[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر - 1388/07/15
عنوان فیش :سرمایه گذاری پهلوی در مازندران برای دین‌زدایی از مردم
کلیدواژه(ها) : استان مازندران, مردم مازندران(مخاطب), عملکرد حکومت پهلوی, وضعیت فرهنگی در رژیم پهلوی, دین‌زدایی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
مردم مازندران عموماً در قضایای گوناگون مربوط به اسلام و انقلاب، آزمایشی از خود نشان دادند که به نظر من در یک محاسبه‌ی منصفانه کم‌نظیر بود. علت هم این است که آن سرمایه‌گذاری حجیم دشمنان اخلاق و اسلام قبل از پیروزی انقلاب و در دوران طاغوت، بر روی این منطقه از همه جا بیشتر بود. آنهائی که هوای مطلوب، منظره‌ی زیبا و کم‌نظیر این استان و دریا و جنگل آنها را به این سمت و به تصاحب در این منطقه وادار میکرد، نمیخواستند مردم این استان بخصوص، این مناطق بسیار حساس، پایبند دین و اخلاق باشند؛ چون میدانستند که دین و اخلاق، بزرگترین مانع و معارض دست‌اندازی و ستمگری و طغیانگری است. آن مقداری که دستگاه‌های جبار دوران طاغوت برای دین‌زدائی در این منطقه و منطقه‌ی گیلان به کار بردند، در کمتر نقطه‌ای از نقاط دیگر ایران این سرمایه‌گذاری را کردند؛ اما با همه‌ی اینها، انسان مازندران را در دوران انقلاب یک پیشرو و پیشگام می‌بیند. این چه ایمانی است، این چه قدرت اخلاص و تدین است که از دلهای مردم سرمیکشد و با وجود آن همه خرابکاری، اینجور خود را سرباز دین نشان میدهد. در انقلاب اینجور بود، در جنگ تحمیلی اینجور بود، در قضایای بعد از جنگ تا امروز هم هر جا پای اسلام و دین و انقلاب و جمهوری اسلامی و نظام اسلامی مطرح بود، مردم مازندران جزو مدافعانِ سرسخت جبهه‌ی حق بودند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مردم گیلان - 1380/02/11
عنوان فیش :غلبه انگیزه‌های ایمانی مردم گیلان بر هوسهای فاسد بیگانگان
کلیدواژه(ها) : دین‌زدایی, وضعیت فرهنگی در رژیم پهلوی, مردم گیلان, حضور گروهکها در گیلان, رشت, شهید عضدی, مردم گیلان, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در دوران رژیم ستمشاهی چون این‌جا خطّه‌ی سرسبز و با بركتی بود و آن را برای خودشان می‌خواستند - نه برای مردم - انواع و اقسام جاذبه‌هایی را كه برای آنها جاذبه محسوب می‌شد، در این استان ایجاد كردند؛ شاید بتوانند دین را از این مردم جدا كنند. من در آن سالها به گیلان آمدم و رشت و مناطق مختلف این استان را از نزدیك مشاهده كردم. دیدم دستهای استعماری و مغرض، با فكر و دل و جان این مردم چه می‌كند؛ شاید بتواند اینها را از دین و دینداری جدا كند. اما بعد از آن‌كه شعله‌ی انقلاب برخاست و انقلاب پیروز شد، همه دیدند یكی از نقاطی كه آن‌چنان پای مردانگی و استقامت فشرد كه همه را متوجّه خود كرد و هویّت و شخصیت خود را نشان داد، منطقه‌ی شمال كشور، از جمله منطقه‌ی گیلان بود؛ چه در انقلاب، چه در جنگ، چه در روزهای قبل از جنگ در آغاز انقلاب؛ وقتی كه هر كدام از گروهكهای گوناگون می‌خواستند یارگیری و سربازگیری كنند و از فضایی كه با خون مردم مسلمان و با همّت جوانان مؤمن و تحت رهبری امام بزرگوار پدید آمده بود، سوءاستفاده كنند. من همان روزها وارد رشت شدم، برای این‌كه در محافل دانشگاهی و میان جوانان سخنرانی كنم. فراموش نمی‌كنم، در میدان بزرگ شهر آن‌قدر پلاكارد و اعلامیه‌های بزرگ و پرده‌های عظیم از طرف گروهكها زده شده بود كه انسان متحیّر می‌ماند! با مرحوم شهید دكتر عضدی به قبرستان شهر رفتیم تا بر مزار میرزا كوچك فاتحه‌ای بخوانیم. آن‌جا هم عناصر گروهكها خودشان را رساندند برای این‌كه ما را تهدید كنند؛ برای این‌كه میرزاكوچك‌خان را تحقیر كنند؛ برای این‌كه حركت عظیم اسلامی مردم ایران را یك حركت مادّی و جدای از انگیزه‌های معنوی بنمایانند، كه البته موفّق نشدند. در آن شرایط، انسان گمان نمی‌كرد كه پنجه‌ی متجاوز آن بیگانه‌پرستها از این شهر و از این استان كنده شود؛ اما دین و ایمان و عشق و معنویت و جوهر ذاتی مردم این منطقه، دستها و انگشتان بیگانه را قطع كرد و اسلام و انگیزه‌های ایمانی و خواستِ برخاسته از دل و جان مردم مؤمن این استان را بر هوسهای فاسد و مفسد بیگانگان غلبه داد. گیلان نشان داد كه از اعماق جان به اسلام و قرآن و مكتب اهل بیت علیهم السّلام معتقد است. بعد هم دوران جنگ تحمیلی شد. در این دوران، لشكر گیلان یكی از لشكرهای خطشكن بود. سرداران و شهیدان و جانبازان گیلانی، ستارگان درخشانی شدند كه از یادها هرگز نخواهند رفت.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان و طلاب - 1372/09/24
عنوان فیش :شروع مبارزه با دین، از اواخر سلطنت ناصرالدّین شاه
کلیدواژه(ها) : تاریخ قاجاریه, ناصرالدین شاه قاجار, پیشرفت علمی غربی, تحول علمی در اروپا, بحران معنویت, غرب‌زدگی, بحران غرب, آغاز تهاجم فرهنگی غرب علیه ایران, انحطاط غرب, انروای دین, دین‌زدایی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
امروز، در نظامهای ساخته و پرداخته‌ی فرهنگ غرب چه در خود منطقه‌ی جغرافیایی غرب، چه در جاهای دیگر دنیا در بخش ابزار و وسایل زندگی تا آن‌جا پیشرفت کرده‌اند که به کرات آسمانی رسیده‌اند. این از لحاظ علمی، انصافاً فوق‌العاده است. این را که دیگر نمی‌شود منکر شد. فرض بفرمایید به آسمانها بروند و دوربینهای تلسکوپ را در آن‌جا تعمیر کنند. این، پیشرفت عظیمی برای بشر است. اما اگر از نظر جهتگیری زندگی، بینشی که انسان به آن احتیاج دارد، نباشد، اصلاً این ابزار برای بشر هم لازم نیست؛ بلکه مضرّ است. انسانِ امروز، از این نظر عقب مانده است. دستش خالی است. معنویّت در دنیا نیست. جهتگیری درست، نیست. برای همین است که دنیا پر از ظلم و جور است. افسوس که بعضی، مطلبی به این وضوح را نمی‌فهمند! مگر این دنیا مال بشر نیست؟! مگر این علم و پیشرفت برای این نیست که انسان از آنها استفاده کند؟! وقتی ما می‌بینیم در دنیا وضعی است که اکثر انسانها، روزبه‌روز بدبخت‌تر می‌شوند و عدّه‌ای با همان ابزار پیشرفتهای علمی که مال انسان است، بر انسانیّت این‌گونه فشار می‌آورند، این کافی نیست که کسی بفهمد یک بال انسانیّت شکسته و افتاده است؟!
این، بال معنویّت است. اگر ما هم در جامعه‌ی خودمان، جنبه‌ی معنوی را ندیده بگیریم؛ آن را حذف نماییم، یا کوشش کنیم از صحنه خارجش کنیم، همین خواهد شد. از وقتی که ترشّحات و نشانه‌ها و طلیعه‌های فرهنگ غرب، به صورت قصّه و نقشه نه به صورت طبیعی و آنچه که لازمه‌ی زندگی عمومی بشر باشد به کشور ما سرازیر شد از اواخر سلطنت ناصرالدّین شاه مبارزه با دین و تلاش برای منزوی کردن دین هم شروع شد. البته عدّه‌ای، اینها را از زمان رضاخان می‌دانند و مربوط به سلاطین قاجار نمی‌دانند. اما این، یک واقعیّت است. اما این، یک واقعیّت است. منزوی کردن علمای دین؛ منزوی کردن دین؛ سعی در استخدام نیروهایی برای مقاصد خبیث که شروع شود، جامعه، جامعه‌ای خواهد شد که از لحاظ وسایل و ابزار زندگی که ما به آن می‌گوییم: دنیا؛ یعنی همان که در علوم امروز، علوم دانشگاهی نامیده می‌شود پیشرفت می‌کند. اما آن جامعه، یک جهتش ناقص است و آن، جنبه‌ی معنوی است.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان و طلاب - 1372/09/24
عنوان فیش :حذف دین از دانشگاه توسط استعمارگران با هدف سلطه بر ایران
کلیدواژه(ها) : انروای دین, وضعیت فرهنگی در رژیم پهلوی, تاریخ بر سر کار آمدن پهلوی اول و نهضت‌های اعتراضی, ناصرالدین شاه قاجار, مخالفت با حوزه‌های علمیه و علما, استبداد رضاخان, عملکرد فرهنگی رضاخان, دین‌زدایی, دین‌زدایی از دانشگاه
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
استعمارگران و كسانی كه می‌خواستند بر این كشور سلطه‌ی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و غیره پیدا كنند، دین را از محیط دانشگاه حذف كردند. راه پیدا كردن این سلطه این بود كه دین را حذف كنند. اهل دین و علمای دین را حذف كنند. یا اگر به كل از بین نمی‌برند، آن را به صورتهای بی‌جانی تبدیل كنند. این، كاری بود كه از همان اوانی كه اشاره كردم‌ تقریباً از همان صدوپنجاه سال پیش؛ در اواخر حكومت ناصرالدّین شاه دنبال شده است. حالا علما هم باشند برای وقتهایی كه شاید وجودشان لازم باشد و از آنها استفاده كنیم؛ اما بدون روح و معنای عالم دین. این را می‌خواستند.
رضاخان آمد قلدری و بی‌عقلی كرد و همان ظاهرش را هم خواست در سطح جامعه و بخصوص در محیطهای علمی حذف كند. نیّت این بود. لذا در محیطهای دانشگاهی ما، دین یك چیز بیگانه شد. دانشگاه ما را این‌طور ساختند. یك چیز بیگانه؛ چرا؟ هدف بسیار روشن بود. برنامه‌ی بسیار زیركانه‌ای بود. برای این‌كه اگر دین در دانشگاه نباشد، آن كسانی كه در این فضا پرورش پیدا می‌كنند، در آینده همان سردمداران و سررشته‌داران زندگی هستند، كه بی‌دین شده‌اند و به سهولت جامعه را به سمت بی‌دینی خواهند كشاند! این، هدفی بود كه دنبال شد و انصافاً هم، تا مدّتی و در برهه‌ی طولانی‌ای از زمان، موفّق شدند. محیط دانشگاه را محیط بیگانه از دین كردند. البته نمی‌توانستند دانشگاه را از انسانهای متدیّن، به كلّی خالی كنند. این روشن است.