ترین كارها را بر عهده می‌گرفت. با فداكاری خود، امكان هجرت پیامبر را به مدینه فراهم كرد و بعد در دوران مدینه، فرمانده سپاه، فرمانده دسته‌های فعّال، عالم، هوشمند، جوانمرد و بخشنده بود. در میدان جنگ، سرباز شجاع و فرمانده پیشرو بود. در عرصه‌ی حكومت، یك فرد كارآمد بود. در زمینه‌ی مسائل اجتماعی هم یك جوان پیشرفته‌ی به تمام معنا بود. پیامبر اكرم نه فقط از كسی مثل علی، بلكه در دوران ده سال و چند ماه حكومت خود، از عنصر جوان و نیروی جوان حداكثر استفاده را كرده است.
پیامبر اكرم در یكی از حسّاسترین لحظات عمر خود، مسؤولیت بزرگی را به یك جوان هجده ساله داد. در جنگها خود پیامبر اكرم فرماندهی را عهده‌دار می‌شد؛ اما آن وقت كه در آخرین هفته‌های زندگی خود احساس كرد از این عالم خواهد رفت و لشكركشی به سرزمین امپراتوری روم به‌وسیله‌ی خود او امكان ندارد - چون كار بسیار بزرگ و دشواری بود؛ لازم بود نیرویی برای این كار برگزیده شود كه هیچ مانعی نتواند جلوِ آن را بگیرد - این مسؤولیت را به یك جوان هجده ساله داد. پیامبر می‌توانست یك نفر از اصحاب پنجاه ساله، شصت ساله و دارای سابقه‌ی جنگ و جبهه را بگذارد؛ اما یك جوان هجده ساله را گذاشت و او «اسامةبن‌زید» بود. پیامبر از ایمان و از سابقه‌ی فرزند شهید بودنِ او هم استفاده كرد. آن نقطه‌ای كه اسامه را فرستاد، همان نقطه‌ای بود كه پدر اسامةبن‌زید - یعنی زیدبن‌حارثه - در دو سال قبل از آن در آن نقطه به شهادت رسیده بود. پیامبر فرماندهیِ سپاهی بزرگ و گران را به آن جوان هجده ساله داد كه همه‌ی اصحاب بزرگ و پیرمرد و سرداران سابقه‌دار پیامبر در آن سپاه عضو بودند. پیامبر به او گفت تا آن محلی كه پدرت در آن‌جا شهید شد، می‌روی - یعنی در «موته» كه محلی در امپراتوری رومِ آن روز و در كشور شامِ امروز بود - و آن‌جا را اردوگاه می‌كنی. بعد دستورات جنگی را به او داد. از نظر پیامبر، نیروی جوان این‌قدر حائز اهمیت است.
ما امروز در كشورمان اسامةبن‌زیدهای زیادی داریم؛ جوانان زیادی داریم؛ دختران و پسران عظیم و جمعیت انبوهی از این مجموعه‌ها داریم كه حاضرند در همه‌ی میدانهای فعّال - در میدان درس، در میدان سیاست، در میدان فعّالیتهای اجتماعی، در میدان مشاركتهای گوناگون برای فقرزدایی، برای سازندگی، و در هر صحنه و عرصه‌ای كه برای آنها برنامه‌ریزی شود و امكان داده شود - شركت كنند. این موقعیت بسیار مهمی برای كشور ماست. این نسل، شبیه همان نسلی است كه توانست یكی از بزرگترین تجربه‌های این كشور - یعنی تجربه‌ی جنگ تحمیلی - را با قدرت و با موفّقیت به پایان ببرد. بد نیست شما برادران و خواهران عزیز بدانید؛ آن روز كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشكیل شد، بیشتر كسانی كه در این سپاه عضویت داشتند، جوانان و نوجوانان بودند. همین كسانی‌كه امروز سرداران این سپاه محسوب می‌شوند و درجات بالا دارند، آن روز یا دانشجو بودند، یا تازه فارغ‌التحصیل شده بودند و یا حتی قدم به دانشگاه هم نگذاشته بودند. آن روز كه امام فرمانده سپاه را - فرماندهی كه سالهای متمادی میدانهای جنگ را اداره كرد - به فرماندهی منصوب كردند، او در حدود بیست و شش سال سن داشت. انقلاب از این تجربه یك بار دیگر استفاده كرده و توانسته نقش عظیم و سازنده‌ی جوانان را اثبات كند. این، آن بخشی بود كه مایل بودم بزرگترها و مسؤولان به آن توجّه كنند؛ یعنی از منظر جوان به مسأله‌ی جوانی نگاه كردن؛ آرزوها، توقّعات و احساسات جوان را دیدن؛ وظایف خود را در قبال این توقّعات و خواسته‌های بحق فهمیدن. همه‌ی دستگاههای مسؤول، چه دولتی و چه غیردولتی، چه صدا و سیما، چه وزارتخانه‌های مربوط به جوانان - آموزش و پرورش و آموزش عالی - چه بخشهای مربوط به ورزش، چه بخشهای ویژه‌ی جوانان، چه بسیج، چه روحانیت و چه ارگانهای تبلیغ و ترویج دین، باید احساس كنند كه در مقابل این نسل، در مقابل این جمعیت عظیم، در مقابل این همه استعداد و این همه انرژیِ متراكم مسؤولند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از جوانان - 1377/02/07
عنوان فیش :اعتراض به شورای انقلاب به خاطر استفاده از جوانان
کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, استفاده از جوانان, اعتماد به جوانان
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
از اوایل انقلاب، در کارهایی که در اختیار من بوده، به جوانان مسؤولیت می‌دادم؛ هم در نیروهای مسلّح، هم در کارهای دولتی، هم در دوران ریاست جمهوری. تجربه‌ی من این است که اگر ما به جوان اعتماد کنیم - آن جوانی که شایسته دانستیم به او مسؤولیت بدهیم و صلاحیتش را داشت؛ نه هر جوانی و هر مسؤولیتی - از غیر جوان، هم بهتر و مسؤولانه‌تر کار را انجام می‌دهد؛ هم سریعتر پیش می‌برد، هم کار را تازه‌تر و همراه با ابتکار بیشتری به ما تحویل خواهد داد؛ یعنی روند پیشرفت در کار حفظ می‌شود. برخلاف غیر جوان که ممکن است کار را بالفعل خوب انجام دهد، اما روند پیشرفت در آن متوقّف خواهد شد. غالباً این‌گونه است.آن زمان که ما در شورای انقلاب بودیم، نسبت به همین موضوع، به ما و دوستان دیگری که در آن شورا بودیم، اعتراض می‌شد. افراد مسنّی - عمدتاً شصت ساله، هفتاد ساله، هفتادوپنج ساله - هم در آن شورا بودند، که خیلی عقیده به جوانان نداشتند و می‌گفتند چرا شما به جوانان رو می‌دهید و اینها را بی‌خود وارد کارهای عمده می‌کنید؟! اینها دوست نمی‌داشتند که به جوانان خیلی میدان داده شود. البته دوست می‌داشتند که جوانان از آنها اطاعت کنند و دنبالشان راه بروند! می‌گفتند آنها جوانند، ما پیریم؛ باید دنبال ما بیایند. خیلی حاضر نبودند به جوانان اعتماد کنند؛ ولی ما اعتماد می‌کردیم و جواب آنها را هم در واقع با تجربه‌ی عملی‌ای که می‌دیدند خوب کار انجام می‌گیرد و پیشرفت می‌کند، می‌دادیم و داده می‌شد.