[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار آیتاللّه العظمی گلپایگانی(ره) - 1370/12/02 عنوان فیش :مخالفت مرحوم سیّد ابوالحسن اصفهانی با تحصیل زبان خارجی طلاب کلیدواژه(ها) : سیدابوالحسن اصفهانی, سید محمدرضا گلپایگانی, مسالک, آشیخ جواد بلاغی, مخالفت آسیّد ابوالحسن با تدریس زبان خارجه در حوزه, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, تحول در حوزه, پاسخگویی به شبهات, مخالفت آسیّد ابوالحسن با تدریس زبان خارجه در حوزه, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مرحوم آقا سیّد حسن تهامی که از شاگردان خوب مرحوم میرزا و همعرض و همقران با آقای خویی و آقای میلانی و ملای حسابیای بود، میگفت که ما ده، دوازده نفر شدیم که اسم آقای خویی و آقای میلانی و مرحوم آسیّد علی مدد قاینی و خودش و چند نفر دیگر را میآورد و بعد از اینکه مرحوم میرزا فوت کرد، چند صباحی دور و بر مرحوم آسیّد ابو الحسن رفتیم و گفتیم که ترتیبی به حوزه داده بشود؛ طلبهها از مسائل جدید مطلع بشوند و احیاناً زبان خارجی بخوانند؛ آن وقتهایی بود که تازه این افکار اروپاییها راه افتاده بود و به همه جا میآمد. ایشان میگفتند که جلسهی اول مرحوم سیّد از حرف ما استقبال کرد؛ اما جلسهی دوم که برای نتیجهگیری رفتیم، به نتیجه نرسیدیم! ایشان میگفتند که بین بیرونی و اندرونیِ سیّد اتاق کوچکی بود که اتاقِ نشستن خود ایشان بود؛ دیدیم در باز شد و درحالیکه عبا روی دوشش نیست و دکمههای قبایش را هم نبسته است پیدا بود که برای نشستن نیامده بود وارد جمع ما شد؛ ما بلند شدیم و احترام کردیم؛ گفت نه، من داخل نمیآیم؛ خواستم همین قدر بدانید که این وجوهاتی که من میدهم، ملک شخصی من است؛ برای اینکه من قبلًا قرض میکنم و شهریه را میدهم؛ بعد که وجوهات میآید، قرضم را ادا میکنم؛ بنابراین آن وقتیکه این شهریه داده میشود، ملک شخصی من است که داده میشود و من راضی نیستم که جز فقه و اصول، طلبه به کار دیگری اشتغال داشته باشد و بخواهد شهریه بگیرد. این را گفت و در را بست و رفت! حالا در این فاصلهی یک هفته، ده روز چه کسی خدمت ایشان رفته بود و چه گفته بود، آدم نمیداند. میخواهم عرض بکنم که این قضیه مربوط به پنجاه، شصت سال قبل است؛ اما امروز بحمد اللّه اینطور نیست؛ امروز آقا [آیتالله العظمی گلپایگانی(ره)] که در رأس حوزههای علمیه هستند و بحمد اللّه مقام عالی و شامخی هم دارند، به نظم و ترتیب در حوزه معتقدند. ایشان در لندن برای تبلیغات مرکز دارند؛ اینها خودش افکار نو و تجدد در امور است. ایشان در دستگاهشان کامپیوتر آوردهاند؛ اینها خیلی مغتنم است. در سابق علما با کامپیوتر کاری نداشتند؛ اگر دنبال مطلبی بودند، باید کتابهای زیادی را ورق میزدند؛ کتابهایی که بعضاً نه فهرست داشت و نه حتّی شمارهی صفحه! من کتاب «مسالک» دارم که شمارهی صفحه ندارد! به نظر من امروز فضلای حوزه اگر حوزه را نظم ندهند، هیچ عذری ندارند. فضلا باید از وجود و از افکار و از حمایت ایشان استفاده کنند و حوزه را درست کنند. این قضیهی آسیّد ابو الحسن، زمانی است که اوج نفوذ مارکسیسم در دنیاست؛ همان زمانی است که آشیخ جواد بلاغی در نجف به تنهایی مشغول رد افکار دهریون و مادّیون بود. بنده اطلاع دارم البته اطلاع شخصی نیست؛ ثبت شده است که جوانان طلبهی نجف؛ کسانی که حتّی از بیوت مهم اهل علم و از بیت صاحب جواهر و امثال اینها برخاسته بودند، به بغداد رفتند و برای سوسیالیستها شعر گفتند! بر آسیّد ابو الحسن که اشکالی وارد نیست او فقیه و مجتهدی بود که تکلیفش را میدانست و برطبق تکلیفش عمل میکرد؛ اشکال شرعی بر او وارد نیست اشکال بر مجرای امور بود؛ امور اینطوری جریان پیدا کرده بود. بله، امروز واقعاً هیچ عذری پذیرفته نیست. مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع نمایندگان طلّاب و فضلاى حوزهی علمیّهی قم - 1368/09/07 عنوان فیش :تفاوت دیدگاه میان مراجع حاضر با مراجع دوران آقاسیّدابوالحسن اصفهانی کلیدواژه(ها) : تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, سیدابوالحسن اصفهانی, مخالفت آسیّد ابوالحسن با تدریس زبان خارجه در حوزه, سیّد حسن تهامی, مرجعیت دینی, تحول در حوزه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امروز، مراجع ما مثل مراجع دوران مرحوم آقاسیّدابوالحسن اصفهانی نیستند که فقط به تدریس فقه و اصول راضی باشند. خاطرهیی را مرحوم آقای تهامی(رضواناللَّهعلیه) میگفتند که همین نکته را ثابت میکند. ایشان میگفتند که جلسهیی با مرحوم آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی برگزار کردیم و در آن جلسه مطرح شد که طلّاب برنامه و نظام پیدا کنند و بعضی از علوم جدیده را بخوانند و زبان خارجی یاد بگیرند. ایشان هم اجمالاً موافقت کردند و بناشد طرحی فراهم بکنیم. جلسهی دوم که خدمت ایشان رفتیم، در اتاق بیرونی بهانتظار نشستیم. ایشان از اتاق شخصی خود تشریف آوردند و در چارچوبِ در ظاهر شدند. ما بلند شدیم و احترام کردیم. ایشان در حالی که قبای دگمه نبسته بر تن داشتند، گفتند که من نمیخواهم بیایم بنشینم؛ فقط خواستم نکتهیی را به آقایان بگویم و آن این است که این پول و شهریهیی که من به طلّاب میدهم، ملک شخصی من است. به این صورت که آن را قرض میکنم، بعد که وجوهات آمد، قرض خودم را ادا میکنم. بنابراین، شهریهیی که من میدهم، ملک من است و من راضی نیستم که کسی این سهم امام و شهریه را مصرف کند؛ در حالی که غیر از فقه و اصول چیز دیگری را در حوزه بخواند. ایشان، این مطلب را گفتند و در را بستند و رفتند. آقای تهامی میگفتند: ما همینطور متحیر ماندیم چه کنیم. ما آمده بودیم با ایشان ترتیبات دروس جنبی و کلام و تفسیر و اخلاق و زبان انگلیسی و امثال اینها را بدهیم و ایشان هم همینطور سَرِپا جوابمان را دادند و تشریف بردند! البته، آقاسیّدابوالحسن اصفهانی، مرجع بزرگوار عالم شیعه است و حق فراوانی هم به گردن اسلام و تشیع و روحانیت و فقاهت دارد. ما به ایشان اعتراضی نداریم. تشخیص ایشان این بوده؛ لیکن امروز مراجع اینگونه نیستند. امروز، مراجع به ضرورتهایی که حوزه با آنها مواجه است، آشنا هستند و برای آنکه حوزه را - آنچنان که نیاز زمان است - سازماندهی بکنند، آمادهاند. من، این نکته را از روی قراینِ تقریباً علمیه و از روی سوابق گذشته عرض میکنم. ما که آن وقتها در قم بودیم و افکار آقایان را از نزدیک میشناختیم، میدانیم که الان خوشبختانه وضعیتِ گذشته وجود ندارد و مراجع ما الان با این برنامهریزی و آیندهنگری موافقند و در این زمینهها همکاری و تدبیر و ابتکارِ عمل و پشتیبانی و عزم و تصویب و تأیید را خواهند داشت. |